حلیة المتقین

حلیة المتقین0%

حلیة المتقین نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: اخلاق اسلامی

حلیة المتقین

نویسنده: علامه محمد باقر مجلسی
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 39280
دانلود: 2523

توضیحات:

حلیة المتقین
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 19 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 39280 / دانلود: 2523
اندازه اندازه اندازه
حلیة المتقین

حلیة المتقین

نویسنده:
فارسی

باب چهاردهم: آداب سفر

فصل اوّل: سفرهای نیک و بد و ایام و ساعات نیک و بد آن

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: در حکمت آل داوود نوشته است که نباید کسی سفر کند مگر از برای سه چیز؛ سفری که توشه آخرت در آن حاصل شود، یا سفری که باعث مرمت امور معاش گردد، یا سفری که از برای سیر و لذتی باشد که حرام نباشد.

در حدیث دیگر فرمود: سفر کنید تا بدن های شما صحیح شود، و جهاد کنید تا غنیمت دنیا و آخرت بیابید، و حج کنید تا مال دار و بی نیاز شوید.

در حدیث دیگر فرمود: سفر قطعه ای است از عذاب، چون کار شما در سفر ساخته شود زود به اهل خود برگردید.

در حدیث صحیح منقول است: محمّد بن مسلم از حضرت صادق عليه‌السلام پرسید: به زمینی می روم که در آنجا به غیر از برف و یخ چیزی نیست. فرمود: چون مضطر است تیمم کند و دیگر به همچنین زمینی نرود که دینش در آنجا هلاک شود.

در حدیث صحیح منقول است که شخصی به خدمت امام موسی کاظم عليه‌السلام آمد و گفت، می خواهم به سفر روم برای من دعا کنید. فرمود: در چه روزی می روی؟ گفت: در روز دوشنبه از برای برکت آن روز، زیرا حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در روز دوشنبه متولد شده است. حضرت فرمود: دروغ می گویند، حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در روز جمعه متولد شدند، و هیچ روزی شوم تر از روز دوشنبه نیست، حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در آن روز وفات کرد، و وحی آسمان از ما منقطع شد و در آن روز حق ما را از ما غصب کردند. می خواهی خبر دهم تو را و دلالت کنم به روز سهل و آسانی که خدا در آن روز نرم کرد آهن را از برای حضرت داوود؟ گفت: بلی. فرمود: آن روز سه شنبه است.

در حدیث معتبر از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: هرکه اراده سفری داشته باشد، باید در روز شنبه سفر کند که اگر سنگی از کوهی بگردد در روز شنبه، البته آن را خدای تعالی به جای خود برگرداند. و هرکه کارها بر او دشوار شود، در روز سه شنبه طلب کند که آن، روزی است که آهن برای حضرت داوود عليه‌السلام نرم شده است.

در حدیث معتبر منقول است: حضرت رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در روز پنج شنبه به سفر می رفتند و می فرمودند که روز پنج شنبه را خدا و رسول و ملائکه دوست می دارند.

در حدیث صحیح از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: مکروه است سفر کردن و سعی در حوایج کردن در بامداد روز جمعه، از برای آن که مبادا از نماز بازماند. اما بعد از نماز از برای تبرک خوب است.

در حدیث دیگر فرمود: باکی نیست سفر کردن در شب جمعه.

از امام رضا عليه‌السلام منقول است: هرکه در چهارشنبه آخر ماه سفر کند برردّ آن جماعتی که به فال بد می دادند، از هر بلایی نگاه داشته شود و حاجتش را خدا برآورد.

و در بعضی از روایات وارد شده است: سفر مکن در روز سوم ماه و روز چهارم و روز پنجم و روز سیزدهم و روز شانزدهم و روز بیستم و روز بیست و چهارم و روز بیست و پنجم و روز بیست و ششم.

در روایت دیگر منقول است: هشتم ماه و بیست و سوم ماه برای سفر خوب نیست. و اگر روزهای ماه با روزهای هفته معارض شود، رعایت روزهای هفته کردن اولی است زیرا که احادیث معتبر در ایام هفته بیشتر است.

در روایت معتبر منقول است: هرکه سفر کند یا زن بخواهد، ماه در عقرب باشد، عاقبت نیکو نیست.

فصل دوم: در دفع نحوست های سفر به وسیله تصدق و دعا

در حدیث صحیح از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: تصدق کن و در هر روز که خواهی سفر برو.

در حدیث صحیح دیگر منقول است: از آن حضرت پرسیدند که آیا کراهت دارد سفر کردن در روزی از روزها مثل چهارشنبه و غیر آن؟ فرمود: افتتاح سفر خود به تصدّق بکن و هر وقت که خواهی بدر رو.

در حدیث صحیح دیگر منقول است: ابن ابی عمیر گفت که من در علم نجوم نظر می کردم و طالع را می شناختم و در خاطرم می ماند در بعضی از ساعات بعضی از کارها را اختیار کردن. در این باب به خدمت امام موسی عليه‌السلام شکایت کردم. فرمود: هرگاه در دل تو چیزی بیفتد تصدق کن بر اوّل مسکینی که می بینی و برو که حق تعالی ضرر آن را از تو دفع می کند.

در حدیث دیگر از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: هرکه در اوّل روز تصدق بکند حق تعالی نحوست آن روز را از او دفع می کند.

در حدیث دیگر منقول است: چون امام زین العابدین عليه‌السلام به بعضی از مزرعه های خود می خواستند بروند، می خریدند سلامتی خود را از خدا به آنچه میسر می شد از تصدق، و این تصدق را در وقتی می دادند که پا در رکاب می گذاشتند، و چون خدا آن حضرت را به سلامت برمی گردانید شکر و حمد الهی می کردند و تصدق می کردند به آنچه میسر می شد.

در حدیث حسن منقول است: عبدالملک به خدمت حضرت صادق عليه‌السلام عرض کرد که من مبتلا به علم نجوم شده ام و گاهی می خواهم پی کاری بروم و به طالع نظر می کنم می بینم که در طالع شری هست، می نشینم و ترک رفتن می کنم و اگر طالع نیک می بینم می روم. حضرت فرمود: آن حاجت برآورده می شود آیا حکم به نجوم می کنی؟ گفت: بلی. فرمود: کتاب های نجومت را بسوزان.

سید بن طاووس «رحمه اللَّه» روایت کرده است که چون خواهی متوجه سفر شوی در وقتی چند که سفر کردن در آن اوقات کراهت دارد، پیش از متوجه شدن سفر، سوره حمد و «قل اعوذ برب الناس» و «قل اعوذ برب الفلق» و آیة الکرسی و سوره «انا انزلناه» و آخر آل عمران، ( اِنَّ فی خَلْقِ السَّمواتِ وَالْاَرْضِ ) [آل عمران / آیه 61]. تا آخر سوره بخوان، پس بگو: «اَللَّهُمَّ بِکَ یصُولُ الصّائِلُ وَبِکَ یطُولُ الطّائِلُ، وَلا حَوْلَ لِکُلِّ ذِی حَوْلٍ اِلّا بِکَ، وَلا قُوَّةَ یمْتازُها ذُوالْقُوَّةِ اِلّا مِنْکَ، اَسْأَلُکَ بِصَفْوَتِکَ مِنْ خَلْقِکَ وَخِیرَتِکَ مِنْ بَرِیتِکَ مُحَمَّدٍ نَبِیکَ وَعِتْرَتِهِ وَسُلالَتِهِ عَلَیهِ وَ عليهم‌السلام ، صَلِّ عَلَیهِ وَعَلَیهِمْ وَاکْفِنی شَرَّ هذَا الْیوْمِ وَضُرَّهُ و ارْزُقْنی خَیرَهُ وَیمْنَهُ، واقْضِ لی فی مُتَصَرِّفاتی بِحُسْنِ العافِیةِ وَبُلُوغِ الْمَحَبَّةِ و الظَّفَرِ بِالْاُمْنِیةِ وَکِفایةِ الطّاغِیةِ الْغَوِیةِ وَکُلِّ ذی قُدْرَةٍ لی عَلی اَذِیةٍ حَتّی اَکُونَ فی جُنَّةٍ وَعِصْمَةٍ مِنْ کُلِّ بَلاءٍ وَنَقَمَةٍ، وَاَبْدِلْنِی فیهِ مِنَ الْمَخاوِفِ اَمْناً وَمِنَ العَوائِقِ فیهِ یسْراً، حَتّی لا یصُدَّنی صادٌّ عَنِ الْمُرادِ وَلا یحِلَّ بی طارِقٌ مِنْ اَذَی الْعِبادِ اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَی ءٍ قَدیرٌ وَالْاُمُورُ اِلَیکَ تَصیرُ، یا مَنْ لَیسَ کَمِثْلِهِ شَی ءٌ وَهُو السَّمیعُ الْبَصیرُ».

در حدیث صحیح از امام موسی عليه‌السلام منقول است: هفت چیز است که اگر در برابر مسافر ظاهر شود برای او شوم است: کلاغی که فریاد کند از جانب راست او، و سگی که دُم را علم کرده باشد، و گرگی که بر دُم خود نشسته باشد و بر روی او فریاد کند، پس سه مرتبه بلند شود و بنشیند، و آهویی که از جانب راست او بیاید و به جانب چپ او برود، و جغدی که فریاد کند، و زن پیر سفید مویی که رو به روی او بیاید، و ماده الاغی که گوشش بریده باشد. پس کسی که از دیدن آن ها ترسی به خاطرش بیاید، بگوید: «اِعْتَصَمْتُ بِکَ یا رَبِّ مِنْ شَرِّما اَجِدُ فِِی نَفْسِی فَاعْصِمْنِی مِن ذلِکَ»، چون این را بگوید ضرری به او نرسد.

در روایتی منقول است: چون پیش از سفر تصدق کنی، در وقت تصدق این دعا را بخوان: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اِشْتَرَیتُ بِهذِهِ الصَّدَقَةِ سَلامَتِی وَسَلامَةَ سَفَرِی وَما مَعِی فَسَلِّمْنِی وَسَلِّمْ ما مَعِی وَبَلِّغْنِی وَبَلِّغْ مامَعِی بِبَلاغِکَ الحَسَنِ الجَمیلِ، و بعداز تصدّق بگوید: لااِله اِلَّااللَّهُ الْحَلیمُ الْکَریمُ، لااِلهَ الَّا اللَّهُ الْعَلِی الْعَظیمُ، سُبحانَ اللَّهِ رَبِّ السَّمواتِ السَّبْعِ وَرَبِّ الْاَرَضِینَ السَّبْعِ وَما فیهنَّ وَما بَینَهُنَّ وَرَبِّ الْعَرشِ العَظیمِ وَسَلامٌ عَلَی الْمُرسَلینَ وَالْحَمْدُ للَّهِ  رَبِّ العالَمِینَ و صَلَّی اللَّهُ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِه الطَّیبینَ الطّاهِرینَ، اَللَّهُمَّ کُنْ لی جاراً مِن کُلِّ جَبّارٍ عَنیدٍ وَمِنْ کُلِّ شَیطانٍ مَریدٍ، بِسْمِ اللَّهِ دَخَلتُ وَبِسْمِ اللَّهِ خَرَجْتُ، اَللَّهُمَّ اِنِّی اُقَدِّمُ بَینَ یدَی نِسْیانی وَعَجَلَتی بِسْمِ اللَّهِ وَماشاءَ اللَّهُ فی سَفَری هذا ذَکَرْتُهُ اَمْ نَسیتُهُ، اَللَّهُمَّ اَنْتَ المُسْتَعانُ عَلَی الْاُمُورِ کُلِّها وَاَنْتَ الصّاحِبُ فی السَّفَرِ وَالْخَلیفَةُ فِی الْاَهلِ، اَللَّهُمَّ هَوِّنْ عَلَینا سَفَرَنا وَاطْو لَنَا الْاَرضَ وَسَیرْنا فیها بِطاعَتِکَ وَطاعَةِ رَسُولِکَ، اَللَّهُمَّ اَصْلِحْ لَنا ظَهْرَنا وَبارِکْ لَنا فیما رَزَقْتَنا وَقِنا عَذابَ النّارِ، اَللَّهُمَّ اِنّا اَعُوذُبِکَ مِنْ وَعْثاءِ السَّفَرِ وَکَآبَةِ المُنْقَلَبِ و سُوءِالمَنْظَرِ فی اَلْاَهْلِ وَالْمالِ وَالْوَلَدِ، اَللَّهُمَّ اَنْتَ عَضَْدی وَناصِرِی، اَللَّهُمَّ اقْطَعْ عَنّی بُعْدَهُ وَمَشَقَّتَهُ وَاصْحَبْنی فیهِ وَاخْلُفْنِی فِی اَهلِی بِخَیرٍ، وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ العَلِی العَظیمِ».

