منازل الاخرة

منازل الاخرة25%

منازل الاخرة نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: معاد و رستاخیز

منازل الاخرة
  • شروع
  • قبلی
  • 17 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 17488 / دانلود: 3720
اندازه اندازه اندازه
منازل الاخرة

منازل الاخرة

نویسنده:
فارسی

شیخ عباس قمی معروف به محدث قمی از محدثان شیعی پرکار قرن چهاردهم هجری قمری ( ۱۲۹۴ تا ۱۳۵۹) ، متولد شهر قم
این کتاب دربارهٔ روایات و حکایتهای مرگ و جهان پس از مرگ میباشد.

محتوای فصول کتاب:

۱.فصل اول: مرگ
۲.فصل دوم: قبر
۳.فصل سوم: برزخ
۴.فصل چهارم: قیامت
۵.فصل پنجم: یبرون آمدن از قبر
۶.فصل ششم: میزان
۷.فصل هفتم: حسابرسی
۸.فصل هشتم: پرونده
۹.فصل نهم: صراط


1

2

فصل سوم: برزخ

اشاره

و از منازل مَهُوله (۱۶۶) برزخ است که حق تعالی ذکر آن فرموده در سوره مؤمنون:

( ... وَ مِنْ وَرائِهِمْ بَرْزَخٌ اِلی یوْمِ یبْعَثُونَ )

[... از پشت سرشان برزخی است تا روزی که برانگیخته شوند (۱۶۸) ].

و حضرت صادق عليه‌السلام در جزء حدیثی فرمود: «... و لکن به خدا سوگند که من می ترسم بر شما از برزخ. راوی گفت: گفتم: چیست برزخ؟ فرمود: قبر است از زمان مردن تا روز قیامت» (۱۶۹) .

از «لُبُّ اللُّبابِ» قُطب راوندی نقل شده که «در خبر است که مردگان می آیند در هر شب جمعه از ماه رمضان، پس می ایستند، پس فریاد می کنند هر یک از ایشان به آواز حزینِ گریان، که ای اهل من! ای فرزندان من! ای خویشان من! مهربانی کنید به ما به چیزی، خدا رحمت کند شما را، ما را به خاطر بیاورید، فراموش مکنید ما را، رحم کنید بر ما و بر غربت ما، پس بدرستیکه ما ماندیم در زندان تنگی و اندوه و زاری و غمی [طولانی و سختی، پس رحم کنید بر ما و بخل نکنید به دعا و صدقه برای ما، شاید خدا رحم کند ما را پیش از آنکه شما مانند ما شوید.

ای دریغ! که ما توانا بودیم مانند شما، ای بندگان خدا! بشنوید سخن ما را و فراموش نکنید ما را به درستیکه این زیادی های معاش که در دست شما است در دست ما بود، ما خرج نکردیم آنها را در راه خدا و منع کردیم حق را، پس گردید آنها وبال برای ما و منفعت برای دیگران.

مهربانی کنید به ما به یک دِرْهَم یا قُرصِ نانی یا پاره ای از چیزی، پس فریاد می کنند: چقدر نزدیک است که گریه کنید بر نفس ها [ی] خود و نفع ندهد چنانکه ما گریه می کنیم و نفع نمی دهد ما را؛ پس کوشش کنید پیش از آنکه مثل ما شوید» (۱۷۰) .

و در جامع الاخبار نقل شده که «بعضی از صحابه حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از آن حضرت نقل کرده که فرمودند: هدیه بفرستید برای مردگان خود؛ پس گفتیم که چیست هدیه مرده ها؟ فرمود: صدقه و دعا. و فرمود: ارواح مؤمنین هر جمعه ای به آسمان دنیا مقابل خانه ها و منزل های خود می آیند و هر یک از ایشان به آواز حزین با گریه فریاد می کنند، ای اهل من، و اولاد من! ای پدر من، و مادر من، و خویشان من! مهربانی کنید بر ما - خدا رحمت کند شما را - به آنچه بود در دست ما، و عذاب و حساب او بر ما است و نفعش برای غیر ما. و هر یک فریاد می کنند خویشان خود را که مهربانی کنید بر ما به درهمی یا به قُرصِ نانی یا به جامه ای؛ که خداوند بپوشاند شما را از جامه بهشت.

پس گریست رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و گریه کردیم ما، و آن جناب از زیادی گریستن قدرت بر سخن گفتن نداشت. پس فرمود: اینها برادران دینی شمایند که خاکِ پوسیده شدند بعد از سرور و نعمت، پس ندا می کنند به عذاب و هلاکت بر جانهای خود و می گویند: وای بر ما! اگر انفاق می کردیم آنچه را که در دست ما بود در طاعت و رضای خداوند، محتاج نبودیم به سوی شما.

پس برمی گردند به آن حسرت و پشیمانی و فریاد می کنند: زود بفرستید صدقه مردگان را» (۱۷۱) .

و نیز در آن کتاب از آنحضرت مَرویست که فرمود: «هر صدقه ای که برای میتی بدهی می گیرد آن را مَلَکی در طبقی نور که درخشان است، شعاع آن می رسد به هفت آسمان؛ پس می ایستد بر لب قبر، پس فریاد می کند: «اَلسَّلامُ عَلَیکُمْ یا اَهْلَ الْقُبُورِ»، اهل شما فرستادند این هدیه را به سوی شما. پس میت می گیرد آنرا و داخل در قبر خود می کند و بدان خوابگاهش فراخ می شود.

پس فرمود صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : آگاه شوید! هر کس مهربانی کند مرده ای را به صدقه، پس برای او است نزد خداوند از اجر مانند [کوه] اُحُد، و می باشد روز قیامت در سایه عرش خداوندی که نیست سایه ای جز سایه عرش خدا، و زنده و مرده به این صدقه نجات می یابند (۱۷۲) .

و حکایت شده که امیر خراسان را در خواب دیدند که می گفت: «بفرستید برای من آنچه را که می اندازید برای سگان خود که من محتاجم به آن» (۱۷۳) .

علامه مجلسی رحمه الله در زاد المعاد فرموده: «و باید که مردگان را فراموش نکنند زیرا که دست ایشان از اعمال خیر کوتاه گردیده و از جانب فرزندان و خویشان و برادران مؤمن امیدوارند و احسان ایشان را چشم به راهند خصوصاً در دعا کردن در نماز شب و بعد از نمازهای فریضه و در مشاهدِ مُشَرّفه پدر و مادر را زیاده از دیگران باید دعا کرد و اعمال خیر برای ایشان بعمل آورد.

و در خبر است که بسا فرزندی که در حال حیات پدر و مادر عاق ایشان باشد و بعد از فوت ایشان نیکوکار گردد به سبب اعمال خیری که برای ایشان بعمل آورد، و بسا فرزندی که در حال حیات پدر و مادر نیکوکار باشد و بعد از فوت ایشان عاق گردد به سبب آنکه اعمال خیری که باید از برای ایشان بعمل آرد کم به عمل آورد، و عمده خیرات برای پدر و مادر و سایر خویشان، آنست که قرض (۱۷۴) ایشان را ادا کند، و ایشان را از حقوق خدا و خلق بری گرداند، و حجّ و سایر عباداتی که از ایشان فوت شده باشد سعی کند به استیجار یا به تبرّع بجا آورد.

و در حدیث صحیح منقول است که امام صادق عليه‌السلام در هر شب برای فرزند خود و در هر روز برای پدر و مادر خود دو رکعت نماز می کردند و در رکعت اول ( اِنّا اَنْزَلْناه ) و در رکعت دوم ( اِنّا اَعطَیناک ) می خواندند.

و به سند صحیح از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است که: بسا باشد که میت در تنگی و شدّتی بوده باشد و حق تعالی به او وسعت دهد و تنگی را از او بردارد، پس به او گویند که این فَرَح که تو را روی داد به سبب نمازی است که فلان برادر مؤمن برای تو کرد؛ راوی پرسید: دو میت را در دو رکعت نماز شریک می توانم کرد؟ فرمود: بلی.

و فرمود که: میت شاد می شود و فَرَح می یابد به دعا و استغفاری که برای او کنند، چنانکه زنده شاد می شود به هدیه ای که برای او بَرَند.

و فرمود که: بر میت داخل می شود در قبرش نماز و روزه و حج و تصدّق و سایر اعمال خیر و دعا، و ثواب آن اعمال برای کسی که کرده و برای مرده، هر دو نوشته می شود.

و در حدیث دیگر فرمود که: هر که از مسلمانان برای میتی عمل صالحی بکند، خدا ثواب او را مُضاعَف می گرداند و میت به آن عمل مُنتَفَع می گردد.

و در روایتی وارد شده است که هرگاه شخصی به نیت میتی تَصَدُّقی بکند، حق تعالی جبرئیل را امر می نماید که با هفتاد هزار ملک به نزد قبر او می روند و هر یک طبقی در دست دارند از نعمتهای اِلهِیه و هر یک به او می گویند: السلام علیک ای دوست خدا! این هدیه فلان مؤمن است برای تو، پس قبر او روشن می شود، و حق تعالی هزار شهر در بهشت به او کرامت می فرماید، و هزار حوری به او تزویج می نماید، و هزار حُلِّه به او می پوشاند، و هزار حاجت او را روا می کند» (۱۷۵) .

مؤلف گوید: که شایسته است من در اینجا نقل کنم چند حکایت نافعه از منامات صادقه، و مبادا که اعتنایی ننمایی به آنها و خیال کنی که آنها خوابی است از خوابهای پریشان یا افسانه ای است که از برای صِبیان نقل می کنند، بلکه خوب تأمّل کن در آنها که تأمّل در آنها هوش از سر رباید و خواب از چشمان.

فسانه ها همه خواب آورد، فسانه من

زچشم خواب ربایدفسانه عَجَبی است

حکایت

شیخ ما ثقة الاسلام نوری - عَطَّرَ اللَّهُ مَرْقَدَه - در «دارُ السَّلام» نقل فرموده که حدیث کرد مرا سید فاضل مُؤَید، [فاضلِ ارشدِ ورعِ عالمِ تقی، امیر سید علی بن عالِم جلیل و فقیه نبیل، قدوه ارباب تحقیق، وَ مَنْ یشَدُّ الرَّواحِلُ اِلَیهِ مِنْ کُلِّ فَجٍّ عَمیقٍ، اَلْمُبَرَّءُ مِنْ کُلِ شَینٍ وَ دَرَنٍ، الامیر سید حسن الحسینی الاصفهانی - اَلْبَسَهُ اللَّهُ حُلَلَ الْاَمانِ وَ حَشَرَهُ مَعَ ساداتِ الْجِنانِ -، گفت که چون علاّمه والدم وفات کرد من در نجف اشرف مقیم بودم و اشتغال به تحصیل علوم داشتم و امور آن مرحوم به دست بعض [ی] از اِخوانِ من بود، و من به تفصیل، علم به آن نداشتم، و چون هفت ماه از وفات آن بزرگوار گذشت والده ام بر رحمت الهی پیوست. جنازه آن مرحومه را به نجف آوردند دفن کردند.

در یکی از روزها در خواب دیدم که گویا نشسته ام در اطاق سُکنای خودم که ناگاه مرحوم والدم وارد شد. من برخاستم و سلام کردم بر او، پس نشست در صدر مجلس و نوازش کرد مرا در سؤال از من، و بر من معلوم شد در آن وقت که او مرده است.

پس گفتم به او که شما در اصفهان وفات کردید چگونه شد که شما را در اینجا می بینم؟ فرمود: بلی، لکن ما را بعد از وفات، در نجف اشرف منزل دادند، و مکان ما الآن در نجف است. گفتم: که والده نزد شما است؟ فرمود: نه.

وحشت کردم از آنکه گفت نه. فرمود: او نیز در نجف است لکن در مکان دیگر است. آنوقت فهمیدم وَجهَش آنست که پدرم عالِم است و محلّ عالِم بالاتر است از محلّ جاهل؛

پس سؤال کردم از حال آن مرحوم. فرمود: من در ضیق و تنگی بودم و الان الحمد للَّه حالم خوب است، و از آن تنگی و شدّت، گشایش و فَرَجی برای من حاصل شده.

من از روی تعجب گفتم که آیا شما هم در ضیق و شدّت واقع شدید؟ فرمود: «بلی، حاج رضا پسر آقا بابا مشهور به نعلبند، از من طلبی داشت، از جهت طلب او حال من به بدی کشید».

پس تعجب من زیاد شد و از خواب بیدار شدم با حال ترس و تعجّب، و نوشتم صورت خواب را برای برادرم که وصی آن مرحوم بود، و از او درخواست نمودم که بنویسد برای من که آیا حاج رضای مذکور طلب دارد از مرحوم والد یا نه؟

برادرم برای من نوشت که من در دفتری که اسامی طلبکاران بود مراجعه کردم هر چه تفحص کردم اسم این مرد در آنجا نبود.

من ثانیاً نوشتم که از خود آن شخص سؤال کند. برادرم بعد از آن برای من نوشت که من سؤال کردم از او، گفت: بلی من هیجده تومان از آن مرحوم طلبکارم و غیر از خدا هیچکس مطّلع نیست بر آن، و بعد از فوت ایشان از شما پرسیدم که اسم من در دفتر طلبکاران آن مرحوم هست؟ شما گفتید: نه. پس من با خود گفتم که اگر ادّعای طلب خود کنم قدرت بر اثبات آن ندارم؛ چون حجّت و بینه نداشتم و اعتمادم به آن مرحوم بود که در سیاهه [دفتر] خود ثبت می کند. معلوم شد که مسامحه نموده. پس من مأیوس از وصول طلب خود شدم و اظهار نکردم. پس من صورت خواب شما را برای او نقل کردم و خواستم که وجه او را بدهم، گفت: من اِبراء کردم ذمّه او را به جهت خبر دادنش از طلب من (۱۷۶) .

