داستانهايى از گريه بر امام حسين (علیه السلام) جلد ۱

داستانهايى از گريه بر امام حسين (علیه السلام)0%

داستانهايى از گريه بر امام حسين (علیه السلام) نویسنده:
گروه: امام حسین علیه السلام

داستانهايى از گريه بر امام حسين (علیه السلام)

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: على ميرخلف زاده
گروه: مشاهدات: 9051
دانلود: 2500

توضیحات:

جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 42 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 9051 / دانلود: 2500
اندازه اندازه اندازه
داستانهايى از گريه بر امام حسين (علیه السلام)

داستانهايى از گريه بر امام حسين (علیه السلام) جلد 1

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

داستانهايى از گريه بر امام حسين (علیه السلام)

جلد اول

نویسنده: على ميرخلف زاده

مقدمه

الحمد لله رب العالمين ، الصلوة و السلام على اشرف الانبياء و المرسلين حبيب اله العالمين ابى القاسم محمد المعصومين الذين اذهب الله عنهم الرجس اهل البيت و طهرهم تطهيرا، سيما حجة بن الحسن العسكرى روحى وارواح العالمين له الفداء،

قال الله تبارك وتعالى فى محكم كتابه العظيم ((ومن يعظم شعائر الله فانها من تقوى القلوب ))(١)

هر كس شعائر و نشانه ها و علامتهاى دين خدا را محترم و گرامى بدارد شايسته تكريم و احترام بوده و از كمالات پاكدلى و خداشناسى است

يكى از اعمالى كه شعائر و نشانه ها و زمينه هاى تقوى و رشد معنوى و روحى را فراهم مى كند، عزادارى و سوگوارى و ماتم و نوحه سرايى و مرثيه خوانى و ناله و زارى وبى تابى و شيون و جزع وفزع و گريه كردن براى حضرت امام حسينعليه‌السلام است ، چه شعارى از اين بالاتر چه يادى از اين بهتر چه ذكرى از اين مهمتر چه علامتى از اين واضحتر كه انسان ياد حسينعليه‌السلام كه ياد خداست كند، چه ذكرى از ذكر حسينعليه‌السلام مهمتر كه خدا از اول ما خلق الله همه اش ياد حسينعليه‌السلام بوده و به همه عرشيان و انبياء و واوصياء و اولياء توصيه و سفارش ياد وذكر وگريه و عزادارى حسينعليه‌السلام را كرده ، خود خدا به حضرت موسىعليه‌السلام خطاب كرد:

اى موسى كسيكه گريه كند و يا بگرياند و يا خود را شبيه به گريه كنندگان در آورد بدنش به آتش جهنم حرام ميشود.(٢)

خود پيغمبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: هرچشمى در روز قيامت گريان است مگر چشمى كه براى حسينعليه‌السلام گريه كند كه در آن روز خندان و مژده به نعمتهاى بهشت به او داده مى شود.

خود حضرت امير المؤ منين علىعليه‌السلام وقتى به امام حسين نظر كرد فرمود: اى گريه هر مؤ من خود حضرت زهراعليها‌السلام براى امام حسينعليه‌السلام اشك ريخت خود حضرت امام حسنعليه‌السلام فرمود: هيچ روزى مثل روزهاى مصيبت تو اى حسين نمى شود. خود امام حسينعليه‌السلام فرمود: من كشته اشكهاى شما هستم هيچ بنده اى نيست كه براى ما يك قطره اشك از چشمش بريزد يا گريان شود، جز اينكه خداوند جاى او را هميشه در بهشت قراردهد.

خود امام سجادعليه‌السلام وقتى طعام و آب مى ديد همه اش براى باباش امام حسينعليه‌السلام گريه مى كرد. خود امام باقرعليه‌السلام فرمود: هر مؤ منى كه براى كشته شدن امام حسينعليه‌السلام چشمهاش گريان بشود بطورى كه اشك بر صورتش جارى بشود خدا او را براى هميشه در غرفه هاى بهشت جا مى دهد.