فصل سوم: آداب غسل و نماز و دعا در وقت بیرون رفتن

سید بن طاووس رحمه الله روایت کرده است که چون اراده سفر نماید، سنّت است که غسل کند پیش از بیرون رفتن و در وقت غسل بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ العَلِی الْعَظیمِ وَعَلی مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ وَالصّادِقینَ عَنِ اللَّهِ صَلَواتُ اللَّهِ عَلَیهِمْ اَجْمَعینَ، اَللَّهُمَّ طَهِّرْبِهِ قَلْبی وَاشْرَحْ بِهِ صَدْری وَنوِّرْ بِهِ قَبْری، اَللَّهُمَّ اجْعَلْهُ لی نُوراً وَطَهُوراً وَحِرْزاً وَشِفاءً مِنْ کُلِّ داءٍ وَآفَةٍ وَعاهَةٍ وَسُوْءٍ مِمّا اَخافُ و اَحْذَرُ وَطَهِّرْ قَلْبی وَجَوارِحی وَعِظامی وَدَمی وَشَعْری وَبَشَری وَمُخّی وَعَصَبی وَما اَقَلَّتِ الْاَرْضُ مِنّی، اَللَّهُمَّ اجْعَلْهُ لی شاهِداً یوْمَ حاجَتی وَفَقْری وَفاقَتی اِلَیکَ، یا رَبَّ العالَمینَ، اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَیی ءٍ قَدیرٌ».

در حدیث معتبر از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: هیچ خلیفه ای آدمی در اهلش نمی گذارد بهتر از آن که در وقت بیرون رفتن دو رکعت نماز بگذارد، پس بگوید: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْتَوْدِعُکَ نَفْسی وَاَهْلی وَمالی وَذُرِّیتِی وَدُنْیای وَآخِرَتی وَاَمانَتی وَخاتِمَةَ عَمَلی».

ابن طاووس «علیه الرحمه» گفته است که در رکعت اوّل «قل هو اللَّه احد» و در رکعت دوم «انا انزلناه» بخوان.

در حدیث معتبر منقول است: چون امام محمّد باقر عليه‌السلام اراده سفری می کردند، اهل بیت خود را در حجره ای جمع می کردند و این دعا می خواندند: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْتَوْدِعُکَ الْغَداةَ نَفْسی وَمالی وَاَهْلی وَوَلَدی وَالشّاهِدَ مِنّا وَالْغائِبَ، اَللَّهُمَّ احْفَظْنا وَاحْفَظْ عَلَینا، اَللَّهُمَّ اجْعَلنا فی جوارِکَ، اَللَّهُمَّ لا تَسْلُبْنا نِعْمَتَکَ وَلا تُغَّیرْ ما بِنا مِنْ عافِیتِکَ وَفَضْلِکَ».

سید بن طاووس «علیه الرحمه» روایت کرده است که بعد از نماز این دعا را بخواند: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْتَوْدِعُکَ الْیوْمَ نَفْسی وَاَهْلی وَمالی وَوَلَدی وَمَنْ کانَ مِنّی بِسَبیلٍ، الشّاهِدَ مِنْهُمْ وَالغائِبَ، اَللَّهُمَّ احْفَظْنا وَاحْفَظْ عَلَینا، اَللَّهُمَّ اجْمَعْنا فی رَحْمَتِکَ وَلا تَسْلُبْنا فَضْلَکَ اِنّا اِلَیکَ راغِبونَ، اَللَّهُمَّ اِنّا نَعُوذُبِکَ مِنْ وَعْثاءِ السَّفَرِ وَکَآبَةِ المُنْقَلبِ وَسُوءِ الْمَنْظَرِ فی الْاَهْلِ وَالْمالِ وَالْوَلَدِ فی الدُّنیا وَالاخِرَةِ، اَللَّهُمَّ اِنِّی اَتَوَجَّهُ اِلَیکَ، هذَا التَّوَجُّهَ طَلَباً لِمَرْضاتِکَ وَتَقَرُّبَاً اِلَیکَ فَبَلِّغْنی ما اُؤَمِّلُهُ وَاَرْجُوهُ فیکَ وَفی اَوْلیائکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ».

و اگر خواهی این دعا هم بخوان: «اَللَّهُمَّ خَرَجْتُ فی وَجْهی هذا بِلاثِقَة ٍ مِنِّی لِغَیرِکَ، وَلا رَجاءٍ یأوی بی اِلّا اِلَیکَ وَقُوَةٍ اَتَّکِلُ عَلَیها، و لا حیلَة ٍ اَلْجَأُ اِلَیها اِلّا طَلَبَ رِضاکَ وَابْتِغاءَ رَحْمَتِکَ وَتَعَرُّضاً لِثَوابِکَ وَسُکُوناً اِلی حُسْنِ عائِدَتِکَ وَاَنْتَ اَعْلَمُ بِما سَبَقَ لی فی عِلْمِکَ فی وَجْهی مِمّا اُحِبُّ وَاَکْرَهُ، اَللَّهُمَّ فَاصْرِفْ عَنّی مَقادیرَ کُلِّ بَلاءٍ وَمَقْضِی کُلِّ آواءٍ وَابْسُطْ عَلَی کَنَفَاً مِنْ رَحْمَتِکَ وَلُطْفاً مِنْ عَفْوِکَ وَسَعَةً مِنْ رِزْقِکَ وَتَماماً مِنْ نِعْمَتِکَ وَجِماعاً مِنْ مُعافاتِکَ، وَوَفِّقْ لی فیهِ یا رَبِّ جَمیعَ قَضائِکَ عَلَی مُوافَقَةَ هَوای وَحَقیقَةَ عَمَلی، وَادْفَعْ عَنّی ما اَخْذَرُ وَما لا اَحْذَرُ عَلی نَفْسِی مِمّا اَنْتَ اَعْلَمُ بِهِ مِنّی، وَاجْعَلْ ذلِکَ خَیراً لی لِآخِرَتی وَدُنْیای مَعَ ما اَسْأَلُکَ اَنْ تُخْلِفَنی فیمَنْ خَلَفْتُ وَرائی مِنْ وَلَدی وَاَهْلی وَمالی وَاخْوانی وَجَمیعِ خُزانَتی بِاَفْضَلِ ما تَخْلُفُ فیهِ غائِباً مِنَ الْمُؤمِنینَ فی تَحْصینِ کُلِّ عَوْرَةٍ وَحِفْظِ کُلِّ مَضیعَةٍ وَتَمامِ کُلِّ نِعْمَةٍ وَدِفاعِ کُلِّ سَیئَةٍ وَکِفایةِ کُلِّ مَحْذُورٍ وَصَرْفِ کُلِّ مَکْرُوهٍ وَکَمالِ ما یجْمَعُ لی بِهِ الرِّضا وَالسُّرُورَ فِی الدُّنْیا وَالآخِرَةِ، ثُمَّ ارْزُقْنی ذِکْرَکَ وَشُکْرَکَ وَطاعَتَکَ وَعِبادَتَکَ حَتّی تَرْضی وَبَعْدَالرِّضا، اَللَّهُمَ اِنِّی اَسْتَوْدِعُکَ الْیوْمَ دینِی وَنَفْسی وَاَهْلی وَمالی وَذُرِّیتی وَجَمیعَ اِخْوانی، اَللَّهُمَ احْفَظِالشّاهِدَمِنّا وَالْغائِبَ، اَللَّهُمَّ احْفَظْنا وَاحْفَظْ عَلَینا، اَللَّهُمَ اجْعَلْنا فِی جِوارِکَ وَلا تَسْلُبْنا نِعْمَتَکَ وَلا تُغَّیرْ مابِنا مِنْ نِعْمَتِکَ وَعافِیةٍ وَفَضْلٍ».

در حدیث معتبر منقول است: چون حضرت صادق عليه‌السلام اراده سفر می کردند، این دعا را می خواندند: «اَللَّهُمَّ خَلِّ سَبیلَنا وَاَحْسِنْ یسیرَنا وَاَعْظِمْ عاقِبَتَنا».

در روایت دیگر منقول است: چون حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اراده سفری می نمودند، این دعا می خواندند در وقتی که برمی خاستند که متوجه شوند: «اَللَّهُمَّ بِکَ اِنْتَشَرْتُ وَاِلَیکَ تَوَجَّهْتُ وَبِکَ اِعْتَصَمْتُ، اَنْتَ ثِقَتی وَرَجائی، اَللَّهُمَّ اکْفِنی ما اَهَمَّنی وَمالا اَهُمُّ لَهُ وَما اَنْتَ اَعْلَمُ بِهِ مِنّی، اَللَّهُمَّ زَوِّدْنِی التَّقْوی وَ اغْفِرْلی وَوَجِّهْنی اِلَی الْخَیرِ حَیثُ ما تَوَجَّهْتُ».

در حدیث معتبر از حضرت موسی بن جعفر عليه‌السلام منقول است: هرکه اراده سفری نماید و در خانه خود بایستد و به جانبی که اراده دارد متوجه شود، پس سوره حمد را از پیش رو و جانب راست و جانب چپ بخواند و آیةالکرسی را نیز از پیش رو و از جانب راست و از جانب چپ بخواند، پس بگوید: «اَللَّهُمَّ احْفَظْنی وَاحْفَظْ مامَعِی وَسَلِّمْنی وَسَلِّمْ مامَعِی وَبَلِّغْنی وَبَلِّغْ مامَعِی بِبَلاغِکَ الْحَسَنِ الْجَمیلِ»، حق تعالی حفظ کند او را و آنچه با او است و به سلامت دارد او را و آنچه با او است و برساند او را و آنچه با او است.

سید بن طاووس «علیه الرحمه» روایت کرده است که چون بر در خانه بایستد، تسبیح حضرت فاطمه عليها‌السلام بخواند و سوره حمد و آیةالکرسی را به نحوی که گذشت بخواند، پس بگوید: «اَللَّهُمَّ اِلَیکَ وَجَّهْتُ وَجْهی، وَعَلَیکَ خَلَّفْتُ اَهْلی وَمالی وَما خَوَّلْتَنی، قَدْ وَثِقْتُ بِکَ فَلا تُخَیبَنِی، یا مَن لا یخَیبُ مَنْ اَرادَهُ وَلا یضَیعُ مَنْ حَفِظَهُ، اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَاحْفَظْنی فیما غِبْتُ عَنْهُ، وَلا تَکِلْنی اِلی نَفْسی یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ، اَللَّهُمَّ بَلِّغْنی ما تَوَجَّهْتُ لَهُ، وَسَبِّبْ لِی الْمُرادَ، وَسَخِّرْلی عِبادَکَ وَبِلادَکَ، وَارْزُقْنی زِیارَةَ نَبِیکَ وَوَلِیکَ اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ وَالْاَئِمَّةِ مِنْ وُلْدِهِ وَجَمیعِ اَهْلِ بَیتِهِ عَلَیهِ وَ عليهم‌السلام ، وَمُدَّنی مِنْکَ بِالْمَعُونَةِ فی جَمیعِ اَحْوالی وَلا تَکِلْنی اِلی نَفْسی وَلا اِلی غَیری فَأَکِلُ وَاَعْطِبُ، وَزَوِّدْنِی التَّقْوی وَاغْفِرْلی فِی الْاخِرَةِ وَالْاوُلی اَللَّهُمَّ اجْعَلْنی اَوْجَهَ مَنْ تَوَجَّهَ اِلَیکَ».

و این دعا نیز بخواند: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَتَوَکَّلْتُ عَلَی اللَّهِ، وَاسْتَعَنْتُ بِاللَّهِ وَاَلْجَأتُ ظَهْری اِلَی اللَّهِ، وَفَوَّضْتُ اَمْری اِلَی اللَّهِ، رَبِّ آمَنْتُ بِکتابِکَ الَّذِی اَنْزَلْتَ وَبِنَبِیکَ الَّذِی اَرْسَلْتَ، لِاَنَّهُ لایأتی بِالْخَیرِ اِلهی اِلّا اَنْتَ، وَلا یضْرِبُ السوُّءَ اِلّا اَنْتَ، عَزَّ جارُکَ وَجَلَّ ثَناؤُکَ وَتَقَدَّسَتْ اَسْماؤُکَ وَعَظُمَتْ آلاؤُکَ وَلا الهَ غَیرُکَ».

