ترجمه انوارالبهیه

ترجمه انوارالبهیه0%

ترجمه انوارالبهیه نویسنده:
گروه: سایر کتابها

ترجمه انوارالبهیه

نویسنده: مرحوم شیخ عباس قمی
گروه:

مشاهدات: 40053
دانلود: 3648

ترجمه انوارالبهیه
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 111 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 40053 / دانلود: 3648
اندازه اندازه اندازه
ترجمه انوارالبهیه

ترجمه انوارالبهیه

نویسنده:
فارسی

خداوند برای نشان دادن راه درست زندگی و رساندن انسان ها به سعادت دنیوی و اخروی، پیامبران را به میان آن ها فرستاد. حضرت محمد (ص) آخرین پیامبر الهی بود و پس از ایشان، وظیفه هدایت مردم به امامان معصوم (ع) محول شد. در مکتب تشیع حضرت محمد (ص) با حضرت فاطمه (س)، حضرت علی (ع) و 11 امام پس از ایشان، 14 معصوم الهی هستند که این وظیفه را بر عهده داشتند. کتاب حاضر زندگی نامه ای تحلیلی از سیر زندگی، رفتار و ویژگی های خاص این 14 بزرگوار از زمان تولد حضرت محمد (ص) تا غیبت امام زمان (عج) است که توسط محدث بزرگ، مرحوم شیخ عباس قمی (ره) به اجمال نگاشته شده است. کتاب، ترجمه ای از "انوار البهیه فی تواریخ الحجج الالهیه" است.

عقلی و نقلی است، او دارای تصنیفات بسیار در علوم فلسفه، و احکام شرعی بر اساس مذهب شیعه دوازده امامی است، و شریفترین فرد در اخلاق است که تاکنون من دیده‌ام، خداوند قبرش را نورانی فرماید. من کتاب «الهیّات شفا» تصنیف ابو علی سینا و قسمتی از تذکره ابن سینا، در علم هیئت را نزد او خوانده‌ام، سپس مرگ حتمی به سراغش آمد، خداوند روحش را مقدّس فرماید» (پایان سخن علّامه حلّی).

الأنوار البهیة، ص: 220

پاره‌ای از گفتار دلنشین امام باقر عليه‌السلام ‌

1- الکمال کلّ الکمال: التّفقّه فی الدّین، و الصّبر علی النّائبة و تقدیر المعیشة : «کمال، همه کمال، عبارت است از: شناختن دین، و استقامت در مصیبتهای وارده، و اندازه‌گیری معاش زندگی» [سنجش دخل و خرج، و رعایت حدّ اعتدال].

2- من لم یجعل اللّه له فی نفسه واعظا، فانّ مواعظ النّاس لن تغنی عنه شیئا : «کسی که خداوند برای او در وجود او، واعظی قرار نداده است، موعظه‌های دیگران به حال او سودی نخواهد بخشید».

3- کم من رجل لقی رجلا فقال اکبّ اللّه عدوّک، و ماله من عدوّ الّا اللّه : «چه بسیار مردی که با مرد دیگر ملاقات کند و به او (به عنوان دعا) می‌گوید:

خداوند دشمنت را سرنگون کند، در صورتی که او دشمنی جز خدا ندارد! ».

4 - ما عرف اللّه من عصاه

: «خدا را نشناخت، آن کس که او را نافرمانی کند».

و این دو شعر را خواند:

تعصی الاله و انت تظهر حبّه‌هذا لعمرک فی الفعال بدیع

لو کان حبّک صادقا لأطعته‌انّ المحبّ لمن یحبّ مطیع: «تو نافرمانی خدا می‌کنی و در عین حال اظهار دوستی با او می‌نمائی، به جانب سوگند، این کار در میان کارها، چیز تازه است».

اگر تو در دوستی خود صداقت داشتی، او را پیروی می‌کردی، همانا دوست

الأنوار البهیة، ص: 221

حقیقی از آن کس که دوستش دارد، پیروی می‌کند».

5- امام باقر عليه‌السلام در وصیّت خود، به جابر جعفی فرمود:

اغتنم من اهل زمانک خمسا، ان حضرت لم تعرف، و ان غبت لم تفتقد، و ان شهدت لم تشاور، و ان قلت لم یقبل قولک، و ان خطبت لم تتزوّج

: «از مردم زمان خود، پنج چیز را غنیمت بشمار:

1- اگر در جائی حاضر شدی، تو را نشناسند.

2- و اگر غایب شدی، در جستجوی تو نباشند.

3- و اگر در مجلسی باشی، با تو مشورت نکنند.

4- اگر سخنی گفتی از تو نپذیرند.

5- و اگر خواستگاری کردی به تو زن ندهند» «1».

6- مثل الحاجة الی من اصاب ماله حدیثا، کمثل الدّرهم فی فم الأفعی، انت الیه محوج، و انت منها علی خطر

: «مثل احتیاج به نو کیسه که تازه به مال رسیده، مانند مثل درهمی است که در دهان افعی (مار بزرگ) باشد، تو به آن نیاز داری، ولی به خاطر آن افعی، در معرض خطر و هلاکت می‌باشی».

