غنچه‌های شرم (نگاهی نو به مفهوم حیا)

غنچه‌های شرم (نگاهی نو به مفهوم حیا) 0%

غنچه‌های شرم (نگاهی نو به مفهوم حیا) نویسنده:
گروه: کتابخانه اخلاق و دعا

غنچه‌های شرم (نگاهی نو به مفهوم حیا)

نویسنده: عباس پسندیده
گروه:

مشاهدات: 8164
دانلود: 3484

توضیحات:

غنچه‌های شرم (نگاهی نو به مفهوم حیا)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 44 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 8164 / دانلود: 3484
اندازه اندازه اندازه
غنچه‌های شرم (نگاهی نو به مفهوم حیا)

غنچه‌های شرم (نگاهی نو به مفهوم حیا)

نویسنده:
فارسی

 نام کتاب: غنچه‌های شرم (نگاهی نو به مفهوم حیا)

نویسنده:عباس پسندیده.

پیش گفتار

حیا نه تنها از تکالیف اخلاقی دین ، که از ضرورت های زندگی موفّق است غریبه بودن این ویژگی در میان نوجوانان و جوانان ، به جهت ناشناخته بودن آن است کتاب پژوهشی در فرهنگ حیا ، تلاشی برای پر کردن این خلأ و بازشناساندن این مفهوم کلیدی بود استقبال از این کتاب نشان داد که جامعه، تشنه تبیین های کارآمد و روزآمد از چنین مفاهیمی است از آن جا که کتاب یاد شده نتیجه مجموعه تحقیق های انجام شده در این موضوع بود ، ضرورت ارائه اثری خلاصه و ساده برای نسل جوان احساس شد و این واحد را بر آن داشت تا در این زمینه ، دست به کار شود اینک ، گزیده کتاب پژوهشی در فرهنگ حیا ، به غنچه های نوشکفته زندگی تقدیم می شود به امید آن که این اثر بتواند با ارائه اطلاعات لازم در این زمینه ، مفهوم حیا را بازسازی کند و نقش مثبت آن در زندگی روشن سازد تا در پناه آن ، امنیّت و آسایش خاطر تأمین گردد در پایان ، از جناب حجة الاسلام آقای احمد غلامعلی که زحمت بازبینی و ارزیابی این اثر را بر عهده گرفت ، صمیمانه سپاس گزاری می شود همچنین از گروه تدوین دانشنامه های حدیثی که منابع دینی این پژوهش را در اختیار این واحد قرار دادند ، تشکر می کنیم واحد حدیث و علوم روان شناسی پژوهشکده علوم و معارف حدیث

بخش یکم : ماهیت حیا

اشاره

از دیدگاه اسلام ، حیا در نظام تربیتی انسان از جایگاه والایی برخوردار است در بحث انسان شناسی ، اخلاق در درجه نخست اهمّیت قرار دارد که در بردارنده عناصر بسیاری است در میان این مجموعه عناصر ، برخی از عوامل ، امتیاز و برتری ویژه ای نسبت به دیگر عوامل دارند که اصطلاحا «مکارم اخلاق» نامیده می شوند 1 در این مجموعه مکارم (شایستگی ها) ، عنصر یا عامل «حیا» در رأس همه قرار دارد 2 رسول گرامی اسلام ، خُلق و خوی اسلام را حیا معرّفی کرده 3 و فرموده است : {H } حیا ، همه دین است 4 {/ H} در روایات متعدّدی آمده است که اگر حیا نباشد ، همه چیز جایز می شود 5 این موارد و موارد متعدّد دیگری از این دست ، نشان دهنده جایگاه ممتاز این صفت در ساختار روانی انسان ، و حکایتگر اهمّیت فوق العاده آن در موفّقیت انسان است این جایگاه ممتاز ، به جهت ماهیت ویژه ای است که حیا دارد 1) ر ک : میزان الحکمة ، ج 4 ، ص 1528 ـ 1532 (ابواب 1108 ـ 1112) .

2) ر ک : الکافی ، ج 2 ، ص 55 ، ح 1 .

3) رسول خدا صلی الله علیه و آله می فرماید : «إنّ لکلّ دین خُلقا وإن خُلق الإسلام الحیاء» (سنن ابن ماجة ، ج 2 ، ص 1399) .

4) کنز العمّال ، ح 5761 .

5) ر ک : بخش چهارم ، فصل چهارم .

