فرشتگان تحقیقی قرآنی روایی و عقلی

فرشتگان تحقیقی قرآنی روایی و عقلی 0%

فرشتگان تحقیقی قرآنی روایی و عقلی نویسنده:
محقق: عليرضا رجالى تهرانى
مترجم: عليرضا رجالى تهرانى
گروه: کتابخانه قرآن کریم

فرشتگان تحقیقی قرآنی روایی و عقلی

نویسنده: عليرضا رجالى تهرانى
محقق: عليرضا رجالى تهرانى
مترجم: عليرضا رجالى تهرانى
گروه:

مشاهدات: 26903
دانلود: 4548

توضیحات:

فرشتگان تحقیقی قرآنی روایی و عقلی
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 75 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 26903 / دانلود: 4548
اندازه اندازه اندازه
فرشتگان تحقیقی قرآنی روایی و عقلی

فرشتگان تحقیقی قرآنی روایی و عقلی

نویسنده:
فارسی

دسـتـه سـوم : فـرشـتـگـان کارگزار

اینان به کار تدبیر عالم گمارده شده اند؛ یعنی حـامـلان عـرش و کـرسـی هـستند و فرشتگانی اند که کارگزاران آسمان ها ، خورشید ماه و ستارگان ، شب و روز ، جو ، ابرها ، باران ها ، رعد و برق ، صاعقه ها ، شهابها ، بادها ، زمین ، عـنـاصـر ، دریـاهـا ، کـوه هـا ، دره هـا ، گـیـاه هـا ، حـیـوان ، انـسـان ، و اعـمـال ، زمـان هـا ، مـکـان ها ، زندگی ، روزی ، مرگ ، برزخ ، حشره ، بهشت ، آتش و جز آن هستند تا آن جا که از برخی روایت استفاده می شود آنان در جزئی ترین امور عالم وساطت دارنـد ایـن دسـتـه خـود شامل طبقات گوناگونی است ؛ در هر کاری که به عهده آنان است فرمانده و فرمانبری وجود دارد .

جبرئیل ، میکائیل ، اسرافیل و عزرائیل در این دسته قرار دارند(162) . شرح و توضیح این دسته خواهد آمد .

ملاصدار فرشتگان را به اعتباری در هشت صنف می شمارد :

اول : حامل و بر دارندگان عرش فرمود : و هشت فرشته عرش پروردگارت را بالای آن حمل کنند(163) .

دوم : فـرا گـیـرنـدگـان اطـراف عـرش خداوندی و چنان که فرمود : و فرشتگان را می بـیـنـی کـه عـرش را احـاطـه کـرده انـد و بـه سـتـایـش پـروردگـارشـان تـسـبـیـح مـی گویند(164) .

سـوم : بـزرگـان از فـرشـتـگـان کـه از آنـان جـبـرئیـل و مـیـکـائیـل اسـت چـنـان کـه مـی فـرمـایـد : هـر کـه دشـمـن خـدا و فرشتگان و پیامبران و جبرئیل و میکائیل باشد خدا نیز دشمن کافران است(165) .

چـهـارم : فـرشتگان بهشت خداوند می فرماید : فرشتگان از هر دری بر آنها (مومنین ) در می آیند و می گویند : درود بر شما بر آن صبر که کردید ، تا عاقبت منزلگاه نیکویی یافتید(166) .

پنجم : فرشتگان گماشته بر آتش جهنم می فرماید : نوزده (فرشته ) نگهبان آنند و ما موکلان دوزخ را جز فرشتگان قرار ندادیم(167) .

شـشم : فرشتگان گماشته بر انسانها می فرماید : دو فرشته فراگیرنده - که در چـپ و راسـت او نـشـسـته اند - وی را فراگیرند سخن نگوید جز آن که نزد او همان دم عتید مراقب آماده است(168) .

هـفـتـم : نـویـسـنـدگـان اعـمـال مـی فـرمـایـد : بـر شـمـا نـگهبانانی گماشته اند که نویسندگان ارجمندند ، و هر چه کنید بدانند(169) .

هـشـتم : فرشتگان گماشته شده بر احوال این جهان فرمود : قسم به فرشتگان صف آرا کـه صـف بـسـتـه انـد ، و فـرشـتـگـان جـلوگـیـر کـه جـلوگـیـرنـد ، و آنـهـا ذکـر خوانند(170) (171)

هـم چـنـیـن در شرح اصول کاهی می گوید : فرشتگان به علمی و عملی تقسیم شوند و هر کـدام از آنـه هـم بـه خـسـب مـقـام و حـال بـه سـتـایـش پـروردگـارشان تسبیح می گویند ، بـنـابـرایـن ، چـهـار فـرشـتـه عـمـلی ، او را سـتـایـش به قدرت و آمرزشی که از صفات فـعـل اسـت ، مـی کـنند و چهار فرشته علمی فرشتگانی ند که اشراقیان آنان را انوار قـاهـره نـامـیـده انـد و مـرتبه شان برتر از مرتبه فرشتگان عملی است که آنان را انـوار مـدبـره نـامـیـده انـد ، چـون آنـان عـقـلی انـد و ایـنـان نـفـسـانـی و نـسـبـت عقل به نفس ، نسبت پدر به فرزند و نسبت استاد به شاگرد و نسبت شیخ به مرید است .