اگر كسى براى امام حسينعليه‌السلام نوحه و ندبه و گريه كند و خانواده و فاميل ودوستان و شيعيان را براى اقامه عزا دعوت كند و بعد به هم تسلى بدهند، من ضامن هستم كه خدا ثواب دو هزار حج و دو هزار عمره و دو هزار جنگ در راه خودش (خدا) را در نامه عملش بنويسد. هركس كه بياد مصيبتهاى ما و حسين و اهلبيتش بيفتد و دلش براى ما بسوزد، ملائكه تمام گناهانش را مى آمرزند. خود امام صادقعليه‌السلام فرمود: هركس كه مصيبتهاى ما را ياد كند يا ما پيش او ياد آور شويم و به اندازه پر مگسى براى ما اشك بريزد خدا تمام گناهان او را اگر چه به اندازه كف دريا هم باشد مى بخشد.

هر كس براى مظلومى ما و ظلمى كه به ما شده ، مهموم و مغموم و گريان شود و براى ما آه بكشد خداى سبحان ثواب تسبيح به او مى دهد. و حزنش ‍ براى ما عبادت است هر كس چشمش گريان شود براى خونى كه از ما ريخته شده يا حقى كه از ما گرفته شده يا حرمت و شخصيت ما را هتك كرده شده ، خداوند هميشه جاى او را در بهشت قرار مى دهد. هر جزع و گريه مكروه است ، مگر براى حسينعليه‌السلام كه ثواب هم دارد. امام حسينعليه‌السلام براى زوار و گريه كنندگانش طلب مغفرت مى كند. اگر زائر يا گريه كننده بداند چه مقامى پيش خدا دارد هر كسى كه در مرثيه و نوحه سراى حسينعليه‌السلام شعر بگويد و پنجاه نفر را بگرياند بهشت براى اوست تا ميرسد به ده يا و يك نفر و يا خودش براى ما گريه كند و خود را شبيه گريه كنندكان در آورد جايش در بهشت است

ويا خود حضرت موسى بن جعفرعليه‌السلام براى جدش عزادارى و گريه سرايى مى كردند يا خود امام رضاعليه‌السلام ميفرمايد: هر كس بياد مصيبتهاى ما و آنچه كه به سرما آورده اند گريه كند، روز قيامت در درجه و مقام ما هست و هر كس بياد مصبيتهاى ما بگريد و بگرياند، در روزيكه تمام چشمها گريان است چشم او گريان نمى شود. هر كس در مجلسى كه امر ما را احياءو زنده ميكنند، بنشيند، خدا قلب او را نمى ميراند در روزى كه همه قلبها مرده است اگر گريه بر امام حسينعليه‌السلام كنى و اشكت روى صورتت جارى بشود حق تعالى همه گناهان كبيره و صغير ترا مى آمرزد خواه كم باشد يا زياد، اگر هنگامى كه مى خواهى خدا را ملاقات كنى مى خواهى هيچ گناهى نداشته باشى ، پس بر امام حسينعليه‌السلام زيارت بخوان و گريه كن

خود امام جواد و امام هادى و امام عسگرى و خود امام زمانعليه‌السلام برجد خودشان امام حسين گريه مى كردند. اصلا خود امام زمان فرمودند: اگر اشكهاى چشمم تمام شود برايت خون گريه مى كنم كه انشاالله در جايش ‍ خواهد آمد. اين اوراق آغشته به تحرير را كه در مقابل مى خوانيد( ثواب گريه و تاريخچه گريه و روضه بر امام حسينعليه‌السلام است) كه براى ما روشن مى كند كه عزادارى و روضه و گريه براى امام حسينعليه‌السلام از زمان حضرت آدم بوده نه از زمان صفويها كه يكسرى آدمهاى كج فكر مى گويند: روضه خوانى از زمان صفويها بوده كه آنها درست كرده اند. با تحقيق و بررسى هايى كه به عمل آمده از زمان آن حضرت( آدم) بوده و اولين روضه خوان حضرت جبرئيلعليه‌السلام و اولين گريه كن حضرت آدم بوده تا الآن انشاءالله خدا همگى ما را جزو گريه كنندكان حضرت اباعبدالله قرار دهد و اگر هم اين جزو (داستانهايى از گريه بر امام حسين جلد اول ) ثوابى داشته باشد، آن رابه روح امام راحل ، شهدا، علما، بزرگان ذوالحقوق ، همچنين برادر شهيدم آشيخ احمد ميرخلف زاده هديه مى نمايم

السلام عليكم و رحمة الله

** نوكر و روضه خوان آستان حسينعليه‌السلام ** على ميرخلف زاده

گريه حضرت آدم

وقتى كه حضرت آدمعليه‌السلام از بهشت بيرون شد از كارى كه كرده بود و از فراق حوا و بهشت ، آنقدر گريه كرد، كه روى صورتش دو شيار مثل جوى درست شد و اشك چشمش از آن جارى مى شد كه پرنده ها از آن ميآشاميدند.

