تفسیر سوره زلزال

تفسیر سوره زلزال0%

تفسیر سوره زلزال نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: شرح و تفسیر قرآن

تفسیر سوره زلزال

نویسنده: شیخ علی آقا نجفی کاشانی
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 13700
دانلود: 3086

تفسیر سوره زلزال
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 16 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 13700 / دانلود: 3086
اندازه اندازه اندازه
تفسیر سوره زلزال

تفسیر سوره زلزال

نویسنده:
فارسی

 

کتاب مشتمل بر متن 12 جلسه سخنرانی شیخ علی نجفی کاشانی (1300ـ 1365ه .ش) در باب تفسیر سوره زلزال است. سخنرانی ها با این عناوین به طبع رسیده است : 1ـ فضیلت خواندن سوره زلزال، 2ـ مقام خواننده سوره زلزال، 3ـ شناخت به معارف اهل بیت (ع)، 4ـ رحمت پروردگار جهان، 5ـ وقایع بزرگ قیامت، 6ـ جایگاه ائمه معصومین در نظام هستی، 7ـ اثر تربیتی سوره زلزال، 8ـ برانگیخته شدن انسان در قیامت، 9ـ تکرار حقایق در آیات قرآن مجید، 10ـ کتاب عمل انسان، 11ـ وجدان بیدار و پذیرفتن حقایق، 12ـ امیدوار کننده ترین آیه قرآن .

جلسه چهارم: رحمت پروردگار جهان

حكمت تكرار بسم الله الرحمن الرحيم در آغاز هر سوره

رحمت واسعه پروردگار جهان

رحمت و انواع آن

۱) رحمت در امور مادى

۲) رحمت در امر معنوى

رحمت ورزى آگاهانه

درك مفهوم( بسم الله الرحمن الرحيم )

توضيح آيات سوره

( اعوذ بالله من الشيطان الرجيم * بسم الله الرحمن الرحيم * اذا زلزلت الارض زلزلها (۱) و أخرجت الارض أثقالها (۲) و قال الانسان مالها (۳) يومئذ تحدث أخبارها (۴) بان ريك أوحى لها (۵) )

حكمت تكرار بسم الله الرحمن الرحيمدر آغاز هر سوره

تكرار آيه (بسم الله الرحمن الرحيم) در قرآن مجيد در آغاز هر سوره، كه شخص قارى براى شروع هر سوره اى از سوره هاى قرآن مجيد بايد اين آيه بزرگ و اين اسم اعظم الهى را بخواند، دليل بر عظمت اين آيه مبارك و دليل بر اهميت آن است.

البته تكرار (بسم الله الرحمن الرحيم) در قرآن مجيد و توصيه و سفارشى كه در روايات را جمع به( بسم الله ) شده است كه در آغاز هر كارى گرچه كوچك باشد (بسم الله الرحمن الرحيم) را ترك نكنيد.(۳۶) و اين كه انسان به اين كار مقيد باشد و (بسم الله الرحمن الرحيم) را زياد تكرار كند، براى اين است كه ما بيشتر و بهتر با محتواى (بسم الله الرحمن الرحيم) آشنا شويم، محتواى آن بهتر و بيشتر در دل ما جاى بگيرد و نقش ببندد و حقايقى كه در آن است در وجود ما تحقق يابد و ما به طور قطع و يقين آن را در وجود خود مشاهده كنيم.

رحمت واسعه پروردگار جهان

قبلا عرض شد، از مطالب مهمى كه در اين آيه كريمه است رحمت واسعه پروردگار جهان است كه در اين جهان شامل همه موجودات بلكه هر ذره اى از ذرات موجودات است، اعلم از انسان يا موجودات ديگر. در قيامت رحمت پروردگار جهان كاملا شامل حال اولياى خودش مى شود، يعنى انبيا، رسل، اوصياى انبيا، مؤمنان به انبيا و آنهايى كه به معناى درست بنده خدا بوده اند.( فسأكتبها للذين يتقون ) (۳۷) . ما رحمت خود را در آينده، كه مراد از آينده به گفته همه مفسرين روز قيامت است،(۳۸) براى اشخاص پرهيزكار، كسانى كه در راه خدا انفاق مى كنند و به آيات خدا ايمان دارند، مى نويسيم.

