خورشید کعبه نگرشی به زندگی سیاسی امیر مومنان علی علیه‌السلام

خورشید کعبه نگرشی به  زندگی سیاسی امیر مومنان علی علیه‌السلام 0%

خورشید کعبه نگرشی به  زندگی سیاسی امیر مومنان علی علیه‌السلام نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام

خورشید کعبه نگرشی به  زندگی سیاسی امیر مومنان علی علیه‌السلام

نویسنده: محمدجواد مروجی طبسی
گروه:

مشاهدات: 8059
دانلود: 2937

توضیحات:

خورشید کعبه نگرشی به زندگی سیاسی امیر مومنان علی علیه‌السلام
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 35 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 8059 / دانلود: 2937
اندازه اندازه اندازه
خورشید کعبه نگرشی به  زندگی سیاسی امیر مومنان علی علیه‌السلام

خورشید کعبه نگرشی به زندگی سیاسی امیر مومنان علی علیه‌السلام

نویسنده:
فارسی

نام کتاب: خورشید کعبه نگرشی به

زندگی سیاسی امیر مومنان علی علیه‌السلام

نویسنده :محمدجواد مروجی طبسی

پیشگفتار

سخن از شخصیت بی مانند امیر مؤ منان علی علیه السلام است ؛ شخصیتی که بشر با آن همه توصیفی که تاکنون از او داشته است ، هنوز در حسرت دست یافت به حقیقت اوست چهره مقدسی را که زادگاهش خانه خدا و محل نشو و نمایش دامان نبی اکرم و وجود مقدسش آیینه تمام نمای پیامبران الاهی و نسخه دوم آخرین سفیر خدا و به فرموده قرآن ، نفس و روح و جان محمد مصطفی بوده ، چگونه می توان توصیفش کرد .

چه سخنی زیبنده مقام اوست در حالی که پیامبر صلی الله علیه و آله حقیقت او را مکتوم داشت و در پایان یک ماءموریت که به استقبال وی شتافت ، چنین فرمود : اگر نمی ترسیدم که گروهی از امت من سخنی را که مسیحیان درباره عیسای مسیح گفته اند درباره تو بگویند، امروز در شاءن و منزلتت سخنی می گفتم که از کنار هر گروهی که عبور کنی ، خاک زیر پای تو را برای تبرک برگیرند .

او محبوب ترین خلق خدا و مظهر کلمة الله الحسنی بود او همانند پروردگارش با مؤ منان در کمال راءفت و رحمتت و با دشمنان خدا مظهر خشم و خشونت بود او فرزند جبهه و جنگ و جهاد بود و از دوران کودکی فدایی و پشتیبان رسول الله صلی الله علیه و آله بود .

او پس از پیامبر صلی الله علیه و آله بیشترین رنج را دید و خون دل فراوان خورد او برای حفظ اسلام و وحدت مسلمانان از حق مسلم خود چشم پوشید تا پیکره اسلام آسیب نبیند و بر تمام مصیبت های بی شمارش صبر پیشه کرد، همانند کسی که در چشمش خار فرو رفته و در گلویش استخوان گیر کرده است (1)

به یقین همین صبر و زیبای علی علیه السلام بود که ایمان و اخلاصش را تفسیر نموده و وی را در تاریخ جاوید کرده است .

و در یک کلام علی حقیقت جاویدی است که به فرموده پیامبر صلی الله علیه و آله هیچ کس جز خدا و رسولش او را نشناخت .

از این روی با اعتراف و اقرار به عجز و ناتوانی خود در معرفی این چهره محبوب خدا و رسول ، به جای تحقیق درباره شناخت حقیقت این مرد نامتناهی ، به سراغ گوشه ای از زندگی سیاسی علی علیه السلام رفته و آنها را شناسایی و سرمشق زندگی خود قرار دهیم .

نوشتار حاضر نتیجه تلاش چند ساله ای است که بیشتر بخش های آن در مناسبت گوناگون در مجلات مختلف به چاپ رسیده است که پس از باز بینی و پیرایش کاستیهای آن در پنج فصل تنظیم ، و به شیفتگان مکتب علوی تقدیم می گردد .

به امید اینکه به الهام گرفتن از روح بلند علی علیه السلام بیشتر به رفتار علوی بپردازیم .

محمد جواد مروجی طبسی

18 شهریور 1382 / 13 رجب 1424

فصل یکم : در مکه مکرمه

اشاره

در روزگاری که شبه جزیره عرب را ظلمت جهل فرا گرفته و بر اثر عادات و رسمهای جاهلی ، اخلاقی انسانی جای خود را به خوی حیوانی داده بود؛ مکه در انتظار حادثه ای عظیم و رویدادی بزرگ بود حادثه ای که می رفت انفجاری عظیم را در جهان هستی به وجود آورد؛ انفجار نور و غلبه آن بر تاریکی جهل .

