حلیة المتقین

حلیة المتقین0%

حلیة المتقین نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: اخلاق اسلامی

حلیة المتقین

نویسنده: علامه محمد باقر مجلسی
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 39272
دانلود: 2522

توضیحات:

حلیة المتقین
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 19 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 39272 / دانلود: 2522
اندازه اندازه اندازه
حلیة المتقین

حلیة المتقین

نویسنده:
فارسی

باب نهم: آداب حجاکت کردن، تنقیه، بعضی از ادویه ومعالجه بعضی از امراض و ذکر بعضی از ادعیه و احراز

فصل اوّل: ثواب بیماری و صبر بر آن و بیان شدّت ابتلای مؤمنان

در حدیث صحیح از امام جعفر صادق عليه‌السلام منقول است: روزی حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سر به جانب آسمان کردند، تبسم فرمودند. صحابه از سبب آن سؤال کردند. حضرت فرمود: تعجب کردم از دو ملک که به زمین فرود آمدند، بنده مؤمن صالحی را در جای نمازش نیافتند، به آسمان رفتند و گفتند: پروردگارا! فلان بنده تو را در جای نمازش طلب کردیم نیافتیم او را، و او در بند بیماری است. حق تعالی فرمود: بنویسید برای بنده من مثل آنچه در حال صحت از افعال خیر در شب و روز می کرده است مادام که در بند من است.

در حدیث معتبر دیگر از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: چون بر مؤمن، ضعف پیری غالب شود، حق تعالی امر می فرماید که آنچه در جوانی و قوت می کرده است، برای او بنویسند؛ و همچنین ملکی را موکل می گرداند که برای مؤمن بیمار بنویسد آنچه در حال صحت می کرده است از کارهای خیر؛ و از برای کافر بیمار بنویسد آنچه در حال صحت می کرده است از کارهای بد.

در حدیث حسن و غیر آن از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: بیداری یک شب از بیماری و درد، بهتر است از عبادت یک ساله.

و در حدیث دیگر منقول است: حق تعالی ملک دست چپ را امر می فرماید که در ایام بیماری، گناه بر مؤمن ننویسد.

در حدیث معتبر از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: بدنی که بیماری نکشد طغیان به هم می رساند، خیری نیست در چنین بدنی.

در حدیث دیگر فرمود: یک شب تب برابر است با عبادت یک ساله، و دو شب تب برابر است با عبادت دو ساله، و سه شب تب برابر است با عبادت هفتاد ساله.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: یک شب تب کفاره گناهان گذشته و آینده است.

در حدیث معتبر از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: حق تعالی می فرماید: هرکه سه شب بیماری بکشد، به احدی از عیادت کنندگانش شکایت نکند، بدل می کنم از برای او گوشتی بهتر از گوشت او، و خونی بهتر از خون او، پس اگر او را عافیت دهم، از گناهان پاک می کنم او را، و اگر بمیرانم به سوی رحمت خود می برم او را.

در احادیث معتبره از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: هرکه یک شب بیماری بکشد و قبول کند او را آنچه شرط قبول کردن است، به آن که کسی را خبر ندهد از آنچه کشیده و چون صبح شود خدا را شکر کند، حق تعالی به فضل خود ثواب عبادت شصت ساله به او عطا فرماید.

در حدیث حسن از آن حضرت منقول است: حدّ شکایت نه آن است که بگوید دیشب مرا خواب نبرد و تب داشتم. بلکه آن است که بگوید: به بلایی مبتلا شده ام که هیچ کس به آن مبتلا نشده است، آنچه به من رسیده به هیچ کس نرسیده است، مثل این ها.

در حدیث دیگر فرمود: تب، رسول مرگ است، و زندان خداست در زمین، و گرمی اش از جهنّم است، بهره مؤمن از جهنّم همین است.

از حضرت علی بن الحسین عليهما‌السلام منقول است: نیکو دردی است تب، به هر عضوی بهره ای می رساند او از بلا، و خیری نیست در کسی که به بلا مبتلا نشود.

در روایت دیگر وارد شده است: مؤمن چون تب می کند گناهان از او می ریزد، مانند برگ از درخت؛ و اگر بر رختخواب بیفتد، ناله اش ثواب سبحان اللَّه دارد، فریادش ثواب لا اله الّا اللَّه دارد، از پهلو به پهلو که می گردد، مانند کسی است که در راه خدا شمشیر می زند.

از امام رضا عليه‌السلام منقول است: بیماری برای مؤمن پاک کننده است او را از گناهان، و رحمت الهی است نسبت به او، از برای کافران عذاب و لعنت است.

فرمود: یک شب دردسر، هر گناهی را برطرف می کند، مگر گناهان کبیره.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: چون حق تعالی بنده را دوست دارد، یکی از سه تحفه از برای او می فرستد، یا تب یا درد چشم یا دردسر.

در احادیث معتبره بسیار وارد شده است: بلای پیغمبران از همه شدیدتر است، پس بعد از ایشان اوصیای ایشان، بعد از اوصیا هرکه نیکوتر و فاضل تر است بلایش عظیم تر است، مؤمن را به قدر ایمان و اعمال نیکش به او بلا می رساند، پس هرکه ایمانش صحیح تر و عملش نیکوتر است بلایش بیشتر است، پس هرکه ایمانش ضعیف تر و عمل نیکش کمتر است بلایش کمتر است.

در احادیث معتبره از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: ثواب عظیم با بلای عظیم می باشد. هیچ گروهی را خدا دوست نمی دارد مگر آن که ایشان را مبتلا می گرداند.

فرمود: حق تعالی را بندگان خالص هست که از آسمان هیچ تحفه بر زمین نمی فرستد مگر آن که از ایشان می گرداند به سوی غیر ایشان، و هیچ بلایی نمی فرستد مگر آن که می گرداند از دیگران به سوی ایشان.

به روایت معتبر دیگر از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: چون حق تعالی بنده ای را دوست داشت، غوطه می دهد او را در بلا غوطه دادنی، می ریزد بر او بلا را ریختنی؛ پس اگر خدا را برای دفع آن بلا بخواند حق تعالی می فرماید: لبیک ای بنده من! اگر زود به تو بدهم آنچه طلبیدی قادرم بر آن، و اگر ذخیره کنم برای روز جزا بهتر است از برای تو.

در حدیث حسن از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: مؤمن چهل شب بر او نمی گذرد، مگر آن که او را امری رو می دهد، که اندوهگین شود و به سبب آن متذکر و آگاه گردد.

در حدیث صحیح از آن حضرت منقول است: در بهشت منزلتی هست که هیچ کس به آن منزلت نمی رسد، مگر آن که بلایی به بدن او برسد.

فرمود: اگر مؤمن بداند که در مصیبت ها چه ثواب برای او هست هر آینه آرزو کند که بدنش را از مقراض پاره پاره کنند.

امام محمّد باقر عليه‌السلام فرمود: خداوند عالمیان یاد می کند مؤمن را به تحفه بلا چنانچه کسی از سفر، تحفه برای اهل خود بفرستد. او را پرهیز می فرماید از دنیا چنانچه طبیب، بیمار را پرهیز می فرماید از چیزهایی که به او ضرر می رساند.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: شخصی حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را به خانه خود طلبید، چون داخل خانه او شدند، دیدند که مرغی بر بالای دیوار تخم کرد و آن افتاد و بر روی میخی که در میان دیوار بود بند شد و نیفتاد و نشکست. حضرت صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تعجب فرمودند، آن شخص گفت: از این تعجب می فرمایید؟! به حق آن خداوندی که تو را به راستی فرستاده است، هرگز نقصانی به من نرسیده است. حضرت صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم برخاستند طعام او را تناول نفرمودند و گفتند: هرکه نقصانی به او نرسد، امید خیر در او نیست.

در حدیث دیگر فرمود: خدا مؤمن را به هر بلایی مبتلا می کند، به هر مرگی او را می میراند، اما عقلش را برطرف نمی کند، نمی بینی که شیطان بر مال و فرزندان اهل ایوب مسلط شد و بر عقلش مسلط نشد، که به آن عقل، خدا را به یگانگی بشناسد.

در حدیث حسن دیگر فرمود: حق تعالی می فرماید: اگر نه آن بود که مؤمن در دل خود چیزی می یافت، هرآینه عصابه بر سر کافر می بستم که هرگز دردسر به او نرسد.

فصل دوم: فضیلت و آداب حجامت

به سند صحیح از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: دوا چهار چیز است؛ حجامت و دوا در بینی چکانیدن و حقنه کردن و قی کردن.

در حدیث دیگر منقول است: آن حضرت گذشتند بر جماعتی که حجامت می کردند، فرمود: چه می شد شما را اگر تأخیر می کردید تا پسین روز یک شنبه که درد را بیشتر از بدن می کشد.

در حدیث دیگر فرمود: حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در روز دوشنبه بعد از عصر حجامت کردند، به اجرت حجّام گندم دادند.

در حدیث دیگر فرمود: حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روز دوشنبه بعد از عصر حجامت می کردند، و فرمود: حجامت کردن در آخر روز دوشنبه درد را از بدن می کشد کشیدنی.

در روایت دیگر منقول است: شخصی دید امام موسی کاظم عليه‌السلام در روز جمعه حجامت می کردند، گفت: فدای تو شوم در روز جمعه حجامت می کنی؟! حضرت فرمود: هرگاه خون زیادتی کند بر تو، خواه در شب و خواه در روز، آیة الکرسی بخوان و حجامت بکن.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: هرکه حجامت کند در روز سه شنبه هفدهم یا چهاردهم یا بیست و یکم ماه، او را شفا دهد از دردهای همه سال، شفا بخشد او را از دردسر و درد دندان و دیوانگی و خوره و پیسی.

در روایت دیگر منقول است: شخصی دید امام علی النقی عليه‌السلام در روز چهارشنبه حجامت می کردند. گفت: اهل مکه و مدینه از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روایت می کنند: هرکه در روز چهارشنبه حجامت کند، پیس شود، ملامت نکند مگر خود را. فرمود: دروغ می گویند، کسی پیس می شود که مادرش در حیض به او حامله شده باشد.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: هرکه خواهد حجامت کند باید که در روز پنج شنبه حجامت کند، به درستی که در هر پسین جمعه، خون از جای خود حرکت می کند از ترس قیامت و به جای خود بر نمی گردد تا صبح روز پنج شنبه. فرمود: هرکه حجامت کند در روز پنج شنبه از آخر ماه در اوّل روز، دردها را از بدنش می کشد.

در حدیث دیگر فرمود: چون حجامت کنی و خون از محل حجامت بیرون آید، پس بگو پیش از آن که حجمه را بریزند: «بِسِْم اللَّهِ اَعُوذُ بِاللَّهِ الْکَرِیمِ فِی حَجامَتِی هذِهِ مِنَ الْعَینِ فِی الدَّمِ وَمِنْ کُلِّ سُوءٍ».

در حدیث دیگر فرمود: حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حجامت در سر و در میان هر دو کتف و در پشت گردن می کردند، یکی را نافِعَة می نامیدند، دیگری را مُغیثة یعنی به فریاد رسنده و سوم را مُنقِذَة یعنی خلاص کننده از بلاها.

در روایت دیگر فرمود: مُنقِذه آن است که از سر بینی شِبر کنی به جانب بالا و به هر جای سر که برسد در حجامت کنی.

در روایت معتبر منقول است: امام موسی کاظم عليه‌السلام در روز چهارشنبه حجامت کردند، تب برطرف نشد، پس در روز جمعه حجامت کردند و تب برطرف شد.

از امام رضا عليه‌السلام منقول است: هرکه در چهارشنبه آخر ماه حجامت بکند، برای رد بر اهل طیره، عافیت یابد از هر بلایی و محفوظ ماند از هر دردی و محل حجامتش سبز نشود.

در روایت دیگر منقول است: امام جعفر صادق عليه‌السلام بعد از عصر حجامت می کردند.

از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: حجامت کردن بدن را صحیح می کند و عقل را محکم می کند. فرمود: حجامت مکنید در روز چهارشنبه و روز جمعه ساعتی هست، هرکه در آن ساعت حجامت کند، بمیرد.

در حدیث دیگر فرمود: روز سه شنبه روز خون گرفتن است.

در روایت دیگر از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نهی وارد شده است از حجامت کردن در روز چهارشنبه.

و از امام موسی کاظم عليه‌السلام منقول است: در روز پنج شنبه حجامت بکنید.

به سند معتبر از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: اگر در چیزی شفا هست در شیشه حَجّام و در خوردن عسل است.

فرمود: نیکو عادتی است حجامت، دیده را جلا می دهد و دردها را می برد.

منقول است که حضرت صادق عليه‌السلام فرمود: جبرئیل برای حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مسواک و حجامت را آورد.

در فقه الرضا مذکور است که چون اراده حجامت کنی، چهار زانو در پیش حَجّام بنشین و بگو: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ اَعُوذُ بِاللَّهِ الْکَرِیمِ فِی حَجامَتِی مِنَ الْعَینِ فِی الدَّمِ وَمِنْ کُلِ  سُوءٍ وَاَعْلالٍ وَاَمْراضٍ وَاَسْقامٍ وَاَوْجاعٍ وَاَسْألُکَ الْعافِیةَ وَالْمُعافاةَ وَالشَّفاءَ مِنْ کُلِّ داءٍ».

در حدیث دیگر منقول است که به حضرت صادق عليه‌السلام عرض کردند: مردم بد می دانند حجامت را در روز شنبه و چهارشنبه.

فرمود: حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: هرگاه کسی زیادتی خون در خود یابد البته حجامت کند که مبادا او را بکشد،

فرمود: هرکه اوّل سه شنبه ای که آذر ماه رومی و اوّل بهار است، حجامت کند باعث صحّت بدن او می شود.

امام محمّد باقر عليه‌السلام فرمود: حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را هیچ آزاری به هم نمی رسید مگر آن که پناه به حجامت می بردند.

در حدیث دیگر فرمود: حجامتِ سر، شفای همه دردهاست به غیر از مرگ.

در حدیث دیگر فرمود: هرکه نظر کند به اوّل حجمه که از خون او بریزند، امان می یابد از درد چشم تا حجامت دیگر.

در روایتی از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: چون حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حجامت می کردند، به آب سرد غسل می کردند تا حرارت خون را فرو نشاند.

در حدیث دیگر فرمود: حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اوّل در پشت گردن حجامت می کردند، پس جبرئیل آمد و امر کرد آن حضرت را به حجامت میان دو کتف.

در حدیث دیگر مروی است: حضرت صادق عليه‌السلام حجامت کردند و بعد از حجامت، سه پارچه قند با نبات طلبیدند و تناول نمودند، فرمودند که خون صافی را متولد می کند و حرارت را قطع می کند.

از امام علی نقی عليه‌السلام منقول است: انار شیرین بعد از حجامت خون را ساکن می کند، خون اندرون را صاف می کند.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: حجامت روز شنبه باعث ضعف می شود.

در روایت دیگر منقول است: بسیار بود امام رضا عليه‌السلام در میان شب زیادتی خون می یافتند، در آن وقت حجامت می کردند.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: در ماه مبارک رمضان بهتر آن است که حجامت را در شب بکنند. فرمود: حجامت ما در روز یک شنبه است، حجامت شیعیان ما در روز دوشنبه است. فرمود: زینهار که ناشتا حجامت مکن تا اندک چیزی بخوری که بیشتر باعث بیرون آمدن خون و قوت بدن می شود. فرمود: چون بعد از اکل، حجامت کنند خون جمع می شود و خون فاسد را بیرون می کند، اگر پیش از اکل باشد خون صالح بیرون می رود و خون فاسد در بدن می ماند.

زید شحام می گوید: به خدمت حضرت صادق عليه‌السلام بودم که حجام را طلبیدند و فرمودند: محجمه خود را بشوی و بند کن. پس اناری طلبیدند و تناول فرمودند، چون از حجامت فارغ شدند انار دیگر طلبیدند و تناول فرمودند، گفتند: خوردن انار در این وقت صفرا را فرو می نشاند.

امام محمّد باقر عليه‌السلام از ابو بصیر پرسید: مردم بعد از حجامت چه چیز می خورند؟ گفت: برگ کاسنی و سرکه. فرمود: باکی نیست.

از امام موسی کاظم عليه‌السلام منقول است: کسی خواهد حجامت کند در روز شنبه حجامت بکند. فرمود: حجامت کردن در روز یک شنبه شفای هر درد است.

در روایتی وارد شده: نباید حجامت کرد در روز چهارشنبه، هرگاه قمر در عقرب باشد.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: روز پنج شنبه خون در موضع حجامت جمع می شود، پس چون ظهر شد در بدن متفرق می شود، پس حجامت را پیش از ظهر بکنید.

در حدیث دیگر نهی فرموده از حجامت کردن در وقت ظهر روز جمعه.

از امام موسی کاظم عليه‌السلام منقول است: در هفتم ماه حزیران رومی که در اوایل تابستان است، حجامت بکن، اگر نشود در چهاردهم بکن.

حضرت صادق عليه‌السلام فرمود: حجامت را در آخر روز به جا آورید.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: حجامت در گودی پشت سر موجب غلبه فراموشی است.

حضرت صادق عليه‌السلام فرمود: حجامت سر، به فریاد رسنده است و برای هر دردی نافع است، غیر از مرگ، پس از هر دو طرف ابرو شبر کردند به جانب پشت و با آنجا که انگشت ها می رسید نشان داد، که آنجا حجامت می باید کرد.

در روایت دیگر منقول است: در روز سه شنبه ساعتی هست که اگر حجامت در آن ساعت اتفاق افتد، خون بند نمی شود تا بمیرد.

فرمود: هرکه در وقت ظهر روز جمعه حجامت کند و بلایی به او برسد ملامت نکند مگر خود را.

در حدیث دیگر فرمود: آیة الکرسی بخوان و در هر روز که خواهی حجامت کن. و فرمود: حجامت سر نافع است برای دیوانگی و خوره و پیسی و درد دندان.

در حدیث دیگر، تاریکی چشم و دردسر و غلبه خواب.

و فرمود: چون طفل چهار ماهه شود هر ماه یک مرتبه او را حجامت کنید در گودی پشت سر که لعابش را خشک می کند و حرارت را از سر و بدنش می کشد.

منقول است که امام محمّد تقی عليه‌السلام طبیبی طلبیدند و فرمودند: رگ کف دست را بگشاید. منقول است: شخصی به حضرت صادق عليه‌السلام شکایت کرد از درد جگر. حضرت او را فصد پا فرمود.

شخصی دیگر شکایت کرد از خارش بدن. فرمود: سه مرتبه هر دو پا را حجامت کن در پشت پا یا در میان کعب و بند پا.

شخصی به حضرت موسی کاظم عليه‌السلام شکایت کرد از جرب، فرمود: فصد پای راست بکن و به قدر دو درهم روغن بادام شیرین بر روی آب کشک بریز و بخور و ماهی و سرکه مخور.

شخصی دیگر به حضرت صادق عليه‌السلام شکایت کرد از جرب. فرمود: رگ اکحل را بگشا.

فصل سوم: انواع درمان که از ائمه عليهم‌السلام وارد شده است و بیان جواز رجوع به اطبّا

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: درد سه است و دوا سه است، پس درد: مره است و بلغم و خون، و دوای خون، حجامت و دوای مره، مسهل و دوای بلغم، حمام است.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: از دوای پیغمبران است حجامت کردن، نوره کشیدن، دوا در دماغ چکانیدن.

از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: بهترین دواهای شما، حقنه و دوا در بینی چکانیدن و حجامت کردن و حمام رفتن است.

در حدیث دیگر فرمود: طب عرب در حجامت و حقنه است، آخر دوای ایشان داغ کردن است.

در حدیث دیگر فرمود: طبابت در هفت چیز است: حجامت و حقنه و دوا در بینی کردن و حمام رفتن و قی کردن و خوردن عسل و آخر دوای ایشان داغ است.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: حقنه از جمله دواهای عظیم است، شکم را بزرگ می کند. فرمود: دوا چهار چیز است؛ حجامت و دارو مالیدن و قی کردن و حقنه کردن. و فرمود: طب عربان حجامت و حقنه و حمام رفتن و قی کردن و دوا در بینی کردن است، آخر دوا داغ سوختن است.

از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: بهتر چیزی که به آن مداوا کنید، حقنه است، شکم را فربه می کند، دردهای اندرون را پاک می کند، بدن را قوّت می دهد. و فرمود: روغن بنفشه در بینی بچکانید.

در فقه الرضا عليه‌السلام مذکور است، که حمیه و امساک سر همه دواهاست و معده، خانه دردهاست و هر بدنی را بده آنچه او را عادت فرموده. فرمود: اجتناب کن از دوا خوردن تا بدنت تاب دارد و فرمود: هرگاه گرسنه شوی طعام بخور، هرگاه تشنه شوی آب بخور، هرگاه که بول آمد بکن، تا ضرورت نشود جماع مکن، هرگاه که تو را خواب گیرد خواب بکن، چون چنین کنی بدنت صحیح می باشد همیشه. و فرمود: حق تعالی دوا را مانع می شود از تأثیر کردن تا وقتی که مقدر شده است که آن مرض تا آن وقت باشد، چون آن مدت منقضی شد دوا را رخصت اثر می دهد و به آن دوا شفا می یابد، مگر آن که پیش از آن مدت دعا یا تصدق یا کارهای خیر بکند که خدا پیشتر از آن مدت دوا را رخصت تأثیر دهد.

فرمود: در عسل شفای هر دردی هست، هرکه یک انگشت عسل ناشتا بخورد بلغم را دفع می کند، سودا را برطرف می کند، ذهن را صاف می کند هرگاه با کندر خورده شود. و آب سرد حرارت صفرا را فرو می نشاند، طعام را هضم می کند، اخلاطی که در فم معده است می گدازد، تب را برطرف می کند. فرمود: اگر چیزی بدن را فربه کند، مالیدن بدن است، جامه های نرم پوشیدن و بوی خوش کردن و حمام رفتن. اگر مرده را مالندگی کنند، زنده شود بعید نیست. و تصدق، بلاهای آسمانی را دفع می کند، قضای محکم را برطرف می کند.

فرمود: بیماری را نمی برد چیزی مانند دعا و تصدق و آب سرد. فرمود: منتهای پرهیز و امساک چهارده روز است، پرهیز نه آن است که چیزی نخورد، بلکه آن است که کمتر بخورد، که صحت و مرض در بدن آدمی با یکدیگر در مقام معارضه و مقاتله اند، پس هر وقت که صحت غالب آمد، بیمار به شعور می آید، اشتهای طعام به هم می رساند، پس هرگاه که طعام بطلبد بدهد که شاید شفایش در آن باشد. فرمود: شفای هر درد در قرآن است، پس بیماران خود را مداوا کنید به تصدق، و طلب شفا کنید به قرآن، هرکه را قرآن شفا ندهد، هیچ چیز سبب شفای او نیست.