به درستی که در روایتی وارد شده است که هرکه صبح از خانه بیرون آید این دعا را بخواند، بلایی به او نرسد تا شام به خانه برگردد. و هرکه در شام بخواند و از خانه بیرون رود، بلایی به او نرسد تا صبح که به خانه برگردد.

در روایت دیگر وارد شده است: چون حضرت صادق عليه‌السلام به سفری می رفتند، این دعا می خواندند: «اَللَّهُمَّ احْفَظْنی وَاحْفَظْ ما مَعِی، وَبَلِّغنی وَبَلِّغ ما مَعِی بِبَلاغِکَ الْحَسَن، بِاللَّهِ اَسْتَفْتِحُ وَبِاللَّهِ اَسْتَنْجِحُ وَبِمُحَمَّدٍ صَلَّی اللَّهُ عَلَیه وَآلِهِ اَتَوَجَّهُ، اَللَّهُمَّ سَهِّلْ لی کُلَّ حُزُونَةٍ، وَذَلِّلْ لی کُلَّ صُعُوبَةٍ وَاَعْطِنی مِنَ الْخَیرِ کُلِّهُ اَکْثَرَ مِمّا اَرْجُو، وَاصْرِفْ عَنّی مِنَ الشَّرِ اَکْثَرَ مِمّا اَحْذَرُ فی عافِیة، یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ».

و این دعا را نیز می خواندند: «اَسْأَلُ اللَّهَ الَّذِی بِیدِهِ مادَقَّ وَجَلَّ بِیدِهِ اَقْواتُ الْمَلائِکَةِ، اَنْ یهَبَ لَنا فی سَفَرِنا اَمْناً وَایماناً، وَسَلامَةً وَاِسْلاماً، وَفِقْهاً وَتُوْفیقاً، وَبَرَکَةً وَهُدی، و شُکْراً وَعافِیةً، وَمَغْفِرَةً وَعَزْماً لا تُغادِرُ ذَنْباً».

از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: چون کسی به سفری بیرون رود، بگوید: «اَللَّهُمَّ اَنْتَ الصّاحِبُ فِی السَّفَرِ وَالْحامِلُ عَلَی الظَّهْرِ وَالْخَلیفَةُ فِی الْاَهْلِ وَالْمالِ وَالْوَلَدِ». پس باید آن دعاها که از برای خانه بیرون آمدن و سوار شدن در فصل های سابق گذشت، بخواند. پس چون سوار شود بگوید: «اَلْحَمْدُ للَّهِ  الَّذِی هَدانا لِلْاِسْلامِ وَمَنَّ عَلَینا بِمُحَمَّدٍ وَآلِهِ، سُبْحان الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَما کُنّالَهُ مُقْرِنینَ، وَاِنّا اِلی رَبِنّا لَمُنْقَلِبُونَ وَالْحَمْدُ للَّهِ  رَبِّ الْعالَمینَ، اَللَّهُمَّ اَنْتَ الْحامِلُ عَلَی الظّهْر وَالْمُسْتَعانُ عَلَی الْاَمْرِ، اَللَّهُمَّ بَلِّغْنا بَلاغَاً تُبْلَغُ بِهِ اِلی خَیرٍ، بَلاغاً تُبْلَغُ بِهِ اِلی رَحْمَتِکَ وَرِضْوانِکَ وَمَغْفِرَتِکَ، اَللَّهُمَّ لا ضَیر، إِلّا ضَیرُکَ وَلا خَیرَ اِلّا خَیرُکَ، وَلا حافِظَ غَیرُکَ».

فصل چهارم: سایر آداب بیرون رفتن و بیان چیزی که باید با خود برد

در حدیث معتبر از امیرالمؤمنین عليه‌السلام منقول است که حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: هرکه به سفری رود و با خود عصایی از چوب بادام تلخ بردارد و این آیات را بخواند، حق تعالی او را ایمن گرداند از هر حیوانات درنده و هر دزدی و هر صاحب زهری تا به اهل خود برگردد، و با او هفتاد و هفت ملک باشند که از برای او استغفار کنند تا برگردد و عصا را بگذارد. این است آیات: ( وَلَمّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْینَ قالَ عَسی رَبّی اَنْ یهْدِینی سَوآءَ السَّبیلِ، وَلَمّا وَرَدَ ماءَ مَدْینَ وَجَدَ عَلَیهِ اُمَّةً مِنَ النّاسِ یسْقُونَ، وَوَجَدَ مِنْ دُونِهِمُ امْرَاَتَینِ تَذُودانِ، قالَ ما خَطْبُکُما قالَتا لا نَسْقِی حَتّی یصْدِرَ الرِّعاءُ وَاَبُونا شَیخٌ کَبیرٌ، فَسَقی لَهُما ثُمَّ تَوَلّی اِلی الظِّلِّ فَقالَ رَبِّ اِنِّی لِما اَنْزَلْتَ اِلَی مِنْ خَیرٍ فَقیرٌ، فَجائتْهُ اِحْدیهُما تَمْشِی عَلَی اسْتِحْیاءٍ قالَتْ اِنَّ اَبِی یدْعُوکَ لِیجْزِیکَ اَجْرَما سَقَیتَ لَنا، فَلَمّا جائَهُ وَقَصَّ عَلَیهِ الْقَصَصَ، قالَ لا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ القَوْمِ الظّالِمینَ، قالَتْ اِحْدیهُما یا اَبْتِ اسْتَأْجِرْهُ اِنَّ خَیرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِی الْاَمینُ، قالَ اِنِّی اُریدُ اَنْ اُنْکِحَکَ اِحْدَی ابْنَتَی هاتَینِ عَلی اَنْ تَأجُرَنی ثَمانِی حِجَجٍ، فَاِنْ اَتْمَمْتَ عَشْراًفَمِنْ عِنْدِکَ وَمااُریدُ اَنْ اَشُقَّ عَلَیکَ، سَتَجِدُنِی اِنْ شاءَاللَّهُ مِنَ الصّالِحینَ، قالَ ذلِکَ بَینی وبَینَکَ اَیمَاالْاَجَلَینِ قَضَیتَ فَلاعُدْوانَ عَلَی وَاللَّهُ عَلی، مانَقُولُ وَکیلٌ ) [قصص/آیه 28-22].

در روایت دیگر از آن حضرت منقول است: هرکه خواهد که زمین در زیر پای او پیچیده شود، [کنایه از طی شدن و سرعت بیشتر است. ]. با خود عصایی از درخت بادام تلخ بردارد.

در حدیث دیگر فرمود: حضرت آدم عليه‌السلام مرض شدیدی به هم رسانید و او را وحشتی عارض شد. جبرئیل فرمود: چوبی از درخت بادام تلخ جدا کن و به سینه خود بچسبان. چنین کرد، حق تعالی وحشت او را از او دفع کرد. و بدان که از جمله چیزهایی که باید در سفر با خود داشته باشی، تسبیح تربت امام حسین عليه‌السلام است.

چنانچه منقول است: چون حضرت صادق عليه‌السلام به عراق تشریف آوردند، مردم نزد آن حضرت گرد آمدند و پرسیدند که می دانیم تربت امام حسین عليه‌السلام شفای هر درد هست، آیا باعث ایمنی از هر خوف و بیم می شود؟ فرمود: هرگاه کسی خواهد که او را از هر بیمی امان بخشد، تسبیحی از تربت آن حضرت بگیرد و سه مرتبه این دعا بخواند: «اَصْبَحْتُ اَللَّهُمَّ مُعْتَصِماً بِذِمامِکَ وَجِوارِکَ الْمَنِیعِ الَّذِی لا یطاوَلُ وَلا یحاوَلُ، مِنْ شَرِّ کُلِّ غاشِمٍ وَطارِقٍ، مِنْ سائِرِ مَنْ خَلَقْتَ وَما خَلَقْتَ مِنْ خَلْقِکَ الصّامِتِ وَالنّاطِقِ فی جُنَّة ٍ مِنْ کُلِّ مَخُوفٍ بِلِباسٍ سابِغَةٍ وَلاءِ اَهْلِ بَیتِ نَبِیکَ مُحْتَجِباً مِنْ کُلِّ قاصِدٍ لی اِلی اَذِیةٍ بِجِدارٍ حَصینِ الْاِخْلاصِ فِی الْاِعْتِرافِ بِحَقِّهِمْ وَالتّمَسُّکِ بِحَبْلِهِمْ مُوقِناً اَنَّ الْحَقَّ لَهُمْ وَمَعَهُمْ وَفیهِمْ وَبِهِمْ، اُوالی مَنْ والَوْا وَاُجانِبُ مَنْ جانَبُوا، فَاَعِذْنی اَللَّهُمَّ بِهِمْ مِنْ شَرِّ کُلِّ ما اَتّقِیهِ، یا عَظیمَ حَجَزْتَ الاَعادی عَنّی بِبَدیعِ السَّمواتِ وَالْاَرْضِ، اِنّا جَعَلْنا مِنْ بَینِ اَیدیهِمْ سَدّاً وَمِنْ خَلْفِهِمْ سَدّاً فَاَغْشَیناهُمْ فَهُمْ لا یبْصِرُونَ» پس تسبیح را ببوسد و به هر دو چشم بگذارد و بگوید: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْأَلُکَ بِحَقِّ هذِهِ التُّرْبَةِ الْمُبارَکَةِ وَبِحَقِّ صاحِبِها وَبِحَقِّ جَدِّهِ وَبِحَقِّ اَبیهِ وَبِحَقِّ اُمِّهِ وَبِحَقِّ اَخِیهِ وَبِحَقِّ وُلْدِهِ الطّاهِرینَ، اِجْعَلْها شِفاءً مِنْ کُلِّ داءٍ، وَاَماناً مِنْ کُلِّ خَوْفٍ، وَحِفْظاً مِنْ کُلِّ سُوءٍ». اگر در صبح چنین کند، در امان خدا باشد تا شام، و اگر در شام چنین کند، در امان باشد تا صبح.

در روایت دیگر منقول است: هرکه از پادشاهی یا غیر او بترسد و چون از خانه بیرون آید چنین کند، حرزی باشد برای او از شرّ ایشان.

و در فصول خواتیم گذشت انگشترها که مناسب است در سفر با خود داشته باشند.

در حدیث معتبر از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: ضامنم برای کسی که عمامه بر سر بسته از خانه بیرون آید، آن که سالم به اهل خود برگردد.

در روایت معتبر از امام موسی عليه‌السلام منقول است: من ضامنم برای کسی که اراده سفری داشته باشد و عمامه بر سر ببندد و سر عمامه را در زیر، تحت الحَنک ببندد، آن که او را دزد و غرق شدن و سوختن بر نخورد.

در حدیث معتبر از امام رضا عليه‌السلام منقول است: حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: هرکه روز شنبه از خانه بیرون رود و عمامه سفیدی بر سر داشته باشد که تحت الحنک بسته باشد، اگر برود به نزد کوهی که آن را از جا بکند هر آینه موفق می شود.

در حدیث معتبر منقول است که حضرت لقمان به پسر خود گفت: ای فرزند! چون به سفر روی، شمشیر و کمان و اسب و موزه و عمامه و رسن هایی که لازم می شود و مشک آب و سوزن با خود بردار و از دواها آنچه تو و اصحاب تو به آن محتاج باشید بردار.

