آشنايى با اديان بزرگ

آشنايى با اديان بزرگ0%

آشنايى با اديان بزرگ نویسنده:
گروه: ادیان و فرقه ها

آشنايى با اديان بزرگ

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: حسين توفيقى
گروه: مشاهدات: 12859
دانلود: 2860

توضیحات:

آشنايى با اديان بزرگ
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 169 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 12859 / دانلود: 2860
اندازه اندازه اندازه
آشنايى با اديان بزرگ

آشنايى با اديان بزرگ

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

-١- فرهنگ و تربيت ودايى

حدود قرن ٦ ق .م در اوج اقتدار روحانيان هندو، كه برهمن ( Brahmana ) ناميده مى شوند، نظام طبقاتى شديدى پذيرفته شد كه مدت ٢٥٠٠ سال سايه سهمگين خود را بر كشور پهناور هندوستان افكنده بود و هنوز هم بقاياى آن وجود دارد. پژوهشگران طبقات اجتماعى را كاشت ( Caste ) مى خوانند كه واژه اى پرتغالى و به معناى نژاد است در اين نظام چهار كاشت اصلى وجود داشت :

١- برهمان ( Brahmanas )، طبقه روحانيون ؛

٢- كشاترياها ( Kshatrias )، طبقه شاهان ، شاهزادگان و جنگاوران ؛

٣- ويشياها ( Vaisyas )، طبقه بازرگان و دهقانان ؛

٤- شودراها ( Sudras )، طبقه كارگران

معاشرت افراد يك طبقه ديگر شرعا و عرفا ممنوع بود، به خصوص طبقه اخير كه هر گونه تماس ، حتى نگاه كردن افراد طبقات بالا به اين گروه ، گناه كبيره شمرده مى شد.

فروتر از اين چهار طبقه ، گروهى از بوميان غيرآريايى هندوستان بودند كه نجسها ( Untouchables ) ناميده مى شدند. افراد اين طبقه به هيچ وجه حق نداشتند در محله هاى آن طبقات چهارگانه تردد كنند و هر گاه از باب ضرورت براى حمل زباله و كناسى به اماكن آنان مى رفتند، موظف بودند با صداى بلند حضور خود را اعلام كنند كه مبادا نگاه افراد طبقات بالا به اين گروه بيفتد. در اين صورت ، بيننده بايد با غسل خود را طاهر كند داد و ستد نيز از راه دور، با گذاشتن پول در مكانى و تقاضاى متاع با فرياد و اختفاى كامل انجام مى گرفت

گوش دادن به تلاوت كتابهاى مقدس نيز بر آنان حرام بود و اگر فردى از ايشان در اين مورد استراق سمع مى كرد، براى مجازات ، سرب مذاب در گوش او مى ريختند.

عجيب تر اينكه افراد طبقه نجسها به اين وضع خو گرفته ، آن را حق مى پنداشتند و باور داشتند كه اين تيره بختى زاييده بدكردارى آنان در زندگانى پيشين است كه از طريق تناسخ آن را دريافت كرده اند. هر گونه اقدامى براى كم كردن فاصله طبقات چهارگانه (و حدود ٢٠٠٠ طبقه فرعى كه به تدريج در ضمن آن چهار طبقه پديد آمده ) و دفاع از نجسها، خلاف شرع و غيرمقبول بود. البته اين سنت اجتماعى در سال ١٩٥٥ رسما لغو شد و تنها جلوه هايى از آن باقى است

رود خروشان و پر بركت گنگ ( Ganga ) به معناى تندرو كه در بخش بزرگى از هندوستان جريان دارد، از تقدس بالايى برخوردار است و غسل كردن در آن ، به خصوص درشهر بنارس ( Benares )، عبادتى مهم شمرده مى شود. نيلوفر ( Padma ) نيز بسيار مقدس است

قربانى و بويژه قربانى اسب ( Asva - medha ) كه قبلا به عنوان يك عمل عبادى ميان آنان معمول بود، بعدا به منظور برآورده شدن حاجات انجام مى گرفت

اهيمسا ( A- hinsa ) به معناى پرهيز از آزار جانداران اصل مهمى است كه در زمانهاى بعد، تحت تعاليم مهاويرا مورد توجه قرار گرفت و تاكنون به شدت رعايت مى شود. اين آموزه خوردن گوشت حيوانات را عملى غير اخلاقى مى داند و اين مساءله اثر عجيبى بر شيوه زندگى هندوان باقى گذاشته است

هندوان جسد مردگان خود را مى سوزاند و خاكستر آن را بر روى گنگ بر باد مى دهند. قبلا سنت مذهبى اين بود، كه هنگام سوزاندن جسد مرد متوفى ، همسر وى نيز به نشانه وفادارى ميان توده هاى هيزم مى خوابيد و همراه شوهر مى سوخت و براى تشويق زنان به اين امر به وى لقب ستى ( Sati ) به معناى بانوى وفادار و بافضيلت عطا مى شد. (اين واژه سانسكريت در فارسى و عربى براى تجليل از بانوان بسيار برجسته به كار مى رود.) اگر احيانا زنى تاب و تحمل اين فداكارى را در خود نمى يافت پس از مرگ شوهر موى سر خود را مى تراشيد و جلاى وطن مى كرد. زنده سوزاندن زوجه را انگليسيها پس از استعمار هندوستان در سال ١٨٢٩ م ممنوع كردند و از اين منع كمتر تخلف شده است صائب تبريزى در اشاره به اين سنت مى گويد:

راهبان از اين جراءت بسيار شگفت زده شدند و از بودا پرسيدند: ((تو مى گويى برهما هنگام آفريدن جهان مردم را به طبقات گوناگون تقسيم نكرده است ؟)) پاسخ داد: ((اصلا من باور ندارم برهما چيزى را آفريده باشد تا جهان آفريده او باشد.))

