حلیة المتقین

حلیة المتقین0%

حلیة المتقین نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: اخلاق اسلامی

حلیة المتقین

نویسنده: علامه محمد باقر مجلسی
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 39278
دانلود: 2523

توضیحات:

حلیة المتقین
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 19 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 39278 / دانلود: 2523
اندازه اندازه اندازه
حلیة المتقین

حلیة المتقین

نویسنده:
فارسی

باب سیزدهم: آداب پیاده رفتن وسواره شدن وبازار رفتن و تجارت و زراعت نمودن و چهارپایان نگاه داشتن

فصل اوّل: سوار شدن بر اسب و استر و الاغ و انواع هر یک

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: از سعادت آدمی است که چهار پای رهواری داشته باشد.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: چهار پا نگاهدارید که زینت شماست و کارهای شما به آن ساخته می شود و روزی اش بر خدا است.

از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: از بدی زندگانی است چهار پای بد نگاه داشتن.

از حضرت صادق عليه‌السلام فرمود: هرکه چهار پایی بخرد سواری اش از اوست و روزی اش بر خدا است.

در حدیث دیگر فرمود: از سعادت مؤمن است که چهار پایی داشته باشد که برای حوایج خود و کارسازی برادران مؤمن بر آن سوار شود.

در حدیث دیگر منقول است: آن حضرت فرمود به یونس بن یعقوب که، الاغی نگاهدار که بارت را بردارد، به درستی که روزی اش بر خداست. راوی گفت که الاغی خریدم چون سه سال شد، حساب خرج خود کردم هیچ زیاده نشده بود.

در روایت دیگر منقول است: امام موسی کاظم عليه‌السلام از ابن طیفور پرسیدند: بر چه چیز سوار می شوی؟ گفت: بر الاغی. فرمود: به چند خریده ای؟ گفت: سیزده اشرفی. حضرت فرمود: این اسراف است که الاغی بخری به این قیمت و یابویی نخری. گفت: خرج یابو بیشتر است. فرمود: آن کسی که خرج الاغ را می رساند خرج یابو را هم می رساند، مگر نمی دانی هرکه اسب نگاه دارد و انتظار خروج ما اهل بیت بکشد و دشمن ما را به خشم آورد به نگاه داشتن آن اسب، حق تعالی روزی اش را برساند و سینه اش را گشاده گرداند و آرزوهایش را برآورد و یاور او است بر حوایج.

در روایت دیگر منقول است: روزی امام موسی عليه‌السلام بر استری سوار شدند شخصی از مخالفان گفت که این چه چهار پاست که سوار شده ای که از پی دشمن نمی توان دواند و بر روی آن جنگ نمی توان کرد؟ حضرت فرمود: رفعت و سرافرازی اسب را ندارد و مذلت الاغ را ندارد و بهترین امور وسط آن هاست.

در حدیث دیگر از آن جناب منقول است: هرکه ببندد اسب پدر و مادر عربی، هر روز از نامه عمل او سه گناه محو شود و یازده حسنه نوشته شود و هرکه اسبی ببندد که یکی از پدر و مادرش غیر عربی باشند، هر روز از نامه عمل او دو گناه محو شود و هفت حسنه برای او نوشته شود و هرکه یابویی ببندد برای زینت خود و برآوردن کارهای خود یا دفع دشمن خود، هر روز یک گناه از نامه عملش محو شود و شش حسنه برای او نوشته شود.

در روایات معتبره از رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: خیر و نیکی بر پیشانی اسبان بسته است تا روز قیامت.

در حدیث دیگر از امام موسی کاظم عليه‌السلام منقول است: هرکه نگاه دارد اسب سرخ مویی که در پیشانی اش سفیدی بسیار یا کمی مو بوده باشد و اگر سفیدی پیشانی اش تا بینی آمده باشد و چهار دست و پایش سفید باشد بهتر است نزد من، پس خانه ای که چنین اسبی در آن خانه باشد، فقر و پریشانی داخل آن خانه نمی شود و مادام که آن اسب در ملک آن شخص داخل است ظلمی در خانه او داخل نمی شود.

از امام محمّد تقی عليه‌السلام منقول است: هرکه از خانه خود یا خانه دیگری بیرون آید و اوّل روز اسب پیشانی سفیدی را ببیند که در دست و پایش هم سفیدی باشد، در آن روز به غیر خوشحالی نبیند و اگر سفیدی پیشانی اش تا پایین بینی آمده باشد پس نهایت خوشحالی در آن روز او را رو دهد و اگر پی کاری رود و چنین اسبی را ببیند آن حاجتش برآورده می شود.

در حدیث دیگر فرمود: امیر المؤمنین عليه‌السلام چهار اسب از یمن به هدیه آوردند برای حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، پرسیدند که در میان آن ها اسبی هست که نشان سفیدی داشته باشد؟ امیر المؤمنین عليه‌السلام عرض کرد: بلی، اسب آل نشان دار هست. آن حضرت فرمود: از برای من نگاه دارید. باز فرمود: دو کهر نشان دار هست. فرمود: از برای امام حسن و امام حسین عليهما‌السلام نگاه دارید. پس فرمود: چهار اسب سیاه یک رنگ هست، فرمود: آن را بفروش و صرف عیال خود کن که مبارکی و میمنت اسب در نشان های سفید است. و گویا در این حدیث مراد نشان سفید دست و پا باشد.

امام موسی کاظم عليه‌السلام فرمود: در چهار پایان، بودن یک رنگ کراهت دارد مگر الاغ و استر، و نشان های سفید در استر و الاغ کراهت دارد و نشان سفید در پیشانی استر کراهت دارد و نشان سفیدی اش تا بینی کشیده باشد و آن هم پر خوب نیست.

از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: بهترین چهار پایان نزد من الاغ است.

از حضرت رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: میمنت اسب در سرخ و سیاه پیشانی سفید است که سه دست و پایش سفید و دست راستش سفیدی نداشته باشد. و از طرخان، دلاّل چهار پا منقول است: حضرت صادق عليه‌السلام از من طلبیدند استر سیاهی که زیر شکم و میان پاهایش و دهانش سفید باشد.

فصل دوم: آداب نگاه داشتن و رعایت حقوق چهار پایان

در حدیث معتبر از رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: چهار پا را بر صاحبش شش حق هست؛ باید که ابتدا کند به علف دادن آن چون فرود آید. و هرگاه که به آب برسد، برابر او عرض کند که اگر خواهد بخورد. و بر رویش چیزی نزند که تسبیح پروردگار خود می گوید. و بر روی آن سواره نایستد مگر در وقتی که جهاد کند در راه خدا. و زیاده از توانایی آن بارش نکند. و تکلیف رفتار آن قدر بکند که طاقت داشته باشد.

از حضرت صادق عليه‌السلام مثل این منقول است و زیاده بر این فرمود: به رویش داغ نکنند.

از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: هرکه چهار پایی را به سفر ببرد و چون فرود آید، اوّل آن را آب و علف بدهد پیش از آن که خود چیزی بخورد.

حضرت رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: سه کس بر یک چهار پا ردیف نشوند که یکی از ایشان ملعون است یعنی آن که پیش نشسته است.

در حدیث دیگر منقول است: آن حضرت شتری را دیدند که بار بر پشت است و پایش بسته است. فرمودند که صاحب این شتر را بگویید که مستعد باشد که این شتر با او در قیامت خصومت خواهد کرد.

در حدیث معتبر منقول است: قطار شتری از پیش حضرت صادق عليه‌السلام گذشت، دیدند که بار یک شتری گشته است، به صاحب شتر گفتند که عدالت کن بر این شتر که خدا عدالت را دوست می دارد. و در احادیث معتبره منقول است: امام زین العابدین عليه‌السلام بیست حج کردند بر شتری و یک تازیانه بر آن نزدند.

در احادیث معتبره منقول است: هیچ صاحب روحی را چیزی به رویش مزنید که تسبیح پروردگار می گوید و هر چیزی را حرمتی است و حرمت حیوانات در روی ایشان است. و از ابوذر «رضی اللَّه عنه» منقول است: چهار پایان می گویند که خداوندا! مالک نیکویی به ما کرامت فرما که رفق و مدارا کند با ما و نیکی کند به ما و آب و علف به ما بخوراند و عُنف و تعدی بر ما نکند.

به دو سند معتبر از امام جعفر صادق و امام موسی کاظم عليهما‌السلام منقول است: هر دابّه که صاحبش خواهد بر او سوار شود، در آن وقت می گوید: «اَللَّهُمَّ اجْعَلْهُ لِی رَحِیماً؛ خداوندا! او را به من مهربان گردان».

در روایت معتبره دیگر از امام صادق عليه‌السلام منقول است: شخصی دید ابوذررحمه الله را که در ربذه، الاغ خود را آب می داد، از او پرسید که مگر کسی نداری که برای تو این الاغ را آب دهد؟ گفت: شنیدم از رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که فرمود: هیچ دابّه ای نیست مگر آن که هر صبح از خدا سؤال می کند که خداوندا! روزی کن مرا صاحب شایسته نیکویی که مرا از علف سیر و از آب سیراب گرداند و زیاده از توانایی، مرا تکلیف نکند. به این سبب می خواهم که خود آن را آب بدهم.

در حدیث موثّق از صفوان شتر دار منقول است که گفت: شتری برای امام جعفر صادق عليه‌السلام خریدم به هشتاد درهم، چون به خدمت آن حضرت بردم، فرمود: آیا کجاوه می تواند برداشت؟ پس من کجاوه بار کردم و به حضرت عرض کردم. حضرت فرمود: اگر مردم بدانند که حق تعالی چهار پایان ضعیف را چگونه توانایی بار برداشتن می دهد هرگز چهارپای گران نخرند.

