الگوهای رفتاری امام علی علیه‌السلام

الگوهای رفتاری امام  علی علیه‌السلام18%

الگوهای رفتاری امام  علی علیه‌السلام نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام

الگوهای رفتاری امام علی علیه‌السلام
  • شروع
  • قبلی
  • 36 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 15892 / دانلود: 4024
اندازه اندازه اندازه
الگوهای رفتاری امام  علی علیه‌السلام

الگوهای رفتاری امام علی علیه‌السلام

نویسنده:
فارسی

نام کتاب: الگوهای رفتاری امام

علی علیه‌السلام

  نویسنده: محمد دشتی.

 

سرآغاز

نـوشـتـار نـورانـی و مـبـارک و ارزشـمـنـدی کـه در پـیـش روی داریـد، تـنـهـا بـرخـی از (الگـوهای رفتاری ) آن یگانه بشریّت ، اب علم نبیّ، پدر بزرگوار امامان معصوم علیهم السّلام ،

تنها مدافع پیامبر صلی الله علیه و آله به هنگام بعثت و دوران طاقت فرسای هجرت ، و جـنـگ هـا و یـورش هـای پـیـاپـی قـریـش ، و نـابـود کننده خط کفر و شرک و نفاق پنهان ، اوّل حافظ و جامع قرآن ، و قرآن مجسّم ، حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام است که همواره بـا قـرآن بـود، و بـا قـرآن زیـسـت و از قـرآن گفت ، و تا بهشت جاویدان ، در کنار چشمه کوثر و پیامبر صلی الله علیه و آله ، وحدتشان جاودانه است .

مـبـاحـث ارزشـمـنـد آن در حـال تـکـامل و گسترش است ، نورانی است ، نورِ نور است ، و عطرآگین از جذبه های عرفانی وشـنـاخـت و حـضـور است ، که با نام های مبارک زیر، در آسمان پُر ستاره اندیشه ها خواهد درخشید مانند:

۱ ـ امام علی علیه السّلام و اخلاق اسلامی

الف ـ اخلاق فردی

ب ـ اخلاق اجتماعی

ج ـ آئین همسرداری

۲ ـ امام علی علیه السّلام و مسائل سیاسی

۳ ـ امام علی علیه السّلام و اقتصاد

الف ـ کار و تولید

ب ـ انفاق و ایثارگری

ج ـ عمران و آبادی

د ـ کشاورزی و باغداری

۴ ـ امام علی علیه السّلام و امور نظامی

الف ـ اخلاق نظامی

ب ـ امور دفاعی و مبارزاتی

۵ ـ امام علی علیه السّلام و مباحث اطّلاعاتی و امنیتّی

۶ ـ امام علی علیه السّلام و علم و هنر

الف ـ مسائل آموزشی و هنری

ب ـ مسائل علمی و فرهنگی

۷ ـ امام علی علیه السّلام و مدیریّت

۸ ـ امام علی علیه السّلام و امور قضائی

الف ـ امور قضائی

ب ـ مسائل جزائی و کیفری

۹ ـ امام علی علیه السّلام و مباحث اعتقادی

۱۰ ـ امام علی علیه السّلام و مسائل حقوقی

۱۱ ـ امام علی علیه السّلام و نظارت مردمی (امر به معروف ونهی از منکر)

۱۲ ـ امام علی علیه السّلام و مباحث معنوی و عبادی

۱۳ ـ امام علی علیه السّلام و مباحث تربیتی

۱۴ ـ امام علی علیه السّلام و مسائل بهداشت و درمان

۱۵ ـ امام علی علیه السّلام و تفریحات سالم

الف ـ تفریحات سالم ب ـ تجمّل و زیبائی

مـطـالب و مـبـاحث همیشه نورانی مباحث یاد شده ، از نظر کاربردی مهّم و سرنوشت سازند، زیرا تنها جنبه نظری ندارند، بلکه از رفتار و سیره و روشهای الگوئی امام علی علیه السـّلام نـیـز خـبـر مـی دهـنـد، تـنـهـا دارای جذبه (قال ) نیست که دربردارنده جلوه های (حال ) نیز می باشد.

دانـه هـای انگشت شماری از صدف ها و مروارید های همیشه درخشنده دریای علوم نَبَوی است از رهـنـمـودهـا و راهـنـمـائی هـای جـاودانـه عـَلَوی اسـت از مـحـضـر حـقّ و حـقـیـقـت اسـت و از زلال و جـوشش همیشه جاری واقعیّت هاست که تنها نمونه هائی اندک از آن مجموعه فراوان و مـبـارک را در ایـن جـزوات مـی یـابـیـد و بـا مـطـالعـه مـطـالب نـورانـی آن ، از چـشـمـه زلال ولایـت مـی نـوشـیـد کـه هـر روز بـا شـنـاسـائی مـنـابـع جـدیـد در حـال گسترش و ازدیاد و کمال و قوام یافتن است . (۱) و در آینده به عنوان یک کتاب مرجع و تحقیقاتی مطرح خواهد بود تا:

چراغ روشنگر راه قصّه پردازان و سناریو نویسان فیلم نامه ها و طرّاحان نمایشنامه ها و حـجـّت و بـرهـان جـدال احسن گویندگان و نویسندگان متعهّد اسلامی باشد، تا مجالس و محافل خود را با یاد و نام آن اوّل مظلوم اسلام نورانی کنیم .

که رسول گرامی اسلام فرمود:

نَوِّروُا مَجالِسَکُم بِذِکرِ عَلِیّ بنِ اَبی طالِب

(جلسات خود را با نام و یاد علی علیه السّلام نورانی کنید)

با کشف و شناسائی (الگوهای رفتاری امام علی علیه السّلام ) حقیقتِ (چگونه بودن ؟ ! ) برای ما روشن می شود

و آنگاه چگونه زندگی کردن ؟ ! نیز مشخص خواهد شد.

