خورشید کعبه نگرشی به زندگی سیاسی امیر مومنان علی علیه‌السلام

خورشید کعبه نگرشی به  زندگی سیاسی امیر مومنان علی علیه‌السلام 0%

خورشید کعبه نگرشی به  زندگی سیاسی امیر مومنان علی علیه‌السلام نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام

خورشید کعبه نگرشی به  زندگی سیاسی امیر مومنان علی علیه‌السلام

نویسنده: محمدجواد مروجی طبسی
گروه:

مشاهدات: 8124
دانلود: 2953

توضیحات:

خورشید کعبه نگرشی به زندگی سیاسی امیر مومنان علی علیه‌السلام
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 35 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 8124 / دانلود: 2953
اندازه اندازه اندازه
خورشید کعبه نگرشی به  زندگی سیاسی امیر مومنان علی علیه‌السلام

خورشید کعبه نگرشی به زندگی سیاسی امیر مومنان علی علیه‌السلام

نویسنده:
فارسی

تذکر چند نکته لازم و ضروری به نظر می رسد :

- در اینکه این فضیلت اختصاص به امیر مؤ منان دارد و هیچ یک از مسلمانان جز علی علیه السلام چنین افتخاری نصیب او نشده است ، در بین مورخان جای هیچ بحث و گفت و گویی نیست ؛ چنانچه مرحوم مفید و دیگران به این موضوع اشاره کرده اند .

- برخی از مورخان این ماجرا را با جریان رفتن ابوبکر به غار مقایسه کرده اند، در حالی که اگر چنین چیزی در تاریخ ثبت شده باشد، هرگز این همراهی و مصاحبت با رسول خدا در غار، دلیل بر فضیلت نخواهد بود؛ چرا که بسیار فرق است بین فرمایش خداوند که می فرماید : و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله (32) و بین فرمایش دیگرش که فرموده : لا تحزن ان الله معنا . (33) علی بدون هیچ ترس و دلهره ای در جای پیامبر صلی الله علیه و آله خوابیده ، آماده فداکاری شد اما ابوبکر دور از چشم دشمن و غار سخت به وحشت افتاد و حزن و اندوه سراسر وجودش را فرا گرفته بود .

افزون بر این ، ابوبکر در غار از آزار و اذیت دشمن مصون ماند اما در تمام شب ، علی را سنگباران کردند (34) و مسئله دیگر این بود که ابوبکر در غار پنهان شده بود، اما علی در اختیار دشمن و تیر رس آنها بود و با این بیان مسئله همراهی چه فضیلتی برای او به حساب می آید تا قابل مقایسه با چنین کار ارزشمندی بوده باشد .

- سبط ابن الجوزی از ثعلبی از ابن عباس نقل کرده که پیامبر صلی الله علیه و آله به علی فرمود : تو در جای من بخواب و بدان که هیچ یک از آنها نزدیک تو نخواهند شد و هرگز آسیبی به تو نخواهند رساند (35) و این سخن چندان صحیح به نظر؛ نمی رسد چرا که به گفته مورخان ، علی در بستر رسول خدا خوابید اما می دانست که جانش در خطر است و کشته خواهد شد (36) گواه بر این مدعا این است که تا طلوع فجر از سنگباران دشمن در امان نبوده و به فرموده امیر مؤ منان ، هنگامی که دشمنان به خانه هجوم آوردند، از جای برخاستم به وسیله شمشیرم از خود دفاع کردم (37)

- نکته دیگر اینکه احمد بن حنبل در کتاب فضایل ، این ماجرا را به گونه ای نقل کرده که گویی امیر مؤ منان مسئله خارج شدن پیامبر صلی الله علیه و آله را هرگز کتمان ننموده و نشانه محل نزول پیامبر صلی الله علیه و آله را همان شب به ابوبکر گزارش کرده است وی از ابن عباس نقل کرده : که شبانه ابوبکر به خانه پیامبر صلی الله علیه و آله آمد، در حالی که علی علیه السلام در بستر خواب بود؛ او گمان می برد پیامبر صلی الله علیه و آله در حال استراحت است و فریاد بر آورد و پیامبر خدا را صدا زد علی در پاسخ او گفت : پیامبر صلی الله علیه و آله به سوی چاه میمون رفته است (38) ؛ در حالی که حضرت ماءمور به کتمان بیرون رفتن پیامبر صلی الله علیه و آله بود .

و این نیز دلیل دیگری است که دشمنان امیر مؤ منان ، تلاش فراوان کردند تا ارزش کار او را زیر سؤ ال ببرند، پس از آنکه نتوانستند اصل خوابیدن در جای پیامبر صلی الله علیه و آله را انکار کنند .