رحمت و انواع آن

موضوع رحمت موضوع خيلى مهمى است، در آيات قرآن مجيد زياد ذكر شده است در روايات نيز به آن توجه زيادى شده است. مخصوصا به ما سفارش كرده است كه نسبت به خودمان رحم داشته باشيم. يكى از اوصاف بزرگ پروردگار جهان صف رحمت است، كسى كه بنده خداست بايد تا حدى صفات پروردگار جهان در او تجلى داشته باشد: نمى شود به حقيقت بنده خدا باشد و هيچ گونه مظهرى از صفات پروردگار جهان نداشته باشد. بالاخره بايد آثار و نشانه هاى و به اصطلاح تجلياتى از اوصاف پروردگار جهان در بنده اش باشد خوب است اين صف رحمت كه صفت بسيار بزرگ و پسنديده الهى است جلوه و مظهر و اثرى در ما بندگان خدا، اگر به حقيقت بنده خداييم، داشته باشد: ما در وجودمان نسبت به خودمان و نسبت به اجتماعمان. نسبت به برادران دينيمان، نسبت به جوانانمان و نسبت به كودكانمان رحمت داشته باشيم، رحمت موضوع مهمى است اگر شما مردم نسبت به يك ديگر رحمت داشتيد و يكديگر را مورد لطف و مهر قرار داديد، پروردگار جهان شما را مورد رحمت و لطف خود قرار خواهد داد اين مضمون روايات است.(۳۹) اگر ما نسبت به يكديگر مهر نورزيم، نسبت به يك ديگر رحمت نداشته باشيم بدون ترديد از رحمت پروردگار جهان و از مهر و لطف او محروم خواهيم بود.

البته رحمت به مردم انواع و اقسام دارد، اما مى شود آن را به دو بخش كلى تقسيم كرد: يعنى يك رحمت در مورد امور مادى و ديگرى رحمت در مورد امور معنوى.

۱) رحمت در امور مادى

انسان نسبت به مردم جامعه اش واقعا رحمت داشته باشد و به حقيقت دلش براى مردم بسوزد. اگر مى بيند مردم در زندگى ماديشان در مضيقه و فشارند نسبت به آنها رحمت داشته باشد و مهر بورزد و در نتيجه تا جايى كه قدرت و توانش مى رسد كمبودهاى مردم، و كمبودهاى اجتماع را از نظر مادى جبران كند. اين اثر رحمت است، و اگر رحمت به معنى واقعيش نباشد، منشا كمك به مردم و جبران كمبودها اجتماع واقعا دلسوزى و مهر و محبت نباشد، ممكن است اشخاصى يا گروه هايى در نتيجه تبليغات تحريك بشنوند و به هيجان بيايند و كمك هايى بكنند، اما فايده اى ندارد. بايد ديد منشا انفاق چيست؟ آيا تحريك از عوامل خارجى است يا چيزى از درون انسان است، دلسوزى است كه از دل بر مى خيزد، مهر و محبت رحمتى است كه در كانون دل كسى است كه انفاق مى كند؛ اينها نبايد به هم مخلوط شود. جبران كمبود، انفاق، رسيدگى به امور اجتماع هنگامى مؤثر و خداپسندانه است و هنگامى براى انسان مفيد و نتيجه بخش است كه منشأ و عاملش دل باشد، سرچشمه اش درون انسان باشد.

