• شروع
  • قبلی
  • 30 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 5616 / دانلود: 3224
اندازه اندازه اندازه
شناخت سلفیه : معنا‌شناسی ، تاریخچه پیدایش و تحولات آن

شناخت سلفیه : معنا‌شناسی ، تاریخچه پیدایش و تحولات آن

نویسنده:
فارسی

نام کتاب:شناخت سلفیه : معنا‌شناسی ، تاریخچه پیدایش و تحولات آن

نویسنده:علی‌الله بداشتی .

مقدمه‌

پس از رحلت رسول گرامی اسلام(ص)، بین مسلمانان در موضوع جانشینی رسول خدا(ص) اختلاف افتاد و این مسأله یک سؤال اساسی را مطرح ساخت:

آیا خلافت به نصب الهی و معرفی نبوی ثابت می‌شود یا به انتخاب مردمی؟

پاسخ به این سؤال مستلزم یک موضع گیری اعتقادی بود و طرفداران انتخاب یا انتصاب، هر کدام یک گروه فکری از مسلمانان را شکل دادند، سپس در زمان خلافت امیر مؤمنان علی(ع) گروهی به کلی منکر هر نوع حکومتی شدند و صف خویش را از امت اسلامی جدا کردند

و به خوارج معروف شدند. بعد از آن نیز مسائلی در باب ایمان و کفر، قضا و قدر، جبر و اختیار، صفات الهی به ویژه قدیم یا حادث بودن کلام الهی و به تبع آن حدوث و قدم قرآن، عقل گرایی و نص‌گرایی و پیش آمد، که موجب تفرق مسلمانان به فرقه‌های گوناگون گردید. یکی از این فرقه‌ها اهل حدیث بودند که به اخذ مسائل اعتقادی و فروع عملی از ظواهر قرآن و روایت اصرار می‌ورزیدند. از درون این جریان فکری در قرون اخیر تفکر سلف‌گرایی با

نام سلفیه به عنوان یک فرقه شکل گرفت که در این مختصر به معرفی آن می‌پردازیم.

معنای سلفیه‌

اشاره

اصطلاح سلفیه در آثار محققان مسلمان کشورهای عربی به دو معنا به کار رفته است:(1)

معنای اول در مورد کسانی است که مدعی‌اند در اعتقادات و احکام فقهی به سلف صالح اقتدا می‌کنند.

معنای دیگر که کاربرد آن به دوران بیداری مسلمانان در عصر حاضر بر می‌گردد.

بدیهی است مراد ما از

1- محمد سعید رمضان البوطی، سلفیه بدعت یا مذهب، ترجمة حسین صابر، مشهد، آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1375، ص 256- 259؛ سید محمد کثیری، السلفیة بین اهل السنة و الامامیة، ص 42- 43.

سلفیه در این بحث معنای اول است که معرفی آنان محور بررسی و نقد این مقاله است. تعریف‌های متعددی از سوی موافقان سلفیه و مخالفان آنان برای «سلفیه» ارائه شده که به برخی از آنها به ترتیب اشاره می‌شود.

تعریف سلفیه از دیدگاه موافقان‌

سلفی‌ها در این معنا متفق‌اند که «سلفیه» به معنای پیروی از سلف صالح است. اما در مصادیق سلف صالح، اختلاف نظر وجود دارد. محمد ابراهیم شقره، از محققان

سلفی معاصر، مدعی اتفاق نظر در معنای سلفیه و مصادیق آن است و پیشینیان امت پیامبر به ویژه آنها را که طی دو سه قرن اولیه اسلام می‌زیسته‌اند و در احکام، آداب، اخلاق و عقیده پیرو منهج نبوی و خلفای راشدین بودند، مصداق سلف صالح می‌داند.(1) اما محمد بن عبدالرحمان المغراوی، یکی دیگر از محققان این مکتب، می‌نویسد: عالمان دینی در تعریف اصطلاحی سلف صالح، اختلاف دارند. ایشان به نمونه‌هایی از این تعاریف اشاره می‌کند و در پایان بهترین تعریف را سخن شیخ محمود خفاجی می‌داند که معتقد است:

«محدودیت زمانی سه قرن اول اسلام به تنهایی برای معرفی سلف صالح کافی نیست، مگر اینکه به آن موافقت اندیشه آنان با کتاب و سنت و روح کتاب و سنت را اضافه کنیم. پس کسی که در

1- هی السلفیة، نسبة وعقیدة ومنهجاً، ص

اندیشه‌اش مخالف کتاب و سنت باشد از سلف صالح نیست، اگر چه در بین صحابه و تابعین و تابعینِ تابعین زیسته باشد.»(1)

علی حسین جابری، از محققان معاصر جهان عرب، نیز در مفهوم سلفیه کتاب و سنت را مبنا قرار می‌دهد و این دو

1- مغراوی، المفسرون بین التأویل والإثبات فی آیات الصفات، بیروت، مؤسسة الرسالة، چ. اول، 1420 ق، ص 14.

