ترجمه انوارالبهیه

ترجمه انوارالبهیه5%

ترجمه انوارالبهیه نویسنده:
گروه: سایر کتابها

ترجمه انوارالبهیه
  • شروع
  • قبلی
  • 111 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 47776 / دانلود: 4433
اندازه اندازه اندازه
ترجمه انوارالبهیه

ترجمه انوارالبهیه

نویسنده:
فارسی

خداوند برای نشان دادن راه درست زندگی و رساندن انسان ها به سعادت دنیوی و اخروی، پیامبران را به میان آن ها فرستاد. حضرت محمد (ص) آخرین پیامبر الهی بود و پس از ایشان، وظیفه هدایت مردم به امامان معصوم (ع) محول شد. در مکتب تشیع حضرت محمد (ص) با حضرت فاطمه (س)، حضرت علی (ع) و ۱۱ امام پس از ایشان، ۱۴ معصوم الهی هستند که این وظیفه را بر عهده داشتند. کتاب حاضر زندگی نامه ای تحلیلی از سیر زندگی، رفتار و ویژگی های خاص این ۱۴ بزرگوار از زمان تولد حضرت محمد (ص) تا غیبت امام زمان (عج) است که توسط محدث بزرگ، مرحوم شیخ عباس قمی (ره) به اجمال نگاشته شده است. کتاب، ترجمه ای از "انوار البهیه فی تواریخ الحجج الالهیه" است.


1

2

عقلی و نقلی است، او دارای تصنیفات بسیار در علوم فلسفه، و احکام شرعی بر اساس مذهب شیعه دوازده امامی است، و شریفترین فرد در اخلاق است که تاکنون من دیده‌ام، خداوند قبرش را نورانی فرماید. من کتاب «الهیّات شفا» تصنیف ابو علی سینا و قسمتی از تذکره ابن سینا، در علم هیئت را نزد او خوانده‌ام، سپس مرگ حتمی به سراغش آمد، خداوند روحش را مقدّس فرماید» (پایان سخن علّامه حلّی).

الأنوار البهیة، ص: ۲۲۰

پاره‌ای از گفتار دلنشین امام باقر عليه‌السلام ‌

۱- الکمال کلّ الکمال: التّفقّه فی الدّین، و الصّبر علی النّائبة و تقدیر المعیشة : «کمال، همه کمال، عبارت است از: شناختن دین، و استقامت در مصیبتهای وارده، و اندازه‌گیری معاش زندگی» [سنجش دخل و خرج، و رعایت حدّ اعتدال].

۲- من لم یجعل اللّه له فی نفسه واعظا، فانّ مواعظ النّاس لن تغنی عنه شیئا : «کسی که خداوند برای او در وجود او، واعظی قرار نداده است، موعظه‌های دیگران به حال او سودی نخواهد بخشید».

۳- کم من رجل لقی رجلا فقال اکبّ اللّه عدوّک، و ماله من عدوّ الّا اللّه : «چه بسیار مردی که با مرد دیگر ملاقات کند و به او (به عنوان دعا) می‌گوید:

خداوند دشمنت را سرنگون کند، در صورتی که او دشمنی جز خدا ندارد! ».

۴ - ما عرف اللّه من عصاه

: «خدا را نشناخت، آن کس که او را نافرمانی کند».

و این دو شعر را خواند:

تعصی الاله و انت تظهر حبّه‌هذا لعمرک فی الفعال بدیع

لو کان حبّک صادقا لأطعته‌انّ المحبّ لمن یحبّ مطیع: «تو نافرمانی خدا می‌کنی و در عین حال اظهار دوستی با او می‌نمائی، به جانب سوگند، این کار در میان کارها، چیز تازه است».

اگر تو در دوستی خود صداقت داشتی، او را پیروی می‌کردی، همانا دوست

الأنوار البهیة، ص: ۲۲۱

حقیقی از آن کس که دوستش دارد، پیروی می‌کند».

۵- امام باقر عليه‌السلام در وصیّت خود، به جابر جعفی فرمود:

اغتنم من اهل زمانک خمسا، ان حضرت لم تعرف، و ان غبت لم تفتقد، و ان شهدت لم تشاور، و ان قلت لم یقبل قولک، و ان خطبت لم تتزوّج

: «از مردم زمان خود، پنج چیز را غنیمت بشمار:

۱- اگر در جائی حاضر شدی، تو را نشناسند.

۲- و اگر غایب شدی، در جستجوی تو نباشند.

۳- و اگر در مجلسی باشی، با تو مشورت نکنند.

۴- اگر سخنی گفتی از تو نپذیرند.

۵- و اگر خواستگاری کردی به تو زن ندهند» «۱».

۶- مثل الحاجة الی من اصاب ماله حدیثا، کمثل الدّرهم فی فم الأفعی، انت الیه محوج، و انت منها علی خطر

: «مثل احتیاج به نو کیسه که تازه به مال رسیده، مانند مثل درهمی است که در دهان افعی (مار بزرگ) باشد، تو به آن نیاز داری، ولی به خاطر آن افعی، در معرض خطر و هلاکت می‌باشی».

۷- الحیاء و الایمان مقرونان فی قرن، فاذا ذهب احد هما تبعه صاحبه

: «حیاء و ایمان در یک ریسمان، مقرون هستند [مانند دو شتری را که به یک ریسمان ببندند] هرگاه یکی از آن دو برود، رفیقش نیز همراه او می‌رود».

دستور العمل برای سفر

۸- یکی از شیعیان عازم سفر بود، به حضور امام باقر عليه‌السلام آمد و عرض

(۱) ظاهرا منظور از حدیث فوق این است که وابسته به مردم نباش، و از حصار تنگ مردم‌زدگی بیرون بیا و استقلال فکری داشته باش، مراقب باش که مبادا در فراز و نشیبها، دین خود را به دنیای مردم بفروشی (مترجم).

الأنوار البهیة، ص: ۲۲۲

__________________________________

کرد: «مرا سفارش کن و اندرز بده». امام باقر عليه‌السلام فرمود:

لا تسیرنّ سیرا و انت حافّ، و لا تنزلنّ عن دابّتک لیلا الّا و رجلاک فی خفّ، و لا تبولنّ فی نفق، و لا تذوقنّ بقلة، و لا تشمّها حتّی تعلم ماهی، و لا تشرب من سقاء حتّی تعرف ما فیه و لا تسیرنّ الّا مع من تعرف، و احذر من لا تعرف

: «۱- البتّه با پاهای برهنه، راه مرو ۲- شب از مرکب خود پیاده نشو، مگر اینکه در پایت کفش باشد ۳- البتّه در سوراخ زمین ادرار نکن ۴- هیچ گیاهی را (نشناخته) نخور، و استشمام نکن ۵- و از ظرفی، تا آب درون آن را نشناختی، آب نخور ۶- و همسفر نشو جز با کسی که او را می‌شناسی، و از کسی که نمی‌شناسی برحذر باش».

۹- من اعطی الخلق و الرّفق فقد اعطی الخیر و الرّاحة، و حسن حاله فی دنیاه و آخرته، و من حرّم الخلق و الرّفق، کان ذلک سبیلا الی کلّ شرّ و بلیّة الّا من عصمه اللّه

: «هرگاه خوی نیک و نرمش در امور به کسی داده شد، سعادت و آسودگی به او داده شده است، و حال او در دنیا و آخرت، نیک گردد، و هرگاه کسی از این دو صفت، محروم گردید، همان موجب هر گونه بدی و بلا می‌شود، مگر کسی که خداوند او را نگهدارد».

سفارش به ملایمت و مدارا

مؤلّف گوید: در ستایش نرمش و مدارا، روایات بسیار نقل شده، در این مورد همین مقدار کافی است که پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله به جابر انصاری فرمود:

انّ هذا الدّین لمتین، فاوغل فیه برفق، و لا تبغض الی نفسک عبادة اللّه، فانّ المثبت لا ارضا قطع و لا ظهرا ابقی

: «همانا این دین (اسلام) استوار و محکم است، پس با نرمش و مدارا به آن وارد شو، و عبادت خدا را (با تندروی) بر خود دشمن نساز، زیرا کسی که در نیمه راه درمانده است، نه راه رفته و نه مرکب خود را بجای گذاشته است».

الأنوار البهیة، ص: ۲۲۳

شرح کوتاه:

به آن کسی که در مسیر راه سفر، درمانده شده، و مرکبش را به هلاکت رسانده، در لغت عرب می‌گویند: قد انبت، که در اصل از «بتّ» به معنی قطع است، منظور این است که او در نیمه راه سفر، فرو مانده، و به مقصد نرسیده و نیازش تأمین نشده و شتر بارکش و سواری خود را هلاک نموده است، چنانکه سعدی از همین مطلب، اقتباس کرده و در سخن فارسی می‌گوید:

کارها به رفق و تأمّل برآید و مستعجل به سر آید:

به چشم خویش دیدم در بیابان‌که آهسته سبق برد از شتابان

سمند بادپا «۱» از تک فرو ماندشتربان همچنان آهسته می‌راند محقّق طوسی (ره) در کتاب «آداب المتعلّم» می‌گوید: «خواهان علم و دانش، باید دوران نوجوانی و جوانی را غنیمت بشمرد، و خود را به گونه‌ای به مشقّت و زحمت نیندازد، که ناتوان و درمانده گردد، بلکه رفق و ملایمت را به کار بندد، چرا که «رفق و ملایمت» یک اصل بزرگ (وصول به مقصود) در همه چیز است».

