• شروع
  • قبلی
  • 22 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 12522 / دانلود: 4138
اندازه اندازه اندازه
بزرگسال و جوان از نظر افکار و تمایلات

بزرگسال و جوان از نظر افکار و تمایلات جلد 2

نویسنده:
فارسی

در پاره اى از موارد پدر و مادر، براى نفع مادى یا تعصب فامیلى یا علل دیگرت ازدواج نامتناسبى را به فرزندان خود تحمیل مى كنند و به قبول آن وادارش مى سازند، غافل از آن كه چنین پیوند نا موافقى پایدار نمى ماند، دیر یا زود اختلاف و ناسازگارى بروز مى كند، و مصائبى به بار مى آورد.

سه ماه قبل، پدرم مرا به ازدواج مردى ۴۵ ساله درآورد، و یا آن كه من دخترى هجده ساله بودم، هیچ نوع علاقه اى به او نداشتم و از نظر سنى هم با یكدیگر اختلاف زیادى داشتیم. پدرم به این دلیل كه چهل و هشت هزار تومان به مرد ۴۵ ساله مقروض است و نمى تواند بپردازد، به این كار اقدام كرد و در واقع مرا به او فروخت. اكنون، پس از ازدواج، علاوه بر این كه مى بینم مهر درست و حسابى ندارم، شوهرم نیز با من بدرفتارى مى كند و به علت سن زیادش، دوستانم به من سركوفت مى زند.

پدر دختر گفته هاى او را تأكید كرد و پرونده اى در این باره تنظیم شد و به جریان افتاد(۲۳۹) .

۲. پیشواى گرامى اسلام، از چهارده قرن قبل، به پسران و دختران مسلمان، در ازدواج قانونى، آزادى و اختیار داده و حق برگزیدن همسر را به خودشان تفویض نموده است. ولى اعطاى این آزادى بدان معنى نیست كه جوانان خود را از راهنمایى دگران بى نیاز بدانند و بدون مشورت در امر ازدواج خویش اقدام كنند. بلكه برعكس، واقع بینى و مآل اندیشى، اخلاق و ادب، و خیر و صلاح، آنان را ملزم مى كند كه در مسئله زناشویى، از فكر افراد آزموده استفاده كنند. با والدین و دیگر بزرگسالان مشورت نمایند، از خود سرى بپرهیزند، و با احراز مصلحت، به تصمیم خویش جامه عمل بپوشانند.

پسران و دختران جوان باید همواره به این نكته متوجه باشند كه ازدواج، منشأ بسیارى از خوش بختى ها و بدبختى هاست. با ازدواج، منشأ بسیارى از خوش بختى ها و بدبختى هاست. با ازدواج، زندگى مشترك آدمیان آغاز مى شود و جوانان در مسیر تازه اى قدم مى گذارند. طرفین ازدواج، به فرمان عقل و دین، موظف اند در امر زناشویى، كه یكى از مهمترین مسائل حیاتى است، دقت كنند و با مشورت و بررسى همه جانبه، براى خود همسر شایسته اى انتخاب نمایند و ناسنجیده و بى حساب تصمیم نگیرند.

( عن على عليه‌السلام قال: شاور قبل ان تعزم و فكر قبل ان تقدم (۲۴۰) ) .

علىعليه‌السلام فرموده است: قبل از تصمیم، مشورت نما و پیش از اقدام در كار فكر كن.

چندى قبل، جوانى به منزلم آمد كه سخت ناراحت و مظطرب به نظر مى رسید، او مى گفت یك سال پیش با زن بیوه اى آشنا شدم و پس از چند بار ملاقات، دل بدو باختم. با آن كه ۲۵ سال از من بزرگ تر بود و دو پسر جوان از و شوهر سابق خود داشت، به فكر افتادم باى ازدواج كنم. پیشنهاد كردم، موافقت نمود. مطلب را با مادرم در میان گذاردم. او با نگرانى به پدرم گفت، و هر دو، با این ازدواج مخالفت كردند. گفت و گو بسیار شد. پس از چند روز، مادرم گریان نزد من آمد و با التماس درخواست نمود كه كه از این فكر منصرف شوم. پدرم نیز با تندى ملامتم مى كرد و از این ازدواج منعم مى نمود، ولى من كه این وصلت را مایه خوش بختى و سعادت خود تصور مى كردم، همچنان در عزم خویش راسخ بودم. سرانجام، پدرم گفت: اگر با این كار اقدام نمایى، دیگر مجاز نیستى به منزلم رفت و آمد كنى. از گفته پدر ناراحت شدم، زیرا با نداشتن مسكن، ازدواج ما به تأخیر مى افتاد. این موضوع را به اطلاع زن مورد علاقه ام رساندم. او با گشاده رویى مرا به خانه خود دعوت نمود و گفت: در همین منزل عروسى خواهیم كرد. خیلى خوش حال شدم. به منزل پدرم رفتم. فروش و اثاثى را كه با زحمت كار چند ساله براى ازدواج خود تهیه كرده بودم، به منزل زن منتقل نمودم و با مهر سنگینى، با او رسماً ازواج كردم.