____________________________________

را، هم در مسائل نظری و هم در احکام فقهی شرط می‌داند و آن را منهج مسلمانان پاسدار کتاب و سنت، در همه زمان‌ها می‌شمارد.(1)

نتیجه اینکه دو محقق اخیر، بر خلاف محقق پیشین، به جای تأکید بر پیروی از سلف صالح، بر پیروی از کتاب و سنت تأکید ورزیده‌اند و تلاش کرده‌اند ابتدا تعریف مفهومی ارائه نمایند و سپس مصادیق آن را معین کنند. در نهایت به دیدگاه دکتر مصطفی حلمی، از محققان سلفیه در مصر، می‌رسیم که چند اثر در معرفی سلفیه دارد. وی «سلفیه» به معنای عام را اسم عَلَم برای کسانی می‌داند که در اعتقادات و فقه(احکام فقهی) از سلف صالح و تابعین

1- جابری، الفکر السلفی عند الشیعة الاثنا عشریة، بی جا، بی‌تا، ص 17.

______________________________________________________

در سه قرن اول اسلام و پیشوایان امت بعد از آنها، مثل ائمه چهارگانه اهل سنت و سفیان ثوری، بخاری و مسلم و سایر اصحاب سنن و همچنین از علمایی که ملزم به روش مسلمانان اولیه هستند- گرچه فاصله زمانی با آنان دارند و با مشکلات و مسائل جدید روبه‌رو هستند- مثل ابن تیمیه و ابن قیم و محمد بن عبدالوهاب و معاصران

دیگر که در عربستان، هند، مصر، شمال آفریقا و سوریه‌اند پیروی کنند.(1)

ایشان در ادامه «سلفیه» در معنای خاص را اقتدا به رسول خدا(ص) می‌داند؛ به این معنا که سیره نبوی در جغرافیای فکری و زندگی روزانه سلفیان حضور فعال دارد و آنان شریعت اسلامی را بر طبق سنت نبوی تنظیم می‌کنند. البته ایشان اجتهاد در مسائل مستحدثه را بر طبق اصول فقه و بر مبنای سنت جایز می‌داند.(2)

با بررسی تعاریف اصطلاحی گذشته و مقایسه بین دیدگاه‌های محققان سلفی می‌توان گفت سلفی‌ها خود را

1- مصطفی حلمی، قواعد المنهج السلفی فی الفکر الاسلامی، اسکندریة، دارالدعوة، 1992 م، ص 178.

2- همان.

___________________________________________

پیرو رسول خدا، اصحاب آن حضرت، تابعین، تابعینِ تابعین، علمای اهل حدیث به ویژه احمد بن حنبل و ابن تیمیه، ابن قیم و محمد بن عبدالوهاب می‌دانند.

تعریف سلفیه از دیدگاه‌مخالفان‌

مخالفان از زوایای مختلف درباره اصطلاح «سلفیه» تحقیق و بررسی کرده‌اند: گاه از آن جهت که این اصطلاح اشعار به وابستگی به گذشتگان دارد و بر کسانی دلالت می‌کند که جمود بر اندیشه گذشتگان به ویژه سه

قرن اولیه اسلام دارند و هرگونه اندیشه، گفتار و عمل تازه‌ای را محکوم به بدعت می‌کنند؛ گاه از آن جهت که سلف صالح به جهت معاصر بودن با پیامبر گرامی اسلام و یا نزدیکی به عصر رسالت و شیوه‌ای که در فهم متون دینی داشتند، مزیتی دارند که فهم آن شیوه‌ها موجب فهم دقیق‌تر و بی پیرایه از اسلام یعنی قرآن و سنت نبوی خواهد بود؛ گاه نیز واژه «سلفیه» به عنوان یک نحله مذهبی در نظر گرفته می‌شود که به آرای عقیدتی و فقهی خاصی پایبند است و از آن دفاع می‌کند. در اینجا به اختصار بعضی از دیدگاه‌های مخالفان را بررسی می‌کنیم:

محمد سعید رمضان البوطی(1)

1- از اندیشمندان اهل سنت است که در تقریب مذاهب اسلامی کوشش کرده و رکن رکین مقابله با وهابیت در سوریه است(سلفیه، بدعت یا مذهب، مقدمة واعظ زاده خراسانی،

«سلفیه» را از جهات گوناگون مورد کاوش قرار داده است. وی معتقد است این واژه هنگامی که معنای اصطلاحی آن مورد نظر باشد، برگرفته از واژه سلف است و مراد سه قرن نخست حیات امت اسلامی است که شایسته‌ترین عصر اسلامی و سزاوارترین آنها به اقتدا و

پیروی است. منشأ این اصطلاح نیز فرموده رسول خدا(ص) است که بنابر روایت ابن مسعود به نقل از بخاری و مسلم فرمود:

«بهترین مردم، مردم قرن من هستند، سپس کسانی که در پی‌ایشان می‌آیند و سپس دیگرانی که در پی آنان می‌آیند ...»

