آشنايى با اديان بزرگ

آشنايى با اديان بزرگ0%

آشنايى با اديان بزرگ نویسنده:
گروه: ادیان و فرقه ها

آشنايى با اديان بزرگ

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: حسين توفيقى
گروه: مشاهدات: 12852
دانلود: 2858

توضیحات:

آشنايى با اديان بزرگ
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 169 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 12852 / دانلود: 2858
اندازه اندازه اندازه
آشنايى با اديان بزرگ

آشنايى با اديان بزرگ

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

-٦- نمايش قدرت

حضرت عيسى مسيح(عليه‌السلام ) گفت :

(٢٧) ((زيرا كه پسر انسان خواهد آمد در جلال پدر خويش به اتفاق ملائكه خود و در آن وقت هر كسى را موافق اعمالش جزا خواهد داد(٢٨) هر آينه به شما مى گويم كه بعضى در اينجا حاضرند كه تا پسر انسان را نبينند كه در ملكوت خود مى آيد ذائقه موت را نخواهند چشيد.)) (متى ١٦:٢٧-٢٨، مرقس ٩:١، لوقا ٩:٢٦-٢٧).

سرانجام آن حضرت در واپسين روزهاى زندگى خود در ميان استقبال پرشور منتظران ملكوت آسمانى در حالى كه بر كوه الاغى سوار بود وارد شهر قدس شد. از جمله شعارهايى كه در آن جمع به گوش مى رسيد، اين بود: ((مبارك باد پادشاه اسرائيل كه به اسم خداوند مى آيد.))

(٣٩) آنگاه بعضى از فريسيان از ميان بدو گفتند: ((اى استاد شاگردان خود را نهيب نما.))(٤٠) او در جواب ايشان گفت : ((به شما مى گويم اگر اينها ساكت شوند هر آينه سنگها به صدا آيند.)) (لوقا ١٩:٣٩-٤٠).

وى با شكوه و جلال فراوان به معبد پا نهاد و آن مكان مقدس را از كسانى كه به خريد و فروش مشغول بودند، پاكسازى كرد. شايد برخى مردم انتظار داشتند مسيحاى موعود بر اسب سوار شود و تخت پادشاهان ستمكار را واژگون سازد، اما تنها كارى كه حضرت عيسى مسيح(عليه‌السلام ) در آن شرايط انجام داد اين بود كه بر كره الاغى عاريتى سوار شد و پس از ورود به معبد، ((تختهاى صرافان و كرسيهاى كبوتر فروشان را واژگون ساخت )) (متى ٢١، مرقس ١١، لوقا ١٩ و يوحنا ١٢).

در واقع حضرت مسيح(عليه‌السلام ) با كار خود جامعه بنى اسرائيل را آزمايش كرد و پس از مشاهده مخالفت آشكار فريسيان با اقدامات اصلاحى او در معبد، دانست كه شرايط براى انقلاب فراهم نيست از اين رو، پس از عتاب فراوان ، شهر قدس را مخاطب قرار داد و گفت :

(٣٧) ((اى اورشليم ، اورشليم ، قاتل انبيا و سنگسار كننده مرسلان خود، چند مرتبه خواستم فرزندان تو را جمع كنم ، مثل مرغى كه جوجه هاى خود را زير بال خود جمع مى كند و نخواستيد(٣٨) اينك خانه شما براى شما ويران گذارده مى شود(٣٩) زيرا به شما مى گويم از اين پس مرا نخواهيد ديد تا بگوييد مبارك است او كه به نام خداوند مى آيد.)) (متى ٢٣:٣٧-٣٩، لوقا ١٣:٣٤-٣٥).

