دانستنیهای کریمه اهل بیت (ع)

 دانستنیهای کریمه اهل بیت (ع)0%

 دانستنیهای کریمه اهل بیت (ع) نویسنده:
محقق: واحد تحقیقات قائمیه اصفهان
گروه: کتابخانه پیامبر و اهل بیت

 دانستنیهای کریمه اهل بیت (ع)

نویسنده: واحد تحقیقات قائمیه اصفهان
محقق: واحد تحقیقات قائمیه اصفهان
گروه:

مشاهدات: 17700
دانلود: 4799

توضیحات:

دانستنیهای کریمه اهل بیت (ع)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 61 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 17700 / دانلود: 4799
اندازه اندازه اندازه
 دانستنیهای کریمه اهل بیت (ع)

دانستنیهای کریمه اهل بیت (ع)

نویسنده:
فارسی

13- حاج آقا حسین قمی

مرحوم آیت اللَّه‌العظمی آقای حاج آقا حسین طباطبایی قمی اعلی اللَّه مقامه فرزند مرحوم حاج سید محمود، از علمای اعلام و رجال علمی قم در اعصار اخیر است.

پدر ایشان مرحوم حاج سید محمود از تجّار محترم قم بوده است. فرزندان او که همگی از صلحا و اخیار و اکثر آنها از علمای اعلام بوده‌اند، عبارتند از: حاج آقا احمد، حاج سید ابوالقاسم، حاج سید ابراهیم، حاج سید فخرالدین، آقای حاج آقا حسین اعلی اللَّه مقامهم. لیکن حاج آقا حسین از همه آنان در مقامات علم و فضل برتر و بالاتر بلکه سرآمد بسیاری از علمای عصر خود بوده است.

آن بزرگوار علوم مقدماتی را در قم فراگرفته و سپس به نجف اشرف رفته، از محضر درس مرحوم آقای سید محمد کاظم یزدی در فقه و آقای آخوند ملا محمد کاظم خراسانی در اصول و آقای حاج میرزا حسین نوری در روایه و درایه بهره‌مند شده و سپس به سوی مرحوم میرزای دوم آقای حاج میرزا محمدتقی شیرازی شتافته و از محضر وی استفاده کرده، بیست و چند سال به تدریس و وظایف مقرّره سرگرم بود و مقبول عموم و مورد توجه علما و فضلا و مردم مشهد قرار داشت و بعد علیه رضاخان و حرکات ناشایست او قیام کرد، به تهران آمد و بالاخره غائله خراسان پیش آمد و منجر به تبعید ایشان به کربلا شد. ده سال در کربلا اقامت کرد تا در سال 1363 قمری به عزم زیارت حضرت علی بن موسی الرضا علیه‌السّلام به ایران آمد و استقبال بسیار گرم و باشکوهی در شهرهای مختلف از قصر شیرین تا قم و تهران از ایشان به عمل آمد و به مشهد رفته، یکماه توقف کرده به تهران برگشت و بار دیگر دنبال مطالب قبلی خود را گرفت و با کمک مرحوم آیت اللَّه‌العظمی بروجردی و ملت مسلمان، موفق شد که کشف حجاب اجباری را بردارد و بعد به کربلا برگشت.

درباره مقامات علم و کمال و تقوای ایشان بسیار مطلب گفته شده است که در این میان مرحوم محدّث قمی اعلی اللَّه مقامه که نمونه صدق و عدالت بوده کلامی دارد که ما به همان اکتفا می‌کنیم. او می‌گوید: "از الطافی که خداوند به برکت حضرت رضا علیه‌السّلام درباره من - در مشهد مقدس - کرد این بود که مرا فرود آورد در منزل السیّد الاجلّ و الکهف الاظل، العالم المحقّق و الفاضل المدقّق الورع البارع، التّقی الزّکی، ثقةالاسلام، ملاذالانام، ابی المکارم و المحاسن، حجةالاسلام و سیدنا الحاج آقا حسین قمی.

و راجع به پدر آن بزرگوار می‌فرماید: السیّد الحسیب الجلیل، ذی الشرف الاصیل، غرّة ناصیة العزّة و الجلال و قدوة ارباب الشرف و الکمال و الواصل الی رحمة ربّه الودود، المرحوم المغفور السیّد محمود عطّر اللَّه مرقده و نوّر مضجعه.

بعد می‌گویند: "و از این سیّد سعادتمند این است که فرزندانی به او عطا شد که علما و فقها و اتقیاءند."

بار دیگر به ذکر آیت اللَّه قمی می‌پردازند و می‌گویند: "از جمله فرزندان سید محمود، سیّد اجلّ یاد شده - آقای حاج آقاحسین - است؛الّذی هو من اعاظم فضلائنا المتأهّلین للثناء بکلّ جمیل عادم العدیل و فاقد الزمیل، مسلّماً تحقیقه فی الاصول، بل ماهراً فی المعقول و المنقول حسین الاسم، حسن الرسم و الاخلاق جیّد الخلق طیّب الخلق و الاعراق.