چند ماهى بیشتر نگذشت، كه از طرفى، علاقه من نسبت به زن كاهش یافت و از طرف دیگر، زن از من پول زیادترى مطالبه مى كرد و مرا به علت كمى درآمد، سرزنش مى نمود. رفته رفته، بناى ناسازگارى گذارد و كار ما به اختلاف كشید.

بر اثر پریشان فكرى و تشویش خاطر، به موقع سركار خود حاضر نمى شدم و نمى توانستم به درستى انجام وظیفه كنم. اولیاى موسسه، چند بار تذكر دادند، مفید نیفتاد بر اثر بى نظمى اخراجم نمودند. موقعى كه زن متوجه شد كه بیكار شده ام، مرا به منزل راه نداد. اثاثم را مطالبه كردم، انكار كرد. مقاومت نمودم، فریاد زدم، بچه هاى زن از خارج شدند و تهدیدم كردند، اكنون در سخت ترین شرایط به سر مى برم.

جوان، در حالى كه یك پرده اشك روى چشمش را گرفته بود، مى گفت این زن مرا به خاك سیاه نشانده و زندگى را بر من تلخ و غیر قابل تحمل نموده است. قرار و آرام ندارم و شب و روزم با رنج و ناراحتى مى گذرد. نشاطم را از دست رفته و در سنین جوانى، فرسوده و ناتوان شده ام. از سخنان او، این حدیث به خاطر آمد.

( عن ابى عبدالله عليه‌السلام قال: كان من دعاء رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اعوذبك من امرأة تشیبنى قبل مشیبى (۲۴۱) ) .

امام صادقعليه‌السلام مى فرمود: از دعاى رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، این بود كه: خدایا، به تو پناه مى برم از زنى كه مرا پیر مى كند، قبل از آن كه زمان پیرى ام فرا رسیده باشد.

خلاصه، این كه، جوانان باید با هوشیارى، همسر خود را برگزینند و از آزادى و اختیارات قانونى خویش سوء استفاده نكنند. باید در امر ازدواج پیرو عقل و مصلحت باشند و از خودسرى و لجاج بپرهیزند. با والدین و دیگر بزرگسالان با تجربه و خیرخواه مشورت كنند. مراقب باشند كه احساسات موقت و عشق هاى زودگذر، آنان را كور و كر نكند و خویشتن را اسیر ازدواجى نامتناسب و خانمان برانداز ننمایند و با دست خود، موجبات بدبختى و تیره روزى خویش را فراهم نیاورند.

( عن ابراهیم الكرخى قال: قلت لابى عبدالله عليه‌السلام ان صاحبتى هلكت و كانت لى موافقة و قد هممت شان اتزوج فقال لى: انظر این تضع نفسك و من تشركه فى مالك و تطلعه على دینك و سرك (۲۴۲) ) .

ابراهیم كرخى، به امام صادقعليه‌السلام عرض كرد: همسرم كه زنى شایسته و موافق بود، از دنیا رفته است و اینك قصد ازدواج دارم. حضرت فرمود: دقت كن كه خود را در كجا قرار مى دهى و با كدام خانواده پیمان ازدواج مى بندى. متوجه باش چه كسى را شریك ثروت خود مى سازى و او را بر دین و اسرار خویش واقف و مطلع مى نمایى.

۳. از جمله شرایط ازدواج خوب و پایدار، كه در تعالیم الهى خاطرنشان شده است، مسئله ایمان و اخلاق دختران و پسران است. اولیاى گرامى اسلام، به پیروان خود توصیه كرده اند كه در پیوند زناشویى به برترى مال و جمال خود توصیه كرده اند كه در پیوند زناشویى به برترى مال و جمال، شهوت و مقام و دیگر مزایاى ظاهرى تكیه نكنند، و بیش از هر چیز، توجه خود را به جهات معنوى معطوف دارند و براى خود همسرى برگزینند كه از سرمایه ایمان و حسن تربیت برخوردار باشد.

( قال رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : لا تنكح المرأة الجماها فلعل جمالها یردیها و لا لمالها یطغیها و انكح المرأة لدینها (۲۴۳) ) .

رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده است: زن را براى زیبایى اش به همسرى مگیر، چه، ممكن است جمال زن، باعث پستى و سقوط اخلاقى اش شود، و همچنین به انگیزه مالش با وى پیوند زناشویى برقرار مكن، زیرا مال مى تواند مایه طغیان او گردد، بلكه به سرمایه دینى اش متوجه باش و با زبان ازدواج كن.

( عن الحسین بن بشار قال: كتبت الى ابى الحسن عليه‌السلام ان لى ذاقرابة قد خطب الى و فى خلقه سوء قال: لا تزوجه ان كان سیى ء الخلق (۲۴۴) ) .

حسین بن بشار مى گوید: به حضرت ابى الحسنعليه‌السلام نوشتم یكى از بستگانم براى وصلت با من، به خواستگارى آمده، ولى گرفتار پاره اى از سیئات اخلاقى است، امامعليه‌السلام در جواب فرموده: اگر بداخلاق است، با او ازدواج مكن.

اساساً، ازدواجى كه به انگیزه برترى مال یا جمال یا تفوق اجتماعى زن صورت مى گیرد، براى شوهر مایه پستى و خوارى است و اگر آن ازدواج پایدار نماند، مرد تا پایان عمر اسیر احساس حقارت و ذلت خواهد بود.

( عن النبى صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و قال: من نكح امرأة حلالا بمال حلال غیر انه اراد به فخراً و ریاء و سمعة لم یزده الله بذالك الا ذولاً وهواناً (۲۴۵) ) .

رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده است: اگر كسى زنى را با مال حلال به همسرى قانونى خویش درآورد و مقصودش از ازدواج با وى، فخر فروشى و ریا كارى و خودبینى باشد، خداوند، از این پیوند زناشویى، جز بر ذلت و پستى او نمى افزاید.

گرچه ازدواج شایسته و پایدار بسیار دارد و روایات اسلامى به همه آن ها اشاره كرده است، ولى در تعالیم اسلامى، مطلب اخلاق و ایمان از سایر مطالب مهم تر شمرده شده و پیشوایان دین به مسلمین سفارش كرده اند كه با وجود این دو شرایط اساسى، نسبت به سایر شرایط سخت گیرى نكنند و به امر ازدواج اقدام نمایند.

( عن ابراهیم بن محمد الهمدانى قال: كتبت الى ابى جعفر عليه‌السلام فى التزویج فاتانى كتابه بخطه قال رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : اذا جاءكم من ترصون خلقه و دینه فزوجوه (۲۴۶) ) الا تفعلوه تكن فتنه فى الارض و فساد كبیر(۲۴۷) .

ابراهیم همدانى مى گوید: درباره ازدواج نامه اى به امام باقرعليه‌السلام نوشتم. حضرت به خط خود جواب داد كه رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده: با كسى از اخلاق و دینش رضایت دارید، ازدواج كنید و خوددارى شما از وصلت با او، باعث فساد و فتنه بزرگ در جامعه خواهد شد.

روان شناسان و جامعه شناسان نیز پیرامون زندگى زناشویى مطالعه بسیارى كرده اند و پس از بررسى و تحقیق به نتیجه رسیده اند كه عقاید مذهبى و همچنین اخلاق پسند، كه محصول تربیت دوران كودكى است، نقش موثرى در پایبندى ازدواج و تحكیم اساس خانواده دارند.

طى چند سال اخیر، از طرف جامعه شناسان، مطالعات فراوانى پیرامون این نكته به عمل آمده است كه نیك بختى در زندگى زناشویى چگونه حاصل مى شود و چه عوامل شخصیتى در تأمین سعادت در خانواده موثر است(۲۴۸) .

هاروى لاك در كتاب خود به نام پیش بینى سازش در ازدواج خاطرنشان مى كند كه بین ارتباط با معابد، كه نشانه یك شخصیت اجتماعى است، با سازگارى در زندگى زناشویى، ارتباط نزدیك برقرار است و حال آن كه عدم توجه به مذهب، تأثیر فراوان در اختلال زناشویى دارد(۲۴۹) .

ریموندبیچ مى گوید: شباب و جوانانى روى پایه هاى كودكى استوار مى گردد و آن چه در دوران كودكى آموخته شود، در جوانى از آن بهره گیرى خواهد شد.

كودكى، كه در طى سالها، اسیر خوى متلون و برده هواسرانى هاى خود بوده و بچه اى كه هرگز تسلط و چیرگى بر تمایلاتش را نیاموخته است، هنگامى كه به سن دوست داشتن رسید، نمى تواند روش اندیشه و كردار هوشیارانه اى داشته باشد. اما كودكى كه زیر چشم هاى دقیق و توجهات محتب آمیز پدر و مادر بازى كرده، به تحصیل پرداخته، و خو گرفته است كه آن ها را مانند دوستى محرم راز خود بداند، آماده است اسرار خویش را با آنان در میان نهد و از نظرها و عقایدشان استفاد برد.