اگر كسى را كه داراى بيمارى و درد است داروى مسكن بدهند يا آمپول مسكن تزريق كنند دردش تسكين مى يابد اما درون و حقيقت مطلب چيست؟ درد به جاى خود باقى است و از بين نرفته است. درون شخص، بيمار است. اين تسكين، كاذب است، يك نشاط دورغين و يك صحت خلاف حقيقت است، درون و باطن اين شخص شاداب نيست و نشاط ندارد.

جبران كمبود وقتى ارزش دارد كه منشأش رحمت باشد و مهر و دلسوزى. جاى رحمت و مهر و دلسوزى، دل درون انسان است. اگر ما بخواهيم متصف به اين صفت بشويم و واقعا مردمى با رحمت و با عاطفه باشيم بايد دانش ويژه اى بياموزيم، بايد به آيات و رحمت قرآن مجيد به آياتى كه صفت رحمت پروردگار جهان را بيان مى كند مراجعه كنيم تا شناخت پيدا كنيم و در نتيجه شناخت دلمان رحيم شود، با مهر و عاطفه شود و اين رحمت و عاطفه عامل رحمت به مردم شود و آثار اين دل سوزى و مهر از اعضا و جوارحمان پيدا شود. كسى كه دلش رحيم است، آثار رحمت و مهر از نگاه كردنش هم پيداست. اين در مورد رحمت در امور مادى بود.

۲) رحمت در امر معنوى

قسمت ديگر رحمت، مهر و دلسوزى نسبت به مردم از جهت معنوى است، آن هم در ابعاد گوناگون معنوى، مثل به مردم دانش آموختن، به مردم بيدارى و هوشيارى دادن، به مردم رشد دادن، سطح فكر مردم را بالا بردن، مردم را با حقايق و معارف آشنا كردن. اين بخش از رحمت از بخش اول به مراتب مهم تر و عالى تر است، البته اين هم اگر به معناى واقعى باشد. ممكن است به كسى بگويند شما ساعتى فلان مقدار پول بگير و چند صفحه از اين كتب را به چند نفر درس بده، او هم پول را مى گيرد و درس مى دهد، اگر پول نمى دادند كه درس نمى داد. اين درس دادن رحمت نيست. عامل اين درس دادن، عامل اين تعليم و آگاهى دادن - اگر بتوان نامش را آگاهى و رشد دادن گذاشت - پول است. عامل درونى ندارد، انگيزه اى كه از كانون دل برخيزد، ندارد. عامل بيرونى او را وادار كرده است كه درس بدهد. نمى توان گفت اين آموزگار، اين معلم، اين دبير، اين واعظ، اين سخنران نسبت به مردم دلسوز است، نسبت به مردم رحمت و مهر دارد، نه، بايد گفت ايشان نسبت به پول مهر مى ورزد، به پول و زندگى دنيا علاقه دارد.

هنگامى منشأ تعليم و درس دادن و رشد و آگاهى، دادن صحيح و درست و خدايى است كه در دل باشد، منشأ آن رحمت و دلسوزى و مهر نسبت به مردم ناوارد باشد، دلسوزى نسبت به مردمى باشد كه افكارى متحجر دارند و رشد و آگاهى ندارند. البته دانش آموختن مسئله مهمى است، اما رشد و آگاهى دادن و سطح و افكار مردم را بالا بردن مطلب ديگرى است. رشد دادن كار بسيار سخت و مشكلى است، به سادگى و آسانى نمى شود به مردمى رشد داد. به مردم رشد دادن به معناى واقعى و به نيت خدايى، بايد بر اساس رحمت و مهر باشد، بر اساس دلسوزى و محبت واقعى باشد. اگر كسى چنين بود مى تواند به مردم رشد بدهد. البته گاهى ممكن است موانع و سدهاى محكمى سر راه باشد و نگذارند شخص با آنكه رحيم و دلسوز و علاقمند به مردم است، به آنان رشد بدهد. يكى از شرايط خيلى مهم و حساس در اين زمينه آزادى است. وقتى آزادى نباشد حتى امام ششمعليه‌السلام نمى تواند به مردم رشد بدهد. وقتى آزادى نباشد امام هشتم نمى تواند به مردم رشد بدهد. على بن ابيطالب نمى تواند به مردم رشد بدهد. پيامبر اكرمعليه‌السلام نمى تواند به مردم رشد بدهد. چرا على بن ابيطالب سر در حلقوم چاه مى كرد و حرفهايش را مى زد و مطالبى مى گفت؟ چرا وقتى احيانا بعضى از ائمه معصومين مى خواست حقايق را بگويند اشخاصى مخصوص را نزد خود مى خواندند و در خفا و پنهانى حقايق را به آنها مى گفتند و آنها را رشد و آگاهى مى دادند؟