آری ، این انفجار در وقتی روی داد که جبرئیل بر فراز کوه نور فرود آمد، با آوردن پیام اقراء باسم ربک الذی خلق وحی الاهی را بر قلب نازنین خاتم الانبیا فرود آورد .

در آن روز شهر مکه فضای دیگری گرفته بود با آمدن رسالت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله بشر در آستانه تحولی عظیم قرار گرفت اسلام آمد تا به کالبد بی جان و روح بشر حیات تازه بخشد و او را از تاریکیها و گمراهیها برهاند .

اینک پیامبر اسلام با بار رسالت ، از غار حرا پایین آمده تا به کمک نخستین یار خود، این بار عظیم را به سر حد منزل برساند .

این یار دیرین و این چهره محبوب کسی جز پسر ابوطالب نبود که پیامبر صلی الله علیه و آله و او را از پیش برای چنین روزگار سختی آماده کرده علی که در آن روز ده سال بیش نداشت ، با پذیرفتن دعوت ویژه رسول خدا صلی الله علیه و آله وارد صحنه سیاست شد سیزده سال تمام در مکه دوشادوش پیامبر تلاشهای فراوانی را انجام داد در این فصل به چند مورد از این تلاشهای خالصانه اشاره می کنیم .

الف پیشتازی در اسلام

یکی از امتیازات بزرگ مسلمانان صدر اسلام ، سابقه افراد در پیشی گرفتن بر اسلام بود بدین جهت برخی در جلوی نام عده ای از مسلمانان که در مکه اسلام آوردند شماره گذاری کرده اند؛ برای مثال گفته شده که نخستین مسلمان ، علی علیه السلام و سپس خدیجه و جعفر و پس از او زید و . بودند (2) و یا اینکه طبری درباره اسلام عمر بن خطاب گفته است که وی پس از 45 مرد و 21 زن اسلام آورده است (3)

چون مسئله پیشتازی علی علیه السلام در اسلام یکی از بزرگ ترین امتیازات او به شمار می آید، بدین جهت این مسئله مورد نقص و ایراد برخی از دشمنان قرار گرفته است که در زیر به بررسی این مسئله خواهیم پرداخت .

هنوز ده سال از عمر شریف و پر برکت امیر مؤ منان نگذشته بود که نبوت حضرت محمد مصطفی صلی الله علیه و آله آغاز شد علی علیه السلام از همان ابتدای امر، با تسلیم در برابر اراده و فرمان خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله ، به عنوان یاوری با کفایت و بازویی محکم و سربازی فداکار و جان به کف و نماینده ای امین و صادق در کنار آن حضرت قرار گرفت .

به عقیده تمام مورخان شیعه و سنی ، علی بن ابی طالب علیه السلام نخستین کسی بود که به پیامبر صلی الله علیه و آله ایمان آورد شیخ مفید می نویسد : او اولین کسی بود که به خدا و رسولش ایمان آورد و اولین جنس ذکوری بود که پیامبر صلی الله علیه و آله او را به اسلام دعوت کرد و وی نیز اجابت نمود (4)

به دنبال این اقدام صادقانه از سوی امیر مؤ منان ، پیامبر صلی الله علیه و آله در گفتاری صریح و آشکار، نشان پیشتازی در اسلام را به وی داد و چنین فرمود : یا علی اءنت اءول المسلمین اسلاما و اءول المؤ منین ایمانا ؛ای علی تو اولین مسلمان و اولین مؤ منان هستی (5) و در جای دیگر نیز فرموده است : علی اءول من آمن و صدقنی ؛ علی نخستین کسی بود که به من ایمان آورد و مرا تصدیق کرد (6)

صحابه و تابعین پیامبر صلی الله علیه و آله نیز در پاسخ پرسشهای فراوان مردم ضمن بیان واقعیت ، علی بن ابی طالب را نخستین مسلمان معرفی می کردند از جمله یارانی که بی پرده سخن گفته اند : سلمان فارسی ، ابوذر غفاری ، مقداد، عمار، زید بن صوحان ، حذیقه بن الیمان ، ابو الهیثم بن تیهان ، خزیمة بن ثابت ، ابو ایوب انصاری ، ابو سعید خدری ، ابو رافع ، سعد بن ابی وقاص ، ابو موسی اشعری ، انس بن مالک ، ابو الطفیل ، جبیر بن مطعم ، عمرو بن حمق خزاعی ، حبه عرنی ، جابر حضرمی ، حارث اعور، عبایه اءسدی ، مالک بن الحویرث ، قثم بن العباس ، سعد بن قیس ، مالک اءشتر، هاشم بن عتبه ، محمد بن کعب و . بود (7)