١٠-٦- تكميل تورات

حضرت عيسى مسيح(عليه‌السلام ) در موعظه بر روى كوه ، رسالت خود را چنين شرح داد:

(١٧) گمان مبريد كه آمده ام تا تورات يا صحف انبيا را باطل سازم ، نيامده ام تا باطل بنمايم ، بلكه تا تمام كنم(١٨) زيرا هر آينه به شما مى گويم تا آسمان و زمين زايل نشود همزه اى با نقطه اى از تورات هرگز زايل نخواهد شد، تا همه واقع شود(١٩) پس هر كه يكى از اين احكام كوچكترين (يعنى جزئى ترين حكم تورات ) را بشكند و به مردم چنين تعليم دهد، در ملكوت آسمان كمترين شمرده خواهد شد؛ اما هر كه به عمل آورد و تعليم نمايد او در ملكوت آسمان بزرگ خواندهم خواهد شد...(٣٨) شنيده ايد كه گفته شده است چشمى به چشمى و دندانى به دندانى(٣٩) ليكن من به شما مى گويم با شرير مقاومت مكنيد، بلكه هر كه به رخساره راست تو طپانچه زند ديگرى را نيز به سوى او بگردان ...)) (متى ٥:١٧-٤٨).

برخى از افراد عبارت فوق را به معناى تسليم در برابر ستمكاران و پذيرش ‍ ستم آنان دانسته اند، اما مى توان گفت كه اين سخن يك توصيه اخلاقى مبالغه آميز است و تنها به عفو و بخشايش در امور شخصى دلالت مى كند. دستورهاى اكيد و فراوانى مانند آن ، مبنى بر صبر و عفو بدكاران و سلام دادن به افراد بى فرهنگ و بزرگوارى ورزيدن برابر ناهنجاريهاى ايشان در قرآن مجيد و احاديث اسلامى يافت مى شود و سيره اولياى الهى بر آن گواهى مى دهد.(٣٦)

حضرت اميرالمؤ منين على(عليه‌السلام ) يكى از صفات پسنديده انسان تقواپيشه را اين مى داند كه از كسى كه به او ستم روا داشته ، گذشت مى كند: يعفو عمن ظلمه و يعطى من حرمه و يصل من قطعه(٣٧) همچنين آن حضرت در نامه به امام حسن مجتبى(عليه‌السلام ) به امورى از اين قبيل سفارش مى كند و مى افزايد: ((نبايد اين دستور العمل را در غير مورد آن ، يا نسبت به كسى كه شايسته آن نيست ، اجرا كرد.))(٣٨) در روايتى نيز مى خوانيم كه امام جعفر صادق (عليه‌السلام ) همين عبارت مربوط به طپانچه زدن را به حضرت مسيح(عليه‌السلام ) است(٣٩) در موردى ديگر از انجيل مى خوانيم :

(٢١) آنگاه پطرس نزد او آمده ، گفت : ((خداوندا چند مرتبه برادرم به من خطا ورزد، مى بايد او را آمرزيد آيا تا هفت مرتبه ؟))(٢٢) عيسى بدو گفت : ((تو را نمى گويم تا هفت مرتبه ، بلكه تا هفتاد هفت (٧٠٧) مرتبه )) (متى ١٨:٢١-٢٢، لوقا ١٧:٣-٤).

به گفته يوحنا، هنگامى كه حضرت عيسى مسيح(عليه‌السلام ) را دستگير كردند، يكى از دشمنان به او طپانچه زد. آن حضرت فورا اعتراض كرد و گفت : ((براى چه مى زنى ؟)) (يوحنا ١٨:٢٢-٢٣).

همچنين ، با آنكه حضرت مسيح(عليه‌السلام ) عدم مقاومت در برابر شرير را توصيه كرده ، شاگردان و پيروان وى اين سفارش را مربوط به امور شخصى مى دانستند و در برابر زورگويان كاملا مقاومت مى كردند (شرح اين مقاومتها در كتاب اعمال رسولان آمده است ). آنان براى اينكه بتوانند در برابر پادشاهان و دشمنان دين ايستادگى كنند به درگاه الهى چنين دعا كردند:

(٢٤) ((خداوندا، تو آن خدا هستى كه آسمان و زمين و دريا و آنچه را در آنهاست آفريدى(٢٧) زيرا كه فى الواقع بر بنده قدوس تو عيسى كه او را مسح كردى ، هيروديس و پنطيوس پيلاطس با امتها و قومهاى اسرائيل با هم جمع شدند(٢٨) تا آنچه را كه دست و راءى تو از قبل مقدر فرموده بود، بجا آورند(٢٩) الآن اى خداوند به تهديدات ايشان نظر كن و غلامان خود را عطا فرما تا به دليرى تمام به كلام تو سخن گويند.)) (اعمال رسولان ٤:٢٤-٢٩).