و در اینجا می‌گوید: من در قدسیّت ذات، دومی برای او ندیدم و در ملکات و صفات انسانی کسی را که حتی نزدیک به او باشد نیافتم. گویا وجودش سرشته به رضا و تسلیم است و به سوی خدا نیامده است، جز با قلب سلیم."(105)

باری، زعیم بزرگ شیعه، مرحوم آیت اللَّه العظمی آقای سیّد ابوالحسن اصفهانی قدّس سره در نهم ذی الحجّة سال 1365 هجری قمری دارفانی را وداع گفت و بعد از وفات او مرجعیت مرحوم حاج آقا حسین قمی رسمی و عمومی گردید، به خصوص که از قبل مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی مردم مشهد را در احتیاطات خود ارجاع به آن بزرگوار فرموده بود و خلاصه چند نفر از اعاظم بودند که در این هنگام در مقام مرجعیت عامه واقع شدند و دو نفر از آنان دو سید جلیل طباطبایی والامقام و بلندپایه، هردو حسین نام، یکی حاج آقا حسین بروجردی و دیگری حاج آقا حسین قمی، بیشتر در معرض قرار گرفتند؛ هرچند عدّه زیادی آقای بروجردی را بالخصوص برای مرجعیّت نام می‌بردند، ولی گروهی هم آقای قمی را مقدّم می‌دانستند و رسماً ایشان را می‌گفته‌اند. ولی بالاخره مرجعیّت ایشان دوامی نیافت، زیرا حدود سه ماه و ده روز بعد از وفات مرحوم اصفهانی، آقای قمی هم در بیمارستان بغداد در 14 ربیع‌الاوّل سال 1366 هجری قمری از دنیا رفت و جنازه شریفش را از کاظمین به نجف آوردند و در صحن مقدّس در حجره مرحوم شریعت اصفهانی مدفون گردید.

آن بزرگوار از علمای کثیر الاولاد بوده‌اند که مشهورترین ایشان حضرت آیت اللَّه حاج آقا حسن قمی، ساکن مشهد مقدس از مراجع عالیقدر اند که یک بار در چند سال قبل توفیق زیارتشان را در رواق حرم حضرت علی بن موسی الرضا علیه‌السّلام پیدا کردم.

در پایان این بحث دو مطلب که یکی مربوط به زندگی بی‌آلایش و سراسر صداقت و یکرنگی آن بزرگوار است و دیگری مربوط به حال احتضار ایشان می‌باشد را ذکر می‌کنیم:

1- مرحوم آیت اللَّه‌العظمی آقای گلپایگانی قدّس سره فرمودند:

روزی برای صرف ناهار از مرحوم آقای حاج آقا حسین قمی و از مرحوم آقای صدر، دعوت کرده بودیم. اتفاقاً آن روز آقای صدر روزه گرفته بودند و نیامدند. آقای حاج آقا حسین قمی آمدند و ما آش پخته بودیم و ایشان میل کردند، بعد که رفتند فرستاده مرحوم آقای صدر آمد و گفت ایشان می‌فرمایند: یک مقداری از آن آش برای من بدهید که از بس آقای حاج آقا حسین از آش منزل شما تعریف کردند، من هم میلم کشید.

سبحان اللَّه! از این پاکی و بزرگواری و یکرنگی مرحوم آقای قمی و صفا و صمیمیت آقای صدر و دوستی این سه شخصیّت علمی با هم!!

2- آن بزرگوار در آخر عمر، دچار سرطان شده و در بیمارستان بغداد بستری گردیده و از دنیا رفتند. در روزهای واپسین عمر در حالت اغما بودند، یکی از بزرگان از قول حاضران کنار بستر ایشان نقل می‌کردند که: "آن بزرگوار در ساعات آخر و در همان حالات، ناگهان فرموده بودند: مرا بنشانید. حاضران خیال کردند که این سخن از عوارض حالت بیهوشی و اغمای اوست. بار دیگر به طور جدّی فرمود: مرا بنشانید که حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السّلام آمده‌اند.

ایشان را نشاندند، در این حالت به حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السّلام سلام کرد و سپس خوابیده و از دنیا رفت.

