حلیة المتقین

حلیة المتقین0%

حلیة المتقین نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: اخلاق اسلامی

حلیة المتقین

نویسنده: علامه محمد باقر مجلسی
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 39274
دانلود: 2522

توضیحات:

حلیة المتقین
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 19 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 39274 / دانلود: 2522
اندازه اندازه اندازه
حلیة المتقین

حلیة المتقین

نویسنده:
فارسی

باب دوم: آداب حلی و زیور پوشیدن و سرمه کشیدن و درآینه نظر کردن و خضاب کردن

فصل اوّل: فضیلت انگشتر به دست کردن و آداب آن

مؤکد است مردان و زنان را انگشتر در دست راست کردن. در بعضی احادیث تجویز فرموده اند که در دست چپ بکنند، امّا اگر نقش شریفی یا نگین شریفی داشته باشد باید که در وقت استنجا بیرون آورد.

در حدیث صحیح از امام رضا عليه‌السلام منقول است: اگر خواهی انگشتر را به دست راست کن و اگر خواهی به دست چپ.

به سند معتبر از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم انگشتر را به دست راست می کردند.

از امام محمد باقر منقول است: حضرت رسول در دست راست می کردند انگشتر را.

از سلمان فارسی رحمه الله مروی است که حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به امیر المؤمنین عليه‌السلام فرمود: یا علی! انگشتر را در دست راست بکن تا از مقربان باشی. عرض کرد: یا رسول اللَّه! کدامند مقربان؟ فرمود: جبرئیل و میکائیل. پرسیدند: چه انگشتر در دست کنم؟ فرمود: عقیق سرخ، به درستی که آن اقرار کرده است برای خدا به یگانگی و برای من به پیغمبری و برای تو یا علی! به آن که وصی منی و برای فرزندان تو به امامت و برای دوستان تو به بهشت و برای شیعیان فرزندان تو به جنّت الفردوس.

در حدیث معتبر منقول است: از امام کاظم عليه‌السلام سؤال کردند که به چه علّت امیر المؤمنین عليه‌السلام انگشتر در دست راست می کردند؟ فرمود: زیرا آن حضرت پیشوای اصحاب یمین است که در قیامت نامه هایشان را به دست راست می دهند. و حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در دست راست می کردند انگشتر را، و این علامتی است برای شیعیان ما که به این علامت ایشان را می شناسند و به محافظت کردن در وقت فضیلت نمازهای پنج گانه و به دادن زکات و به قسمت کردن مال خود با برادران مؤمن خود و امر به نیکی ها کردن و نهی از بدی ها کردن.

از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: حضرت جبرئیل به حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گفت: هرکه انگشتر در دست راست کند و غرضش سنّت و متابعت تو باشد و ببینم او را که در قیامت متحیر مانده است، دستش بگیرم و به تو و به امیر المؤمنین عليه‌السلام برسانم.

و از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: از سنّت پیغمبران است انگشتر در دست راست کردن.

امیر المؤمنین عليه‌السلام فرمود: هرکه انگشتری در دست چپ داشته باشد که نام خدا در آن باشد در وقت استنجا به در آورد و در دست دیگر کند.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نهی فرمود از انگشتر کردن در انگشت شهادت و انگشت میان.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: انگشتر را به بند پایین انگشت برسانید.

در روایتی وارد شده است که انگشتر به سر انگشتان کردن، عمل قوم لوط است.

در فقه الرضا عليه‌السلام مذکور است: در وقت انگشتر در دست کردن بگو: «اَللَّهُمَّ سُمْنِی بِسِیمآءِ الاِیمانِ وَاخْتِمْ لِی بِخَیرٍ، وَاجْعَلْ عاقِبَتِی اِلی خَیرٍ، اِنَّکَ اَنْتَ العَزِیزُ الاَکْرَمُ».

و ابن طاووس رحمه الله روایت کرده است که این دعا بخواند: «اَللَّهُمَّ سَوِّمْنِی بِسِیمآءِ الاِیمانِ وَتَوِّجْنِی بِتاجِ الکَرامَةِ، وَقَلِّدْنِی حَبْلَ الاِسْلامِ، وَلاتَخْلَعْ رِبْقَةَ الاِیمانِ مِنْ عُنُقِی».

فصل دوم: آنچه انگشتر از آن سازند

سنّت است که انگشتر از نقره باشد و مردان را انگشتر طلا در دست کردن حرام است و انگشتر آهن و برنج و فولاد، مردان و زنان را مکروه است. چنانچه منقول است از حضرت صادق عليه‌السلام به سند صحیح و حسن که انگشتر رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از نقره بود.

در چندین حدیث معتبر منقول است: حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به امیر المؤمنین عليه‌السلام فرمود: یا علی! انگشتر طلا در دست مکن که آن زینت تو است در آخرت.

از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: انگشتر غیر نقره در دست مکنید، به درستی که رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: پاک نیست دستی که در آن انگشتر آهن باشد.

در حدیث دیگر فرمود: پاک نکند خدا دستی را که در آن انگشتر آهن باشد.

و در حدیث معتبر دیگر از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: نماز نکند مرد در انگشتر آهن و نهی فرمود از انگشتر برنج در دست کردن.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: انگشتر حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از نقره بود و نگین نداشت و بر آن نقش کرده بودند: محمّد رسول اللَّه.

فصل سوم: فضیلت عقیق

منقول است: امیر المؤمنین عليه‌السلام چهار انگشتر در دست می کردند، انگشتر یاقوت برای شرافت و زینتش و فیروزه برای نصرت و یاری اش و حدید صینی برای قوّتش و عقیق برای حرز و دفع دشمنان و بلاها.

و در حدیث صحیح از حضرت علی بن موسی الرضا عليه‌السلام مروی است: عقیق، فقر و درویشی را برطرف می کند و در دست کردن عقیق، نفاق را زایل می کند.

در حدیث صحیح دیگر از آن حضرت منقول است: هرکه قرعه به انگشتر عقیق بزند بهره او تمام تر بیرون می آید.

در حدیث معتبر از امام جعفر صادق عليه‌السلام منقول است: انگشتر عقیق در دست کنید که مبارک است و هرکه انگشتر عقیق داشته باشد، امید هست که عاقبتش مقرون به خیر و نیکی باشد.

از ربیعة الراوی منقول است: در دست امام زین العابدین عليه‌السلام انگشتر عقیق دید، پرسید که این چه نگین است؟ فرمود: این عقیق رومی است. حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: هرکه انگشتر عقیق در دست داشته باشد، حاجتش برآورده است.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: انگشتر عقیق مورث ایمنی است در سفر.

در حدیث دیگر از آن حضرت منقول است: هرکه انگشتری بگیرد که نگینش عقیق باشد، پریشان نشود و عاقبت کارش البته نیکو باشد.