آنان پرسيدند: ((پس جهان ساخته كيست ؟)) بودا پاسخ داد: ((به نظر من جهان ابدى است و آغاز و انجامى ندارد. دو چيز است كه بايستى از آن پرهيز كرد: يكى زندگانى پر از لذت كه زاييده خودخواهى و فرومايگى است و ديگر زندگى پر از رنج و خود آزارى كه آن نيز سودى ندارد و هيچ يك از اين دو به نيكبختى منجر نمى شود.))

-٣- اخلاقيات

سرانجام راهبان از بودا پرسيدند: ((پس راه درست كدام است ؟)) پاسخ داد: ((راه ميانه ، ميان لذت و رنج است كه از راه هشتگانه به دست مى آيد. راه هشتگانه هشت قانون بزرگ زندگى را مى آموزد:

١- پرهيز از آزار جانداران ؛

٢- پرهيز از دزدى ؛

٣- پرهيز از بى عفتى ؛

٤- پرهيز از دروغ ؛

٥- پرهيز از مستى ؛

٦ پرهيز از بدگويى ؛

٧- پرهيز از خودخواهى ؛

٨- پرهيز از نادانى ؛

٩- پرهيز از دشمنى

-٣- فرقه هاى بودايى

آيين بودا سه فرقه دارد:

١- مهايانا ( Maha-yana ) يعنى چرخ بزرگ ، آيين شمالى كه در چين رواج دارد. اين شعبه اى آيين بودا با طيفهايى از اعتقادات و سنن كنفوسيوس و لائوتسه در چين و شينتو در ژاپن در آميخته است يكى از آداب آن كه به سانسكريت دهيانا ( Dhyana ) يعنى تاءمل ، به چينى ( Chang ) و به ژاپنى زن ( Zen ) خوانده مى شود، شهرت جهانى دارد.

٢- هينايانا ( Hina-yana ) يعنى چرخ كوچك ، آيين جنوبى كه در سرى لانكا (سيلان ) و كشورهاى جنوب شرق آسيا مشاهده مى شود. پيروان چرخ كوچك آيين خود را تراوادا ( Theravada ) يعنى آيين نياكان و بزرگان مى خوانند و كتب دينى آنان به زبان پالى است

٣- وجريانا ( Vajra-yana ) يعنى چرخ الماس اين فرقه در تبت وجود دارد و آيين بودا را با سحر و كهانت و توتم پرستى در آميخته و تشكيلاتى نيرومند براى خود پديد آورده است آيين مذكور لامائيسم ( Lamaism ) نيز خوانده مى شود و عنوان رهبر مذهبى مقتدر آن دالائى لاما ( Lama Dalai ) به معناى رئيس درياگونه است از چيزهاى جالب توجه اين فرقه آن است كه هنگامى كه رهبر مذهبى آن وفات يابد، راهبان براى پيدا كردن جانشين وى به جستجوى كودكى مى پردازد كه در لحظه درگذشت رهبر به دنيا آمده باشد. سپس اين كودك را با توجهات ويژه پرورش مى دهند. وى پس از فراگيرى دانش و گذراندن مراحل مختلف به مقام مورد نظر نائل مى آيد. دالائى لاماى عصر ما پس از سرايت كمونيسم چينى به تبت رهسپار هندوستان شده و در آنجا به ارشاد و رهبرى مشغول است اخيرا وى ، برخلاف سنت ، پسر بچه اى را براى جانشينى خود تعيين كرد و به خاطر اين مساءله مورد انتقاد قرار گرفت

-٣- كتب بودايى

قديمى ترين كتاب مقدس بوداييان ترى پيتاكايعنى سه زنبيل ناميده مى شود كه داراى سه بخش است :

١- قواعد رهبانيت ؛

٢- وسيله رستگارى ؛

٣- مفهوم فلسفى و روانشناسى

فرقه هاى مختلف بودايى نيز كتابهاى مخصوص به خود دارند.

٤- آيين سيك

انشعابات تازه ترى نيز در آيين هندو وجود دارد كه آيين سيك ( Sikh ) يعنى شاگرد، معروفترين آنها است برخورد اسلام و هندوئيسم در هندوستان در دورانهاى گوناگون مذاهب التقاطى چندى را پديد آورده است يكى از عرفاى بزرگ مسلمان به نام كبير (١٥١٨-١٤٤٠) توحيد اسلامى را با برخى عقايد هندويى در آميخت و مريدان بى شمارى گردآورد. يكى از شاگردان وى نانك ( Nanak ) بود كه پايه گذار بود كه پايه گذار آيين سيك و نخستين گورو ( Guru ) يعنى معلم است پس از وى نه گوروى ديگر، يكى پس از ديگرى ، آمده اند. اين فرقه اندك اندك قوت گرفت و به گروهى سياسى مذهبى تبديل شد.(١٠)

سيكها به تجارت گرايش دارند و افرادى از آنان به سراسر جهان مهاجرت كرده و به بازرگانى مشغولند. همچنين افرادى از ايشان به زاهدان و تهران آمده اند و در اين دو شهر معبد (گورودواره ) دارند.

