آشنايى با اديان بزرگ

آشنايى با اديان بزرگ0%

آشنايى با اديان بزرگ نویسنده:
گروه: ادیان و فرقه ها

آشنايى با اديان بزرگ

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: حسين توفيقى
گروه: مشاهدات: 12861
دانلود: 2860

توضیحات:

آشنايى با اديان بزرگ
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 169 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 12861 / دانلود: 2860
اندازه اندازه اندازه
آشنايى با اديان بزرگ

آشنايى با اديان بزرگ

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

- تاءسيس يهوديت

در باب سوم سفر خروج مى خوانيم كه حضرت موسى(عليه‌السلام ) در بيابان حوريب در دامنه كوه ، صداى خداى متعال را از ميان آتشى از بوته خار شنيد كه با او سخن مى گويد.

در قرآن مجيد نخستين سخن خداوند از درختى در بيابان طوى چنين آمده است :

فلما اءتاها نودى يا موسى انى اءنا ربك فاخلع نعليك انك بالواد المقدس ‍ طوى و اءنا اخترتك فاستمع لما يوحى اننى اءنا الله لا اله الا اءنا فاعبدنى و اءقم الصلوة لذكرى ان الساعة آتيه اءكاد اخفيها لتجزى كل نفس بما تسعى فلا يصدنك عنها من لا يومن بها و اتبع هواه فتردى (طه : ١١ - ١٦).

تورات مى گويد خداوند به حضرت موسى(عليه‌السلام ) وعده داد بنى اسرائيل را از دست مصريان نجات دهد و سرزمين كنعان و حدود آن را كه اماكن پر بركتى بودند، به ايشان عطا كند. از اين رو، حضرت موسى(عليه‌السلام ) رسالت يافت نزد فرعون برود و از او بخواهد كه بنى اسرائيل را رها كند. وى با معجزاتى عازم مصر شد و مقرر گرديد حضرت هارون(عليه‌السلام ) به وى كمك كند.

به گفته تورات ، خداى متعال به حضرت موسى(عليه‌السلام ) قدرت داد تا به اعجاز، عصاى خود و برادرش را به اژدها تبديل كند و نيز از دست خود نور سفيدى ساطع نمايد. فرعون جمعى از جادوگران را گرد آورد تا با حضرت موسى(عليه‌السلام ) مسابقه بدهند. اژدهاى مزبور تمامى آلات و ادوات آنان را بلعيد و آنان دانستند كه كار آن حضرت جادو نيست به فرموده قرآن مجيد آنان بدون ترسى از فرعون به حضرت موسى(عليه‌السلام ) ايمان آوردند. پس از اين معجزات چند عذاب بر مصريان فرود آمد و هر بار فرعون قول مى داد بنى اسرائيل را مرخص كند، اما به قول خود عمل نمى كرد. تورات ده نوع عذاب را برشمارد:

١- تبديل شدن آبهاى مصريان به خون ؛

٢- زياد شدن قورباغه ميان آنها؛

٣- زياد شدن پشه ؛

٤- زياد شدن مگس ؛

٥- مرگ حيوانات مصريان بر اثر وبا؛

٦- مبتلا شدن مصريان و چارپايان آنان به دمل ؛

٧- فرود آمدن تگرگ بر آنان و تلف شدن مقدار زيادى از حيوانات و مزارع ؛

٨- زياد شدن ملخ ؛

٩- تاريك شدن مساكن مصريان تا سه روز؛

١٠- هلاك شدن نخست زادگان انسان و حيوان همه مصريان حتى نخست زاده خود فرعون

قرآن مجيد نشانه هاى حضرت موسى(عليه‌السلام ) را نه عدد مى داند (اسراء: ١٠١) و ظاهرا مقصود تنها نشانه هايى است كه براى فرعون آورده بوده وگرنه به صريح قرآن كريم و تورات معجزات آن حضرت بيش از اين عدد بوده است برخى از اين عذابها در قرآن مجيد به گونه اى مذكور است (اعراف : ١٣٠ و ١٣٣).

به گفته تورات ، فرعون سرانجام تسليم شد و حضرت موسى(عليه‌السلام ) و هارون(عليه‌السلام ) را شبانه طلبيد و به آنان گفت با بنى اسرائيل به هر جا كه مى خواهيد برويد. پس آنان به سوى درياى سرخ در شرق مصر كوچ كردند و آنجا اردو زدند. قوم موسى از دور آمدن فرعونيان را مشاهده كردند. در آن هنگام حضرت موسى(عليه‌السلام ) دست خود را به طرف دريا دراز كرد و دريا شكافته شد و خشك گرديد و بنى اسرائيل به آسانى از آن عبور كردند.(١٩) آنگاه لشكريان فرعون وارد شدند و حضرت موسى(عليه‌السلام ) به امر خداوند با اشاره دست ، آنان را غرق كرد. تورات درباره غرق شدن شخص فرعون چيزى نگفته است

از قرآن مجيد و احاديث اسلامى بر مى آيد كه بنى اسرائيل به امر خدا از مصر خارج شدند، نه به اذن فرعون (شعراء:٥٢). همچنين به صريح قرآن كريم ، حضرت موسى(عليه‌السلام ) به فرمان الهى عصاى خود را به دريا زد، نه اينكه دستش را به سوى دريا دراز كند.