- نکته آخر اینکه شاید به ذهن برخی چنین آید که مگر غیر از امیر مؤ منان کسی چنین آمادگی نداشته است که پیامبر صلی الله علیه و آله فقط علی را مناسب این کار ارزشمند می دانست .

پاسخ آن است که از انتخاب پیامبر صلی الله علیه و آله استفاده می کنیم که اگر بهتر از علی برای این ماءموریت خطیر پیدا می شد، حتما پیامبر صلی الله علیه و آله او را انتخاب می کرد؛ زیرا :

اولا : این ماءموریت کاملا محرمانه بود و امکان داشت اگر دیگری چنین کاری را بر عهده می گرفت ، این راز را افشا کند و در نتیجه نقض غرض شود .

ثانیا، مسؤ لیت این امر خطیر را کسی می باید بر عهده می گرفت که از نظر شجاعت ، جرئت ، قدرت و نداشتن ترس و دلهره ، کاملا آزمایش شده باشد و معلوم نیست در آن زمان فردی دارای اوصاف و خصوصیات علی بوده باشد، تا بتواند این مسئولیت خطیر را بپذیرد .

ابن شهراشوب در این خصوص می نویسد : و الشجاع البایت بین اربعمائة سیف و انما اءباته علی فراشه ثقة بنجدته فکانوا محدقین به الی الطلوع الفجر لیقتلوه ظاهرا ؛ (39) او آن دلیر مردی بود که در بین چهارصد شمشیر در جای پیامبر صلی الله علیه و آله خوابید و اینکه پیامبر به او چنین دستوری داد به خاطر آن یقینی بود که به شجاعت و دلیری اش داشت پس آنها تا صبح اطراف او را گرفته و محاصره اش کرده بودند و در انتظار فجر بودند تا در روز روشن او را به قتل برسانند .

فصل دوم : در مدینه منوره

توضیح

با هجرت پیامبر بزرگوار اسلام به یثرب ، فصل دیگری از تلاشهای سیاسی امیر مؤ منان علیه السلام آغاز شد .

امام در این سی و چند سالی که در مدینه بودند، در تنگناهای سختی قرار گرفت ؛ اما نه تنها وی را خسته و ناتوان نکرد، بلکه همچنان استوار و بلاها را یکی پس از دیگری به جان می خرید و پیوسته سربازی فداکار و بازویی برای اسلام و شخص پیامبر بود .

شاید در هر روز مدینه برای علی علیه السلام یک ماجرای سیاسی بود و به خصوص پس از رحلت پیامبر که باید گفت هر لحظه برای علی در مدینه یک مشکل می آفریدند اما وی با صلابت در برابر همه جریان های کمر شکن ثابت ماند و با هوش و فراستی که داشت ، به وظیفه اسلامی خود عمل کرد .

وقایع مدینه و جریان های سیاسی که از هجرت آن حضرت آغاز گشت و به رفتن به بصره برای دفع فتنه و فساد طلحه و زبیر پایان یافت ، آن قدر زیاد است که حتی از ارائه فهرست اجمالی آن از عهده این کتاب بیرون است از این رو به اختصار به چند حادثه از آن حوادث و رویدادها می پردازیم .

الف : حضور در صحنه های نبرد

اشاره

با ورق زدن برگهای زرین عالم هستی ، صفحات آن را پر از وقایع و صحنه های گوناگون فداکاریها و رشادتها و دلاوریهای جوانمردان غیور و با شرف می بینیم که با دفاع آرمانی خود، کرامتهای انسانی خود را به ثبت رسانده اند در این راستا یکی از همان مردان غیرتمندی که بزرگترین و بیشترین نقش را در تاریخ عالم اسلام ایفا کرد، امروز به عنوان اسوه و الگوی ما در صحنه دفاع از اسلام و قرآن ظاهر گشته و با شجاعت و مردانگی خود که زبانزد خاص و عام و دوست و دشمن و زن و مرد و کوچک و بزرگ شده ، به نام حیدر کرار معروف گردیده است آن شخصیتی که با حضور خود در تمام جنگهای اسلامی ، در صف اول قرار گرفت و بیشترین صدمات را به دشمن وارد ساخت ؛ آن دلاوری که نامش پشت دشمن را سخت می لرزاند . .

آری ، این آوازه بلند علی علیه السلام بود که به رغم تلاش دشمن در جهت خاموش کردن نام او، نام و کارش زینت بخش صفحات تاریخ است مردانه جنگید و از اسلام و قرآن دفاع کرد و لحظه ای هراس نداشت و در این بین صدمات بسیاری بر بدنش وارد آمد که از احد آغاز گردید و با ضربات ناجوانمردانه ابن ملجم مرادی پایان پذیرفت .

