13- حاج آقا حسین قمی
مرحوم آیت اللَّهالعظمی آقای حاج آقا حسین طباطبایی قمی اعلی اللَّه مقامه فرزند مرحوم حاج سید محمود، از علمای اعلام و رجال علمی قم در اعصار اخیر است.
پدر ایشان مرحوم حاج سید محمود از تجّار محترم قم بوده است. فرزندان او که همگی از صلحا و اخیار و اکثر آنها از علمای اعلام بودهاند، عبارتند از: حاج آقا احمد، حاج سید ابوالقاسم، حاج سید ابراهیم، حاج سید فخرالدین، آقای حاج آقا حسین اعلی اللَّه مقامهم. لیکن حاج آقا حسین از همه آنان در مقامات علم و فضل برتر و بالاتر بلکه سرآمد بسیاری از علمای عصر خود بوده است.
آن بزرگوار علوم مقدماتی را در قم فراگرفته و سپس به نجف اشرف رفته، از محضر درس مرحوم آقای سید محمد کاظم یزدی در فقه و آقای آخوند ملا محمد کاظم خراسانی در اصول و آقای حاج میرزا حسین نوری در روایه و درایه بهرهمند شده و سپس به سوی مرحوم میرزای دوم آقای حاج میرزا محمدتقی شیرازی شتافته و از محضر وی استفاده کرده، بیست و چند سال به تدریس و وظایف مقرّره سرگرم بود و مقبول عموم و مورد توجه علما و فضلا و مردم مشهد قرار داشت و بعد علیه رضاخان و حرکات ناشایست او قیام کرد، به تهران آمد و بالاخره غائله خراسان پیش آمد و منجر به تبعید ایشان به کربلا شد. ده سال در کربلا اقامت کرد تا در سال 1363 قمری به عزم زیارت حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسّلام به ایران آمد و استقبال بسیار گرم و باشکوهی در شهرهای مختلف از قصر شیرین تا قم و تهران از ایشان به عمل آمد و به مشهد رفته، یکماه توقف کرده به تهران برگشت و بار دیگر دنبال مطالب قبلی خود را گرفت و با کمک مرحوم آیت اللَّهالعظمی بروجردی و ملت مسلمان، موفق شد که کشف حجاب اجباری را بردارد و بعد به کربلا برگشت.
درباره مقامات علم و کمال و تقوای ایشان بسیار مطلب گفته شده است که در این میان مرحوم محدّث قمی اعلی اللَّه مقامه که نمونه صدق و عدالت بوده کلامی دارد که ما به همان اکتفا میکنیم. او میگوید: "از الطافی که خداوند به برکت حضرت رضا علیهالسّلام درباره من - در مشهد مقدس - کرد این بود که مرا فرود آورد در منزل السیّد الاجلّ و الکهف الاظل، العالم المحقّق و الفاضل المدقّق الورع البارع، التّقی الزّکی، ثقةالاسلام، ملاذالانام، ابی المکارم و المحاسن، حجةالاسلام و سیدنا الحاج آقا حسین قمی.
و راجع به پدر آن بزرگوار میفرماید: السیّد الحسیب الجلیل، ذی الشرف الاصیل، غرّة ناصیة العزّة و الجلال و قدوة ارباب الشرف و الکمال و الواصل الی رحمة ربّه الودود، المرحوم المغفور السیّد محمود عطّر اللَّه مرقده و نوّر مضجعه.
بعد میگویند: "و از این سیّد سعادتمند این است که فرزندانی به او عطا شد که علما و فقها و اتقیاءند."
بار دیگر به ذکر آیت اللَّه قمی میپردازند و میگویند: "از جمله فرزندان سید محمود، سیّد اجلّ یاد شده - آقای حاج آقاحسین - است؛الّذی هو من اعاظم فضلائنا المتأهّلین للثناء بکلّ جمیل عادم العدیل و فاقد الزمیل، مسلّماً تحقیقه فی الاصول، بل ماهراً فی المعقول و المنقول حسین الاسم، حسن الرسم و الاخلاق جیّد الخلق طیّب الخلق و الاعراق.