از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: هرکه دردها در بدن خود یابد و حرارت را بر مزاج خود غالب یابد، با زنان جماع کند که حرارت را فرو می نشاند.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: عامه دردها و بیماری ها از غلبه صفرا و سودا و خون سوخته شده و بلغم زیاد می باشد، پس باید که آدمی تعهد احوال خود بکند، پیش از آن که این ها بر او غالب شود و او را هلاک کند.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به اسانید معتبره منقول است: دوا کنید بیماران خود را به تصدق. فرمود: تصدق بلاهای محکم را دفع می کند. فرمود: تصدق مرگ های بد را از صاحبش دفع می کند.

در روایت دیگر منقول است: شخصی به امام موسی کاظم عليه‌السلام عرض کرد که، با ده نفر از عیالم همه بیماریم. فرمود: ایشان را دوا کنید به تصدق، و هیچ چیز بیشتر و زودتر از تصدق نفع نمی کند.

به سند معتبر از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: شخصی بیمار شد و امیر المؤمنین عليه‌السلام به او فرمود: از زن خود یک درهم از مهری که به او داده ای بطلب که به تو ببخشد و عسل بخر و به آب باران بخور. آن شخص چنین کرد، شفا یافت. از سبب این پرسیدند از آن حضرت. فرمود: حق تعالی می فرماید: اگر زنان از مهر خود به شما به طیب خاطر چیزی ببخشند، بخورید گوارا با عاقبت نیک. و در باب عسل می فرماید که در آن شفاست از برای مردمان. و در باب باران می فرماید: فرستادیم از آسمان آبی مبارک. پس در این جا گوارایی و حسن عاقبت و برکت و شفا همه جمع شد.

در حدیث دیگر منقول است: مرد پیری به خدمت حضرت صادق عليه‌السلام آمد و عرض کرد که دردی دارم، برای آن درد اطبا شراب گفته اند، آیا بخورم؟ حضرت فرمود: چرا دوای خود نمی کنی آبی را که خدا فرموده است که همه چیز به آن زنده است؟ گفت: با من موافقت نمی کند. فرمود: چرا عسل نمی خوری که شفای مردمان گردانیده است؟ گفت: به دستم نمی آید. فرمود: چرا شیر نمی خوری که گوشت و استخوان بدنت از شیر پرورده است؟ گفت: با طبعم موافقت نمی کند. فرمود: می خواهی تو را رخصت بدهم که شراب بخوری و اللَّه هرگز نکنم.

در حدیث معتبر دیگر از آن حضرت منقول است: راه رفتن بیمار باعث نکس مرض و زیادتی آن می شود.

در حدیث معتبر دیگر منقول است: شخصی به آن حضرت عرض کرد: بیماران که نزد ما بیمار می شوند، اطبا ایشان را امر به امساک و پرهیز می کنند. فرمود: ما اهل بیت امساک نمی کنیم مگر از خرما، و خود را مداوا می کنیم به سیب و آب سرد. پرسید: چرا از خرما امساک می کنید؟ فرمود: برای آن که حضرت پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم امیر المؤمنین عليه‌السلام را در بیماری از آن امساک فرمود.

در روایت دیگر از آن حضرت پرسیدند: تا چند روز می باشد پرهیز و امساک بیمار؟ فرمود: تا ده روز.

در حدیث صحیح دیگر فرمود: پرهیز و امساک بعد از هفت روز دیگر نفعی ندارد.

از امام موسی کاظم عليه‌السلام منقول است: پرهیز آن نیست که در اصل چیزی نخوری، بلکه آن است که بخوری و کمتر بخوری.

در حدیث معتبر از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: موسی بن عمران عليهما‌السلام مناجات کرد: پروردگارا! درد را که می دهد؟ خطاب رسید: من. پرسید: دوا از کیست؟ خطاب رسید: از من. پرسید: پس چه می کنند مردم را این حکیمان؟ خطاب رسید: دل های مردم را خوش می کنند.

در حدیث صحیح منقول است: علی بن جعفر از امام موسی کاظم عليه‌السلام سؤال کرد از داغ کردن بیماران و عوذها و افسون ها بر ایشان خواندن. فرمود: باکی نیست در داغ کردن و افسونی که معنی اش را دانی.

در حدیث صحیح دیگر منقول است که شخصی از آن حضرت پرسید: من محتاج می شوم به طبیب نصرانی و به نزد او معالجه می روم و بر او سلام می کنم و او را دعا می کنم؟ فرمود: باکی نیست، از دعا و سلام تو به او نفعی نمی رسد.

در حدیث دیگر فرمود: تا ممکن هست رجوع به معالجه طبیبان مکنید، که این مانند عمارت کردن است که اندکش به بسیار می کشد.

از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: مسلمانان باید دوا نکنند، تا غالب نشود بیماری او بر صحتش.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: هرکه صحتش بر بیماری اش غالب باشد و معالجه کند و بمیرد من از او بیزارم.

در حدیث دیگر فرمود: هرکه با این حال دوا بخورد، اعانت بر کشتن خود کرده است.

در حدیث دیگر منقول است که از امام محمّد باقر عليه‌السلام پرسیدند: به معالجه طبیب یهودی و نصرانی عمل می توان کرد؟ فرمود: باکی نیست، شفا به دست خداست.

در روایت دیگر از حضرت صادق عليه‌السلام پرسیدند: شخصی دوا می خورد و گاه هست که او را می کشد و گاه شفا می یابد، اما بیشتر آن است که شفا می یابد. فرمود: حق تعالی دوا را فرستاده است و شفا را می فرستد، هیچ دردی را خلق نکرده است مگر آن که دوایی برای آن آفریده است، بخور و نام خدا ببر در وقت خوردن.

از امام محمّد باقر عليه‌السلام پرسیدند: زنی یا مردی چشمش آب سیاه می آورد، اطبّا می گویند که چشم تو را میل می زنیم می باید یک ماه یا چهل روز بر پشت بخوابی و حرکت نکنی و به آن حال نماز به ایماء بکند. حضرت فرمود: چون مضطرّ است باکی نیست.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: پیغمبری از پیغمبران بیمار شد، پس گفت: دوا نمی کنم تا آن کسی که مرا درد داده است شفا بدهد. حق تعالی به او وحی فرستاد: تا دوا نکنی من شفا ندهم.

در حدیث دیگر منقول است: شخصی به آن حضرت عرض کرد که من جراحت ها را می بُرم و داغ می کنم به آتش. فرمود: باکی نیست. گفت: دواهای تلخ که سمیت دارد به مردم می دهم مثل غاریقون. فرمود: باکی نیست. گفت: گاه هست که بمیرد. فرمود: هر چند بمیرد باکی نیست. و گفت: گاه هست که شراب و برّه می دهم که بخورند. فرمود: در حرام شفا نمی باشد.

در حدیث معتبر دیگر منقول است که شخصی به آن حضرت عرض کرد: شخصی دوا می خورد و رگ های بدنش را می برند و گاه منقطع می شود و بسیار است که او را می کُشد. فرمود: بُکشد.

در حدیث دیگر عرض کردند: شخصی داغ می سوزاند بر بدن و گاه هست که می کُشد. فرمود: شخصی در زمان حضرت پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم داغ سوزاند و حضرت بر بالای سرش ایستاده بودند.

در حدیث معتبر از حضرت موسی بن جعفر عليهما‌السلام منقول است: هیچ دوایی نیست مگر آن که درد را برمی انگیزد، هیچ چیز در بدن نافع تر از این نیست که تا محتاج نشوی تصرف در بدن نکنی.

فصل چهارم: معالجه انواع تب

در احادیث بسیار وارد شده است: ما مداوا نمی کنیم تب را مگر به ریختن آب سرد بر بدن و خوردن سیب.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: تب از بوی جهنّم است، فرو نشانید حرارت آن را به آب سرد.

در حدیث دیگر فرمود: برای دفع تب هیچ چیز نافع تر از دعا و آب سرد نیست.

از مفضل منقول است: به خدمت آن حضرت رفتم در ایام تابستان و آن حضرت تب داشتند، دیدم طبقی گذاشته است پر از سیب سبز، عرض کردم: مردم سیب را برای تب خوب نمی دانند. فرمود: این تب را برطرف می کند، حرارت را فرو می نشاند.

در حدیث دیگر فرمود: مقدار ده درهم قند به آب سرد، ناشتا خوردن برای دفع تب نافع است.

از امام رضا عليه‌السلام منقول است: روزی رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به نزد امیر المؤمنین عليه‌السلام آمدند، آن حضرت تب داشتند، فرمود: سنجد تناول فرمایند.

از امام موسی کاظم عليه‌السلام منقول است: خاریدن بدن و غلبه خواب و دوار در سر و ثبورها و دمل ها علامت زیادتی خون است.

از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: بشکنید گرمی تب را به بنفشه و آب سرد. و در تابستان بر بدن صاحب تب آب سرد بریزید. و فرمود: یاد ما اهل بیت کردن شفاست از تب و جمیع دردها و وساوس شیطان. و فرمود: بخورید آب باران که بدن شما را پاک می کند، و دردها را دفع می کند.

در حدیث معتبر منقول است: امام جعفر صادق عليه‌السلام از شخصی پرسیدند: شما بیماران خود را به چه چیز دوا می کنید؟ گفت: به این دواهای تلخ. فرمود: هرگاه کسی از شما بیمار شود، قند سفید را بکوبید و آب سرد بر او بریزید و به او بخورانید که، آن خداوندی که به تلخ شفا می دهد قادر است که به شیرین شفا بدهد.

در حدیث دیگر فرمود: کباب دفع تب می کند.

در حدیث دیگر فرمود: دو ماه بیماری کشیدم، خدا مرا الهام کرد که برنج را بخورم. گفتم شستند و اندکی بر روی آتش قرار دادند، در آسیا خورد کردند و پاره ای را سفوف کردند، پاره ای را در میان آب کردم و خوردم. فرمود: تب بر اولاد پیغمبران صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دو برابر دیگران می باشد.

از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: علاج تب به سه چیز می باشد: به قی و عرق و مسهل.

از ابراهیم بن جعفی منقول است: به خدمت حضرت صادق عليه‌السلام رفت و شکایت کرد از تب ربع. فرمود: نبات یا قند را بسای و در میان آب بریز و ناشتا و هر وقت که احتیاج به آب خوردن شود بخور. چنان کرد، به زودی شفا یافت.

امام موسی کاظم عليه‌السلام فرمود: در معالجه تب غب کهنه عسل و سیاه دانه را با هم ممزوج کن و سه انگشت از آن بخور، که این هر دو مبارک است و خدا عسل را فرموده که شفاست. حضرت پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: در سیاه دانه شفای هر درد هست مگر مرگ.

از امام علی نقی عليه‌السلام منقول است: بهترین چیزها برای تب ربع آن است که در روز، نوبه ای پالوده با عسل بسازی و زعفران بسیار در آن بکنی و در آن روز غیر آن چیزی نخوری.

از امام رضا عليه‌السلام منقول است: این تعویذی است برای شیعیان از سل: «یا اَللَّهُ یا رَبَّ الاَرْبابِ وَیا سَیدَ السّاداتِ یا اِلهَ الْالِهَةِ وَیا مَلِکَ الْمُلُوکِ وَیا جَبّارَ السَّمواتِ وَالاَرْضِ اِشْفِنی وَعافِنی مِنْ دائِی هذا فَاِنِّی عَبْدُکَ وَابنُ عَبْدُکَ انْقَلَبَ فی قَبْضَتِکَ وَناصِیتی بِیدِکَ» سه مرتبه این دعا را می خوانی تا خدای تعالی شفا دهد، به حول و قوه خود.

در روایت معتبر وارد شده است که حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را تب شدیدی عارض شد، جبرئیل آمد و این عوذه را بر آن حضرت خواند، در ساعت تب زایل شد: «بِسْمِ اللَّهِ اَرْقیکَ، بِسمِ اللَّهِ اَشْفِیکَ، بِسْمِ اللَّهِ مِنْ کُلّ داءٍ یغنیکَ، بِسْم اللَّهِ وَاللَّهُ شافیک، بِسْمِ اللَّه خُذْها فَتَهْنِئُکَ، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ فَلا اُقْسِمُ بِمَواقِعِ النُّجُومِ لتَبْرَانَ بِاِذْنِ اللَّهِ».

در چند حدیث معتبر منقول است: بر هیچ بیماری و صاحب دردی هفتاد مرتبه حمد خوانده نمی شود، مگر آن که درد ساکن می شود.

در روایت دیگر منقول است: شخصی به خدمت حضرت صادق عليه‌السلام عرض کرد: یک ماه است که تب می کنم، آنچه اطبا گفته اند به عمل آوردم، برطرف نشد. حضرت فرمود: بندهای پیراهن خود را به گشا و سر را در گریبان پیراهن داخل کن و اذان و اقامه بگو و هفت مرتبه سوره حمد بخوان. آن شخص گفت که چنان کردم گویا از بندی رها شدم.

در حدیث دیگر منقول است: یکی از فرزندان آن حضرت بیمار شد. فرمود: ده مرتبه «یا اللَّه» بگو که هیچ مؤمنی نمی گوید مگر آن که حق تعالی می فرماید: لبیک! حاجت خود را بگو.

در حدیث دیگر فرمود: هرکه را علّتی عارض شود، هفت مرتبه سوره حمد بخواند، اگر برطرف نشود هفتاد مرتبه بخواند، من ضامنم که آن علت برطرف شود.

در حدیث معتبر منقول است از داوود بن زربی که گفت: بیمار شدم در مدینه بیماری شدید، چون این خبر به امام جعفر صادق عليه‌السلام رسید به من نوشتند که یک صاع گندم بخر و بر پشت بخواب و آن گندم را بر سینه خود بریز و بگو: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی اِذا سَاَلَکَ بِهِ الْمُضْطَرُّ کَشَفْتَ ما بِهِ مِنْ ضُرٍّ وَمَکَّنْتَ لَهُ فی الاَرْضِ وَجَعَلْتَهُ خَلِیفَتَکَ عَلی خَلْقِکَ اَنْ تُصَلِّی عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَلی اَهْلِ بَیتِهِ وَاَنْ تُعافِینِی مِنْ عِلَّتِی» پس درست بنشین و گندم را جمع کن، باز آن دعا را بخوان، و آن گندم را چهار حصه کن و هر حصه را به یک فقیر بده، باز دعا بخوان. داوود گفت: من چنان کردم، گویا از بندی رها شدم و بسیار کسی کردند، شفا یافتند.

در حدیث صحیح از آن حضرت منقول است: چون به نزد بیمار روی، هفت مرتبه بگو: «اُعیذُکَ بِاللَّهِ الْعَظیمِ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ مِنْ شَرِّ کُلِّ عِرْقٍ نعار وَمِنْ شَرِّ حَرِّ النّارِ».

در حدیث دیگر فرمود: سوره حمد و "قل هو اللَّه احد" و "انا انزلناه فی لیلة القدر" و آیةالکرسی بخوان، پس به انگشت شهادت بر پهلوی بیمار بنویس: «اَللَّهُمَّ ارْحَمْ جِلْدَهُ الرَّقیقَ وَعَظْمَهُ الدَّقیقَ مِنْ سُورَةِ الْحَریقِ یا اُمَّ مُلْدَمٍ اِنْ کُنْتِ آمَنْتِ بِاللَّهِ وَالْیومِ الْاخَرِ فَلا تَأْکُلِی اللَّحْمَ وَلا تَشْرِبِی الدَّمَ وَلا تُهْلِکِی الْجِسْمَ وَلا تُصَدِّعی الرَّأسَ وَانْتَقِلی عَنْ فُلانِ بْنِ فُلانَة» نام او و مادرش را بنویسد الی «مَن یجْعَلُ مَعَ اللَّهِ اِلهاً آخَرَ لا اِلَه اِلّا اللَّهُ تَعالی اللَّهُ عَمّا یشْرِکُونَ عُلُوّاً کَبیراً».

در روایت دیگر فرمود: بیمار سر در گریبان خود داخل کند، اذان و اقامه بگوید، سوره حمد و فلق و ناس و توحید بخواند، و بگوید «اُعِیذُ نَفْسِی بِعِزَّةِ اللَّهِ وَقُدْرَةِ اللَّهِ وَعَظَمَةِ اللَّهِ وَسُلْطانِ اللَّهِ وَبِجَمالِ اللَّهِ وَبِجَمْعِ اللَّهِ وَبِعَتْرَتِهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَعَلَیهِمْ وَبِوُلاةِ اَمْرِ اللَّهِ مِنْ شَرِّ ما اَخافُ اللَّهَ وَاَحْذَرُ وَاَشْهَدُ اَنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَی ءٍ قَدِیرٌ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ العَلِی العَظِیمِ وَصَلَّی اللَّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ. اَللَّهُمَّ اشْفِنِی بِشَفآئِکَ وَداوِنِی بِدَوآئِکَ وَعافِنِی مِنْ بَلآئِکَ».

در روایت دیگر منقول است: شخصی به آن حضرت شکایت کرد، که تبش بسیار به طول انجامیده است. فرمود: آیة الکرسی را در ظرفی بنویس و به آب حل کن و بخور.

در بعضی از کتب معتبره منقول است: برای تب این تعویذ را بنویسد و بر بازوی راست بندد، سوره حمد را تا آخر بنویسد و بعد از آن بنویسد: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ اَعُوذُ بِکَلِماتِ اللَّهِ التّآمّاتِ کُلِّها الَّتِی لا یجاوِزُهُنَّ بِرٌّ وَلا فاجِرٌ مِنْ شَرِّ ما خَلَقَ وَذَرَاَ وَبَرَاَ وَمِنْ شَرِّ الهآمَّةِ وَالسّآمَّةِ وَالحآمَّةِ وَاللّآمَةِ وَمِنْ شَرِّ طَوارِقِ اللَّیلِ وَالنَّهارِ وَمِنْ شَرِّ فُسّاقِ العَرَبِ وَالعَجَمِ وَمِنْ شَرِّ فَسَقَهِ الجِنِّ وَالاِنْسِ وَمِنْ شَرِّ الشَّیطانِ وَشَرَکِهِ وَمِنْ شَرِّ کُلِّ ذِی شَرٍّ وَمِنْ شَرِّ کُلِّ دآبَّةٍ هُو آخِذٌ بِناصِیتِها اِنَّ رَبِّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ، رَبَّنا عَلَیکَ تَوَکَّلْنا وَاِلَیکَ اَنَبْنا وَاِلَیکَ المَصیرُ، یا نارُ کُونِی بَرْداً وَسَلاماً عَلی اِبْراهِیمَ وَاَرادُوا بِهِ کَیداً فَجَعَلْناهُمُ الاَخْسَرِینَ بَرْداً وَسَلاماً عَلی فُلانِ ابْنِ فُلانَةَ» نام بیمار و مادرش نوشته، «رَبَّنا لا تُؤاخِذْنا اِنْ نَسِینا او اَخْطَأْنا رَبَّنا وَلا تَحْمِلْ عَلَینا اِصْراً کَما حَمَلْتَهُ عَلَی الَّذِینَ مِنْ قَبْلِنا، رَبَّنا وَلا تُحَمِّلْنا ما لا طاقَةَ لَنا بِهِ وَاعْفُ عَنّا وَاغْفِرْ لَنا وَارْحَمْنا اَنْتَ مَوْلانا فَانْصُرْنا عَلَی القَوْمِ الکافِرِینَ حَسْبِی اللَّهُ لا اِلهَ اِلّا هُو فَاتَّخِذْهُ وَکِیلاً وَتَوَکَّلْ عَلَی الحَی الَّذِی لایمُوتُ وَسَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَکَفی بِهِ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِیراً بَصِیراً، لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ صَدَقَ وَعْدَهُ وَنَصَرَ عَبْدَهُ وَهَزَمَ الاَحْزابَ وَحْدَهُ ما شآءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ کَتَبَ اللَّهُ لَاَغْلِبَنَّ اَنَا وَرُسُلِی اِنَّ اللَّهَ قَوِی عَزِیزٌ اِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الغالِبُونَ وَمَنْ یعْتَصِمْ بِاللَّهِ فَقَدْ هُدِی اِلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ» وَصَلَّی اللَّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرِینَ».

از سلمان فارسی رحمه الله منقول است که گفت: بعد از وفات حضرت رسالت پناه صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بعد از ده روز از خانه بیرون آمدم، در راه امیر المؤمنین عليه‌السلام را ملاقات کردم، فرمود: برو به نزد حضرت فاطمه عليها‌السلام که تحفه ای از بهشت برای او آمده، می خواهد به تو عطا فرماید. به تعجیل به خدمت آن حضرت شتافتم. فرمود: دیروز در همین موضع نشسته بودم، در خانه بسته و غمگین بودم، فکر می کردم در منقطع شدن وحی الهی از ما و نیامدن ملائکه به سوی ما، ناگهان دیدم در گشوده شد و سه دختر به اندرون آمدند، که کسی به حسن و جمال و طراوت و نزاکت و خوشبویی ایشان هرگز ندیده است، چون ایشان را دیدم برخاستم و سؤال کردم: شما از اهل مدینه اید؟ گفتند: دختر حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ما از اهل زمین نیستیم، ما را پروردگار عزت از بهشت جاوید به سوی تو فرستاده و بسیار مشتاق تو بوده ایم.

از یکی که بزرگ تر ایشان می نمود، پرسیدم: چه نام داری؟ گفت: مقدوده. گفتم: به چه سبب تو را نام این کرده اند؟ گفت: به جهت آن که از برای مقداد بن اسود خلق شده ام. پس از دیگری پرسیدم: تو چه نام داری؟ گفت: ذرّه نام دارم. از سبب نام پرسیدم. گفت: زیرا از برای ابوذر غفاری خلق شده ام. از سوم ایشان پرسیدم: چه نام داری؟ گفت: سَلمی از سبب آن پرسیدم، گفت: زیرا از برای سلمان فارسی آزاد کرده پدر تو، خلق شده ام.

حضرت فاطمه عليها‌السلام فرمود: پس از برای من چه آوردید؟ رطبی چند بیرون آوردند، مانند گرده های نان بزرگ، از برف سفیدتر و از مشک خوشبوتر. پس سلمان گفت: حضرت عليها‌السلام یکی از آن رطب ها به من داد و فرمود: امشب به این رطب افطار کن و فردا هسته آن را برای من بیاور. پس آن رطب را گرفتم، بیرون آمدم، به هر جمعی از اصحاب رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که می گذشتم، می پرسیدند: ای سلمان! مگر مشک همراه داری؟ می گفتم: بلی. پس چون وقت افطار شد تناول کردم، هیچ هسته نداشت.