-٤- سرگذشت نانك

بنيانگذار آيين سيك به نام گورو نانك به سال ١٤٦٩ در خانواده اى از طبقه كشاترياها در يكى از روستاهاى لاهور به دنيا آمد. او از عرفاى مسلمان و هندو استفاده كرد. سپس به كشورهاى اسلامى و زيارت مكه معظمه رفت و سرانجام آيين سيك را كه آميزه اى از هندوئيسم و اسلام است ، تاءسيس كرد و در سال ١٥٣٩ در گذشت

پس از گورو نانك ٩ گوروى ديگر يكى پس از ديگرى برخاستند و اينك فهرست اسامى ١٠ گوروى سيكان و تاريخ تولد و وفات ايشان :

١- گورو نانك (١٤٦٩-١٥٣٩)؛

٢- گورو انگد (١٥٠٤-١٥٥٢)؛

٣- گورو امر داس (١٤٧٩-١٥٧٤)؛

٤- گورو رام داس (١٥٣٤-١٥٨١)؛

٥- گورو ارجن (١٥٦٣-١٦٠٦)؛

٦- گورو هر گوبيند (١٥٩٥-١٦٤٤)؛

٧- گورو هرراى (١٦٣٠-١٦٦١)؛

٨- گورو هرى كريشن (١٦٥٦-١٦٦٨)؛

٩- گورو تيغ بهادر (١٦٢١-١٦٧٥)؛

١٠- گورو گوبيند سينگ (١٦٦٦-١٧٠٨).

-٤- تعاليم

نانك خداى يكتاى جهان را حق ناميد. وى مى گفت خدا به هر نامى كه خوانده شود فقط او قادر متعال و حق است سعادت و وصول به نيروانا همان استغراق در ذكر حق است وى مايا يا صورت وهمى جهان را كه در دين هندو آمده است ، پذيرفت و گردونه تناسخ و قانون عمل و عكس ‍ العمل را تا حدودى قبول كرد. نانك خوردن گوشت را براى پيروانش مباح دانست ، رياضت و بت پرستى را ممنوع كرد، نظام طبقاتى و تعدد زوجات را هم حرام شمرد.

-٤- آثار مذهبى

پنجمين رهبر سيكان كه گورو ارجن خوانده مى شود، معبدى از طلا در شهر امريتسار هندوستان بنا كرد و كتابى به نام گرانت صاحب ( Sahib Granth ) نوشت كه مهمترين كتاب مقدس آيين سيك است

-٤- تاريخچه سياسى سيكها

سيكها در زمان دهمين رهبر خود به نام گورو گوبيند سينگ بيعتهايى را براى امور سياسى مرسوم كردند و افرادى جنگجو شدند و از آن هنگام نام خالصه يعنى بى آلايش ، بر خود نهادند. آنان براى خود پنج شعار قرار دادند كه هر يك در زبان پنجابى با حرف ((ك )) شروع مى شود:

١- كس : باقى گذاشتن موى سر و صورت ؛

٢- كونكا: همراه داشتن شانه ؛

٣- كاچك : پوشيدن زير شلوارى كوتاه ؛

٤- كارا: داشتن دستبند (النگوى ) آهنين ؛

٥- كاندا: حمل شمشير يا خنجر فولادين

سيكها با يكديگر بسيار متحدند و براى تشكيل كشور مستقل به شدت مبارزه مى كنند. ترور خانم گاندى نمونه اى از فعاليتهاى سياسى اين قوم است آنان تبليغات مذهبى نيز دارند و كتبى هم در اين باب به زيانهاى ديگر و از جمله فارسى منتشر كرده اند.

كتابنامه

١- الدنبرگ ، هرمان ، فروغ خاور، ترجمه بدر الدين كتابى ، تهران : انتشارات اقبال ، ١٣٧٣.

٢- اوپانيشادها.

٣- بهار، مهرداد، اديان آسيايى ، تهران : نشر چشمه ، ١٣٧٥.

٤- بهگود گيتا.

٥- پاشايى ، ع .، بودا، تهران : كتابخانه طهورى ، ١٣٤٧.

٦- حكمت ، على اصغر، تاريخ اديان ، تهران : انتشارات ابن سينا، ١٣٤٥.

٧- زرين كوب ، عبدالحسين ، در قلمرو وجدان ، تهران : انتشارات سروش ، ١٣٧٥.

٨- شايگان ، داريوش ، كتاب اديان و مكتبهاى فلسفى هند، تهران : انتشارات دانشگاه تهران : ١٣٤٦.

٩- گرانت صاحب

١٠- ناس ، جان بى .، تاريخ جامع اديان ، ترجمه على اصغر حكمت ، تهران : انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى ، ١٣٧٠.