بنى اسرائيل در حوالى شبه جزيره سينا توقف كردند و در آنجا براى آنان از آسمان چيزى مانند شبنم و نيز مرغ بلدرچين كه به عربى سلوى ناميده مى شود، فرود مى آمد و آنان آنها را مى خوردند. اين جريان تا چهل سال يعنى در تمام مدت سرگردانى بنى اسرائيل در بيابان ادامه داشت تورات مى گويد آن غذاى شبنم گونه من ناميده شد؛ زيرا بنى اسرائيل با ديدن آن به زبان عبرى پرسيدند: ((مان هوء)) يعنى آن چيست ؟

- الواح و ده فرمان

هنگامى كه سه ماه از خروج بنى اسرائيل از مصر گذشته بود، حضرت موسى(عليه‌السلام ) ماءموريت يافت براى گفتگو با خداوند به بالاى طور سينا (=كوه سينا) برود. وى در آنجا دو لوح دريافت كرد كه فرمانهاى خداوند بر آنها نقش بسته بود. قرآن كريم از ((ابواح )) به صيغه جمع نام مى برد، (اعراف : ١٤٥). از جمله آن فرمانها ده حكم بسيار مهم است كه به ده فرمان معروف شده است :

١- براى خود خدايى جز من نگيرد؛

٢- به بت سجده نكنيد؛

٣- نام خدا را به باطل نبريد؛

٤- شنبه را گرامى بداريد؛

٥- پدر و مادر را احترام كنيد؛

٦- كسى را به قتل نرسانيد؛

٧-زنانكنيد؛

٨- دزدى نكنيد؛

٩- بر همسايه شهادت دروغ ندهيد؛

١٠- به اموال و ناموس همسايه طمع نورزيد.

پس از آن ، تفصيلاتى درباره اين احكام در باب ٢١ به بعد سفر خروج آمده است

١٠- گوساله پرستى

تورات مى گويد وقتى بنى اسرائيل مشاهده كردند حضرت موسى(عليه‌السلام ) در مراجعت از طور سينا تاءخير كرد، نزد حضرت هارون(عليه‌السلام ) رفتند و از او درخواست كردند تا براى آنان خدايانى بسازد و آن حضرت موضوع را به حضرت موسى(عليه‌السلام ) اطلاع داد و خواست آنان را هلاك كند، اما بر اثر شفاعت وى از آن صرف نظر كرد. حضرت موسى(عليه‌السلام ) آن دو لوح را برداشت و به سوى بنى اسرائيل آمد. هنگامى كه وى كار زشت آنان را مشاهده كرد، لوحها را بر زمين زد و به مؤ اخذه برادرش پرداخت و گوساله را سوزاند و خرد كرد و آن را در آب ريخت و به بنى اسرائيل نوشاند. سپس امر كرد شمشيرهاى خود را بردارند و به مدت نصف روز يكديگر را بكشند.

قرآن مجيد داستان مذكور را تقريبا به همين وضع در موارد مختلف نقل كرده است ، جز اينكه ساحت مقدس حضرت هارون(عليه‌السلام ) را از چنين كار ناروايى پاك دانسته است (طه : ٩٠). سازنده گوساله در قرآن كريم فردى به نام سامرى است

اهل كتاب به كلمه ((سامرى )) در قرآن كريم اعتراض كرده و گفته اند چنين كسى وجود نداشته است ؛ زيرا سامرى به شهر سامره در فلسطين منسوب است و آن شهر را پادشاهى به نام عمرى كه سالها پس از حضرت موسى(عليه‌السلام ) مى زيسته ، ساخته است (كتاب اول پادشاهان ١٦:٢٤).

مرحوم علامه بلاغى پاسخ داده است كه در بنى اسرائيل فردى به نام شمرون بن يساكار بن يعقوب وجود داشته كه خاندان وى شمرونى ناميده مى شود (پيدايش ٤٦:١٣ و ٢٦:٢٤). شمرونى در تلفظ عربى سامرى شده است(٢٠)

تورات مى گويد خداوند به حضرت موسى(عليه‌السلام ) دستور داد وى دو لوح سنگى مانند لوحهاى خرد شده بتراشد تا خداوند وصاياى مذكور را بر آنها بنويسد. قرآن كريم نيز به اين مطلب اشاره كرده است (اعراف : ١٥٤).