پس اگر رحمت در دل انسان باشد و انسان واقعا متصف به صفت رحمت باشد، در هر دو جنبه معنوى و مادى، امكان ندارد پنهان بماند و نهايتا كار خود را مى كند. اثر رحمت كه در دل و درون است در خارج ظاهر مى شود. البته براى جنبه هاى معنوى ممكن است موانع بيشترى باشد. معمولا در اجتماع اين موانع هست و در رأس همه موانع اختناق است، و گلوى مردم را فشردن آزادى را از مردم گرفتن. امكان ندارد در چنين زمينه اى مردم رشد پيدا كنند. اگر كسى هم به حقيقت داراى صفت رحمت باشد و به حقيقت دلش براى مردم بسوزد و نسبت به آنها مهر بورزد و از جهالت و نا آگاهى آنها رنج ببرد، تا آزادى نباشد كارى نمى تواند بكند، گرچه در درون مى سوزد و خودش را مى خورد و صفت رحمت در درونش جوش مى زند اما نمى تواند اثرش را در خارج تحقق بدهد.

پس متصف شدن به اين اوصاف كار ساده اى نيست. كسى فكر نكند كافى است كه به ادعا و به حرف بگويد من چنين چنان هستم. بسيارى از اوقات است كه انسان فكر مى كند داراى صفت خوب و صفت خوبى است يا انگيزه خوبى او را وادار به كارى كرده است، اما اگر برسى كنيم و پرده را برداريم مى بينيم حالت كاذب و دروغينى است، و حالت بدى است. او از جايى تحريك شده است، عامل بيرونى او را به اين كار وادار كرده است، عامل اين بيرون از وجود او و بيرون از حقيقت اوست. هر كارى هنگامى ارزش پيدا مى كند و مى شود آن را حساب خدا گذاشت كه انگيزه اش از درون انسان باشد، سرچشمه اش درون انسان و كار براى خدا باشد.

رحمت ورزى آگاهانه

سخن درباره (بسم الله الرحمن الرحيم) بود. يكى از چيزهاى ديگرى كه براى صفت و رحمت و به كار بستن صفت رحمت لازم است علم و دانش است. ممكن است كسى متصف به صفت رحمت باشد اما علم نداشته باشد، دانايى و آگاهى نداشته باشد، آنگاه اين رحمت و دلسوزى را در موارد غلط و بيجا بكار ببندد. مثل اين كه فرض كنيد مادر ناواردى بر اساس رحمت در تربيت كودكش كوتاهى كند. مثلا بگويد اگر تند به بچه ام نگاه كنم خلاف رحمت است. خوب نيست به بچه ام خشم بگيرم، خوب نيست به او تند نگاه كنم و يا او را بزنم يا ناراحت كنم. اين صفت رحمت است، واقعا هم از درون سرچشمه گرفته است، اما به جاى آنكه رحمت آميخته با علم باشد رحمت آميخته با جهل و نا آگاهى است، رحمت همراه با دور انديشى و فكر عميق نيست. اين رحمت نتيجه مطلوب و خوبى نمى دهد.