از جـهـت دیـگـر نـسـبـت نـفـس بـه عـقـل ، نـسـبـت نـقـض بـه کـمـال ، نـسـبـت قـوه بـه فـعـل ، دانـه به میوه ، و حرکت به پایان و مسافر به وطن است(172)

همو در کتاب مبدا و معاد ، فصل شانزدهم می گوید : فرشتگان منحصر در سه طبقه اند : یک طـبـقه ملائکه زمینند طبقه دوم ملائکه آسمان ها - و این دو دسته تدبیر کنند گان امرند - و طبقه سوم حاملین عرشند .

نیز به اعتباری فرشتگان به چهار دسته تقسیم می شوند که روسای قوای قدسیه اند : جـبـرئیـل و مـیـکائیل و اسرافیل و عزرائیل ، که به ترتیب : فرشته علم و فرشته رزق و فـرشته زنده کردن و فرشته میراندن هستند و سایر فرشتگان تحت ریاست این چهار می باشند .

در قرآن کریم نیز به اصنافی از فرشتگان اشاره شد ، که اجمالا بدان ها می پردازیم: و الناز عات غرفا - و الناشطات نشطا - و السابحات سبحا- فالسابقات سبقا - فـالمدبرات امرا (173) بنابر قولی ، مراد از و الناز عات غرقا فرشته هـایـی هـسـتند که جان کفار را به سختی از بدن آنهابر می کشند ، چنان که کمان دار زه را تـا پـایـان بـکـشـد مـراد از و الناشطات نشطا فرشته هایی هستند که در خبر و ایـمـان از آدمـی زادگـان سـبـقـت گیرند ، یا به وحی بر انبیا از دیوان پیش افتند و ارواح مـومنان را زود به بهشت رسانند مراد از فالمدبرات امرا فرشته هایی هستند که سرپرست کار بندگان در طول یک سال هستند(174) (175) .

تعداد فرشتگان :

تـعـداد فـرشـتـگـان بـه قـدری زیـاد اسـت کـه بـه هـیـچ وجـه قـابـل مـقـایسه با تعداد انسان ها نیست ، چنان که در روایتی از امام صادق (علیه السلام ) مـی خـوانـیـم هنگامی که از آن حضرت پرسیدند : آیا عدد فرشتگان بیشتر است یا انسان هـا ؟ فـرمـود : سـوگـند به خدایی که جانم به دست اوست ، فرشتگان خدا در آسمان ها بـیـشـتـرنـد از عـدد ذرات خـاک های زمین و در آسمان جای پایی نیست ، مگر این که در آن جا فرشته ای تسبیح و تقدیس خدا می کند(176) در خبر آمده است که انسان ها یک دهم جـنیان بوده و جن و انسان ها یک دهم حیوانات خشکی و تمامی یک دهم فرشتگان آسمان دنیا ، و همه آنها یک دهم فرشتگان آسمان دومند و بر همین ترتیب است تا برسد به فرشتگان آسـمـان هـفـتم ، آن گاه همگان ؛ برابر فرشتگان کرسی بسیار کم و ناچیز بوده و سپس هـمه این ها یک دهم فرشتگان یک پرده از سراپرده های عرشند که درازی هر سراپرده آن شش صد هزار است و پهنا و طاق آن به اندازه ای است که اگر تمامی آسمان ها و زمین ها و آن چه در آنها و بین آنها موجود است در برابر آن قرار دهی ، چیزی بسیار کوچک است و در آن بـه انـدازه گـنـجـایـش گـامـی نـیـسـت ، جـز آن کـه فـرشـتـه ای در حال سجود و یا رکوع و یا برپا ایستاده در آن جاست و آنان را بانگ به تسبیح و تقدیس بـلنـد اسـت سـپس تمامی اینها در برابر فرشتگانی که در اطراف عرش الهی طواف می نـمـایـنـد مـانـنـد قـطـره ای اسـت در دریـا ، کـه شـمـار آنـان را جـز خـدا کسی نمی داند ، این فـرشـتـگـان بـا فـرشـتـگـان لوح کـه پـیـروان اسـرافـیـلند و فرشتگانی که سپاهیان جـبرئیلند ، تمامی شنوا و فرمان برادر امر الهی بوده و کوتاهی و سستی به خرج نمی دهند .(177)

از این قبیل روایت و اخبار در کثرت فرشتگان و اصناف آنها ، - که دلالت بر کثرت ایشان دارد - بـسـیـار وجـود دارد در حـدیـثـی از حـضـرت علی (علیه السلام ) آمده : هیچ یک از مـردمـانی نیست مگر آن که با او چندین فرشته نگهبان است ، که او را نگاه می دارند از آن کـه در چـاهی در افتند یا دیواری بر او فرود آید ، یا بدی و شری به او برسد و چون اجـلش بـرسـد و وقت آن در آید ، در میان او و آن چه به او می رسد مانع نشوند (تا از دنیا بروند)(178) .