١١- وداها.

١٢- هيوم ، رابرت اى .، اديان زنده جهان ، ترجمه عبدالرحيم گواهى ، تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامى ، ١٣٧٣.

١٣- Conze, Edward, Buddhism: Its Essence and Developement, New York: Harper & Brothers ,١٩٥٩

١٤- Dubois, Abbe, Hindu Manners, Customs and Ceremonies, Oxford: Oxford University Press , ١٩٠٦

٥ : چين و ژاپن

- كنفوسيانيسم

كنفوسيوس ( Confucius ) حكيم و سياستمدار چينى آيين تازه اى براى مردم چين آورد كه با وجود مقبوليت عامه ، پس از چندى از رونق افتاد و جاى خود را به آيين بودا داد.

-١- سرگذشت كنفوسيوس

در حدود سال ٥٥١ ق .م در ايالت لو ( Lu ) در چين ، در خاندان كونگ ( Kung ) فرمانرواى تسو ( Tsow ) كودكى به دنيا آمد كه او را چيو ( Chiu ) ناميدند. وى در سه سالگى پدر خود را از دست داد و اين در حالى بود كه آن فرمانروا هيچ ميراثى براى زن و يگانه فرزند خود باقى نگذاشته بود. كودك نزد مادر رشد كرد و آموزگارانش هوش او را مى ستودند و آينده درخشانى را براى او پيش بينى مى كردند. نوزده ساله بود كه وزير اعظم آن منطقه سرپرستى مزرعه ها را به او سپرد. وى در كنار اين منصب دولتى به مطالعات و تحصيل هنر ادامه داد و دانشمندان براى كسب علم و كمال نزد او حاضر مى شدند. مردم او را كونگ فوتسه ( Kung-futze ) يعنى كونگ فيلسوف مى ناميدند كه ما آن را كنفوسيوس تلفظ مى كنيم

كنفوسيوس زندگى پر ماجرايى داشت و علاوه بر تعليم شاگردان ، به كارهاى حكومتى نيز مى پرداخت و در پنجاه سالگى به وزارت دست يافت و مقام او در زمانى كوتاه بالا رفت و وزير اعظم شد. توانايى وى در مديريت كشور حسادت رقيبان را برانگيخت از اين رو، پس از چندى از مناصب حكومتى كناره گيرى كرد و تنها به تربيت شاگردان پرداخت

سرانجام هنگامى كه به سال ٤٧٩ ق .م مرگ به سراغ وى آمد، از عدم موفقيت كامل خويش اندوهگين بود، ولى شاگردان و يارانى از خود باقى گذاشت كه پيام او را به همه رساندند.

-١- آثار

كنفوسيوس در سالهاى آخر عمر خود كتابهايى نوشت كه جزء ادبيات كلاسيك چين شد. كتابهاى وى عبارتند از:

١- شوچينگ (كتاب تاريخ )؛

٢- شى چينگ (كتاب شعر)؛

٣- لى چى (كتاب شعائر)؛

٤- اى چينگ (كتاب تبديلات )؛

٥- چون چيو (سالنامه بهار و پاييز).

چهار كتاب نخست گزيده اى از سخنان پيشينيان را نيز در بردارد، ولى سراسر كتاب پنجم از خود اوست

-١- تعاليم

تعاليم كنفوسيوس تركيبى بود از اصول اخلاقى ، سياست مدرن و مقدارى مسائل دينى وى معتقد بود كه اجداد مردم طبق قاعده لى ( Li ) زندگى مى كردند و از اين رو، از انواع نيكيها و بركات برخوردار بودند، ولى مردم زمان وى بر اثر رها كردن آن شيوه ، از آن امور محروم مانده اند. لى از ديدگاه كنفوسيوس معانى مختلفى داشت و براى پاكى ، ادب ، تشريفات و عبادت به كار مى رفت وى معتقد بود با پيروى از لى هر چيزى بسامان مى آيد و جامعه آرمانى تشكيل مى شود.

-١- اصول اخلاقى

وى پنج رابطه را مطرح كرد كه هرگاه درست باشند، همه چيز درست مى شود:

١- مهربانى در رابطه ميان پدر و پسر؛

٢- لطف برادر بزرگتر به برادر كوچكتر و تواضع برادر كوچكتر در مقابل برادر بزرگتر؛

٣- عدالت شوهر با زن و اطاعت زن از شوهر؛

٤- علاقه مندى زبردستان به زيردستان و اطاعت زيردستان از زبردستان ؛

٥- مهربانى فرمانروايان به رعايا و وفادارى رعايا به فرمانروايان

كنفوسيوس در مورد آرمانشهر و رابطه شهريار با رعايا تعليم مى داد كه هرگاه كشور نيز مطيع قانون مى شوند. وى درباره انسان كامل نيز سخن گفت و صفات پنجگانه وى را چنين نشان داد: عزت نفس ، علو همت ، خلوص ‍ نيت ، شوق به عمل و خوش رفتارى

- ١- مناسك

گر چه كنفوسيوس قبل از هر چيز يك معلم اخلاق بود و بيش از اين ادعايى نداشت ، مردم در تعاليم او روح معنويتى مشاهده كردند كه وى را مثل اعلاى ديندارى به حساب آوردند. دينى كه او مطرح مى كرد بسيار ساده و به دور از مسائل ماوراءالطبيعه بود و بيشترين سعى وى در آن بود كه خود را با عبادات و مناسك موجود زمان خويش وفق دهد. او مى گفت خاقانهاى اعصار گذشته مردمى سعيد و نيكبخت بوده اند؛ زيرا اولاد و اعقابى چند از ايشان بر جاى مانده بودند كه مراسم قربانى و عبادت و احترام را درباره آنها بعد از وفات به دقت انجام مى دادند.

