دانستنیهای خانواده سبز

دانستنیهای خانواده سبز0%

دانستنیهای خانواده سبز نویسنده:
گروه: کتابخانه زن و خانواده

دانستنیهای خانواده سبز

نویسنده: مهدی واعظ موسوی
گروه:

مشاهدات: 8572
دانلود: 3298

توضیحات:

جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 22 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 8572 / دانلود: 3298
اندازه اندازه اندازه
دانستنیهای خانواده سبز

دانستنیهای خانواده سبز

نویسنده:
فارسی

نام کتاب: خانواده سبز

نویسنده:مهدی واعظ موسوی

سبز یعنی چه ؟ !

در لغت نامه ی بزرگ دهخدا می خوانیم :

سبز یعنی : هر چیزی که رنگ آن مانند رنگ برگ های درخت در فصل بهار باشد !

رنگی میان سیاهی و زردی !

چون سیاه را با زرد درآمیزنند سبز گردد !

سبز یعنی شاد و خرّم !

سبز یعنی بالنده !

سبز یعنی پویا !

سبز یعنی با نشاط !

خانواده ی سبز یعنی چه ؟ !

یعنی :

خانواده ای که در آن خودخواهی دیده نمی شود !

خانواده ای که در آن منحنی توقعات و انتظارات به صفر میل می کند !

بزرگواری و گذشت موج می زند !

دریادلی درس اول آن است !

بخل و تنگ نظری در آن راه ندارد !

بی تفاوتی رخت بربسته است !

مهرورزی جایی برای قهر نگذاشته است !

« دوستت دارم » زیاد شنیده می شود !

« کفاف » جای « رفاه » نشسته است !

« خشم » در دریای وجود اعضای آن غرق می شود !

منّت گذاشته نمی شود !

آیا نمی خواهی خانواده ی سبزی داشته باشی ؟ !

اگر خواستار چنین خانواده ای هستیم باید :

از خود شروع کنیم !

درک درستی از دیگران داشته باشیم !

بزرگوار باشیم !

خوبی های خود را نسبت به دیگران نادیده بگیریم !

آیا می دانید که

گرمای خانه از آتش مهر است و سردی و افسردگی از خودخواهی ، خودمحوری و « خودشیفتگی » ؟ !

کودکان در هفت سال اول زندگی ، خودشیفته اند یعنی : جادة زندگی را یک طرفه می بینند که فقط خود می توانند برانند و برای دیگران حق « ابراز وجود » و « بیان خویشتن » نمی شناسند ! اما وقتی بزرگ شدند باید دانسته باشند که جادة زندگی دوطرفه است و برای دیگران نیز فرصت ابراز وجود و بیان خویشتن هست اما گویا برخی آدم ها در بزرگسالی نیز کودکانی خودشیفته اند ! در سیر رشد منطقی تربیت ، کودکان به تدریج « اجتماعی شدن » را می آموزند تا وقتی بزرگ شدند بزرگواری ، درک متقابل ، مهارت هم حسی و همدلی را نیز فرا گرفته باشند .

در این نوشتار بر آنیم تا به همراه شما خانه ای نو بسازیم و از این رهگذر جامعه ای سالم را تجربه کنیم :

انقلاب صنعتی و فروپاشی خانواده

« ویل دورانت » در کتاب خواندنی و جذابش « لذات فلسفه » بر آن است که انقلاب صنعتی موجب شد زن نیز صنعتی شود ! چرخ و پَر کارخانه ها تازه به کار افتاده بود و کارفرمایان سودمحور زنان را کارگران ارزان تری یافتند و آنان را بر مردان سرکش گران قیمت ترجیح دادند ! کارفرمایان در اندیشة سود و زیان خود بودند و خاطر خود را با اخلاق و ارزش ها آشفته نمی ساختند ! ! کسانی که ناآگاهانه « خانه براندازی » کردند کارخانه داران قرن نوزدهم انگلستان بودند !

او به طعنه می گوید : نخستین قدم برای آزادی مادربزرگ های ما قانون 1882 بود ! به موجب این قانون زنان بریتانیای کبیر از امتیاز بی سابقه ای برخوردار شدند و آن این که : پولی را که به دست می آوردند حق داشتند برای خود نگه دارند ! این قانون عالی اخلاقی و مسیحی را کارخانه داران مجلس عوام وضع کردند تا بتوانند زنان انگلستان را به کارخانه ها بکشانند !