(۱) سمند بادپا: اسب تندرو.

الأنوار البهیة، ص: ۲۲۴

_________________________________

ماجرای شهادت امام باقر عليه‌السلام ‌

امام باقر عليه‌السلام روز دوشنبه هفتم ذی حجّه سال ۱۱۴ هجرت در ۵۷ سالگی در مدینه وفات نمود.

به گفته بعضی؛ ابراهیم پسر ولید بن عبد الملک (ششمین خلیفه اموی) آن حضرت را مسموم کرد، بنابراین شهادت آن حضرت در عصر خلافت هشام بن عبد الملک رخ داد.

مرقد شریفش در قبرستان بقیع، کنار قبر پدرش امام سجّاد عليه‌السلام و عموی پدرش، امام حسن عليه‌السلام در همان قبّه‌ای که قبر عبّاس (عموی پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله ) قرار دارد، می‌باشد.

وصیّتهای امام باقر عليه‌السلام ‌

امام باقر عليه‌السلام به پسرش امام صادق عليه‌السلام وصیّت کرد و فرمود:

«مرا در لباسی که روز جمعه با آن نماز می‌خواندم، کفن کن، و عمّامه‌ام را بر سرم بپیچ و قبرم را چهار گوش کن و به اندازه چهار انگشت از زمین، بلند گردان، هنگام دفن، بندهای کفنم را باز کن».

روایت شده: امام صادق عليه‌السلام فرمود: «پدرم در وصیّت خود نوشت:

او را در سه جامه کفن نمایم، یکی از آنها روپوشی بود که آن حضرت در روز جمعه با آن نماز می‌خواند، و دیگری جامه‌ای بود و سوّمی پیراهن بود».

الأنوار البهیة، ص: ۲۲۵

من به پدرم عرض کردم: این مطلب را چرا می‌نویسی؟ (نیاز به نوشتن نیست)، فرمود: از آن می‌ترسم که مردم در مورد تکفین من با تو ستیز کنند، اگر آنها گفتند پدرت را با چهار یا پنج کفن، تکفین کن، سخن آنها را گوش نکن، عمّامه‌ام را بر سرم بپیچ، و عمّامه جزء کفن به شمار نمی‌آید، بلکه کفن آن است که بدن به آن پیچیده گردد.

نیز روایت شده که امام صادق عليه‌السلام فرمود: پدرم به من فرمود: «ای جعفر! فلان مبلغ از اموال مرا وقف گریه کنندگان کن، تا ده سال در سرزمین منی، هنگام اعمال منی (در حجّ) برای من گریه کنند».

نیز نقل شده: امام باقر عليه‌السلام هشت درهم برای مراسم عزاداری خود، وصیّت کرد، و آن حضرت، این کار را از «سنّت» می‌دانست، زیرا پیامبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله (در ماتم شهادت جعفر طیّار) فرمود: «برای آل جعفر، غذا تهیه کنید، زیرا آنها به عزاداری اشتغال دارند».

از امام صادق عليه‌السلام نقل شده فرمود: مردی در فاصله چند کیلومتری مدینه در عالم خواب دید، شخصی به او گفت: «به مدینه برو، و بر جنازه امام باقر عليه‌السلام نماز بخوان، زیرا فرشتگان در بقیع، او را غسل می‌دهند».

آن مرد به مدینه آمد، و با خبر شد که امام باقر عليه‌السلام از دنیا رفته است.

صلوات و درود خدا بر او باد.

[پایان نور هفتم]

الأنوار البهیة، ص: ۲۲۶

چند سخن آموزنده از امام باقر عليه‌السلام

[تنظیم از: مترجم]- ان الرّجل اذا اصاب مالا من حرام لم یقبل منه حجّ و لا عمرة و لا صلة رحم: «همانا انسانی که از راه حرام، ثروت اندوزی کند، حجّ و عمره و صله رحم او در پیشگاه خدا پذیرفته نمی‌شود»

[بحار الانوار، ج ۹۹، ص ۱۲۵]

- عالم ینتفع بعلمه، افضل من سبعین الف عابد

: «دانشمندی که مردم از علم او بهره‌مند شوند، بهتر از هفتاد هزار عابد است» [تحف العقول، ص ۲۹۴]

- الجنّة محفوفة بالمکاره و الصّبر، فمن صبر علی المکاره فی الدّنیا، دخل الجنّة، و جهنّم محفوفة با للّذات و الشّهوات، فمن اعطی نفسه لذّتها و شهوتها دخل النّار

: «بهشت در میان ناگواریها و استقامت است، پس آن کسی که در برابر ناگواریها در دنیا استقامت کند، وارد بهشت می‌شود، و دوزخ در میان کام‌جوئی‌ها و هوسبازی‌ها است، پس آن کسی که هرگونه هوس و لذّت دلخواهش را به خود رساند، وارد دوزخ می‌گردد»

[اصول کافی، ج ۲، ص ۸۹]

الأنوار البهیة، ص: ۲۲۷

معصوم هشتم: [جعفر بن محمّد، حضرت صادق عليه‌السلام ]

اشاره

نگاهی بر زندگی: حضرت امام صادق عليه‌السلام

الأنوار البهیة، ص: ۲۲۸

نور هشتم:

امام ششم، جعفر بن محمّد، حضرت صادق عليه‌السلام امام صادق عليه‌السلام در روز دوشنبه ۱۷ ماه ربیع الأوّل سال ۸۳ هجرت در همان زاد روز پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله ، در مدینه دیده به جهان گشود، این روز، روز بسیار شریف و پربرکت است، و همواره صالحان خاندان محمّد صلى‌الله‌عليه‌وآله از دیر زمان، حقّ آن را بزرگ می‌شمردند، و احترام آن را رعایت می‌کردند. روزه گرفتن در آن روز دارای فضیلت بزرگ و پاداش بسیار است، صدقه دادن در آن روز، به خصوص مستحبّ است، و همچنین زیارت حرم امامان و امامزادگان، و انجام کارهای نیک، و شاد کردن مؤمنان، از اعمال استحبابی این روز است.

مقام مادر امام صادق عليه‌السلام ‌

مادر امام صادق عليه‌السلام بانوی بسیار ارجمند و گرامی به نام فاطمه، معروف به «امّ فروه» دختر قاسم بن محمد بن أبو بکر بود، و مادر امّ فروه، اسماء دختر عبد الرّحمن بن أبو بکر است.

امام صادق عليه‌السلام فرمود: «مادرم از کسانی بود که ایمان داشت،

الأنوار البهیة، ص: ۲۲۹

پرهیزکار و نیکوکار بود، و خداوند نیکوکاران را دوست دارد».

از عبد الأعلی روایت شده گفت: امّ فروه را دیدم که پوششی بر او بود و به طور ناشناس، طواف کعبه می‌کرد، با دست چپ خود استلام حجر الأسود کرد (دست چپیش را بر آن مالید)، مردی به او گفت: «ای کنیز خدا، از سنّت حجّ، خطا کردی»، او در پاسخ گفت: «ما نیازی به دانش تو نداریم» «۱» .

مؤلّف گوید: ظاهرا آن مرد اعتراض‌کننده از فقهای اهل تسنّن بود.

معروف بن خرّبوذ «۲» امام صادق عليه‌السلام را با تعبیر «ابن المکرّمه» (پسر بانوی بلند مقام) می‌خواند.

مسعودی [مورّخ و محدّث معروف] در کتاب اثبات الوصیّه می‌نویسد: پدر امّ فروه، «قاسم» از افراد مورد اطمینان اصحاب امام سجّاد عليه‌السلام بود، و امّ فروه از پرهیزکارترین زنان عصرش بود، و از امام سجّاد عليه‌السلام روایاتی را نقل کرده، از جمله این است که امام سجّاد عليه‌السلام به او فرمود: «ای امّ فروه! من برای گنهکاران از شیعیانمان، در هر روز و شب صد بار دعا و طلب آمرزش از خدا می‌کنم، زیرا ما صبر می‌کنیم در اموری که آن را می‌دانیم، ولی آنها صبر می‌کنند در اموری که نمی‌دانند».

(۱) آنچه از روایات ظاهر می‌شود، این است که بانوئی به نام «سعیده» که به فضل و عبادت شهرت داشت، کنیز «امّ فروه» بوده است، و او همان است که امام صادق عليه‌السلام در شأن او چنین فرمود: «از درگاه خداوندی که تو را در دنیا به من شناسانید، می‌خواهم که در آخرت، تو را همسر من گرداند»

مؤلّف.