در حدیث دیگر وارد شده است: حاکمی پی شخصی فرستاده بود به سبب جرمی، حضرت صادق عليه‌السلام فرمود: انگشتر عقیق به او برسانید. چنان کردند مکروهی به او نرسید.

در حدیث دیگر منقول است: شخصی به نزد حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمد و شکایت کرد که دزد در راه به من رسید و اموال مرا برد. حضرت فرمود: چرا انگشتر عقیق در دست نداشتی؟! که آن از هر بدی نگاه می دارد آدمی را.

به سند معتبر دیگر از آن حضرت منقول است: انگشتر عقیق در دست کنید. مادام که آدمی آن انگشتر را با خود دارد اندوهی به او نمی رسد.

در حدیث معتبر دیگر فرمود: انگشتر عقیق با خود دارید که آن اوّل کوهی است که اقرار کرده است از برای خدا به یگانگی و از برای من به پیغمبری و از برای تو یا علی! به امامت.

در حدیث معتبر از بشیر دهان منقول است که عرض کردم: کدام یک از نگین ها بر انگشت خود بنشانم؟ فرمود: چرا غافلی از عقیق سرخ و عقیق زرد و عقیق سفید؟! که این ها سه کوهند در بهشت. اما کوه عقیق سرخ، پس مشرف است بر خانه رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اما کوه عقیق زرد، پس مشرف است بر خانه حضرت فاطمه عليها‌السلام ، و اما کوه عقیق سفید، پس مشرف است بر خانه امیر المؤمنین عليه‌السلام ، و همه آن ها یک خانه است و از زیر کوهی نهری جاری است از برف سردتر و از شیر سفیدتر، و نمی خورد از آن نهرها مگر آل محمّد عليهم‌السلام و شیعیان ایشان و هر سه نهر از کوثر می آید و به یکجا می ریزد، و این سه کوه تسبیح و تقدیس و تمجید الهی می کنند و از برای محبّان آل محمّد عليهم‌السلام طلب آمرزش می کنند. پس هرکه از شیعیان آل محمّد عليهم‌السلام یکی از این عقیق ها را در دست داشته باشد، نبیند مگر خیر و نیکی و فراخی روزی و سلامتی از جمیع بلاها، و امان یابد از شر پادشاه ظالم و از هرچه، آدمی ازآن می ترسد و حذر می نماید.

در حدیث دیگر منقول است: شخصی از برابر امام محمّد باقر عليه‌السلام گذرانیدند تازیانه بسیار بر او زده بودند. حضرت فرمود: انگشتر عقیق او کجاست؟! اگر با او می بود تازیانه نمی خورد.

و در روایت دیگر از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: دستی به سوی آسمان بلند نمی شود که خدا دوست تر دارد از دستی که در آن انگشتر عقیق بوده باشد.

در حدیث معتبر از امام حسین عليه‌السلام منقول است: چون حضرت موسی عليه‌السلام بر کوه طور با حق تعالی مناجات کرد و بر زمین نظر کرد، حق تعالی از نور روی او عقیق را آفرید. پس فرمود: قسم خوردم به ذات مقدس خود که عذاب نکنم به آتش جهنّم، دستی را که انگشتر عقیق در آن باشد، اگر ولایت علی بن ابی طالب عليهما‌السلام داشته باشد.

در حدیث دیگر منقول است: جبرئیل نازل شد بر حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و گفت: یا محمّد! پروردگارم سلامت می رساند و می گوید انگشتر را به دست راست بکن و نگینش را از عقیق بکن و بگو به علی بن ابی طالب عليهما‌السلام پسر عمّت که، انگشتر را به دست راست بکند و نگینش را عقیق بکند. امیر المؤمنین عليه‌السلام پرسید: یا رسول اللَّه! عقیق کدام است؟! فرمود: کوهی است در یمن که برای خدا اقرار کرده است به یگانگی و برای من به پیغمبری و برای تو و اولاد تو به امامت و برای شیعیان تو به بهشت و برای دشمنان تو به جهنّم.

از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: نماز کسی که انگشتر عقیق در دست داشته باشد بر نماز جماعتی که غیر عقیق در دست داشته باشند به چهل درجه زیادتی دارد.

سلیمان اعمش روایت کند: در خدمت امام جعفر صادق عليه‌السلام بودم در خانه منصور عباسی، پس شخصی را بیرون آوردند که تازیانه خورده بود. حضرت فرمود: ای سلیمان! ببین که انگشترش چه نگین دارد؟ گفتم: یابن رسول اللَّه! عقیق نیست. فرمود: ای سلیمان! اگر عقیق بود تازیانه اش نمی زدند. او را گفتم: یابن رسول اللَّه! دیگر بفرما. فرمود: ای سلیمان! انگشتر عقیق امان می بخشد از دست بریدن. گفتم: دیگر بفرما. فرمود: ای سلیمان! انگشتر عقیق امان می بخشد از خون. گفتم: دیگر بفرما. فرمود: ای سلیمان! خدای عزّوجلّ دوست می دارد بلند کند به دعا به سوی او، دستی را که در او نگین عقیق باشد. گفتم: دیگر بفرما. فرمود: عجب دارم از دستی که در آن عقیق باشد چگونه خالی می ماند از دینار و درهم. گفتم: یابن رسول اللَّه دیگر بفرما. فرمود: ایمن می گرداند از فقر. گفتم: یابن رسول اللَّه! روایت کنم این حدیث را از جدّت حسین بن علی از پدرش امیرالمؤمنین عليهم‌السلام ؟ فرمود: بلی.

در روایت دیگر منقول است: دو رکعت نماز با انگشتر عقیق بهتر است از هزار رکعت که با آن نباشد.

فصل چهارم: فضیلت یاقوت و زبرجد و زمرد

در حدیث معتبر از حضرت علی بن موسی الرضا عليه‌السلام منقول است: انگشتر یاقوت در دست کنید که پریشانی را زایل می کند.

از امام جعفر صادق عليه‌السلام مروی است: سنّت است انگشتر یاقوت در دست داشتن.

از امام موسی کاظم عليه‌السلام منقول است: انگشتر زمرّد در دست کردن موجب آسانی است که در آن هیچ دشواری نباشد.

در حدیث دیگر از امام رضا عليه‌السلام به همین لفظ وارد شده است، امّا به لفظ زبرجد. و فرمود: انگشتر زمرد در دست داشتن، فقر را به توانگری بدل می کند. و فرمود: هرکه انگشتری یاقوت زرد در دست کند فقیر نشود.

فصل پنجم: فضیلت فیروزه و جزع یمانی

از امام جعفر صادق عليه‌السلام منقول است: هرکه انگشتر فیروزه در دست کند دستش فقیر نشود.