حیا چیست ؟

حیا ، نیرویی است مهار کننده و نظم دهنده که رفتار و افکار انسان را بر اساس «شرع» و «عُرف» ، تنظیم می کند برای روشن شدن این تعریف باید به این نکته توجه کرد که «مهار نمودن خود و تنظیم رفتارها ، افکار و هیجان ها» ، از ارکان بنیادین موفّقیت بشر ، چه در بُعد شخصی و چه در بُعد اجتماعی است مهار کردن و تنظیم ، از یک دیدگاه به دو بخش بیرونی و درونی تقسیم می شود و بهترین و مؤثّرترین نوع آن ، مهار کردن و تنظیم درونی است انسان به نیرویی درونی نیاز دارد تا افکار ، احساسات و رفتار او را مهار کند و به آنها نظم دهد که در ادبیات دین به عنوان «تقوا» شناخته می شود و مجموعه ای از عوامل مهارکننده و نظم دهنده را در خود جای داده که یکی از مهم ترین و ارزشمندترین آنها «حیا»ست برتری این عامل بر دیگر عوامل ، بدین جهت است که حیا ، نه مبتنی بر ترس است ، نه مبتنی بر طمع ؛ بلکه مبتنی بر احترام به خود 1 یا کرامت انسانی است که بر اساس آن ، وقتی فرد خود را در حضور شخصی کریم بیابد ، از ارتکاب زشتی ها خودداری و رفتار خود را تنظیم می کند به همین جهت باشد که خداوند متعال ، پیش از آن که مردم را به خوف (ترس) از خود فراخوانَد ، به حیا فراخوانده و فرموده است: «أَلَمْ یَعْلَم بِأَنَّ اللَّهَ یَرَی» 2 آیا (انسان) نمی داند که خداوند ، او را می بیند ؟ عنصر محوری در حیا ، همین نظارت دیگران و خود را در محضر آنان دانستن است بدین معنا که حضور یک ناظر محترم ، حیا را در انسان 1) Self - esteem

2) علق ، آیه 14 بر می انگیزد 1 به همین جهت امام صادق علیه السلام می فرماید : {H } دانستم که خداوند عز و جل بر من مطّلع است پس شرم کردم 2 {/ H} از دیدگاه روایات ، محور حیا و وجه تمایز آن از دیگر بازدارنده ها ، عنصر « نظارت » است ؛ یعنی آنچه حیا را بر می انگیزد ، حضور و نظارت ناظر است معمولاً رفتار ما در جمع ، با رفتار ما در خلوت ، تفاوت می کند تفاوت رفتار در خلوت و جَلوت ، به جهت تفاوت در حضور و عدم حضور است 1) از همین جا روشن می شود که حیا مترادف عفّت نیست عفّت ، ثمره نیروهای مهارکننده و نظم دهنده ای است که یکی از آنها حیاست .

2) بحار الأنوار ، ج 78 ، ص 228 .

درک نظارت

البته صرف وجود نظارت به عنوان واقعیتی خارجی ، برای برانگیختن حیا کافی نیست حیا هنگامی برانگیخته می شود که نظارت موجود ، از طرف شخص «درک» شود پس « درک نظارت موجود » ، مهم تر از وجود نظارت است کسانی که نظارت موجود را درک نمی کنند ، حیا نیز نمی کنند بر همین اساس ، می توان نتیجه گرفت که راه برانگیختن حیا در افراد ، «توجّه دادن» به نظارت است به همین جهت ، معصومان علیهم السلام پیوسته مردم را به نظارت خداوند و فرشتگان توجه می داده اند .

لایه های نظارت

اشاره

از آن جا که نظارت ، محوری ترین عنصر احساس شرم است شناسایی انواع ناظرها و نظارت ها نیز لازم و ضروری است که عبارت اند از :

1 مردم

ملموس ترین نظارت ، نظارت انسان هاست شاید بتوان گفت بیشترین درصد اوقات زندگی فرد ، با همنوعان او می گذرد تقریبا همیشه کسانی هستند که حضور داشته باشند و اگر کاری از انسان سر بزند ، شاهد آن باشند : دوست ، همشاگردی ، همسر ، همسفر ، همشهری ، همکار و .

2 خود

پدیده «خجالت کشیدن از خود» که انسان ها آن را به خوبی شناخته اند و شاید بارها تجربه کرده باشند ، به خوبی بر وجود ناظری در درون ، دلالت می کند این ناظر درونی ، اگر مورد توجّه قرار گیرد و حضور و نظارتش «درک» شود و نزد فرد ، دارای ارزش و منزلت باشد ، شرم برانگیز خواهد شد .