١١- تورات با تاريخ يهود

تورات واژه اى عبرى و به معناى قانون است ؛ زيرا در كتاب تورات احكام و قوانين زيادى وجود دارد. نام ديگر تورات شريعت است

متخصصين كتاب مقدس تورات چهار منبع اساسى براى تورات قائلند:

١- منبع الوهيمى E ؛

٢- منبع يهوهى J ؛

٣- منبع كاهنى P ؛

٤- منبع سفر تثنيه D (كه منبعى ويژه است ).

يكى از قديمى ترين و معروفترين نقدهاى تورات و كتاب مقدس را دانشمند و فيلسوف هلندى باروخ (بنديكت ) اسپينوزا ٨ ( spinoza (benedict)baruch )(١٦٣٢-١٦٧٧) در كتابى به نام رساله اى در الهيات و سياست (به زبان لاتينى ) انجام داده است

اسپينوزا در كتاب خود با ذكر دليلهايى اثبات مى كند كه براى بررسى اعتبار كتاب مقدس بايد به شواهد تاريخى و انتقادى آن پرداخت و متاءسف است كه پيشينيان اين شناخت را متروك داشته اند و يا اگر چيزى در باب آن نگاشته اند از دسترس ما به دور مانده است وى مى افزايد اكنون ما در شرايطى زيست مى كنيم كه مسائلى تعصب آميز به نام دين معروف شده است و مردم براى عقل در اعتقادات خود سهمى قائل نيستند. از اين رو من با نوميدى نسبى پاى در اين راه مى نهم و در نخستين گام به بررسى نويسندگان كتاب مقدس (و قبل از همه به مؤ لف اسفار پنجگانه تورات ) مى پردازم :

تقريبا همه (اهل كتاب ) معتقدند كه موسى تورات را تاءليف كرده است ، به گونه اى كه فرقه فريسيان از يهود در تاءكيد بر اين عقيده ، مخالف آن را مرتد دانسته اند. به همين دليل ابن عزرا كه دانشمندى نسبتا آزاد انديش بود، براى اظهار نظر خويش در اين باب جراءت نكرد و تنها با اشاراتى مبهم ، اشتباه بودن اين اعتقاد عمومى را متذكر شد. اما من بدون ترس و واهمه پرده ابهام را از روى سخنان ابن عزرا برخواهم داشت و حقيقت را براى همه آفتابى خواهم كرد.(٢١)

١٢- عهد عتيق

عهد عتيق نامى است كه مسيحيان در مقابل عهد جديد به كتاب يهوديان داده اند. مسيحيان به هر دو عهد عقيده دارند. عهد عتيق به زبان عبرى و اندكى از آن به زبان كلدانى نوشته شده است اين دو زبان مانند عربى از زبانهاى سامى هستند. كتاب تورات در آغاز عهد عتيق قرار دارد.

همچنين نسخه اى از عهد عتيق به زبان يونانى وجود دارد كه از روى نسخه عبرى ترجمه شده و آن را ترجمه سبعينيه (يا ترجمه هفتاد) مى نامند. گفته مى شود اين ترجمه حدود سال ٢٥٨ ق .م به امر بطلميوس فيلادلفوس ‍ پادشاه مصر، توسط ٧٢ تن انجام گرفته است اين نسخه تفاوتهايى با اصل عبرى دارد و از همه مهمتر آنكه بخشها اپوكريفا ٨ يعنى پوشيده ، نام دارد و از قديم الايام مورد شك بوده است ، اما مسيحيان معمولا آن را مى پذيرفته اند. حدود پنج قرن پيش ، در جريان نهضت اصلاح دين ، اعتبار اين قسمتها مورد سوءظن جدى مسيحيان پروتستان واقع شد. پس از مدتى ، به سال ١٨٢٦ جمعيت بريتانيايى و جمعيت آمريكايى طبع و نشر كتاب مقدس به طور رسمى آنها را از كتاب مقدس كردند. كليساهاى كاتوليك و ارتدوكس با اين عمل مخالفند و قسمتهاى مذكور را بخشى از عهد عتيق مى شمارند.

اينك سخنى پيرامون ارجاع به كتاب مقدس : همه ما با شيوه ارجاع به قرآن كريم آشنا هستيم و مى دانيم به جاى ذكر صفحه از نام سوره و شماره آيه استفاده مى شود. پرهيز از ذكر صفحه در صدها كتاب باستانى و مشهور معمول است ، مانند آثار افلاطون ، ارسطو، هومر، هرودت ، شكسپير و غيره براى ارجاع به اين آثار تمهيدهايى انديشيده اند و ابواب و فصول و شماره هايى ساخته اند تا ارجاع به چاپهاى خاصى محدود نشود و براى همه كارساز باشد.

هنگام ارجاع به كتاب مقدس ، نخست نام كتاب ، آنگاه شماره باب و سرانجام شماره فقرات ذكر مى شوند؛ مثلا ((پيدايش ١:٢٧)) يعنى سفر پيدايش ، باب ١، بند ٢٧.

عهد عتيق ٣٩ كتاب دارد كه از نظر موضوع به سه بخش تقسيم مى شوند:

١. تورات و بخش تاريخى عهد عتيق ؛

٢. حكمت ، مناجات و شعر؛

٣. پيشگوييهاى انبيا.