حکایت

و نیز شیخ أجلّ، محدّثِ متبحّر، ثقة الاسلام نوری - نَوَّرَ اللَّهُ مَرقَدَه - در دارالسّلام نقل کرده از عالم فاضل، صالحِ وَرِع تَقِی، حاج ملا ابوالحسن مازندرانی که گفت: من دوستی داشتم از اهل فضل و تقوا، مُسمّی به ملا جعفر ابن عالم صالح ملا محمد حسین طبرستانی از اهل قریه ای که آن را «تیلَک» گویند، وقتی که طاعون عظیم آمد که تمام بلاد را گرفت، اتفاق افتاد که جماعت بسیاری پیش از او وفات کردند در حالی که او را وصی خود قرار داده بودند و او بر حسب وصیت آنها اموال ایشان را جمع نموده و هنوز به محل و مصرف نرسانده، او نیز به طاعون هلاک شد و آن مالها ضایع شد و به مصارفی که باید برسد نرسید.

و چون حق تعالی بر من منت نهاد و روزی فرمود مرا زیارت عتبات عالیات و مجاورت قبر ابو عبد اللَّه الحسین عليه‌السلام ، شبی در کربلا در خواب دیدم که مردی در گردنش زنجیریست که آتش از آن شعله می کشد و دو طرف آن به دست دو نفر است و آن شخصی که زنجیر به گردنش است زبانش بلند است و آویخته شده تا سینه اش. چون مرا دید به قصد من نزدیک آمد چون نزدیک رسید دیدم رفیقم ملا جعفر است. تعجب کردم از حال او. خواست با من تکلم کند و اِستِغاثه نماید که آن دو شخص زنجیرش را کشیدند و او را از عقب برگردانیدند و نگذاشتند که تکم کند. ثانیاً ملا جعفر نزدیک من آمد و خواست حرف بزند، او را کشیدند و نگذاشتند، تا سه دفعه.

من از مشاهده آن حال و آن صورت هولناک سخت ترسیدم و صیحه عظیمی کشیدم و بیدار شدم و از صیحه من بیدار شد یک نفر از علماء که در نزدیک من خوابیده بود.

پس من قصه خواب را برای او نقل کردم. و اتفاقاً این وقتی را که من از خواب برخاستم وقت باز کردن درهای صحن مطهر و حرم شریف بود، پس من به رفیقم گفتم: خوب است مُشَرَّف شویم به حرم و زیارت کنیم و استغفار کنیم برای ملا جعفر، شاید حق تعالی بر او تَرَحُّم فرماید - اگر این خواب رؤیای صادقه باشد -.

پس حرم مشرّف شدیم و آنچه را که قصد داشتیم به عمل آوردیم و گذشت از این مطلب قریب بیست سال و برای من معلوم نشد از حال ملا جعفر چیزی، و من به گمان خود چنان فهمیدم که این عذاب برای او به سبب تقصیر او شد در اموال مردم.

و بالجمله چون منّت نهاد حق تعالی بر من به زیارت خانه اش و از اعمال حج فارغ شدیم، و مراجعت را به مدینه مشرفه موفق شدیم. مرا مرضی عارض شد سخت، به حدّی که مرا بازداشت از حرکت و راه رفتن. پس من به رفقای خود التماس کردم که مرا شُست و شو دهید و لباسهایم را عوض کنید و مرا دوش گیرید و به روضه مطّهره حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ببرید پیش از آنکه مرگ مرا دریابد.

پس رفقا به جا آوردند آنچه گفته بودم و چون داخل روضه مطهره شدم بیهوش افتادم و رفقا مرا گذاشتند و پی شغل خود رفتند.

چون به هوش آمدم، مرا دوش گرفتند و بردند نزدیک شبکه ضریح مقدس تا زیارت کردم، آنگاه مرا بردند به طرف پشت، نزدیک بیت حضرت فاطمه زهرا - صلوات اللَّه علیها - که محل زیارت آن مظلومه است، پس نشستم و زیارت کردم آن حضرت را، و طلب شفا برای خود نمودم و به آن بی بی خطاب کردم که به ما رسیده از اخبار، کثرت محبّت شما به فرزندت امام حسین عليه‌السلام و من مجاور قبر شریف آن حضرتم، پس به حق آن بزرگوار شفای مرا از خداوند تعالی بخواهید.

پس به جانب حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم توجه کردم و آنچه حاجت داشتم عرض کردم، از جمله طلب کردم شفاعت آن حضرت را برای جماعتی از رفقایم که وفات کرده بودند و اسمهای آنها را یک یک ذکر می کردم تا رسیدم به اسم ملا جعفر، در این حال یادم آمد خوابی که از او دیده بودم، حالم مُنقَلِب شد، پس اِلحاح کردم در طلب مغفرت و سؤال شفاعت برای او، و عرض کردم که من بیست سال پیش از این او را به حال بد دیدم و نمی دانم خوابم راست بوده یا از اضغاث احلام و خوابهای پریشان بوده، به هر جهت آنچه ممکنم بود از تضرّع و دعا در حقّ او به جا آوردم.

پس در حال خود خِفَّتی دیدم، برخاستم تنها بدون اعانت رفیق به منزل آمدم و مرضم به برکت حضرت زهرا - صلوات اللَّه علیها - برطرف شد و چون خواستیم از مدینه حرکت کنیم در اُحُد منزل کردیم، و چون وارد اُحُد شدیم و زیارت کردیم شهداءِ آنجا را، خوابیدم.

در خواب دیدم ملا جعفر رفیق خود را به هیئت خوبی، جامه های بسیار سفید در تن دارد و عمامه ای با حَنَک بر سر دارد و عصایی در دست گرفته نزد من آمد و بر من سلام کرد و گفت: «مَرحَباً بِالاُخُوَّةِ وَ الصَّداقة» شایسته است که رفیق با رفیق خود چنین کند که تو با من کردی. من در این مدت در تنگی و بلا و شدت و محنت بودم، پس تو از روضه مُطَهَّره بیرون نیامدی مگر آنکه خلاص کردی مرا از آن گرفتاریها و الان دو روز یا سه روز است که مرا فرستادند به حمام، و پاکیزه کردند مرا از قذارات و کثافات، و حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم این جامه ها را برای من فرستاده، و حضرت صدیقه - صلوات اللَّه علیها - این عبا را برای من مرحمت فرموده، و امر من - بِحَمدِ اللَّه - به خوبی و عافیت مُنجَر شد، و من آمدم برای مشایعت تو و آنکه بشارت دهم تو را، پس خوشحال باش که به سلامت برمی گردی به سوی اهل خود و آنها هم سالم می باشند. پس بیدار شدم شکر گویان و خوشحال (۱۷۷) .

شیخِ مرحوم فرموده که شایسته است برای شخص زیرکِ خبیر، که تأمل کند در دقائق این رؤیا. زیرا که آن مشتمل است بر چیزهایی که بر طرف می کند کوری دل را و خاشاکِ در چشم را.

حکایت

و نیز در دارالسّلام است که شیخ أجلِّ أورع، آقای حاج ملا علی از والد ماجدش جناب حاج میرزا خلیل تهرانی رحمه الله نقل فرموده که من در کربلای مُعَلّی بودم و مادرم در تهران.

پس شبی در خواب دیدم که مادرم نزد من آمد و گفت ای پسر! من مُردم و مرا آوردند به سوی تو و بینی مرا شکستند. پس من ترسان از خواب برخاستم و از این خواب چندی گذشت که کاغذی آمد از بعضی اِخوان که نوشته بود: «والده ات وفات کرد، جنازه اش را به نزد شما فرستادیم».

چون جنازه کِشها آمدند گفتند: جنازه والده شما را در کاروانسرای نزدیک ذِی الکِفل گذاشتیم، چون گمان کردیم که شما در نجف اشرف می باشید. پس من صِدقِ خواب را فهمیدم و لکن مُتَحیر ماندم در معنای کلام آن مرحومه که گفته بود: بینی ام را شکستند! تا اینکه جنازه اش را آوردند.

کفن را از روی او گشودم دیدم بینی او شکسته شده، سبب آن را از حاملین آن پرسیدم، گفتند: ما سببش را نمی دانیم جز آنکه در یکی از کاروانسراها تابوت آن مرحومه را روی تابوتهای دیگر گذاشته بودیم، مالها با هم لگدکاری کردند، لگد زدند و جنازه را افکندند به زمین، شاید در آن وقت این آسیب به آن مرحومه رسیده، دیگر غیر از این ما سببی برای آن نمی دانیم.

پس من جنازه مادرم را آوردم حرم جناب ابوالفضل عليه‌السلام و مقابل آن جناب گذاشتم و عرض کردم، ای ابوالفضل! مادر من نماز و روزه اش را نیکو به جا نیاورده، ألحال دخیل تو است پس برطرف کن از او اذیت و عذاب را، و بر من است به ضمانت تو ای سید من، که پنجاه سال برای او روزه و نماز بدهم.

پس او را دفن کردم و در دادن نماز و روزه برای او مسامحه شد. و مدتی گذشت که شبی در خواب دیدم که شور و غوغائی بر در خانه من است. از خانه بیرون شدم ببینم چیست؟ دیدم مادرم را بر درختی بسته اند و تازیانه بر او می زنند. گفتم: برای چه او را می زنید، چه گناهی کرده؟ گفتند: ما از جانب حضرت ابوالفضل مأموریم که او را بزنیم تا فلان مبلغ پول بدهد. من داخل خانه شدم و آن پولی که طلب می کردند آوردم، به ایشان دادم و مادرم را از درخت باز کردم و به منزل بردم و مشغول به خدمت او شدم.

پس چون بیدار شدم حساب کردم آن مقدار پولی را که در خواب از من گرفتند موافق بود با پول پنجاه سال عبادت، پس من آن مبلغ را برداشتم و بردم خدمت سیدِ أجَلّ آمیرزا سید علی، صاحب کتاب «ریاض» - رضوان اللَّه [تعالی علیه - و گفتم: این پولِ پنجاه سال عبادت است، مُستَدعِیم لطف فرموده برای مادرم بدهید (۱۷۸) .

قالَ شَیخُنَا الاَجَلّ، صاحِبُ دارِ السَّلامِ - اَحَلَّهُ اللَّهُ دارَ السَّلامِ -: وَ فی هذِهِ الرُّؤْیا - مِنْ عِظَمِ الْاَمْرِ وَ خَطَرِ الْعاقِبَةِ وَ عَدَمِ جَوازِ التَّهاوُنِ بِما عاهَدَ اللَّهَ عَلی نَفْسِهِ وَ عُلُوِّ مَقامِ اَوْلِیائِهِ الُْمخْبِتینَ - ما لا یخْفی عَلی مَنْ تَاَمَّلَها بِعَینِ الْبَصیرَةِ وَ نَظَرِ الْاِعْتِبار.

حکایت

و نیز آن بزرگوار از والد صالح خود نقل فرموده که در تهران، در یکی از حمام ها، در سر حمّام آن خادمی بود - که او را پادو می گوییم - و او نماز و روزه به جا نمی آورد. روزی آمد نزدِ یکی از معمارها و گفت می خواهم برای من حمامی بنا کنی. معمار گفت تو از کجا پول می آوری؟ گفت تو چه کار داری پول بگیر و حمام بساز، پس آن معمار حمامی برای او ساخت معروف به اسم او - و اسمش علی طالب بود -.

مرحوم حاج ملا خلیل می گوید که من وقتی در نجف اشرف بودم که خواب دیدم علی طالب آمد به نجف اشرف در وادی السلام، پس من تعجب کردم و گفتم: تو چگونه به این مکانِ شریف آمدی و حال آنکه تو نه نماز می کردی و نه روزه می گرفتی؟ گفت: ای فلان! من مُردم و مرا گرفتند با غُل و زنجیرها که ببرند به سوی عذاب، که حاج ملا محمد کرمانشاهی - جَزاهُ اللَّهُ خَیراً - فلانی را نائب گرفت برای من که حج بجا آورد، و فلانی را اجیر کرد برای روزه و نماز من، و از برای من زکاة و مظالم داد به فلانی و فلان، و چیزی بر ذمه من نگذاشت مگر آنکه ادا کرد و مرا از عذاب خلاص نمود. خداوندِ تعالی جزای خیر به او دهد.

پس من ترسان از خواب بیدار شدم و تعجّب داشتم از آن خواب، تا آنکه بعد از مدّتی جماعتی از تهران آمدند احوال علی طالب را از ایشان پرسیدم، پس مرا خبر دادند به همان نحو که در خواب دیده بودم حتّی اشخاصی که نائب شده بودند برای حج و نماز و روزه او مطابق بودند با آنچه در خواب به من گفته بود و نام برده بود. پس من تعجب کردم از صِدقِ رؤیای خود و مطابق بودنش با واقع! (۱۷۹) .

مخفی نماند که این خواب تصدیق می کند اخباری را که وارد شده که ثواب روزه و نماز و حجّ و سایر خیرات به میت می رسد، و آنکه گاهی که مرده در تنگی و شدّت است به واسطه آن اعمال فَرَجی برای او حاصل می شود. و نیز تصدیق می کند اخباری را که فرمودند: هیچ مؤمنی نیست که در شرق و غرب عالم بمیرد مگر آنکه روحش را به وادی السّلام می برند (۱۸۰) . و در بعض اخبار است که گویا می بینیم ایشان را که حلقه حلقه نشسته اند و با هم حدیث می گویند، (۱۸۱) و حاج ملا محمد کرمانشاهی مذکور از علمای اخیار و صلحا [ی ابرار تهران بوده.