در حدیث دیگر از ابن ابی یعفور منقول است: حضرت صادق عليه‌السلام دیدند که من پیاده راه می روم، فرمود: چرا سوار نمی شوی؟ گفتم: شتر من ضعیف است، می خواهم که بارش سبک باشد. فرمود: مگر نمی دانی که شتر ضعیف و قوی هر دو را خدای تعالی تاب و توانایی بار برداشتن می دهد.

در چند حدیث معتبر از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: بر کوهان هر شتری شیطانی نشسته است، آن را به کار فرمایید و نرم کنید و نام خدا بر آن ببرید در وقت سوار شدن و بار کردن.

و در حدیث معتبر دیگر منقول است: هر شتری که هفت مرتبه آن را به حج ببرند و در موقف عرفات حاضر شود البته حق تعالی آن را از چهار پایان بهشت گرداند.

و در حدیث دیگر پنج و در حدیث دیگر سه هم وارد شده است.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: هرکه بر شتر بارداری سوار شود و خود را از آن بیندازد در وقت پایین آمدن و بمیرد، داخل جهنّم شود.

در حدیث دیگر فرمود: هرگاه چهارپایی در زیر کسی به سر درآید و صاحبش به او بگوید: «تعست: هلاک شوی». چهارپا می گوید: «تَعْسَ اَعْصانا لِلرَّبِّ؛ هلاک شود هرکه بیشتر نافرمانی پروردگار کرده است».

در حدیث معتبر از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: اگر دابّه رَم کند، آن را بزنید ولی در سردر آن را مزنید.

در حدیث دیگر فرمود: بر روی چهار پا، پا بر روی پای دیگر مگذارید، تا آن که به یک جانب میل مکنید و پشتش را مجلس مکنید که ایستاده بر روی آن صحبت بدارید، بلکه وقتی که راه نرود فرود آیید و چون خواهید به راه روید سوار شوید.

از حضرت علی بن الحسین عليهما‌السلام منقول است: حیوانات از چهار چیز غافل نمی باشند؛ پروردگار خود را می شناسند و مرگ را می دانند و نر و ماده را می شناسند و چراگاه خوب را می دانند.

از حضرت صادق عليه‌السلام پرسیدند: در چه وقت دابّه را بزنیم برای راه رفتن؟ فرمود: اگر به آن روشی که در وقت جو به طویله خود می رود، نرود، آن را بزن.

فصل سوم: آداب زین و لجام

بدان که احوط و اولی آن است که زین و لجام، هر یک از طلا و نقره نباشد و سنّت است که بالش میان زین و ارتوک که بر روی اسب اندازند و قطیفه که بر روی شتر اندازند و سوار شوند، حریر نباشد و سرخ نباشد. و زنان را بر زین سوار شدن کراهت شدید دارد.

در احادیث معتبره وارد شده که از جمله علامات بدی که در آخر الزمان ظاهر شود آن است که زنان بر زین سوار شوند.

در روایت حسن از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: زین، مرکب ملعونی است برای زنان.

به سند معتبر از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: جایز نیست زن را سوار شدن بر زین، مگر از برای ضروریات یا در سفر.

در حدیث صحیح منقول است که علی بن جعفر از امام موسی کاظم عليه‌السلام پرسید: آیا سوار می توان شد بر اسبی که زین و لجام آن از نقره باشد؟ فرمود: اگر روکشی باشد که از آن جدا نتوان کرد، باکی نیست و اگر چنین نباشد، سوار نمی توان شد.

در حدیث دیگر از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: حلقه بینی ناقه رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از نقره بود و در احادیث معتبره بسیار وارد شده است که حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به امیر المؤمنین عليه‌السلام فرمود: زینهار! که سوار مشو بر میثره سرخ، که آن از چیزهایی است که شیطان بر آن سوار می شود و میثره بالش زین است و بالشی است که بر روی جهاز شتر می گذارند و بر رویش سوار می شوند.

در روایت دیگر منقول است: امام زین العابدین عليه‌السلام بر قطیفه سرخ سوار می شدند.

در حدیث دیگر منقول است که از حضرت صادق عليه‌السلام پرسیدند: از پوست حیوانات درنده، مانند پوست ببر و پلنگ و شیر. حضرت فرمود: بر روی آن ها سوار می توان شد، اما در وقت نماز نمی توان پوشید.

در احادیث معتبره از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است که فرمود: پنج چیز است که تا مردن ترک نمی کنم، یکی سوار شدن بر الاغ جل کرده.

و از امام موسی کاظم عليه‌السلام منقول است: در بینی هر چهار پایی شیطانی هست، چون خواهید که آن را لجام کنید، «بِسْمِ اللَّهِ» بگویید.

در حدیث صحیح از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: هر چهارپایی که چموشی کند، در وقت لجام کردن و غیر آن، یا رَم کند، در گوشش اگر بگذارد و اگر نه بر آن بخوانند این آیه را: ( اَ فَغَیرَ دِینِ اللَّهِ یبْغُونَ وَلَهُ اَسْلَمَ مَنْ فِی السَّمواتِ وَالاَرْضَ طَوْعاً وَکُرْهاً وَاِلَیهِ یرْجَعُونَ ) [آل عمران/آیه 83].

فصل چهارم: ادعیه و آداب سواری

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: چون کسی بر چهارپایی سوار شود و «بسم اللَّه» بگوید، ملکی ردیف او می شود و او را نگاه می دارد تا فرود آید و اگر در وقت سوار شدن «بسم اللَّه» نگوید، شیطان ردیف او می شود و به او می گوید: خوانندگی بکن و اگر نتواند خوانندگی کرد، به او می گوید که آرزوهای باطل محال بکن، پس او پیوسته در آرزو است تا پایین آید. و فرمود: هرکه در وقت سواری بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ، اَلحَمْدُ للَّهِ  الَّذِی هَدانا لِهذا وَما کُنّا لِنَهْتَدِی لَوْلا اَنْ هَدانَا اللَّهُ، سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَما کُنّا لَهُ مُقْرِنِینَ» البته، محفوظ باشد خود و چهار پایش تا فرود آید.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: هرکه سوار شود و آیة الکرسی بخواند، پس بگوید: «اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ الَّذِی لا اِلهَ اِلّا هُو الحَی القَیومُ وَاَتُوبُ اِلَیهِ، اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِی ذُنُوبِی فَاِنَّهُ لا یغْفِرُ الذُّنُوبَ اِلّا اَنْتَ»، حق تعالی به ملائکه خطاب فرماید: بنده من می داند که گناهان را غیر از من کسی نمی آمرزد، پس گواه باشید که گناهان او را آمرزیدم.

از امیرالمؤمنین عليه‌السلام منقول است: چون سوار شوید بر چهارپایان، خدا را یاد کنید و بگویید: ( سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَما کُنّا لَهُ مُقْرِنِینَ وَاِنّا اِلی رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ ) [زخرف/آیه 14 - 13].

از علی بن ربیعه منقول است: امیر المؤمنین عليه‌السلام چون پا در رکاب گذاشتند گفتند: «بِسْمِ اللَّهِ»، پس چون درست سوار شدند، این دعا را خواندند: «اَلحَمْدُ للَّهِ  الَّذِی کَرَّمَنا وَحَمَلَنا فِی البَرِّ وَرَزَقَنا مِنَ الطَّیباتِ، وَفَضَّلَنا عَلی کَثِیرٍ مِمَّنْ خَلَقَ تَفْضِیلاً، سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَما کُنّا لَهُ مُقْرِنِینَ»، پس سه مرتبه «سُبْحانَ اللَّهِ»، و سه مرتبه «اَلحَمْدُ للَّهِ »، و سه مرتبه «اَللَّهُ اَکْبَرُ» فرمودند. پس این دعا خواندند: «رَبِّ اغْفِرْ لِی فَاِنَّهُ لا یغْفِرُ الذُّنُوبَ اِلّا اَنْتَ».

در روایت دیگر منقول است: چون حضرت صادق عليه‌السلام پا در رکاب می گذاشتند، می فرمودند: «سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَما کُنّا لَهُ مُقْرِنِینَ»، و هفت مرتبه «اَلْحَمْدُ للَّهِ »، و هفت مرتبه «لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ» می گفتند.

و در روایت دیگر منقول است: چون آن حضرت سوار شتر می شدند، این دعا می خواندند: «بِسْمِ اللَّهِ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَما کُنّا لَهُ مُقْرِنِینَ وَاِنّا اِلی رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ».

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: بر کوهان هر شتری شیطانی هست، چون سوار آن شوید چنانچه خدا فرموده است بگویید: «سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَما کُنّا لَهُ مُقْرِنِینَ».

در حدیث معتبر منقول است: چون چهار پای حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به سر در می آمد یا پایش می لغزید، این دعا می خواندند: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اَعُوذُ بِکَ مِنْ زَوالِ نِعْمَتِکَ وَمِنْ تَحْوِیلِ عافِیتِکَ وَمِنْ فُجْأَةِ نَقِمَتِکَ».

در حدیث دیگر منقول است: شخصی به خدمت حضرت صادق عليه‌السلام شکایت کرد که دابه من گهگیر است و در هنگام رفتار یک دفعه می ایستد. حضرت فرمود: این آیه در گوشش بخوان: ( اَ وَلَمْ یرَوْا اَنّا خَلَقْنا لَهُمْ مِمّا عَمِلَتْ اَیدِینا اَنْعاماً فَهُمْ لَها مالِکُونَ وَذَلَّلْناها لَهُمْ فَمِنْها رَکُوبُهُم وَمِنْها یأْکُلُونَ ) [یس / آیه 72 - 71].