پـیـروی از امام علی علیه السّلام و الگو قرار دادن راه و رسم زندگی آن بزرگ معصوم الهـی ،بـر این حقیقت تکیه دارد که با مطالعه همه کتب و منابع ومآخذ روائی و تاریخی و سیاسی موجود کشف کنیم که :

(امام علیه السّلام چگونه بود؟)

آنگاه بدانیم که :

(چگونه باید باشیم )

زیرا خود فرمود:

اَیُّهـَا النـّاسُ اِنـّی وَاللّهِ مـا اءَحـُثُّکـُم عـَلی طـاعَةٍ اِلاّ وَ اءَسبِقُکُم الَیهَا، وَ لا اءَنهاکُم عَن مَعصِیَةٍ اِلاّ وَ اءَتَناهی قبلَکُم عَنها (۲)

(ای مـردم ! هـمـانـا سـوگـنـد بـه خـدا مـن شـمـا را بـه عـمـل پـسـنـدیـده ای تـشـویـق نـمـی کـنـم جـز آنـکـه در عمل کردن به آن از شما پیشی می گیرم ، و شما را از گناهی باز نمی دارم جز آنکه پیش از نهی کردن ، خود آن را ترک کرده ام )

پـس تـوجه به الگوهای رفتاری امام علی علیه السّلام برای مبارزان و دلاورانی که با نـام او جـنـگـیـدنـد، و بـا نـام او خـروشیدند، و هم اکنون در جای جای زندگی ، در صلح و سـازنـدگـی ، در جـنـگ و سـتـیـز بـا دشـمـن ، در خـودسـازی و جـامـعـه سـازی و در همه جا بـدنـبـال الگـوهـای کـامـل روانـنـد، بـسـیـار مهمّ و سرنوشت ساز است تا در تداوم راه امام بجوشند، و در همسوئی با امیر بیان بکوشند، که بارها پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود:

(آنانکه از علی پیروی کنند اهل نجات و بهشتند)

و به علی علیه السّلام اشاره کرد و فرمود:

(این علی و پیروان او در بهشت جای دارند) (۳)

و امـیـدواریـم کـه کـشـف و شـنـاسـائی (الگـوهای رفتاری امام علی علیه السّلام ) آغاز مـبـارکـی بـاشـد تـا این راه تداوم یابد، وبه کشف و شناسائی (الگوهای رفتاری ) دیگر معصومین علیهم السّلام بیانجامد.

در اینجا توجّه به چند تذکّر اءساسی لازم است .

اوّل ـ الگوهای رفتاری و عنصر زمان و مکان

رفـتـارهـای امـام عـلی علیه السّلام برخی اختصاصی و بعضی عمومی است ، که باید در ارزیابی الگوهای رفتاری دقّت شود.

گـاهـی عملی یا رفتاری را امام علی علیه السّلام در شرائط زمانی و مکانی خاصّی انجام داده اسـت کـه مـتـنـاسـب بـا هـمـان دوران و شـرائط خـاصـّ قـابـل ارزیـابـی اسـت ، و الزامـی ندارد که دیگران همواره آن را الگو قرار داده و به آن عـمل کنند، که در اخلاق فردی امام علی علیه السّلام نمونه های روشنی را جمع آوری کرده ایم ، و دیگر امامان معصوم علیه السّلام نیز توضیح داده اند که :

شـکـل و جـنـس لبـاس امـام عـلی عـلیـه السـّلام تـنـهـا در روزگـار خـودش قابل پیاده شدن بود، امّا هم اکنون اگر آن لباس ها را بپوشیم ، مورد اعتراض مردم قرار خواهیم گرفت .

یعنی عُنصر زمان و مکان ، در کیفیّت ها تأثیر بسزائی دارد.

پـس اگـر الگـوهـای رفـتـاری ، درسـت تـبـیـیـن نـگـردد، ضـمانت اجرائی ندارد و از نظر کاربُردی قابل الگوگیری یا الگوپذیری نیست ، مانند:

- غـذاهـای سـاده ای کـه امـام عـلی علیه السّلام میل می فرمود، در صورتی که فرزندان و همسران او از غذاهای بهتری استفاده می کردند.

- لباس های پشمی و ساده ای که امام علی علیه السّلام می پوشید، امّا ضرورتی نداشت که دیگر امامان معصوم علیهم السّلام بپوشند.

- در برخی از مواقع ، امام علی علیه السّلام با پای برهنه راه می رفت ، که در زمان های دیگر قابل پیاده شدن نبود.

امام علی علیه السّلام خود نیز تذکّر داد که :

لَن تَقدِروُنَ عَلی ذلِک وَلکِن اَعینوُنی بِوَرَعٍ وَاجتَهاد

( شـمـا نـمی توانید همانند من زندگی کنید، لکن در پرهیزکاری و تلاش برای خوبی ها مرا یاری دهید) (۴)

وقـتـی عـاصـم بـن زیـاد، لبـاس پـشـمی پوشید و به کوه ها می رفت و دست از زندگی شـُسـت و تـنـهـا عـبـادت مـی کرد، امام علی علیه السّلام او را مورد نکوهش قرار داد، که چرا اینگونه زندگی می کنی ؟

عاصم بن زیاد در جواب گفت :

قَالَ: یَا اءَمِیرَ المُؤ مِنِینَ، هذَا اءَنتَ فِی خُشُونَةِ مَلبَسِکَ وَجُشُوبَةِ مَاءکَلِکَ !

(عاصم گفت ، ای امیرمؤ منان ، پس چرا تو با این لباس خشن ، و آن غذای ناگوار بسر می بری ؟)

امام علی علیه السّلام فرمود :

قـَالَ: وَیـحـَکَ، إِنِّی لَسـتُ کـَاءَنتَ، إِنَّ اللّهَ تَعَالَی فَرَضَ عَلَی اءَئِمَّةِ العَدلِ اءَن یُقَدِّرُوا اءَنفُسَهُم بِضَعَفَةِ النَّاسِ، کَیلاَ یَتَبَیَّغَ بِالفَقِیرِ فَقرُهُ ! (۵)

وای بـر تـو، مـن همانند تو نیستم ، خداوند بر پیشوایان حق واجب کرده که خود را با مردم ناتوان همسو کنند، تا فقر و نداری ، تنگدست را به هیجان نیاورد، و به طغیان نکشاند.

