ترجمه انوارالبهیه

ترجمه انوارالبهیه0%

ترجمه انوارالبهیه نویسنده:
گروه: سایر کتابها

ترجمه انوارالبهیه

نویسنده: مرحوم شیخ عباس قمی
گروه:

مشاهدات: 40048
دانلود: 3648

ترجمه انوارالبهیه
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 111 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 40048 / دانلود: 3648
اندازه اندازه اندازه
ترجمه انوارالبهیه

ترجمه انوارالبهیه

نویسنده:
فارسی

خداوند برای نشان دادن راه درست زندگی و رساندن انسان ها به سعادت دنیوی و اخروی، پیامبران را به میان آن ها فرستاد. حضرت محمد (ص) آخرین پیامبر الهی بود و پس از ایشان، وظیفه هدایت مردم به امامان معصوم (ع) محول شد. در مکتب تشیع حضرت محمد (ص) با حضرت فاطمه (س)، حضرت علی (ع) و 11 امام پس از ایشان، 14 معصوم الهی هستند که این وظیفه را بر عهده داشتند. کتاب حاضر زندگی نامه ای تحلیلی از سیر زندگی، رفتار و ویژگی های خاص این 14 بزرگوار از زمان تولد حضرت محمد (ص) تا غیبت امام زمان (عج) است که توسط محدث بزرگ، مرحوم شیخ عباس قمی (ره) به اجمال نگاشته شده است. کتاب، ترجمه ای از "انوار البهیه فی تواریخ الحجج الالهیه" است.

باقر عليه‌السلام و جدّش امام سجّاد عليه‌السلام در قبرستان بقیع، دفن شده‌اند، و گفته شده: که آن حضرت را زهر دادند، و سنّ آن حضرت هنگام وفات 65 سال بود.

سپس می‌نویسد: در محلّ قبر آن حضرت، سنگ مرمری وجود داشت، که در آن چنین نوشته شده بود:

بسم اللّه الرّحمن الرّحیم، الحمد للّه مبید الامم، و محیی الرّمم، هذا قبر فاطمة بنت رسول اللّه صلّی اللّه علیه و سلّم سیّدة نساء العالمین، و قبر الحسن ابن علیّ بن أبی طالب، و علیّ بن الحسین بن علیّ بن أبی طالب و محمّد بن علیّ، و جعفر بن محمّد رضی اللّه عنهم

: «بنام خداوند بخشنده مهربان- حمد و سپاس خداوندی را که هلاک کننده جمعیّتها، و زنده کننده استخوانهای پوسیده است، این قبر فاطمه علیها‌السلام دختر رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله سرور زنان جهانیان، و قبر امام حسن مجتبی عليه‌السلام و قبر امام سجّاد عليه‌السلام و امام باقر عليه‌السلام و امام صادق عليه‌السلام است- خدا از آنها راضی باشد».

مؤلّف گوید: من می‌گویم: «صلوات خدا بر آنها باد»، زیرا آنها بزرگتر از آن هستند که درباره آنها «رحمهم اللّه یا رضی اللّه عنهم» گفته شود، اما منظور از فاطمه علیها‌السلام که امامان مذکور، کنار قبر او مدفون هستند، فاطمه بنت اسد، مادر امیر مؤمنان علی عليه‌السلام است، ولی در مورد قبر فاطمه علیها‌السلام دختر رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله ، ظاهر آن است که او در خانه خودش، به خاک سپرد شد، چنانکه در جای خود ذکر شده است.

6- اشعار ابو هریره، هنگام تشییع جنازه امام صادق عليه‌السلام

از عیسی بن داب روایت شده: هنگامی که جنازه امام صادق عليه‌السلام را

الأنوار البهیة، ص: 271

در میان تابوت نهاده و به سوی بقیع برای دفن می‌بردند، ابو هریره «1» این اشعار را می‌خواند:

اقول و قد راحوا به یحملونه‌علی کاهل من حاملیه و عاتق

أ تدرون ما ذا تحملون الی الثّری‌ثبیرا ثوی من رأس علیاء شاهق

غداة حثی الحاثون فوق ضریحه‌ترابا و اولی کان فوق المفارق : «می‌گویم: همانا به سوی جنازه امام صادق عليه‌السلام رفتند و آن را بر شانه و دوش خود گرفتند و حمل کردند.