روز دیگر به خدمت حضرت فاطمه عليها‌السلام رفتم و عرض کردم: هسته نداشت. فرمود: چگونه 3هسته داشته باشد و حال آن که این رطب از درختی به هم رسیده است که حق تعالی آن را در بهشت غرس فرموده است، به سبب دعایی که پدرم به من تعلیم کرده است و هر صبح و شام می خوانم؟ سلمان گفت: ای سیده من! آن دعا را تعلیم من فرما. فرمود: اگر خواهی در دنیا باشی و آزار تب نیابی، پس بر این دعا مواظبت کن، این است دعا: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ بِسْمِ اللَّهِ النُّورِ، بِسْمِ اللَّهِ نُورِ النُّورِ، بِسْمِ اللَّهِ نُورٌ عَلی نُورٍ، بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی هُو مُدَبِّرُ الاُمُورِ، بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ، اَلحَمْدُ للَّهِ  الَّذِی خَلَقَ النُّورَ مِنَ النُّورِ، وَاَنْزَلَ النُّورَ عَلَی الطُّورِ، فِی کِتابٍ مَسْطُورٍ، فِی رَقٍّ مَنْشُورٍ، بِقَدَرٍ مَقْدُورٍ، عَلی نَبِی مَحْبُورٍ، اَلحَمْدُ للَّهِ  الَّذِی هُو بِالعِزِّ مَذْکُورٌ وَبِالفَخْرِ مَشْهُورٌ وَعَلی السَّرّآءِ وَالضَّرّآءِ مَشْکُورٌ، وَصَلَّی اللَّهُ عَلی سَیدنا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرِینَ». سلمان گفت: این دعا را به زیاده از هزار نفر از اهل مکه و مدینه که تب داشتند، تعلیم کردم و همه از تب نجات پیدا کردند.

در حدیث حسن منقول است: بعضی از فرزندان امام جعفر صادق عليه‌السلام بیمار شدند، حضرت فرمود: این دعا را بخوان: «اَللَّهُمَّ اشْفِنِی بِشِفآئِکَ وَداوِنِی بِدَوآئِکَ وَعافِنِی مِنْ بَلآئِکَ فَاِنِّی عَبْدُکَ وَابْنُ عَبْدِکَ».

از برای تب ربع منقول است: این را بنویسند و بر او ببندند: ( یا نارُ کُونی بَرْداً وَسَلاماً عَلی اِبراهیمَ ) [انبیاء / آیه 69].

در روایت دیگر است که این دعا را بر بازوی راستش ببندند: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ ( وَلَو اَنَّ قُرْآناً سُیرَتْ بِهِ الجِبالُ او قُطِّعَتْ بِهِ الاَرْضُ او کُلِّمَ بِهِ المَوْتی بَلْ للَّهِ  الاَمْرُ ) [رعد / آیه 31] جَمِیعاً یا شافِی یا کافِی یا مُعافِی وَبِالحَقِّ اَنْزَلْناهُ وَبِالحَقِّ نَزَلَ بِاسْمِ فُلانِ بْنِ فُلانٍ» و نام او و پدرش را بنویسد: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَعَنِ اللَّهِ وَاِلَی اللَّهِ وَلا غالِبَ اِلَّا اللَّهُ» و برای تب و لرز این آیات را بنویسند و بر بازوی بیمار ببندند: «بِسْمِ اللَّهِ مَرَجَ البَحْرَینِ یلْتَقِیانِ بَینَهُما بَرْزَخٌ لایبْغِیانِ، وَجَعَلَ بَینَهُما بَرْزَخاً وَحِجْراً مَحْجُوراً، یا نارُ کُونِی بَرْداً وَسَلاماً عَلی اِبْراهِیمَ، اَلا اِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الغالِبُونَ، وَلَقَدْ سَبَقَتْ کَلِمَتُنا لِعِبادِنَا المُرْسَلِینَ اِنَّهُمْ لَهُمُ المَنْصُورُونَ وَاِنَّ جُنْدَنا لَهُمُ الغالِبوُنَ».

فصل پنجم: ادعیه جامعه و ادویه مرکبه نافعه

در حدیث معتبر از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: هر دردی که داشته باشی دست را بر موضع درد بگذار و سه مرتبه بگو: «اَللَّهُ اَللَّهُ اَللَّهُ رَبِّی حَقّاً لا اُشْرِکُ بِهِ شَیئاً، اَللَّهُمَّ اَنْتَ لَها وَلِکُلِّ عَظِیمَةٍ فَفَرّجْها عَنِّی».

و در روایت معتبر دیگر فرمود: بگو: بسم اللَّه، و بمال دست بر آن موضع که درد می کند، بگو: «اَعُوذُ بِعِزَّةِ اللَّهِ وَاَعُوذُ بِقُدْرَةِ اللَّهِ وَاَعُوذُ بِجَلالِ اللَّهِ وَاَعُوذُ بِعَظَمَةِ اللَّهِ وَاَعُوذُ بِجَمْعِ اللَّهِ وَاَعُوذُ بِرَسُولِ اللَّهِ وَاَعُوذُ بِعِزَّةِ اللَّهِ مِنْ شَرِّ ما اَحْذَرُ وَمِنْ شَرِّ ما اَخافُ عَلی نَفْسِی»، هفت مرتبه می گویی.

در روایت دیگر فرمود: دست را بر موضع درد بگذار و بگو: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَمُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ، اَللَّهُمَّ امْسَحْ عَنِّی ما اَجِدُ»، و سه مرتبه دست بر آن موضع می کشی.

در روایت دیگر فرمود: شخص دیگری دست بر محل درد بگذارد، هفت نوبت و اقلّش سه نوبت بگوید: «اَیهَا الوَجَعُ اسْکُنْ بِسَکِینَةِ اللَّهِ وَقِرْ بِوِقارِ اللَّهِ وَاحْجُزْ بِحاجِزِ اللَّهِ وَاهْدَأْ بِهَداءِ اللَّهِ، اُعِیذُکَ اَیهَا الاِنْسانُ بِما اَعاذَ اللَّهُ بِهِ عَرْشَهُ وَمَلآئِکَتَهُ یوْمَ الرَّجْفَةِ وَالزَّلازِل».

در روایت معتبر فرمود: برای هر آزار، این دعا را بخوان: «یا مُنْزِلَ الشِّفآءِ وَمُذْهِبَ الدّآءِ اَنْزِلْ عَلَی ما بِی مِنْ دآءٍ شِفآءً».

از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: هرکه برسد بر او المی در بدنش، این دعا بخواند تا هیچ المی و دردی به او نرسد: «اَعُوذُ بِعِزَّةِ اللَّهِ وَقُدْرَتِهِ عَلَی الاَشْیآءِ، اُعِیذُ نَفْسِی بِجَبّارِ السَّمآءِ، اُعِیذُ نَفْسِی بِمَنْ لا یضُرُّ مَعَ اسْمِهِ دآءٌ، اُعِیذُ نَفْسِی بِالَّذِی اسْمُهُ بَرَکَةٌ وَشِفآءٌ».

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: هرکه دردی به هم رساند، دست را بر موضع درد گذارد، و با اخلاص بگوید: ( وَنُنَزّلُ مِنَ القُرآنِ ما هُو شِفآءٌ وَرَحْمَةٌ لِلمُؤْمِنِینَ وَلا یزِیدُ الظّالِمِینَ اِلّا خَساراً ) [اسراء / آیه 82] البته عافیت یابد، از هر علتی که باشد.

در حدیث دیگر فرمود: هرکه را سوره حمد و "قل هو اللَّه احد" شفا ندهد، هیچ چیز او را شفا نمی دهد.

از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: هرگاه کسی آزاری در خود بیابد، بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَصَلَّی اللَّهُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ وَاَهْلِ بَیتِهِ وَاَعُوذُ بِعِزَّةِ اللَّهِ وَقُدْرَتِهِ عَلی ما یشآءُ مِنْ شَرِّ ما أجِدُ».

در حدیث دیگر منقول است: شخصی به خدمت آن حضرت رفت، شکایت کرد از بسیاری بیماری و پریشانی. فرمود: این دعا بخوان: «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ العَلِی العَظِیمِ، تَوَکَّلْتُ عَلَی الحَی الَّذِی لایمُوتُ وَالحَمْدُ للَّهِ  الَّذِی لَمْ یتَّخِذْ وَلَداً وَلَمْ یکُنْ لَهُ شَرِیکٌ فِی المُلْکِ وَلَمْ یکُنْ لَهُ وَلِی مِنَ الذُّلِّ وَکَبِّرْهُ تَکْبِیراً».

در حدیث معتبر از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: حضرت موسی بن عمران عليهما‌السلام به حق تعالی شکایت کرد، از غلبه رطوبت. حق تعالی او را امر فرمود که هلیله و بلیله و آمله را بساید و با عسل خمیر کند و بخورد. حضرت فرمود: این است که شما اطریفل می گویید.

در طبّ الائمّه عليهم‌السلام روایت کرده است: شخصی به خدمت امام علی نقی عليه‌السلام آمد و عرض کرد: در همسایگی ما شخصی را عقرب گزیده است، بیم آن است که هلاک شود. فرمود: بخورانند به او دوای جامع را که از امام رضا عليه‌السلام به ما رسیده است. پس فرمود: سنبل و زعفران و قاقله و عاقرقرحا و خریق سفید و بذر البنج و فلفل سفید، همه مساوی یکدیگر و فرفیون در برابر هر یک از آن ها بسیار نرم بکوبند، از حریر بیرون کنند، به عسلی که کَفَش را گرفته باشند خمیر کنند، کسی را که مار یا عقرب گزیده باشد یک حَبّ آن را با آب حلتیث به او بخورانند که در ساعت شفا یابد.

از امام رضا عليه‌السلام روایت کرده است: از برای فالج و لَقوه یک حَبّ آن را با آب مرزنگوش در بینی بچکانند.

از امام محمّد تقی عليه‌السلام نقل کرده است: از برای سردی معده و خفقان قلب نافع است که یک حب آن را به آب زیره که پخته باشند بخورند.

در حدیث دیگر از امام رضا عليه‌السلام منقول است: از برای آزار سپرز یک حَب آن را به آب سرد و اندک سرکه بخورند.

در روایت دیگر از امام رضا عليه‌السلام نقل کرده است: از برای درد پهلوی راست یک حب آن را به آب زیره پخته بخورند، و از برای درد پهلوی چپ یک حب آن را به آب ریشه کرفس که پخته باشند بخورند.

در حدیث دیگر فرمود: از برای اسهال یک حبش را به آب مورد پخته بخورند.

از امام محمّد تقی عليه‌السلام روایت کرده است: یک حبش را با آب سداب یا به آب ترب پخته بخورند.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: اگر مردم بدانند که در سنا چه منفعت ها هست، هر آینه قیمت هر مثقالی دو مثقال طلا شود و به درستی که امان می بخشد از بهق و پیسی و خوره و دیوانگی و فالج و لقوه. اگر با مویز سرخ بی دانه و هلیله سیاه همه اجزاء مساوی به عمل آورند، هر روز ناشتا به قدر سه درهم بخورند، در هنگام خواب نیز همین مقدار بخورند، این فواید می بخشد و بهترین دواهاست.

در طبّ الائمّه عليهم‌السلام روایت کرده است: از مغز خیار شنبر پاک کرده یک رطل بگیرند، در میان یک رطل آب یک شبانه روز بخیسانند، پس صاف کنند و با یک رطل عسل صافی و یک رطل آب بِهْ و چهل مثقال روغن گل سرخ ممزوج گردانند، و به آتش نرم به قوام آورند، از روی آتش بردارند و بگذارند تا سرد شود پس در آن فلفل و دارفلفل و قرفه و قرنفل و قاقله و زنجبیل و دارچینی و جوزبوا از هر یک سه مثقال گرفته و کوفته و پخته در آنچه سابق مذکور شد ممزوج کنند، در سبوی سبزی یا شیشه بکنند، در وقت حاجت در سه روز، هر روز دو مثقال از آن ناشتا بخورند، از برای غلبه صفرا و سودا و بلغم در معده و قی و تب و ترکیدن دست و پا و زحیر و درد شکم و درد جگر و حرارت سر و یرقان و تب های شدید و درد شبانه و ذَکَر نافع باشد، بعد از آن باید پرهیز کند از خرما و ماهی و سرکه و سبزی ها، و غذای آش اماج باشد با روغن کنجد و دوای دیگر نقل کرده است که از هلیله سیاه و هلیله زرد و سقمونیا از هر یک، شش مثقال و از فلفل و دارفلفل و زنجبیل خشک و زنیان و خشخاش سرخ و نمک هندی از هر یک چهار مثقال و از نار مشک و قاقله و شقاقل و چوب بلسان و دانه بلسان وسلیخه مقشر و علک رومی و عاقرقرحا و دارچینی از هر یک دو مثقال، مجموع دواها را با یکدیگر بکوبند، بپزند و سقمونیا را جدا بکوبند، بپزند و هشتاد و پنج مثقال شکر پنیر را در پاتیل آب کنند، قدری از عسل نیز در آن بریزند و آن اجزاء را با این ها معجون سازند، در وقت حاجت دو مثقال از آن را ناشتا و دو مثقال در وقت خواب بخورند نافع است برای قوت جماع، و سردی را از مفاصل و سلس البول و طپیدن دل و تواتر نفس و امتلای معده و کرم معده و دل را جلا می دهد، اشتهای طعام می آورد، درد سینه و زردی چشم و زردی رنگ و یرقان و غلبه تشنگی را می برد، برای تب و لرز و دردهای کهنه و دردسر و بی دماغی نافع است.

به سند دیگر روایت کرده است: روزی فرعون، بنی اسرائیل را همگی ضیافت کرد و زهر در طعام ایشان داخل کرد که ایشان را هلاک کند، حق تعالی این دوا را به حضرت موسی عليه‌السلام فرستاد و چون خوردند از زهر به ایشان آسیبی نرسید. جبرئیل گفت: قدری سیر مقشر بگیر و بشکن و نرم بکوب و در پاتیل بینداز و از روغن گاو آن قدر بر آن سیرها بریز که بپوشاند آن ها را و آتش نرم آن قدر در زیر پاتیل بسوزان که آن سیرها آن روغن را بخورد و از روغن چیزی نماند، پس همان مقدار شیر گاو تازه زاییده بر آن بریز و آتش نرم آن قدر برافروز که از آن شیر هم چیزی نماند، پس همان قدر عسل مصفّی که مومش را گرفته باشند در پاتیل بریز آن قدر بسوزان که آن را هم بخورد، پس از سیاه دانه ده درهم و از فلفل و مرزنگوش هر یک پنج درهم بگیر و نرم بکوب و در پاتیل بریز و بر هم بزن تا مخلوط شود به آن سیر، پس ظرفی را بگیر و اندرون آن را به روغن گاو چرب کن و این دوا را در آن بریز و در میان جو یا خاکستر چهل روز پنهان کن و هر چند کهنه تر شود نیکوتر می شود.

و فرمود: نافع است برای دفع لغوه کهنه و تازه، کسی را که سرما زده باشد و برای سبل چشم و درد پا و ضعف معده و صرع و غش اطفال و ترسیدن زنان در خواب و زرداب و خوره و زیادتی بلغم ودفع سم گزیدن مار و عقرب.

و فرمود: چون یک ماه بر این دوا بگذرد، برای درد دندان و امراض بلغمی به قدر نصف گردکان ناشتا بخورد، چون دو ماه بر او بگذرد برای تب و لرز و آزارهای چشم نافع است. چون سه ماه بر آن بگذرد برای صفرا و بلغم سوخته و جمیع مرض های صفرا، و ناشتا خوردن نافع است.

چون چهار ماه بگذرد برای تاریکی چشم و تنگی نفس نافع است، چون پنج ماه بر آن بگذرد، کسی که درد سر داشته باشد به قدر نیم عدس از این دوا را با روغن بنفشه ممزوج گردانیده در بینی بچکاند، چون شش ماه بر آن بگذرد کسی که درد شقیقه داشته باشد به قدر یک عدس از آن با روغن بنفشه مخلوط گردانیده در بینی بچکاند، از آن جانبی که درد می کند در اوّل روز.

و چون هفت ماه بر آن بگذرد برای دفع بادی که در گوش به هم می رسد به قدر یک عدس با روغن گل سرخ ممزوج ساخته در گوش چکاند، در اوّل روز و در هنگام خواب، و چون هشت ماه بگذرد آن را با آب خوردن برای دفع خوره نافع است.

چون نه ماه بگذرد، نافع است برای غلبه خواب و هذیان گفتن در خواب و ترس و بیم، باید که با روغن ترب ناشتا و در وقت خواب به قدر یک عدس خورده شود، چون ده ماه بگذارد برای غلبه صفرا وتب های اندرونی و اختلال عقل به قدر یک عدس با سرکه بخورند، برای سفیدی چشم ناشتا در وقت خواب بخورند. چون یازده ماه بر آن گذشت از برای سودایی که این کس را به ترس و وسواس می اندازد، به قدر یک نخود با روغن گل سرخ ناشتا و به قدر یک نخود بی روغن در هنگام خوابیدن بخورد.

چون دوازده ماه بگذرد از برای فالج کهنه و تازه به آب مرزنگوش به قدر یک نخود بخورد و با روغن زیت نمک بر پا بمالد در وقت خواب و از سرکه و شیر و ماست و سبزی ها و ماهی اجتناب نماید، چون سیزده ماه بگذرد به قدر یک نخود از آن با آب سداب حل کند و در اوّل شب بخورد نافع است برای درد اندرون و خندیدن بی سبب و با ریش بازی کردن.

و اگر چهارده ماه بگذرد، برای دفع ضرر زهرها نافع است، اگر زهری به او خورانیده باشند تخم بادنجان را بکوبند و بجوشانند و صاف کنند، با یک نخود از این دوا در سحر بخورند و آب نیم گرم از عقبش بخورند، سه شب یا چهار شب. چون پانزده ماه بگذرد برای دفع سحر و بادها نافع است، چون شانزده ماه بگذرد به قدر نیم عدس آن را به آب باران تازه حل کرده، به دیده کسی بکشد که نور بینایی چشمش کم شده باشد، در بامداد و شام و وقت خواب تا چهار روز، اگر برطرف نشود، تا هشت روز.

چون هفده ماه بگذرد، برای دفع خوره یک گلوله از آن با روغن پاچه گاو، ناشتا و در وقت خواب بخورند و به قدر یک حبه اش را بر بدن بمالند و اندکی را با روغن زیت یا روغن گل سرخ در بینی بچکانند، در آخر روز در حمام. چون هیجده ماه بگذرد، برای دفع بهق آنجا را سوزن بزنند، که خون درآید و به قدر یک نخود با روغن بادام تلخ یا روغن صنوبر بخورند، اندکی را در بینی بچکانند، با نمک در آن محل بمالند. چون نوزده ماه بگذرد اگر آب انار شیرین را گرفته به قدر یک دانه جو از حنظل و با یک نخود از این دوا ناشتا بخورند، برای دفع سهو و فراموشی و بلغم سوخته و تب کهنه نافع است.

چون بیست ماه بگذرد به قدر یک عدس از آن گرفته با آب حل کنند، برای سنگینی گوش، در گوش بچکانند، اگر نفعی ظاهر نشود، در روز دیگر باز بچکانند و اندکی بر کله سرش بریزند و از برای صاحب مرض سرسام با آب انار ترش نافع است.

در حدیث دیگر روایت کرده است از حضرت صادق عليه‌السلام : مثل این دوا را جبرئیل برای حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آورد، و فرمود: چهار رطل از سیر مقشر بگیرند، در پاتیل کنند، چهار رطل شیر گاو بر آن بریزند بپزند آن قدر که شیر نماند، باز چهار رطل روغن گاو بر آن بریزند، آن قدر بجوشانند که روغن نماند، پس به قدر دو درهم بابونه بر آن بپاشند و بر هم بزنند تا خوب به قوام آید و در کوزه کرده، سرش را ببندند، در میان جو یا خاک پنهان کنند، در مدت ایام تابستان و در زمستان بیرون آورند، در بامداد به قدر یک گردکان بخورند، برای هر دردی منفعت داشته باشد.

کلینی رحمه الله در حدیث معتبر روایت کرده است: اسماعیل بن الفضل شکایت کرد به خدمت حضرت صادق عليه‌السلام از قراقر معده و این که طعام در معده هضم نمی شود، حضرت فرمود: چرا نمی گیری آن نبیذی را که ما می خوریم و باعث هضم طعام می شود و قراقر و بادهای شکم را دفع می کند؟

پس فرمود: یک صاع از مویز بگیر و دانه اش را بیرون کن و پاک بشوی و در ظرف کن و آن قدر آب بر آن بریز که همه را بپوشاند، و در زمستان سه شبانه روز بگذرد و در تابستان یک شبانه روز، پس صاف کن و آب صافش را در دیگ کن دو حصه برود و یک حصه بماند پس نیم رطل عسل را در دیگ بریز و آن قدر بجوشان که آن قدر شود که پیش از عسل ریختن شده بود، پس زنجبیل و خولنجان و دارچینی و زعفران و قرنفل و مصطکی را بگیر و همه را بکوب و در میان دیگ بینداز که چند جوشی بزند، پس دیگ را پایین گذار تا سرد شود، صاف کن و هر صبح و پسین قدری از آن بخور. راوی گفت: چنان کردم و آزارم برطرف شد.

فصل ششم: معالجه درد سر و شقیقه و زکام و صرع و اختلال دماغ و تصرف جن

از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: برای دفع درد سر و نصف سر این دعا را بنویسد و بر آن جانب که درد می کندبیاویزد: «اَللَّهُمَّ اَنْتَ لَسْتَ بِألهٍ اِسْتَحْدَثْناهُ وَلابِرَبٍّ یبیدُ ذِکْرُهُ وَلامَعَکَ شُرَکاءُیقْضُونَ مَعَکَ وَلا کانَ قَبْلَکَ اِلهٌ نَدْعُوهُ وَنَتَعَوَّذُ بِهِ وَنَتَضَرَّعُ اِلَیهِ وَنَدَعُکَ وَلا اَعانَکَ عَلَی خَلْقِنا مِنْ اَحَدٍ فَنَشُکُّ فیکَ لااِله اِلّا اَنْتَ وَحْدَکَ لاشَریکَ لَکَ عافِ فُلانِ بْنِ فلانَةِ وَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَاَهْلِ بَیتِهِ».

