تاریخ اسلام از منظر قرآن

تاریخ اسلام از منظر قرآن0%

تاریخ اسلام از منظر قرآن نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: تاریخ اسلام

تاریخ اسلام از منظر قرآن

نویسنده: یعقوب جعفری
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 15552
دانلود: 5233

تاریخ اسلام از منظر قرآن
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 10 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 15552 / دانلود: 5233
اندازه اندازه اندازه
تاریخ اسلام از منظر قرآن

تاریخ اسلام از منظر قرآن

نویسنده:
فارسی

 

در این کتاب، قرآن پژوه معاصر، حجت‌الاسلام یعقوب جعفری، به بررسی تاریخ صدر اسلام و زندگانی پیامبر (ص)، جنگهای صدر اسلام و دیگر پدیده‌های مهم این دوره، از منظر قرآن پرداخته است. البته در توضیح آیات به منظور ایجاد زمینه فهم درست محتوای آیات، از روایات تاریخی و منابع حدیثی نیز استفاده فراوان شده است.
این کتاب دارای یک مقدمه، 5 فصل و یک خاتمه است. فصل یکم به موضوع فلسفه تاریخ و سنت‌های حاکم بر آن اختصاص یافته است. در فصل دوم، موضوع جاهلیت ابعاد و نشانه‌های آن مورد بررسی قرار گرفته است. فصل سوم به مهمترین حوادث دوران ولادت پیامبر اکرم (ص) تا بعثت آن حضرت پرداخته است و در فصل چهارم، و رخدادهای دوران بعثت تا هجرت مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است. در فصل پنجم نیز پدیده‌های مهم و عبرت آموز 11 سال هجرت پیامبر (ص) تا رحلت آن حضرت آمده است. در خاتمه نیز به اختصار به موضوع آینده بشریت از نظر قرآن توجه شده است.

پی نوشت ها:

۱- براى آشنايى بيشتر با اين نظريات، بنگريد به بينش تاريخى قرآن، نگارنده، ص ۳۶ - ۴۸.

۲- بنگريد به: كارل پوير، فقر تاريخى گرى، ترجمه احمد آرام، ص ۱۲۳، و حميد حميد، علم تحولات جامعه، ص ۲۰۲.

۳- نحل (۱۶): ۱۱۲

۴- رعد (۱۳): ۳۱.

۵- راه طى شده، ص ۵۸.

۶- همان ص ۹.

۷- نساء (۴): ۱۵۲

۸- احزاب (۳۳): ۶۲.

۹- فاطر (۳۵): ۴۳.

۱۰- فتح (۴۸): ۲۲ و ۲۳.

۱۱- محمد (۴۷): ۱۰.

۱۲- بقره (۲): ۸۰ و بنگريد به فاطر (۳۵): ۴۳ و انعام (۶): ۳۴.

۱۳- عنكبوت (۲۹): ۱۹.

۱۴- نمل (۲۷): ۵۲ و بنگريد به: حاقه (۶۹): ۱۱ و ۱۲.

۱۵- سجده (۳۲): ۳، نيز: يس (۳۶): ۶۰.

۱۶- نهج البلاغه، صبحى صالح، خطبه ۸۹.

۱۷- يونس (۱۰): ۳۱.

۱۸- انعام (۶): ۱۴۸.

۱۹- زمر (۳۹): ۳.

۲۰- عمرو بن لُحَى در سفر به شام براى نخستين بار دو بت را كه هبل و مناة نام داشتند به مكه آورده بود. (ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص ۲۳۵).

۲۱- ص (۳۸): ۵

۲۲- بنگريد به: هشام كلبى، الاصنام، جواد على، تاريخ العرب قبل الاسلام؛ عبدالعزيز سالم، تاريخ العرب فى عصر الجاهلية؛ يحيى نورى، جاهليت و اسلام.

۲۳- اعراف (۷): ۱۵۷.

۲۴- مائده (۵): ۱۰۳.

۲۵- انعام (۶): ۱۳۸.

۲۶- انعام (۶): ۱۳۶، و نيز: نحل (۱۶): ۵۶.

۲۷- انعام (۶): ۱۳۹.

۲۸- مائده (۵): ۳.

۲۹- سيره ابن هشام، ج ۱، ص ۲۱۱.

۳۰- بقره (۲): ۱۹۸و۱۹۹.

۳۱- بنگريد به: اعراف (۷): ۳۱ - ۳۳.

۳۲- انفال (۸): ۳۵.

۳۳- سيره ابن هشام، ج ۱، ص ۲۴۲.

۳۴- سباء (۳۴): ۷و۸.

۳۵- صافات (۳۷): ۱۴۹ - ۱۵۴.

۳۶- صافات (۳۷): ۱۵۸و۱۵۹.

۳۷- نور (۴۴): ۳۳.

۳۸- نساء (۴): ۲۲.

۳۹- بقره (۲): ۲۳۱.

۴۰- نساء (۴): ۱۹.

۴۱- نحل (۱۶): ۵۸ و ۵۹.

۴۲- اعراف (۷): ۳۳.

۴۳- بقره (۲): ۲۷۵.

۴۴- مائده (۵): ۹۰.

۴۵- نور (۲۴): ۳۲.

۴۶- براى آگاهى از تفصيل بيشتر، بنگريد به: تفسير كوثر، ج ۱، ص ۴۸۱ - ۴۸۷ به قلم همين نويسنده.

۴۷- توبه (۹): ۳۷.

۴۸- توبه (۹): ۱۹.

۴۹- حاقه (۶۹): ۴۱و ۴۲.

۵۰- آل عمران (۳): ۱۵۴.

۵۱- مائده (۵): ۵۰.

۵۲- احزاب (۳۳): ۳۳.

۵۳- فتح (۴۸): ۲۶.

۵۴- جمهرة انساب العرب، ص ۴۳۸.

۵۵- تاريخ طبرى، ج ۱، ص ۴۳۹، كامل ابن اثير، ج ۱، ص ۲۷۸.

۵۶- سيره ابن هشام، ج ۱، ص ۴۴.

۵۷- ابوالوليد ازرقى، اخبا مكه، ۱۳۸.

۵۸- سيره ابن هشام، ج ۱، ص ۴۷؛ دينورى، الاخبار الطوال، ص ۶۳.

۵۹- تاريخ طبرى، ج ۱، ص ۴۴۴.

۶۰- سيره ابن هشام، ج ۱، ص ۴۸.

۶۱- كلينى، الكافى، ج ۱، ص ۳۷۲؛ سيره ابن هشام، ص ۳۶۱.

۶۲- به گفته سهيلى مغمّس محلى بود كه يك سوم فرسخ با مكه فاصله داشت و پوشيده از درختان و بوته هاى خار بود. (الروض الانف، ج ۱، ص ۲۵۸).

۶۳- كلينى، الكافى، ج ۱، ص ۳۷۲، نووى، شرح صحيح مسلم، ج ۸، ص ۱۹۰، طبرسى، مجمع البيان، ج ۱، ص ۵۰۹.

۶۴- طبرى، ج ۱، ص ۴۴۴.

۶۵- الكافى، ج ۸، ص ۸۴؛ على بن ابراهيم، تفسير قمى، ج ۲، ص ۴۴۲.

۶۶- فيل (۱۰۵): ۱ - ۵.

۶۷- قريش (۱۰۶): ۱ - ۴.

۶۸- تاريخ يعقوبى، ج ۲، ص ۵؛ مجلسى بحارالانوار، ج ۱۵، ص ۲۶۳؛ تاريخ ابوالفداء (المختصر فى اخبار البشر)، ج ۱، ص ۱۶۸، ابن كثير، البداية و النهاية، ج ۲، ص ۲۴۹؛ السيرة الحلبية، ج ۱، ص ۶۴.

۶۹- احزاب (۳۳): ۴۰.

۷۰- ابن سعد، الطبقات الكبرى، ج ۱، ص ۱۶۹؛ ابن سيدالناس، عيون الاثر (السيرة النبويه)، ج ۱، ص ۴۵؛ سهيلى نام اين افراد را چنين ذكر كرده است: محمد بن سفيان بن مجاشع، محمد بن جُلاح و محمد بن حُمران بن ربيعه. (الروض الانف، ج ۲، ص ۱۵۱).

۷۱- سيره ابن هشام، ج ۱، ص ۱۶۶؛ طبرسى اعلام الورى، ج ۱، ص ۵۵؛ اربلى، كشف الغمة، ج ۱، ص ۲۰.

۷۲- سيره ابن هشام، ج ۱، ص ۱۶۸.

۷۳- شيخ صدوق، الامالى، ص ۲۵۶؛ مجلسى، بحارالانوار، ج ۹، ص ۲۹۵.

۷۴- صف (۶۱): ۶.

۷۵- براى مطالعه بيشتر، بنگريد به: محمد جواد بلاغى، الرحلة المدرسية؛ محمد صادق فخرالاسلام، انيس الاعلام فى نصرة الاسلام، محمد صادقى، بشارات عهدين.

۷۶- شيخ صدوق، علل الشرايع، ج ۱، ص ۲۱۰.

۷۷- شيخ صدوق، عيون اخبارالرضا، ص ۲۱۰.

۷۸- ضحى (۹۳): ۶.

۷۹- بحارالانوار، ج ۱۶، ص ۲۱۰.

۸۰- ضحى (۹۳): ۷.

۸۱- يونس (۱۰): ۱۶.

۸۲- ضحى (۹۳): ۸.

۸۳- ابن اثير، اسدالغابة، ج ۵، ص ۲۶۴.

۸۴- بلاذرى، فتوح البلدان، ص ۴۵۷.

۸۵- اعراف (۷): ۱۵۸.

۸۶- جمعه (۶۲): ۲.

۸۷- بقره (۲): ۷۸.

۸۸- عنكبوت (۲۹): ۴۸.

۸۹- اسدالغابة، ج ۱، ص ۲۴۸.

۹۰- السيرة الحلبية، ج ۳، ص ۲۰؛ بحارالانوار، ج ۶، ص ۵۵۹.

۹۱- تاريخ طبرى، ج ۱، ص ۲۲۸.

۹۲- سيره ابن هشام، ج ۱، ص ۱۹۳؛ قطب راوندى، الخرائج و الجرائج، ج ۱، ص ۷۱؛ شيخ حر عاملى، اثبات الهداة، ج ۱؛ ص ۲۵۲، بيهقى، دلائل النبوة، ج ۲، ص ۳۵.

۹۳- همان ص ۱۹۹.

۹۴- در بعضى منابع نام او را «نسطور» ذكر كرده اند: مسعودى، التنبيه و الاشراف، ص ۱۹۷؛ ابن جوزى، المنتظم فى تواريخ الملوك و الامم، ج ۲، ص ۸۵؛ ابن جوزى، صفة الصفوة، ج ۱، ص ۳۶.

۹۵- براى تفصيل بيشتر، بنگريد به: دكتر محمود كاميار، تاريخ قرآن، ص ۱۲۵ به بعد.

۹۶- نحل (۱۶): ۱۰۳.

۹۷- فرقان (۲۵): ۴.