از حسن بن علی بن مهران منقول است: به خدمت امام موسی کاظم عليه‌السلام رفتم، در انگشت آن حضرت انگشتری دیدم که نگینش فیروزه بود و نقشش «اَللَّهُ المَلِکُ» بود، بسیار نظر کردم در آن انگشتر. فرمود: چه نظر می کنی؟ گفتم: امیر المؤمنین عليه‌السلام انگشتر فیروزه داشته است که نقشش «اَللَّهُ الْمَلِکُ» بوده است. فرمود: آن را می شناسی؟ گفتم: نه. فرمود: همان انگشتر است، و این سنگی است که جبرئیل برای رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به هدیه آورد از بهشت و آن حضرت به امیر المؤمنین عليه‌السلام بخشید.

از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: انگشتر جزع یمانی در دست کنید که رد نمی کند مگر متمرّدان شیاطین را.

از امام رضا عليه‌السلام منقول است که امیر المؤمنین عليه‌السلام فرمود: رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بیرون آمدند و انگشتر جزع یمانی در دست کرده بودند و با ما نماز کردند و چون از نماز فارغ شدند، انگشتر را به من دادند و فرمودند: این انگشتر را در دست راست خود کن و با آن نماز بکن که نماز در جزع یمانی برابر هفتاد نماز است و تسبیح و استغفار می کند و ثوابش برای صاحبش نوشته می شود.

علی بن محمد حمیری گفت: دختر جعفر بن محمود را خواستم و بسیار او را دوست می داشتم و فرزند از او به وجود نمی آمد. به خدمت امام علی نقی عليه‌السلام رفتم و این مطلب را عرض کردم، پس تبسم نمود و فرمود: بگیر انگشتری که نگینش فیروزه باشد و بر آن نقش کن این آیه را: ( رَبِّ لاتَذَرْنِی فَرْداً وَاَنْتَ خَیرُ الوارِثِینَ ) [انبیاء / آیه 89] چنان کردم، یک سال نگذشت که از آن زن پسری به وجود آمد.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: خداوند عالمیان می فرماید: من شرم می کنم از دستی که به سوی من بلند شود به دعا و در آن دست انگشتر فیروزه باشد پس او را نا امید برگردانم.

فصل ششم: فضیلت دُر نجف و بلور و حدید صینی و سایر نگین ها

به سند معتبر از مفضل بن عمر منقول است که گفت: روزی به خدمت حضرت صادق عليه‌السلام رفتم و انگشتر فیروزه در دست داشتم. فرمود: ای مفضل! فیروزه سیرگاه دیده های مردان و زنان مؤمنه است یا دور گرداننده دردهاست از دیده های ایشان و من دوست می دارم برای هر مؤمن که پنج انگشتر در دست داشته باشد: یاقوت و آن فاخرترین همه است و عقیق و آن خالص تر است برای خدا و برای ما اهل بیت عليهم‌السلام و فیروزه و آن چشم را قوت می دهد و سینه را گشایش می دهد و قوت دل را زیاد می کند و چون پی کاری رود آن را در دست کند پس چون برگردد حاجتش برآورده شده است و حدید صینی و آن را دوست نمی دارم که همیشه در دست داشته باشد و لیکن بد نمی دانم در دست کردن آن را در وقتی که به دیدن کسی رود که از او ترسد از اهل شر، برای آن که شر او ساکن می شود و حدید صینی شیاطین را دور می کند و به این سبب دوست می دارم که داشته باشم، پنجم آن درّی که در نجف اشرف خدا ظاهر می سازد، به درستی که هرکه آن را دست کند، به هر نظر کردنی به آن، خداوند عالمیان زیارتی یا حجی یا عمره ای در نامه عمل او بنویسد که ثوابش ثواب پیغمبران و صالحان باشد و اگر خدا رحم نمی کرد بر شیعیان ما هر آینه هر نگین از آن به قیمت بسیار می رسد و لیکن خدا ارزان کرده است برای ایشان که توانگر و فقیر ایشان توانند در دست کرد.

ابوطاهر می گوید: این حدیث را به امام حسن عسکری عليه‌السلام عرض کردم، فرمود: این حدیث جدّم حضرت صادق عليه‌السلام است. گفتم: شما هیچ چیز را بر عقیق سرخ اختیار نمی فرمایید؟ فرمود: بلی، برای فضیلت بسیاری که در آن وارد شده. به درستی که پدرم خبر داد مرا، اوّل کسی که انگشتر عقیق در دست کرد حضرت آدم عليه‌السلام بود، دید در عرش نوشته است: «اَنَا اللَّهُ لا اِلهَ اِلّا اَنَا وَحْدِی، مُحَمَّدٌ صَفْوَتِی مِنْ خَلْقِی، اَیدْتُهُ بِاَخِیهِ عَلِی وَنَصَرْتُهُ بِهِ» تا آخر نام های پنج گانه آل عبا، پس چون از آن درخت میوه خورد و به زمین آمد، متوسل شد به سوی خدا به این نام های مبارک، و به برکت این نام ها خدا توبه اش را قبول کرد. پس حضرت آدم عليه‌السلام انگشتری از نقره ساخت و نگینش را از عقیق سرخ کرد و این نامهای پنجگانه را بر آن نقش کرد و آن انگشتر را در دست راست خود کرد. پس این سنتی شد که پرهیزکاران از فرزندانش همه به سنّت او عمل کردند.

از امام جعفر صادق عليه‌السلام منقول است: نیکو نگینی است بلور.

و از حسین بن عبد اللَّه منقول است: سؤال کردم از امام علی نقی عليه‌السلام که آیا خوب است انگشتر کردن سنگ ریزه که از چاه زمزم بیرون آرند؟ فرمود: بلی، اما چون خواهد که تطهیر کند از دست بیرون آورد، یعنی اگر در دست چپ باشد.

فصل هفتم: آنچه سزاوار است که در نگین نقش کنند

حسین بن خالد به خدمت امام رضا عليه‌السلام عرض کرد: آیا جایز است شخصی استنجا کند و در دستش انگشتری باشد که نقش نگینش «لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ» باشد؟ حضرت فرمود: خوب نمی دانم این را از برای او. گفت: مگر رسول خدا و پدران شما - عليهم‌السلام - با انگشتر استنجا نمی کردند؟ فرمود: بلی ولیکن ایشان انگشتر را در دست راست می کردند. پس از خدا بترسید و افترا بر ایشان مبندید. پس فرمود: نقش نگین حضرت آدم عليه‌السلام «لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ» بود، با خود از بهشت آورده بود.