همين نكته در آيه كريمه سوره غافر (مؤمن) آمده است، از قول حاملان عرش خداوند نقل مى كند كه( ربنا وسعت كل شى ء رحمه و علما ) رحمت با علم همراه شده است. در هر موردى كه انسان بخواهد رحمت كند بايد با علم و دانايى توأم باشد تا رحمتش به جا و به مورد باشد.

چون اگر بى مورد رحمت كند نه تنها نتيجه مطلوب نمى دهد بلكه نتيجه معكوسى دارد. خلاصه در اين مطالب بايد زياد تأمل و دقت كرد.

درك مفهوم بسم الله الرحمن الرحيم

(بسم الله الرحمن الرحيم) اين آيه بزرگ قرآن مجيد به بيان بعضى از روايات بزرگترين آيه از آيات قرآن مجيد است(۴۰) . خيلى توصيه كرده اند كه آن را تكرار كنيد و حتى فرموده اند اگر فرصت دارى و اگر حوصله ات مى رسد هر لقمه غذايى كه مى خورى( بسم الله ) بگو. حالا اگر ظرفيت و حوصله خيلى كم است و كسى ممكن است بگويد ما اين قدرت و وقت نداريم كه يك غذاى چهار لقمه اى، براى هر لقمه اى (بسم الله الرحمن الرحيم) بگوييم، فرمودند اگر بر سر سفره اى نشستيد كه مثلا دو جور غذا هست از هر كدام كه مى خواهى بخورى به (بسم الله الرحمن الرحيم) آغاز كن،(۴۱) . كه اين آيه بزرگ قرآنى تكرار بشود آن هم با توجه، و نه با لقلقه زبان. بايد درك كند كه چه مى گويد و معناى (بسم الله الرحمن الرحيم) چيست. شما را به خدا، اگر بنده خدايى موقع صبح، كه از خانه بيرون مى آيد و براى كسب و كار به بازار مى رود، با توجه و با شعور و با درك فى الجمله معناى (بسم الله الرحمن الرحيم) قدم بيرون بگذارد و (بسم الله الرحمن الرحيم) بگويد، آيا امكان دارد تا شب كه به خانه برمى گردد بى رحمى به خرج دهد و به مردم رحم نكند، امكان ندارد. براى اين كه موقع صبح (بسم الله الرحمن الرحيم) گفته، به ياد رحمت خدا بوده و صفت بزرگ رحمت خداوند را بر زبان جارى كرده و از دل و فكر خود گذرانده است. اگر به حقيقت و از روى شناخت و آگاهى( بسم الله ) گفته باشد، امكان ندارد به كسى بى رحمى و بى مروتى و بى انصافى كند و نسبت به همه بارحم و انصاف و مروت برخورد خواهد كرد.

طنطاوى كه به خودش و مرامش كارى نداريم، و به هر حال از دانشمندانى است كه قرآن را تفسير كرده است، به نام التفسير الجواهر، در مواردى قلم فرسايى عجيبى دارد و خيلى روان و سلسيس مى نويسد، چيزى نوشتن برايش خيلى عالى بوده است. تفسيرش مطالب خوبى دارد ولى همان طور قبلا عرض شد جون از مخالفان شيعه است و از اهل بيت منحرف بوده است مطالب خلاف و انحرافى و گمراه كننده نيز خيلى دارد. در ذيل (بسم الله الرحمن الرحيم) بحثى دارد و در خلال بحثش اين جمله را مى گويد، قسم مى خورد كه والله والله اگر قلم بدست بگيرم و خداوند دو برابر عمرى كه كرده ام بلكه هزار برابر عمرى كه كرده ام به من بدهد - شايد در موقع نوشتن اين مطالب شصت، هفتاد سال داشته است - و در تمام اين مثلا پنجاه هزار سال درباره (بسم الله الرحمن الرحيم) و تفسير( بسم الله ) بنويسم، تمام نمى شود(۴۲) . حالا او خودش مى گويد مى توانم بنويسيم، نمى دانم مى تواند يا نمى تواند. ما به آن كارى نداريم، مهم اين است كه يك چيزى را درك كرده است. مطلب همين است. مى گويد به خدا قسم اگر پنجاه هزار سال دائما در تفسير( بسم الله ) بنويسم، تفسير آن تمام نمى شود.