در خـبـر اسـت جـبـرئیـل هـر صـبـح و شـام داخـل نـهـر حـیـات مـی شـود و بـعـد از خـروج ، بـال و پـر خـود را تـکـان مـی دهـد و از قـطـرات آب هـای بـال و پـر او ، مـلائکـه بـی شـمـاری خـلق مـی شـود دربـاره بـال هـای مـتـعـدد فـرشـتـگـان پـیـشـتـر مـطـالبـی بـیـان شـد ، امـا دخـول جـبرئیل در آب حیات ، همان انغمار وجود خارجی او است در حیات وجود و بحر وحدت و خـروج از آب حـیـات اشاره است به رجوع او به کثرات و مبدئیت او برای تجلی و ظهور در حقایق ، چون به مذاق تحقیق ، جبرئیل عقل اول است و از این جهت ، واسطه در فیض و اظهار ما فـی الغـیـب مـی بـاشـد قـطـرات آب عبارت است از : حیثیات وجود دارد ، که از آن تعبیر به وجـوب سـابـق بـر وجـود عـلت نـمـوده انـد ، چـه هـر مـعـلولی قـبـل از وجـود خـارجـی در وجـود عـلت و به وجود جمعی علت موجود است و منشا وجود خارجی مـعـلول مـی بـاشـد خـلق اشـیـا از قـطـرات اشـاره اسـت بـه تـنـزل هـمـان حـیـثـیـات مـوجـود در عـلت بـه وجـوب سـابـق بـر وجـود معلول(179) .

فرشتگان مهیمین

عـده ای از فـرشـتـگـان هستند که فرشتگان مهیمین نامیده می شوند ، آنها تنها بر جـمـال نـظـر بسته و مبهوت و حیران در عظمت و جلال و محو شهود آن حسن بی مثالند و به دیگر خلایق توجهی ندارند .

مـلاصـدرا مـی گـویـد : فـرشـتـگـان مـهیمون غرق در دریای احدیث و سرگشته و حیران در بـزرگـی و عـظـمـت خـدایـنـد ، آنـان شـیـفـتـگـان در جـلال الهـی و دل بـاخـتـگـان در نـعمت های ربانی و فروتنان در بارگاه جبروت و بزرگی اویند ، که ایشان را هیچ توجهی به ذات منور خودشان به نور الهی نیست ، چه رسد که به غیر خود توجه و التفات داشته باشند(180) .

سـیـخ عبد الرزاق کاشانی در تاویلات می گوید : مهیمون فرشتگانی هستند که غـرق در شـهـود جـمـال حـق تـعـالی هـستند ، و آنان کسانی اند که از شدت مشغولیتشان به مـشـاهـده حـق تـعـالی و سـر گـشتگی و هیجاتشان در آن مشاهده ، نمی دانند که خداوند آدمی آفـریـده اسـت یـا خبر و آنان همان فرشتگانی عالون (بلند مرتبه ) هستند که فرمان به سـجـده آدم نـیـافـتـنـد ، از آن جـهـت کـه از غـیـر حـق پـوشـیـده ، و شـیـفـتـه نـور جمال اویند ، و چیزی جز او طلب نمی کنند ، و اینان را کروبیان نیز گویند .

امـا صـادق (عـلیه السلام ) فرمود : کروبیان (فرشتگان مقرب ) گروهی از پیروان ما از نـخـسـتـیـم آفـرینشند که خداوند آنان را پشت عرش قرار داد اگر نور یکی از آنها بر تمام اهل زمین تقسیم شود ، آنان را کفایت کند آن گاه امام فرمود : هنگامی که موسی خواسته خـود را بـه خـداونـد عـرضه داشت ، به یکی از آنان فرمان داد ، پس نور او بر کوه جلوه گر شد و آن را متلاشی ساخت(181) .

عـلامـه طباطبائی (قده ) در توضیح این جمله از روایت : خداوند آنان را پشت عرش قرار داد مـی فـرماید : (این جمله بر شیدایی این فرشتگانی اشارات دارد) زیرا عرش عـالم تـدبـیـر و قـضـا و قـدر اسـت و تـمـامـی تـفـصـیل ها و حکم ها بدان منتهی می گردد ، بنابراین ، در پشت آن ، اثری از این امور نخواهد بود .

