حلیة المتقین

حلیة المتقین0%

حلیة المتقین نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: اخلاق اسلامی

حلیة المتقین

نویسنده: علامه محمد باقر مجلسی
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 39276
دانلود: 2523

توضیحات:

حلیة المتقین
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 19 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 39276 / دانلود: 2523
اندازه اندازه اندازه
حلیة المتقین

حلیة المتقین

نویسنده:
فارسی

باب یازدهم: آداب مجالس، از سلام و مصافحه و معانقه و بوسیدن و آداب عطسه کردن و آداب نشست و برخاستن و صحبت کردن و امثال اینها

فصل اوّل: فضیلت سلام و آداب آن

در حدیث معتبر منقول است: حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اصحاب خود را امر فرمود، به هفت خصلت؛ عیادت بیماران و مشایعت جنازه مردگان و قبول کردن گفته کسی که این کس را قسم دهد و دعا کردن برای کسی که عطسه کند و یاری کردن مظلوم و به هرکس سلام کردن.

در حدیث معتبر دیگر از آن حضرت منقول است: در بهشت غرفه ای چند هست که از اندرونش بیرون می نماید و از بیرونش اندرون می نماید، کسی از امت من در آن ها ساکن می شود که به زبان نیک با مردم سخن گوید و طعام به مردم بخوراند و افشای سلام بکند و نماز بکند در شب، در وقتی که مردم در خواب باشند. فرمود: افشای سلام آن است که بخل نورزد به سلام کردن بر احدی از مسلمانان.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: از جمله تواضع و شکستگی آن است که با هرکه برخوری سلام بکنی. و از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: هرکه ابتدا کند به سخن گفتن پیش از سلام، جوابش مگویید و کسی را به طعام خود مطلبید پیش از آن که سلام کند.

در حدیث دیگر فرمود: عاجزترین مردم کسی است که از دعا عاجز باشد و بخیل ترین مردم کسی است که به سلام کردن بخل کند.

در حدیث دیگر فرمود: هرکه به ده نفر از مسلمانان برخورَد و بر ایشان سلام کند، ثواب یک بنده آزاد کردن در نامه عملش نوشته شود.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: هر مؤمنی که به جماعتی از مؤمنان سلام کند، ملائکه در جواب سلام او می گویند: «سَلامٌ عَلَیکَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ اَبَداً».

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: سلام کردن سنّت است و جواب سلام دادن واجب است.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: چون کسی جواب سلام گوید، بلند گوید که آن سلام کننده نگوید که سلام کردم و جواب سلام من نگفتند.

در حدیث دیگر فرمود: هرکه «السَّلامُ عَلَیکُمْ» بگوید، ده حسنه برای او باشد و اگر «سَلامٌ عَلَیکُم وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ» بگوید، سی حسنه برای او باشد.

در حدیث دیگر فرمود: سه کسند که به صیغه جمع به ایشان سخن می باید گفت، هر چند تنها باشند؛ کسی که عطسه کند می گویی: «یرْحَمُکُمُ اللَّهُ» هر چند دیگری با او نباشد و کسی که سلام بر کسی کند می گوید: «السَّلامُ عَلَیکُمْ» و کسی که کسی را دعا می گوید: «عافاکُمُ اللَّهُ» هر چند یکی باشد، زیرا که با این ها ملائکه می باشند و در قصد، مؤمنان غایب را هم داخل می تواند کرد.

از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: مکروه است کسی بگوید: «حَیاکَ اللَّهُ»، مگر آن که بگوید: «حَیاکَ اللَّهُ بِالسَّلامِ».

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: سه کسند که بر ایشان سلام نمی باید کرد؛ کسی که با جنازه راه رود و کسی که به نماز جمعه رود و کسی که در حمام باشد. و حمل کرده اند بر صورتی که لنگ نبسته باشد.

از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: چون داخل مسجد شوی و مردم نماز کنند، بر ایشان سلام مکن و بر حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سلام کن و متوجه نماز شو و اگر به مجلسی داخل شوی که مردم سخن گویند بر ایشان سلام بکن.

از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: کسی که داخل خانه شود بر اهل خانه سلام کند و اگر اهل نداشته باشد و خانه خالی باشد، بگوید: اَلسَّلامُ عَلَینا مِنْ رَبِّنا. و فرمود: اگر کسی به تو گوید: حَیاکَ اللَّهُ بِالسَّلامِ در جواب بگو: «اَنْتَ فَحَیاکَ اللَّهُ بِالسَّلامِ وَاَحَلَّکَ دارَ الْمَقامِ».

و از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: چون یکدیگر را ملاقات کنید، سلام و مصافحه بکنید و چون از یکدیگر جدا شوید، طلب آمرزش از برای یکدیگر بکنید.

در حدیث دیگر فرمود: کسی که داخل خانه خود شود، سلام بکند که سبب برکت می شود و ملائکه انس می گیرند در آن خانه.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: چون زن بر جماعتی داخل شود بگوید: عَلَیکُمُ السَّلامُ؛ و چون مرد داخل شود بگوید: السَّلامُ عَلَیکُمْ؛ و در بعضی از اخبار وارد شده است که چند کسند که بر ایشان سلام نمی باید کرد، جهود و گبر و ترسا و بت پرست و کسی که در بیت الخلاء باشد و کسی که بر سر خوان شراب نشسته باشد و بر شاعری که به زنان محصنه عفیفه فحش گوید و بر جماعتی که خوش طبعی ایشان دشنام مادر است و بر کسی که نرد یا شطرنج یا سایر انواع قمار بازی کند، بر کسی که عود یا طنبور نوازد و مردی که مردم با او عمل لواط می کنند و کسی که در اثنای نماز باشد و کسی که سود ربا خورد و فاسقی که علانیه فسق کند و پروا نکند.

در روایت صحیح وارد شده است که سلام کردن بر کسی که شطرنج بازی کند، گناه کبیره است. و همچنین نهی وارد شده است از سلام کردن بر کسی که شراب خورد و دور نیست که اکثر این ها محمول باشد بر آن که سلام کردن بر این ها فضیلت بسیار ندارد، یا برای آن که از روی مهربانی و محبت و راضی بودن به گناه ایشان، سلام بر ایشان نباید کرد زیرا که اخبار بسیار وارد شده است که بر همه کس سلام کردن خوب است.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: چون کسی از مجلسی برخیزد وداع کند اهل این مجلس را به سلام کردن، که اگر بعد از او حرف خیری بگویند در ثواب، شریک ایشان خواهد بود و اگر حرف بدی بگویند، گناهش بر آن ها خواهد بود و بر او گناهی نخواهد بود.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: کوچک بر بزرگ تر سلام می کند و کسی که گذرد، بر کسی که نشسته باشد سلام می کند و جماعت کمتر بر جماعت بیشتر سلام می کنند.

در حدیث دیگر فرمود: سواره بر پیاده باید سلام بکند و استر سوار بر خر سوار سلام بکند و اسب سوار بر استر سوار سلام بکند و ایستاده بر نشسته سلام بکند.

در چند حدیث معتبر از آن حضرت منقول است: چون جماعتی بر جماعتی بگذرند، یکی از ایشان که سلام کند از دیگران مجزی است و اگر کسی بر جماعتی سلام کند، یکی از آن ها که جواب بگوید از دیگران مجزی است.

در حدیث حسن از آن حضرت منقول است: رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بر زنان سلام می کردند و ایشان جواب می گفتند و امیر المؤمنین عليه‌السلام بر زنان پیر سلام می کردند و کراهت داشتند از سلام کردن بر زنان جوان و می فرمودند که می ترسم خوشم آید از او و گناه بر من داخل شود زیاده از ثوابی که به سلام کردن طلب می کنم. و امثال این ها را برای تعلیم دیگران می فرموده اند و خود، از امثال این ها معصوم و منزه بوده اند.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: ابتدا مکنید اهل کتاب یعنی یهود و نصاری و مجوس را به سلام کردن، و چون ایشان سلام کنند، بگویید: علیکم.

در روایت دیگر فرمود: چون یهودی یا نصرانی یا مشرک و یا بت پرست بر تو سلام کنند، بگو: علیک.

و بدان که از جمله سلام ها، سلام رخصت است که چون خواهند که داخل خانه کسی شوند پیشتر سنّت است که در بیرون خانه سه مرتبه سلام کنند، اگر جواب سلام بشنوند داخل شوند و اگر نه برگردند و جواب این سلام واجب نیست.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: رخصت طلبیدن سه مرتبه است، در اوّل مرتبه می شنوند و در مرتبه دوم حذر می کنند و در مرتبه سوم اگر خواهند رخصت می دهند و اگر نمی خواهند ساکت می شوند که او برگردد. و حق تعالی فرموده است که داخل مشوید در خانه غیر خانه های خود تا استیناس بکنید و سلام بر اهلش بکنید.

حضرت صادق عليه‌السلام فرمود: استیناس، کفش بر زمین زدن و سلام کردن است که ایشان خبردار شوند.