آیا می‌دانید که چه شخصیتی را به سوی خاک قبر، حمل می‌کنید؟ کوه سر برافراشته‌ای بر فراز بلند و بسیار مرتفع را (می‌نگرم)

آنها خاک قبر را بر روی جنازه او می‌ریزند، بهتر این است که آن خاک را بر سرهای خود بریزند» [یا بهتر این است که جنازه او را در قبر ننهند، بلکه روی سرهای خود قرار دهند].

7- پاداش زیارت مرقد شریف امام صادق عليه‌السلام و سایر امامان علیهم‌السلام

شیخ مفید (ره) در کتاب «مقنعه»، در باب پاداش زیارت مرقد شریف امام سجّاد عليه‌السلام و امام باقر عليه‌السلام و امام صادق عليه‌السلام می‌نویسد:

روایت شده امام صادق عليه‌السلام فرمود:

من زارنی غفرت له ذنوبه و لم یمت فقیرا

: «کسی که مرا زیارت کند، گناهانش آمرزیده شود، و فقیر نمی‌میرد».

(1) منظور از این ابو هریره، ابو هریره صحابه، که به دروغگوئی معروف است، نیست، بلکه منظور ابو هریره عجلی است که در شمار شاعران خاندان رسالت علیهم‌السلام است، که آشکارا درباره مقام آنها، شعر می‌سرود.

ابو بصیر می‌گوید: امام صادق عليه‌السلام فرمود: کیست که شعر ابو هریره را برای ما بخواند، عرض کردم: فدایت شوم، او شراب می‌خورد، فرمود: «خدا او را رحمت کند، خداوند هر گناهی را- اگر همراه دشمنی با علی عليه‌السلام نباشد- (سرانجام) می‌آمرزد» (مؤلّف)

الأنوار البهیة، ص: 272

_______________________________________

امام حسن عسکری عليه‌السلام فرمود: «کسی که جعفر (امام صادق «ع») و پدرش را زیارت کند، به چشم درد مبتلا نمی‌شود، و بیمار نمی‌گردد، و در حال پریشانی از دنیا نمی‌رود».

امام صادق عليه‌السلام فرمود: «کسی که امامی از امامان علیهم‌السلام را زیارت کند، و چهار رکعت نماز در کنار قبرشان بخواند، خداوند پاداش یک حجّ و یک عمره را برای او می‌نویسد».

شخصی از امام صادق عليه‌السلام پرسید: «پاداش کسی که شما را زیارت کند چیست؟ »، آن حضرت در پاسخ فرمود:

یکون کمن زار رسول اللّه

: «مانند آن کسی است که رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله را زیارت نموده است».

امام رضا عليه‌السلام فرمود: «برای هر امامی بر گردن شیعیانش، عهد و پیمانی است، همانا یکی از امور کامل نمودن وفای به عهد، و ادای نیک حقّ آنها، زیارت قبرهای آنها است، کسی که از روی اشتیاق، و از روی تصدیق به آنچه که اشتیاق به آن دارند، آنها را زیارت کند، آنها در قیامت از زیارت کنندگان، شفاعت نمایند.

8 - اشعار ناب سیّد صالح قزوینی‌

و چه زیبا سروده است؛ سیّد صالح قزوینی (ره) آنجا که گوید:

و للّه افلاک البقیع فکم بهاکواکب من آل النّبیّ غوارب

حوت منهم ما لیس تحویه بقعةو نالت بهم ما لم تنله الکواکب

فبورکت ارضا کلّ یوم و لیلةتطوف من الاملاک فیک کتائب

و فیک الجبال الشّمّ حلما هوامدو فیک البحور الفعم جودا نواضب

مناقبهم مثل النّجوم کانّهامصائبهم لم یحصها الدّهر حاسب

و هم للوری امّا نعیم مؤبّدو امّا عذاب فی القیامة واصب

الأنوار البهیة، ص: 273

ترجمه:

: «و چقدر از برای خدا خیر فراوان است در فرازهای آسمان بقیع، و براستی چه بسیار ستارگانی از خاندان پیامبر صلى‌الله‌عليه‌وآله که در آسمان بقیع غروب کردند (و در خاک پنهان شدند).