در روایت معتبر از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: هرکه درد سر داشته باشد، یا بولش بند شده باشد دست بر جای درد بگذارد و بگوید: «اُسْکُنْ سَکَّنْتُکَ بِالَّذی سَکَنَ لَهُ ما فِی اللَّیلِ وَالنَّهارِ وَهُو السَّمِیعُ الْعَلِیمُ».

از امام علی نقی عليه‌السلام منقول است: برای درد سر این آیه را بر قدح آبی بخواند و بخورد: ( اَوَلَمْ یرَ الَّذینَ کَفَرُوا اَنَّ السَّمواتِ وَالْاَرْضَ کانَتا رَتْقَاً فَفَتَقْنا هُما وَجَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَی ءٍ حَی  اَفَلا یؤمِنُونَ ) [انبیاء / آیه 30].

در حدیث معتبر منقول است: حبیب سیستانی شکایت کرد به حضرت باقر عليه‌السلام که هفته ای دو مرتبه مرا درد شقیقه می گیرد. فرمود: بگذار دست را بر آن جانب که درد می کند و سه مرتبه بگو: «یا ظاهِراً مَوجُوداً وَیا باطِناً غَیرَ مَفْقُودٍ اُرْدُدْ عَلی عَبْدِکَ الضَّعیفِ اَیادیکَ الْجَمیلَةَ عِنْدَهُ وَاَذْهِبْ عَنْهُ ما بِهِ مِنْ اَذَی اِنَّکَ رَحیمٌ وَدُودٌ».

در حدیث دیگر فرمود: برای دفع درد سر دست بر سر بمالد و هفت نوبت بگوید: «اَعُوذُ بِاللَّهِ الَّذی سَکَنَ لَهُ ما فی البَّرِ وَالْبَحْرِ وَما فی السَّمواتِ وَالْاَرضِ وَهُو السَّمیعُ الْعَلیمُ».

در روایت دیگر منقول است: برای دفع درد گوش دست بر گوش بمالد و هفت مرتبه این دعا بخواند.

در روایت دیگر فرمود: برای دفع درد سر دست را بر بالای سر بگذارد، بگوید: ( لَو کانَ مَعَهُ الِهَةٌ کَما یقُولُونَ اِذاً لَابْتَغُوا اِلی ذِی العَرْشِ سَبیلاً ) [اسراء / آیه 42] ( وَاِذا قِیلَ لَهُمْ تَعالَوا اِلی ما اَنْزَلَ اللَّهُ وَاِلَی الرَّسوُلِ رَاَیتَ الْمُنافِقینَ یصُدُّونَ عَنْکَ صُدُوداً ) [نساء / آیه 61].

در حدیث معتبر منقول است: شخصی به خدمت حضرت صادق عليه‌السلام آمد و گفت: من سفر بسیار می کنم و در جای هولناک به سر می برم، چیزی به من تعلیم فرما که نترسم. حضرت فرمود: چون چنین جایی وارد شوی دست را بالای سر بگذار به آواز بلند بگو: ( اَفَغَیرَ دینِ اللَّهِ یبْغُونَ وَلَهَ اَسْلَمَ مَنْ فی السَّمواتِ وَاْلارْضِ طَوْعاً وَکَرْهاً وَاِلَیهِ یرْجَعوُنَ ) [آل عمران / آیه 83]، آن شخص گفت که در بیابانی وارد شدم که می گفتند جن در آنجا بسیار است، شنیدم که کسی می گفت: بگیریدش. این آیه را من خواندم که دیگری جواب گفت: چگونه بگیریمش و حال آن که پناه به آیه کریمه طیبه برده است.

در حدیث دیگر منقول است: شخصی به آن حضرت شکایت کرد، که پسری دارم و گاهی او را باد جن و ام الصبیان می گیرد، به حدّی که از او نا امید می شوم. فرمود: هفت مرتبه سوره حمد را با مشک و زعفران بر ظرفی بنویس و به آب بشوی و تا یک ماه از آن آب بده بخورد، شفا یابد. راوی گفت که یک مرتبه که خورد برطرف شد.

در حدیث دیگر فرمود: کسی را که صرع بگیرد این دعا را بر او بخوانید: «عَزَمْتُ عَلَیکَ یا ریحُ بِالْعَزیمَةِ الَّتی عَزَمَ بِها عَلِی بْن اَبیطالِبٍ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ عَلی جِنّ وادِی الْصَّبْرَةِ فَاَجابُوا وَأطاعُوا لِما اَجَبْتَ وَاَطَعْتَ وَخَرَجْتَ عَنْ فُلانِ بْنِ فُلانَةِ السّاعَةَ».

در روایت دیگر منقول است: شخصی را اختلال دماغ به هم رسیده بود. حضرت فرمود: هر شب در هنگام خواب این دعا بخوان: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ امَنْتُ بِاللَّهِ وَکَفَرْتُ بِالطّاغوتِ، اَللَّهُمَّ احْفَظْنِی فی مَنامی وَفی یقظَتی اَعُوذُ بِعِزَّةِ اللَّهِ وَجَلالِهِ مِمّا اَجِدُ وَاَحْذَرُ».

از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: کسی را باد جن گیرد، بر او سوره حمد و "قل اعوذ برب الناس" و "قل اعوذ برب الفلق" هر یک را ده مرتبه بخوانند، این سوره را در جامی با مشک و زعفران بنویسند و به او بخورانند، در آب وضو و غسلش داخل کنند.

در حدیث دیگر منقول است: امام رضا عليه‌السلام شخصی را دیدند که صرعش گرفته است، قدح آبی طلبیدند و سوره حمد و "قل اعوذ برب الناس" و "قل اعوذ برب الفلق" بر آن آب خواندند، بر سر و روی او پاشیدند به هوش آمد.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: در خانه ای که جنیان سنگ می اندازند، صاحب خانه آن سنگ را بردارد، بگوید: «حَسْبِی اللَّهُ وَکَفی سَمِعَ اللَّهُ لِمَنْ دَعا، لَیسَ وَراءَ اللَّهِ مُنْتَهی.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: برای درد سر روغن گشنیز را در بینی بچکاند، خوب شود. و شخصی به خدمت حضرت صادق عليه‌السلام شکایت کرد، از دردسر. فرمود: به حمام برو و پیش از آن که داخل آب شوی هفت جام آب گرم بر سر بریز و در هر مرتبه بِسْمِ اللَّهِ بگو.

منقول است: شخصی به امام رضا عليه‌السلام شکایت کرد که سردی عظیم در سر خود می یابم، به حدی که اگر باد بر آن بوزد بیم آن است که غش کنم. فرمود: روغن عنبر و روغن زنبق بعد از طعام خوردن به دماغ بچکان.

در حدیث صحیح از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: هیچیک از فرزندان آدم نیست مگر آن که در او دو رگ هست، یک رگ بر سرش که خوره را به حرکت می آورد، دیگری در بدنش که پیسی را به حرکت می آورد، پس چون آن رگ به حرکت می آید خدای تعالی زکام را بر او مسلط می گرداند که دردهای سر را می کشد و اگر آن رگ بدن به حرکت می آید، حق تعالی دمل را بر آن مسلط می گرداند که دردهای بدن را می کشد، پس کسی که دمل و زکام به هم رساند خدا را شکر کند.

در روایت دیگر فرموده است: زکام لشکری است از لشکرهای خدا، می فرستد که دردهای بدن را برطرف کند.

در چند روایت دیگر وارد شده است که زکام را علاج نباید کرد.

در روایت دیگر از آن حضرت وارد شده است در معالجه زکام که پنبه را به روغن بنفشه آلوده کند، در وقت خواب بر مقعد خود گذارد.

در روایت دیگر فرمود: یک دانک سیاه و نیم دانک دانه کندس را نرم بکوبند، در دماغ بدمند زکام را برطرف می کند.

فصل هفتم: معالجه سایر امراض و دردسر و گلو

در حدیث معتبر از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: هرگاه چشم کسی آزرده باشد باید که آیة الکرسی بخواند، به اعتقاد درست که البته شفا می یابد.

در روایت معتبر دیگر منقول است: حضرت صادق عليه‌السلام به شخصی فرمود: می خواهی دعایی به تو تعلیم نمایم که برای دنیا و آخرت تو نافع باشد و درد چشم تو را زایل کند؟ گفت: بلی. فرمود: بعد از نماز صبح و نماز شام مداومت کن بر این دعا: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْألُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ عَلَیکَ اَنْ تُصلِّی عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تَجْعَلَ النُّورَ فی بَصَرِی وَالْبَصِیرَةَ فِی دینِی وَالْیقِینَ فی قَلْبِی وَالاِخْلاصَ فی عَمَلی وَالسَّلامَةَ فی نَفْسِی وَالسَّعَةَ فی رِزْقی وَالشُکْرَ لَکَ اَبَداً ما اَبْقَیتَنی».

در حدیث دیگر منقول است: حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم برای درد چشم این دعا را می فرمودند که بخوانند: «اَللَّهُمَّ مَتِّعْنی بِسَمْعی وَبَصَری وَاجْعَلْهُمَا الْوارِثَینِ مِنّی وَانْصُرْنی عَلی مَنْ ظَلَمَنی وَارِنی فیهِ ثاری».

در روایت دیگر منقول است: شخصی به خدمت حضرت صادق عليه‌السلام آمد، دید که چشم آن حضرت آزار عظیم دارد، روز دیگر به خدمت آن حضرت رفت دید که هیچ آزار نمانده است، از سبب آن پرسید. فرمود: این تعویذ را خواندم: «اَعُوذُ بِعِزَّةِ اللَّهِ، اَعُوذُ بِقُدْرَةِ اللَّهِ، اَعُوذُ بَعَظَمِةِ اللَّهِ، اَعُوذُ بِجَلالِ اللَّهِ، اَعُوذُ بِجَمالِ اللَّهِ، اَعُوذُ بِکَرَمِ اللَّهِ، اَعُوذُ بِبَهاءِ اللَّهِ، اَعُوذُ بِغُفرانِ اللَّهِ، اَعُوذُ بِحُکْمِ اللَّهِ، اَعُوذُ بِذِکْرِ اللَّهِ، اَعُوذُ بِرَسُولِ اللَّهِ، اَعُوذُ بِآلِ رَسوُلِ اللَّهِ صَلّی اللَّهُ عَلَیهِ وَعَلَیهِمْ ما اَجِدُ فی عَینی وَما اَخافُ وَاَحْذَرُ، اَللَّهُمَّ رَبَّ الطَّیبِینَ اَذْهِبْ ذلِکَ عَنّی بِحَوْلِکَ وَقُدْرَتِکَ».

ابن شهر آشوب روایت کرده است که مرد کوری شنید که امیر المؤمنین عليه‌السلام این دعا را می خواندند. آن شخص به خانه رفت و وضو ساخت و نماز کرد و بعد از نماز این دعا را خواند، چون به این موضوع رسید: «اَنْ تَجْعَلَ النُّورَ فی بَصَری» دیده اش بینا شد. دعا این است: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْاَلُکَ یا رَبَّ الاَرْواحِ الْفانِیةِ وَرَبَّ الاَجْسادِ الْبالِیةِ اَسْاَلُکَ بِطاعَةِ الاَرْواحِ الرَّاجِعَةِ اِلی اَجْسادِها وَبِطاعَةِ الاَجْسادِ المُلْتَئمَةِ اِلی اَعْضائِها وَبِانْشِقاقِ الْقُبُورِ عَنْ اَهْلِها وَبِدَعْوَتِکَ الصّادِقَةِ فیهِمْ وَاَخْذُکَ بِالْحَقِّ بَینَهُمْ اِذا بَرزَ الْخَلائِقَ ینْظُرُونَ قَضاءَکَ وَیرَوْنَ سُلْطانَکَ وَیخافُونَ بَطْشَکَ وَیرْجُونَ رَحْمَتَکَ یوْمَ لا ینْفَعُ مالٌ و لا بَنُونٌ و یوْمَ لا یغْنی مَوْلی عَنْ مَوْلی شَیئاً وَلا هُمْ ینْصَرُونَ اِلّا مَنْ رَحِمَ اللَّهُ اِنَّهُ هُو الْعَزیزُ الرَّحیمُ اَسْاَلُکَ یا رَحْمنُ اَنْ تَجْعَلَ النُّورَ فی بَصَری وَالْیقینَ فی قَلْبی وَذِکْرَکَ بِاللَّیلِ وَالنَّهارِ عَلی لِسانی اَبَداً ما اَبْقَیتَنی اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَی ءٍ قَدیرٌ».

در روایت دیگر از امام موسی عليه‌السلام منقول است: شخصی به آن حضرت شکایت کرد از ضعف باصره، گفت: به مرتبه ای رسیده است که شب کور شده ام. فرمود: آیه «اللَّهُ نُورُ السَّمواتِ وَالْاَرْضِ» تا آخر، مکرر در جامی بنویس و به آب محو کن و آب را در شیشه کن و از میل به چشم بکش. راوی گفت که، کمتر از سه میل کشیدم، بینایی من برگشت.

در حدیث معتبر منقول است از امام رضا عليه‌السلام که شفای چشم در خواندن سوره حمد و ( قل اعوذ برب الناس ) و ( قل اعوذ برب الفلق ) و آیةالکرسی و کشیدن قسط و مر و کندر است.

و دعای درد گوش در دعاهای درد سر گذشت.

در حدیث دیگر منقول است: شخصی به امام جعفر صادق عليه‌السلام شکایت کرد از سنگینی گوش. فرمود: دست بر گوش بکش و این آیات را بخوان: ( لَو اَنْزَلْنا هَذَا الْقُرآنَ عَلی جَبَلٍ لَرَاَیتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیةِ اللَّهِ وَتِلْکَ الاَمْثالُ نَضْرِبُها لِلنّاسِ لَعَلَّهُمْ یتَفَکَّرُونَ، هُو اللَّهُ الَّذِی لا اِله اِلّا هُو عالِمُ الْغَیبِ وَالشّهادةِ هُو الرَّحْمَنُ الرَّحیمُ، هُو اللَّهُ الَّذِی لا اِلهَ اِلَّا هُو الْمَلِکُ الْقُدُّوسُ السَّلامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَیمِنُ الْعَزیزُ الْجَبّارُ الْمُتَکَبِّرُ سُبْحانَ اللَّهِ عَمّا یشْرِکونَ، هُو اللَّهُ الْخالِقُ الْبارِی ءُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الاسْماءُ الْحُسْنی یسَبِّحُ لَهُ ما فی السَّمواتِ وَالاَرْضِ وَهُو الْعَزیزُ الْحَکیمُ ) [حشر/آیه 24 - 21].

در روایت دیگر وارد شده است که برای درد گوش به روغن یاسمن یا روغن بنفشه هفت مرتبه بخواند: ( کَاَنْ لَمْ یسْمَعْها کَاَنَّ فی اُذُنَیهِ وَقْراً؛ اِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤادَ کُلُّ اُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْئولاً ) [لقمان / آیه 7؛ اسراء / آیه 36]، پس آن روغن را در گوش بچکاند.

از برای قطع رعاف منقول است: بر پیشانی او بنویسد: ( وَقیلَ یا اَرْضُ ابْلَعی مائَکِ وَیا سَماءُ اَقْلِعی وَغیضَ الْماءُ وَقُضِی اْلامْرُ وَاسْتَوَتْ عَلَی الْجُودی وَقیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظّالِمینَ ) [هود/آیه 44].

در روایت دیگر وارد شده است که این آیات را بخواند: «مِنْها خَلَقْناکُمْ وَفیها نُعِیدُکُمْ وَمِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَةً اُخْری یوْمَئِذٍ یتَّبِعُونَ الدّاعِی لا عِوَجَ لَهُ وَخَشَعَتِ الاصْواتُ لِلرَّحْمنِ فَلا تَسْمَعُ اِلّا هَمْساً، یا اَرْضُ ابْلَعِی مائَکِ وَقِیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظّالِمینَ، وَمَنْ یتَّقِ اللَّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَیرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لا یحْتَسِبُ، وَمَنْ یتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُو حَسْبُهُ، اِنَّ اللَّهَ بالِغُ اَمْرهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِکُلِّ شَی ءٍ قَدْراً، وَجَعَلْنا مِنْ بَینِ اَیدیهِمْ سَدّاً وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَاَغْشَیناهُمْ فَهُمْ لا یبْصِرُونَ».

منقول است: شخصی به حضرت صادق عليه‌السلام شکایت کرد از درد دهان. فرمود: دست بر دهان بگذار و بگو: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی لا یضُرُّ مَعَ اِسْمِهِ دآءٌ اَعُوذُ بِکَلِماتِ اللَّهِ الَّتی لا یضُرُّ مَعَها شَیی ءٌ، قُدُّوساً قُدُّوساً قُدُّوساً، بِاسْمِکَ یا رَبَّ الظّاهِرِ المُقَدَّسِ الْمُبارَکِ الَّذِی مَنْ سَئلکَ بِهِ اَعْطَیتَهُ وَمَنْ دَعاکَ بِهِ اَجَبْتَهَ، اَسْألُکَ یا اَللَّهُ یا اَللَّهُ یا اَللَّهُ اَنْ تُصَلِّی عَلی مُحَمَّدٍ النَّبِی وَاَهْلِ بَیتِهِ وَاَنْ تُعافِینِی مِمّا اَجِدُ فی فَمِی وَفی رَأسِی وَفِی سَمْعی وَفِی بَصَری و فِی بَطْنی وَفِی ظَهْرِی وَفی یدِی وَفِی رِجْلِی وَفِی جَمیعِ جَوارِحِی کُلِّها».

ابوبصیر شکایت کرد به امام محمّد باقر عليه‌السلام از درد دندان، گفت: شب ها از این درد بیدارم. فرمود: هرگاه اثرش ظاهر شود، دست را بر جای درد بگذار و سوره حمد و سوره "قل هو اللَّه احد" بخوان، پس این آیه را بخوان: «وَتَرَی الْجِبالَ تَحْسَبُها جامِدَةً وَهِی تَمُرُّ مَرَّ السَّحابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِی اَتْقَنَ کُلَّ شَیی ءٍ اِنَّهُ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ».

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: این ها را بخوان با سوره ( انا انزلناه فی لیلة القدر ) .

از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: برای دفع درد دندان، دست بر موضع سجود بمالد، بر موضعی که درد می کند بمالد، و بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ الشّافی وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ الْعَلِی الْعَظیمِ».

در روایت دیگر منقول است: برای دفع درد دندان سوره حمد و «قل اعوذ برب الناس» و «قل اعوذ برب الفلق» و «قل هو اللَّه احد» بخواند، پس بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَلَهُ ما سَکَنَ فِی اللَّیلِ وَالنَّهارِ وَهُو السَّمیعُ الْعَلیمُ، قُلْنا یا نارُ کُونی بَرْداً وَسَلاماً عَلی اِبْراهیمَ، وَاَرادُوا بِهِ کَیداً فَجَعَلْنا هُمُ الاخْسَرینَ، نُودِی اَنْ بُورِکَ مَنْ فی النّارِ وَمَنْ حَوْلَها وَسُبْحانَ اللَّهِ رَبِّ العالَمینَ، اَللَّهُمَّ یا کافی مِنْ کُلِّ شَیئی وَلا یکْفی منْکَ شی اِکْفِ عَبْدَکَ وَابْنَ اَمَتِکَ مِنْ شَرِّ ما یخافُ وَیحْذَرُ مِنْ شَرِّ الْوَجیعِ الَّذِی یشْکُوهُ اِلَیکَ».

در روایت دیگر منقول است: جبرئیل این تعویذ را برای امام حسین عليه‌السلام آورد به جهت دفع درد دندان که دست بر آن دندان که کرم خورده است بگذارند و هفت نوبت بخوانند: ( اَلْعَجَبُ کُلُّ الْعَجَبِ لِدابَّةٍ تَکُونُ فی الْفَمِّ تَأکُلُ الْعَظْمَ وَتَتْرُکُ اللَّحْمَ اَنَا اَرْقی وَاللَّهُ الشّافی الْکافی لا اِله اِلّا اللَّهُ وَالْحَمْدُ لِلَّه رَبّ الْعالَمینَ وَاِذْ قَتَلْتُمْ نَفْساً فَادّارَأْتُمْ فیها وَاللَّهُ مُخْرِجٌ ما کُنْتُمْ تَکْتُمُونَ فَقُلْنَا اضْرِبُوهُ بِبَعْضِها کَذلِکَ یحْیی اللَّهُ الْمَوْتی وَیریکُمْ آیاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ ) [بقره / آیه 73 - 72].

در روایت دیگر، میخی بگیرد و سوره حمد و "قل اعوذ برب الناس" و "قل اعوذ برب الفلق"، هر یک را سه مرتبه بخواند، پس بگوید: «مَنْ یحْیی الْعِظامَ وَهِی رَمیمٌ یاضِرْسُ» فلان بن فلان و نام صاحب درد و پدرش را بگوید: «اَکَلَتِ الْحارَّ وَالْبارِدَ اَفْبِالْحارِّ تَسْکُنینَ اَمْ بِالْبارِدِ تَسْکُنینَ وَلَهُ ما سَکَنَ فِی اللَّیلِ وَالنَّهارِ وَهُو السَّمیعُ الْعَلیمُ شَدَدْتُ داءَ هَذا الْضِّرْسِ» فلان بن فلان «بِسْمِ اللَّهِ الْعَظیم» پس میخ را در دیوار بکوبد و بگوید: اللَّه اللَّه اللَّه.

در روایت دیگر منقول است: شخصی به امام موسی عليه‌السلام شکایت کرد، از گند دهان. حضرت فرمود: در سجده بگو: «یا اَللَّهُ یا اَللَّهُ یا اَللَّهُ یا رَحْمنُ یارَبَّ اْلاَرْبابِ یا سَیدَ السّاداتِ یا اِلهَ الْالِهَةِ یا مالِکَ الْمُلْکِ یا مَلِکَ الْمُلُوکِ اِشْفِنی بِشِفائِکَ مِنْ هذَا الدّاءِ وَاصْرِفْهُ عَنّی فَاِنّی عَبْدُکَ وَابْنُ عَبْدِکَ وَاَنْقَلِبُ فی قَبْضَتِکَ»؛ راوی گفت: یک مرتبه این دعا را در سجود خواندم و شفا یافتم.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: دمبلان از گیاه بهشت و آبش برای درد چشم نافع است.

حضرت صادق عليه‌السلام فرمود: مسواک کردن، آب ریختن چشم را زایل می کند، چشم را جلا می دهد.

در حدیث صحیح منقول است: شخصی به حضرت صادق عليه‌السلام شکایت کرد از آزار چشم. فرمود: دارویی بساز از جداور و کافور و اجزا را مساوی یکدیگر بکن.