(۲) معروف بن خرّبوذ، از اصحاب امام باقر عليه‌السلام بود، همواره با سجده‌های طولانی، همدم بود، او از کسانی است که علمای بزرگ صدر اوّل، بر تصدیق روایت آنها، اجماع کرده‌اند، و از افرادی است که در فقه، مورد اعتبار بوده، و جایگاه ارجمندی نزد فقهاء دارد، درباره شرح حال او به «رجال کبیر» مراجعه کنید. ناگفته نماند که وی، غیر از «معروف بن فیروز کرخی»، عارف مشهور (متوفّی سال ۲۰۰ ه ق در بغداد) است (مترجم)

الأنوار البهیة، ص: ۲۳۰

_________________________________

امّ فروه خواهری معروف به «امّ حکیم» داشت که همسر اسحاق عریضی پسر عبد اللّه بن جعفر بن أبی طالب بود. امّ حکیم دارای فرزندی به نام قاسم شد، او مردی بزرگوار و امیر یمن شد، و این قاسم، پدر داود بن قاسم، معروف به «ابو هاشم جعفری بغدادی» است که دانشمندی پرهیزکار و بلند مقام و موثّق بود، که زمان امام رضا عليه‌السلام و سایر امامان علیهم‌السلام را درک کرد، و از وکلای ناحیه مقدّسه حضرت مهدی (عج) بود، و در میان خاندان ابو طالب در ارجمندی نسب هیچ‌کس مانند او نبوده، زیرا او از جانب پدر و مادر به عبد اللّه بن جعفر بن أبی طالب عليه‌السلام می‌رسید.

قاسم بن اسحاق در ماه جمادی الاولی سال ۲۶۱ هجرت از دنیا رفت، و قبرش (در بغداد) مشهور و زیارتگاه است، همان گونه که مسعودی، تصریح کرده است.

ابن عبّاس کتابی در اخبار «ابو هاشم جعفری» دارد که علّامه طبرسی (ره) در کتاب اعلام الوری، از آن کتاب روایت نقل می‌کند.

نگاهی بر علم و فضل امام صادق عليه‌السلام ‌

اشاره

سید مؤمن شبلنجی شافعی در کتاب «نور الأبصار»، در شرح حال امام صادق عليه‌السلام چنین می‌نویسد: «فضائل آن حضرت بسیار است به طوری که حسابگر از شمارش آن درمانده، و فهم علمای آگاه در انواع آن علوم حیران است، جماعتی از شخصیتهای بزرگ و دانشمندان سترگ اهل تسنّن، مانند: یحیی بن سعید، ابن جریح، مالک بن انس، ثوری، ابن عیینه، ابو ایّوب سجستانی و غیر از آنها از آن حضرت روایت می‌کنند.

ابو حاتم [یکی از معاریف اهل سنّت] می‌گوید: «جعفر بن محمّد الصادق عليه‌السلام مردی مورد وثوق است و در وثوق مثل او جای سؤال نیست».

ابن قتیبه در «کتاب ادب الکاتب» می‌نویسد: «کتاب جفر را امام جعفر صادق

الأنوار البهیة، ص: ۲۳۱

عليه‌السلام پسر محمّد باقر عليه‌السلام نوشت، در این کتاب، هر چیزی که نیاز به دانستن آن تا روز قیامت، هست نوشته شده، و ابو العلاء معرّی «۱» در اشعار خود، به همین کتاب جفر امام صادق عليه‌السلام اشاره کرده و می‌گوید:

لقد عجبوا لآل البیت لمّااتاهم علمهم فی جلد جفر

و مرآة المنجّم و هی صغری‌تریه کلّ عامرة و قفر

: «مردم از خاندان رسالت تعجّب کردند، آن هنگام که علم آنها در پوست جفر (جفر در لغت یعنی پوست بزغاله چهارماهه که شیر خوردنش پایان یافته) نزد ایشان آمد.

آینه منجّم (اسطرلاب) با اینکه چیز کوچکی است، آسمان و زمین و مکانهای آباد و غیر آباد را به منجّم نشان می‌دهد» [وقتی که از آینه کوچکی، آن همه کار برآید، بروز علوم از کتاب جفر چه بعدی دارد؟ ].

در کتاب «فصول المهمّه» آمده: بعضی از دانشمندان نقل کرده‌اند: «کتاب جفر» که در جهان غرب، فرزندان عبد المؤمن بن علی، از یکدیگر به ارث می‌برند، از گفتار امام صادق عليه‌السلام است، و محتوای این کتاب، اوج عظمت مقام علمی امام صادق عليه‌السلام را ثابت می‌کند».

حوزه علمیّه امام صادق عليه‌السلام

شیخ مفید (ره) در ارشاد می‌نویسد: «حضرت صادق، جعفر بن محمّد عليه‌السلام از میان برادران خود، جانشین پدرش امام باقر عليه‌السلام ، و وصیّ آن حضرت بود که پس از او، زمام امور امامت را بدست گرفت، و در فضل و دانش، سرآمد همه برادران گشت، و از همه آنان نام‌آورتر، و در قدر و منزلت، بالاتر، و در میان شیعه و سنّی، مقامش ارجمندتر بود، و مردم به قدری از علوم آن حضرت نقل کرده‌اند که

(۱) احمد بن عبد اللّه، از ادیبان و شاعران قرن پنجم، منسوب به معرّه شام است، که در سال ۴۴۹ ه ق در «معرّه النّعمان» وفات کرد (مترجم)

الأنوار البهیة، ص: ۲۳۲

______________________________________

سخنانش توشه راه کاروانیان و مسافران، و نام نامیش در هر شهر و دیار زبانزد مردم گشته، و از هیچ‌یک از این خاندان علماء و دانشمندان، به آن اندازه که از آن حضرت، بهره بردند، از دیگران بهره‌گیری نکردند، زیرا اصحاب حدیث که نام روایت کنندگان موثّق آن بزرگوار را جمع کرده‌اند، با اختلاف در عقیده و گفتار، به «چهار هزار نفر» می‌رسند.

و دلیل‌های روشن درباره امامت آن بزرگوار، به اندازه‌ای است که دلها را حیران کرده، و زبان دشمن را از خورده‌گیری گنگ و لال نموده است».

روایت شده: آن حضرت برای عموم مردم از اهل تسنّن و شیعه، می‌نشست، و مردم از نقاط دور و نزدیک به محضرش می‌آمدند و از حلال و حرام، و تأویل (معانی بلند) قرآن و فصل الخطاب [گفتاری که مشخّص کننده حق از باطل باشد] سؤال می‌کردند، و هیچ‌یک از آنها از محضر آن حضرت بیرون نمی‌آمد، مگر اینکه به پاسخ آن حضرت، راضی و خشنود بود. کوتاه سخن آنکه: «علومی که از آن حضرت نقل شده، از هیچ‌کس نقل نشده است».

از بعضی از علمای برجسته اهل تسنّن، شنیده شده که: از شاگردان و خدمتگزاران و پیروان و دانش‌آموزان مکتب آن حضرت بوده‌اند، مانند ابو حنیفه «۱» و محمد بن حسن، و همچنین ابو یزید طیفور «۲» سقّاء، که خدمتگزار آن حضرت بوده و به خانه او آبرسانی نموده است «۳» و همچنین ابراهیم بن ادهم و

(۱) ابو حنیفه: نعمان بن ثابت کوفی، رهبر یکی از مذاهب چهارگانه اهل سنّت (حنفی‌ها) است، او دارای رأی و قیاس است، و در مورد او مدح و ذمّ بسیار شده است که درباره هیچ‌کس چنین نشده است.

او در سال ۱۵۰ ه ق از دنیا رفت، قبرش در بغداد است، برای شرح حال او به کتاب تاریخ بغداد و غیر آن مراجعه شود.

(۲) طیفور بن عیسی بسطامی صوفی از پارسایان معروف است، به گفته بعضی او آبرسان خانه امام صادق عليه‌السلام بود، ولی این قول مردود است، زیرا امام صادق عليه‌السلام در سال ۱۴۸ ه ق، و او در سال ۲۶۱ ه ق از دنیا رفت، بنابراین ۱۱۳ سال بین آنها فاصله بوده است، با اینکه عمر ابا یزید را بیشتر از هشتاد سال ننوشته‌اند (مؤلّف).

(۳) در پاورقی قبل، گفته شد که این مطلب، با توجه به سال وفات آنها سازگار نیست.

الأنوار البهیة، ص: ۲۳۳

_________________________________

مالک بن دینار «۱» از غلامان آن بزرگوار بوده‌اند.

روایت شده: امام صادق عليه‌السلام فرمود: «من به هفتاد وجه سخن می‌گویم، و می‌توانم با هر یک از آن هفتاد وجه، (بر مخالف) پیروز گردم».