هنگامى كه بزرگان يهود ديدند تعاليم عيسى منافع آنان را مورد تهديد قرار مى دهد، براى كشتن او توطئه كردند. يكى از شاگردان او به نام يهوداى اسخريوطى به وى خيانت كرد. آنگاه عيسى كه به اتهام توطئه براندازى حكومت استعمارى روم ، تحت تعقيب قرار گرفته بود، به مقامات رومى سپرده شد. به نوشته اناجيل ، وى در آخرين شب زندگى ، عشاى ربانى را با شاگردان خود صرف نظر كرد. پس از شام آخر، مقامات رومى او را دستگير كردند و به محكمه بردند و در آنجا به اعدام محكوم شد.

طبق تعليم اناجيل ، عيسى مصلوب شد، روى صليب مرد و او را دفن كردند. پس از سه روز، خدا او را از مرگ برخيزاند. وى چندين بار براى شاگردان خود ظاهر شد، سپس به آسمان رفت در روز عيد گلريزان (پنحاهه ، پنطيكاست ) روح القدس در رسولان حلول كرد و پس از ايشان جماعتى را پديد آورد كه در طى قرون و اعصار، رسالت عيسى(عليه‌السلام ) را به دوش داشتند و چون او عمل مى كردند.

. رسولان

حضرت عيسى مسيح(عليه‌السلام ) در آغاز قيام خويش ، يارانى را برگزيد تا به نشر دعوت وى كمك كنند. اين موضوع در پايان سوره صف آمده است و در اناجيل مى خوانيم :

(١٨) و چون عيسى به كناره درياى جليل مى خراميد، دو برادر يعنى شمعون مسمى به ((پطرس )) و برادرش اندرياس را ديد كه دامى در دريا مى اندازد؛ زيرا صياد بودند(١٩) بديشان گفت : ((از عقب من آييد تا شما را صياد مردم گردانم ))(٢٠) در ساعت دامها را گذارده ، از عقب او روانه شدند (متى ٤:١٨-٢٠؛ مرقس ١:١٦-١٨).

اين ياران را معمولا ((شاگردان )) عيسى مى نامند. او دوازده تن از آنان را برگزيد و آنان را ((رسول )) ناميد (لوقا ٦:١٣). قرآن مجيد رسولان حضرت عيسى(عليه‌السلام ) را ((حوارى )) مى نامد كه در زبان حبشى به همين معنى است او مى خواست هنگامى كه پيروزمندانه بر كرسى جلال مى نشيند، آنان نيز بر دوازده كرسى بنشيند و بر دوازده بسط بنى اسرائيل داورى كنند (متى ١٩:٢٨).

نام دوازده رسول حضرت عيسى(عليه‌السلام ) در اناجيل (متى ١٠:٢-٤؛ مرقس ٣:١٦-١٩؛ لوقا ٦:١٤-١٦؛ اعمال رسولان ١:١٣) از اين قرار است