-١٢- بخش تاريخى عهد عتيق

بخش تاريخى عهد عتيق با تورات و تورات با سفر پيدايش آغاز مى شود. آفرينش جهان ، آدم و حوا و خوردن معرفت نيك و بد همچنين اخراج آنان از باغ عدن ، داستان فرزندان آدم ، طوفان نوح ، حوادث مربوط به حضرت ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق ، يعقوب و يوسف در اين سفر آمده است چهار سفر بعدى سيره حضرت موسى(عليه‌السلام ) و تاريخ بنى اسرائيل را شرح مى دهد. اين سيره تولد، بعثت ، هجرت (خروج از مصر در حدود ١٢٩٠ ق .م .)، تشكيل حكومت و رحلت آن حضرت را در بردارد. مقدار زيادى از احكام و قوانين ، ضمن عباراتى منسوب به وحى ، در اين چهار سفر وجود دارد. به عقيده يهوديان و مسيحيان ، مؤ لف اسفار پنجگانه تورات حضرت موسى(عليه‌السلام ) است تاريخ بنى اسرائيل از زمان حضرت يوشع(عليه‌السلام ) به بعد در دوازده كتاب بعدى ادامه مى يابد.

اين بخش مشتمل بر ١٧ كتاب است :

١- سفر پيدايش (آفرينش جهان ، داستانهاى حضرت آدم ، نوح ، ابراهيم ، اسماعيل ، اسحاق ، يعقوب و يوسف )؛

٢- سفر خروج (تولد و بعثت حضرت موسى ، خروج بنى اسرائيل از مصر به سينا و احكام )؛

٣- سفر لاويان (احكام كاهنان يعنى روحانيون يهودى كه از نسل هارون و از خاندان لاوى هستند)؛

٤- سفر اعداد (آمار بنى اسرائيل در عصر حضرت موسى ، شريعت و تاريخ ايشان )؛

٥- سفر تثنيه (تكرار احكامى كه در اسفار پيشين آمده است و تاريخ بنى اسرائيل تا رحلت حضرت موسى )؛

مجموع اين پنج سفر تورات خوانده مى شود.

٦- صحيفه يوشع (تاريخ و سيره يوشع بن نوح جانشين حضرت موسى )؛

٧- سفر داوران (تاريخ قاضيان بنى اسرائيل ، قبل از نصب پادشاهان )؛

٨- كتاب روت (شرح حال زنى به نام روت ، از جدات حضرت داوود)؛

٩- كتاب اول سموئيل (تاريخ سموئيل نبى و تعيين شائول - يعنى طالوت - به سلطنت )؛

١٠- كتاب دوم سموئيل (پادشاهى حضرت داوود)؛

١١- كتاب اول پادشاهان (ادامه پادشاهى داوود و پادشاهى حضرت سليمان و جانشينان او)؛

١٢- كتاب دوم پادشاهان (ادامه تاريخ پادشاهان بنى اسرائيل تا حمله بخت نصر و جلاى بابل )؛

١٣- كتاب اول تواريخ ايام (نسب نامه بنى اسرائيل و تكرار تاريخ ايشان تا وفات داوود)؛

١٤- كتاب دوم تواريخ ايام (تاريخ پادشاهى حضرت سليمان و ملوك بعدى تا جلاى بابل )؛

١٥- كتاب عزرا (نوسازى اورشليم يعنى بيت المقدس )) آزادى يهوديان همراه عزير)؛

١٦- كتاب نحميا (نوسازى اورشليم و بازگشت يهوديان از زبان نحميا اردشير اول پادشاه هخامنشى )؛

١٧- كتاب استر (رفع خطر نابودى از يهود با وساطت استر، همسر يهودى خشايارشا، مدفون در همدان ).

-١٢- حكمت ، مناجات و شعر

اين بخش مشتمل بر ٥ كتاب است :

١- كتاب ايوب (ابتلا، بى صبرى و صبر آن حضرت !)؛

٢- كتاب مزامير يعنى زبور داوود (مجموعه ١٥٠ قطعه مناجات )؛

٣- كتاب امثال سليمان نبى (كلمات حكمت آميز)؛

٤- كتاب جامعه (اسم مستعار حضرت سليمان ، مشتمل بر نگرش بدبينانه به جهان )؛

٥- كتاب غزل غزلهاى سليمان (اشعار عاشقانه ).

-١٢- پيشگوييهاى انبيا

بخش پيشگوييهاى انبيا مشتمل بر هشدارها و تهديداتى پيرامون سرنوشت بنى اسرائيل است براى فهميدن اين پيشگوييها خواننده بايد از جريانات آن زمان كاملا آگاه باشد.