خاک بقیع، آن ستارگان را در برگرفت که هیچ بقعه‌ای چنین ستارگانی را در بر نگرفته است، و به خاطر آنها به مقامی رسید که ستارگان جهان به آن مقام نرسیدند.

ای سرزمین بقیع! که آنچنان در شب و روز دارای برکت می‌شوی و فرشتگان، گروه گروه برگرد تو به طواف می‌پردازند.

ای بقیع! تو دارای کوههای بلند بردبار و استوار هستی، و در تو دریاهای سرشار از جود و کرم، فرود آمده است.

فضائل آنها همانند ستارگان درخشان است، مصائب آنها به قدری زیاد است که از شمارش روزگار خارج می‌باشد.

آنان برای مردم یا مایه نعمت ابدی هستند (یعنی نسبت به پیروان نیکشان) و یا در قیامت، عذاب ریزان (نسبت به دشمنان) خواهند بود».

[پایان نور هشتم]

الأنوار البهیة، ص: 274

چند سخن سازنده از امام صادق عليه‌السلام [تنظیم از: مترجم]

* خذ لنفسک من نفسک، خذ منها فی الصّحّة قبل السّقم، و فی القوّة قبل الضّعف، و فی الحیاة قبل الممات

: «از خودت برای خودت بهره گیر؛ از تندرستی قبل از آنکه بیمار شوی، و از قدرت و نیرو، قبل از آنکه ناتوان گردی، و از زندگی، پیش از فرا رسیدن مرگ، بهره گیر» [اصول کافی، ج 2، ص 455]

* علیک بالنّصح للّه فی خلقه، فلن تلقاه بعمل افضل منه

: «بر تو باد که برای خدا، خیر خواه مردم باشی، که هرگز خدا را به کاری بهتر از این کار، ملاقات نکنی» [اصول کافی، ص 164]

* انّ المؤمن أخو المؤمن، عینه و دلیله لا یخونه و لا یظلمه و لا تغشّه و لا یعده عدة فیخلفه

: «همانا مؤمن برادر مؤمن، و چشم و راهنمای او است، به او خیانت و ظلم و نیرنگ نمی‌کند، و اگر وعده به او داد، خلف وعده نمی‌نماید»

[اصول کافی، ج 2، ص 167]

الأنوار البهیة، ص: 275

معصوم نهم: [حضرت موسی بن جعفر عليه‌السلام ]

اشاره

نگاهی بر زندگی: حضرت امام موسی بن جعفر عليه‌السلام

الأنوار البهیة، ص: 276

نور نهم : حضرت موسی بن جعفر ع امام هفتم، باب الحوائج، حضرت موسی بن جعفر عليه‌السلام

تمجید یکی از علمای اهل تسنّن از امام کاظم عليه‌السلام

کمال الدّین محمد بن طلحه شافعی در شأن امام کاظم عليه‌السلام چنین می‌گوید:

«امام بلند مقام، بزرگ شأن، که شب‌ها را با عبادات بسیار، به پایان می‌رسانید، و در عبادت خدا، کوشش فراوان داشت، و بر انجام اطاعتهای الهی، مداومت می‌نمود، دارای کرامت‌های آشکار، که شب را تا بامداد با سجده و قیام به سر می‌آورد، و روز را با روزه و صدقه به پایان می‌رسانید، و به خاطر آنکه حلم و شکیبائی بسیار داشت، و نسبت به کسانی که به او ستم روا می‌داشتند، عفو و گذشت داشت، با عنوان «کاظم» (فروبرنده خشم) نامیده شد.