١. شمعون (پطرس )؛

٢. اندرياس (برادر پطرس )؛

٣. يعقوب (پسر زجبدى )؛

٤. يوحنا (برادر يعقوب )؛

٥. فيلپس ؛

٦. برتولما؛

٧. توما؛

٨. متى ؛

٩. يعقوب (پسر حلفى )؛

١٠. تدى (به گفته لوقا: يهودا برادر يعقوب )؛

١١. شمعون غيور؛

١٢. يهوداى اسخريوطى

به گفته اناجيل ، همان طور كه عيسى پيشگويى كرده بود، همه رسولان در مورد او لغزش خوردند و هنگام دستگيرى وى ، او را رها كردند و گريختند. يهوداى اسخريوطى نيز قبلا با مراجعه به بزرگان يهود، براى كمك به دستگيرى عيسى اعلام آمادگى كرده بود و به همين منظور، وى را به آنان نشان داد و در مقابل آن پولى گرفت پس از رفتن حضرت عيسى ، يازده رسول ديگر با انتخاب فردى به نام ((مقياس ))به جاى يهوداى اسخريوطى ، عدد دوازده را كامل كردند (اعمال رسولان ١:١٥ - ٢٦).

بزرگترين رسول شمعون است كه حضرت عيسى (عليه‌السلام ) وى را ((پطرس ))يعنى ((صخره ))ناميد و او را سنگ زير بناى كليسا يعنى جامعه مسيحيت قرار داد:

(١٨) ((و من نيز تو را مى گويم كه تويى پطرس و بر اين صخره ، كليساى خود را بنا مى كنم و ابواب جهنم بر آن استيلا نخواهد يافت(١٨) و كليدهاى ملكوت آسمان را به تو مى سپارم و آنچه در زمين ببندى ، در آسمان بسته گردد و آنچه در زمين گشايى ، در آسمان كشاده شود.))(متى ١٦: ١٨ - ١٩؛ ٢١: ١٥ - ١٩).

يوحنا در خردسالى رسول شده (يوحنا ١٣:٢٣ - ٢٥ و ٢١: ٢٠) و به عقيده مسيحيان ، انجيل خود را در سن پيرى ، در پايان قرن اول نوشته است متاى رسول نيز يكى از اناجيل را نوشته است همچنين برخى از رساله هاى عهد جديد به پطرس يوحنا و رسولان ديگر منسوب شده است چندين انجيل و رساله اپوكريفايى را به رسولان نسبت داده اند و بعضى از جوامع مسيحى سابقه كليساى خود را به برخى از رسولان مى رسانند.

با آنكه حضرت عيسى(عليه‌السلام ) پطرس را به جانشينى خود برگزيده بود، رسول ديگرى به نام ((پولس ))عملا موقعيت بهترى پيدا كرد و معمار مسيحيت كنونى شد. نام اين شخص در آغاز، ((شاؤ ول ))بود كه از نامهاى عبرى است و تلفظ يونانى آن ((ستولس ))مى شود .او پس از قبول مسيحيت ، نام خود با به ((پولس )) تغيير داد كه ترجمه يونانى واژه ((شاؤ ول ))و به معناى ((كوچك ))است

وى با آنكه يك يهود متعصب بود، تابعيت رومى داشت و پس از رفتن حضرت عيسى(عليه‌السلام )، به آزار مسيحيان مشغول بود تا اينكه مدعى شد هنگامى كه براى دستگيرى برخى مسيحيان از شهر قدس به دمشق مى رفته است ، نور عيسى را در راه ديده و به دستور او مسيحى شده است (اعمال رسولان ٩: ١ - ٣١).

پولس با شور و نشاط فراوان به تبليغ مسيحيت آغاز كرد و در اين راه بسيار رنج كشيد. او كه مدعى رسالت از جانب حضرت مسيح بود، به مناطق مختلف سفر كرد و مسيحيت را به اطراف درياى مديترانه گسترش داد. رساله هايى نيز به تازه مسيحيان آن مناطق نوشت و به آنان رهنمود داد. برخى از اين رساله ها در كتاب عهد جديد گرد آمده است

انديشه هاى تازه پولس ميان رسولان تنش مى آفريد و درگيريهاى وى با پطرس و ساير رسولان ، در كتاب اعمال رسولان و رساله هاى خود او منعكس شده است وى مى نويسد: ((اما چون پطرس به انطاكيه آمد، او را روبرو مخالفت نمودم ؛ زيرا كه مستوجب ملامت بود.))(رساله به غلاطيان ٢: ١١).