3 حجّت های خداوند

حجّت های خداوند از جنس بشرند ؛ امّا این انسان های ارزشمند ، دارای دو حضور و دو نظارت اند نوع اوّل ، حضور فیزیکی (جسمانی) است و از این جهت ، با لایه اوّل نظارت ـ که مردم بودند ـ تفاوتی ندارد امّا نوع دوم حضور و نظارت آنان ، حضوری است که متوقّف بر وجود جسمانی آنان نیست و با عدم آن نیز پایان نمی یابد این نوع نظارت ، در چند حالت وجود دارد : یکی نظارت معصومان در زمان حیات و ظهورشان نسبت به کسانی است که در کنار آنان نیستند ؛ چراکه نظارت معصومان در زمان حیات و ظهورشان ، محدود به کسانی نمی شود که در محضر آنان بوده ، در دایره دید بصری آنان قرار دارند ؛ بلکه از حال دیگر بندگان نیز آگاهی دارند ، هر چند در جای دیگری باشند حالت دوم ، مربوط به دوران حیات و غیبت آن بزرگواران است در این حالت ، حجّت خداوند ، حیات و حضور دارد ؛ امّا ظهور ندارد و در غیبت به سر می برد و لذا ، مردم ، ایشان را نمی بینند ؛ ولی او مردم را می بیند از دید مردم ، این نوع نظارت ، نظارت محسوس و حضور فیزیکی نیست ابوبصیر به یکی از زنان مسلمان ، قرآن می آموخت روزی با وی شوخی کرد ! ابوبصیر ، خود می گوید وقتی خدمت امام باقر علیه السلام رسیدم ، به من فرمود : «هر که خدا را در خلوت ، مراقب خود نداند ، خداوند ، ارزشی برای وی قائل نیست چه چیزی به آن زن گفتی ؟!» من از شرم ، سرم را به زیر انداختم و همان جا توبه کردم 1 در این واقعه به خوبی روشن است که امام علیه السلام بدون حضور فیزیکی در جلسه آنان ، از کردار آنان مطّلع شده بود امام صادق علیه السلام ، روزی بدون مقدّمه به داوود رَقّی فرمود : ای داوود ! روز پنج شنبه ، اعمال شما بر من عرضه شد در میان کارهایی که از تو به رؤیت من رسید ، کمکی بود که به پسر عمویت فلانی کردی و من از این کار ، خوش حال شدم این صله رحم و کمک تو ، نابودی او و کوتاه شدن عمرش را سرعت بخشید .حالت ، حجّت خداوند ، حیات و حضور دارد ؛ امّا ظهور ندارد و در غیبت به سر می برد و لذا ، مردم ، ایشان را نمی بینند ؛ ولی او مردم را می بیند از دید مردم ، این نوع نظارت ، نظارت محسوس و حضور فیزیکی نیست ابوبصیر به یکی از زنان مسلمان ، قرآن می آموخت روزی با وی شوخی کرد ! ابوبصیر ، خود می گوید وقتی خدمت امام باقر علیه السلام رسیدم ، به من فرمود : «هر که خدا را در خلوت ، مراقب خود نداند ، خداوند ، ارزشی برای وی قائل نیست چه چیزی به آن زن گفتی ؟!» من از شرم ، سرم را به زیر انداختم و همان جا توبه کردم 1 در این واقعه به خوبی روشن است که امام علیه السلام بدون حضور فیزیکی در جلسه آنان ، از کردار آنان مطّلع شده بود امام صادق علیه السلام ، روزی بدون مقدّمه به داوود رَقّی فرمود : ای داوود ! روز پنج شنبه ، اعمال شما بر من عرضه شد در میان کارهایی که از تو به رؤیت من رسید ، کمکی بود که به پسر عمویت فلانی کردی و من از این کار ، خوش حال شدم این صله رحم و کمک تو ، نابودی او و کوتاه شدن عمرش را سرعت بخشید .داوود رقّی می گوید : پسر عمویی داشتم که دشمن اهل بیت و فردی پلید بود خبردار شدم که او و خانواده اش در وضع مالی بدی به سر می برند لذا پیش از آن که راهی مکّه شوم ، به قصد کمک به زندگی اش ، مبلغی برایش حواله کردم چون به مدینه رسیدم ، امام صادق علیه السلام مرا از این کار ، خبر داد 2 و امّا حالت سوم ، نظارت معصومان علیهم السلام پس از حیات شریفشان است نظارت حجّت های خداوند ، نه محدود به حیات و ظهور آنان است ، و نه 1) الخرائج والجرائح ، ج 2 ، ص 594 ؛ بحار الأنوار ، ج 46 ، ص 247 .

2) الأمالی ، طوسی ، ص 413 ، ح 929 .داوود رقّی می گوید : پسر عمویی داشتم که دشمن اهل بیت و فردی پلید بود خبردار شدم که او و خانواده اش در وضع مالی بدی به سر می برند لذا پیش از آن که راهی مکّه شوم ، به قصد کمک به زندگی اش ، مبلغی برایش حواله کردم چون به مدینه رسیدم ، امام صادق علیه السلام مرا از این کار ، خبر داد 2 و امّا حالت سوم ، نظارت معصومان علیهم السلام پس از حیات شریفشان است نظارت حجّت های خداوند ، نه محدود به حیات و ظهور آنان است ، و نه

محدود به حضور ناپیدای آنان ؛ بلکه حتی پس از مرگ نیز بر رفتار مردم ، نظارت داشته و از آن آگاهی دارند امام صادق علیه السلام بر این رابطه تصریح دارد و می فرماید : هر بامداد ، کارهای بندگان ، از نیک و بد ، به

رؤیت رسول خدا می رسد بنا بر این به هوش باشید هر یک از شما باید شرم کند که کار زشت بر پیامبرش عرضه کند 1) الخرائج والجرائح ، ج 2 ، ص 594 ؛ بحار الأنوار ، ج 46 ، ص 247 .

2) الأمالی ، طوسی ، ص 413 ، ح 929 .

4 فرشتگان

خداوند متعال ، فرشتگانی دارد که ناظر بر اعمال بشرند و هر آنچه را آنان انجام می دهند ، ثبت می کنند فلسفه وجودی این فرشتگان ، برانگیختگی حیا در انسان است ، نه کمک به خداوند برای آگاهی از اعمال بندگان خداوند از همه چیز ، آگاه است کارکرد در نظر گرفته شده برای این گروه از فرشتگان ، آن است که توجّه به حضور آنان ، شرم را در انسان برانگیزد زندیقی از امام صادق علیه السلام می پرسد : چرا فرشتگانی گماشته شده اند تا نیک و بد اعمال مردم را بنویسند ، در حالی که می گویید خداوند ، از سِر و آنچه مخفی تر از سِر است ، آگاهی دارد ؟ حضرت در پاسخ وی فرمود : خداوند ، آنها را برای این کار به بندگی گرفته است و آنان را شاهد بر خلق خود قرار داده ، تا بندگان خدا به خاطر همراهی فرشتگان با آنان ، مواظبت شدیدتری بر طاعت خداوند و گریز شدیدتری از معصیت او داشته باشند امام علیه السلام ، پس از ذکر فلسفه وجودی فرشتگانِ نویسنده ، در توصیف واکنش برخی از مردم نسبت به این پدیده می فرماید : چه بسا بنده ای که قصد معصیت کرده ، ولی یادآور مکانت و جایگاه فرشتگان می شود و در نتیجه ، مراعات کرده ، دست می کشد و