- ١- پيروان و رقيبان

شاگردان كنفوسيوس كه گفته مى شود هفتاد تن بودند، به سراسر كشور چين رفتند و به تعليم حاكمان و صاحب منصبان مشغول شدند و گروهى از آنان نيز گوشه گيرى را برگزيدند. تعاليم اين حكيم به وسيله شاگردانش تا يكى دو نسل پس از وى گسترش يافت با ضعيف شدن نظام سلطنتى فئودال و پديد آمدن مكاتب فلسفى رقيب ، نشر انديشه هاى وى با مشكل روبرو شد. هر يك از اين مكاتب به گونه اى انديشه هاى حكيم را مورد حمله قرار مى داد. در اين گير و دار، پيروزى گاهى از آن مكتب كنفوسيوس و گاهى از آن مكاتب رقيب بود تا اينكه با ورود آيين بودا به چين ، نزاع به نفع اين آيين پايان يافت و انديشه هاى كنفوسيوس تا اندازه اى در حاشيه قرار گرفت با اين وصف ، شهرت و عظمت وى پيوسته در چين حضور داشته است

٦ - ١- دين رسمى

فرمانروايان چين در دورانهاى مختلف همواره كنفنوسيوس را حرمت مى نهادند و رسما او را بزرگترين حكيم مى شناختند و به روان او اداى احترام مى كردند. قربانى كردن نزد آرامگاه او از زمان شاگردانش معمول بود، ولى نخستين پادشاهى كه به اين كار اقدام كرد كائوتسو ناميده مى شد كه در سال ١٩٥ ق .م پس از زيارت آرامگاه وى ، قربانى گذارند.پس از وى ، پادشاهان ديگر اين رسم را ادامه دادند و قربانيها و هدايايى تقديم روح حكيم كردند. از سال ١٩١١ اداى احترام رسمى و دولتى به روح كنفوسيوس به تدريج ترك شد. پس از چندى ، دولت چين براى احياى افكار وى به عنوان يك متفكر در رديف نيوتون و پاستور اقدام كرد، ولى پس از انقلاب كمونيستى چين به سال ١٩٤٥، مبارزه شديدى با انديشه هاى وى آغاز شد و كمونيستها او را كسى معرفى كردند كه در مقابل توده هاى زحمتكش ، از طبقه اشراف حمايت كرده است

- تائوئيسم

مكتب تائو / دائو ( Taoism )به لائوتسه ( tse_lao ) حكيم (متوفاى ٥١٧ ق .م ) منسوب است در اينكه آيا وى وجود خارجى داشته است يا صرفا يك شخص افسانه اى است ، ميان دانشمندان اختلاف وجود دارد. به گونه اى كه از سنت به دست مى آيد وى در سال ٦٠٤ ق .م در چين به دنيا آمد و مدتى در دربار پادشاه سمت بايگان داشت وى پس از چندى شغل خود را رها كرد و براى پرداختن به صفاى روح از همه امور حتى كسب علم دست كشيد و در خانه خود ماند. مردم درباره او كنجكاو شدند و براى آگاهى از انديشه هاى وى به ديدار او شتافتند. گفته مى شود كنفوسيوس نيز به ديدار وى رفت وى از مراجعات مردم خسته شد و بدين جهت از سرزمين خود مهاجرت كرد. يكى از دروازه بانان شهر او را در حال عزيمت ديد و از او خواهش كرد كه به وى چيزى بياموزد. لائوتسه در كنارى ايستاد و رساله اى را به او املا كرد كه تاكنون باقى است و نام آن تائوته چينگ يعنى رساله تائو و خاصيت آن ، است اين رساله شامل سخنان كوتاهى است كه معناى بعضى از آنها روشن نيست رساله را به دروازه بان داد و از آنجا عبور كرد و ديگر خبرى از او باز نيامد. برخى گفته اند وى در سال ٥١٧ ق .م درگذشت

كسانى كه لائوتسه را شخصى افسانه اى مى دانند، مى گويند فلسفه منسوب به وى از زمان كنفوسيوس قديمتر است و رساله ياد شده نيز قبلا وجود داشته است

- ٢- لائوتسه و فلسفه تائوته چينگ

رساله منسوب به لائوتسه محصول انديشه يك تن نيست ، بلكه در طول قرون حك و اصلاحاتى در آن صورت گرفته است ، اما بيشتر محتويات آن از قرن چهارم قبل از ميلاد است

از ديدگاه فيلسوفان قديم چين هر گونه فعل و انفعالات جهان تحت تاءثير نظامى است كه تائو ناميده مى شود. تائو در زبان چينى به معناى راه است و در اصل به بستر رودخانه اطلاق مى شده است پيروان اين فلسفه براى تحولات جهان قانونى ثابت مانند بستر رودخانه قائل بودند و مى گفتند تائو آغاز و انجامى ندارد و پس از پديد آمدن جهان مادى ، تائو نيز براى ايجاد تناسب ، در آن جريان يافته است از اين رو، واژه تائو به كاسموس ( cosmos ) يونانى كه به معناى تناسب است ، نزديك مى شود. يونانيان جهان را كاسموس مى ناميدند.