در روایتی آمده است : عالین (بلند رتبه گان ) گروهی از فرشتگانند به غیر خداوند تـوجـه نـدارنـد ، و مـامـور بـر سـجـده بـرای آدم نبودند ، و نمی دانند خداوند جهان و آدم را آفریده است(182) .

نیز استاد شهید مطهری (ره ) می فرماید : بعد از ذات حق ، قوی ترین عشق ها و بهجت ها هـمـان اسـت کـه در مـجـردات عـقـلی اسـت کـه در اصـطـلاح فـلاسـفـه عقول نامیده می شوند ، و در اصطلاح شریعت هم از آنها به ملائکه تعبیر شـده اسـت و البـتـه - چـنـان کـه بـعـدا اشـاره خـواهـیـم کـرد - مـلائکـه شـامـل پـاره ای از نـفـوس و حتی قوای طبیعی نیز می باشند ( ؟ ! ) در زبان دین گروهی از ملائکه به نام مهیمین خوانده شده اند که در عشق مطلق به سر می برند و جز به ذات حـق کـه مـعشوق و محبوب آنهاست به چیز توجه ندارند ، نه از عالم با خبرند و نه از آدم ایـن دسـته از عقول چون مجرد کامل هستند در آنها عشق هست اما شوق نیست ، کما این که در ذات باری هم چنین است(183) .

فرشتگانی روحانی و مقرب

امـا زیـن العـابدین (علیه السلام ) در بخشی از سوم صحیفه سجادیه به عنوان درود بـر فـرشـتـگـان عـرض مـی دارد : فـصـل عـلیـهـم و عـلی الروحانیین من ملائکتک ، و اهـل الزلفـه عـندک پس درود فرست بر آنان و نیز بر فرشتگان روحانی و آنان که نزد تو قرب و منزلت دارند .

بـعـضـی گـفته اند : فرشتگان روحانی ، اجسام لطیفی هستند که با چشم درک نمی شوند صـدر المتالهین - قدس سره - می فرماید : مراد فرشتگان عقلی است که واسطه در سلسله اسباب وجودی بین خدا و فرشتگان آسمان هستند و لذا گفت : و آنان را در میان طبقه های آسـمـان جـای دادی زیرا میان طبقات آسمان ، همان نفوس آنان است که آنها را حرکت می دهـد ، چـون بـرای هـر نـفس ملکی ، جوهری عقلی و مفارق است که جایگاه آن معرفت الهی است(184) .

از امـیـر المـؤ مـنـین (علیه السلام ) روایت شده : در آسمان هفتم جایی است به نام حظیره القـدس ، در آن فـرشـتـگان هستند که آنها را روحانیون می گویند ، چون قدر شود از پـروردگـار بـرای آمـدن بـه دنیا اجازه می طلبند ، خداوند به آنان اجازه می دهد ، پس بر مـسـجـدی نـمـی گـذرنـد جـز آن که در آن نماز می خوانند و در راه با کسی رو به رو نمی شـوند جز آن که برای او دعا می کنند و از ایشان به او برکت و نیکی می رسد(185) در ورود به مسجد و نماز خواندن و دعا کردن ، اسراری است که با دقت و تدبر روشن می شود .

زلفـه و زلفـی بـه مـعـنـی قـرب و نـزدیـکـی اسـت ؛ و اهـل الزلفـه ، اشـاره بـه مـلائکه مقربین می باشد و معلوم است قرب ایشان به خـداونـد ، قـرب مـکـانـی نـیـست ؛ زیرا حق تعالی منزه از مکان است ، بلکه قرب منزلتی و مـعـنـوی دارنـد و بـه ایشان کروبیین نیز می گویند چنان که از ابوالخطاب بن رحـیـه دربـاره کـروبیین سوال کردند که : آیا در لغت به آن آشنایی داری یا خیر ؟ گفت : کروبیین ساده الملائکه بوده و ایشان مقربون هستند(186) البته بعضی ، چون شیخ عـبـدالرزاق ، عـلامـه طـبـاطـبـایی و عده ای دیگر ، کروبیون را نام دیگر فرشتگان مهیمون (شیدا) می دانند و ممکن است کروبیون اعم از مهیمون و مقربون باشد .

رووس ملائکه

در بـیـن مـلائکـه الله ، چهار ملک وجود دارند که در پیشگاه قرب خاصی دارند و در لسان حکما و فلاسفه الهی از آنها تعبیر به رووس ملائکه می شود ، آنها عبارت اند از : جـبـرئیـل ، مـیـکـائیـل ، اسـرافـیـل و عـزرائیـل شـرح و مـعـرفـی هـر یـک از ایـشـان بـه حول و قوه الهی به طور جداگانه خواهد آمد .