14- محدّث قمی

محدّث بزرگوار، مرحوم آقای حاج شیخ عباس قمی اعلی اللَّه مقامه الشریف از ارکان علم حدیث و روایت در اعصار اخیر، بلکه خود رکن اصلی در این موضوع به شمار می‌رود. او در سال 1249 هجری قمری در شهرستان قم پا به دایره وجود نهاد و چون ایّام کودکی را پشت سر نهاد، شروع به تحصیل علوم دینی کرد و تا سال 1316 هجری قمری همچنان در قم سرگرم اندوختن علوم اهلبیت علیهم‌السّلام بود. در آن سال به عراق رفت و در نجف به مرحوم حاج میرزا حسین نوری اعلی اللَّه مقامه متّصل شد و شدّت پیوند و رابطه بین این استاد و شاگرد پیدا شد و محدّث قمی استفاده فراوان از آن بزرگوار کرد، تا در سال 1320 هجری قمری که استادش از دنیا رفت او هم به قم مراجعت کرد و سرگرم تحقیق و تألیف شد. در سال 1332 هجری قمری به مشهد مقدس رفت و در آن ارض اقدس، ساکن گردید و به کار تألیف و تصنیف و درس اخلاق و موعظه اشتغال داشت و در مدرسه میرزا جعفر که در مجاورت بقعه مبارکه است، برای طلاب درس اخلاق می‌گفت. در حالاتشان نوشته‌اند که: حدود هزار نفر در محضر شریف او حضور می‌یافتند و آن بزرگوار، نزدیک سه ساعت یکسره به افادات خود ادامه می‌داد و مستمعین با اقبال تامّ و توجّه کامل، سخنان او را استماع می‌کردند. رسم او این بود که کتاب حدیث را با خود می‌آورد و عین عبارت مبارک روایت را با سلسله سند آن از روی کتاب می‌خواند و به شرح آن می‌پرداخت.

چند موضوع در زندگی این مرد بزرگ بسیار قابل توجّه است:

1- استقامت و پشتکار او در زندگی. او چنان اهتمام به امر تألیف و تصنیف داشت که تمام عمر خود را وقف آن کرده بود و هیچ‌گاه در کار خود سستی نکرد و حتی در سفرهای خود و در بین راه‌ها هر جا اندک فرصتی پیدا می‌شد، او سرگرم کار خود می‌گردید و یکی از بزرگان گفته است:"در بیابان او را دیدم که وقتی ماشین حامل ایشان خراب شده بود و مشغول اصلاح و تعمیر آن بودند، او مشغول نوشتن بود."

2- موفّقیّت ایشان. او به راستی از موفّق‌ترین علما و محدّثین اعصار اخیره است، زیرا در عمر شصت و پنج ساله خود علاوه بر تربیت نفوس بسیار 33 جلد کتاب ارزشمند مطبوع و چاپ شده دارد، که بعضی از آنها خود دو جلد یا سه جلد است، چنانکه کتاب گرانسنگ "سفینة البحار" دو جلد قطور است و کتاب پرارزش "الکنی و الالقاب" او سه جلد می‌باشد، و 17 کتاب تمام شده دارد که چاپ نشده و 11 کتاب دارد که موفق به اتمام آنها نشده و ناتمام مانده است. ضمناً کتابهای این روحانی بزرگوار از اتقان و استحکام خاصّی برخوردار است و عموم طبقات از آثار قلمی او بهره‌مند و برخوردارند.

3- اخلاص او. محدّث اعلی اللَّه مقامه، به مرتبه عالی یقین و اخلاص واصل شده بود و در این موضوع، حکایتهایی نقل شده است، از جمله مطلبی که مرحوم دکتر شهابی در مقدّمه کتاب "الفوائد الرضویه محدّث قمی" نقل کرده است، هرچند که در بعضی از چاپهای آن کتاب، مقدّمه مزبور اسقاط گردیده است. در هر حال ایشان می‌گویند: "ماه رمضان فرا رسید، طلاب و مؤمنین از وی درخواست می‌کنند که در مسجد گوهرشاد اقامه نماز جماعت کنند. او هم پذیرفت و در آن مسجد حضور می‌یافت و اقامه جماعت می‌کرد و جمعیّتی انبوه در آن جماعت شرکت می‌کردند. یک روز پس از پایان نماز ظهر برمی‌خیزد و می‌گوید: "من نمی‌توانم نماز عصر بخوانم" و بیرون می‌رود و دیگر به کلّی آن جماعت را ترک می‌کند و بعد که علّت را از او می‌پرسند، می‌گوید: در رکوع رکعت چهارم بودم که همچنان صدای "یااللَّه" و "انّ اللَّه مع الصّابرین" از اقتدا کنندگان به گوشم رسید و به ذهنم آمد که جمعیّت بسیاری در نماز شرکت کرده‌اند و نوعی انبساط برایم دست داد و من که اینچنین باشم، شایستگی اقامه جماعت ندارم و از این رو آن جماعت را ترک کردم.