حکایت

از «أربَعینِیاتِ» عالم فاضل و عارف کامل، قاضی سعید قمّی رحمه الله نقل شده که فرموده: به ما رسیده از کسی که ثِقه و محلِّ اعتماد است از استاد اساتیدِ ما، شیخ بهاء المِلّة و الدّین العامِلی قدس سره، که روزی رفت به زیارت بعض [ی ارباب حال که در مقبره ای از مقابر اصفهان مَأْوی گُزیده بود. آن شخص عارف به شیخ گفت: من در این قبرستان قبل از این روز امر غریبی مشاهده کردم، و آن امر این است که دیدم جماعتی جنازه ای را آوردند در این قبرستان دفن کردند در فلان موضع و رفتند. پس چون ساعتی گذشت بوی خوشی شنیدم که از بوهای این نَشأَه نبود. مُتحیر ماندم. به راست و چپِ خود نظر کردم تا بدانم که این بوی خوش از کجا آمد که ناگاه دیدم جوان خوش صورتی در لباس ملوک است می رود نزد آن قبر، پس رفت تا رسید به آن قبر.

من تعجب بسیار کردم از آمدن او نزد آن قبر، پس چون نشست نزد آن قبر، دیدم مفقود شد، گویا داخل در قبر شد.

پس از این واقعه زمانی نگذشت که ناگاه بوی خبیثی شنیدم که از هر بوی بدی پلیدتر بود، پس نگاه کردم دیدم سگی می رود بر اثر آن جوان، تا رسید به آن قبر و پنهان شد.

پس من در تعجّب شدم و در حال تعجب بودم که ناگاه آن جوان بیرون آمد بد حال و بد هیئت، با بدن مجروح و از همان راهی که آمده بود برگشت.

من عقب او رفتم واز او خواهش کردم که حقیقت حال را برای من بگوید. گفت: من عمل صالح این میت بودم و مأمور بودم که در قبر با او باشم، که ناگاه این سگی که دیدی آمد و او عمل غیر صالح او بود. من خواستم او را از قبر بیرون کنم تا وفا کنم به حقِّ صُحبت او، آن سگ مرا دندان گرفت و گوشت مرا کند و مرا مجروح کرد چنانچه می بینی، و مرا نگذاشت که با او باشم، دیگر نتوانستم در قبر او بمانم، بیرون آمدم و او را گذاشتم.

چون عارفِ مُکاشِف، این حکایت را برای شیخ نقل کرد شیخ فرمود: راست گفتی،

«فَنَحْنُ قائِلُونَ بِتجَسُّدِ الْاَعْمالِ و تَصَوُّرِها بِالصُّورةِ الْمُناسَبَةِ بِحَسَبِ الْاَحْوال»

[«ما به تجسّم اعمال و صورت یافتن آن به صورت مناسب با حالات معتقد و قائلیم».]

مؤلف گوید که تصدیق می کند این حکایت را، این خبر که «شیخ صدوق» در اول «اَمالی» روایات کرده و مُلَخّصَش آنست که «قِیس بن عاصم مِنقَری» با جماعتی از بنی تمیم خدمت حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسیدند و از آن حضرت موعظه نافعه خواستند، آن حضرت ایشان را موعظه فرمود به کلمات خویش، از جمله فرمود: ای قیس چاره ای نیست از برای تو از قرینی که دفن شود با تو، و او زنده است و دفن می شوی تو با او و تو مرده ای، پس اگر او کریم باشد گرامی خواهد داشت تو را، و اگر لئیم باشد وا خواهد گذاشت تو را، و محشور نخواهی شد مگر با او، و مبعوث نشوی مگر با او، و سؤال کرده نخواهی شد مگر از او، پس قرار مده آن را مگر صالح، زیرا که اگر صالح باشد اُنس خواهی گرفت با او و اگر فاسد باشد وحشت نخواهی نمود مگر از او، و او عملِ تو است.

قیس عرض کرد: یا نَبِی اللَّه! دوست داشتم که این موعظه به نظم آورده شود تا ما افتخار کنیم به آن بر هر که نزدیک ماست از عرب و هم آن را ذخیره می کردیم. آن جناب فرستاد حسّان بن ثابت - شاعر - را حاضر کنند که به نظم آورد آن را. صَلصالِ بنِ دَلهَمس حاضر بود و به نظم درآورد آن را، پیش از آنکه حَسّان بیاید و گفت:

تَخَیرْ خَلیطاً مِنْ فِعالِکَ اِنَّما

قَرینُ الْفَتی فِی الْقَبْرِ ما کانَ یفْعَلُ

وَ لابُدَّ بَعدَ الْمَوتِ مِنْ اَنْ تُعِدَّهُ

لِیوْمٍ ینادَی الْمَرْءُ فیهِ فَیقْبِلُ

فاِن کنتَ مشغُولاً بِشَی ءٍ فَلا تَکُنْ

بِغَیرِ الَّذی یرْضی بِهِ اللَّهُ تَشْغَلُ

فَلَنْ یصْحَبَ الْاِنْسانَ مِنْ بَعْدِ مَوْتِه

وَ مِنْ قَبْلِه اِلاَّ الّذی کانَ یعْمَلُ

اَلا اِنَّمَا الاِنْسانُ ضَیفٌ لِاَهْلِه

یقیمُ قَلیلاً بَینَهُمْ ثُمَّ یرْحَلُ

[از کارهای خود، دوستی انتخاب کن. همانا همنشین شخص در قبر عمل اوست و چاره ای نیست پس از مرگ از اینکه آماده کنی آن را برای روزی که انسان را ندا می کنند و او می آید. اگر به کاری مشغول هستی جز به آنچه خشنودی خدا در آن است مشغول نباش. هرگز پس از مرگ و قبل از آن جز عملِ انسان، مُصاحِبِ او نخواهد بود، آگاه باش انسان مهمان خویشان خود است و مدتی کم بین آنها مانده سپس کوچ می کند (۱۸۲) .]

شیخ صدوق رحمه الله از حضرت صادق عليه‌السلام روایت کرده که حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: حضرت عیسی بن مریم عليه‌السلام گذشت به قبری که صاحب آن قبر را عذاب می کردند، پس از یکسال، دیگر باره حضرت عیسی از آنجا عبور کرد، دید عذاب از صاحب آن قبر برداشته شده. پس گفت: ای پروردگار من! من گذشتم به این قبر در سال گذشته، دیدم صاحبش در عذاب بود و امسال که بر او گذشتم می بینم عذاب از او برداشته شده؟ پس وحی رسید به عیسی عليه‌السلام که یا روح اللَّه! از برای صاحب این قبر فرزند صالحی بود که به حدّ بلوغ رسید، پس راهی را اصلاح و درست کرد و یتیمی را پناه و جای داد، پس من آمرزیدم او را به سبب این عمل که فرزندش بجا آورد. (۱۸۳)

٤٠- باب استحباب تكرار سلام تا سه مرتبه در صورت عدم دريافت پاسخ و اجازه ورود١- امام محمد باقر (ع) فرموده است كه : امير المؤمنين (ع) به مردى از طايفه بنى سعد فرمود : آيا در باره خود و فاطمه برايت سخن نگويم؟ تا اين كه فرمود : يك روز صبح زود در حالى كه هنوز در رختخواب بوديم پيامبر به نزد ما آمد و فرمود :

«السلام عليكم» ما سكوت كرديم و حيا نموديم از جايمان بلند شويم، سپس فرمود :

«السلام عليكم » باز هم سكوت كرديم، مجددا فرمود :

«السلام عليكم» ترسيديم اگر پاسخ سلام حضرت را ندهيم برگردد، و اين عادت آن حضرت بود كه سه مرتبه سلام مى‏كرد و اگر اجازه ورود به وى داده نمى‏شد برمى‏گشت، پس گفتيم «و عليك السّلام» يا رسول اللّه ، داخل خانه شويد، حضرت داخل شدند، سپس تسبيح حضرت فاطمه را پيامبر براى آن دو در موقع خوابيدن مانند تعقيبات نماز بيان فرمود.

٢- امام صادق (ع) در حديث دوازده درهمى كه (حضرت رسول (ص) به علىّ (ع) دادند تا براى آن حضرت پيراهن بخرد) فرمود كه پيامبر خدا (ص) به كنيزى كه (چهار درهم صاحبش را گم كرده بود) فرمود : جلو من حركت كن و مرا به سوى خانواده‏ات راهنمايى كن، پيامبر چون به در خانه رسيد، فرمود :

«السلام عليكم» پاسخ ندادند، دو مرتبه سلام كرد، پاسخ ندادند، براى سوّمين بار كه سلام كرد گفتند : «اى رسول خدا سلام و رحمت و بركات خدا بر تو باد». پيامبر (ص) سؤال فرمود : چرا بار اوّل و دوّم جواب سلام را نداديد، گفتند : اى رسول خدا ما سلام شما را شنيديم ولى دوست داشتيم بيشتر بشنويم ...

٤١- باب استحباب مورد خطاب قرار دادن يك مؤمن با ضمير جمع در موقع سلام كردن و دعا براى او در هنگام عطسه و غير آن‏ ١- امام صادق (ع) فرمود : در سه مورد فرد به صورت جمع خطاب مى‏شود :

١- در موقع عطسه كه مى‏گويى «يرحمكم اللّه» اگر چه كسى با وى نباشد. ٢- در سلام كردن مى‏گويى «السّلام عليكم» ٣- هنگام دعا براى ديگران مى‏گويى :

«عافاكم اللّه» ٢- مانند اين حديث در خصال نيز نقل شده است.

٤٢- عدم استحباب سلام بر كسى كه همراه جنازه است يا به نماز جمعه مى‏رود يا در حمّام است‏

امام صادق (ع) فرمود : بر سه كس سلام لازم نيست ١- بر كسى كه با جنازه همراه است ٢- بر آن كه به نماز جمعه مى‏رود ٣- بر كسى كه داخل حمّام باشد.

٤٣- باب چگونگى پاسخ سلام دادن به حاضر و غايب‏

١- امام باقر (ع) فرمود كه : امير المؤمنين عليه السلام بر قومى گذشت و بر آنان سلام كرد، آنها پاسخ دادند «سلام و رحمت و بركات و مغفرت و خشنودى خدا بر تو باد». حضرت به آنان فرمود : بر ما بدان گونه كه فرشتگان به پدر ما ابراهيم (ع) سلام كرده‏اند سلام كنيد. آنان به حضرت ابراهيم (ع) گفتند «رحمت و بركات خدا بر شما اهل بيت».

٢- حكم بن عيينه گويد : روزى در خدمت امام باقر (ع) بودم و خانه پر از جمعيّت بود كه پيرمردى آمد و بر در خانه ايستاد و گفت : «السّلام عليك يا ابن رسول اللّه و رحمة اللّه و بركاته» (اى پسر رسول خدا سلام و رحمت خدا و بركات او بر تو باد) و ساكت شد. امام باقر (ع) فرمود :

«و عليك السّلام و رحمة اللّه و بركاته» سپس به مردم سلام كرد و همه جواب سلام او را دادند.

٣- ابو كهمش گويد : به امام صادق (ع) عرض كردم عبد الله بن ابى يعفور شما را سلام رساند، امام فرمود :

«و عليك و عليه السّلام» (بر تو و بر او سلام باد)، هر گاه عبد اللّه را ديدى به او سلام برسان.

٤- امام محمد باقر (ع) فرمود : فرشته‏اى از خدا درخواست كرد كه قدرت شنوايى دعاى بندگان خويش را به او ببخشد، خدا دعاى وى را مستجاب كرد و از آن زمان هر مؤمنى كه مى‏گويد :

«صلى اللّه على محمّد و آله و سلّم» (درود و سلام خدا بر محمّد و آل او)، آن فرشته در پاسخ مى‏گويد :

«و عليك السّلام» سپس آن فرشته به پيامبر (ص) عرض مى‏كند فلانى بر شما درود فرستاد، رسول خدا در جواب مى‏فرمايد «و درود بر او باد».

٥- امام باقر (ع) فرمود : روزى حضرت على (ع) در رحبة (محله‏اى در كوفه) نشسته بود و مردم دور او جمع بودند كه مردى بلند شد و گفت : «السلام عليك يا امير المؤمنين و رحمة اللّه و بركاته» (سلام و رحمت و بركات خدا بر تو اى پيشواى مؤمنان) حضرت به او نگاه كرد و فرمود :

«و عليك السّلام و رحمة اللّه و بركاته» ، تو كيستى؟ آن مرد خود را معرّفى كرد سپس سؤالات خود را مطرح كرد كه از جمله آنها ده سؤال بود كه هر كدام از ديگرى دشوارتر بود.

٦- پيامبر (ص) فرمود : ناقص كردن نماز يا سلام جايز نيست، امّا نقصان نماز ناتمام گذاشتن ركوع يا سجود و نقصان توقّف در ركعت ديگر مى‏باشد، و نقصان در سلام آن است كه در سلام كردن بگويد «السّلام عليك»

و يا در پاسخ سلام بگويد «و عليك» و نگويد «و عليكم السّلام» .

٧- علىّ بن ابراهيم در تفسيرش در ذيل قول خداى تعالى كه (يا محمّد) «اهلت را به نماز امر كن و بر آن شكيبا باش» گويد : رسول خدا (ص) هر روز هنگام نماز صبح به در خانه حضرت على و فاطمه و حسن و حسين (ع) مى‏آمد و مى‏فرمود :

«السّلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته» (سلام و رحمت و بركات خدا بر شما باد). آنها مى‏گفتند :

«و عليكم السّلام يا رسول اللّه و رحمة الله و بركاته» سپس پيامبر مى‏فرمود : وقت نماز است خدا شما را رحمت كند.

٤٤- باب استحباب مصافحه با مقيم و در آغوش گرفتن مسافر

  ١- امام صادق (ع) فرمود : كامل شدن سلام و تحيّت براى مقيم، دست دادن و براى مسافر، يك ديگر را در آغوش گرفتن است.

٤٥- باب استحباب سلام كردن كوچك بر بزرگ و جمعيّت كم بر جمعيّت زياد و عابر بر نشسته و ...

  ١- امام جعفر صادق (ع) فرمود : بايد كوچك بر بزرگ، و عابر بر نشسته، و جمعيّت كم بر جمعيّت زياد سلام كند.