می گوید : «پروردگارم مرا می بیند و فرشتگان نگهبان من ، شاهدند» 1 در این روایت ، به فرایندی اشاره شده که دارای چند مرحله وابسته به هم است : اوّل قصد معصیت ، دوم یادآوری نظارت فرشتگان ، سوم به وجود آمدن حالت رعایت ، چهارم دست کشیدن و پنجم مرور جمله «پروردگارم مرا می بیند وفرشتگان نگهبان من ، شاهدند» این فرایند شرم به جهت یادآوری حضور فرشتگان به وجود می آید 2

________________________________________

1) همان .

2) بحار الأنوار ، ج 59 ، ص 200 ؛ سنن الترمذی ، ج 5 ، ص 112 (ح 2800) .

5 خداوند

لایه پنجم نظارت ، نظارت خداوند متعال است خداوند متعال ، عالی ترین و فراگیرترین نظارت را دارد نظارت خداوند ، نقص های نظارت های پیشین را ندارد خداوند ، در هر مکانی و هر زمانی وجود و حضور دارد هیچ مکانی و هیچ زمانی بدون حضور خداوند نیست این که چه تصویری از خداوند داشته باشیم ، نقش بسیار مهمی در شکل گیری حیا دارد تصویر خداوند در ذهن ما چیست ؟ خدای غایب یا خدای حاضر ؟ ناظر ندانستن خدا ، منحصر در کسانی که به «خدای معدوم» (یا عدم وجود خدا) معتقدند ، نیست ممکن است کسانی هم که به «خدای موجود» معتقدند ، به حضور و نظارت خداوند ، باور عملی نداشته باشند این گروه به «خدای غایب» ، باور عملی دارند ؛ یعنی خدا را در جایی غیر از جایی که آنان هستند ، می دانند ، حال آن که خدای موجود ، «خدای حاضر و ناظر» است ابن ابی العوجا به امام صادق علیه السلام گفت : نام خدا را آوردی و ما را به چیزی

که «غایب» است ، حواله کردی !؟ امام صادق علیه السلام در پاسخ وی فرمود : وای بر تو ! چگونه کسی که همراه خَلق خود و شاهد آنان است و از رگ گردن به آنان ، نزدیک تر است و سخن آنان را می شنود و پیکر آنان را می بیند و اسرار آنان را می داند ، می تواند غایب باشد ؟ برای باوری که خدا را «غایب» می داند ، برانگیختگیِ شرم بی معناست ؛ امّا باوری که خدا را «حاضر و ناظر» می داند ، از او شرم می کند .

حیا ، باز دارنده است یا وا دارنده ؟

سؤال این است که آیا حیا فقط انسان را از کار زشت باز می دارد یا به کار نیک نیز وا می دارد ؟ اگر روایات معصومان علیهم السلام را با این پرسش مورد مطالعه قرار دهیم ، می بینیم که حیا ، هم به عنوان عامل بازدارنده معرّفی شده و هم به عنوان عامل وا دارنده امام زین العابدین علیه السلام ، حیا را مایه بازداری از شهوات دانسته و از خداوند می خواهد به او حیا دهد تا او را از شهوات ، بازدارد1 امام علی علیه السلام نیز در جایی می فرماید : حیا از کار بد ، باز می دارد .2 و اما در جای دیگر می فرماید : حیا ، سبب همه زیبایی هاست3 همچنین امام صادق علیه السلام در بیان نقش وادارندگی حیا ، خطاب به مفضّل می فرماید : اگر حیا نباشد ، هیچ میهمانی احترام نمی شود و به هیچ وعده ای وفا نمی شود و هیچ حاجتی برآورده نمی شود .

________________________________________ 1) بحار الأنوار ، ج 94 ، ص 157 « و أصحب رغباتنا بحیاء یقطعها عن الشهوات» .

2) غررالحکم ودررالکلم ، ح 1393 .

3) تحف العقول ، ص 84 ؛ بحار الأنوار ، ج 77 ، ص 211 .

____________________________________________

وسپس در بیان نقش بازدارندگی حیا می افزاید : و ( اگر حیا نباشد ،) هیچ کار زیبایی انجام نمی شود و هیچ کار زشتی ترک نمی شود 1 همان گونه که می بینید حیا هم موجب انجام کارهای نیک می گردد و هم موجب ترک کارهای زشت .