داستان دیگری را فرزند برومند آن بزرگوار، خطیب و واعظ پاک و پرهیزگار، مرحوم آقای حاج میرزا علی آقا محدّث زاده رضوان اللَّه علیه نقل کرده است و طبق آنچه در دفتر یادداشت هایم آمده و با یک واسطه نقل کرده‌ام این است: ایشان از پدرشان - محدّث قمی - نقل کرده‌اند که مرحوم کربلایی محمدرضا - پدر محدّث قمی - روزی در صحن شریف حضرت معصومه علیهاالسّلام، پای منبر مرحوم شیخ عبدالرّزاق نشسته بوده و از او احادیثی را از روی کتاب منازل الاخره می‌خوانده است که بسیار برای ایشان جالب بوده و تحت تأثیر مطالب و روایات آن کتاب که پیرامون قبر و قیامت است واقع می‌شود و نمی‌دانسته که کتاب منازل الاخره یکی از تألیفات فرزند خودش حاج شیخ عبّاس است و چون به خانه می‌آید و می‌بیند فرزندش محدّث قمی مشغول نوشتن است به او می‌گوید:... مثل آقا شیخ عبدالرّزاق هم نشدی، چه روایتهایی از کتال منازل الاخره می‌خواند! محدّث قمی فرموده‌اند: من آمدم بگویم که این کتاب، نوشته و تألیف من است، ولی دیدم که اگر بگویم اوّلاً شاید منافات با اخلاص داشته باشد و ثانیاً ممکن است موجب شرمندگی پدرم بشود و از اظهار این موضوع خودداری کردم!

4- او شدت احترام به کتب اخبار و نیز برای علمای اعلام قائل بوده است.

مرحوم آقای حاج میرزا علی آقا فرزند آن بزرگوار نقل کرده‌اند که: شبی در تهران در منبر، آن حدیث را خواند که امام صادق علیه‌السّلام شبانه غذا برای گروهی از مستمندان می‌برد که در مکانی خوابیده بودند و شخصی که همراه حضرت بوده پرسیده است که آیا اینها از دوستان شمایند؟ حضرت فرموده: اگر از موالیان ما بودند لواسیناهم بالدقّة، در نمک طعام هم به آنان مساوات می‌کردیم.

و چون مرحوم مجلسی با کسر دال ضبط کرده (الدِقة) من گفتم: مجلسی اشتباه کرده و این کلمه مضموم است به معنی " نمک".

مجلس تمام شد و من به منزل رفته و استراحت کردم، همان شب در عالم رؤیا دیدم پدرم را که به من فرمود: پسرک به تو چه که مجلسی اشتباه کرده؟! او در صدر علمای اسلام است، زود برو و از او عذر بخواه! من بیدار شدم و صبر کردم تا صبح فردا رسید و فقط به مادرم گفتم: من رفتم و زود حرکت کردم و به اصفهان آمدم و سر قبر علامه مجلسی رفته و از سخن خود اعتذار جستم.

باری مرحوم محدّث قمی در اواخر عمر، مشهد را به قصد عتبات عالیات ترک کرد و در نجف اشرف مقیم شد و در شب 23 ذی الحجة سال 1359 هجری قمری از دنیا رفت و مرحوم آیت اللَّه العظمی آقای سید ابوالحسن اصفهانی قدّس‌سره بر او نماز خواند و در کنار استادش حاجی نوری دفن گردید.(106)

قم / حوزه علمیه علی‌اکبر کریمی جهرمی

پاورقی ها

(1) مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، ج 57، ص 211، ح 18 و کشّی، محمّد، اختیار معرفة الرجال، ص 333

(2) مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، ج 57، ص 212-213

(3) مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، ج 57، ص 213، ح 23.

(4) مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، ج 57، ص 213، ح 24.

(5) مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، ج 57، ص 214، ح 26.

(6) مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، ج 57، ص 214، ح 27.

(7) مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، ج 57، ص 214، ح 31.

(8) مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، ج 57، ص 214-215، ح 32.

(9) مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، ج 57، ص 215، ح 33.

(10) مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، ج 57، ص 215، ح 35.

(11) مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، ج 57، ص 216، ح 38.

(12) مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، ج 57، ص 216، ح 38.

(13) مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، ج 57، ص 216، ح 39.

(14) مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، ج 57، ص 216-217، ح 41.

(15) مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، ج 57، ص 217، ح 42.

(16) مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، ج 57، ص 217، ح 44.

(17) مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، ج 57، ص 217، ح 46.

(18) مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، ج 57، ص 218-219، ح 49.

(19) صدوق، محمّدبن علی بن الحسین، عیون اخبار الرضا علیه‌السّلام، ج 2، ص 260، ح 21.

(20) صدوق، محمّدبن علی، عیون اخبار الرضا علیه‌السّلام، ج 2، ص 260، ح 22.

(21) قمی، حاج شیخ عباس، سفینة البحار، ج 2، ص 447، ماده "قَمَمَ".

(22) قاضی نوراللَّه شوشتری، مجالس المؤمنین، ج 1، ص 82.