٢- امام صادق (ع) فرمود : وقتى گروهى در مجلسى باشند آنها كه وارد مى‏شوند بايد سلام كنند.

٣- امام صادق (ع) فرمود : عدّه كم بر عدّه زياد، و سواره بر پياده، و كسانى كه بر استر سوار هستند بر الاغ سوار، و اسب سواران بر استر سواران سلام كنند.

٤- ابن بكير از يكى از دوستانش نقل مى‏كند كه شنيدم امام صادق (ع) مى‏فرمود : سواره بر پياده، و پياده بر نشسته سلام كند و زمانى كه دو گروه يك ديگر را ملاقات نمايند گروه كمتر بر گروه بيشتر، و فرد بر جماعت سلام كند.

٥- امام صادق (ع) فرمود : سواره بر پياده و ايستاده بر نشسته سلام كند.

٤٦- اگر يك نفر از گروهى سلام كند از همه آنها كفايت مى‏كند و نيز كافى است كه يك نفر پاسخ دهد ١- امام صادق (ع) فرمود : هر گاه يك نفر از جماعتى سلام كند براى همه آنها كفايت مى‏كند.

٢- امام صادق فرمود : اگر يك نفر از گروهى سلام كند براى همه آنها كافى است و نيز اگر يكى پاسخ دهد از ديگران ساقط است.

٣- ابن بكير از يكى از يارانش نقل كرده است كه امام صادق عليه السلام فرمود : اگر عدّه‏اى بر جماعتى بگذرند كافى است يكى از آن عدّه بر جماعت سلام كند، و نيز اگر يك نفر جواب دهد كافى است.

٤- زيد بن اسلم گويد : رسول خدا (ص) فرمود : بايد سواره بر پياده سلام كند، و اگر يك نفر از بين گروهى سلام كند از همه ساقط است.

٤٧- كراهت ترك سلام بر مؤمن حتّى در حال تقيّه‏

  ١- اسحاق بن عمّار گويد : به سبب تقيّه در مسجد كوفه بر دوستانم سلام نمى‏كردم، چون به خدمت امام صادق (ع) رسيدم به من فرمود : چرا بر دوستانت ستم مى‏كنى و در موقع ملاقات بر آنها سلام نمى‏كنى؟ پاسخ دادم اين امر بخاطر تقيّه است، فرمود : وظيفه ندارى بخاطر تقيّه سلام را ترك كنى، بلكه وظيفه تو نشر سلام است، مؤمن وقتى مردم با ايمان را مى‏بيند و بر آنها سلام مى‏كند ملائكه پاسخ مى‏دهند :

«سلام عليك و رحمة اللّه و بركاته ابدا» .

٤٨- باب جواز سلام كردن مرد بر زن‏ ١- ربعى بن عبد اللّه از قول امام صادق (ع) گويد : پيامبر خدا (ص) بر زنان‏

سلام مى‏كرد و آنان پاسخ سلام وى را مى‏دادند، امير المؤمنين (ع) نيز بر زنان سلام مى‏كرد ولى كراهت داشت از اين كه بر زنان جوان سلام كند، و مى‏فرمود :

مى‏ترسم از اين كه از صداى آنها مرا خوش آيد و از اجرم كاسته شود.

٤٩- باب تحريم سلام كردن بر كفّار و اهل لهو و لعب و امثال آن مگر در حال ضرورت و چگونگى پاسخ دادن به سلام آنان‏ ١- امام صادق (ع) از امير المؤمنين (ع) نقل فرموده است : شما اوّل بر اهل كتاب سلام نكنيد، و اگر آنان بر شما سلام كنند بگوييد :

«و عليكم»

٢- امام صادق (ع) فرمود : در پاسخ سلام يهودى و نصرانى مى‏گويى، سلام.

٣- امام جعفر صادق (ع) مى‏فرمايد : هر گاه يهودى يا مسيحى يا مشرك بر تو سلام كند بگو «عليك»

٤- امام محمّد باقر (ع) فرمود : مردى يهودى بر پيامبر (ص) وارد شد و عايشه آنجا بود، يهودى گفت «السّام عليكم» (كه معنايش «مرگ بر تو» است).

پيامبر (ص) فرمود :

«عليكم» ، يهودى ديگرى وارد شد و مانند اوّلى سلام كرد، حضرت همان پاسخ را به او دادند، يهودى سوّم وارد شد و مانند دو نفر اوّل سلام كرد، پيامبر همان جواب را به او دادند، عايشه خشمگين شد و گفت : مرگ و غضب و لعنت بر شما باد اى گروه يهود، اى برادران ميمونها و خوكها، رسول خدا (ص) به عايشه فرمود : اگر فحش به صورتى مجسّم مى‏شد بد صورتى داشت، نرمش و مدارا بر هيچ چيز نهاده نشده جز اين كه آن را آراسته، و از هيچ چيز برداشته نشده مگر اين كه آن را زشت كرده است، عايشه گفت : اى رسول خدا مگر سخن آنها را نشنيدى كه گفتند «السّام عليكم» (يعنى مرگ بر شما). پيامبر فرمود : چرا شنيدم، آيا تو نشنيدى پاسخى را كه به آنها دادم، گفتم‏

«عليكم» (يعنى مرگ بر خودتان).

سپس پيامبر فرمود : هر گاه مسلمانى بر شما سلام كند بگوييد :

«سلام عليكم» و اگر كافرى سلام كند، بگوييد :

«عليك»

٥- امام جعفر صادق (ع) فرمود : شخصى يهودى به نزد پيامبر (ص) آمد و گفت :

«السّام عليكم» ، پيامبر (ص) فرمود «عليك» ياران پيامبر گفتند : او گفت مرگ بر تو، پيامبر (ص) فرمودند : همچنان پاسخ دادم.

٦- سماعه گويد : از امام صادق (ع) پرسيدم اگر مسلمانى نشسته باشد و يهودى يا مسيحى يا مشركى بر وى سلام كند چگونه بايد پاسخ دهد؟ حضرت فرمود : بگويد

«عليكم»

٧- امام باقر (ع) فرمود : ابو جهل و عدّه‏اى از قريش به نزد ابو طالب آمدند و گفتند : پسر برادر تو [حضرت محمّد (ص)] ما را اذيّت مى‏كند، از او بخواه كه از خدايان ما دست بردارد، ما نيز به خداى او كارى نداريم، ابو طالب پيامبر (ص) را خواست، چون پيامبر (ص) وارد شد و ديد مشركين در آن جلسه هستند فرمود :

«السّلامُ عَلى‏ مَنِ اتّبَعَ الْهُدى‏» [و صيغه مخصوص سلام را به كار نبرد .]

٨- اصبغ بن نباته گويد : از علىّ (ع) شنيدم كه مى‏فرمود : شش گروه شايسته سلام نيستند : ١- يهود، ٢- نصارى، ٣- اهل نرد و شطرنج، ٤- اهل مشروبات الكلى و موسيقى، ٥- كسانى كه فحش دادن به مادران را وسيله شوخى خود قرار مى‏دهند، ٦- شاعران [شاعرانى كه افراد نالايق را مدح مى‏كنند .]

٩- امام صادق (ع) نقل مى‏كند كه پيامبر (ص) فرمود : شما بر اهل كتاب‏

يعنى يهود و نصارا سلام را آغاز نكنيد، و اگر آنها بر شما سلام كنند بگوييد :

«عليكم» و با آنان مصافحه نكنيد و با كنيه آنها را صدا نزنيد مگر اين كه مجبور باشيد.

٥٠- باب عدم جواز ورود به خانه غير بدون اجازه و خبر دادن و سلام كردن و ...١- عبد الرحمن بن ابى عبد اللّه گويد : از امام صادق (ع) در باره قول خداى عزّ و جلّ : «به خانه‏هايى غير از خانه‏هاى خودتان وارد نشويد مگر اين كه مأنوس شويد و بر اهل خانه سلام كنيد» پرسيدم، امام فرمود : منظور از استيناس در موقع ورود به خانه صدا را بلند كردن و سلام نمودن است.

٢- ابو الصباح گويد از امام محمّد باقر (ع) در باره قول خداى عزّ و جلّ كه «چون به خانه‏هايى وارد شويد بر خودتان سلام كنيد» پرسيدم، امام فرمود : منظور سلام كردن بر اهل خانه است و آنها كه پاسخ سلام او را مى‏دهند، پس اين سلام بر او مى‏باشد.

٣- امام باقر (ع) فرمود : هر گاه وارد خانه خويش مى‏شويد اگر كسى در خانه باشد بر او سلام كنيد، و چنانچه كسى نباشد بگوييد

«السّلام علينا من عند ربّنا»

(سلام بر ما از جانب پروردگار ما) چرا كه خداى عزّ و جلّ فرمود : «تحيتى با بركت و پاكيزه از نزد خدا است.»

٥١- باب كسانى كه رفت و آمد به خانه آنها شايسته است‏

  ١- امير المؤمنين (ع) فرمود : حكماى روزگاران گذشته گفته‏اند : لازم است انسان از روى ده انگيزه رفت و آمد داشته باشد : اوّل خانه خدا براى انجام عبادت و اداى حقّ و واجبات. دوّم- خانه فرمانروايانى كه اطاعت آنها در ارتباط با اطاعت خداست، و رعايت حقّشان واجب و منفعتشان فراوان و ضررشان سهمگين است. سوّم- خانه دانشمندانى كه علمشان نفع دينى و دنيوى دارد. چهارم- خانه اهل جود و بخشش كه اموالشان را براى شكرگزارى خدا و اجر آخرت انفاق مى‏كنند. پنجم- افرادى كه از خرد بهره زيادى ندارند و در حوادث و پيش آمدها به آنها نياز هست و براى رفع گرفتاريها از آنها كمك گرفته مى‏شود. ششم- خانه اشراف و بزرگان كه داراى بخشش و مردانگى و حاجت برآورنده هستند. هفتم- كسانى كه فكر و انديشه‏شان و نيز مشورت با آنها باعث رشد فكرى انسان است.

هشتم- برادران ايمانى كه پيوند و رعايت حقوقشان واجب است. نهم- دشمنانى كه شرّ و دشمنى آنها با مدارا و نرمى كردن و مهربانى نسبت به آنها برطرف مى‏شود. دهم- كسانى كه ديدار و گفتگوى با آنها بر ادب و فرهنگ انسان مى‏افزايد.

٥٢- باب استحباب سلام كردن هنگام بلند شدن از مجلس‏

١- امام صادق (ع) از پيامبر (ص) نقل فرموده است كه هر كس از مجلسى‏

بلند شود و در حال جدا شدن از برادرانش به آنها سلام كند اگر آنها در امر خيرى مشغول بحث و گفتگو باشند او در آن امر خير شريك است و اگر در امر باطلى مشغول بحث باشند به او گناهى نمى‏رسد.

٢- در مكارم الاخلاق از رسول خدا (ص) نقل شده است كه هر گاه يكى از شما بخواهد از مجلس خارج شود، سلام كند زيرا سلام اوّل مجلس اولويّتى نسبت به سلام آخر مجلس ندارد.

٥٣- باب جواز سلام و دعا كردن بر ذمّى در صورت نياز داشتن به او

  ١- عبد الرّحمان بن حجّاج گويد : به ابو الحسن امام موسى كاظم (ع) عرض كردم : نظر شما در باره مراجعه به پزشكى مسيحى كه به او احتياج دارم چيست، آيا مى‏توانم بر او سلام كنم و برايش دعا نمايم؟ فرمود : آرى ولى دعاى تو به او سود نمى‏رساند.

٢- امام رضا (ع) فرمود : به امام صادق (ع) گفته شد چگونه به يهودى و مسيحى دعا كنم؟ امام فرمود : بگو خدا در امور دنيايت بركت دهد.

٥٤- باب جواز مكاتبه مسلمان با اهل ذمّه‏ ١- عبد اللّه بن سنان گويد : از امام صادق (ع) سؤال شد : مردى به يكى از

كارگزاران مهمّ زردشتى نامه مى‏نويسد، آيا جايز است نام او را قبل از اسم خويش بنويسد؟ امام فرمود : به منظور جلب منفعت اشكالى ندارد.

٢- ابو بصير گويد : از امام صادق (ع) سؤال شد : شخصى به فردى زردشتى يا يهودى يا مسيحى يا به كسى كه كارگزار و از بزرگان ايالتى از سرزمين اوست نيازى دارد وى با توجّه به احتياجى كه دارد ناچار است به او نامه بنويسد، آيا در نامه‏اش نام آن كافر را بنويسد و براى برآوردن حاجتش بر او سلام كند.

امام فرمود : نوشتن نام او در اوّل نامه جايز نيست ولى در نامه‏ات بر او سلام كن، پيامبر خدا (ص) به پادشاه ايران و روم نامه مى‏نوشت.

٥٥- باب استحباب سلام كردن بر خضر (ع) هر گاه نام وى برده شود

  ١- حسن بن على بن فضّال گويد : از ابو الحسن علىّ بن موسى الرّضا (ع) شنيدم كه مى‏فرمود : خضر آب حيات نوشيده و تا نفخه صور نمى‏ميرد، او به نزد ما مى‏آيد و بر ما سلام مى‏كند، و صداى او را مى‏شنويم امّا خودش را نمى‏بينيم، هر جا نام او برده شود حاضر است، هر كس از شما نام او را ببرد بر او سلام كند.

٥٦- باب استحباب چشم پوشى و گذشت نسبت به دوستان‏

  ١- ثعلبة بن ميمون گويد : عدّه‏اى در خدمت امام صادق (ع) بودند و امام‏

بر ايشان حديث مى‏فرمود، يكى از آنان نام شخصى را ذكر كرد و به او بد گفت و نزد امام شكايت كرد، امام فرمود : كجا مى‏توانى كسى را پيدا كنى كه در دوستى كامل باشد، و كو مردان كاملا وارسته؟

٢- امام جعفر صادق (ع) فرمود : در باره [باطن و جزئيات روحى] اشخاص زياد تحقيق نكن كه بى‏دوست باقى خواهى ماند.