۹۸- شورى (۴۲): ۵۲.

۹۹- شيخ طوسى، عدة الاصول، ج ۲، ص ۵۹۲.

۱۰۰- سيد مرتضى، الذريعة، ج ۲، ص ۵۹۶.

۱۰۱- شيخ طوسى، عدة الاصول، ج ۲، ص ۵۹۰.

۱۰۲- ميرزاى قمى، قوانين الاصول، ص ۴۹۴.

۱۰۳- بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۲۷۷.

۱۰۴- همان ص ۲۶۶، به نقل از اصول كافى.

۱۰۵- همان ص ۲۷۸.

۱۰۶- نهج البلاغه، خطبه ۲۳۴.

۱۰۷- علامه امينى، الغدير، ج ۷، ص ۳۹.

۱۰۸- قصص (۲۸): ۸۶.

۱۰۹- راغب مى گويد: حنيف كسى است كه از گمراهى به راه مستقيم ميل مى كند و جنيف كسى است كه عكس آن عمل مى كند. (المفردات، ص ۱۳۳)

۱۱۰- نحل (۱۶): ۱۲۳.

۱۱۱- انعام (۶): ۱۶۱.

۱۱۲- حج (۲۲): ۷۸.

۱۱۳- سيره ابن هشام، ج ۱، ص ۲۳۷.

۱۱۴- «تحنّث» اصطلاحى مانند حنيفيت است كه در آن زمن به كار برده مى شد و به معناى گوشه گيرى و دورى از انحرافات جامعه شرك آلود آن زمان است و پيامبر پيش از بعثت «تحنث» مى كرد. (همان، ص ۲۵۱).

۱۱۵- ابوالفرج اصفهانى، الاغانى، ج ۴، ص ۱۲۲. ترجمه شعر: هر دينى در روز قيامت جز دين حنيفيت نزد خداوند زور است.

۱۱۶- شيخ صدوق، كمال الدين، ص ۱۷۴.

۱۱۷- سيره ابن هشام، ج ۱، ص ۲۲۵.

۱۱۸- بقره (۲): ۸۹.

۱۱۹- بقره (۲): ۱۴۶.

۱۲۰- سيره ابن هشام، ج ۱، ص ۲۲۸؛ مشابه آن: المنتظم، ج ۲، ص ۱۰۱؛ صفة الصفوة، ج ۱، ص ۴۴.

۱۲۱- آل عمران (۳): ۱۱۳ و ۱۱۴.

۱۲۲- راغب مى گويد: كاهن از اخبار پنهانى گذشته خبر مى دهد و عراف از اخبار آينده سخن مى گويد. (المفردات، ص ۴۶۰).

۱۲۳- ابن سينا، الاشارات و التنبيهات، ج ۳، ص ۴۱۱.

۱۲۴- ابن خلدون، مقدمه، ص ۱۰۰.

۱۲۵- ابن ميثم بحرانى، شرح ماءة كلمة، ص ۸۵.

۱۲۶- مسعودى، اخبارالزمان، ص ۱۳۱.

۱۲۷- مسعودى، مروج الذهب، ج ۲، ص ۱۵۲.

۱۲۸- طبرسى، الاحتجاج، ص ۲، ص ۸۱.

۱۲۹- نام سطيح، ربع بن ربيعه و از قبيله ازد بود. (جمهرة انساب العرب ص ۳۷۴) و نام شق، شق بن صعب بن يشكر و از قبيله بنى افرك بود. (همان، ص ۳۸۸).

۱۳۰- راجع به اين دو كاهن بزرگ، بنگريد به: سهيلى، الروض الانف، ج ۱، ص ۱۳۳ و بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۲۹۹.

۱۳۱- ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج ۱۹، ص ۳۷۹. ترجمه شعر: تو را راءيى است مانند راءى شقّ و سطيح دو بزرگ كاهنان.

۱۳۲- المنتظم، ج ۲، ص ۱۱۶.

۱۳۳- جن (۷۲): ۶ - ۱۰.

۱۳۴- حجر (۱۵): ۱۶ - ۱۸

۱۳۵- صافات (۳۷): ۶ - ۱۰.

۱۳۶- امالى صدوق، ص ۲۳۵.

۱۳۷- ابن خلدون، مقدمه، ص ۱۰۱.

۱۳۸- احتجاج طبرسى، ج ۲، ص ۸۱.

۱۳۹- المكاسب، ص ۵۳.

۱۴۰- شيخ صدوق، الخصال، ص ۱۹.

۱۴۱- حاقه (۶۹): ۴۱و۴۲.

۱۴۲- شيعيان تقريبا اتفاق نظر دارند كه بعثت پيامبر در ۲۷ ماه رجب بوده است، ولى بيشتر منابع اهل سنت بعثت پيامبر را در ماه رمضان مى دانند؛ هر چند بعضى از آنها هم ۲۷ رجب را تعيين كرده اند مانند: السيرة الحلبية، ج ۱، ص ۲۳۸، كنزالعمال، ج ۱۲، ص ۳۱۲، صفة الصفوة، ج ۱، ص ۳۹.

۱۴۳- سيره ابن هشام، ج ۱، ص ۲۵۲. اين روايت را با تفاوت اندكى طبرى هم از ابن اسحاق نقل كرده است: تاريخ طبرى، ج ۱، ص ۵۳۲. و نيز مجلسى در بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۲۲۷، با تلخيص. نيز بنگريد به: السيرة الحلبية، ج ۱، ص ۲۳۸، قسطلايى، المواهب اللدنية، ج ۱، ص ۱۹۷.

۱۴۴- علق (۹۶): ۱ - ۵.

۱۴۵- بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۲۷۱. (مضمون حديثى از امام صادقعليه‌السلام ابن عباس هم گفته است: وقتى بر پيامبر وحى نازل مى شد سنگينى و درد شديدى حس مى كرد و دچار سردردى مى شد. (همان، ص ۲۶۱).

۱۴۶- مزمل (۷۳): ۵.

۱۴۷- سيره ابن هشام، ج ۱، ص ۲۵۵؛ و نيز تاريخ طبرى، ج ۱، ص ۵۳۳.

۱۴۸- تاريخ يعقوبى، ج ۱، ص ۱۸.

۱۴۹- مدثر (۷۴): ۱ - ۳.

۱۵۰- سيره ابن هشام، ج ۱، ص ۲۶۳؛ تاريخ يعقوبى، ج ۱، ص ۱۸؛ مروج الذهب، ج ۲، ص ۲۷۷.

۱۵۱- واقعه (۵۶): ۱۰ - ۱۲.

۱۵۲- در تفاسير براى «السابقون السابقون» وجوه گوناگونى گفته شده است. (مجمع البيان، ج ۹، ص ۳۲۵) هر چه باشد نخستين كسانى را كه در دوران غربت اسلام به راستى مسلمان شدند، شامل مى شود.

۱۵۳- سيره ابن هشام، ج ۱، ص ۲۶۳؛ تاريخ طبرى، ج ۱، ص ۵۳۹.

۱۵۴- شعراء (۲۶): ۲۱۴ و ۲۱۵.

۱۵۵- تاريخ طبرى، ج ۱، ص ۵۲۲. طبرى اين رويداد را از محمد بن اسحاق نقل كرده و او همان كسى است كه ابن هشام مجموع روايات سيره خود را از او نقل كرده است؛ ولى عجيب است كه ابن هشام در سيره خود اين رويداد را نياورده است. در بعضى از روايات آمده است كه ابوطالب در همين مجلس به پيامبر گفت: سرورم، برخيز و آنچه دوست دارى بگو و رسالت پروردگارت را برسان. اين جمله نشان مى دهد كه ابوطالب در آن زمان ايمان آورده بود. (بنگريد به: الخنيزى: ابوطالب مؤمن قريش، ص ۱۴۸).

۱۵۶- تاريخ طبرى، ج ۱، ص ۵۴۳.

۱۵۷- از جمله آنها كتابهاى زير:

كامل ابن اثير، ج ۱، ص ۴۸۸؛ مسند احمدبن حنبل، ج ۱، ص ۱۵۹؛ كنزالعمال، ج ۱۳، ص ۱۱۴؛ حاكم حسكانى، شواهد التنزيل، ج ۱، ص ۴۸۶؛ سنن نسائى، ج ۵، ص ۱۲۶؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج ۱، ص ۳۰۶؛ علل الشرايع، ج ۱، ص ۱۷۰ و چندين منبع ديگر.

۱۵۸- تفسير طبرى، جامع البيان، ج ۱۱، ص ۱۲۲.

۱۵۹- حيات محمد، چاپ اول، ص ۱۴۰.

۱۶۰- همان چاپ نهم، ص ۱۴۲. در اين باره بنگريد به: الغدير، ج ۲، ص ۲۸۸.

۱۶۱- حجر (۱۵): ۹۴ و ۹۵.

۱۶۲- تاريخ طبرى، ج ۱، ص ۵۴۲.

۱۶۳- ابن شهرآشوب، المناقب، ج ۱، ص ۵۱؛ بيهقى، السنن الكبرى، ج ۱، ص ۷۶.

۱۶۴- تفسير قمى، ج ۱، ص ۴۲۸.

۱۶۵- شيخ طوسى، تفسيرالتبيان، ج ۱، ص ۳۶۸؛ تفسير قرطبى، ج ۲، ص ۹۲. ۱۶۶- ابن شهرآشوب، المناقب، ج ۱، ص ۴۴.

۱۶۷- تفسير قرطبى، ج ۲، ص ۹۲.

۱۶۸- ضحى (۹۳): ۱ - ۴.

۱۶۹- مريم (۱۹): ۶۴ و ۶۵.

۱۷۰- تفسير نورالثقلين، ج ۵، ص ۵۹۴ و نظير آن در سيوطى، الدر المنثور، ج ۴، ص ۲۷۹. درباره موضوع انقطاع وحى در برخى از كتابهاى تاريخى مطالبى بى پايه آمده كه با شاءن پيامبر و خديجه سازگار نيست.

۱۷۱- انعام (۶): ۳۴.

۱۷۲- ابن شهرآشوب، المناقب، ج ۳، ص ۴۲؛ اريلى، كشف الغمة، ج ۲، ص ۳۴۶.

۱۷۳- مسد (۱۱۱): ۱ - ۵.

۱۷۴- نام او عمرو بن هشام بود و در جاهليت كنيه ابوالحكم داشت. (جمهرة انساب العرب، ص ۱۴۵) در دوره اسلامى به خاطر عنادى كه با پيامبر داشت لقب ابوجهل يافت.

۱۷۵- مجمع البيان، ج ۲، ص ۷۸۲.

۱۷۶- علق (۹۶): ۹ - ۱۸.

۱۷۷- نحل (۱۶): ۱۰۶.

۱۷۸- سيره ابن هشام، ج ۱، ص ۳۵۳.

۱۷۹- همان، ص ۳۷۶.

۱۸۰- آل عمران (۳): ۱۹۵.

۱۸۱- احزاب (۳۳): ۵۷.

۱۸۲- ص (۳۸): ۴.