و در اینجا میگوید: من در قدسیّت ذات، دومی برای او ندیدم و در ملکات و صفات انسانی کسی را که حتی نزدیک به او باشد نیافتم. گویا وجودش سرشته به رضا و تسلیم است و به سوی خدا نیامده است، جز با قلب سلیم."
باری، زعیم بزرگ شیعه، مرحوم آیت اللَّه العظمی آقای سیّد ابوالحسن اصفهانی قدّس سره در نهم ذی الحجّة سال 1365 هجری قمری دارفانی را وداع گفت و بعد از وفات او مرجعیت مرحوم حاج آقا حسین قمی رسمی و عمومی گردید، به خصوص که از قبل مرحوم میرزا محمدتقی شیرازی مردم مشهد را در احتیاطات خود ارجاع به آن بزرگوار فرموده بود و خلاصه چند نفر از اعاظم بودند که در این هنگام در مقام مرجعیت عامه واقع شدند و دو نفر از آنان دو سید جلیل طباطبایی والامقام و بلندپایه، هردو حسین نام، یکی حاج آقا حسین بروجردی و دیگری حاج آقا حسین قمی، بیشتر در معرض قرار گرفتند؛ هرچند عدّه زیادی آقای بروجردی را بالخصوص برای مرجعیّت نام میبردند، ولی گروهی هم آقای قمی را مقدّم میدانستند و رسماً ایشان را میگفتهاند. ولی بالاخره مرجعیّت ایشان دوامی نیافت، زیرا حدود سه ماه و ده روز بعد از وفات مرحوم اصفهانی، آقای قمی هم در بیمارستان بغداد در 14 ربیعالاوّل سال 1366 هجری قمری از دنیا رفت و جنازه شریفش را از کاظمین به نجف آوردند و در صحن مقدّس در حجره مرحوم شریعت اصفهانی مدفون گردید.
آن بزرگوار از علمای کثیر الاولاد بودهاند که مشهورترین ایشان حضرت آیت اللَّه حاج آقا حسن قمی، ساکن مشهد مقدس از مراجع عالیقدر اند که یک بار در چند سال قبل توفیق زیارتشان را در رواق حرم حضرت علی بن موسی الرضا علیهالسّلام پیدا کردم.
در پایان این بحث دو مطلب که یکی مربوط به زندگی بیآلایش و سراسر صداقت و یکرنگی آن بزرگوار است و دیگری مربوط به حال احتضار ایشان میباشد را ذکر میکنیم:
1- مرحوم آیت اللَّهالعظمی آقای گلپایگانی قدّس سره فرمودند:
روزی برای صرف ناهار از مرحوم آقای حاج آقا حسین قمی و از مرحوم آقای صدر، دعوت کرده بودیم. اتفاقاً آن روز آقای صدر روزه گرفته بودند و نیامدند. آقای حاج آقا حسین قمی آمدند و ما آش پخته بودیم و ایشان میل کردند، بعد که رفتند فرستاده مرحوم آقای صدر آمد و گفت ایشان میفرمایند: یک مقداری از آن آش برای من بدهید که از بس آقای حاج آقا حسین از آش منزل شما تعریف کردند، من هم میلم کشید.
سبحان اللَّه! از این پاکی و بزرگواری و یکرنگی مرحوم آقای قمی و صفا و صمیمیت آقای صدر و دوستی این سه شخصیّت علمی با هم!!
2- آن بزرگوار در آخر عمر، دچار سرطان شده و در بیمارستان بغداد بستری گردیده و از دنیا رفتند. در روزهای واپسین عمر در حالت اغما بودند، یکی از بزرگان از قول حاضران کنار بستر ایشان نقل میکردند که: "آن بزرگوار در ساعات آخر و در همان حالات، ناگهان فرموده بودند: مرا بنشانید. حاضران خیال کردند که این سخن از عوارض حالت بیهوشی و اغمای اوست. بار دیگر به طور جدّی فرمود: مرا بنشانید که حضرت امیرالمؤمنین علیهالسّلام آمدهاند.
ایشان را نشاندند، در این حالت به حضرت امیرالمؤمنین علیهالسّلام سلام کرد و سپس خوابیده و از دنیا رفت.