7- الحیاء و الایمان مقرونان فی قرن، فاذا ذهب احد هما تبعه صاحبه

: «حیاء و ایمان در یک ریسمان، مقرون هستند [مانند دو شتری را که به یک ریسمان ببندند] هرگاه یکی از آن دو برود، رفیقش نیز همراه او می‌رود».

دستور العمل برای سفر

8- یکی از شیعیان عازم سفر بود، به حضور امام باقر عليه‌السلام آمد و عرض

(1) ظاهرا منظور از حدیث فوق این است که وابسته به مردم نباش، و از حصار تنگ مردم‌زدگی بیرون بیا و استقلال فکری داشته باش، مراقب باش که مبادا در فراز و نشیبها، دین خود را به دنیای مردم بفروشی (مترجم).

الأنوار البهیة، ص: 222

__________________________________

کرد: «مرا سفارش کن و اندرز بده». امام باقر عليه‌السلام فرمود:

لا تسیرنّ سیرا و انت حافّ، و لا تنزلنّ عن دابّتک لیلا الّا و رجلاک فی خفّ، و لا تبولنّ فی نفق، و لا تذوقنّ بقلة، و لا تشمّها حتّی تعلم ماهی، و لا تشرب من سقاء حتّی تعرف ما فیه و لا تسیرنّ الّا مع من تعرف، و احذر من لا تعرف

: «1- البتّه با پاهای برهنه، راه مرو 2- شب از مرکب خود پیاده نشو، مگر اینکه در پایت کفش باشد 3- البتّه در سوراخ زمین ادرار نکن 4- هیچ گیاهی را (نشناخته) نخور، و استشمام نکن 5- و از ظرفی، تا آب درون آن را نشناختی، آب نخور 6- و همسفر نشو جز با کسی که او را می‌شناسی، و از کسی که نمی‌شناسی برحذر باش».

9- من اعطی الخلق و الرّفق فقد اعطی الخیر و الرّاحة، و حسن حاله فی دنیاه و آخرته، و من حرّم الخلق و الرّفق، کان ذلک سبیلا الی کلّ شرّ و بلیّة الّا من عصمه اللّه

: «هرگاه خوی نیک و نرمش در امور به کسی داده شد، سعادت و آسودگی به او داده شده است، و حال او در دنیا و آخرت، نیک گردد، و هرگاه کسی از این دو صفت، محروم گردید، همان موجب هر گونه بدی و بلا می‌شود، مگر کسی که خداوند او را نگهدارد».

سفارش به ملایمت و مدارا

مؤلّف گوید: در ستایش نرمش و مدارا، روایات بسیار نقل شده، در این مورد همین مقدار کافی است که پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله به جابر انصاری فرمود:

انّ هذا الدّین لمتین، فاوغل فیه برفق، و لا تبغض الی نفسک عبادة اللّه، فانّ المثبت لا ارضا قطع و لا ظهرا ابقی

: «همانا این دین (اسلام) استوار و محکم است، پس با نرمش و مدارا به آن وارد شو، و عبادت خدا را (با تندروی) بر خود دشمن نساز، زیرا کسی که در نیمه راه درمانده است، نه راه رفته و نه مرکب خود را بجای گذاشته است».

الأنوار البهیة، ص: 223

شرح کوتاه:

به آن کسی که در مسیر راه سفر، درمانده شده، و مرکبش را به هلاکت رسانده، در لغت عرب می‌گویند: قد انبت، که در اصل از «بتّ» به معنی قطع است، منظور این است که او در نیمه راه سفر، فرو مانده، و به مقصد نرسیده و نیازش تأمین نشده و شتر بارکش و سواری خود را هلاک نموده است، چنانکه سعدی از همین مطلب، اقتباس کرده و در سخن فارسی می‌گوید:

کارها به رفق و تأمّل برآید و مستعجل به سر آید:

به چشم خویش دیدم در بیابان‌که آهسته سبق برد از شتابان

سمند بادپا «1» از تک فرو ماندشتربان همچنان آهسته می‌راند محقّق طوسی (ره) در کتاب «آداب المتعلّم» می‌گوید: «خواهان علم و دانش، باید دوران نوجوانی و جوانی را غنیمت بشمرد، و خود را به گونه‌ای به مشقّت و زحمت نیندازد، که ناتوان و درمانده گردد، بلکه رفق و ملایمت را به کار بندد، چرا که «رفق و ملایمت» یک اصل بزرگ (وصول به مقصود) در همه چیز است».

(1) سمند بادپا: اسب تندرو.

الأنوار البهیة، ص: 224

_________________________________

ماجرای شهادت امام باقر عليه‌السلام ‌

امام باقر عليه‌السلام روز دوشنبه هفتم ذی حجّه سال 114 هجرت در 57 سالگی در مدینه وفات نمود.