آن بزرگمرد الهی، با احسان و لطف خود، گنهکاران را مجازات می‌کرد، و با عفو و بخشش با کسانی که به او جفا کرده بودند، برخورد می‌نمود، و به خاطر آنکه، عبادت بسیار می‌نمود، به او «عبد صالح» (بنده شایسته) گفتند، و در عراق به عنوان «باب الحوائج الی اللّه» [دربان روا کننده نیازها در درگاه خدا] نامیده می‌شد،

الأنوار البهیة، ص: 277

به خاطر اینکه متوسّلان به خدا، با واسطه قرار دادن او، رفع نیاز می‌کردند، کرامتها و عظمت مقامات او، عقلها را حیرت زده کرده است، و حکم می‌کنند که آن حضرت در پیشگاه خدا آنچنان در جایگاه عالی صدق و صفا قرار داشت که غیر قابل لغزش و زوال است»- پایان گفتار کمال الدّین شافعی.

[میلاد و حیات]

ماجرای ولادت امام کاظم عليه‌السلام ‌

امام کاظم عليه‌السلام در سرزمین «ابواء»، منزلگاه بین مکّه و مدینه، در روزه یکشنبه [و به گفته بعضی در روز سه‌شنبه] هفتم صفر سال 128 هجرت [و به گفته بعضی در سال 129 ه ق در عصر خلافت ابراهیم بن ولید، سیزدهمین خلیفه اموی] چشم به جهان گشود.

مادر آن حضرت، به نام «حمیده مصفّاة بربریّه» از بانوان بلند مقام عجم بود، امام صادق عليه‌السلام فرمود:

حمیدة: مصفّاة من الادناس کسبیکة الذّهب...

: «حمیده از پلیدی‌ها، پاک و پاکیزه است، همانند طلای خالص می‌باشد و پیوسته فرشتگان از او نگهبانی کردند تا اینکه او در پرتو لطفی که خدا به من و حجّت بعد از من داشت، به من سپرده شد».

و از بعضی از روایات، فهمیده می‌شود که امام صادق عليه‌السلام به بانوان دستور می‌داد تا نزد حمیده روند، و احکام شرع را از او بیاموزند.

ابو بصیر می‌گوید: در آن سالی که امام کاظم عليه‌السلام متولّد شد، در محضر امام صادق عليه‌السلام بودم، هنگامی که به منزلگاه «ابواء» رسیدیم، امام صادق عليه‌السلام برای ما و اصحابش غذا آماده کرد، آن حضرت هرگاه برای اصحاب خود غذا حاضر می‌کرد، غذای فراوان و پاکیزه بود، مشغول خوردن غذا بودیم که ناگاه فرستاده حمیده (مادر امام کاظم عليه‌السلام ) نزد امام صادق عليه‌السلام آمد و از قول حمیده گفت: «اثر وضع حمل در من پدید آمده، شما قبلا فرموده

الأنوار البهیة، ص: 278

بودی که در این مورد، شما را آگاه کنم».

امام صادق عليه‌السلام در حالی که خوش‌حال و خرسند بود، برخاست و رفت، و چند لحظه طول نکشید که بازگشت، دیدیم آستین‌ها را بالا زده و خندان است، عرض کردیم: «خداوند همواره شما را خندان و چشمان شما را روشن کند، حمیده چه کرد؟ ».

فرمود: «خداوند به من پسری عطا کرد، که بهترین مخلوقات خدا است، حمیده به من خبر داد که من از او به آن خبر آگاهتر بودم».

عرض کردم: «قربانت گردم؛ چه خبری داد؟ ».

فرمود: او گفت: هنگامی که این نوزاد، به زمین قرار گرفت، دستهایش را روی زمین نهاد و سرش را به سوی آسمان بلند کرد، من به او گفتم: «این نشانه‌ای است از رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله [که هنگام ولادتش دیده شده] و در مورد هر امامی بعد از او، چنین نشانه‌ای وجود دارد»؛ تا آخر حدیث.