٣- ضحّاك بن مخلّد گويد : از امام صادق (ع) شنيدم كه : انصاف نيست كه از دوستان عدالت كامل را انتظار داشته باشيد.

٥٧- باب استحباب دعا براى عطسه‏كننده مسلمان‏

  ١- امام صادق (ع) فرموده : فرد مسلمان نسبت به برادر مسلمان خود داراى حقوقى است. ١- وقتى او را ملاقات مى‏كند سلام كند. ٢- در موقع بيمارى از او عيادت كند. ٣- در غياب او دوستى خالص باشد. ٤- هنگام عطسه كردن برايش دعا كند، عطسه‏كننده بگويد «الحمد للّه ربّ العالمين، لا شريك له» و برادر مسلمانش بگويد : «يرحمك اللّه» و او در پاسخ بگويد «يهديكم اللّه و يصلح بالكم» (خدا شما را هدايت كند و زندگى شما را بهبود بخشد). ٥- دعوتش را بپذيرد. ٦- وقتى بميرد جنازه‏اش را تشييع كند.

٢- امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل فرموده است : هر گاه شخصى عطسه كرد به او دعا كنيد و لو از پشت جزيره [از راه دور] باشد.

٣- در روايت ديگرى آمده است : اگر چه از آن طرف دريا باشد.

٤- اسحاق بن يزيد و معمّر بن أبى زياد و ابن رئاب گويند : در نزد امام صادق (ع) نشسته بوديم كه مردى عطسه كرد هيچ كس دعا نكرد، حضرت برايش دعا كرد و فرمود : «سبحان اللّه» چرا دعا نكرديد؟ از حقوق مسلمان بر برادرش اين است كه ١- وقتى مريض شود از او عيادت كند. ٢- دعوت او را بپذيرد. ٣- در تشييع جنازه‏اش حاضر شود. ٤- موقع عطسه كردن به او دعا كند.

٥- داود بن حصين گويد : با چهارده نفر نزد امام صادق (ع) بوديم امام (ع) عطسه كرد هيچ كس سخن نگفت، امام فرمود : چرا دعا نكرديد؟ از جمله حقوق مؤمن بر مؤمن آن است كه ١- هر گاه مريض شود از او عيادت كند. ٢- وقت مرگ در تشييع جنازه‏اش شركت نمايد. ٣- موقع عطسه كردن به او دعا كند. ٤- دعوت او را بپذيرد.

٥٨- باب نحوه دعا كردن براى عطسه و پاسخ دادن‏

  ١- سعد بن ابى خلف گويد : امام باقر (ع) عطسه كرد به آن حضرت گفته شد «يرحمك اللّه» (رحمت خدا بر تو باد). امام در پاسخ فرمود : « يغفر اللّه لكم و يرحمكم » (خدا شما را بيامرزد و رحمت كند). هر گاه شخصى در نزد او عطسه مى‏كرد مى‏فرمود :

«يرحمك اللّه عزّ و جلّ»

٢- امام محمّد باقر (ع) فرمود : هر گاه شخصى عطسه كند بايد بگويد :

«الحمد للّه لا شريك له» (سپاس خدايى را كه شريكى براى او نيست) و كسى كه براى او دعا مى‏كند بايد بگويد :

«يرحمك اللّه» (خدا تو را رحمت كند). و عطسه‏كننده در پاسخ بگويد :

«يغفر اللّه لك و لنا» (خدا تو و ما را بيامرزد). (و آن حضرت فرمود) از رسول خدا در باره آيه‏اى از قرآن يا چيزى كه در آن نام خدا باشد سؤال شد، فرمود : هر چه نام خدا و ياد خداى عزّ و جلّ در آن باشد نيكوست.

٣- در كتاب خصال شيخ صدوق از حضرت على (ع) نقل شده است : هر گاه كسى از شما عطسه كرد پس برايش دعا كنيد و بگوييد :

«يرحمكم اللّه» (خدا شما را بيامرزد). و او بگويد :

«يغفر الله لكم و يرحمكم» (خدا شما را بيامرزد و رحمت كند). زيرا خداوند فرموده است : «چون كسى به شما تحيّت گفت، پس تحيّت دهيد به خوبتر از آن يا ردّ كنيد همان را»

٥٩- باب جواز دعاى كودك براى زن وقتى كه عطسه كند

  ١- نسيم خادم امام حسن عسكرى (ع) گويد : يك شب بعد از تولّد صاحب الزّمان (ع) بر آن حضرت وارد شدم و در حضورش عطسه كردم، فرمود :

«يرحمك اللّه» از اين سخن خوشحال شدم. سپس فرمود : تو را در باره اثر عطسه بشارت مى‏دهم كه عطسه سه روز امان از مرگ است.

٦٠- باب استحباب عطسه كردن و كراهت عطسه‏هاى زشت‏

١- احمد بن محمّد بن ابى نصر گويد : از امام رضا (ع) شنيدم كه مى‏فرمود :

خميازه و دهن درّه از شيطان [زشت] و عطسه از خداى عزّ و جلّ است. (خير است).

٢- امام صادق (ع) فرمود : عطسه براى تمام بدن مفيد است در صورتى كه از سه مرتبه تجاوز نكند و اگر تجاوز كرد نشانه درد و بيمارى است.

٣- ابو بكر حضر مى‏گويد : در باره قول خداى عزّ و جلّ كه «إِنّ أَنْكَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ»از امام صادق (ع) سؤال كردم، فرمود : منظور عطسه زشت است.

٤- مردى از اهل سنّت از امام صادق (ع) نقل مى‏كند كه حضرت فرمود :

عطسه مانند نطفه از تمام بدن خارج مى‏شود گرچه نطفه از آلت مردى خارج مى‏گردد، ديده‏اى كه وقتى انسان عطسه مى‏كند تمام اعضايش تكان مى‏خورد؟ و كسى كه عطسه مى‏كند تا هفت روز از مرگ در امان است.

٦١- باب استحباب تكرار دعاى عطسه‏هاى پى در پى تا سه مرتبه

  ١- امام باقر (ع) فرمود : هر گاه شخصى تا سه مرتبه عطسه كند به او دعا كن و اگر بيشتر شد دعا لازم نيست.

٢- امام جعفر صادق (ع) نقل كرده است كه حضرت على (ع) فرمود : براى عطسه‏كننده تا سه مرتبه «يرحمكم اللّه» بگو و اگر از سه مرتبه تجاوز كند نيازى به دعا نيست.

٣- در حديث ديگرى آن حضرت فرموده است : اگر از سه عطسه تجاوز كند

به او گفته شود «شفاك اللّه» (خدا تو را شفا دهد) زيرا آن عطسه در اثر بيمارى است.

٦٢- باب استحباب «الحمد للّه» گفتن در موقع عطسه‏

١- صالح بن ابى حمّاد گويد : از عالم آل محمّد امام موسى كاظم (ع) در باره عطسه و علّت «الحمد للّه» گفتن پرسيدم، فرمود : سلامتى بدن و اعضا و جوارح نعمتى است از جانب خدا براى بنده‏اش، كه ممكن است بنده اين نعمت را فراموش كند لذا خدا بادى را امر مى‏كند كه از بدنش به صورت عطسه از بينى او خارج شود و بنده در موقع عطسه خدا را ستايش كند؛ بنا بر اين گفتن «الحمد للّه» در موقع عطسه شكر و سپاسى است براى نعمتى كه فراموش كرده بود.

٢- امام صادق (ع) فرموده : نوجوانى كه به حدّ بلوغ نرسيده بود در نزد پيامبر (ص) عطسه زد و گفت «الحمد للّه» پيامبر (ص) به او فرمود :

«بارك اللّه فيك» خدا مبارك كند بر تو.

٣- مسمع بن عبد الملك گويد : امام صادق (ع) عطسه كرد، پس فرمود :

«الحمد للّه ربّ العالمين»

سپس انگشت روى بينى گذاشت و گفت : بينى من با تواضع و فروتنى در مقابل خدا بر خاك است.

٤- امام صادق (ع) فرمود : وقتى عطسه كسى را بشنويد اول به او دعا كنيد [يرحمكم اللّه بگوييد سپس با او سخن بگوييد.

٥- امير المؤمنين (ع) فرمود : هر كس موقع عطسه زدن بگويد :

«الحمد للّه ربّ العالمين على كلّ حال»

(در هر حال سپاس و ستايش خداى را كه پروردگار جهانيان است)، به درد گوش و دندان مبتلا نخواهد شد.

٦- امام جعفر صادق (ع) از رسول خدا نقل فرموده است : هر گاه شخص مسلمان عطسه كند و به واسطه دردى كه دارد سكوت كند

[الحمد للّه نگويد] فرشتگان از جانب او مى‏گويند «الحمد للّه ربّ العالمين» ، و اگرخودش گفت «الحمد للّه ربّ العالمين» ملائكه مى‏گويند «يغفر اللّه لك» خدا تو را بيامرزد. و نيز امام از پيامبر (ص) نقل كرده كه : عطسه براى مريض نشانه سلامتى و راحتى بدن است.

٦٣- باب استحباب صلوات بر محمّد و خاندانش براى كسى كه عطسه مى‏كند يا مى‏شنود

١- ابن ابى عمير از يكى از دوستانش نقل كرده است : مردى نزد امام باقر (ع) عطسه كرد و گفت «الْحَمْدُ لِلّهِ رَبّ الْعالَمِينَ» امام (ع) به او دعا نكرد و فرمود : «از حقّ ما كاست». سپس گفت هر گاه كسى از شما عطسه كند بگويد :

«الحمد للّه ربّ العالمين، و صلّى اللّه على محمد و اهل بيته»آن مرد اين دعا را گفت و امام براى او دعا كرد.

٢- امام صادق (ع) فرمود : هر كه عطسه‏اى بشنود و

«الحمد للّه» بگويد و صلوات بفرستد به درد چشم و درد دندان گرفتار نخواهد شد؛ سپس فرمود : اگر عطسه‏اى بشنوى اين دعا را بگو اگر چه بين تو و او دريايى فاصله باشد.

٣- جابر گويد : امام باقر (ع) فرمود : عطسه نيكوست، به جسم فايده مى‏رساند و خداى عزّ و جلّ را به ياد مى‏آورد، به امام گفتم در نزد ما گروهى هستند كه مى‏گويند : براى پيامبر نصيبى از دعاى عطسه نيست، امام فرمود : اگر دروغ‏

بگويند شفاعت محمّد (ص) به آنها نخواهد رسيد.

٤- امام صادق (ع) فرمود : هر كس عطسه كند و دستش را بر تيغه بينى بگذارد و بگويد

«الحمد للّه ربّ العالمين، حمدا كثيرا كما هو اهله، و صلّى اللّه على محمّد النبىّ و آله و سلّم» سپاس و ستايش فراوان خداى را كه پروردگار جهانيان و شايسته حمد است، و درود خدا بر پيامبر و خاندانش، پرنده كوچكى از بينى او خارج شده تا زير عرش پرواز مى‏كند و تا روز قيامت براى او طلب آمرزش مى‏نمايد.

٦٤- درود بر محمّد (ص) و خاندانش هنگام عطسه، و ذبح حيوانات و جماع مكروه نيست بلكه مستحب است‏

١- فضيل بن يسار گويد : به امام باقر (ع) عرض كردم : مردم در سه مورد صلوات بر محمّد و خاندانش را نمى‏پسندند : ١- هنگام عطسه ٢- در موقع سر بريدن حيوانات. ٣- هنگام جماع. امام فرمود : چه شده است آنها را؟ واى بر آنان، منافق شده‏اند، لعنت خدا بر آنان باد.

٢- در كتاب عيون اخبار الرضا نقل شده است : در نامه‏اى كه امام رضا (ع) به مأمون نوشت، فرمود : صلوات بر پيامبر (ص) در هر جا لازم است از جمله هنگام عطسه كردن و سر بريدن حيوانات و غير آن.

٦٥- باب جواز دعاى عطسه براى ذمّى و دعا براى هدايت وى‏

١- ابن ابى نجران از بعضى از دوستانش نقل كرده است كه : مردى مسيحى در نزد امام صادق (ع) عطسه كرد، مردم به او گفتند «هداك اللّه» خدا تو را هدايت كند، امام فرمود :

«يرحمك اللّه» خدا تو را بيامرزد، اصحاب گفتند : او مسيحى است، امام پاسخ داد : تا خدا او را نيامرزد هدايت نمى‏كند.

٦٦- اگر گفتارى با عطسه مقارن باشد جايز است آن عطسه را دليل بر راستى سخن گوينده دانست‏

  ١- امام صادق (ع) از پيامبر (ص) نقل فرموده است : عطسه دليل بر راستى گفتار گوينده است.

٢- و نيز آن حضرت از پيامبر (ص) نقل فرموده است : اگر كسى سخن بگويد و در همان حال فردى عطسه بزند گواه بر درستى گفتار اوست.

٦٧- باب استحباب احترام و بزرگداشت شخص مسنّ مؤمن‏

١- عبد اللّه بن سنان گويد : امام جعفر صادق (ع) به من فرمود : تجليل از پير مرد تجليل از خداى عزّ و جلّ است.

٢- امام صادق (ع) فرمود : از نشانه‏هاى تجليل از خداى عزّ و جلّ تجليل و بزرگداشت مسلمانى است كه [در اثر پيرى] داراى موى سفيد باشد.

٣- امام جعفر صادق (ع) فرمود : كسى كه به بزرگ ما احترام و به كوچك ما رحم نكند از ما نيست.

٤- امام صادق (ع) فرمود : از نشانه‏هاى تجليل از خداى عزّ و جلّ تجليل از مؤمنى است كه [در اثر پيرى] موى او سفيد شده، و هر كس مؤمنى را گرامى بدارد خدا را احترام كرده است و، كسى كه به مؤمن پير اهانت كند خدا قبل از مرگش كسى را مى‏فرستد كه به او توهين نمايد.