تلاشهای ناموفق دشمنان

همین امر سبب شد که برخی از روی کینه و دشمنی با علی و عده ای از روی عدم درک و آگاهی از اینکه دیده اند چنین افتخاری نصیب وی گشته ، سخت به وحشت افتاده اند بدین جهت دست به تلاشهای ناموفقی زده اند تا به خیال خود این گوی را از دست علی بربایند اینک به برخی از این تلاشها اشاره می کنیم :

1 سبقت ابوبکر بر اسلام

برخی به پیروی از روایت ابوهریره و شعر حسان بن ثابت بر این باورند که ابوبکر اولین مسلمان بوده ، نه علی !

پاسخ می دهیم : سعد بن ابی وقاص با اینکه رابطه خوبی با امیر مؤ منان نداشته ، اما در برابر سؤ الی که از وی شده بود که آیا پیش از همه شما، ابوبکر اسلام آورد، گفت : خیر پیش از ابوبکر پنجاه نفر اسلام آوردند (8)

افزون بر این ، ابن شهراشوب ضمن رد چنین روایاتی می نویسد : فاما شعر حسان باءن اءبابکر اول من اءسلم فهو شاعر و عناده لعلی ظاهر، و اءما روایة ابی هریره فهو من الخاذلین و قد ضربه عمر بالدرة لکثرة روایته و قال انه کذوب ؛ اما سروده حسان که در آن می گوید : ابوبکر نخستین مسلمان بوده است ، صحیح نیست ، چرا که حسان فردی شاعر است و عناد و مخالفت او با علی بن ابی طالب آشکار است ، و اما رویت ابو هریره ، باز هم از درجه اعتبار ساقط است ؛ چرا که او از کسانی بوده که مردم را از پیروی علی نهی می کرده و وی کسی بود که عمر او را به خاطر روایاتش با تازیانه زده است و درباره اش گفت : بسیار دروغ می گوید (9)

دیگر آنکه چه اظهار نظر بیهوده ای است در حالی که خود ابوبکر، بر پیش گرفتن علی بر او در اسلام اسفناک بوده و پیوسته می گفت : ای کاش من اولین کسی بودم که به پیامبر ایمان می آوردم !

ابو ذرعه دمشقی و ابو اسحاق ثعلبی نقل می کنند که : ابوبکر می گفت : یا اءسفی علی ساعة تقدمنی فیها علی بن ابی طالب ، فلو سبقته لکان لی سابقة الاسلام چه بسیار جای تاءسف است بر آن ساعتی که علی بن ابی طالب در اسلام بر من پیشی گرفت که اگر من در آن لحظه بر او پیشی گرفته بودم ، گوی سبقت در اسلام را من برده بودم (10)

برخی دیگر همانند محب الدین طبری در ذخایر العقبی ضمن بیان این نکته که امیر مؤ منان نخستین مسلمان بوده است ، در عین حال نتوانسته از کنار گفته هایی که در آن از تقدم اسلام ابوبکر سخن به میان آمده است به سادگی بگذرد از این روی ضمن تاءیید آن گفته ها به توجیه پرداخته است وی آنها را حمل بر این کرده که ابوبکر نخستین کسی بود که اسلام خود را اظهار کرد و علی اولین کسی بود که اسلام را پذیرفت ! سپس تفصیل در این بحث را به کتاب دیگرش به نام الریاض النضرة ارجاع می دهد (11)

حال از محب الدین باید پرسید که ایشان با روایاتی که خود او آورده که همگی تصریح دارد بر اینکه آن حضرت نخستین کسی بود که نماز خوانده است چه می کند و چه جوابی می دهد و نیز به سه روایتی که خود او از عمر و احمد نقل کرده که امیر مؤ منان فرمود : عبدت الله من قبل اءن یعبده اءحد من هذه الامة خمس سنین ؛ (12) من پنج سال پیش از دیگران به عبادت خدا پرداختم ، یا اینکه فرمود : صلیت قبل اءن یصلی الناس سبع سنین ؛ (13) من هفت سال پیش از دیگران نماز گذاردم ، چه پاسخی آماده کرده است آیا کسی که پنج یا هفت سال پیش از دیگران به نماز پرداخته ، اسلام خود را هنوز اظهار نکرده ، اما ابوبکر که پس از هفت سال مسلمان شده ، نخستین نفری بوده که اسلام خود را آشکار کرده است ؟ ! آیا این توجیه از چنین فردی قابل پذیرش است .