پدران و مادران باید بدانند كه اگر در سال هاى حساس زندگى، اصول و مبانى اخلاقى محكمى را در باطن هاى پر صفا و درخشان كودكانشان جاى داده اند، در جوانى، همان پایه ها، نگهدارشان خواهد بود و در لحظات بحرانى، مانند سدى استوار، از سقوط آنان جلوگیرى خواهد كرد(۲۵۰)

پسران جوان، پیش از آن كه دخترى را براى همسرى خود نامزد كنند، باید از ریشه خانوادگى و طرز تربیت هاى ایمانى و اخلاقى اش تحقیق نمایند. به هوش باشند كه از مشاهده صورت زیبا و اندام موزون و حركات دلنشین دوشیزه ناشناخته اى، خود باخته و مسحور نشوند و بدون احراز شایستگى و صلاحیت، با وى پیمان ازدواج برقرار نكنند.

( قام رسول الله خطیباً فقال: ایها الناس ایاكم و حضراء الدمن. قیل یا رسول الله و ما خضراء الدمن. قال المراة الحسناء فى منبت السوء (۲۵۱) ) .

روزى رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم برپاخاست و به مردم فرمود: بپرهیزید از گیاهان سبز و خرمى كه در سرگین پرورش یافته است.

دختران جوان نیز باید در انتخاب همسران خود متوجه جهات ایمانى و اخلاقى باشند و از ازدواج با پسران آلوده و گناهكار بپرهیزند و موجبات ناكامى و بدبختى خویش را فراهم نیاورند. ضمناً، براى آن كه پدران نادان از قدرت خود سوء استفاده نكنند و ازدواج نامتناسبى را به دختران خویش تحمیل ننمایند، پیشواى گرامى اسلام به آنان اعلام خطر كرده است.

( قال رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : من زوج كریمته من فاسق فقد قطع رحمها (۲۵۲) ) .

رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده: آن كس كه دختر خود را به ازدواج مرد فاسقى درآورد، با این عمل، از وى قطع رحم نموده است.

مى دانیم كه اخلاق پسندیده، از اركان اصلى بهزیستى در محیط خانواده و اجتماع است، زن و شوهرى كه خوب تربیت شده اند و داراى توافق اخلاقى هستند، اگر با مانعى مواجه نشوند، على القاعده از ازدواجشان پایدار مى ماند. آنان مى توانند در تمام عمر به گرمى با هم زیست كنند، حدود و حقوق یكدیگر را محترم شمرند و از مزیاى یك زندگى خوب و محبت آمیز برخوردار باشند.

اگر كسى سئوال كند با آن كه شرط اصلى ازدواج شایسته و با دوام، اخلاق حمیده است، چرا در روایات اسلامى، دین نیز ضمیمه اخلاق شده، و پیشوایان مذهبى خاطر نشان ساخته اند كه در امر ازدواج، باید ایمان اخلاق زن و مرد مورد رضایت باشد؟

پیش از پاسخ به این سئوال، تذكر این نكته لازم است كه موضوع دین، در اساس همسرى ازدواج نیز مورد توجه قرار گرفته است. مرد مسلمان، كفو زن مسلمان است. زن مسلمان، كفو مرد غیر مسلمان نیست و نمى تواند با وى ازدواج كند. آیا مرد مسلمان مى تواند با زن غیرمسلمان، به طور موقت یا دائم، ازدواج نماید؟ آقایان فقها، پیرامون این مسائل، مبسوطا گفت وگو كرده و به استناد آیات و روایات مربوطه، فتوا داده اند. ولى آن گروه روایاتى كه دین و اخلاق را معیار ازدواج خوب و شایسته معرفى كرده، و در این فصل به یكى از آن ها اشاره شد، غیر از روایات مربوط به همسرى است.

در جواب پرستش بالا مى تواند گفت كه دین ضامن اجراى اخلاق است و افراد متدین، در پرتو نیروى ایمان، حاكم بر غرایز و تمایلات نفسانى خود هستند. اینان قادرند اصول اخلاقى را، در همه جا و در تمام حالات، عملاً مراعات نمایند و قدمى از مسیر فضیلت منحرف نشوند. اما افرا فاقد ایمان، كه تنها داراى تربیت اخلاقى هستند، ممكن است در حال عادى وظیفه شناسى باشند و برنامه هاى اخلاقى را به كار ببندند، ولى در مواقع طغیان غرایز و تهییج تمایلات نفسانى، قدرت تربیتشان ضعیف مى شود، عنان وظیفه شناسى و اخلاق از كفشان مى رود، و غرایز كور و كر مى توان آنان را درنده خو كند و به اعمال ضد انسانى و اخلاقى وادارشان سازد.