دوّم ـ اقسام الگوهای رفتاری

بـعـضـی از رفـتـارهـای امـام عـلی عـلیـه السـّلام زمـان ومکان نمی شناسد، و همواره برای الگوپذیری ارزشمند است مانند:

۱ ـ ترویج فرهنگ نماز

۲ ـ اهمیّت دادن به نماز اوّل وقت

۳ ـ ترویج فرهنگ اذان

۴ ـ توجّه فراوان به باز سازی ، عمران و آبادی و کشاورزی و کار و تولید

۵ ـ شهادت طلبی و توجّه به جهاد و پیکار در راه خدا

۶ ـ حمایت از مظلوم و...

زیرا طبیعی است که کیفیّت ها متناسب با زمان و مکان و شرائط خاصّ فرهنگ و آداب و رسوم اجتماعی در حال دگرگونی است .

گـرچـه اصول منطقی همان کیفیّت ها، جاودانه اند، یعنی همواره ساده زیستی ، خودکفائی ، سـاده پـوشی ارزشمند است ، امّا در هر جامعه ای چهار چوب خاصّ خودش را دارد، پس کمیّت هـا و اصـول مـنـطقی الگوهای رفتاری ثابت ، و کیفیّت ها، و چگونگی الگوهای رفتاری متغیّر و در حال دگرگونی است .

(الگوهای رفتاری امام علی علیه السّلام )

ضرورت ها

۱ ـ تکامل جامعه و ارزش ها

تـکـامـل یـا سـقـوط مـلّت هـا بـه ارزشهای اخلاقی ارتباط تنگاتنگ دارد، زیرا پیمودن راه کـمـال بـدون ارزشـهـای اخـلاقـی مـمـکـن نیست ، و آینده سازی ، و پیدایش تحولاّت شگرف اجتماعی ، سیاسی ، بی آنکه آینده سازان متحوّل گردند، و در یک بازسازی درونی دچار تحولاّت اخلاقی شوند، امکان نخواهد داشت .

راه صـلاح و فـلاح ، را بـدون چـراغ هـمـواره روشـن اخـلاق نـمـی شـود سـپـری کرد و به مراحل نهائی تکامل دست یافت .

اگـر انـسـانـی یـا مـلّت هـایـی پـیـروز گـردیـدنـد، و بـه اوج قـلّه کـمـال رسـیـدنـد، جـان و جـهـان را دگـرگـون کـردنـد، و استقلال و آزادی خود را رنگ جاودانه زدند.

همه آن پیشرفت ها، پروازها، موفقیّت ها، در سایه ارزشهای اخلاق بود.

بـا راسـتـگـوئی و ایـثـارگـری ، بـا وفـاداری و احـتـرام متقابل ، با جهاد و پیکار، با صداقت و سلامت ، توانستند هم نظم اجتماعی را تحقّق بخشند و هم نظم سیاسی در جامعه انسان استقرار یابد.

که حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام فرمود:

وَاعـلَمـُوا عـِبـَادَ اللّهِ اءَنَّ المـُتَّقـِیـنَ ذَهـَبـُوا بِعَاجِلِ الدُّنیَا وَآجِلِ الاَّْخِرَةِ، فَشَارَکُوا اءَهْلَ الدُّنـْیـَا فـِی دُنْیَاهُمْ، وَلَمْ یُشَارِکُوا اءَهْلَ الدُّنیَا فِی آخِرَتِهِم ؛ سَکَنُوا الدُّنیَا بِاءَفضَلِ مَا سـُکـِنـَت ، وَاءَکـَلُوهـَا بـِاءَفضَلِ مَا اءُکِلَت ، فَحَظُوا مِنَ الدُّنیَا بِمَا حَظِیَ بِهِ المُترَفُونَ، وَاءَخَذُوا مِنهَا مَا اءَخَذَهُ الجَبَابِرَةُ المُتَکَبِّرُونَ.

ثُمَّ انقَلَبُوا عَنهَا بِالزَّادِ المُبَلِّغِ؛ وَالمَتجَرِ الرَّابِحِ. اءَصَابُوا لَذَّةَ زُهدِ الدُّنیَا فِی دُنیَاهُم ، وَتـَیـَقَّنُوا اءَنَّهُم جِیرَانُ اللّهِ غَدا فِی آخِرَتِهِم لاَ تُرَدُّ لَهُم دَعوَةٌ، وَلاَ یَنقُصُ لَهُم نَصِیبٌ مِن لَذَّةٍ.

(آگاه باشید، ای بندگان خدا، پرهیزکاران از دنیای زودگذر به سلامت گذشتند و آخرت جـاودانـه را گـرفـتـند، با مردم دنیا در دنیاشان شریک گشتند، امّا مردم دنیا در آخرت آنها شرکت نکردند، پرهیزکاران در بهترین خانه های دنیا سکونت کردند، و بهترین خوراکهای دنـیـا را خـوردنـد، و هـمـان لذّتهایی را چشیدند که دنیاداران چشیده بودند، و از دنیا بهره گرفتند آنگونه که سرکشان و متکبّران دنیا بهرمند بودند.

سـپـس از ایـن جـهـان بـا زاد و تـوشـه فـراوان ، و تـجـارتـی پُر سود، به سوی آخرت شـتـافـتـنـد، لذّت پـارسـایـی در تـرک حـرام دنـیـا را چشیدند، و یقین داشتند در روز قیامت ازهـمسایگان خدایند، جایگاهی که هرچه درخواست کنند، داده می شود، و هرگونه لذّتی در اختیارشان قرار دارد.) (۶)

۲ ـ ضدّ ارزش ها و سقوط جوامع بشری

و هـر گاه که ملّتی یا ملّت هایی ، آلوده شدند، به انحراف کشیده شدند، انواع زشتی ها و بـیـماریهای اخلاقی در آنها راه یافت ، ضد ارزشها در جامعه اشان رونق گرفت ، سُست گردیده سقوط کردند.

که امام علی علیه السّلام فرمود:

فـَاعـتـَبـِرُوا بـِحـَالِ وَلَدِ إِسـمَاعِیلَ وَبَنِی إِسحَاقَ وَبَنِی إِسرَائِیلَ عَلَیهِمُ السَّلاَمُ. فَمَا اءَشَدَّ اعتِدَالَ الاَْحْوَالِ، وَاءَقْرَبَ اشْتِبَاهَ الاَْمْثَالِ !