در روایت دیگر منقول است: چون حضرت رسول صلی الله علیه وآله به سفر می رفتند، شیشه روغن و سرمه دان و مقراض و آینه و مسواک و شانه و سوزن و ریسمان و چیزی که به آن کفش را پینه کنند و تسمه های نعل را بر می داشتند. و از جمله تعویذهایی که در سفر مناسب است، تعویذی است که مروی است که در دسته شمشیر حضرت رسالت پناه تعبیه شده بود و آن این تعویذ است: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحیمِ یا اَللَّهُ، یا اَللَّهُ یا اَللَّهُ، اَسْأَلُکَ یا مَلِکَ الْمُلُوکِ الْاوَّلِ الْقَدیمِ الْاَبَدِی الَّذِی لا یزُولُ وَلا یحُولُ، اَنْتَ اللَّهُ الْعَظیمُ الْکافی لِکُلّ شَی ءٍ، الْمُحیطُ بِکُلِّ شَی ءٍ، اَللَّهُمَّ اکْفِنی بِاسْمِکَ الْاَعْظَمِ الْاَجَلِّ الْواحِدِ الْاَحَدِ الصَّمَدِ الَّذِی لَمْ یلِدْ وَلَمْ یولَدْ وَلَمْ یکُنْ لَهُ کُفُواً اَحَدٌ، وَاَحْجِبْ شُروُرَهُمْ وَشُروُرَ الْاَعْداءِ کُلِّهِمْ وَسُیوفِهِمْ وَبَأسِهِمْ، وَاللَّهُ مِنْ وَرائِهِمْ مُحیطٌ، اَللَّهُمَّ اَحْجِبْ عَنّی شَرَّ مَنْ اَرادَنی بِحِجابِکَ الَّذِی احْتَجَبْتَ بِهِ فَلَمْ ینْظُرْ اِلَیهِ اَحَدٌ مِنْ شَرِّ فَسَقَةِ الْجِنِّ وَالْاِنْسِ وَمِنْ شَرِّ سِلاحِهِمْ وَمِنَ الْحَدیدِ وَمِنْ کُلِّ ما یتَخَوَّفُ وَیحْذَرُ وَمِنْ شَرِّ کُلِّ شِدَّةٍ وَبَلِیةٍ وَمِنْ شَرِّ ما اَنْتَ بِهِ اَعْلَمُ وَعَلَیهِ اَقْدَرُ، اِنَّکَ عَلی کُلِّ شَی ء قَدیرٌ، وَصَلَّی اللَّهُ عَلی نَبِیهِ مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَسَلَّمَ تَسْلیماً».

و عوذه ای که در میان عمامه گذارند: «اَقْبِلْ وَلا تَخَفْ اِنَّکَ مِنَ الْامِنینَ، لا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمینَ، لا تَخَفْ اِنَّکَ اَنْتَ الاَعْلی اَلاّ تَخافا اِنَّنِی مَعَکُما اَسْمَعُ وَاَری وَلا تَخافُ دَرَکاً وَلا تَخْشی الَّذِی اَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوع وَآمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ، فَسَیکْفِیکَهُمُ اللَّهُ وَهُو السَّمِیعُ الْعَلیمُ، فَاللَّهُ خَیرٌ حافِظاً وَهُو اَرْحَمُ الرّاحِمینَ، اُدْخُلُوا عَلَیهِمُ الْبابَ فَاِذا دَخَلْتُمُوهُ فَاِنَّکُمْ غالِبُونَ، وَعَلَی اللَّهِ فَتَوَکَّلُوا اِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ» [آیات مختلف از قرآن کریم.

عوذه ای که بر چهار پای سواری بندند: «اَللَّهُمَّ احْفَظْ عَلَی ما لَو حَفِظَهُ غَیرُکَ لَضاعَ، وَاسْتُرْ عَلَی ما لَو سَتَرَهُ غَیرُکَ لَکاعَ، وَاجْعَلْ عَلَی ظِلاًّ ظَلیلاً اَتَوَقّی بِهِ کُلَّ مَنْ رامَنی بِسُوءٍ. اَوْنَصَبَ لی مَکْراً اَوْ هَیأَلی مَکْرُوهاً، حَتّی یعُودَ، وَهُوغَیرُ ظافِرٍبی وَلاقادِرٍ عَلَی، اَللَّهُمَ احْفَظْنی کَماحَفِظْتَ بِهِ کِتابَکَ الْمُنْزَلَ عَلی قَلْبِ نَبِیکَ الْمُرْسَلِ، اَللَّهُمَّ اِنَّکَ قُلْتَ وَقَوْلُکَ الحَقُّ اِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَاِنّا لَهُ لَحافِظُونَ».

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: هرکه سوره عبس را در کاغذی سفید بنویسد و به هر راهی که رود با خود نگاه دارد، در آن راه به غیر از نیکی نبیند و از مفاسد آن راه محفوظ بماند.

فصل پنجم: آداب توشه برداشتن در سفر و آداب مصرف کردن آن ها

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: چون به سفر روید سفره با خود بردارید و طعام های نفیس در آن سفره بگذارید.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: از شرف آدمی آن است که توشه خود را نیکو گرداند هرگاه به سفری رود.

در حدیث دیگر منقول است: امام زین العابدین عليه‌السلام چون به سفر حج یا عمره می رفتند از بهترین توشه ها بر می داشتند، مانند لوز و شکر و قائوت ترش و شیرین.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: نان در میان توشه خود بردار که باعث برکت می شود.

در حدیث دیگر منقول است: امام موسی عليه‌السلام نظر کردند به سفره ای که در آن حلقه ها از برنج بود، فرمودند که این حلقه ها را بکنید و حلقه های آهن بگذارید تا جانوران داخل سفره نشوند.

در حدیث دیگر منقول است: حضرت صادق عليه‌السلام از بعضی اصحاب خود پرسیدند که به زیارت قبر امام حسین عليه‌السلام می روید؟ گفتند: بلی. فرمود: سفره ای با خود می برید یا نه؟ گفتند: بلی. فرمود: اگر به زیارت قبر پدران یا مادران خود بروید چنین نخواهید کرد. گفتند: پس چه چیز بخوریم؟ فرمود: نان با شیر یا ماست.

در حدیث دیگر فرمود: شنیده ام که جمعی هستند که چون به زیارت قبر امام حسین عليه‌السلام می روند با خود سفره برمی دارند که در میان آن بزغاله بریان و حلواها هست، اگر به زیارت قبر دوستان خود بروند چنین نمی کنند.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: بهترین خرج کردن ها نزد خدا، میانه روی است و خدا اسراف را دشمن می دارد مگر در راه حج یا عمره.

در حدیث حسن منقول است: صفوان از حضرت صادق عليه‌السلام پرسید که من اهل خود را با خود به حج می برم، خرجی خود را در کمر خود می بندم. حضرت فرمود: بلی، پدرم می گفت که از قوّت مسافر آن است که نفقه خود را حفظ کند.

در حدیث دیگر منقول است که دیگری به آن حضرت عرض کرد که دراهمی که در آن صورت ها نقش کردند با خود دارم و آن ها را در همیان می کنم و در کمر می بندم در حالت احرام. فرمود: باکی نیست، خرجی تو است و اعتماد تو بعد از خدا بر آن است.

فصل ششم: در همراه داشتن در سفر و آداب معاشرت با او

در احادیث معتبره بسیار وارد شده است، کسی که تنها به سفر رود ملعون است.

در حدیث معتبر منقول است که حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به امیر المؤمنین عليه‌السلام وصیت نمود که: یا علی! هرگز تنها به سفر مرو که شیطان با یک کس است و از دو تا دور است. یا علی! شخصی که تنها به سفر می رود، گمراه است و دو کس که می روند دو گمراه هستند و سه کس مسافرانند.

در روایت دیگر منقول است که شخصی به خدمت حضرت صادق عليه‌السلام آمد. آن حضرت پرسیدند که در راه کی مصاحب تو بود؟ گفت: تنها بودم. فرمود: اگر من پیشتر تو را می دیدم تو را نیکو تأدیب می کردم که چگونه باید به سفر رفت. پس فرمود: یک کس شیطان است و دو تا شیطانند و سه نفر مصاحبانند و چهار نفر رفیقانند.

به سند معتبر از حضرت موسی بن جعفر عليه‌السلام منقول است: هرکه به سفری رود، بگوید: «ما شاءَ اللَّهُ لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ، اَللَّهُمَّ آنِسْ وَحْشَتی وَاَعِنّی عَلی وَحْدَتی وَاَدِّ غَیبَتی».

در حدیث معتبر از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: اوّل رفیق به هم رسان پس به سفر برو. و فرمود: دو کس با هم رفیق نمی شوند مگر آن که محبوب ترین ایشان نزد خدا و آن که ثوابش بیشتر است آن است که مدارا با رفیقش بیشتر می کند.

در حدیث دیگر فرمود: بهترین رفیقان و مصاحبان نزد خدا چهار نفرند. و هیچ گروهی زیاده از هفت کس نمی شوند مگر آن که صداهایشان بسیار می باشد. پس از این احادیث معلوم شد که اقل رفیقان سه نفرند و اکثر ایشان هفت، و آن که زیاده از هفت خوب نیست در رفیقان هم توشه و هم سفره.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: سنت است که رفیقانِ هم توشه، اوّل خرجی های خود را به در آورند و بر روی یکدیگر بگذارند، که این بیشتر باعث خشنودی خاطر و نیکی اخلاق ایشان می شود.

از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: مصاحبت مکن در سفر با کسی که فضیلت تو را بر خود نداند آن قدر که تو از فضیلت او بر خود می دانی.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: مصاحبت و رفاقت کن با کسی که تو به او زی??یابی، و مصاحبت مکن باکسی که او به تو زینت یابد، یعنی تو کسب علم و کمالات از او توانی نمود.

در حدیث دیگر از شهاب منقول است که گفت: به خدمت حضرت صادق عليه‌السلام عرض کردم که شما می دانید حال و توانگری مرا و احسانی که با برادران خود می کنم، پس با جماعتی از ایشان رفیق می شوم در راه مکه و بر ایشان توسعه می کنم و بسیار خرج می کنم. فرمود: ای شهاب! چنین مکن، اگر تو دست به خرج کردن بگشایی و ایشان هم بگشایند به ایشان ضرر می رسد و پریشان می شوند، و اگر تو بکنی و ایشان نکنند باعث مذلت ایشان است، پس رفاقت با جماعتی بکن که مثل تو باشند در توانگری و توانایی.

در روایت دیگر از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: اگر مصاحبت کنی، با مثل و مانند خود مصاحبت و رفاقت بکن، و با کسی رفیق مشو که خرج تو را کِشد که این موجب خواری مؤمن است.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: حق مسافر بر رفیقان آن است که چون بیمار شود، سه روز برای او توقف کنند.

در حدیث دیگر منقول است: از امام محمّد باقر عليه‌السلام پرسیدند: جماعتی که با یکدیگر رفیق می شوند و در میان ایشان مال دار و پریشان هست، آیا آن مال دار خرج آن ها را می تواند کشید؟ فرمود: اگر آن ها به طیب خاطر راضی باشند، باکی نیست.

در روایت دیگر منقول است: از حضرت صادق عليه‌السلام پرسیدند که شخصی رفیق می شود با جماعتی مال دار و از آن ها مالش کمتر است و آن ها خرج خود را بیرون می آورند و او مثل آن ها خرج نمی تواند کردن. فرمود: من دوست نمی دارم که خود را ذلیل کند، با کسی رفیق شود که مثل او باشد.

در احادیث معتبره منقول است: از ما نیست کسی که با مصاحبانش نیکو مصاحبت نکند، و با رفیقانش نیکو رفاقت نکند، و با کسی که نمک خورد و حق نمک را رعایت نکند.

فصل هفتم: سایر آداب سفر

در حدیث معتبر منقول است از امام جعفر صادق عليه‌السلام که: حضرت لقمان پسر خود را نصیحت فرمود: چون سفر کنی با گروهی، مشورت با ایشان بسیار بکن در کارهای خود و کارهای ایشان، و در روی ایشان تبسم بسیار بکن، و در توشه خود صاحب کرم باش در میان ایشان. و چون تو را به ضیافت بطلبند قبول کن، و اگر از تو مدد طلبند یاری ایشان بکن، و به سه چیز بر ایشان غلبه کن: به بسیاری خاموشی، و بسیاری نماز، و سخاوت و جوانمردی در هرچه با خودداری از چهار پا و مال و توشه.

و اگر گواهی از تو بطلبند یا بر امر حقی خواهند تو را گواه کنند بپذیر، و چون با تو مشورت کنند تا توانی سعی کن که رأی نیکو از برای ایشان اختیار کنی، و زود عزم مکن و رأی خود را با ایشان مگو تا تأمّل کنی و فکر کنی، و جواب ایشان مگو در مشورت ایشان تا آن که در آن فکر برخیزی و بنشینی و بخوابی و چیزی بخوری و نماز کنی و در اثنای این احوال فکر خود و حکمت خود را در مشورت ایشان به کار فرمایی، زیرا که هرکه خیرخواهی خود را برای کسی که با او مشورت کند خالص نگرداند حق تعالی رأی و عقل او را سلب می کند و امانت را از او برمی دارد.

