کرامات حضرت بی بی هیبت
در انفجار حرم مطهر، شش کامیون کتاب از حرم به جای نامعلومی منتقل شد.از این رو، مشخص نیست که کرامتهای حضرت قبل از آن ثبت می شد یا نه؟هنوز هم اقدام اساسی در این زمینه صورت نگرفته است. برخی کرامات ایشان سینه به سینه نقل شده است و مردم زیادی را برای طلب حاجت به بارگاه مقدس می کشاند.
قبلاً نیز از کرامت حضرت برای خورشید بانو سخن گفتیم. در اینجا به برخی دیگر از آن کرامات اشاره می کنیم. حاجی حکمت علیزاد، متولی حرم شریف، که مردی مؤمن و معتقد است، در این باره چنین می گوید: «هر کس که با ایمان به بی بی وارد این مکان مقدس شود، دست خالی بر نمی گردد».
از کرامت هایی که مشهور عام و خاص است، بچه دار شدن کسانی است که دکترها از مداوای آنها عاجز بوده اند.
نیز درباره فردی که تازگی به رحمت الهی پیوسته و از کارمندان اداره گاز بود، می گویند: وی تا 8 سالگی از نعمت تکلّم بی بهره بود و مادرش روزی او را به حرم آورد و گفت: خداوندا! تو را به احترام این خانم، فرزندم را شفا بده! هنوز 15 دقیقه نگذشته بود که فرزندش شفا گرفت.
از دیگر کرامتهای آن حضرت این است که 13 سال قبل، پس از فروپاشی کمونیسم، عده ای از سران حکومت که هنوز به کمونیسم وفادار بودند، بیم آن داشتند که در آذربایجان، جمهوری اسلامی تشکیل شود. به همین جهت، دستور دادند به آذربایجان حمله کنند. همین که تانکها به حرم مطهر رسیدند، خاموش شدند. بارها تانکها روشن شدند، به عقب برگشتند؛ ولی هنگام حرکت به سوی حرم، تا به روی مزار شریف می رسیدند، خاموش می شدند. به ناچار برگشتند تا شاید از مسیر دیگری وارد شهر شوند و جالب اینکه کسانی که این دستور را صادر کرده بودند، بعداً توسط افراد کمونیستی مجازات شدند.
حضرت بی بی هیبت، احیاگر اسلام در جمهوری آذربایجان
اغلب افرادی که از وجود دختر امام موسی کاظم علیه السلام مطلع می شوند، این سؤال به ذهنشان خطور می کند که چه حکمتی در این کار است که امامزاده ای از مدینه حرکت کند و سر از باکو در آورد وبرخی نیز به تکذیب آن یا به جستجوی سندی برای تأیید یا رد آن می پردازند. این نحوه تفکر مختص ایرانیان نیست، بلکه برخی از مردم باکو نیز به دنبال سندی برای تحقیق در این موضوع هستند. کتاب عظیم «بحار الانوار» سندی محکم بر این ادعاست.
شاید نقش مهم و اساسی وجود مزار شریف بی بی در باکو، «احیای اسلام» پس از فروپاشی کمونیسم باشد. همین برای حرکت دختری جوان به باکو، می تواند دلیلی کافی باشد. برای روشن شدن بحث، آشنایی با فرهنگ و مذهب در آذربایجان کنونی ضروری به نظر می رسد. از مرز آستارای ایران که وارد آستارای آذربایجان می شویم، تفاوت فرهنگها به وضوح قابل مشاهده است. از ایران که دور می شویم، اسلام کمرنگ می شود. شیشه های مشروب به صورت علنی در مغازه ها به فروش می رسد و در سایه حکومت چندین ساله کمونیسم، حرمت آن از بین رفته است. زنان جز تعداد انگشت شماری، بی حجاب در جامعه ظاهر می شوند.
علاوه بر فقر فرهنگی، فقر اقتصادی نیز با وجود تعداد زیاد چاه های نفت در آنجا حاکم است. آنچه بسیار دردناک است، فقر مذهبی و مظلومیت اسلام است.
