حلیة المتقین

حلیة المتقین0%

حلیة المتقین نویسنده:
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه: اخلاق اسلامی

حلیة المتقین

نویسنده: علامه محمد باقر مجلسی
محقق: علی عطائی اصفهانی
مترجم: علی عطائی اصفهانی
گروه:

مشاهدات: 39273
دانلود: 2522

توضیحات:

حلیة المتقین
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 19 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 39273 / دانلود: 2522
اندازه اندازه اندازه
حلیة المتقین

حلیة المتقین

نویسنده:
فارسی

باب پنجم: آداب مسواک زدن و ناخن و شارب گرفتن و سرتراشیدن و شانه کردن و...

فصل اوّل: فضیلت مسواک زدن

در احادیث معتبره از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: مسواک کردن از سنّت پیغمبران است.

و حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: پیوسته جبرئیل مرا امر به مسواک می فرمود، تا آن که ترسیدم: دندان هایم ساییده شود یا بریزد.

و در روایت دیگر فرمود: جبرئیل آن قدر مرا امر به مسواک کرد که گمان کردم که بر امّت من واجب خواهد کرد.

حضرت صادق عليه‌السلام فرمود: در مسواک دوازده خصلت است: از سنّت پیغمبران است، و پاک کننده دهان است، و جلا دهنده چشم است، و موجب خشنودی پروردگار است، و بلغم را دفع می کند، و حافظه را زیاد می کند، و دندان ها را سفید می کند، و حسنات را مضاعف می گرداند، و پوست انداختن و پوسیدن دندان را می برد، و بن دندان را محکم می کند، و اشتهای طعام را زیاد می کند، و ملائکه به آن خشنود می شوند.

در حدیث دیگر فرمود: آب ریختن چشم را برطرف می کند، و نور چشم را زیاد می کند.

و حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: چرا من دندان های شما را زرد می بینم؟! چرا مسواک نمی کنید؟! در حدیث دیگر منقول است: به امیر المؤمنین عليه‌السلام وصیت فرمود: بر تو باد به مسواک کردن برای هر نمازی.

به سند معتبر از امام موسی کاظم و امام رضا عليهما‌السلام منقول است: سنّت های حنیفه حضرت ابراهیم عليه‌السلام ده است: پنج در سر و پنج در بدن. امّا آن ها که در سر است: پس مسواک کردن، شارب گرفتن، موی سر را دو حصه کردن که جای مسح گشوده شود، و مضمضه کردن؛ یعنی آب در دهن کردن و گردانیدن و ریختن، و استنشاق کردن؛ یعنی آب در بینی کردن و بالا کشیدن. و امّا آن پنج که در بدن است: پس ختنه کردن، و پشت زهار را تراشیدن، و موی زیر بغل ها را کندن، و استنجا کردن، و ناخن گرفتن.

در روایت دیگر منقول است: آن پنج که در سر است: موی شارب گرفتن، ریش را بلند گذاشتن، موی سر را تراشیدن، مسواک کردن و خلال کردن. و آن پنج که در بدن است: موهای بدن را ازاله کردن، ختنه کردن، ناخن گرفتن، غسل جنابت کردن و استنجا با آب کردن.

از رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: اگر نه این بود که بر امّت من دشوار بود، هرآینه واجب می گردانیدم بر ایشان که در وقت هر نماز مسواک بکنند.

و از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: چون به نماز شب برخیزی، مسواک بکن که مَلَکی می آید و دهان خود را بر دهان تو می گذارد و هرچه از قرآن و دعا و ذکر که می خوانی به آسمان می برد، پس باید که دهان تو خوشبو باشد.

علی بن جعفر از برادر خود امام موسی کاظم عليه‌السلام سؤال کرد: آیا می تواند کسی که به نماز شب برخیزد با انگشت مسواک کند و او می تواند که مسواک به هم رساند؟ حضرت فرمود: اگر ترسد که صبح طالع شود، باکی نیست.

در حدیث دیگر منقول است: امام جعفر صادق عليه‌السلام دو سال پیش از فوت، ترک مسواک کردند، به سبب آن که دندان های آن حضرت بسیار ضعیف شده بود.