ظواهر ایدئولوژیك و اخلاقى، كه تمدن اروپایى را زینت مى دادند، از آن جا كه مبناى آها منحصراً مادى بود، بر اثر جنگ جهانى منهدم شدند. ترس و اضطراب، با وسعت و شدت بیشترى، در جنگ دوم جهانى، سراسر دنیا را فرا گرفت، احترام به زندگى و مقام انسانیت و همچنین تصویر ارزش هاى اخلاقى در همه جا ناپدید شد.

تبعیدها، قتل عام هاى مردم غیر نظامى، ارودگاه هاى كار اجبارى (كه در آن جا نه فقط قحطى و بیمارى هاى سارى بیداد مى كرد، بلكه انواع بدرفتارى و شكنجه نیز عملى مى گردید)، تخریب هاى نامعقول و سرتاسرى توسط بمباران ها، همه، به منزله روش هاى عادى و معمولى در جنگ به كار برده مى شدند.

در این گیرودار، یك عده از مولفین حقوق هم كوشش مى كردند كه این جرایم و جنایات را مشروع جلوه دهند و تصور ذهنى عدالت را تا یك میزان پست و پایین بیاورند(۲۵۳)

پاسخ دیگر آن كه اخلاق خوب و بد، در مكتب پیامبران، با وحى الهى تعیین شده و افراد متدین، در صحت و اصالت آن ها تردید ندارند. پیروان انباى، تخلق به اخلاق حمیده و تنزه از صفات ذمیمه را خواسته خدا مى دانند و عقیده دارند كه مسئله اخلاق از شئون دین الهى و از اركان واقعى سعادت بشر است. اینان، به فرمان بارى تعالى مطمئن اند و برنامه هاى اخلاقى را به كشش معنوى و انگیزه دینى انجام مى دهند و خود را همواره به اداى تكالیف اخلاقى موظف و مسوول مى شناسند.

( قال على عليه‌السلام : رأس الایمان حسن الخلق و التحلى بالصدق (۲۵۴) ) .

علىعليه‌السلام فرموده: سرآغاز ایمان، تخلق به اخلاق حمیده و خود آرایى به زیور راستى است.

برعكس، اخلاق خوب و بد، در مكاتب بشرى، قراردادى و ناشى از افكار انسان هاست و با اختلاف نظرى كه بین دانشمندان، در مسائل اخلاقى وجود دارد، مردم در صحت و اصالت گفته آنان دودل و مرددند و سخنانشان را با اطمینان خاطر تلقى به قبول نمى كنند. به همین جهت، با مستمسك كوچكى ممكن است برنامه هاى اخلاقى را نادیده انگارند و از انجام وظایف شانه خالى كنند.

لكنت دونویى مى گوید:

بعضى از لا مذهب ها، كه طبعا اخلاقى هستند، مى گویند كه چون مشكل اساسى، اطاعت از قوانین اخلاقى است، پس اگر عملاً بتوانیم این قواعد را به كار بندیم، به مذهب محتاج نخواهیم بود. این رویه، نشانه نداشتن پسیكولوژى است. چه، انسان همیشه در اعتبار قواعدى كه سرچشمه آن را نمى داند، شك مى آورد. به علاوه، چنین رویه اى دلیل نفهمیدن اصل مشكل است. زیرا مقصود این است كه انسان را درون تكمیل شود تا بتواند به طور اخلاقى بكند. مادامى كه رفتار هر فرد، نشانه تكامل عمیق درونى نباشد، عملیات او، یك رشته تحدیدات مصنوعى قرار دادى و موقتى خواهد بود كه با اول بهانه اى به باد خواهد رفت. اگر قواعد اخلاقى از روى دلخواه تحمیل شود، هر قدر هم كه ارزش قواعد اخلاقى از روى دلخواه تحمیل شود، هر قدر هم كه ارزش عملى داشته باشد، هیچ وقت موفقانه بر ضد جنبش هاى حیوانى جدل نخواهد نمود(۲۵۵) .

ایمان و اخلاق، در آیین مقدس اسلام، آن چنان را یكدیگر پیوسته و مرتبطاند كه اولیاى دین، اخلاق مردم را میزان سنجش ایمان آنان قرار داده و خاطرنشان ساخته اند كه اخلاق بهتر، نشانه ایمان كامل ترى است.

( قال رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : اكمل المومنین ایماناً احسنهم خلقاً و الطفهم باهله (۲۵۶) ) .

رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده: در گروه مومنان، كامل ترى فرد از جهت ایمانت آن كسى است كه اخلاقش از دگران بهتر است و نسبت به خانواده خود بیشتر مهر و مدارا كند.