٥- امام جعفر صادق (ع) فرمود : سه كس حقّشان ناشناخته نمى‏ماند مگر از جانب منافقى كه به نفاق شناخته شده باشد [در حدّ اعلاى نفاق باشد -١ .] كسى كه مويش را در اسلام سفيد كرده باشد. ٢- حافظ قرآن. ٣- پيشواى عادل.

٦- امام صادق (ع) فرمود : بزرگان خويش را احترام كنيد و صله رحم نماييد.

٧- با اسنادى مانند اين حديث از آن حضرت نقل شده و در آن اضافه شده است : بهترين صله رحم خوددارى از آزار و اذيّت نزديكان است.

٨- امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل فرمود : تجليل از مسلمان پير تجليل از خداست.

٩- امام صادق (ع) از پيامبر (ص) نقل فرموده است : هر كس شخص مسنّى را بخاطر پيرى او احترام كند خدا او را از ترس و وحشت روز قيامت در امان خواهد داشت.

١٠- و نيز آن حضرت فرموده است : هر كس پيرى را كه مويش را در اسلام سفيد كرده است احترام كند خدا او را از وحشت روز قيامت در امان دارد.

١١- پيامبر (ص) فرموده : كسى كه نسبت به فضيلت شخص مسن شناخت داشته باشد و او را احترام كند خدا او را از وحشت روز قيامت در امان مى‏دارد.

و نيز فرمود : تجليل از پيرمرد مؤمن احترام به خداست.

١٢- امام صادق (ع) فرمود : كسى كه براى اشخاص فضيلتى قائل نباشد از بابت انديشه خويش مغرور است.

١٣- رسول خدا (ص) فرمود : پيران را تجليل كنيد زيرا احترام به بزرگسالان تجليل از خداست.

٦٨- باب استحباب احترام كريم و شريف‏ ١- حجّال گويد

: از جميل بن درّاج سؤال كردم درست است كه رسول خدا (ص) فرموده است : هر گاه شرافتمند قومى به نزد شما بيايد او را احترام كنيد؟

گفت : بلى، پرسيدم شريف كيست؟ گفت از امام صادق (ع) در اين باره پرسيدم، امام فرمود : شريف كسى است كه داراى مال باشد، از امام پرسيدم حسب چيست؟ فرمود : آن كه به وسيله مال و غير آن كارهاى پسنديده انجام دهد، سؤال كردم كرم چيست؟ فرمود : پرهيزگارى.

٢- امام صادق (ع) از پيامبر (ص) نقل فرموده : وقتى سخاوتمندى به نزد شما بيايد او را احترام كنيد.

٣- امام جعفر صادق (ع) از پيامبر نقل فرمود : هر گاه سخاوتمند قومى به نزد شما بيايد او را گرامى بداريد.

٤- عبد اللّه علوى از جدش نقل كرده است كه امير المؤمنين (ع) فرمود :

وقتى كه عدىّ پسر حاتم به خدمت پيامبر (ص) رسيد پيامبر او را به خانه خويش برد و تنها حصير و بالشى از پوست كه در خانه داشت برايش پهن كرد و او را روى آن نشاند.

٤٠- باب استحباب تكرار سلام تا سه مرتبه در صورت عدم دريافت پاسخ و اجازه ورود١- امام محمد باقر (ع) فرموده است كه : امير المؤمنين (ع) به مردى از طايفه بنى سعد فرمود : آيا در باره خود و فاطمه برايت سخن نگويم؟ تا اين كه فرمود : يك روز صبح زود در حالى كه هنوز در رختخواب بوديم پيامبر به نزد ما آمد و فرمود :

«السلام عليكم» ما سكوت كرديم و حيا نموديم از جايمان بلند شويم، سپس فرمود :

«السلام عليكم » باز هم سكوت كرديم، مجددا فرمود :

«السلام عليكم» ترسيديم اگر پاسخ سلام حضرت را ندهيم برگردد، و اين عادت آن حضرت بود كه سه مرتبه سلام مى‏كرد و اگر اجازه ورود به وى داده نمى‏شد برمى‏گشت، پس گفتيم «و عليك السّلام» يا رسول اللّه ، داخل خانه شويد، حضرت داخل شدند، سپس تسبيح حضرت فاطمه را پيامبر براى آن دو در موقع خوابيدن مانند تعقيبات نماز بيان فرمود.

٢- امام صادق (ع) در حديث دوازده درهمى كه (حضرت رسول (ص) به علىّ (ع) دادند تا براى آن حضرت پيراهن بخرد) فرمود كه پيامبر خدا (ص) به كنيزى كه (چهار درهم صاحبش را گم كرده بود) فرمود : جلو من حركت كن و مرا به سوى خانواده‏ات راهنمايى كن، پيامبر چون به در خانه رسيد، فرمود :

«السلام عليكم» پاسخ ندادند، دو مرتبه سلام كرد، پاسخ ندادند، براى سوّمين بار كه سلام كرد گفتند : «اى رسول خدا سلام و رحمت و بركات خدا بر تو باد». پيامبر (ص) سؤال فرمود : چرا بار اوّل و دوّم جواب سلام را نداديد، گفتند : اى رسول خدا ما سلام شما را شنيديم ولى دوست داشتيم بيشتر بشنويم ...

٤١- باب استحباب مورد خطاب قرار دادن يك مؤمن با ضمير جمع در موقع سلام كردن و دعا براى او در هنگام عطسه و غير آن‏ ١- امام صادق (ع) فرمود : در سه مورد فرد به صورت جمع خطاب مى‏شود :

١- در موقع عطسه كه مى‏گويى «يرحمكم اللّه» اگر چه كسى با وى نباشد. ٢- در سلام كردن مى‏گويى «السّلام عليكم» ٣- هنگام دعا براى ديگران مى‏گويى :

«عافاكم اللّه» ٢- مانند اين حديث در خصال نيز نقل شده است.

٤٢- عدم استحباب سلام بر كسى كه همراه جنازه است يا به نماز جمعه مى‏رود يا در حمّام است‏

امام صادق (ع) فرمود : بر سه كس سلام لازم نيست ١- بر كسى كه با جنازه همراه است ٢- بر آن كه به نماز جمعه مى‏رود ٣- بر كسى كه داخل حمّام باشد.

٤٣- باب چگونگى پاسخ سلام دادن به حاضر و غايب‏

١- امام باقر (ع) فرمود كه : امير المؤمنين عليه السلام بر قومى گذشت و بر آنان سلام كرد، آنها پاسخ دادند «سلام و رحمت و بركات و مغفرت و خشنودى خدا بر تو باد». حضرت به آنان فرمود : بر ما بدان گونه كه فرشتگان به پدر ما ابراهيم (ع) سلام كرده‏اند سلام كنيد. آنان به حضرت ابراهيم (ع) گفتند «رحمت و بركات خدا بر شما اهل بيت».

٢- حكم بن عيينه گويد : روزى در خدمت امام باقر (ع) بودم و خانه پر از جمعيّت بود كه پيرمردى آمد و بر در خانه ايستاد و گفت : «السّلام عليك يا ابن رسول اللّه و رحمة اللّه و بركاته» (اى پسر رسول خدا سلام و رحمت خدا و بركات او بر تو باد) و ساكت شد. امام باقر (ع) فرمود :

«و عليك السّلام و رحمة اللّه و بركاته» سپس به مردم سلام كرد و همه جواب سلام او را دادند.

٣- ابو كهمش گويد : به امام صادق (ع) عرض كردم عبد الله بن ابى يعفور شما را سلام رساند، امام فرمود :

«و عليك و عليه السّلام» (بر تو و بر او سلام باد)، هر گاه عبد اللّه را ديدى به او سلام برسان.

٤- امام محمد باقر (ع) فرمود : فرشته‏اى از خدا درخواست كرد كه قدرت شنوايى دعاى بندگان خويش را به او ببخشد، خدا دعاى وى را مستجاب كرد و از آن زمان هر مؤمنى كه مى‏گويد :

«صلى اللّه على محمّد و آله و سلّم» (درود و سلام خدا بر محمّد و آل او)، آن فرشته در پاسخ مى‏گويد :

«و عليك السّلام» سپس آن فرشته به پيامبر (ص) عرض مى‏كند فلانى بر شما درود فرستاد، رسول خدا در جواب مى‏فرمايد «و درود بر او باد».

٥- امام باقر (ع) فرمود : روزى حضرت على (ع) در رحبة (محله‏اى در كوفه) نشسته بود و مردم دور او جمع بودند كه مردى بلند شد و گفت : «السلام عليك يا امير المؤمنين و رحمة اللّه و بركاته» (سلام و رحمت و بركات خدا بر تو اى پيشواى مؤمنان) حضرت به او نگاه كرد و فرمود :

«و عليك السّلام و رحمة اللّه و بركاته» ، تو كيستى؟ آن مرد خود را معرّفى كرد سپس سؤالات خود را مطرح كرد كه از جمله آنها ده سؤال بود كه هر كدام از ديگرى دشوارتر بود.

٦- پيامبر (ص) فرمود : ناقص كردن نماز يا سلام جايز نيست، امّا نقصان نماز ناتمام گذاشتن ركوع يا سجود و نقصان توقّف در ركعت ديگر مى‏باشد، و نقصان در سلام آن است كه در سلام كردن بگويد «السّلام عليك»

و يا در پاسخ سلام بگويد «و عليك» و نگويد «و عليكم السّلام» .

٧- علىّ بن ابراهيم در تفسيرش در ذيل قول خداى تعالى كه (يا محمّد) «اهلت را به نماز امر كن و بر آن شكيبا باش» گويد : رسول خدا (ص) هر روز هنگام نماز صبح به در خانه حضرت على و فاطمه و حسن و حسين (ع) مى‏آمد و مى‏فرمود :

«السّلام عليكم و رحمة اللّه و بركاته» (سلام و رحمت و بركات خدا بر شما باد). آنها مى‏گفتند :

«و عليكم السّلام يا رسول اللّه و رحمة الله و بركاته» سپس پيامبر مى‏فرمود : وقت نماز است خدا شما را رحمت كند.

٤٤- باب استحباب مصافحه با مقيم و در آغوش گرفتن مسافر

  ١- امام صادق (ع) فرمود : كامل شدن سلام و تحيّت براى مقيم، دست دادن و براى مسافر، يك ديگر را در آغوش گرفتن است.

٤٥- باب استحباب سلام كردن كوچك بر بزرگ و جمعيّت كم بر جمعيّت زياد و عابر بر نشسته و ...

  ١- امام جعفر صادق (ع) فرمود : بايد كوچك بر بزرگ، و عابر بر نشسته، و جمعيّت كم بر جمعيّت زياد سلام كند.

٢- امام صادق (ع) فرمود : وقتى گروهى در مجلسى باشند آنها كه وارد مى‏شوند بايد سلام كنند.

٣- امام صادق (ع) فرمود : عدّه كم بر عدّه زياد، و سواره بر پياده، و كسانى كه بر استر سوار هستند بر الاغ سوار، و اسب سواران بر استر سواران سلام كنند.

٤- ابن بكير از يكى از دوستانش نقل مى‏كند كه شنيدم امام صادق (ع) مى‏فرمود : سواره بر پياده، و پياده بر نشسته سلام كند و زمانى كه دو گروه يك ديگر را ملاقات نمايند گروه كمتر بر گروه بيشتر، و فرد بر جماعت سلام كند.

٥- امام صادق (ع) فرمود : سواره بر پياده و ايستاده بر نشسته سلام كند.

٤٦- اگر يك نفر از گروهى سلام كند از همه آنها كفايت مى‏كند و نيز كافى است كه يك نفر پاسخ دهد ١- امام صادق (ع) فرمود : هر گاه يك نفر از جماعتى سلام كند براى همه آنها كفايت مى‏كند.

٢- امام صادق فرمود : اگر يك نفر از گروهى سلام كند براى همه آنها كافى است و نيز اگر يكى پاسخ دهد از ديگران ساقط است.

٣- ابن بكير از يكى از يارانش نقل كرده است كه امام صادق عليه السلام فرمود : اگر عدّه‏اى بر جماعتى بگذرند كافى است يكى از آن عدّه بر جماعت سلام كند، و نيز اگر يك نفر جواب دهد كافى است.

٤- زيد بن اسلم گويد : رسول خدا (ص) فرمود : بايد سواره بر پياده سلام كند، و اگر يك نفر از بين گروهى سلام كند از همه ساقط است.

٤٧- كراهت ترك سلام بر مؤمن حتّى در حال تقيّه‏

  ١- اسحاق بن عمّار گويد : به سبب تقيّه در مسجد كوفه بر دوستانم سلام نمى‏كردم، چون به خدمت امام صادق (ع) رسيدم به من فرمود : چرا بر دوستانت ستم مى‏كنى و در موقع ملاقات بر آنها سلام نمى‏كنى؟ پاسخ دادم اين امر بخاطر تقيّه است، فرمود : وظيفه ندارى بخاطر تقيّه سلام را ترك كنى، بلكه وظيفه تو نشر سلام است، مؤمن وقتى مردم با ايمان را مى‏بيند و بر آنها سلام مى‏كند ملائكه پاسخ مى‏دهند :

«سلام عليك و رحمة اللّه و بركاته ابدا» .

٤٨- باب جواز سلام كردن مرد بر زن‏ ١- ربعى بن عبد اللّه از قول امام صادق (ع) گويد : پيامبر خدا (ص) بر زنان‏

سلام مى‏كرد و آنان پاسخ سلام وى را مى‏دادند، امير المؤمنين (ع) نيز بر زنان سلام مى‏كرد ولى كراهت داشت از اين كه بر زنان جوان سلام كند، و مى‏فرمود :

مى‏ترسم از اين كه از صداى آنها مرا خوش آيد و از اجرم كاسته شود.