حیا ، فطری یا فرهنگی ؟

سؤالْ این است که آیا انسان ، چون انسان است ، شرم دارد و یا چون تابع فلان فرهنگ یا فلان دین است ، شرم دارد ؟ برخی با نفی اصالت ارزش های انسانی و فطری بودن آنها و از جمله حیا ، بر این باورند که ارزش ها ، ساخته فرهنگ ها و ادیان هستند و اصالت انسانی و فطری ندارند پرسشی که در برابر این نظریه قرار دارد ، این است که : متفاوت بودن فرهنگ و تمدّن ، در چه چیزی تأثیر می گذارد و به اصطلاح ، قلمرو تأثیرگذاری آن ، اصل حیاست یا موضوع حیا (آنچه از آن حیا می کنیم) ؟ دو چیز را باید از یکدیگر جدا نمود : موجودیت حیا و موضوع حیا را فرهنگ و تمدّن ، بر اصل و ریشه و ماهیت حیا تأثیر نمی گذارد ؛ بلکه بر موضوع حیا تأثیر گذاشته ، و آن را دچار تغییر می کند به همین جهت ، ممکن است کاری در فرهنگی شرم آور باشد و همان کار ، در فرهنگ دیگر ، مایه مباهات در این فرض ، موجودیت روانی حیا تغییر نکرده و این گونه نیست که در فرهنگ دوم ، ریشه حیا معدوم شود ؛ بلکه آن چیزی که در فرهنگ اوّل ، موضوع حیا بود ، در فرهنگ دوم ، از فهرست موضوعات حیا خارج شده است و در عین حال ، امکان دارد و بلکه این گونه است که در فرهنگ دوم ، امور دیگری موضوع حیا قرار می گیرند2

________________________________________

1) بحار الأنوار ، ج 3 ، ص 81 .

2) برای آگاهی بیشتر ، ر ک : پژوهشی در فرهنگ حیا ، بخش اول ، فصل اول تا سوم .

_______________________________________

بخش دوم : قلمرو حیا

فصل یکم : حیا و خلوت

اشاره

معمولاً «مراعات» انسان ، در خلوت ، کاهش می یابد چرا؟ این تفاوت رفتار به دلیل حضور مردم است شیطان در همه حال ، وسوسه انگیز است ؛ امّا قدرت وسوسه انگیزی و تأثیر وسوسه های او در خلوت ، بیشتر می گردد نزدیکی شیطان به انسان ، با حضور مردم ، رابطه معکوس دارد اگر کسی تنها باشد ، شیطان به شدّت به وی نزدیک است ، و اگر یک نفر دیگر اضافه شود ، قدری فاصله می گیرد و اگر تعداد آنان از سه نفر به بالا باشد ، بیشتر و بیشتر فاصله می گیرد این را می توان در شدّت و ضعف وسوسه های نفسانی در حالت های یاد شده ، مشاهده کرد شیطان در وضعیت تنهایی انسان ، ویژگی هایی دارد که می تواند تصویرگر خطر شیطان در این موقعیت باشد : یکی « شدّت اهتمام » وی برای وسوسه کردن انسان نبود دیگران ، احتمال «وسوسه پذیری» را افزایش می دهد و امید شیطان را برای گم راهی انسان ، بیشتر می کند و به همین جهت ، اهتمام او به فریب بشر نیز افزایش می یابد1 ویژگی دوم ، « افزایش جرئت » شیطان بر انسان تنهاست تنهایی سبب می شود که جرئت شیطان برای فریب1) الکافی ، ج 6 ، ص 533 ؛ مشکاة الأنوار ، ص 319

دادن انسان ، افزایش یابد 1 انسان تنها ، همانند سرباز بازمانده ای است که در نهایت ضعف و ناتوانی به سر می برد ویژگی سوم ، « شدّت شتاب » شیطان نسبت به انسان تنهاست وقتی شیطان کسی را تنها بیابد ، شتاب کرده ، لحظه ای درنگ نخواهد کرد 2 ویژگی چهارم ، « شدّت نزدیکی » شیطان به انسانِ تنهاست شیطان ، خود به حضرت نوح علیه السلام گفته است که در سه موقعیت ، بیش از هر وقت دیگری به انسان نزدیکم یکی از آنها موقعیت خلوت است 3 در برخی دیگر از روایات آمده که در چنین مواقعی ، شیطان ، خود در صحنه حاضر می شود 4 خلاصه این که : خلوت ، همه قلمروهای پیرامونی انسان را به تصرّف شیطان در می آورد و در چنین وضعیتی جرئت و اهتمام و شتاب شیطان برای فریب دادن انسان به شدّت افزایش می یابد مثلاً فرزندی که در خانه تنها مانده است ، به محض این که والدین او از منزل خارج می شوند ، ممکن است افکار وسوسه انگیز بی شماری او را احاطه کنند ، به گونه ای که خود را در میان آنها گرفتار می بیند در چنین مواردی به موازات خروج والدین از منزل ، شیطان ، جای آنان را می گیرد بازی باتلفن، ارتباط اینترنتی با سایت های غیراخلاقی وتماس گرفتن با جنس مخالف، از همین مقوله و یکی از آسیب های خلوت نوجوان و جوان است از آن جا که خلوت ، زمینه گناه را بسیار مهیّا می سازد ، به شدّت از آن نهی شده است خداوند متعال ، هیچ خوش ندارد که کسی در خانه ای تنها 1) الکافی ، ج 6 ، ص 533 و ص 534 ؛ تهذیب الأحکام ، ج 9 ، ص 533 .