در حدیث حسن از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: لازم است که سواره با خبر کند پیادگان را که به ایشان آزار نرساند چهار پای او. فرمود: روزی امیر المؤمنین عليه‌السلام سوار شدند، جمعی پیاده با حضرت روان شدند. فرمود: آیا کاری دارید؟ گفتند: نه، ولیکن می خواهیم که در رکاب تو راه رویم. فرمود: برگردید، که راه رفتن پیاده با سواره باعث غرور و فساد سواره و موجب مذلت و خواری پیاده است.

در حدیث دیگر از عبد اللَّه بن عطا منقول است که گفت: روزی به خدمت امام محمّد باقر عليه‌السلام رفتم فرمود: دو چهار پا برای ما زین کن. رفتم الاغی و استری را زین کردم، استر را پیش بردم که آن حضرت سوار شوند، فرمود: الاغ را پیش بیاور، که بهترین چهار پایان نزد من الاغ است و استر را خود سوار شو. پس الاغ را آوردم و رکاب را گرفتم، چون سوار شدند، گفتند: «اَلحَمْدُ للَّهِ  الَّذِی هَدانا لِلاِسْلامِ وَعَلَّمَنا القُرآنَ وَمَنَّ عَلَینا بِمُحَمَّدٍ صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وَالحَمْدُ للَّهِ  الَّذِی سَخَّرلَنا هذا وَما کُنّا لَهُ مُقْرِنینَ وَاِنّا اِلی رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ وَالحَمْدُ للَّهِ  رَبِّ العالَمِینَ» پس روانه شدند و در اثنای راه دیدم که الاغ، شوخی در رفتار می کرد، حضرت خود را به پیش زین چسبانید.

عرض کردم: یا بن رسول اللَّه! مگر شما را آزاری هست؟ فرمود: نه، رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم الاغی داشت که آن را عفیر می نامیدند و چون سوار آن می شدند از شادی آن که آن حضرت بر آن سوار شده است، شوخی در رفتار می کرد، که دوش های مبارک آن حضرت را به حرکت می آورد و آن حضرت خود را به پیش زین می چسبانیدند و می فرمودند: «اَلّلهُمّ لَیسَ مِنِّی وَلکِنْ ذا مِنْ عَفیرِ؛ خداوندا! این از من نیست، ولیکن این خیلا و تبختر از عفیر است. من نیز چنین کردم».

ای عزیزان! تفکر کنید که آن بزرگواران از خیلا و نخوت رفتار الاغ اندیشه داشته اند و به درگاه خدا عذر می طلبیده اند، پس آنان که بر اسب های تازی نژاد خوش رفتار به آن نخوت و غنج و دلال سوار می شوند و بر آسمان و زمین، به رفتار خود منّت می نهند و غیر خود، کسی را موجود نمی شمارند، چگونه عذر خواهند خواست؟

در حدیث معتبر از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: آیا شرم نمی کنید شما بر روی چهار پای خود خوانندگی می کنید و آن در زیر شما تسبیح پروردگار خود می گوید؟

امیر المؤمنین عليه‌السلام فرمود: چهار پای من هرگز به سر در نیامد، زیرا که هرگز من بر روی زراعت کسی آن را نراندم و کشت زار کسی را پامال نکردم.

فصل پنجم: آداب پیاده رفتن

بعضی از احادیث این فصل در آداب کفش و جامه پوشیدن گذشت.

در حدیث معتبر از حضرت موسی بن جعفر عليهما‌السلام منقول است: تند راه رفتن حُسن مؤمن را می برد.

در حدیث حسن از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: زنان باید در کنار راه بروند و در میان راه نروند.

در حدیث دیگر فرمود: سواره اَحقّ است به میان جاده راه رفتن از پیاده و پا برهنه احق است به میان راه از کسی که کفش پوشیده است.

در حدیث معتبر منقول است: امام زین العابدین عليه‌السلام چنان به همواری راه می رفتند که گویا مرغ بر سر آن حضرت نشسته است و می ترسید که پرواز کند، و دست راست آن حضرت بر دست چپ پیشی نمی گرفت.

در حدیث معتبر از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: هرکه راه رود بر زمین از روی خیلا و تکبر، لعنت کند او را زمین و آنچه در زیر زمین و آنچه در بالای زمین است.

در حدیث دیگر فرمود: هرگاه کر گوشی کنند امت من از سائلان، در وقتی که از ایشان چیزی طلبند و از روی تبختر راه روند، پروردگار من به عزت خود سوگند خورده است که ایشان را به یکدیگر عذاب کند.

در حدیث دیگر فرمود: هرگاه امت من در رفتار تبختر کنند و دست ها را کشند و خدمت ایشان کنند غلامان فارس و روم، در میان ایشان فتنه و فساد باشد و بر یکدیگر شمشیر کشند.

در حدیث دیگر فرمود: هرکه با عصا راه رود از روی تواضع و شکستگی در سفر و حضر، به هر گامی برای او هزار حسنه نوشته شود، و هزار گناه از او محو شود و هزار درجه برای او بلند شود.

در حدیث دیگر فرمود: عصا به دست بگیرید که از سنت های پیغمبران است، و بنی اسرائیل صغیر و کبیر و جوان و پیر ایشان، عصا در دست می گرفتند تا آن که خیلا و تکبر نکنند در راه رفتن. و فرمود: برداشتن عصا پریشانی را برطرف می کند و شیطان نزدیک او نمی آید.

از حضرت صادق عليه‌السلام مروی است: اگر عاقلی، باید به هر جانب که متوجه شوی اوّل نیت خود را درست کنی و غرض صحیح برای حرکت خود قرار دهی و نهی کنی نفس را از آن که امر نامشروعی را منظور داشته باشد، و باید که در راه رفتن، پیوسته در فکر و اندیشه باشی و در هر قدمی از عجایب صنع الهی عبرت بگیری و در رفتار تبختر نکنی و دیده خود را نپوشی از چیزی که در دین خدا پسندیده نیست و پیوسته مشغول ذکر خدا باشی. به درستی که مواضعی که در آن ذکر خدا کرده می شود شهادت می دهند برای او در قیامت و استغفار می کنند برای او تا داخل بهشت شود. و در راه با مردم بسیار سخن مگو که خلاف ادب است، و اکثر راه ها کمین گاه شیطان است، از مکر او غافل مباش و چنان کن که رفتن و برگشتنت در طاعت خدا باشد، و رفتارت برای چیزی باشد که موجب خشنودی خداست. به درستی که جمیع حرکات تو در نامه عملت نوشته می شود.

فصل ششم: در نگاه داشتن شتر و گاو و گوسفند

در حدیث معتبر منقول است که از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پرسیدند: کدام مال بهتر است؟ فرمود: زراعتی که آدمی بکارد و در وقت درو کردن، حق خدا را بدهد. گفتند: بعد از زراعت، دیگر کدام مال بهتر است؟ فرمود: شخصی که گوسفندی چند داشته باشد و هر جا که آب و علفی یابد آن ها را بچراند و نماز را به جا آورد و زکات مال خود را بدهد. گفتند: بعد از گوسفند کدام مال بهتر است؟ فرمود: گاو، که در بامداد و پسین شیر می دهد. گفتند: بعد از گاو کدام مال بهتر است؟ فرمود: آن ها که پا در گل فرو برده و در خشک سال میوه می دهند؛ یعنی درختان خرما. پس فرمود: نیکو مالی است درخت خرما، هرکه آن را بفروشد قیمتش از بابت خاکستری است که بر سر کوه بلندی در باد تند رها کنی، مگر آن که به عوض آن، درخت خرمای دیگری بخری. پرسیدند: بعد از درخت خرما، دیگر کدام مال بهتر است؟ حضرت جواب نفرمودند. شخصی گفت: چرا شتر را نفرمودید؟ فرمود: در شتر مشقت و تعب و دوری از منزل هست و صبح، خرج می خواهد و شام، خرج می خواهد.

در حدیث دیگر فرمود: گوسفند وقتی که رو می کند رو کرده است و وقتی که پشت می کند رو کرده است. یعنی وقتی که مرگ در میانشان می افتد هم می کشی و می خوری و نقصان نمی کنی. و گاو وقتی که رو می کند رو کرده است و در وقتی که پشت می کند پشت کرده است. و شتر، همسایه شیطان است و اگر رو می کند پشت کرده است و اگر پشت می کند پشت کرده است. یعنی وقتی که خوب است هم برای صاحبش ضرر دارد و نفع ندارد. گفتند: یا رسول اللَّه! بعد از آنچه شما در باب شتر فرمودید، چه کسی نگاه خواهد داشت؟ فرمود: همیشه بدبختان و فاجران هستند که آن را نگاه می دارند.

در حدیث دیگر فرمود: نُه عشر (910) روزی در تجارت است و یک عشر (110) آن در نگاه داشتن گوسفندان.

و در حدیث دیگر فرمود: بر شما باد به نگاه داشتن گوسفندان که هر بامداد و پسین نفعشان به شما می رسد.

در حدیث معتبر دیگر منقول است که فرمود: شتر باعث عزّت اهلش است.

در حدیث صحیح منقول است: حضرت صادق عليه‌السلام به صفوان شتردار فرمود: شتری برای من بخر، و باید که بد صورت باشد که عمرش درازتر است.

و در حدیث دیگر منقول است که فرمود: شتران سیاه بد صورت بخر که عمرشان درازتر می باشد.

در حدیث معتبر دیگر فرمود: شتران سرخ مو مخرید که عمرشان کوتاه تر می باشد.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: از میان قطار شتر به در مروید، زیرا که هیچ قطار شتری نیست مگر آن که در میان هر دو شتر شیطان هست.

در حدیث حسن منقول است: امام زین العابدین عليه‌السلام برای اکرام خود شتری به صد اشرفی می خریدند و سوار می شدند.