و حضرت نوح عليه‌السلام چون به کشتی سوار شد، حق تعالی به او وحی فرمود: ای نوح! چون از غرق شدن بترسی، هزار مرتبه «لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ» بگو، پس دعا کن تا من تو را و مؤمنان را از غرق شدن نجات دهم. پس چون کشتی به راه افتاد، باد تندی وزید، حضرت نوح عليه‌السلام از غرق شدن ترسید و او را مجال آن نشد که هزار مرتبه «لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ» بگوید. به زبان سریانی گفت: «هلولیا ألفاً ألفاً یا ماراثقاً»، پس طوفان برطرف شد و کشتی به راه افتاد، پس حضرت نوح عليه‌السلام فرمود: سخنی که خدا مرا به آن نجات بخشید سزاوار است که همیشه با من باشد، پس در انگشتر خود ترجمه آن را به عربی نقش کرده: «لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ اَلْفَ مَرَّةٍ یا رَبِّ اَصْلِحْنِی».

و حضرت ابراهیم عليه‌السلام را چون در کفه منجنیق گذاشتند که در آتش اندازند، جبرئیل به خشم آمد. حق تعالی به او وحی فرمود: چه چیز باعث غضب تو گردیده است؟ گفت: پروردگارا! خلیل تو است و هیچ کس نیست در این وقت که تو را به یگانگی پرستد به غیر از او. دشمن خود و دشمن او را بر او مسلط گردانیده. پس خداوند عالم به او وحی فرستاد که ساکت باش. کسی تعجیل در امور می کند که مثل تو بنده من است؟ هرگاه که خواهم او را می گیرم. پس جبرئیل خاطرش مطمئن شد و به جانب ابراهیم ملتفت شد. گفت: آیا تو را حاجتی و کاری در این وقت هست؟ فرمود: به تو نه. پس حق تعالی انگشتری برای او فرستاد که در آن، شش حرف نقش شده بود: «لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ، لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ، فَوَّضْتُ اَمْرِی اِلَی اللَّهِ، اَسْنَدْتُ ظَهْرِی اِلَی اللَّهِ، حَسْبِی اللَّهُ». پس خدا وحی نمود که انگشتر را در دست کن که آتش را بر تو سرد و سلامت می گردانم.

و نقش نگین حضرت موسی عليه‌السلام دو حرف بود که از تورات بیرون آورده، «اِصْبِرْ تُوجَرْ اُصْدُقْ تُنْجَ؛ صبر کن تا مزد یابی، راست بگو تا نجات یابی». و نقش نگین حضرت سلیمان عليه‌السلام این بود؛ «سُبْحانَ مَنْ اَلْجَمَ الجِنَّ بِکَلِماتِهِ». و نقش نگین حضرت عیسی عليه‌السلام دو حرف بود که از انجیل بیرون آورده بود: «طُوبی لِعَبْدٍ ذُکِرَ اللَّهُ مِنْ اَجْلِهِ وَوَیلٌ لِعَبْدٍ نُسِی اللَّهُ مِنْ اَجْلِهِ؛ خوشا حال بنده ای که یاد کرده شود خدا به سبب او. و وای بر بنده ای که خدا فراموش شود از خاطره ها به سبب او».

و نقش نگین حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم این بود: «لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ». و نقش نگین امام حسن عليه‌السلام : «اَلعِْزَّةُ للَّهِ» بود و نقش نگین امام حسین عليه‌السلام : «اِنَّ اللَّهَ بالِغُ اَمْرِهِ». و حضرت علی بن الحسین عليهما‌السلام انگشتر پدر خود را در دست می کردند و امام محمّد باقر عليه‌السلام نیز انگشتر امام حسین عليهما‌السلام را در دست می کردند. و نقش انگشتر امام جعفر صادق عليه‌السلام : «اَللَّهُ وَلِیی وَعِصْمَتِی مِنْ خَلْقِهِ» بود و نقش انگشتر امام موسی کاظم عليه‌السلام : «حَسْبِی اللَّهُ» بود. پس جناب امام رضا عليه‌السلام دست دراز کردند و نمودند انگشتر پدر خود را که در دست داشتند.

و در حدیث صحیح از امام جعفر صادق عليه‌السلام منقول است: نقش نگین حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : «مُحَمّدٌ رَسُولُ اللَّهِ» بود، و نقش نگین امیر المؤمنین عليه‌السلام : «اَللَّهُ المَلِکُ» بود، و نقش نگین امام محمّد باقر عليه‌السلام : «اَلعِزَّةُ للَّهِ » بود.

و در حدیث معتبر دیگر منقول است: از آن حضرت پرسیدند: آیا کراهت دارد که کسی در نگین غیر نام خود و پدر خود چیزی نقش کند؟ حضرت فرمود: نقش انگشتر من: «اَللَّهُ خالِقُ کُلِّ شَی ءٍ» است، و نقش انگشتر پدرم: «اَلعِزَّةُ للَّهِ » بود، و نقش انگشتر امام زین العابدین عليه‌السلام : «اَلحَمْدُ للَّهِ  العَلِی» بود، و نقش انگشتر امام حسن و امام حسین عليهما‌السلام : «حَسْبِی اللَّهُ» بود، و نقش انگشتر امیر المؤمنین عليه‌السلام : «اَللَّهُ المَلِکُ» بود.

در روایت معتبر دیگر منقول است: نقش نگین امام جعفر صادق عليه‌السلام این کلمات بود: «اَللَّهُمَّ اَنْتَ ثِقَتِی فَقِنِی شَرَّ خَلْقِکَ».

در حدیث صحیح از امام رضا عليه‌السلام منقول است: نقش نگین امام جعفر صادق عليه‌السلام : «اَنْتَ ثِقَتِی فَاعْصِمْنِی مِنَ النّاسِ» بود، و نقش نگین امام موسی کاظم عليه‌السلام : «حَسْبِی اللَّهُ» بود و در زیرش شکل گلی و در بالایش هلالی نقش کرده بود.

در حدیث صحیح دیگر منقول است: نقش نگین امام رضا: «ما شآءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ» بود.

و در حدیث معتبر دیگر از امام رضا عليه‌السلام منقول است: نقش نگین امام زین العابدین عليه‌السلام این بود: «خَزِی وَشَِقی قاتِلُ الحُسَینِ بْنِ عَلِی».

عبد اللَّه بن سنان می گوید: حضرت صادق عليه‌السلام انگشتر حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را به من نمود، نگین سیاهی داشت و در دو سطر نوشته بود: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ».

در حدیث معتبر منقول است: حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نهی فرمود از آن که صورت چیزی از حیوانات را بر آن انگشتر نقش کنند.

و از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: عقل مردان را در سه چیز امتحان می توان کرد: در درازی ریشش و نقش انگشترش و کینتش.

در حدیث دیگر فرمود: هرکه نقش کند بر انگشترش: «ما شآءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ» ایمن شود از فقر شدید.