2) الکافی ، ج 6 ، ص 534 ؛ مشکاة الأنوار ، ص 550 ؛ بحار الأنوار ، ج 80 ، ص 173 .

3) الخصال ، ص 132 (ح 140) ؛ بحار الأنوار ، ج 11 ، ص 318 .

4) ر ک : بحار الأنوار ، ج 72 ، ص 197

؛ مستدرک الوسائل ، ج 14 ، ص 265 .

 بخوابد1 و رسول خدا ، چنین شخصی را نفرین نموده است2 خلوت با نامحرم ، بیشترین چیزی است که در روایات از آن نهی شده است رسول خدا ، چهار چیز را مایه فساد قلب و روان انسان می داند که یکی از آنها خلوت کردن با زنان است3 و فرموده است که هر که با زن نامحرم ، خلوت کند ، نفر سوم آنان ، خودِ شیطان است4 یکی از مسائل روز ، اختلاط کارمندان زن و مرد در ادارات است وقتی زنی در جمع کارمندان مرد قرار می گیرد ، ممکن است به تدریج ، صمیمتی میان آنان به وجود آید و بیش از پیش ، احساس خودمانی بودن پیدا کنند با به وجود آمدن این احساس ، در حقیقت ، زن به همکاران مرد خود اجازه داده که بیشتر در قلمرو خصوصی وی وارد شوند در حقیقت ، زن ، مرز قلمرو خصوصی خود را به عقب کشیده ، منطقه بیشتری را برای دیگران ، آزاد اعلام کرده است تا پیش از این ، فلان مردی که اکنون همکار این خانم است ، اجازه نداشت خود را با او صمیمی بداند و احساس خودمانی بودن داشته باشد ؛ امّا هم اکنون ، چنین حقّی را به خود می دهد و از سوی زن ، مانعی احساس نمی کند این ، یعنی کاهش یافتن قلمرو خصوصی زن و افزایش قلمرو حضور مرد نامحرم احتمالاً هر چه تعداد همکاران مرد ، کم و کمتر باشد ، این احساس ، گسترش بیشتری می یابد و گویا حضور دیگر همکاران ، مانع افزایش ارتباط 1) رسول خدا می فرماید : «خداوند تبارک و تعالی برای شما امت من نمی پسندد که کسی در اتاقی تنها بخوابد». (کتاب من لایحضره الفقیه ، ج 3 ، ص 556 ، ح 4914) .

2) امام کاظم علیه السلام می فرماید : «رسول خدا سه گروه را نفرین کرده است : کسی که تنهایی غذا می خورد و کسی که تنهایی در خانه می خوابد و کسی که در بیابان ، تنهایی سفر می کند» (کتاب من لایحضره الفقیه ، ج 2 ، ص 277 ، ح 2434 ؛ بحار الأنوار ، ج 76 ، ص 187)

3) الأمالی ، مفید ، ص 315 ، الأمالی ، طوسی ، ص 83 ؛ بحار الأنوار ، ج 74 ، ص 192 .

4) مستدرک الوسائل ، ج 14 ، ص 266 ؛ مسند أحمد ، ج 3 ، ص 446 است هر چند همه مردان همکار ، به این زن ، نامحرم اند ؛ ولی افزایش تعداد مردان ، معمولاً محدوده نفوذ آنان را به قلمرو خصوصی زن کاهش می دهد حال اگر این تعداد به حدّاقل برسد ، منطقه نفوذ ، گسترش می یابد آخرین مرحله ، رسیدن به مرز خلوت دو نفره است در این همکاری اداری ، احساس صمیمیت بیشتری به وجود می آید و احتمالاً مرد ، اجازه می یابد که با زن ، شوخی کند و حتّی وی را با نام کوچک صدا بزند و . 1 1) تنبیه الخواطر ، ج 2 ، ص 91 .

مصون سازی خلوت

گام نخست

اوّلین گام برای مصون ساختن افراد ، جلوگیری از به وجود آمدن موقعیت خلوت است از آن جا که حضور دیگران ، قلعه امنی برای پاکی انسان و حصاری در برابر نفوذ گناه است بهتر است انسان ، درون قلعه حضور بماند و با خروج از آن ، خود را بی دفاع نسازد و به همین جهت ، در روایات زیادی بر پرهیز از خلوت ، تأکید شده است امام علی علیه السلام ، در روایتی تصریح می فرماید که یکی از چیزهایی که مراعات آن ، مایه ایمنی از شیطان است ، خلوت نکردن با زن نامحرم است1 1) الجعفریات ، ص 96 ؛ بحار الأنوار ، ج 74 ، ص 197 .

گام دوم

گام بعدی این است که خلوت موجود را به جلوت تبدیل کنیم این راه کار ، خود ، چند نوع است : یکی این که فرد ، بلافاصله محلّ خلوت را ترک کرده ، در جمع دیگران حضور یابد امام باقر علیه السلام به کسی فرمود : «کجا منزل گُزیده ای ؟» گفت : در فلان مکان حضرت از وی پرسید : «آیا کسی همراه تو هست ؟» گفت : نه به وی فرمود : «تنها نمان و از آن جا تغییر مکان ده ؛ زیرا وقتی انسان تنها باشد ، شیطان ، بیشترین جرئت را بر او پیدا می کند» 1 در این روایت ، روش «تغییر مکان» و تبدیل خلوت به جَلوت ، سفارش شده است. 1) الکافی ، ج 6 ، ص 534 و 533 .