شیخ مفید ضمن بر شمردن هفتاد خصلت برای امیر مؤ منان علیه السلام آورده است : فعد ما به من اءثر الجراحات عند خروجه من الدنیا فکانت اءلف جراحة من قرنه الی قدمه صلوات علیه ؛ (40) آثار زخمها در بدن علی علیه السلام را هنگامی که از دنیا رفت بر شمردند، پس شمارش آنها به هزار رسید که از فرق سر مبارکش شروع شده و به کف پایش ختم می شد .

اینک ضمن آشنایی با تعداد و چگونگی جراحتهای بدن مبارک مقتدایمان ، مولا علی علیه السلام در مصاف با دشمن در جبهه های نبرد، مرهمی شفابخش از صبر و بردباری بر درد جانبازان عاشقش می نهیم .

جنگ احد

32 ماه از هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله نگذشته بود که کفار قریش به تلافی کشته های خود در جنگ بدر، با ساز و برگ نظامی تمام به قصد نابودی اسلام و مسلمانان ، خاصه پیامبر صلی الله علیه و آله ، مکه را به مقصد مدینه ترک گفتند و در روز پنج شنبه ، پنجم شوال (41) در دامنه کوه احد استقرار یافتند .

در روز هفتم ، یعنی دو روز بعد، با لشکر مسلمانان درگیر شده و جنگ را به راه انداختند (42) پیامبر صلی الله علیه و آله با گماردن پنجاه تیرانداز به تنگه احد، در ابتدا ضربه سختی بر پیکر کفار قریش وارد آورد؛ به گونه ای که دشمن شکست خورده ، پا به فرار و عقب نشینی گذاشت مسلمانان مستقر بر تپه استراتژیک نامبرده ، با دیدن غنایم بر جای مانده از لشکر شکست خورده ، محل ماءموریت خود را رها کرده و بیشتر آنها به دنبال جمع آوری غنایم رفتند خالد بن ولید و همراهان او، قبلا چند مرتبه خواسته بودند از همانجا به مسلمانان ضربه بزنند، اما وجود تیراندازان مستقر در تنگه احد مانع نفوذشان می شد، اما این بار فرصت را غنیمت شمرده و از پشت سر مسلمانان به آنها حمله کرده و ضربه سختی به لشکر اسلام وارد ساختند در نهایت جز عده ای کم ، بقیه صحنه جنگ را رها کردند و پا به فرار گذاشتند اینجا بود که علی علیه السلام و چند تن دیگر، از جان پیامبر صلی الله علیه و آله دفاع می کردند که می توان گفت بهترین و عالی ترین نقش را در این جنگ ایفا کردند در این جنگ نابرابر، دست راست علی علیه السلام شکست و پرچم از دستش افتاد پیامبر صلی الله علیه و آله دستور فرمودند تا پرچم بدست چپ علی علیه السلام داده شود؛ زیرا علی علیه السلام صاحب لوای اوست در دنیا و آخرت (43)

در برخی تواریخ آمده که مقداد پرچم را از زمین بلند کرد و به دست علی علیه السلام داد (44) و در این جنگ بنا بر نقلی ، علی علیه السلام شانزده زخم سنگین از دشمن بر بدنش وارد آمد که در هر ضربتی به زمین افتاد، اما جبرئیل او را از زمین بلند می کرد (45) و در این جنگ بود که علی علیه السلام بر اثر فداکاریهایش مورد عنایت خدا و پیامبرش قرار گرفت تا جایی که به وی فرمود علی جان آیا صدای فرشته آسمان را نمی شنوی که در مدح تو می گوید : لا فتی الا علی (46) و لا سیف الا ذوالفقار . (47)

با فروکش کردن جنگ ، علی علیه السلام همراه دیگر مسلمانان ، با بدنی پر از زخم و جراحت راهی مدینه گشت و با دیدن فاطمه علیها السلام که به استقبال پدر و همسر آمده بود، فرمود : فاطمه جان ، این شمشیر را از دست من بگیر که امروز به داد من رسید .