تـَاءَمَّلُوا اءَمـرَهـُم فـِی حـَالَ تـَشـَتُّتِهِم وَتَفَرُّقِهِم ، لَیَالِیَ کَانَتِ الاَْکَاسِرَةُ وَالْقَیَاصِرَةُ اءَرْبـَابـا لَهـُمْ، یَحْتَازُونَهُمْ عَنْ رِیفِ الاَّْفَاقِ، وَبَحْرِ الْعِرَاقِ، وَخُضْرَةِ الدُّنْیَا، إِلَی مَنَابِتِ الشَّیـْحِ، وَمَهَافِی الرِّیحِ، وَنَکَدِ المَعَاشِ، فَتَرَکُوهُم عَالَةً مَسَاکِینَ إِخوَانَ دَبَرٍ وَوَبَرٍ، اءَذَلَّ الاُْمـَمِ دَارا، وَاءَجـْدَبـَهُمْ قَرَارا، لاَ یَاءْوُونَ إِلَی جَنَاحِ دَعوَةٍ یَعتَصِمُونَ بِهَا، وَلاَ إِلَی ظِلِّ اءُلفَةٍ یـَعـتـَمـِدُونَ عـَلَی عـِزِّهـَا. فَالاَْحْوَالُ مُضْطَرِبَةٌ، وَالاَْیْدِی مُخْتَلِفَةٌ، وَالْکَثْرَةُ مُتَفَرِّقَةٌ؛ فِی بَلاَءِ اءَزلٍ، وَاءَطبَاقِ جَهلٍ !

(از حـالات زنـدگـی فـرزنـدان اسـمـاعـیـل پـیـامـبر، و فرزندان اسحاق پیامبر، فرزندان اسراییل (یعقوب ) (که درود بر آنان باد) عبرت گیرید، راستی چقدر حالات ملّتها با هم یکسان ، و در صفات و رفتارشان با یکدیگر همانند است .

در احـوالات آنـهـا روزگـاری کـه از هـم جـدا و پـراکـنـده بـودنـد انـدیشه کنید، زمانی که پادشاهان کسری و قیصر بر آنان حکومت می کردند، و آنها را از سرزمینهای آباد، از کناره های دجله و فرات ، و از محیطهای سرسبز و خرّم دور کردند، و به صحراهای کم گیاه ، و بـی آب و عـلف ، مـحـل وزش بـادهـا، و سـرزمـیـن هـایـی کـه زنـدگـی در آنـجـاهـا مـشـکـل بـود تـبـعـیـد کـردنـد، آنـان را در مـکان های نامناسب ، مسکین و فقیر، هم نشین شتران سـاخـتند، خانه هاشان پست ترین خانه ملّت ها، و سرزمین زندگیشان خشک ترین بیابانها بـود، نـه دعـوت حـقـّی وجـود داشـت کـه بـه آن روی آورنـد و پـنـاهنده شوند، و نه سایه اءلفـتـی وجـود داشـت کـه در عـزّت آن زنـدگی کنند، حالات آنها دگرگون ، و قدرت آنها پـراکـنـده ، و جمعیّت انبوهشان متفرّق بود، در بلایی سخت ، و در جهالتی فراگیر فرو رفته بودند، دختران را زنده به گور، و بت ها را پرستش می کردند، و قطع رابطه با خویشاوندان ، و غارتگری های پیاپی در میانشان رواج یافته بود. (۷)

بـنـابـرایـن ، مـلّتـی کـه در حـال پـیـمـودن راه اسـتـقـلال و کـمـال اسـت بـایـد، بـه ارزش ها توجّه لازم داشته ، و از رشد و رونق ضد ارزشها نگران باشد، و با تمام تلاش در ریشه کن نمودن آن همّت گمارد.

زیـرا کـه بـی تفاوت بودن نسبت به ارزش ها و ضد ارزشها، قدم های آغازین سقوط است که امیرالمؤ منین علیه السّلام هشدار گونه نسبت به رهبران صالح و فاسد فرمود:

فـَإِنَّهُ لاَ سـَوَاءَ، إِمـَامُ الهـُدَی وَإِمـَامُ الرَّدَی ، وَوَلِیُّ النَّبـِیِّ، وَعَدُوُّ النَّبِیِّ. وَلَقَد قَالَ لِی رَسـُولُ اللّهِ عـلیـه السـّلام : (إِنِّی لاَ اءَخـَافُ عَلَی اءُمَّتِی مُؤ مِنا وَلاَ مُشرِکا؛ اءَمَّا المُؤ مِنُ فـَیـَمـنَعُهُ اللّهُ بِإِیمَانِهِ، وَاءَمَّا المُشرِکُ فَیَقمَعُهُ اللّهُ بِشِرکِهِ. وَلکِنِّی اءَخَافُ عَلَیکُم کُلَّ مُنَافِقِ الجَنَانِ، عَالِمِ اللِّسَانِ، یَقُولُ مَا تَعرِفُونَ، وَیَفعَلُ مَا تُنکِرُونَ).

امـام هـدایـتـگر، و زمامدار گمراهی هیچگاه مساوی نخواهند بود، چنانکه دوستان پیامبر علیه السّلام و دشمنانش برابر نیستند، پیامبر اسلام علیه السّلام به من فرمود:

(بـر امـّت اسـلام ، نـه از مـؤ مـن و نـه از مـشـرک هـراسـی نـدارم ، زیـرا مـؤ من را ایمانش بازداشته ، و مشرک را خداوند به جهت شرک او نابود می سازد، من بر شما از مرد منافقی می ترسم که درونی دو چهره ، و زبانی عالمانه دارد، گفتارش دلپسند و رفتارش زشت و ناپسند است ) (۸)

۳ ـ نقش عدالت در تحقّق ارزش ها

سـپـس بـرای تـحـقـّق نـظـم اجـتـماعی و نظم سیاسی در تمام ابعاد ارزشی آن به عدالت رفتاری اشاره می کند و ارزشهای اخلاقی را نسبت به مدیریّت عالی جامعه اسلامی خطاب به محمّد بن ابی بکر اینگونه بیان می دارد:

فـَاخـفـِض لَهـُم جـَنـَاحـَکَ، وَاءَلِن لَهـُم جَانِبَکَ، وَابسُط لَهُم وَجهَکَ، وَآسِ بَینَهُم فِی اللَّحظَةِ وَالنَّظرَةِ، حَتَّی لاَ یَطمَعَ العُظَمَاءُ فِی حَیفِکَ لَهُم ، وَلاَ یَیاءَسَ الضُّعَفَاءُ مِن عَدلِکَ عَلَیهِم ، فـَإِنَّ اللّهَ تـَعـَالَی یـُسـَائِلُکـُم مـَعـشـَرَ عـِبـَادِهِ عـَنِ الصَّغـِیـرَةِ مـِن اءَعـمـَالِکـُم وَال کَبِیرَةِ، وَالظَّاهِرَةِ وَالمَستُورَةِ، فَإِن یُعَذِّب فَاءَنتُم اءَظ لَمُ، وَإِن یَعفُ فَهُوَ اءَکرَمُ.