پولس هنگام برشمردن فضائل خويش و خطرهايى كه در راه تبليغ مسيحيت بر خود هموار كرده است ، به ((برادران كذبه ))اشاره مى كند و مقصود او رسولانى است كه با انديشه هاى او مخالفت مى كرده اند:

(٢٢) آيا عبرانى هستند، من نيز هستم اسرائيلى هستند، من نيز هستم از ذريت ابراهيم هستند، من نيز مى باشم(٢٣) آيا خدام مسيح هستند، چون ديوانه حرف مى زنم من بيشتر هستم در محنتها افزونتر، در تازيانه ها زيادتر، در زندانها بيشتر، در مرگها مكرر(٢٤) از يهوديان پنج مرتبه ، از چهل يك كم ، تازيانه خوردم(٢٥) سه مرتبه مرا چوب زدند، يك دفعه سنگسار شدم ، سه كرت شكسته كشتى شدم ، شبانه روزى در دريا به سر بردم(٢٦) در سفرها بارها، در خطرهاى نهرها، در خطرهاى دزدان ، در خطرهاى از قوم خود، در خطرها از امتها، در خطرها در شهر، در خطرها در بيابان ، در خطرها در دريا، در خطرها در ميان برادران كذبه(٢٧) در محنت و مشقت ، در بيخوابيها بارها، در گرسنگى و تشنگى ، در روزها بارها، در سرما و عريانى(٢٨) بدون آنچه علاوه بر اينهاست ، آن بارى كه هر روزه بر من است يعنى انديشه براى همه كليساها(٢٩) كيست ضعيف كه من ضعيف كه من ضعيف نمى شوم ؟ كه لغزش مى خورد كه من نمى سوزم(٣٠) اگر فخر مى بايد كرد، آنچه به ضعف من تعلق دارد، فخر مى كنم(٣١) خدا و پدر عيسى مسيح مسيح خداوند كه تا به ابد متبارك است ، مى داند كه دروغ نمى گويد(٣٢) در دمشق ، والى حارث پادشاه ، شهر دمشقيان را براى گرفتن من محافظت مى نمود(٣٣) و مرا از دريچه اى در زنبيلى از باره قلعه پايين كردند و از دستهاى وى رستم (رساله دوم به قرنتيان ١١: ٢٢ - ٣٣).

گفته مى شود كه پولس در حدود سالهاى ٦٤ - ٦٧ در رم درگذشته است از نظر مسيحيان جمعى از رسولان مانند پطرس و پولس شهيد شده اند. آرامگاه پطرس در تپه واتيكان شهر رم بسيار اهميت دارد و از دير باز مركز مسيحيت كاتوليك بوده است كليساى ((سنت پيتر))و كاخها و باغهاى اطراف آن از زيباترين آثار هنرى جهان است در كتابهاى تاريخى مستقل هيچ چيز درباره رسولان يافت نمى شود.

- پايه گذارى كليسا

هر يك از چهار انجيل زندگينامه و مقدارى از سخنان حضرت عيسى(عليه‌السلام ) را مى آوردند، ولى عمده اهتام آنها به پيام رسانى آن حضرت مربوط مى شود. همچنين داستان مصلوب شدن وى در پايان هر چهار انجيل آمده است به طورى كه از اناجيل به دست مى آيد، آن حضرت زاهدى پرشور بود كه براى اصلاح جامعه پوسيده و فرسوده فلسطين در عصر خود برنامه گسترده اى داشت و براى اجراى آن نهايت سعى و كوشش ‍ را به عمل آورد، ولى موفقيت وى در آن زمان بسيار ناچيز بود. اما به خاطر پايه گذارى كليسا يعنى جامعه مسيحى كه از چند شاگرد تشكيل شده بود، پس از رفتن وى و با گذشت ساليان دراز،اندك اندك دينى كه به وى منسوب بود، پاگرفت از نظر تاريخ نگاران نقش پولس كه پس از وى مسيحى شد، در ترويج مسيحيت بسيار مهم است ولى مسيحيان نقش روح القدس را در اين كار مهم مى دانند.