اگر گفته شود که ممکن است امیر مؤ منان در این چند سال نماز خود را در پنهانی می خوانده است ، پاسخ می دهیم : بر فرض که در سه سال اول از آغاز بعثت که در آن روزگار دعوت علنی نبوده امام چنین می کرده ، اما در چهار سال بعد دعوت پیامبر صلی الله علیه و آله به اسلام علنی و آشکار بوده است آیا در آن روزها باز هم امام در پنهان نماز می خوانده است ؟

0افزون بر این ، تاریخ شهادت می دهد که در آن روزهایی که هیچ مسلمانی در جزیرة العرب جز پیامبر و علی و خدیجه وجود نداشته اینان در مسجد الحرام نماز جماعت داشته اند .

یحیی بن عفیف از پدرش نقل می کند که وی می گفت : پیش از آنکه دعوت پیامبر علنی گردد، روزی در مکه در کنار عباس فرزند عبدالمطلب نشسته بودم در این بین جوانی وارد مسجد الحرام شد ابتدا نگاهی به آسمان کرد؛ آفتاب حلقه زده بود، آنگاه رو به کعبه نموده برای نماز از جای برخاست سپس کودکی از راه رسید و در طرف راست آن جوان قرار گرفت و پس از او بانویی از راه رسید و در پشت سر آن جوان ایستاد .

پس آن جوان خم شد (به رکوع رفت ) و آن دو به نیز خم شدند؛ جوان سر برداشت ، آن دو نیز سر برداشتند؛ جوان سر به سجده گذارد، آن دو نیز سر به سجده گذاردند .

به عباس گفتم : ای عباس ، من امر بسیار بزرگی را می بینم !

عباس گفت : آری امر عجیبی است سپس افزود : آیا می دانی این جوان کیست ؟ این محمد بن عبدالله بن عبدالمطلب ، فرزند برادر من است آیا می دانی آن پسر کیست ؟ آن کودک ، علی بن ابی طالب فرزند برادر من است آیا می دانی آن زن کیست ؟ این خدیجه دختر خویلد است برادر زاده ام محمد صلی الله علیه و آله به من خبر داد که خدایش ، خدای آسمانها و زمین ، او را به این دینی که اکنون بر آن است ، دستور داده به خدا قسم بر روی این زمین کسی جز این سه نفر بر این دین نیستند ! (14)

2 سبقت خدیجه بر اسلام

سومین تلاشی که برخی از ناآگاهان کرده اند این است که می گویند : نخستین کسی که از زنان اسلام آورد، خدیجه همسر پیامبر بود و نخستین کسی که از مردان به پیامبر صلی الله علیه و آله ایمان آورد، علی بود .

ما منکر فضایل حضرت خدیجه کبرا نیستیم ؛ چرا که این بانوی فداکار بزرگترین خدمت را به عالم اسلام و همچنین به شخص پیامبر تقدیم کرد اما این بدان معنا نیست که تمام سخنان پیامبر را نادیده گرفته و یا آنها را در این باره توجیه کنیم .

عایشه دختر ابوبکر از پیامبر نقل کرده که فرمود : یا عائشه دعی لی اءخی فانه اءول الناس اسلاما ؛ (15) ای عایشه ، برادرم را بخوان که اوست نخستین فرد از مردم که مسلمان شد عمر بن الخطاب نیز از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل کرده که فرمود : یا علی اءنت اول المسلمین اسلاما (16) ا بن عباس از پیامبر نقل کرده که فرمود : علی اءول من آمن بی و صدقنی ؛ (17) علی نخستین کسی است که به من ایمان آورد و مرا تصدیق کرد .

در صورتی که خدیجه اولین مسلمان بود، پس چرا پیامبر صلی الله علیه و آله ، علی را اولین مسلمان ، اعم از زن و مرد معرفی می کند ؟ !

3 اسلام پیش از بلوغ علی علیه السلام

تلاش ناموفق دیگری که در این زمینه شده تا به خیال خود ارزش اسلام علی را پایین بیاورند این است که می گویند : درست است که می گویند او نخستین مسلمان بوده ، اما وی هنگام مسلمان شدن هنوز به حد بلوغ 0نرسیده بقود ابن البیع در کتاب معرفة الصول الحدیث می نویسد : لا اءعلم خلافا بین اءصحاب التواریخ اءن علی بن ابی طالب اول الناس اسلاما و انما اختلفوا فی بلوغه ؛ (18) من هرگز علم به خلاف در بین تاریخ نگاران ندارم ؛ چرا که همه آنها بر این نظرند که علی بن ابی طالب نخستین فردی است که اسلام آورد، اما در این با هم اختلاف دارند که آیا وی در آن موقع به بلوغ رسیده بود یا نه ؟

این اختلاف روشنگر این است که گویا برای اسلام وی پیش از بلوغ چندان ارزشی قائل نیستند؛ در حالی که اگر کم ترین توجهی داشته باشند خواهند دانست که این سخن طعن به رسول الله است چرا که این پیامبر بزرگوار اسلام بود که علی را به اسلام دعوت کرد و علی نیز پذیرفت دیگر آنکه : این تلاشگران ناموفق ، چیزی بیان کرده اند که اگر اندک توجهی داشتند آن را بیان نمی کردند، چون ایمان علی در حال کودکی و پیش از بلوغ ، یکی از فضائل بسیار بزرگ او به شمار می آید .