پیامبر صلی الله علیه و آله نیز در تاءیید علی علیه السلام به فاطمه فرمود : دخترم فاطمه این شمشیر را بگیر که امروز همسر تو آنچه که بر او بود، ادا کرد و خداوند به وسیله شمشیر او، بزرگان قریش را از پای در آورد و به قتل رسانید (48)

مورخین درباره تعداد زخمهای علی علیه السلام در جنگ احد، اختلاف نظر دارند که در مجموع هفت قول به دست آمده است :

1- شانزده زخم ؛ (49) 2- چهل زخم ؛ (50) 3- شصت زخم ؛ (51) 4 بیش از شصت جراحت ؛ (52) 5 بیش از هفتاد زخم ؛ (53) 6 هشتاد زخم ؛ (54) 7 نود زخم (55)

اما امیر مؤ منان در ملاقاتی که با یکی از رؤ سای یهود در مدینه داشتند، درباره تعداد جراحات خود در جنگ احد، چنین خاطر نشان می سازد :

هنگام دفاع از وجود نازنین پیامبر صلی الله علیه و آله ، هفتاد و اندی زخم و جراحت بر بدنم وارد آمد آنگاه پیراهن خود را کنار زد و دست مبارکش را بر روی آثار زخم ها عبور می داد و جای آن ها را به راءس الیهود نشان می داد (56)

به گفته مورخان ، پس از جنگ در بدنم علی علیه السلام جایی سالم نمانده بود و مانند گوشت جویده شده ای روی زیراندازی از پوست ، به استراحت پرداخت پیامبر که سخت نگران حال عمومی علی بود، بلافاصله به همراه عده ای از مسلمانان ، به عیادت این افسر رشید الاسلام شتافت تا از نزدیک بیشتر از حال او آگاهی یابد .

علامه مجلسی نوشته است : هنگامی که علی علیه السلام از جنگ بدر بازگشت ، هشتاد زخم بر بدنش وارد آمده بود؛ به گونه ای که فتیله ها از هر موضعی جهت مداوای گذاشته می شد، از طرف دیگر بیرون می آمد، پیامبر به عیادت او رفت ، در حالی که وی همانند گوشت جویده شده روی پوستی آرمیده بود همین که پیامبر صلی الله علیه و آله چشمش به علی افتاد، گریست و به وی فرمود : مردی که این گونه در راه خدا جهاد کند و بدنش آسیب ببیند، حق است بر خدا که درباره اش آن چه می خواهد بگوید و انجام دهد امیر مؤ منان در حالی که می گریست ، به پیامبر فرمود : پدر و مادرم فدای تو باد ! حمد خدای را که او مرا ندید در حالی که از تو روی گردان بوده و یا فرار کرده باشم پدر و مادرم به فدایت ! می بینی که چگونه از شهادت و کشته شدن در راه خدا محروم گشتم پیامبر فرمود : علی جان ناراحت مباش که شهادت در انتظار تو خواهد بود و در آینده به سراغ تو خواهد آمد (57)

ابان گوید : کثرت زخمهای علی علیه السلام ، پیامبر را بر آن داشت تا به دو زن جراح معروف آن زمان ، یعنی ام سلیم و ام عطیه دستور دهد تا به مداوای زخمهای علی علیه السلام بپردازند (58)

عمق زخمهای علی علیه السلام از یک طرف و صبر و تحمل و بردباری وی از طرف دیگر، سخت ام سلیم و ام عطیه را نگران کرده بود؛ به گونه ای که هیچ امیدی به زنده ماندن علی علیه السلام نداشتند و با حضور پیامبر صلی الله علیه و آله برای عیادت امیر مؤ منان علیه السلام لب به شکایت گشوده و این نگرانی را در محضرش بیان کردند .

مرحوم شیخ عباس قمی رحمه الله می نویسد : پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به عیادت علی علیه السلام رفت و با دیدن آن همه زخم و جراحت بر بدن آن حضرت ، به شدت گریست و آن دو زن جراح نیز در چگونگی زخمهای امیر مؤ منان علیه السلام و اینکه در برابر، سختیها، همواره صبر و تحمل پیشه کرده و در حضور پیامبر صلی الله علیه و آله عرض کردند : با این همه زخم ، امید بهبودی برای به علی علیه السلام نداریم و بیم آن می رود که با این همه ناراحتی به فراقش مبتلا شویم ؛ زیرا ما هر موضع جراحت از بدن او را که فتیله می گذاریم ، از سوی دیگر بیرون می آید؛ با این حال وی هیچ گونه اظهار ناراحتی و دردمندی نمی کند ! (59)

پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله علاوه بر اینکه در پایان برخی از جنگها دستور به مداوای زخمها علی علیه السلام داده بود، اما به خاطر کارآیی آن حضرت در جنگهای آینده ، گاهی شخصا برای شفای زخمهای او وارد عمل می شد و با دعا در حق علی علیه السلام و با آب دهان مبارکش و با استفاده از اشک چشمش دست مبارک خود را بر روی زخمهای امیر مؤ منان علیه السلام می کشید و به برکت پیامبر شفا می یافتند .