(23) مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، ج 57، ص 217، ح 42.

(24) سوره هود، آیه 45.

(25) سوره هود، آیه 46.

(26) ابن اثیر، اسدالغابة فی معرفة الصحابة، ج 5، ص 547.

(27) مفید، محمّد، ارشاد، ج 1، ص 355.

(28) توسی، محمّد، امالی، ج 2، ص 249-251، با تلخیص.

(29) مفید، محمّد، ارشاد، ج 2، 244.

(30) این جمله در زیارت حضرت عبدالعظیم علیه‌السّلام، نیز ذکر شده است.

(31) حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السّلام می‌فرمایند: لا یُقاسُ بِآلِ مُحِمَّدِ مِنْ هذِهِ الاُمَّةُ اَحَداً وَ لا یُسَوّی بِهِمْ مَنْ جَرَتْ نِعْمَتُهُمْ عَلَیْهِ اَبَداً هُمْ اَساسُ الدّینِ وَ عِمادُ الْیَقینِ، نهج البلاغة، خطبه 2

یعنی احدی از این امت را با آل محمّد صلّی اللَّه علیه وآله وسلّم، مقایسه نتوان کرد و کسانی که ریزه خوار نعمت آل محمّد اند، با آنان برابر نخواهند شد. آنان اساس دین و پایه‌های یقین‌اند.

(32) به اعیان الشیعة، اثر سیّد محسن امین جبل عاملی، طبع بیروت، ج 8، ص 391 مراجعه شود.

(33) مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، ج 57، ص 219.

(34) مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، ج 22، ص 373 و 380.

(35) ابن شهر آشوب، مناقب، ج 4، ص 291-292.

(36) تمام روایت و روایات دیگری را در بحث زیارت حضرت معصومه سلام اللَّه علیها ذکر خواهیم کرد.

(37) قمی، میرزا ابوالقاسم،جامع الشتات، ج 2، ص 786: واضح است که مقصود میرزای قمی از آخوند ملا محمّد باقر مجلسی است و اما اینکه فرمود: سه روایت مورد اشکال است زیرا مجلسی، شش روایت را در این باب ذکر فرموده است.

(38) مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، ج 99، ص 267، و از این پیش در بحث روایات آن را از ج 57 نقل کردیم.

(39) مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، طبع بیروت، ج 99، ص 267.

(40) ابن قولویه، کامل الزّیارات، ص 324، و مرحوم شیخ صدوق علیه الرّحمة در عیون اخبار الرضا علیه‌السّلام، ج 2، ص 267، و در ثواب الاعمال، ص 124 به سند معتبر این روایت را نقل کرده است.

(41) همان.

(42) مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، طبع بیروت، ج 99، ص 265-266.

(43) استفتاآت مخلوط.

(44) بدین ترتیب: عبدالعظیم (بن عبداللَّه)، (بن علی)، (بن الحسن)، (بن زید)، بن السبط الاکبر الامام حسن المجتبی علیهم‌السّلام.

(45) یادداشتهای مرحوم آقای حایری، ص 118.

(46) مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، ج 57، ص 219.

(47) قمی، حاج شیخ عباس، منتهی الامال، ج 2، ص 162.

(48) فیض، عبّاس، گنجینه آثار قم، ج 2، ص 70.

(49) کاظمینی، میرزا محمّد، تندیس پارسایی، ص 86 -82.

(50) مرحومه مادربزرگم، یعنی مادر مادرم رحمة اللَّه علیها، خداوند اموات همه اهل ایمان و آن مرحومه مغفوره را در عالم آخرت با حضرت معصومه سلام اللَّه علیها محشور فرماید.

(51) فاطمی، سید حسین، جامع الدرر، ج 2، ص 228.

(52) قزوینی رازی، عبدالجلیل، النقض، ص 643.

(53) قائم مقام فراهانی، میرزا ابوالقاسم، اقامة البرهان علی اصول دین الاسلام، ص 289.

(54) قائم مقام فراهانی، میرزا ابوالقاسم، اقامة البرهان علی اصول دین الاسلام، ص 478-479.

(55) نوری، میرزا حسین، دارالسلام فی الرؤیا و المنام، ج 2، ص 169-171، با تلخیص.

(56) آیت اللّهی، سیّد محمّدباقر، سرگذشت نیکان، ص 184-186.

(57) حدیث شریف و مدرک آن در بخش اخبار و روایات، گذشت.

(58) قمی، حاج شیخ عبّاس، الفوائد الرضویّه، ص 380.

(59) سوره یوسف، آیه 93، یادداشتهای مرحوم آیت‌الله حایری، ص 134.

(60) این مراکز سه گانه عبارتند از: الف:مسجد اعظم، ب: مدرسه آقای گلپایگانی، ج: دار الشفا و فیضیّه.