14- محدّث قمی
محدّث بزرگوار، مرحوم آقای حاج شیخ عباس قمی اعلی اللَّه مقامه الشریف از ارکان علم حدیث و روایت در اعصار اخیر، بلکه خود رکن اصلی در این موضوع به شمار میرود. او در سال 1249 هجری قمری در شهرستان قم پا به دایره وجود نهاد و چون ایّام کودکی را پشت سر نهاد، شروع به تحصیل علوم دینی کرد و تا سال 1316 هجری قمری همچنان در قم سرگرم اندوختن علوم اهلبیت علیهمالسّلام بود. در آن سال به عراق رفت و در نجف به مرحوم حاج میرزا حسین نوری اعلی اللَّه مقامه متّصل شد و شدّت پیوند و رابطه بین این استاد و شاگرد پیدا شد و محدّث قمی استفاده فراوان از آن بزرگوار کرد، تا در سال 1320 هجری قمری که استادش از دنیا رفت او هم به قم مراجعت کرد و سرگرم تحقیق و تألیف شد. در سال 1332 هجری قمری به مشهد مقدس رفت و در آن ارض اقدس، ساکن گردید و به کار تألیف و تصنیف و درس اخلاق و موعظه اشتغال داشت و در مدرسه میرزا جعفر که در مجاورت بقعه مبارکه است، برای طلاب درس اخلاق میگفت. در حالاتشان نوشتهاند که: حدود هزار نفر در محضر شریف او حضور مییافتند و آن بزرگوار، نزدیک سه ساعت یکسره به افادات خود ادامه میداد و مستمعین با اقبال تامّ و توجّه کامل، سخنان او را استماع میکردند. رسم او این بود که کتاب حدیث را با خود میآورد و عین عبارت مبارک روایت را با سلسله سند آن از روی کتاب میخواند و به شرح آن میپرداخت.
چند موضوع در زندگی این مرد بزرگ بسیار قابل توجّه است:
1- استقامت و پشتکار او در زندگی. او چنان اهتمام به امر تألیف و تصنیف داشت که تمام عمر خود را وقف آن کرده بود و هیچگاه در کار خود سستی نکرد و حتی در سفرهای خود و در بین راهها هر جا اندک فرصتی پیدا میشد، او سرگرم کار خود میگردید و یکی از بزرگان گفته است:"در بیابان او را دیدم که وقتی ماشین حامل ایشان خراب شده بود و مشغول اصلاح و تعمیر آن بودند، او مشغول نوشتن بود."
2- موفّقیّت ایشان. او به راستی از موفّقترین علما و محدّثین اعصار اخیره است، زیرا در عمر شصت و پنج ساله خود علاوه بر تربیت نفوس بسیار 33 جلد کتاب ارزشمند مطبوع و چاپ شده دارد، که بعضی از آنها خود دو جلد یا سه جلد است، چنانکه کتاب گرانسنگ "سفینة البحار" دو جلد قطور است و کتاب پرارزش "الکنی و الالقاب" او سه جلد میباشد، و 17 کتاب تمام شده دارد که چاپ نشده و 11 کتاب دارد که موفق به اتمام آنها نشده و ناتمام مانده است. ضمناً کتابهای این روحانی بزرگوار از اتقان و استحکام خاصّی برخوردار است و عموم طبقات از آثار قلمی او بهرهمند و برخوردارند.
3- اخلاص او. محدّث اعلی اللَّه مقامه، به مرتبه عالی یقین و اخلاص واصل شده بود و در این موضوع، حکایتهایی نقل شده است، از جمله مطلبی که مرحوم دکتر شهابی در مقدّمه کتاب "الفوائد الرضویه محدّث قمی" نقل کرده است، هرچند که در بعضی از چاپهای آن کتاب، مقدّمه مزبور اسقاط گردیده است. در هر حال ایشان میگویند: "ماه رمضان فرا رسید، طلاب و مؤمنین از وی درخواست میکنند که در مسجد گوهرشاد اقامه نماز جماعت کنند. او هم پذیرفت و در آن مسجد حضور مییافت و اقامه جماعت میکرد و جمعیّتی انبوه در آن جماعت شرکت میکردند. یک روز پس از پایان نماز ظهر برمیخیزد و میگوید: "من نمیتوانم نماز عصر بخوانم" و بیرون میرود و دیگر به کلّی آن جماعت را ترک میکند و بعد که علّت را از او میپرسند، میگوید: در رکوع رکعت چهارم بودم که همچنان صدای "یااللَّه" و "انّ اللَّه مع الصّابرین" از اقتدا کنندگان به گوشم رسید و به ذهنم آمد که جمعیّت بسیاری در نماز شرکت کردهاند و نوعی انبساط برایم دست داد و من که اینچنین باشم، شایستگی اقامه جماعت ندارم و از این رو آن جماعت را ترک کردم.