و هرگاه ببینی که رفیقان تو پیاده می روند با ایشان پیاده برو. و هرگاه ببینی رفیقان کاری می کنند با ایشان بکن، و اگر تصدقی کنند یا قرضی دهند تو نیز با ایشان بده، و بشنو سخن کسی را که از تو بزرگ تر باشد، و هرگاه رفیقان کاری به تو فرمایند یا چیزی از تو سؤال کنند، بگو بلی، و نه مگو که نه گفتن، علامت عجز و موجب ملامت است.

و چون راه را گم کنید و حیران بمانید فرود آیید، و اگر در راه مقصود شک کنید، بایستید و با یکدیگر مشورت کنید و مصلحت ببینید، و اگر یک کسی را ببینید خبر راه از او مپرسید و مصلحت از او نبینید، که یک شخص در بیابان، این کس را به شک می اندازد که شاید جاسوس دزدان باشد یا شیطان، که خواهد شما را حیران کند، و از دو شخص نیز حذر کنید مگر آن که چیزی چند از علامت ها و قرینه ها ببینید که من نبینم، زیرا که عاقل به دیده خود که نظر می کند به سوی چیزی، آنچه حق است از آن می شناسد و حاضر، چیزی چند می بیند که غایب نمی بیند.

ای فرزند! چون وقت نماز درآید، از برای امری آن را تأخیر مینداز و نماز را به جا آور و راحت بیاب که نماز قرضی است که هر چند بیشتر ادا می کنی سبک بار می شوی، و نماز را با جماعت بکن هر چند بر سر نیزه باشی. و بر روی چهارپا خواب مکن که زود باعث زخم پشت آن می شود، این از کردار دانایان نیست، مگر آن که در میان کجاوه باشی که ممکنت باشد که بخوابی برای سستی مفاصل. و چون نزدیک شوی به منزل، از چهارپای خود فرود آی که آن چهارپا یاور تو است، و ابتدا کن به علف دادن پیش از آن که چیزی بخوری، و چون خواهید که فرود آیید پس اختیار کنید از بقعه های زمین، مکانی را که خوشرنگ تر و خاکش نرم تر و پرگیاه تر باشد، و چون فرود آیی پیش از آن که بنشینی دو رکعت نماز بکن و چون به قضای حاجت بروی بسیار دور برو.

پس چون خواهی که بار کنی دو رکعت نماز بکن، پس از آن زمین را وداع کن و سلام کن بر آن زمین و اهل آن زمین، که هر بقعه ای از زمین را اهلی چند از ملائک هست. و اگر توانی مخور هیچ طعامی را مگر آن که قدری از آن را تصدق کنی. و بر تو باد به خواندن قرآن مادام که سوار باشی و بر تو باد به تنزیه و یاد خدا کردن تا مشغول کار باشی. و بر تو باد به دعا کردن در وقتی که تنها و بیکار باشی. و زینهار که در اوّل شب راه مرو بلکه در اوّل شب فرود آی و در نصف آخر شب راه رو. و زنهار که در راه رفتن صدا بلند مکن.

از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: مروت و مردی در حضر، خواندن قرآن است، و همنشینی با علما کردن و تفکر در فقه و علوم کردن، و محافظت بر نمازهای جماعت کردن، و اما مروت سفر، پس توشه خود را صرف کردن، و مخالفت رفیقان نکردن، و خدا را در هر بلندی و پستی و فرود آمدن و ایستادن و نشستن، بسیار یاد کردن است.

در روایت دیگر از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: مروت سفر، توشه بسیار برداشتن و پاکیزه گردانیدن توشه است و عطا کردن به جمعی که رفیق هستند و آن که بعد از مفارقت از رفیقان، رازهای ایشان را که بر آن مطلع شده ای بپوشانی و مزاح و خوش طبعی بسیار بکنی در چیزی که خدا را به خشم نیاورد.

در حدیث دیگر فرمود: از مروت نیست که نقل کند آدمی چیزی چند را که در سفر دیده است. و از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: توشه مسافر حُدی خواندن است و خواندن شعری که در آن حرامی و باطلی نباشد.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: چون با جماعتی رفیق شوی، مگو این جا فرود آیید یا این جا فرود میایید، که در میان ایشان کسی هست که این کار را بکند اگر تو به ایشان واگذاری.

در احادیث معتبر از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: هرکه اعانت کند مؤمن مسافری را، حق تعالی از او هفتاد و سه شدت از شدت های دنیا را بردارد و او را امان دهد از غم و اندوه، و هفتاد غم و شدت در آخرت از او بردارد، در وقتی که از شدّت احوال قیامت، نفس های مردم گرفته باشد.

فصل هشتم: آداب راه رفتن و نشستن

در احادیث معتبره از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: چون از پیاده رفتن مانده شوید، استعانت جویید به تند راه رفتن که واماندگی را برطرف می کند.

در حدیث دیگر فرمود: کمر را محکم ببندید و بر روی شکم ببندید، تا آن که پیاده رفتن بر شما آسان شود.

در حدیث معتبره از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: بر شما باد به راه رفتن در شب، که زمین در شب پیچیده می شود. [مراد زودتر طی شدن مسیر است.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: زمین در آخر شب پیچیده می شود. و فرمود: چون امیر المؤمنین عليه‌السلام سفر می کردند در آخر شب حرکت می کردند.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: چون در شب فرود آیید، بر سر راه فرود میایید و در شکم رودخانه ها فرود میایید، که محل درندگان و ماران است.

در حدیث معتبر از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: در میان رودخانه فرود میایید که مبادا سیلابی بیاید و به شما ضرر برساند.

در حدیث معتبر از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: حق تعالی مدارا کردن را دوست می دارد و یاری می کند بر آن، پس چون بر حیوانات لاغر سوار باشید در منزل ها فرود آیید، پس اگر زمین خشک باشد و گیاه نداشته باشد تند بروید، و اگر پر گیاه باشد منزل به منزل فرود آیید.

از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: اگر در زمین پر آب و علف روید به تأنّی و مدارا بروید. و از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: چون راه را اشتباه کنید به جانب راست میل کنید.

از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: هرکه در سفر راه گم کند. فریاد کند: «یا صالح اغثنی»، به درستی که از برادران مؤمن شما از جنّیان شخصی هست که صالح نام دارد و از برای خدا در شهرها می گردد و چون صدای شما را می شنود، جواب می گوید و راهنمایی می کند.

در حدیث معتبر از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: چون راه را گم کنی فریاد کن: «یا صالح یا صالح ارشدونا الی الطریق رحمکم اللَّه». راوی در حدیث گفت: ما در سفری راه گم کردیم، شخصی را گفتیم که از ما دور شد و فریاد کرد به این نحو که مذکور شد، پس برگشت و گفت: صدای آهسته ای شنیدم، گفت: راه از جانب راست است. اندک مسافتی که رفتیم، راه را یافتیم. و از عمربن یزید که از ثقات اصحاب ائمه عليهم‌السلام است روایت کرده است که گفت: ما در یک سالی در سفر مکه معظّمه راه را گم کردیم، پس سه روز ماندیم و راه را طلبیدیم، نیافتیم. پس چون روز سوم شد، آبی که برداشته بودیم تمام شد، پس جامه های احرام را پوشیدیم به عنوان کفن و حنوط کردیم، در آن حال شخصی از رفیقان ما برخاست و فریاد کرد: «یا صالح یا اباالحسین». پس کسی از دور جواب گفت. پرسیدم: کیستی؟ خدا تو را رحمت کند. گفت: من از آن گروهم از جن که به حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ایمان آوردند و کسی به غیر از من از آن ها نمانده است و کار من این است که گمشده را به راه برسانم. ما همه جا از پی صدای او رفتیم تا به راه رسیدیم.

فصل نهم: دعاهایی که در راه و منازل باید خواند

در حدیث صحیح از امام جعفر صادق عليه‌السلام منقول است: چون حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در سفرها سراشیب می رفتند، «سبحان اللَّه» می گفتند و چون سر بالا می رفتند، «اللَّه اکبر» می گفتند.

در حدیث صحیح دیگر فرمود: چون در سفر باشی بگو: «اَللَّهُمَّ اجْعَلْ مَسیری عِبَراً، وَصَمْتی تَفَکُّراً، وَکَلامی ذِکْراً».

در حدیث معتبر از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: هرکه به رودخانه پایین برود پس بگوید: «لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَاللَّهُ اَکْبَرُ»، حق تعالی پر کند آن رودخانه را برای او از حسنات.

در حدیث دیگر فرمود: هرکه «لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَاللَّهُ اَکْبَرُ» می گوید در بلندی از بلندی ها، آنچه در پیش روی او است تا منتهای زمین همه «لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَاللَّهُ اَکْبَرُ» بگویند.

در حدیث معتبر دیگر منقول است: دو کس آمدند به خدمت حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، گفتند: ما می خواهیم برای تجارت به شام برویم، حرزی به ما تعلیم ده که در راه بخوانیم. فرمود: چون در منزلی فرود آیید و نماز خفتن بکنید، بعد از نماز پهلو را به رختخواب بگذارید و تسبیح حضرت فاطمه عليها‌السلام بخوانید، پس آیةالکرسی بخوانید، چون چنین کنید تا صبح محفوظ می مانید. چون ایشان روانه شدند جمعی از دزدان از عقب ایشان رفتند. چون فرود آمدند و نماز خفتن کردند و خوابیدند و تسبیح حضرت فاطمه عليها‌السلام و آیةالکرسی را خواندند، پس دزدان غلام خود را فرستادند که ایشان را خبر بگیرد و چون به نزد ایشان آمد دو دیوار دید و از ایشان اثری نیافت. چون به دزدان خبر داد، ایشان آمدند و پرسیدند که شما دیشب در کجا به سر بردید؟ گفتند: در همین موضع. گفتند: ما آمدیم به تفحّص شما و به غیر از دو دیوار چیزی دیگر ندیدیم، شما قصه خود را به ما نقل کنید. ایشان گفتند: ما در وقت خوابیدن به تعلیم حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تسبیح حضرت فاطمه عليها‌السلام و آیةالکرسی خواندیم. دزدان گفتند: بروید که دزدی بر شما دست نخواهد یافت.

در حدیث معتبر دیگر از آن حضرت منقول است: هرکه در سفری و منزلی فرود آید که از درندگان ترسد، این دعا را بخواند: «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَلَهُ الْحَمْدُ، بِیدِهِ الْخَیرُ وَهُو عَلی کُلِّ شَی ءٍ قَدیرٌ، اَللَّهُمَّ اِنِّی اَعُوذُبِکَ مِنْ شَرِّ کُلِّ سَبُعٍ»، چون این دعا بخواند ایمن گردد از شرّ درندگان تا از آن منزل بار کند.

در حدیث معتبر از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: کسی که خواهد داخل شود به موضعی که خوفی داشته باشد، این آیه را بخواند: ( رَبِّ اَدْخِلْنی مُدْخَلَ صِدْقٍ وَاَخْرِجْنی مُخْرَجَ صِدْقٍ وَاجْعَلْ لی مِنْ لَدُنْکَ سُلْطاناً نَصیراً ) [اسراء / آیه 80]. پس چون بیند آن شخص یا آن چیزی را که از او بیم دارد، «آیةالکرسی» بخواند.

در حدیث دیگر فرمود: هرگاه در سفری یا بیابانی باشی و از جنّیان یا غیر ایشان ترسی، دست راست خود را بر سر بگذار و به آواز بلند بگو: ( اَفَغَیرَ دینِ اللَّهِ تَبْغُونَ وَلَهُ اَسْلَمَ مَنْ فِی السَّمواتِ وَالْاَرْضِ طَوْعاً وَکَرْهاً وَاِلَیهِ تُرْجَعُونَ ) [آل عمران / آیه 83].

در روایت دیگر منقول است: حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به امیرالمؤمنین عليه‌السلام فرمود: یا علی! چون در منزلی فرود آیی، بگو: ( اَللَّهُمَّ اَنْزِلْنی مُنْزَلاً مُبارَکاً وَاَنْتَ خَیرُ الْمُنْزِلینَ ) [مؤمنون / آیه 29]، تا آن که نیکی آن منزل، تو را روزی شود و شرّ آن از تو دفع شود.

در حدیث معتبر منقول است: حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به امیر المؤمنین عليه‌السلام فرمود: چون اراده داخل شدن شهری یا دهی داشته باشی، چون نظرت بر آن افتد، بگو: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْأَلُکَ خَیرَها، وَاَعُوذُبِکَ مِنْ شَرِّها، اَللَّهُمَّ اَطْعِمْنی مِنْ جَناها، وَاَعِذْنا مِنْ وَباها، وَحَبِّبْنا اِلی اَهْلِها، وَحَبِّبْ صالِحی اَهْلِها اِلَینا».