۱۸۳- حاقه (۶۹): ۴۱و۴۲.

۱۸۴- حجر (۱۵): ۶.

۱۸۵- سيره ابن هشام، ج ۱، ص ۱۳۲.

۱۸۶- مجمع البيان، ج ۱۰، ص ۵۸۳. اين داستان با تفاوتهاى مختصرى در سيره ابن هشام، ج ۱، ص ۲۸۸ و سبل الهدى و الرشاد، ج ۲، ص ۳۵۲ نيز آمده است.

۱۸۷- مجمع البيان، ج ۱۰، ص ۵۸۴.

۱۸۸- مدثر (۷۴): ۱۱ - ۲۵.

۱۸۹- فصلت (۴۱): ۲۶.

۱۹۰- سيره ابن هشام، ج ۱، ص ۳۴۴.

۱۹۱- همان ص ۳۱۴.

۱۹۲- فرقان (۲۵): ۴و۵.

۱۹۳- بنگريد به: دكتر محمود راميار، تاريخ قرآن، ص ۱۲۲.

۱۹۴- نحل (۱۶): ۱۰۳.

۱۹۵- يونس (۱۰): ۳۸و۳۹.

۱۹۶- ص (۳۸): ۴.

۱۹۷- زخرف (۴۳): ۳۰.

۱۹۸- قلم (۶۸): ۵۱و۵۲.

۱۹۹- سباء (۳۴): ۸.

۲۰۰- اعراف (۷): ۱۸۴.

۲۰۱- ذاريات (۵۱): ۵۲و۵۳.

۲۰۲- حاقه (۶۹): ۳۸ - ۴۳.

۲۰۳- مؤمنون (۲۳): ۳۸.

۲۰۴- حاقه (۶۹): ۴۴ - ۴۷ و بنگريد به: ص (۳۸): ۴.

۲۰۵- قصص (۲۸): ۵۷.

۲۰۶- زخرف (۴۳): ۳۱.

۲۰۷- طبرسى، مجمع البيان، ج ۹، ص ۷۱؛ زمخشرى، الكشاف، ج ۵، ص ۲۴۷.

۲۰۸- زخرف (۴۳): ۳۲.

۲۰۹- مريم (۱۹): ۷۷ و ۷۸.

۲۱۰- سباء (۳۴): ۳۴ و ۳۵.

۲۱۱- سباء (۳۴): ۳۷.

۲۱۲- مائده (۵): ۷و۸.

۲۱۳- بنگريد به: انبياء (۲۱): ۵۲ و ۵۳.

۲۱۴- فرقان (۲۵): ۷و۸.

۲۱۵- انعام (۶): ۹.

۲۱۶- انعام (۶): ۱۴۸.

۲۱۷- الميزان، ج ۷، ص ۳۸۸.

۲۱۸- اسراء (۱۷): ۹۰ - ۹۳.

۲۱۹- واحدى، اسباب النزول، ص ۱۷۷.

۲۲۰- سيوطى، الدر المنثور، ج ۳، ص ۱۲.

۲۲۱- انعام (۶): ۵۲.

۲۲۲- هود (۱۱): ۲۹.

۲۲۳- اسباب النزول، ص ۴۰۰.

۲۲۴- سيره ابن هشام، ج ۱، ص ۳۸۸.

۲۲۵- كافرون (۱۰۹): ۱ - ۶.

۲۲۶- زمر (۳۹): ۶۴.

۲۲۷- مجمع البيان، ج ۵، ص ۱۴۶.

۲۲۸- يونس (۱۰): ۱۵.

۲۲۹- نجم (۵۳): ۳ و ۴.

۲۳۰- مجمع البيان، ج ۸، ص ۷۲۵. جملات ميان دو كروشه، در مجمع البيان نيست و ما آن را از سيره ابن هشام، ج ۲، ص ۵۹ نقل كرديم. نزول اين آيات در اين رويداد در منابع ديگر هم آمده است، از جمله: اسباب النزول، ص ۳۰۴.

۲۳۱- ص (۳۸): ۴ - ۶.

۲۳۲- مجمع البيان، ج ۸، ص ۷۲۶.

۲۳۳- ابن جوزى، المنتظم، ج ۲، ص ۱۲۶.

۲۳۴- على بن ابراهيم، تفسير القمى، ج ۲، ص ۳۱.

۲۳۵- اعراف (۷): ۱۸۷.

۲۳۶- سيره ابن هشام، ج ۱، ص ۳۲۱.

۲۳۷- مانند: طبرى، جامع البيان، ج ۱۵، ص ۲۳۹؛ تفسير قرطبى، ج ۱۰، ص ۳۴۷؛ ابن سيدالناس، عيون الاثر، ج ۱، ص ۱۴۲؛ سبل الهدى و الرشاد، ج ۳، ص ۳۸۵. ۲۳۸- اسراء (۱۷): ۸۵.

۲۳۹- انعام (۶): ۲۵.

۲۴۰- حجر (۱۵): ۱۱.

۲۴۱- يس (۳۶): ۳۰.

۲۴۲- حجر (۱۵): ۹۵ و ۹۶.

۲۴۳- سيره ابن هشام، ج ۲، ص ۵۰ - ۵۱؛ دلائل النبوة، ج ۲، ص ۳۱۶.

۲۴۴- مجمع البيان، ج ۶، ص ۵۳۳.

۲۴۵- واحدى، اسباب النزول، ص ۳۹۹؛ شيخ طوسى، التبيان، ج ۱۰، ص ۴۱۸؛ فخر رازى، ج ۳۲، ص ۱۳۲.

۲۴۶- كوثر (۱۰۸): ۱ - ۳.

۲۴۷- او «غطريف» معروف بود و در جنگ بدر به حال كفر كشته شد. (جمهرة انساب العرب، ص ۱۵۹).

۲۴۸- همزه (۱۰۴): ۱ - ۳.

۲۴۹- بقره (۲): ۲۱۲.

۲۵۰- نحل (۱۶): ۱۲۷.

۲۵۱- انعام (۶): ۳۳.

۲۵۲- يونس (۱۰): ۶۵.

۲۵۳- حجر (۱۵): ۹۷و۹۸.

۲۵۴- كهف (۱۸): ۶.

۲۵۵- فاطر (۳۵): ۸.

۲۵۶- طه (۲۰): ۲.

۲۵۷- سيره ابن هشام ج ۲، ص ۶۱؛ تاريخ طبرى، ج ۱، ص ۵۴۴.

۲۵۸- اسراء (۱۷): ۱.

۲۵۹- مجمع البيان، ج ۶، ص ۶۱۱. درباره تاريخ وقوع معراج ميان مورخان اختلاف نظر وجود دارد. براى آگاهى از آنها بنگريد به: الواهب اللدنية، ج ۱، ص ۲۷۴.

۲۶۰- همان، ج ۶، ص ۶۱۰.

۲۶۱- شيخ صدوق، الامالى، ص ۵۳۳.

۲۶۲- نجم (۵۳): ۱ - ۱۸.

۲۶۳- شيخ صدوق، علل الشرايع، ج ۱، ص ۲۷۷.

۲۶۴- بحارالانوار، ج ۱۸، ص ۲۸۹.

۲۶۵- سيره ابن هشام، ج ۲، ص ۳۲. اين رويداد در برخى از تفاسير مانند تفسير قرطبى، ج ۷، ص ۲۹۶ و ابن عاشور، التحرير و التنوير، ج ۱۰، ص ۱۴۳ نيز آمده و در اينها به جاى بيست نفر كه در متن ابن هشام است تعداد آنها دوازده نفر ذكر شده است. همچنين بر طبق متن ابن هشام، اين هیأت به ابتكار خود به مكه رفتند، ولى در متن قرطبى كه از عروة بن زبير نقل مى كند، نجاشى پادشاه حبشه آنها را خدمت پيامبر فرستاده است.

۲۶۶- قصص (۲۸): ۵۲ - ۵۵.

۲۶۷- التحرير و التنوير، ج ۱۰، ص ۱۴۲.

۲۶۸- قرطبى، ج ۳، ص ۲۵۶.

۲۶۹- مائده (۵): ۸۳.

۲۷۰- الروض الانف، ج ۳، ص ۲۶۲. نمازخواند پيامبر بر نجاشى را اصطلاحا «صلاة الغائب» مى نامند و بسيارى از فقها معتقدند كه اين كار مخصوص نجاشى بود و چون پيامبر بر هيچ كس جز او نماز غايب نخواند، اين يك حكم عمومى نبوده و خواندن نماز غايب، بر مردگان غايب از سوى ديگران مشروعيت ندارد.

۲۷۱- آل عمران (۳): ۱۹۹.

۲۷۲- الروض الانف، ج ۳، ص ۳۶۲.

۲۷۳- ابن حجر عسقلانى، الاصابه فى معرفة تمييز الصحابه، ج ۴، ص ۱۹۸، محدث قمى، الكنى و الافاب، ج ۳، ص ۱۳۸.

۲۷۴- اسباب النزول، ص ۱۸۰؛ سيره ابن هشام، ج ۱، ص ۳۸۳.

۲۷۵- انعام (۶): ۱۰۸.

۲۷۶- اسباب النزول، ص ۲۳۸؛ مجمع البيان، ج ۶، ص ۶۶۵.

۲۷۷- اسراء (۱۷): ۷۳ - ۷۵.

۲۷۸- محمد مشهدى، تفسير كنزالدقائق، ج ۵، ص ۶۳۵.

۲۷۹- اسراء (۱۷): ۱۱۰.

۲۸۰- مجمع البيان، ج ۶، ص ۶۸۸.

۲۸۱- مريم (۱۹): ۷۷ و ۷۸.

۲۸۲- اسباب النزول، ص ۲۷۶.

۲۸۳- فرقان (۲۵): ۲۷ و ۲۸.

۲۸۴- عنكبوت (۲۹): ۸.

۲۸۵- سيره ابن هشام، ج ۱، ص ۳۸۷.

۲۸۶- يس (۳۶): ۷۸ و ۷۹.

۲۸۷- سيره ابن هشام، ج ۱، ص ۳۴۸.

۲۸۸- جاثيه (۴۵)، ۷ و ۸.

۲۸۹- دخان (۴۴)، ۴۳ - ۴۶.

۲۹۰- عيون الاثر، ص ۱۴۸.

۲۹۱- قمر (۵۴): ۱و۲.

۲۹۲- سيره ابن هشام، ج ۲، ص ۶۴.

۲۹۳- زادالمعاد، ج ۲، ص ۵۰.

۲۹۴- الطبقات الكبرى، ج ۱، ص ۲۲۰؛ دلائل النبوة، ج ۲، ص ۴۳۴.

۲۹۵- سبل الهدى و الرشاد، ج ۳، ص ۱۹۷، بلخى، البداء و التاريخ، ج ۲، ص ۶۲؛ صفة الصفوة ج ۱، ص ۶۱.