بی‌تردید سبب این برتری آن است که مسلمانان این سه قرن به سرچشمه‌های نبوت و تعالیم رسالت نزدیک‌ترند. آنان مجموعه‌ای از مسلمانان را تشکیل می‌دهند که گروهی از آنان، یعنی صحابه، عقاید اسلامی و اصول و احکام دین را مستقیم و بدون واسطه از رسول خدا(ص) گرفته‌اند و دومین حلقه مظهری از تابعین، یعنی کسانی هستند که از اصحاب رسول خدا(ص) پیروی کرده‌اند و سومین حلقه که نشانگر تابعینِ تابعین است، آخرین حلقه از

دوران اندیشه و خلوص فطرت اسلامی از شائبه‌های ناخوانده وارد شده در دین است.(1)

او سلف و سلفی بودن به این معنا را می‌پذیرد، چنان که می‌نویسد:

این حقیقت ما را بدان فرا می‌خواند که اندیشه و نیز شیوه رفتار خویش را به رشته وفاداری به سلف پیوند دهیم، به آنان اقتدا کنیم و در فهم متون دینی بر اساس قواعدی که آنان آورده‌اند عمل کنیم، به همه اصول اعتقادی و احکام عملی پایبندی نشان

1- سلفیه، بدعت یا مذهب، ص 19- 20

 دهیم که همه یا اکثریت آنان بر آن اتفاق نظر داشته‌اند.(1)

ایشان در ادامه، این توضیح را اضافه می‌کند که مراد از پیروی از سلف، مقید شدن به ظاهر جزء به جزء الفاظ و کلماتی که آنان ادا کرده‌اند یا مقید شدن به موضع‌گیری خاص و موردی که آنان در پیش گرفته‌اند نخواهد بود، بلکه مراد رجوع به قواعدی است که آنان در تفسیر و تأویل متون دینی معیار ومیزان قرار داده بودند و نیز به اصولی که آنان برای اجتهاد و تأمل و استدلال در اصول و احکام داشتند.(2)

اما ایشان تمسک به کلمه سلف و ساختن عنوان «سلفیه» را که در تاریخ اندیشه و شریعت اسلامی پدیده‌ای نوظهور

1- همان، ص 21

2- همان، ص 22- 23

___________________________________________

و عنوان مشخص و جداکننده گروه معینی از مسلمانان با عقاید، افکار و اندیشه‌های خاص است نمی‌پذیرد و آن را بدعتی نو ظهور در دین می‌داند که نه سلف صالح این امت با آن آشنایی داشته‌اند و نه خلف پایبند به روش آنان(1)

البوطی‌در فصل‌دیگراین‌کتاب، علت بدعت

1- سلفیه، بدعت یا مذهب، ص 23- 24

شمردن اصطلاح «سلفیه» به این معنا را چنین توضیح می‌دهد:

اگر مقصود(مسلمانی که خود را وابسته به مذهب سلفیه می‌داند) از واژه سلفیه همان چیزی باشد که «واژه اهل سنت و جماعت» بر آن دلالت می‌کند، برای جماعت مسلمانان(اهل سنت) نامی جز آنچه سلف بر آن اجتماع کرده‌اند گذاشته و بدین ترتیب بدعتی به میان آورده‌است اگر هم مقصود از «سلفیه» چیزی برابر نهاده اهل سنت و جماعت نباشد در این صورت تردیدی نخواهد بود که استفاده از این واژه و جایگزین ساختن آن- به مفهوم باطل خود- با واژه اهل سنت و جماعت که سلف صالح بر آن اجتماع داشته‌اند مغایرت دارد و بدعت است.(1)

البوطی در ادامه سلفی را چنین معرفی می‌کند:

امروزه از دیدگاه صاحبان این بدعت، سلفی کسی است که به فهرستی از آرای اجتهادی معین، خواه در زمینه عقیدتی و خواه در زمینه فقهی، پایبند باشد و از آن دفاع کند وهر که را از دایره این

1- همان، ص 261

_____________________________________

آرا بیرون باشد نابخرد و بدعت گذار بخواند.(1)

وی در پایان، نظر خویش را این گونه اظهار می‌کند که «سلفیه» مذهبی تازه اختراع شده در دین است و بنیان آن گرد آمده‌ای از پاره‌ای آرای اجتهادی در زمینه‌های عقیدتی و احکام عملی است که صاحبان