و تا چهل سال اين گريه ادامه داشت ، و از كرده خود پشيمان و تائب بود. و توبه كرد. خداوند متعال توبه او را پذيرفت و حضرت جبرئيلعليه‌السلام را فرستاد كه كلماتى به حضرت آدمعليه‌السلام بياموزد و آن كلمات همان بود كه قبلا در عرش ديده بود. حضرت جبرئيلعليه‌السلام به او فرمود: بگو: يا حميد بحق محمد، يا عالى بحق على ، يافاطر بحق فاطمه ، يامحسن بحق الحسن و( ياذ الاحسان بحق) الحسين منك الاحسان وقتى حضرت آدمعليه‌السلام به اسم امام حسينعليه‌السلام رسيد، اشكش جارى شد و قلبش به درد آمد. فرمود:

اى برادر جبرئيل چرا در ذكر پنجمين اسم كه حسين است قلبم شكست و اشكم جارى شد؟حضرت جبرئيل فرمود: اى آدم به اين فرزندت مصیبتى وارد مى شود كه تمام دردها و غمها و مصيبتها پيش اين ناچيز است ؟ حضرت آدمعليه‌السلام فرمود: اى برادر آن مصيبت چيست ؟ حضرت جبرئيلعليه‌السلام واقعه كربلا را براى او مى گويد، و ميفرمايد: او را تشنه و غريب و بي كس و تنها و بى يار و ياور شهيد مى كنند، اى آدم ؛ اگر او را در حالى كه مى فرمود: واعطشاه ، واقلة ناصراه مى ديدى بطورى كه تشنگى ميان او و آسمان مثل دود حايل شده بود.... هيچكس جواب او را نمى دهد.

مگر با شمشير و... او را مانند گوسفند از پشت سر ذبح مى كنند و مال و كاروانش را به تاراج و غارت مى برند... سر او و يارانش را شهر به شهر مى گردانند...

حضرت آدمعليه‌السلام تا اين واقعه را شيند مثل مادرى كه جوانش را از دست داده بلند بلند گريه كرد.(٣)

اى در عزايت آدم و حوا گريست

يا كه ساكنان عالم بالا گريسته

پيمبران مرسل و ذرات كائنات

از هفت ارض تا به ثريا گريسته

اين بس براى غريبيت اى باعث نجات

گبر و يهود و قوم نصارى گريسته

هم ساكنان معبد و هم واقفان دير

هم جاثليق پير كليسا گريسته

آن ظلمها كه شد بتو در دشت كربلا

هم دوست گريه كرد و هم اعدا گريسته

حوران باغ خلد برين تو اى شهيد

اندر جنان بهره لعيا گريسته

بر كشته تو اى شه بى غسل و كفن

مجنون وار زينب و ليلا گريسته

ما دام عمر، سيّد سجاد ناتوان

اندر عزات اى شه والا گريسته(٤)

نفرين آدم به يزيد

وقتى كه حضرت آدمعليه‌السلام به زمين آمد، حضرت حواعليها‌السلام را نديد، ناراحت شد و به دنبال او رفت و اطراف زمين را گشت كه مرورش ‍ به كربلا افتاد، وقتى كه به زمين كربلا رسيد، مريض احوال شد و عقب افتاد و سينه اش تنگ و بى جهت به زمين افتاد، اتفاقا آنجايى كه زمين خورد قتگاه حضرت سيدالشهداعليه‌السلام بود و از پاى حضرت آدم خون آمد. حضرت ناراحت سرش را به آسمان بلند كرد و عرض كرد: اى خداى من مگر چه گناهى از من سرزده كه اينجور به بلاء گرفتار شدم ، در حالى كه تمام زمين را گشتم اينطور بلايى به من نرسيد ولى تا پايم را به اين سرزمين گذاشتم ، به اين بلاها گرفتار شدم مگر اين زمين چه زمينى است ؟!