ولیمه ولادت امام کاظم عليه‌السلام ‌

ابو عبد اللّه برقی از منهال قصّاب نقل می‌کند که گفت: «از مکّه به قصد مدینه، حرکت کردم، در مسیر راه به «أبواء» رسیدم، با خبر شدم که امام صادق عليه‌السلام دارای پسری شده است، من زودتر از آن حضرت به مدینه رسیدم، او یک روز بعد از من به مدینه آمد، و سه روز به مردم غذا داد، من جزء آنان بودم که در کنار سفره آن حضرت، هر روز غذا می‌خوردم، به قدری که تا روز بعد نیاز به غذا نداشتم، به این ترتیب سه روز غذا خوردم، به اندازه‌ای که شکمم پر می‌شد و سنگین می‌شدم، و بر اثر سنگینی بر بالشی تکیه می‌کردم، و تا فردای آن روز غذا نمی‌خوردم».

علاقه شدید امام صادق عليه‌السلام به پسرش موسی عليه‌السلام

روایت شده: شخصی از امام صادق عليه‌السلام پرسید: چقدر فرزندت

الأنوار البهیة، ص: 279

موسی را دوست داری؟ ».

امام صادق عليه‌السلام در پاسخ فرمود:

وددت ان لیس لی ولد غیره، حتّی لا یشارکه فی حبّی له احد

: «دوست داشتم غیر از او (موسی) فرزند دیگری نداشتم، تا هیچ کس در علاقه‌ام به موسی عليه‌السلام شریک نمی‌شد».

نهی از منکر امام کاظم عليه‌السلام در گهواره‌

شیخ مفید (ره) [در کتاب ارشاد] از یعقوب سرّاج روایت می‌کند که گفت: به حضور امام صادق عليه‌السلام رفتم، دیدم بالای سر حضرت کاظم عليه‌السلام که در گهواره بود، ایستاده، و زمانی دراز با او راز گفت، پس من نشستم تا فارغ شد، آنگاه از نزد امام صادق عليه‌السلام برخاستم، آن حضرت به من فرمود: «نزد مولایت برو و به او سلام کن»، من نزدیک (گهواره) رفتم و سلام کردم، با زبانی فصیح، جواب سلام مرا داد، آنگاه به من فرمود: «برو نامی که دیروز برای دخترت گذاردی، تغییر بده، زیرا آن نامی است که خدا آن را نمی‌پسندد».

یعقوب می‌گوید: من دختری داشتم، نامش را «حمیرا» گذاشته بودم، امام صادق عليه‌السلام به من فرمود: «به دستور او (حضرت کاظم عليه‌السلام ) رفتار کن، تا هدایت شوی»، من رفتم و نام دختر را عوض کردم.

عظمت امام کاظم عليه‌السلام در قلب ابو حنیفه، رئیس مذهب حنفی‌

در کتاب «ثاقب المناقب» آمده: در نزد عام و خاصّ مردم مشهور است که:

ابو حنیفه روزی به خانه امام صادق عليه‌السلام وارد شد، حضرت کاظم عليه‌السلام را که در آن هنگام کودک بود، در دالان خانه‌اش دید، با خود گفت: اینها (امامان خاندان رسالت) گمان می‌کنند که در دوران کودکی، علم و دانش به آنها داده می‌شود، خوب است که این مطلب را امتحان کنم (ابو حنیفه بر این اساس، نزد حضرت کاظم عليه‌السلام آمد و) گفت: «ای پسر! اگر شخص غریب خواسته

الأنوار البهیة، ص: 280

باشد قضاء حاجت کند (به دستشوئی برود) کجا برود؟

حضرت کاظم عليه‌السلام خشمگینانه به ابو حنیفه نگریست و فرمود: «ای شیخ! بی‌ادبی کردی، چرا سلام نکردی».

ابو حنیفه می‌گوید: شرمنده شدم، از خانه بیرون رفتم، و آن کودک در نزدم، بسیار بزرگ جلوه کرد، سپس بازگشتم و سلام کردم، و عرض کردم: «اگر غریبی به شهری وارد گردید، در کجا قضاء حاجت کند؟ ».