فصل دوم: فضیلت مصافحه و معانقه و آداب هر یک

مصافحه یعنی دست یکدیگر را گرفتن و معانقه یعنی دست در گردن یکدیگر کردن و بوسیدن.

در حدیث صحیح از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: از تمامی تحیت و سلام کسی که در حَضر باشد مصافحه کردن است و تمامی سلام کردن کسی که از سفر آمده باشد، دست در گردن یکدیگر کردن است.

در حدیث معتبر از ابوعبیده منقول است که گفت: من هم کجاوه امام محمّد باقر عليه‌السلام بودم، من اوّل به کجاوه می رفتم پس آن حضرت به کجاوه می رفتند و چون هر دو در کجاوه درست می نشستیم حضرت بر من سلام می کردند و احوال از من می گرفتند مانند دو کسی که مدتی یکدیگر را ندیده باشند و با من مصافحه می کردند و چون از کجاوه فرود می آمدیم، اوّل آن حضرت پایین می آمدند، پس چون هر دو در زمین قرار می گرفتیم سلام می کردند و احوال می گرفتند مانند دو کسی که مدت ها یکدیگر را ندیده باشند. من گفتم: یا بن رسول اللَّه! شما کار چند می کنید، مردمی که نزد ما هستند چنین نمی کنند. حضرت فرمود: مگر نمی دانی که مصافحه کردن چه ثواب دارد؟ به درستی که دو مؤمن با یکدیگر ملاقات و مصافحه کنند پیوسته گناه از ایشان می ریزد چنانچه برگ از درخت می ریزد و حق تعالی نظر رحمت به سوی ایشان می کند، تا از یکدیگر جدا شوند.

در حدیث معتبر دیگر از ابو حمزه منقول است که گفت: من هم کجاوه بودم با امام محمّد باقر عليه‌السلام چون بار را فرود آوردیم حضرت اندکی راه رفتند پس آمدند و دست مرا گرفتند و فشار سختی دادند. گفتم: فدای تو شوم! من با شما بودم در کجاوه. حضرت فرمود: مگر نمی دانی که مؤمن چون اندک حرکتی بکند و بعد از آن دست برادر مؤمن خود را بگیرد حق تعالی نظر لطف به سوی ایشان می کند و روی رحمت خود را به جانب ایشان می گرداند و به گناهان می فرماید که، فرو ریزید از ایشان. تا آن که چون از یکدیگر جدا می شوند هیچ گناه بر ایشان نمانده است.

در حدیث حسن از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: حدّ مصافحه آن است که در دور درخت خرما بگردند پس بعد از آن باز مصافحه سنّت است. و امام محمّد باقر عليه‌السلام فرمود: سزاوار آن است که دو مؤمن که از یکدیگر پنهان شوند، اگر چه به درختی باشد که در میان ایشان فاصله شود، پس ملاقات کنند باید که مصافحه کنند.

در حدیث دیگر فرمود: هرکه دست را دیرتر برمی دارد ثوابش بیشتر است.

حضرت صادق عليه‌السلام فرمود: حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هرگز با کسی مصافحه نکردند که دست را از دست او بکشند تا آن که آن شخص دست را می کشید.

در حدیث دیگر فرمود: با یکدیگر مصافحه کنید که کینه ها را از سینه می برد. و فرمود: مصافحه کردن با مؤمن بهتر است از مصافحه کردن با ملائکه.

از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: چون با برادر مؤمن ملاقات نمایید با ایشان مصافحه کنید و بشاشت و خوشحالی نزد ایشان ظاهر کنید، تا آن که چون جدا شوید هیچ گناه بر شما نمانده باشد و با دشمن خود نیز مصافحه کنید هر چند او نخواهد که خدا چنین امر فرموده است و باعث دفع دشمنی او می شود.

در حدیث دیگر از اسحاق صراف منقول است که گفت: من در کوفه می بودم و شیعیان بسیار به نزد من می آمدند و من از شهرت ترسیدم. غلام خود را امر کردم که هرکه مرا خواهد بگو که اینجا نیست. پس در آن سال به حج رفتم و چون به خدمت حضرت صادق عليه‌السلام رفتم آن حضرت را از خود متغیر یافتم، گفتم: فدای تو شوم چه چیز باعث تغیر شما شده است از من؟ فرمود: آنچه باعث تغیر تو شده است از مؤمنان. گفتم: فدای تو شوم از شهرت ترسیدم و خدا می داند که چه مقدار ایشان را دوست می دارم. حضرت فرمود: ای اسحاق! ملال به هم مرسان از بسیار آمدن برادران مؤمن به دیدن تو که چون مؤمن با برادر مؤمن خود برمی خورَد، با او مرحبا می گوید، خدا از برای او تا قیامت مرحبا می نویسد. پس چون با او مصافحه می کند، حق تعالی میان دو ابهام ایشان صد رحمت می فرستد که نود و نه تای آن ها از آن است که دیگری را بیشتر دوست می دارد، پس حق تعالی روی رحمت به سوی ایشان می گرداند و هر یک که دیگری را بیشتر دوست می دارد روی رحمت به سوی او بیشتر است. پس چون دست در گردن یکدیگر کنند، رحمت ایشان را فرو می گیرد. پس اگر برای خدا با یکدیگر بایستند و غرض دنیوی نداشته باشند به ایشان خطاب می رسد: آمرزیده شدید، عمل را از سر بگیرید. پس چون از یکدیگر احوال گیرند و سخن گویند، ملائکه به یکدیگر می گویند که دور شوید که می خواهند با یکدیگر احوال گیرند که خدا بر ایشان پوشانیده است. اسحاق گفت: پس حرفی که می گوییم ملائکه نمی نویسند؟ حضرت آهی بلند کشیدند و گریستند آن قدر که آب دیده مبارک ایشان بر روی ریش روان شد و فرمود: ای اسحاق! حق تعالی ملائکه را امر فرموده است که چون دو مؤمن با یکدیگر ملاقات کنند از ایشان دور شوند برای تعظیم ایشان و اگر چه ملائکه نمی نویسند اما خداوندی که مطلع است بر احوال ایشان و راز و پنهان آنچه در سینه ها پنهان است نزد او آشکار است می داند که چه می گویند. پس ای اسحاق! از خدا بترس چنانچه گویا او را می بینی و اگر تو او را نمی بینی او تو را می بیند و اگر گمان می کنی که او تو را نمی بیند کافر می شوی و اگر می دانی که او تو را می بیند و گناهان را از مخلوقین پنهان می کنی و نزد او هویدا می کنی، پس او را از همه کس سهل تر شمرده ای.

در حدیث دیگر فرمود: شما را در مصافحه کردن مثل ثواب آن ها هست که در راه خدا جهاد می کنند.

از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: هر مؤمنی که از خانه بیرون رود به قصد دیدن برادر مؤمن خود، حقِّ او را شناسد، حق تعالی به هر گامی حسنه ای در نامه عملش بنویسد و گناهی از او محو کند و درجه ای برای او بلند کند. پس چون درِ خانه آن مؤمن را بکوبد، درهای آسمان برای او گشوده شود، پس چون با یکدیگر ملاقات کنند و مصافحه کنند و دست در گردن یکدیگر بکنند، حق تعالی روی رحمت خود را به سوی ایشان گرداند، پس حق تعالی به ایشان با ملائکه مباهات کند و فرماید که نظر کنید به سوی این دو بنده من که به دیدن یکدیگر رفتند و از برای رضای من با یکدیگر دوستی کردند، بر من لازم است که بعد از این ایشان را عذاب نکنم. پس چون برگردد، او را مشایعت کنند ملکی چند به عدد نفس های او و گام های او و سخن های او که او را حفظ کنند از بلاهای دنیا و آخرت تا روز دیگر این وقت. و اگر در این میان بمیرد، از حساب قیامت نجات یابد و اگر آن مؤمن دیگر هم حق او را شناسد و حرمت او را داند همین ثواب او هم داشته باشد.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: شما شیعیان را نوری در پیشانی هست که به آن نور، شما را در دنیا می شناسند، چون یکدیگر را برخورید آن موضع نور را از پیشانی یکدیگر ببوسید.

و در حدیث دیگر فرمود: نمی باید بوسید سر و دست کسی را مگر رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم یا کسی که مراد از بوسیدن سر و دست او حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم باشد. محتمل است که مخصوص ائمه معصومین عليهم‌السلام باشد. و اظهر آن است که شامل سادات و علما نیز باشد، زیرا که تعظیم ایشان برای آن می کنند که فرزند آن حضرت یا حافظ علوم و مروج دین آن حضرت اند و احوط آن است که به غیر دست پیغمبر و امام را نبوسند.

چنانچه در حدیث دیگر از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: شایسته نیست دست بوسیدن مگر پیغمبر یا وصی پیغمبر را.

در حدیث صحیح از امام موسی عليه‌السلام منقول است: خویش را برای خویشی ببوسد بر او چیزی نیست و برادران مؤمن را پهلوهای روی ایشان را ببوسند و امام را میان دو چشمش را ببوسند.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: دهان را بوسیدن نمی باشد مگر از برای زن و فرزند خود.