خطاب رسيد: اى آدم هيچ گناهى از تو سر نزده ، ليكن اينجا سرزمين كربلاست سرزمينى است كه فرزندت حسين را بدون هيچ گناهى مى كشند، و اين خونى كه از پاى تو جارى شد بخاطر اينست كه با خون حسين موافقت كند و با او هم پيمان گردى حضرت آدمعليه‌السلام عرض كرد: آيا حسين پيغمبر است ؟

خطاب رسيد: خير، وليكن نوه پيغمبر اسلام حضرت محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است

عرض كرد: قاتل و كشنده او كيست ؟

فرمود: قاتلش يزيد است و او را لعن كن

حضرت آدم چهار مرتبه او را لعن كرد و چند قدمى كه رفت به كوه عرفات رسيد و حوا را پيدا كرد.(٥)

ميسوزم و زسوزش جان ناله مى كنم

در قلبم آتشى است از آن ناله مى كنم

در ماتم خزان زده گلهاى پرپرى

چون بلبلى زپرده جان ناله مى كنم

دارم خبر زناى گلوى بريده اى

زين رو چو نى به آه و فغان ناله مى كنم

آثار طبع من نبود شعر ساده اى

با اشك و خون ديده حسان ناله مى كنم(٦)

گريه و نفرين حضرت نوح

وقتى كه حضرت نوحعليه‌السلام سوار كشتى شد، همه دنيا را سير كرد، تا به سرزمين كربلا رسيد، همينكه به سرزمين كربلا رسيد، زمين كشتى او را گرفت ، بطورى كه حضرت نوحعليه‌السلام ترسيد غرق شود، دستها را به دعا و نيايش برداشت ، وپروردگارش را خواند و عرض كرد: خدايا، من همه دنيا را گشتم ، مشكلى برايم پيدا نشد، ولى تا به اين سرزمين رسيدم ترس و وحشت عجيبى برايم ظاهر گشت ، و بدنم لرزيد و خوف شديدى تمام وجودم را گرفت ، كه تا بحال اينجورى نشده بودم ، خدايا علتش ‍ چيست ؟

حضرت جبرئيلعليه‌السلام نازل شد و فرمود: اى نوح در اين سرزمين سبط خاتم پيغمبران و فرزند خاتم اوصياء كشته مى شود. و روضه كربلا را خواند.

حضرت نوحعليه‌السلام منقلب گشته و اشكهايش سرازير شد و فرمود: اى جبرئيل قاتل او كيست كه اينطور ناجوان مردانه حسينعليه‌السلام را بشهادت ميرساند؟!

حضرت جبرئيلعليه‌السلام فرمود: او را كسى كه نفرين شده اهل هفت آسمان و هفت زمين است مى كشد.

حضرت نوحعليه‌السلام ( درحاليكه ناراحت وگريان بود) قاتلين او را لعنت كرد، و كشتى براه افتاد تا به كوه جودى( حرم شريف حضرت اميرالمؤ منين علىعليه‌السلام است) رسيد و در آنجا ايستاد.(٧)

زخم ترا شويم از اشك دوديده

بوسه بگيرم زرگهاى بريده

شكوه برم بر خدا با دل خسته

يك بدن و اين همه نيزه شكسته

بسكه مرا زد عدو از ره كينه

سوخت به حال دلم قلب سكينه

قاتل تو مى برد محمل ما را

گوشه ويران دهد منزل ما را

خواست به لبهاى تو خنده نباشد

بعد تو زينب دگر زنده نباشد

موسم دورى ما و تو رسيده

همسفرم شو به رگهاى بريده

داغ تو ديشب چراغ دل ما بود

خيمه آتش زده منزل ما بود(٨)

حزن حضرت آدم

وقتى كه انوار خمسه طاهره در انگشتان او اشراق نمود، نور جناب امام حسينعليه‌السلام در ابهام قرار گرفت ، و هر وقت چشم حضرت آدمعليه‌السلام به ابهامش ‍ مى افتاد مهموم و محزون مى شد. و اين اثر تا حال باقى است كه هر كس ، خنده بر او غالب شود وقتى كه به انگشت ابهام نگاه كند حزن بر او غالب مى شود.(٩)