۲۹۶- بنگريد به: سيره ابن هشام، ج ۲، ص ۷۰ به بعد؛ تاريخ طبرى، ج ۱، ص ۵۵۸ به بعد؛ السيرة الحلبيه، ج ۲، ص ۶ به بعد. مسعودى گفته است: نخستين گروه از مسلمانان كه به مدينه هجرت كردند، عبارت بودند از عبدالله بن عبدالاسد، عامر بن ربيعه، عبدالله بن جحش، عمر بن خطاب، و عياش بن ابى ربيعه. (التنبيه و الاشراف، ص ۲۰۰.

۲۹۷- سيره ابن هشام، ج ۲، ص ۱۲۶، و قريب به آن، ابن سعد، الطبقات الكبرى، ج ۱، ص ۲۲۷، و البداءالتاريخ، ج ۲، ص ۶۴، المنتظم، ج ۲، ص ۱۷۲.

۲۹۸- سيره ابن هشام، ج ۲، ص ۱۲۸.

۲۹۹- انفال (۸): ۳۰.

۳۰۰- مجمع البيان، ج ۴، ص ۷۹۴؛ تفسير فخر رازى، ج ۱۵، ص ۱۱۳.

۳۰۱- سيره ابن هشام، ج ۲، ص ۱۲۷؛ الخرائج و الجرائح، ج ۱، ص ۱۴۴.

۳۰۲- ابن اثير، اسدالغابة، ج ۳، ص ۲۹۱؛ مجمع البيان، ج ۱، ص ۵۳۵، السيرة الحلبيه، ج ۲، ص ۲۷ (حلبى سخن به ابن تميمه را در اشكال به اين روايت نقل و سپس رد مى كند.

۳۰۳- بقره (۲): ۲۰۷. اين آيه در سوره بقره است و گفته شده كه اين سوره در مدينه نازل شده است، ولى بايد توجه داشت كه وقتى سوره اى طولانى مكى يا مدنى گفته مى شود، نظر به غالب آيات است و چه بسا يك يا چند آيه آن مكى يا مدنى نباشد.

۳۰۴- توبه (۹): ۴۰.

۳۰۵- فتح (۴۸): ۲۶.

۳۰۶- طبرسى، اعلام الورى باعلام الهدى، ص ۸۰، آيت الله ميلانى، قادتنا، ج ۱، ص ۱۴۰. ۳۰۷- البدء و التاريخ، ج ۲، ص ۶۹.

۳۰۸- محمد (۴۷): ۱۳.

۳۰۹- مجمع البيان، ج ۸، ص ۴۲۰.

۳۱۰- قصص (۲۸): ۸۵.

۳۱۱- دلائل النبوة، ج ۲، ص ۴۵۹.

۳۱۲- همان، ص ۵۰۱.

۳۱۳- كلينى، اصول كافى، ج ۳، ص ۲۹۶؛ تفسير عياشى، ج ۲، ص ۱۱۱؛ سبل الهدى و الرشاد، ج ۳، ص ۲۶۶.

عبارت «اول يوم» دلالت نمى كند كه آن نخستين مسجد بوده است. اين موضوع از روايات به دست مى آيد. منظور، آن است كه پايه گذارى مسجد قبا از همان آغاز بر اساس تقوا و اخلاص بوده است؛ كه ممكن است هر مسجدى اين امتياز را داشته باشد.

۳۱۴- توبه (۹): ۱۰۸.

۳۱۵- بحارالانوار، ج ۱۹، ص ۶۵.

۳۱۶- حاكم نيشابورى، المستدرك على الصحيحين، ج ۳، ص ۱۳؛ تاريخ يعقوبى، ج ۲، ص ۱۳۵.

۳۱۷- تاريخ طبرى، ج ۲، ص ۴؛ فتح البارى، ج ۷، ص ۲۰۸.

۳۱۸- آل عمران (۳): ۱۰۳.

۳۱۹- ابوريحان بيرونى براى هر كدام از سالهاى هجرت نام خاصى ذكر كرده است: سال اول «سنة الاذن»، سال دوم «سنة الامر بالقتال»، سال سوم «سنة التمحيص»، چهارم «سنة الترفئه»، پنجم «سنة الزلزال»، ششم «سنة الاستيناس»، هفتم «سنة الاستغلاب»، هشتم «سنة الاستواء»، نهم «سنة البرائه» و سال دهم «سنة الوداع». (الآثار الباقية، ص ۳۳) مسعودى نيز همين نامها را در كتاب التنبيه و الاشراف ذكر كرده است.

۳۲۰- الطبقات الكبرى، ج ۱، ص ۲۳۷؛ البدء و التاريخ، ج ۲، ص ۷۰.

۳۲۱- اوس و خزرج پسران حارثة بن ثعلبه و با يكديگر بودند. (جمهرة انساب العرب، ص ۳۳۲؛ البدء و التاريخ، ج ۲، ص ۳۷.

۳۲۲- توبه (۹): ۱۰۰.

۳۲۳- توبه (۹): ۱۱۷.

۳۲۴- متن اين پيمان نامه در كتابهاى تاريخى آمده است: مانند: سيره ابن هشام، ج ۱، ص ۱۴۷؛ بيهقى، السنن الكبرى، ج ۸، ص ۱۰؛ بحارالانوار، ج ۱۹، ص ۱۶۸.

۳۲۵- سيره ابن هشام، ج ۲، ص ۱۵۱؛ المنتظم، ج ۲، ص ۱۹۰.

۳۲۶- سيره ابن هشام ج ۲ ص ۱۵۱؛ عيون الاثر، ج ۱، ص ۱۳۲؛ تاريخ ابوالفداء، ج ۱، ص ۱۸۷؛ آيت الله ميلانب روايات مربوط به اين موضوع را به تفصيل نقل كرده است: قادتنا، ج ۱، ص ۳۷۷ - ۳۹۴.

۳۲۷- انفال (۸): ۷۵.

۳۲۸- حشر (۵۹): ۹.

۳۲۹- حشر (۵۹): ۱۰.

۳۳۰- حجرات (۴۹): ۱۰.

۳۳۱- ابن عساكر، تاريخ مدينة دمشق، ج ۱۹، ص ۴۱۸.

۳۳۲- تاريخ طبرى، ج ۱، ص ۳۱۷؛ سهيلى، الروض الانف، ج ۴، ص ۲۹۰.

۳۳۳- سهمودرى، وفاءالوفاء باخبار دار المصطفى، ج ۱، ص ۱۶۳.

۳۳۴- تفسير رازى، ج ۴، ص ۱۴۴.

۳۳۵- بقره (۲): ۱۴۶.

۳۳۶- بنگريد به: بقره (۲): ۸۹ و ۱۴۶.

۳۳۷- بقره (۲): ۱۰۴.

۳۳۸- اسباب النزول، ص ۹۴.

۳۳۹- آل عمران (۳): ۷۲.

۳۴۰- سيره ابن هشام، ج ۲، ص ۲۰۵؛ سبل الهدى و الرشاد، ج ۳، ص ۳۹۸.

۳۴۱- آل عمران (۳): ۹۹.

۳۴۲- سيره ابن هشام، ج ۲، ص ۲۰۸.

۳۴۳- نساء (۴): ۳۷.

۳۴۴- سيره ابن هشام، ج ۲، ص ۲۲۴؛ ابن سيدالناس، عيون الاثر، ج ۱، ص ۲۹۲.

۳۴۵- محمد (۴۷): ۲۹ و ۳۰.

۳۴۶- سيره ابن هشام، ج ۲، ص ۱۷۷.

۳۴۷- بقره (۲): ۸ - ۱۰.

۳۴۸- بقره (۲): ۱۱ - ۱۳.

۳۴۹- بقره (۲): ۱۴ - ۱۶.

۳۵۰- بقره (۲): ۱۷ و ۱۸.

۳۵۱- بقره (۲): ۱۹ و ۲۰.

۳۵۲- ابن هشام تغيير قبله را پس از هجده ماه از هجرت و در ماه رجب مى داند. (السيرة النبوية، ج ۲، ص ۱۹۸) طبرى و يعقوبى و ابن اثير هفده ماه پس از هجرت و ماه شعبان را انتخاب كرده اند. (تاريخ طبرى، ج ۲، ص ۱۸؛ تاريخ يعقوبى، ج ۲، ص ۳۴؛ ابن اثير، ج ۱، ص ۵۲۴) عبدالله بخارى ميان شانزده ماه و هفده ماه ترديد كرده است. (صحيح بخارى، ج ۱، ص ۱۷۷) ابن سعد آن را شانزده ماه مى داند (الطبقات، ج ۱، ص ۲۴) شيخ مفيد نيمه رجب سال دوم هجرت را تقويت مى كند كه هجده ماه مى شود. (مسارالشيعة، ص ۵۸) در روايتى كه از امام صادقعليه‌السلام نقل شده، هفده ماه آمده است. (وسايل، ج ۳، ص ۲۱۸) و اختيار ابن بابويه هجده ماه است. (من لايحضره الفقيه، ص ۸۸) و در روايتى كه از قرب الاسناد نقل شده هفده ماه و هجده ماه به صورت نسخه بدل آمده است. (وسائل، ج ۳، ص ۲۲۰) به نظر مى رسد كه منشاء اختلاف در خواندن لفظ (تسعه) و (سبعه) بوده كه در قديم شبيه هم نوشته مى شدند.

۳۵۳- مجلسى بحارالانوار، ج ۸۴، ص ۳۹.

۳۵۴- السيرة الحلبية، ج ۲، ص ۱۲۹.

۳۵۵- طبرسى، مجمع البيان، ج ۱، ص ۴۱۳.

۳۵۶- بقره (۲): ۱۴۴.

۳۵۷- السيرة الحلبية، ج ۲، ص ۱۲۹.

۳۵۸- سيره ابن هشام، ج ۲، ص ۱۹۹.

۳۵۹- بقره (۲): ۱۴۲.

۳۶۰- بقره (۲): ۱۴۳.

۳۶۱- اسباب النزول، ص ۲۵۵؛ المواهب اللدنية، ج ۱، ص ۳۳۴.

۳۶۲- حج (۲۲): ۳۹ و ۴۰.

۳۶۳- انفال (۸): ۶۰ و ۶۱.

۳۶۴- انفال (۸): ۶۰ و ۶۱.

۳۶۵- مائده (۵): ۸.

۳۶۶- توبه (۹): ۶.

۳۶۷- تفصيل اين هشت مورد در اين منابع آمده است: سيره ابن هشام، ج ۲، ص ۲۴۱ - ۲۵۲؛ واقدى، المغازى، ج ۱، ص ۹ - ۱۳؛ تاريخ طبرى، ج ۲، ص ۱۴ - ۱۷؛ ابن اثير، الكامل فى التاريخ، ج ۱، ص ۵۲۱ - ۵۲۳. گفتنى است كه بعضى از جنگهاى كوچك در سال اول هجرت اتفاق افتاد.

۳۶۸- سيره ابن هشام، ج ۱، ص ۲۵۴؛ المغازى، ج ۱، ص ۱۶.

۳۶۹- بقره (۲): ۲۱۷.

۳۷۰- بقره (۲): ۲۱۸.

۳۷۱- المغازى، ج ۱، ص ۱۹.