و از جانب امام رضا عليه‌السلام منقول است: نقش نگین امام محمّد باقر عليه‌السلام چنین بود: «ظَنِّی بِاللَّهِ حَسَنٌ وَبِالنَّبِی المُؤْتَمَنِ وَبِالوَصِی ذِی المِنَنِ وَبِالحُسَینِ وَالحَسَنِ».

در روایت دیگر از امام محمّد باقر عليه‌السلام مروی است: انگشتر امیر المؤمنین عليه‌السلام از نقره بود، نقشش: «نِعْمَ القادِرُ اللَّهُ» بود. و در بعضی روایات وارد است که نقش نگین امیر المؤمنین عليه‌السلام : «اَلمُلْکُ للَّهِ » بود.

در روایت دیگر، انگشتری داشت از حدید صینی سفید صاف، این کلمات در آن نقش فرموده بود در هفت سطر، و در جنگ ها و شدّت ها در دست می کردند. کلمات این است: «اَعْدَدْتُ لِکُلِّ هَوْلٍ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ، وَلِکُلِّ کَرْبٍ لا حَوْلَ وَلا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ، وَلِکُلِّ مُصِیبَةٍ نازِلَةٍ حَسْبِی اللَّهُ، وَلِکُلِّ ذَنْبٍ کَبِیرَةٍ اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ، وَلِکُلِّ هَمٍّ وَغَمٍّ قادِحٍ ما شآءَ اللَّهُ، وَلِکُلِّ نِعْمَةٍ مُتَجَدِّدَةٍ اَلحَمْدُ للَّهِ، ما بِعَلِی بْنِ اَبِی طالِبٍ مِنْ نِعَمِ اللَّهِ فَمِنَ اللَّهِ».

و از اسماعیل بن موسی منقول است: انگشتر امام جعفر صادق عليه‌السلام تمامش از نقره بود و بر آن نقش بود: «یا ثِقَتِی قِنِی شَرَّ جَمِیعِ خَلْقِکَ».

و از امام باقر عليه‌السلام منقول است: هرکه در انگشتر خود آیه ای از قرآن نقش کند، آمرزیده شود.

ابن طاووس رحمه الله به روایت قاسم بن العلا نقل کرده است از صافی، خادم امام علی نقی عليه‌السلام که رخصت طلبیدم از آن حضرت، که به زیارت جدّش امام رضا عليه‌السلام بروم. فرمود: با خود انگشتری داشته باش که نگینش عقیق زرد باشد و نقش نگین: «ما شآءَ اللَّهُ لا قُوَّةَ اِلّا بِاللَّهِ اَسْتَغْفِرُ اللَّهَ» باشد، و بر روی دیگر نگین محمّد و علی عليهما‌السلام نقش کرده باشد. چون این انگشتر را با خود داری، امان یابی از شرّ دزدان و راه زنان. و برای سلامتی تو تمام تر است و دین تو را حفظ کننده تر است.

خادم گفت: بیرون آمدم و انگشتری که حضرت فرمود، به هم رسانیدم و برگشتم که وداع کنم. چون وداع کردم و دور شدم، فرمود که مرا برگردانند. چون برگشتم. گفت: ای صافی! گفتم: لبّیک ای آقای من! فرمود: باید انگشتر فیروزه هم با خود داشته باشی به درستی که در میان طوس و نیشابور، شیری بر خواهد خورد به تو و قافله را منع خواهد کرد از رفتن، تو پیش برو و این انگشتر را به شیر بنما و بگو: مولای من می گوید که دور شو از راه. و باید که بر یک طرف نگین فیروزه: «اَللَّهُ المَلِکُ» نقش کنی، و بر طرف دیگر: «اَلمُلْکُ للَّهِ  الواحِدِ القَهّارِ». زیرا نقش انگشتر امیر المؤمنین عليه‌السلام : «اَللَّهُ المَلِکُ» بود، چون خلافت آن جناب برگشت، «اَلمُلْکُ للَّهِ  الواحِدِ القَهّارِ» نقش کرد و نگینش فیروزه بود. چنین نگینی امان بخشد از حیوانات درّنده، و باعث ظفر و غلبه در جنگ ها شود.

خادم گفت: رفتم به سفر. به خدا سوگند! که در همان مکان که حضرت فرموده بود، شیر بر سر راه آمد، آنچه فرموده بود، به عمل آوردم و شیر برگشت. چون از زیارت برگشتم، آنچه گذشته بود، به خدمت آن جناب عرض کردم. فرمود: یک چیز ماند که نقل نکردی، اگر خواهی من نقل کنم؟ گفتم: ای آقای من! شاید فراموش کرده باشم. فرمود: شبی در طوس نزدیک روضه امام رضا عليه‌السلام خوابیده بودی. گروهی از جنّیان به زیارت قبر می رفتند. آن نگین را در دست تو دیدند و نقش آن را خواندند. پس آن را از دست تو به در آوردند و بردند به نزد بیماری که داشتند، و آن انگشتر را در آب شستند و آب را به بیمار خود خوراندند و بیمارشان صحّت یافت. پس انگشتر را برگرداندند. و تو در دست راست کرده بودی، ایشان در دست چپ تو کردند. چون بیدار شدی بسیار تعجّب کردی و سببش را ندانستی و بر بالین خود یاقوتی یافتی و آن را برداشتی و الحال همراه تو است، ببر بازار و آن را به هشتاد اشرفی خواهی فروخت. و این یاقوت، هدیه آن جنّیان است که برای تو آورده بودند. خادم گفت: یاقوت را بردم به بازار و هشتاد اشرفی فروختم.

و ایضاً سید بن طاووس رحمه الله روایت کرده است: شخصی آمد به خدمت امام جعفر صادق عليه‌السلام و گفت: من می ترسم از حاکم شهر جزیره. و می ترسم که دشمنان من او را با من به خشم آورند. و ایمن نیستم از آن که مرا بکشند. آن جناب فرمود: انگشتری بساز که نگین آن، حدید صینی باشد. و بر روی نگین، سه سطر نقش کن. در سطر اوّل «اَعُوذُ بِجَلالِ اللَّهِ» و در سطر دوم «اَعُوذُ بِکَلِماتِ اللَّهِ» و در سطر سوم «اَعُوذُ بِرَسُولِ اللَّهِ» و در زیر نگین دو سطر نقش کن، سطر اوّل «آمَنْتُ بِاللَّهِ وَکُتُبِهِ» و سطردوم «اِنِّی واثِقٌ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ» و در سطر سوم، زیر نگین نقش کن «اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلَّا اللَّهُ مُخْلِصاً». و در دست کن آن انگشتر را در هر حاجتی که بر تو دشوار شود و در وقتی که از آزار احدی از مردم ترسی. و به درستی که حاجت هایت برآورده می شود، و ترس هایت به ایمنی مبدّل می شود. و زنی که زاییدن بر او دشوار شود، بر او بندید که به مشیت خدا به زودی وضع حمل او می شود. و همچنین دفع می کند اثر چشم بد را. و حذر کن که نجاستی و چربی به آن نگین نرسد. و با خود به حمّام و بیت الخلاء مبر. و خوب محافظت نما آن را که از اسرار خدا است. و شما شیعیان، از دشمنان خود می ترسید بر جان خود که باید که این انگشتر را داشته باشید، و از دشمنان پنهان دارید. و تعلیم مکنید، مگر به کسی که اعتماد بر او داشته باشید. راوی حدیث گفت: من تجربه کردم و اثرش را یافتم.