فصل سوم: آداب نشستن در مجالس

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است که وصیت فرمود به امیر المؤمنین عليه‌السلام که هشت کسند که اگر خوار شوند ملامت نکنند مگر خود را؛ کسی که حاضر شود بر سر سفره ای که او را نخوانده باشند و کسی که تحکّم کند بر صاحب خانه و کسی که طلب خیر کند از دشمنان خود و کسی که توقع احسان کند از لئیمان و بخیلان و کسی که خود را در آورد در رازی که میان دو کس باشد بی رخصت ایشان و کسی که استخفاف نماید به پادشاه و کسی که در مجالس و جایی بنشیند که او سزاوار آن نباشد و کسی که سخن با کسی گوید که گوش به سخن او نکنند.

از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: کسی که مجموع این سه خصلت یا یکی از آن ها در او نباشد و در صدر مجالس بنشیند احمق است؛ اوّل آن که هرچه بپرسند و او جواب تواند گفت. دویم آن که چون دیگران عاجز شوند او حق را تواند بیان کرد. سوم آن که راهنمایی برای کسی که صلاح اهلش در آن باشد تواند کرد.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: سزاوار نیست مؤمن را که بنشیند مگر بعد از جماعتی که نشسته اند، زیرا که پا بر گردن مردم گذاشتن و بالا رفتن علامت سبکی عقل است.

به سند معتبر از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: از علامات تواضع و فروتنی آن است که آدمی راضی باشد به مجلسی که پست تر باشد از مجلسی که سزاوار اوست، و به هرکه برسد سلام کند و ترک مجادله کند هر چند که حق با او باشد و نخواهد که او را به پرهیزکاری ستایش کنند.

در حدیث دیگر فرمود: چون مردم در جای خود بنشینند و دیگری درآید، اگر کسی از آن ها او را بطلبد و جا از برایش بگشاید، برود که آن کرامتی است که نسبت به او کرده است برادر او و اگر کسی جا از برای او نگشاید، هر جا که گشاده تر است آنجا بنشیند.

در حدیث معتبر دیگر فرمود: چون کسی به خانه شخصی بیاید هر جا که صاحب آن خانه می فرماید بنشیند که صاحب خانه نیک و بد خانه خود را بهتر می داند. و امیر المؤمنین عليه‌السلام فرمود: زینهار که بر سر راه ها منشینید.

در حدیث دیگر فرمود: نباید کسی در میان جماعتی بنشیند و جامه را از ران خود دور کند.

از امام حسن عسکری عليه‌السلام منقول است: هرکه راضی شود به نشستن در جایی که مناسب شرف او بالاتر از آن باشد، پیوسته خدا و ملائکه بر او صلوات فرستند تا برخیزد.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: چون رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم داخل مجلسی می شدند به هر جا که به درگاه نزدیک تر بود می نشستند.

در روایت معتبر از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: در اکثر اوقات رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رو به قبله می نشست.

در حدیث حسن منقول است: حضرت صادق عليه‌السلام در خانه خود نزدیک درگاه می نشستند رو به قبله.

در حدیث دیگر منقول است: حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سه روش می نشست؛ گاهی زانوها را از زمین برمی داشتند و دست ها را بر پایین زانوها گذاشته، ساعد یک دست را به دست دیگر می گرفتند و گاهی دو زانو می نشستند و گاه یک پا را بر روی پای دیگر می گذاشتند و هرگز چهار زانو نمی نشستند.

در حدیث حسن از ابو حمزه منقول است که گفت: دیدم امام زین العابدین عليه‌السلام نشسته بودند و یک پا را بر بالای ران دیگر گذاشته بودند. گفت که مردم این نشستن را خوب نمی دانند و می گویند که این نشستن پروردگار است. حضرت فرمود: من از برای واماندگی چنین نشسته ام خدا را واماندگی نمی باشد و او را پینکی و خواب نمی باشد و جسم نیست و نشستن او را نمی باشد.

در روایت دیگر منقول است: حضرت صادق عليه‌السلام چنین نشسته بودند و پای راست را بر روی ران چپ گذاشته بودند.

در حدیث معتبر منقول است: حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: سزاوار نیست جماعتی که با یکدیگر بنشینند در تابستان، به قدر استخوان ذراع، که تقریباً یک شبر باشد از هر طرف میان خود و دیگری فاصله نگذارند که از گرما آزار بکشند.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: آدم مشمار کسی را که در جای تنگ چهار زانو بنشیند.

در چند حدیث وارد شده است: احتبا دیوار عربان است و احتبا آن است که پاها را به پشت با جامه ببندید به روش کمند وحدت، یا دست را قفل کنند بر زانو چنان که گذشت. یعنی ایشان را در صحراها و جاها که نزدیک به دیوار نباشد این به عوض تکیه به دیوار کردن است.

در حدیث موثّق از حضرت صادق عليه‌السلام پرسیدند که احتبا چون است؟ فرمود: اگر عورت نمایان نشود باکی نیست.

در حدیث دیگر فرمود: جایز نیست مرد را که احتبا کند در برابر کعبه.

فصل چهارم: آداب ملاقات صاحب خانه با کسی که به خانه او می آید

در حدیث معتبر از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: برخاستن از برای تعظیم مکروه است، مگر برای کسی که به جهت دین، مانند علم و صلاح و نیکی تعظیم او کنند.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: حق کسی که داخل خانه می شود بر اهل آن خانه آن است که در وقت داخل شدن و بیرون رفتن، پاره ای با او راه روند. و فرمود: چون کسی داخل خانه شود بر صاحب خانه حاکم است تا بیرون آید و آنچه گوید می باید صاحب خانه اطاعت کند.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: کسی که تحفه ای برای مؤمنی بیاورد مثل بالش یا متکایی یا طعامی یا پوششی یا سلامی کند بر او، بهشت بلند شود که او را مکافات دهد، پس حق تعالی به او وحی فرماید که من طعام بهشت را بر اهل دنیا حرام کرده ام مگر بر پیغمبر یا وصی پیغمبری. پس چون روز قیامت شود به بهشت خطاب رسد که امروز مکافات تحفه های ایشان را بده. پس غلامان و کنیزان از بهشت بیرون آیند با طبق ها که بر روی آن ها دستمال ها از مروارید انداخته باشند و به نزد ایشان بیاورند، چون ایشان نظر کنند به جهنّم و اهوال آن و بهشت و آنچه در آن هست، عقلشان پرواز کند و از آن طبق ها نخورند. پس منادی از زیر عرش ایشان را ندا کند که حق تعالی حرام کرده است جهنّم را بر کسی که از طعام بهشت بخورد پس دست دراز کنند و بخورند.

در حدیث معتبر منقول است: دو شخص به خانه امیر المؤمنین عليه‌السلام آمدند، حضرت از برای هر یک از ایشان بالشی انداختند، یکی بر روی بالش نشست و دیگری ابا کرد. حضرت فرمود: بنشین که ابا نمی کند کرامت را مگر خر. بعد از آن فرمود: رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: هرگاه بیاید به سوی شما کسی که نزد قوم خود گرامی باشد، شما او را گرامی دارید.

در حدیث دیگر از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: سه کسند که کسی جاهل به حق ایشان نیست مگر منافقی؛ کسی که در اسلام ریشش سفید شده باشد و کسی که حامل لفظ یا معنی قرآن بوده باشد و امام عادل. و فرمود: از تعظیم خدا است تعظیم پیران کردن.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: کسی را که اکرام می کنند و او را گرامی دارند، باید که او قبول کند و رد نکند که رد نمی کند کرامت را مگر خر.

در چند حدیث از امام رضا عليه‌السلام پرسیدند که کدام است این کرامت که رد نمی باید کرد؟ فرمود: مثل آن که جایی از برای او بگشایند یا بوی خوشی از برای او بیاورند یا بالشی از برای او بگذارند یا مثل این ها از کرامت ها.

از امام حسن عسکری عليه‌السلام منقول است: اکرام مکن کسی را به چیزی که بر او دشوار باشد. و از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: هرکه خدمت کند گروهی از مسلمانان را، حق تعالی مثل عدد ایشان خدمتکاران در بهشت به او کرامت فرماید.

حضرت صادق عليه‌السلام فرمود: هرکه برادر مؤمن او بیاید و او را گرامی دارد، چنان است که خدا را گرامی داشته است. و از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: هر ملاطفتی که کسی با برادر مؤمن خود بکند، حق تعالی او را از خدمه بهشت کرامت فرماید.

در حدیث دیگر فرمود: هرکه اکرام کند برادر مؤمنش را به یک کلمه که از روی لطف با او بگوید و غمی از او بردارد، پیوسته در سایه رحمت الهی باشد تا مشغول این اکرام باشد.