1- سلفیه، بدعت یا مذهب، ص 261

این مذهب آنها را بر اساس خواست و به اقتضای طبع و تمایلات خویش از مجموعه بسیار گسترده و گوناگون آرایی اجتهادی که از سوی بسیاری از عالمان سلف و برگزیدگان اهل سنت و جماعت ابراز داشته شده است، گرد آورده‌اند و آن گاه اعلام کرده‌اند که این تنها چیزی است که می‌تواند همه «فرقه ناجیه»(گروه نجات یافته اسلامی) را که در پرتو کتاب و سنت پیش می‌روند در خود جای دهد و هر که از این دایره بیرون رود و آرای اجتهادی دیگری برگزیند بدعت گذار و گمراه است.(1)

یکی دیگر از ناقدان «سلفیه»، سامر اسلامبولی از محققان سوری است که معتقد است بسیاری از مردم

1- همان، ص 266

____________________________________

می‌پندارند که راه و رسم اندیشیدن در مسائل فکری، فرهنگی و زندگی را باید از میراث فرهنگی گذشتگان و تطبیقش بر زمان حاضر، بدون توجه به عامل تغییر زمان و مکان، اخذ کرد و عیناً بر زمان حال و آینده منطبق ساخت. بر این مبنا جوامع گذشته سلطه خویش را بر آیندگان هموار می‌کنند،

گویی گذشتگان زندگانی در بدن آیندگان وپدران زندگانی در اجساد فرزندان هستند.(1)

ایشان در ادامه برخی مسلمانان را نیز مانند سایر ملتها اسیر این توهمات و مبتلا به مرض سلف گرایی در فهم امور دینی و حیات اجتماعی می‌داند:

چون فهم کتاب وسنت را مقید به فهم صحابه کرده و مبتلا به جمود عقلی شده‌اند، به گونه‌ای که اگر با یکی از آنها مذاکره کنی، دائماً به زبان ابن تیمیه سخن می‌گوید و پیوسته برای تو از اقوال گذشتگان نقل می‌کند. آنان مذهب‌شان را مبتنی بر عقل نمی‌کنند، بلکه تکیه گاهشان را نقل قرار می‌دهند. از این رو از بحث عقلی و مناظره فکری می‌گریزند و تنها بر مسائلی تکیه می‌کنند که نصّی قطعی یا ظنی بر آن اقامه شده‌باشد. آنچه در نظر آنان پسندیده‌است، قیل و قال گذشتگان است و آنها زبان گذشتگان‌اند و در رابطه عقل و نقل می‌گویند که نقل اساس هر فکر و اندیشه‌ای است و عقل،

1- سامر اسلامبولی، تحریر العقل من النقل، دمشق، 2000 م، ص 179

________________________________________

چیزی جز تابع و خادم نقل نیست.(1)

اندیشمند مصری، شیخ محمد ابوزهره، می‌نویسد:

مقصود از سلفیه کسانی هستند که در قرن چهارم هجری ظهور کردند و آنان برخی از پیروان فرقه حنبلی بودند که می‌پنداشتند تمام آرایشان از احمد ابن حنبل اتخاذ شده است و او را احیا کننده عقیده سلف می‌دانند. آنها با کسانی که افکارشان منطبق بر آرای آنها

1- همان، ص 179- 189

_______________________________________

نباشد مبارزه می‌کنند. سپس سلفیه در قرن هفتم هجری توسط ابن تیمیه تجدید حیات کرده و در دعوت به آن پافشاری نموده‌اند. البته ابن تیمیه مسائل دیگری را متناسب با عصر خود بدان افزود و مجدداً این آرا در جزیره العرب در قرن دوازدهم به دست محمد بن عبدالوهاب زنده شد که وهابی‌ها پیوسته به آن دعوت می‌کنند.(1)

1- محمد ابوزهره، السلفیة، ص 38- 39

______________________________________

بررسی و نقد تعاریف‌

محور تعریف‌های موافقان از سلفیه، پیروی از سلف صالح است، گرچه مصطفی حلمی در تعریف خویش دامنه این پیروی را تا محمد بن عبدالوهاب و سایر رهبران معاصر سلفی در دنیای اسلامی بسط داده است، اما غالب اندیشوران معیار سلفی بودن را به پیروی از سلف صالح یعنی صحابه و تابعین و تابعینِ تابعین محدود کرده‌اند و افرادی چون ابن تیمیه و محمد بن عبدالوهاب را از احیاگران سلفی می‌دانند.

برای بررسی و نقد

دیدگاه‌ها درباره تعریف سلفیه لازم است دو مسأله را تحلیل کنیم: یکی این‌که مراد از «پیروی‌سلف‌صالح» به‌چه معناست و دیگر آنکه «سلف صالح» چه کسانی هستند که پیروی از آنان مایه نجات و تخلف از آنان موجب گمراهی و هلاکت است.