با مردم فروتن باش ، نرمخو و مهربان باش ، گشاده رو و خندان باش ، در نگاههایت ، و در نـیـم نـگـاه و خیره شدن به مردم به تساوی رفتار کن ، تا بزرگان در ستمکاری تو طـمـع نـکـنـنـد، و نـاتـوانها در عدالت تو ماءیوس نگردند، زیرا خداوند از شما بندگان درباره اعمال کوچک و بزرگ ، آشکار و پنهان پرسش می کند، اگر کیفر دهد شما استحقاق بیش از آن را دارید، و اگر ببخشد از بزرگواری اوست (۹)

تـذکـّرات و رهـنـمـودهـای امـام عـلی عـلیـه السـّلام بدان جهت مطرح می شود که هر کسی در جـایـگـاه ارزشـی خـود قرار گیرد، تبیین شود، و ضد ارزشها در جامعه اسلامی رواج پیدا نـکـنـد، و ارزشـهـای اخـلاقـی هـمـواره راهـبـر انـسـانـهـا و جـهـت دهـنـده دل ها و مغزها باشد.

۴ ـ ارتباط اخلاق با نظم اجتماعی ، سیاسی

نظم ، واژه ارزشمند و گرانسنگی است که حاصل تلاش مصلحان بشریّت و پیامبران پاک آسمانی ، و رهبران جهادگر و ایثارگری بشری است .

چـون نـظام احسن الهی در پرتو نظم و حساب و برنامه سازمان یافته است همه پدیده ها در پرتو نظم و حساب پدید آمدند، تکثیر شدند، و قانونمند باقی مانده اند.

کهکشانها، و منظومه ها، و میلیاردها ستاره و سیّاره ، و زمین ، همه و همه با نظم لباس وجود پوشیدند و هم اکنون در پرتو نظم ، حیات و تداوم زندگی آنان سامان گرفته است که قرآن کریم می فرماید:

وَالسّماء رَفَعها ووضَع المیزان .

(آسمان ها برافراشته شدند و آنگاه نظم در آنها استقرار یافت ) (۱۰)

اگـر هم اکنون حیات تداوم دارد، و کرات و سیّارات قانونمند در سیر و حرکتند و زندگی مـعـنـا دارد، و حـال و آیـنـده ای مـطـرح است ، و حساب و حسابگری در طلوع و غروب ستاران تـحـقـّق مـی یـابـد، هـمـه و هـمه به برکت نظم عمومی ، نظم جهانی ، نظم کیهانی ، نظم هدفدار، و نظم جاودانه و همیشگی است که قلب ها با وجود نظم در هوا و نظم در فشار هوا، می تپد، و پدیده ها در حرکت منظّم زمین پدید می آیند.

اگـر نـظم در کهکشان خدشه بردارد، دیگر نظمی در منظّومه و زمین وجود نخواهد داشت ، و دیـگـر در بـی نـظـمـی حـرکـت زمین ، و بی نظمی در فشار هوا قلبی نیز نخواهد تپید، و حـیـاتـی نـیـز وجـود نخواهد داشت حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام به این نظم کیهانی اشاره می فرماید که :

وَنـَظـَمَ بـِلاَ تَعلِیقٍ رَهَوَاتِ فُرَجِهَا، وَلاَحَمَ صُدُوعَ انفِرَاجِهَا وَوَشَّجَ بَینَهَا وَبَینَ اءَزوَاجِهَا، وَذَلَّلَ لِلهـَابـِطـِیـنَ بِاءَمرِهِ، وَالصَّاعِدِینَ بِاءَعمَالِ خَلقِهِ، حُزُونَةَ مِعرَاجِهَا، وَنَادَاهَا بَعدَ إِذهِیَ دُخـَانٌ، فـَال تـَحـَمـَت عـُرَی اءَشـرَاجـِهـَا، وَفَتَقَ بَعدَ الاِرتِتَاقِ صَوَامِتَ اءَبوَابِهَا، وَاءَقَامَ رَصـَدا مـِنَ الشُّهـُبِ الثَّوَاقـِبِ عـَلَی نـِقـَابـِهـَا، وَاءَمـسـَکـَهَا مِن اءَن تَمُورَ فِی خَرقِ الهَوَاءِ بِاءَیدِهِ، وَاءَمَرَهَا اءَن تَقِفَ مُستَسلِمَةً لاَِمرِهِ.

وَجـَعـَلَ شـَمـسـَهـَا آیـَةً مـُبصِرَةً لِنَهَارِهَا، وَقَمَرَهَا آیَةً مَمحُوَّةً مِن لَی لِهَا، وَاءَجرَاهُمَا فِی مَنَاقِلِ مـَجـرَاهـُمَا، وَقَدَّرَ سَیرَهُمَا فِی مَدَارِجِ دَرَجِهِمَا، لُِیمَیِّزَ بَینَ اللَّیلِ وَالنَّهَارِ بِهِمَا، وَلِیُعلَمَ عَدَدُ السِّنـِیـنَ وَالحـِسـَابُ بـِمـَقـَادِیـرِهـِمـَا، ثـُمَّ عـَلَّقَ فِی جَوِّهَا فَلَکَهَا، وَنَاطَ بِهَا زِینَتَهَا، مِن خَفِیَّاتِ دَرَارِیِّهَا وَمَصَابِیحِ کَوَاکِبِهَا، وَرَمی مُستَرِقِی السَّمعِ بِثَوَاقِبِ شُهُبِهَا، وَاءَجرَاهَا عـَلَی اءَذلاَلِ تـَسـخـِیـرِهـَا مـِن ثـَبـَاتِ ثـَابـِتـِهـَا، وَمَسِیرِ سَائِرِهَا، وَهُبُوطِهَا وَصُعُودِهَا، وَنُحُوسِهَا وَسُعُودِهَا.