فصل پنجم: مجالسی که داخل شدن در آنجا رواست و جماعتی که همنشینی و مصاحبت آن ها سزاوار است

از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: متابعت کن کسی را که تو را می گریاند و خیر خواه تو است و متابعت مکن کسی را که تو را می خنداند و در مقام فریب دادن تو است.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: نظر کنید که با که سخن می گویید و مصاحبت می کنید که هرکه هست در وقت مرگ، مصاحبانش را به او می نمایند، اگر حالشان نیک است از مصاحبت ایشان شاد می شود و اگر حالشان بد است غمگین می شود. و حضرت صادق عليه‌السلام فرمود: بهترین برادران من نزد من کسی است که عیب های مرا به من بگوید. و فرمود: بر تو باد به مصاحبان کهنه و حذر کن از مصاحبت مصاحبان تازه، که ایشان را عهدی و امانتی و وفایی نیست و بر حذر باش از همه کس هر چند اعتماد بسیار داشته باشی.

امیر المؤمنین عليه‌السلام در وقت وفات وصیت فرمود: زینهار که اجتناب کن از جاهایی که محل تهمتند و از مجلسی که گمان بد به تو ببرند که همنشین بد فریب می دهد مصاحب خود را.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: سزاوارترین مردم به تهمت کسی است که با اهل تهمت همنشین باشد.

از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: هرکه خود را در محل تهمت درآورد، ملامت نکند کسی را که گمان بد به او می برد.

از امام موسی عليه‌السلام منقول است: به پرهیزید از مواضع شک و تهمت و باید که کسی با مادر خود در میان راه نایستد زیرا که همه کس نمی داند که مادر او است.

در حدیث معتبر منقول است که حضرت عیسی عليه‌السلام فرمود: مصاحب بد، اخلاقش سرایت می کند به این کس و همنشین بد این کس را هلاک می کند، پس نظر کن با که همنشینی می کنی.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: دوستی نیکان با نیکان ثوابی است برای نیکان، و دوستی بدان با نیکان فضیلتی است برای نیکان، و دشمنی بدان با نیکان زینتی است برای نیکان، و دشمنی نیکان با بدان خواری است برای بدان.

از امام زین العابدین عليه‌السلام منقول است: با پنج کس مصاحبت و همزبانی و رفاقت مکن؛ زینهار که با دروغگو مصاحبت مکن که او از بابت سراب است، به دروغ های خود تو را فریب می دهد و دور را برای تو نزدیک می نماید و نزدیک را در نظر تو دور می نماید. و زینهار که مصاحبت مکن با فاسق که او تو را به یک طعام خوردن نزد دیگران یا کمتر می فروشد. و با بخیل مصاحبت مکن که تو را به مال خود یاری نمی کند در هنگامی که نهایت احتیاج به هم رسانی. و با احمق مصاحبت مکن که او اگر خواهد به تو نفع برساند ضرر می رساند. و با کسی که قطع رحم کند مصاحبت مکن که حق تعالی در سه موضع در قرآن مجید او را لعنت کرده است.

حضرت صادق عليه‌السلام فرمود: سزاوار نیست مسلمان را که با فاجر و احمق و دروغگو برادری کند.

و حضرت رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: سه کسند که همنشینی ایشان دل را می میراند؛ نشستن با مردم دنی و سخن گفتن با زنان و نشستن با توانگران. و حضرت لقمان با پسر خود گفت که بسیار با آشنایان، نزدیک و چسبان مشو که باعث جدایی می شود و از ایشان دوری هم مکن که خوار می شوی. و نیکی با کسی بکن که خواهان آن باشد و چنانچه میان گرگ و میش دوستی نیست میان نیکوکار و بدکار دوستی نمی باشد. هرکه نزدیک غیر می رود البته به او می چسبد، همچنین هرکه با بدکردار مصاحبت می کند از بدی های او می آموزد و هرکه با مردم مجادله می کند دشنام می شنود و هرکه در مجالس بد داخل می شود تهمت زده می شود و هرکه با او همنشین بد می نشیند از بدی سالم نمی ماند و هرکه زبان خود را نگاه نمی دارد همیشه پشیمانی می برد.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: مصاحبت و همنشینی با اصحاب بدعت مکنید که نزد مردم مثل خواهید بود.

و حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: آدمی بر دین دوست و مصاحب خود می باشد. و فرمود: زینهار که با احمق مصاحبت مکن، در هنگامی که از او راضی تری نزدیک تر است به آن که تو را برنجاند.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: حکیم ترین مردم کسی است که از صحبت جاهلان بگریزد.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: کسی که برادر مؤمنش را بر امری که مکروه او باشد ببیند و تواند که او را برگرداند از آن امر و بر نگرداند، خیانت کرده است در برادری او، و کسی که اجتناب نکند از مصاحبت احمق به زودی اخلاق او را برمی دارد.

امیر المؤمنین عليه‌السلام فرمود: بدترین مصاحبان تو کسی است که معصیت خدا را در نظر تو زینت می دهد.

و فرمود: همنشینی با بدان مورث گمان بد بردن است در حق نیکان.

در حدیث صحیح از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: نظر کن هرکه نفع دینی به تو نمی بخشد مصاحبت او، اعتنا به شأن او مکن و در صحبت او رغبت مکن.

در حدیث دیگر فرمود: چهار چیز است که ضایع می شود؛ محبتی که با کسی داشته باشی که بی وفا باشد و نیکی با کسی بکنی که شکر تو نکند و علمی که به کسی بیاموزی که گوش ندهد و رازی که به کسی بسپاری که نگاهداری نکند.

از امام موسی کاظم عليه‌السلام منقول است: در مزبله ای با عالم صحبت کردن، بهتر است از صحبت کردن با جاهل بر فرش های نیکو.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: حواریان به حضرت عیسی عليه‌السلام گفتند: با که همنشینی کنیم؟ فرمود: با کسی که خدا را به یاد شما آورد دیدن او، در علم شما بیفزاید سخن گفتن او و شما را به سوی آخرت رغبت بفرماید کردار او.

در حدیث دیگر فرمود: با اهل دین نشستن شرف دنیا و آخرت است.

و امام محمّد باقر عليه‌السلام فرمود: یک نشستن با کسی که اعتماد بر او داشته باشم نزد من بهتر است از عبادت یک سال.

در حدیث دیگر فرمود: با توانگران منشینید که بنده، اوّل که با ایشان می نشیند چنان می داند که خدا بر او نعمت بسیار داد، هنوز بر نخاسته است که چنان گمان می کند که خدا هیچ نعمت بر او نداد.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: چهار چیز است که دل را می میراند؛ گناه بعد از گناه کردن و با زنان بسیار سخن گفتن و با احمق مجادله کردن، که تو گویی و او گوید و به حق برنگردد، و همنشینی با مردگان کردن. گفتند: یا رسول اللَّه! مردگان کیستند؟ فرمود: هر توانگری که خدا را فراموش کرده باشد.

از حضرت زین العابدین عليه‌السلام منقول است: به فرزندان خود می فرمود: با اهل دین و معرفت همنشینی کنید و اگر به دست شما نیایند، تنهایی مونس تر و سالم تر است از مصاحبت غیر ایشان و اگر ناچار باشد از همنشینی مردم، پس با صاحبان مروت بنشیند که ایشان در مجالس خود فحش نمی گویند.

از امام موسی عليه‌السلام منقول است: سزاوار آن است که آدمی مصاحبان پدر خود را نگاه دارد که نیکی با ایشان مانند نیکی با پدر است.

در حدیث دیگر منقول است: حضرت لقمان با پسر خود فرمود: ای فرزند! به دیده بصیرت نظر کن در مجالس، اگر جماعتی را ببینی که یاد خدا می کنند، با ایشان بنشین زیرا که اگر تو عالمی، علم به تو نفع می دهد و از همنشینی ایشان علم تو زیاده می شود و اگر جاهلی، تو را علم می آموزند و شاید که خدا رحمتی بر ایشان بفرستد و تو را هم با ایشان فرو گیرد.

از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: بر تو باد به حاضر شدن در مجالسی که در آنجا یاد خدا کنند، و در حدیث دیگر فرمود: دانایان در زمان گذشته می گفتند که سزاوار آن است که تردّد کردن به خانه ها به یکی از ده وجه باشد؛ اوّل: رفتن به خانه خدا از برای ادای حج و عمره. دویم: در خانه پادشاهان دین که اطاعت ایشان به طاعت خدا متصل است و حق ایشان واجب است و نفعشان عظیم است و ضرر مخالفت ایشان سخت است. سیم: در خانه علما که از ایشان استفاده علوم دین و دنیا نمایند. چهارم: در خانه اهل جود و بخشش که مال خود را به امید ثواب آخرت می دهند. پنجم: در خانه بی خردانی که مردم در حوادث دهر به ایشان محتاج می شوند و در حاجت ها به ایشان پناه می برند. ششم: در خانه اشراف و بزرگان برای طلب عزت و احتیاج به ایشان. هفتم: درگاه جمعی که نزد ایشان امید منفعت دارند از جهت رأی مستقیم ایشان و تقویت عزم در امور و مشورت کردن به ایشان. هشتم: در خانه برادران مؤمن به سبب آن که مواصلت ایشان واجب و حق ایشان لازم است. نهم: در خانه دشمنانی که به مدارا کردن ساکن می شود ضررهای ایشان و به رفق و مدارا و دیدن، عداوت ایشان دفع می شود. دهم: در خانه جمعی که از دیدن ایشان آداب حسنه استفاده می توان کرد و انس به همزبانی ایشان می توان گرفت.