٤٩- باب تحريم سلام كردن بر كفّار و اهل لهو و لعب و امثال آن مگر در حال ضرورت و چگونگى پاسخ دادن به سلام آنان‏ ١- امام صادق (ع) از امير المؤمنين (ع) نقل فرموده است : شما اوّل بر اهل كتاب سلام نكنيد، و اگر آنان بر شما سلام كنند بگوييد :

«و عليكم»

٢- امام صادق (ع) فرمود : در پاسخ سلام يهودى و نصرانى مى‏گويى، سلام.

٣- امام جعفر صادق (ع) مى‏فرمايد : هر گاه يهودى يا مسيحى يا مشرك بر تو سلام كند بگو «عليك»

٤- امام محمّد باقر (ع) فرمود : مردى يهودى بر پيامبر (ص) وارد شد و عايشه آنجا بود، يهودى گفت «السّام عليكم» (كه معنايش «مرگ بر تو» است).

پيامبر (ص) فرمود :

«عليكم» ، يهودى ديگرى وارد شد و مانند اوّلى سلام كرد، حضرت همان پاسخ را به او دادند، يهودى سوّم وارد شد و مانند دو نفر اوّل سلام كرد، پيامبر همان جواب را به او دادند، عايشه خشمگين شد و گفت : مرگ و غضب و لعنت بر شما باد اى گروه يهود، اى برادران ميمونها و خوكها، رسول خدا (ص) به عايشه فرمود : اگر فحش به صورتى مجسّم مى‏شد بد صورتى داشت، نرمش و مدارا بر هيچ چيز نهاده نشده جز اين كه آن را آراسته، و از هيچ چيز برداشته نشده مگر اين كه آن را زشت كرده است، عايشه گفت : اى رسول خدا مگر سخن آنها را نشنيدى كه گفتند «السّام عليكم» (يعنى مرگ بر شما). پيامبر فرمود : چرا شنيدم، آيا تو نشنيدى پاسخى را كه به آنها دادم، گفتم‏

«عليكم» (يعنى مرگ بر خودتان).

سپس پيامبر فرمود : هر گاه مسلمانى بر شما سلام كند بگوييد :

«سلام عليكم» و اگر كافرى سلام كند، بگوييد :

«عليك»

٥- امام جعفر صادق (ع) فرمود : شخصى يهودى به نزد پيامبر (ص) آمد و گفت :

«السّام عليكم» ، پيامبر (ص) فرمود «عليك» ياران پيامبر گفتند : او گفت مرگ بر تو، پيامبر (ص) فرمودند : همچنان پاسخ دادم.

٦- سماعه گويد : از امام صادق (ع) پرسيدم اگر مسلمانى نشسته باشد و يهودى يا مسيحى يا مشركى بر وى سلام كند چگونه بايد پاسخ دهد؟ حضرت فرمود : بگويد

«عليكم»

٧- امام باقر (ع) فرمود : ابو جهل و عدّه‏اى از قريش به نزد ابو طالب آمدند و گفتند : پسر برادر تو [حضرت محمّد (ص)] ما را اذيّت مى‏كند، از او بخواه كه از خدايان ما دست بردارد، ما نيز به خداى او كارى نداريم، ابو طالب پيامبر (ص) را خواست، چون پيامبر (ص) وارد شد و ديد مشركين در آن جلسه هستند فرمود :

«السّلامُ عَلى‏ مَنِ اتّبَعَ الْهُدى‏» [و صيغه مخصوص سلام را به كار نبرد .]

٨- اصبغ بن نباته گويد : از علىّ (ع) شنيدم كه مى‏فرمود : شش گروه شايسته سلام نيستند : ١- يهود، ٢- نصارى، ٣- اهل نرد و شطرنج، ٤- اهل مشروبات الكلى و موسيقى، ٥- كسانى كه فحش دادن به مادران را وسيله شوخى خود قرار مى‏دهند، ٦- شاعران [شاعرانى كه افراد نالايق را مدح مى‏كنند .]

٩- امام صادق (ع) نقل مى‏كند كه پيامبر (ص) فرمود : شما بر اهل كتاب‏

يعنى يهود و نصارا سلام را آغاز نكنيد، و اگر آنها بر شما سلام كنند بگوييد :

«عليكم» و با آنان مصافحه نكنيد و با كنيه آنها را صدا نزنيد مگر اين كه مجبور باشيد.

٥٠- باب عدم جواز ورود به خانه غير بدون اجازه و خبر دادن و سلام كردن و ...١- عبد الرحمن بن ابى عبد اللّه گويد : از امام صادق (ع) در باره قول خداى عزّ و جلّ : «به خانه‏هايى غير از خانه‏هاى خودتان وارد نشويد مگر اين كه مأنوس شويد و بر اهل خانه سلام كنيد» پرسيدم، امام فرمود : منظور از استيناس در موقع ورود به خانه صدا را بلند كردن و سلام نمودن است.

٢- ابو الصباح گويد از امام محمّد باقر (ع) در باره قول خداى عزّ و جلّ كه «چون به خانه‏هايى وارد شويد بر خودتان سلام كنيد» پرسيدم، امام فرمود : منظور سلام كردن بر اهل خانه است و آنها كه پاسخ سلام او را مى‏دهند، پس اين سلام بر او مى‏باشد.

٣- امام باقر (ع) فرمود : هر گاه وارد خانه خويش مى‏شويد اگر كسى در خانه باشد بر او سلام كنيد، و چنانچه كسى نباشد بگوييد

«السّلام علينا من عند ربّنا»

(سلام بر ما از جانب پروردگار ما) چرا كه خداى عزّ و جلّ فرمود : «تحيتى با بركت و پاكيزه از نزد خدا است.»

٥١- باب كسانى كه رفت و آمد به خانه آنها شايسته است‏

  ١- امير المؤمنين (ع) فرمود : حكماى روزگاران گذشته گفته‏اند : لازم است انسان از روى ده انگيزه رفت و آمد داشته باشد : اوّل خانه خدا براى انجام عبادت و اداى حقّ و واجبات. دوّم- خانه فرمانروايانى كه اطاعت آنها در ارتباط با اطاعت خداست، و رعايت حقّشان واجب و منفعتشان فراوان و ضررشان سهمگين است. سوّم- خانه دانشمندانى كه علمشان نفع دينى و دنيوى دارد. چهارم- خانه اهل جود و بخشش كه اموالشان را براى شكرگزارى خدا و اجر آخرت انفاق مى‏كنند. پنجم- افرادى كه از خرد بهره زيادى ندارند و در حوادث و پيش آمدها به آنها نياز هست و براى رفع گرفتاريها از آنها كمك گرفته مى‏شود. ششم- خانه اشراف و بزرگان كه داراى بخشش و مردانگى و حاجت برآورنده هستند. هفتم- كسانى كه فكر و انديشه‏شان و نيز مشورت با آنها باعث رشد فكرى انسان است.

هشتم- برادران ايمانى كه پيوند و رعايت حقوقشان واجب است. نهم- دشمنانى كه شرّ و دشمنى آنها با مدارا و نرمى كردن و مهربانى نسبت به آنها برطرف مى‏شود. دهم- كسانى كه ديدار و گفتگوى با آنها بر ادب و فرهنگ انسان مى‏افزايد.

٥٢- باب استحباب سلام كردن هنگام بلند شدن از مجلس‏

١- امام صادق (ع) از پيامبر (ص) نقل فرموده است كه هر كس از مجلسى‏

بلند شود و در حال جدا شدن از برادرانش به آنها سلام كند اگر آنها در امر خيرى مشغول بحث و گفتگو باشند او در آن امر خير شريك است و اگر در امر باطلى مشغول بحث باشند به او گناهى نمى‏رسد.

٢- در مكارم الاخلاق از رسول خدا (ص) نقل شده است كه هر گاه يكى از شما بخواهد از مجلس خارج شود، سلام كند زيرا سلام اوّل مجلس اولويّتى نسبت به سلام آخر مجلس ندارد.

٥٣- باب جواز سلام و دعا كردن بر ذمّى در صورت نياز داشتن به او

  ١- عبد الرّحمان بن حجّاج گويد : به ابو الحسن امام موسى كاظم (ع) عرض كردم : نظر شما در باره مراجعه به پزشكى مسيحى كه به او احتياج دارم چيست، آيا مى‏توانم بر او سلام كنم و برايش دعا نمايم؟ فرمود : آرى ولى دعاى تو به او سود نمى‏رساند.

٢- امام رضا (ع) فرمود : به امام صادق (ع) گفته شد چگونه به يهودى و مسيحى دعا كنم؟ امام فرمود : بگو خدا در امور دنيايت بركت دهد.

٥٤- باب جواز مكاتبه مسلمان با اهل ذمّه‏ ١- عبد اللّه بن سنان گويد : از امام صادق (ع) سؤال شد : مردى به يكى از

كارگزاران مهمّ زردشتى نامه مى‏نويسد، آيا جايز است نام او را قبل از اسم خويش بنويسد؟ امام فرمود : به منظور جلب منفعت اشكالى ندارد.

٢- ابو بصير گويد : از امام صادق (ع) سؤال شد : شخصى به فردى زردشتى يا يهودى يا مسيحى يا به كسى كه كارگزار و از بزرگان ايالتى از سرزمين اوست نيازى دارد وى با توجّه به احتياجى كه دارد ناچار است به او نامه بنويسد، آيا در نامه‏اش نام آن كافر را بنويسد و براى برآوردن حاجتش بر او سلام كند.

امام فرمود : نوشتن نام او در اوّل نامه جايز نيست ولى در نامه‏ات بر او سلام كن، پيامبر خدا (ص) به پادشاه ايران و روم نامه مى‏نوشت.

٥٥- باب استحباب سلام كردن بر خضر (ع) هر گاه نام وى برده شود

  ١- حسن بن على بن فضّال گويد : از ابو الحسن علىّ بن موسى الرّضا (ع) شنيدم كه مى‏فرمود : خضر آب حيات نوشيده و تا نفخه صور نمى‏ميرد، او به نزد ما مى‏آيد و بر ما سلام مى‏كند، و صداى او را مى‏شنويم امّا خودش را نمى‏بينيم، هر جا نام او برده شود حاضر است، هر كس از شما نام او را ببرد بر او سلام كند.

٥٦- باب استحباب چشم پوشى و گذشت نسبت به دوستان‏

  ١- ثعلبة بن ميمون گويد : عدّه‏اى در خدمت امام صادق (ع) بودند و امام‏

بر ايشان حديث مى‏فرمود، يكى از آنان نام شخصى را ذكر كرد و به او بد گفت و نزد امام شكايت كرد، امام فرمود : كجا مى‏توانى كسى را پيدا كنى كه در دوستى كامل باشد، و كو مردان كاملا وارسته؟

٢- امام جعفر صادق (ع) فرمود : در باره [باطن و جزئيات روحى] اشخاص زياد تحقيق نكن كه بى‏دوست باقى خواهى ماند.

٣- ضحّاك بن مخلّد گويد : از امام صادق (ع) شنيدم كه : انصاف نيست كه از دوستان عدالت كامل را انتظار داشته باشيد.

٥٧- باب استحباب دعا براى عطسه‏كننده مسلمان‏

  ١- امام صادق (ع) فرموده : فرد مسلمان نسبت به برادر مسلمان خود داراى حقوقى است. ١- وقتى او را ملاقات مى‏كند سلام كند. ٢- در موقع بيمارى از او عيادت كند. ٣- در غياب او دوستى خالص باشد. ٤- هنگام عطسه كردن برايش دعا كند، عطسه‏كننده بگويد «الحمد للّه ربّ العالمين، لا شريك له» و برادر مسلمانش بگويد : «يرحمك اللّه» و او در پاسخ بگويد «يهديكم اللّه و يصلح بالكم» (خدا شما را هدايت كند و زندگى شما را بهبود بخشد). ٥- دعوتش را بپذيرد. ٦- وقتى بميرد جنازه‏اش را تشييع كند.

٢- امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل فرموده است : هر گاه شخصى عطسه كرد به او دعا كنيد و لو از پشت جزيره [از راه دور] باشد.

٣- در روايت ديگرى آمده است : اگر چه از آن طرف دريا باشد.

٤- اسحاق بن يزيد و معمّر بن أبى زياد و ابن رئاب گويند : در نزد امام صادق (ع) نشسته بوديم كه مردى عطسه كرد هيچ كس دعا نكرد، حضرت برايش دعا كرد و فرمود : «سبحان اللّه» چرا دعا نكرديد؟ از حقوق مسلمان بر برادرش اين است كه ١- وقتى مريض شود از او عيادت كند. ٢- دعوت او را بپذيرد. ٣- در تشييع جنازه‏اش حاضر شود. ٤- موقع عطسه كردن به او دعا كند.

٥- داود بن حصين گويد : با چهارده نفر نزد امام صادق (ع) بوديم امام (ع) عطسه كرد هيچ كس سخن نگفت، امام فرمود : چرا دعا نكرديد؟ از جمله حقوق مؤمن بر مؤمن آن است كه ١- هر گاه مريض شود از او عيادت كند. ٢- وقت مرگ در تشييع جنازه‏اش شركت نمايد. ٣- موقع عطسه كردن به او دعا كند. ٤- دعوت او را بپذيرد.

٥٨- باب نحوه دعا كردن براى عطسه و پاسخ دادن‏

  ١- سعد بن ابى خلف گويد : امام باقر (ع) عطسه كرد به آن حضرت گفته شد «يرحمك اللّه» (رحمت خدا بر تو باد). امام در پاسخ فرمود : « يغفر اللّه لكم و يرحمكم » (خدا شما را بيامرزد و رحمت كند). هر گاه شخصى در نزد او عطسه مى‏كرد مى‏فرمود :

«يرحمك اللّه عزّ و جلّ»

٢- امام محمّد باقر (ع) فرمود : هر گاه شخصى عطسه كند بايد بگويد :

«الحمد للّه لا شريك له» (سپاس خدايى را كه شريكى براى او نيست) و كسى كه براى او دعا مى‏كند بايد بگويد :

«يرحمك اللّه» (خدا تو را رحمت كند). و عطسه‏كننده در پاسخ بگويد :

«يغفر اللّه لك و لنا» (خدا تو و ما را بيامرزد). (و آن حضرت فرمود) از رسول خدا در باره آيه‏اى از قرآن يا چيزى كه در آن نام خدا باشد سؤال شد، فرمود : هر چه نام خدا و ياد خداى عزّ و جلّ در آن باشد نيكوست.