در حدیث معتبر از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: یکی از حاملان عرش به صورت گاو است، و گاو سید و بهترین حیوانات است و در میان حیوانات خوش روتر و سرافرازتر از گاو نبود، تا آن که بنی اسرائیل گوساله پرستیدند، آن ملکی که به صورت گاو است از شرم سر در زیر افکند و به این سبب هر گاوی چنین شد و از شرم نگاه به جانب آسمان نمی کنند.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: مخورید گوشت و شیر شتری را که فضله آدمی خورد، و سوار آن مشوید، تا چهل روز آن را علف بدهید. و علما خوردن گوشت و شیرش را حرام می دانند و سواری اش را مکروه می دانند و این حکم را دارد حیوانات دیگر هم. و پاک کردن آن ها به آن می شود که علف پاک بخورانند به آن ها در مدتی چند که برای هر یک مقرر شده است و در کتاب های علما مذکور است.

فصل هفتم: آداب خریدن و نگاه داشتن حیوانات

در حدیث معتبر از حضرت موسی بن جعفر عليه‌السلام منقول است: هرکه چهار پایی بخرد، بر جانب چپ آن بایستد و موی پیشانی اش را به دست راست بگیرد و بر سرش بخواند سوره حمد و «قل هو اللَّه احد» و «قل اعوذ برب الناس» و «قل اعوذ برب الفلق» و آخر سوره حشر، «لَو اَنْزَلْنا هذا القُرآنَ عَلی جَبَلٍ»، تا آخر سوره، و آخر سوره بنی اسرائیل «قُلِ ادْعُوا اللَّهَ او ادْعُوا الرَّحْمنَ» تا آخر سوره، و آیةالکرسی، پس چون چنین کند آن چهارپا امان یابد از جمیع آفت ها.

در حدیث موثّق از امام جعفر صادق عليه‌السلام منقول است: چون کنیزی خواهی بخری، بگو: «اَللَّهُمَّ اَسْتَشِیرُکَ وَاَسْتَجیرُکَ»، و چون حیوانی خواهی بخری، بگو: «اَللَّهُمَّ قَدِّرْلی اَطْوَلَهُنَّ حَیوةً وَاَکْثَرَ هُنَّ مَنْفَعَةً وَخَیرَ هُنَّ عاقِبَةً».

و در حدیث صحیح منقول است: علی بن جعفر از امام موسی عليه‌السلام سؤال کرد که آیا دابّه را بر رویش می توان زد و رویش را داغ می توان کرد؟ فرمود: باکی نیست، یعنی حرام نیست اما مکروه است. چنانچه در حدیث موثّق منقول است: از حضرت صادق عليه‌السلام پرسیدند از داغ کردن حیوانات، فرمود: در غیر رویش داغ می باید کرد.

و در حدیث دیگر فرمود: حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نهی فرمود از آن که حیوانات را در رویش داغ بکنند یا چیزی بر رویشان بزنند، زیرا که تسبیح پروردگار می گویند.

در حدیث دیگر از آن حضرت پرسیدند از داغ کردن روی گوسفندان، فرمود: داغ را در گوش ایشان بزنید.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: در وقت دوشیدن شیر حیوانات، اندک شیری در پستان بگذارید تا زود جمع شود در پستان که اگر تمام را بدوشید شیر دیرتر می آید.

در حدیث دیگر فرمود: خوابگاه گوسفندان را پاک کنید و آنچه از بینی آن ها بیرون می آید پاک کنید و نماز در طویله آن ها بکنید که گوسفندان از حیوانات بهشت است.

از امام موسی عليه‌السلام منقول است: صفیر مکنید برای گوسفندان در وقت رفتن، و صدا بزنید ایشان را برای برگشتن.

در حدیث معتبر منقول است: از آن حضرت پرسیدند از خصی کردن حیوانات، فرمود: باکی نیست.

از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: کراهت دارد خصی کردن حیوانات و به جنگ انداختن آن ها با یکدیگر.

در حدیث دیگر فرمود: روزی امیر المؤمنین عليه‌السلام در راهی گذشتند که حیوان نری را بر ماده می کشیدند در میان راه، حضرت رو گردانیدند و فرمودند: سزاوار نیست که چنین کنید که این منکر و قبیح است، بلکه باید این را در جایی واقع سازند که مردی و زنی نبینند.

در حدیث معتبر منقول است: از حضرت صادق عليه‌السلام پرسیدند که دنبه گوسفند زنده را می توان برید؟ فرمود: اگر غرض تو این باشد که مال خود را به اصلاح آوری باکی نیست، آن دنبه میته است و از آن منتفع نمی توان شد. و بدان که مشهور میان علما و موافق احادیث معتبره آن است که اگر بره یا بزغاله، شیر خوک را بخورد آن قدر که گوشت و استخوانش از آن بسته شود گوشت آن حرام است، و هرچه از گوسفندان معلوم باشد که نسل آن است حرام است و هرچه معلوم نباشد حلال است، و اگر چند شیری خورده باشد و به این حد نرسیده باشد، گوشت و شیر آن مکروه باشد، و کراهتش به این برطرف می شود که اگر هنوز شیر خورَد، هفت روز شیر گوسفندی را بخورد، و اگر از شیر باز کرده باشند آن را، هفت روز علف و دانه حلال به آن بخورانند.

در حدیث صحیح منقول است که شخصی عریضه ای به امام علی نقی عليه‌السلام نوشت که زنی بزغاله ای ماده، شیر داده است تا به حدی که از شیر باز گرفته است آن را، والحال از آن بزغاله فرزندی به هم رسیده است و شیر می دهد، شیرش را می توان خورد؟ در جواب نوشتند که فعل مکروهی است و باکی نیست به خوردن شیر آن.

فصل هشتم: در بیان مجمل احوال و اقسام حیوانات

در احادیث معتبر از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: هیچ مرغی و حیوانی در دریا و صحرا شکار کرده نمی شود مگر آن که آن تسبیحی که دارند ضایع می کنند.

در حدیث دیگر فرمود: جمیع وحشیان و مرغان و درندگان با یکدیگر مخلوط بودند تا آن که فرزند آدم برادرش را کشت، پس از یکدیگر نفرت کردند و گریختند و هر حیوانی به شکل خود میل کرد.

در حدیث دیگر منقول است: حضرت یعقوب عليه‌السلام به فرزند خود گفت: زنا مکن، که مرغی که زنا می کند پرهایش می ریزد.

از امام حسین عليه‌السلام منقول است: چون کرکس فریاد می کند، می گوید که ای فرزند آدم! هر روشی که زندگانی کنی، آخرش مرگ است و باز که صدا می کند، می گوید: ای دانای پنهان ها؛ و ای دفع کننده بلاها! و طاووس می گوید: بر خودم ظلم کردم و مغرور به زینت خود شدم، پس بیامرز مرا.

دُرّاج می گوید: «اَلرَّحْمنُ عَلَی الْعَرشِ اسْتَوی [طه/آیه5]. و خروس می گوید: هرکه خدا را شناخت، یاد او را فراموش نمی کند. و مرغ خانگی می گوید: توکل کن بر خدا تا تو را روزی دهد. و عقاب می گوید: هرکه اطاعت خدا کند بدبخت نمی شود. و شاهین می گوید: «سُبْحانَ اللَّهِ حَقّاً حَقّاً». و جغد می گوید: در دوری از مردم انس بیشتر است. و کلاغ می گوید: روزی دهنده! بفرست روزی حلال. و کلنگ (دُرنا) می گوید: خداوندا! نگاه دار مرا از شر دشمن.

و لک لک می گوید: هرکه از مردم تنها باشد، از آزار ایشان نجات یافت. و اردک می گوید: آمرزش تو را می خواهم ای خداوند! و هدهد می گوید: چه بسیار شقی است کسی که معصیت خدا کند. و قمری می گوید: ای دانای پنهان و راز؛ ای خدا! و دبسی که شبیه به قُمری است و سرخ رنگ است، می گوید: تویی خداوند، خداوندی به غیر از تو نیست ای خدا! و گنجشک می گوید: طلب آمرزش می کنم از خدا، از هر چیز که خدا را به خشم آورد. و بلبل می گوید: «لا اِله اِلّا اللَّهُ حَقّاً حَقّاً». و کبک می گوید: نزدیک است حق نزدیک است. و سمانا می گوید: ای فرزند آدم! چه غافلی از مرگ.

و فاخته می گوید: «یا واحِدُ وَیا اَحَدُ یا فَرْدُ وَیا صَمَدُ». و سبزه قبا می گوید: مولای من! آزاد کن مرا از آتش جهنّم. و هوجه می گوید: مولای من! قبول کن توبه جمیع گناهکاران را. و کبوتر خانگی می گوید: که معبودی به غیر از خدا نیست و پرستک سوره حمد می خواند و می گوید: ای قبول کننده توبه توبه کاران؛ ای خداوند! تراست حمد. و بره می گوید: مرگ بس است برای پند گرفتن. و بزغاله می گوید: مرگ زود به من رسید و گناهم سنگین و بسیار شد. و شیر می گوید: در امر بندگی خدا، بسیار اهتمام می باید کرد. و گاو می گوید: دست از گناه بدار، که تو در پیش خداوندی هستی که او را نمی بینی و او همه را می بیند و او خداوند عالمیان است. و فیل می گوید: برای دفع مرگ، قوت، چاره و سودی نمی دهد.