روزی سفیان ثوری [یکی از پارسایان و معاریف اهل تسنّن] نزد آن حضرت آمد، سخنی از آن حضرت شنید که شگفت زده شد، و آن را پسندید، عرض کرد:

«ای پسر رسول خدا! سوگند به خدا، این سخن «گوهر» است».

امام صادق عليه‌السلام فرمود: «بلکه بهتر از گوهر است، زیرا گوهر سنگی بیش نیست»

پاسخ به سؤالات سفیان ثوری‌

نیز سفیان ثوری نقل می‌کند که از امام صادق عليه‌السلام پرسیدم: «ای پسر رسول خدا! چرا وقوف در عرفات (در مراسم حجّ) در پشت حرم قرار گرفته است، و در سرزمین مشعر نیست؟ ».

امام صادق عليه‌السلام فرمود: کعبه، خانه خدا است، و حرم حجاب (حریم) کعبه است، و وقوف در عرفات، در حرم است، وقتی که مردم قصد خانه خدا می‌کنند، در کنار در توقّف کرده و به تضرّع و گریه و ناله می‌پردازند، وقتی خداوند به آنها اجازه ورود داد، آنها را به در دوّم که همان مزدلفه (مشعر) باشد نزدیک می‌نماید، وقتی که به تضرّع بسیار و کوشش فراوان و طولانی آنها می‌نگرد، آنها را مشمول رحمت و لطف خود قرار داده، به آنها فرمان می‌دهد که قربانی خود را نزدیک بیاورند، هنگامی که آنها چنین کردند و بقیّه اعمال حجّ را (از تقصیر و تراشیدن مو و... ) انجام دادند از گناهان پاک گشتند، خداوند آنها را به زیارت خانه‌اش امر می‌کند».

(۱) ابراهیم بن ادهم و مالک بن دینار، از پارسایان بزرگ بودند، درباره آنها کراماتی ذکر شده، در این باره به «تذکرة شیخ عطّار» مراجعه کنید (مؤلّف).

الأنوار البهیة، ص: ۲۳۴

____________________________________

سفیان پرسید: چرا روزه گرفتن در ایّام تشریق (سه روز بعد از عید قربان) مکروه است؟

امام صادق عليه‌السلام فرمود: «زیرا مردم در مهمانی خدا به سر می‌برند، و روزه گرفتن برای مهمانی، بهتر نیست».

سفیان گفت: فدایت گردم چرا مردم دامن پرده‌های کعبه را می‌گیرند، با اینکه آن پرده‌ها، پارچه‌های کهنه‌ای است که سودی نمی‌بخشد؟

امام صادق عليه‌السلام در پاسخ فرمود: این کار، مثل آن است که مردی در مورد مرد دیگر گناهی مرتکب شده (مثلا حقّ او را ضایع کرده)، به او می‌چسبد و به گرد او می‌گردد به امید اینکه آن مرد، گناه او را ببخشد».

پاسخ امام صادق عليه‌السلام به چهل سؤال ابو حنیفه‌

ابن شهر آشوب از مسند ابو حنیفه، روایت می‌کند که حسن بن زیاد گفت: از ابو حنیفه (رهبر مذهب حنفی) سؤال شد: «فقیه‌ترین کسی که تاکنون دیده‌ای کیست؟ ».

ابو حنیفه در پاسخ گفت: «فقیه‌ترین مردم، جعفر بن محمّد (امام صادق عليه‌السلام ) است، هنگامی که منصور دوانیقی (دوّمین خلیفه عباسی) آن حضرت را نزد خود برده بود، منصور برای من چنین پیام فرستاد:

«ای ابو حنیفه! مردم فریفته جعفر بن محمد (امام صادق «ع») شده‌اند، مسائل سختی را آماده کن تا از او بپرسی (و او در پاسخ درمانده شده و از مقامش کاهش شود). من چهل مسأله را آماده کردم، سپس منصور که در آن هنگام در شهر حیره (بین بصره و کوفه) بود، مرا به حضور طلبید، به حضورش رفتم، دیدم امام صادق عليه‌السلام در جانب راست منصور نشسته است، وقتی که چشمم به امام صادق عليه‌السلام افتاد، آنچنان شکوه او بر دلم چیره شد که از منصور، چنین شکوهی بر من وارد نگردید. به منصور سلام کردم، اشاره به نشستن کرد، نشستم،

الأنوار البهیة، ص: ۲۳۵

سپس به امام صادق عليه‌السلام رو کرد و گفت: «ای ابا عبد اللّه! این ابو حنیفه است».

امام صادق عليه‌السلام فرمود: «آری، او را می‌شناسم».

آنگاه منصور به من رو کرد و گفت: «ای ابو حنیفه! سؤالهای خود را مطرح کن».

من سؤالهای خودم را یک به یک از امام صادق عليه‌السلام پرسیدم، و او جواب مرا می‌داد، و می‌فرمود: در این مسأله، شما چنین می‌گوئید، اهل مدینه چنان می‌گویند، بعضی از جوابهای آن حضرت، با نظریّه ما موافق بود، و بعضی با نظریه اهل مدینه موافق بود، و بعضی با هر دو مخالف بود، تا اینکه همه چهل مسأله خود را از آن حضرت پرسیدم، و او به همه آنها به طور کامل پاسخ داد» سپس ابو حنیفه گفت:

أ لیس انّ اعلم النّاس، اعلمهم باختلاف النّاس

: «آیا آگاهترین و دانشمندترین انسانها، آن کسی نیست که به نظریّات مختلف مردم، آگاهتر باشد».

الأنوار البهیة، ص: ۲۳۶

پاره‌ای از گفتار دلنشین امام صادق عليه‌السلام ‌

الف: امام صادق عليه‌السلام به حمران بن أعین فرمود:

یا حمران! انظر الی من هو دونک، و لا تنظر الی من هو فوقک فی المقدرة...

: «ای حمران! هنگام توانگری و نیرومندی به زیر دستان بنگر نه به بالا دستان، زیرا اگر چنین باشی، می‌توانی به قسمت و روزی تقدیر شده‌ات، قانع‌تر باشی، و بهتر می‌توانی صلاحیّت آن را یابی که پروردگارت روزی زیادتر به تو ارزانی دارد، و بدان که عمل اندک از روی یقین در پیشگاه خدا، بهتر از عمل بسیاری است که از روی یقین نباشد، و بدان که هیچ گونه پرهیزکاری، بهتر از دوری از کارهائی که خدا حرام کرده نیست، و همچنین دوری از آزار به مؤمنان و غیبت کردن آنها.

و هیچ زندگی گواراتر از خوش اخلاقی نیست، و هیچ مالی سودمندتر از آن نیست که به ثروت اندک کفایت‌کننده، قانع باشی، و هیچ جهلی زیانبخش‌تر از عجب و خودبینی نیست».

ب: سفارش به عزلت و گوشه‌گیری در بعضی از موارد

از سخنان امام صادق عليه‌السلام است: الأنوار البهیة ۲۳۶ ب: سفارش به عزلت و گوشه‌گیری در بعضی از موارد..... ص: ۲۳۶

قدرت علی ان لا تخرج من بیتک فافعل، فانّ علیک فی خروجک ان لا تغتاب، و لا تکذب و لا تحسد و لا ترائی و لا تتصنّع و لا تداهن...

: «اگر بتوانی که از خانه بیرون نروی، بیرون نرو، زیرا وقتی که از خانه بیرون رفتی، بر تو لازم است که: غیبت نکنی، دروغ نگوئی، حسد نورزی، ریا و

الأنوار البهیة، ص: ۲۳۷

تظاهر ننمائی، و ملاحظه کاری (در آنجا که نباید ملاحظه کرد) نکنی» [و حفظ این امور در بین مردم، مشکل است].

سپس فرمود: آری، صومعه و عبادتگاه مؤمن، خانه‌اش می‌باشد، او چشم خود را در خانه‌اش از نامحرم، می‌بندد، و زبان و نفس و دامن خود را از حرام کنترل و حفظ می‌کند».

مؤلّف گوید: امام صادق عليه‌السلام در این گفتار به عزلت و کناره‌گیری از مردم (و از اجتماع آلوده) و انس و الفت به خداوند متعال، تأکید و تحریص فرموده است «۱» . شاعر در این مورد می‌گوید:

رغیف خبز یابس تأکله فی زاویه‌و کفّ ماء بارد تشربه فی ساقیه

و عرفة ضیّقة نفسک فیها خالیه‌او مسجد بمعزل عن الوری فی ناحیه

تتلو به صحیفة مستدثرا ببادیه‌خیر من التّیجان فی قصر و دار عالیه

یا حسنها موعظة فاین اذن واعیه: «اگر گرده نان خشکی را در گوشه‌ای بخوری، و کفی از آب خنک را در نهر آب بیاشامی

و کلبه تنگی که جانب در آن قالب تهی کند، یا مسجدی که در گوشه‌ای دور از مردم قرار گرفته باشد

و در آن صحیفه‌ای بخوانی که به بیابان پیچیده شده است، بهتر از تاج سلطنتی در میان کاخ و خانه بسیار عالی است

براستی چقدر این اندرز نیک و زیبائی است، پس کجا است گوش فراگیر و شنوا! ».