معنای پیروی از سلف‌

پیروی از سلف صالح به چه معناست؟

آیا مقصود این است که در روش اندیشه و شیوه زندگی فردی و اجتماعی و تابع و مقلد آنان باشیم و در روش اندیشه یا نحوه زندگی، در اصول عقیدتی و یا در احکام

فردی و اجتماعی، نگاهمان فقط به سلف باشد و از عقل خویش برای تجدید حیات اجتماعی و فهم جدید از قرآن و سنت بهره‌ای نبریم؟

بدیهی است که این طرز تفکر نه مورد تأیید خود قرآن و سنت است و نه هیچ عقل سلیمی آن را تأیید می‌کند، زیرا:

اولًا: خود قرآن کریم که سلفیه خود را متولیان انحصاری قرآن می‌دانند، بسیاری از اقوام گذشته را به جهت پیروی کورکورانه از پدران و گذشتگان سرزنش می‌کند و این را دلیل بر بی‌خردی می‌داند.(1)

ثانیاً: خداوندی که این همه بر تعقل و اندیشه‌ورزی تأکید می‌کند و مشرکان عصر رسالت را به جهت تعقل نکردن و تقلید از آبا و اجداد سرزنش

1- بقره: 170

_________________________________

می‌کند، آیا امت آخرالزمان را استثنا می‌نماید و آنان را به پیروی بی‌دلیل از سلف امر می‌کند؟

کدام عقل سلیم می‌پذیرد که اگر سلف صالح برای انجام فریضه حج، از استر و اسب و اشتر استفاده می‌کردند، امروز هم به احترام سلف صالح و به تبعیت از سلف صالح، از اسب و اشتر استفاده کنند و بر هواپیما ننشینند. اگر

سلف صالح در هنگام سخنرانی مجبور بودند با صدای بسیار بلند سخن بگویند یا افرادی در وسط جمعیت سخنانشان را به دیگران منتقل کنند، امروز هم عده‌ای می توانند بگویند چون سلف صالح از بلندگو استفاده نکرده‌اند، اگر ما این کار را بکنیم بدعت در دین است و باید حنجره را پاره کرد تا مقصود خویش را به همه مخاطبان رساند؟ سلف نه از رادیو استفاده می‌کردند و نه از تلفن و تلویزیون و ماهواره و نه از روزنامه و مجله و اینترنت، اما امروزه قاطبه علمای اسلام از مذاهب گوناگون، حتی عالمان سلفی مذهب، استفاده از این وسایل را برای تبلیغ فرهنگ اسلامی نه تنها جایز بلکه ضروری می‌دانند و خلاف آن را تحجر و واپسگرایی می‌دانند.

گذشته از همه اینها، اگر

زندگی سلف را بررسی کنیم، می‌بینیم در همان سه قرن اولیه اسلام تغییرات بسیاری در شیوه‌های زندگی فردی و اجتماعی به ویژه در حکومت به وجود آمد. رمضان البوطی می‌نویسد:

هیچ کدام از پژوهشگران و یا آشنایان با تاریخ صحابه و تابعین در این تردید ندارند که عواملی تقریباً به صورت همزمان بروز کردند(1) و با ظهور

1- مقصود ایشان، گسترش دایرة فتوحات اسلامی، گرایش بسیاری از پیروان ادیان دیگر به اسلام، گرویدن هزاران تن از سرزمین‌های مجاور و نیز سرزمین‌های دور به اسلام و گسترش زندقه است(همان، ص 43- 45).

___________________________________

آنها برای سلف صالح- رضوان الله علیهم- این امکان بر جای نماند که در برخورد با اندیشه و زندگی بر همان شیوه نخست خود ثابت و پایدار بمانند تا این ثبات و پایداری صورت معیار و الگویی به خود بگیرد و همه مسلمانانی که پس از آن می‌آیند موظف به پیروی از آن باشند؛ بلکه ناگزیر بودند به اقتضای عواملی که ذکر شد(و دیگر تحولات به وجود آمده) روش‌های دیگری را در زمینه برخورد با زندگی و مسائل آن جایگزین روش قبلی خود سازند و در زمینه فرهنگ و علوم و شیوه‌های شناخت و اندیشه به جای سبک‌های فطری که قبلًا با آن آشنایی داشتند، سبک‌های پیچیده تازه‌ای را در پیش گیرند.(1)

ایشان در ادامه، نمونه‌هایی را از مسائل عمرانی، عادات اجتماعی و فعالیت‌های اقتصادی که صحابه در زمان رسول خدا(ص) با آن آشنایی نداشتند و در زمان تابعین و پیروان تابعین به وجود آمده

1- محمد سعید رمضان البوطی، السلفیه، ص 47

_______________________________-

ذکر می‌کند.(1) پس بدیهی است «پیروی و تبعیت از سلف صالح» نمی‌تواند به این معنا باشد که ما باب اندیشه را در مسائل زندگی ببندیم و شیوه نوینی را برای حل مشکلات زندگی استفاده نکنیم. از سوی دیگر، آیا سلف صالح در برخورد با مسائل، همه به یک گونه برخورد می‌کردند و خود