فصل ششم: آداب عطسه و آروغ و آب دهان انداختن

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: مسلمان را بر برادرش حق لازم هست که چون او را ملاقات کند، بر او سلام کند و چون بیمار شود او را عیادت کند و در غایبانه خیرخواه او باشد و چون عطسه کند او را دعا کند و باید آن که عطسه می کند بگوید: «اَلْحَمْدُ للَّهِ  رَبِّ العالَمینَ لا شَریکَ لَهُ»؛ و دیگران به او بگویند: رَحِمَکَ اللَّهُ؛ و او در جواب بگوید: «یهْدیکُمُ اللَّهُ وَیصْلِحُ بالَکُمْ».

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: چون کسی عطسه کند او را دعا کنید اگر چه دریا در میان فاصله باشد.

در حدیث صحیح از امام رضا عليه‌السلام منقول است: دهن دره از شیطان است و عطسه از جانب خداوند عالمیان است.

در حدیث دیگر منقول است: حق تعالی را نعمت های بسیار بر بنده هست در هنگام صحت بدن و سلامتی اعضا و جوارح، و بنده فراموش می کند که خدا را بر آن نعمت ها شکر کند، پس به این سبب خدا امر می فرماید بادی را که در بدنش جولان می کند و از بینی اش بیرون می آید، پس از این جهت مقرر کرده اند که در این حال خدا را حمد کند که این حمد تلافی شکر آن نعمت ها باشد که فراموش کرده است.

امام محمّد باقر عليه‌السلام فرمود: نیکو چیزی است عطسه، نفع می رساند به بدن و خدا را به یاد می آورد.

در حدیث حسن از آن حضرت منقول است: چون کسی عطسه کند بگوید: «اَلْحَمْدُ لِلَّه رَبِّ الْعالَمِینَ وَصَلَّی اللَّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَاَهْلِ بَیتِهِ».

در حدیث حسن دیگر فرمود: چون کسی عطسه کند بگوید: «اَلْحَمْدُ للَّهِ  لا شَریکَ لَهُ»؛ و دیگران به او بگویند: یرْحَمُکَ اللَّهُ؛ و او در جواب بگوید: یغْفِرُ اللَّهُ لَکَ وَلَنا.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است که طفل نابالغی نزد حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عطسه کرد و گفت: اَلْحَمْدُ للَّهِ  حضرت به او فرمود: بارَکَ اللَّهُ فِیکَ.

در حدیث دیگر منقول است: حضرت صادق عليه‌السلام عطسه کردند، پس فرمودند: «اَلْحَمْدُ للَّهِ  رَبِّ الْعالَمِینَ»؛ پس انگشت را بر بینی گذاشتند و گفتند: «رَغَمَ اَنْفِی للَّهِ  رَغْماً داخِراً».

از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: هرکه بعد از عطسه بگوید: «اَلْحَمْدُ للَّهِ  رَبِّ العالَمینَ عَلی کُلِّ حالٍ»؛ درد گوش و درد دندان نیابد.

و از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: هرکه عطسه کسی را بشنود حمد الهی کند و صلوات بر محمّد و اهل بیتش بفرستد، درد چشم و درد دندان به او نرسد.

و فرمود: این را بگو اگر چه دریا در میان تو و او فاصله باشد.

در حدیث دیگر فرمود: برای رفع درد دندان و دردگوش که چون کسی عطسه کند حمد خدا بکند.

در حدیث دیگر منقول است: ترسایی عطسه کرد، آن حضرت به او گفتند: یرْحَمُکَ اللَّهُ.

در حدیث دیگر از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: چون مسلمانی عطسه کند و ساکت بماند از برای علتی، ملائکه از جانب او می گویند: «اَلْحَمْدُ للَّهِ  رَبِّ الْعالَمینَ»؛ و اگر او بگوید: «اَلْحَمْدُ للَّهِ  رَبِّ العالَمینَ»؛ ملائکه می گویند: «یغْفِرُ اللَّهُ لَکَ».

و فرمود: عطسه کردن بیمار علامت عافیت او است و راحت بدن است.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: عطسه نفع می بخشد به بدن مادامی که زیاده از سه مرتبه نشود و چون زیاده از سه شود، درد و بیماری است.

در حدیث دیگر فرمود: هرکه عطسه کند و دست را بر روی بینی گذارد و بگوید: «اَلْحَمْدُ للَّهِ  رَبِّ الْعالَمینَ کَثِیراً کَما هُوَ اَهْلُهُ وَصَلَّی اللَّه عَلی مُحَمَّدٍ النَّبِی وَآلِهِ وَسَلَّمَ»؛ از سوراخ بینی او مرغی بیرون آید از ملخ کوچک تر و از مگس بزرگ تر تا برود به زیر عرش، استغفار کند برای او تا روز قیامت.

در حدیث دیگر فرمود: کسی که عطسه کند، تا هفت روز از مردن ایمن است.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در چند روایت منقول است: عطسه تصدیق می کند سخنی را که بین او واقع شود و علامت راستی آن سخن است.

از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: عطسه را تا سه مرتبه دعا بگو و چون زیاده از سه شود او را واگذار.

در روایت دیگر منقول است: چون کسی عطسه کند سزاوار آن است که انگشت شهادت بر روی بینی گذارد و بگوید: «اَلْحَمْدُ للَّهِ  رَبِّ الْعالَمینَ وَصَلَّی اللَّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطّاهِرینَ رَغَمَ اَنْفِی للَّهِ  رَغْماً داخِراً صاغِراً غَیرَ مُسْتَنْکِفٍ وَلا مُسْتَحْسِرٍ»؛ و هرگاه دیگری عطسه کند، تا سه مرتبه بگوید: یرْحَمُکَ اللَّهُ، و چون زیاده شود بگوید: «شَفاکَ اللَّهُ» و چون مرد مؤمن عطسه کند بگوید: «یرْحَمُکَ اللَّهُ»، و اگر زن باشد بگوید: عافاکِ اللَّهُ و اگر طفل باشد بگوید: «زَرَعَکَ اللَّهُ»، و اگر بیمار باشد بگوید: «شَفاکَ اللَّهُ»، و اگر کافر ذمی باشد بگوید: «هَداکَ اللَّهُ»، و اگر پیغمبر یا امام باشد بگوید: «صَلَّی اللَّهُ عَلَیکَ»، و در جواب بگویند: «یغْفِرُ اللَّهُ لَنا وَلَکُمْ».

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: بسیار عطسه کردن ایمن می گرداند پنج درد را، اوّل: خوره. دویم: لقوه. سیم: نزول آب در چشم. چهارم: صلابت و خشونت پرهای بینی. پنجم: بیرون آمدن مو در چشم. و اگر خواهی که کم شود عطسه، روغن مرزنگوش در بینی بچکان به قدر یک دانک. راوی گفت: که پنج روز چکاندم، برطرف شد.

از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: هرکه در بیت الخلا عطسه کند، حمد الهی را در خاطر خود بگذراند و محتمل است که مراد آهسته گفتن باشد.

از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: چون کسی عطسه کند به او بگو: «یرْحَمُکُمُ اللَّهُ»، و او در جواب بگوید: «یغْفِرُ اللَّهُ لَکُمْ و یرْحَمُکُمْ».

از امام رضا عليه‌السلام منقول است: صلوات بر حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم واجب است نزد عطسه کردن و نزد کشتن حیوانات.

در حدیث معتبر از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: کسی که آروغ زند، به جانب آسمان بلند نکند. و فرمود: آروغ نعمت خدا است، بعد از آن حمد الهی بکنید.

از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: مؤمن آب دهان را به جانب قبله نیندازد و اگر از روی فراموشی بیندازد استغفار بکند.

در حدیث حسن از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: هرگاه کسی در نماز عطسه کند، «اَلْحَمْدُ للَّهِ » بگوید.

در حدیث دیگر فرمود: اگر بشنوی که کسی عطسه کند و تو در نماز باشی بگو: «اَلْحَمْدُ للَّهِ  وَصَلَّی اللَّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ»، اگر چه در میان شخص که عطسه کرده است دریا باشد.

فصل هفتم: مزاح کردن و خندیدن و در گوشی صحبت کردن و آداب صحبت کردن و راز مجلس را پنهان داشتن

در حدیث صحیح از حضرت صادق عليه‌السلام و در حدیث دیگر از امام موسی عليه‌السلام منقول است: چون سه نفر در مجلسی باشند، دو تای ایشان با یکدیگر سرگوشی نکنند که موجب اندوه و ایذای آن رفیق دیگر است.