(۱) اسلام دین اجتماعی و تعاون و همکاری است، ولی در موارد استثنائی، انسانها را به گوشه‌گیری دعوت می‌کند، در مواردی که انسان اگر در اجتماع باشد، نمی‌تواند دین و ارزشهای اسلامی را حفظ نماید، و منافع عزلت برای او بهتر است، بنابراین، این مسأله در موارد مختلف و شرائط گوناگون، تفاوت دارد، نه می‌توان گفت که عزلت در همه جا نیک است، و نه می‌توان گفت که در همه جا بد است (مترجم)

الأنوار البهیة، ص: ۲۳

__________________________________________

شاعر فارسی زبان می‌گوید:

ای چو گلت جیب به چنگ خسان‌دامن صحبت بکش از ناکسان

گرچه ز آغاز گشادت دهندعاقبت الامر به بادت دهند

گر بود اندر بن غاریت جای‌حلقه مارت شده زنجیر پای

به که به هر حلقه نهی پای خویش‌محفل هر سفله کنی جای خویش

ور شده‌ای در کمر کوه و سنگ‌کرده میان منطقه دم پلنگ

به که دورنگان منافق سیرپیش تو بندند به خدمت کمر

اوّل فطرت که پدید آمدی‌از همه کس فرد و وحید آمدی

عاقبت کار کز اینجا روی‌از همه شک نیست که تنها روی

این همه بند و گره از بهر کیست؟ وین همه آمیزش و پیوند چیست؟

پای وفا در ره غولان مدارروی به بیغوله تنهائی آر

ور نه بود از دل سودائیت‌طاقت بیغوله تنهائیت

خیز قدم نه به ره رفتگان‌رو سوی آرامگه خفتگان

یاد کن از عهد فراموششان‌نکته شنو از لب خاموششان

پر شده‌شان بین ز غبار استخوان‌کحل بصیرت کن از آن سرمه دان

منزلشان بین به ته سنگ تنگ‌کوف سر افعی غفلت، به سنگ ج: امام صادق عليه‌السلام به فضیل بن عثمان فرمود:

اوصیک بتقوی اللّه، و صدق الحدیث، و اداء الأمانة، و حسن الصّحابة لمن صحبک...

: «سفارش می‌کنم تو را به این امور:

۱- تقوای الهی را رعایت کن

۲- راستگو باش

۳- امانت دار باش

۴- با همنشینان خود، همدم نیکی باش

الأنوار البهیة، ص: ۲۳۹

۵- قبل از طلوع خورشید و قبل از غروب آن، بر تو باد به دعا کردن، و در دعا در این دو وقت کوشا باش».

د: در مورد چیزی که از خداوند خواسته‌ای، از دیگران خودداری مکن، و نگو این چیزی است که خدا به من نداده است (من به کسی نمی‌دهم).

ه: دعا کن که خداوند آنچه را بخواهد، انجام دهد.

و: شخصی به امام صادق عليه‌السلام گفت: «کار خود را بر چه چیز استوار نموده‌ای؟ »، در پاسخ فرمود: بر چهار چیز:

۱- دانستم که عمل مرا غیر از من انجام نمی‌دهد، لذا در عمل کوشش نمودم.

۲- دانستم که خداوند بر کارهای من آگاه است، لذا حیا کردم.

۳- دانستم که روزی مرا غیر از من نمی‌خورد، لذا آرامش یافتم.

۴- دانستم که آخر کار من، مرگ است، لذا برای آن، آماده شدم.

خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله را به اندازه یک وجب و چهار انگشت از زمین بلند کرد، و آب بر آن پاشید و فرمود:

و السّنّة ان ترشّ علی القبر ماء: «پاشیدن آب بر روی قبر، سنّت است».

18- اجتماع کرّوبیان در مراسم خاکسپاری جنازه پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله

صلى‌الله‌عليه‌وآله در کتاب بصائر الدّرجات از امام صادق عليه‌السلام روایت شده که فرمود:

پس از رحلت پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله ، جبرئیل و فرشتگان و روح که در شب قدر بر زمین فرود می‌آید، کنار قبر رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله آمدند، پرده از روی چشم علی عليه‌السلام برداشته شد، دید از آخر آسمانها تا زمین پر از فرشته است و آنها در غسل دادن پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله با علی عليه‌السلام همکاری می‌کنند، و در نماز بر جنازه پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله و حفر قبر شرکت نموده‌اند، سوگند به خدا کسی جز فرشتگان برای پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله قبر نکند، تا آنکه وقتی جنازه پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله در میان قبر گذاشته شد، فرشتگان با آن چند نفر وارد قبر شدند، و در نهادن جنازه در میان قبر، با آنها شرکت نمودند، آنگاه رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله سخن گفت، و پرده از جلو گوش علی عليه‌السلام برداشته شد و شنید که پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله سفارش او (علی علیه السلام) را به فرشتگان می‌کند.

علی عليه‌السلام گریه کرد و شنید که فرشتگان به پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله عرض می‌کنند: «ما تا آخرین حدّ توان خود در خدمت علی عليه‌السلام هستیم، و در خدمتگزاری به او کوتاهی نمی‌کنیم، او بعد از تو صاحب ما است، جز آنکه پس از این بار، ما را با چشمان خود نخواهد دید».

19- پیوند تنگاتنگ امام علی [ع با پیامبر ص]

عليه‌السلام با پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله در فرازی از یکی از خطبه‌های امام علی عليه‌السلام در نهج البلاغه [خطبه 197] درباره چگونگی رحلت پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله و نماز بر جنازه آن حضرت،

الأنوار البهیة، ص: 50

و مسأله دفن، چنین آمده است:

و لقد علم المستحفظون من اصحاب محمّد صلى‌الله‌عليه‌وآله ...

: «اصحاب و یاران محمّد صلى‌الله‌عليه‌وآله که حافظان و نگهبانان اسرار او هستند، به خوبی می‌دانند که من حتّی یک لحظه به معارضه (با فرمانها و احکام) الهی و پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله برنخاسته‌ام، بلکه با جانبازی در صحنه‌های نبردی که قدمهای شجاعان می‌لرزید و فرار را بر قرار اختیار می‌کردند، با پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله مواسات نمودم، و این شجاعتی است که خداوند مرا به آن گرامی داشته است.

رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله در حالی که سرش بر سینه‌ام قرار داشت، قبض روح گردید».

و لقد سالت نفسه فی کفّی و امررتها علی وجهی: «و جانش در دستم جریان یافت، و آن را به چهره‌ام کشیدم».

من عهده‌دار غسل دادن آن حضرت شدم، فرشتگان مرا در این امر یاری نمودند، و گویا در و دیوار خانه‌اش شیون می‌نمودند. گروهی (از فرشتگان) به زمین می‌آمدند، و گروهی به آسمان می‌رفتند. گوشم از صدای آهسته آنان که بر آن حضرت نماز می‌خواندند خالی نمی‌شد، تا آنگاه که او را در ضریح خود، به خاک سپردیم. بنابراین چه کسی به پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله در هنگام زندگی و مرگ از من سزاوارتر است».

مؤلّف گوید: گاهی گفته می‌شود که منظور از جمله «سیلان نفس» که در بالا ذکر شد، وزیدن آخرین نفس در هنگام قطع نفس‌ها است، و بعضی گفته‌اند منظور از «نفس»، خون پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله است، چرا که گفته شده: رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله هنگام وفات، خون اندکی قی کرد، و علی عليه‌السلام آن را گرفت و به چهره‌اش کشید، خداوند به معنی حقیقی این جمله آگاهتر است.

20- ناگواری شدید روز رحلت پیامبر [ص برای فاطمه س] صلى‌الله‌عليه‌وآله برای فاطمه علیها‌السلام

شیخ مفید (ره) [در کتاب ارشاد] نقل می‌کند: بیشتر مردم در خاکسپاری

الأنوار البهیة، ص: 51

جنازه مطهّر پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله حاضر نبودند، و این به خاطر کشمکش و گفتگوئی بود که بین مهاجرین و انصار درباره خلافت و جانشینی پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله پیش آمده بود. از این رو نماز بر جنازه پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله نیز از بیشتر آنان فوت گردید. [و باز باید گفت: افّ بر تو ای روزگار! که به خاطر ریاست دنیا، حتّی افرادی در خاکسپاری جنازه پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله سرباززدند و نمازشان فوت شد، با اینکه ادّعای مسلمانی می‌کردند!! ].

در آن روز، فاطمه علیها‌السلام از شدّت اندوه فریاد می‌زد:

وا سوأة صباحاه!: «وای از بدی این روز، و چه بد بامدادی که در زندگیم رخ داد! »

أبو بکر این سخن را شنید و به فاطمه علیها‌السلام گفت: «براستی که روز تو، بد روزی است».