1- نک: السلفیه، ص 47- 56

______________________________________

هیچ اختلافی نداشتند؟

بررسی تاریخ گواهی می‌دهد: در همان سده نخست، گرچه گروهی از تابعان بر سنت‌های پیشین اصرار می‌ورزیدند، اما گروهی دیگر بر اجتهاد در مسائل مستحدثه تأکید داشتند که این گروه از سوی سنت‌گرایان «اصحاب أرَأیتَ»(1)

خوانده شدند.(2) این گروه گرچه در آغاز چندان مورد توجه نبودند، اما گسترش حوزه جغرافیایی اسلام و پیدایی مسائل مستحدثه و دوری از مرکز خلافت اسلامی و عدم دسترسی به نصوصی که مرجع و منبع باشد، زمینه را برای اجتهاد شخصی در مسائل به ویژه احکام فقهی آماده کرد.

1- یعنی آیا دیدی؟ مقصود این است که آیا دیدی حکم فلان مسأله چه بود؟ پس حکم این مسأله نیز چنین است.(البوطی، همان، ص 63)

2- احمد پاکتچی، دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 9، تهران، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، چ. اول، 1381، ص 114

________________________________________

چنان که بر اساس گزارش محققان، در نیمه نخست سده دوم هجری، فقه در طی تحولی سریع، مرحله فقه نظام گرا را پشت سر گذارده و شتابان روی به سوی مرحله‌ای دیگر یعنی تدوین نهاده بود که شکل‌گیری گروهی با عنوان «اصحاب رأی» حاصل آغاز همین مرحله و تکوین فقه بود.

در میانه سده دوم قمری، نزاع محافل دینی در باب

استعمال رأی و حدود کاربرد آن در فقه، دو گروه جدید را در مقابل یکدیگر نهاده بود:

1- گروهی که رأی فقهی را ارجی ویژه می‌نهادند و به «اصحاب رأی» شناخته شدند.

2- گروهی که به رویارویی با آنان برخاستند و بر پیروی از سنت پیشینیان اصرار داشتند که «اصحاب اثر» ی ا «اصحاب آثار» خوانده می‌شدند و در منابع متأخر «اصحاب حدیث» نام یافتند.

در نیمه نخست سده سوم قمری، اصحاب حدیث با بار معنایی پیروان حدیث نبوی مفهومی افتخار آمیز یافت و سنت گرایانی برجسته چون احمد بن حنبل و اسحاق بن راهویه، خود و همفکرانش را اصحاب حدیث خواندند.(1)

در مقابل اصحاب اثر، افرادی چون حسن بصری

1- دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 9، ص 114

 (د. 110 ق) و حمادبن ابی سلیمان(د. 120 ق) و ابن شبرمه(د. 144 ق) و ابن ابی لیلی(د. 148 ق) و ابوحنیفه(د. 105 ق) به «رأی» و درایت و اجتهاد در مسائل گرایش داشتند. به ویژه ابوحنیفه نماد اصحاب رأی در تاریخ فقه است. او در مواجهه با آرای صحابه، اتفاق آنان را حجت می‌شمرد و در صورت اختلاف، خود را در

انتخاب به وفق رأی مخیر می‌دید.(1)

نتیجه این‌که در میان تابعین و تابعینِ تابعین وحدت نظری وجود نداشت و هر گروهی خود را مصیب و بر حق می‌پنداشت و دیگری را مردود می‌دانست. حتی در بین صحابه در همه مسائل وحدت نظر وجود نداشت و به خصوص در مسائل سیاسی، اعتقادی، امامت و قیام به سیف گرایش‌های مختلفی دیده می‌شد،(2) به گونه‌ای که هنوز بدن مطهر پیامبر خدا(ص) دفن نشده بود که در جانشینی پیامبر(ص) اختلاف کردند. گروهی از صحابه سعدبن عباده، گروهی ابابکر و گروهی امیرالمؤمنین علی(ع) را برای جانشینی و خلافت پیامبر بر جامعه اسلامی، اولی و احق دانستند.

1- دایرة المعارف بزرگ اسلامی، ج 9، ص 128- 132

2- همان، ص 110   

__________________________________

بعد از دوران خلافت خلفای ثلاث، افرادی از صحابه چون طلحه و زبیر ابتدا با امیرالمؤمنین علی(ع) بیعت کردند و آن‌گاه پیمان شکستند و جنگ جمل را به راه انداختند.

برخی نیز چون معاویه که سلفیه او را جزو صحابه می‌دانند،(1) با امام بر حق،

1- ابن تیمیه، مجموعة فتاوی، مروان کجک، مصر، دارالکلمة الطیبه، 1995 م، ج 4، ص 422

علی(ع) به دشمنی برخاستند و تنور جنگ صفین برافروختند.