به گفته بعضی؛ ابراهیم پسر ولید بن عبد الملک (ششمین خلیفه اموی) آن حضرت را مسموم کرد، بنابراین شهادت آن حضرت در عصر خلافت هشام بن عبد الملک رخ داد.

مرقد شریفش در قبرستان بقیع، کنار قبر پدرش امام سجّاد عليه‌السلام و عموی پدرش، امام حسن عليه‌السلام در همان قبّه‌ای که قبر عبّاس (عموی پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله ) قرار دارد، می‌باشد.

وصیّتهای امام باقر عليه‌السلام ‌

امام باقر عليه‌السلام به پسرش امام صادق عليه‌السلام وصیّت کرد و فرمود:

«مرا در لباسی که روز جمعه با آن نماز می‌خواندم، کفن کن، و عمّامه‌ام را بر سرم بپیچ و قبرم را چهار گوش کن و به اندازه چهار انگشت از زمین، بلند گردان، هنگام دفن، بندهای کفنم را باز کن».

روایت شده: امام صادق عليه‌السلام فرمود: «پدرم در وصیّت خود نوشت:

او را در سه جامه کفن نمایم، یکی از آنها روپوشی بود که آن حضرت در روز جمعه با آن نماز می‌خواند، و دیگری جامه‌ای بود و سوّمی پیراهن بود».

الأنوار البهیة، ص: 225

من به پدرم عرض کردم: این مطلب را چرا می‌نویسی؟ (نیاز به نوشتن نیست)، فرمود: از آن می‌ترسم که مردم در مورد تکفین من با تو ستیز کنند، اگر آنها گفتند پدرت را با چهار یا پنج کفن، تکفین کن، سخن آنها را گوش نکن، عمّامه‌ام را بر سرم بپیچ، و عمّامه جزء کفن به شمار نمی‌آید، بلکه کفن آن است که بدن به آن پیچیده گردد.

نیز روایت شده که امام صادق عليه‌السلام فرمود: پدرم به من فرمود: «ای جعفر! فلان مبلغ از اموال مرا وقف گریه کنندگان کن، تا ده سال در سرزمین منی، هنگام اعمال منی (در حجّ) برای من گریه کنند».

نیز نقل شده: امام باقر عليه‌السلام هشت درهم برای مراسم عزاداری خود، وصیّت کرد، و آن حضرت، این کار را از «سنّت» می‌دانست، زیرا پیامبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله (در ماتم شهادت جعفر طیّار) فرمود: «برای آل جعفر، غذا تهیه کنید، زیرا آنها به عزاداری اشتغال دارند».

از امام صادق عليه‌السلام نقل شده فرمود: مردی در فاصله چند کیلومتری مدینه در عالم خواب دید، شخصی به او گفت: «به مدینه برو، و بر جنازه امام باقر عليه‌السلام نماز بخوان، زیرا فرشتگان در بقیع، او را غسل می‌دهند».

آن مرد به مدینه آمد، و با خبر شد که امام باقر عليه‌السلام از دنیا رفته است.

صلوات و درود خدا بر او باد.

[پایان نور هفتم]

الأنوار البهیة، ص: 226

چند سخن آموزنده از امام باقر عليه‌السلام

[تنظیم از: مترجم]- ان الرّجل اذا اصاب مالا من حرام لم یقبل منه حجّ و لا عمرة و لا صلة رحم: «همانا انسانی که از راه حرام، ثروت اندوزی کند، حجّ و عمره و صله رحم او در پیشگاه خدا پذیرفته نمی‌شود»

[بحار الانوار، ج 99، ص 125]

- عالم ینتفع بعلمه، افضل من سبعین الف عابد

: «دانشمندی که مردم از علم او بهره‌مند شوند، بهتر از هفتاد هزار عابد است» [تحف العقول، ص 294]

- الجنّة محفوفة بالمکاره و الصّبر، فمن صبر علی المکاره فی الدّنیا، دخل الجنّة، و جهنّم محفوفة با للّذات و الشّهوات، فمن اعطی نفسه لذّتها و شهوتها دخل النّار

: «بهشت در میان ناگواریها و استقامت است، پس آن کسی که در برابر ناگواریها در دنیا استقامت کند، وارد بهشت می‌شود، و دوزخ در میان کام‌جوئی‌ها و هوسبازی‌ها است، پس آن کسی که هرگونه هوس و لذّت دلخواهش را به خود رساند، وارد دوزخ می‌گردد»

[اصول کافی، ج 2، ص 89]

الأنوار البهیة، ص: 227

معصوم هشتم: [جعفر بن محمّد، حضرت صادق عليه‌السلام ]

اشاره

نگاهی بر زندگی: حضرت امام صادق عليه‌السلام

الأنوار البهیة، ص: 228

نور هشتم:

امام ششم، جعفر بن محمّد، حضرت صادق عليه‌السلام امام صادق عليه‌السلام در روز دوشنبه 17 ماه ربیع الأوّل سال 83 هجرت در همان زاد روز پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله ، در مدینه دیده به جهان گشود، این روز، روز بسیار شریف و پربرکت است، و همواره صالحان خاندان محمّد صلى‌الله‌عليه‌وآله از دیر زمان، حقّ آن را بزرگ می‌شمردند، و احترام آن را رعایت می‌کردند. روزه گرفتن در آن روز دارای فضیلت بزرگ و پاداش بسیار است، صدقه دادن در آن روز، به خصوص مستحبّ است، و همچنین زیارت حرم امامان و امامزادگان، و انجام کارهای نیک، و شاد کردن مؤمنان، از اعمال استحبابی این روز است.

مقام مادر امام صادق عليه‌السلام ‌

مادر امام صادق عليه‌السلام بانوی بسیار ارجمند و گرامی به نام فاطمه، معروف به «امّ فروه» دختر قاسم بن محمد بن أبو بکر بود، و مادر امّ فروه، اسماء دختر عبد الرّحمن بن أبو بکر است.

امام صادق عليه‌السلام فرمود: «مادرم از کسانی بود که ایمان داشت،

الأنوار البهیة، ص: 229

پرهیزکار و نیکوکار بود، و خداوند نیکوکاران را دوست دارد».

از عبد الأعلی روایت شده گفت: امّ فروه را دیدم که پوششی بر او بود و به طور ناشناس، طواف کعبه می‌کرد، با دست چپ خود استلام حجر الأسود کرد (دست چپیش را بر آن مالید)، مردی به او گفت: «ای کنیز خدا، از سنّت حجّ، خطا کردی»، او در پاسخ گفت: «ما نیازی به دانش تو نداریم» «1» .

مؤلّف گوید: ظاهرا آن مرد اعتراض‌کننده از فقهای اهل تسنّن بود.

معروف بن خرّبوذ «2» امام صادق عليه‌السلام را با تعبیر «ابن المکرّمه» (پسر بانوی بلند مقام) می‌خواند.

مسعودی [مورّخ و محدّث معروف] در کتاب اثبات الوصیّه می‌نویسد: پدر امّ فروه، «قاسم» از افراد مورد اطمینان اصحاب امام سجّاد عليه‌السلام بود، و امّ فروه از پرهیزکارترین زنان عصرش بود، و از امام سجّاد عليه‌السلام روایاتی را نقل کرده، از جمله این است که امام سجّاد عليه‌السلام به او فرمود: «ای امّ فروه! من برای گنهکاران از شیعیانمان، در هر روز و شب صد بار دعا و طلب آمرزش از خدا می‌کنم، زیرا ما صبر می‌کنیم در اموری که آن را می‌دانیم، ولی آنها صبر می‌کنند در اموری که نمی‌دانند».

(1) آنچه از روایات ظاهر می‌شود، این است که بانوئی به نام «سعیده» که به فضل و عبادت شهرت داشت، کنیز «امّ فروه» بوده است، و او همان است که امام صادق عليه‌السلام در شأن او چنین فرمود: «از درگاه خداوندی که تو را در دنیا به من شناسانید، می‌خواهم که در آخرت، تو را همسر من گرداند»

مؤلّف.

(2) معروف بن خرّبوذ، از اصحاب امام باقر عليه‌السلام بود، همواره با سجده‌های طولانی، همدم بود، او از کسانی است که علمای بزرگ صدر اوّل، بر تصدیق روایت آنها، اجماع کرده‌اند، و از افرادی است که در فقه، مورد اعتبار بوده، و جایگاه ارجمندی نزد فقهاء دارد، درباره شرح حال او به «رجال کبیر» مراجعه کنید. ناگفته نماند که وی، غیر از «معروف بن فیروز کرخی»، عارف مشهور (متوفّی سال 200 ه ق در بغداد) است (مترجم)

الأنوار البهیة، ص: 230

_________________________________

امّ فروه خواهری معروف به «امّ حکیم» داشت که همسر اسحاق عریضی پسر عبد اللّه بن جعفر بن أبی طالب بود. امّ حکیم دارای فرزندی به نام قاسم شد، او مردی بزرگوار و امیر یمن شد، و این قاسم، پدر داود بن قاسم، معروف به «ابو هاشم جعفری بغدادی» است که دانشمندی پرهیزکار و بلند مقام و موثّق بود، که زمان امام رضا عليه‌السلام و سایر امامان علیهم‌السلام را درک کرد، و از وکلای ناحیه مقدّسه حضرت مهدی (عج) بود، و در میان خاندان ابو طالب در ارجمندی نسب هیچ‌کس مانند او نبوده، زیرا او از جانب پدر و مادر به عبد اللّه بن جعفر بن أبی طالب عليه‌السلام می‌رسید.