شاید بتوان گفت که تنها یک در صد زنان با روسری در جامعه حضور پیدا می کنند و در مقابل، بدحجابی در جامعه بیداد می کند؛ اما این به معنای بی اعتقادی مطلق مردم نیست؛ یعنی با تمام آنچه که در ظاهر اغلب مردم مشاهده می شود، اسلام و مظاهر آن در حرم مطهر و مساجد کاملاً نمایان است. وقتی پای درد دل زائران بی بی یا جوانانی که در مساجد در کنار هم جمع شده و به خواندن قرآن مشغول اند، می نشینی، از واقعیت بزرگ و بسیار دردناک پرده بر می دارد. زنان وقتی وارد حرم مطهر و یا مساجد و اماکن مقدس می شوند، روسری بر سر می کنند و به زیارت حضرت مشغول می شوند و مبالغی را نیز به عنوان نذری به حرم می دهند.
آنان در کلاسهای قرآنی که توسط «جمهوری اسلامی ایران» در آنجا تشکیل می شود، شرکت می کنند و قرائت قرآن را یاد می گیرند. علی رغم اینکه خط نگارش آنها لاتین است و زبانشان آذری، زبان عربی و خط آن را افراد زیادی فرا گرفته اند و خدای تعالی را بر این نعمت بزرگ شاکرند.
تعداد زیادی از مردم که در ظاهر پای بند شعایر اسلامی نیستند، از ابتدای سن بلوغ، نماز خوانده و روزه گرفته اند. با چند نفر از آنها مصاحبه کردیم. آنان می گویند که ما مجبور به ترک حجاب بودیم و شرایط حاکم در جامعه از همان ابتدا ما را چنین به بار آورده است و قبح بی حجابی را از بین برده اند. امیدواریم به خواست الهی، حجاب مردم به تدریج بهتر شود.
در گمرک آذربایجان با زنی آشنا شدیم که قصد تشرف به حرم امام رضا علیه السلام را داشت، اما به خاطر اشکالاتی که در پاسپورت وی بود، مأموران گمرک از رفتن وی ممانعت کردند. این زن که اصلاً ظاهری اسلامی نداشت، عشق امام رضا علیه السلام در التماس هایش کاملاً مشهود بود و به خود حضرت متوسل می شد تا شاید موافقت کنند و وی توفیق زیارت پیدا کند. موارد مشابه اینها فراوان دیده می شود و اعتقاد درونی مردم به اسلام چیزی بالاتر از ظاهر آنهاست.
منشأ این همه ظلم به اسلام و مسلمین را باید در چند سال قبل که کمونیسم بر اتحاد جماهیر شوروی حاکمیت داشت، جستجو کرد؛ همان زمان که درِ مساجد بسته شد و بعضی از آنها انبار کالا گردید و سالها کسی از تلویزیون، رادیو، مساجد و... صدای اذان را نشنید و با عالمان دینی به تندی رفتار شد و خفقان مطلق حاکم گردید و خط و زبان مسلمین به تدریج به فراموشی سپرده شد.
مردم در حصار کمونیسم به دین و احکام دینی خود دست رسی نداشتند، اما آن مقداری را که از پدران خود آموخته بودند، حفظ کردند. با این حال، عده زیادی هم تحت تأثیر شرایط حاکم، اسلام را به دست فراموشی سپردند؛ به نحوی که برخی از آنان از ساده ترین مسایل اسلام بی اطلاع هستند.
به فرموده حضرت امام خمینی(ره) «وقتی از گلدسته های مساجد جمهوریهای شوروی سابق، پس از هفتاد سال بانگ «الله اکبر» به گوش رسید، تمام طرفداران اسلام ناب محمدی صلی الله علیه و آله را از شوق به گریه انداخت».
اکنون به یاری خداوند و با تجدید بنای حرم مطهر و بازگشایی مساجد، جوانان زیادی به سوی اسلام ناب محمدی، شتافته اند؛ جوانانی که با استواری هر چه تمام تر در این راه قدم گذاشته اند که هر انسان معتقدی اگر مدت کوتاهی با آنها هم صحبت شود، بدیهی است که از چنین ایمان محکمی به وجد می آید.
پس از فروپاشی کمونیسم، وقت اذان، از تمام مساجد و حرم مطهر صدای اذان به گوش می رسد و حتی در ابتدای افتتاح حرم، به مدت یک سال از یکی از مناره ها که به نام حیدر علی اف ساخته شد، صدای اذان از طریق شبکه رادیویی پخش می شد و از بعضی کشورها از جمله مصر پیام تبریک ارسال شد؛ اما متأسفانه پس از گذشت یک سال، از این کار ممانعت به عمل آمد.