در حدیث معتبر از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: هرکه در میان سخن برادر مسلمان خود سخن بگوید چنان است که خدشه و خراشی در روی او کرده است.

در احادیث بسیار منقول است: مجالس به امانت است، یعنی آنچه گذشت باید که در جای دیگر مذکور نشود مگر آن که دانند که ایشان راضی اند.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: احدی را نیست که سخنی را که صاحبش پنهان دارد او نقل کند، مگر آن که علمی باشد که اظهار آن لازم یا ذکر نیکی های آن شخص باشد.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: مجالس به امانت است مگر مجلسی که در آن خون حرامی ریخته شود یا فرْج حرامی را حلال کنند یا مالی را به نا حق ببرند.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: هیچ مؤمنی نیست مگر آن که در او مزاح و خوش طبعی می باشد.

در حدیث دیگر منقول است: آن حضرت از شخصی پرسیدند که خوش طبعی کردن شما با یکدیگر چون است؟ گفت که، کم است. حضرت فرمود: بکنید که مزاح کردن از نیکی خُلق است و موجب خوشحالی برادر مؤمن می شود و بسیار بود که حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مزاح می کردند با شخصی که او را شاد گردانند.

از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: خدا دوست می دارد کسی را که خوش طبعی کند میان مردم، مادامی که فحش نگوید.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: خندیدن مؤمن می باید تبسم باشد و صدا نداشته باشد.

در حدیث دیگر فرمود: بسیار خندیدن، دل را می میراند و دین را می گدازد چنانچه آب، نمک را می گدازد.

و فرمود: از نادانی است خندیدن بی آن که تعجبی باعث آن شود.

در حدیث حسن دیگر فرمود: زینهار که مزاح بسیار مکنید که آبرو را می برد. و فرمود: چون کسی را دوست داری با او مزاح و مجادله مکن.

در حدیث حسن دیگر فرمود: قهقهه کردن از شیطان است. فرمود: بسیار خندیدن آبرو را می برد.

از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: زینهار مزاح مکنید که کینه ها به هم می رسد و دشنام کوچک است.

از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: چون خنده قهقهه بکنی بعد از فارغ شدن بگو: «اَللَّهُمَّ لا تَمْقُتْنی».

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: مزاح کردن آبرو را می برد و مهابت مردان را برطرف می کند.

در حدیث دیگر فرمود: مجادله مکن که حُسنت را می برد و خوش طبعی مکن که باعث جرأت مردم می شود بر تو.

در حدیث صحیح از امام موسی عليه‌السلام منقول است: مزاح مکن که نور ایمانت را می برد و مروت مردی ات را سبک می کند.

و در حدیث دیگر فرمود: حضرت یحیی می گریست و نمی خندید و آنچه عیسی می کرد بهتر بود از آن که یحیی می کرد.

در حدیث منقول است: حضرت داوود عليه‌السلام به حضرت سلیمان عليه‌السلام می گفت: ای فرزند! زینهار که خنده بسیار مکن که بسیار خندیدن آدمی را فقیر می کند در روز قیامت.

حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: عجب دارم از کسی که ایمان به جهنّم دارد چرا می خندد؟ و از حضرت صادق عليه‌السلام فرمود: چه بسیار کسی که خندد از روی لعب و بازی، در روز قیامت گریه اش بسیار باشد، و چه بسیار کسی که بسیار گرید بر گناه خود، در بهشت خوشحالی و خنده اش بسیار باشد.

پس، از این اخبار و اخبار دیگر چنین ظاهر می شود که مؤمن می باید که عبوس و گرفته نباشد و گشاده رو و خندان باشد و قدری از مزاح مطلوب است اما بسیار خندیدن و بسیار خوش طبعی کردن مذموم است و فعل بی خردان و سفیهان است.

فصل هشتم: سایر آداب مجالست و حقوق اصحاب مجالس بر یکدیگر

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: نیکو مجاورت کن با کسی که با تو مجاورت کند تا مؤمن باشی و نیکو مصاحبت کن با مصاحبان خود تا مسلمان باشی.

و از مفضل منقول است: به خدمت حضرت صادق عليه‌السلام رفتم. فرمود: چه کسی مصاحب تو بود در راه؟ گفتم که شخصی از برادران مؤمن. فرمود: چه شد؟ گفتم که تا داخل مدینه شده ام جایش را نمی دانم. فرمود: مگر نمی دانی که، کسی که چهل گام با کسی مصاحبت کرد حق تعالی از حق او سؤال می کند در قیامت.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: همین عیب بس است آدمی را که از عیب مردم چیزی ببیند که از خود چشم پوشد و مردم را سرزنش کند بر چیزی که خود ترک آن نتوان کرد و آزار کند همنشین خود را به چیزی که نفعی به او ندهد.

امام محمّد باقر عليه‌السلام فرمود: مردم یا مؤمنند یا جاهل، پس مؤمن را آزار نباید کرد و با جاهل بی خردی نباید کرد و اگر نه مثل او خواهی بود.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: از ما نیست کسی که نیکو مصاحبت نکند با مصاحبان خود و نیکو رفاقت نکند با رفیقان خود و نیکو نمک خوارگی نکند با کسی که با او مهربانی کند.

از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: با منافق به زبان خوش سازگار بکن و محبت قلبی خود را خالص گردان برای مؤمنان و اگر یهودی با تو همنشینی کند نیکو مجالست کن با او.

حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: مهربانی کن با مردم تا تو را دوست دارند.

در حدیث دیگر فرمود: سه چیز است که محبت آدمی را برای برادر مسلمانش صاف و خالص می گرداند؛ اوّل: آن که چون با او برخورد به خوش رویی و خوشحالی او را ملاقات کند. دوم: آن که جا برای او بگشاید چون نزد او نشیند. سوم: آن که به هر نامی که دوست تر می دارد او را بخواند.

و فرمود: اظهار دوستی و مهربانی با مردم کردن نصف عقل است.

و در حدیث صحیح از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: چون کسی را دوست داری دوستی خود را با او اظهار کن که بیشتر باعث ثبات محبت می شود میان شما.

در حدیث صحیح دیگر فرمود: حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم قسمت می کردند نظر کردن های خود را میان اصحاب خود که به یکی بیشتر از دیگری نظر نمی کردند و هرگز در حضور اصحاب خود پا دراز نمی کردند.

در حدیث صحیح از امام موسی عليه‌السلام منقول است: چون کسی حاضر باشد او را به کنیه بخوان و چون غایب باشد نامش را بگو. و در میان عجم القاب به جای کنیه است، مثل آخوند و میرزا و آقا و نواب و امثال این ها.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: چون کسی برادر مسلمان خود را دوست دارد باید نامش را و نام پدر و قبیله و خویشانش را بپرسد از او که این از جمله حقوق لازمه برادری و دوستی است و اگر نه آن آشنایی احمقان خواهد بود.

در حدیث دیگر فرمود: عجز سه چیز است؛ یکم: آن که شخصی برای کسی طعامی مهیا کند او خلف وعده کند و نرود و طعام او را نخورد. دوم: آن که شخصی با کسی مصاحبت و همنشینی کند و معلوم نکند که کیست و از کجاست تا از او جدا شود. سوم: آن که کسی با زن خود جماع کند و پیش از آن که زن آب بدهد او آب بدهد، بلکه می باید به تأنّی بکند و مکث کند تا هر دو با هم آب بدهند.

از امام موسی عليه‌السلام منقول است: بسیار پرده از میان خود و برادر مؤمن خود برمدار که باعث برطرف شدن حیا است.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: هرکه از روی برادر مؤمن کاهی یا خاشاکی یا کثافتی بردارد، حق تعالی ده حسنه در نامه عملش بنویسد، و هرکه تبسم کند در روی برادر مؤمن، حق تعالی برای او حسنه بنویسد.

از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: هرکه خاشاکی یا مانند آن از برادر مؤمن بردارد، او در برابر آن عمل بگوید: «اَمَاطَ اللَّهُ عَنْکَ ما تَکْرَهُ»؛ یعنی خدا دور کند آنچه را نمی خواهی.

در حدیث دیگر منقول است: حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نهی فرمود از آن که کسی بگوید به کسی که: «لا وَحَیوتُکَ وَحَیوةُ فُلانٍ»؛ چنانچه در فارسی می گویند که به جان تو و جان فلانی.

در حدیث دیگر فرمود: بدترین امت من جماعتی اند که مردم ایشان را گرامی می دارند از ترس بدی ایشان، به درستی که از من نیست هرکه چنین باشد.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: وَلدالزنا را چند علامت است؛ اوّل: دشمنی اهل بیت رسالت «صلوات اللَّه علیهم». دوم: آن که مایل است به آن حرامی که از آن خلق شده است. سوم: آن که دین را خفیف و سبک شمارد. چهارم: آن که مردم را در حضور ایشان آزار می کند و هیچ کس با مردمِ بد برنمی خورَد و آزار ایشان نمی کند مگر آن که یا وَلد الزنا است یا مادرش در حیض به او حامله شده است.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: زینهار که منازعه با مردم نکنید که کرامت را می برد و مروت را برطرف می کند و پیوسته جبرئیل مرا نهی می کرد از مجادله با مردم کردن، چنانچه نهی می کرد از شراب خوردن و بت پرستیدن.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: کینه مؤمن در همان محل می باشد که نشسته است، چون از برادرش جدا شود دیگر در دلش کینه نمی ماند و کینه کافر در تمام عمر می باشد.