از حضرت رسول عليه‌السلام منقول است: سه چیز است که حافظه را زیاد می کند و دردهای بدن را می برد: کندر خواییدن و مسواک کردن، و قرآن خواندن.

در حدیث دیگر فرمود: چهار چیز است که از سنّت پیغمبران است: بوی خوش کردن، و با زنان نزدیکی کردن، و مسواک کردن، و خضاب به حنا کردن.

از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: خانه کعبه به خدا شکایت کرد از نفس های بدبوی کافران. حق تعالی به او وحی فرمود: ای کعبه! قرار گیر، که به عوض ایشان جماعتی را به سوی تو خواهم فرستاد که دهان های خود را به چوب درختان پاک کنند. پس چون حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مبعوث شد، جبرئیل مسواک و خلال از برای آن حضرت آورد.

در حدیث معتبر منقول است: شخصی از امام جعفر صادق عليه‌السلام سؤال کرد از مسواک کردن بعد از وضو. حضرت فرمود: مسواک را پیش از وضو باید کرد، و اگر کسی فراموش کند تا وضو بسازد، بعد از وضو مسواک کند، پس سه مرتبه مضمضه کند بعد از مسواک کردن.

از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: اگر کسی با وضو مسواک کند و به نماز بایستد، ملک می آید و دهان را بر دهان او می گذارد و آنچه می گوید به خاطر نگاه می دارد. و اگر مسواک نکند به کناری می ایستد و قرائتش را می شنود.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: دو رکعت نماز که با مسواک باشد بهتر است از هفتاد رکعت نماز که بی مسواک باشد.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: هرکه مسواک کند باید بعد از آن مضمضه بکند.

در حدیث دیگر منقول است: حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مسواک را به عرض دندان ها می مالیدند. و امام موسی کاظم عليه‌السلام فرمود: مسواک کردن در بیت الخلاء مورث گند دهان است.

منقول است از امام محمّد باقر عليه‌السلام که مسواک کردن در حمام، دندان ها را می ریزد. و فرمود: مسواک را ترک مکن در هر سه روز اگر چه به یک مالیدن باشد.

فصل دوم: فضیلت سر تراشیدن و آداب آن

از امام موسی کاظم عليه‌السلام منقول است: سه چیز است هرکه لذتشان را یافت، ترک نمی کند: مو را از بیخ گرفتن، و جامه را کوتاه کردن، و وطی کنیزان کردن.

حضرت صادق عليه‌السلام فرمود: موی سر را از بیخ بگیر تا چرک نگیرد، و جانوران در آنجا منزل نکنند و گردنت گنده شود و دیده ات جلا یابد و بدنت راحت یابد.

حضرت صادق عليه‌السلام فرمود: من هر جمعه سر می تراشم.

در حدیث دیگر فرمود: موی پشت سر را تراشیدن، غم را زایل می کند.

در حدیث صحیح از امام موسی کاظم عليه‌السلام منقول است: چون موی سر بلند شود، چشم را ضعیف می کند و نورش را کم می کند، و مویش را ازاله کردن دیده را جلا می دهد.

در فقه الرضا عليه‌السلام مذکور است که چون خواهی که موی سر را بتراشی رو به قبله کن، و ابتدا کن از پیش سر از جانب پیشانی، و بتراش تا دو استخوان که از پهلوهای گوش بلند شده اند، و در حین شروع این دعا را بخوان: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَعَلی مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ سُنَّةً حَنِیفاً مُسْلِماً وَما اَنَا مِنَ المُشْرِکِینَ، اَللَّهُمَّ اَعْطِنِی بِکُلِّ شَعْرَةٍ نُوراً ساطِعاً یوْمَ القِیامَةِ». پس چون فارغ شوی بگو: «اَللَّهُمَّ زَینِی بِالتُّقی وَجَنِّبْنِی الرَّدی وَجَنِّبْ شَعْرِی وَبَشَرِی المَعاصِی وَجَمِیعَ ما تَکْرَهُ مِنِّی، فَاِنِّی لا اَمْلِکُ لِنَفْسِی نَفْعاً وَلا ضَرّاً».