یعنی : غرب پُر مدعا تا 126 سال پیش هنوز مالکیت زن را محترم نمی شمرد ، در حالی که اسلام 1400 سال پیش مالکیت خانم ها را با همه قدرت تثبیت کرد !

این قانون که در واقع حیله ای برای هیجانی کردن خانم ها و استفاده از نیروی کار آنان بود موجب شد که خانم ها بندگی و جان کندن در مغازه و کارخانه را بر آرامش خانه ترجیح دهند ! گویا بیرون رفتن زن از خانه و پیدا کردن کار در کارخانه به او آبرو و اعتبار می بخشید ! او نخستین مزد خود را با همان غرور و خوشحالی گرفت که پسران فراری از مدرسه می خواهند با یک کار صنعتی و سیگار روز تعطیل ، مردی خود را ثابت کنند ! زن این بردگی جدید و لوکس را با وجد و شادی پذیرفت ؛ شادی کسی که سرانجام کاری پیدا کرده و خود را به نحوی سرگرم ساخته است ! چون خانه خالی شد ، مردان و زنان آن را ترک گفتند و روی به آن خانه های زنبوری که آپارتمانش می نامند نهادند ! تمام روز و عصر خود را در غوغا و جنجال کوچه و خیابان گذراندند ! رسم و عادتی که از ده هزار سال بر جای مانده بود در یک نسل از میان رفت ! دانشمندان علوم اجتماعی و روان شناسان اجتماعی به ما یاد داده بودند که تغییر عادات و رسوم و اخلاق تدریجی و نامحسوس است ؛ اما یکی از بزرگ ترین تغییرات در تاریخ تمدن بشر در روزگار ما و جلو چشم ما در فاصله کودکی و بلوغ یک انسان اتفاق افتاد ! نویسندگان ، خطبا و سیاست مداران مردم را برحذر می داشتندکه مبادا سوسیالیست ها خانه را ویران کنند ، اما در برابر چشمشان انقلاب صنعتی خانه براندازی کرد ! کودکانی که در مزارع مایه شادی و کمک بودند در شهرهای پرجمعیت و آپارتمان های تنگ ، افزون بر این که گران تمام می شوند ، جلو دست و پا را هم می گیرند ! ماشین ها کارخانه ها را آوردند ، کارخانه ها شهرهای جدیدی ساختند ، شهرها دموکراسی ، سوسیالیسم و منع آبستنی را آوردند ! هیچ کس چنین نمی خواست ، اندرز علمای دین و بزرگان نیز نمی توانست جلو این جریان را بگیرد ؛ بایستی تاریخ صد سال اخیر اروپا و آمریکا را عوض کرد تا این جریان پیش نیاید ؛ ولی تاریخ هم مانند انرژی برگشت پذیر نیست ! مادر بودن امری عادی بشمار نیامد و کاری خطرناک جلوه کرد ! زن جدید به علت اشتغال در کارخانه و کار نکردن در خانه از نظر جسمانی ضعیف تر از پیشینیان خودگردید ! حس زیباشناسی فرومایة مردِِ جدید نیز کار را بدترکرد ، زیرا مرد امروزی تن باریک و لاغر را پسندید ؛ زیرا زیبایی را با جاذبه ی زودگذر جنسی سنجید و نه با سلامت و قدرت بنیه که نشانة مادری است ! زنان بیش از پیش از به دنیا آوردن کودکان ، ناتوان شدند و تا توانستند از مادر شدن گریزان ، و آن را به کم ترین حد ممکن رساندند ! شوهران شان نیز تا حد زیادی با آنان همراه شدند و ندانستند که خرج کودکان کم تر از خرج میخانه ها و عیّاشی هاست ! زن فارغ از حال بچه و فارغ از آن آخرین وظیفه ای که می بایست خانه را محیطی پر معنی و قابل تحمل کند روی به اداره و کارخانه نهاد ؛ مغرورانه در مغازه در کنار مرد ایستاد و مثل او کارکرد ، مثل او فکرکرد و سخن گفت ؛ میزان بیشتری از این آزادی را از راه تقلید به دست آورد ؛ مانند مرد سیگار کشید ، مانند او شلوار پوشید ، موی سرش را مثل او اصلاح کرد ، در بی اعتنایی به مقدسات و در الحاد به رفتار او گرایید ! همانندی روزانه ، مردان را زنانه و زنان را مردانه ساخت ! مشاغل همسان ، محیط یکسان و خواسته های یکسان ، هر دو جنس را تقریبا به یک شکل درآورد ! پس از یک نسل لازم است برای تمیز مرد از زن بر هر یک ورقه ای بچسبانند تا از پیشامدهای ناگوار جلوگیری شود ، تازه باز هم نمی توان امیدوار بود ! شهرتازه به لزوم فرزندان اعتقادی ندارد ، به همین جهت زنان را به فحشا وامی دارد تا خود را با مادری آلوده نکنند ! !