در پاسخ فرمود: از کنار نهرها، و گوشه‌های رودخانه‌ها که محل آب بردن است، و سایه‌های دیوار که جای ورود افراد است، و در محل افتادن میوه‌ها از درختان، و در پشت دیوار خانه‌ها، و در معابر عمومی، و در آبهای جاری، و راکد، دوری کند، از اینها که گذشت، در هر جا بخواهد، قضاء حاجت کند.

ابو حنیفه می‌گوید: گفتم؛ «ای پسر رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله ، بشر که گناه می‌کند، گناه او را چه کسی انجام می‌دهد؟ ».

او به من نگاه کرد و فرمود: «آن کس که گناه می‌کند از سه حال خارج نیست:

1- خدا گناه می‌کند.

2- خود بنده گناه می‌کند.

3- هر دو گناه می‌کنند.

اگر بگوئیم خدا گناه می‌کند، خداوند باانصافتر و عادلتر از آن است که خود گناه کند، و سپس بنده‌اش را به خاطر گناه، مجازات نماید، و اگر گناه را هر دو (خدا و بنده) انجام دهند، در این صورت، خدا در گناه کردن، با بنده‌اش شریک است [شریکی که نسبت به بنده، نیرومند است، مجازات کردن نیرومند به خاطر گناه، مقدّمتر از مجازات ضعیف است، در صورتی که خداوند مجازات گناه را به بنده‌اش وعده داده است]. و خداوند عادلتر و باانصافتر از آن است که، بنده‌اش را به خاطر گناه، مجازات کند، با اینکه خودش با او در انجام گناه شریک بوده است.

نتیجه اینکه: گناه را بنده انجام می‌دهد، اگر خدا او را بخشید، بر اساس فضل

الأنوار البهیة، ص: 281

و کرمش بخشیده، و اگر مجازات کرد، بر اساس عدالتش مجازات نموده است.

ابو حنیفه می‌گوید: «در این هنگام [آنچنان مرعوب شدم که] چشمانم پر از اشک شد، و این آیه را خواندم:

ذُرِّیَّةً بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ: «آنها فرزندانی بودند که (از نظر پاکی و کمال) بعضی از بعض دیگر گرفته شده‌اند و خداوند شنوا و دانا است» «1» .

مسلمان شدن جاثلیق مسیحیان در نزد امام کاظم عليه‌السلام ‌

شیخ صدوق (ره) و دیگران از هشام بن حکم [شاگرد برجسته امام صادق عليه‌السلام ] روایت کرده‌اند، یکی از دانشمندان و روحانیون بزرگ مسیحیان به نام «بریهه» که او را جاثلیق «2» می‌گفتند؛ هفتاد سال در آئین مسیحیان بود، او در جستجوی اسلام و جویای کسی بود که کتابهای مسیحیّت را خوانده و صفات و دلائل و معجزات حضرت مسیح عليه‌السلام را بشناسد، تا با او احتجاج و مناظره نماید. او به همین عنوان (جستجوگر) در میان مسیحیان و مسلمانان و یهودیان و مجوسیان شهرت داشت، و مسیحیان به وجود او افتخار می‌کردند و می‌گفتند: «اگر در میان مسیحیان شخصی جز «بریهه» نباشد، وجود او برای ما کافی است»، در عین حال او جویای حقّ و اسلام بود، و زنی همراه او بود و سالیان دراز از او خدمتگزاری می‌کرد.

بریهه، سستی آئین مسیحیّت و سستی دلائل آن را از آن زن مخفی می‌کرد، تا اینکه: آن زن از این جریان آگاه گردید، بریهه همچنان به پرس‌وجو و کندوکاو درباره اسلام پرداخت، و از رهبران و علما و صالحان اسلام، جویا می‌شد، و برای

(1) آل عمران- 34

(2) «جاثلیق»: شخصیّت بزرگ مسیحیان است، که بعد از او در درجه، «مطران»، و بعد از او «اسقف»، و بعد از او «قسّیس» است (مؤلّف)

الأنوار البهیة، ص: 282

_____________________________________

شناختن اندیشمندان اسلام کنجکاوی می‌کرد.