۳۷۲- همان ص ۲۷.

۳۷۳- سيره ابن هشام، ج ۲، ص ۲۶۲.

۳۷۴- الطبقات الكبرى، ج ۲، ص ۱۲. ابوايوب انصارى مى گويد: در جنگ بدر وقتى از مدينه بيرون شديم و يك يا دو روز سير كرديم، پيامبر از ما سرشمارى كرد و ما سيصد و سيزده نفر بوديم. (دلائل النبوة، ج ۳، ص ۳۷.

۳۷۵- ابن اثير، الكامل فى التاريخ، ج ۱، ص ۵۲۶.

۳۷۶- انفال (۸): ۴۷.

۳۷۷- سيره ابن هشام، ج ۲، ص ۲۶۶.

۳۷۸- آل عمران (۳): ۱۵۹.

۳۷۹- المغازى، ج ۱، ص ۴۸؛ السيرة الحلبية، ج ۲، ص ۱۵۰.

۳۸۰- انفال (۸): ۵و۶.

۳۸۱- سيره ابن هشام، ج ۲، ص ۲۶۶.

۳۸۲- انفال (۸): ۷.

۳۸۳- نساء (۴): ۸۳.

۳۸۴- المغازى، ج ۱، ص ۴۳؛ البدء والتاريخ، ج ۲، ص ۷۴.

۳۸۵- سيره ابن هشام، ج ۲، ص ۲۷۲.

۳۸۶- انفال (۸): ۴۲.

۳۸۷- انفال (۸): ۴۴.

۳۸۸- آل عمران (۳): ۱۳.

۳۸۹- زادالمعاد، ج ۲، ص ۸۶.

۳۹۰- انفال (۸): ۱۱.

۳۹۱- سيره ابن هشام، ج ۲، ص ۲۷۴.

۳۹۲- البدء و التاريخ، ج ۲، ص ۷۴.

۳۹۳- دلائل النبوة، ج ۳، ص ۱۲۷.

۳۹۴- شيخ مفيد، الارشاد، ج ۱، ص ۴۸؛ الطبقات الكبرى، ج ۲، ص ۱۷؛ زادالمعاد، ج ۲، ص ۸۸.

۳۹۵- الارشاد، ج ۱، ص ۶۹؛ سبل الهدى و الرشاد، ج ۴، ص ۴۷.

۳۹۶- انفال (۸): ۹و۱۰.

۳۹۷- آل عمران (۳): ۱۲۳ - ۱۲۵.

۳۹۸- انفال (۸): ۱۲و۱۳.

۳۹۹- شش نفر از مهاجران و هشت نفر از انصار بودند. (الطبقات الكبرى، ج ۲، ص ۱۷)

۴۰۰- سيره ابن هشام، ج ۲، ص ۳۷۲. شيخ مفيد مى گويد: از اين رقم، سى و پنج نفرشان را على بن ابى طالبعليه‌السلام كشت. وى نامهاى آنان را هم ذكر مى كند. (الارشاد، ج ۱، ص ۷۲)

۴۰۱- المنتظم، ج ۲، ص ۲۱۸؛ التنبيه و الاشراف، ص ۲۰۴. واقدى فهرستى از نامهاى آنان را آورده است. (بنگريد به: المغازى، ج ۲، ص ۱۳۷ - ۱۷۳).

۴۰۲- انفال (۸): ۱۷.

۴۰۳- تاريخ طبرى، ج ۲، ص ۳۷؛ اعلام الورى، ص ۹۲؛ ذهبى، تاريخ الاسلام، ص ۸۳.

۴۰۴- الطبقات الكبرى، ج ۲، ص ۲۲؛ بيهقى، السنن الكبرى، ج ۶، ص ۱۲۵؛ كتانى، التراتيب الاداريه، ج ۱، ص ۴۸. كتانى اضافه مى كند كه پس از اين رخداد، شمار باسوادها در مدينه سير صعودى يافت.

۴۰۵- سيره ابن هشام، ج ۲، ص ۳۰۸.

۴۰۶- انفال (۸): ۷۰ و ۷۱.

۴۰۷- انفال (۸): ۵۵ و ۵۶.

۴۰۸- انفال (۸): ۵۷ و ۵۸.

۴۰۹- الطبقات الكبرى، ج ۲، ص ۲۶.

۴۱۰- المغازى، ج ۱، ص ۷۶؛ دلائل النبوة، ج ۳، ص ۱۷۳؛ ذهبى، تاريخ الاسلام، ص ۱۴۶.

۴۱۱- اسباب النزول، ص ۸۵.

۴۱۲- آل عمران (۳): ۱۲.

۴۱۳- سيره ابن هشام، ج ۳، ص ۵۱.

۴۱۴- الطبقات الكبرى، ج ۲، ص ۲۹.

۴۱۵- سيره ابن هشام، ج ۳، ص ۵۱ و ۵۲؛ دلائل النبوة، ج ۳، ص ۱۷۴؛ تاريخ ابوالفداء، ج ۱، ص ۱۸۹.

۴۱۶- سيره ابن هشام، ج ۳، ص ۵۳.

۴۱۷- مائده (۵): ۵۲.

۴۱۸- بيهقى، دلائل النبوة، ج ۳، ص ۱۷۵.

۴۱۹- الطبقات الكبرى، ج ۲، ص ۲۹. «اذرعات» شهرى در اطراف شام و همجوار با بلقا و عمان است. (ياقوت حموى، معجم البلدان، ج ۱، ص ۱۳۰).

۴۲۰- سيره ابن هشام، ج ۳، ص ۵۵؛ الطبقات الكبرى، ج ۲، ص ۳۲.

۴۲۱- اسباب النزول، ص ۱۱۳.

۴۲۲- آل عمران (۳): ۱۸۶.

۴۲۳- المغازى، ج ۱، ص ۱۹۵؛ دلائل النبوة، ج ۳، ص ۱۶۸. شبيه اين داستان در جنگ ذات الرقاع هم نقل شده است. (اثبات الهداة، ج ۱، ص ۲۳۸).

۴۲۴- البته در شاءن نزول اين آيه روايتهاى ديگرى هم وجود دارد. (بنگريد به: مجمع البيان، ج ۳، ص ۲۶۳).

۴۲۵- مائده (۵): ۱۱.

۴۲۶- المغازى، ج ۱، ص ۲۰۰؛ سيره ابن هشام، ج ۳، ص ۶۴.

۴۲۷- انفال (۸): ۳۶.

۴۲۸- سيره ابن هشام، ج ۳، ص ۶۵ و ۶۶.

۴۲۹- الطبقات الكبرى، ج ۲، ص ۳۷.

۴۳۰- المغازى، ج ۱، ص ۲۰۴.

۴۳۱- الطبقات الكبرى، ج ۲، ص ۳۷.

۴۳۲- همان، ص ۳۸و ۳۹؛ المغازى، ج ۱، ص ۲۵۱.

۴۳۳- آل عمران (۳): ۱۲۱.

۴۳۴- سيره ابن هشام، ج ۳، ص ۶۸.

۴۳۵- آل عمران (۳): ۱۲۲.

۴۳۶- المغازى، ج ۱، ص ۲۱۶.

۴۳۷- الطبقات الكبرى، ج ۲، ص ۴۰.

۴۳۸- همان؛ المغازى، ج ۱، ص ۲۲۰.

۴۳۹- المغازى، ج ۱، ص ۲۲۵.

۴۴۰- الطبقات الكبرى، ج ۲، ص ۴۱.

۴۴۱- همان.

۴۴۲- سيره ابن هشام، ج ۳، ص ۸۳؛ بحارالانوار، ج ۲۰، ص ۵۱. در تاريخ طبرى نام اين زن به جاى «عمره»، «سمرة» آمده است. (تاريخ طبرى، ج ۲، ص ۶۵).

۴۴۳- المغازى، ج ۱، ص ۲۳۲.

۴۴۴- آل عمران (۳): ۱۵۲.

۴۴۵- سيره ابن هشام، ج ۳، ص ۸۴؛ دلائل النبوة، ج ۳، ص ۲۱۱.

۴۴۶- سيره ابن هشام، ج ۳، ص ۷۷؛ تاريخ ابوالفداء، ج ۱، ص ۱۹۱.

۴۴۷- بحارالانوار، ج ۲۰، ص ۲۷؛ الكامل فى التاريخ، ج ۱، ص ۵۵۳.

۴۴۸- آل عمران (۳): ۱۴۴.

۴۴۹- تفسير قمى، ج ۱، ص ۱۱۵.

۴۵۰- ابن شهر آشوب، المناقب، ج ۱، ص ۳۸۵؛ تفسير قرطبى، ج ۴، ص ۲۱۹.

۴۵۱- سيره ابن هشام، ج ۳، ص ۱۰۶؛ تاريخ طبرى، ج ۲، ص ۶۵.

۴۵۲- آل عمران (۳): ۱۵۳.

۴۵۳- المغازى، ج ۱، ص ۳۰۰.

۴۵۴- سيره ابن هشام، ج ۳، ص ۹۶.

۴۵۵- تاريخ طبرى، ج ۲، ص ۷۱؛ المنتظم، ج ۲، ص ۲۶۹؛ بحارالانوار، ج ۲۰، ص ۲۳.

۴۵۶- سيره ابن هشام، ج ۳، ص ۱۰۰؛ زادالمعاد، ج ۲، ص ۱۰۸.

۴۵۷- آل عمران (۳): ۱۵۱.

۴۵۸- آل عمران (۳): ۱۵۵.

۴۵۹- آل عمران (۳): ۱۵۴.

۴۶۰- آل عمران (۳): ۱۵۵.

۴۶۱- آل عمران (۳): ۱۵۹.

۴۶۲- آل عمران (۳): ۱۳۹ - ۱۴۱.

۴۶۳- بقره (۲): ۱۴۳.

۴۶۴- آل عمران (۳): ۱۶۹ و ۱۷۰.

۴۶۵- المغازى، ج ۱، ص ۳۳۴ به بعد.

۴۶۶- همان، ص ۳۳۴ به بعد.

۴۶۷- سيره ابن هشام، ج ۳، ص ۱۷۹.

۴۶۸- به نام هاى كعب بن زيد، عمرو بن اميه و يك نفر از انصار.

۴۶۹- سيره ابن هشام، ج ۳، ص ۱۹۳.

۴۷۰- سيره ابن هشام، ج ۳، ص ۱۹۹؛ المغازى، ج ۱، ص ۳۶۳؛ الطبقات الكبرى، ج ۲، ص ۵۷؛ ذهبى، تاريخ اسلام، ص ۲۴۳.

۴۷۱- دلائل النبوة، ج ۳، ص ۱۷۶؛ بخارى، الصحيح، كتاب المغازى، ج ۵، ص ۲۲.

۴۷۲- سيره ابن هشام، ج ۳، ص ۱۹۱؛ المغازى، ج ۲، ص ۳۶۴.

۴۷۳- دلائل النبوة، ج ۳، ص ۱۷۹؛ اعلام الورى، ص ۱۰۴.