به هر صورت، همین که از مساجد و حرم اذان پخش می شود و درسهای دینی برگزار می شود و حتی زبان عربی تدریس می شود، جای شکر دارد و همه اینها از وجود حرم مطهر و مساجد است.
سبب ترک ازدواج دختران موسی بن جعفر علیه السلام
نویسنده: سید عباس رفیعی پور علویجه
آنچه مورخان ثبت کرده اند، دلالت دارد بر اینکه هیچ کدام از دختران حضرت موسی بن جعفر علیه السلام ازدواج نکردند. در این خصوص مورخان اقوال مختلفی را ثبت کرده اند.
احمد بن ابی یعقوب (معروف به ابن واضح یعقوبی) متوفای حدود 292 ه.ق. در کتاب «تاریخ یعقوبی» که قدیمی ترین کتاب تاریخی است و مؤلف این اثر یکی از مورخین پیشتاز شیعی می باشد، در این مورد چنین نقل کرده است:
«موسی [بن ] جعفر وصیت کرد که دخترانش شوهر نکنند و هیچ یک از آنان شوهر نکرد، مگر «ام سلمه» که در مصر به ازدواج قاسم پسر محمد پسر جعفر پسر محمد علیه السلام درآمد و در این باره میان قاسم و خویشانش جریان سختی پیش آمد تا آنجا که قاسم قسم خورد که جامه از وی دور نکرده و جز آنکه او را به حج برد، منظوری نداشته است».
بدون شک نظر یعقوبی به چند دلیل صحیح نیست:
1. چنین توصیه ای، بر خلاف این سخن حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله است که فرموده است:
«اَلنِّکاحُ سُنَّتی فَمَنْ رَغَبَ عَنْ سُنّتی فَلَیْسَ مِنّی»
2. بر خلاف سیره امامان معصوم و اهل بیت عصمت و طهارت: است؛ چرا که پیشوایان دین که خود مشوّق پیروانشان به امر ازدواج بودند، امکان ندارد به چنین کاری وصیت کنند و فرزندانشان را از تشکیل خانواده باز دارند.
3. وصیت امام هفتم به فرزندش امام رضا علیه السلام موجود است و از گزند حوادث در امان مانده و در کتب روایی به ویژه اصول کافی - که مورد تأیید امام زمان علیه السلام می باشد - مندرج گردیده است. توضیح این وصیت در پی خواهد آمد.
4. احتمال دارد یعقوبی قسمتی از وصیت امام هفتم را که فرموده است:«لا یُزَوِّجُ بَناتی اَحَدٌ»
را آورده و تقطیع کرده است.
اما مرحوم محمد بن یعقوب کلینی، متوفای 329ه.ق. در اصول کافی وصیت کامل امام موسی بن جعفر علیهما السلام به فرزندش امام رضا علیه السلام را متذکر شده است. البته امام هفتم سه وصیت نامه کوتاه، متوسط و مفصل دارد
که در وصیت نامه مفصل خطاب به هشام بن حکم، نکات تربیتی، اخلاقی و اجتماعی را بیان کرده و در پایان جنود عقل و جهل را برشمرده و فقط در این وصیت نامه است که به صراحت در خصوص ازدواج دخترانش به امام هشتم اشاره کرده و آنان را به تبعیت از وی فرمان داده است.