اولین مورد آن در پایان جنگ احد بود که پیامبر از سوی خداوند ماءموریت یافت تا به تعقیب کفار قریش در منطقه حمراء الاسد بپردازد و چنین دستور آمده بود که فقط کسانی که در جنگ شرکت کرده و زخمی شده بودند، به تعقیب دشمن بپردازند امیر مؤ منان علیه السلام به رغم زخمهای فراوانی که در بدن داشت ، ضمن اینکه خود را آماده دفاع مجدد از اسلام می کرد، به پیامبر عزیز گفت : پدر و مادرم به فدایت ، سوگند به خدا اگر بر دستان مردان حمل شوم هرگز از تو تخلف نخواهم کرد (60)

بدین جهت پیامبر صلی الله علیه و آله علی را همراه عده ای از خزرجیان به تعقیب مشرکین فرستاد ابو رافع گوید : پیامبر مقداری از آب دهان مبارکش را بر زخمهای امیر مؤ منان مالید و پس از دعا برای وجود نازنین وی ، او را به تعقیب مشرکین فرستاد، که این آیه نازل شد : الذین اءستجابوا لله و الرسول من بعد ما اءصابهم القرح . . (61)؛ آنها که دعوت خدا و پیامبر را پس از آن همه جراحاتی که به ایشان رسید، اجابت کردند .

مورد دوم در جنگ خندق و پس از کشته شدن عمرو بن عبدود بود که به محضر پیامبر صلی الله علیه و آله رسید در حالی که از ناحیه سر به وسیله ضربت عمرو مجروح شده بود پیامبر صلی الله علیه و آله با پارچه ای سر امیر مؤ منان علیه السلام را بست که آن زخم خوب شد (62)

مورد سوم پس از جنگ خیبر بود که به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله آمد، در حالی که 25 زخم بر بدن داشت ، پیامبر با دیدن علی و آن آسیبهایی که بر او وارد شده بود، گریست و مقداری از اشک چشم خود را بر زخمهای علی کشید و به برکت اشک پیامبر زخمهای علی خوب شد (63)

جنگ خندق

در سال پنجم هجرت (64) بود که بار دیگر کفار قریش با جمع آوری اعراب و قبایل منطقه با تجهیزات کامل به مدینه لشکر کشی کردند و در کنار خندقی که از پیش به دستور پیامبر صلی الله علیه و آله حفر شده بود، مستقر شدند در مدت بیست و چند روزی که در آن نقطه فرود آمده بودند، جز تیر اندازی و سنگ پرانی کار دیگری بین دو لشکر صورت نمی گرفت با توجه به اینکه هنوز جنگی رخ نداده بود، اما به شدت روحیه مسلمانان پایین آمده بود در این زمان با عبور عمرو بن عبدود عامری از خندق ، جنگ صورت جدی تری به خود گرفت و با فریاد مبارزه طلبی او بر خوف و وحشت مسلمانان افزوده شد .

عمرو بارها هماورد طلبید، اما کسی جز علی علیه السلام داوطلب نشد تا اینکه پیامبر صلی الله علیه و آله ، علی علیه السلام را پیش خواند و عمامه خود را بر سر علی علیه السلام بست و شمشیر را به دست وی داد و فرمود : روانه میدان شو و سپس از خدا خواست تا علی علیه السلام را یاری کند .

با قرار گرفتن دو حریف در مقابل یکدیگر، ابتدا علی علیه السلام از عمرو خواست تا اسلام بیاورد، اما او نپذیرفت دوم اینکه از او خواست تا از همان راهی که آمده برگردد، ولی باز هم نپذیرفت درخواست سوم حضرت این بود که از اسب پیاده شود و با هم جنگ کنند که عمرو موافقت کرد و از اسب پیاده شد (65) جنگ بین علی علیه السلام و عمرو آغاز گشت عمرو ضربتی بر سر علی علیه السلام وارد ساخت و سپر حضرت را دو نیم کرد و سر مبارک علی را شکافت ؛ (66) ا ما با ضربتی که علی بر عمرو وارد ساخت او را از پای در آورد و بر زمین انداخت (67) مرحوم قمی از ابن ابی الحدید نقل کرده که چون امیر مؤ منان علیه السلام از عمرو ضربت ، خورد چون شیر خشمناک بر عمرو شتافت و با شمشیر سر پلیدش را از تن بینداخت و بانگ تکبیر بر آورد مسلمانان از صدای تکبیر علی دانستند که عمرو کشته شده است (68)