از امام محمّد باقر عليه‌السلام روایت کرده است: هرکه صبح کند، در دستش انگشتر عقیق باشد، که در انگشت دست راست کرده باشد، پیش از آن که نظرش بر کسی بیفتد، نگین آن را به جانب کف دست بگرداند و به آن نظر کند و سوره قدر را تا آخر بخواند. پس بگوید؛ «آمَنْتُ بِاللَّهِ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ وَکَفَرْتُ بِالجِبْتِ وَالطّاغُوتِ وَآمَنْتُ بِسِرِّ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَلانِیتِهِمْ وَظاهِرِهِمْ وَباطِنِهِمْ وَاَوَّلِهِمْ وَآخِرِهِمْ» چون چنین کند، خداوندِ عالمیان، او را نگاه دارد آن روز، از شرّ آنچه از آسمان نازل می شود و آنچه بالا می رود به سوی آسمان و آنچه در زمین فرو می رود و آنچه از زمین بیرون می آید. و در حرز و حمایت خدا باشد تا شام.

و در حدیث دیگر منقول است هرکه انگشتری از عقیق بسازد و در نگین آن نقش کند: «مُحَمَّدٌ نَبِی اللَّهِ وَعَلِی وَلِی اللَّهِ»، خدا او را از مرگ بد، نگاه دارد و نمیرد مگر بر دین حق.

فصل هشتم: در زیور طلا و نقره پوشیدن و به زنان و اطفال پوشانیدن

در حدیث صحیح منقول است که از امام جعفر صادق عليه‌السلام پرسیدند: آیا جایز است که پسران نابالغ را زیور و طلا بپوشانند؟ فرمود: امام زین العابدین عليه‌السلام زینت می فرمود زنان و اطفال خود را به زیور طلا و نقره.

و در حدیث صحیح دیگر از آن جناب پرسیدند در این باب. فرمود: پدرم امام محمّد باقر عليه‌السلام زنان و فرزندان خود را زیور طلا و نقره می پوشانیدند.

در حدیث صحیح دیگر منقول است که از آن حضرت پرسیدند از زیور کردن زنان به طلا و نقره، فرمود: باکی نیست.

و در حدیث معتبر دیگر از آن جناب منقول است: سر غلاف شمشیر حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و دسته اش از نقره بود، و در میان حلقه ها نقره داشت. و زره آن جناب سه حلقه نقره در پیش و دو حلقه در عقب داشت.

از حضرت رضا عليه‌السلام منقول است: ذوالفقار را جبرئیل برای رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از آسمان آورد. و زیورش از نقره بود.

و درحدیث حسن ازآن حضرت منقول است: باکی نیست زیورکردن شمشیر به طلا و نقره.

و در حدیث دیگر فرمود: زیور شمشیر حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تمام از نقره بود؛ دسته اش و سر دسته اش.

در حدیث معتبر دیگر فرمود: باکی نیست زینت کردن قرآن ها و شمشیرها را به طلا و نقره.

و به سند موثّق دیگر از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: همیشه زنان زیور می پوشیدند.

در حدیث معتبر از فضل بن یسار منقول است: از امام جعفر صادق عليه‌السلام پرسید؛ از کرسی که در آن طلا باشد، آیا می توان در خانه نگاه داشت؟ حضرت فرمود: اگر طلا باشد، نه. و اگر آب طلا بر آن مالیده باشند، باکی نیست.

در حدیث دیگر از آن حضرت منقول است: سزاوار نیست زن خود را معطّل بگذارد و زینت نکند، اگرچه گردن بندی داشته باشد که در گردن ببندد، و سزاوار نیست که دستش از خضاب خالی باشد، اگرچه به مالیدن حنا باشد، هرچند سالدار باشد.

در روایت معتبر وارد شده است: جایز است دندان ها را طلا به یکدیگر ببندد، بدان که در باب زیور طلا احوط و اولی آن است که مردان اجتناب نمایند، اگرچه در شمشیر و مصحف باشد.

فصل نهم: آداب سرمه کشیدن

در حدیث معتبر از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سرمه سنگ به چشم می کشیدند و در وقت خواب طاق طاق.

در حدیث معتبر از حسن بن جَهم منقول است که گفت: امام رضا عليه‌السلام میلی از آهن به من نمودند و سرمه دانی از استخوان. و فرمود: این ها از امام کاظم عليه‌السلام بود. به این میل سرمه بکش.

به سند صحیح از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: سرمه کشیدن در شب، چشم را نفع می رساند. و در روز زینت است.

و در حدیث معتبر دیگر از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: سرمه سنگ در دیده کشیدن، دهان را خوشبو و مژگان را محکم می کند.

به سند موثّق از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: سرمه کشیدن، دهان را شیرین می کند.

در حدیث دیگر فرمود: سرمه کشیدن، موی مژگان را می رویاند و بینایی را تند می کند. و اعانت می کند بر طول دادن سجود.

در حدیث دیگر فرمود: سرمه سنگ، چشم را جلا می دهد. و موی مژه را می رویاند. و آب ریختن چشم را، زایل می کند.

در روایت دیگر فرمود: سرمه کشیدن، قوّت جماع را زیاد می کند. و فرمود: هرکه هر شب سرمه سنگ را که مشک نداشته باشد در دیده بکشد، چشمش هرگز آب سیاه نیاورد.

در حدیث معتبر از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: هرکه سرمه کشد، باید طاق بکشد، و اگر چنین هم نکند، باکی نیست.

در حدیث صحیح منقول است: حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پیش از خواب، سرمه می کشید. چهار میل در دیده راست و سه میل در دیده چپ.

در حدیث معتبر از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: چهار چیز است که صورت را نورانی می کند: نظر کردن در روی نیکو و در آب جاری و در سبزه زار و سرمه کشیدن وقت خواب.

از امام رضا عليه‌السلام منقول است: هرکه ایمان به خدا و روز قیامت دارد، باید سرمه بکشد.

حضرت صادق عليه‌السلام فرمود: سرمه کشیدن در وقت خواب، امان می دهد از آب آوردن چشم.