ايكاش در عزاى تو خون مى گريستم

دمساز زخمه هاى جنون مى گريستم

يك سينه داشتم به زلالى آسمان

از ابرهاى تيره فزون مى گريستم

همناله با تمامى ياران تو حسين

ايكاش در تمام قرون مى گريستم

سر چشمه هاى اشكم اگر خشك مى شدند

آنگاه مى نشستم و خون مى گريستم

عشقت مگر نبود كه دست مرا گرفت

وقتى زپا فتاده نگون مى گريستم

اين گريه آبروى من است و دليل عشق

اى عشق بى نگاه تو، چون مى گريستم

ايكاش در ترنم شعر زلال اشك

از مرزهاى واژه برون مى گريستم(١٠)

حزن نوح

حضرت جبرئيلعليه‌السلام بنام آن حضرت( حسينعليه‌السلام) ميخى به كشتى حضرت نوحعليه‌السلام كوبيد. از موضع ميخ نورى درخشيد و رطوبتى مانند خون از آن ظاهر شد كه موجب حزن و اندوه حضرتعليه‌السلام و نوحه او گرديد.(١١)

قطره اى اشك تو يك دريا عطش

هرم لبهاى تو يك صحرا عطش

در نگاه گرم تو حس مى شود

يك جهان ايثار، يك دنيا عطش

تانبينى عاشقان را تشنه كام

آمدى درياى غيرت با عطش

تا كوير خشك لبهاى تو ديد

سوخت چون خورشيد سر تا پا عطش

تشنه بيرون آمدى تا از فرات

بى تو دارد آب هم حّتى عطش

بى تو در ميخانه خُمّ مى شكست

علقمه شد بزم غم ، سقّا عطش

بعد تو روح بلند عاطفه

قطره قطره آب ميشد با عطش(١٢)

گذر حضرت ابراهيم به كربلا

حضرت ابراهيمعليه‌السلام سوار براسب بود كه گذرش به سرزمين كربلا افتاد تا به محل شهادت حضرت ابى عبداللهعليه‌السلام رسيد، اسب حضرت بهزمين خورد و حضرت ابراهيمعليه‌السلام از اسب به زمين افتاد و سرش شكست و خونش ‍ جارى گشت و اشكش آمد و مخزون گرديد.

در آن حال شروع به استغفار كرد و فرمود: خدايا مگر چيزى از من سرزده كه دچار اين بلا شدم ؟حضرت جبرئيلعليه‌السلام نازل شد و فرمود: اى ابراهيم ؛ گناهى از تو سر نزد ليكن در اينجا نوه دختر پيغمبر خاتم انبياءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پسر خاتم اوصيا كشته مى شود و اين خونى كه از تو جارى شد با خون او موافقت كرد. حضرت ابراهيمعليه‌السلام با حالت حزن و اندوه فرمود: اى جبرئيل چه كسى او را مى كشد؟جبرئيل فرمود: آن كسى كه اهل آسمان و زمين او را لعنت كرده اند و قلم بدون اذن بر لوح به لعن او جارى شده ، و خداوند وحى فرمود: به قلم كه تو مستحق ستايش و مدح و ثنا هستى ، بخاطر اينكه اين لعن را نوشتى

حضرت ابراهيمعليه‌السلام (محزون و گريان ) دستهايش را بلند كرد و يزيد را زياد لعن كرد و اسبش بازبان فصيح آمين گفت

حضرت ابراهيمعليه‌السلام به اسبش فرمود: از نفرين من چه چيزى را متوجه شدى كه آمين گفتى ؟گفت : ابراهيم يكى از افتخارات من اينست كه كه تو سوار بر من شوى و وقتى كه به زمين خوردم و شما از پشت من افتادى خيلى خجالت كشيدم ، و مسببش هم يزيد لعنتى بوده(١٣)

دلى خونين چو باغ لاله دارم

به سينه زخم چندين ساله دارم

به ناى دل بياد نينوايت

نواى هفت بند ناله دارم

زاشكت ژاله ها را آفريدند

زداغت لاله ها را آفريدند

بيادت هر نيستان نينوا شد

به سوگت ناله ها را آفريدند(١٤)