جامعه مسيحيت كه توصيف آن در كتاب عهد جديد آمده است ، كليساى رسولان ناميده مى شود و مقصود از آن ، جامعه رسولان و نسل اول مسيحيت است اين جامعه از نظر زمانى به تقريب ، فاصله سالهاى ٣٠ تا ١٠٠، يعنى از عيد گلريزان تا تدوين آخرين بخش كتاب مقدس را در بر مى گيرد.

جامعه مسيحى نخستين اين گونه بود:

(٤٢) (تازه مسيحيان ) در تعليم رسولان و مشاركت ايشان و شكستن نان و دعاها مواظبت مى نمودند(٤٣) همه خلق ترسيدند و معجزات و علامات بسيار از دست رسولان صادر مى گشت(٤٤) همه ايمانداران با هم مى زيستند و در همه چيز شريك مى بودند(٤٥) و املاك و اموال خود را فروخته ، آنها را به هر كس به قدر احتياجش تقسيم مى كردند(٤٦) هر روزه در هيكل به يك دل پيوسته مى بودند و در خانه ها نان را پاره مى كردند و خوراك به خوشى و ساده دلى مى خوردند(٤٧) و خدا را حمد مى گفتند و نزد تمامى خلق عزيز مى گشتند (اعمال رسولان ٢:٤٢- ٤٧).

اين عزت با گذشت زمان ، نخست از جانب يهود و سپس از جانب امپراطورى روم به دشمنى مبدل شد.

در اورشليم جامعه اى از مسيحيان يهودى الاصل به رهبرى يعقوب رسول پايه گذارى شد و تعداد افراد آن در همان شهر و سپس در ساير مناطق فلسطين گسترش يافت فرستادگانى نيز مانند پولس و برنابا بشارت را به اقوام غيريهودى رساندند. به دنبال اين قضيه ، نخستين مورد از مشكلاتى كه پيش روى كليسا قرار داشت ، پديد آمد و اين سؤ ال مطرح شد كه آيا بت پرستان تازه مسيحى ، پيش از آنكه به مسيحيت پذيرفته شوند، بايد به دين و شريعت يهودى گردن نهند يا خير؟ عقيده پولس كه مورد قبول پطرس و يعقوب نيز واقع شد، اين بود كه خدا عيسى را از مردگان برخيزاند و با اين عمل راه براى دوره جديدى از نجات گشوده شد و بر اين اساس مسيحيان از اين پس به پيروى از شرع يهود ملزم نيستند.

آنگاه مسيحى شدن بت پرستان به بركت تبليغ و تبشير رسولان در همه مناطق امپراطورى روم افزايش يافت و افرادى كه از غيريهوديت به مسيحيت راه يافته بودند، در كليساى مسيحى اكثريت يافتند. جوامع كوچك مؤ منان نيز در شهرهاى امپراطورى از سوريه تا مصر و پس از آن در آناتولى و يونان و سرانجام در ايتاليا به وجود آمدند. بر اساس منقولات سنتى ، پطرس نخست در اورشليم ، سپس در انطاكيه و سرانجام در رم به رهبرى جامعه رسولان برگزيده شد و اعدام وى در عهد نرون در شهر رم رخ داد.