مرد با ایمان، به فرمان خداوند، همواره حقوق و حدود همسر خود را محترم مى شمرد و با او بر اساس اخلاق اسلامى رفتار مى كند و اگر روزى نسبت به وى خشمگین شود، دست ستم به رویش نمى گشاید و خویشتن را در معرض كیفر الهى قرار نمى دهد.

( قال رجل للحسین عليه‌السلام ان لى ابنة فمن ترى ان ازوجها له. قال زوجها ممن یتقى الله عزوجل فان احبها اكرمها و ان ابغضها لم یظلمها (۲۵۷) ) .

مردى به حضرت حسنعليه‌السلام عرض كرد: دخترى دارم. به نظر شما با كه وصلت كنم.

فرمود: با كسى كه متقى و با ایمان باشد. چه، اگر او را دوست بدارد، مورد احترام قرار میدهد و اگر دشمنش بدارد، به وى ستم نمى كند.

خلاصه این كه ایمان و اخلاق مرد و زن، دو شرط اساسى براى نیل به ازدواج پایدار و سعادت بخش است. ولى در روایات اسلامى، شرایط دیگرى نیز ذكر شده كه هریك از آنها، به نوبه خود سهمى در خوش بختى و حسن سازگارى طرفین ازواج دارد. در این فصل، به آن چه مذكور و حسن سازگارى طرفین ازدواج داد. در این فصل، به آن چه مذكور افتاد اكتفا مى شود.

پیروى از تعالیم الهى و به كار بستن مقررات قانونى و اخلاقى اسلام، از طرفى بناى ازدواج جوانان را بر اساس صحیح پایه گذارى مى كند و پیوند محكمى بین پسران و دختران به وجود مى آورد، كه كمتر به طلاق و جدایى منجر مى گردد، و از طرف دیگر، روابط بزرگسالان و جوانان را از خطر تزلزل و نابودى مصون مى دارد و مانع بروز اختلافات و كشمكش هاى خانوادگى مى شود.

چندى است كه در جامعه ما، مسئله ازدواج با فامیل، مورد بحث و گفت و گو قرار گرفته و كسانى تصور كرده اند كه محصول این ازدواج ها، فرزندان ناقص عضو یا مبتلایان به عوارض مادرزایى هستند. بعضى، به اتكاى این نظریه غیر واقعى سئوال مى كنند چرا مقررات اسلامى، وصلت با بستگان را منع ننموده و آن را بر مردم تحریم نكرده است؟ براى آن كه تا اندازه اى مطلب واضح گردد، به موقع است در پایان این فصل، به اختصار، پیرامون آن گفت و گو شود.

قانون گزار در اسلام، خداوند دانا و تواناست. خداوندى كه همه موجودات جهان آفریده اوست و به تمام حقایق نهان و آشكار عوالم وجود، عالم و آگاه است. قوانین اسلام، بر اساس مصالح و مفاسد حقیقى و به منظور تأمین سعادت انسان ها، وضع شده است. اگر ازدواج بابستگان براى نسل بشر ضرر واقعى مى داشت و باعث بوجود آمدن فرزندان ناقص و معیوب مى بود، هرگز در اسلام مشروع شناخته نمى شد و خداوند حكیم آن را اجازه نمى داد.

به شرحى كه در فصل سوم این كتاب توضیح داده شد، نظریه تا وقتى به ثبوت قطعى نرسیده باشد، علم نیست، بلكه حدس و گمانى است كه از طرف شخص یا اشخاصى عرضه شده است. بسیار اتفاق افتاده كه فرضیه نادرستى، در یك زمان، به نظر دانشمندان صحیح آمده و آن را تلقى به قبول نموده اند و مدتى در كلاس ها براى دانشجویان تدریس كرده اند، ولى پس از گذشت ده ها سال، بطلانش ثابت شده و محققین زمان بعد، آن را مردود و مطرود شناخته اند.

این فرضیه، كه موالید ازدواج فامیلى، با عوارض ناگوار از مادر متولد مى شوند، نه تنها مورد قبول همه دانشمندان نیست، بلكه هم اكنون بسیارى از زیست شناسان آن را نادرست و بى اساس مى دانند.

اتوكلاین برگ مى گوید:

عقیده اى كه اینك بیش از عقاید دیگر میان زیست شناسان رایج است، این است كه زناشویى میان افراد همخون زیان بخش نیست و تنها هنگامى این گونه زناشویى ممكن است به تولید كودكان معیوب منجر گردد، كه پدر و مادر، نقایص نهفته اى در وجود خود داشته باشند(۲۵۸) .