از امام رضا عليه‌السلام منقول است: هرکه را ضعف در باصره به هم رسد، هفت میل از سرمه سنگ، وقت خواب در چشم کشد، چهار در چشم راست و سه در چشم چپ.

از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در هر چشم سه میل می کشیدند در وقت خواب.

روایت دیگر وارد شده است: سه میل در چشم راست و دو میل در چشم چپ می کشید.

حضرت صادق عليه‌السلام فرمود: بر شما باد به مسواک کردن که چشم را جلا می دهد، و بر شما باد به سرمه کشیدن که دهان را خوشبو می کند. زیرا چون مسواک می کند آدمی، بلغم نازل می شود از چشم و جلا می یابد. و چون سرمه می کشد، بلغم از چشم برطرف می شود و به دهان نازل می شود و دهان خوشبو بشود.

در فقه الرضا عليه‌السلام مذکور است: چون اراده نمایی که سرمه بکشی، میل را به دست راست بگیر و در سرمه دان بزن و بگو: «بِسْمِ اللَّهِ». چون میل را در چشم کشی بگو: «اَللَّهُمَّ نَوِّرْ بَصَرِی وَاجْعَلْ فِیهِ نُوراً اَبْصِرُ بِهِ حَقَّکَ وَاهْدِنِی اِلی طَرِیقِ الحَقِّ وَارْشُدْنِی اِلی سَبِیلِ الرَّشادِ، اَللَّهُمَّ نَوِّرْ عَلَی دُنْیای وَآخِرَتِی».

در مکارم الاخلاق روایت کرده که این دعا را بخواند در وقت سرمه کشیدن: «اَللَّهُمَّ اِنِّی اَسْأَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ اَنْ تَجْعَلَ النُّورَ فِی بَصَرِی وَالبَصِیرَةَ فِی دِینِی وَالیقِینَ فِی قَلْبِی وَالاِخْلاصَ فِی عَمَلِی وَالسَّلامَةَ فِی نَفْسِی وَالسَّعَةَ فِی رِزْقِی وَالشُّکْرَ لَکَ اَبَداً ما اَبْقَیتَنِی».

فصل دهم: آداب نظر به آیینه کردن

به سند معتبر از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است که رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: خداوند عالمیان واجب گرداند بهشت را از برای جوانی که بسیار نظر در آینه کند و حمد خدا بسیار گوید بر آن که خدا او را به صورت نیکو آفریده و او را معیوب نگردانیده است.

در بعضی از روایات مذکور است: حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نظر می کردند در آینه و موی سر مبارک و ریش را شانه می کردند و از برای اصحاب خود و زنان خود، خود را می ساختند و می فرمودند: خدا می پسندد و دوست می دارد از بنده اش، که چون به نزد برادران مؤمن رود، از برای ایشان زینت کند و خود را بسازد.

از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: چون در آینه نظر کند، باید بگوید: «اَلحَمْدُ للَّهِ  الَّذِی خَلَقَنِی فَأَحْسَنَ خَلْقِی، وَصَوَّرَنِی فَأَحْسَنَ صُورَتِی، وَزانَ مِنِّی ما شانَ مِنْ غَیرِی، وَاَکْرَمَنِی بِالاِسْلامِ».

در فقه الرضا عليه‌السلام و غیر آن مذکور است: چون خواهی در آینه نظر کنی، آینه را به دست چپ بگیر و بگو: «بِسْمِ اللَّهِ»، پس چون در آن نظر کنی، دست راست را بر پیش سر بگذار و بر رو بکش و ریش خود را به دست راست بگیر و در آینه نظر کن و بگو: «اَلْحَمْدُ للَّهِ  الَّذِی خَلَقَنِی بَشَراً سَوِیاً، وَزَینَنِی وَلَمْ یشِنِی، وَفَضَّلَنِی عَلی کَثِیرٍ مِنْ خَلْقِهِ، وَمَنَّ عَلَی بِالاِسْلامِ، وَرَضِیهُ لِی دِیناً». پس آینه را از دست بگذار و بگو: «اَللَّهُمَّ لا تُغَیرْ ما بِنا مِنْ نِعَمِکَ وَاجْعَلْنا لِأَنْعُمِکَ مِنَ الشّاکِرِینَ وَلِآلآئِکَ مِنَ الذّاکِرِینَ».

در روایت دیگر وارد شده است: آینه را به دست چپ می گیری، چون روی خود را در آینه دیدی بگو: «اَلحَمْدُ للَّهِ  الَّذِی اَحْسَنَ وَاَکْمَلَ خَلْقِی، وَحَسَّنَ خَلْقِی، وَخَلَقَنِی خَلْقاً سَوِیاً، وَلَمْ یجْعَلْنِی جَبّاراً شَقِیاً. اَلحَمْدُ للَّهِ  الَّذِی زَینَ مِنِّی ما شانَ مِنْ غَیرِی، اَللَّهُمَّ کَما اَحْسَنْتَ خَلْقِی فَصَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَحَسِّنْ خُلْقِی، وَتَمِّمْ نِعْمَتَکَ عَلَی، وَزَینِی فِی عُیونِ خَلْقِکَ، وَجَمِّلْنِی فِی عُیونِ بَرِیتِکَ، وَارْزُقْنِی القَبُولَ وَالمَهابَةَ وَالرَّأْفَةَ وَالرَّحْمَةَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمِینَ».

در روایت دیگر منقول است: حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به امیر المؤمنین عليه‌السلام فرمود: یا علی! چون در آینه نظر کنی بگو: «اَللَّهُمَّ کَما حَسَّنْتَ خَلْقِی فَحَسِّنْ خُلْقِی وَرِزْقِی».

فصل یازدهم: فضیلت خضاب کردن مردان و زنان

بدان که مردان را خضاب موی سر و ریش، سنّت مؤکّد است، و زنان را خضاب موی سر و دست و پا سنّت است، و مردان را خضاب دست و پا کراهت دارد، مگر اندک رنگی که بعد از نوره بر جمیع بدن، سنّت است حنا مالیدن از آن رنگ در دست بماند که رنگ ناخن به سرخی مایل شود، چنانچه به سندهای معتبر از حضرت رسالت صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: چهار چیز است که از سنت های پیغمبران است: بوی خوش کردن و نزدیکی به زنان و مسواک کردن و خضاب کردن به حنا.

در حدیث دیگر از آن حضرت منقول است: یک درهم در خضاب صرف شود بهتر است از هزار درهم که در راه خدا صرف نمایند و در آن چهارده خصلت هست: باد را از گوش دور می کند و غبار را از چشم برطرف می کند و چشم را جلا می دهد و بینی را نرم می کند و دهان را خوشبو می کند و بُن دندان را محکم می کند و گَند زیر بغل را دفع می کند و گم می کند وسوسه شیطان را، و ملائکه به سبب آن شاد می شوند و سبب خوشحالی مؤمنان و خشم کافران می شود و زینت است و بوی خوش است و موجب خلاصی از عذاب قبر می شود و نکیر و منکر شرم می کنند از آن.