ابن عبد ربّه (دانشمند معروف اهل تسنّن) در کتاب «العقد الفرید» از انس بن مالک نقل می‌کند که گفت: هنگامی که از خاکسپاری جنازه مطهّر رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله فارغ شدیم، فاطمه علیها‌السلام به سوی من آمد و فرمود: «ای انس! چگونه دل شما قبول کرد که خاک بر چهره پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله بریزید؟ » سپس فاطمه علیها‌السلام صدا به گریه بلند کرد و فریاد زد:

یا أبتاه! اجاب ربّا دعاه‌یا أبتاه! من ربّه ما ادناه: «ای پدر جان! که دعوت حقّ را اجابت کرد، ای پدر جان که پروردگارش او را به نزد خود برد».

[پایان نور اوّل]

الأنوار البهیة، ص: 52

چند سخن سازنده از پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله

صلى‌الله‌عليه‌وآله [تنظیم از: مترجم]- انّ اللّه یحبّ اذا انعم علی عبد ان یری اثر نعمته علیه و یبغض البوس و التّبؤّس: «خداوند دوست دارد که چون نعمتی به بنده‌اش دهد، اثرش (مانند سخاوت، انفاق، وسعت دادن به زندگی خانه) را در او ببیند، ولی خداوند بنده فقیرنمای گدا صفت را دشمن دارد»

[تحف العقول، ص 60]

- من ارضی سلطانا بما یسخط اللّه، خرج من دین اللّه: «هر کس سلطانی را خوشنود کند، که این خوشنودی موجب خشم خدا گردد، او از مرز دین خدا خارج شده است»

[تحف العقول، ص 61]

- لو کان الدّین معلّقا بالثّریّا لتناوله رجال من ابناء الفارس: «اگر دین به ستاره ثریّا بسته باشد، و در آسمانها قرار گیرد، مردانی از فارس (ایرانیان) آن را در اختیار خود خواهند گرفت»

[مجمع البیان، ج 3، ص 208]

الأنوار البهیة، ص: 53

معصوم دوّم [: حضرت فاطمه زهرا علیها‌السلام ]

اشاره

نگاهی بر زندگی: حضرت زهرا علیها‌السلام

الأنوار البهیة، ص: 54

نور دوّم:

حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها سرور زنان دو جهان، و پاره تن خاتم پیامبران، و مادر امامان معصوم، حضرت فاطمه زهرا علیها‌السلام است، که شاعر در شأن او می‌گوید:

مشکاة نور اللّه جلّ جلاله‌زیتونة عمّ الوری برکاتها: «فاطمه علیها‌السلام چراغدان چراغ نور خداوند متعال است، و زیتون آن چراغ نور می‌باشد که برکات آن همه ما سوی اللّه را فرا گرفته است».

«درودهای خدا بر او و بر پدر و شوهر و فرزندان او باد».

فاطمه علیها‌السلام در روز بیستم جمادی الاولی در چهل و پنجمین سال ولادت پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله [سال پنجم بعثت] دیده به جهان گشود، چنانکه این مطلب از امام باقر عليه‌السلام و امام صادق عليه‌السلام نقل شده است.

در اینجا برای آشنائی با این بانوی ارجمند و گرامی، به مطالب زیر توجّه کنید:

[میلاد و حیات]

1 - سر آغاز تکوین حضرت زهرا عليها‌السلام

علیها‌السلام علّامه مجلسی (ره) در بحار الأنوار نقل می‌کند: روزی پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله در سرزمین ابطح [روی ریگهای مسیر سیل، در بین مکّه و منی] نشسته بودند.

چند نفر از مسلمین مانند عمّار یاسر، منذر بن ضحضاح، أبو بکر، عمر، علی بن

الأنوار البهیة، ص: 55

أبی طالب عليه‌السلام ، عبّاس بن عبد المطّلب و حمزه در محضر آن حضرت بودند.

ناگاه جبرئیل به صورت اصلی خود که بسیار بزرگ بود و بالهایش بر افق مشرق و مغرب گسترده شده بود «1» به حضور پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله آمد و صدا زد:

«ای محمّد صلى‌الله‌عليه‌وآله ! خداوند بزرگ بر تو سلام می‌رساند، و به تو فرمان می‌دهد که چهل روز از خدیجه علیها‌السلام کناره‌گیری کنی! » «2» .

انجام این دستور برای پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله بسیار دشوار بود، چرا که پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله خدیجه علیها‌السلام را دوست داشت، و بسیار به او علاقه‌مند بود.

ناگزیر پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله به این فرمان عمل کرد، چهل روز روزه گرفت، و شبهای آن را با عبادت به سر آورد، تا آنکه روزهای آخر فرا رسید. توسّط عمّار یاسر برای خدیجه علیها‌السلام چنین پیام فرستاد:

«ای خدیجه! مبادا گمان کنی که کناره‌گیری من از تو، از روی بی‌مهری و بی‌اعتنائی است، بلکه پروردگارم مرا به آن فرمان داده است، تا امر خود را اجرا

______________________________

(1) از روایات فهمیده می‌شود که جبرئیل در تمام دوران نبوّت پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله بیش از سه بار با قیافه حقیقی‌اش ظاهر نشد: 1- شب بعثت 2- شب معراج 3- مورد فوق (مترجم).

(2) گویا کناره‌گیری پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله به مدّت چهل روز از خدیجه علیها‌السلام برای آن بود که آن حضرت برای دریافت هدیه الهی که همان وجود مقدّس فاطمه علیها‌السلام باشد، آماده گردد، چنانکه در زیارتنامه فاطمه زهرا علیها‌السلام آمده:

و صلّ علی البتول الطاهرة... فاطمة بنت رسولک و بضعة لحمه و صمیم قلبه و فلذة کبده و النّخبة منک له و التّحفة خصصت بها وصیّة

: «خدایا درود بفرست بر بتول پاک... فاطمه دختر رسول خودت، و پاره تن و آرامبخش قلب او و جگرگوشه او و برگزیده‌ای از تو برای او، و تحفه‌ای که آن را به وصیّ خود اختصاص دادی»

این گونه کناره‌گیری بیانگر مقام بس ارجمند حضرت زهرا علیها‌السلام است که قلم از تحریر و تبیین آن عاجز است (مؤلّف).

الأنوار البهیة، ص: 56

__________________________________

کند، بنابراین مبادا جز خیر و سعادت گمان دیگری کنی، همانا خداوند هر روز چندین بار به وجود تو بر فرشتگان بزرگش مباهات می‌کند. بنابراین [وقتی که شب شد] در خانه را ببند و در بستر خود استراحت کن، و من در خانه فاطمه بنت اسد (مادر علی علیه السلام) هستم.

خدیجه علیها‌السلام روزی چند بار از فراق پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله غمگین می‌شد، تا آنکه آن چهل روز به پایان رسید. در این هنگام جبرئیل نزد پیامبر اسلام صلى‌الله‌عليه‌وآله آمد و گفت:

«ای محمّد! خداوند متعال سلام می‌رساند و به تو فرمان می‌دهد که برای دریافت تحیّت و هدیه‌اش [وجود مقدّس فاطمه علیها‌السلام ] آماده باش.

پیامبر: ای جبرئیل! آن هدیه الهی چیست؟

جبرئیل: من هم به آن آگاهی ندارم.

پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله در این حال بود که میکائیل [فرشته مقرّب دیگر الهی] از آسمان فرود آمد، طبقی که روی آن را با پارچه سندس یا استبرق بهشتی پوشانده بود همراه داشت، آن طبق را پیش پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله نهاد. در این هنگام جبرئیل بر پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله وارد گردید و گفت:

«ای محمّد! خداوند، پروردگارت امر فرموده که امشب با این غذا، افطار کنی».

حضرت علی عليه‌السلام می‌فرماید: پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله هر شب هنگام افطار به من امر می‌فرمود: در خانه را باز بگذارم، تا هر کس مایل است وارد خانه شود [از غذای پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله بهره‌مند گردد، با توجه به اینکه آن حضرت در آن وقت در خانه ابو طالب، یعنی در خانه علی عليه‌السلام بود].

من در کنار در خانه نشستم، رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله تنها وارد خانه شد، هنگامی که سرپوش را از روی طبق برداشت، یک خوشه خرما و یک خوشه

الأنوار البهیة، ص: 57

انگور «1» در آن دید، از آنها میل فرمود تا سیر شد، و آب هم آشامید، سپس دست خود را برای شستشو دراز کرد، جبرئیل آب بر دست مبارکش ریخت، و میکائیل شستشو داد، و اسرافیل با دستمالی دست آن حضرت را خشک کرد، سپس باقیمانده غذا با ظرف آن به سوی آسمان بالا رفت، آنگاه پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله برای ادای نماز [نافله] برخاست.