داستان دیگری را فرزند برومند آن بزرگوار، خطیب و واعظ پاک و پرهیزگار، مرحوم آقای حاج میرزا علی آقا محدّث زاده رضوان اللَّه علیه نقل کرده است و طبق آنچه در دفتر یادداشت هایم آمده و با یک واسطه نقل کردهام این است: ایشان از پدرشان - محدّث قمی - نقل کردهاند که مرحوم کربلایی محمدرضا - پدر محدّث قمی - روزی در صحن شریف حضرت معصومه علیهاالسّلام، پای منبر مرحوم شیخ عبدالرّزاق نشسته بوده و از او احادیثی را از روی کتاب منازل الاخره میخوانده است که بسیار برای ایشان جالب بوده و تحت تأثیر مطالب و روایات آن کتاب که پیرامون قبر و قیامت است واقع میشود و نمیدانسته که کتاب منازل الاخره یکی از تألیفات فرزند خودش حاج شیخ عبّاس است و چون به خانه میآید و میبیند فرزندش محدّث قمی مشغول نوشتن است به او میگوید:... مثل آقا شیخ عبدالرّزاق هم نشدی، چه روایتهایی از کتال منازل الاخره میخواند! محدّث قمی فرمودهاند: من آمدم بگویم که این کتاب، نوشته و تألیف من است، ولی دیدم که اگر بگویم اوّلاً شاید منافات با اخلاص داشته باشد و ثانیاً ممکن است موجب شرمندگی پدرم بشود و از اظهار این موضوع خودداری کردم!
4- او شدت احترام به کتب اخبار و نیز برای علمای اعلام قائل بوده است.
مرحوم آقای حاج میرزا علی آقا فرزند آن بزرگوار نقل کردهاند که: شبی در تهران در منبر، آن حدیث را خواند که امام صادق علیهالسّلام شبانه غذا برای گروهی از مستمندان میبرد که در مکانی خوابیده بودند و شخصی که همراه حضرت بوده پرسیده است که آیا اینها از دوستان شمایند؟ حضرت فرموده: اگر از موالیان ما بودند لواسیناهم بالدقّة، در نمک طعام هم به آنان مساوات میکردیم.
و چون مرحوم مجلسی با کسر دال ضبط کرده (الدِقة) من گفتم: مجلسی اشتباه کرده و این کلمه مضموم است به معنی " نمک".
مجلس تمام شد و من به منزل رفته و استراحت کردم، همان شب در عالم رؤیا دیدم پدرم را که به من فرمود: پسرک به تو چه که مجلسی اشتباه کرده؟! او در صدر علمای اسلام است، زود برو و از او عذر بخواه! من بیدار شدم و صبر کردم تا صبح فردا رسید و فقط به مادرم گفتم: من رفتم و زود حرکت کردم و به اصفهان آمدم و سر قبر علامه مجلسی رفته و از سخن خود اعتذار جستم.
باری مرحوم محدّث قمی در اواخر عمر، مشهد را به قصد عتبات عالیات ترک کرد و در نجف اشرف مقیم شد و در شب 23 ذی الحجة سال 1359 هجری قمری از دنیا رفت و مرحوم آیت اللَّه العظمی آقای سید ابوالحسن اصفهانی قدّسسره بر او نماز خواند و در کنار استادش حاجی نوری دفن گردید.
قم / حوزه علمیه علیاکبر کریمی جهرمی