فضای باز و پستی و بلندی و فاصله های وسیع آسمانها رابدون اینکه به چیزی تکیه کـنـد، نظام بخشید، و شکافهای آن را به هم آورد، و هر یک را با آن چه که تناسب داشت و جـفـت بود پیوند داد، و دشواری فرود آمدن و برخاستن را آسان کرد، بر فرشتگانی که فرمان او را به خلق رسانند یا اعمال بندگان را بالا برند.

در حالی که آسمان به صورت دود و بخار بود به آن فرمان داد، پس رابطه های آن را بـرقـرار سـاخـت ، سپس آنها را از هم جدا نمود و بین آنها فاصله انداخت ، و بر هر راهی و شـکـافـی از آسـمـان ، نـگـهبانی از شهاب های روشن گماشت ، و با دست قدرت آنها را از حرکت ناموزون در فضا نگهداشت ، و دستور فرمود تا برابر فرمانش تسلیم باشند

و آفـتـاب را نـشـانـه روشـنی بخش روز، و ماه را، با نوری کمرنگ برای تاریکی شب ها قـرار داد، و آن دو را در مـسـیـر حـرکـت خویش به حرکت درآورد، و حرکت آن دو را دقیق اندازه گـیـری نـمـود تـا در درجـات تـعـیـیـن شـده حرکت کنند که بین شب و روز تفاوت باشد، و قـابـل تشخیص شود، و با رفت و آمد آن ها شماره سالها، و اندازه گیری زمان ممکن باشد، پـس در فـضـای هـر آسـمـان فلک آن را آفرید، و زینتی از گوهرهای تابنده و ستارگان درخـشـنـده بـیاراست ، و آنان را که خواستند اسرار آسمانها را دزدانه در یابند، با شهاب هـای سـوزان تـیـربـاران کـرد، و تـمـامـی ستارگان از ثابت و استوار، و گردنده و بی قـرار، فـرود آیـنـده و بـالارونـده ، و نـگـران کـنـنـده و شادی آفرین را، تسلیم اوامر خود فرمود. (۱۱)

پس حیات و تکامل بدون نظم امکان خارجی نخواهد داشت .

تـکـامـل مـعـنوی و اخلاقی انسان در زندگی فردی و اجتماعی نیز چنین سرنوشتی را دارد، اگـر زنـدگـی انـسـان در پـرتـو نـظـم و حـسـاب و قـانـون سـامـان یـابـد، پـیـمودن راه تـکـامـل مـمـکـن اسـت کـه اسـتـقرار نظم اجتماعی و سیاسی در زندگی انسانها یک ضرورت غیرقابل انکار خواهد بود.

قرآن کریم این حقیقت را در رابطه با نظم عمومی جهان مطرح می فرماید که :

وَالسّماء رَفعها ووضع المیزان اَلاّ تطغوا فی المیزان

(آسمانها را برافراشتیم و نظم را در تمامی آنها پدید آوردیم ، تا شما انسانها نیز منظّم باشید و در میزان و عدل ، تجاوز نکنید)

یـعـنـی تـکـامـل انـسـان هـا نـیـز جـز در سـایـه نـظـم و عدل ، امکان نخواهد داشت واژه نظم با واژه عدل هماهنگ است .

نـظـم و عـدل یـعنی قرار گرفتن هر چیزی در جایگاه ارزشی خود که حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام در وصف عاقل فرمود:

و سـئل عـلیـه السـّلام : اءیـهما اءفضل : العدل ، اءو الجود؟ فقَالَ علیه السّلام : العَدلُ یـَضـَعُ الاُْمـُورَ مـَوَاضـِعـَهـَا، وَالْجـُودُ یُخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِهَا، وَالعَدلُ سَائِسٌ عَامُّ، وَالجُودُ عَارِضٌ خَاصُّ، فَالعَدلُ اءَشرَفُهُمَا وَاءَفضَلُهُمَا.

(از امام علی علیه السّلام پرسیدند عدل یا بخشش ، کدام یک برتر است ، فرمود:)

عـدالت هـرچـیـزی را در جـای خـود مـی نـهد، در حالی که بخشش آن را از جای خود خارج می سـازد، عـدالت تـدبـیـر عـمـومـی مـردم اسـت ، در حـالی کـه بـخـشـش گـروه خـاصـّی را شامل است ، پس عدالت شریف تر و برتر است (۱۲)

اگر نظم و عدل ، قانونمند شدن افراد جامعه است .

که هر کسی در جایگاه خود قرار گیرد و همه چیز با حساب و میزان اداره شود.

اینجاست که نظم اجتماعی ، سیاسی جامعه محتاج به تکیه گاه های مستحکم و استوار است .

باید دید که چه عواملی در پیدایش نظم دخالت دارند؟

و نظم و عدل عمومی را می توانند پدید آورده تداوم بخشند؟

در اینجا جایگاه واقعی ارزش های اخلاقی روشن می گردد.

کـه بـدون ارزشـهـای اخلاقی ، نظم و عدل تحقّق نخواهد یافت ، بدون اخلاق در زندگی فـردی و اجـتـمـاعـی ، نـمـی تـوان انـتـظـار اسـتـقـرار نـظـم و عـدل را داشـت کـه عـدالت اجـتـماعی ثمره شیرین اخلاق اجتماعی است اگر همه افراد جامعه راستگو باشند.

بـه قانون احترام بگذارند، احساس تعهّد و مسئولیّت کنند، وفادار و مهربان باشند، به حـقـوق جامعه و مردم احترام بگذارند، دیگران را برخود مقدّم بدارند، نظم اجتماعی استقرار می یابد و آنگاه نظم سیاسی نیز در زندگی صحیح اجتماعی به بار می نشیند.

بـا تـوجـّه بـه واقـعیّت های یاد شده ارتباط اخلاق و ارزشهای اخلاقی با نظم اجتماعی ، سیاسی به اثبات می رسد.