لیپولد، پسر بچه و دختر بچه نه ساله اى را كه توأمان بودند، مورد مطالعه قرار داد و آنان را كامل ترین نمونه، از ۱۵۰۰۰۰ كودك و جوانى كه درباره آن ها بررسى كرده بود، تشخیص داد.

پدر این بچه ها، با نگرانى بسیار به او مى گفت كه پدر و مادرم خواهرزاده و برادر زاده بوده اند. خودم و زنم نیز پسر عمو و دختر عمه ایم. لیپولد چنین نتیجه مى گیرد: تا آن جا كه من مى دانم، هیچ دلیل علمى وجود ندارد كه دو تن را، كه جسماً و روحاً سالم اند از زناشویى و ایجاد فرزندان تندرست منع كنند.

برخى جماعات جزایر فیجى، خواستار زناشویى میان برادرزادگان و خواهر زادگان هستند و نژادشناسى، كه قبایل را مطالعه كرده، آثار سویى در این عمل ندیده است. به دشوارى مى توان باور كرد كه وراثتى بتواند برچنین اصل زیستى لرزان، یعنى خطر زاناشویى با همخون، استوار باشد(۲۵۹) .

در سمینار دو روزه بررسى ازدواج فامیلى، كه در دانشكده پزشكى اصفهان برپا شد، شایعه عوارض پیوندهاى فامیلى تكذیب گردید. متخصص بیمارى هاى داخلى كودكان در این سمینار گفت: من از ازدواج هاى فامیلى دفاع مى كنم و به دختر عموها و پسرعموها و سایر افراد فامیل، كه قصد ازدواج با یكدیگر را دارند، اعلام مى كنم در صورت سلامت كامل، مى توانند بدون كوچك ترین نگرانى، با یكدیگر عروسى كنند. اگر مادرى از سلامت و صحت مزاج برخوردار باشد، هیچ گاه كودكى علیل و ناقص به دنیا نخواهد آورد. من شایعه عوارض پیوندهاى فامیلى را تكذیب مى كنم، زیرا یك نوزاد كور ممكن است مادرى سالم داشته باشد كه علل كورشدنش را باید در دوران باردارى جست و جو كرد؟ ممكن است مادر، در این دوره، در معرض اشعه مجهول قرار گرفته یا به سر خنك مبتلا شده باشد. بعضى از دختر خانم ها، استخوان را نشان در رفته است و مثل اردك راه مى روند. این را نباید بیمارى ارثى و یا نتیجه ازدواج فامیلى دانست.

دكتر گاسپاریان استاد ژنتیك دانشگاه اصفهان نیز منع ازدواج هاى فامیلى را بى اساس خواند و گفت: ما فقط دوستانه توصیه مى كنیم افراد فامیل، پیش از آن كه عاشق هم شوند، به متخصص مراجعه كنند. زیرا آمارى كه مدرسه مخصوص نابینایان اصفهان تهیه كرده ایم نشان مى دهد كه ۲۰۰ نابیناى این مدرسه، صدنفرشان بیهوده كور شده اند و اگر پدر و مادرشان پیش از ازدواج به متخصص مراجعه مى كردند، صاحب فرزندان سالمى مى شدند(۲۶۰) .

چه بسیار كودكانى كه در ملل متمدن و وحشى، از ازدواج هاى فامیلى به وجود آمده اند و كوچك ترین عارضه مادرزادى نداشته اند و یك عمر با نیرومندى و در كمال سلامت جسم و روان زندگى كرده اند. بر عكس، چه بسیار اطفالى كه نتیجه ازدواج هاى غیر فامیلى بوده و با عوارض ناگوار از مادر متولد شده اند و در تمام عمر، از عیوب و نقایص مادر زایى رنج برده اند.

گذشت زمان و پیشرفت علوم، این مسئله را بیش از پیش محقق خواهد ساخت كه عیوب و نقایص مادرزادى، به هیچ وجه ارتباط با ازدواج فامیلى ندارد، بلكه منشأ آن ها علل و عوامل دیگرى است كه گاه در پیوندهاى فامیلى و گاه در ازدواج هاى غیر فامیلى وجود دارد و باعث پیدایش آن عوارض نامطلوب مى گردد.

تذكر این نكته لازم است كه بعضى از خانواده یا اشخاص، به طور طبیعى لاغر اندام و ریز نقش و داراى اسكلتى ضعیف اند و اگر با فامیل خود ازدواج نمایند، ضعف و لاغرى همچنان در فرزندانشان باقى خواهى ماند. این قبیل افراد بهتر است با غیر فامیل خود پیوند زناشویى برقرار كنند تا از آنان فرزندان قوى و نیرومند به وجود آید. این مطلب، مورد توجه اولیاى دین قرار گرفته و در بعضى از روایات بدان اشاره شده است.