در رساله تائوته چينگ آمده است كه هر گاه اشياء در بستر طبيعى خود سير كنند با كمال تناسب حركت خواهند كرد؛ زيرا اين حركت با تائو هماهنگ است ، ولى هر گاه چيزى از بستر طبيعى منحرف شود تناسب خود را از دست مى دهد. هدف نهايى انسان بايد آن باشد كه خود را با تائو هماهنگ كند.

-٢- چوانگ تسه و مقالات او

چوانگ تسه پس از لائوتسه ، معروفترين فيلسوف تائوئيسم است و گفته مى شود وى در قرن چهارم قبل از ميلاد تعاليم استاد فرضى خود، لائوتسه را نشر داده است به اين حكيم سى و سه مقاله نسبت داده اند كه بسيارى از آنها قطعا از اوست وى تحولات جهان را به شكل دورانى ترسيم مى كرد و معتقد بود كه اضداد بر يكديگر تاءثير مى گذارند و از ميان مى روند. او معتقد به نيست خير و شر بود و براى بيان انديشه هاى خود از تمثيلهاى بسيارى استفاده مى كرد.

- ٢- دين رسمى

براى نخستين بار در سال ١٦٥ م يكى از پادشاهان چين معبدى به نام لائوتسه بنا كرد و هداياى تقديم داشت ، ولى تائوئيسم پيشرفت چندانى نكرد تا آنكه در قرن هفتم ميلادى اين آيين در چين رسميت يافت در آن زمان آيين بودا و مكتب كنفوسيوس در چين پيشرفت كرده بودند. افرادى به اين عنوان كه آيين بودا از كشور هندوستان به چين سرايت كرده و يك آيين بومى نيست ، به ترويج تائوئيسم پرداختند. آنان آداب و رسومى را بنا نهادند و براى چيزهاى مختلف خدايانى را مطرح كردند. با اين حال ، اين آيين در چين پيروان اندكى داشت و كم كم از صحنه بيرون شد. با آنكه دولت كمونيستى چين با افكار مذهبى شديدا مبارزه مى كند، هنوز هم افرادى به جنبه هاى جادويى اين آيين علاقه دارند.

-شينتو

شينتو( Shinto )يعنى طريقه خدايان ، آيين باستانى ژاپن است اين آيين الهه خورشيد به نام اماتراسو( Amaterasu ) را نگهبان سرزمين اجدادى مى داند و خاندان سلطنتى را از نسل اين خدا و تجسم وى مى شمارد.

- ٣- سابقه اجتماعى

آيين مهاياناى بودايى در حدود سال ٥٥٢ م به ژاپن وارد شد و پس از برخورد با شينتو، سرانجام بسيارى از عناصر بودايى را به مذهب شينتو منتقل كرد. پرستش خدايان ملى و امپراطور، كرنش و قربانى براى مردگان و وطن پرستى از آداب اين آيين است نوعى فتوت به نام بوشيدو( Bushido )يعنى طريقه دلاوران كه تا اندازه اى از آيين زن الهام مى گرفت ، جوانمردى و مقاومت براى شرف را الزام مى كرد. بر اين اساس ‍ سربازان هنگام شكست ، طى مراسمى با يك خنجر مخصوص كه در سراسر عمر آن را همراه داشتند، شكم خود را پاره مى كردند و شهيد راه وطن شدند. آيين شينتو نيز بارها نوسازى شده است و پرستش امپراطور از سال ١٩٤٦ توسط خود وى منسوخ گرديده است اكنون در ژاپن اين آيين در كنار آيين بودا به حيات خود ادامه مى دهد.

-٣- كتابهاى شينتو

در آيين شينتو كتابهايى يافت مى شود كه آداب و سنن گذشتگان را در بر دارد. اين كتابها در زمانهاى مختلف تهيه شده و يكى از آنها كه در سال ٨٠٦ م نوشته شده ، داستانهاى كهن را در دفاع از طبقه روحانيون نقل مى كند. كتاب ديگرى از قرن دهم است كه فهرستى از عبادات و مناسك و رسوم شينتو، بويژه آداب پرستش امپراطور را شرح مى دهد.

-٣- ريوبو

سرانجام ، آيين بودا در ژاپن در قرن هشتم ميلادى كاملا رواج يافت و مقامات كشور آن را پذيرفتند. در آن زمان لازم شد كه ميان آيين بومى و قديم شينتو از يك سو و آيين بيگانه و نورسيده بودايى از سوى ديگر تلفيقى صورت گيرد. در آن هنگام برخى از روحانيون بودايى اعلام كردند در مكاشفات خود دانسته اند كه خدايان باستانى ژاپن در حقيقت هر كدام بودى ستو بوده اند و آنجا ظهور كرده اند. همچنين گفتند اماتراسو يعنى خداى خورشيد همان ظهور كامل بودا در كشور ژاپن بوده است اين مكتب را ريوبو، يعنى شينتوى تركيبى ناميدند و به تبليغ آن پرداختند. بدين شيوه آيين شينتو نوسازى شد و احيا گرديد.