و یوز می گوید: «یا عَزیزُ یا جَبّارُ یا مُتَکّبِرُ یا اللَّهُ». و شتر می گوید: منزّه است پروردگار که ذلیل کننده جباران است. و تنزیه می کنم او را. و اسب می گوید: منزه است پروردگار ما، منزه است او. و گرگ می گوید: چیزی را که خدا حفظ کند هرگز ضایع نمی شود. و شغال می گوید: عذاب و ویل برای گناهکاری است که بر گناه خود مُصِرّ باشد. و سگ می گوید: بس است معصیت های خدا برای خواری. و خرگوش می گوید: هلاک مکن مرا ای خدا! تراست حمد. و روباه می گوید: دنیا خانه فریب است. و آهو می گوید: نجات ده مرا از آزار کردن. و کرگدن می گوید: به فریادم برس اگر نه هلاک می شوم.

و پلنگ می گوید: منزّه است پروردگاری که بسیار عزیز است، به محض قدرت خود تنزیه می کنم او را. و مار می گوید: چه بسیار بدبخت است، کسی که تو را نافرمانی کند، ای خداوند بخشنده! و عقرب می گوید: بدی، چیز موحشی است. پس حضرت فرمود: هیچ خلقی نیست مگر آن که آن را تسبیحی هست، چنانچه خدا فرموده است: ( وَاِنْ مِنْ شَیئی اِلّا یسَبِّحُ بِحَمْدِهِ وَلکِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبیحَهُمْ ) [اسراء / آیه 44]. یعنی هیچ چیز نیست مگر آن که خدا را تسبیح می گوید و به حمد و ثنای او متلبس است و لیکن شما نمی فهمید تسبیح ایشان را.

از امام موسی کاظم عليه‌السلام منقول است: حیواناتی که مسخ شده اند دوازده صنفند؛ اما فیل، پس آن پادشاهی بود که زنا و لواطه می کرد. و خرس، اعرابی، بادیه نشینی بود که دویتی می کرد. و خرگوش، زنی بود که به شوهر خود خیانت می کرد و غسل حیض و جنابت نمی کرد. و شب پره، خرمای مردم را می دزدید و سهیل مردی بود که در یمن عشاری می کرد. و زهره، زنی بود که مردم می گویند که هاروت و ماروت از او فریب خوردند.

و میمون و خوک، جماعتی بودند از بنی اسرائیل که در روز شنبه شکار کردند. و اما سوسمار و چلپاسه، گروهی بودند از بنی اسرائیل که در زمان حضرت عیسی عليه‌السلام چون مائده از آسمان نازل شد، ایمان نیاوردند و مسخ شدند، پس یک گروه ایشان به دریا رفتند و دیگری به صحرا. و اما عقرب، مرد سخن چینی بود. و اما زنبور، قصابی بود که از ترازو دزدی می کرد.

در روایت دیگر منقول است: خرس، مردی بود که مردم با او عمل قبیح می کردند. و سوسمار، اعرابی ای بود که مال حاجیان را می دزدید. و عنکبوت، زنی بود که از برای شوهر خود سحر می کرد. و دعموص، مرد سخن چینی بود که در میان دوستان جدایی می انداخت. و مارماهی دویت بود، و شب پره، خرما از سر درخت می دزدید. و میمون، یهودانند که ماهی در شنبه شکار کردند. و خوک، جماعتی اند که ایمان به مائده آسمان نیاوردند.

از امام رضا عليه‌السلام منقول است: موش، گروهی از یهود بودند که خدا بر ایشان غضب کرد. و پشه شخصی بود که استهزا به پیغمبران می کرد. و شپش، از حسد مسخ شد. و روزی پیغمبری از پیغمبران بنی اسرائیل نماز می کرد و یکی از بی خردان بنی اسرائیل آمد در برابر او استهزا به او می کرد، به صورت شپش مسخ شد. و چلپاسه، جماعتی از بنی اسرائیل بودند که فرزندان پیغمبران را دشنام می دادند و با ایشان دشمنی می کردند.

در حدیث دیگر منقول است: خارپشت، مرد کج خلقی بود.

در بعضی روایات وارد شده است که زهره و سهیل که مسخ شده اند، این دو ستاره نیستند، بلکه دو جانور در دریای محیط، و در روایت معتبر وارد شده است که هر یک از بنی امیه که می میرند، به صورت چلپاسه مسخ می شوند و فرمود: هرگاه چلپاسه را می کشی غسل بکن.

در روایت معتبر منقول است: آن ها که مسخ شده اند، زیاده از سه روز نماندند و مردند، و حق تعالی به صورت آن ها حیوانی چند خلق کرد و گوشت آن ها را حرام کرد، تا دیگران عبرت بگیرند از دیدن این ها و مثل اعمال آن ها نکنند.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: حق تعالی هفت صد امت را مسخ کرد برای آن که بعد از پیغمبران اطاعت اوصیای ایشان نکردند، پس چهارصد صنف ایشان به صحرا رفتند و سی صد صنف ایشان به دریا رفتند.

فصل نهم: فضیلت تجارت کردن و طلب حلال نمودن

در احادیث معتبره از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: نیکو یاوری است پرهیزکاری از معاصی خدا توانگری.

از امام جعفر صادق عليه‌السلام منقول است: خیری نیست در کسی که نخواهد مالی از حلال جمع کند که به آن مال روی خود را از سؤال حفظ کند و قرض خود را ادا کند و با خویشان خود احسان کند.

در حدیث دیگر فرمود: استعانت بجویید به دنیا بر آخرت و بار مردم مشوید.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: ملعون است کسی که بار عیال خود را بر مردم بیندازد.

در حدیث حسن منقول است: شخصی از حضرت صادق عليه‌السلام پرسید که ما طلب دنیا می کنیم و دوست می داریم که مال دنیا به ما رو کند. فرمود: برای چه می خواهی آن را؟ گفت برای خرج خود و عیال خود بکنم و صله رحم بکنم و تصدق و حج و عمره بکنم. فرمود: مال را برای این ها کسب کردن طلب دنیا نیست، طلب آخرت است.

در حدیث دیگر فرمود: توانگری که تو را از ظلم منع نماید بهتر است از پریشانی که تو را بر گناه بدارد.

در حدیث معتبر منقول است: شخصی از علمای اهل سنّت به امام محمّد باقر عليه‌السلام رسید در روز بسیار گرمی، دید که آن حضرت بر دو غلام تکیه کرده و به راه می روند. گفت: شما مرد پیری هستید از بزرگان قریش، مناسب نیست که در این وقت از برای طلب دنیا بیرون آیید، اگر مرگ در این حال شما را برسد چه خواهید کرد؟ حضرت فرمود: اگر مرگ در این حال برسد، در وقتی رسیده خواهد بود که مشغول طاعت خداوند عالمیانم، و کاری می کنم که خود را و عیال خود را باز دارم از سؤال کردن از تو و از دیگران، من از آن می ترسم که مرگ برسد و بر معصیت خدا باشم. گفت: راست گفتی، می خواستم تو را پند بگویم، تو مرا پند گفتی.

در حدیث معتبر از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: حق تعالی خطاب نمود به حضرت داوود عليه‌السلام که نیکو بنده بودی تو، اگر از بیت المال نمی خوردی و به دست خود کسب می کردی. چون این خطاب رسید، حضرت داوود عليه‌السلام چهل روز گریست. پس حق تعالی به آهن وحی فرستاد: نرم شو برای بنده من داوود. پس در دست آن حضرت نرم شد مانند موم، پس هر روز یک زره به دست خود می ساخت و به هزار درهم می فروخت، تا آن که سیصد و شصت زره ساخت و از بیت المال مستغنی شد.

در حدیث دیگر منقول است: حضرت صادق عليه‌السلام احوال عمر بن مسلم را پرسید، گفتند که: ترک تجارت کرده است. حضرت سه مرتبه فرمود: عمل شیطان است، مگر نمی دانی که رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تجارت می کرد؟ و حق تعالی مدح می فرماید جماعتی را که مردان چندند که غافل نمی گرداند ایشان را تجارت و نه فروختن از یاد خدا، ایشان جماعتی بودند که تجارت می کردند و چون نماز می شد مشغول نماز می شدند، و این بهتر است از کسی که تجارت نکند، در وقت خود نماز را بکند.

در حدیث موثّق منقول است: به آن حضرت عرض کردند: شخصی هست می گوید که در خانه می نشینم و نماز می کنم و روزه می دارم و عبادت پروردگار خود می کنم، و روزی من البته از برای من می آید. حضرت فرمود: این مرد یکی از سه کس است که دعای ایشان مستجاب نیست.

در حدیث دیگر منقول است: شخصی به آن حضرت عرض کرد: می خواهم دعا کنید که خدا مرا روزی بدهد با راحت. فرمود: طلب روزی بکن چنانچه خدا تو را امر کرده است، من دعا نمی کنم برای تو.

در حدیث دیگر منقول است: آن حضرت احوال شخصی را پرسیدند، شخصی گفت: او پریشان شده است. حضرت پرسیدند: به چه کار مشغول است؟ گفت: در خانه نشسته است و عبادت الهی می کند. فرمود: معاش به چه نحو می گذرد؟ گفت: بعضی از برادران مؤمن به احوال او می رسند. حضرت فرمود: آن کسی که روزی او را می دهد، عبادتش بهتر است از عبادت او.

در حدیث معتبر از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: کسی که طلب دنیا کند برای آن که از مردم سؤال نکند و روزی عیال خود را فراخ گرداند و با همسایگان خود احسان کند، در روز قیامت روی او مانند ماه شب چهارده باشد.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: عبادت هفتاد جزء است، بهترین آن ها طلب حلال است.

در حدیث دیگر فرمود: هرکه شب بخوابد وامانده از طلب حلال، چون شب به سر آید، آمرزیده شده باشد.

در احادیث معتبر منقول است: چون درِ دکان خود را گشودی و متاع خود را پهن کردی، آنچه بر تو بود کردی، دیگر بر خدا توکل کن.