در روایت دیگر منقول است: در وقت شروع این دعا بخواند: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَعَلی مِلَّةِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِ وَآلِهِ، اَللَّهُمَّ اَعْطِنِی بِکُلِّ شَعْرَةٍ نُوراً یوْمَ القَیامَةِ، و چون فارغ شود، بگوید: «اَللَّهُمَّ زَینِی بِالتَّقْوی وَجَنِّبْنِی الرَّدی.

فصل سوم: آداب موی سر نگاه داشتن

بدان که زنان را بدون ضرورت و عذر، موی سر را تراشیدن حرام است. و مردان را یکی از دو چیز سنت است: یا آن که موی سر را بتراشند و این بهتر است، یا آن که موی سر را بگذارند و تربیت کنند به آن که بشویند و شانه کنند و موی سر را دو حصّه کنند که در میان سر ته مو ظاهر شود. و چون در اوّل اسلام تراشیدن عیب عظیم بود در میان عرب، پیغمبر و امام نباید کاری بکنند که در نظرها قبیح بنماید. حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم موی سر را به قدر چهار انگشت می گذاشتند و در حج و عمره می تراشیدند.

در حدیث معتبر از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: هرکه موی سر را بلند بگذارد، نیکو رعایت و تربیتش بکند، یا آن که از ته ببرد و بلند نگذارد. و در چندین روایت وارد شده است که از حضرت صادق عليه‌السلام پرسیدند: آیا حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم موی سر را دو حصّه می کردند و میانش را می شکافتند؟ فرمود: آن حضرت مو را به حدّی بلند نمی گذاشتند که احتیاج به این بشود، بلکه آن قدر می گذاشتند که به نرمه گوش می رسید و هیچ یک از پیغمبران موی سر نگاه نمی داشتند.

در حدیث دیگر فرمود: هرکه موی سر را بلند بگذارد و میانش را نگشاید حق تعالی در قیامت به پاره ای از آتش بگشاید.

در حدیث وارد شده است: حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نهی فرمود از آن که زنی به حدّ بلوغ رسیده باشد، به روش مردان جمیع موهای سر را در پیش سر، یا در میان سر، یا در اطراف سر گره بزند و نیاویزد.

در حدیث دیگر منقول است: حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نهی فرمود از کاکل گذاشتن و مو را در پیش سر گره زدن و نقش خضاب کردن. و فرمود: زنان بنی اسرائیل هلاک شدند به سبب آن که موی سر را در پیش سر گره می زدند و نقش خضاب می کردند. و محتمل است مراد از نقش خضاب آن باشد که متعارف است در میان زنان عرب، که سوزن به دست و بدن می زنند و سرمه و غیره در آن می ریزند که رنگش می ماند و احتمال دارد که نقش های حنا را هم شامل باشد.

در حدیث دیگر منقول است: از حضرت صادق عليه‌السلام پرسیدند از زنی که موی بالای پیشانی را می برد یا می کَند و موهای رو را می کَند برای زینت یا آن که گیس خود را با گیس دیگری می بافد. فرمود: باکی نیست.

در حدیث دیگر فرمود: اگر با پشم یا موی حیوانات یا موی همان زن ببافد باکی نیست، امّا با موی زن دیگر نبافند و موی زن دیگر را با موی خود پیوند نکنند. و بدان که اگر با موی حیوانی پیوند کرده باشند که گوشتش حرام باشد، در حال نماز می باید با او نباشد، که در آن، نماز کردن جایز نیست، مگر آن که از پشم و مویی باشد که نماز در آن می توان کرد.

فصل چهارم: فضیلت شارب گرفتن (موی لب بالا را تا ته گرفتن)

بدان که شارب گرفتن سنّت مؤکّد است، هرچند بیشتر از ته بگیرند بهتر است.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: شارب خود را دراز مکنید که شیطان در آن، جا می کند و پنهان می شود.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: شارب گرفتن رفع غم و وسواس می کند.

و حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: سنّت است گرفتن موی شارب تا آن که برسد به دم لب بالا.

و حضرت صادق عليه‌السلام شارب را آن قدر می گرفتند که به ته مو می رسید.

از امام جعفر صادق عليه‌السلام منقول است: ناخن و شارب گرفتن از جمعه تا جمعه دیگر امان می دهد از خوره.