قاسم بن اسحاق در ماه جمادی الاولی سال 261 هجرت از دنیا رفت، و قبرش (در بغداد) مشهور و زیارتگاه است، همان گونه که مسعودی، تصریح کرده است.

ابن عبّاس کتابی در اخبار «ابو هاشم جعفری» دارد که علّامه طبرسی (ره) در کتاب اعلام الوری، از آن کتاب روایت نقل می‌کند.

نگاهی بر علم و فضل امام صادق عليه‌السلام ‌

اشاره

سید مؤمن شبلنجی شافعی در کتاب «نور الأبصار»، در شرح حال امام صادق عليه‌السلام چنین می‌نویسد: «فضائل آن حضرت بسیار است به طوری که حسابگر از شمارش آن درمانده، و فهم علمای آگاه در انواع آن علوم حیران است، جماعتی از شخصیتهای بزرگ و دانشمندان سترگ اهل تسنّن، مانند: یحیی بن سعید، ابن جریح، مالک بن انس، ثوری، ابن عیینه، ابو ایّوب سجستانی و غیر از آنها از آن حضرت روایت می‌کنند.

ابو حاتم [یکی از معاریف اهل سنّت] می‌گوید: «جعفر بن محمّد الصادق عليه‌السلام مردی مورد وثوق است و در وثوق مثل او جای سؤال نیست».

ابن قتیبه در «کتاب ادب الکاتب» می‌نویسد: «کتاب جفر را امام جعفر صادق

الأنوار البهیة، ص: 231

عليه‌السلام پسر محمّد باقر عليه‌السلام نوشت، در این کتاب، هر چیزی که نیاز به دانستن آن تا روز قیامت، هست نوشته شده، و ابو العلاء معرّی «1» در اشعار خود، به همین کتاب جفر امام صادق عليه‌السلام اشاره کرده و می‌گوید:

لقد عجبوا لآل البیت لمّااتاهم علمهم فی جلد جفر

و مرآة المنجّم و هی صغری‌تریه کلّ عامرة و قفر

: «مردم از خاندان رسالت تعجّب کردند، آن هنگام که علم آنها در پوست جفر (جفر در لغت یعنی پوست بزغاله چهارماهه که شیر خوردنش پایان یافته) نزد ایشان آمد.

آینه منجّم (اسطرلاب) با اینکه چیز کوچکی است، آسمان و زمین و مکانهای آباد و غیر آباد را به منجّم نشان می‌دهد» [وقتی که از آینه کوچکی، آن همه کار برآید، بروز علوم از کتاب جفر چه بعدی دارد؟ ].

در کتاب «فصول المهمّه» آمده: بعضی از دانشمندان نقل کرده‌اند: «کتاب جفر» که در جهان غرب، فرزندان عبد المؤمن بن علی، از یکدیگر به ارث می‌برند، از گفتار امام صادق عليه‌السلام است، و محتوای این کتاب، اوج عظمت مقام علمی امام صادق عليه‌السلام را ثابت می‌کند».

حوزه علمیّه امام صادق عليه‌السلام

شیخ مفید (ره) در ارشاد می‌نویسد: «حضرت صادق، جعفر بن محمّد عليه‌السلام از میان برادران خود، جانشین پدرش امام باقر عليه‌السلام ، و وصیّ آن حضرت بود که پس از او، زمام امور امامت را بدست گرفت، و در فضل و دانش، سرآمد همه برادران گشت، و از همه آنان نام‌آورتر، و در قدر و منزلت، بالاتر، و در میان شیعه و سنّی، مقامش ارجمندتر بود، و مردم به قدری از علوم آن حضرت نقل کرده‌اند که

(1) احمد بن عبد اللّه، از ادیبان و شاعران قرن پنجم، منسوب به معرّه شام است، که در سال 449 ه ق در «معرّه النّعمان» وفات کرد (مترجم)

الأنوار البهیة، ص: 232

______________________________________

سخنانش توشه راه کاروانیان و مسافران، و نام نامیش در هر شهر و دیار زبانزد مردم گشته، و از هیچ‌یک از این خاندان علماء و دانشمندان، به آن اندازه که از آن حضرت، بهره بردند، از دیگران بهره‌گیری نکردند، زیرا اصحاب حدیث که نام روایت کنندگان موثّق آن بزرگوار را جمع کرده‌اند، با اختلاف در عقیده و گفتار، به «چهار هزار نفر» می‌رسند.

و دلیل‌های روشن درباره امامت آن بزرگوار، به اندازه‌ای است که دلها را حیران کرده، و زبان دشمن را از خورده‌گیری گنگ و لال نموده است».

روایت شده: آن حضرت برای عموم مردم از اهل تسنّن و شیعه، می‌نشست، و مردم از نقاط دور و نزدیک به محضرش می‌آمدند و از حلال و حرام، و تأویل (معانی بلند) قرآن و فصل الخطاب [گفتاری که مشخّص کننده حق از باطل باشد] سؤال می‌کردند، و هیچ‌یک از آنها از محضر آن حضرت بیرون نمی‌آمد، مگر اینکه به پاسخ آن حضرت، راضی و خشنود بود. کوتاه سخن آنکه: «علومی که از آن حضرت نقل شده، از هیچ‌کس نقل نشده است».