و در وصیت نامه کوتاه، به فرزندانش وصیت می کند که اگر کسی به شما سخن ناخوشایندی گفت و سپس عذرخواهی کرد، عذرش را بپذیرید.(4) و در بخشی از وصیت نامه مفصل چنین مرقوم شده است:
«.. وَ اِنّی قَدْ اَوْصَیْتُ إلی عَلِیٍّ وَ بَنِیَّ بَعْدُ مَعَهُ إنْ شاءَ وَ آنَسَ مِنْهُم رُشْداً وَ اَحَبَّ أنْ یُقِّرَهُمْ فَذاکَ لَهُ وَ إنْ کَرِهَهُمْ وَ اَحَبَّ أنْ یُخْرِجَهُمْ فَذاکَ لَهُ وَلا أمرَ لَهُمْ مَعَهُ وَ أوْصَیْتُ اِلَیْهِ بِصَدَقاتی وَ أموالی وَ مَوالیَّ وَ صِبْیانی الَّذینَ خَلَّفْتُ وَ وُلْدی إلی إبراهیمَ وَ العَبّاسِ وَ قاسِمٍ وَ إسماعیلَ وَ اَحْمَدَ وَ اُمّ اَحْمَدَ وَ إلی عَلّیٍّ اَمْرُ نِسائی دُونَهُمْ، وَ ثُلُثَ صَدَقةِ اَبی وَ ثُلثی یَضَعُهُ حَیْثُ یَری، وَ یَجْعَلُ فیهِ ما یَجْعَلُ ذوالمالِ فی مالِهِ، فَإنْ أحَبَّ أنْ یَبیعَ أوْ یَهَبَ أوْ یَنْحَلَ أوْ یَتَصَدَّقَ بِها عَلی مَن سَمَّیْتُ لَهُ وَعَلی غَیرِ مَنْ سَمَّیْتُ فَذاکَ لَهُ وَ هُوَ أنَا فی وَصِیَّتی فی مالی وَ فی اَهْلی وَ وُلدی وَ إنْ یَری أنْ یُقِرَّ إِخوَتَهُ الّذین سَمّیتُهُمْ فی کِتابی هذا أقَرَّهُمْ، وَ اِنْ کَرِهَ فَلَهُ أنْ یُخرِجَهُمْ غَیْرَ مُثَرَّبٍ عَلَیْهِ وَلا مَرْدُودٍ... وَ اِن أرادَ رَجلٌ مِنهُمْ أنْ یُزوّجَ أختَهُ فَلَیْسَ لَهُ أنْ یُزَوِجُها اِلاّ بِإذْنِهِ وَ أمْرِهِ... وَلا یُزَوجُ بَناتی أحَدٌ مِنْإخوَتِهِنَّ مِنْ اُمَّهاتِهِنَّ وَلا سُلطانٌ وَلا عَمٌّ اِلاّ بِرَأیِهِ وَ مَشْوَرَتِهِ. فَإنْ فَعَلوا غَیْرَ ذلِکَ فَقَد خالَفوا اللهَ تَعالی وَ رَسُولَهُ صلی الله علیه و آله وَ جاهَدوهُ فی مُلْکِهِ. وَ هُوَ اَعْرَفُ بِمَناکِحِ قَوْمِهِ، فَاِنْ اَرادَ أنْ یُزّوجَ زَوّجَ، وَ اِنْ اَرادَ أنْ یَتْرُکَ تَرَکَ».
امام هفتم علیه السلام در این وصیت نامه پس از آنکه فرزندان خود را به پیروی از فرزندش علی بن موسی علیهما السلام فرا می خواند، می فرماید:
«... هر کدام از آنها اگر بخواهند خواهرشان را به ازدواج فردی در آورند، بدون اجازه و دستور امام رضا علیه السلام حق ندارند چنین کاری را انجام دهند؛ زیرا او به مصالح منسوبین و بستگان خود در امر تزویج آنها آگاه تر است... و هیچ یک از دخترانم را نباید برادران مادری، سلاطین و یا عموهایشان شوهر دهند، مگر با نظر و مشورت علی بن موسی الرضا علیهما السلام اگر بدون اجازه او اقدام به چنین کاری کنند، با خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله مخالفت کرده اند و در سلطنت خدا منازعه نموده اند؛ زیرا او [امام رضا علیه السلام] در خصوص ازدواج آنها داناتر است. پس هر کدام را او تزویج کند، اطاعت کند و هر که را او تزویج نکند، اطاعت کند».
این وصیت نامه در منابع دیگر، مثل: «عیون اخبار الرضا علیه السلام» ج 1، ص 28؛ «بحارالانوار» ج 48، ص 276 و ج 49، ص 224؛ «عوالم العلوم» ج 21، ص 475 نیز آمده است که راه شبهات و شکوک را مسدود می کند.
امام کاظم علیه السلام در این وصیت نامه با قاطعیت، وصی و جانشین خود امام رضا علیه السلام را به فرزندانش معرفی می کند و او را چراغ راه آنان می داند و در این خصوص اختیار تام به امام رضا علیه السلام می دهد. حتی در امر ازدواج آنان، تبعیت از امام هشتم را لازم می داند و عموهای آنان و یا زمام داران را اجازه نمی دهد در سرنوشت فرزندانش دخالت کنند و حجت را بر آنان تمام می کند.