- كتاب مقدس

كتاب مقدس مسيحيان دو بخش دارد: عهد جديد و عهد عتيق علت اين نامگذارى آن است كه مسيحيان معتقدند خدا با انسان دو پيمان بسته است : يكى پيمان كهن ، به وسيله پيامبران پيش از عيسى مسيح در اين پيمان مرتبه اى از نجات از طريق وعد، و عيد، قانون و شريعت به دست مى آيد. ديگرى پيمان نو، توسط خداى متجلى يعنى عيسى مسيح در پيمان نو نجات از طريق محبت حاصل مى شود. به اين معنا كه طبق اعتقاد آنان ، خداى پسر به شكل انسان مجسم مى شود، گناهان بشر را برخود مى گيرد و با تحمل رنج صليب ، كفاره گناهان مى شود. تا آنجا كه تاريخ نشان مى دهد، اين عقيده ، با وجود دورى آن از عقل و منطق ، زيربناى مسيحيت بوده است در انجيل يوحنا چنين مى خوانيم :

(١٦) زيرا خداوند جهان را اين قدر محبت نمود كه پسر يگانه خود را داد تا هر كه به او ايمان آورد هلاك نگردد، بلكه حيات جاودانى يابد(١٧) زيرا خدا پسر خود را در جهان نفرستاد تا بر جهان داورى كند بلكه تا به وسيله او جهان نجات يابد (يوحنا ٣:١٦ - ١٧).

آن قسمت از كتاب مقدس كه درباره پيمان كهن سخن مى گويد عهد عتيق ، و آن قسمت كه درباره پيمان نو سخن مى گويد عهد جديد ناميده مى شود.

در حقيقت عهد عتيق كتاب آسمانى يهوديان است كه مسيحيان براى آن احترام قائل شده ، آن را در آغاز خود قرار داده اند.

عهد جديد به زبان يونانى نگارش يافته است چهار انجيل در آغاز عهد جديد وجود دارد. كلمه ((انجيل )) در زبان يونانى به معناى مژده است : مژده به فرا رسيده ملكوت آسمان يا پيمان تازه

تمام عهد جديد مورد قبول همه مسيحيان است و اپوكريفا بين آنها وجود ندارد. البته كتابهاى اپوكريفايى عهد جديد از اپوكريفاى عهد عتيق بيشتر بوده است ؛ اما در همان دو سه قرن نخست ، مسيحيان اندك اندك بر كتابهاى موجود عهد جديد اتفاق كرده اند.

ترجمه هاى بسيار زيادى از كتاب مقدس به زبانهاى گوناگون انجام گرفته است و سازمانهاى متعددى مخصوص انتشار آنها در سراسر جهان وجود دارد. از جمله آنها انجمن كتب مقدسه است كه در سال ١٨٠٦ در لندن تاءسيس شد و شعبه هايى در بيشتر كشورها دارد.(٤٠)

مجمع كتابهاى عهد عتيق و عهد جديد ٦٦ كتاب است : عهد عتيق ٣٩ كتاب است كه فهرست آنها در بخش يهوديت گذشت و عهد جديد ٢٧ كتاب است كه از نظر موضوع به چهار بخش تقسيم مى شوند:

١. اناجيل ؛

٢. اعمال رسولان ؛

٣. نامه هاى رسولان ؛

٤. مكاشفه

- ٩- اناجيل

گروه زيادى از ياران و پيروان حضرت عيسى(عليه‌السلام ) به نوشتن سيره آن حضرت اقدام كردند و نوشته هايى به وجود آوردند كه بعدا انجيل خوانده شد. اندك اندك چهار انجيل از اين انجيلها رسميت يافت و اناجيل ديگر متروك شد.(٤١)

نويسندگان انجيل اول و انجيل چهارم از حورايون و نويسندگان دو انجيل ديگر از حورايون حواريون معرفى مى شوند.

ميان سه انجيل اول هماهنگى وجود دارد و به اين دليل آنها را اناجيل همنوا مى نامند.

اين بخش مشتمل بر ٤ انجيل است :

١. انجيل متى (سيره و مواعظ مسيح با اشاره به پيشگوييهاى عهد عتيق )؛

٢. انجيل مرقس (قديمترين و كوتاهترين كتاب سيره و مواعظ مسيح )؛

٣. انجيل لوقا (سيره و مواعظ مسيح با تكيه بر جزئيات )؛

٤. انجيل يوحنا( متاءخرترين كتاب سيره و مواعظ مسيح با تاءكيد بر مافوق بشر بودن او).