حـضـرت امـیـرالمـؤ مـنـین علیه السّلام این حقیقت را در خطبه ها و نامه های گوناگونی به ارزیابی می گذارد:

فَلَیسَت تَصلُحُ الرَّعِیَّةُ إِلا بِصَلاَحِ الوُلاَةِ، وَلاَ تَصلُحُ الوُلاَةُ إِلا بِاستِقَامَةِ الرَّعِیَّةِ،

فـَإِذَا اءَدَّتِ الرَّعـِیَّةُ إِلَی الوَالِی حـَقَّهُ، وَاءَدَّی الوَالِی إِلَیهَا حَقَّهَا عَزَّ الحَقُّ بَینَهُم ، وَقَامَت مَنَاهِجُ الدِّینِ، وَاعتَدَلَت مَعَالِمُ العَدلِ، وَجَرَت عَلَی اءَذلاَلِهَا السُّنَنُ، فَصَلَحَ بِذلِکَ الزَّمَانُ، وَطُمِعَ فِی بَقَاءِ الدَّولَةِ، وَیَئِسَت مَطَامِعُ الاَْعْدَاءِ.

پـس رعـیّت اصلاح نمی شود جز آن که زمامداران اصلاح گردند، و زمامداران اصلاح نمی شوند جز با درستکاری رعیّت .

و آنـگـاه کـه مردم حق رهبری را اداء کنند، و زمامدار حق مردم را بپردازد، حق در آن جامعه عزّت یـابـد، و راهـهای دین پدیدار، و نشانه های عدالت برقرار، و سنّت پیامبر علیه السّلام پـایـدار گـردد، پـس روزگـار اصـلاح شـود، و مـردم در تـداوم حـکـومت امیدوار، و دشمن در آرزوهایش ماءیوس می شود. (۱۳)

پس اگر ارزش های اخلاقی حاکم باشد و مردم اصلاح شوند جامعه نیز اصلاح خواهد شد، که با استقرار ارزشهای اخلاقی ، نظم اجتماعی و سیاسی هم تحقّق خواهد یافت .

و آنـگـاه بـه این حقیقت می پردازند که اگر اخلاق در جامعه ای بمیرد، و ضدّارزشها رواج یابد، نظم اجتماعی درهم پاشیده خواهد شد، و نظم سیاسی هم جایگاه ارزشی نخواهد داشت .

که امام علی علیه السّلام فرمود:

وَإِذَا غـَلَبـَتِ الرَّعـِیَّةُ والِیـَهـا، اءَو اءَجـحَفَ الوَالِی بِرَعِیَّتِهِ، اختَلَفَت هُنَالِکَ الکَلِمَةُ، وَظـَهـَرَت مَعَالِمُ الجَورِ، وَکَثُرَ الاِْدْغَالُ فِی الدِّینِ، وَتُرِکَتْ مَحَاجُّ السُّنَنِ، فَعُمِلَ بِالْهَوَی ، وَعـُطِّلَتِ الاَْحـْکـَامُ، وَکـَثُرَتْ عِلَلُ النُّفُوسِ، فَلاَ یُسْتَوْحَشُ لِعَظِیمِ حَقٍّ عُطِّلَ، وَلاَ لِعَظِیمِ بـَاطـِلٍ فُعِلَ ! فَهُنَالِکَ تَذِلُّ الاَْبْرَارُ، وَتَعِزُّ الاَْشْرَارُ، وَتَعْظُمُ تَبِعَاتُ اللّهِ سُبْحَانَهُ عِنْدَ العِبَادِ. فَعَلَیکُم بِالتَّنَاصُحِ فِی ذلِکَ، وَحُسنِ التَّعَاوُنِ عَلَیهِ.

امـّا اگـر مردم بر حکومت چیره شوند، یا زمامدار بر رعیّت ستم کند، وحدت کلمه از بین می رود، نشانه های ستم آشکار، و نیرنگ بازی در دین فراوان می گردد، و راه گسترده سنّت پـیـامـبـر عـلیـه السـّلام مـتـروک ، هـواپـرسـتـی فـراوان ، احـکـام دیـن تـعطیل ، و بیماریهای دل فراوان گردد، مردم از اینکه حقّ بزرگی فراموش می شود، یا باطل خطرناکی در جامعه رواج می یابد، احساس نگرانی نمی کنند، پس در آن زمان نیکان خوار، و بدان قدرتمند می شوند، و کیفر الهی بر بندگان بزرگ و دردناک خواهد بود، پس بر شماست که یکدیگر را نصیحت کنید، و نیکو همکاری نمایید. (۱۴)

عوامل نظم اجتماعی ، سیاسی جامعه

مقدمه

پس از اثبات پیوند اخلاق با استقرار نظم سیاسی ، اجتماعی ، و روشن شدن این واقعیّت کـه بـدون اخلاق نمی توان در جامعه انسانها، نظم اجتماعی را تحقّق بخشید و نمی توان نـظـم سـیـاسـی داشـت ، حـال بـایـد عـوامـل پیدایش و تداوم نظم سیاسی ، اجتماعی را به ارزیابی و شناخت گذاشت .

حـضـرت امـیـرالمـؤ مـنـیـن عـلیـه السـّلام در نـهـج البـلاغـه بـه عـوامـل گـونـاگـونـی اشـاره می فرماید که توجّه به آن ضروری و سرنوشت ساز است مانند:

اوّل ـ اخلاق اجتماعی و رعایت حقوق

یـکـی از عوامل برقراری نظم اجتماعی ، سیاسی در جامعه ، رعایت حقوق اجتماعی است اگر مردم به حقوق یکدیگر احترام بگذارند، و حقوق فرد و جامعه رعایت شود نظم سیاسی ، و اجتماعی تحقّق می یابد که حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام فرمود:

اءَمَّا بـَعـدُ، فـَقـَد جـَعـَلَ اللّهُ سـُبحَانَهُ لِی عَلَیکُم حَقّا بِوِلاَیَةِ اءَمرِکُم ، وَلَکُم عَلَیَّ مِنَ الحـَقِّ مـِثـلُ الَّذِی لِی عـَلَیکُم ، فَالحَقُّ اءَوسَعُ الاَْشْیَاءِ فِی التَّوَاصُفِ، وَاءَضْیَقُهَا فِی التَّنَاصُفِ،

لاَ یَجرِی لاَِحَدٍ إِلا جَرَی عَلَیهِ، وَلاَ یَجرِی عَلَیهِ إِلا جَرَی لَهُ.