البته تفسير كردن( بسم الله ) روحى خاص مى خواهد، سينه اى باز، افكارى بلند، و نيز آشنايى با حقيقت (بسم الله الرحمن الرحيم) مى خواهد، آن هم بايد كسى باشد كه با بيانى رسا و قدرت خداداد اين كار را بكند. مثلا كسى بخواهد راجع به الله بحث كند همين الله در (بسم الله الرحمن الرحيم) ، مگر بحث كوچكى است؟ مگر به يك سال و ده سال و صد سال و هزار سال تمام مى شود؟ تا تازه برسد به( الرحمن ) و( الرحيم ) . در جايى كه آيات ديگر مى گويند( و رحمتى وسعت كل شى ء ) (۴۳) . جهان هستى مشمول رحمت پروردگار جهان است، ملائكه مى گويند( ربنا وسعت كل شى ء رحمه و علما ) (۴۴) . تفسير( رحمن ) و( رحيم ) كار ساده اى نيست. ما كه اصلا بلد نيستيم. ما حتى نيم ساعت نمى توانيم درباره آن چيزى بگوييم يا بنويسيم.

اينها را عرض كردم براى اين اجمالا به عظمت (بسم الله الرحمن الرحيم) پى ببريم. وقتى (بسم الله الرحمن الرحيم) مى گويم، لقلقه لسان عادت، رسم و اين كه از قبل به زبانمان گذارده اند، نباشد. با فى الجمله قوت نفس، با اراده اى قوى و دلى محكم و استوار و با فى الجمله آشنايى كه داريم به اين كه چه مى گوييم و محتواى( بسم الله ) چيست و ما براى چه مى گوييم و منظور از گفتن( بسم الله ) چيست. اگر منظور فقط گفتن لفظ بود، خوب، به جاى اين لفظ، لفظ ديگرى مى گفتيم. بايد به اينها توجه داشته باشيم.

توضيح آيات سوره

( بسم الله الرحمن الرحيم اذا زلزلت الارض زلزالها و أخرجت الارض أثقالها و قال الانسان مالها يومئذ تحدث اخبارها بان ربك اوحى لها ) .

اين خبرى است از پروردگار جهان در مورد زلزله قيامت؛ يعنى زلزله اى كه در زمين رخ مى دهد.

اين زلزله و تكان، شامل است؛ يعنى همه زمين را فرا مى گيرد. زلزله هايى كه در زمين واقع مى شود در يك قسمت يا يك قطعه واقع مى شود و آدمهايى كه چند فرسخ دورترند حس نمى كنند، نمى فهمند و درك نمى كنند. اما آن زلزله، زلزله اى است كه شامل است و نسبت به همه كره زمين عموميت دارد زلزله اى است كه در تمام كره زمين، چه اين طرفش و چه آن طرفش، شمالش و جنوبش و غربش و شرقش، زيرش و بالايش، بيرونش و درونش را فرا مى گيرد.

از اين زلزله با تعبيرات گوناگون ياد شده است:( اذا رجت الارض رجا و بست الجبال بسا فكانت هباء منبثا ) (۴۵) .

هنگامى كه زمين تكان سختى بخورد، و اين كوهها خرد بشود، و مانند ذره هاى روبرو خورشيد ريز ريز و متلاشى بشود.... در اين آيات خداوندى كه خالق زمين است و خداوندى كه دانا به همه موجودات از اول تا آخر است اين خبر را مى دهد: هنگامى كه زمين متزلزل شود و تكانى سخت بخورد، در نتيجه اين زلزله و تكان، زمين سنگينى هاى خود را كه در درون دارد، بيرون مى ريزد، و همه چيز آشكار و بر ملا مى شود.