اين بخش مشتمل بر ١٧ كتاب است :

١- كتاب اشعيا (طولانى ترين و معروفترين كتاب پيشگويى در عهد عتيق )؛

٢- كتاب ارميا (پيشگويى )؛

٣- كتاب مراثى ارميا (نوحه سرايى آن حضرت بر خرابى اورشليم )؛

٤- كتاب حزقيال (پيشگويى )؛

٥- كتاب دانيال (پيشگويى و شرح مجاهدات حضرت دانيال نبى مدفون در شوش )؛

٦- كتاب هوشع (پيشگويى )؛

٧- كتاب يوئيل (پيشگويى )؛

٨- كتاب عاموس (پيشگويى )؛

٩- كتاب عوبديا(پيشگويى )؛

١٠- كتاب يونس (پيشگويى و داستان رفتن وى در شكم ماهى )؛

١١- كتاب ميكاه (پيشگويى )؛

١٢- كتاب ناحوم (پيشگويى )؛

١٣- كتاب حبقوق (پيشگويى حضرت حبقوق نبى مدفون در تويسركان )؛

١٤- كتاب صفنيا (پيشگويى )؛

١٥- كتاب حجى (پيشگويى )؛

١٦- كتاب زكريا (پيشگويى )؛

١٧- كتاب ملاكى (پيشگويى ).

-١٢- اپوكريفاى عهد عتيق

اينك براى آشنايى با اپوكريفاى عهد عتيق نامهاى آن كتب را مى آوريم لازم است اشاره كنيم كه نسخه هايى از كتاب مقدس كه داراى اپوكريفاست ، هم از نظر تعداد كتب اپوكريفا و هم از نظر ترتيب ، با يكديگر اختلاف دارند. منبع بيشتر اين كتابها ترجمه سبعينه است تاكنون اپوكريفا به زبان فارسى ديده نشده است ، اما نسخه هايى از آن به عربى و انگليسى و زبانهاى ديگر وجود دارد. يك مجموعه اپوكريفا در ٢٤١ صفحه به زبان عربى ، مشتمل بر ١٠ كتاب زير است :

طوبيا، يهوديت ، استر (يونانى )، حكمت ، يشوع بن سيراخ ، باروك ، نامه ارميا، دانيال (يونانى )، مكابيان اول و مكابيان دوم

١٣- عقايد و احكام مذهبى

علام دينى ، پزشك و فيلسوف يهودى ، موسى بن ميمون (١١٣٥ - ١٢٠٤ م .) به آيين يهود لباسى نو پوشاند و سيزده اصل براى آن ترتيب داد، به اين شرح :

١- وجود خدا؛

٢- يگانگى او؛

٣- مجرد بودن او؛

٤- نداشتن زمان ؛

٥- حكمت او در امور؛

٦- عدالت ؛

٧- قابل تقرب بودن از راه عبادت

اينها مربوط به خدا بود، اما ساير امور:

٨- اعتقاد به نبوت ؛

٩-برتر بودن حضرت موسى(عليه‌السلام )؛

١٠- اعتقاد به آسمانى بودن تورات ؛

١١- عدم جواز نسخ احكام ؛

١٢- آمدن مسيحاى موعود؛

١٣- قيامت و جاودانگى نفس آدمى

- ١٣- خدا در يهوديت

يهوديت (مانند اسلام و مسيحيت ) از آغاز بر توحيد استوار شده است و همه انبياى يهود، از حضرت موسى(عليه‌السلام ) تا انبياى پرشمار بعدى ، با شرك مبارزه كرده اند. بديهى است كه پيروان اديان توحيدى نيز در مواردى از دين خود غافل مى شوند و به گونه هايى از شرك روى مى آورند. اين مساءله هيچ گاه نظر پژوهشگران را نسبت به اصل اين اديان تغيير نداده است آنان با قطع نظر از لغزشهاى پيروان يك دين ، از تحقيقات خود دانسته اند كه اديان دو گونه اند:

الف ) اديانى كه مردم را از شرك بر حذر مى دارند، مانند اديان ابراهيمى ؛

ب ) اديانى كه شرك را به مردم تعليم مى دهند، مانند اديان شرقى

نام خاص خدا در دين يهود يهوه يعنى باشنده (موجود) است اين نام بسيار احترام دارد و بر زبان آوردن آن حتى از طريق قرائت تورات حرام است بر اثر اين تحريم ، كسى تلفظ حقيقى آن را نمى داند و گاهى در كتابهاى علمى مغرب زمين ، از باب احتياط آن را بدون حركت ( YHWH )ثبت مى كنند. اما گروهى از محققان برآنند كه تلفظ حقيقى آن يهوه است هنگامى كه معبد سليمان بر پا بود، بالاترين مقام مذهبى يهود حق داشت سالى يك بار در روز عاشوراى تقويم يهودى (دهم ماه تشرى ، در اوايل پاييز)، در قدس ‍ الاقداس آن معبد، نام يهوه را بر زبان آورد و دعا كند. هنگام تلاوت تورات نام مزبور به ادوناى به معناى آقاى من تبديل مى شود و حركات همين كلمه را روى آن مى گذارند؛ از اين رو، گاهى آن را يهوه ضبط كرده اند.(٢٢)