و در اینجا برخی همانند شافعی برای فرار از مشکل گفته است : به این دلیل ما حکم به اسلام علی کردیم که چون پایین ترین حد بلوغ ، نه سال است و برخی نیز با بالا بردن سن امام علی علیه السلام اسلام وی را در پانزده سالگی دانسته اند؛ (19) در حالی که همه می دانیم اسلام وی پیش از بلوغ بوده و اثر این تلاشها جز رسوایی برای دشمنان علی علیه السلام چیز دیگری به دنبال ندارد .

ب بت شکنی علی علیه السلام

تاریخ عالم هستی دو چهره مقدس را به خاطر سپرده است که به رغم سختیها و مشکلات موجود، رمز عبودیت کفار را در هم شکسته و بت شکن نام گرفته اند نخستین آنها حضرت ابراهیم خلیل الرحمان بود که که در جوانی با این کار خویش دشمنان خدا را به خشم آورد آنها نیز برای انتقام گرفتن از این جوان ، تمام امکانات خود را فراهم ساختند و با بر افروختن آتشی بسیار عظیم او را در آتش انداختند تا به خیال خود انتقام سختی از ابراهیم بت شکن و خدا پرستان گرفته باشند اما به اراده پروردگار، آتش بر او گلستان شد و ابراهیم از این آزمایش بزرگ سرافراز بیرون آمد دومین و آخرین چهره ای که در کودکی و نوجوانی دست به بت شکنی زد، امیر مؤ منان ، علی بن ابی طالب بود در این راستا اگر چه تاریخ بسیاری از افتخارات او را از روی عمد به دست فراموشی سپرد، اما هرگز نتوانست بر این ماجرا پرده پوشاند و این خاطره شگفت انگیز را از خاطره ها محو گرداند تاریخ نگاران ، این ماجرای بسیار مهم را در چند نوبت برای علی بن ابی طالب علیه السلام ثبت کرده اند .

1 در دوران کودکی

قطب راوندی می نویسد : روزی ابوطالب به همسر خود، فاطمه بنت اسد گفت : علی را - که در آن روزگار کودک بود - دیدم که بتها را می شکند؛ پس ترسیدم که کفار قریش به این مسئله پی ببرند .

فاطمه در پاسخ گفت : کار بسیار عجیب و شگفت انگیزی انجام داده ، اما عجیب تر از این را برای تو بگویم و آن روزی بود که از کنار همان بتهایی که آویزان کرده بودند می گذشتم و علی در شکمم بود پس به وسیله دو پای خود از درون بر شکمم فشار آورد که به آن بتها نزدیک نشوم و از راه دیگری عبور کنم ؛ اگر چه من هرگز آن بتها را پرستش نمی کردم ؛ بلکه می خواستم به طواف خانه خدا بپردازم (20)

2 دوران نوجوانی

نوبت دوم در دوران نوجوانی و در مکه مکرمه بود؛ یعنی در روزگار سختی که پیامبر صلی الله علیه و آله و مسلمانان تحت تعقیب و آزار و اذیت مشرکان مکه قرار گرفته بودند امیر مؤ منان از سر شانه پیامبر صلی الله علیه و آله بالا رفته و بتها را از بالای کعبه به زیر کشید و همه آنها را در هم شکست .

ابن شاذان از علی علیه السلام نقل کرده که فرمود : روزگاری که پیامبر صلی الله علیه و آله در منزل خدیجه بود، مرا خواست و فرمود : علی جان همراه من بیا پس او می رفت و من به دنبالش می رفتم و کوچه های مکه را یکی پس از دیگری پشت سر گذاردیم تا کنار کعبه رسیدیم و این هنگامی بود که خداوند چشم همه مردم را به خواب برده بود .

پیامبر صلی الله علیه و آله به من فرمود : علی جان ! عرض کردم : لبیک ای رسول خدا .

فرمود : علی جان از سر شانه ام بالا برو سپس خم شد و من بر شانه آن حضرت و به دستورش بتها را سرنگون ساختم ؛ به گونه ای که سر بتها به سمت پایین قرار گرفت و هر دو از کعبه خارج شدیم و به منزل خدیجه باز گشتیم .