۴۷۴- الطبقات الكبرى، ج ۲، ص ۵۷.

۴۷۵- سيره ابن هشام، ج ۳، ص ۲۰۰.

۴۷۶- همان ص ۲۰۴.

۴۷۷- حشر (۵۹): ۱۱ و ۱۲.

۴۷۸- الطبقات الكبرى، ج ۲، ص ۵۸؛ سبل الهدى و الرشاد، ج ۴، ص ۳۲۲.

۴۷۹- همان، ابن هشام، واقدى و مسعودى اضافه مى كنند كه بعضى از درختان را آتش زدند. (سيره ابن هشام، ج ۳، ص ۲۰۰؛ المغازى، ج ۱، ص ۳۷۲؛ مروج الذهب، ج ۲، ص ۲۲۸) ولى آتش زدن در روايت ابن سعد و واقدى نيست. به طورى كه در متن ملاحظه خواهيد كرد در قرآن هم فقط از بريدن بعضى از درختان خرما سخن گفته شده است.

۴۸۰- الروض الانف، ج ۶، ص ۲۳۲.

۴۸۱- حشر (۵۹): ۵.

۴۸۲- المغازى، ج ۱، ص ۳۷۴.

۴۸۳- سيره ابن هشام، ج ۳، ص ۲۰۱.

۴۸۴- حشر (۵۹): ۲.

۴۸۵- تفسير ابوالفتوح رازى، ج ۱۱، ص ۹۱.

۴۸۶- حشر (۵۹): ۶.

۴۸۷- حشر (۵۹): ۸.

۴۸۸- سيره ابن هشام، ج ۳، ص ۲۰۲.

۴۸۹- المغازى، ج ۱، ص ۳۷۹.

۴۹۰- سيره ابن هشام، ج ۳، ص ۲۱۴.

۴۹۱- المغازى، ج ۱، ص ۳۹۶؛ الطبقات الكبرى، ج ۲، ص ۶۱.

۴۹۲- طبرسى و طبرى نقل مى كنند كه اين آيات در حالى نازل شد كه رسول خدا در عُسفان و مشركان در ضبنان بودند و نماز خوف در جريان صلح حديبيه خوانده شد يعنى چهار سال پس از غزوه ذات الرقاع. (جامع البيان، ج ۴، ص ۲۴۵؛ مجمع البيان، ج ۳، ص ۱۵۷).

۴۹۳- نساء (۴): ۱۰۲.

۴۹۴- المغازى، ج ۱، ص ۳۸۴ - ۳۸۷.

۴۹۵- الطبقات الكبرى، ج ۲، ص ۵۹.

۴۹۶- همان ص ۳۸۸.

۴۹۷- آل عمران (۳): ۱۷۳ و ۱۷۴.

۴۹۸- سيره ابن هشام، ج ۳، ص ۲۲۵؛ تاريخ الاسلام ذهبى، ص ۱۵۹.

۴۹۹- نساء (۴): ۵۱ و ۵۲.

۵۰۰- البدء و التاريخ، ج ۲، ص ۸۹.

۵۰۱- المغازى، ج ۱، ص ۴۴۴.

۵۰۲- همان ص ۴۴۵؛ الطبقات الكبرى، ج ۲، ص ۶۶؛ تاريخ ابوالفداء، ج ۱، ص ۱۹۴.

۵۰۳- المغازى، ج ۱، ص ۴۴۶؛ الطبقات الكبرى، ج ۲، ص ۶۶.

۵۰۴- المنتظم، ج ۲، ص ۳۱۸؛ اثبات الهداة، ج ۱، ص ۲۸۴.

۵۰۵- سيره ابن هشام، ج ۳، ص ۲۲۷.

۵۰۶- نور (۲۴): ۶۳.

۵۰۷- الطبقات الكبرى، ج ۲، ص ۶۷.

۵۰۸- احزاب (۳۳): ۱۰ و ۱۱.

۵۰۹- احزاب (۳۳): ۱۲ و ۱۳.

۵۱۰- احزاب (۳۳): ۱۴.

۵۱۱- احزاب (۳۳): ۱۸و ۱۹.

۵۱۲- احزاب (۳۳): ۲۲.

۵۱۳- عيون الاثر، ج ۲، ص ۳۹.

۵۱۴- سيره ابن هشام، ج ۳، ص ۳۳۶؛ تاريخ الاسلام ذهبى، ص ۲۹۰.

۵۱۵- حاكم نيشابورى، المستدرك، ج ۳، ص ۳۲؛ حكانى، شواهد التنزيل، ج ۲، ص ۱۴؛ احسانى، عوالى اللئالى، ج ۴، ص ۸۶؛ اربلى، كشف الغمة، ج ۱، ص ۱۴۸ و منابع ديگر

۵۱۶- سيره ابن هشام، ج ۳، ص ۲۴۲؛ البدء و التاريخ، ج ۲، ص ۹۱؛ اثبات الهداة، ج ۱، ص ۲۴۲.

۵۱۷- الطبقات الكبرى، ج ۲، ص ۶۹؛ المغازى، ج ۱، ص ۴۸۰.

۵۱۸- المغازى، ج ۱، ص ۴۹۰.

۵۱۹- همان، ص ۴۹۱.

۵۲۰- احزاب (۳۳): ۹.

۵۲۱- احزاب (۳۳): ۲۵.

۵۲۲- سيره ابن هشام، ج ۳، ص ۲۴۵.

۵۲۳- المغازى ج ۱، ص ۴۹۶؛ سيره ابن هشام، ج ۳، ص ۲۴۶.

۵۲۴- المغازى، ج ۱، ص ۵۰۲.

۵۲۵- سيره ابن هشام، ج ۳، ص ۲۴۸ و ۲۴۹؛ عيون الاثر، ج ۲، ص ۵۲.

۵۲۶- توبه (۹): ۱۰۲.

۵۲۷- سيره ابن هشام، ج ۳، ص ۲۵۰ و ۲۵۱؛ المغازى، ج ۱، ص ۵۱۲؛ تاريخ ابوالفداء، ج ۱ ص ۱۹۶.

به احتمال زياد سعد بن معاذ از آن سبب اين حكم را داد كه آنها يهودى بودند و طبق تورات مجازات كسانى كه مانند آنها پيمان شكنى كرده بودند همان بود. در عهد عتيق، سفر تثنيه، باب بيستم، جمله ۱۲ - ۱۵ چنين آمده است: «و اگر با تو صلح نكرده، جنگ نمايند، پس آن را محاصره كن و چون يهود خدايت آن را به دست تو بسپارد و جميع ذكوراتش را به دم شمشير بكش، ليكن زنان و اطفال و بهايم و آنچه در شهر باشد، يعنى تمامى غنيمتش را، براى خود به تاراج ببر. »

۵۲۸- احزاب (۳۳): ۲۶ و ۲۷.

۵۲۹- تفسير طبرى، ج ۱۱، ص ۱۵۵.

۵۳۰- الطبقات الكبرى، ج ۲، ص ۶۳؛ المغازى، ج ۱، ص ۴۰۴. اين دو منبع از آنان به صورت «بلمصطلق» ياد مى كنند.

۵۳۱- سيره ابن هشام، ج ۳، ص ۳۰۲. سمهودى براى جمع ميان دو قول احتمال داده كه پيامبر دو بار با بنى مصطلق جنگ كرده است. (وفاءالوفاء ج ۱، ص ۳۱۴)

۵۳۲- المغازى، ج ۱، ص ۴۰۵.

۵۳۳- همان، ص ۴۰۷.

۵۳۴- سيره ابن هشام، ج ۳، ص ۳۰۳؛ تاريخ ابوالفداء، ج ۱، ص ۱۹۸.

۵۳۵- همان، ص ۳۰۴.

۵۳۶- او بعدها در جنگ يمامه شهيد شد. (جمهرة انساب العرب، ص ۳۵۵.

۵۳۷- المغازى، ج ۱، ص ۴۲۱.

۵۳۸- منافقون (۶۳): ۸.

۵۳۹- افك در اصل به معناى روى كردن از حق به سوى باطل، و معمولا به معناى دروغ بستن و تهمت زدن به ديگران به كار مى رود. (المفردات، ص ۱۵).

۵۴۰- صحيح بخارى، ج ۳، ص ۱۵۷؛ سيره ابن هشام، ج ۳، ص ۳۱۰؛ البدءوالتاريخ، ج ۲، ص ۱۸۹؛ صفة الصفوة، ج ۲، ص ۱۴.

۵۴۱- تفسير قمى، ج ۲، ص ۹۹؛ تفسير البرهان، ج ۷، ص ۶۱.

۵۴۲- نور (۲۴): ۱۱.

۵۴۳- نور (۲۴): ۱۶ و ۱۷.

۵۴۴- شمار همراهان پيامبر را واقدى از ۱۴۰۰ تا ۱۵۲۰ نفر (المغازى، ج ۱، ص ۵۷۴) و ابن هشام از هفتصد نفر تا ۱۴۰۰ نفر (ج ۳، ص ۳۲۲) و ابن سعد تا ۱۶۰۰ نفر (الطبقات الكبرى، ج ۲، ص ۹۵) مى نويسند.

۵۴۵- المغازى، ج ۱، ص ۵۷۴.

۵۴۶- فتح (۴۸): ۱۱ و ۱۲.

۵۴۷- فتح (۴۸): ۴.

۵۴۸- الطبقات الكبرى، ج ۲، ص ۹۵.

۵۴۹- سيره ابن هشام، ج ۳، ص ۳۲۶.

۵۵۰- «حُديبيه» نام آبادى متوسطى بود كه در يك منزلى مكه و دورترين مرز حرم است. در آنجا چاهى و درختى بوده كه پيامبر و مسلمانان در اطراف آن اقامت كرده بودند. گفته مى شود كه نيمى از آن سرزمين جزء حرم محسوب مى شود. (معجم البلدان، ج ۲، ص ۲۲۹).

۵۵۱- سيره ابن هشام، ج ۳، ص ۳۲۶ و ۳۲۷.

۵۵۲- المغازى، ج ۱، ص ۶۰۶.

۵۵۳- سيره ابن هشام، ج ۳، ص ۳۳۰. بيعت كنندگان در زير آن درخت ۱۵۰۰ نفر بودند. (اثبات الهداة، ج ۱، ص ۳۵۶)

۵۵۴- فتح (۴۸): ۱۸ و ۱۹.

۵۵۵- فتح (۴۸): ۱۰.

۵۵۶- الطبقات الكبرى، ج ۲، ص ۹۵.

۵۵۷- شيخ مفيد، الارشاد، ج ۱، ص ۱۲۱؛ بحارالانوار، ج ۲۰، ص ۳۳۵؛ السيرءالحلبية، ج ۳، ص ۲۰؛ الكامل فى التاريخ، ج ۱، ص ۵۸۶. اين پيشگويى پيامبر در جنگ صفين در هنگام نوشتن سند حكميت رخ داد و معاويه از نوشته شدن عبارت «اميرالمومنين» در كنار نام علىعليه‌السلام جلوگيرى كرد. (نصر بن مزاحم، وقعة صفين، ص ۵۰۸؛ ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج ۲، ص ۲۳۲؛ اثبات الهداة، ج ۱، ص ۳۰۳).