( عن رسول الله صلى علیه و آله قال: اغتربوا و لاتضووا (۲۶۱) ) .

( الضوى دقه العظم و قله الجسم خلقه... و معنى لا تضووا اى لاتأتو باولاد ضاوین اى ضعفاء (۲۶۲) ) .

ضوى، در لغت، به معنى نازكى استخوان و لاغرى طبیعى جسم است و معنى لاتضووا این است كه فرزند ضعیف نیاورید.

ترجمه حدیث: با غیر فامیل (غریبه) ازدواج كنید و فرزندان نحیف و لاغراندام نیاورید.

( و عنه صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : لا تنكحوا القرابة القریبة فان الولد یخلق ضاویاً. )

و نیز فرموده است: با بستگان نزدیك ازدواج نكنید، كه فرزندان ضعیف و لاغر به وجود مى آید.

غزالى، ذیل این حدیث، خوددارى از ازدواج با بستگان را از جهت رغبت جنسى توجیه كرده و چنین مى گوید:

بستگى و قرابت نزدیك، در تضعیف تمایل جنسى موثر است، زیرا احساس شهوت با نگاه و تماس تحریك مى شود و هیجان شدید آن، در مورد افراد غریب و جدید است. اما نزدیكانى كه در ذهن سابقه دارند و آدمى آن ها را بسیار دیده است، نمى توانند در نیروى احساس اثر قوى بگذارند و تمایل جنسى را به شدت تهییج كنند(۲۶۳) .

اگر هیجان شدید یا خفیف شهوت جنسى، در ساختمان طبیعى كودك، از جهت قوت و ضعف موثر باشد، توضیح آقاى عزالى قابل قبول است و اگر بى اثر باشد، این بیان در توجیه حدیث رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نارساست و جوابگوى تعلیل فان الولد یخلق ضاویا نخواهند بود.

بعضى از دانشمندان امروز نیز از اعتراف به این كه همخونى زن و مرد باعث عیب و نقص مادرزادى فرزند نمى شود، شایعه منع ازدواج با بستگان را، مانند غزالى، مستند به بى رغبتى شهوت جنسى مى دانند.

یكى از نظریه هاى كه در این باب بیش از همه جلب توجه كرده است، نظریه وسترمارك است. و مى گوید: در مورد زناشویى میان كسانى كه از طفولیت با یكدیگر زندگى كرده اند، تنفر فطرى وجود دارد. قوانینى كه زناشویى با بستگان را منع مى كند، ناظر بر درجه همخونى نیست، بلكه معلول با یكدیگر و در كنار هم زیستن است.

وستر مارك نقل مى كند كه از استاد بربر خود، كه اهل اطلس بزرگ بوده، پرسیده است: آیا زناشویى میان برادر زادگان یا خواهرزادگان، در قبیله او معمول است یا نه؟ استاد به او پاسخ داده است: چگونه كسى مى تواند دخترى را كه همیشه دیده است، دوست بدارد؟

بنتام مى گوید: افرادى كه معولا همدیگر را مى بینند و از سنینى یكدیگر را مى شناسند، كه هنوز نه قدرت تصور عشق داشتند و نه مى توانستند در كسى عشق ایجاد كنند، تا آخر عمر با همان چشم به هم نگاه خواهند كرد.

خلاصه این كه فرضیه زیان بار بودن پیوندهاى فامیلى، از جهت تولید فرزندان ناسالم، داراى ارزش علمى نیست، بلكه تنها یك تئورى متزلزلى است كه عده زیادى از دانشمندان زیست شناس آن را با باطل و مردود مى شناسند.

در آیین مقدس اسلام، ازدواج با بستگان، قانونى و مجاز شناخته شده و مشروعیت آن در دین الهى، خود روشنگر این حقیقت است كه وصلت هاى فامیلى مستلزم ضرر و خطر نیست و منشأ تكوین فرزندان ناقص و معیوب نمى شود و اگر چنین مى بود، پروردگار حكیم آن را اجازه نمى داد. به علاوه، از این نظر، كه پیوند با ارحام مایه تحكیم روابط خانوادگى و گسترش ریشه هاى فامیلى است، به موجب بعضى از روایات، اگر كسى به منظور صله رحم به این كر اقدام نماید، از عنایات مخصوص حضرت بارى تعالى نیز برخوردار خواهد شد.

( قال على بن الحسین سید العابدین عليه‌السلام : من تزوج لله و لصلةالرحم توجه بتاج الملك (۲۶۴) ) .

حضرت سجادعليه‌السلام فرموده: كسى كه براى خدا و به قصد صله رحم ازدواج نماید، پروردگار جهان او را به تاج بزرگى و عظمت، مفتخر و سرفراز خواهد ساخت.