پیامبر صلی الله علیه و آله به من رو کرد و فرمود : اولین کسی که بتها را شکست ، جد تو، ابراهیم خلیل الرحمان بود، و سپس تو آخرین فردی هستی که بتها را شکستی .

صبحگاه ، مردم مکه که با بتهای سرنگون شده رو به رو شدند، به یکدیگر گفتند کسی جز محمد و عمو زاده اش جرئت انجام چنین کاری را به خدایان ما ندارد (21)

احمد بن حنبل با آوردن همین ماجرا چنین اضافه می کند : امیر مؤ منان فرمود : پس از بالا رفتن از شانه پیامبر صلی الله علیه و آله خود را در چنان جایگاه بلند و مرتفعی یافتم که اگر می خواستم را به آسمان برسانم بر چنین کاری توانایی داشتم پس بر بام کعبه رفتم و آن بت طلایی و مسینی را که در بالای کعبه آویزان شده بود، پس از تکان دادن به سمت راست و چپ و جلو و پشت ، از جای خود بیرون آوردم پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : آن را به زیر افکن من نیز به دستور پیامبر صلی الله علیه و آله آن بت را از فراز بام کعبه به زیر افکندم و همانند ظرفهای بلورین شکستم .

پس از انجام این ماءموریت ، برای دور شدن از اطراف کعبه شتابان حرکت کردیم تا مبادا کسی ما را مشاهده کند (22)

3 دوران جوانی

پس از چند سال هجرت اجباری از مکه ، بار دیگر پیامبر خدا و یاران ، با فتح مکه به سوی خانه خدا باز گشتند و در این بار، پیامبر صلی الله علیه و آله از موضع قدرت در کنار کعبه سخن گفت : سپس به علی علیه السلام دستور داد تا بتهای کعبه را در هم بشکند .

سعید بن مسیب از ابو هریره نقل کرده که رسول خدا صلی الله علیه و آله در روز فتح مکه به علی فرمود : آیا این بت را در بالای کعبه نمی بینی ؟ گوید : عرض کردم : آری ای رسول خدا فرمود : من تو را بلند می کنم تا آن را از جای خود بیرون آوردی و به زیر افکنی .

علی گفت : اجازه دهید تا من شما را برای چنین کاری بر شانه خود قرار دهم پیامبر فرمود : به خدا سوگند، اگر ربیعه و مضر تلاش کنند که عضوی از اعضای مرا بردارند، بر چنین کاری توانایی نخواهند داشت سپس فرمود : لحظه ای درنگ کن آنگاه دست برد و دو پای علی را گرفت و از جای بلندش کرد تا اینکه سفیدی زیر بغلش نمایان شد و فرمود : علی جان چه می بینی ؟

گفت : اکنون می بینم که خداوند مرا به وسیله تو شرافت داده است ، به گونه ای که اگر بخواهم دستم را به آسمان برسانم خواهم توانست .

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : بت را از جای خود بردار امیر مؤ منان به دستور پیامبر صلی الله علیه و آله عمل کرده و آن بت را از جای خود کند و به زمین پرتاب کرد در این بین پیامبر صلی الله علیه و آله پای علی را رها کرد علی علیه السلام به زمین خورد و لبخندی زد پیامبر صلی الله علیه و آله از علت خنده اش پرسید گفت از بالای کعبه به زیر افتادم در حالی که هیچ گونه آسیبی به من نرسید پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود : چگونه آسیبی به تو برسد در حالی که پیامبر صلی الله علیه و آله تو را بالا برد و جبرئیل پایینت آورد (23)

در این چند جریان نکات مهمی به چشم می خورد که عبارت اند از :

- مبارزه امیر مؤ منان با خدایان قریش و و کفار مکه ، به دوران کودکی بلکه به دوران از تولد باز می گردد و به همین جهت است که وی نه تنها به بت شکن معروف گشت ، بلکه تمام مسلمانان اعتراف دارند که امیر مؤ منان لحظه ای برای بتها سجده نکرد .

- این نکته نیز روشن شد که به رغم مسلمان شدن بسیاری از خویشان و غیر آنها، باز هم پیامبر صلی الله علیه و آله برای انجام چنین کاری به هیچ یک از آنان اطمینان نداشت و اگر هم به فرض اطمینان داشت ، می دانست که جرئت انجام چنین کاری را ندارند، بدین جهت توانایی انجام این ماءموریت را فقط در شخص علی علیه السلام می دید و از وی خواست تا شبانه به خانه خدیجه رود و از آنجا با هم برای شکستن بتها به کعبه روند .