شمارى از مفسرين گفته اند مراد از اثقال و سنگينى ها آدمها هستند، كه زمين بعد از آن تكان عجيب و زلزله عمومى همه مردم را از درون خود و شكم خود بيرون مى ريزد(۴۶) . بعضى هم گفته اند گذشته از اين كه مردم را بيرون مى ريزد، دفينه هايى را كه در آن است، معادن، طلا و نقره و الماس و گوهرها، همه را از شكم خود بيرون مى ريزد(۴۷) .

خداوند اين خبر را نيز مى دهد كه در آن روز، همين زمين خبرهاى خود را بازگو مى كند.

خبرهاى زمين چيست؟ و مگر زمين چه خبرى دارد كه در آنجا نقل كند و بگويد؟

(يومئذ تحدث اخبارها) ضمير (تحدث) به (ارض) و ضمير ها در اخبارها نيز به ارض بر مى گردد. در آن موقع كه، زمين آن طور به لرزه در مى آيد و تكان مى خورد و مضطرب مى شود و دفينه هاى خود و هم آنچه در شكم و درون آن است بيرون مى ريزد؛ در آن هنگام، اخبار خودش را بازگو مى كند. زمين خبرها دارد، مى گويد فلان پسر فلان عمل را انجام داد. اين هم خيلى عجيب است. آدمها كه يكى دوتا نيستند. از اول آفرينش انسان از كره زمين رخت بربندد و انسانى ديگر نيايد، خيلى آدم آفريده شده اند. زمين خبر تك تك آدمها را دارد و در آن روز اين خبرها را بازگو مى كند.

چرا؟ چه كسى به او گفته كه باز گو كن؟ چه كسى چنين فرمانى به او داده است؟ خدا. خدا به زمين فرمان داده، به زمين وحى كرده، به زمين دستور داده كه خبرهايت را بگو، زمين هم خبرهايش را مى گويد.

موضوع خيلى مهم است و خيل قابل توجه. در آغاز سوره حج خداوند مى فرمايد:( يا ايها الناس اتقوا ربكم ان زلزله الساعه شى ء عظيم ) .

اى مردم از خدا بترسيد، تقوا پيشه كنيد، مردمى پرهيزگار باشيد. چرا؟ چون زلزله ساعت، آن زمين لرزه، بزرگ و عظيم است. به اندازه اى عظيم است كه حتى مادرى كه پستان در دهان كودكش گذاشته است از شدت هول و و حشت اين حادثه زمين لرزه، پستان از دهان كودكش مى كشد و متوجه خود مى شود كه چه خبر است. هر صاحب حملى و هر باردارى بار خود را مى اندازد، و خيال مى كنى مردم مستند، در حالى كه مست نيستند بلكه عذاب سخت است.

زلزله خيلى عظيم است. حادثه خيلى بزرگ است كه اينطور همه را مات و مبهوت و از خود بيخود كرده است.

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند: اى مردم، اى مردم،اتقوا، اتقوا، احذروا ربكم، فان الله عز و جل يقول يا ايها الناس اتقوا ربكم ان زلزله الساعه شى ء عظيم (۴۸) .

فرمود: اتقوا اتقوا احذروا ربكم . پس از آيات اجمالا درباره چنين موضوعى است، درباره زمين لرزه اى است كه در حادثه رستاخيز و قيامت تحقق مى يابد، و خيلى سخت است، آن هم به بينايى كه قرآن دارد و به سخن پروردگار جهان.

زمين خبرهايش را و ماجراهايى را كه بر او گذشته بيان مى كند. به حيوانات و درختان و حشرات و مثلا سگها و گربه ها كارى ندارد بلكه ماجراهايى را كه از اين آدميزاد بر او گذشته است بازگو مى كند. شرح بيشتر اين آيات را بعدا عرض مى كنيم.