در حدیث دیگر وارد شده است که شخصی به خدمت آن حضرت عرض کرد: دعایی تعلیم من کن که باعث زیادتی روزی شود. حضرت فرمود: شارب و ناخن بگیر، و باید که در روز جمعه باشد.

در حدیث معتبر دیگر از آن حضرت منقول است: هرکه ناخن و شارب در هر جمعه بگیرد، در وقت گرفتن بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَعَلی سُنَّةِ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ»، به عدد هر ریزه ای که از مو و ناخن او بریزد، حق تعالی ثواب آزاد کردن یک بنده از فرزندان اسمعیل به او عطا فرماید، و بیمار نشود مگر به بیماری مرگ.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: هرکه در روز شنبه و پنج شنبه شارب و ناخن بگیرد، عافیت یابد از درد دندان و درد چشم.

در حدیث دیگر فرمود: شارب را از ته بگیرید و ریش را بلند بگذارید و به یهودان و گبران خود را شبیه مگردانید و فرمود: از ما نیست هرکه شارب خود را نگیرد.

فصل پنجم: آداب ریش بلند کردن

بدان که سنّت است ریش را میانه گذاشتن، نه بسیار بلند و نه بسیار کوتاه، و زیاده از قبضه گذاشتن، مکروه است، و احتمال حرمت نیز دارد. مشهور میان علماء آن است که تراشیدن ریش حرام است، اما بر رو و دو طرف لب پایین را تراشیدن جایز است. احوط آن است که اصلاح بسیار تند که شبیه به تراشیدن باشد نکنند.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: آنچه از ریش، زیاده از یک قبضه است در آتش است.

در حدیث دیگر منقول است: دست بر ریش بگیر و آنچه زیاده از قبضه باشد ببُر.

و از محمّد بن مسلم منقول است که گفت: دیدم که مصلحی اصلاح ریش امام محمّد باقر عليه‌السلام می کرد، حضرت به او فرمود: ریش را مدوّر کن.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به شخصی گذشتند که ریش دراز داشت، فرمود: چه می شد اگر این مرد ریش خود را به اصلاح می آورد؟ چون این خبر به او رسید، ریش را میانه ساخت، به خدمت آن حضرت آمد، حضرت فرمود: چنین کنید ریش را.

در حدیث معتبر منقول است: امام محمّد باقر عليه‌السلام پهلوهای رو را تُنُک می کردند مویش را، و زیر ذقن را هم می چیدند.

در حدیث دیگر منقول است: آن حضرت ریش را تُنُک می کردند و انبوه نمی گذاشتند.

علی بن جعفر از امام موسی کاظم عليه‌السلام پرسید: از روی ریش می توان گرفت؟ حضرت فرمود: از عارض، یعنی از پهلوهای رو بلی، و از پیش رو نه.

در حدیث دیگر منقول است که امیر المؤمنین عليه‌السلام فرمود: در زمان پیش گروهی بودند که ریش را می تراشیدند و شارب را می تابیدند، حق تعالی ایشان را مسخ کرد.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: چون حق تعالی توبه آدم عليه‌السلام را قبول فرمود، سر به سجده گذاشت و چون سر برداشت رو به آسمان کرد و گفت: پروردگارا! حسن و جمال مرا زیاده گردان. پس از آن ریش بسیار سیاهی بر رویش رویید، پیشتر ریش نداشت. گفت: پروردگارا! این چیست؟ به او وحی رسید که این زینت تو و زینت مردان فرزندان تو است تا روز قیامت.

فصل ششم: فضیلت موی سفید و حکم کندن آن

از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: پیش از زمان حضرت ابراهیم عليه‌السلام موی سفید در سر و ریش به هم نمی رسید، پس گاه بود کسی به مجلسی می آمد و پدر و فرزندانش در آن مجلس حاضر بودند، میان پدر و فرزندان فرق نمی کرد، می پرسید: کدام یک پدر شماست؟ چون زمان حضرت ابراهیم عليه‌السلام شد، دعا کرد: خداوندا! برای من موی سفیدی قرار ده که از فرزندان خود ممتاز شوم. پس موی سر و ریشش سفید شد.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: اوّل کسی که موی سفید در محاسن او به هم رسید، حضرت ابراهیم عليه‌السلام بود. نظر کرد موی سفید در ریش خود دید، گفت: پروردگارا! این چه چیز است؟ خطاب به او رسید: این باعث وقار آدمی است. گفت: پروردگارا! وقار مرا زیاده گردان.