۵۵۸- سيره ابن هشام، ج ۳، ص ۳۳۲؛ السيرة النبوية ابن كثير، ج ۳، ص ۳۲۰؛ زادالمعاد، ج ۲، ص ۱۲۶.

۵۵۹- المغازى، ج ۱، ص ۶۰۶. عمر بعدها مى گفت: به خدا سوگند، از وقتى كه مسلمان شدم هرگز [در نبوت] شك نكردم، مگر در آن روز. (المصنف، ج ۵، ص ۳۳۹؛ المعجم الطبرانى، ج ۲۰، ص ۱۴؛ الدر المنثور، ج ۶، ص ۷۷؛ تاريخ الاسلام ذهبى، ص ۳۷۱)

۵۶۰- مجمع البيان، ج ۹، ص ۱۶۶؛ المواهب اللدنية، ج ۱، ص ۵۱۰.

۵۶۱- فتح (۴۸): ۱.

۵۶۲- سيوطى، الدر المنثور، ج ۶، ص ۶۸. بعضى آيه سوره فتح را پيشگويى فتح مكه مى دانند، ولى با توجه به اينكه فعل «فتحنا» ماضى است و درباره گذشته است، قول كسانى كه آن را ويژه صلح حديبيه مى دانند، مناسب تر به نظر مى رسد؛ البته در همين سوره در آيه ۱۸ و ۲۷ فتح نزديكى را وعده داده است كه ممكن است فتح خيبر يا فتح مكه باشد.

۵۶۳- المغازى، ج ۱، ص ۶۰۷.

۵۶۴- فتح (۴۸): ۲۴ و ۲۵.

۵۶۵- اينكه در اين آيه از حديبيه «بطن مكه» تعبير مى آورد، به سبب نزديك بودن آن به مكه است؛ به گونه اى كه بخشى از حديبيه جزء حرم محسوب مى شود. (الميزان، ج ۱۸، ص ۳۱۳)

۵۶۶- تاريخ ابوالفداء، ج ۱، ص ۲۰۰.

۵۶۷- اثبات الهداة، ج ۱، ص ۳۵۲.

۵۶۸- فتح (۴۸): ۲۷.

۵۶۹- سيره ابن هشام، ج ۳، ص ۳۴۰.

۵۷۰- ممتحنه (۶۰): ۱۰.

۵۷۱- سباء (۳۴): ۲۸.

۵۷۲- اعراف (۷): ۱۵۸.

۵۷۳- فرقان (۲۵): ۱.

۵۷۴- انعام (۶): ۱۹.

۵۷۵- درباره متن اين نامه ها و مطالب آنها، بنگريد به: احمدى ميانجى، مكاتيب الرسول و محمد حميدالله، الوثائق السياسية فى العهد النبوى و الخلافة الراشدة.

۵۷۶- سرزمينى حاصلخيز در حدود ۱۶۰ كيلومترى مدينه به طرف شام كه مركز يهوديان بود و در آنجا قلعه ها و حصارهاى محكم نفوذناپذير بود.

۵۷۷- المغازى، ج ۱، ص ۵۶۲.

۵۷۸- فتح (۴۸): ۱۸ و ۱۹.

۵۷۹- فتح (۴۸): ۱۵.

۵۸۰- الطبقات الكبرى، ج ۲، ص ۱۰۴.

۵۸۱- سيره ابن هشام، ج ۳، ص ۱۰۴.

۵۸۲- همان، ص ۳۴۹.

۵۸۳- همان، ۳۵۰.

۵۸۴- المغازى، ج ۲، ص ۶۵۴؛ تاريخ الاسلام ذهبى، ص ۴۰۹.

۵۸۵- المغازى، ج ۲، ص ۶۹۱.

۵۸۶- فتح (۴۸): ۲۰.

۵۸۷- اعلام الورى، ص ۱۱۵.

۵۸۸- المغازى، ج ۲، ص ۷۷۰ و ۷۷۱؛ الطبقات الكبرى، ج ۲، ص ۱۳۱؛ سيره ابن هشام، ج ۴، ص ۲۷۲.

۵۸۹- الكامل فى التاريخ، ج ۱، ص ۶۰۵.

۵۹۰- الارشاد، ج ۱، ص ۱۱۴ - ۱۱۷. اين رويداد با مختصر تفاوتى در تفسير قمى، ج ۲، ص ۴۳۴ و مناقب ابن شهر آشوب، ج ۲، ص ۳۲۸ - ۳۳۰ و بحارالانوار، ج ۲۱، ص ۷۵؛ راوندى، الخرائج و الجرائح، ج ۱، ص ۱۶۷ نقل شده است. طبرسى هم اين رويداد به طور خلاصه نقل كرده و گفته است: اين جنگ را از آن سبب ذات السلاسل گفتند كه علىعليه‌السلام گروهى از دشمن را اسير كرد و آنها را به ريسمان (سلسله) بست، مثل اينكه به زنجير بسته شده اند. (مجمع البيان، ج ۱۰، ص ۸۰۳).

۵۹۱- عاديات (۱۰۰): ۱ - ۸.

۵۹۲- نساء (۴): ۹۴.

۵۹۳- سيره ابن هشام، ج ۴، ص ۳۶.

۵۹۴- همان، ص ۳۸

۵۹۵- قصص (۲۸): ۸۵.

۵۹۶- تاريخ الاسلام ذهبى، ص ۵۲۵؛ المنتظم، ج ۲، ص ۳۹۳؛ اثبات الهداة، ج ۱، ص ۳۵۸.

۵۹۷- ممتحنه (۶۰): ۱.

۵۹۸- ممتحنه (۶۰): ۲.

۵۹۹- همان، ۷.

۶۰۰- سيره ابن هشام، ج ۴، ص ۴۴ - ۴۷؛ تاريخ طبرى، ج ۲، ص ۱۵۸؛ عيون الاثر، ج ۲، ص ۱۸۶ - ۱۸۸.

۶۰۱- المغازى، ج ۲، ص ۸۲۲. به گفته ابوالفداء، پرچم را به على بن ابى طالبعليه‌السلام داد. (تاريخ ابوالفداء، ج ۱، ص ۲۰۶)

۶۰۲- سيره ابن هشام، ج ۴، ص ۴۷؛ اعلام الورى، ص ۱۲۲؛ تاريخ الاسلام ذهبى، ص ۵۳۸.

۶۰۳- المغازى، ج ۲، ص ۸۳۲؛ السيرة الحلبية، ج ۳، ص ۸۵. ۶۰۴- مسند احمد بن حنبل، ج ۱، ص ۸۴؛ سنن نسائى، ج ۵، ص ۱۴۲؛ مستدرك حاكم، ج ۲، ص ۳۶۷؛ كنزالعمال، ج ۱۳، ص ۱۷۱ و از منابع شيعى: المناقب ابن شهرآشوب، ج ۱، ص ۴۰۳؛ كشف الغمه، ج ۱، ص ۷۹؛ الاحتجاج طبرسى، ج ۱، ص ۱۷۹؛ بحارالانوار، ج ۳۸، ص ۸۵. بر طبق بعضى از اين منابع اين قضيه مربوط به پيش از هجرت بوده و پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله و علىعليه‌السلام دور از چشم قريش چنين كرده اند. البته احتمال اينكه اين قضيه دوباره اتفاق افتاده باشد بعيد نيست.

۶۰۵- سيره ابن هشام، ج ۴، ص ۵۵؛ مروج الذهب، ج ۲، ص ۲۹۰؛ عيون الاثر، ج ۲، ص ۱۹۹.

۶۰۶- الطبقات الكبرى، ج ۲، ص ۱۳۷. ابن كثير مى گويد: در آن زمان عتاب بن اسيد بيست سال داشت. (البداية و النهاية، ج ۴، ص ۳۲۳).

۶۰۷- الطبقات الكبرى، ج ۱، ص ۳۳۶.

۶۰۸- مجمع البيان، ج ۱۰، ص ۸۴۴؛ جامع البيان، ج ۱۵، ص ۳۳۲. بيهقى نزول اين سوره را درباره حجة الوداع مى داند. (دلائل النبوة، ج ۵، ص ۴۴۷).

۶۰۹- نصر (۱۱۰): ۱ - ۳.

۶۱۰- حديد (۵۷): ۱۰.

۶۱۱- الطبقات الكبرى، ج ۲، ص ۱۴۳.

۶۱۲- مسند احمد بن حنبل، ج ۳، ص ۴۱۵؛ دلائل النبوة، ج ۵، ص ۹۴.

۶۱۳- مجمع البيان، ج ۹، ص ۴۱۴ و ۴۱۵.

۶۱۴- الدر المنثور، ج ۶، ص ۲۰۹، مجمع البيان، ج ۹، ص ۴۱۳.

۶۱۵- ممتحنه (۶۰): ۱۲.

۶۱۶- المغازى، ج ۲، ص ۸۹۵؛ زادالمعاد، ج ۲، ص ۱۸۶.

۶۱۷- الطبقات الكبرى، ج ۲، ص ۱۵۱؛ المغازى، ج ۲، ص ۸۹۸ و ۸۹۹.

۶۱۸- تاريخ ابوالفداء، ج ۱، ص ۲۰۸.

۶۱۹- توبه (۹): ۲۵ و ۲۶.

۶۲۰- الطبقات الكبرى، ج ۲، ص ۱۵۸ و ۱۵۹؛ سيره ابن هشام، ج ۴، ص ۱۲۶ و ۱۲۷؛ ابن عماد، شذرات الذهب، ج ۱، ص ۱۲۷.

۶۲۱- سيره ابن هشام، ج ۴، ص ۲۰۵.

۶۲۲- التنبيه و الاشراف، ص ۲۳۸.

۶۲۳- المغازى، ج ۲، ص ۹۹۰.

۶۲۴- همان، ص ۱۰۲.

۶۲۵- سيره ابن هشام، ج ۴، ص ۱۶۳؛ تاريخ طبرى، ج ۲، ص ۱۸۳؛ البدء و التاريخ، ج ۲، ص ۱۰۱. اين گفته پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله درباره علىعليه‌السلام كه گاهى به صورت «انت منى بمنزلة هارون من موسى» و گاهى به عبارت «اما ترضى ان تكون منى بمنزلة هارون من موسى» نقل شده، در منابع حديثى است: منابع اهل سنت: صحيح مسلم، ج ۷، ص ۱۲۰؛ سنن ترمذى، ج ۵، ص ۳۰۲؛ سنن نسائى، ج ۵، ص ۴۴؛ سنن بيهقى، ج ۹، ص ۴۰؛ مستدرك حاكم، ج ۲، ص ۳۳۷؛ مجمع الزوائد، ج ۹، ص ۱۰۹ و جز آنها. منابع شيعه: الكافى، ج ۸، ص ۱۰۷؛ علل الشرايع، ج ۱، ص ۲۲۲؛ تحف العقول، ص ۴۱۶؛ وسائل الشيعة، ج ۱، ص ۴۸۷ و جز آنها.