گام سوم

امّا گاهی وقت هاست که خلوت های ناخواسته پیش می آید و امکان تبدیل آن به حضور مردم نیست در این جا چه باید کرد ؟ یکی از مؤثّرترین اقدامات ، این است که انسان ، خود را در محضر ناظران ناپیدا ببیند حضورهای ناپیدا ، انواعی دارند که در مباحث پیشین به آنها اشاره شد و مهم ترین آنها ، یاد خداوند است امام صادق علیه السلام می فرماید : هر چند من خلوت را خوش نمی دارم ؛ ولی اگر تنها ماندن ، ناچاری است ، اشکالی ندارد ؛ امّا خدا را بسیار یاد کنید 2 خداوند به حضرت عیسی ع سفارش کرده که وقتی با گناه خلوت کردی ، مرا فراموش نکن 3 و هنگام خلوت ، مرا بسیار یاد کن 4 جالبْ این که در این روایات ، صحبت از «یاد کردن» نیست ؛ بلکه صحبت از «فراوان یاد کردن» است انسان ، همواره باید به یاد خدا باشد ؛ ولی هنگام خلوت ، چون خطر افزایش می یابد ، یاد خدا نیز باید افزایش یابد تا بتواند خطر خلوت را دفع کند .

________________________________________

1) الکافی ، ج 6 ، ص 534 و 533 .

2) الکافی ، ج 6 ، ص 533 .

3) امام صادق علیه السلام می فرماید : «یکی از موعظه های خداوند به عیسی بن مریم این بود که :ای عیسی ! هنگام خلوت کردن با گناه ، یاد مرا فراموش نکن» (الأمالی ، صدوق ، ص 610 ، ح 842 ؛ بحار الأنوار ، ج 14 ، ص 294)

4) بحار الأنوار ، ج 14 ، ص 298 .

فصل دوم : گم نامی

اشاره

برخی افراد در شهر خود ، مراقب رفتار خود هستند و از انجام دادن بسیاری از کارها شرم دارند ؛ امّا در شهری غیر از محل سکونت خود ، الزامی برای مراقبت از رفتار خود ندیده ، از ارتکاب کارهای ناشایست ، شرم نمی کنند در پدیده گم نامی ، حضور فیزیکی (جسمانی) افراد ، حیابرانگیز نیست ، و سرّ آن این است که هیچ رابطه شناختی ، آنها را به یکدیگر پیوند نزده و همدیگر را نمی شناسند ناشناخته بودن افراد در یک جمع ، آنان را به اجسامی متحرّک تبدیل می کند و حضور و نظارت آنان را بی تأثیر می سازد همین افراد گم نام ، اگر در جمع هایی قرار بگیرند که یکدیگر را به خوبی می شناسند ، بار دیگر شرم در آنان برانگیخته می شود .

شهرنشینی و گم نامی

یکی از چیزهایی که قلمرو گم نامی افراد را گسترش می دهد ، پدیده کلانْ شهرها و گسترش شهرنشینی است این پدیده ، منجر به کاهش روابط میان انسان ها می شود و بدین ترتیب ، میزان حیا را کاهش می دهد مسئله کلان شهرها از آغاز قرن بیستم ، جامعه شناسان را به خود مشغول کرده است یکی از جامعه شناسان معتقد است که مناطق شهری ، بویژه در آن جایی که جمعیتْ متراکم است ، یک محیط «ناآشنایی» پدید می آورد و روابط مردم ، چنان نیست که منجر به شناسایی عمیق شخصیت یکدیگر شود و در این گونه جوامع ، انسان به مثابه یک شی ء تلقّی می شود وی تصریح می کند که زندگی شهری جدا سرّی آمیخته با گم نامی و بی نامی است این نوع بیگانگی فرد در شهرهای بزرگ ، در برابر آشنایی های بسیار نزدیک ساکنان روستاها و شهرهای کوچک قرار می گیرد اگر چه بی نامی در روستاها غیر ممکن است ، امّا از ویژگی ساکنان شهرها به شمار می رود وی سپس به این نکته اشاره می کند که هر قدر روابط صمیمانه کاهش یابد و فرد ، گم نام تر شود ، از نظارت آشنایان ، بیشتر رها می شود و زمینه برای انحراف نُرم های (معیارهای) جامعه بیشتر پدید می آید هر اندازه که نظارت گروه های آشنا کم تر می شود ، به همان اندازه ، فرد برای انحراف از معیارهای حاکم ، آزادی و فرصت می یابد و به « آنومی (/ Anomie بی هنجاری) » می گراید . 1 به همین جهت ، وی معتقد است که کلان شهرها کانونِ بود و نمود تبهکاری ها به شمار می روند در شهرهای کلان ، فرد ، همچون قطره ای در دریای انسان ها فرو می رود و هویّت خود را از دست می دهد شهر پُر زرق و برق ، ناگهان ، واقعیت های خود را به نمایش می گذارد و « شر » و « شهر » ، در یک راستا در فضای مشترکی قرار می گیرند مجرمیت در اغلب کشورها از جمله در ایران ، در شهرهای بزرگ جاگرفته است ظهور شر در شهر ، ناامنی را پدید می آورد و خشونت را نیرو می بخشد و در پیامد آن ، پرخاشگری میدان می یابد 2 هاروِی کاکْس معتقد است که تعدّد روابط ما با دیگران ، سبب شده تا « عمق روابط » ، کاهش یابد 3 تافلر نیز تصریح می کند که تعدّد روابط ، به 1) ر .ک: جامعه شناسی انحرافات ، ص 291 .