از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: چون حضرت ابراهیم عليه‌السلام موی سفید در محاسن خود دید، گفت: حمد و سپاس خداوندی را سزاست که مرا به این سن رسانید، در یک چشم زدن معصیت او نکردم.

از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: موی سفید را نکنید، که آن نور مسلمانی است، هرکه موی سفید در ریش او پیدا شود در اسلام، نوری باشد برای او در قیامت.

از امام جعفر صادق عليه‌السلام منقول است: سه کسند که خداوند عالمیان در روز قیامت با ایشان سخن نمی گوید، نظر رحمت به سوی ایشان نمی افکند، اعمال ایشان را نمی پسندد، برای ایشان عذاب الیم مهیا است: کسی که موی سفید خود را بکند، و کسی که با دست خود بازی کند که او را منی بیاید یا با جایی از بدن خود، و کسی که دیگران به او لواط کنند. دور نیست که این حدیث محمول بر آن باشد که برای غرض فاسدی موی سفید را بکند؛ زیرا در حدیث صحیح از امام رضا عليه‌السلام منقول است: باکی نیست موی سفید را بریدن و کندن، اما بریدنش را دوست تر می دارم از کندن.

در حدیث دیگر هم وارد شده است از آن حضرت که کندن و بریدن هر دو باکی نیست.

در حدیث دیگر فرمود: امیر المؤمنین عليه‌السلام تجویز بریدن موی سفید می فرمودند، اما کندنش را مکروه می دانست.

از امام رضا عليه‌السلام منقول است: حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: موی سفید در پیش سر، میمنت است و مبارک است، در عارض ها علامت سخاوت و جوانمردی است، در جای زلف، علامت شجاعت است، در پشت سر، شوم است و ظاهراً مراد ابتدای سفید شدن است.

فصل هفتم: کندن موی بینی و بازی کردن با ریش

در حدیث معتبر از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: باید هرکس موی شارب و موی بینی را بگیرد، و به احوال بدن خود بپردازد، که این ها باعث زیادتی جمال او است. از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: موی بینی را گرفتن، رو را نیکو می کند.

از امام موسی کاظم عليه‌السلام منقول است: چهار چیز است که از وسواس شیطان است: گل خوردن و گُل را به دست ریزه کردن، و ناخن را به دندان گرفتن، و ریش را خاییدن.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: بسیار دست بر ریش مگذار که رو را معیوب و بدنما می کند.

فصل هشتم: فضیلت ناخن گرفتن

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: ناخن گرفتن دردهای بزرگ را منع می کند و روزی را فراخ می کند.

امام محمّد باقر عليه‌السلام فرمود: برای این امر کرده اند به ناخن گرفتن که چون بلند شود، شیطان در می کند و مورث فراموشی است.

حضرت صادق عليه‌السلام فرمود: سنّت مؤکّد است ناخن گرفتن.

در حدیث دیگر منقول است: حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مردان را می فرمود که ناخن را از ته بگیرید، و زنان را می فرمود: اندکی بلندتر بگذارید، که زینت شما است.

و در روایت دیگر وارد شده است: چندگاه وحی بر رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نازل نشد. از سبب آن پرسیدند. فرمود: چگونه وحی باز نایستد و حال آن که شما ناخن نمی گیرید و چرک انگشتان را ازاله نمی کنید؟!

فصل نهم: آداب و اوقات ناخن گرفتن

منقول است: حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نهی فرمود از گرفتن ناخن به دندان.

در حدیث حسن از امام جعفر صادق عليه‌السلام منقول است: ناخن گرفتن در روز جمعه ایمن

می گرداند از خوره و کوری و پیسی، و اگر احتیاج به گرفتن نداشته باشی بسای تا از ریزها بریزد. در چند حدیث دیگر فرمود: شارب و ناخن در هر جمعه بگیر و اگر نباشد از سوهان و غیر آن حک کن تا دیوانگی و خوره و پیسی به تو نرسد.

در حدیث دیگر فرمود: هرکه در هر جمعه ناخن و شارب بگیرد، پیوسته با طهارت باشد تا جمعه دیگر.