در روایت دیگر فرمود: ضعف چشم و خیالات را برطرف می کند.

در روایت دیگر فرمود: دهنه فرنک برای دفع سفیدی که بر روی باصره به هم رسد نافع است.

در روایت معتبر از امام موسی عليه‌السلام منقول است: صبر سقوطری و کافور ریاحی را مساوی یکدیگر بسایند، از حریر بیرون کنند، ماهی یک مرتبه در چشم بکشند، دردهای سر و چشم را می کشد.

از امام حسین عليه‌السلام منقول است: شخصی از اصحاب خود را فرمود که هلیله زرد با هفت دانه فلفل، بسای و بپز و در دیده بکش.

در روایت دیگر منقول است: شخصی به خدمت امام جعفر صادق عليه‌السلام شکایت کرد از سفیدی ای که در چشم به هم رسیده بود، از درد دندان و درد مفاصل. فرمود: فلفل و دار فلفل از هر یک دو درهم و نشادر پاکیزه صاف یک درهم و هر سه را خوب بسای و از حریر بیرون کن و در هر چشمی سه میل بکش و ساعتی صبر کن که سفیدی روی دیده را قطع می کند، گوشت چشم را پاک می کند، درد را ساکن می کند، پس چشم را به آب سرد بشوی، بعد از آن سرمه سنگ بکش.

در روایت دیگر وارد شده است که امیر المؤمنین عليه‌السلام به سلمان و ابوذر فرمود: تا درد چشم دارید بر پهلوی چپ مخوابید و خرما مخورید.

حضرت صادق عليه‌السلام فرمود: ماهی خوردن برای درد چشم زیان دارد، دست بر چشم مالیدن بعد از دست شستن و بعد از طعام خوردن امان می دهد از درد چشم، و در پنج شنبه و جمعه شارب و ناخن گرفتن از درد چشم امان می بخشد.

در روایت دیگر منقول است: شخصی شکایت کرد از درد گوش و گفت که چرک و خون از گوشم بسیار می آید. فرمودند که پنیر بسیار کهنه شده را یک قدری بگیر و نرم بکوب و با شیر زن ممزوج کن، بر روی آتش نرم گرم کن و چند قطره در گوشی که درد می کند بریز.

در روایت دیگر از برای درد گوش منقول است: یک کف کنجد پوست نکنده و یک کف خردل هر یک را علی حده بکوبند، با یکدیگر مخلوط کرده روغن بگیرند و روغن را در شیشه بکنند، سرش را به انگشتر آهن مهر کنند و هر وقت که خواهند دو قطره از آن در گوش بچکانند، پنبه در گوش بگذارند و سه روز چنین کنند تا شفا یابد.

در روایت دیگر وارد شده است که سداب را با روغن زیت بپزند و چند قطره در گوش بچکانند.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: سداب برای درد گوش نافع است، و از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: برای درد گلو چیزی نافع تر از خوردن شیر نیست.

به سند معتبر از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: حضرت عیسی به شهری گذشتند، دیدند که مردم آن شهر روی های ایشان زرد و چشم های ایشان کبود است، از بسیاری مرض به آن حضرت شکایت کردند. حضرت فرمود: شما گوشت را پیش از پختن نشسته می پزید و هیچ حیوانی از دنیا به در نمی رود مگر آن که جنابتی با او هست، بعد از آن، گوشت را پیش از پختن شستند، بیماری ایشان برطرف شد.

حضرت عیسی عليه‌السلام به شهر دیگر گذشتند دندان های ایشان ریخته بود، و روهای ایشان باد کرده بود. فرمود: در وقت خواب دهان را باز کنید و بر هم مگذارید چنان کردند، آن علت ها از ایشان زایل شد.

از امام موسی عليه‌السلام منقول است: برای درد دندان، سعد را بر آن بگذارند. و فرمود: سرکه ای که از شراب به عمل آورده باشند بن دندان را محکم می کند.

در حدیث معتبر منقول است: حمزة بن الطیار به خدمت حضرت آمد، آه می کشید. حضرت پرسیدند که چه می شود تو را؟ گفت: دندانم درد می کند. فرمود: حجامت بکن. حجامت کرد، ساکن شد، بعد آن حضرت فرمود: دوایی به حجامت کردن و خوردن عسل نمی رسد.

در حدیث معتبر دیگر فرمود: برای درد دندان، حنظل را بگیرد، پوستش را بکند، پس روغنش را بگیرد اگر دندانش را کرم خالی کرده باشد در میان آن دندان چند قطره از آن روغن بریزد و پنبه را به آن آلوده کرده، در میان آن دندان بگذارد، بر پشت بخوابد، تا سه شب چنین کند. و اگر بن دندان درد کند در آن گوشی که در جانب آن دندان واقع است در چند شب هر شب دو قطره یا سه قطره بچکاند.

باز فرمود: هرکه درد دهان داشته باشد یا خون از بن دندانش آید یا درد کند یا دهانش جوشیده باشد یا رنگ به سرخی گشته باشد یک حنظل تازه که رسیده باشد و زرد شده باشد بگیرد، و تمامش را به گل بگیرد، و سرش را سوراخ کند، و کاردی از آن سوراخ داخل کند و مغزش را بتراشد به طوری که سوراخ نشود، پس سرکه بسیار تندی که از شراب به عمل آورده باشند در آن سوراخ بریزد و بر روی آتش بگذارد که بسیار بجوشد، پس بردارد و هر وقت که احتیاج شود به قدر ناخنی بگیرد، بر دندان ها و دهان بمالد و بعد از آن به سرکه مضمضه کند و اگر خواهد آنچه در میان حنظل است در شیشه یا ظرف دیگر خالی کند و هر چند آبش برطرف شود سرکه به رویش بریزد و هر چند کهنه تر شود نفعش بیشتر است.

در حدیث معتبر منقول است از ابراهیم بن نظام که گفت: دزدان مرا در راه گرفتند و پالوده گرم در دهانم ریختند، بعد از آن دهانم را پر از برف کردند، پس دندان هایم تمام ریخت، پس امام رضا عليه‌السلام را در خواب دیدم که فرمود: سعد در دهان بکن تا دندان هایت بروید. بعد از چند گاه شنیدم که حضرت رضا عليه‌السلام به محل ما وارد شده است و به خراسان می رود. به خدمت آن حضرت رفتم و حال خود را عرض کردم، همان را فرمود که در خواب فرموده بود. چنان کردم، دندان هایم رویید.

فصل هشتم: معالجه خنازیر و قروح وجروح و ثالول و ثبود و خوره وپیسی و بَهَق و امثال این ها

از علی بن نعمان منقول است: به امام رضا عليه‌السلام عرض کردم که ثالول بسیاری در بدنم به هم رسیده است، به این سبب غمگین شدم. حضرت فرمود: از برای هر ثالول هفت جو بگیر و بر هر جویی هفت نوبت «اِذا وَقَعتِ الواقَعة» بخوان تا «فَکانَتْ هَباءً مَنْبَثّاً» و هفت نوبت بخوان: ( وَیسْئلوُنَکَ عَنِ الْجِبالِ فَقُلْ ینْسِفُها رَبّی نَسَفاً فَیذَرُها قاعاً صَفْصَفاً لا تَری فیها عِوَجاً وَلا اَمْتاً ) [طه / آیه 107 - 105]؛ پس هر جویی را یک نوبت بر هر ثالولی بمال و مجموع جوها را در پارچه نوی ببند و سنگی بر آن ببند، در چاهی بینداز، و بهتر آن است که این کار را در تحت الشعاع بکنی. راوی گفت: چنین کردم، بعد از یک هفته همه برطرف شده بود.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: دست بر ثالول بمال و سه نوبت این دعا را بخوان: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ وَلا حَوْلَ وَلا قُوّةَ اِلّا بِاللَّهِ الْعَلی الْعَظیمِ اَللَّهُمَّ امْحُ عَنّی ما اَجِدُ».

در حدیث معتبر از امام رضا عليه‌السلام منقول است که فرمود: دختری در خانه ما خنازیر در گردنش به هم رسید، شخصی در خواب به من گفت: بگو این دعا را مکرّر بخواند: «یا رَؤُفُ یا رَحیمُ یا رَبِّ یا سَیدِی».

در حدیث دیگر منقول است: شخصی به حضرت صادق عليه‌السلام عرض کرد که گنده ماده در بدن من ظاهر شده است. فرمود: سه روز روزه بدار و در روز چهارم در وقت زوال، غسل بکن و به صحرا یا بام بلندی برو و چهار رکعت نماز بگزار، به هر سوره ای که خواهی، و تا توانی سعی کن در گریه و تضرّع و حضور قلب، و چون از نماز فارغ شوی، جامه های خود را بینداز و جامه کهنه پاکیزه به طریق لنگ بر خود ببند، بر خاک به سجده برو و پهلوی راست خود را بر خاک بگذار و با زاری و خشوع بگو: «یا واحِدُ یا اَحَدُ یا کَریمُ یا جَبّارُ یا قَرِیبُ یا مُجیبُ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاکْشِفْ ما بی مِنْ مَرَضٍ وَاَلْبِسْنِی الْعافِیةَ الشّافِیةَ فِی الدُّنْیا وَالاخِرَةِ وَامْنُنْ عَلَی بِتَمامِ النِّعْمَةِ وَاَذْهِبْ ما بی فَقَدْ اذانی وَغَمَّنی». و فرمود: وقتی نفع می کند که خاطرت مطمئن باشد و صاحب یقین باشی که تأثیر می کند. آن شخص چنین کرد به زودی عافیت یافت.

در حدیث دیگر فرمود: هر ورمی که در بدن به هم رسد و ترسی که به حال بدی منتهی شود، در وقتی که وضو داری برای نماز واجب پیش از نماز برای آن ورم بخوان این آیات را: «لَو اَنْزَلْنا هذَا القُرآنَ عَلی جَبَلٍ لَرَأیتَهُ خاشِعاً مُتَصَدِّعاً مِنْ خَشْیةِ اللَّهِ تا آخر سوره» [حشر / آیه 21 تا پایان سوره، که اگر چنین کنی آن ورم ساکن شود. در کتاب مکارم الاخلاق این شکل را برای دفع آبله و کم بیرون آوردن نقل کرده است. بهتر آن است که به ترتیب عدد بنویسند.

16 3 2 13

5 15 11 8

9 6 7 12

4 15 14 1

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: برای ثبور و دمل های ریزه که در بدن بیرون می آید، در اوّل که اثرش ظاهر شود، انگشت شهادت بر دورش بگرداند و هفت مرتبه بگوید: «لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ الْحَلیمُ الْکَریمُ». در مرتبه هفتم انگشت را بر روی آن به قوّت بگذارد.

در روایت دیگر فرمود: این دمل ها و ثبور، اکثرش از خون فاسدی است که در وقت طغیان آن از بدن بیرون نمی کنند، پس کسی که در او این ها حادث شود، چون به رختخواب رود بگوید: «اَعُوذُ بِوَجْهِ اللَّهِ الْعَظیمِ وَکَلِماتِهِ التّامّاتِ الَّتی لا یجاوِزُهُنَّ بِرٌّ وَلا فاجِرٌ مِنْ شَرِّ کُلِّ ذی شَرٍّ» تا از این ها و سایر دردها عافیت یابد.

در روایت دیگر منقول است: برای کری و دمل و قوبا این آیات را بخواند و بنویسد و با خود نگاه دارد: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ وَمَثَلُ کَلِمَةٍ خَبیثَةٍ کَشَجَرَةٍ خَبیثَةٍ اجْتُثَّتْ مِنْ فَوْقِ الْاَرْضِ مالَها مِنْ قَرارٍ، مِنْها خَلَقْناکُمْ وَفیها نُعیدُکُمْ وَمِنْها نُخْرِجُکُمْ تارَةً اُخْری اللَّهُ اَکْبَرُ وَاَنْتَ لا تَکْبُرُ وَاللَّهُ یبْقی وَاَنْتَ لا تَبْقی وَاللَّهُ عَلی کُلِّ شَئٍ قَدیرٌ».

در حدیث معتبر منقول است: یونس بن عماد شکایت کرد به حضرت صادق عليه‌السلام از پیسی که در روی او به هم رسیده بود. حضرت فرمود: چون ثلث آخر شب شود وضو بساز و به نماز شب برخیز و در سجده آخر دو رکعت اوّل نماز، این دعا بخوان: «یا عَلِی یا عَظیمُ، یا رَحْمنُ یا رَحیمُ، یا سامِعَ الدَّعَواتِ، یا مُعْطِی الْخَیراتِ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاَعْطِنی مِنْ خَیرِ الدُّنیا وَالاخِرَةِ ما اَنْتَ اَهْلُهُ، وَاصْرِفْ عَنّی مِنْ شَرِّ الدُّنْیا وَالاخِرَةِ ما اَنْتَ اَهْلُهُ، وَأذْهِبْ عَنّی هذَا الْوَجَعَ» و نام آن آزار را ببر، «فَاِنَّهُ قَدْ غاظَنی وَاَحزَنَنی»، و مبالغه در تضرع و دعا بکن. راوی گفت: چنان کردم و هنوز به کوفه نرسیده بودم که آن پیسی از من برطرف شد.

در روایت دیگر منقول است: اسحق بن اسمعیل و غیر او از همین علت به آن حضرت شکایت کردند. فرمود: وضو بسازید و دو رکعت نماز بکنید، حمد و ثنای الهی به جا آورید و صلوات بر محمّد و اهل بیت او بفرستید، بگویید: «یا اَللَّهُ یا اَللَّهُ یا اَللَّهُ، یا رَحْمنُ یا رَحْمنُ یا رَحْمنُ، یا رَحیمُ یا رَحیمُ یا رَحیمُ، یا واحِدُ یا واحِدُ یا واحِدُ، یا اَحَدُ یا اَحَدُ یا اَحَدُ، یا صَمَدُ یا صَمَدُ یا صَمَدُ، یا اَرْحَمَ الرَّاحِمینَ، یا اَقْدَرَ الْقادِرینَ یا اَقْدَرَ الْقادِرینَ یا اَقْدَرَ الْقادِرینَ، یا رَبَّ الْعالَمینَ یا رَبَّ الْعالَمینَ یا رَبَّ الْعالَمینَ، یا سامِعَ الدَّعَواتِ، یا مُنزِّلَ الْبَرَکاتِ، یا مُعْطِی الْخَیراتِ، صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَاَعْطِنی خَیرَ الدُّنْیا وَالاخِرَةِ، وَاصْرِفْ عَنّی شَرَّ الدُّنْیا وَالاخِرَةِ، وَاَذْهِبْ ما بی فَقَدْ غاظَنِی اْلاَمْرُ وَاَحْزَنَنی».

در روایت دیگر فرمود: سوره یس را با عسل بنویس و بشوی و بخور تا برطرف شود.

در روایت دیگر فرمود: سوره انعام را با عسل در ظرفی بنویس و به آب بشوی و بخور. و در مکارم الاخلاق مذکور است، که برای پیسی و خوره این آیات را بنویس و بشوی و بخور و با خود نگاه دار: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، یمْحُو اللَّهُ ما یشاءُ وَیثْبِتُ وَعِنْدَهُ اُمُّ الْکِتابِ، الْحَمْدُ للَّهِ فاطِرِ السَّمواتِ وَالْارْضِ جاعِلِ الْمَلائکَةِ رُسُلاً اوُلِی اَجْنِحَةٍ مَثْنی وَثُلاثَ وَرُباعَ، بِاسْمِ فُلانِ بْنِ فُلانٍ» و نام او و مادرش را بنویسد.

از برای بَهَق بر آن موضع بنویسد: «وَاِنْ مِنْ شَی ءٍ اِلّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَما نُنَزِّلُهُ اِلّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ، هَلْ یسْمَعُونَکُمْ اِذْ تَدْعُونَ او ینْفَعُونَکُمْ او یضرُّونَ».

در روایتی منقول است: امام محمّد باقر عليه‌السلام برای صاحب جراحتی فرمود: قدری از قیر تازه بگیر و همان قدر از پیه بُز، و هر دو را بر سبوی تازه بمال و بر روی آتش نرم بگذار، از ما بین وقت ظهر تا وقت نماز عصر پس پاره ای کتان کهنه بگیر و آن قیر را بر آن طلا کن و به روی جراحت بگذار، و اگر جراحت سوراخی داشته باشد کتان را فتیله کن و به قیر آلوده کن و در جراحت بگذار.

در حدیث معتبر منقول است: خراجی در بدن متوکل بیرون آمده بود که مشرف بر هلاک شد، و اطبا جرأت نمی کردند نیشتر بزنند. فتح بن خاقان وزیر متوکل به خدمت امام علی نقی عليه‌السلام فرستاد و حال متوکل را عرض کرد. حضرت فرمود: سرگین گوسفند که در زیر دست و پای گوسفندان سرشته می شود بگیرید و با گلاب مخلوط کنید و بر آن خراج بگذارید. چون این خبر رسید، اطبا خندیدند که این چه فایده می کند! وزیر متوکل گفت: آن حضرت داناترین خلق است. آنچه فرموده است باید کرد. پس آنچه فرموده بود به عمل آوردند و دردش ساکن شد و به خواب رفت، پس آن خراج گشوده شد و چرک بسیار دفع شد و شفا یافت.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: چغندر را با گوشت گاو پختن و خوردن، پیسی را برطرف می کند.

در حدیث دیگر منقول است: شخصی شکایت کرد به آن حضرت از پیسی و بهق، فرمود: حمام رو و حنا را با نوره مخلوط کن و بر آن موضع بمال که دیگر نخواهی دید اثر آن را.

از امام موسی عليه‌السلام منقول است: گوشت گاو، خوره و پیسی را زایل می کند.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: هیچ چیز برای پیسی نافع تر نیست از تربت امام حسین عليه‌السلام ، با آب باران بخور و بر آن موضع بمال. فرمود: موی بینی امان است از خوره، و تربت حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خوره را زایل می کند. فرمود: از کسی که خوره یا پیسی داشته باشد بگریزید و پر نظر به ایشان مکنید و با ایشان معاشرت ننمایید، که سرایت می کند.

امیر المؤمنین عليه‌السلام فرمود: در هر جمعه شارب گرفتن امان می دهد از خوره. و از امام موسی عليه‌السلام منقول است: هیچ کس نیست مگر آن که رگ خوره در بدن او هست، و آن را می گدازد خوردن شلغم.

در حدیث دیگر منقول است: شخصی به آن حضرت عرض کرد که ماده طاعون در بدن من ظاهر شده است. فرمود: سیب بخورد. آن شخص خورد، عافیت یافت.

فصل نهم: معالجه امراض اندرونی و قولنج و بادها و آزار معده و سرفه

منقول است: شخصی به امام جعفر صادق عليه‌السلام شکایت کرد، از درد سینه. حضرت فرمود: طلب شفا بکن از قرآن زیرا که حق تعالی می فرماید: ( فِیهِ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ ) ؛ یعنی در قرآن شفا هست برای آنچه در سینه هاست.

از امام جعفر صادق عليه‌السلام منقول است: شخصی به خدمت حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمد، گفت: برادرم از درد شکم آزار دارد. فرمود: بگو اندکی عسل با آب گرم بخورد. روز دیگر آمد، گفت: خورد و نفع نکرد. فرمود: برو و باز عسل بده بخورد، و هفت مرتبه سوره حمد نزد او بخوان. چون آن شخص رفت، فرمود: برادرش منافق است، به این سبب خوردن عسل او را نفع نبخشید.

در روایت دیگر منقول است: شخصی به امیر المؤمنین عليه‌السلام شکایت کرد از درد شکم. فرمود: آب بخور و این دعا را بخوان: «یا اللَّهُ یا اللَّهُ یا اللَّهُ، یا رَحْمنُ یا رَحیمُ، یا رَبَّ الْاَرْبابِ، بِااِلهَ الْالِهَةِ، یا مَلِکَ الْمُلُوکِ یا سَیدَ السّاداتِ، اِشْفِنْی بِشِفائِکَ مِنْ کُلِّ داءٍ وَسُقْمٍ، فَاِنِّی عَبْدُکَ وَابْنُ عَبْدِکَ اَتَقَلَّبُ فی قَبْضَتِکَ».

در حدیث دیگر منقول است: شخصی به حضرت صادق عليه‌السلام شکایت نمود از درد ناف. فرمود: دست بر آن موضع بگذار و سه مرتبه بگو: ( وَاِنَّهُ لَکِتابٌ عَزیزٌ لایأتیهِ الْباطِلُ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَلا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزیلٌ مِنْ حَکیمٍ حَمیدٍ ) [فصلت / آیه 42 - 41].

در چند روایت وارد شده است که برای قولنج و درد شکم سوره حمد و «قل اعوذ برب الناس» و «قل اعوذ برب الفلق» و «قل هو اللَّه احد» را بر جامی با مشک و زعفران بنویسد و این دعا را نیز بنویسد: «اَعُوذُ بِوَجْهِ اللَّهِ الْعَظیمِ، وَبِعِزَّتِهِ الَّتی لا تُرامُ وَبِقُدْرَتِهِ الَّتی لا یمْتَنِعُ مِنْها شَیی ءٌ مِنْ شَرِّ هذَا الْوَجَعُ وَشَرِّ ما فیهِ وَشَرِّ ما اَحْذَرُ مِنْهُ»، و به آب باران بشوید و بخورد، ناشتا یا در وقت خواب.

در روایت دیگر منقول است: برای فالج [مرضی که بر قسمتی از بدن که عارض می شود دو دست و پا و اعضای دیگر را از حرکت می اندازد] و جمیع بادها نافع است.

در حدیث دیگر منقول است: شخصی به امام محمّد باقر عليه‌السلام شکایت کرد از درد تهیگاه. فرمود: چون از نماز فارغ شوی دست بر موضع سجود بمال و بعد از آن بر موضع درد بمال و این آیات را بخوان: ( اَفَحَسِبْتُمْ اَنَّما خَلَقْناکُمْ عَبَثاً وَاَنَّکُمْ اِلَینا لا تُرْجَعُونَ، فَتَعالَی اللَّهُ الْمَلِکُ الْحَقُّ لا اِله اِلّا هُو رَبُّ الْعَرْشِ الْکَرِیمِ، وَمَنْ یدْعُ مَعَ اللَّهِ اِلهاً آخَرَ لا بُرهانَ لَهُ بِهِ فَاِنَّما حِسابُهُ عِنْدَ رَبِّهِ اِنَّهُ لا یفْلِحُ الْکافِرُونَ، وَقُلْ رَبِّ اغْفِرْ وَارْحَمْ وَاَنْتَ خَیرُ الرَّاحِمینَ ) [مؤمنون / آیه 118 - 115]، راوی گفت: چنین کردم، به زودی برطرف شد.