(61) البته آن بزرگوار نمازهای ظهر و عصر و مغرب و عشا را نیز در حرم می‌خواندند و نیز مرحوم آیةاللَّه العظمی اراکی نماز ظهر و عصر را در آن مکان مقدّس می‌خواندند.

(62) امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج 1، ص 197.

(63) مجلسی 7 محمّدباقر، بحارالانوار، ج 65، ص 76-77 و سفینة البحار، محدّث قمی، ج 1، ماده شیع، ص 729.

(64) گنجینه دانشمندان، مرحوم آقای رازی رحمة اللَّه علیه، ج 1، ص 16-17.

(65) سوره اسراء، آیه 79.

(66) تفسیر عیّاشی، ج 2، ص 314، تفسیر برهان، ج 2، ص 440، تفسیر صافی، ج 1، ص 585.

(67) مجلسی، محمّدباقر، بحارالانوار، ج 8، ص 52.

(68) قاضی نوراللَّه شوشتری، مجالس المؤمنین، ج 1، ص 83.

(69) فیض، عباس، گنجینه آثار قم، ج 1، ص 58.

(70) فیض، عباس، گنجینه آثار قم، ج 1، ص 425.

(71) قزوینی رازی، عبدالجلیل، النتقض، ص 167-168 و در پاورقی آمده که یا مراد به مقطع در اینجا کسی است که سلطان، منافع و عایدات قصبه‌ای یا شهری را به یکی از درباریان خود واگذار کند در مقابل اینکه او نیز پیوسته یا در موقع لزوم، عدّه‌ای حاضر در رکاب را تحت اختیار سلطان بگذارد.

(72) فیض، عباس، گنجینه آثار قم، ج 1، ص 424-425.

(73) رازی، محمّد شریف، مجاهد شهید آیةاللَّه بافقی، ص 94.

(74) رازی، محمّد شریف، مجاهد شهید آیةاللَّه بافقی، ص 101.

(75) فقیهی، علی اصغر، تاریخ مذهبی قم، پاورقی 194.

(76) معلوم می‌شود که آن زمان هم مثل زمان ما دوستیها گاهی با طغیانگری همراه بوده است.

(77) امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج 2، ص 351 و در نقلی هزار دینار طلا به جای سی هزار درهم آمده است.

(78) توسی، محمّد، اختیار المعرفة الرجال، ص 595.

(79) توسی، محمّد، اختیار المعرفة الرجال، ص 595.

(80) توسی، محمّد، اختیار المعرفة الرجال، ص 594.

(81) اردبیلی، محمّد، جامع الرواة، ج 1، ص 330.

(82) رجال کشّی، ص 173.

(83) توسی، محمّد، اختیار المعرفة الرجال، ص 616.

(84) فیض، عباس، گنجینه آثار قم، ج 1، ص 223.

(85) صدوق، محمّد، کمال الدین، ص 384.

(86) صدوق، محمّد، کمال الدین، ص 264-265.

(87) کسانی که طالبند به رجال نجاشی، ص 260 مراجعه کنند.

(88) رجال نجاشی، ص 261.

(89) مقدّمه معانی الاخبار، به قلم مرحوم ربّانی شیرازی، ص 82-83.

(90) محمّدبن مکی (شهید اوّل)، ذکری الشیعة، ص 4.

(91) به کتاب غیبت شیخ طوسی، ص 257 مراجعه شود.

(92) رجال نجاشی، ص 261.

(93) مقدّمه معانی الاخبار، ص 18-19.

(94) مقدّمه معانی الاخبار، ص 10.

(95) قزوینی رازی، عبدالجلیل، النقض، ص 51.

(96) قزوینی رازی، عبدالجلیل، النقض، ص 159.

(97) قزوینی رازی، عبدالجلیل، النقض، ص 179.

(98) حر عاملی، محمّدبن حسن، امل الآمل، ج 2، ص 277.

(99) موسوی خوانساری، میرزا محمّدباقر، روضات الجنّات، طبع قدیم، ص 517.

(100) تهرانی، آقابزرگ، نقباء البشر، ج 4، ص 1657.

(101) تهرانی، آقا بزرگ، هدیة الرازی الی الامام الشیرازی، ص 147-148.

(102) دو مطلب اخیر را خطیب بزرگ اسلام مرحوم آقای فلسفی رحمة اللَّه علیه در جلسه فاتحه مرحوم آقای اشراقی - نوه مرحوم آیت اللَّه ارباب و داماد مرحوم امام - و مرحوم شهید مدنی که در فیضیه از طرف آیت اللَّه العظمی گلپایگانی منعقد بود و در سخنرانی خود، از قول معظّم‌له نقل کردند.