گريه ابراهيم

وقتى كه پرورگار متعال به حضرت ابراهيمعليه‌السلام دستور داد كه بجاى حضرت اسماعيلعليه‌السلام اين گوسفند را ذبح كند.( خواست او را امتحان كند كه آيا بدستور پرورگارش فرزند دلبندش حضرت اسماعيل را ذبح مى كند يا خير. و راءفت پدر و فرزندى او را مى گيرد و آن چيزى كه در قلب هر پدرى نسبت به فرزندش مى باشد يا نه) حضرت ابراهيمعليه‌السلام محكم و استوار بر دستور خداوند ايستادگى نمود تا به آن ثواب عالى كه به مصبيت ديده ها مى دهند او هم استحقاق پيدا كند. كه الحمدلله هم خوب امتحان پس داد و به آن ثواب هم رسيد و خداوند هم گوسفندى براى او فرستاد و فرمود:

اين گوسفند را بجاى اسماعيل ذبح كن و جهت ارتفاء درجه به حضرت ابراهيمعليه‌السلام وحى فرمود: اى ابراهيم ؛ محبوب ترين خلق نزد تو كيست ؟عرض كرد: بار پروردگارا خلقى نيافردى كه پيش من محبوب تر از حبيب تو محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم باشد. پروردگار عالم فرمود: آيا او را بيشتر دوست دارى يا خودت را؟ عرض كرد: او را بيشتر دوست دارم خطاب رسيد: آيا فرزندت را بيشتر دوست دارى يا فرزند او را؟ عرض كرد: فرزند او محبوتر است خطاب رسيد: آيا ذبح فرزند او به ظلم و ستم به دست دشمنان پيش تو درد آورتر است يا ذبح فرزندت به دست خودت به اطاعت من ؟!فرمود: خدايا خب معلوم است كشته شدن ذبح او به دست دشمنان براى قلبم درد آورتر و محزون تر است در اينجا خداوند متعال براى حضرت ابراهيمعليه‌السلام روضه خوانى كرد و فرمود: اى ابراهيم گروهى كه خود را از امت پيغمبر اسلام محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى پندارند، فرزندش حسينعليه‌السلام را بعد از او به ظلم و ستم مى كشند و بخاطر اين كارشان سزاوار خشم و غضب من مى گردند حضرت ابراهيم با شنيدن اين مصائب ناله اى زد و دلش به درد آمد و صداى خود را به گريه بلند نمود.

خطاب رسيد: اى ابراهيم ناله و فرياد و هَمَّت را كه براى فرزندت اسماعيل كه مى خواستى بادست خودت به ناراحتى و ناله ذبح كنى ، بر حسين و كشته شدن حسين فدا كردم و بخاطر اين گريه و ناله هايى كه براى حسين كردى ، بالاترين درجات اهل ثواب بر مصيبت واجب كردم و فديناه بذبح عظيم(١٥)

اى در غمت همين نه دو عالم گريسته

چندين هزار عالم و آدم گريسته

عالم چگونه بر تو نگريد كز اين عزا

جد تو مهتر همه عالم گريسته

تنها نه روح نوح بود بر تو نوحه گر

كاروان انبياء همه با هم گريسته

ادريس و شيث و يوشع و داود و هود و لوط

الياس و خضر و صالح و آدم گريسته

در صحن خلد موسى عمران شكسته دل

در بام چرخ عيسى مريم گريسته

تا تشنه ديد لعل تو اى شهريار دين

خيف و منا و مشعر و زمزم گريسته(١٦)

