• شروع
  • قبلی
  • 19 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 11645 / دانلود: 3770
اندازه اندازه اندازه
چرا مسلمان شدم

چرا مسلمان شدم

فارسی

اما این تکیه بر آثار در بهائیت به علت این است که بها روشی اتخاذ کرده و می گوید در سخنان و حرکات من نباید لم و بم آورد این گناهیست عظیم و دیگر بهائیان به خود جرات نمی دهند ضد و نقیض های بیشمار در آیات و آثار او را مورد سئوال قرار دهند و چون و چرائی بیاورند.

ایرادها و اشکالها

ما عقیده بهائیان را درباره برخی از معجزات و اینکه محدود و کذرا هستند تا حدودی می پذیریم اما همانطور که گفتیم یکی از صفات ممیزه پیامبران از افراد معمولی همین معجزات آنهاست امروز مردم طبیبی را که نتواند در عمل جراحی بیماری را بهبود بخشد به عنوان یک طبیب خوب نمی پذیرند یک مهندسی که طرح یک ساختمان خوب را ندهد نمی پذیرند مردم از هر کس که ادعایی دارد گواه می خواهند و بی دلیل گفتارش را نمی پذیرند اگر کسی بدون مدرک بگوید من طبیبم هرگز کسی نمی پذیرد و در تمام مقامها چنین است.

حتی یک سیم کش معمولی یا یک آب حوض کش اگر به طریقی برای مردم شناخته نشوند اجازه دخول به منزل کسی را ندارند چه برسد به پیامبران که می خواهند با روح آدمی کار کنند و کل زندگی این دنیا و آن دنیا مردم را تحت اراده خویش تغییر دهند. سند و اعتبار یک پیامبر برای همان دوره ای که ظهور می کند علاوه بر سایر صفات نبوت همین قدرت ایجاز آنهاست و کمترین فایده داشتن معجزه این است که پیروان اولیه ای خواهند داشت و بعد به مرور با سایر صفات آسمانیش حقیقی بودنشان را برای آیندگان ثابت می نمایند. خوشبختانه اسلام دینی نیست که تنها به معجزه تکیه کند.

اگر چنین بود فقط به شق القمر آن حضرت اشاره می کرد و یا فقط معراج رفتن ایشان را مدنظر می گرفت ما می گوئیم معجزه پیامبر بزرگ اسلام همان قرآن کریم است که حتی در خود قرآن معجزات دیگر پیامبر اکرم (ص) را سند قرار نمی دهد تا به قول بهائیان به یک معجزه زودگذر و محدود اکتفا کند. بلکه قرآن خودش را معرفی می کند و با صراحت و بدون هیچ واهمه ای می گوید اگر کسی می تواند سوره ای مثل سوره های قرآن بیاورد. قرآن مجید رموزاتی دارد که هنوز کشف نشده.

جدیدا در یک مجله درج شده بود که توسط کامپیوترهای پیشرفته حروف هر جمله و هر آیه از قرآن را طبق یک سلسله تقسیمات معادلات ساده ریاضی مورد بررسی قرار داده اند و متوجه شدند که تمام آیات قرآن مجید بر اساس آن مناسبات و محاسبات با شمارش حروف اولین جمله قرآن کریم که«بسم الله الرحمن الرحیم» است مطابقت دارد. این یعنی بالاترین معجزه ای که مختص به دوران خاصی نیست و تا روز قیامت که توسط صاحب الزمان (عج) بیشتر و بهتر شناخته می شود خواهد بود.

پس حرف مسلمان در رابطه با معجزه داشتن پیامبر اسلام خرافات نیست و حال که به واژه خرافات رسیدیم باید به یک نکته مهم توجه کنیم و آن اینکه چگونه ممکن است در یک کتاب آسمانی که از طرف خدا آمده است خرافات درج شود اکر بهائیان می گویند حقیقت در قالب استعاره و متشابهات بوده و به علت جهالت مردم آن دوره نمی توانستند پرده از واقعیت این مثالها بردارد. باید بگوئیم اولا قرآن کریم به چه جرات چنین مثالها را در قالب حقیقت ظاهر آن به مردم نقل کرد آیا مردم جاهلی که از قرآن می شنوند که او نیز معجزه ای ارائه دهد. اگر پیامبران می توانند اما نمی کنند. پیامبر اکرم (ص) چه جوابی به مردم می دادند. پس بدون شک پیامبر اکرم در قبال آنهمه مثال و استعاره مردم را راضی می کردند و بدون شک معجزاتی داشتند که در مدت زمان اندکی آنهمه پیرو و آنهمه مرید از جان گذشته که به سخت ترین محارب و جهاد تن می دادند دنباله رو پیام خویش نمایند. پس مثال و استعاره نبوده ثانیا اگر چنین بود پس چرا چنین تشابهاتی درباره خود پیامبر اکرم نیامده است تا با توجه به آن صحت گفتار بهائیان ثابت شود مثلا به جای کشتی برای پیامبر اکرم از سفیه محمدی نام می برد و ما طبق عقل و منطق و با در دست داشتن روایات زیادی که متوجه شویم که در آن زمان اصلا سفیه ای وجود نداشته پس منظورش از سفیه امر حضرت محمد (ص) بوده تا بدین طریق مفهوم معجزات سایر پیامبران نیز توجیه می شد.