در روایـات و اخـبـار بـا ایـن چـهار ملک مقرب معروف ، به صراحت اشاره شده است از جمله روایـتـی از رسـول گـرامـی اسـلام (صلی الله علیه وآله ) وارد است که فرمودان الله تـبـارک و تـعـالی اخـتـار مـن کـل شـی ء اربـعـه ، و اخـتـار مـن المـلائکـه جـبـرئیـل و مـیـکـائیـل اسـرافـیـل و مـلک المـوت(187) خ ـداونـد مـتـعـال از هـر چـیـزی چـهـار تـا را اخـتـیـار و انـتـخـاب فـرمـوده و از فـرشـتـگـان نـیـز جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و ملک الموت (عزرائیل ) را اختیار کرده است .

جـبـرئیـل فـرشـتـه عـلم و مـتـوجـه سـازنـده مـجـردات ، کـه بـه فـهـم و تـعـقـل ادراک مـی کـنـنـد مـیـکـائیـل فـرشـتـه ارزاق اسـت اسـرافـیـل فـرشته زنده گردانیدن است و عزرائیل فرشته میراندن و ترقی دهنده مواد از صور پایین تر به کامل تر است سایر فرشتگان تحت ریاست این چهار فرشته اند .

در ایـن جـا اشـاره بـه مـطلبی شایسته و بایسته می نماید که : آیا بین این چهار ملک نام بـرده ، جـامـعی و رئیسی وجود دارد که به اینها الهام کند و اینان هر کدام در تحت اوامر او باشند ؟

هـر چـنـد بـه طـور یـقین نمی توان گفت که بین چهار ملک معروف ، جامع و رئیسی هست ، اما شـایـد تـا ایـن مـقـدار بـتـوان گـفـت کـه اگـر رئیـس بـیـن ایـشـان بـاشـد ، جـبـرئیـل اسـت و حـدیـثـی وارد اسـت کـه امـیـر المـومـنـیـن (عـلیـه السـلام ) از رسـول خـدا (صـلی الله عـلیـه وآله ) سـوال کـرد : انـت افـضـل ام جـبـرئیـل(188) ؟ شـمـا بـرتـریـد یـا جبرئیل آن گاه حضرت تفصیلا سر برتری خویش و اولیای الهی را بیان می دارد حـضـرت امـام خـمـیـنـی (ره ) در تـوضـیـح ایـن حـدیـث شـریـف مـی فـرمـایـد : ایـن کـه سـوال شـد کـه : آیـا آن حـضـرت بـرتـر اسـت یـا جـبـرئیـل ؟ ایـن سـوال نـه تـنـهـا دربـاره جـبـرئیـل اسـت ، بـلکـه مـورد سـوال ، هـمـه سـاکـنـان عـالم جـبـروت هـسـتـنـد و امـام ایـن کـه جـبـرئیـل را بـه خـصـوص ذکـر کرده ، با به واسطه عظمت مقامی است که او را در میان فرشتگان دیگر است و یا به خاطر آن است که در چنین مورد ذهن ها متوجه او می شوند نه به دیگر فرشتگان(189) .

صـدر المـتـالهـیـن بـعـد از ایـن کـه بـه بـزرگـان و رووس مـلائکـه اشـاره مـی کـنـد ، جـبـرئیـل را بـه لحـاظ این که خداوند در قرآن کریم به صفات کمالی او اشاره فـرمـوده اسـت و بـر سـایـر بـزرگـان فـرشـتـگـان بـه شـش دلیل ترجیح می دهد :

1- جبرئیل صاحب وحی است : نزل به الروح الامین علی قلبک(190) .

2- نام او را پیش از فرشتگان دیگر در قرآن بیان نموده است : من کان عدوا لله و ملائکه و رسـله و جـبـرئیـل و مـیـکـال(191) زیـرا جـبـرئیـل صـاحـب عـلم و وحـی و مـیـکائیل صاحب روز و غذاست و علمی که آن غذای روحانی است ، برتر و بالاتر از غذای جسمانی است ، پس باید جبرئیل برتر از میکائیل باشد .

3- خـداونـد نـام او را پـس از خـود قـرار داده اسـت : فـان الله هـو مـولاه و جبرئیل و صالح المومنین(192)

4- او را روح القـدس نـامـیـده اسـت و دربـاره عـیـسـی (عـلیه السلام ) فرمود : اذ ایدتک بروح القدس(193) .

5- خـداوند دوستانش را یاری می دهد و دشمنانش را سر کوب می گرداند با هزار فرشته صف بسته(194)

6- خـداونـد او را بـه صـفـات شـش گانه در قرآن ستوده است که عبارتند از : رسالت او ، ارجـمـنـدی او ، نیرومندی او ، منزلت و مقام او ، فرماندهی او بر فرشتگان و امین وحی بودن او : مطاع ثم امین(195) .