برخی نیز چون خوارج برای تحمیل نظریه‌های خویش بر امت و حتی بر امیرمؤمنان علی(ع)، قرآن را مطابق هوس‌های خویش تأویل کردند و سرانجام آن امام همام را به میدان پیکار فرا خواندند، در حالی که بسیاری از آنان از صحابه یا تابعین بودند.

پس از کدامین گروه باید تبعیت کرد؟ از امیرمؤمنان و اصحابش یا از معاویه و اصحاب جمل؟

آیا می‌توان تصور کرد هر دو بر صراط مستقیم بوده باشند؟ اگر چنین است و صراط مستقیم تکثیرپذیر است، پس چرا امروزه تنها خودشان را بر صراط حق و بقیه را اهل

ضلال و بدعت می‌دانند؟ چنان که می‌گویند: خوارج، رافضه، قدریه، مرجئه، جبریه، جهمیه، معتزله، اهل کلام(اشاعره، ماتریدیه)، صوفیه، فلاسفه، باطنیه، احزاب، ملیها و اهل بدعت هستند(1) و پیروی از آنها جایز نیست.

اگر چه سخن ایشان در مورد

1- ناصر بن عبدالکریم العقل، دراسات فی الاهواء و البدء، ص 29- 33

______________________________________

ضلالت گروه‌هایی مثل خوارج، قدریه، جهمیه و جبریه، از نظر نگارنده نیز درست است، اما ظهور بسیاری از این گروه‌ها در عصر صحابه و تابعین و تابعینِ تابعین بوده است، اگر بر اساس بینش سلفی‌ها رافضه را کسانی بدانیم که خلافت ابابکر، عمر و عثمان را نپذیرفتند، پس شماری از صحابه و تابعین و تابعان آنها این خلافت را نپذیرفتند که از مشهورترین آنها می‌توان از صحابه، علی بن ابی طالب، امام حسن، امام حسین(ع)، سلمان فارسی، مقداد و ابوذر غفاری و از تابعین، امام زین العابدین؛ زینت عابدان و موحدان، امام محمدباقر؛ باقر علم و دانایی و امام جعفر صادق؛ استاد با واسطه و بی‌واسطه پیشوایان چهارگانه فقه اهل سنت و ...

را نام برد. اگر پیروی از امام علی و امام حسن ضلالت و بدعت است، پس باید غیر از پیروان معاویه و اصحاب جمل همه اهل بدعت باشند و حال آنکه خود سلفی‌ها و بسیاری از فرق اهل سنت، علی(ع) را از خلفای راشدین و اصحاب «عشره مبشره»(ده نفری که پیامبر(ص) آنها را به بهشت بشارت داده

است) می‌دانند.(1)

پس اینک لازم است ببینیم از دیدگاه سلفی‌ها سلف صالح چه کسانی هستند که پیروی از آنان مایه نجات و انحراف از مسیر آنان موجب بدعت و ضلالت است، و معیار آنها در صالح بودن چیست.

1- ابن بدران، المدخل إلی مذهب الإمام احمد بن حنبل، بیروت، داراحیاء التراث، بی تا، ص 11.

مصادیق سلف‌

(سلف صالح چه کسانی هستند؟)

آنچه محل اجماع نسبی صاحب نظران سلفیه درباره سلف صالح است، صحابه و تابعین و تابعینِ تابعین‌اند. پس لازم است ببینیم صحابه و تابعان آنها به ویژه آنان که در سه قرن اول اسلام می‌زیستند و مورد

استناد بیشتر سلفی‌ها و حتی مورد قبول برخی از مخالفان‌اند چه کسانی هستند.

تعریف صحابه‌

اهل سنت، علی رغم اشتراک نظر در احترام به صحابه، در مورد ویژگی‌های صحابی بودن اختلاف دارند، چنان که ابن اثیر می‌نویسد: «علما در اینکه صحابه چه کسانی هستند اختلاف کرده‌اند،(مثلًا) بعضی از علما کسی را جزء صحابه دانسته‌اند و بعضی او را نفی کرده‌اند ...»

ایشان ویژگی‌های زیر را برای صحابه بر می‌شمارد:

آنان که در دار ایمان گرد آمدند، یعنی آنان که از مهاجرین و انصار بودند و آنان که سبقت در ایمان دارند، آنان که از پیشگامان اسلام به نیکویی تبعیت کردند، یعنی آنها که رسول خدا را مشاهده کردند و کلامش را شنیدند و بر احوال او شاهد و ناظر بودند و آن را به مردان و زنان بعد از خود منتقل نمودند، اینان کسانی هستند که به خدا ایمان آوردند و ایمانشان را به شرک نیالودند. اینان اهل

هدایت هستند. اینان اصحاب رسول خدا و عدول امت هستند و جرح و تعدیل در آنها راه ندارند.(1)

در مصادیق صحابه نیز بین علمای امامیه و اهل سنت و همچنین بین علمای اهل سنت اختلاف نظر وجود دارد. ممکن است گروهی از متفکران کسی را صحابی بدانند، اما گروه دیگر او را از منافقین به

1- المدخل إلی مذهب الإمام احمد بن حنبل، ص 3

_____________________________________

حساب آورند.