با کشته شدن عمرو، شادی و سرور مسلمانان بالا گرفت دوران رنج و محنت و رعب و وحشت پایان یافت و روحیه از دست رفته سپاه اسلام دوباره بازگشت این شادی وقتی به اوج رسید که دیدند امیر مؤ منان ، سر بزرگ ترین و شجاع ترین رزمنده لشکر کفر را جدا کرده و همراه خود نزد رسول خدا و حضرت برای شفای زخم سر علی ، آب دهان خود را بر روی محل جراحت مالیده و سر مبارک علی را بست (69)

امیر مؤ منان با شکست عمرو بن عبدود، سخت ترین ضربه ها را بر پیکر لشکر کفر وارد آورد؛ زیرا از پای در آوردن فردی چون عمرو که با هزار رزمنده شجاع برابری می کرده (70) و کفار قریش او را برای ترساندن مسلمانان همراه خود به جنگ آورده بودند، کار آسانی نبود پس از این شکست ، لشکریان کفر، دیگر نتوانستند سر بلند کنند و از آن پس مسلمانان حالت تهاجمی به خود گرفتند (71)

پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله در جنگ خندق ، دو سخن بسیار مهم و سرنوشت ساز درباره وجود نازنین علی بن ابی طالب علیه السلام فرمودند؛ یکی هنگامی بود که حضرت را روانه جنگ با عمرو بن عبدود عامری کرده بود که فرمود : برز الایمان کله الی الشرک کله ؛ (72) تمام ایمان به جنگ کفر می رود جمله دوم هنگامی بود صدای تکبیر علی علیه السلام از میانه میدان جنگ بلند شد و مسلمانان فهمیدند عمرو به دست علی کشته شده است رسول خدا صلی الله علیه و آله در ستایش عظمت کاری که علی علیه السلام انجام داده بود فرمودند : ضربة علی یوم الخندق افضل من عبادة الثقلین ؛ (73) ضربت علی در روز خندق ، بهتر است از عبادت جن و انس تا روز قیامت .

جنگ خیبر

سال ششم هجرت بود که پیامبر صلی الله علیه و آله عازم خیبر شد تا آخرین لانه فساد یهودیان را فتح کند و مسلمانان را از شر نقشه های شومشان برهاند .

یهودیان خیبر هیچ گمان نمی بردند که پیامبر صلی الله علیه و آله به جنگ آنان بیاید؛ چرا که حصارهای بسیار بلند و اسلحه فراوان و عده بسیار داشتند هر روز ده هزار جنگجو بیرون می آمدند و صف می کشیدند و می گفتند : محمد با ما جنگ خواهد کرد ؟ هرگز ! یهودیانی هم که در مدینه بودند هنگامی که با پیامبر صلی الله علیه و آله برای جنگ خیبر آماده می شدند می گفتند : خیبر بسیار استوارتر از آن است که شما آن را فتح کنید .

اگر دژهای خیبر و مردان آن را ببینید، پیش از رسیدن به آن باز خواهید گشت خیبر دژهای مرتفع بر قله های کوهها و آب فراوان و دایمی دارد در خیبر هزار زره پوش هستند؛ اگر یاری آنها نبود، قبیله اسد و غطفان نمی توانستند جلوی هجوم اعراب را بگیرند؛ شما هرگز نمی توانید خیبر را بگیرید اما یاران پیامبر صلی الله علیه و آله می گفتند : خداوند به رسول خود وعده فرموده که خیبر را به غنیمت خواهد گرفت .

پیامبر به سود یهود خیبر بیرون رفت تا آنکه شبانگاهی کنار دژهای ایشان فرود آمد، اتفاقا آن شبی که رسول خدا صلی الله علیه و آله به منطقه خیبر فرود آمد یهودیان بر نخواستند و خروسی هم آوایی سر نداد تا اینکه آفتاب طلوع کرد یهودیان حصارهای خود را بدون توجه گشودند و در حالی که بیل و ماله و تیشه همراه داشتند، برای کار روزانه بیرون آمدند و چون متوجه شدند که رسول خدا صلی الله علیه و آله در میدانی در آنجا فرود آمده اند، فریاد کشیدند : محمد و لشکر ! و وحشت زده گریختند و وارد حصارهای خود شدند پیامبر صلی الله علیه و آله شروع به تکبیر گفتن فرمود و می گفت : خیبر خراب شد پیامبر صلی الله علیه و آله در منطقه ای به نام رجیع اردو زد و هر روز سپاه را برای جنگ با خیبریان گسیل می داشت و برخی از دژهای یهودیان را با بر جا گذاردن عده ای زخمی فتح می کرد لشکریان اسلام چون به حصار ناعم رسیدند، دفاع یهودیان در آنجا سخت تر بود پیامبر صلی الله علیه و آله برای فتح این دژ نخست از مهاجرین و انصار به فرماندهی ابوبکر و عمر استفاده کرد، اما بدون آنکه کاری از پیش ببرند، به جایگاه خود باز گشتند (74)