2) ر ک : همان ، ص 294 .

3) همان ، ص 97

. « کاهش مدّت ارتباط » منجر شده است1 تافلر ، نظریه «انسان مُدولی» یعنی انسان « دورانداختنی و جانشین پذیر ( Modular ) » را تبلیغ می کند وی معتقد است که عمیق شدن روابط میان انسان ها ، موجب محدودیت می شود( !) وی ، ناخودآگاه والبته با بیانی منفی به مسئله «حیای از مردم» اشاره کرده است حیا ، نتیجه روابط عمیق و محترمانه ای است که امثال تافلر ، آن را محدودیت دانسته ، بر آن می تازند و در مقابل ، بی حیایی نتیجه کاهش روابط عمیق و محترمانه ای است که امثال تافلر ، آن را آزادی می نامند و می ستایند .2 او تصریح می کند که در رابطه مدولی ( Modular ) ، ما فقط به فایده ای که فرد مقابل می تواند برای ما داشته باشد ، می اندیشیم و برای ما هیچ فرقی ندارد که او چه اعتقاداتی دارد و چه می کند او نیز ما را آزاد می گذارد که بی دین باشیم یا دیندار ، همجنس باز باشیم یا غیر همجنس باز ، کمونیست باشیم یا ضد کمونیست3 همه اینها نشان می دهد که گم نامی و کاهش روابط میان انسان ها ، تا چه اندازه می تواند به کاهش شرم بینجامد کلان شهرها قلمرو گم نامی افراد را گسترش می دهند و بدین سان ، خاکریز دیگری را که می توانست از هجوم زشتی ها جلوگیری کند ، تخریب می کنند دکتر لِگِن هاوْزِن ، اندیشمند امریکایی مقیم ایران ، معتقد است که تمدّن جدید ، قلمرو گم نامی افراد را گسترش داده است لذا افراد از یکدیگر شرم نمی کنند وی ریشه این پدیده را در مادّی گرایی دانسته ، می گوید : مادی گرایی ، تعالیم دینی را تکذیب می کند به همین دلیل ، اندیشه «اگر خدا نباشد ، همه چیز

1) همان ، ص 99 .

2) همان ، 98 .

3) همان

جا مجاز می شود» ، برای نویسنده روسی ، داستایوسکی (1821 ـ 1881م) بسیار اهمّیت پیدا می کند1 وی درباره رهاورد تمدّن جدید می گوید : جوامع مدرن لائیک ، بر اساس نظریه سیاسی لیبرالی ، نظام حقوقی پیچیده ای ایجاد کرده اند که هدف آن ، حفظ آزادی فردی ، و نتیجه آن ، توسعه قلمرو گم نامی برای زندگی شهروندان است شهری کردن و بی ثباتی نیز در به دست آمدن این نتیجه مدخلیت دارند اخلاق و ارزش های اجتماعی دین ، زمانی مؤثر واقع می شوند که اعمال انسان به وسیله کسانی که با او ارزش های مذهبی مشترک دارند ، قابل مشاهده باشد ، به طوری که تخلف از احکام دینی و یا اخلاقی احساس شرم شود در جوامع مدرن مدنی ، وقتی فاعل ، عملی را در پیشِ رویِ کسانی انجام می دهد که نسبت به او ناآشنا هستند ، و یا هیچ پیش فرضی درباره آنها نسبت به تحسین و یا سرزنش اخلاقی ندارد ، و با این پیش فرض که آنها هیچ گونه حقی برای دادن حکم اخلاقی ندارند ، به دلیل این که اخلاقیات ، یک امر خصوصی و شخصی حساب می شود ، فاعل ، گم نام می شود به خاطر آورید داستان انگشتر گایچس را که سقراط در کتاب دوم جمهوری افلاطون نقل کرده است سقراط می پرسد : آیا اگر کسی انگشتر سحرآمیزی داشت که می توانست هروقت که اراده کند ، به وسیله آن نامرئی شود ، چه کسی از هم بستر شدن با زن همسایه اجتناب می کند ؟2 وی سپس درباره پدیده گم نامی در جوامع دینی می گوید : دین به ما می آموزد که حتّی اگر بتوان از چشم دیگران پنهان ماند ، از چشم خدا چیزی پنهان نمی ماند حتّی در آن جا که از دیگران شرمی وجود ندارد ، در پیشگاه1) نقد و نظر ، سال چهارم ، ش 1 و 2 ، ص 54 ـ 52 .

2) همان جا خدا احساس جرم می کنیم ، در عین حال ، آن جا که گم نامی اجتماعی از رونق بیشتری برخوردار است ، وسوسه نیز گاهی غلبه می کند ، حتّی بر کسانی که خود را مذهبی می دانند وقتی گناه گم نامی رایج می شود ، بهانه تراشی و توجیه کردن ، شدت پیدا می کند و وجدان اخلاقی به تدریج ، فرسوده می شود . 1 1) همان جا .