نفرين حضرت اسماعيل

گوسفندان حضرت اسماعيلعليه‌السلام كنار شط و نهر و آب فرات ميچريدند كه چوپان براى حضرت خبرآورد كه چند روز است گوسفندان از اين مشرعه آب نمى خورند. حضرت اسماعيلعليه‌السلام سبب آن را از خداوند متعال پرسيد؟! حضرت جبرئيلعليه‌السلام نازل شد و فرمود: اى اسماعيل سبب آن را از گوسفندان سئوال كن آنها به تو ميگويند. حضرت اسماعيلعليه‌السلام از گوسفندان سئوال كرد كه به چه جهت آب نمى خوريد؟گوسفندان به زبان فصيح گفتند: بما خبر رسيده كه فرزند تو حسينعليه‌السلام كه نوه دخترى پيغمبر محمدصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است در اينجا تشنه كشته مى شود. پس ما هم بخاطر اين مصيبت محزون و مهموم هستيم و از اين شريعه آب نمى خوريم بياد آن اندوه و غم و غصه اى كه برامام حسينعليه‌السلام وارد شده حضرت اسماعيل ناراحت و گريان فرمود: چه كسى او را به قتل مى رساند. گوسفندان گفتند: قاتلين آن بزرگوار نفرين شده آسمانها و زمين ها و همه خلايق است حضرت اسماعيلعليه‌السلام نالان و گريان فرمود: بارالها بر قاتلين حضرتش لعنت فرست(١٧)

فاش از فلك بر آن تن بى سرگريستى

ز آنروز تا به دامن محشر گريستى

زاشك ستاره ديده ى گردون تهى شدى

بروى بقدر زخم تنش گر گريستى

ايكاش چون فلك بدى اعضا تمام چشم

تا بهر نور چشم پيمبر گريستى

كشتند و از نشان ز مسلمانى ايدريغ

آنرا كه از غمش دل كافر گريستى

آه از دمى كه بادل چاك از پى دفاع

خواهر بنعش چاك برادر گريستى(١٨)

مرور حضرت موسى و نماينده اش

يك روز حضرت موسىعليه‌السلام با حضرت يوشع بن نونعليه‌السلام در اطراف زمين سير ميكرند كه به سرزمين كربلا رسيدند، اتفاقا كفش حضرت موسىعليه‌السلام پاره و كف آن جدا شد و خارى به پاى حضرتش اثابت كرد و پايش ‍ خونى شد و درد كشيد، ناراحت و محزون سر به طرف آسمان بلند كرد و فرمود: خدا چه بدى از من سرزده بود كه دچار اين بليه شدم

خداوند متعال به او وحى ، و روضه كربلا را فرمود: اينجا حسينم را شهيد مى كنند، اينجا خونش را مى ريزند، اينجا حسين را محزون و نالان مى كنند و من مى خواستم خون و حزن تو با او موافق باشد.

حضرت موسىعليه‌السلام فرمود: خدايا حسين كيست ؟! وحى رسيد: او سبط محمد مصطفىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و پسر حضرت على مرتضىعليه‌السلام است

موسى ناراحت و گريان شد و فرمود: قاتل او كيست ؟ خطاب رسيد: او نفرين شده ماهى دريا و وحشى هاى بيابان و پرندگان هواست

حضرت موسى نالان و گريان دستها را بالا برد و يزيد را لعنت و نفرين كرد و حضرت يوشع بن نونعليه‌السلام هم گريان به دعاى حضرت موسىعليه‌السلام آمين گفت و بعد رفتند.(١٩)

فغان ز سينه بر آمد، زماجراى حسين

بيا قيامت خون بين ، به كربلاى حسين

به نينواى شهادت نگر شهيدان را

بخاك و خون شده غلطان ، به امروراى حسين

قلم چگونه نويسد، حديث عاشورا

كه ديده خون شود از شرح ماجراى حسين

دگر به نام جهان مهر و مه نمى تابد

ستارگان همه يك يك نشسته در عزاى حسين

به روز حادثه ، باران تيغ و نيزه گرفت

همى به سينه و پشت و به دست و پاى حسين

به بام نيزه بر آمد، چو آن سر خونين

شفق به سرزد و آسيمه شد براى حسين

زسوز سينه زينب خبر ندارى تو

درون خيمه نشسته كند دعاى حسين

خوشا تلاوت قرآن ، به بام نيزه و تيغ

چه خوش بود ار بشنوى زناى حسين

كنون كه خون خدا در رگ زمان جارى است

بيا بزن به قلّه خون پرچم و لواى حسين

خوشا به كرب و بلاى وطن شوم كشته

كه جان كوچك خود را كنم فداى حسين

رضاى درگه حقم زحق نخواهم هيچ

بجز رضاى خدا و به دل ولاى حسين