چون پیامبر صلی الله علیه و آله چنین دیدند، فرمودند : فردا پرچم را به دست کسی خواهم داد که خداوند فتح و پیروزی را بر دست او خواهد داد؛ مردی که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش نیز او را دوست می دارند یاران شب را به صبح رساندند، در حالی که در این فکر بودند که پرچم فتح سر انجام به چه کسی واگذار می گردد .

چون صبح شد، پیامبر صلی الله علیه و آله علی بن ابی طالب علیه السلام را خواست گفتند : یا رسول الله ، او از درد چشم می نالد فرمود : او را حاضر کنید چون علی علیه السلام حاضر شد، پیامبر صلی الله علیه و آله مقداری از آب دهان بر دو چشم او مالید و برایش دعا کرد چشمان امیر مؤ منان علیه السلام به برکت آب دهان پیامبر و دعای آن حضرت شفا یافت (75)

آنگاه رسول خدا پرچم را به علی علیه السلام دادند و برای او و یارانش دعا فرمودند که پیروز شوند .

نخستین کسی که از یهودیان همراه با کاروان خود بر مسلمانان حمله کرد، حارث ، برادر مرحب بود مسلمانان پا به فرار گذاشتند؛ ولی علی علیه السلام به تنهایی پایداری فرمود و ضرباتی به یکدیگر زدند و سرانجام حارث به ضربت شمشیر امیر مؤ منان کشته شد .

یاران حارث به سوی حصار گریختند و وارد آن شدند و در را بستند در این هنگام مرحب بیرون آمد و این رجز را خواند : در و دیوار خیبر می داند که من مرحب هستم ؛ سراپا سلاح و پهلوان کار آزموده ؛ غالبا ضربه می زنم و گاهی هم ضربه می خورم (76)

علی پیش آمد و رجزی در برابر او سرود و چنین گفت : من همان کسی هستم که مادرم مرا حیدر خوانده ؛ مرد دلاور و شیر بیشه ها بازوان قوی و گردن نیرومند دارم و در میدان نبرد همانند شیر بیشه صاحب منظری مهیب هستم .

رجزهای دو قهرمان پایان پذیرفت صدای ضربات شمشیر و نیزه های دو قهرمان اسلام و یهود وحشت عجیبی در دل ناظران به وجود آورد ناگهان شمشیر برنده و کوبنده قهرمان اسلام بر فرق مرحب فرود آمد و سپر و کلاه خود و سنگ و سر را تا دندان دو نیم ساخت این ضربت آن چنان سهمگین بود که برخی از دلاوران یهود که پشت سر مرحب ایستاده بودند، پا به فرار گذارده ، به دژ پناهنده شدند علی علیه السلام یهودیان فراری را تا در حصار تعقیب کرد و در این کشمکش ، یک نفر از جنگجویان یهود با شمشیر بر سپر علی علیه السلام زد و سپر از دست وی افتاد علی فورا متوجه در گردید و آن را از جای خود کند و تا پایان کارزار به جای سپر به کار برد پس از آنکه آن را بر روی زمین افکند، هشت تن از نیرومندترین سربازان اسلام از جمله ابو رافع سعی کردند آن را از این رو به آن رو کنند ! نتوانستند ! در نتیجه قلعه ای که مسلمانان ده روز پشت آن معطل مانده بودند، در مدت کوتاهی گشوده شد .

ابن ابی الدنیا گوید : از امیر مؤ منان علی علیه السلام شنیدم که می فرمود : در جنگ خیبر 25 زخم بر من وارد شد؛ پس نزد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله آمدم و چون مرا چنین دید گریه اش گرفت و مقدرای از اشک دو چشمش گرفته ، بر جراحتها کشید و در دم آرام گرفتم (77)

جنگ صفین

به دنبال آشوب طلبی و لشکر کشی معاویه به بهانه خونخواهی عثمان ، امیر مؤ منان علیه السلام در اواخر محرم سال 37 هجری ، به سوی صفین حرکت کرد تا جلوی طغیان و سرکشی معاویه را بگیرد و او را به جای خود بنشاند و در اول ماه صفر همان سال ، جنگ بین دو لشکر آغاز شد در این جنگ خانمان سوز، معاویه با بهره گیری از سادگی و جهل مردم ، با توجیه حرکت خود، هزاران نفر را به کشتن داد در این جنگ ، تعداد کشته ها بسیار بالا بود که به گفته نصر بن مزاحم این جنگ آن قدر شدید بود که مردم شبیه آن را از نظر تعداد کشته ها نشنیده بودند؛ به گونه ای که طناب چادرها را به دست و پای کشته ها می بستند (78)