يكى ديگر از نامهاى خدا اهيه اشر اهيه است به معناى هستم آنچه هستم اين نام در سفر خروج ٣:١٤ و در برخى ادعيه اسلامى (مانند دعاى شب عرفه ) آمده است و بر اثر نسخه بردارى افراد كم اطلاع ، به آهيا شراهيا تبديل گرديده است

١٤- ظهور انبيا

يهوديان به نبوت معتقدند و در مورد آن بحثهاى كلامى گسترده اى دارند. همچنين براى نبوت معناى ويژه اى قائلند كه پيشگويى است و پيامبران بزرگى همچون اشعيا، ارميا، حزقيال و هوشع به عنوان نبى يعنى پيشگو شهرت دارند.

پيامبران بسيارى در كتاب عهد عتيق مطرح شده اند.(٢٣) اشعيا، ارميا، عاموس با بيانات شيواى خود به بنى اسرائيل هشدار مى دادند و آنان را از عاقبت كارهاى زشت و ناروايشان بر حذر مى داشتند و متذكر مى شدند كه اسارت ذلت بارى در پيش دارند. اما آنان به اين گفتارها كمترين توجهى نمى كردند و از سوى ديگر به قتل و حبس و آزار پيامبران خود كمر مى بستند (قرآن مجيد از اين امور بسيار سخن گفته است ). هفده كتاب پايان عهد عتيق كه كتابهاى نبوت نام دارد، مشتمل بر اين پيشگوييهاست

از ٢٦ پيامبر مذكور در قرآن كريم ٢٠ تن به اهل كتاب مربوط مى شوند: آدم ، نوح ، ابراهيم ، لوط، اسماعيل ، اسحاق ، يعقوب ، يوسف ، موسى ، هارون ، داوود، سليمان ، الياس ، اليسع ، عزيز (عزرا)، ايوب ، يونس ، زكريا، يحيى و عيسى

از آن انبيا ٦ تن به اهل كتاب ربطى ندارند: ادريس (مگر به نام اخنوخ در سفر پيدايش ٥:٢٤)، شعيب (مگر به نام رعوئيل در سفر خروج ٢:١٨ يا به نام يترون در سفر خروج ٣:١)، ذوالكفل ، هود، صالح و محمد.

١٥- حكومت بنى اسرائيل

پس از حضرت موسى(عليه‌السلام )، حضرت يوشع بن نون(عليه‌السلام ) به امر خدا به رهبرى قوم برخاست وى از رود اردن كه از شمال به جنوب فلسطين كشيده شده است ، گذشت و بلاد كنعان و حدود آن را فتح كرد. به ادعاى عهد عتيق سكنه بومى آن مناطق قتل عام شدند و آن سرزمين به بنى اسرائيل اختصاص يافت جريان اين جنگها در ششمين كتاب عهد عتيق ، به نام صحيفه يوشع موجود است پس از حضرت يوشع(عليه‌السلام ) مردان بزرگى در بنى اسرائيل به رهبرى مردم اشتغال داشتند كه داوران بنى اسرائيل ناميده مى شوند. آنان عموما سمت پيامبرى يا پادشاهى نداشتند. تاريخ اين رهبران در سفر داوران آمده است

آخرين داور بنى اسرائيل حضرت سموئيل(عليه‌السلام ) دو پسر داشت كه شايستگى رهبرى قوم را نداشتند. از اين رو، مردم از آن حضرت درخواست كردند كه پادشاهى براى آنان برگزيند. در واقع بنى اسرائيل در آن زمان پادشاهى نداشتند. سموئيل پس از اصرار زياد مردم ، از طرف خدا جوانى را به پادشاهى آنان نصب كرد.

نخستين پادشاه بنى اسرائيل حدود ١٠٣٠ سال قبل از ميلاد انتخاب شد. نام اين پادشاه در عهد عتيق (كتاب اول سموئيل ، باب ٩به بعد) شائول و در قرآن كريم طالوت است (بقره : ٢٤٧).

پس از انتخاب نخستين پادشاه ، جنگ مهمى ميان بنى اسرائيل و فلسطينيان آن زمان رخ داد و پيروزى نصيب بنى اسرائيل گرديد. مهمترين قهرمان اين قوم جليات بود كه در قرآن كريم جالوت ناميده شده است وى به دست حضرت داوود(عليه‌السلام ) كشته شد و لشكر وى گريخت

حضرت داوود(عليه‌السلام ) جانشين حضرت طالوت شد (حدود ١٠١٥ سال قبل از ميلاد) و حضرت سليمان(عليه‌السلام ) به جاى پدرش حضرت داوود(عليه‌السلام ) نشست و مهمترين و با شكوهترين دوران بنى اسرائيل را به وجود آورد. وى معبد بسيار بزرگى در شهر اورشليم (يعنى شهر سلامت ) ساخت كه به نام هيكل سليمان معروف شد. (هيكل در زبان عبرى به معناى ساختمان بلند است ). اين معبد بعدا يك بار حدود ٥٨٧ ق .م به دست بختنصر چو بار ديگر در سال ٧٠ م به دست شاهزاده رومى ، تيتوس ( Titus ) خراب شد.