جبرئیل نزد رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله آمد و گفت: اکنون نماز بر تو حرام است «2» تا به خانه نزد خدیجه علیها‌السلام بروی و با او همبستر شوی، زیرا خداوند با خود عهد کرده که در این شب، از صلب تو فرزندانی پاک بیافریند. در این هنگام پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله پس از چهل روز کناره‌گیری برخاست و به سوی خانه خدیجه علیها‌السلام روانه گردید.

2- خاطره جالب آن شب، از زبان خدیجه عليها‌السلام

علیها‌السلام خدیجه علیها‌السلام می‌گوید: من در این مدّت، به تنهائی انس گرفته بودم، وقتی شب می‌شد، سرم را می‌پوشاندم و پرده را می‌آویختم، و در خانه را می‌بستم و نماز خود را می‌خواندم، و چراغ را خاموش نموده و به بستر برای استراحت می‌رفتم، ولی در آن شب نه خواب بودم و نه بیدار که ناگهان پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله آمد، و حلقه در را زد و صدا زدم: «کوبنده در کیست، که جز محمّد صلى‌الله‌عليه‌وآله کسی آن را نمی‌کوبد؟ ».

رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله با بیان شیرین و کلام دلنشین فرمود: «ای خدیجه! در را باز کن، من محمّد صلى‌الله‌عليه‌وآله هستم».

______________________________

(1) شاید اختصاص به «خرما و انگور» به خاطر منافع بسیاری است که در این دو وجود دارد. و شاید انتخاب این دو میوه، اشاره به کثرت نسل فاطمه علیها‌السلام و کثرت برکات این نسل است، به علاوه درختهای این دو میوه، از زیادی گل آدم عليه‌السلام آفریده شده‌اند (مترجم).

(2) ظاهر این است که منظور، نماز نافله است، زیرا آن حضرت، نماز واجب خود را قبل از افطار، انجام می‌داد (مؤلّف).

الأنوار البهیة، ص: 58

با شادی و خشنودی برخاستم و در را گشودم و آن حضرت وارد خانه شد، آن حضرت هرگاه وارد خانه می‌شد، ظرف آب می‌طلبید و وضو می‌گرفت و به طور اختصار دو رکعت نماز می‌خواند، و سپس به بستر خود می‌رفت، ولی آن شب آب نخواست و آماده نماز نشد، بازوی مرا گرفت و به بستر خود برد، وقتی که از مضاجعت برخاست، سوگند به خدا آن حضرت از من دور نشده بود که نور فاطمه علیها‌السلام را در رحم خود و سنگینی حمل را احساس کردم «1» .

3- ایّام بارداری خدیجه عليها‌السلام

علیها‌السلام شیخ صدوق (ره) در کتاب امالی به سند خود از مفضّل بن عمر نقل می‌کند که گفت: «از امام صادق عليه‌السلام پرسیدم: ولادت فاطمه زهرا علیها‌السلام چگونه بود؟ ».

در پاسخ فرمود: «هنگامی که خدیجه علیها‌السلام با رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله ازدواج کرد، زنان قریش [از روی عناد و دشمنی که با پیامبر صلّی اللّه علیه

______________________________

(1) ما از این فراز تاریخی، موضوع بسیار مهم و ژرفی را کشف می‌کنیم و آن این است که برنامه سرآغاز ولادت حضرت زهرا علیها‌السلام با سایر فرزندان پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله فرق داشت، و آن این بود که پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله با برنامه چهل روزه خود (که شبها عبادت می‌کرد و روزها روزه می‌گرفت) جنبه‌های معنوی خود را بالا برد، و جنبه جسمانی او تضعیف گردید، وانگهی با غذای بهشتی خرما و انگور، مرحله دیگری از معنویّت بر این برنامه معنوی و عرفانی افزوده شد، و در نتیجه بر اساس قانون مسلّم وراثت، که خصلتهای پدر و مادر به فرزند منتقل می‌شود، اصل مایه و سلّول اولیّه حیاتی پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله ، از انرژیهای ما وراء موادّ خاکی (خرما و انگور بهشتی) ترکیب شده بود، و اتصال او به مبدأ و ارتباط او با ذات پاک خدا در آن چهل روز، در موقعیت بسیار بالا و وصف‌ناپذیر قرار داشت، و این چنین موقعیتی، طبق قانون وراثت، به حضرت زهرا علیها‌السلام منتقل شد، و لذا امتیازی که حضرت زهرا علیها‌السلام در میان فرزندان دیگر پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله داشت این است که وجود فاطمه علیها‌السلام آمیزه‌ای از خاصیّت وحی و نبوّت شده بود، بنابراین پدران و مادران در سطح توان خود، باید به طهارت اولین خشت زندگی فرزندان آینده، توجّه عمیق کنند (مترجم).

الأنوار البهیة، ص: 59

________________________________

و آله داشتند] از خدیجه علیها‌السلام دوری کردند و او را تنها گذاشتند، نزد او نمی‌رفتند و بر او سلام نمی‌کردند، حتّی نمی‌گذاشتند زنی با او تماس بگیرد.

خدیجه علیها‌السلام وحشت زده شد، به طوری که به شدّت غمگین و پریشان گردید، از این رو که مبادا آنها بر اثر کینه شدید به رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله آسیب برسانند، هنگامی که خدیجه علیها‌السلام به فاطمه علیها‌السلام حامله شد، فاطمه علیها‌السلام در رحم او با او سخن می‌گفت و او را دلداری می‌داد، و به صبر و استقامت دعوت می‌کرد.

خدیجه علیها‌السلام این موضوع را از پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله پنهان می‌داشت، روزی آن حضرت وارد خانه شد، شنید که خدیجه علیها‌السلام با فاطمه علیها‌السلام گفتگو می‌کند، به خدیجه علیها‌السلام فرمود: «با چه کسی سخن می‌گوئی؟! ».

خدیجه علیها‌السلام عرض کرد: «فرزندی که در رحم دارم، با من سخن می‌گوید و مونس تنهائی من است».

پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: «ای خدیجه! این جبرئیل است به من خبر می‌دهد که آن فرزند، دختر است، و او است نسل پاک و پرمیمنت، و خداوند بزودی نسل مرا از او قرار خواهد داد، و امامان از نسل او به وجود می‌آیند که خداوند پس از انقضاء وحی، آنها را خلفاء و جانشینان رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله قرار می‌دهد».

حضرت خدیجه علیها‌السلام به همین ترتیب [که همواره با فرزندش در رحم گفتگو می‌کرد و... ] ایّام بارداری را می‌گذراند تا آنکه ولادت فاطمه علیها‌السلام نزدیک شد.

4- ماجرای ولادت ملکوتی حضرت زهرا عليها‌السلام

علیها‌السلام امام صادق عليه‌السلام در ادامه سخن فرمود: هنگامی که وضع حمل

الأنوار البهیة، ص: 60

خدیجه علیها‌السلام نزدیک شد، برای زنان قریش و بنی هاشم پیام فرستاد که آماده شوید و مرا در وضع حمل یاری کنید، چنانکه عادت زنان است، در چنین وقتی از همدیگر کمک می‌طلبند، ولی زنان قریش و بنی هاشم به جای جواب مثبت، برای خدیجه علیها‌السلام پیام دادند: «تو سخن ما را نشنیدی و با محمّد صلى‌الله‌عليه‌وآله یتیم ابو طالب که فقیر بود ازدواج کردی، از این رو نزد تو نمی‌آئیم و هرگز تو را یاری نخواهیم کرد» «1» .

خدیجه علیها‌السلام از این پیام، غمگین شد [ولی خداوند او را غریب و تنها نگذاشت] ناگهان دید چهار بانوی گندمگون و بلند قد که شباهت به زنان بنی هاشم داشتند، نزد خدیجه علیها‌السلام آمدند.

خدیجه علیها‌السلام از دیدن ناگهانی آنها هراسان شد، یکی از آنها به خدیجه علیها‌السلام عرض کرد: «غمگین مباش، ما از سوی خدا به سوی تو آمده‌ایم، ما خواهران تو هستیم، من ساره (همسر ابراهیم- ع) هستم، و این آسیه دختر مزاحم که در بهشت همنشین تو است، آن دیگری مریم دختر عمران است، و آن یکی کلثم خواهر موسی عليه‌السلام است، خداوند ما را نزد تو فرستاد تا در هنگام وضع حمل که زنان نیاز به کمک دارند، تو را کمک کنیم.

در این وقت، یکی از آنها در جانب راست خدیجه علیها‌السلام ، و دیگری در طرف چپ او، و سوّمی در روبروی او، و چهارمی در پشت سر او قرار گرفتند، و فاطمه علیها‌السلام در این هنگام پاک و پاکیزه به دنیا آمد.

5- نخستین سخن فاطمه عليها‌السلام

علیها‌السلام با ولادت فاطمه علیها‌السلام نور تابناکی از او برخاست و بر همه خانه‌های

______________________________

(1) این فراز، بیانگر آن است که دشمنی قریش و بنی هاشم در سالهای اول بعثت آنچنان شدید بود که حتّی زنان آنها، در چنین حالتی که زنان همدیگر را حمایت می‌کنند، اظهار دشمنی کردند و آن حضرت را غریب گذاشتند (مترجم)

الأنوار البهیة،

_____________________________________

مکّه تابید، و شرق و غرب زمین را روشن کرد.