در احادیث معتبر از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: در حَجةالوداع فرمود: به درستی که جبرئیل در دل من دمید که هیچ صاحب جانی نمی میرد، مگر آن که روزی مقرر خود را تمام می خورد. پس از خدا بترسید و مبالغه در طلب روزی مکنید، و دیر رسیدن روزی، بر آن ندارد شما را، که طلب چیزی از روزی را به معصیت خدا بکنید، زیرا که حق تعالی روزی را در میان خلق خود حلال قسمت کرده است و حرام قسمت نکرده است، پس کسی که از معصیت خدا به پرهیزد و صبر کند، روزی او از حلال می رسد. و هرکه پرده دری کند و تعجیل نماید و از حرام بگیرد، از روزی حلال او همان مقدار کم می شود و در قیامت حساب او خواهند کرد بر آن روزی حرام.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: اگر بنده در سوراخی باشد خدا روزی او را می رساند، پس پر مبالغه در طلب روزی مکنید.

در احادیث معتبره از آن حضرت منقول است: خدا روزی مؤمنان را از جایی چند مقرر فرموده است که گمان نداشته باشد، برای آن که چون نمی دانند که روزی ایشان از کجا می آید دعا بسیار می کنند. و در احادیث دیگر از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: تجارت کردن عقل را زیاد می کند و ترک تجارت کردن عقل را کم می کند.

امام موسی عليه‌السلام به تاجری فرمود: بامداد برو به سوی چیزی که موجب عزت تو است، یعنی بازار.

در احادیث دیگر منقول است: بامداد به طلب روزی بروید.

و تحقیق این مطلب با احادیث دیگر در کتاب "عین الحیوة" مذکور است.

فصل دهم: آداب تجارت

از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است که بر منبر می فرمود: ای گروه سوداگران! اوّل یاد گیرید مسائل تجارت را پس بعد از آن مشغول تجارت شوید. و اللَّه که ربا در این امت خفی تر است از جای پای مورچه بر روی سنگ سخت، و قسم دروغ مخورید، به درستی که تاجر فاجر است و فاجر در جهنّم است مگر کسی که حق بگیرد و حق بدهد.

از حضرت رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: هرکه خرید و فروش کند از پنج چیز اجتناب کند: از سود خوردن، و قسم خوردن، و عیب متاع را پوشانیدن، و مدح کردن چیزی که فروشد، و مذمت کردن چیزی که خرد.

در حدیث معتبر منقول است که امیر المؤمنین عليه‌السلام هر روز بامداد دره را بر دوش می گذاشتند و در بازارهای کوفه می گشتند و می فرمودند که: چون مشغول خرید و فروش می شوید، اوّل خیر خود را از خدا بطلبید و خرید و فروش را به سهولت بکنید، و کار را تنگ مگیرید تا برکت بیابید، و نزدیکی و مهربانی بکنید با مشتری ها، و بردباری را زینت خود گردانید، و از قسم خوردن و دروغ گفتن کناره گیرید، و ستم بر مردم مکنید، و با مظلومان انصاف از خود بدهید، و نزدیک ربا و سود مروید، و کیل و وزن را تمام بدهید، و از ترازو دزدی مکنید.

در حدیث دیگر فرمود: ننشیند در بازار مگر کسی که مسائل خرید و فروش را داند، و هرکه با نادانی تجارت کند در ربا خوردن فرو می رود.

در حدیث معتبر از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: هرکه در بامداد و پسین به بازار رود و چون پا در بازار گذارد، بگوید: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْألُکَ مِنْ خَیرِها وَخَیرِ اَهْلِها»، حق تعالی به او ملکی موکّل گرداند که او را و متاعش را محافظت نماید تا به خانه برگردد، پس ملک می گوید که: امروز امان یافتی از شر این بازار، و اهل این بازار و امروز روزی تو شد خیر این بازار و اهل این بازار به امر خدا؛ پس چون در دکان بنشیند بگوید: «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ وَاَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْألُکَ مِنْ فَضْلِکَ رِزْقاً حَلالاً طَیباً، وَاَعُوذُ بِکَ مِنْ اَنْ اَظْلِمَ اَوْ اُظْلَمَ وَاَعُوذُ بِکَ مِنْ صَفْقَةٍ خاسِرَةٍ وَیمینٍ کاذِبَةٍ»، چون این دعا بخواند ملکی که به او موکل است می گوید: بشارت باد تو را که امروز در این بازار کسی بهره اش از تو فراوان تر نیست، تعجیل کردی در جمع آوردن ثواب ها و محو کردی از خود گناهان را، به زودی می آید به سوی تو آنچه خدا روزی تو گردانیده است از حلال و طیب و مبارک.

در حدیث صحیح از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است که: چون داخل بازار شوی این دعا را بخوان: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْألُکَ مِنْ خَیرِها وَخَیرِ اَهْلِها، وَاَعُوذُبِکَ مِنْ شَرِّها، اَللَّهُمَّ اِنِّی اَعُوذُبِکَ مِنْ اَنْ اَظْلِمَ اَوْ اُظْلَمَ اَوْ اَبْغی اَوْ یبْغی عَلَی اَوْ اعْتَدی او یعْتَدی عَلَی، اَللَّهُمَّ اِنِّی اَعُوذُ بِکَ مِنْ شَرِّ اِبْلیسَ وَجُنُودِهِ، وَمِنْ شَرِ فَسَقَةِ الْعَرَبِ وَالْعَجَمِ، وَحَسْبِی اللَّهُ لا اِلهَ اِلَّا هُو، عَلَیهِ تَوَکَّلْتُ وَهُو رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ».

در حدیث صحیح دیگر منقول است از آن حضرت که هرکه: داخل بازاری یا مسجدی بشود و یک مرتبه بگوید: «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، وَاللَّهُ اَکْبَرُ کَبیراً وَالْحَمْدُ للَّهِ  کَثیراً وَسُبْحانَ اللَّهِ بُکْرَةً وَاَصیلاً، وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ العَلی الْعَظیمِ، وَصَلَّی اللَّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ» برابر است با یک حج مقبول.

در حدیث معتبر دیگر منقول است: هرکه در بازار بگوید: «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، وَاَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ» حق تعالی هزار حسنه از برای او بنویسد.

در حدیث معتبر از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: هرکه داخل بازار شود و نظر کند به شیرین و تلخ و ترش آن و بگوید: «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، وَاَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْألُکَ مِنْ فَضْلِکَ، وَاَسْتَجیرُ بِکَ مِنْ الظُّلْمِ وَالغِرَمِ وَالمَآثِمِ».

در روایت دیگر از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: هرکه داخل بازار شود و بگوید: «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، وَاَنَّ مُحَمَداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، اَللَّهُمَّ اِنِّی اَعُوذُبِکَ مِنَ الظُّلْمِ وَالمَآثِمِ وَالْمَغرَمِ» حق تعالی به عدد آنچه در آن بازار هست، از سخن گو و غیر سخن گو ثواب برای او بنویسد.

از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: یاد خدا در بازار بسیار بکنید در وقتی که مردم مشغول دنیا باشند، که کفاره گناهان شما باشد، و باعث زیادتی حسنات شما شود، و شما را از غافلان ننویسند. و چون خواهید مایحتاج خود را از بازار بخرید در وقت داخل شدن بازار بگویید: «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، وَاَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ، اَللَّهُمَّ اِنِّی اَعُوذُبِکَ مِنْ صَفْقَةٍ خاسِرَةٍ وَیمینٍ فاجِرَةٍ، وَاَعُوذُ بِکَ مِنْ بَوارِ الاَیمِ».

و در حدیث معتبر از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: هرکه در وقت داخل شدن بازار بگوید: «سُبْحانَ اللَّهِ وَالْحَمْدُ للَّهِ  وَلا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ، یحْیی وَیمیتُ، وَهُو حَی لا یمُوتُ، بِیدِهِ الْخَیرُ وَهُو عَلی کُلِّ شَی ءٍ قَدیرٌ»، به عدد آنچه خداوند تبارک و تعالی خلق کرده است تا قیامت به او ثواب کرامت فرماید.

در حدیث صحیح از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: چون خواهی متاعی یا غیر آن بخری، سه مرتبه "اللَّه اکبر" بگو، پس سه مرتبه این دعا بخوان: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اشْتَرَیتُهُ اَلَْتمِسُ فیهِ مِنْ خَیرِکَ فَاجْعَلْ لی فیهِ خَیراً، اَللَّهُمَّ اِنی اِشْتَرَیتُهُ اَلْتمِسُ فیهِ مِنْ فَضْلِکَ فَاجْعَلْ لی فیهِ فَضلاً، اَللَّهُمَّ اِنِّی اِشْتَرَیتُهُ الَْتمِسُ فیهِ مِنْ رِزْقِکَ فَاجْعَلْ لی فیهِ رِزْقاً».

در روایت دیگر منقول است: امام رضا عليه‌السلام بر روی متاعی که می خریدند، می نوشتند: «بَرَکَةً لَنا» و محتمل است که مراد نوشتن به انگشت باشد.

در حدیث صحیح از امام جعفر صادق عليه‌السلام منقول است: چون خواهی که چیزی بخری این دعا بخوان: «یا حَی یاقَیومُ یا دائِمُ یا رَؤُفُ یا رَحیمُ، اَسْألُکَ بِعِزَّتِکَ وَقُدْرَتِکَ وَما اَحاطَ بِهِ عِلْمُکَ اَنْ تَقْسِمَ لی مِنَ التّجارَةِ الْیوْمَ اَعْظَمَها رِزْقاً وَاَوْسَعَها فَضْلاً وَخَیرَها عاقِبَةً فاِنَّهُ لا خَیرَ فیما لا عاقِبَةَ لَهُ» و فرمود: چون حیوانی یا بنده ای بخری، بگو: «اَللَّهُمَّ قَدِّرْلی اَطْوَلَها حَیوةً وَاَکْثَرَها مناعَةً وَخَیرَها عاقِبَةً».