-٣- دين رسمى

حدود نه قرن بعد، در قرن هفدهم برخى از رهبران دينى گفتند خوب است آيين شينتوى قديم احيا گردد و سرانجام در سال ١٨٦٨ تحول تازه اى در حيات اجتماعى مردم ژاپن پيش آمد و با تردد مسافرانى از آمريكا به ژاپن ، در اين كشور به روى جهانگردان باز شد. چندى بعد امپراطور ژاپن شينتو را دين رسمى اعلام كرد و دستور داد نشانه هاى آيين بودا را از آن آيين بزدايند. اين كار در آغاز با فشار انجام گرفت ؛ زيرا مردم هنوز هم به آيين بودا علاقه مند بودند. سرانجام در قانون اساسى سال ١٨٨٩ حق آزادى مطلق دين براى تمام مردم ژاپن به رسميت شناخته شد، ولى دولت جانب آيين شينتو را مى گرفت

آيين دولتى شينتو تا سال ١٩٤٥ كه آمريكا ژاپن را بمباران اتمى كرد و اين كشور به اشغال آمريكا در آمد، ادامه داشت و تعاليم آن به گونه اى بود كه جوانان را در مقابل نفوذ تمدن غربى مقاوم مى ساخت از سال ١٩٤٥ به بعد، انجام دادن مراسم اين آيين اختيارى شده است

كتابنامه

١- بهار، مهرداد، اديان آسيايى ، تهران : ١٣٧١.

٢- حكمت ، على اصغر، تاريخ اديان ، تهران : انتشارات ابن سينا، ١٣٤٥.

٣- زرين كوب ، عبدالحسين ، در قلمرو وجدان ، تهران : انتشارات سروش ، ١٣٧٥.

٤- كنفوسيوس ، مكالمات ، ترجمه كاظم زاده ايرانشهر، تهران : بنگاه ترجمه و نشر كتاب ، ١٣٤٠.

٥- ناس ، جان بى .، تاريخ جامع اديان ، ترجمه على اصغر حكمت ، تهران : انتشارات و آموزش انقلاب اسلامى ، ١٣٧٠.

٦- هيوم ، رابرت اى .، اديان زنده جهان ، ترجمه عبدالرحيم گواهى ، تهران : دفتر نشر فرهنگ اسلامى ، ١٣٧٣.

٦ : ايران باستان

- آيين مغان

قبل از ظهور زردشت ، يعنى پيش از پادشاهى مادها، بوميان غير آريايى ايران يعنى داشتند كه آيين مغان ناميده مى شود. كلمه مغ (مگوش ) در زبان قديم ايران به معناى خادم بوده است به نظر مى رسد مغان سكنه بومى ايران بوده اند و مانند دراويديان هندوستان ، پس از ورود آرياييان سرزمين خود را تسليم آنان كرده اند. واژه المجوس كه در زبان عربى به زردشتيان اطلاق مى شود، از همين كلمه مگوش مى آيد.

برخى از پژوهشگران معتقدند كه دوگانه پرستى يعنى ايمان به خداى خير و خداى شر در دين زردشتى از مغان قديم ايران آمده است ؛ زيرا در كتاب گاتها كه قديمترين بخش اوستا و داراى صبغه ايرانى است ، چيزى در مورد دو گانگى يافت نمى شود، ولى از كتابهاى تاريخى بر مى آيد كه مغان قديم دو گانه پرست بوده اند. مغان به رستاخيز نيز ايمان داشتند.

- مهرپرستى

به عقيده مهرپرستان ، خداى مهر روزى به صورت انسانى در يك غار ظهور كرد و شبانانى كه در آن مكان به چرانيدن گوسفند مشغول بودند، به وى ايمان آوردند. آنگاه خداى مهر، گاو نرى را كشت و خون او را بر روى زمين افشاند. هر جا كه قطره اى از خون او افتاد، سرسبز و بارور شد. وى پس از چند سال به آسمان رفت و روان او پيوسته براى كمك به بندگان خود در زمين آماده است

از آنجا كه به عقيده مهرپرستان ، خداى مهر در آغاز در غارى ظاهر شد، آنان معابد خود را در غارها مى ساختند و درون آن به پرستش مهر مى پرداختند. برخى از آن معابد متروكه اكنون در بخشهايى از اروپا يافت مى شود.

- ٢- مبادى ، رسوم و عبادات

كسانى كه به دين مهرپرستى روى مى آوردند، لازم بود از هفت مرحله بگذرند و در هر مرحله به وى نامى مى دادند. مثلا در مرحله پنجم او را پارسى و در مرحله ششم آفتاب و در مرحله هفتم پدر مى ناميدند، سپس ‍ مراسم نان و عسل كه يادآور مراسم نان و شراب مسيحيت است ، انجام مى شد و سرانجام وى را با خون گاو تعميد مى دادند.