در حدیث دیگر فرمود: ناخن و شارب گرفتن و سر را با خطمی شستن در هر جمعه، فقر را برطرف می کند و روزی را زیاد می کند.

در حدیث دیگر منقول است که به آن حضرت عرض کردند: خبر به ما رسیده که تعقیب خواندن بعد از نماز صبح تا طلوع آفتاب نافع تر است برای زیادتی روزی، از سفر کردن به شهرها. حضرت فرمود: می خواهی چیزی به تو تعلیم کنم که از این هم نافع تر باشد؟ گفتم: بلی. فرمود: ناخن و شارب را در هر جمعه بگیر، اگرچه به ساییدن باشد.

در حدیث معتبر منقول است: امام رضا عليه‌السلام شخصی را دیدند که آزار چشم داشت. فرمود: می خواهی به تو چیزی بیاموزم که اگر بجا آوری، هرگز درد چشم نبینی؟ گفت: بلی. فرمود: در هر پنج شنبه ناخن بگیر. آن شخص چنین کرد، هرگز درد چشم ندید.

از امام محمّد باقر عليه‌السلام نیز منقول است: هرکه به این مداومت کند، آزار چشم نبیند هرگز.

در حدیث معتبر وارد شده است: در ناخن گرفتن، ابتدا به انگشت کوچک از دست چپ بکنید، پس تا بگیرد و به انگشت کوچک دست راست ختم کند.

در حدیث دیگر وارد شده است: هرکه روز چهارشنبه ناخن بگیرد و ابتدا کند به انگشت کوچک دست راست و ختم کند به انگشت کوچک دست چپ، او را امان دهد از درد چشم.

در روایت دیگر وارد شده است: اگر روز پنج شنبه ابتدا کند به ناخن انگشت کوچک دست راست و تا انگشت مِهِین بگیرد، پس ابتدا کند به انگشت کوچک دست چپ و تا انگشت مهین بگیرد، امان یابد از درد چشم.

دور نیست که اگر در روز چهارشنبه بگیرد ابتدا به انگشت دست چپ کردن بهتر است اگر در روز پنج شنبه بگیرد، ابتدا در هر دستی به انگشت کوچک آن دست کند. اگر در روز جمعه یا سایر روزها گیرد، ابتدا به انگشت کوچک دست چپ کند و ختم به انگشت کوچک دست راست بکند.

اگر در هر وقت ابتدا به انگشت کوچک دست چپ بکند خوب است، چنانچه علی بن بابویه گفته است.

در حدیث دیگر منقول است: هرکه ناخن های خود را در روز پنج شنبه بگیرد، یک ناخن را برای روز جمعه بگذارد، خدا پریشانی از او زایل گرداند.

از امام رضا عليه‌السلام منقول است: در روز سه شنبه ناخن بگیرید.

در حدیث معتبر از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: هرکه ناخن های خود را در روز جمعه بگیرد، حق تعالی دردها را از سر انگشتان او بیرون کند، دوا را در آن ها داخل کند. و کسی که در روز شنبه یا پنج شنبه ناخن و شارب بگیرد، از درد دندان و درد چشم عافیت یابد.

از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: ناخن ها را در روز جمعه گرفتن هر دردی را برطرف می کند، در روز پنج شنبه گرفتن، روزی را فراخ می کند.

در حدیث دیگر منقول است: به امام موسی کاظم عليه‌السلام عرض کردند: اصحاب ما می گویند که البته ناخن را در روز جمعه می باید گرفت. فرمود: اگر خواهی در روز جمعه بگیر و اگر خواهی در روزهای دیگر، یعنی اگر در روز دیگر دراز باشد و احتیاج به گرفتن داشته باشد صبر نباید کرد تا روز جمعه شود،

چنانچه در حدیث دیگر وارد شده است، که هرگاه بلند شود بگیرد.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: هرکه در روز جمعه ناخن بگیرد، ریشه شدن بن ناخن ها از او برطرف شود.

از امام محمّد باقر عليه‌السلام منقول است: هرکه پنج شنبه ناخن بگیرد، فرزندانش بسیار شود و درد چشم نبیند.