در حدیث دیگر فرمود: موی سفید خود را رنگ کنید و شبیه مشوید به یهودان.

و حسن بن جهم گفت: به خدمت امام رضا عليه‌السلام رفتم، دیدم آن حضرت خضاب ریش به رنگ سیاه کرده بودند، پس فرمود: در خضاب کردن اجر عظیم هست و خود را ساختن، موجب زیادتی عفت زنان است و جمعی از زنان دست از عفت برداشتند به سبب این که شوهران ایشان خود را برای ایشان نمی آراستند. عرض کرد که به ما رسیده است که حنا، موی سفید را زیاد می کند، حضرت فرمود: موی سفید خود زیاد می شود بی حنا.

در حدیث دیگر منقول است: شخصی خدمت حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آمد، حضرت نظر کرد، دید موی سفید در ریش او به هم رسیده است، فرمود: این موی سفید نور است. پس فرمود: هرکه در اسلام یک موی سفید در ریش او به هم رسد، از برای او نوری باشد در قیامت. پس آن شخص به حنا خضاب کرد و به نزد آن حضرت آمد فرمود: هم نور است و هم اسلام. پس رفت و خضاب سیاه کرد و آمد، فرمود: نور است و اسلام است و ایمان است و محبوب می گرداند به سوی زنان و خوف و بیم می افکند در دل کافران.

در حدیث معتبر منقول است: گروهی به خدمت امام حسین عليه‌السلام آمدند، دیدند که آن حضرت به سیاهی خضاب کرده است. در این باب از آن حضرت سؤال کردند، دست را بر ریش خود گذاشته و فرمود: امر کرد رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در یکی از جنگ ها که مسلمانان به سیاهی خضاب کنند تا باعث غلبه ایشان شود بر کافران.

در حدیث حسن منقول است: از حضرت صادق عليه‌السلام پرسیدند: خضاب سر و ریش آیا سنّت است؟ فرمود: بلی. امیر المؤمنین عليه‌السلام برای آن خضاب نمی فرمودند که رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده بود: یا علی! موی ریش تو از خون سرت خضاب خواهد شد، انتظار آن خضاب را می کشید. و امام حسین و امام محمّد باقر عليهما‌السلام هر دو خضاب می کردند.

در حدیث دیگر منقول است: امیر المؤمنین عليه‌السلام فرمود: من برای آن خضاب نمی کنم که هنوز صاحب عزایم در وفات جناب رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم .

در احادیث بسیار منقول است: حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خضاب می فرمودند.

در حدیث معتبر منقول است: حضرت صادق عليه‌السلام نظر کردند به مردی که از حمام بیرون آمده بود و دست هایش را حنا بسته بود. حضرت فرمود: آیا تو را خوش می آید که خدا تو را چنین خلق کند؟ گفت: نه واللَّه، ولیکن خبر به ما رسیده است هرکه داخل حمام شود باید که اثر حمام بر او دیده شود، یعنی حنا. حضرت فرمود: غلط فهمیده ای، بلکه مراد آن است که چون سلامت از حمام به در آید به شکر این نعمت، دو رکعت نماز بگذارد.

در حدیث حسن منقول است که حضرت صادق عليه‌السلام فرمود: از جمله علامات بدی که در آخرالزمان ظاهر شود آن است که آثار زنان در مردان فرزندان عباس ظاهر شود، و خضاب کنند و خود را مشاطگی کنند به روش زنان، و ظاهر آن است که مراد خضاب دست و پا باشد، زیرا خضاب سر و ریش سنّت است و از علامات مردان است.

در حدیث معتبر منقول است از آن حضرت: باکی نیست در حمام خلوق به دست و پابمالد به جهت ترک هایی که در دست به هم می رسد از بابت دوا، اما خوشم نمی آید که همیشه این کار کند. و خلوق بوی خوشی بوده است که زعفران داشته است و رنگ از آن در بدن می مانده است.

در حدیث دیگر از ابی الصبا منقول است: اثر حنا در دست امام محمّد باقر عليه‌السلام دیدم، یعنی اثر ضعیفی که از حنا مالیدن بعد از دارو می ماند چنانچه بعد از این مذکور خواهد شد.

در حدیث معتبر از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: سزاوار نیست زن را، که دستش را از خضاب خالی گذارد اگر چه بمالیدن حنا باشد، هرچند که پیر باشد. و فرمود: امر کرد رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم زنان شوهردار و بی شوهر را به خضاب، اما شوهردار برای شوهرش، اما بی شوهر برای آن که دستش به دست مردان نماند.

فصل دوازدهم: کیفیت خضاب و احکام آن

در حدیث صحیح از امام جعفر صادق عليه‌السلام منقول است: باکی نیست در خضاب کردن به وسمه برای مرد پیر.

در حدیث صحیح موثّق از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: خضاب کردن به وسمه، دندان های مرا سست کرد و درهم شکست. و در چندین حدیث معتبر وارد شده است که چون جناب امام حسین عليه‌السلام شهید شد خضاب به وسمه در ریش مبارک آن جناب بود.

و حضرت صادق عليه‌السلام فرمود: خضاب کردن به وسمه موجب انس زنان است و هیبتی از آن در دل کافران به هم می رسد.

در حدیث حسن از آن جناب منقول است: خضاب کردن به حنا، ابرو و سفیدی مو را زیاد می کند. در حدیث صحیح و حسن منقول است: امام محمّد باقر عليه‌السلام خضاب به حنا می فرمودند، خضاب سرخ رنگین.

در حدیث دیگر فرمود: خضاب به حنا بوهای بد را زایل می کند و آبرو را می افزاید و دهان را خوشبو می کند و فرزند را خوش رو می گرداند.

و از امام موسی کاظم عليه‌السلام منقول است: هر زنی که علت حیضش قطع شده باشد به حنا خضاب کند تا حیضش برگردد.

در حدیث دیگر منقول است: امام حسین و امام محمّد باقر عليهما‌السلام خضاب به حنا و وسمه با هم می کردند.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: بهترین خضاب ها نزد خدا، رنگ سیاه است.

در حدیث دیگر از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رخصت فرمود زنان را، که سر خود را به سیاهی خضاب کنند.

و بدان که مشهور میان علماء آن است که جُنب را خضاب کردن مکروه است. و همچنین مکروه است در حال خضاب، جنب شدن. و از بعضی اخبار معتبره ظاهر می شود که چون حنا، رنگ خود را داده باشد بعد از آن جنب شود باکی نیست. و همچنین مکروه است زن حایض را خضاب کردن.