او در میان هر فرقه و گروهی وارد می‌شد، و گفتار و عقائد آنها را بررسی می‌نمود، ولی چیزی از حقّ به دست نمی‌آورد، و به آنها می‌گفت: «اگر رهبران شما بر حقّ باشند، لازم بود که مقداری از حقّ نزد شما وجود داشته باشد».

تا اینکه او در این راه جستجو، اوصاف شیعه و آوازه «هشام به حکم» را شنید.

یونس بن عبد الرّحمن (یکی از شاگردان امام صادق عليه‌السلام ) می‌گوید:

هشام گفت: روزی در کنار مغازه‌ام که در «باب الکرخ» قرار داشت، نشسته بودم، جمعی نزد من قرآن می‌آموختند، ناگاه دیدم گروهی از مسیحیان، که همراه «بریهه» بودند، بعضی از آنها کشیش، و بعضی در مقامات دیگر، در حدود صد نفر بودند، لباسهای سیاه در تن داشتند، و کلاه‌های برنس «1» بر سرشان بود، بربهه «جاثلیق اکبر» نیز در میانشان بود آمدند و در اطراف مغازه من اجتماع کردند، برای بریهه، کرسی (صندلی مخصوص) گذاشتند، او بر آن نشست، اسقف‌ها و رهبانان، با کلاه‌های برنس که بر سر داشتند، برخاستند و بر عصاهای خود تکیه دادند.

بریهه گفت: در میان مسلمانان هیچ‌کس از افرادی که به «علم کلام» شهرت دارند، نبودند مگر اینکه من با آنها درباره حقّانیّت مسیحیّت بحث و مناظره کرده‌ام، ولی چیزی را که با آن مرا محکوم کنند، در نزد آنها نیافته‌ام، اکنون نزد تو آمده‌ام تا درباره حقّانیّت اسلام با تو مناظره کنم.

سپس ماجرای مناظره هشام با بریهه، و پیروزی هشام را در ضمن گفتاری طولانی شرح داده، آنگاه می‌گوید: نصرانیها پراکنده شدند، در حالی که با خود می‌گفتند: ای کاش ما با هشام و اصحاب او، روبرو نمی‌شدیم، و بریهه پس از این مناظره، در حالی که بسیار غمگین و محزون بود به خانه‌اش بازگشت.

زنی که در خانه او خدمت می‌کرد، به بریهه گفت: «علّت چیست که تو را غمگین و پریشان می‌نگرم».

(1) برنس: کلاه‌های درازی که روحانیون مسیحی، بر سر می‌گذارند (مترجم).

الأنوار البهیة، ص: 283

______________________________________

بریهه ماجرای مناظره خود با هشام را برای زن بیان کرد، و گفت: علّت غمگینی من همین است.

زن به بریهه گفت: «وای بر تو، آیا می‌خواهی بر حقّ باشی یا بر باطل؟ ».

بریهه جواب داد: «می‌خواهم بر حقّ باشم».

زن گفت: هر جا که حقّ را یافتی، به همانجا میل کن، و از لجاجت بپرهیز، زیرا لجاجت، نوعی شکّ است، و شکّ، موضوع زشتی است و اهل شکّ، در آتش دوزخند.

بریهه، سخن زن را پذیرفت و تصمیم گرفت بامداد نزد هشام برود، بامداد نزد هشام رفت، دید هیچ‌کس از اصحاب هشام در نزدش نیستند، به هشام گفت:

«ای هشام! آیا تو کسی را سراغ داری که رأی او را الگو قرار داده و از او پیروی کنی، و اطاعت او را دین خود بدانی».

هشام گفت: «آری، ای بریهه».

بریهه، از اوصاف آن شخص سؤال کرد.

هشام، اوصاف امام صادق عليه‌السلام را برای بریهه بیان کرد، بریهه به امام عليه‌السلام اشتیاق پیدا کرد و همراه هشام از عراق به مدینه مسافرت کردند.