اگر کسی خواهد ثواب پنج شنبه و جمعه هر دو را بیابد، در روز پنج شنبه بگیرد و یکی را برای جمعه بگذارد، یا همه را در پنج شنبه بگیرد و در روز جمعه سوهانی بر آن بمالد که ریزه ای چند بریزد. در وقت ناخن گرفتن بگوید: «بِسْمِ اللَّهِ وَبِاللَّهِ وَعَلی سُنَّةِ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ»، چنانچه در باب شارب گرفتن گذشت.

آنچه مشهور است: در ناخن گرفتن دست راست، اوّل انگشت شهادت را می گیرد، بعد از آن انگشت کوچک را، و بعد از آن انگشت مهین و بعد از آن انگشت میانه و بعد از آن انگشت دیگر، و در دست چپ، اوّل انگشت بعد از انگشت کوچک را بگیرد، پس انگشت میان، پس انگشت مهین، پس انگشت کوچک، پس انگشت شهادت، در اخبار اهل سنّت وارد شده است. و آنچه پیش ذکر کردیم از اخبار شیعه است و عمل به آن کردن اولی است.

فصل دهم: دفن کردن مو و ناخن و سایر چیزها که باید دفن کرد

از امام جعفر صادق عليه‌السلام منقول است که در تفسیر این آیه کریمه: ( اَلَمْ نَجْعَلِ الاَرْضَ کِفاتاً، اَحْیآءً وَاَمْواتاً ) [مرسلات / آیه 26 - 25]؛ آیا نگردانیده ایم زمین را محل انضمام و اجتماع و پنهان شدن در حالتی که زنده اند و در حالتی که مرده اند. فرمود: مراد از حال زندگی، دفن کردن مو و ناخن است.

در حدیث معتبر از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم امر فرمود ما را که چهار چیز را در خاک پنهان کنیم: مو و ناخن و دندان و خون.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: هفت چیز است که از آدمی جدا می شود و آن ها را دفن باید کرد: مو و ناخن و خون و خون حیض و بچه دان و دندان و نطفه ای که پاره خون شده باشد.

فصل یازدهم: فضیلت شانه کردن موی سر و ریش

در حدیث معتبر از امام جعفر صادق عليه‌السلام منقول است: جامه پاکیزه پوشیدن دشمن را منکوب می کند، روغن بر بدن مالیدن بدحالی و پریشانی را زایل می کند، سر را شانه کردن تب را می برد و ریش را شانه کردن دندان ها را محکم می کند.

از حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم منقول است: سر را بسیار شانه کردن تب را دور می گرداند، روزی می آورد و قوّت جماع را زیاد می کند.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: شانه کردن فقر را برطرف می کند، دردها را می برد.

و در حدیث دیگر فرمود: روزی را زیاد می کند، مو را نیکو می کند، حاجت را روا می کند، پشت را محکم می کند، بلغم را قطع می کند.

در روایت دیگر؛ موجب بسیاری فرزند می شود.

و در حدیث دیگر فرمود: شانه کردن عارض دندان ها را محکم می کند، شانه کردن پایین ریش، طاعون را از این کس دور می گرداند، شانه کردن زلف، وسواس سینه را می برد، شانه کردن سر، بلغم را قطع می کند.

فصل دوازدهم: آداب و اوقات شانه زدن و انواع شانه ها

در حدیث معتبر منقول است: در میان جانماز امام جعفر صادق عليه‌السلام شانه ای بود، که هرگاه از نماز فارغ می شدند شانه می کردند.

در حدیث حسن از امام موسی کاظم عليه‌السلام منقول است: در تفسیر آیه کریمه، ( خُذُوا زِینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِدٍ ) [اعراف / آیه 31]؛ بگیرید زینت خود را نزد هر مسجدی. حضرت فرمود: از این زینت است، شانه کردن پیش از هر نمازی.

در حدیث دیگر فرمود؛ نزد هر نماز واجب و سنتی.

در حدیث دیگر فرمود: هرگاه سر و ریش را شانه کنی شانه را بر سینه خود بکش که اندوه و بیماری را می برد.

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: هرکه ریش خود را هفتاد نوبت شانه کند و بشمارد یکی یکی، شیطان تا چهل روز نزدیک او نیاید.