۶۲۶- تبوك منطقه اى در حدود مرزهاى حجاز و شام بود و فاصله آن تا مدينه نود فرسخ بود كه اين فاصله را در دوازده شب طى كردند. (مسعودى، التنبيه و الاشراف، ص ۲۳۵).

۶۲۷- المغازى، ج ۲، ص ۱۰۱۵.

۶۲۸- توبه (۹): ۳۸ و ۳۹.

۶۲۹- توبه (۹): ۴۱.

۶۳۰- توبه (۹): ۹۱.

۶۳۱- مجمع البيان، ج ۵، ص ۹۱.

۶۳۲- توبه (۹): ۴۲.

۶۳۳- نور (۲۴): ۶۲.

۶۳۴- توبه (۹): ۴۳.

۶۳۵- توبه (۹): ۴۴ و ۴۵.

۶۳۶- توبه (۹): ۴۶ و ۴۷.

۶۳۷- توبه (۹): ۴۸.

۶۳۸- توبه (۹): ۴۹ و ۵۰.

۶۳۹- توبه (۹): ۵۱ و ۵۲.

۶۴۰- مجادله (۵۸): ۲۱.

۶۴۱- توبه (۹): ۸۱ و ۸۲.

۶۴۲- توبه (۹): ۸۳.

۶۴۳- توبه (۹): ۹۴.

۶۴۴- توبه (۹): ۱۱۷.

۶۴۵- توله (۹): ۱۱۸.

۶۴۶- سيره ابن هشام، ج ۴، ص ۱۷۹؛ مسند احمد، ج ۶، ص ۳۸۹؛ سبل الهدى و الرشاد، ج ۹، ص ۳۷۶.

۶۴۷- الدر المنثور، ج ۳، ص ۲۶۰ و ۲۷۶.

۶۴۸- توبه (۹): ۱۰۷ و ۱۰۸.

۶۴۹- المغازى، ج ۲، ص ۴۶؛ تاريخ الاسلام ذهبى، ص ۶۴۸. ابن سيدالناس، تخريب مسجد ضرار را پيش ‍ از جنگ تبوك مى داند. (عيون الاثر، ج ۲، ص ۲۶۳)

۶۵۰- مراد از مخالفان ستيزه جو ابوعامر راهب بود. او در دوران جاهليت نصرانى شد و به مقامى رسيد و وقتى پيامبر اسلام به مدينه مهاجرت نمود او از حسد خود هميشه با آن حضرت دشمنى داشت و در پايان به مكه پيش مشركان فرار كرد و در جنگ احد همراه آنان بود و سرانجام به شام گريخت تا از سپاه روم كمك بگيرد و با پيامبر اسلام بجنگد.

۶۵۱- توبه (۹): ۱۰۹ و ۱۱۰.

۶۵۲- پيامبر محل خاصى را براى اقامت وفود در مدينه تعيين كرده بود. (التراتيب الادارية، ج ۱، ص ۴۴۵)

۶۵۳- وفاءالوفاء ج ۲، ص ۴۴۹.

۶۵۴- سيره ابن هشام، ج ۴، ص ۲۱۲؛ زادالمعاد، ج ۲، ص ۲۰۱؛ المواهب اللدنية، ج ۱، ص ۶۱۶.

۶۵۵- مجمع البيان، ج ۹، ص ۱۹۷.

۶۵۶- حجرات (۴۹): ۴و۵.

۶۵۷- حجرات (۴۹): ۱۷.

۶۵۸- حجرات (۴۹): ۱۴.

۶۵۹- نجران نام شهرى در يمن بود كه مركز مسيحيان آن اطراف بود.

۶۶۰- آل عمران (۳): ۵۹.

۶۶۱- آل عمران (۳): ۶۱.

۶۶۲- الارشاد، ج ۱، ص ۲۳۲ و ۲۳۳. و قريب به آن، تاريخ يعقوبى، ج ۲ ص ۷۱؛ السيرة النبوية، ابن كثير، ج ۴، ص ۱۰۳؛ المناقب خوارزمى، ص ۱۵۹.

۶۶۳- مجمع البيان، ج ۲، ص ۷۶۲.

۶۶۴- البدء و التاريخ، ج ۲، ص ۱۰۱؛ الارشاد، ج ۱، ص ۶۵؛ المناقب ابن شهرآشوب، ج ۱، ص ۳۹۱؛ الدر المنثور، ج ۳، ص ۲۰۹.

۶۶۵- تاريخ طبرى، ج ۲، ص ۱۹۳؛ مسند احمد بن حنبل، ج ۱، ص ۱۵۱.

۶۶۶- سيره ابن هشام، ج ۴، ص ۱۹۱؛ دلائل النبوة، ج ۵، ص ۲۹۷.

۶۶۷- توبه (۹): ۱و۲.

۶۶۸- توبه (۹): ۳و۴.

۶۶۹- توبه (۹): ۵.

۶۷۰- تعريف آن در فصل دوم گذشت.

۶۷۱- الطبقات الكبرى، ج ۲، ص ۱۷۳؛ المغازى، ج ۲، ص ۱۰۸۹.

۶۷۲- سيره ابن هشام، ج ۴، ص ۲۴۹؛ تاريخ طبرى، ج ۲، ص ۲۰۴.

۶۷۳- المغازى، ج ۲، ص ۱۱۰۲ و ۱۱۰۳؛ تاريخ اسلام ذهبى، ص ۷۰۳.

۶۷۴- توبه (۹): ۳۷.

۶۷۵- المغازى، ج ۲، ص ۱۱۱۲؛ سيره ابن هشام، ج ۴، ص ۲۵۱؛ التنبيه والاشراف، ص ۲۴۰.

۶۷۶- مائده (۵): ۶۷.

۶۷۷- احاديثى كه از اهل سنت درباره رويداد غدير خم وارد شده، دو گونه است: نخست احاديثى كه نزول آيه تبليغ (يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليك) را در غدير خم به منظور اعلام ولايت على بن ابى طالبعليه‌السلام بيان مى كند. (واحدى، اسباب النزول، ص ۱۶۴؛ سيوطى، الدرالمنثور، ج ۲، ص ۲۹۸؛ حسكانى، شواهد التنزيل، ج ۱، ص ۲۵۲ و منابع ديگر) دوم احاديثى كه گوياى اصل داستان است و در آنها ذكرى از آن آيه به ميان نيامده است. (مسند احمد بن حنبل، ج ۴، ص ۳۷۳؛ حاكم نيشابورى، المستدرك، ج ۳، ص ۱۰۹؛ متقى هندى، كنزالعمال، ج ۱۳، ص ۱۷۰ و منابع ديگر).

ابوجعفر ابن جرير طبرى درباره حديث غدير كتابى تحت عنوان «الولاية» نوشته كه ذهبى درباره آن گفته است: «مجلدى از طريق حديث غدير را از ابن جرير ديدم و به خاطر كثرت طرق آن كه در اين كتاب آمده دچار شگفتى شدم. » (ذهبى، تذكرة الحفّاظ، ج ۲، ص ۶۲۹).

از سوى دانشمندان شيعه درباره حديث غدير كتابهاى بسيارى نگاشته شده كه در اينجا از سه كتاب مهم نام مى بريم كه به طور مشروح درباره آن بحث كرده اند. (غاية المرام از محدث بحرانى و عبقات الانوار از ميرحامد حسين و از همه مهم تر الغدير فى الكتاب و السنة و الادب از علامه شيخ عبدالحسين امينى).

۶۷۸- الارشاد، ج ۱، ص ۱۷۶؛ كشف الغمة، ج ۱، ص ۲۳۸.

۶۷۹- قندوزى، ينابيع المودة، ج ۲، ص ۲۴۹؛ شواهد التنزيل، ج ۱، ص ۲۰۳؛ اعلام الورى، ص ۱۴۵.

۶۸۰- الارشاد، ج ۱، ص ۱۷۶. «پس به او گفت: اى على، برخيز كه من تو را امام و هادى پس از خود برگزيدم. پس هر كس كه من مولاى او هستم اين ولىّ اوست. براى او دوستان و پيروان راستين باشيد. » توجه كنيم كه حسان در آن زمان «مولا» را به معناى امام دانسته است.

۶۸۱- مائده (۵): ۳.

۶۸۲- شواهد التنزيل، ج ۱، ص ۲۰۱؛ بحارالانوار، ج ۳۷، ص ۱۵۶. براى تفصيل مطلب و اينكه چرا اين جملات همراه با احكام خوردنى هاى حرام آمده است، بنگريد به؛ تفسير كوثر، ج ۳، ص ۶۸، از اين نگارنده.

۶۸۳- تاريخ طبرى، ج ۲، ص ۲۲۵.

۶۸۴- زمر (۳۹): ۳۰.

۶۸۵- انبياء (۲۱): ۳۴.

۶۸۶- صحيح بخارى، ج ۷، ص ۹؛ صحيح مسلم، ج ۵، ص ۷۶؛ سنن نسائى، ج ۴، ص ۳۶۰؛ الطبقات الكبرى، ج ۲، ص ۲۴۴. در منابعى كه آورديم تصريح شده كه گوينده آن سخن عمر بود؛ ولى در بعضى از منابع گوينده آن سخن مشخص نشده است. (تاريخ طبرى، ج ۲، ص ۲۲۸؛ الكامل فى التاريخ، ج ۲، ص ۷).

۶۸۷- آل عمران (۳): ۱۴۴.

۶۸۸- يونس (۱۰): ۴۶.

۶۸۹- مناقب ابن شهر آشوب، ج ۱، ص ۹۸؛ صحيح مسلم، ج ۸، ص ۱۷۱.

۶۹۰- احزاب (۳۳): ۴۰.

۶۹۱- آل عمران (۳): ۱۹.

۶۹۲- آل عمران (۳): ۸۵.

۶۹۳- صافات (۳۷): ۱۷۱ - ۱۷۳.

۶۹۴- غافر (۴۰): ۵۱.

۶۹۵- مجادله (۵۸): ۲۱.

۶۹۶- توبه (۹): ۳۳.

۶۹۷- نور (۲۴): ۵۵.

۶۹۸- اعراف (۷): ۱۳۷.

۶۹۹- انبياء (۲۱): ۱۰۵ و ۱۰۶.

۷۰۰- رواياتى كه در اين زمينه وارد شده بسيار فراوان است. اين روايات، هم از اهل سنّت و هم از محدّثان شيعه نقل شده و در ميان اهل حديث از مسلمات است و گذشته از كتابهاى عمومى، بعضى از محدّثان شيعه و سنّى در اين زمينه كتابهاى مخصوصى نوشته اند. مانند كتاب الغيبة، تاءليف محمد بن ابراهيم نعمانى؛ كمال الدين و تمام النعمة، تاءليف شيخ صدوق؛ الغيبة، تاءليف شيخ طوسى از دانشمندان شيعه، و كتاب البرهان، تاءليف متقى هندى و اخبارالمهدى، تاءليف ابونعيم از اهل سنت.