و بالاخره خود قرآن در هر قسمت که چیزی را به چیزی تشبیه نموده اشاره فرموده که این تشبیه است اما در رابطه با معجزات پیامبران پیش چینن چیزی نمی فرماید و بالاخره قرآن کتابی نیست که از عوالم باطنی و معانی معنوی یک مسئله دوری کرده باشد و به جهت جاهل بودن مردن آن زمان مسائل مربوط به روح و عالم معانی را نادیده بگیرد بلکه در بسیاری از آیات به سادگی از عوالم معنوی و روحانی سخن می گوید و اگر مردم قرار بود چنین چیزیهایی را متوجه نشوند و آنها را هم باید در قالب ظاهر می آورد تا برای مردم آن زمان قابل هضم باشد، مثلا برای مسئله اول که قرآن هر چیزی را تشبیه به چیزی کرد خود به آن اشاره نموده است و می فرماید:

«قل هل یستوی الاعمی و البصیر ام هل تستوی الظلمات و النور ام جعلو الله شرکا خلقوا کخلقه فتشابه الخلق علیهم قل الله خالق کل شئی و هو الواحد القهار»

بگو آیا مساوی می باشد نابینا و بینا یا آیا مساوی می باشند تاریکیها و روشنی یا گردانیدند برای خدا انبازانی که آفریدند او پس مشتبه شد آفریده بر ایشان، بگو خدا آفریننده همه چیز است و اوست یکتا قهر کننده.

درباره قسمت دوم که قرآن مجید از عوالم معنوی و روحانی نیز سخن گفته است، به جز آیاتی که از آخرت و قیامت سخن می گوید و به جز آیاتی که به انحا مختلف خدا را برای مردم ثابت می کند و باز به جز آیاتی که علمی هستند و به مسائلی از حقایق بسیار گنگ برای آن زمان و کشف شده برای این زمان اشاره می کند به آیاتی می توان استناد کرد که از عوالم روحانی می گوید و پند و اندرز می دهد. می فرماید:

«قد افلح من زکیها»

رستگار شد کسی که قلب خود را از آلودگیها پاک نگهداشت.

و منظور از قلب بی شک جسم فیزیکی قلب نیست بلکه روح آدمی است و باز می فرماید:

«ربنا لا تزغ قلوبنا بعد اذهدیتنا» و یا می فرماید «فلما زاغو زاغ الله قلوبهم»

چون از حق روی گرداندند خدا هم دلهایشان را از اقبال به حق بگردانید و یا می فرماید:

«ما کذب الفواد ما رای»

دل آنچه را دید اشتباه نکرد

و یا«ذو مره فاستوی و هو بلافق الاعلی»

همان ملک مقتدری که به خلقت کامل بر رسول جلوه کرد و آن در عالیترین افقها بود.

خود قرآن می فرماید که آیات من هم متشابهات است و هم محکمات پس نباید گفت هر چه هست و هر چه در رابطه با معجزات و احیانا جهنم و بهشت و معاد و قیامت گفته تشبیه بوده بلکه متشابهات کاملا مفرضند و می توان فهمید که چه منظوری از این تشابهات دارد نه آنکه آنرا به میل خود تفسیر کنیم و بگوئیم تشبیه است.

و بالاخره باید گفت معجزاتی که پیامبران پیش از اسلام داشته اند در کتب خودشان نیز آورده شده و پیروان آنها بر آن معجزات مومنند و اگر چنین بود قرآن می توانست به علت اینکه کاملتر از تورات و انجیل و اوستا و غیره است به راحتی آن معجزات را که باعث خرافاتی شدن پیروانش شده مکذوب کند و هیچ اجباری به آوردن این همه مثال نداشت.

آوردن این مثالها اگر حقیقت ظاهر نداشتند دردی از درد مردم جاهل آن زمان را دوا نمی کرد و برای امروز هم جز اینکه مردم را به اشتباه افکند چیزی در بر نداشت. پس علت آوردن اینهمه مثال از معجزات پیامبران پیش چه بوده است؟ در ادامه پرسشها از بهائیان باید بدانیم اگر آنها به معجزه معتقدند چرا پیامبرشان (بها) معجزه نداشته، اگر معتقد نیستند چرا به غیب شدن باب اشاره می کنند و حال آنکه نظر مورخان بی طرف درباره غیب شدن باب بر این منوال است که چون این شخص سید بوده و کشتن سید برای مسلمانها مشکل بوده است دستور تیرباران آنرا به سامخان ارمنی می سپارند سافحان هم وقتی چنین می بیند طرحی می ریزد که اولین شلیکها به ریسمانها اصابت کند تا باب کشته نشود تا بتواند خود را از این کار خلع کند چون می گفتند این شخص سید است مسلمانها بعد از کشتن او پشیمان می شوند و بعد ما را مقصر می کنند اگر راست می گویند با او دشمنند چرا خودشان او را نمی کشند و به این ترتیب او را از مرگ نجات می دهد اما بلافاصله باز مسلمین او را می آورند به دار می بندند و تیرباران می کنند پس آن یک معجزه هم که از باب دارند بی اساس است اما در اینکه بهائیان می گویند معجزه به دلیل محدود بودن به قید زمان قابل قبول نیست ما می پذیریم. کاملا منطقی است، ما امروز غیب شدن باب را نمی پذیریم چون در آنجا حضور نداشتیم و نمی دانیم کدام ادعا صحت دارد. اما پیامبری که مدعی است بعد از پیامبر اکرم (ص) آمده است نباید معجزه او را با معجزه پیامبران پیش از پیامبر مقایسه کنیم.