ویل دورانت نتیجه می گیرد و می گوید :

پس آزادی زن نتیجه ی پیشرفت های اقتصادی است و خود او درآن دخالتی ندارد ! زن با نرمشی حیرت آور و انعطافی دور از انتظار خود را با صنعت سازگارکرد !

او می گوید : اگر مزیت دختری در دانش و اندیشه ی او باشد نه در ناز و دل انگیزی طبیعی و زرنگی نیمه آگاهش ، در این صورت در پیدا کردن شوهر چندان کامیاب نخواهد بود ؛ زیرا به جایی قدم نهاده است که مردان از قرن ها پیش برای خود قرق کرده اند !

او می گوید : شصت درصد زنان دانشگاه بی شوهر می مانند ! یک دختر زرنگ تا خیلی دیر نشده است باید برتری ذهنی خود را پنهان کند ! زن امروزی مانند مادر بزرگِ خانه دار یا کشاورز خود سالم به نظر نمی رسد ؛ رنگش پریده است و دوران بارداری و وضع حمل ، که در نظر زن دهاتی کوچک و حقیر است ، در او با رنج و بیچارگی دایمی همراه است ! مردان نیز چنین هستند ، آن ها نیز پس از آن که مزارع را ترک گفتند قدرت بنیة خود را از دست دادند ! ذهن امروزی آگاه تر و هشیارتر است ؛ ابزار پیچیده را با اطمینان و آرامش به کار می برد ، اما جسم مردان امروزی تاب آن رنج ها و فشارها را که در روزگار گذشته جزء امور عادی روزانه بود ندارد !

او می گوید : دامن های کوتاه برای همه ی جهانیان به جز خیاطان نعمتی است و تنها عیب شان این است که قدرت تخیل مردان را ضعیف تر می کند ! شاید اگر مردان قوه ی تخیل نداشته باشند زنان نیز چندان زیبا نباشند ! دختر نوین می خواهد روح و جسم خود را بیش از پیش نمایان سازد ؛ این کار حواس را موقتا به خود جلب می کند اما به سختی ممکن است روح و روان مرد را نیز جلب کند ! مردِ پخته ، امتناع و خود داری ظریفانه ی زن را دوست می دارد ! نمی خواهیم به زنانی که در خانه و مغازه برای زندگی انسان و در راه تولید کالا برای انسان کار می کنند توهین شود ! اگر زنی شایسته ی توهین باشد آن است که زیبایی خود را در معرض تجارت می گذارد ؛ برای تفنن و اسراف در عشق به سوداگری می پردازد و سراسر روز را به پیرایش و آرایش سر و صورت ، پیچ دادن مو و پوشیدن لباس می گذراند ؛ شب ها را در تفریح و پرسه زنی به صبح می رساند ! در سراسر زندگانی رنگارنگ امروزی هیچ چیزی از بی کاریِ سنگین قیمت این گونه زنان زننده تر نیست ؛ آن ها یا بچه ندارند یا اگر هم داشته باشند ، بیش از یکی دو تا ندارند اما محتاج خدمة زیاد هستند ، کاری ندارند اما احتیاجات شان بی پایان است ؛ تخصص شان در فن انجام ندادن کار است ! مرد ناگزیر است که جان بکند و اعصاب بفرساید و با تلخی دریابد که جز دستیار و کارپرداز خانم چیز دیگری نیست ! اگر زنان امروز بیشتر از پیش در انتظار خواستگار می مانند تقصیر این زنان طفیلی است ! در چنین وضعی ازدواج در نظر مرد عزبِ خرده بین ، غرض و مقصود یک مرد پخته را تامین نمی کند ، و به منزلة تسلیم در برابر زن است !