در روایت دیگر از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: دست بر تهیگاه بمالد و سه مرتبه این دعا بخواند: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، وَلا حَوْلَ وَلا قُوّةَ اِلّا بِاللَّهِ العَلِی الْعَظیمِ، اَللَّهُمَّ امْحُ عَنّی ما اَجِدُ فی خاصِرَتی»، و در هر مرتبه دست بر آن موضع بکشد.

از حضرت علی بن الحسین عليه‌السلام منقول است: از برای دفع اَلَم سِپُرز این آیات را به زعفران بنویسد، و به آب زمزم بشوید و بخورد: ( قُلِ ادْعُوا اللَّهَ اوِادْعُوا الرَّحْمنَ اَیاً ما تَدْعُوا فَلَهُ الاَسْمآءُ الْحُسْنی وَلا تَجْهَرْ بِصَلاتِکَ وَلا تُخافِتْ بِها وَابْتَغِ بَینَ ذلِکَ سَبیلاً وَقُلِ الْحَمْدُللَّهِ الَّذِی لَمْ یتَّخِذْ وَلَداً وَلَمْ یکُنْ لَهُ شَریکٌ فِی الْمُلکِ وَلَمْ یکُنْ لَهُ وَلِی مِنَ الذلِّ وَکَبِّرْهُ تَکْبیراً ) [اسراء/آیه 111 - 110].

و منقول است: شخصی به خدمت امام موسی عليه‌السلام شکایت کرد، از قراقر و صداهای شکم و گفت: به مرتبه ای آزار می کند، که با کسی که سخن می گویم، شرمنده می شوم. حضرت فرمود: چون از نماز شب فارغ شوی این دعا بخوان: «اَللَّهُمَّ ما عَمِلْتُ مِنْ خَیرٍ فَهُو مِنْکَ لاحَمْدَ لی فیهِ وَما عَمِلْتُ مِنْ سُوءٍ فَقَدْ حَذَّرْتَنیهِ فَلا عُذْرَلِی فیهِ، اَللَّهُمَّ اِنِّی اَعُوذُبِکَ اَنْ أتَّکِلَ عَلی مالا حَمْدَ لی فیهِ او امِنُ مالا عُذْرَلی فیهِ».

در روایت دیگر همین دعا برای دفع زحیر وارد شده است.

در حدیث دیگر منقول است: شخصی شکایت کرد به آن حضرت از پیچش شکم. فرمود: آبی بگیر و این آیات را بر آن بخوان: ( یریدُ اللَّهُ بِکُمُ الْیسّرَ وَلا یریدُ بِکُمُ الْعُسْرَ ) [بقره / آیه 185] سه مرتبه؛ پس بگو: ( اَوَلَمْ یرَ الَّذینَ کَفَرُوا اَنَّ السَّمواتِ وَاْلارْضَ کانَتا رَتْقاً فَفَتَقْناهُما وَجَعَلْنا مِنَ الْماء کُلَّ شَی ءٍ حَی اَفَلا یؤمِنُونَ ) [انبیاء / آیه 30] پس آن آب را بخورد، دو دست بر شکم بمالد.

در روایت وارد شده است، که این آیات را بر روغن بخواند، بر شکم بمالد: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ ( فَفَتَحْنا اَبْوابَ السَّماءِ بِماءٍ مُنْهَمِرٍ وَفَجَّرْنَا الْاَرْضَ عُیوناً فَالْتَقَی الْماءُ عَلی اَمْرٍ قَدْ قُدِرَ وَحَمَلْناهُ عَلی ذاتِ اَلْواحٍ و دُسُرٍ ) [قمر / آیه 13 - 11] ( فَفَتَحْنا عَلَیهِمْ اَبْوابَ کُلِّ شَی ءٍ بِاسْمِ فلان بن فلان اَوَلَمْ یرَ الَّذینَ کَفَرُوا اَنَّ السَّمواتِ وَالْاَرْضَ کانَتا رَتْقاً... ) [انبیاء / آیه 30].

در حدیث دیگر منقول است: حضرت صادق عليه‌السلام در سفری بودند، اسمعیل فرزند آن حضرت شکایت کرد از درد شکم و درد پشت. حضرت او را طلبید، فرمودند که بر پشت بخوابد و این دعا را بر او خواند: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَبِصُنْعِ اللَّهِ الَّذِی اَتْقَنَ کُلَّ شَی ءٍ اِنَّهُ خَبیرٌ بِما تَعْمَلونَ، اُسْکُنْ یا ریحُ بِالَّذی سَکَنَ لَهُ ما فی السَّمواتِ وَالْاَرْضِ وَهُو السَّمیعُ الْعَلیمُ».

در روایت دیگر منقول است: شخصی به امیر المؤمنین عليه‌السلام شکایت کرد از درد پشت. فرمود: دست را بر آن موضع بگذار که درد دارد و سه مرتبه این آیه را بخوان: ( وَما کانَ لِنَفْسٍ اَنْ تَمُوتَ اِلّا بِاذْنِ اللَّهِ کِتاباً مُؤَجَّلاً وَمَنْ یرِدْ ثَوابَ الدُّنیا نُؤْتِهِ مِنْها وَمَنْ یرِدْ ثَوابَ الاخِرَةِ نُؤْتِهِ مِنْها وَسَنَجْزِی الشّاکِرینَ ) [آل عمران / آیه 145] و هفت مرتبه سوره قدر را بخواند.

در حدیث دیگر منقول است: مفضل به خدمت حضرت صادق عليه‌السلام آمد شکایت کرد از تنگی نفس، و گفت: اندک راهی که می روم نفسم تنگ می گردد و می نشینم. فرمود: بول شتر بخور تا ساکن شود.

کلینی در حدیث حسن روایت کرده است که شخصی به حضرت صادق عليه‌السلام شکایت کرد از سرفه، و حضرت فرمود: قدری از انجدان رومی با همان قدر از نبات سفوف کن و یک روز یا دو روز بخور. آن شخص گفت: یک روز خوردم برطرف شد.

در حدیث دیگر منقول است که شخصی به امام موسی عليه‌السلام شکایت کرد، از مرض سل. حضرت فرمود: سنبله و قاقله و زعفران و عاقرقرحا و بذر البنج و خربق و فلفل سفید، اجزا را مساوی بگیر و فرفیون را دو برابر هر یک از اجزا بگیر، و تمام اجزا را ساییده، از حریر بیرون کن، با عسلی که کَفَش را گرفته باشند خمیر کن و به قدر یک نخود به آب گرم در سه شب بخور. چنان کرد شفا یافت.

در روایت دیگر منقول است: شخصی به امام رضا عليه‌السلام شکایت کرد از سرفه. فرمود: بگیر از فلفل سفید یک جزء و فرفیون دو جزء و خربق سفید یک جزء و سنبل یک جزء و قاقله یک جزء و زعفران یک جزء و بذر البنج یک جزء و این اجزا را ساییده، از حریر برون کن، مثل تمام اجزا، عسل کف گرفته را داخل کن، خمیر کرده، حبه ها بساز و از برای سرفه کهنه و تازه در وقت خواب به آب رازیانه نیم گرم بخور.

در حدیث معتبر منقول است: از امام جعفر عليه‌السلام پرسیدند: آیا به حضرت عیسی عليه‌السلام می رسید دردهایی که به فرزندان آدم می رسید؟ فرمود: بلی، در طفولیت، بیماری های مردم بزرگ به او می رسید، درد تهیگاه از دردهای بزرگان است، در طفولیت گاهی که او را عارض می شد به مادر خود می گفت که عسل و سیاه دانه و روغن زیت را با یکدیگر خمیر کن و از برای من بیاور. چون می آورد، کراهت داشت از خوردن آن، حضرت مریم می گفت: چرا کراهت داری، خودت طلبیدی؟ می گفت: به علم پیغمبری آن را طلب کردم و از برای جزع طفولیت و بدمزگی دوا کراهت دارم. پس می گرفت و تناول می فرمود.

در چند روایت وارد شده: خوردن ریزه ها که از سفره می ریزد، درد تهیگاه را برطرف می کند.

در روایت معتبر از امام جعفر صادق عليه‌السلام منقول است: بخورید امرود را که دل را جلا می دهد و دردهای اندرونی را ساکن می کند.

در روایت دیگر فرمود: بخورید انجدان رومی را که درد تهیگاه را زایل می کند.

از امام محمد باقر عليه‌السلام منقول است: حضرت حزقیل عليه‌السلام را قرحه ای در جگر به هم رسید، دعا کرد، حق تعالی به او وحی فرمود: شیره انجیر را بگیر و بر سینه خود از بیرون بمال. چنان کرد، آن آزار از او برطرف شد.

در روایت دیگر منقول است: شخصی به امام محمّد باقر عليه‌السلام شکایت کرد از شدت درد سپرز، فرمود: پاره ای نقره بده و تره بخر و آن را با روغن عربی بپز و سه روز بخوران به هرکه آزار سپرز دارد، که اگر خدا خواهد شفا می یابد.

کلینی به سند معتبر روایت کرده است: به امام موسی عليه‌السلام عرض کردند که یکی از غلامان آن حضرت آزار سپرز دارد. فرمود: سه روز تره به او بخورانید. چون سه روز خورد عافیت یافت.

از امام رضا عليه‌السلام منقول است: بخورید سرکه را که از شراب ساخته باشند که کرم های معده را می کُشد.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: خرمای ناشتا خوردن، کرم معده را می کشد.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: هرکه هفت دانه خرمای عجوه را در وقت خواب بخورد، کرم های معده اش را می کشد.

در چند حدیث معتبر از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: برای دفع اسهال، قدری از برنج بگیرند و بشویند و در سایه بخشکانند، بر روی آتش بو بدهند و نرم بکوبند، هر بامداد یک کف از آن بخورند.

در روایت دیگر از آن حضرت منقول است: برای دفع اسهال، برنج را در دیگ کن و به آب بجوشان و چهار یا پنج پارچه سنگ در زیر آتش بگذار، تا سرخ شوند و پیه قلوه تازه را بگیر و با آن سنگ ها در میان کاسه بینداز و کاسه دیگر بر سرش بگذار که بخارش بیرون نرود و حرکت ده تا آن پیه آب شود پس چون برنج پخته شود این روغن را بر رویش بریز و بخور.

در روایت دیگر منقول است: شخصی از زحیر شکایت کرد به امام محمّد باقر عليه‌السلام فرمود: گُل ارمنی را بگیر و بر روی آتش ملایم بو بده و سفوف کن و بخور.

در حدیث دیگر فرمود: بذر قطونا و صمغ عربی و گُل ارمنی را بو بده و سفوف کرده بخور که زحیر را برطرف می کند.

در حدیث دیگر منقول است: شخصی به امام رضا عليه‌السلام شکایت کرد از درد پیچش شکم. فرمود: گردکانی را بگیر و بر روی آتش بگذار و چون مغزش بریان شود، پوستش را بکن و بخور.

در حدیث دیگر مروی است که شخصی به حضرت صادق عليه‌السلام شکایت کرد، از قراقر شکم. فرمود: سیاه دانه با عسل بخور.

در حدیث معتبر منقول است که شخصی شکایت کرد به حضرت صادق عليه‌السلام از ضعف معده. فرمود: جزاه را با آب سرد بخور. و جزاه گیاهی است شبیه به کرفس آن را بیوه زا می گویند.

فصل دهم: معالجه اوجاع مفاصل و فالج و بواسیر و امراض مثانه و سایر امراض

در حدیث معتبر منقول است: معلی بن خنیس به حضرت صادق عليه‌السلام شکایت کرد، از درد فَرْج. فرمود: عورت خود را در موضعی گشوده ای که سزاوار نبوده و به این سبب این درد در آن به هم رسیده است، دست چپ بر فرج خود بگذار، این دعا را بخوان: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّه، بَلی مَنْ اَسْلَمَ وَجْهَهُ للَّهِ  وَهُو مُحْسِنٌ فَلَهُ اَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَلا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلا هُمْ یحْزَنُونَ، اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْلَمْتُ وَجْهی اِلَیکَ وَفَوَّضْتُ اَمْرِی اِلَیکَ لامَلْجَاَ وَلامَنْجا مِنْکَ اِلّا اِلَیکَ».

در حدیث دیگر منقول است: شخصی به امیر المؤمنین عليه‌السلام شکایت کرد از درد ران. فرمود: آب گرمی در طشت بکن و در میان آب بنشین و دست بر آن موضع که درد دارد بگذار، این آیه را بخوان: ( اَوَلَمْ یرَ الَّذینَ کَفَرُوا اَنَّ السَّمواتِ وَالاَرْضَ کانَتا رَتْقاً فَفَتَقْنا هُما وَجَعَلْنا مِنَ الْماءِ کُلَّ شَیی ءٍ حَی اَفَلا یؤمِنُونَ ) [انبیاء / آیه 30].

در حدیث دیگر منقول است: شخصی به امام حسین عليه‌السلام شکایت کرد از درد پا. فرمود: از اوّل سوره فتح بخوان تا ( وَکانَ اللَّهُ عَزیزاً حَکیماً ) [فتح / آیه 7 - 1].

در روایت معتبر وارد شده است: ابوحمزه ثمالی به امام محمّد باقر عليه‌السلام شکایت کرد از درد زانو. فرمود: بعد از نماز این دعا بخوان: یا اَجْوَدَ مَنْ اَعْطی وَیا خَیرَ مَنْ سُئِلَ وَیا اَرْحَمَ مَنِ اسْتُرحِمَ اِرْحَمْ ضَعْفی وَقِلَّةَ حِیلَتِی وَاعْفِنی مِنْ وَجَعی. چنان کرد، به زودی عافیت یافت.

در روایت دیگر منقول است: سالم بن محمّد شکایت کرد به حضرت صادق عليه‌السلام از درد ساق. گفت: این درد مرا از همه کارها عاجز کرده است. فرمود: این آیه را هفت مرتبه بر آن موضع بخوان: ( وَاتْلُ ما اُوحِی اِلَیکَ مِنْ کِتابِ رَبِّکَ لا مُبَدِّلَ لِکَلِماتِهِ وَلَنْ تَجِدَ مِنْ دُونِهِ مُلْتَحَداً ) [کهف / آیه 23].

در روایت دیگر منقول است: شخصی به امام حسین عليه‌السلام شکایت کرد از درد پا. فرمود: دست بر آن موضع بگذار و بگو: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَالسَّلامُ عَلی رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ ( وَما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالاَرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یوْمَ الْقِیمَةِ وَالسَّمواتُ مَطْوِیاتٌ بِیمینِهِ سُبْحانَهُ وَتَعالی عَمّا یشْرِکُونَ ) [زمر / آیه 67]».

در روایت دیگر منقول است: شخصی به حضرت صادق عليه‌السلام شکایت کرد از درد مثانه. فرمود: این آیات را در وقت خواب سه مرتبه و بعد از بیدار شدن یک مرتبه بخوان: ( اَلَمْ تَعْلَمْ اَنَّ اللَّهَ عَلی کُلِّ شَیی ءٍ قَدیرٌ اَلَمْ تَعْلَمْ اَنَّ اللَّهَ لَهُ مُلْکُ السَّمواتِ وَالاَرْضِ وَما لَکُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ مِنْ وَلی وَلا نَصیرٍ ) [بقره / آیه 107 - 106].

در حدیث دیگر منقول است که شخصی به خدمت امام علی النقی عليه‌السلام نوشت که شخصی از شیعیان شما بولش بند شده است. حضرت در جواب نوشتند: آیات قرآن بسیار بر آن بخوان تا شفا یابد.

از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: بر هر ورمی آیات آخر حشر، «لَو اَنْزَلْنا هذَا الْقُرانَ عَلی جَبَلٍ... » سه مرتبه بخوان، در هر مرتبه آب دهان را بر آن موضع بینداز.

در روایت دیگر منقول است: شخصی به آن حضرت شکایت کرد از درد مفاصل. فرمود: این دعا بخوان: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْأَلُکَ بِاَسْمائِکَ وَبَرَکاتِکَ وَدَعوَةِ نَبِیکَ الطَّیبِ الْمُبارَکِ الْمَکینِ عِنْدَکَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ وَبِحَقِّهِ وَبِحَقِ ابْنَتِهِ فاطِمَةَ الْمُبارَکَةِ وَبِحَقِّ وَصِیهِ اَمیرِ الْمُؤمِنینَ وَبِحَقِّ سَیدَی شَبابِ اَهْلِ الْجَنَّةِ اِلّا اَذْهَبْتَ عَنّی شَرَّما اَجِدُ بِحَقِّهِمْ بِحَقِّهِمْ بِحَقِّهِمْ، بِحَقِّکَ یا اِلهَ الْعالَمینَ. چون این دعا را خواند، در همان ساعت درد ساکن شد.

در حدیث دیگر مروی است که شخصی به حضرت صادق عليه‌السلام شکایت کرد از عرق النساء فرمود: هرگاه اثرش ظاهر شود دست بر آن موضع بگذار و بگو: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ اَعُوذُ بِسْمِ اللَّهِ الْکَبیرِ، وَاَعُوذُ بِسْمِ اللَّهِ الْعَظیمِ مِنْ شَرِّ کُلِّ عِرْقٍ نُعارِ وَمِنْ شَرِّ حَرِّ النّارِ. آن شخص سه مرتبه این دعا را خواند، از آن مرض نجات یافت.

در روایت دیگر وارد شده است که، شخصی را لغوه در او عارض شده بود به خدمت حضرت صادق عليه‌السلام آمد، حضرت فرمود: برو به روضه رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دو رکعت نماز بکن، و دست بر رو بگذار و بگو: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ بِهذا اُخْرُجْ اَقْسَمْتُ عَلَیکَ مِنْ عَینِ اِنْسٍ او عَینِ جِنٍّ او وَجَعٍ، اُخْرُجْ اَقْسَمْتُ عَلَیکَ بِالَّذی اتَّخَذَ اِبْراهیمَ خَلیلاً وَکَلَّمَ مُوسی تَکْلیماً وَخَلَقَ عیسی مِنْ رُوحِ الْقُدُسِ لَمّا هَدَأْتَ وَطَفِئْتَ کَما طُفِئَتْ نارُ اِبْراهیمَ اِطْفِئی بِاِذْنِ اللَّهِ اِطْفِئی بِاِذْنِ اللَّهِ. دو مرتبه چنین کرد، عافیت یافت. و در مکارم الاخلاق مذکور است که برای عرق مدینی که به فارسی رشته می گویند پشم شتر را به دست بکند بی کارد و مقراض و بتابد، هفت گره بر آن بزند و بر هر گرهی سه مرتبه سوره حمد را بخواند، پس سه مرتبه بر آن رشته یا بر آن شخص این دعا را بخواند: «بِسْمِ اللَّهِ الابَدِ الْمُحْصِی الْعَدَدِ، الْقَریبِ لِما بَعُدَ، الطّاهِرِ عَنِ الْوَلَدِ، اَلْعالی مِنْ اَنْ یولَدَ، الْمُنْجِزِ لِما وَعَدَ، اَلْعَزیز بِلا عَدَدٍ، اَلْقَوِی بِلا مَدَدٍ، لَمْ یلِدْ وَلَمْ یوْلَد وَلَمْ یکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ، یا خالِقَ الْخَلیقَةِ، یا عالِمَ السِّرِّ وَالْخَفِیةِ، یا مَنِ السَّمواتُ بِقُدْرَتِهِ مُرْخاةٌ، یا مَنِ الاَرْضُ بِعِزَّتِهِ مَدْحُوَّةٌ، یا مَنِ الْجِبالُ بِاِرادَتِهِ مُرْساةُ، یا مَنْ نَجی بِهِ صاحِبُ الْعِرْقِ مِنْ کُلِّ آفَةٍ وَبَلِیةٍ صَلَّی اللَّهُ عَلی مُحَمَّدٍ خَیرِ خَلْقِکَ وَاشْفِ اَللَّهُمَّ فُلانِ بْنِ فَلانَةٍ بِشِفائِکَ وَداوِهِ بِدَوائِکَ وَعافِهِ مِنْ بَلائِکَ اِنَّکَ قادِرٌ عَلی ما تَشاءُ وَاَنْتَ اَرْحَمُ الرّاحمینَ وَصَلَّی اللَّهُ عَلی مُحَمَّدٍ النَّبِی وَآلِهِ».

از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: خواندن این دعا برای دفع بواسیر نافع است: «یا جَوادُ یا ماجِدُ یا رَحیمُ یا قَریبُ یا مُجیبُ یا بارِی ءُ یا راحِمُ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَالِهِ وَارْدُدْ عَلَی نِعْمَتَکَ وَاکْفِنی اَمْرَ وَجَعی».

حدیث دیگر منقول است: شخصی به امام رضا عليه‌السلام شکایت کرد از بواسیر. فرمود: سوره یس را با عسل بنویس و بشوی و بخور.

در حدیث دیگر از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: هرکه را ورمی یا جراحتی به هم رسد کاردی را بگیرد و بر آن موضع بمالد و بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ اَرْقیکَ مِنَ الْحَدِّ وَالْحَدیدِ وَمِنْ اَثَرِ الْعَمُودِ وَالْحَجَرِ الْمَلْبُودِ مِنَ الْعِرْقِ الْفاتِرِ وَمِنْ لَوازِمِ الاَجْرِ مِنَ الطَّعامِ وَعَقَرِهِ وَمِنَ الشَّرابِ وَبَرَدِهِ، اَمْضی اِلَیکَ بِاِذْنِ اللَّهِ اِلی اَجَلٍ مُسمّی فی الاَرْضِ وَالاَنْعامِ، بِسْمِ اللَّهِ فَتَحْتُ، وَبِسْمِ اللَّهِ خَتَمْتُ» پس آن کارد را در زمین فرو برد.

در حدیث دیگر فرمود: چون حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را وامندگی یا درد سری عارض می شد، دست می گشودند و سوره حمد و "قل هو اللَّه احد" و "قل اعوذ برب الفلق" و "قل اعوذ برب الناس" می خواندند و دست را بر رو می کشیدند.

در حدیث معتبر منقول است از امام موسی عليه‌السلام که برای قولنج و بادها و درد مفاصل و سستی بدن و برودت اندرون یک کف شنبلیله را با یک کف انجیر خشک بگیرند، آن قدر آب بر آن بریزند که پوشیده شود و در دیگ پاکیزه بپزند، و صاف کنند و یک روز بخورند تا آن که در مجموع روزها به قدر یک قدح بزرگ خورده شود.

در حدیث دیگر منقول است: شخصی به حضرت صادق عليه‌السلام عرض کرد: بادی از سر تا پای مرا گرفته است، فرمود: عنبر و روغن را ناشتا به دماغ بچکان.