در روایت دیگر از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: چون بر شهری مشرف شوی، نظرت بر آن بیفتد بگو: «اَللَّهُمَّ رَبَّ السَّمواتِ السَّبْعِ وَما اَظَلَّتْ، وَرَبَّ الْاَرَضِینَ السَّبْعِ وَما اَقَلَّتْ، وَرَبَّ الرِّیاحِ وَماذَرَتْ، وَرَبَّ الشَّیاطینِ وَما اَضَلَّتْ، اَسْأَلُکَ اَنْ تُصَلِّی عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَاَسْأَلُکَ مِنْ خَیرِ هذِهِ الْقَرْیةِ وَما فیها وَاَعُوذُبِکَ مِنْ شَرِّها وَشَرِّ ما فیها».

در حدیث دیگر از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: شیاطین در میان محمل ها و کجاوه ها به در می آیند و شتران را رم می دهند، پس از برای دفع ایشان «آیةالکرسی» بخوانید.

از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: هرکه در سفری باشد و از دزدان یا درندگان ترسد، بر یال اسبش بنویسد: ( لا تَخافُ دَرَکاً وَلا تَخْشی ) [طه / آیه 77].، تا ضرر آن ها به اذن الهی از او برطرف شود.

راوی گفت که من به سفر حج رفتم و در میان بیابان، جمعی از عربان آمدند و قافله را زدند و من در میان ایشان بودم، این آیه را بر یال اسب نوشتم، پس به حقّ آن خداوندی که حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را به رسالت فرستاده است و امیر المؤمنین عليه‌السلام را به امامت مشرّف گردانیده است که حق تعالی ایشان را از من کور گردانید و از ایشان ضرری به من نرسید.

در روایت دیگر مروی است که چون حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به سفر می رفتند و شب می شد، این دعا می خواندند: «یا اَرْضُ رَبّی وَرَبُّکِ اللَّهُ وَاَعُوذُبِکِ مِنْ شَرِّکِ وَمِنْ شَرِّ ما فیکِ وَمِنْ سُوءِ ما خُلِقَ فیکِ وَسُوءِ ما یدُبُّ عَلَیکِ، وَاَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ اَسَدٍ وَاَسْوَدٍ وَمِنْ شَرِّ الْحَیةِ وَالْعَقْرَبِ وَمِنْ شَرِّ ساکِنِ الْبَلَدِ وَمِنْ والِدٍ وَما وَلَدَ، اَللَّهُمَّ رَبَّ السَّمواتِ السَّبْعِ وَما اَظْلَلْنَ وَرَبَّ الْاَرَضِینَ السَّبْعِ وَما اَقْلَلْنَ وَرَبَّ الرّیاحِ و ما ذَرَینَ وَرَبَّ الشَّیاطِینَ وَما اَضْلَلْنَ، اَسْأَلُکَ اَنْ تُصَلِّی عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَاَسْأَلُکَ خَیرَ هذِهِ اللّیلَةِ وَخَیرَ هذَا الْیومِ وَخَیرَ هذَا الشَّهْرِ وَخَیرَ هذِهِ السَّنَةِ وَخَیرَ هذَا الْبَلَدِ وَاَهْلِهِ وَخَیر هذِهِ الْقَرْیةِ وَاَهْلِها وَخَیرَ ما فیها، وَاَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ شَرِّها وَشَرِّ ما فیها وَمِنْ شَرِّ کُلِّ دابَّةٍ رَبّی آخِذٌ بِناصِیتِها، اِنَّ رَبّی عَلی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ».

سید بن طاوس رحمه الله روایت کرده است که هرگاه کسی برتلی یا بلندی یا پلی بالا رود، بگوید: «اَللَّهُ اَکْبَرُ اَللَّهُ اَکْبَرُ اَللَّهُ اَکْبَرُ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ وَاللَّهُ اکْبَرُ وَالْحَمْدُ للَّهِ  رَبِّ الْعالَمینَ لَکَ الشَّرَفُ عَلی کُلِّ شَرَفٍ».

در ادعیه سفر منقول است: هر گاه در راه، از دشمنان و دزدان ترسد، این دعا بخواند: «یا آخِذاً بِنَواصی خَلْقِهِ وَالسّابِق بِها اِلی قُدْرَتِهِ وَالْمُنْفِذ فیها حُکْمهُ وَخالِقها وَجاعِلَ قَضائِهِ لَها غالِباً، اِنِّی مَکیدٌ وَلِقُوَّتِکَ عَلی مَنْ کادَنی تَعَرَّضْتُ، فَاِنْ حُلْتَ بَینی وَبَینَهُمْ ما اَرْجُو، وَاِنْ اَسْلَمْتَنی اِلَیهِمْ غَیرُوا ما بی مِنْ نِعْمَتِکَ، یا خَیرَ المُنْعِمینَ لا تَجْعَلْ اَحَداً مُغَیراً نِعْمَتَکَ الَّتِی اَنْعَمْتَ بِها عَلَی سِواکَ وَلا تُغَیرْها اَنْتَ رَبّی وَقَدْ تَرَی الَّذِی نَزَلَ بی، فَحُلْ بَینی وَبَینَ شَرِّهِمْ، بِحَقِّ ما بِهِ اسْتُجیبَ الدُّعاءُ یا اللَّهُ رَبَّ الْعالَمِینَ».

از برای دفع دشمنان، از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: این دعا بخواند: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اَعُوذُبِکَ أنْ اُضامَ فی سُلْطانِکَ، اَللَّهُمَّ اِنِّی اَعُوذُبِکَ اَنْ اَضِلَّ فی هُداکَ، اَللَّهُمَّ اِنِّی اَعُوذُبِکَ اَنْ اَفْتَقِرَ فی غِناکَ، اَللَّهُمَّ اِنِّی اَعُوذُبِکَ اَنْ اُضِیعَ فی سَلامَتِکَ، اَللَّهُمَّ اِنِّی اَعُوذُبِکَ اَنْ اُغْلَبَ وَالْاَمْرُ لَکَ».

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: چون غولان بر شما بر خورند در راه، اذان نماز بگویید.

سید بن طاوس علیه الرحمة روایت کرده است که چون در منزل فرود آید، بگوید: ( اللّهُمَّ اَنْزِلْنِی مُنْزَلاً مُبارَکاً وَاَنْتَ خَیرُ المُنْزِلینَ ) [مؤمنون /آیه 29] پس دو رکعت نماز بگذارد به سوره حمد و هر سوره ای که خواهد بخواند از سوره های کوچک، پس بگوید: «اللّهُمَّ ارْزُقْنا خَیرَ هذِهِ البُقْعَةِ، وَاَعِذْنا مِنْ شَرِّها، اللّهُمَّ اَطْعِمْنا مِنْ جَناها، وَاَعِذْنا مِنْ وَباها، وَحَبِّبْنا اِلی اَهْلِها، وَحَبِّبْ صالِحی اَهْلِها اِلَینا» پس بگوید: «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلّاَ اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ، وَاَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسُولُهُ، وَاَنَّ عَلِیاً اَمیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَالاَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِهِمْ اَئِمَّةً اَتَولّاهُمْ وَاَتَبَرَّءُ مِنْ اَعْدائِهِم اللّهُمَّ اِنِّی اَسْألُکَ خَیرَ هذِهِ الْبُقْعَةِ، وَاَعُوذُبِکَ مِنْ شَرِّها، اَللَّهُمَّ اجْعَلْ اَوَّلَ دُخُولِنا هذا صَلاحاً وَاَوْسَطَهُ فَلاحاً وَآخِرَهُ نَجاحاً».

و گفته است که هرگاه در منزل خود از جانوران زمین ترسی، این دعا را بخوان که از جمله دعاهای سفر است: «یا ذارِئَ مَنْ فِی الْاَرضِ کُلِّها لِعِلْمِکَ بِما یکُونُ مِمّا ذَرَأْتَ، لَکَ السُّلطانُ عَلی کُلِّ مَنْ دُونَکَ، اِنِّی اَعُوذُ بِقُدْرَتِکَ عَلی کُلّ شَی ءٍ مِنَ الضُّر فِی بَدَنِی مِنْ سَبُعٍ اَوْهامَةٍ اَوْ عارِضٍ مِنْ سائِرِ الدَّوابّ یا خالِقَها بِفِطْریها اِدْرَأْها عَنّی، وَاحْجُزْها و لا تُسَلِّطْها عَلَی، وَعافِنی مِن شَرِّها وَبَأسِها، بِاللَّهِ الْعَلِی العَظِیمِ، احْفَظْنِی بِحِفْظِکَ وَاحْجُبْنِی بِسِتْرِکَ الوافِی فِی مَخاوِفِی یا رَحیمُ».

شیخ طبرسی رحمه الله ذکر کرده است که چون خواهی بار کنی، دو رکعت نماز بگذار و از خدا بطلب حفظ و حمایت الهی را و آن موضع و اهل آن موضع را وداع کن که هر موضع را اهلی از ملائکه هست، پس بگو: «اَلسّلامُ عَلی مَلائِکَةِ اللَّهِ الحافِظِینَ، اَلسَّلامُ عَلَینا وَعَلی عِبادِ اللَّهِ الصّالِحینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ».

فصل دهم: آداب سفر دریا و گذشتن از پل ها

در حدیث معتبر از امام محمّد باقر و امام جعفر صادق عليهما‌السلام منقول است: مکروه است به دریا سوار شدن برای تجارت.

از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: نیکو طلب روزی نکرده است، کسی که به کشتی و دریا سوار شود از برای تجارت.

در حدیث صحیح از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: کسی که به کشتی سوار می شود برای تجارت، دین خود را در معرض تلف درآورده است.

در اخبار معتبره وارد شده است که: حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نهی فرمود از سوار شدن دریا در وقت تلاطم و هیجان آن.

در حدیث حسن از امام رضا عليه‌السلام منقول است: چون به کشتی سوار شوی، بگو: ( بِسْمِ اللَّهِ مَجْریها وَمُرْسیها اِنَّ رَبّی لَغَفُورٌ رَحیمٌ ) [هود / آیه 41]. و چون دریا به موج آید، بر جانب چپ تکیه و به دست راست به سوی موج اشاره کن و بگو: «قُرّی بِقَرارِ اللَّهِ، وَاسْکُنی بِسَکینَةِ اللَّهِ، وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ العَلِی الْعَظیمِ». و در بعضی از روایات وارد شده است که در وقت اضطراب و تلاطم دریا بگو: «بِسْمِ، اللَّهِ، اُسْکُنْ بِسَکینَةِ اللَّهِ، وَقَرِّ بِوَقارِ اللَّهِ، وَاهْدَأْ بِاِذْنِ اللَّهِ، وَلا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ». راوی گفت که من مکرّر به کشتی سوار شدم و در وقت تلاطم امواج دریا آنچه حضرت فرموده بودند خواندم، پس در ساعت ساکن شد، چنانچه گویا هرگز نبوده است.

از امیرالمؤمنین عليه‌السلام منقول است: هرکه از غرق شدن ترسد، بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ مَجْریها وَمُرْسیها اِنَّ رَبّی لَغَفُورٌ رَحیمٌ، بِسْمِ اللَّهِ الْمَلِکِ الْحَقِّ، وَما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْاَرْضُ جَمیعاً قَبْضَتُهُ یوْمَ الْقِیمَةِ وَالسَّمواتُ مَطْوِیاتٌ بِیمینِهِ، سُبْحانَهُ وَتَعالی عَمّا یشْرِکُونَ» [آیات مختلف از قرآن کریم.

در حدیث دیگر از آن حضرت منقول است: چون از غرق شدن ترسد، بگوید: ( اَللَّهُ الَّذِی نَزَّلَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ وَهُو یتَوَلَّی الصّالِحینَ، وَما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ ) [زمر / آیه 67]. تا آخر آیه.