در حدیث حسن از آن حضرت منقول است: چون خواهی چهار پایی بخری، سه مرتبه این دعا را بخوان: «اَللَّهُمَّ اِنْ کانَتْ عَظَمَةَ الْبَرکَةِ فاضِلَةَ الْمَنْفَعَةِ مَیمُونَةَ الناصِیةِ فَیسِّرلی شِرائَها، وَاِنْ کانَتْ غَیرَ ذلِکَ فَاصْرِفْنِی عَنْها اِلَی الَّذِی هُو خَیرٌ لی مِنْها، فَاِنَّکَ تَعْلَمُ وَلا اَعْلَمُ وَتَقْدِرُ وَلا اَقْدِرُ، وَاَنْتَ عَلاّمُ الْغُیوبِ».

در روایت دیگر منقول است: چون خواهی دنبال کاری بروی و آفتاب اندکی بلند شده باشد که سرخی شعاعش برطرف شده، دو رکعت نماز بگذار و در رکعت اوّل بعد از سوره حمد سوره «قل هو اللَّه احد» و در رکعت دوم "قل یا ایها الکافرون" بخوان پس چون سلام بگویی این دعا بخوان: «اَللَّهُمَّ اِنِّی غَدَوْتُ اَلْتمَسُ مِنْ فَضْلِکَ کَما اَمَرْتَنی، فَارْزُقْنی مِنْ فَضْلِکَ رِزْقاً حَسَناً واسِعاً حَلالاً طَیباً، وَاَعْطِنی فیما رَزَقْتَنِی الْعافِیةَ غَدَوْتُ بِحَوْلِ اللَّهِ وَقُوَّتِهِ، غَدَوْتُ بِغَیرِ حَوْلٍ مِنّی وَلا قُوةٍ وَلکِنْ بِحَوْلِکَ وَقُوَّتِکَ وَاَبْرَءُ اِلَیکَ مِنَ الْحَوْلِ وَالْقُوَّةِ، اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْأَلُکَ بَرَکَةَ هذَا الْیوْمِ فَبارِکْ لی فی جَمیعِ اُمُوری یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ وَصَلَّی اللَّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّیبینَ» و در فقه الرضا مذکور است که چون خواهی متاعی را ببندی و نگاه داری، آیة الکرسی بخوان و بنویس و در میان متاع بگذار، و این دعا را بخوان و آیةالکرسی بنویس: «وَجَعَلْنا مِنْ بَینِ اَیدِیهِمْ سَدّاً وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَاَغْشَیناهُمْ فَهُمْ لا یبْصِرُونَ، لا ضَیعَةَ عَلَی ما حَفِظَ اللَّهُ، فَاِنْ تَوَلَّوا فَقُلْ حَسْبِی اللَّهُ لا اِلهَ اِلَّا هُو عَلَیهِ تَوَکَّلْتُ وَهُو، رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظیمِ»، چون چنین کنی آن متاع از هر بلایی محفوظ بماند. و فرمود: اگر مالت تلف شود، این دعا بخوان: «اَللَّهُمَّ اِنِّی عَبْدُکَ وَابْنُ عَبْدِکَ وَابْنُ اَمَتِکَ وَفی قَبْضَتِکَ، ناصِیتی بِیدِکَ، تَحْکُمُ فیما تَشاءُ وَتَفْعَلُ ما تُریدُ، اَللَّهُمَّ فَلَکَ الْحَمْدُ عَلی حُسْنِ قَضاءِکَ وَبَلاءِکَ، اَللَّهُمَّ هُو مالُکَ وَرِزْقُکَ وَاَنا عَبْدُکَ، خَوَّلْتَنی حَینَ رَزَقْتَنی، اَللَّهُمَّ فَاَلْهِمْنی شُکْرَکَ فیه وَالصَّبْرَ عَلَیهِ حینَ اَصَبْتُ وَأخَذْتُ، اَللَّهُمَّ اَنْتَ اَعْطَیتَ وَاَنْتَ اَصَبْتَ، اَللَّهُمَّ لا تَحْرِمْنی ثَوابَهُ وَلا تُنْسِنی مِنْ خَلْفِهِ اَوْ فِی دُنْیای وَآخِرَتی، اِنَّکَ عَلی ذلِکَ قادِرٌ، اَللَّهُمَّ انَالَکَ وَبِکَ وَاِلَیکَ وَمِنْکَ، لا اَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعاً وَلا ضَرّاً».

در حدیث معتبر از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: بدترین بقعه های زمین، بازارها است و آن ها میدان شیطانند، هر روز بامداد عَلَم خود را در بازارها می زند و کرسی خود را می گذارد و بر آن می نشیند و فرزندان خود را پهن می کند که یکی را فریب می دهد، که ترازو را کم می کشد و دیگری کیل را کم می کند و دیگری گز را می دزدد و دیگری رأس المال را دروغ می گوید. پس می گوید به فرزندان خود: بر شما باد به جماعتی که پدر ایشان مرده است، یعنی حضرت آدم و پدر شما زنده است. پس با اوّل کسی که داخل بازار می شود شیطان داخل می شود و با آخر کسی که بیرون می رود، بیرون می رود. و بهترین بقعه های زمین نزد خدا مسجدها است و محبوب ترین مردم نزد خدا کسی است که زودتر به مسجد می رود و دیرتر بیرون می آید.

در حدیث دیگر فرمود: دشمن ترین مردم نزد خدا کسی است که زودتر به بازار رود و دیرتر بیرون آید.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: چیزی از مردمی که کار بر ایشان بسته شده است نخرید که تجارت با ایشان برکت نمی دارد.

در حدیث دیگر فرمود: با کرُدان مخالطه نکنید که ایشان گروهی هستند از جنیان که حق تعالی پرده از ایشان برداشته است.

در احادیث معتبره وارد شده که: معامله مکنید با جماعتی که مرض های مسری دارند مانند پیسی و خوره.

در احادیث دیگر فرمود: با نوکیسه سودا مکنید و با کسی سودا کنید که در میان مال و نعمت نشو و نما کرده باشد.

در حدیث دیگر فرمود: با مردم دون که از دشنام دادن و شنیدن پروا ندارند تجارت مکنید.

در حدیث صحیح دیگر فرمود: از ما نیست کسی که فریب دهد مؤمنی را. و فرمود: حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نهی فرمود از آب در شیر کردن.

در حدیث حسن منقول است: امام موسی عليه‌السلام به هشام فرمود: در تاریکی و زیر سقف متاع مفروش، که متاع خوش قماش می نماید و آن غش کردن حلال نیست. و فرمود: کسی که نخرد مگر به قَسم و نفروشد مگر به قَسم، حق تعالی در قیامت نظر رحمت به سوی او نمی فرماید.

از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: زینهار که قسم مخورید که اگر چه متاع را روا می کند اما برکتش را می برد.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: کسی که می فروشد و می خرد، روزی می یابد و کسی که نگاه می دارد برای آن که گران شود، ملعون است. و فرمود: قافله ای که متاع آورد، کسی آن را بیرون شهر استقبال نکند، بگذارید که داخل شهر شوند. و شهری وکیل نشود در خریدن و فروختن برای بادیه نشینان، خدا بعضی از مسلمانان را به سبب بعضی دیگر روزی می دهد.

در حدیث معتبر منقول است: حضرت صادق عليه‌السلام به اسحاق بن عمار فرمود: فرزند خود را به صرافی مده که صراف از ربا سالم نمی ماند، و به کفن فروشی مده که کفن فروش آرزوی مرگ مردم می کند، و بسیار مردن او را خوش می آید، و به جو و گندم فروش مده که سالم نمی ماند از جمع کردن و نگاه داشتن برای گرانی، و به سلاخی مده که رحم را از دلش برطرف می کند و کسی که سنگین دل است از خدا دور است، و به برده فروش مده که بدترین مردم کسی است که مردم را فروشد.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است که فرمود: به خاله خود غلامی بخشیدم و نهی کردم از آن که او را به قصابی یا حجامت کردن یا زرگری بدهد.

در احادیث دیگر منقول است: اگر مزد حجامت را اوّل شرط نکند و آنچه بعد از حجامت بدهند قبول کند، باکی نیست. و در بعضی از اخبار مذمت جولاهی وارد شده است.

در حدیث دیگر منقول است: شخصی از حضرت صادق عليه‌السلام پرسید از تعلیم کردن اطفال، فرمود: مزد بر آن مگیر. گفت: کتاب های شعری و رساله ها و مثل این ها می خوانند، اوّل شرط مزد خود با ایشان بکنم؟ فرمود: بلی، اما به شرطی که اطفال نزد تو برابر باشند و بعضی را بر بعضی زیادتی ندهی.

در حدیث دیگر منقول است که به آن حضرت عرض کردند که اهل سنت می گویند: کسب معلم حرام است. فرمود: دروغ می گویند، این دشمنان خدا می خواهند که اطفال مردم قرآن یاد نگیرند، و اگر کسی دیه فرزند خود را به معلم بدهد بر او حلال است، و بهتر آن است که اوّل شرط مزد نکند و آنچه بدهند بگیرد.

در احادیث معتبره وارد شده است که چون قرآن را فروشید کاغذ و جلد را فروشید و قصد فروختن نوشته مکنید.

در حدیث صحیح از امام موسی عليه‌السلام منقول است: باکی نیست در مزد گرفتن برای نوشتن قرآن.