از بعضی از علمای برجسته اهل تسنّن، شنیده شده که: از شاگردان و خدمتگزاران و پیروان و دانش‌آموزان مکتب آن حضرت بوده‌اند، مانند ابو حنیفه «1» و محمد بن حسن، و همچنین ابو یزید طیفور «2» سقّاء، که خدمتگزار آن حضرت بوده و به خانه او آبرسانی نموده است «3» و همچنین ابراهیم بن ادهم و

(1) ابو حنیفه: نعمان بن ثابت کوفی، رهبر یکی از مذاهب چهارگانه اهل سنّت (حنفی‌ها) است، او دارای رأی و قیاس است، و در مورد او مدح و ذمّ بسیار شده است که درباره هیچ‌کس چنین نشده است.

او در سال 150 ه ق از دنیا رفت، قبرش در بغداد است، برای شرح حال او به کتاب تاریخ بغداد و غیر آن مراجعه شود.

(2) طیفور بن عیسی بسطامی صوفی از پارسایان معروف است، به گفته بعضی او آبرسان خانه امام صادق عليه‌السلام بود، ولی این قول مردود است، زیرا امام صادق عليه‌السلام در سال 148 ه ق، و او در سال 261 ه ق از دنیا رفت، بنابراین 113 سال بین آنها فاصله بوده است، با اینکه عمر ابا یزید را بیشتر از هشتاد سال ننوشته‌اند (مؤلّف).

(3) در پاورقی قبل، گفته شد که این مطلب، با توجه به سال وفات آنها سازگار نیست.

الأنوار البهیة، ص: 233

_________________________________

مالک بن دینار «1» از غلامان آن بزرگوار بوده‌اند.

روایت شده: امام صادق عليه‌السلام فرمود: «من به هفتاد وجه سخن می‌گویم، و می‌توانم با هر یک از آن هفتاد وجه، (بر مخالف) پیروز گردم».

روزی سفیان ثوری [یکی از پارسایان و معاریف اهل تسنّن] نزد آن حضرت آمد، سخنی از آن حضرت شنید که شگفت زده شد، و آن را پسندید، عرض کرد:

«ای پسر رسول خدا! سوگند به خدا، این سخن «گوهر» است».

امام صادق عليه‌السلام فرمود: «بلکه بهتر از گوهر است، زیرا گوهر سنگی بیش نیست»

پاسخ به سؤالات سفیان ثوری‌

نیز سفیان ثوری نقل می‌کند که از امام صادق عليه‌السلام پرسیدم: «ای پسر رسول خدا! چرا وقوف در عرفات (در مراسم حجّ) در پشت حرم قرار گرفته است، و در سرزمین مشعر نیست؟ ».

امام صادق عليه‌السلام فرمود: کعبه، خانه خدا است، و حرم حجاب (حریم) کعبه است، و وقوف در عرفات، در حرم است، وقتی که مردم قصد خانه خدا می‌کنند، در کنار در توقّف کرده و به تضرّع و گریه و ناله می‌پردازند، وقتی خداوند به آنها اجازه ورود داد، آنها را به در دوّم که همان مزدلفه (مشعر) باشد نزدیک می‌نماید، وقتی که به تضرّع بسیار و کوشش فراوان و طولانی آنها می‌نگرد، آنها را مشمول رحمت و لطف خود قرار داده، به آنها فرمان می‌دهد که قربانی خود را نزدیک بیاورند، هنگامی که آنها چنین کردند و بقیّه اعمال حجّ را (از تقصیر و تراشیدن مو و... ) انجام دادند از گناهان پاک گشتند، خداوند آنها را به زیارت خانه‌اش امر می‌کند».

(1) ابراهیم بن ادهم و مالک بن دینار، از پارسایان بزرگ بودند، درباره آنها کراماتی ذکر شده، در این باره به «تذکرة شیخ عطّار» مراجعه کنید (مؤلّف).

الأنوار البهیة، ص: 234

____________________________________

سفیان پرسید: چرا روزه گرفتن در ایّام تشریق (سه روز بعد از عید قربان) مکروه است؟

امام صادق عليه‌السلام فرمود: «زیرا مردم در مهمانی خدا به سر می‌برند، و روزه گرفتن برای مهمانی، بهتر نیست».

سفیان گفت: فدایت گردم چرا مردم دامن پرده‌های کعبه را می‌گیرند، با اینکه آن پرده‌ها، پارچه‌های کهنه‌ای است که سودی نمی‌بخشد؟

امام صادق عليه‌السلام در پاسخ فرمود: این کار، مثل آن است که مردی در مورد مرد دیگر گناهی مرتکب شده (مثلا حقّ او را ضایع کرده)، به او می‌چسبد و به گرد او می‌گردد به امید اینکه آن مرد، گناه او را ببخشد».