در روایت دیگر منقول است: چون خواهد به کشتی سوار شود، صد مرتبه «اللَّه اکبر» بگوید و صد مرتبه صلوات بر محمّد و آل محمّد بفرستد، و صد مرتبه بر ظالمان آل محمّد لعنت کند به این نحو: «اللّهُمَّ الْعَنْ مَنْ ظَلَمَ آلَ مُحَمَّدٍ پس بگو: بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ، وَالصَّلوةُ عَلی مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ وَعَلَی الصّادِقِینَ مِنْ اِلهٍ، اللّهُمَّ اَحْسِنْ مَسِیرَنا وَعَظِّمْ اُجُورَنا، اللّهُمَّ بِکَ اِنْتَشَرْنا وَاِلَیکَ تَوَجَّهْنا، وَبِکَ آمَنّا، وَبِحَبْلِکَ اِعْتَصَمْنا، وَعَلَیکَ تَوَکَّلْنا، اللّهُمَّ اَنْتَ ثِقَتُنا وَرَجائُنا وَناصِرُنا، لاتَحِلْ بِنا ما لانُحِبُّ، اللّهُمَّ بِکَ نَحِلُ وَبِکَ نُسِیرَ، اللّهُمَّ خَلّ سَبِیلَنا، وَاَعْظِمْ عافَِیتَنا، اَنْتَ الْخَلِیفَةُ فِی الْاَهْلِ وَالْمالِ، وَاَنْتَ الْحامِلُ فِی الْماءِ وَعَلَی الظَّهْرِ، وَقالَ ارْکَبُوا فِیها بِسْمِ اللَّهِ مَجْریها وَمُرْسیها اِنَّ رَبِّی لَغَفُورٌ رَحِیمٌ وَما قَدَرو اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْاَرْضُ جَمِیعاً قَبْضَتُهُ یوْمَ الْقِیمَةِ وَالسَّمواتُ مَطْوِّیاتٌ بِیمِینِهِ، سُبْحانَهُ وَتَعالی عَمّا یشْرِکُونَ، اَللَّهُمَّ اَنْتَ خَیرُ مَنْ وَفَدَ اِلَیهِ الرَّجال، فَاَنْتَ سَیدی اَکْرَمَ مَزُورٍ، وَاَکْرَمَ مَقْصُودٍ وَقَد جَعَلْتَ لِکُلِّ زائِرٍ کرامَةً وَلِکُلِّ وافِدٍ تُحْفَةً، فَاَسْأَلُکَ اَنْ تَجْعَلَ تُحْفَتَکَ اِیای فَکاکَ رَقَبَتِی مِنَ النّارِ، وَاشْکُرْ سَعْیی، وَارْحَمْ مَسِیرِی مِنْ اَهْلِی بِغَیرِ مَنٍّ مِنِّی عَلَیکَ، بَلْ لَکَ الْمِنَّةُ عَلَی انْ جَعَلْتَ لِی سَبِیلاً اِلی زِیارَةِ وَلِیکَ وَعَرَفْتَنِی فَضْلَهُ وَحَفظْتَنِی فِی لَیلِی وَنَهارِی حَتّی بَلَغْتَنِی هذَا الْمَکانَ، وَقَدْ رَجَوْتُکَ فَلا تَقْطَعْ رَجائِی، وَاَملتُکَ فَلا تُخَیبْ اَمَلِی، وَاجْعَلْ مَسِیرِی هذا کَفّارَةً لِذُنُوبِی یا اَرْحَمَ الرّاحِمِینَ» سید بن طاوس گفته است که: اگر مطلبش از کشتی نشستن، غیر زیارت باشد عبارت را تغییر بدهد به نحوی که مناسب مقصود او باشد.

در حدیث معتبر از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: بر بلندی هر پلی، شیطانی هست چون به آنجا برسید، «بسم اللَّه» بگویید تا از شما دور شود.

در حدیث دیگر منقول است: چون قدم خود را بر پل گذاری، بگو: «بِسْمِ اللَّهِ اَللَّهُمَّ اِذْحَرْ عَنِّی الشَّیطانَ الرَّجیمَ».

فصل یازدهم: آداب مشایعت و استقبال مسافر و آداب برگشتن او

در حدیث صحیح از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: چون حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مؤمنی را وداع می کرد می فرمود: «رَحِمَکُمُ اللَّهُ، وَزَوَّدَکُمُ التَّقْوی وَوَجَّهَکُمْ اِلی کُلِّ خَیرٍ، وَقَضی لَکُمْ کُلَّ حاجَةٍ، وَسَلَّمَ لَکُمْ دینَکُم وَدُنْیاکُمْ، وَرَدَّکُمْ سالِمینَ اِلی سالِمِینَ». یعنی خدا شما را رحمت کند و پرهیزکاری را توشه شما گرداند و شما را به سوی هر خیری متوجه گرداند و جمیع حاجات شما را برآورد و دین و دنیای شما را سالم دارد و شما را به سلامت برگرداند به سوی جمعی که ایشان به سلامت باشند.

در حدیث معتبر دیگر از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: چون حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مسافری را وداع می کردند، دست او را می گرفتند و می گفتند: «اَحْسَنَ اللَّهُ لَکَ الصَّحابَةَ، وَاَکْمَلَ لَکَ الْمَعُونَةَ، وَسَهَّلَ لَکَ الْحَزُونَةَ، وَقَرَّبَ لَکَ الْبَعیدَ، وَکَفاکَ الْمُهِمَّ، وَحَفِظَ لَکَ دینَکَ وَاَمانَتَکَ وَخَواتیمَ عَمَلِکَ، وَوَجَّهَکَ لِکُلِّ خَیرٍ، عَلَیکَ بِتَقْوَی اللَّهِ، اَسْتَودِعُکَ اللَّهَ، سِرْ عَلی بَرَکَةِ اللَّهِ».

در روایت دیگر منقول است: در این وقت می فرمود: «اَسْتَودِعُ اللَّهَ دینکَ وَاَمانَتکَ وَخَواتِیمَ عَمَلِکَ، وَوَجَّهَکَ لِلْخَیرِ حَیثُ ما تَوَجَّهْتَ، وَزَوَّدَکَ التَّقْوی وَغَفَرَ لَکَ الذُّنُوبَ».

در روایت دیگر منقول است: جمعی از اصحاب به خدمت حضرت صادق عليه‌السلام رفتند که آن حضرت را وداع کنند، فرمود: «اَللَّهُمَّ اغْفِرلَنا ما اَذْنَبْناها وَنَحْنُ مُذْنِبُونَ، وَثَبَّتَنا وَایاهُمْ بِالْقَوْلِ الثّابِتِ فِی الْآخِرَةِ وَالدُّنْیا، وَعافِنا وَاِیاهُمْ مِنْ شَرِّ ما قَضَیتَ فِی عِبادِکَ وَبِلادِکَ فِی سُنَّتِنا هذِهِ الْمُسْتَقْبَلَةِ، وَعَجِّلْ نَصْرَ آلِ مُحَمَّدٍ وَوَلِیهُمْ وَاَخْزِ عَدُوَّهُمْ عاجِلاً».

در حدیث معتبر منقول است: مسافر را سنّت است که چون از سفر برگردد برادران مؤمن خود را به ضیافت بطلبد.

در حدیث معتبر از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: چون کسی از سفر آید، برای اهل خود تحفه بیاورد اگر چه سنگی باشد.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرمود با کسی که از مکّه می آمد: «قَبَّلَ اللَّهُ مِنْکَ وَاَخْلَفَ عَلَیکَ نَفَقَتَکَ وَغَفَرَ ذَنْبَکَ».

در حدیث دیگر منقول است: هرکه دست در گردن حاجی بکند در وقتی که با گرد راه برسد، چنان است که حجر الاسود را بوسیده است.

در روایت دیگر منقول است: چون کسی از سفر برگردد سزاوار آن است که مشغول کاری نشود تا غسل کند و دو رکعت نماز بخواند و به سجده رود و صد مرتبه شکر الهی بگوید. و چون جعفر طیار از حبشه آمد، حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم او را به سینه خود چسبانید و میان دو چشمش را بوسید. و اصحاب حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم چون به یکدیگر می رسیدند، مصافحه می کردند، و چون یکی از ایشان از سفر می آمد، دیگران دست در گردن او می کردند.

در احادیث معتبر وارد شده است که مشایعت و استقبال مؤمنان مستحب است، و از برای مشایعت و استقبال مؤمنان نماز را قصر می توان کرد و روزه ماه مبارک رمضان را می توان خورد. [به سبب طی مسافت و خارج شدن از حد ترخص برای استقبال رفتن.

فصل دوازدهم: آداب اسب تاختن و تیر انداختن

در احادیث معتبر وارد شده است که: مسابقه و گروبندی جایز نیست مگر در اسب و استر و الاغ و شتر و فیل و در تیر اندازی.

در احادیث معتبره وارد شده است که حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اسب به گرو تاختند و گرو را بر چند اوقیه نقره بستند که هر اوقیه تخمیناً بیست و یک مثقال نقره باشد.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: سواری بکنید و تیر اندازی بکنید، و تیر اندازی کردن را دوست تر می دارم از سواری کردن. و فرمود: هر لهو و بازی که مؤمن بکند باطل است مگر در سه چیز: در تأدیب و تعلیم اسب کردن، و تیر انداختن، و با زن خود بازی کردن، که این ها حق است و به درستی که به یک تیر که در راه خدا بیندازد، حق تعالی سه کس را می آمرزد آن کسی که آن تیر را ساخته است و آن کسی که تیر را به جهاد کننده بخشیده است و آن کسی که آن تیر را در جهاد انداخته است.

در حدیث معتبر منقول است: ملائکه می گریزند در هنگام گروبندی، و لعنت می کنند کسی را که این کار می کند مگر در شتر و فیل و اسب و استر دوانی یا تیر اندازی یا شمشیر و نیزه بازی. بدان که گرو اسب و استر و الاغ دوانی و فیل جایز است و گرو بستن بر کبوتر پرانی که کدام یک دورتر بروند، یا بر کشتی راندن که دو کشتی را بر روی آن بدوانند یا آن که دو کس گرو ببندند و بدوند که کدام یک بیشتر بروند یا در کُشتی گرفتن که کدام یک دیگری را بر زمین بزند، یا در برداشتن چیزهای گران، جایز نیست، اما بی آن که گرویی ببندند خلاف است و جایز بودن این ها قوی تر است، خصوصاً در کُشتی گرفتن که بعضی از احادیث دلالت بر جایز بودن می کند، چنانچه در حدیث معتبر منقول است: شبی حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به خانه حضرت فاطمه عليها‌السلام آمد و امام حسن و امام حسین عليهما‌السلام با آن حضرت بودند، پس حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به آن دو نوردیده خود فرمودند که: برخیزید و با یکدیگر کشتی بگیرید، پس ایشان مشغول کشتی گرفتن شدند و حضرت فاطمه عليها‌السلام پی کاری بیرون رفتند، چون برگشتند شنیدند که حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرماید: ای حسن! بگیر حسین را و بر زمین انداز. حضرت فاطمه عليها‌السلام فرمود: ای پدر! چه عجب است که بزرگ تر را ترغیب می فرمایی که کوچک تر را بر زمین افکند؟ حضرت فرمود: ای دختر! اینک جبرئیل می گوید که: ای حسین! حسن را بینداز. من در برابر او چنین می گویم.

و در فقه الرضا عليه‌السلام مذکور است که، زینهار! چوگان بازی مکن که در آن حال شیطان با تو می تازد و فرشتگان از تو نفرت می کنند، و اگر کسی در آن حال چهار پایش به سر درآید و او بمیرد، به جهنم می رود. و بدان که در گرو بستن، مطلقاً شرط است که آن مالی را که قرار می کند، برای کسی قرار کند که پیشی گیرد. پس اگر از برای آن کسی قرار کنند که پس مانده است، جایز نیست. و همچنین اگر از برای کسی قرار کنند که با ایشان در عمل شریک نباشد، جایز نیست، چنانچه متعارف است که دو کسی با یکدیگر گرو می بندند و دو کس دیگر تیر می اندازند یا اسب می تازند، و اگر امام از بیت المال مسلمانان قرار کند که، هرکه بیشتر می رود یا بیشتر می زند این قدر می دهم، جایز است. و همچنین اگر کسی مالی به در آورد و بگوید که این مال از کسی است که بیشتر برود از این دو کس که می تازند، جایز است. و جایز است که دو کس که می تازند هر یک مالی به در آورند و بگویند که این هر دو مال از آن کسی است که بیشتر برود. و شرط است در گرو دوانیدن، موافق مشهور میان علماء چند شرط:

اوّل: آن که تعیین کنند ابتدا و انتهای مسافتی را که در آن می تازند که اسب هر یک که در این مسافت پیشی گیرد او برده است.

دوم: آن که مالی را که گرو بر آن مال می بندند، مقدار و جنس آن معلوم باشد که چند است و از چه جنس است، نقره است یا طلاست یا غیر آن.