و در حدیث دیگر فرمود: در حمام شانه مکن که مو را تُنُک می کند.

در حدیث دیگر فرمود: کسی که اراده شانه کردن داشته باشد، شانه را به دست راست بگیرد در حالتی که نشسته باشد، و بر بالای سر بگذارد و پیش سر را شانه کند و بگوید: «اَللَّهُمَّ حَسِّنْ شَعْرِی وَبَشَرِی وَطَیبْهُما وَاصْرِفْ عَنِّی الْوَبآءَ». پس عقب سر را شانه کند و بگوید: «اَللَّهُمَّ لا تَرُدَّنِی عَلی عَقَبِی وَاصْرِفْ عَنِّی کَیدَ الشَّیطانِ وَلا تُمَکِّنْهُ مِنْ قِیادِی فَیرُدَّنِی عَلی عَقَبِی».

پس ابروها را شانه کند و بگوید: «اَللَّهُمَّ زَینِی بِزِینَةِ الهُدی پس ریش را از طرف بالا به زیر شانه کند و شانه را بر سینه بمالد و بگوید: «اَللَّهُمَّ سَرِّحْ عَنِّی الغُمُومَ وَالهُمُومَ وَوَحْشَةَ الصُّدُورِ وَوَسْوَسَةَ الشّیطانِ» پس از پایین ریش به طرف بالا شانه کند و سوره قدر را بخواند.

در روایت دیگر وارد شده است: چون خواهی ریش را شانه کنی از زیر ریش به طرف بالا چهل مرتبه شانه کن و سوره قدر را بخوان، از طرف بالا به جانب پایین هفت مرتبه شانه کن و سوره عادیات را بخوان، پس بگو: «اَللَّهُمَّ سَرِّحْ... تا آخر دعا».

از امام رضا عليه‌السلام منقول است: هرکه شانه را هفت مرتبه بر سر و ریش و سینه بکشد دردی نزدیک او نیاید.

از امام موسی کاظم عليه‌السلام منقول است: ایستاده شانه مکن که باعث ضعف دل می شود، نشسته شانه کن که دل را قوی می کند، پوست را پر می کند.

در حدیث دیگر وارد شده است: حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به آب شانه می کردند، یعنی شانه را به آب فرو می بردند و می مالیدند.

در روایت دیگر وارد شده است: در هنگام شانه کردن ریش، سنت است که این دعا بخواند: «اَللَّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَاَلْبِسْنِی جَمالاً فِی خَلْقِکَ وَزِینَةً فِی عِبادِکَ وَحَسِّنْ شَعْرِی وَبَصَرِی وَلا تَبْتَلِینِی بِالنِّفاقِ وَارْزُقْنِی المَهابَةَ بَینَ بَرِیتِکَ وَالرَّحْمَةَ مِنْ عِبادِکَ، یا اَرْحَمَ الرّاحِمِینَ».

از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است هرکه ایستاده شانه کند، صاحب قرض شود.

و از امیر المؤمنین عليه‌السلام منقول است: ایستاده شانه کردن باعث فقر و پریشانی می شود.

در حدیث دیگر منقول است: حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ریش را از طرف پایین چهل مرتبه و از طرف بالا هفت مرتبه شانه می کردند، و می فرمودند که روزی را زیاد می کند، بلغم را قطع می کند.

از قاسم بن ولید منقول است: از حضرت صادق عليه‌السلام پرسید از روغن دان و شانه ای که از استخوان فیل باشد. فرمود: باکی نیست.

از حسن بن عاصم منقول است: به خدمت امام موسی کاظم عليه‌السلام رفت، دید آن حضرت شانه ای از استخوان فیل در دست دارند، به آن شانه می کنند. گفت: فدای تو شوم، جماعتی در عراق هستند که شانه کردن از استخوان فیل را حلال نمی دانند. فرمود: چرا، پدرم یک شانه یا دو شانه از این داشتند. پس فرمود: شانه کنید، به استخوان فیل که تب را می برد. در احادیث بسیار وارد شده است که ائمه عليهم‌السلام به شانه استخوان فیل شانه می کردند.

در روایتی از حضرت صادق عليه‌السلام منقول است: به شانه نقره شانه کردن مکروه است.