در حدیث معتبر از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: هرکه تمام شب بیدار باشد برای کسب کردن، و بهره دیده خود را از خواب ندهد، آن کسبش حرام است. و اکثر علما حمل بر کراهت شدید کرده اند.

در چند حدیث معتبر از آن حضرت منقول است: هرکه خود را به عنوان نوکری به مردم به اجاره بدهد، روزی را بر خود حرام کرده و خود را از روزی خدا محروم گردانیده است.

فصل یازدهم: فضیلت زراعت کردن و درخت کاشتن

از علی بن ابی حمزه منقول است: امام موسی کاظم عليه‌السلام را دیدم که در زمین خود کار می کرد و پاهای آن حضرت در عرق فرو رفته بود، گفتم: فدای تو شوم! خدمت کاران به کجا رفته اند که شما خود این کار را می کنید؟ فرمود: با بیل در زمین کار کرده است کسی که بهتر از من و پدر من بوده است. پس فرمود: حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و امیر المؤمنین عليه‌السلام و تمام پدران من به دست خود در زمین کار کرده اند، و این کار پیامبران و اوصیای ایشان و صالحان است.

در حدیث معتبر از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: حق تعالی برای پیامبرانش شخم زدن و زراعت کردن را اختیار کرده است تا از آمدن باران کراهت نداشته باشند.

در حدیث دیگر فرمود: حق تعالی روزی پیامبران را در زراعت و شیر پستان حیوانات قرار داده است تا از قطره باران آسمان، کراهت نداشته باشند.

در حدیث دیگر فرمود: زراعت کنید و درخت بنشانید، و اللَّه، که مردم کاری از این حلال تر و پاکیزه تر نمی کنند. و اللَّه، بعد از بیرون آمدن دجّال هم زراعت خواهید کرد و درخت خواهید کشت.

در حدیث معتبر از امام زین العابدین عليه‌السلام منقول است: بهترین اعمال زراعت است که از آن نیکوکار و بدکار می خورد، اما بدکار آنچه می خورد او را لعنت می کند، و حیوانات و مرغان نیز از آن می خورند.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: کیمیای بزرگ زراعت کردن است.

و در حدیث دیگر فرمود: زراعت کنندگان گنج های مردمند، می کارند و روزی نیکو و پاکیزه، خدا کرامت می فرماید و ایشان در قیامت جایگاهشان از سایر مردم نیکوتر است و منزلت ایشان از دیگران نزدیک تر است و ایشان را در آن روز مبارک می نامند.

در حدیث دیگر منقول است: آن حضرت بر جماعتی گذشتند که شخم می زدند، فرمودند که: زراعت کنید که حق تعالی به باد می رویاند زراعت را چنانچه به باران می رویاند.

در احادیث معتبره منقول است: امیر المؤمنین عليه‌السلام با بیل در زمین کار می کردند و مزرعه ها را آباد می کردند. و حضرت رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هسته خرما را با آب دهان مبارک خود تر می کردند و به زمین فرو می بردند و در ساعت سبز می شد. و امیر المؤمنین عليه‌السلام هزار غلام از کدّ ید خود خریدند و آزاد کردند.

در حدیث موثق منقول است که شخصی رسید به امیر المؤمنین عليه‌السلام دید که زیاده از سی مَن شاه هسته خرما بار کرده اند و می برند. پرسید که این ها چیست؟ فرمود: صد هزار درخت خرما است ان شاء اللَّه. پس آن ها را در باغستان خود کشتند، یکی از آن ها خطا نشد.

در حدیث معتبر از ابی عمرو منقول است که گفت: دیدم حضرت صادق عليه‌السلام را که جامه ای گنده پوشیده بودند و بیلی در دست داشتند و در باغ خود کار می کردند و عرق از پشت مبارکش می ریخت. گفتم: فدای تو شوم! بده من کار کنم. فرمود: دوست می دارم که آدمی آزار بکشد از آفتاب برای طلب معیشت.

در حدیث معتبر دیگر از آن حضرت منقول است: شش خصلت است که مؤمن با آن ها منتفع می شود بعد از مردن؛ فرزند صالحی که برای او استغفار کند، و مصحفی که از او بماند و تلاوت کنند، و چاهی که بکَند، و درختی که بکارد، و تصدق آبی که جاری کند، و سنّت نیکی که در میان مردم بگذارد که بعد از او مردم به آن عمل کنند.

در حدیث حسن از آن حضرت منقول است: هیچ چیز را آدمی بعد از مرگ خود نمی گذارد که بر او دشوارتر باشد از زر. راوی گفت که چه کند؟ فرمود: باغ و خانه بخرد.

در حدیث دیگر فرمود: در تورات نوشته است که هرکه زمین یا آب بفروشد و به عوض آن، زمین و آب دیگر نخرد، قیمتش باطل شود و منتفع نشود از آن.

فصل دوازدهم: آداب زراعت کردن و درخت کاشتن

به سند معتبر از امام جعفر صادق عليه‌السلام منقول است: چون حضرت آدم عليه‌السلام به زمین آمد محتاج به خوردن و آشامیدن شد. پس به جبرئیل شکایت کرد، جبرئیل گفت: زراعت بکن. آدم گفت: دعایی مرا تعلیم کن. جبرئیل عليه‌السلام گفت: بگو «اَللَّهُمَّ اکْفِنی مَؤُنَةَ الدُّنْیا وَکُلَّ هُوْلٍ دُوْنَ الْجَنَّةِ وَاَلْبِسْنِی الْعافِیةَ حَتّی تُهَنِّئُنِی الْمَعِیشَةَ».

در حدیث حسن از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: چون خواهی زراعت کنی، یک کف از تخم را بگیر و رو به قبله بایست و بگو سه مرتبه: ( اَفَرَاَیتُمْ ما تَحْرُثُونَ، ءَاَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ اَمْ نَحْنُ الزّارِعُونَ ) [واقعه / آیه 64-63]. پس بگو: «اَللَّهُمَّ اجْعَلْهُ حَبَّاً مُبارَکَاً وَارْزُقْنا فیهِ السَّلامَةَ»، پس آن دانه را که در کف داری بپاش.

در روایت دیگر فرمود: چون دانه را بپاشی بگو: «اَللَّهُمَّ قَدْ بَذَرْتُ وَاَنْتَ الزّارِعُ، فَاجْعَلْهُ حَبّاً مُتَراکِباً».

و در حدیث دیگر فرمود: در وقت درخت نشانیدن و دانه پاشیدن بر هر درختی و هر دانه ای بخوان: «سُبْحانَ الْباعِثِ الْوارِثِ»، که ان شاء اللَّه خطا نمی کند.

در روایت دیگر فرمود: در وقت درخت کشتن و زراعت کردن، این آیه را بخوان: ( وَمَثَلُ کَلِمَةٍ طَیبَة کَشَجَرَةٍ طَیبَة اَصْلُها ثابِتٌ وَفَرْعُها فِی السَّماءِ تُؤْتِی اُکُلَها کُلَّ حینٍ بِاِذْنِ رَبِّها ) [ابراهیم / آیه 25 - 24].

از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: یک قبضه از تخم بگیر و رو به قبله بایست و سه مرتبه بگو: «ءَاَنْتُمْ تَزْرَعُونَهُ اَمْ نَحْنُ الزّارِعُونَ» [واقعه / آیه 64]. پس بگو: «اَللَّهُمَّ اجْعَلْهُ حَرْثاً مُبارَکاً وَ ارْزُقْنا فیهِ السَّلامَةَ وَالتَّمامَ وَاجْعَلْهُ حَبّاً مُتَراکِباً وَلا تَحْرِمْنی خَیرَ ما اَبْتَغی، وَلا تَفْتِنّی بِما مَتَّعْتَنی، بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ الطَّیبینَ» پس آن قبضه را بپاش.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: هرکه خواهد که درخت خرما خوب بار آورد و خرمایش نیکو شود، ماهی های کوچک خشک را بگیرد و نیم کوب کند و در هر شکوفه اندکی بپاشد و باقی اش را در کیسه پاکیزه کند و در میان درخت خرما جا دهد.

در حدیث دیگر از آن حضرت منقول است: درخت میوه دار را مَبُرید که عذاب بر شما نازل می شود.

در روایت دیگر فرمود: بریدن درخت خرما مکروه است. پرسیدند که درخت های دیگر را بریدن چگونه است؟ فرمود: باکی نیست. پرسیدند که درخت سدر را بریدن چه حکمی دارد؟ فرمود: درخت سدر که در بادیه باشد بریدن خوب نیست، زیرا که در آنجا کم است، اما در شهر باکی نیست.

و از امام رضا عليه‌السلام پرسیدند: چگونه است بریدن درخت سدر؟ فرمود: پدرم درخت سدر را برید و به جای آن درخت انگور کاشت.

از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: باکی نیست که عذره آدمی را در مزرعه ها بریزند.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: عیسی عليه‌السلام به شهری گذشتند، در میوه های ایشان کرم بسیار بود. در این باب به آن حضرت شکایت کردند. فرمود: شما چون درخت می کارید اوّل خاک می ریزید و بعد از آن آب می دهید، به این سبب کرم در میوه شما به هم می رسد، بعد از این اوّل آب بریزید، بعد از آن خاک بریزید. چون چنین کردند کرم از میوه هاشان برطرف شد.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: هرکه درخت سدر را آب دهد، چنان است که مؤمنی را در وقت تشنگی آب داده باشد. و فرمود: حق تعالی هیچ درختی را خلق نکرده است مگر آن که میوه داشت که می توانست خورد، چون مردم از برای خدا فرزند قائل شدند، میوه نصف درختان برطرف شد. پس چون با خدا شریک قرار دادند، درختان، خار به هم رسانیدند. و اللَّه اعلم بالصواب.