سوم: آن که حیوانی را که بر آن هر یک سوار می شوند معین کنند به دیدن، و بعضی را اعتقاد آن است که اگر تعیین آن به اوصاف بکنند، جایز است.

چهارم: آن که هر یک از آن ها محتمل باشد به حسب عادت که بر دیگری پیشی گیرد، پس اگر حیوان بسیار کم راه لاغری را بتازند با حیوان بسیار تندرو فربه ای که معلوم باشد عادتاً که بر آن پیشی نمی تواند گرفت، جایز نیست.

پنجم: آن که آن دو حیوانی که می تازند از یک جنس باشند که هر دو اسب باشند یا هر دو استر مثلاً، پس اگر اسب را با استر یا الاغ یا شتر یا فیل بتازند، جایز نیست. و در این شرط خلاف است و نزد حقیر [مؤلف ثابت نیست.

ششم: آن که هر دو را یک مرتبه بتازند، پس اگر شرط کنند که یکی زودتر از دیگری بتازد، جایز نیست موافق مشهور میان علماء.

هفتم: آن که سوار شوند و بدوانند، و اگر اسب ها را بی آن که سوار شوند بدوانند، جایز نیست بر این گرو بستن.

هشتم آن که مسافتی تعیین کنند که پیش از رسیدن به منتهای آن مسافت، آن چهار پایان مانده نشوند.

نهم: آن که آن ها که با هم می تازند مردان باشند نه زنان.

دهم: آن که هر دو در وقت تاختن برابر یکدیگر ایستاده باشند. و در این شرط خلاف است و اظهر آن است که اگر یکی پیشتر از دیگری ایستاده باشد جایز است.

و دو اسب را که با یکدیگر بتازند در میان عرب هر یکی نامی دارند آن که از همه پیشتر رود آن را «مجلی» می گویند، و آن که از آن پس مانده است و بر دیگران پیشی گرفته است آن را «مصلی» می گویند و بعد از آن را «تالی» می گویند، و بعد از آن را «بارع» می گویند، و بعد از آن را «مرتاح» می گویند، و بعد از آن را «خطی» می گویند، و بعد از آن را «عاطف» می گویند، و بعد از آن را «مؤمل» می گویند، و بعد از آن را «لطیم» می گویند، و دهم را «فسکل» می گویند که از همه پس مانده است. و از برای همه جایز است چیزی قرار دهند به غیر از آخر، پس اگر این ده اسب همه یک بار به آخر میدان برسند، از برای هیچیک چیزی نخواهد بود. و بدان که گرو بر شمشیر و نیزه و تیر جایز است.

و در انداختن، چند چیز شرط است به حسب مشهور در میان علما:

اوّل: آن که تعیین کنند، چند تیر بزند برده است؟

دوم: آن که تعیین کنند که این چند تیر را در میان چند تیر بزند.

سوم: آن که تعیین کنند که به چه بخورد، به نشانه، به یکی از آن ها؟ که بعد از این بیان خواهم کرد.

چهارم: آن که تعیین کنند از نشانه چه مقدار دور باشد؟

پنجم: آن که تعیین کنند بزرگی نشانه را و موضوع آن را از آماج خانه.

ششم: آن که کمان هر دو و تیر هر دو از یک جنس باشد، و در این شرط خلاف کرده اند و اقوی آن است که شرط نیست، اما اتفاقی است که در کار نیست که کمان و تیر معینی را شرط کنند، بلکه بعضی گفته اند که اگر شرط تعیین نکنند باطل است.

هفتم: آن که یا به مبادرت باشد یا به محاطه، و مبادرت آن است که شرط کنند که هرکه در عرض بیست تیر پنج تیر را مثلاً بزند برده است، پس اگر هر یک ده تیر انداختند و یکی، از ده تا پنج تا را زد بر نشانه و دیگری چهار تا را زد، آن که پنج تا را زده است برده است و اگر هر یک پنج تیر زدند هیچ یک از دیگری نبرده اند، و محاطه آن است که شرط کنند که در عرض بیست تیر مثلاً آنچه زده اند از کم هم به در روند اگر یکی پنج تیر مثلاً بیشتر از دیگر زده باشد او برده است پس اگر هر یک بیست تیر بیندازند و یکی پانزده تیر بر نشانه زده باشد و یکی ده تیر زده باشد آن که پانزده تیر زده است برده است و اگر یکی چهارده تیر را زده و دیگری ده تیر، هیچیک نبرده اند، و احوط آن است که در اوّل یکی از این دو صورت را تعیین کنند تا بی خلاف صحیح باشد.

و باید دانست که زدن نشانه به چند قسم می باشد: اوّل جایی، یعنی اوّل بر زمین خورَد و از زمین بجهد و بر نشانه خورد. دوم حاضر، یعنی بر یکی از دو جانب نشانه متصل شود. سوم خارق، که نشانه را زخم کند و در آن فرو نرود. چهارم خاسق، که نشانه را سوراخ کند و بند شود. پنجم مارق، که بر نشانه بخورد و از طرف دیگر به در رود. ششم خارم، که پهلوهای نشانه را بدرد و در میان نشانه فرو نرود. پس باید که در اوّل شرط کنند که به کدام نحو که بزند برده است. و اگر شرط کنند که بر نشانه فرو رود و چنان بزند که از جانب دیگر بجهد برده است، و همچنین هرکه پست تر بزند نبرده است.

و باید دانست که در تیراندازی و گرو دوانی محلِّل می باشد، یعنی کسی که با ایشان شریک می شود که اگر ببرد حصه بگیرد، و اگر ببازد چیز ندهد. و بهتر آن است که اگر هر دو، مال بیرون آورند برای گروبندی، چنین کسی را با خود شریک کنند. و احوط آن است که در اوّل صیغه بگویند که یکی از آن ها این عقد را با این شرطها که مذکور شد به لفظ درآورد و دیگری قبول کند. و سنّت است که در هنگام تیر انداختن و اسب تاختن غرض ایشان محض لهو نباشد، بلکه مطالب ایشان ورزش در راه خدا و تقویت دین و ایمان و حمایت شیعیان از شر مخالفان بوده باشد تا ثواب عظیم بیابند.

در حدیث معتبر منقول است: حضرت رسالت پناه صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم اصحاب خود را فرمودند که: اسب تاختند و آنچه بر آن گرو بسته می شد، از مال خود می دادند.

در روایت دیگر منقول است: بر صد و پنجاه مثقال نقره گرو بستند و چون از جنگ تبوک برمی گشتند، با اسامة بن زید شتر به گرو دوانیدند. و جناب مقدس نبوی صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از لعب و بازی منزّه و مبرّا بودند، بلکه از برای تقویت دین اسلام و تحریض مردم بر جهاد فی سبیل اللَّه بود تا کافران بر مسلمانان و مخالفان بر شیعان، مستولی نشوند و جان و مال و عرض مردم از شر اشرار محفوظ باشد و جهادی که در زمان غیبت امام عليه‌السلام می باشد آن است که دفع ضرر کافران و مخالفان از شیعیان بکنند و اگر جمعی از مخالفان یا کافران بر سر گروهی از شیعیان بیایند، بر آن جماعت واجب است که جهاد کنند در دفع آن ها، و اگر کشته شوند شهیدند، و اگر آن ها عاجز باشند، بر جمیع مؤمنان واجب است که مدد ایشان بکنند و در دفع آن کافران بکوشند.

در احادیث معتبره وارد شده است که کسی که برای دفاع از عِرض خود یا مال خود کشته شود شهید است.

در حدیث معتبر از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: تمام خیرات در شمشیر و زیر سایه شمشیر است و شمشیر اهل حق کلید بهشت است و شمشیر اهل باطل کلید جهنّم است.

در حدیث معتبر دیگر از آن حضرت منقول است: بهشت را دری هست که آن را درگاه جهاد کنندگان می گویند، آن ها که در راه خدا جهاد کرده اند، به سوی آن در می روند و می بینند که برای ایشان گشوده اند و ملائکه ایشان را مرحبا می گویند. و فرمود: جبرئیل مرا خبر داد که هرکه از امت تو در راه خدا جهاد کند و یک قطره بارانی یا درد سری به او برسد، ثواب شهادت در نامه عملش نوشته شود.

و در حدیث معتبر منقول است: لشکر معاویه "علیه اللعنه و العذاب الشدید"، در زمان امیر المؤمنین عليه‌السلام بر انبار، که محلی است در حوالی کوفه غارت کردند، آن حضرت خطبه ای خواندند که بعضی از فقرات آن خطبه ترجمه می شود: به درستی که جهاد کردن برای خدا دری است از درهای بهشت، که حق تعالی برای مخصوصان دوستانش گشوده است و نعمتی است که برای ایشان ذخیره گردانیده است و جهاد زره حفظ نماینده خداست و سپر محکم الهی است، پس هرکه ترک کند جهاد را با قدرت بر آن، حق تعالی بر او جامه مذلت و خواری بپوشاند و بلا او را فرا گیرد و خشنودی از او دوری کند و در دیده ها حقیر و بی مقدار شود و راه اندیشه بر دلش بسته شود و مغلوب حق گردد و با او با انصاف و عدالت سلوک نکنند.

به درستی که من شما را مکرر خواندم به جهاد این گروه، در شب و روز و آشکار و پنهان و گفتم که با ایشان جهاد کنید، پیش از آن که ایشان به جنگ شما آیند، قبول نکردید و اللَّه که هر گروهی که در میان مملکت و دیار ایشان جنگ کنند، البته ایشان ذلیل و بی قدر می شوند در نظرها، پس سستی ورزیدید و به یکدیگر حواله کردید، تا آن که غارت ها بر شما آوردند و وطن های شما را مالک شدند. اینک سردار معاویه و لشکرش به انبار آمده و حسّان را کشته و حربه های لشکر شما را گرفته، شنیده ام که شخصی از ایشان به خانه زن مسلمانی یا کافری که جزیه می دهد آمده و دست رنج و خلخال و زر او را می کنده است و او چاره ای به جز تضَرُّع و عجز کردن و "انا للَّه و انا الیه راجعون" گفتن نداشته است. پس برگشتند آن طاغیان با مال فراوان و هیچ یک از ایشان جراحتی نداشته و خونی از ایشان بر زمین ریخته نشده است.

پس اگر مرد مسلمان بعد از چنین مصیبتی بمیرد از حزن و تأسف، محل ملامت نخواهد بود، بلکه نزد من پسندیده خواهد بود، پس بسی تعجّب دارم! تعجّبی که دل را می میراند و غم ها را جمع می کند از جمعّیت آن جماعت بر دین باطل خود، و پراکندگی شما از دین حق خود. پس بدا به حال شما! و اندوه مهیا از برای شما! که نشانه تیر دشمنان گردیده اید! بر شما غارت می آورند و شما بر ایشان غارت نمی برید. و به جنگ شما می آیند و شما به جنگ ایشان نمی روید. و این قسم نافرمانی خدا می کنند و شما راضی می شوید.

اگر در تابستان می گویم به جنگ بروید، می گویید که عین شدّت گرما است، ما را مهلت ده تا گرما کم شود، و اگر در زمستان می گویم که بروید، می گویید: عین شدت سرما است ما را مهلت ده تا سرما کم شود. هرگاه شما از گرما و سرما می گریزید پس از شمشیر بیشتر خواهید گریخت، شما مردمانید چند، که مثل عقل های طفلان و زنان دارید، کاش هرگز شما را ندیده بودم و شما را نمی شناختم. دلم را پر از چرک و سینه ام را پر از خشم کردید، و بس که نافرمانی کردید رأی مرا ضایع کردید.

قریش می گویند که پسر ابوطالب شجاع است اما علم جنگ را نمی داند. کی از من داناتر است به جنگ؟ و کی از من بیشتر جنگ کرده است؟ هنوز بیست سال نداشتم که شروع به جهاد کردم و اکنون از شصت سال گذشته ام، اما کسی را که فرمان نبرند چه رأی بکار برد؟

در حدیث دیگر فرمود: حق تعالی جهاد را واجب ساخته و عظیم شمرده و آن را موجب نصرت و یاری گردانیده، و اللَّه که دین و دنیا به اصلاح نمی آید مگر به جهاد.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: هرکه پیغام جهاد کننده را به اهلش برساند، چنان است که بنده ای آزاد کرده باشد و در ثواب جهاد او شریک باشد.

در حدیث دیگر فرمود: جهاد کنید که باعث عزت و بزرگواری فرزندان شما می شود.