از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: شخصی به خدمت حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمد و گفت: مرا وصیتی بفرما. حضرت فرمود: ملاقات کن برادر خود را با روی گشاده.

حضرت صادق عليه‌السلام فرمود: حدّ نیکی خلق آن است که مهربانی کنی و سخنت را نیکو کنی و با مردم به روی خوش برخوری.

حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: خوشحال و خوش رو با مردم برخوردن کینه را می برد.

حضرت صادق عليه‌السلام فرمود: سه چیز است که از مکارم دنیا و آخرت است؛ آن که عفو کنی از کسی که بر تو ظلم کند و پیوند کنی با کسی که از تو ببُرد و حِلم کنی با کسی که با تو بی خردی کند.

در حدیث دیگر فرمود: هر که خشمی را فرو خورد، خدا عزت او را در دنیا و آخرت زیاده گرداند

از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: هرکه خشمی را فرو خورد و قادر باشد که آن را به عمل آورد حق تعالی دلش را از ایمنی و ایمان پر کند در روز قیامت.

فصل نهم: فضیلت ذکر خدا در مجالس

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: مبادرت کنید به سوی باغ های بهشت. پرسیدند که، کدام است باغ های بهشت؟ فرمود: حلقه ها و مجمع ها که یاد خدا در آن کنند. و امیر المؤمنین عليه‌السلام فرمود: در همه جا خدا را یاد کنید که او با شما است.

در حدیث معتبر منقول است: حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از هیچ مجلسی بر نمی خاستند هر چند اندکی نشسته باشند، تا آن که بیست و پنج مرتبه استغفار می کردند.

در احادیث معتبره منقول است از رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که، یاد کننده خدا در میان غافلان، مانند کسی است که جهاد کند در راه خدا در هنگام گریختن دیگران و چنین کسی ثواب او بهشت است.

در حدیث صحیح از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: هر مجلسی که در آن جمع شوند نیکوکاران و بدکاران و برخیزند و یاد خدا در آن مجلس نکرده باشند، آن مجلس در قیامت باعث حسرت و ندامت ایشان خواهد بود.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: هر گروهی که در مجلسی جمع شوند و در آن مجلس یاد خدا نکنند و صلوات بر پیغمبر خود نفرستند، آن مجلس حسرت و وبال است بر ایشان در روز قیامت.

در حدیث صحیح از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: نوشته است در توراتی که تغییر نیافته است که حضرت موسی عليه‌السلام از پروردگار خود سؤال کرد: خداوندا! مجلسی چند بر من می گذرد که تو را عزیزتر و جلیل تر می دانم از آن که تو را در آن مجلس یاد کنم؟ حق تعالی در جواب فرمود: یا موسی! نام من بردن و یاد کردن در همه حال نیکو است.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: حق تعالی فرمود: ای فرزند آدم! مرا یاد کن در مجمع مردم تا تو را یاد کنم در مجمعی که بهتر از مجمع تو باشد.

در حدیث دیگر فرمود: حق تعالی می فرماید که، هرکه مرا یاد کند در میان مجمعی از مؤمنان من او را یاد کنم در مجمع ملائکه.

از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: هرکه خواهد در قیامت ثواب کامل بیابد، در وقتی که می خواهد که برخیزد از مجلس بگوید: ( سُبْحانَ رَبِّکَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمّا یصِفُونَ وَسَلامٌ عَلَی الْمُرْسَلینَ وَالْحَمْدُ للَّهِ  رَبِّ الْعالَمین ) [صافات / آیه 182-181].

در حدیث دیگر منقول است: این کفاره گناهان آن مجلس است.

فصل دهم: فضیلت ذکر حضرت رسول خدا و ائمه عليهم‌السلام در مجالس...

فضیلت ذکر حضرت رسول خدا و ائمه عليهم‌السلام در مجالس و مباحثه علوم ایشان نمودن و گفتن احادیث فضایل ایشان

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: هر قومی که در مجلسی جمع شوند و خدا را یاد نکنند، آن مجلس بر ایشان حسرت خواهد بود در روز قیامت.

امام محمّد باقر عليه‌السلام فرمود: یاد ما کردن، یاد خدا است و یاد دشمن ما کردن، از یاد شیطان است.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: حق تعالی را مَلکی چند هست که ایشان می گردند در زمین، هرگاه می گذرند بر جماعتی که یاد محمّد و آل محمّد صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می کنند، به یکدیگر می گویند: بایستید که مطلب خود را یافتیم. پس می نشینند و با ایشان شریک می شوند در آن امر، پس چون ایشان برخیزند، اگر بیمار شوند به عیادت ایشان می روند و اگر بمیرند به جنازه ایشان حاضر می شوند و اگر غایب شوند جستجوی ایشان می کنند.

در حدیث دیگر فرمود: ملائکه ای که در آسمان هایند نظر می کنند به سوی یک و دو و سه از شیعیان که فضیلت آل محمّد صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را ذکر می کنند، پس به یکدیگر می گویند که نمی بینید این جماعت را، با کمی ایشان و بسیاری دشمنان ایشان، فضیلت آل محمّد صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را ذکر می کنند. پس طایفه دیگر از ملائکه در جواب ایشان می گویند که، این فضل خدا است به هرکه می خواهد می دهد و خدا صاحب فضل بزرگ است.

در حدیث معتبر منقول است: امام محمّد باقر عليه‌السلام از میسر پرسیدند که، آیا شما شیعیان با یکدیگر خلوت می کنید و از علوم اهل بیت و فضایل ایشان آنچه می خواهید می گویید؟ گفت: بلی واللَّه. حضرت فرمود: واللَّه من دوست می دارم که با شما باشم در آن مجلس، که واللَّه من بوی شما را و نسیم شما را دوست می دارم، به درستی که شما بر دین خدا و ملائکه اید، پس یاری کنید ما را در شفاعت خود به پرهیزکاری از محرمات و سعی در طاعات.

در حدیث دیگر فرمود: جمع نمی شوند سه نفر از مؤمنان یا زیاده، مگر آن که از ملائکه مثل ایشان جمع می شوند و اگر چیزی از خدا می طلبند، ملائکه آمین می گویند و اگر پناه به خدا می برند از شرّی، دعا می کنند ملائکه که خدا آن بد را از ایشان دور گرداند و اگر حاجتی می طلبند، ملائکه از خدا سؤال می کنند که حاجت ایشان را برآورد و جمع نمی شوند سه یا زیاده از انکار کنندگان حق اهل بیت عليهم‌السلام مگر آن که ده برابر ایشان از شیاطین حاضر می شوند و سخنی که می گویند، شیاطین هم به مثل سخن ایشان سخن می گویند و اگر می خندند با ایشان می خندند و اگر مذمت دوستان خدا می کنند با ایشان رفاقت می کنند. پس اگر کسی از مؤمنان مبتلا شود به همنشینی از ایشان، چون شروع می کنند به مذمت دوستان خدا، برخیزد و شریک و همنشین شیطان نباشد که هیچ کس تاب مقاومت غضب خدا ندارد و لعنت خدا بر هیچ چیز دفع نمی کند و اگر نتواند برخیزد، به دل انکار کند و اندک ساعتی برخیزد و باز گردد.

از امام موسی عليه‌السلام منقول است: هیچ چیز شیطان و لشکرهای او را مجروح نمی کند مثل رفتن برادران مؤمن به دیدن یکدیگر از برای خدا، به درستی که دو مؤمن که با یکدیگر برمی خورند و یاد خدا می کنند پس فضیلت ما اهل بیت عليهم‌السلام را یاد می کنند، بر روی شیطان هیچ پاره گوشت نمی ماند مگر آن که فرو می ریزد، تا آن که روحش به استغاثه می آید از شدت المی که از این امر می یابد، پس ملائکه آسمان ها و خازنان بهشت بر این معنی مطلع می شوند و او را لعنت می کنند و هیچ ملک مقربی نمی ماند مگر آن که او را لعنت می کند، پس ناامید و محروم و مطرود بر زمین می افتد.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: زینت دهید مجالس خود را به ذکر فضایل علی بن ابی طالب عليه‌السلام که در او هفتاد خصلت از خصلت های پیغمبران هست.