-٩- اعمال رسولان

در قرن اول ، كتابهاى زيادى پيرامون سيره رسولان مسيحيت نوشته شد، اما تنها يكى از آنها رسميت يافت

اين بخش تنها مشتمل بر يك كتاب است به نام :

اعمال رسولان (نوشته لوقا، مؤ لف سومين انجيل در شرح حال رسولان بويژه پولس ).

-٩- نامه هاى رسولان

برخى از رسولان مسيحيت نامه هايى به جوامع و افراد مسيحى عصر خود نوشته اند. آن نامه ها اندك اندك اهميت پيدا كرد و به عهد جديد راه يافت سيزده نامه از پولس است كه در آنها رهنمودها، ادعاها و مشاجرات خود را نوشته است نويسنده نامه چهاردهم نامعلوم و نويسنده نامه پانزدهم شخصى به نام يعقوب است (وى به مكتب پولس انتقاد مى كند). نامه هاى بعدى به دو تن از حواريون به نامهاى پطرس و يوحنا نسبت داده مى شود و نويسنده آخرين نامه فردى به نام يهود است

اين بخش مشتمل بر ٢١ نامه است :(مردم روم )؛

١. رساله پولس رسول به روميان

٢. رساله اول پولس رسول به قرنتيان (مردم قرنتس )؛

٣. رساله دوم پولس رسول به قرنتيان (مردم قرنتس )؛

٤. رساله پولس رسول به غلاطيان (مردم غلاطيه )؛

٥. رساله پولس رسول به افسسيان (مردم افسس )؛

٦. رساله پولس رسول به افسسيان (مردم افسس )؛

٧. رساله پولس رسول به كولسيان (مردم كولسى )؛

٨. رساله اول پولس رسول به تسالونيكيان (مردم تسالونيكى )؛

٩. رساله دوم پولس رسول به تسالونيكيان (مردم تسالونيكى )؛

١٠. رساله اول پولس رسول به تيركمان (نام شخص )؛

١١. رساله پولس رسول به تيموتاءوس (نام شخص )؛

١٢. رساله پولس رسول به تيطس (نام شخص )؛

١٣. رساله پولس رسول به فليمون (نام شخص )؛

١٤. رساله به عبرانيان (نامه پولس يا فردى ديگر به يهوديان )؛

١٥. رساله يعقوب (براى عموم مسيحيان )؛

١٦. رساله اول پطرس (براى عموم مسيحيان )؛

١٧. رساله دوم پطرس (براى عموم مسيحيان )؛

١٨. رساله اول يوحنا (براى عموم مسيحيان )؛

١٩. رساله دوم يوحنا (براى عموم مسيحيان )؛

٢٠. رساله سوم يوحنا (براى عموم مسيحيان )؛

٢١. رساله يهودا (براى عموم مسيحيان ).

-٩- مكاشفه

قبل از آمدن حضرت مسيح(عليه‌السلام )، مكاشفه نامه هاى متعددى ميان يهوديان رواج داشت كه كتاب دانيال در عهد عتيق نمونه اى از آنهاست مسيحيان نيز كتابهاى مكاشفه اى تازه اى نوشتند، همچنين برخى از كتابهاى مكاشفه يهوديان را دستكارى كرده ، با آرمانهاى مسيحيان هماهنگ ساختند. كتاب مكاشفه يوحنا در پايان عهد جديد براى مسيحيان بسيار اهميت دارد. يوحنا كه به اعتقاد مسيحيان ، يك حوارى كم سن و سال حضرت عيسى(عليه‌السلام ) بود، رؤ ياى خود را در اين اثر شرح مى دهد. اين كتاب كه پيشرفت مسيحيت را نويد مى دهد، در پايان عهد جديد قرار دارد. اين بخش تنها مشتمل بر يك كتاب است به نام : مكاشفه يوحناى رسول