حـال کـه مـعـلوم گـشـت چـهـار مـلک مـقـرب خـداونـد ، جـبـرئیـل و مـیـکـائیـل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل می باشند ، می پردازیم به معرفی هر یک از این فـرشـتـگـان ، بـاشد که - ان شاء الله - به حول و قوه الهی این مخلوقات پاک و مقدس الهی را بیشتر بشناسیم .

جبرئیل و سفره برره ، ماموران وحی

جبرئیل فرشته ای است که وحی الهی را به پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله ) مـی رسـانـد او مـلک مـقـرب خـدا و بـزرگ تـر از جمیع فرشتگان که علم حضرت حق در او تـجـلی مـی کـنـد و از او در طـریـقـه وحـی بـه فـرشـتـگـان پـایـین تر و کوچک تر - که تعدادشان بسیار است - تجلی و ظهور می کند و از آنها بر پیامبر (صلی الله علیه وآله ) تجلی می یابد جبرئیل یکی از چهار فرشته مقرب بلکه برترین آنها است ( چنان که در بـحـث روی مـشـروحـا عـرض شد) زیرا رسول خدا (صلی الله علیه وآله ) فرماید : آیا شما را به برترین فرشتگان جبرئیل خبر بدهم ؟(196) .

نـام او در عـربـی بـه چـنـد گـونـه تـلفـظ شـده کـه بـعـضـی از آنـهـا عـبـارت انـد از : جـبـرئیـل ، جـبـریـل ، جـبـرائل ، جـبـرایـیـل ، جـبـرئیـل ، جـبـرئیـل ، جـبـریـن(197) . امـا در مـیـان یـهـودیـان و مـسـیـحـیـان گـابـریـل بـه مـعـنـی مـرد خـدا و مـظـهـر قـدرت خـداسـت او دوبـار بـر دانـیـال نبی (حدود 168 ق م ) فرستاده شده : یک بار رویایی را تعبیر می کند و از دوم تا هفتاد هفته (سال ) را برای او پیش گویی می کند مژده تولد یحیی (علیه السلام ) را به زکریا و تولد عیسی (ع ) را- مرین بشارت می دهد .

در آیـات قـرآن مـجـیـد از جـبـرئیـل بـه نـام هـای جـبـریـل و روح الامـیـن و رسـول کـریـم نـام بـرده شـده و پـنـج و صـف بـرای جـبـرئیـل (عـلیـه السـلام ) آورده شـده کـه بـا هـم مـی خـوانـیـم :قـل مـن کان عدوا لجبریل فانه نزله علی قبلک باذن الله مصدقا لما بین یدیه و هدی و بشری للمومنین (198) بگو : دشمن جبرئیل دشمن حق است ، او به فرمان حق قرآن را در عـیـن امـانـت بـر قـلب پـاک تـو رسـانـد ، تـا تـصدیق کننده کتب آسمانی و برای جامعه انسانی هدایت و برای مردم مومن بشارت به عنایت و الطاف حضرت رب العزه باشد .

و انـه لتـنـزیـل رب العـالمـیـن نـزل بـه الروح الامـیـن عـلی قـلبک لتکون من المنذرین (199) هـمـانـا قـرآن از جـانـی پـروردگـار جـهـانـیـان نازل شده ، روح الامین از جانی حق بر قلبت آورده تا به وسیله آن خلق را از جریمه جرم ها بترسانی .

انـه لقـول رسـول کـریـم ذی قـوه عند ذی العرش مکین مطاع ثم امین (200) همانا قرآن کلام رسول بزرگوار حق (جبرئیل ) است ، که فرشته با قدرتی و نزد خدای مقتدر عرش با جاه و منزلت است و فرمانده فرشتگان و امین وحی خداست .

در این آیه ، پنج وصف برای جبرئیل آمده که جملگی بیانگر عظمت و مقام اوست .

رسول کریم : اشاره و ارزش وجودی و مقام ولا و جلالت ذات و عظمت قدر اوست .

ذی قوه : برای آن است که برای دریافت قرآن و ابلاغ آن قدرت و نیروی عظیمی لازم است و جبرئیل از جانب حق دارای قدرتی بود .

مـکـیـن : یعنی ملک بر جسته ، عند ذی العرش کنایه از مقرب بودن او به تقرب معنوی نزد حضرت محبوب است .

مطاع : اشاره به این است که جبرئیل فرمان روای فرشتگان و امیر آنهاست .

امین : در ابلاغ رسالت نهایت امانت داری را داشت(201) .