در روایت دیگر منقول است: صباح بن محارب به امام موسی کاظم عليه‌السلام عرض کرد که شخصی را باد لغوه در او به هم رسیده است و رو و چشمش را برگردانیده است. فرمود: پنج مثقال از قرنفل بگیرد، در شیشه بکُند و سرش را محکم ببندد و گِل بمالد، در آفتاب بگذارد، به قدر یک روز در تابستان و دو روز در زمستان، پس از شیشه بیرون آورد و نرم بکوبد و به آب باران مخلوط کند و بر پشت بخوابد، و بر آن طرف بدن که گشته است بمالد و بر آن حال خوابیده باشد تا آن قرنفل خشک شود. چون چنین کند، آن مرض از او برطرف شود.

در حدیث دیگر منقول است: شخصی به امام محمّد باقر عليه‌السلام شکایت کرد، از آن که بولش قطع نمی شود، و همیشه قطرات بول از او می آید. فرمود: اسفند را بگیر و شش نوبت به آب سرد بشوی و یک نوبت با آب گرم بشو و در سایه خشک کن، پس با روغن گُل، چرب کن و سفوف کن و بخور.

در روایت دیگر منقول است: برای ریگ مثانه هلیله و بلیله و آمله و فلفل و دار فلفل و دار چین و زنجبیل و شقاقل و انیسون و خولنجان، اجزا را مساوی گرفته بکوبد و بپزند، با روغن گاو تازه ممزوج کنند، در برابر تمام اجزاء، عسل صاف کرده با شکر پنیر داخلش کند، هر مرتبه به قدر فندقی بخورند.

در چند روایت وارد شده است که خوردن تره برطرف می کند بواسیر را.

در روایت دیگر فرمود: برنج و خرمای نارس بواسیر را زایل می کند.

در روایت دیگر منقول است: امام رضا عليه‌السلام این دوا را برای دفع بواسیر فرمود؛ هلیله سیاه و بلیله و آمله، اجزا را مساوی گرفته، بکوبند و از حریر بیرون کنند، پس قدری از مقل ازرق گرفته در آب تره بخیسانند سه شب، پس این دواها را در میان آن ریخته و خمیر کنند، دست را به روغن بنفشه چرب کرده، آن را به قدر یک عدس حب کنند و در سایه خشک کنند، اگر در تابستان باشد به قدر یک مثقال بخورد و اگر زمستان باشد به قدر دو مثقال بخورد، و در آن ایام که آن را می خورد از ماهی و سرکه و سبزی ها اجتناب کند.

در حدیث دیگر منقول است: شخصی به امام علی النقی عليه‌السلام شکایت کرد از یبُوسَت مزاج. فرمود: خرمای برنی را ناشتا بخور، و آب بر بالایش بخور. چنان کرد فربه شد و رطوبت بر مزاجش غالب شد. باز از رطوبت شکایت کرد، فرمود: خرمای برنی را ناشتا بخور و آب بر بالایش مخور، چنان کرد مزاجش مستقیم شد.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: برای دفع زیادتی بلغم، بگیر قندران رومی و کندر و آبشم و زنیان و سیاه دانه، اجزا را مساوی یکدیگر و همه را نرم بکوب و بپز و با عسل خمیر کن و هر شب وقت خواب به قدر یک فندق بخور.

از امام رضا عليه‌السلام منقول است: بگیر از هلیله زرد یک مثقال و از خردل دو مثقال و از عاقرقرحا یک مثقال و بسیار نرم بکوب و ناشتا بر دندان ها بمال که بلغم را دفع می کند و دهن را خوشبو می کند، دندان ها را محکم می کند.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: ناشتا به حمام رفتن، بلغم را دفع می کند، بعد از طعام به حمام رفتن صفرا و سودا را دفع می کند.

امام محمّد باقر عليه‌السلام فرمود: بسیار شانه کردن بلغم را کم می کند.

فصل یازدهم: قلیلی از تعویذات برای دفع سحر و سموم گزندگان و سایر بلاها

در حدیث معتبر منقول است: امیر المؤمنین عليه‌السلام فرمود: برای دفع سحر این تعویذ را بر پوست آهو بنویسند، با خود نگاه دارند: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَماشاءَ اللَّهُ، بِسْمِ اللَّهِ لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ، ( قالَ مُوسی ما جِئتُمْ بِهِ السِّحْرُ اِنَّ اللَّهَ سَیبْطِلُهُ اِنَّ اللَّهَ لا یصْلِحُ عَمَلَ الْمُفْسِدینَ ) [یونس / آیه 81] ( فَوَقَعَ الْحَقُّ وَبَطَلَ ما کانُوا یعْمَلُونَ، فَغُلِبُوا هُنالِکَ وَانْقَلَبُوا صاغِرینَ ) [اعراف / آیه 119 - 118]».

در روایت دیگر فرمود: اگر از ساحری یا ظالمی ترسی، بعد از نماز شب، پیش از شروع در نماز صبح، رو به جانب خانه او بکن و هفت مرتبه بگو: ( بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ سَنَشُدُّ عَضُدُکَ بِأَخِیکَ وَنَجْعَلُ لَکُما سُلطاناً فَلا یصِلُونَ اِلَیکُما بِایاتِنا اَنْتُما وَمَنِ اتَّبَعَکُمَا الغالِبُونَ ) [قصص / آیه 35]».

در روایت دیگر منقول است: جبرئیل خبر داد حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را که لبید بن اعصم یهودی، سحر برای آن حضرت کرده است، پس حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم امیر المؤمنین عليه‌السلام را طلبید و فرمود: برو و در فلان چاه و سحر را بیرون آور. امیر المؤمنین عليه‌السلام به آن موضع رفتند و در آن چاه داخل شدند و از ته آب حقه ای به در آوردند، به نزد حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آوردند، در آن چاه زه کمانی بود که یازده گره به او زده بودند، پس جبرئیل سوره «قل اعوذ برب الناس» و «قل اعوذ برب الفلق» را آورد از آسمان، حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: یا علی! این دو سوره را بر این گره ها بخوان. پس هر آیه که حضرت می خواندند، یک گره گشوده می شد، چون هر دو سوره تمام شد گره ها گشوده شد و سحر برطرف شد. پس موافق این حدیث و احادیث معتبره دیگر این دو سوره را در دفع سحر تأثیر عظیم هست.

در حدیث معتبر وارد شده است: چشم بد را تأثیر می باشد. و فرمودند که بسا باشد که چشم بد، آدمی را به قبر و شتر را به دیگ داخل کند، پس کسی که خوش آید او را چیزی از کسی، "اللَّه اکبر" بگوید. در روایت دیگر: نام خدا ببرد.

در روایت دیگر از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: چون ترسد که چشم او در کسی یا در او تأثیر کند، سه مرتبه بگوید: «ما شاءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ الْعَلی الْعَظیمِ». و فرمود: هرگاه کسی با هیأت نیکو خواهد که از خانه بیرون رود، سوره «قل اَعُوذُ برب الناس" و "قل اَعُوذُ برب الفلق» بخواند و بیرون رود تا چشم بد در او اثر نکند.

در روایت دیگر فرمود: هرکه را اثر چشم به او رسیده باشد، دست ها را برابر رو بلند کند، و سوره حمد و «قل هو اللَّه احد» و «قل اعوذ برب الفلق» و «قل اعوذ برب الناس» بخواند، دست بر پیش سر بکشد.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: هرکه از شیاطین و جادوگران ترسد، آیه سخره را بخواند: ( اِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّمواتِ وَالْاَرضَ فی سِتَّةِ اَیامٍ ثُمَّ اسْتَوی عَلَی الْعَرشِ یغْشِی اللَّیلَ النَّهارَ یطْلُبُهُ حَثیثاً وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ وَالنُّجُومَ مُسَخَّراتٍ بِاَمْرِهِ اَلا لَهُ الْخَلْقُ وَالاَمْرُ تَبارَکَ اللَّهُ رَبُّ الْعالَمینَ اُدْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَخُفْیةً اِنَّهُ لا یحِبُّ الْمُعْتَدینَ وَلا تُفْسِدُوا فِی الاَرْضِ بَعْدَ اِصْلاحِها وَادْعُوهُ خَوفَاً وَطَمَعاً اِنَّ رَحْمَة اللَّهِ قَریبٌ مِنَ الُْمحْسِنینَ ) [اعراف / آیه 56 - 54].

در روایت دیگر منقول است: شخصی به حضرت صادق عليه‌السلام شکایت کرد از بسیاری خیالات فاسده و وساوس شیطان که بر او دست یافته. فرمود: دست بر دل بگذار و سه مرتبه بگو: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ اَللَّهُمَّ مَنَنْتَ عَلی بِالایمانِ وَاَوْدَعْتَنی الْقُرآنَ وَرَزَقْتَنی صِیامَ شَهْرِ رَمَضانِ فَامْنُنْ عَلَی بِالرَّحْمَةِ وَالرِّضْوانِ وَالرَّأفَةِ وَالْغُفْرانِ وَتمامَ ما اَوْلَیتَنِی مِنَ النِّعَمِ وَالاِحْسانِ یا مَنّانُ یا دائِمُ یا رَحْمنُ سُبْحانَکَ وَلَیسَ لِی اَحَدٌ سِواکَ سُبْحانَکَ اَعُوذُبِکَ بَعْدَ هذِهِ الْکراماتِ مِنَ الْهَوانِ وَاَسْاَلُکَ اَنْ تُجْلِی عَنْ قَلْبِی الاَحْزانَ» پس صلوات بر محمّد و آل محمّد بسیار بفرست.

در روایت دیگر منقول است: شخصی به آن حضرت شکایت کرد: چون تنها می شوم مرا وحشتی و اندوهی عارض می شود، و چون به میان مردم می آیم برطرف می شود. فرمود: دست بر دل بگذار، بگو: «بِسْمِ اللَّهِ بِسْمِ اللَّهِ بِسْمِ اللَّهِ» پس دست بمال بر دل و بگو: «اَعُوذُ بِعِزَّةِ اللَّهِ وَاَعُوذُ بِقُدرَةِ اللَّهِ وَاَعُوذُ بِجَلالِ اللَّهِ وَاَعُوذُ بِعَظَمَةِ اللَّهِ وَاَعُوذُ بِجَمیعِ اللَّهِ وَاَعُوذُ بِرَسولِ اللَّهِ وَاَعُوذُ بِاَسْماءِ اللَّهِ مِنْ شَرِّ ما اَحْذَرُ وَمِنْ شَرِّ ما اَخافُ عَلی نَفْسی» هفت مرتبه این دعا را می خوانی.

در روایت دیگر وارد شده است: شخصی به آن حضرت شکایت کرد از آرزوی بسیار کردن و وسوسه های سینه، فرمود: دست بر سینه بکش و بگو: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ الْعَلِی الْعَظیمِ اَللَّهُمَّ اُمْحُ عَنِّی ما اَجِدُ». پس دست بر شکم بمال و سه مرتبه این دعا را بخوان. آن شخص چنین کرد، آن حالت از او برطرف شد. و شیخ احمد بن فهد در کتاب «عدة الداعی» از برای گشودن کسی که او را بسته باشند بر زنش، این دعا را نقل کرده است که بنویسد و با خود نگاه دارد. «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ اِنّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبیناً لِیغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَما تَأَخَّرَ وَیتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَیکَ وَیهْدِیکَ صِراطاً مُسْتَقیماً، بِسْمِ اللَّهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ اذا جاءَ نَصْرُ اللَّهِ وَالْفَتْحُ وَرَأیتَ النّاسَ یدْخُلونَ فی دینِ اللَّهِ اَفْواجاً فَسَبِّحْ بِحَمْدِ ربِّکَ وَاسْتَغْفِرْهُ اِنَّهُ کانَ تَوّاباً، وَمِنْ آیاتِهِ اَنْ خَلَقَ لَکُمْ مِنْ اَنْفُسِکُمْ اَزْواجاً لِتَسْکُنُوا اِلَیها وَجَعَلَ بَینَکُمْ مَوَدَّةً وَرَحْمَةً اِنَّ فی ذلِکَ لَایاتُ لِقَوْمٍ یتَفَکَّرُونَ، اُدْخُلُوا عَلَیهِمُ الْبابَ فَاِذا دخَلْتُمُوهُ فَاِنَّکُمْ غالِبُونَ، فَفَتَحْنا اَبْوابَ السَّمآءِ بِمآءٍ مُنْهَمِرٍ ثُمَّ فَجَّرْنَا الْاَرْضَ عُیوناً فَالْتَقَی الْماءُ عَلی اَمْرٍ قَد قُدِرَ، رَبِّ اشْرَحْ لی صَدْری وَیسِّرْلی اَمْری واحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسانی یفْقَهُوا قَوْلی، وَتَرَکْنا بَعْضَهُمْ یوْمَئذٍ یمُوجُ فی بَعْضٍ وَنُفِخَ فِی الصُّورِ فَجَمَعْناهُمْ جَمْعاً کَذلِکَ حَلَلْتُ فُلانِ بْنِ فُلانٍ عَلی فُلانَةِ بِنْتَ فُلانَةٍ لَقَدْ جائَکُمْ رَسُولٌ مِنْ اَنْفُسِکُمْ عَزیزٌ عَلَیهِ ما عَنِتُّمْ حَریصٌ عَلَیکُمْ بِالْمُؤمِنینَ رَؤُفٌ رَحیمٌ فَاِنْ تَوَلَّوا فَقُلْ حَسْبِی اللَّهُ لا اِلهَ اِلَّا هُو عَلَیهِ تَوَکَّلْتُ وَهُو رَبُّ الْعَرشِ الْعَظیمِ».

در حدیث معتبر از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: چون زن یهودیه گوسفند زهر آلود آورد به نزد حضرت رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، گوسفند بریان به سخن آمد به امر الهی و گفت: یا رسول اللَّه! مخور از من که مرا به زهر آلوده اند، جبرئیل نازل شد و گفت: پروردگارت سلامت می رساند، می گوید: این دعا را بخوان و بخور که زهر به تو آسیب نمی رساند. پس حضرت امر فرمود اصحاب را که همگی این دعا را خواندند، از آن گوسفند خورد و ایشان تناول کردند. پس امر فرمود ایشان را که حجامت بکنند، دعا این است: «بِسْمِ اللَّهِ الَّذِی یسَمّیهِ بِهِ کُلَّ مُؤمِنٍ وَبِهِ عَزَّ کُلُّ مُؤمِنٍ وَبِنُورِهِ الَّذِی اَضائَتْ بِهِ السَّمواتُ و الْاَرْضُ وَبِقُدْرَتِهِ الَّتی خَضَعَ لَها کُلُّ جَبّارٍ عَنیدٍ وَانْتَکَسَ کُلُّ شَیطانٍ مَریدٍ مِنْ شَرِّ السَّمِّ وَالسِّحْرِ وَاللُّمَمِ بِسْمِ اللَّهِ الْعَلی الْمَلِکِ الْفَردِ الَّذِی لا اِلهَ اِلَّا هُو وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرآنِ ما هُو شِفاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُومِنینَ وَلا یزیدُ الظّالِمینَ اِلّا خَساراً».

در حدیث دیگر از امیرالمؤمنین عليه‌السلام منقول است؛ کسی که از شر حیوانات درنده بر خود و گوسفندان خود ترسد، بر دور خود و آن ها خطی بکشد، بگوید: «اَللَّهُمَّ رَبَّ دانِیالٍ وَالْجُبِّ وَرَبَّ کُلِّ اَسَدٍ مُسْتَأسَدٍ اِحْفَظْنی وَاحْفَظْ غَنَمی» و فرمود: اگر کسی از عقرب ترسد، این آیات را بخواند: ( سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی الْعالَمینَ اِنّا کَذلِکَ نَجْزِی الُْمحْسِنینَ اِنَّهُ مِنْ عِبادِنا الْمُومِنینَ ) [صافات / آیه 79 - 81].

در حدیث معتبر منقول است: حضرت صادق عليه‌السلام به شخصی فرمود: چون شیری را ببینی در روی آن آیةالکرسی بخوان و بگو: «عَزَمْتُ عَلَیکَ بِعَزیمَةِ سُلَیمانِ بْنِ داوُدَ عليهما‌السلام وَعَزیمَةِ عَلی اَمیرِالْمُؤمِنینَ عليه‌السلام وَالاَئِمَةِ مِنْ بَعْدِهِ اِلّا تَنَحَّیتَ عَنْ طَریقَتِنا وَلَمْ تُؤْذِنا فَاِنّا لانُؤْذِیکَ». راوی گفت که به شیری برخوردم و این دعا را خواندم، سر به زیر انداخت و دُم را در میان پاهای خود کشید، برگشت.

در حدیث معتبر منقول است: شخصی به خدمت امام موسی عليه‌السلام عرض کرد: من جانوران درنده را شکار می کنم و شب در خرابه ها و جاهای هولناک به سر می برم. فرمود: چون داخل خرابه شوی پای راست را پیش گذار و بسم اللَّه بگو و چون بیرون آیی پای چپ را پیش گذار و بسم اللَّه بگو که آسیبی به تو نمی رسد.

از امام رضا عليه‌السلام منقول است: چون شیر را ببینی در برابرش سه مرتبه «اللَّه اکبر» بگو و بگو: «اَللَّهُ اَعَزُّ وَاَکْبَرُ وَاَجَلُّ مِنْ کُلِّ شَیی ءٍ وَاَعُوذُ بِاللَّهِ مِمّا اَخافُ وَاَحْذَرُ». و چون سگ بر روی تو فریاد کند و حمله کند، این آیه را بخوان: ( یا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْاِنْسِ اِنِ اسْتَطَعْتُمْ اَنْ تَنْفُذُوا مِنْ اَقْطارِ السَّمواتِ وَالْاَرْضِ فَانْفُذُوا لا تَنْفُذُونَ اِلّا بِسُلْطانٍ ) [رحمن / آیه 33].

از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: برای دفع ضرر جانوران زمین، این دعا بخوان: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ، بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ، مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، اَعُوذُ بِعِزَّةِ اللَّهِ، اَعُوذُ بِقُدْرَةِ اللَّهِ، عَلی ما یشاءُ مِنْ شَرِّ کُلِّ هامَّةٍ تَذُبُّ بِاللَّیلِ وَالنَّهارِ اِنَّ رَبّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ».

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: هرگاه از عقرب ترسی، نظر کن در شب به ستاره سها که نزدیک ستاره دوم بنات النعش است، و سه مرتبه بگو: «اَللَّهُمَّ یا رَبِّ اَسْلِمْ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّل فَرَجَهُمْ وَسَلِّمْنا مِنْ شَرِّ کُلِّ ذی شَرٍّ»؛ راوی گفت: تا حال یک شب نخواندم، عقرب در آن شب مرا گزید.

در حدیث دیگر فرمود: کسی که از مار و عقرب ترسد، در اوّل شب این دعا بخواند: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَصَلَّی اللَّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ اَخَذْتُ الْعَقارِبَ وَالْحَیاتِ کُلَّها بِاِذْنِ اللَّهِ تَبارَکَ وَتَعالی بِاَفْواهِها وَاَذْنابِها وَاَسْماعِها وَاَبْصارِها وَقِواها عَنّی وَعَمَّنْ اَحْبَبتُ اِلی ضَحْوَةِ النَّهارِ».

در روایت دیگر فرمود: این دعا بخواند: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ تَوَکَّلْتُ عَلَی اللَّهِ وَمَنْ یتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ فَهُو حَسْبُهُ اِنَّ اللَّهَ بالِغُ اَمْرِهِ، اَللَّهُمَّ اجْعَلْنی فی کَنَفِکَ وَفی جِوارِکَ وَاجْعَلْنی فی حِفْظِکَ وَاجْعَلْنی فی اَمْنِکَ».

در روایت معتبر از امام موسی عليه‌السلام منقول است: اصحاب حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در بعضی از جنگ ها به آن حضرت شکایت کردند از بسیاری کبک. فرمود: در وقت خواب این دعا را بخوانید: «اَیهَا اْلاَسْوَدُ الْوَثّابُ الَّذی لا یبالی غَلْقاً وَلا باباً عَزَمْتُ عَلَیکَ بِأُمِّ الْکِتابِ اَنْ لا تُؤْذینی وَاَصْحابِی اِلی اَنْ یذْهَبَ اللَّیلُ وَیجِیی ءَ الصُّبْحُ بِما جاءَ».

و از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: بر هرکه غضب مستولی شود اگر ایستاده باشد بنشیند تا ساکن شود غضب او، و اگر بر خویش خود غضبناک شده باشد، بدن خود را به بدن او برساند تا ساکن شود.

در حدیث دیگر فرمود: در وقت غضب این دعا بخواند: «اَللَّهُمَّ اَذْهِبْ عَنّی غَیظَ قَلْبی وَاغْفِرْلی ذَنْبی وَاَجِرْنی مِنْ مُضلّاتِ الْفِتَنِ اَسْألُکَ رِضاکَ وَاَعُوذُ بِکَ مِنْ سَخَطِکَ وَاَسْألُکَ جَنَّتَکَ

وَاَعُوذُبِکَ مِنْ نارِکَ وَاَسألُکَ الْخَیرَ کُلّهُ وَاَعُوذُ بِکَ مِنَ الشَّرِ کُلِّهِ اَللَّهُمَّ ثَبِّتْنِی عَلی الْهُدی وَالثَّوابِ وَاجْعَلْنی راضِیاً مَرْضِیاً غَیرَ ضالٍّ وَلا مُضِلٍّ».

در حدیث معتبر از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: چون چیزی را شیطان از خاطره تو محو کرده باشد، خواهی به یاد آوری، دست بر پیشانی بگذار و بگو: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْأَلُکَ یا مُذَکِّرَ الْخَیرِ وَفاعِلَهُ وَالاَمْرِ بِهِ اَنْ تُصَلِّی عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تَذْکُرَنی ما اَنْسانِیهِ الشَّیطان».

در احادیث معتبره وارد شده است که از برای ادای قرض این دعا بخواند: «اَللَّهُمَّ اَغْنِنی بِحَلالِکَ عَنْ حَرامِکَ وَبِفَضْلِکَ عَمَّنْ سِواکَ».

و شخصی به خدمت امام محمّد تقی عليه‌السلام نوشت که قرض بسیار دارم. حضرت نوشتند که استغفار بسیار بکن و زبانت را تر بدار به خواندن سوره «انا انزلناه فی لیلة القدر».