اهل كتاب بر مبناى محتويات دروغين عهد عتيق (كتاب اول پادشاهان ، باب ١١) معتقدند كه حضرت سليمان(عليه‌السلام ) بر اثر وسوسه همسران بت پرست خويش ، در آخر عمر بت پرست و خطاكار شد! قرآن كريم با تمجيد فراوان از آن حضرت ، ساحت قدس وى را پاك كرده است

پس از رحلت حضرت سليمان(عليه‌السلام )، فرزندش رحبعام زمام امور مملكت بنى اسرائيل را در كف گرفت و چون وى به ستمكارى پرداخت گروهى از مردم از فرمان او بيرون رفتند و تنها دو سبط يهودا و بنيامين در سرزمين يهودا (به نام يكى از فرزندان حضرت يعقوب ) كه بخش نسبتا كوچكترى بود، براى او باقى ماند. اين قسمت كه شامل شهر اورشليم (قدس ) نيز مى شد، اهميت بسيارى داشت و نام ((يهودى )) از اينجا مى آيد. ده سبط ديگر حكومت مستقلى به نام اسرائيل به رهبرى فردى به نام يربعام بن ناباط در شمال فلسطين تشكيل دادند. يربعام يكى از استانداران حضرت سليمان(عليه‌السلام ) بود.

تجزيه كشور مبداء ضعف و بدبختى آنان بود. پادشاهان يهودا و اسرائيل نيز عموما گنهكار بودند و مردم را به گناه و بت پرستى دعوت مى كردند.

١٦- اسارت بابل

به هر حال پيشگوييهاى انبياى بنى اسرائيل تحقق يافت(٢٤) و پس از چندى آشوريها كه در شمال بابل در عراق و سوريه كنونى حكمرانى داشتند و پايتخت آنان شهر نينوا بود به اسرائيل تاختند و عده كثيرى را به اسيرى بردند. چند سال بعد، پادشاه بابل بخت ال نصر كه در عهد عتيق نبوكدنصر (يعنى بت ((نبو)) تاج را نگهدارى مى كند) ناميده مى شود، به اورشليم حمله كرد و مردم يهودا را كشت و عده اى را به اسارت به بابل برد كه تا مدتى طولانى در آنجا بودند. اسير شدن مردم اسرائيل و يهودا موجب پراكندگى آنان در خاورميانه و سرزمينهاى ديگر شد. اين اسارت اهميت ويژه اى داشت ؛ زيرا گروهى از مردم اسرائيل نيز كه در حمله پيشين توسط آشوريها از اسارت معاف شده بودند، در اين يورش همراه با ساكنان يهودا به بابل كوچ داده شدند. اين موضوع جلاى بابل ناميده مى شود.

يهوديان در زمان اسارت ، برخى آداب و اخلاق مشركان را پذيرفتند و كمتر كسى در بين آنان از جلاى وطن و اسيرى و دشوارى پرستش خدا رنج مى برد.

بايد توجه داشت كه انحصار طلبى و خود بزرگ بينى خوى و خصلت جدانشدنى قوم كوچك يهود است و ساير اقوام جهان در واكنش به اين صفات ، با يهوديان از در دشمنى و ستيز در آمده و به تحقير آنان پرداخته اند. شايد نخستين ويرانى شهر قدس و گرفتار شدن بنى اسرائيل به دست بابليان در حدود شش قرن قبل از ميلاد نيز به همين علت بوده است ارمياى نبى از جانب خداى متعال پيام آورده بود كه بنى اسرائيل نبايد در برابر آن دشمن مقاومت كنند. ايشان اين پيام را به چيزى نگرفتند و آن پيامبر را زندانى كردند. پس از سقوط شهر قدس ، ارميا آزاد شد (ارميا ٣٩:١٤).

١٧- تجديد معبد

هنگامى كه كورش (يعنى خورشيد) بنيانگذار سلسله هخامنشى بابل را فتح كرد، يهوديان آزاد شدند و اجازه بازگشت به سرزمين خود را يافتند. اما بسيارى از آنان حاضر نبودند بابل را ترك كنند و در بابل و اطراف آن پراكنده شدند. اعلاميه كورش در مورد آزادى يهود حدود سال ٥٣٨ ق .م صادر شد. كورش با اين كار در ميان يهود محبوبيت زيادى به دست آورد.