گفته مى شود بسيارى از اعتقادات و آيينهاى مسيحيت از مهرپرستى گرفته شده است

- دين زردشت

هنگامى كه چند قرن بر ورود آرياييان به ايران گذشت اين قوم اندك اندك به شهر نشينى روى آوردند و اين مساءله در جهان بينى ايشان تاءثير گذاشت

در آن روزگار انسان اصلاح گرى بر خاست و آرياييان را كه خواستار ترك خرافات قديم بودند، به آيين تازه اى دعوت كرد و آيين مغان را برانداخت اين پيامبر مصلح كه خود را فرستاده خداى خوبى و روشنايى معرفى مى كرد، زردشت نام داشت وى مدعى بود آيين خود را از آهورمزدا دريافت كرده تا جهان را از تيرگيها پاك كند و آن را به سوى نيكى و روشنايى رهنمون شود.

زردشتيان به نامهايى چون گبر و مجوسى و پارسى خوانده مى شوند. كلمه ((گبر)) در زبان سريانى به معناى كافر از از جانب ديگران به آنان اطلاق گرديده و واژه ((المجوس )) در دستور زبان عربى ، اسم جنس جمعى و مفرد آن مجوسى است ((المجوس )) در قرآن كريم (حج :١٧) در كنار پيروان اديان ديگر يافت مى شود. اكثر علماى اسلام زردشتيان را اهل كتاب دانسته اند. احاديثى نيز در اين باب موجود است آيين زردشت حدود يك قرن قبل از ميلاد تحول يافت و آن صورت تحول يافته را آيين مزديسنى مى نامند. مزديسنا در لغت به معناى ستايش مزداست

- ٣- سرگذشت زردشت

دانشمندان در مورد وجود تاريخى پيامبر ايران باستان شك دارند، اما بيشتر آنان وجود وى را نفى نمى كنند. زردشت ، زرتشت ، زرادشت ، زراتشت ، زردهشت و كلماتى از اين قبيل از واژه ((زرثوشتر))( Zarathushtra ) در گاتها (بخشى از كتاب آسمانى زردشت ) مى آيد كه طبق نظريه صحيحتر معادل زرد اشتر يعنى دارنده شتر زرد است

نام پدرش پوروشسب يعنى دارنده اسب پير، نام مادرش دغدو يعنى دوشنده گاو ماده و نام خاندان وى سپيتمه يعنى سپيد نژاد بود.

طبرى مورخ مشهور اسلام و پيروان او زردشت را از فلسطين مى دانند و مى گويند وى از آنجا به ايران آمده است ، اما قول صحيح و معروف آن است كه وى ايرانى و اهل آذربايجان بوده است و محل برانگيختگى او را كوهى نزديك درياچه اروميه مى دانند.(١١)

درباره زمان زردشت نيز اختلاف است و زمان وى حتى به ٦٠٠٠ سال قبل از ميلاد نيز برده شده است اما بر اساس نظريه مشهور، وى در سال ٦٦٠ قبل از ميلاد به دنيا آمد و در ٦٣٠ قبل از ميلاد (در سن ٣٠ سالگى ) به پيامبرى مبعوث شد. وى در سال ٥٨٣ ق .م در سنن ٧٧ سالگى در آتشكده اى در بلخ (افغانستان ) توسط لشكر قومى مهاجم به شهادت رسيد.

گر چه بعثت زردشت در شاهنامه فردوسى آمده است ، اما متاءسفانه آن حادثه در قسمت افسانه اى آن كتاب مذكور است ، به طورى كه درباره گشتاسب (پادشاهى كه زردشت او را دعوت مى كند و به آيين خود در مى آورد) اختلاف است برخى او را با ويشتاسب پدر داريوش هخامنشى برابر دانسته اند. از سوى ديگر از نظر تاريخى مسلم است كه ويشتاسب نه يك پادشاه ، بلكه استاندارى بوده است

-٣- تعاليم زردشت

در آيين زردشت سه اصل عملى گفتار نيك ، پندار نيك ، كردار نيك وجود دارد كه مانند آن را در اديان مختلف مى يابيم از جمله در اسلام آمده است : ((الايمان قول باللسان و اقرار بالجنان و عمل بالاركان .))

احترام به آتش به عنوان يكى از مظاهر خداى روشنايى و افروخته نگه داشتن آن و انجام مراسمى خاص در اطراف آن در معابدى به نام آتشكده مشخصترين ويژگى اين آيين است همچنين آبادانى ، كشاورزى دامدارى و شهرنشينى مورد ستايش قرار گرفته است احترام به حيوانات ، مخصوصا سگ و گاو، همچنين خوشرفتارى با مردم نيز جايگاهى به حيوانات ، مخصوصا سگ و گاو، همچنين خوشرفتارى با مردم نيز جايگاهى ويژه دارد. برخى از آداب و رسوم سرزمين ما از قبيل مراسم چهارشنبه سورى و سوگند خوردن به روشنايى چراغ و چيزهاى ديگر با تعاليم زردشتى ارتباط دارد.

همچنين برخى زنديقان قرون نخست اسلام گرايشهاى زردشتى داشتند.