یعنی ما انتظار داریم که در این عصر تکوین و تکنولوژی و پیشرفتهای چشم گیری که علم و نوآوری در سراسر دنیا کرده است تا هزار سال محفوظ و ملموس باشد. و اگر بهائیان کتاب اقدس را که کتاب اصلی بهاست و سایر کتب او را معجزات بها می دانند چاره ای نداریم که در ادامه همین کتاب احکام و قوانین آنرا مورد بررسی و مطالعه قرار دهیم تا اگر حقیقتی در آن نهفته بود بپذیریم و اگر توانستیم ثابت کنیم که حقیقت نیست حقیقت جویان خداجو با کمی تامل و تفکر بپذیرند. پس ادامه این بحث را موکول می کنیم به بخشهای بعد که مشروط است به اینکه بهائیان بتوانند

ثابت کنند که پیامبر اکرم (ص) آخرین پیامبر خدا نیست و ما بی غرضانه دلایل و براهین آنان را نیز خواهیم آورد

2- نبوت

بهائیان چه می گویند

قسمت اول

بهائیان در رابطه با بشارت پیامبر پیش بر پیامبر بعدی معتقدند که قرآن نیز به آنها بشارت داده اما در قالب تشبیهات و با اشاره به روز رستاخیز و قیامت که بر حسب عقیده این مسلک قیامت و آخرت یعنی پایان یافتن دوران امتی و شروع و ظهور پیامبر جدید به عقیده باب و بها قیامت هر دینی عبارتست از نسخ آن و ظهور دین جدید مثلا دوره حیات و شریعت حضرت مسیح (ع).

قیامت دین حضرت موسی (ع) بوده و ظهور حضرت محمد (ص) قیامت دین عیسی (ع) بوده و مدت شریعت سید علی محمد باب قیامت دین اسلام و زمان حیات حسینعلی نوری قیامت آئین باب بوده است. بالاخره با بیان و بهائیان را عقیده چنین است که هر چه در قرآن کریم و در روایات مختلف سخن از روز قیامت و ظهور ملائک و غیره شده اشاره بدانها بوده و آنها همان قائم موعود هستند و پیروانشان ملائکند و دیدنشان بهشت است و ندیدنشان جهنم ما در پاسخ به این مطلب می گوئیم نبوت از مهدویت جداست آیا این دو نفر ادعای رسالت دارند یا خیر؟ اگر ادعای رسالت دارند باید تمام خصوصیات صاحب رسالت را دارا باشند و اگر ندارند خود را به چه نامی معرفی می کنند؟ مشکل معرفی این دو مقام برای بهائیان نیز یک مشکل حاد شده و چون نمی توانند بر حسب ضد و نقیض های بیش از حد ادعای او دو مدعی نامی بر آنها نهند از این مسئله شانه خالی کرده می گویند بندگان در حدی نیستند که این دو ظهور اعظم را درک نمایند. اما بالاخره هر مدعی خود را به نامی معرفی می کند. مظاهر مقدسه یا رسولند، یا ملائکه اند یا صاحب زمان و در غیر اینصورت انسانهای معمولی هستند و دارای روح قدسی نمی باشند. اگر می خواهند بگویند آنها پیامبرند ما هزاران روایت و حدیث و نص صریح قر‌آن داریم که ثابت می کنیم دیگر پیامبری بعد از حضرت محمد (ص) نخواهد آمد.

اگر می گویند صاحب زمانند باز ما صدها روایت و حدیث داریم که ثابت می کنیم صاحب زمان دوازدهمین امام شیعیان است که پسر حضرت امام حسن عسگری (ع) است و طبق آیات صریح قرآن مفهوم قیامت به ظهور یک مدعی که به آیات و آثار خود تکیه می کند نیست بلکه قیامت مفهوم گسترده ای دارد که به آن خواهیم پرداخت و اگر می خواهند بگویند این دو ظهور خدا هستند باز نمی توانند چون دوره بت پرستی پایان یافته و هیچکس چنین چیزی را نمی پذیرد. اما معجونی ساخته اند که همه اینها این دو ظهور به قول بهائیان هم صاحب شریعتند. هم صاحب زمانند و هم خدا هستند و هم به وجود خدا و یکتایی او ایمان دارند و هم حضرت محمد (ص) را خاتم پیامبران می دانند.