در حدیث دیگر فرمود: حق تعالی برای برادرم علی بن ابی طالب عليه‌السلام فضیلتی چند قرار داده است که از بسیاری، احصای آن نمی توان کرد. پس هرکه یک فضیلت از فضایل او را ذکر کند از روی اقرار و اذعان، گناهان گذشته و آینده اش آمرزیده شود، هر چند در قیامت با گناه جن و اِنس بیاید. و هرکه یک فضیلت از فضایل او را بنویسد تا علامتی از آن کتاب باقی باشد ملائکه از برای او استغفار کنند. و هرکه گوش دهد به فضیلتی از فضایل آن حضرت، خدا بیامرزد گناهانی را که به گوش دادن کرده باشد. و هرکه نظر کند به نوشته ای که فضیلتی از فضایل آن حضرت در آن نوشته باشد خدا بیامرزد از او گناهانی را که به چشم کرده باشد.

در حدیث دیگر فرمود: هرکه به یک راهی رود برای طلب علم، حق تعالی راهی برای او بگشاید به سوی بهشت به درستی که ملائکه بال های خود را می گذارند از برای طلب کننده علم با رضا و خشنودی، و استغفار می کنند از برای طلب کننده علم هرکه در آسمان و هرکه در زمین است حتی ماهیان دریا. و فضل عالم بر عابد مانند فضل ماه است در شب چهارده بر سایر ستارگان.

در حدیث دیگر فرمود: اُف باد بر مردی که در هر جمعه خود را از کارهای دنیا فارغ نسازد برای یاد گرفتن مسائل دین خود.

و در حدیث دیگر فرمود: حق تعالی می فرماید که، مذاکره علم در میان بندگان من دل های مرده را زنده می کند.

در حدیث دیگر فرمود: با یکدیگر مذاکره کنید و ملاقات کنید و حدیث نقل کنید که حدیث جلا می دهد دل ها را، و به درستی که دل ها زنگ می گیرند چنانچه شمشیر زنگ می گیرد و جلای دل ها به حدیث است.

از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: مذاکره علم ثواب نماز مقبول دارد.

فصل یازدهم: مشورت کردن با برادران و آداب آن

از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: نفس خود را به مخاطره می اندازد کسی که مستغنی می شود برای خود از رأی دیگران.

در حدیث دیگر فرمود: مشورت کن با جماعتی که از خدا ترسند و دوست دار برادران مؤمن را به قدر پرهیزکاری ایشان. و به پرهیز از زنان بد و از نیکان ایشان در حذر باش و اگر تو را به نیکی امر کنند مخالفت کن ایشان را، تا طمع نکنند در آن که موافقت ایشان کنی در بدی ها.

در حدیث دیگر فرمود: من بیزارم از کسی که مسلمانی با او مشورت کند و آنچه خیر او را در آن داند نگوید.

از حضرت رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: هر گروهی که با یکدیگر مشورت کنند و در میان ایشان کسی باشد که نامش محمّد یا احمد یا محمود یا حامد باشد و در مشورت ایشان داخل باشد البته آنچه خیر ایشان است بر ایشان ظاهر می شود.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: به عمار ساباطی فرمود: اگر خواهی که نعمت الهی برای تو مستقیم باشد و مروت تو کامل باشد و زندگانی تو نیکو باشد، در امور خود مشورت مکن با بنده و با مردم دون.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: مشورت مکن با جبان ترسان که راه به در شدن را بر تو تنگ می کند و مشورت مکن با بخیل که مانع می شود تو را از رسیدن به غایت مقصود خود و مشورت مکن با کسی که حرص دنیا داشته باشد که زینت می دهد برای تو هر رأی را که بدتر است.

در حدیث دیگر فرمود: یا علی! کسی که طلب خیر از خدا می کند حیران نمی شود و کسی که در کارها با مردم مشورت می کند پشیمان نمی شود.

و امیر المؤمنین عليه‌السلام فرمود: هلاک نمی شود کسی که مشورت کند.

در حدیث دیگر منقول است: بسیار بود که امام رضا عليه‌السلام با آن عقل کامل، مشورت می فرمود با سیاهی از غلامان خود. و می فرمود: بسا باشد که خدا خیر ما را بر زبان او جاری سازد.

در احادیث معتبره منقول است: با عاقل دیندار پرهیزکار مشورت کن و چون چیزی بگوید خلاف آن مکن که مورث فساد دنیا و آخرت تو می شود.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: هرکه برادر مؤمنش با او مشورت کند و آنچه محض خیر او داند نگوید، خدا عقل و رأیش را برطرف می کند.

در حدیث دیگر فرمود: مشورت کردن حدی چند دارد که هرکه آن ها را نداند مضرت مشورت برای او بیش از منفعت است، اوّل: آن کسی که با او مشورت می کند عاقل باشد.

دوم: آن که آزاد و متدین باشد. سوم: آن که برادر و دوست و یار او باشد. چهارم: آن که او را بر تمام سرّ خود مطلع گرداند که چنانچه خود جهات آن امر را می داند او هم بداند اما پنهان دارد و به کسی نقل نکند زیرا که اگر عاقل است منتفع می شوی به مشورت و اگر آزاد و دیندار است آنچه حق سعی است می کند در خیرخواهی تو و اگر یار و دوستدار تو است چون راز خود را به او گفتی افشا نمی کند. و بدان که از برای فضیلت مشورت و اهتمام همین کافی است که حق تعالی پیغمبر خود را که عقل مکونات بود، در قرآن مجید امر به مشورت فرموده است که: «وَشاوِرْهُمْ فِی الْاَمْرِ فَاِذْا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَی اللَّهِ» [آل عمران / آیه 159].؛ یعنی مشورت کن با اصحاب خود در امور، پس چون عزم کردی پس توکّل کن بر خدا.

فصل دوازدهم: آداب نامه نوشتن

از امام جعفر صادق عليه‌السلام منقول است: مهربانی و مواصلت میان برادران مؤمن در حضر به این است که به دیدن یکدیگر بروند و در سفر به این است که نامه به یکدیگر بنویسند.

در حدیث صحیح از آن حضرت منقول است: جواب کتابت نوشتن واجب است مانند جواب سلام گفتن.

در حدیث فرمود: ترک مکن نوشتن «بِسْمِ اللَّهِ الْرَّحْمنِ الرَّحیمِ» را، بهتر از سایر چیزها که می نویسی بنویسی.

در حدیث موثّق از آن حضرت پرسیدند که در نامه، ابتدا به اسم آن شخص که نامه را به او می نویسد، پیش از نام خود کردن چون است؟ فرمود: باکی نیست این اکرامی است که او را می کند.

در حدیث دیگر منقول است: آن حضرت امر فرمود که، نامه به جایی بنویسید. چون به دست آن جناب دادند فرمود: چگونه امید دارید که آنچه در نامه نوشته اید به عمل آید و حال آن که ان شاء اللَّه در جاهایی که مناسب است ننوشته اید؟ پس فرمود: ببین هر جا که ان شاء اللَّه ندارد بنویس.

در روایت صحیح از امام رضا عليه‌السلام منقول است: چون نامه را نوشتید، خاک بر روی نامه بپاشید که حاجت بهتر روا می شود.

در حدیث دیگر منقول است: امام علی نقی عليه‌السلام در اوّل نامه می نوشتند: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ اَذْکُرُ اِنْ شاءَ اللَّهُ». و فرمودند که اگر بگویم کسی که ترک می کند گفتن و نوشتن بسم اللَّه را در کارها و نوشته ها، مثل کسی است که نماز را ترک کند، هر آینه راست گفته ام.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: از نامه نوشتن هرکس، استدلال بر عقل و بینایی او می توان کرد و از رسول و ایلچی او استدلال بر فهم و زیرکی او می توان کرد.

در حدیث دیگر فرمود: چون رقعه یا نامه برای حاجتی نویسی و خواهی که آن حاجت برآید، به قلم بی مداد بر سر رقعه بنویس؛ «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ اِنَّ اللَّهَ وَعَدَ الصّابِرینَ الَْمخْرَجَ مِمّا یکْرَهُونَ وَالرِّزْقَ مِنْ حَیثُ لا یحْتَسِبُون جَعَلَنا اللَّهُ وَایاکُمْ مِنَ الَّذینَ لا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلا هُمْ یحْزَنُونَ». راوی گفت که هرگاه چنین می کردم حاجتم برآورده می شد.

در حدیث صحیح منقول است: از امام موسی عليه‌السلام پرسیدند که کاغذها نزد ما جمع می شود، آیا به آتش می توان سوزاند هرگاه در آن ها نام خدا باشد؟ فرمود: نه! بلکه اوّل به آب بشویند.

در حدیث صحیح دیگر منقول است از حضرت صادق عليه‌السلام که، کاغذها را مسوزانید و لکن محو کنید و بدرید.

در حدیث حسن منقول است: از آن حضرت پرسیدند که نامی از نام های خدا را با آب دهان محو توان کرد؟ فرمود: به پاک تر چیزی که بیابید محو کنید.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: کتاب خدا و نام خدا را به پاک ترین آنچه می یابید محو کنید و نهی فرمود از آن که بسوزانند قرآن را و از آن که به قلم محو کنند و در بعضی از نسخه ها به جای قلم، قدم است.