- با این دشمن حدس زده بود که بت شکنی فقط به دست علی علیه السلام انجام شده ، اما به حسب ظاهر هیچ شاهد قطعی برای این مسئله نداشت تا فشار خود را بر آن حضرت و امیر مؤ منان بیش تر کند اما وقتی به چنین کاری پی برد که دیگر کار از کار گذشته و فتح مکه صورت گرفته بود؛ چرا که پیامبر صلی الله علیه و آله در روز فتح مکه در برابر چشمان همه کفار قریش ، بار دیگر علی را بالای کعبه فرستاد و از او خواست تا معبودان قریش را در هم شکند و از بالای کعبه به زیر افکند اینجا بود که دشمن به خوبی دریافت که این همان کسی بود که شبانه به کعبه می آمده و خدایانشان را در هم می شکسته است .

- چهارمین نکته اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله در تمام موارد از جمله فتح مکه سعی بر این داشت تا جایگاه علی را در بین امت و خصوصا پس از خود برای مردم بیش از پیش روشن کند چنانچه از گفت و گوی آن حضرت با امیر مؤ منان این تلاش پی در پی به خوبی آشکار است .

- آخرین نکته اینکه علی همانند جد خود، حضرت ابراهیم ، در برابر آزمون سخت بت شکنی پیروزمند و سرافراز که با مطالعه تاریخ زندگی امیر مؤ منان ، به ویژه پس از رحلت رسول خدا و عملکرد غلط مسلمانان در برابر به اهل بیت و به ویژه علی علیه السلام کاملا بدین مسئله می توان پی برد .

ج اعلام جانشینی در اولین نشست

پس از گذشت سه سال از بعثت پیامبر صلی الله علیه و آله با آمدن آیه و اءنذر عشیرتک الاءقربین ، دستور جدیدی از طرف خداوند بر پیامبر ابلاغ شد، از این رو حضرت با فراخوانی فرزندان عبدالمطلب که در آن روز فزون تر از چهل مرد بودند، به علی علیه السلام دستور داد تا از ران گوسفند غذایی برای آنان آماده سازد پس از غذا، پیش از آنکه حضرت سخنی فرموده باشد، ابولهب لب به سخن گشود و گفت : می بینید چگونه این مرد شما را سحر و جادو کرده است .

پیامبر صلی الله علیه و آله در آن روز چیزی نفرمود و جلسه به هم خورد روز دیگر پیامبر صلی الله علیه و آله آنها را دعوت کرد و ضمن پذیرایی لب به سخن گشود و فرمود : ای فرزندان عبدالمطلب ، من از طرف پروردگار به سوی شما آمده ام و بیم دهنده و بشارت دهنده ام ؛ پس مسلمان شوید و از من پیروی کنید که هدایت خواهید شد (24) سپس فرمود : کدام یک از شما به من ایمان می آورد و مرا در این جهت کمک می کند که برادر، ولی ، وصی ، و وزیر من پس از من و خلیفه ام در خاندانم خواهد بود .

تمام حضار سکوت کردند تا اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله سه مرتبه سخن خود را تکرار کرد در هر مرتبه علی علیه السلام می فرمود : یا رسول الله ، من به کمک تو خواهم شتافت و در این امر وزیرت خواهم بود .

امیر مؤ منان فرمود : پس پیامبر صلی الله علیه و آله دست مرا گرفت و فرمود : این برادر، وصی ، جانشین ، وزیر و خلیفه من در بین شماست ؛ پس سخن او را بشنوید و از او پیروی کنید (25)

بنا به نقل ابو رافع ، پیامبر صلی الله علیه و آله به علی علیه السلام فرمود : نزدیک بیا پس دهان علی را باز کرد و مقداری از آب دهان خود را با بزاق دهان علی مخلوط کرد همچنین مقداری از آب دهان خود را بین دو کتف و سینه علی مالید (26)

از همان آغاز ابولهب بنای مخالفت و لجاجت را گذاشت و با بر هم زدن جلسات اجتماع فرزندان عبدالمطلب ، مخالفت صریح خود را با نبوت آن حضرت اعلام کرد و از باب تمسخر و استهزا به سخنان زاده ات در برابر بیعتی که با تو کرد، دادی ؟ او تو را اجابت کرد، اما تو سر و صورت و دهانش را پر از آب دهان خود کردی .

پیامبر صلی الله علیه و آله در پاسخ فرمود : بدین وسیله درون او را پر از علم و حکمتکردم (27) آنگاه فرزندان عبدالمطلب در حالی که به آن حضرت می خندیدند و او رامسخره می کردند، ابو طالب را به باد مسخره گرفته ، گفتند : ای ابو طالب ، به تونیز دستور داده که سخن فرزندت را گوش کنی و از او فرمان ببری سپس جلسه را بههم زده ، متفرق گشتند د خوابیدن در جای پیامبر

(28)

آخرین جریانی که در این سیزده سال امیر مؤ منان در مکه داشت ، ماجرای خوابیدن در جای رسول خدا در شب هجرت بود؛ چرا که دشمن پس از ده سال اذیت و آزار، سرانجام تصمیم به قتل گرفت .