در این هنگام ناگاه ده بانو از حوریان بهشتی که در دست هر کدام طشت بهشتی و آفتابه‌ای پر از آب کوثر بود، وارد شدند. آن بانوئی که در پیش روی فاطمه علیها‌السلام بود، آب کوثر را گرفت و فاطمه علیها‌السلام را با آن شستشو داد، و دو جامه سفید که از شیر سفیدتر و از مشک عنبر خوشبوتر بود، بیرون آورد، بدن فاطمه علیها‌السلام را با یکی از آنها پوشانید، و دیگری را مقنعه و روسری او قرار داد، و آنگاه فاطمه علیها‌السلام را به سخن گفتن دعوت کرد، فاطمه علیها‌السلام به یکتائی خدا و رسالت پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله گواهی داد و چنین گفت:

اشهد ان لا اله الّا اللّه و انّ أبی رسول اللّه سیّد الأنبیاء، و انّ بعلی سیّد الأوصیاء و ولدیّ سیّدا الاسباط

: «گواهی می‌دهم که معبودی جز خدای یکتا و بی‌همتا نیست، و اینکه پدرم رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله سرور پیامبران، و شوهرم سرور اوصیاء، و دو فرزندم (حسن و حسین علیهما السّلام) دو آقای سبطها هستند».

سپس فاطمه علیها‌السلام به هر یک از آن چهار زن سلام کرد و آنها را به نامشان خواند، و آنها با روی شاد و خندان، به فاطمه علیها‌السلام توجّه کردند، و حوریان و اهل آسمان، مژده ولادت فاطمه علیها‌السلام را به همدیگر می‌دادند، و در آسمان نوری درخشان آشکار شد که فرشتگان چنین نور پرفروغی را قبلا ندیده بودند.

آنگاه بانوان، به خدیجه علیها‌السلام گفتند: «فرزند خود را که پاک و پاکیزه و پرمیمنت و مبارک است، و از او نسل پربرکت پدید می‌آید بگیر».

خدیجه علیها‌السلام دخترش فاطمه علیها‌السلام را با شادی و سرور، در آغوش گرفت، و پستان در دهان او گذاشت، شیر جاری شد، فاطمه علیها‌السلام از آن پس به طور سریع و چشمگیر رشد و نمو نمود. الأنوار البهیة 62 6 - گوشه‌ای از فضائل فاطمه س..... ص: 62

الأنوار البهیة، ص: 62

6- گوشه‌ای از فضائل فاطمه عليها‌السلام

علیها‌السلام فاطمه علیها‌السلام یکی از افراد کساء «1» و مباهله «2» بود، و کسی بود که در سختترین زمان در راه خدا (از مکّه به مدینه) هجرت کرد، و از افرادی است که آیه تطهیر (32 احزاب) در شأن آنها نازل گردید، که جبرئیل افتخار می‌کرد که از جمله آنها است، و خداوند به صداقت و پاکی آنها گواهی داد.

فاطمه علیها‌السلام مادر امامان معصوم عليه‌السلام و یادگار رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله است که نسل پاک پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله تا روز قیامت از او باقی می‌ماند. او سرور زنان دو جهان از پیشینیان و آیندگان است. او یکی از چهار نفری است که در قیامت سواره وارد محشر می‌شوند، و کتاب «مصحف» از آن اوست که در نزد امامان عليه‌السلام می‌باشد.

فاطمه علیها‌السلام در گفتار و سخن، شبیه‌ترین افراد نسبت به پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله بود و شیوه زندگی او همانند شیوه زندگی رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله بود، و راه رفتنش همچون راه رفتن پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله بود. هنگامی که به حضور رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله می‌آمد، آن حضرت از او با احترام وافر استقبال می‌کرد، دستهای زهرا علیها‌السلام را می‌بوسید، و او را در جای خود می‌نشاند، و هرگاه رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله بر فاطمه علیها‌السلام وارد می‌شد، فاطمه علیها‌السلام برمی‌خاست و از پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله استقبال گرم می‌کرد، و دستش را می‌بوسید. پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله بسیار فاطمه علیها‌السلام را می‌بوسید، و هرگاه مشتاق بوی بهشت می‌شد، او را می‌بوئید و می‌فرمود:

فاطمة بضعة منّی من سرّها فقد سرّنی، و من ساءها فقد ساءنی، فاطمة اعزّ

______________________________

(1) اهل کساء؛ همان اجتماع پیامبر و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم‌السلام است که در زیر یک عبا اجتماع کردند، و جبرئیل آیه تطهیر (32 احزاب) را در شأن آنها نازل کرد.

(2) منظور، دعا و نفرین با علمای مسیحی است بر این اساس که خداوند هر که را باطل است عذاب کند، چنانکه در آیه مباهله (61 آل عمران) این مطلب بیان شده است.

الأنوار البهیة، ص: 63

____________________________________

النّاس الیّ

: «فاطمه علیها‌السلام پاره تن من است، کسی که او را شاد کند، مرا شاد کرده است، و کسی که او را ناراحت کند مرا ناراحت نموده است. فاطمه علیها‌السلام عزیزترین انسانها در نزد من است».

و سخنان دیگری که بیانگر علاقه بسیار پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله به فاطمه علیها‌السلام است «1» .

مرحوم شیخ کلینی (ره) از محمد بن سنان روایت کرده که گفت: من در محضر امام جواد عليه‌السلام بودم، و موضوع اختلافاتی را که در بین شیعیان پدیدار شده بود، به آن حضرت عرض کردم، به من فرمود:

«ای محمّد! خداوند همواره در یکتائی و بی‌همتائی خود، یکتا و بی‌همتا است، سپس خداوند محمّد و علی و فاطمه علیهم‌السلام را آفرید و آن سه (در عالم نور) هزاران سال ماندند، پس از آن خداوند همه موجودات را آفرید، و محمّد و علی و فاطمه ( علیهم‌السلام ) را بر آفرینش موجودات گواه گرفت، و اطاعت ایشان را بر تمام موجودات جاری نمود، و امور موجودات را به ایشان (محمّد و علی و فاطمه علیهم‌السلام ) واگذار کرد، پس آنان حلال می‌کنند آنچه را که بخواهند، و حرام می‌کنند آنچه را که بخواهند، و آنان نمی‌خواهند مگر آنچه را که خدا بخواهد. سپس امام جواد عليه‌السلام فرمود:

یا محمّد هذه الدّیانة من تقدّمها مرق، و من تخلّف عنها محق و من لزمها لحق خذها الیک یا محمّد

: «ای محمّد بن سنان! این عین دیانت است، هر کس (بر اثر تندروی) از آن جلو بیفتد، از دین خارج شده است، و هر کس که بر اثر کندی از آن عقب بیفتد،

______________________________

(1) مانند اینکه: به فاطمه علیها‌السلام خطاب کرده می‌فرمود: یا حبیبة أبیها: «ای محبوب و دوست پدرش». ما در شرح حال فاطمه علیها‌السلام کتابی بنام «بیت الأحزان... » نوشته‌ایم (مؤلّف). خوشبختانه این کتاب با بهترین شکل، توسّط مترجم این کتاب، ترجمه و منتشر شده است (مترجم)

الأنوار البهیة، ص: 64

____________________________________

هلاک شده است، و هر کس ملازم آن باشد، به حق می‌رسد. ای محمّد! این سخن را یاد بگیر و نگه دار» «1» .

______________________________

(1) بعضی از این گونه روایات فهمیده‌اند که خداوند، جعل احکام را به امامان علیهم‌السلام واگذار کرده است، به این معنی که آنها بر اساس مصالح و مفاسدی که می‌بینند، می‌توانند احکام پنج‌گانه (حرام، واجب، مباح، مستحب و مکروه) را خودشان قرار داده و قانون‌گذاری کنند.

ولی مرحوم آیت اللّه العظمی محقّق بهبهانی (ره) در حاشیه خود بر رجال، چنین عقیده‌ای را به «غلات شیعه» نسبت داده است. بنابراین باید روایت فوق را این گونه معنی کرد که: محمّد و علی و فاطمه علیهم السلام، مخزن خواست خدا هستند، هر چه را خدا حرام کند آنها حرام می‌کنند و هر چه را او حلال کند، آنها حلال می‌کنند، از این رو در آخر روایت فوق آمده: و لن یشاءوا إلّا ان یشاء اللّه: «آنها چیزی جز خواست خدا را نمی‌خواهند»

الأنوار البهیة، ص: 65


5

6

7

8

9

10

11

12

13

14

15

16

17

18

19

20

21

22

23

24

25

26

27

28

29

30

31

32

33

34

35

36

37

38

39

40