گروهى از يهوديان نيز به فلسطين بازگشتند و به بازسازى شهر قدس آغاز كردند. در آن دوران همسايگان آن سرزمين احساس خطر كردند و مانع بر پايى يك حكومت مقتدر يهودى بر خاك فلسطين شدند. پس از آن حكومتهاى ناتوانى در مناطق مختلف فلسطين بر پا شد و پس از چند قرن آشفتگى ، شهر قدس براى بار دوم به دست روميان ويران شد و اين ويرانى يهوديان را در جهان پراكنده ساخت از آن پس ، يهوديان در كشورهاى بيگانه زندگى سختى را مى گذراندند و انواع خوارى و سركوفتگى را در جسم و جان خود مى چشيدند.

١٨- پيدايش كنيسه

پس از بازگشت يهود از بابل ، جامعه دينى نظام تازه اى يافت و معابدى ساخته شد كه بعدا كنيسه ( synagogue ) ناميده شد.اين معابد مانند ساير معبدها معمارى خاصى داشتند و در آنها قربانگاه و اماكن ويژه ديگرى وجود داشت هم اكنون نيز معبد يهوديان كنيسه ناميده مى شود.

قبله يهود معبد سليمان (مسجد اقصى ) است فقط سامريان قبله را كوه جرزيم در نزديكى شهر نابلس مى دانند. آنان روزى سه بار نماز مى خوانند: نماز صبح ، نماز عصر و نماز مغرب در صورتى كه دست كم ده مرد در كنيسه وجود داشته باشد نماز برگزار مى شود و در اين حال يك نفر كه معمولا پيرتر از سايرين است و عبرى را خوب مى داند، جلو مى ايستد و قسمتهايى از تورات يا دعاهايى به عبرى مى خواند و در مواردى ركوع مى كنند. معروفترين عبارتى كه خوانده مى شود، شمع (يعنى بشنو) نام دارد كه از تورات گرفته شده است :

(٤) اى اسرائيل بشنو يهوه خداى ما يهوه واحد است(٥) پس يهوه خداى خود را به تمامى جان و تمامى قوت خود محبت نما(تثنيه ٦:٤-٥).

١٩- تاءثير عقايد مزديسنى و فرهنگ پارسى

يهوديان نيز مانند ساير اقوام تحت تاءثير محيط قرار داشتند و پس از تماس با برخى تمدنهاى باستانى ، خواسته يا ناخواسته ، بسيارى از مفاهيم و اعمال آنها را وام گرفتند، ولى بايد توجه داشت كه آنان پيوسته و در تمام موارد، مسائل ياد شده را به رنگ اخلاقيات توحيدى خاص خويش در مى آوردند. مثلا داستان طوفان نوح ، خواه از بابليها اقتباس شده باشد يا نه ، آن گونه كه در سفر پيدايش آمده است ، از خداى واحد، مهربان و درستكار سخن مى گويد. اين داستان به داستان پر- نپيشتيم ( Per-napishtim ) كه روى الواح ميخى حك شده است و علاوه بر شرك صريح ، خدايانى خودخواه ، ستيزه جو، احساساتى و حسود را مطرح مى كند، چندان شباهتى ندارد. اين تمايز در ساير داستانها و قوانين و باورهايى كه گفته مى شود يهود از اقوام ديگر اقتباس كرده اند، نيز مشهود است

در تورات تقريبا ذكرى از قيامت نيست (مگر يكى دو اشاره مبهم ، مثلا تثنيه ٨:١٦). از نظرات تورات (لاويان باب ٢٦ و تثنيه باب ٢٨) ديندارى و بى دينى در جلب نعمتهاى اين جهان و سلب آنها تاءثير مستقيم و قطعى دارند. از سوى ديگر، كتاب تلمود از قيامت بسيار سخن گفته است

يكى از باورهاى اصيل يهوديت كه به تصور پژوهشگران ، از بيگانگان گرفته شده ، اعتقاد به رستاخيز مردگان است اين اعتقاد با آرمان مسيحايى گره خورده و چيزى مانند اعتقاد به رجعت را پديد آورده است ايرانيان باستان مى گفتند در زمان آينده ، پس از آنكه آهورمزدا بر هماورد خود انگرو مئنيو پيروز شود و او را نابود كند، مردگان برخواهند خاست ، ولى شكل عالى و معنوى اين آموزه دستاورد اصيل الهامات يهود است و با اعتقاد خشك و بى روح مغان ايران زمين شباهتى ندارد. به گفته پژوهشگران ، اعتقاد به جاودانگى روح از قديم ميان بنى اسرائيل وجود داشته و در چندين مورد از كتاب مقدس بدان اشاره شده است ، ولى آن باور پس از بازگشت از بابل ، با عقيده به جاودانگى قوم و قيام مسيحا پيوند خورد و اعتقاد به رستاخيز مردگان را پديد آورد. اين نظريه با قرآن مجيد تعارض دارد؛ زيرا از داستان برانگيخته شدن حضرت موسى(عليه‌السلام ) در اوايل سوره طه به روشنى مى فهميم كه اعتقاد به رستاخيز در نخستين پيام او وجود داشته است .(٢٥)