هم کفو
آیا این نظر صحیح است که دختران موسی بن جعفر علیهما السلام مانند حضرت زهرا علیها السلام هم کفو نداشتند؟
برخی از بزرگان و صاحب نظران بر این باورند که با توجه به اینکه دختران موسی بن جعفر علیه السلام در نهایت وجاهت و کمال بودند، معادلی از مردان برای آنان پیدا نمی شد! با استدلال به اینکه حتی اگر حضرت علی علیه السلام نبود، هم کفوی برای حضرت زهرا علیها السلام نبود.
اولاً، بحث هم کفو بودن حضرت زهرا علیها السلام با آنچه درباره فرزندان موسی بن جعفر علیه السلام گفته می شود، فرق می کند؛ چرا که در عصر امام هفتم علیه السلام جوانان برومند و فرهیخته ای از فرزندان امام حسن مجتبی علیه السلام و از تبار امام حسین علیه السلام بودند که شایستگی هم سنگ بودن با دختران موسی بن جعفر علیه السلام را داشتند.
ثانیاً، مورخین در کتب تاریخی خود حتی به یک مورد اشاره نکرده اند که سیره ائمه علیهم السلام بر این بوده باشد که دختران خود را به سبب نبودن هم کفو به خانه بخت نفرستاده باشند و از تزویج ممانعت کرده باشند؛ چرا که آنان مؤمنین و مؤمنات را «کفو» یکدیگر می دانستند و به پیروان و دوستان خود می فرمودند: اگر تقوا و دین جوانی را تأیید کردید، دختران خود را به همسری آنان درآورید.
ثالثاً، خفقان حاکم از ناحیه هارون الرشید، به کسی جرأت نمی داد که برای ازدواج با دختران موسی بن جعفر علیه السلام به منزل حضرت رفت و آمد کنند.
شیخ عباس قمی در کتاب «منتهی الآمال» آورده است:
«چنین رسیده که رضائیه دختران خود را به شوهر نمی دادند؛ زیرا کسی را که همسر و هم کفو ایشان باشد، نمی یافتند و حضرت موسی بن جعفر علیه السلام را بیست و یک دختر بوده است که هیچ یک شوهر نکرده اند. و این مطلب در میان دختران ایشان عادت شده و محمد بن علی الرضا علیه السلام (امام جواد) به شهر مدینه ده دیه [روستا] وقف کرده است بر دختران و خواهران خود که شوهر نکرده اند و از ارتفاعات آن روستاها نصیب و قسط رضائیه که به قم ساکن بوده اند، از مدینه جهت ایشان می آوردند».
مرحوم محدث قمی این مطالب را از «تاریخ قم»، تألیف حسن بن محمد بن حسن قمی نقل کرده است که دارای ابهام بوده و مؤلف این کتاب مدرکی و سندی دال بر اینکه چرا سادات رضائیه (منسوب به امام رضا علیه السلام) دختران خود را به شوهر نمی دادند، ارائه نکرده است.
برخی از اقوال مطرح درباره سبب عدم ازدواج دختران موسی بن جعفر علیه السلام نیز این بوده است که اوضاع سیاسی زمان امام کاظم علیه السلام چنان دچار خفقان بوده که افرادی که تصمیم به ازدواج با صبیه های آن حضرت را می گرفتند، بلافاصله از ناحیه مأموران هارون الرشید مصدوم و یا مسموم می شدند و کسی جرأت نمی کرد که قدم جلو بگذارد.
دلیل ترک ازدواج حضرت معصومه علیها السلام
قبلاً اشاره شد که هیچ کدام از دختران موسی بن جعفر علیه السلام ازدواج نکرده اند. در اینجا این پرسش مطرح می شود که سنت ازدواج از مستحبات مؤکد اسلامی است و آخرین پیام آور وحی در این خصوص فرموده است:
«ما بُنِیَ فِی الاسلام بِناء اَحَبُّ اِلَی اللهِ عَزَّوَجَلَّ وَ اَعَزُّ مَنِ التزویج
؛
در اسلام، بنایی محبوب تر در نزد خدای عزوجل و عزیزتر از بنای ازدواج برپا نشده است».
در عصر امام پنجم دوشیزه ای برای کسب فضیلت حاضر به تزویج نبود. به امام باقر علیه السلام خبر رسید. حضرت به او فرمود: «اگر در ترک ازدواج فضیلتی بود، حضرت زهرا علیها السلام شایسته تر از تو بود که به سبب کسب فضایل اخلاقی ازدواج نکند؛ زیرا هیچ بانویی در رسیدن به کمالات معنوی بر فاطمه علیها السلام سبقت نگرفته است».