زن خدمتکار، نیز همراه بریهه بود، آنها تصمیم داشتند به حضور امام صادق عليه‌السلام برسند، ولی در دالان خانه امام صادق عليه‌السلام ، با موسی بن جعفر عليه‌السلام دیدار نمودند.

مطابق روایت «ثاقب المناقب» هشام بر او سلام کرد، بریهه نیز سلام کرد، سپس آنها علّت شرفیابی خود را به حضور امام بیان کردند، امام کاظم عليه‌السلام در آن هنگام کودک بود (و طبق روایت شیخ صدوق «ره» هشام، داستان بریهه را برای حضرت کاظم عليه‌السلام نقل نمود).

گفتگوی جاثلیق با امام کاظم عليه‌السلام

امام کاظم: ای بریهه! تا چه اندازه به کتاب خود (انجیل) آگاهی داری؟

الأنوار البهیة، ص: 284

بریهه: من به کتاب خودم (انجیل) آگاهی دارم.

امام کاظم: تا چه اندازه به تأویل (معانی باطنی) آن اعتماد داری؟

بریهه: به همان اندازه که به آگاهیم از آن، اعتماد دارم.

در این هنگام، امام کاظم عليه‌السلام به خواندن آیاتی از انجیل، آغاز کرد.

بریهه (آنچنان مرعوب قرائت امام شد که) گفت: «حضرت مسیح عليه‌السلام انجیل را این چنین که شما می‌خوانید، تلاوت می‌کرد، این گونه قرائت را جز حضرت مسیح عليه‌السلام هیچ‌کس نمی‌خواند»، آنگاه بریهه به امام کاظم عليه‌السلام عرض کرد:

ایّاک کنت اطلب منذ خمسین سنة او مثلک

: «مدّت پنجاه سال بود که در جستجوی تو یا مثل تو بودم».

سپس، بریهه، همان دم مسلمان شد. زن خدمتکار او نیز مسلمان گردید، و در راه اسلام، استقامت نیکو نمودند، سپس هشام همراه بریهه و آن زن، به محضر امام صادق عليه‌السلام رسیدند، و هشام ماجرای گفتگوی حضرت کاظم عليه‌السلام و بریهه، و مسلمان شدن بریهه و زن خدمتکار را به عرض امام صادق عليه‌السلام رسانید.

امام صادق عليه‌السلام فرمود:

ذرّیّة بعضها من بعض و اللّه سمیع علیم

: «آنها فرزندانی بودند که (از نظر پاکی و کمال) بعضی، از بعضی دیگر گرفته شده‌اند و خداوند شنوا و دانا است» «1».

گفتگوی بریهه با امام صادق عليه‌السلام

بریهه: فدایت گردم، تورات و انجیل و کتابهای پیامبران عليه‌السلام از کجا نزد شما آمده است؟

(1) آل عمران- 34

الأنوار البهیة، ص: 285

_________________________________

امام صادق: این کتابها، از جانب آنها به ارث به ما رسیده است، ما همانند آنها، آن کتابها را تلاوت می‌کنیم، و همانند آنها می‌خوانیم، خداوند در زمین، حجّتی را قرار نمی‌دهد که هرگاه از او سؤالی کنند، در پاسخ بگوید: «نمی‌دانم».

از آن پس، بریهه ملازم امام صادق عليه‌السلام و از یاران او گردید، تا اینکه در عصر امام صادق عليه‌السلام از دنیا رفت، امام صادق عليه‌السلام او را با دست خود غسل داد و کفن کرد و با دست خود، او را در میان قبر نهاد و فرمود:

هذا حواری من حواری المسیح عليه‌السلام یعرف حقّ اللّه علیه

: «این مرد، یکی از حواریّون (یاران نزدیک) عیسی عليه‌السلام است که حقّ خدا بر خویش را می‌شناسد».

بیشتر اصحاب امام صادق عليه‌السلام آرزو می‌کردند که همچون بریهه [دارای آن مقام عالی معنوی] باشند.

الأنوار البهیة، ص: 286