در روایت دیگر فرمود: برای دفع پریشانی هر روز صد مرتبه «انا انزلناه فی لیلة القدر» بخوان. و از امام موسی عليه‌السلام منقول است برای دفع فقر و پریشانی، که بعد از نماز صبح ده مرتبه بگوید: «سُبْحانَ اللَّهِ الْعَظیمِ وَبِحَمْدِهِ اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ وَاَسْئَلُهُ مِنْ فَضْلِهِ».

در حدیث معتبر از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: هرکه فقر بسیار بر او زور آورد، بسیار بگوید: «لا حَولَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللِّه»؛ به درستی که این کلمه گنجی است از گنج های بهشت و در آن شفای هفتاد و دو درد هست که کمتر از آن ها اندوه است.

در احادیث بسیار وارد شده است: هرکه هر روز صد مرتبه «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّه» بگوید، هفتاد نوع از بلا از او دور گردد که سهل تر آن ها غم و اندوه باشد.

و در حدیث معتبر منقول است: هرکه هزار مرتبه «ما شاء اللَّه» در یک دفعه بگوید، در آن سال او را حج نصیب شود و اگر در آن سال نشود زنده بماند تا توفیق حج بیابد.

در احادیث بسیار وارد شده است: «لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ» دفع اندوه می کند.

در احادیث معتبره از حضرت علی بن الحسین عليه‌السلام منقول است: هرگاه من این دعا را بخوانم پروا ندارم اگر جن و انس جمع شوند برای ضرر رسانیدن به من: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَمِنَ اللَّهِ وَاِلَی اللَّهِ وَفی سَبیل اللَّهِ، اَللَّهُمَّ اِلَیکَ اَسْلَمْتُ نَفْسی وَاِلَیکَ وَجَّهْتُ وَجْهی وَاِلَیکَ فَوَّضْتُ اَمْری وَاحْفَظْنِی بِحِفْظِ الْاِیمانِ مِنْ بَینَ یدَی وَمِنْ خَلْفِی وَعَنْ یمِینِی وَعَنْ شِمالِی وَمِنْ فَوْقِی وَمِنْ تَحْتِی وَادْفَعْ عَنِّی بِحَوْلِکَ وَقُوَّتِکَ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ الْعَلِی الْعَظیمِ».

در روایت دیگر منقول است: حضرت صادق عليه‌السلام روزی نزد منصور دوانقی رفتند و او در نهایت شدت و غضب بود. حضرت در وقت داخل شدن این دعا خواندند، غضب او ساکن شد: «یا عُدَّتِی عِنْدَ شِدَّتِی وَیا غَوْثِی عِنْدَ کُرْبَتِی اُحْرُسْنِی بِعَینِکَ الَّتِی لا تَنامُ وَاکْنِفْنی بِرُکْنِکَ الَّذِی لا یرامُ».

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: برای برگشتن غلام گریخته، بر کاغذی "آیة الکرسی" را مدوّر بنویسید، و در میان آب بنویسند: «اَللَّهُمَّ اَلسَّماءُ لَکَ وَالْاَرْضُ لَکَ وَما دُونَهُما لَکَ فَاجْعَلْ ما بَینَهُما اَضْیقُ عَلی فُلانٍ» و نام غلام را بنویسند، «مِنْ جِلْدِ جَمَلٍ حَتّی تَرُدَّهُ عَلَی وَتُظْفِرُنی بِهِ» و این دعا را بخواند و آن کاغذ را در موضعی که شب ها در آنجا می خوابیده، دفن کند و چیز سنگینی بالایش بگذارد.

در حدیث دیگر فرمود: کسی را مالی یا حیوانی گم شود، این دعا را بخواند: «اَللَّهُمَّ اِنَّکَ اِلهُ مَنْ فِی السَّماءِ وَاِلهُ مَنْ فِی الْاَرْضِ وَعَدَلَ فیهِما وَاَنْتَ الْهادِی مِنَ الضَّلالَةِ وَتَرُدُّ الضّالَّةَ رُدَّ عَلَی ضالَّتِی فَاِنَّها مِنْ رِزْقِکَ وَعَطِیتِکَ اَللَّهُمَّ لا تَفْتِنْ بِها مُؤمِناً وَلا تُغْنِ بِها کافِراً اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَرَسُولِکَ وَعَلی اَهْلِ بَیتِهِ».

از امام رضا عليه‌السلام منقول است برای گم شده بگوید: ( وَعِنْدَهُ مَفاتِحُ الغَیبِ لا یعْلَمُها اِلّا هُو وَیعْلَمُ ما فِی الْبرِّ وَالْبَحْرِ وَما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ اِلّا یعْلَمُها وَلا حَبَّةٍ فی ظُلُماتِ الْاَرْضِ وَلا رَطبٍ وَلا یابِسٍ اِلّا فی کتابٍ مُبینٍ ) [انعام / آیه 59]. «اَللَّهُمَّ اِنَّکَ تَهْدی مِنَ الضَّلالَّةِ وَتُنْجی مِنَ الْعَمی وَتَرُدُّ الضّالَّةَ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَاغْفِرْلی وَرُدَّ ضالّتی وَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَسَلَّمَ».

از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: برای ردّ گم شده دو رکعت نماز بگذارد در هر رکعت بعد از حمد سوره یس بخواند، بعد از نماز دست به سوی آسمان بردارد، بگوید: «اَللَّهُمَّ رادَّ الضّالَّةِ وَالْهادِی مِنَ الضَّلالَةِ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاحْفَظْ ضالَّتِی وَارْدُدْها اِلَی سالِمَةً یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ فَاِنَّها مِنْ فَضْلِکَ وَعَطائِکَ، یا عِبادَ اللَّهِ فِی الْاَرْضِ وَیا سَیارَةَ اللَّهِ فِی الْاَرْضِ رُدُّوا عَلَی ضَالَّتی فَاِنَّها مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَعَطائِهِ».

در روایتی منقول است: از حضرت صادق عليه‌السلام پرسیدند: تعویذی با خود می داریم و جنب می شویم چون است؟ فرمود: باکی نیست، اما زن چون حایض می شود، باید که تعویذی که با خود نگاه دارد، در میان پوست باشد و فرمود: هرچه از دعا و قرآن و تعویذ که خواهید برای کوفت ها و دردها بخوانید، اما افسون ها که معنی اش معلوم نباشد مخوانید. فرمود: بسیاری از تعویذها و افسون ها کفر است.

فصل دوازدهم: فواید تربت شریف امام حسین عليه‌السلام و خواص بعضی از ادویه مفرده

در احادیث معتبره بسیار وارد شده است: در خاک قبر امام حسین عليه‌السلام شفای هر دردی هست، آن است دوای بزرگ.

در حدیث دیگر از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: هرکه را علتی حادث شود، به تربت آن حضرت مداوا کند البته شفا یابد، مگر آن که علت مرگ باشد.

در حدیث دیگر فرمود: تربت آن حضرت شفا می بخشد، از هر دردی و امان می دهد، از هر ترسی.

در حدیث دیگر فرمود: کام فرزندان خود را به تربت آن حضرت بردارید که امان می دهد از بلاها.

در روایت دیگر منقول است: امام جعفر صادق عليه‌السلام هیچ متاعی به جایی نمی فرستادند، مگر آن که قدری از تربت آن حضرت در میانش می گذاشتند که به برکت آن محفوظ بماند.

در حدیث معتبر منقول است: ابن ابی یعفور از حضرت صادق عليه‌السلام سؤال کرد که بعضی از مردم تربت امام حسین عليه‌السلام می گیرند، منتفع می شوند و بعضی نفع نمی یابند. فرمود: و اللَّه که هرکس اعتقاد نفع داشته باشد، نفع می یابد.

در حدیث دیگر منقول است: شخصی به آن حضرت عرض کرد: زنی رشته ای به من داده است که به خدمه کعبه معظمه بدهم، که جامه کعبه را بدان بدوزند. حضرت فرمود که آن را بده، عسل و زعفران بخر، خاک قبر امام حسین عليه‌السلام را بگیر و به آب باران نرم کن و در میان عسل و زعفران بریز به شیعیان ما بده که بیماران خود را به آن دوا کنند.

در روایت دیگر فرمود: خاک قبر امام حسین عليه‌السلام شفای دردهاست، هر چند ثلث فرسخی دورتر از قبر بردارند.

در روایت دیگر فرمود: هفتاد ذرع از قبر تربت شفا را می توان برداشت.

در روایت معتبر دیگر فرمود: تربت شفا را تا یک فرسخ و ثلث فرسخ از اطراف قبر می توان برداشت. فرمود: هیچ چیز مثل آن نیست در شفا بخشیدن، مگر دعا. و چیزی که برکت آن را کم می کند، در جاهای نامناسب گذاشتن، کم اعتقادی آن کس است که می خورد، اما کسی که یقین داند که آن شفاست، هر وقت که معالجه کند به آن، البته او را به دوای دیگر احتیاج نمی باشد. فاسد می کند، کم می کند نفع تربت را شیاطین و جنیان کافر که خود را بر آن می مالند، به هر یک که می گذرد آن را می بویند، شیاطین و کافران جن، رشک می برند بر فرزندان آدم، پس خود را بر آن می مالند که بوی خوش و نفعش را کم کنند، هر تربتی که از حایر بیرون می آورند، آن قدر که نتوان شمرد از شیاطین که از بیم ملائکه داخل حایر نمی شوند، در بیرون مهیا می باشند که از حایر بیرون آورند خود را بر آن بمالند، و اگر تربت از این سالم بماند هر بیماری که بخورد، در ساعت شفا یابد.

پس چون تربت را برداری ببند و پنهان کن و نام خدا بر آن بسیار بخوان، و من شنیده ام که بعضی تربت را برمی دارند و آن را سبک می شمارند، حتی آن که در میان توبره چهارپایان یا در میان ظرف طعام می اندازند، از چنین تربتی چون شفا یابند؟ به درستی که کسی که صاحب یقین نیست، به استخفاف به اموری که موجب صلاح اوست اعمال خود را فاسد می گرداند.

در حدیث دیگر منقول است: شخصی به آن حضرت عرض کرد: مرا درد و مرض بسیار می باشد و هر دوایی که خوردم نفع نکرد. فرمود: چرا تربت امام حسین عليه‌السلام را نمی خوری که در آن شفای هر درد و امان از هر بیم هست؟ وقتی که برمی داری تربت را بگو: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْألُکَ بِحَقِّ هذِهِ الطّینَةِ وَبِحَقِّ الْمَلَکِ الَّذِی اَخَذَها وَبِحَقِّ النَّبِی الَّذِی قَبَضَها وَبِحَقِّ الْوَصِی الَّذِی حَلَّ فیها صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَاَهْلِ بَیتِهِ وَاجْعَلْ لی فیها شِفاءاً مِنْ کُلِّ داءٍ وَاَماناً مِنْ کُلِّ خَوْفٍ»؛ پرسید: شفای هر درد را دانستم، چگونه امان است از هر خوفی؟ فرمود: هرگاه از ظالمی یا از بلایی اندیشه داشته باشی از خانه بیرون میا، مگر آن که خاک قبر آن حضرت با تو باشد.

در آن وقت که خاک را با خود برمی داری بگو: «اَللَّهُمَّ هذِهِ طینَةُ قَبْرِ الْحُسَینِ وَلیکَ وَابْنِ وَلیکَ اتَّخَذْتُها حِرْزاً لِما اَخافُ وَما لا اَخافُ».

از ابوحمزه ثمالی منقول است: حضرت صادق فرمود: چون خواهی تربت قبر را برداری سوره حمد و «قل یا ایها الکافرون» و «قل اَعُوذُ برب الناس» و «قل اَعُوذُ برب الفلق» و «قل هو اللَّه احد« و «انا انزلناه فی الیلة القدر» و یس و آیةالکرسی بخوان و بگو: «اَللَّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ عَبْدِکَ وَحَبیبِکَ وَنَبِیکَ وَرَسُولِکَ وَاَمینِکَ وَبِحَقِّ اَمیرِ الْمؤمِنینَ عَلِی بْنِ اَبیطالِبٍ عَبْدِکَ وَاَخی رَسُولِکَ وَبِحَقِّ فاطِمَةَ بِنْتِ نَبیکَ وَزَوْجَةِ وَلِیکَ وَبِحَقِّ الْحَسَنِ وَالْحُسَینِ وَبِحَقِّ الاَئمَّةِ الرَّاشِدینَ وَبِحَقِّ هذِهِ التُّرْبَةِ وَبِحَقِّ الْمَلَکِ الْمُوَکّلِ بِها وَبِحَقِّ الْوَصِی الَّذِی هُو فیها وَبِحَقِّ الْجَسَدِ الَّذِی تَضَمَّنَتْ وَبِحَقِّ السِّبْطِ الَّذِی ضَمِنَتْ وَبِحَقِّ جَمیعِ مَلائِکَتِکَ وَاَنْبِیائِکَ وَرُسُلِکَ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَاجْعَلْ هذَا الطّینَ شِفاءً لی وَلِمَنْ یسْتَشْفی بِهِ مِنْ کُلِّ داءٍ وَسُقْمٍ وَمَرَضٍ وَاَماناً مِنْ کُلِ خَوْفٍ اَللَّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَاَهْل بَیتِهِ اجْعَلْهُ عِلْماًنافِعاً وَرِزْقاً واسِعاً وَشِفآءً مِنْ کُلِ داءٍوَسُقْمٍ وَآفَةٍوَعاهَةٍ وَجَمیع الاَوْجاعِ کُلِّها اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَی ءٍقَدیرٌ؛ پس بگو: اَللَّهُمَّ رَبَّ هذِهِ التُّرْبَةِ الْمُبارَکَةِ الْمَیمُونَةِ وَالْمَلَکِ الَّذِی هَبَطَ بِها وَالْوَصِی الَّذِی هُو فیها صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَسَلَّمَ وَانْفَعْنی بِها اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیی قَدیرٌ».

در روایت دیگر فرمود: در وقتی که تربت را بخوری اوّل ببوس و بر هر دو دیده بگذار و زیاده از یک نخود مخور که هرکه زیاده بخورد چنان است که گوشت و خون ما را خورده است. در وقتی که از قبر برمی داری بگو: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْأَلُکَ بِحَقِّ الْمَلَکِ الَّذِی قَبَضَها وَاَسْأَلُکَ بِحَقِّ النَّبِی الَّذِی خَزَنَها وَاَسْأَلُکَ بِحَقِّ الْوَصِی الَّذِی حَلَّ فیها اَنْ تُصَلِّی عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاَنْ تَجْعَلَهُ شِفاءً مِنْ کُلِّ داءٍ وَاَماناً مِنْ کُلِّ خَوْفٍ وَحِفْظَاً مِنْ کُلِّ سُوءٍ» پس تربت را در پارچه ای ببند، سوره «انا انزلناه» بر آن بخوان.

در حدیث معتبر دیگر فرمود: هرکه تربت را به قصد شفاء نخورد چنان است که گوشت ما را خورده است، چون به قصد شفا خورد بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ اَللَّهُمَّ رَبَّ هَذِهِ التُّرْبَةِ الْمُبارَکَةِ الطّاهِرَةِ وَرَبَّ النُّورِ الَّذِی اُنْزِلَ فیهِ وَرَبَّ الْجَسَدِ الَّذِی سَکَنَ فیهِ وَرَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُوَکِّلینَ بِهِ اِجْعَلْهُ شِفاءً مِنْ داءِ کَذا وَکَذا» و آن آزار را ذکر کند پس تربت را بخورد، یک جرعه آب بعد از آن بخورد و بگوید: «اَللَّهُمَّ اجْعَلْهُ رِزْقاً واسِعاً وَعِلْماً نافِعاً وَشِفآءً مِنْ کُلِّ داءٍ وَسُقْمٍ»؛ چون چنین کنی دفع می شود آنچه در خود می یابی از درد و بیماری و غم و اندوه.

در روایت دیگر فرمود: در وقت خوردن این دعا بخواند: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ اَللَّهُمَّ اجْعَلْهُ رِزْقاً واسِعاً وَعِلْماً نافِعاً وَشِفاءً مِنْ کُلِّ داءٍ اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَی ءٍ قَدیرٌ اَللَّهُمَّ رَبَّ التُّرْبَةِ الْمُبارَکَةِ وَرَبَّ الْوَصِی الَّذِی وارَثَهُ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاجْعَلْ هَذَا الطّینَ شفآءً مِنْ کُلِّ داءٍ وَاَماناً مِنْ کُلِّ خَوْفٍ».

از امام موسی کاظم عليه‌السلام منقول است: چون میت را دفن کنند، در برابر رویش مهری از خاک قبر امام حسین عليه‌السلام بگذارند.

در حدیث دیگر فرمود: مؤمن می باید از پنج چیز خالی نباشد: مسواک و شانه و جانماز و تسبیحی از تربت که سی و چهار دانه باشد و انگشتر عقیق.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: هرکه تسبیح خاک آن حضرت را بگرداند به هر استغفاری هفتاد استغفار برای او نوشته شود، اگر تسبیح را در دست نگاه دارد، چیزی نگوید، به عدد هر دانه ای هفت استغفار برای او نوشته شود.

در حدیث دیگر فرمود: هرکه خاک قبر امام حسین عليه‌السلام را بفروشد و بخرد، چنان است که گوشت امام حسین عليه‌السلام را فروخته و خریده باشد. بدان که مشهور میان علماء آن است که به قدر نخودی می توان خورد. چون از بعضی احادیث عدس ظاهر می شود، بهتر آن است که زیاده از عدس نخورد.

اما خواص ادویه:

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: هرکه تب کند و در شب اوّل به وزن دو درهم یا سه درهم بذر قطونا بخورد، در آن مرض ایمن گردد از سرسام و ذات الجنب.

در حدیث دیگر فرمود: فضیلت عنّاب بر سایر میوه ها مانند فضیلت ما است بر سایر مردم.

از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: عناب تب را زایل می کند.

در روایتی منقول است: ابن ابی الخضیب گفت: دیده من سفید شده بود چیزی نمی دیدم، شبی امیر المؤمنین عليه‌السلام را در خواب دیدم، فرمود: عناب را بکوب و در دیده بکش. چون بیدار شدم عناب را به آهسته ساییدم و در دیده کشیدم دیده ام صحیح و بینا شد.

در حدیث معتبر از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: مداوا کنید به سنا، که اگر چیزی مرگ را رد می کند، آن سنا است.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: چهار چیز است که طبیعت ها را به اعتدال می آورد: انار سورانی و خرمای نارس پخته و بنفشه و کاسنی.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: در سیاه دانه شفای همه دردها هست به غیر از مرگ. در بعضی از روایات وارد شده است که از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پرسیدند که چگونه استعمال کنیم؟ فرمود: بیست و یک دانه اش را در کهنه بکنی و یک شب در آب بخیسانی و چون صبح شود، در بینی راست دو قطره و در بینی چپ یک قطره بچکانی و در روز دوم نیز چنین کنی در روز سوم در بینی راست یک قطره و در بینی چپ دو قطره بچکانی و در هر شب دانه ها را تازه کنی.

در روایت دیگر از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: شخصی به آن حضرت شکایت کرد که از بسیار آمدن بول آزار می کشم. فرمود: سیاه دانه در آخر شب بخور. و فرمود: من آن را می خورم برای تب و دردسر و آزار چشم و درد شکم و جمیع دردها و خدا مرا به آن شفا می دهد.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: بر هر یک از برگ و دانه و درخت اسفند ملکی موکل است، که با آن ها است تا آن که بپوسد. و ریشه اش و شاخه اش غم و سحر را برطرف می کند، و در دانه اش شفای هفتاد و دو درد هست، پس مداوا کنید به اسفند و کندر.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: خانه ای که اسفند در آن باشد شیطان تا هفتاد خانه از آن خانه دوری می کند، و آن شفاست از هفتاد مرض که آسان تر آن خوره است.

در روایت دیگر منقول است: پیغمبری به خدا شکایت کرد از جبن امت خود. وحی بر او نازل شد: که امر کن امت خود را که اسفند بخورند، که باعث شجاعت می شود. فرمود: کندر برگزیده پیغمبران است و هیچ دردی زودتر از درد آن به آسمان بالا نمی رود و آن دور کننده شیاطین و دفع کننده بلاهاست.

از امام حسین عليه‌السلام منقول است: اگر مردم بدانند که چه منافع در هلیله زرد است، هر آینه به وزن آن از طلا بخرند.

از امام رضا عليه‌السلام منقول است: بخورید انجیر را که برای دفع قولنج نافع است فرمود: گند دهان را برطرف می کند، و استخوان را محکم می کند و مو در بدن می رویاند و دردها را می برد.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: خوردن انجیر تر و خشک، بواسیر را قطع می کند، نقرس و غلبه برودت بر باطن را نفع می دهد.

حضرت صادق عليه‌السلام فرمود: برگ خرفه، عقل را زیاد می کند، و هیچ گیاهی از آن شریف تر و نافع تر نیست.

امام رضا عليه‌السلام فرمود: بادروج از ما است و ترتیزک از بنی امیه است.

حضرت صادق عليه‌السلام فرمود: کاهو خون را فرو می نشاند.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: خوراک خضر و الیاس، کرفس و دمبلان است.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مروی است: هرکه سداب بخورد، در شب بخوابد در آن شب ایمن باشد از دردهای اندرونی و بیرونی و ذات الجنب.

در حدیث دیگر منقول است: آن حضرت زنیان و سیاه دانه و آبشم را سفوف می کردند بعد از لبنیات و طعامی که بیم ضرری داشت می خوردند. گاهی با نمک ساییده ممزوج ساخته پیش از طعام می خوردند، می فرمود: چون بامداد این را بخورم، از خوردن هیچ چیزی پروا نمی کنم و تقویت معده می کند، بلغم را می برد، امان می بخشد از لغوه. و فرمود: حق تعالی برکت فرستاده است در عسل، و در آن شفای از جمیع دردها است، بر آن هفتاد پیغمبر برکت فرستاده است.

حضرت صادق عليه‌السلام فرمود: سرکه شراب بُن دندان را محکم می کند، کرم های شکم را می کشد، و عقل را محکم می کند. فرمود: خوردن اشنان زانوها را سست می کند، و آب پشت را فاسد می کند، دهن را بدبو می کند. فرمود: هرکه زنیان و گردکان با هم بخورد، بواسیر را می سوزانند و بادها را دفع می کنند، معده را زبر می کنند. گرده ها را گرم می کنند. فرمود: آبشم و نمک با یکدیگر بادها را دفع می کنند، سدها را می گشایند و بلغم را می سوزانند، موجب ادرار بول می شوند و دهن را خوشبو می کنند، و معده را نرم می کنند، قوت جماع را زیاد می کنند.

در چند حدیث وارد شده است: مالیدن نمک دفع زهر عقرب و گزندگان می کند.