در این جنگ بسیاری از دوستان علی علیه السلام کشته و مجروح شدند عمار یاسر از جمله این یاران بود که پس از شهادتش امیر مؤ منان علیه السلام شبانه بین کشته ها او را پیدا کرد و سرش را بر زانویش گذارد و گریست و فرمود :

اءیا موت کم هذا التفرق عنوة

فلست تبقی لی خلیل خلیل

اءلا اءیها الموت الذی لیس تارکی

اءرحنی فقد اءفنیت کل خلیل

اءراک بصیرا بالذین احبهم

کاءنک تمضی نحو هم بدلیل (79)

سپس فرمود : انا لله و انا الیه راجعون ، هر که از وفات عمار دلتنگ نشود، او را از مسلمانی بهره ای نباشد .

در این جنگ مولای متقیان از ناحیه پا مجروح شد و تیر در پای اما فرو رفت در کتاب انوار نعمانیه آمده است : در جنگ صفین پیکان تیری در پای امام فرو رفته بود که جراح نمی توانست آن را بیرون بیاورد شکافتن پوست و گوشت نیز امکان نداشت تا پیکان بیرون آید امام حسن مجتبی علیه السلام به طبیب فرمود : صبر کن تا پدرم به نماز ایستد، آنگاه تیر را بیرون بیاور طبیب صبر کرد و در حالی که علی فرق در عبادت بود، با عملیات جراحی لازم ، تیر را از پای امام بیرون کشید پس از نماز امام پرسید : این خونها در اطراف سجاده برای چیست ؟ عرض کردند : در حال نماز تیر را از پای شما بیرون کشیدیم (80)

زخمهای علی علیه السلام

با نگاهی به تاریخ ، آمار زخمهای علی علیه السلام را در حدود 116 زخم می یابیم با در نظر گرفتن آماری که از شیخ مفید نقل کردیم ، زخمهای شمارش شده امیر مؤ منان علیه السلام در پایان زندگی آن حضرت ، هزار اثر زخم و جراحت بوده است .

حال این پرسش پیش می آید که بقیه این زخم ها تا هزار، در کدامین جنگ و جهاد در راه خدا صورت گرفته است و چرا مورخان از آن غفلت کرده و در کتاب های خود نیاورده اند .

شاید برخی به تصور اینکه حضرت کسی نبود که در میدان رزم به حریف خود اجازه چنین کاری بدهد، این آمار را صحیح ندانسته اند .

پاسخ می دهیم که اگر جنگهای صدر اسلام به همین چند جنگ خلاصه می شد یا حضور علی علیه السلام فقط در همین چهار جنگ بوده و یا فقط تن به تن بوده و یا اینکه حضورش در سایر جنگها و سراپا، صرف حضور بوده ، این سخن تا حدودی قابل پذیرش بود؛ اما با در نظر گرفتن اینکه مولای متقیان در تمام جنگهای اسلامی ، جز تبوک که عدم حضورش به دستور پیامبر بوده است ، شرکت فعال داشته و همچنین در سریه ها که از طرف پیامبر صلی الله علیه و آله اعزام می شدند، حاضر بوده و با در نظر گرفتن اینکه وی در هنگام درگیری با دشمن نزدیک ترین فرد به دشمنان بوده و با توجه به اینکه هیچ گاه در هیچ جنگی نه عقب نشینی و نه فرار از جبهه داشته ، آیا تصور این تعداد اثر زخم و جراحت درباره چنین رزمنده با کفایتی بعید است ؟ افزون بر اینکه کثرت زخمها در بدن علی علیه السلام نه به این معناست که ایشان در اثر عدم آشنایی با فنون رزم ، تحمل چنین صدماتی می کرده ، بلکه این زخمها در اثر کثرت حضور و مقابله و درگیری با دشمن بوده است که با آوردن بیشترین تلفات بر دشمن ، کمترین صدمات را می دیده است .

خلاصه آنکه بدون تردید حضرت در سایر میدانهای نبرد در مصاف با دشمن ، به وسیله تیر و یا نیزه و یا سنگ و شمشیر، جراحتهایی در بدن داشته که یا نقل نشده و یا اینکه بر اثر ضعف جست و جو، به آنها دست نیافته ایم .