با چه کسی ازدواج کنیم ؟

« آقای واعظ موسوی ! من در ازدواج تنها شرطم ایمان طرف مقابل بود اما امروز متوجه شدم که اشتباه کرده ام ! »

این سخن را بارها در مشاوره ها شنیده ام ! به راستی مگر ایمان تأمین کننده ی خوشبختی در ازدواج نیست ؟

ایمان شرط لازم است اما کافی نیست ! ایمان بدون داشتن اصالت خانوادگی و بدون داشتن شخصیتی سالم و باثبات چگونه می تواند خوشبختی آورد ؟ ! جالب تر آن که در آموزه های پیشوایان پاک می خوانیم :

کسی که از شخصیت سالم و با ثباتی برخوردار نیست دین ندارد !

لا دِینَ لِمَنْ لَا مُرُوَّةَ لَهُ !

شهید مطهری ( ع ) می فرماید : ایمان جای علم را نمی گیرد و علم هم جای ایمان را ! هر کدام کارکرد و آثار خودش را دارد !

بنا بر این نباید به صرف ایمان شخص از دقت در حالات دیگرش غفلت کنیم !

سوال

آیا بالا بودن سطح تحصیلات می تواند ملاک ازدواج موفق باشد ؟

« آقای واعظ موسوی کاش همسرِ یک بی سواد عاقل و با معرفت بودم اما همسر این تحصیل کرده نبودم که از معرفت ، احساس و عقل بویی هم نبرده ! »

این جملات را هم بارها از آقایان و خانم ها در مشاوره شنیده ام ! جالب این که از دختران و پسران بسیاری وقتی می پرسم برای انتخاب همسر چه معیارهایی دارند ؟ می گویند : « تحصیل کرده باشه ! »

به راستی اگر بالا بودن سطح تحصیلات می تواند ملاک خوشبختی باشد پس چرا بسیاری از کسانی که همسرانِ تحصیل کرده دارند از زندگی خود احساس رضایت ندارند ؟ !

به نظر من بالا بودن میزان تحصیلات نمی تواند معیاری برای یک ازدواج موفق باشد ! بلکه بالا بودن سطح خردورزی و تعقل ملاک خوشبختی در ازدواج است ! چه بسیار کم سوادانی که عاقلانه تصمیم می گیرند ، خردورزانه حرف می زنند ، عاقلانه سکوت می کنند ، خردورزانه تحمل و صبوری می کنند ، از مهارت حل مسئله برخوردارند ، عاقلانه عفو و گذشت می کنند ، از هوش هیجانی و عاطفی بالایی بهره مند هستند ، به مهارت کنترل هیجان ها و استرس آراسته اند ، خردورزانه از بحث های جنجالی و هیجانی پرهیز می کنند ، عاقلانه زندگی خود و همسرشان را مدیریت کرده و با هنر ارتباط مؤثر از مهارت سازگاری به خوبی بهره می جویند !

تحصیلات بالا به شرط آن که حجاب و پرده ای بر فهم ، درک و خِرد نباشد و مواد لازم برای فهم و تعقل بیشتر را فراهم سازد خوب است ، و الا بر نادانی ، کبر و لجاجت انسان می افزاید !

چگونه می توان به میزان عقل و خِرد دیگران و به طور کلی به شخصیت سالم و باثبات آنان پی بُرد ؟

خیلی از دختران و پسران می پرسند : چگونه بفهمیم خواستگار و یا دختر مورد نظر ما عاقل است و از شخصیت سالم و با ثباتی برخوردار است ؟

نخست باید بدانیم که خردورزی و عقل نسبی است ، و هر کسی درصدی از عقل و خرد را داراست و نیز درصدی از نادانی را در خود دارد ، که در آموزه های دینی کارکردها و رفتارهایی که از شخص عاقل و با شخصیت ، و نیز رفتارهایی که از نادان و بی شخصیت سر می زند به روشنی بیان شده است که تحت عنوان « روانشناسی شخصیت سالم » در پی می آوریم .

شما می توانید با مصاحبه و تحقیق پیرامون شخص مورد نظر به سطح سلامت شخصیت او پی ببرید .

توصیه می کنم حتما در شناسایی افراد از آدم های پُخته ای که سرد و گرم زندگی را چشیده اند و در خشت خام چیزی می بینند که ما در آینه نمی بینیم استفاده کنید و به نگاه تیز بین آنان اهمیت دهید !