آن حضرت از سوی پروردگار ماءمور شد تا شبانه مکه را به قصد مدینه ترک گوید بدین جهت این تصمیم را پنهانی با علی علیه السلام در میان گذاشت و از وی خواست تا شبانگاه در بسترش به جای او بخوابد تا بدین وسیله دشمنان از رفتن پیامبر صلی الله علیه و آله آگاه نشوند .

پیامبر صلی الله علیه و آله شبانه و دور از چشم کفار قریش مکه را ترک گفت و علی عاشقانه در بستر پیامبر صلی الله علیه و آله خفت .

شیخ مفید می نویسد : از جمله مناقب امیر مؤ منان این بود که هنگامی که دشمنان بر کشتن پیامبر صلی الله علیه و آله هم پیمان شدند، چون حضرت نمی توانست در برابر دیدگان آنها از مکه بیرون برود و از سوی دیگر می خواست این خبر فاش نشود تا بیرون رفتن از مکه بدون خطر پایان پذیرد، این تصمیم را با امیر مؤ منان در میان گذاشت و از او خواست تا آن را پنهان کند و همچنین از وی خواست تا شب را در بسترش به جای او بخوابد، تا دشمن گمان کند که مانند همیشه خود پیامبر صلی الله علیه و آله در بستر آرمیده است پس علی جان شریف خود را به خدا هدیه کرد و جانش را به خدا در راه اطاعت و بندگی او فروخت و همو را برای سلامتی پیامبر صلی الله علیه و آله در اختیارش قرار داد تا از مکر دشمنان در امان و زنده بماند .

امیر مؤ منان در بستر رسول خدا آرمید؛ در حالی که روانداز آن حضرت را به روی خود کشیده بود . (29) شب هنگام آنان که تصمیم به کشتن پیامبر صلی الله علیه و آله داشتند، به خانه حضرت ریخته ، او را از هر سو محاصره کردند آنان در انتظار طلوع فجر بودند تا در روز روشن و در مقابل چشمان بنی هاشم ، رسول خدا را به قتل برسانند تا خونش به هدر رود و کسی هم نتواند آن را مطالبه کند با چنین فداکاری از سوی امیر مؤ منان ، جان پیامبر صلی الله علیه و آله محفوظ ماند و سبب شد تا وی زنده بماند و رسالت خویش را ابلاغ کند و اگر فداکاری علی نبود، هرگز این رسالت انجام نمی شد .

با حمله دشمن ، ناگهان امیر مؤ منان از جای برخاست و در مقابلشان موضع گرفت آنان وقتی که دریافتند امیر مؤ منان به جای پیامبر صلی الله علیه و آله خوابیده بود، از خانه بیرون رفتند و از اینکه تمام تلاشهایشان نقش بر آب شده بود، به شدت عصبانی بودند در این منقبت هیچ یک از مسلمانان با امیر مؤ منان شریک نبود اینجا بود که خدای سبحان در شاءن و منزلت امیر مؤ منان و ارزش کاری که انجام داده بود، این آیه را نازل کرد : و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله روؤ ف بالعباد (30)

ثعلبی با آوردن همین ماجرا در پایان می افزاید : هنگامی که مشرکان قریش خانه پیامبر صلی الله علیه و آله را به محاصره در آورده بودند، خداوند جبرئیل و میکائیل وحی کرد که من بین شما برادری برقرار کردم و عمر یکی از شما را از دیگری درازتر کردم پس کدام یک از شما دو نفر حاضر است که زندگی خود را به دیگری نثار کند .

پس هر دو زندگی را بر مرگ ترجیح دادند اینجا بود که خداوند به هر دو وحی کرد که چرا همانند علی بن ابی طالب نیستند ؟ من بین او و محمد صلی الله علیه و آله برادری برقرار کردم ، و هم اکنون او در بستر محمد صلی الله علیه و آله خوابیده و جانش را فدای او کرده است و زندگی او را بر خود مقدم داشته است پس به سوی زمین بروید و علی را از شر دشمنان محافظت کنید آن دو فرشته به سوی زمین آمدند و جبرئیل در بالای سر و میکائیل در طرف پای علی علیه السلام نشست و سایر فرشتگان فریاد می زدند : بخ بخ من مثلک یا بن ابی طالب و الله یباهی بک ملائکته ؛ (31) خوشا به حال تو ای فرزند ابو طالب ، چه کسی همانند توست ، در حالی که خداوند به تو در برابر فرشتگان فخر و مباهات می کند ؟ !