پاسخ امام صادق عليه‌السلام به چهل سؤال ابو حنیفه‌

ابن شهر آشوب از مسند ابو حنیفه، روایت می‌کند که حسن بن زیاد گفت: از ابو حنیفه (رهبر مذهب حنفی) سؤال شد: «فقیه‌ترین کسی که تاکنون دیده‌ای کیست؟ ».

ابو حنیفه در پاسخ گفت: «فقیه‌ترین مردم، جعفر بن محمّد (امام صادق عليه‌السلام ) است، هنگامی که منصور دوانیقی (دوّمین خلیفه عباسی) آن حضرت را نزد خود برده بود، منصور برای من چنین پیام فرستاد:

«ای ابو حنیفه! مردم فریفته جعفر بن محمد (امام صادق «ع») شده‌اند، مسائل سختی را آماده کن تا از او بپرسی (و او در پاسخ درمانده شده و از مقامش کاهش شود). من چهل مسأله را آماده کردم، سپس منصور که در آن هنگام در شهر حیره (بین بصره و کوفه) بود، مرا به حضور طلبید، به حضورش رفتم، دیدم امام صادق عليه‌السلام در جانب راست منصور نشسته است، وقتی که چشمم به امام صادق عليه‌السلام افتاد، آنچنان شکوه او بر دلم چیره شد که از منصور، چنین شکوهی بر من وارد نگردید. به منصور سلام کردم، اشاره به نشستن کرد، نشستم،

الأنوار البهیة، ص: 235

سپس به امام صادق عليه‌السلام رو کرد و گفت: «ای ابا عبد اللّه! این ابو حنیفه است».

امام صادق عليه‌السلام فرمود: «آری، او را می‌شناسم».

آنگاه منصور به من رو کرد و گفت: «ای ابو حنیفه! سؤالهای خود را مطرح کن».

من سؤالهای خودم را یک به یک از امام صادق عليه‌السلام پرسیدم، و او جواب مرا می‌داد، و می‌فرمود: در این مسأله، شما چنین می‌گوئید، اهل مدینه چنان می‌گویند، بعضی از جوابهای آن حضرت، با نظریّه ما موافق بود، و بعضی با نظریه اهل مدینه موافق بود، و بعضی با هر دو مخالف بود، تا اینکه همه چهل مسأله خود را از آن حضرت پرسیدم، و او به همه آنها به طور کامل پاسخ داد» سپس ابو حنیفه گفت:

أ لیس انّ اعلم النّاس، اعلمهم باختلاف النّاس

: «آیا آگاهترین و دانشمندترین انسانها، آن کسی نیست که به نظریّات مختلف مردم، آگاهتر باشد».

الأنوار البهیة، ص: 236

پاره‌ای از گفتار دلنشین امام صادق عليه‌السلام ‌

الف: امام صادق عليه‌السلام به حمران بن أعین فرمود:

یا حمران! انظر الی من هو دونک، و لا تنظر الی من هو فوقک فی المقدرة...

: «ای حمران! هنگام توانگری و نیرومندی به زیر دستان بنگر نه به بالا دستان، زیرا اگر چنین باشی، می‌توانی به قسمت و روزی تقدیر شده‌ات، قانع‌تر باشی، و بهتر می‌توانی صلاحیّت آن را یابی که پروردگارت روزی زیادتر به تو ارزانی دارد، و بدان که عمل اندک از روی یقین در پیشگاه خدا، بهتر از عمل بسیاری است که از روی یقین نباشد، و بدان که هیچ گونه پرهیزکاری، بهتر از دوری از کارهائی که خدا حرام کرده نیست، و همچنین دوری از آزار به مؤمنان و غیبت کردن آنها.

و هیچ زندگی گواراتر از خوش اخلاقی نیست، و هیچ مالی سودمندتر از آن نیست که به ثروت اندک کفایت‌کننده، قانع باشی، و هیچ جهلی زیانبخش‌تر از عجب و خودبینی نیست».

ب: سفارش به عزلت و گوشه‌گیری در بعضی از موارد

از سخنان امام صادق عليه‌السلام است: الأنوار البهیة 236 ب: سفارش به عزلت و گوشه‌گیری در بعضی از موارد..... ص: 236

قدرت علی ان لا تخرج من بیتک فافعل، فانّ علیک فی خروجک ان لا تغتاب، و لا تکذب و لا تحسد و لا ترائی و لا تتصنّع و لا تداهن...

: «اگر بتوانی که از خانه بیرون نروی، بیرون نرو، زیرا وقتی که از خانه بیرون رفتی، بر تو لازم است که: غیبت نکنی، دروغ نگوئی، حسد نورزی، ریا و

الأنوار البهیة، ص: 237

تظاهر ننمائی، و ملاحظه کاری (در آنجا که نباید ملاحظه کرد) نکنی» [و حفظ این امور در بین مردم، مشکل است].