امـام زیـن العـابـدیـن (عـلیـه السـلام ) در بخشی از دعای سوم صحیفه سجادیه عرض می دارد : و جبرئیل الامین عل و حیک المطاع فی اهل سمواتک المکیم لدیک المقرب عندک و درود فـرسـت بـر جـبـرئیـل کـه امـیـن وحـی تـو اسـت ؛ آن مـلک بـلنـد مـنـزلی کـه مـطـاع اهل آسمان هاست ، آن وجود با عظمتی که در پیشتگاه مقدس تو ارجمند و مقرب است .

روایـت شـده کـه رسـول خـدا (صـلی الله عـلیـه وآله ) بـه جبرئیل فرمود : به نیکو خداوند تو را ستوده ، در آن جا که فرموده : ذی قوه عند ذی العـرش مـکـیـن ، مـطـاع ثـم امـیـن پـس نـمـونـه ای از قـدرت و امـانت خود را بیان کن جبرئیل گفت : اما نمونه قدرت من این است که مامور نابودی شهرهای قوم شدم لوط شدم و آن چهار شهر بود ، در هر شهر چهار صد هزار مرد جنگ جو به جز فرزندان آنها وجود داشت ، مـن ایـن شهر را از میان برداشتم و به بالا بردن تا جایی که فرشتگان آسمان صدای حیوانات آنها شنیدند ، سپس به زمین آوردم و زیر و رو کردم ! اما نمونه امانت من این است که هیچ دستوری به من داده نشده که از آن دستور کمترین تخلفی کرده باشم(202) .

نـیـز بـا تـوجـه بـا آیـه 97 سـوره بـقـره و آیـه 194 سـوره شـعـرا مـعلوم می شود که جبرئیل همان روح الامین است .

ایـن کـه حـضـرت رسـول اکـرم (ص ) در القـای کـلمـات الهـی ، احتیاج به واسطه داشت و جـبـرئیـل واسـطـه ایـصـال فیض وحی و یا واسطه اخراج نفس نبی از قوه به فعلیت بود مـربـوط بـه وجـود خـاص و شـخـصـی مـلکـی جـبـرئیل بود ، و گرنه به حسب باطن ولایت جبرئیل ثمره ای کلی مقام ولایت محمدی است :

احمد ار بگشاید آن پر جلیل

تا ابد مدهوش گردد جبرئیل

مـرحـوم صـدوق در اعـتـقـادات دربـاره چـگـونـگـی نـزول وحـی مـی فـرمـایـد : مـا عـقـیـده داریـم کـه مـیـان دو چـشـم اسـرافیل لوحی اسن و چون حق سبحانه و تعالی خواهد که تکلم به وحی فرماید آن لوح بـر جـبـیـن اسـرافـیـل ، مـی خـورد پـس در آن لوح مـی نگرد و می خواند چیزی را که در آن نـوشـتـه و آن را بـه مـیـکـائیـل القـا مـی کـنـد و مـیـکـائیـل بـه جـبـرئیـل و جـبـرئیـل بـه پـیـغـمبران اما غش و بیهوشی که بر پیامبر عارض می شد به گـونـه ای کـه عـرق مـی نـمـود ، حـالت خاصی بود که فقط هنگام تکلم حق تعالی با آن تـعـالی با آن جناب تکلم رخ می نمود جبرئیل هیچ گاه بدون اذن ، بر آن جناب وارد نمی شـد و بـرای احـترام آن جناب در حضور حضرتش بنده وار می نشست(203) از این سـخـنـان مـی تـوان ایـن نـتـیـجـه را گـرف کـه وحـی بـه اشکال مختلفی بر پیغمبر اکرم (ص ) نازل می شد و هر کدام آثاری به همراه داشته است .

از پـاره ای آیـات دیـگـر چـنـیـن بـر مـی آیـد کـه در کـار نـزول وحـی ، فـرشتگان دیگری نیز شرکت دارند ، که در قرآن از آنها به سفره کرام بـرره تـعـبـیـر شـده اسـت ، بـرخـی از وحـی هـا را جبرئیل (علیه السلام ) ابلاغ می کند و برخی دیگر به وسیله سایر فرشتگان القا می شـود ، چـنان که می فرماید : بایدی سفره کرام برره(204) (این آیات الهیه ) به دست سفیرانی است ارجمند و نیکوکار .

سفره بر وزن طلبه ، جمع سافر ازماده سفر بر وزن قمر بوده و در اصل به معنای پرده برداری از چیزی است و لاذ به کسانی که میان اقوام رفت و آمد دارنـد تـا مـشکلات آنها را حل کنند و از موارد ابهام پرده بر دارند سفیر گفته می شـود ، بـه شـخـص نویسنده نیز سافر می گویند؛ چرا که پرده از روی مطلبی بر می دارد بنابراین ، منظور از سفره در این جا فرشتگان الهی این که سفیران وحـی یـا کـاتـبـان آیـان او هـسـتـنـد بـعـضی گفته اند : منظور از سفره در این جا حافظان و قاریان و کاتبان قرآن و علما و دانشمندانی هستند که این آیات او را در هر عصر و زمـانـی از دستبرد شیاطین محفوظ می دارند ولی این تفسیر بعید به نظر می رسد؛ چرا کـه در ایـن آیـان سـخـن از زمـان نـزول وحـی و عصر پیامبر (ص ) است نه آینده در محمع البـیـان روایـت شـده کـه امام صادق (ع ) فرمود : کسی که حافظ قرآن باشد و به آن عمل کند با سفیران بزرگوار فرمان بردار الهی خواهد بود(205) .