احمد بن حنبل، در میان اصحاب، ابابکر، عمر، عثمان، علی(ع) و عشره مبشره را که مرکّب از چهار خلیفه بعد از پیامبر(ص) و طلحه، زبیر، سعد، سعید، عبدالرحمن بن عوف و ابوعبیده جراح‌اند، افضل از سایر صحابه و اهل بهشت می‌داند.

ابن تیمیه نیز عایشه، ابوموسی اشعری، عمرو بن العاص و معاویه بن ابی‌سفیان را هم از صحابه و اهل فضائل و محاسن و مجتهدان امت میداند و می‌نویسد:

بسیاری از آنچه از آنها نقل شده دروغ است و سخن درست این است که بگوییم آنها مجتهد هستند و مجتهد اگر به درستی حکم کرد، برای او دو اجر و اگر به خطا حکم کرد یک اجر برای اوست.(1)

وی در اثبات فضیلت صحابه،

1- ابن تیمیه، مجموعة فتاوی، ص 346

_________________________________-

حدیث «خیر القرون القرن الّذی بعثت فیه ثم الّذین یلونهم ثم الّذین یلونهم» را نیز ذکر می‌کند. او در عین حال که معاویه و علی(ع) را به عنوان صحابه رسول خدا معرفی می‌کند، درباره عمار یاسر به نقل از بخاری و مسلم می‌نویسد که پیامبر(ص) فرمود: «تقتلُهُ الفئة الباغیة ...؛ او را گروهی باغی و

سرکش می‌کشند.»(1)

یعنی از یک سو ابن تیمیه، معاویه و عمروبن عاص و سپاهیان معاویه را به عنوان گروهی باغی معرفی می‌کند و از طرف دیگر می‌نویسد: «به دلیل کتاب، سنت و اجماع سلف ثابت می‌شود که آنها مسلمان و مؤمن‌اند، اگر چه علی بن ابی طالب و سپاه او اولی به حق هستند.»

ابن تیمیه از یک سو می‌نویسد: «اگر کسی به طور قطعی بگوید معاویه و اصحابش اهل جهنم‌اند او دروغگوست.»(2) از سوی دیگر، حدیث پیامبر(ص) را درباره عمار یاسر می‌آورد که فرمودند: «عمار را گروهی سرکش و باغی می‌کشند، درحالی که عمار آنان را به

1- همان، ص 347

2- مجموعة فتاوی، ص 346

______________________________________-

بهشت می‌خواند و آنها او را به جهنم دعوت می‌کنند.»(1)

او در ادامه می‌نویسد:

این بر صحت امامت علی(ع) و وجوب طاعتش دلالت می‌کند و دلیل بر آن است که قتال با علی(ع) جایز نیست و کسی که با او بجنگد خطاکار، باغی و سرکش است. (2)

ابن تیمیه در جای دیگر از قول پیشوایان اهل سنت در

1- همان، ص 351

2- همان.

باب برتری صحابه از تابعین می‌نویسد:

«مطلقاً هر یک از صحابه از تابعان برترند.»(1)

وی در ادامه می‌نویسد:

«آنان این سخن را در مورد مقایسه معاویه و عمربن عبد العزیز این گونه توجیه کرده‌اند که گرچه سیره عبدالعزیز عادلانه‌تر از سیره معاویه است، لکن مصاحبت با پیامبر فضیلتی برای اهلش می‌آورد که برای غیر صحابه حاصل نمی‌شود؛ یعنی معاویه چون از صحابه است، از عمر بن عبدالعزیز برتر است، زیرا پیامبر(ص) فرمود:

لا تسبوا اصحابی فَوَالّذی نفسی بیده لو ان احدکم انفق مثل احُد ذهباً ما بلغ مُدّ أحدهم ...؛ اصحابم را دشنام ندهید، چون سوگند به کسی که جانم در دست اوست، اگر شما به اندازة کوه احد انفاق کنید، به اندازة یک مُد انفاق صحابه ارزش ندارد.»(2)

اینها نمونه‌هایی از سخنان پیشوایان سلفیه به ویژه ابن تیمیه درباره صحابه پیامبر

1- همان، ص 422

2- مجموعة فتاوی، ج 3، ص 136

بود که سلفیه معتقدند پیروی از سلف صالح که در صدر آنان صحابه، تابعین و تابعینِ از تابعین‌اند، مایه نجات و فلاح و رستگاری است.