روانشناسی شخصیت سالم

خوش برخورد است ولی زبان باز نیست :

مُجامَلَةُ النّاسِ ثُلثُ العَقلِ ! أخافُ علَیکُم کُلَّ عالِمِ اللِّسانِ ، یقولُ ما تَعرِفونَ و یَفعَلُ ما تُنکِرونَ !

قانع و از زندگی راضی است از این رو تعریف خوبی از زندگی دارد :

اعلمْ أنَّ مُروَّةَ القَناعَةِ و الرِّضا أکثرُ مِن مُرُوّةِ الإعطاءِ !

همّتش بلند است :

قَدرُ الرَّجُل علی قَدرِ هِمَّتِهِ !

به مال دیگران طمع ندارد :

الطَّمَعُ مِفتاحٌ لِلذُّلِّ ، و اختِلاسُ العَقلِ ، و اختِلاقُ المُرُوّاتِ !

دوست دارد از راه حلال مالی گرد آورد تا به وسیله آن آبرویش را نگه دارد و بدهکاریش را بپردازد و صله رحم به جا آورد :

لا خَیرَ فیمَن لا یُحِبُّ جَمعَ المالِ مِن حَلالٍ ، یَکُفُّ بهِ وَجهَهُ و یَقضی بهِ دَینَهُ و یَصِلُ بهِ رَحِمَهُ !

سرمایه را به کار می اندازد و از مال به خوبی بهره برداری می کند :

اِستِثمارُ المالِ تَمامُ المُرُوَّةِ !

آزمند و حریص نیست :

الحِرصُ یُزْری بالمُرُوَّةِ !

اهل درگیری نیست :

مَن لاحَی الرِّجالَ سَقَطَت مُروءَتُهُ وذَهَبَت کَرامَتُهُ !

به خوردن خیلی اهتمام ندارد :

مَن کانَت هِمَّتُهُ أکلَهُ کانَت قِیمَتُهُ ما أکَلَهُ !

در برآوردن خواسته ی حلال خود تا آن جا که به شخصیتش لطمه ای نزند و به اسراف نیانجامد پیش می رود :

إجعَلوا لِأنفُسِکُم حظّاً مِن الدنیا بِإعطائها ما تَشتَهی مِن الحلالِ و ما لا یَثلِمُ المُروّةَ و ما لا سَرَفَ فیهِ !

اندازه ی خود را می شناسد :

أن یَقِفَ الإنسانُ عند حَدِّه و لا یَتَعدّی قَدْرَهُ ! هَلَکَ امْرَؤٌ لَم یَعرِفْ قَدرَهُ !

از دانش بیشتری برخوردار است :

أکثَرُ النّاسِ قیمَةً أکثَرُهُم عِلماً ، و أقَلُّ النّاسِ قیمَةً أقَلُّهُم عِلماً !

از شناخت خوبی بهره مند است :

قیمَةُ کُلِّ امرِئٍ و قَدرُهُ مَعرِفَتُهُ !

در سفر ره توشه ی خود را به همراهانش می بخشد :

أمّا مُرُوَّةُ السَّفَرِ فَبَذلُ الزادِ !

در مسافرت شوخی می کند ، به گونه‌ای که خشم خدا را به همراه نداشته باشد :

أمّا مُرُوَّةُ السَّفَرِ المِزاحُ فی غَیرِ ما یُسخِطُ اللَّهَ !

در مسافرت کم ترین مخالفت و ناسازگاری را با همسفران دارد :

أمّا مُرُوَّةُ السَّفَرِ قِلّةُ الخِلافِ علی مَن تَصحَبُهُ !

بعد از جدا شدن از همسفران از آنان بدگویی نمی کند :

أمّا مُرُوَّةُ السَّفَرِ تَرکُ الرِّوایَةِ علَیهِم إذا أنتَ فارَقتَهُم !

راستگو است :

صِدقُهُ علی قَدرِ مُرُوَّتِهِ مَن کَذَبَ أفسَدَ مُرُوَّتَهُ !

حرکات و رفتارهایش ملایم و پُر مِهر است :

لطیفُ الحَرَکاتِ !

دیدارش شیرین است :

حُلْوُ المُشاهَدةِ !

وقتی بدون سابقه ی ذهنی و آمادگی سخن گوید زیبا ، سنجیده و به جا است :