سپس فرمود: آری، صومعه و عبادتگاه مؤمن، خانه‌اش می‌باشد، او چشم خود را در خانه‌اش از نامحرم، می‌بندد، و زبان و نفس و دامن خود را از حرام کنترل و حفظ می‌کند».

مؤلّف گوید: امام صادق عليه‌السلام در این گفتار به عزلت و کناره‌گیری از مردم (و از اجتماع آلوده) و انس و الفت به خداوند متعال، تأکید و تحریص فرموده است «1» . شاعر در این مورد می‌گوید:

رغیف خبز یابس تأکله فی زاویه‌و کفّ ماء بارد تشربه فی ساقیه

و عرفة ضیّقة نفسک فیها خالیه‌او مسجد بمعزل عن الوری فی ناحیه

تتلو به صحیفة مستدثرا ببادیه‌خیر من التّیجان فی قصر و دار عالیه

یا حسنها موعظة فاین اذن واعیه: «اگر گرده نان خشکی را در گوشه‌ای بخوری، و کفی از آب خنک را در نهر آب بیاشامی

و کلبه تنگی که جانب در آن قالب تهی کند، یا مسجدی که در گوشه‌ای دور از مردم قرار گرفته باشد

و در آن صحیفه‌ای بخوانی که به بیابان پیچیده شده است، بهتر از تاج سلطنتی در میان کاخ و خانه بسیار عالی است

براستی چقدر این اندرز نیک و زیبائی است، پس کجا است گوش فراگیر و شنوا! ».

(1) اسلام دین اجتماعی و تعاون و همکاری است، ولی در موارد استثنائی، انسانها را به گوشه‌گیری دعوت می‌کند، در مواردی که انسان اگر در اجتماع باشد، نمی‌تواند دین و ارزشهای اسلامی را حفظ نماید، و منافع عزلت برای او بهتر است، بنابراین، این مسأله در موارد مختلف و شرائط گوناگون، تفاوت دارد، نه می‌توان گفت که عزلت در همه جا نیک است، و نه می‌توان گفت که در همه جا بد است (مترجم)

الأنوار البهیة، ص: 23

__________________________________________

شاعر فارسی زبان می‌گوید:

ای چو گلت جیب به چنگ خسان‌دامن صحبت بکش از ناکسان

گرچه ز آغاز گشادت دهندعاقبت الامر به بادت دهند

گر بود اندر بن غاریت جای‌حلقه مارت شده زنجیر پای

به که به هر حلقه نهی پای خویش‌محفل هر سفله کنی جای خویش

ور شده‌ای در کمر کوه و سنگ‌کرده میان منطقه دم پلنگ

به که دورنگان منافق سیرپیش تو بندند به خدمت کمر

اوّل فطرت که پدید آمدی‌از همه کس فرد و وحید آمدی

عاقبت کار کز اینجا روی‌از همه شک نیست که تنها روی

این همه بند و گره از بهر کیست؟ وین همه آمیزش و پیوند چیست؟

پای وفا در ره غولان مدارروی به بیغوله تنهائی آر

ور نه بود از دل سودائیت‌طاقت بیغوله تنهائیت

خیز قدم نه به ره رفتگان‌رو سوی آرامگه خفتگان

یاد کن از عهد فراموششان‌نکته شنو از لب خاموششان

پر شده‌شان بین ز غبار استخوان‌کحل بصیرت کن از آن سرمه دان

منزلشان بین به ته سنگ تنگ‌کوف سر افعی غفلت، به سنگ ج: امام صادق عليه‌السلام به فضیل بن عثمان فرمود:

اوصیک بتقوی اللّه، و صدق الحدیث، و اداء الأمانة، و حسن الصّحابة لمن صحبک...

: «سفارش می‌کنم تو را به این امور:

1- تقوای الهی را رعایت کن

2- راستگو باش

3- امانت دار باش

4- با همنشینان خود، همدم نیکی باش

الأنوار البهیة، ص: 239

5- قبل از طلوع خورشید و قبل از غروب آن، بر تو باد به دعا کردن، و در دعا در این دو وقت کوشا باش».

د: در مورد چیزی که از خداوند خواسته‌ای، از دیگران خودداری مکن، و نگو این چیزی است که خدا به من نداده است (من به کسی نمی‌دهم).

ه: دعا کن که خداوند آنچه را بخواهد، انجام دهد.

و: شخصی به امام صادق عليه‌السلام گفت: «کار خود را بر چه چیز استوار نموده‌ای؟ »، در پاسخ فرمود: بر چهار چیز:

1- دانستم که عمل مرا غیر از من انجام نمی‌دهد، لذا در عمل کوشش نمودم.

2- دانستم که خداوند بر کارهای من آگاه است، لذا حیا کردم.

3- دانستم که روزی مرا غیر از من نمی‌خورد، لذا آرامش یافتم.

4- دانستم که آخر کار من، مرگ است، لذا برای آن، آماده شدم.