کرام جمع کریم به معنایی عزیز و بزرگوار است و اشاره به عظمت فرشتگان وحـی در پـیـشـگـاه خـداوند و بلندی مقام آنها دارد گاه گفته شده که این تعبیر اشاره با پـاکـی آنـهـا از هر گونه گناه می باشد ، همن گونه که در آیه 26 و 27 سوره انبیا در تـوصـیـف فـرشـتـگـان آمـده اسـت : بـل عـبـاد مـکـرمـون لا یـسـبـقـونـه بالقول و هم بامره یعملون بلکه آنان بندگان گرامی خدا هستند که هرگز در گفتار بر او پیشی نگیرند ، و همه کارهایشان به فرمان او باشد .

بـره جـمـع بـار از مـاده بـر بـوده و در اصـل به معنای وسعت و گستردگی است و لذا به صحراهای وسیع بر گفته می شـود؛ و از آن جـا کـه افراد نیکوکار وجودی گسترده دارند و برکات آنها به دیگران می رسـد بـه آنـهـا بـار گـفـتـه مـی شـود بـنـابـرایـن ، خداوند در این به ترتیب ، فرشتگان را به سه وصف توصیف می فرماید : 1- آنهاسفیران و حاملان وحی او هستند؛ 2- ذاتا عزیز و گران مایه اند؛ 3- اعمال آنان پاک است و مطیع و نیکوکار هستند .

امـا ایـن سـوال مـطـرح اسـت : چـگـونـه نـخـسـیـن بـار- کـه وحـی بـر پـیـامـبـر (ص ) نازل می شود - بقین می کند از سوی خدا است نه القاهای سیطانی ؟

پـاسـخ ایـن سـوال روشـن سـت ؛ زیـرا گـذشـتـه از ایـن که پیام های رحمانی با القاهای شیطانی از نظر محتوا و ماهیت زمین تا آسمان فرق دارد - چنان که در بحث خواطر شیطانی و ملکی خواهد امد- و محتوانی هر یک معرف آن است ؛ هنگامی که پیامبر (ص ) با جهان ماورای طـبـیـعـت یـا پـیـک وحـی تماس پیدا می کند با شهود درونی این حقیقت را به وضوح در می یـابـد کـه ارتباط او با خداست ، درست همانند این که ما قرص خورشید رامی بینیم ، اگر کـس بـگـویـد شـمـا از کـجا می دنی که الان در بیداری قرص آفتاب را می بیتی ؟ شاید خـواب بـاشـی ! مـسـلمـا به چنین گفته ای هرگز اعتنا نیم کنیم ، چون حساسی را که داریم برای ما قطعی و غیر قابل تردید است (206) .

بـرای حـسـم خـتـام ، حـدیـثـی از عـیـون اخـبـار الرضـا ، کـه بـیـانـگـر چـگونگی و تربیت نـزول وحـی است ، نقل می کنیم ، به امید آن که خداوند همه ما را تحت ولایت حقه علوی قرار دهـد احـمـد بـن مـحـمـد بـن الحـسـن القـطان ، قال : حدیثی عبدالرحمن بن محمد الحسنی ، قـال : حـدیـثـی مـحـمـد بـن ابـراهـیـم الغـزاری ، قـال : حـدیـثـی عبدالله بن بح الاهوازی ، قـال : حـدیـثـی عـلیـبـن عـمـرو ، قـال : حـدیـثـی حـسـن بـن مـحـمـد بـن جـمـهـور ، قـال : حـدیـثـی عـلی بـن بـلال عـن عـلی بـن مـوسی لرضا (ع ) ، عن موسی بن جعفر (علیه السـلام ) عـن جـعفرین محمد (ع ) عن محمد علی (ع ) ، عن علی بن الحسین (ع ) عن الحین بن علی (ع ) ، عـن عـلی بـن ابـی طـالب (ع ) عـن النـبـی (ص ) ، عـن جبرئیل (ع ) عن نیکائیل (ع ) ، عن اسرافیل (ع ) ، عن اللوح ، عن القلم ، عن الله تعالی شانه قـال (ع ) : یـوقـل الله عـزوجـل : و لا یـه عـلی بـن البـیـطـالب (ع ) حـصـنـی ، فـمـن دخل حصنی امن من عذابی(207)