٣- در كتاب خصال شيخ صدوق از حضرت على (ع) نقل شده است : هر گاه كسى از شما عطسه كرد پس برايش دعا كنيد و بگوييد :

«يرحمكم اللّه» (خدا شما را بيامرزد). و او بگويد :

«يغفر الله لكم و يرحمكم» (خدا شما را بيامرزد و رحمت كند). زيرا خداوند فرموده است : «چون كسى به شما تحيّت گفت، پس تحيّت دهيد به خوبتر از آن يا ردّ كنيد همان را»

٥٩- باب جواز دعاى كودك براى زن وقتى كه عطسه كند

  ١- نسيم خادم امام حسن عسكرى (ع) گويد : يك شب بعد از تولّد صاحب الزّمان (ع) بر آن حضرت وارد شدم و در حضورش عطسه كردم، فرمود :

«يرحمك اللّه» از اين سخن خوشحال شدم. سپس فرمود : تو را در باره اثر عطسه بشارت مى‏دهم كه عطسه سه روز امان از مرگ است.

٦٠- باب استحباب عطسه كردن و كراهت عطسه‏هاى زشت‏

١- احمد بن محمّد بن ابى نصر گويد : از امام رضا (ع) شنيدم كه مى‏فرمود :

خميازه و دهن درّه از شيطان [زشت] و عطسه از خداى عزّ و جلّ است. (خير است).

٢- امام صادق (ع) فرمود : عطسه براى تمام بدن مفيد است در صورتى كه از سه مرتبه تجاوز نكند و اگر تجاوز كرد نشانه درد و بيمارى است.

٣- ابو بكر حضر مى‏گويد : در باره قول خداى عزّ و جلّ كه «إِنّ أَنْكَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ»از امام صادق (ع) سؤال كردم، فرمود : منظور عطسه زشت است.

٤- مردى از اهل سنّت از امام صادق (ع) نقل مى‏كند كه حضرت فرمود :

عطسه مانند نطفه از تمام بدن خارج مى‏شود گرچه نطفه از آلت مردى خارج مى‏گردد، ديده‏اى كه وقتى انسان عطسه مى‏كند تمام اعضايش تكان مى‏خورد؟ و كسى كه عطسه مى‏كند تا هفت روز از مرگ در امان است.

٦١- باب استحباب تكرار دعاى عطسه‏هاى پى در پى تا سه مرتبه

  ١- امام باقر (ع) فرمود : هر گاه شخصى تا سه مرتبه عطسه كند به او دعا كن و اگر بيشتر شد دعا لازم نيست.

٢- امام جعفر صادق (ع) نقل كرده است كه حضرت على (ع) فرمود : براى عطسه‏كننده تا سه مرتبه «يرحمكم اللّه» بگو و اگر از سه مرتبه تجاوز كند نيازى به دعا نيست.

٣- در حديث ديگرى آن حضرت فرموده است : اگر از سه عطسه تجاوز كند

به او گفته شود «شفاك اللّه» (خدا تو را شفا دهد) زيرا آن عطسه در اثر بيمارى است.

٦٢- باب استحباب «الحمد للّه» گفتن در موقع عطسه‏

١- صالح بن ابى حمّاد گويد : از عالم آل محمّد امام موسى كاظم (ع) در باره عطسه و علّت «الحمد للّه» گفتن پرسيدم، فرمود : سلامتى بدن و اعضا و جوارح نعمتى است از جانب خدا براى بنده‏اش، كه ممكن است بنده اين نعمت را فراموش كند لذا خدا بادى را امر مى‏كند كه از بدنش به صورت عطسه از بينى او خارج شود و بنده در موقع عطسه خدا را ستايش كند؛ بنا بر اين گفتن «الحمد للّه» در موقع عطسه شكر و سپاسى است براى نعمتى كه فراموش كرده بود.

٢- امام صادق (ع) فرموده : نوجوانى كه به حدّ بلوغ نرسيده بود در نزد پيامبر (ص) عطسه زد و گفت «الحمد للّه» پيامبر (ص) به او فرمود :

«بارك اللّه فيك» خدا مبارك كند بر تو.

٣- مسمع بن عبد الملك گويد : امام صادق (ع) عطسه كرد، پس فرمود :

«الحمد للّه ربّ العالمين»

سپس انگشت روى بينى گذاشت و گفت : بينى من با تواضع و فروتنى در مقابل خدا بر خاك است.

٤- امام صادق (ع) فرمود : وقتى عطسه كسى را بشنويد اول به او دعا كنيد [يرحمكم اللّه بگوييد سپس با او سخن بگوييد.

٥- امير المؤمنين (ع) فرمود : هر كس موقع عطسه زدن بگويد :

«الحمد للّه ربّ العالمين على كلّ حال»

(در هر حال سپاس و ستايش خداى را كه پروردگار جهانيان است)، به درد گوش و دندان مبتلا نخواهد شد.

٦- امام جعفر صادق (ع) از رسول خدا نقل فرموده است : هر گاه شخص مسلمان عطسه كند و به واسطه دردى كه دارد سكوت كند

[الحمد للّه نگويد] فرشتگان از جانب او مى‏گويند «الحمد للّه ربّ العالمين» ، و اگرخودش گفت «الحمد للّه ربّ العالمين» ملائكه مى‏گويند «يغفر اللّه لك» خدا تو را بيامرزد. و نيز امام از پيامبر (ص) نقل كرده كه : عطسه براى مريض نشانه سلامتى و راحتى بدن است.

٦٣- باب استحباب صلوات بر محمّد و خاندانش براى كسى كه عطسه مى‏كند يا مى‏شنود

١- ابن ابى عمير از يكى از دوستانش نقل كرده است : مردى نزد امام باقر (ع) عطسه كرد و گفت «الْحَمْدُ لِلّهِ رَبّ الْعالَمِينَ» امام (ع) به او دعا نكرد و فرمود : «از حقّ ما كاست». سپس گفت هر گاه كسى از شما عطسه كند بگويد :

«الحمد للّه ربّ العالمين، و صلّى اللّه على محمد و اهل بيته»آن مرد اين دعا را گفت و امام براى او دعا كرد.

٢- امام صادق (ع) فرمود : هر كه عطسه‏اى بشنود و

«الحمد للّه» بگويد و صلوات بفرستد به درد چشم و درد دندان گرفتار نخواهد شد؛ سپس فرمود : اگر عطسه‏اى بشنوى اين دعا را بگو اگر چه بين تو و او دريايى فاصله باشد.

٣- جابر گويد : امام باقر (ع) فرمود : عطسه نيكوست، به جسم فايده مى‏رساند و خداى عزّ و جلّ را به ياد مى‏آورد، به امام گفتم در نزد ما گروهى هستند كه مى‏گويند : براى پيامبر نصيبى از دعاى عطسه نيست، امام فرمود : اگر دروغ‏

بگويند شفاعت محمّد (ص) به آنها نخواهد رسيد.

٤- امام صادق (ع) فرمود : هر كس عطسه كند و دستش را بر تيغه بينى بگذارد و بگويد

«الحمد للّه ربّ العالمين، حمدا كثيرا كما هو اهله، و صلّى اللّه على محمّد النبىّ و آله و سلّم» سپاس و ستايش فراوان خداى را كه پروردگار جهانيان و شايسته حمد است، و درود خدا بر پيامبر و خاندانش، پرنده كوچكى از بينى او خارج شده تا زير عرش پرواز مى‏كند و تا روز قيامت براى او طلب آمرزش مى‏نمايد.

٦٤- درود بر محمّد (ص) و خاندانش هنگام عطسه، و ذبح حيوانات و جماع مكروه نيست بلكه مستحب است‏

١- فضيل بن يسار گويد : به امام باقر (ع) عرض كردم : مردم در سه مورد صلوات بر محمّد و خاندانش را نمى‏پسندند : ١- هنگام عطسه ٢- در موقع سر بريدن حيوانات. ٣- هنگام جماع. امام فرمود : چه شده است آنها را؟ واى بر آنان، منافق شده‏اند، لعنت خدا بر آنان باد.

٢- در كتاب عيون اخبار الرضا نقل شده است : در نامه‏اى كه امام رضا (ع) به مأمون نوشت، فرمود : صلوات بر پيامبر (ص) در هر جا لازم است از جمله هنگام عطسه كردن و سر بريدن حيوانات و غير آن.

٦٥- باب جواز دعاى عطسه براى ذمّى و دعا براى هدايت وى‏

١- ابن ابى نجران از بعضى از دوستانش نقل كرده است كه : مردى مسيحى در نزد امام صادق (ع) عطسه كرد، مردم به او گفتند «هداك اللّه» خدا تو را هدايت كند، امام فرمود :

«يرحمك اللّه» خدا تو را بيامرزد، اصحاب گفتند : او مسيحى است، امام پاسخ داد : تا خدا او را نيامرزد هدايت نمى‏كند.

٦٦- اگر گفتارى با عطسه مقارن باشد جايز است آن عطسه را دليل بر راستى سخن گوينده دانست‏

  ١- امام صادق (ع) از پيامبر (ص) نقل فرموده است : عطسه دليل بر راستى گفتار گوينده است.

٢- و نيز آن حضرت از پيامبر (ص) نقل فرموده است : اگر كسى سخن بگويد و در همان حال فردى عطسه بزند گواه بر درستى گفتار اوست.

٦٧- باب استحباب احترام و بزرگداشت شخص مسنّ مؤمن‏

١- عبد اللّه بن سنان گويد : امام جعفر صادق (ع) به من فرمود : تجليل از پير مرد تجليل از خداى عزّ و جلّ است.

٢- امام صادق (ع) فرمود : از نشانه‏هاى تجليل از خداى عزّ و جلّ تجليل و بزرگداشت مسلمانى است كه [در اثر پيرى] داراى موى سفيد باشد.

٣- امام جعفر صادق (ع) فرمود : كسى كه به بزرگ ما احترام و به كوچك ما رحم نكند از ما نيست.

٤- امام صادق (ع) فرمود : از نشانه‏هاى تجليل از خداى عزّ و جلّ تجليل از مؤمنى است كه [در اثر پيرى] موى او سفيد شده، و هر كس مؤمنى را گرامى بدارد خدا را احترام كرده است و، كسى كه به مؤمن پير اهانت كند خدا قبل از مرگش كسى را مى‏فرستد كه به او توهين نمايد.

٥- امام جعفر صادق (ع) فرمود : سه كس حقّشان ناشناخته نمى‏ماند مگر از جانب منافقى كه به نفاق شناخته شده باشد [در حدّ اعلاى نفاق باشد -١ .] كسى كه مويش را در اسلام سفيد كرده باشد. ٢- حافظ قرآن. ٣- پيشواى عادل.

٦- امام صادق (ع) فرمود : بزرگان خويش را احترام كنيد و صله رحم نماييد.

٧- با اسنادى مانند اين حديث از آن حضرت نقل شده و در آن اضافه شده است : بهترين صله رحم خوددارى از آزار و اذيّت نزديكان است.

٨- امام صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل فرمود : تجليل از مسلمان پير تجليل از خداست.

٩- امام صادق (ع) از پيامبر (ص) نقل فرموده است : هر كس شخص مسنّى را بخاطر پيرى او احترام كند خدا او را از ترس و وحشت روز قيامت در امان خواهد داشت.

١٠- و نيز آن حضرت فرموده است : هر كس پيرى را كه مويش را در اسلام سفيد كرده است احترام كند خدا او را از وحشت روز قيامت در امان دارد.

١١- پيامبر (ص) فرموده : كسى كه نسبت به فضيلت شخص مسن شناخت داشته باشد و او را احترام كند خدا او را از وحشت روز قيامت در امان مى‏دارد.

و نيز فرمود : تجليل از پيرمرد مؤمن احترام به خداست.

١٢- امام صادق (ع) فرمود : كسى كه براى اشخاص فضيلتى قائل نباشد از بابت انديشه خويش مغرور است.

١٣- رسول خدا (ص) فرمود : پيران را تجليل كنيد زيرا احترام به بزرگسالان تجليل از خداست.

٦٨- باب استحباب احترام كريم و شريف‏ ١- حجّال گويد

: از جميل بن درّاج سؤال كردم درست است كه رسول خدا (ص) فرموده است : هر گاه شرافتمند قومى به نزد شما بيايد او را احترام كنيد؟

گفت : بلى، پرسيدم شريف كيست؟ گفت از امام صادق (ع) در اين باره پرسيدم، امام فرمود : شريف كسى است كه داراى مال باشد، از امام پرسيدم حسب چيست؟ فرمود : آن كه به وسيله مال و غير آن كارهاى پسنديده انجام دهد، سؤال كردم كرم چيست؟ فرمود : پرهيزگارى.

٢- امام صادق (ع) از پيامبر (ص) نقل فرموده : وقتى سخاوتمندى به نزد شما بيايد او را احترام كنيد.

٣- امام جعفر صادق (ع) از پيامبر نقل فرمود : هر گاه سخاوتمند قومى به نزد شما بيايد او را گرامى بداريد.

٤- عبد اللّه علوى از جدش نقل كرده است كه امير المؤمنين (ع) فرمود :

وقتى كه عدىّ پسر حاتم به خدمت پيامبر (ص) رسيد پيامبر او را به خانه خويش برد و تنها حصير و بالشى از پوست كه در خانه داشت برايش پهن كرد و او را روى آن نشاند.


6

7

8

9

10

11

12