(103) به کتاب مسلسلات، اثر آقای دکتر حاج سید محمود مرعشی نجفی، ج 2، ص 343-344، گنجینه دانشمندان، آیینه دانشوران و تاریخ مذهبی قم، مراجعه شود.

(104) به آیینه دانشوران، ص 352-353، و گنجینه آثار قم، ج 1، ص 328-337 مراجعه شود.

(105) قمی، حاج شیخ عباس، الفوائد الرضویه، ص 3 و برای مطلب قبلی به کتابهای گنجینه آثار قم و نیز گنجینه دانشمندان رجوع فرمایید.

(106) به مقدّمه کتاب الانوار البهیّة مراجعه شود

عنایات معصومیه از زبان خادمین آستانه مقدسه

فاطمه معصو مه سلام الله علیها کیست؟

نویسنده: محمد علی زینی وند

فاطمه معصومه سلام الله علیها کیست؟

نام شریف آن بزرگوار، فاطمه و القاب ایشان معصومه، ستّی و فاطمه کبری است. پدرش حضرت موسی بن جعفر و مادرش نجمه خاتون، مادر حضرت رضا است. آن حضرت در اول ذی القعده سال 173 ه. ق در مدینه منوره به دنیا آمدند و در سن 28 سالگی در روز دهم یا دوازدهم ربیع الثانی سال 201 ه. ق در شهر قم از دنیا رفتند. فاطمه معصومه علیه السلام که خود پرورش یافته مکتب ائمه طاهرین و یادگار صاحبان آیه تطهیر است نمونه عالیه از طهارت و پاکی است به حدی که خاص و عام او را به عنوان معصومه لقب داده اند. حضرت رضا علیه السلام می فرمایند: کسی که فاطمه معصومه را رد قم زیارت کند مثل آن است که مرا زیارت کرده باشد. در یکی از فرازهای زیارت دوم حضرت آمده است.اَلسَّلام عَلیکَ اَیتَّهَا الطّاهرَة الحَمیدَة البَرَّة الرَّشیدَةالتَّقیَّة النَّقیَّة الرَّضیَّة المَرضیَّة سلام بر تو ای پاک سرشت و پاک روش، ای ستوده نیکوکار، و ای بانوی رشد یافته و پاک و پاکیزه و شایسته و پسندیده چنانکه ملاحظه می کنید، در این فراز، هشت لقب برای حضرت معصومه علیه السلام ذکر شده که هر کدام به یکی از ابعاد ملکوتی آن حضرت اشاره می کند و بیانگر اجتماع همه ارزشهای کمال در وجود پربرکت آن خاتون دو سراست. در واقع هر یک از این اوصاف، مانند آیینه صاف، نشان دهنده ویژگی های گوناگون کمال و جمال معنوی آن حضرت می باشد.

تفاوت اعجاز و کرامات

طبع انسان به گو نه ای است که هیچ سخن و ادعایی را بدون دلیل و برهان نمی پذیرد. سر سخت ترین و دیر باورترین انسان ها در مقابل حجّت و برهان نرم و تسلیم می شوند. انبیاء و معصومین علیه السلام به عنوان مدعیان نبوت و ارتباط با خالق جهان، از قاعده فو ق مستثنی نبوده اند. آنها نیز برای اثبات ادعا و پیام خود باید براهینی را اقامه می کردند. قاطع ترین و عالی ترین برهانی که پیامبران ارا ئه می کردند، معجزه بود. معجزه همانطور که از اسمش پیداست بایستی خارق العاده و بیرون از توان بشری باشد. معجزه باید برای دیگران، ناشدنی و ناممکن باشد تا بتواند صدق صاحبانش و نیز عجز مردم را از آوردن مثل آن ثابت کند. ناگفته نماند که مراد از ناشدنی و ناممکن، امکان عادی و عرفی است، نه اینکه انبیا و اولیا امری را که عقلاً ناممکن باشد، تحقق بخشند. لذا تعبیر دیگر معجزه، خرق عادت است یعنی محال عادی و نه عقلی را ممکن ساختن. معجزه، تحدی یعنی مبارزه طلبی است. معجزه مطمئن ترین استوارترین و روشن ترین دلیل صدق گفتار پیامبران استفاده می شود که هر معجزه ای، منوط به اذن خداوند است. عنایات و معجزاتی که در حرم مطهر انبیاء و اولیاء به وقوع می پیوندد، کرامت نامیده می شود. تفاوتی که میان معجزه و کرامت است، این است که در معجزه، تحدی (یعنی، دعوت به مبارزه و معارضه) و هدایت خلق مطرح است ولی در کرامت های صادره از اولیا، تحدی در کار نیست.

شفا یافتن پای همسر خادم

آقای شریفی مسئول دفتر کفشداری حرم حضرت معصومه می گوید: یکی از کفشداران افتخاری و عزیز ما می گفتند: ماهها بود که همسرم به درد پای عجیبی دچار شده بود هر چه برای معالجه به پزشک مراجعه کردیم، نتیجه نگرفتیم. اکثر دکترها راجع به علت درد پای ایشان، اظهار بی اطلاعی می کردند. یکی از روزها که همه درها را به روی خود بسته دیدم، سراغ روپوش خود رفتم تا برای آمدن به حرم آماده شوم. دیدم روپوشم کثیف است. به همسرم گفتم: چرا رو پو ش مرا نشسته ای؟ گریه اش گرفت و گفت: دیگر توان ایستادن ندارم. چندین سال است شما در خدمت حضرت معصومه علیه السلام در کفشداری خدمت می کنید. از حضرت بخواهید که درد پایم را شفا دهد. حرف همسرم، انقلابی در من به وجود آورد. از خودم سؤال کردم که چرا از اول سراغ حضرت نیامدم؟ در این حال از خودم خجالت کشیدم. به حرم رفتم. در کفشداری که بودم، چند دقیقه با خود خلوت کردم. در آن حال گریه ام گرفت با زبان عامیانه گفتم: اگر همسرم را شفا ندهی، دیگر به اینجا نمی آیم چون مجبورم در خانه بمانم و از همسرم پرستاری کنم. بعد از چهار ساعت که در کفشداری مشغول بودم، به منزل بازگشتم. ناگهان همسرم گریه کنان به استقبالم آمد. خیلی تعجب کردم. مدتها بود حتی نمی توانست قدمی بردارد. تعجبم وقتی بیشتر شد که دیدم تمام منزل را تمیز و مرتب کرده است. پرسیدم: چه اتفاقی افتاده؟ گفت: بعد از اینکه شما رفتید، ساعتی خوابیدم. در عالم خواب، خانم بزرگواری را دیدم که نزد من آمدند و دستی به پاهایم کشیدند و فرمودند: فلانی کفشدار ما دارد می آید. او شفای شما را از ما گرفت. بلند شو و خانه را مرتب کن و لباس هایش را بشوی و به او بگو که ما از احوالات شما لحظه ای غافل نمی شویم.

قوری آب جو ش

آقای محمد رضا پولادرگ از خادمین کفشدار حضرت معصومه نقل می کرد: در ایام ماه مبارک رمضان در کفشداری شماره هفت مشغول کار بودیم. در این کفشداری یک زیر پله وجود دارد یک سماور برقی برای تهیه افطاری در این زیر پله بود. وقتی آن را روشن کردم و آب، جوش آمد، خواستم چای را دم کنم مقداری آب جوش در قوری استیل ریختم. وقتی که قوری را روی سماور گذاشتم، ناگهان در اثر اتصال برق قوری مانند یک موشک به طرف بالا پرت شد و به زیر پله برخورد کرد و مچاله شد. با این حال هیچ آب جوشی به دست و صورت ما اصابت نکرد. فقط مقداری تفاله چای به دیوار و زیر پله چسبیده بود که من و همکارم آقای حسینی فراهانی که نظاره گر این ماجرا بودیم، آن را لطف و عنایت بی بی به خادمین خود می دانیم.

افطاری حضرت معصومه سلام ا... علیها

جناب آقای شریفی مسؤل کفشداری افتخاری می گوید: یکی از کفشداران بزرگوار نقل می کرد: مدتهاست در کفشداری حضرت معصومه علیه السلام خدمت می کنم. در یکی از روزهای ماه مبارک رمضان، در کفشداری شماره هشت که مخصوص خانمهاست، با تنی چند از کفشداران رسمی مشغول کار بودم. هنگام اذان مغرب، خادمین رسمی برای افطاری به مهمانسرا رفتند، و من به تنهایی مشغول کار بودم. دقایق متمادی از وقت افطاری گذشت و من هنوز افطار نکرده بودم، بغض گلویم را فشرد،با خودم گفتم: ای حضرت معصومه! خدا را خوش نمی آید که مرا تنها بگذارند و من در اینجا تشنه و گرسنه بمانم. در همین افکار بودم که ناگهان خانم بزرگواری، در حالیکه یک سینی محتوی خرما و آب جوش در دست داشتند، از داخل رواق زنانه بیرون آمدند و گفتند: بگیر و اینها را میل کن. پس از افطار کردن، سینی را روی میز گذاشتم. در این هنگام، زائری آمد و کفش او را گرفتم.وقتی نگاه کردم دیگر از سینی و آن خانم اثری نبود. به یاد ندارم که در عمر پنجاه ساله خود چنین آب و خرمایی خورده باشم شروع کردم به اشک ریختن، و با خود می گفتم: من گدایم، گدای معصومه سلام الله علیها شرمسار از عطای معصومه سلام الله علیها داده حق در جوار او جانم شاکرم از خدای معصومه (س)