وَلَو کَانَ لاَِحَدٍ اءَن یَجرِیَ لَهُ وَلاَ یَجرِیَ عَلَیهِ، لَکَانَ ذلِکَ خَالِصا لِلّهِ سُبحَانَهُ دُونَ خَلقِهِ، لِقـُدرَتـِهِ عـَلَی عـِبَادِهِ، وَلِعَدلِهِ فِی کُلِّ مَا جَرَت عَلَیهِ صُرُوفُ قَضَائِهِ، وَلکِنَّهُ سُبحَانَهُ جَعَلَ حَقَّهُ عَلَی العِبَادِ اءَن یُطِیعُوهُ، وَجَعَلَ جَزَاءَهُم عَلَیهِ مُضَاعَفَةَ الثَّوَابِ تَفَضُّلا مِنهُ، وَتَوَسُّعا بِمَا هُوَ مِنَ المَزِیدِ اءَهلُهُ.

ثـُمَّ جـَعـَلَ ـ سـُبـحَانَهُ ـ مِن حُقُوقِهِ حُقُوقا افتَرَضَهَا لِبَعضِ النَّاسِ عَلَی بَعضٍ، فَجَعَلَهَا تَتَکَافَاءُ فِی وُجُوهِهَا، وَیُوجِبُ بَعضُهَا بَعضا، وَلاَ یُستَوجَبُ بَعضُهَا إِلا بِبَعضٍ.

وَاءَعـظـَمُ مـَا افتَرَضَ ـ سُبحَانَهُ ـ مِن تِلکَ الحُقُوقِ حَقُّ الوَالِی عَلَی الرَّعِیَّةِ، وَحَقُّ الرَّعِیَّةِ عـَلَی الوَالِی ، فـَرِیـضـَةٌ فـَرَضـَهـَا اللّهُ ـ سـُبـحـَانـَهُ ـ لِکـُلٍّ عـَلَی کـُلٍّ، فـَجَعَلَهَا نِظَاما لاُِلفَتِهِم ، وَعِزّا لِدِینِهِم .

پس از ستایش پروردگار ! خداوند سبحان ، برای من ، بر شما به جهت سرپرستی حکومت ، حقّی قرار داده ، و برای شما همانند حق من ، حقّی تعیین فرموده است ، پس حق گسترده تر از آن است که توصیفش کنند، ولی به هنگام عمل تنگنایی بی مانند دارد.

حـق اگـر بـه سـود کسی اجر نشود، ناگزیر به زیان او نیز روزی به کار رود، و چون به زیان کسی اجراء شود روزی به سود او نیز جریان خواهد داشت .

اگر بنا باشد حق به سود کسی اجراء شود و زیانی نداشته باشد، این مخصوص خدای سـبـحـان اسـت نـه دیـگر آفریده ها، به خاطر قدرت الهی بر بندگان ، و عدالت او بر تـمـام مـوجـوداتی که فرمانش بر آنها جاری است ، لکن خداوند حق خود را بر بندگان ، اطـاعـت خـویـش قـرار داده ، و پـاداش آن را دو چـنـدان کـرده اسـت ، از روی بـخـشـنـدگی ، و گشایشی که خواسته به بندگان عطا فرماید.

پس خدای سبحان ! برخی از حقوق خود را برای بعضی از مردم واجب کرد، و آن حقوق را در بـرابـر هـم گـذاشت ، که برخی از حقوق برخی دیگر را واجب گرداند، و حقّی بر کسی واجب نمی شود مگر همانند آن را انجام دهد

و در مـیـان حـقـوق الهـی بزرگ ترین حق ، حق رهبر بر مردم ، و حق مردم بر رهبر است ، حق واجـبـی کـه خـدای سـبـحـان ، بـر هـر دو گـروه لازم شـمـرد، و آن را عامل پایداری پیوند ملّت و رهبر، و عزّت دین قرار داد. (15)

دوّم ـ اخلاق اجتماعی ، رهنمودهای قرآن

اگر فرد و جامعه به رهنمودهای قرآن توجّه لازم داشته باشند و رهنمودهای آن را از نظر کـاربـردی بـکـارگـیـرنـد، عدالت اجتماعی و نظم اجتماعی سیاسی در همه ابعاد در جامعه استقرار خواهد یافت که حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام فرمود:

اءَرسـَلَهُ عـَلَی حـِیـنِ فـَتـرَةٍ مـِنَ الرُّسـُلِ، وَطُولِ هَجعَةٍ مِنَ الاُْمَمِ، وَانْتِقَاضٍ مِنَ الْمُبْرَمِ؛ فـَجـَاءَهـُمْ بـِتـَصـْدِیقِ الَّذِی بَیْنَ یَدَیهِ، وَالنُّورِ المُقتَدَی بِهِ. ذلِکَ القُرآنُ فَاستَنطِقُوهُ، وَلَن یـَن طـِقَ، وَلَکـِن اءُخـبـِرُکُم عَنهُ: اءَلاَ إِنَّ فِیهِ عِلمَ مَا یَاءتِی ، وَالحَدِیثَ عَنِ المَاضِی ، وَدَوَاءَ دَائِکُم ، وَنَظمَ مَا بَینَکُم .

خـداونـد پـیـامـبر علیه السّلام را هنگامی فرستاد که پیامبران حضور نداشتند، و امّتها در خـواب غـفلت بودند، و رشته های دوستی و انسانیّت از هم گسسته بود، پس پیامبر علیه السّلام به میان خلق آمد در حالی که کتابهای پیامبران پیشین را تصدیق کرد، و با نوری هدایتگر انسانها شد که همه باید از آن اطاعت نمایند و آن ، نور قرآن کریم است از قرآن بـخـواهـیـد تا سخن گوید، که هرگز سخن نمی گوید، امّا من شما را از معارف آن خبر می دهـم ، بـدانـیـد کـه در قـرآن عـلم آینده ، و حدیث روزگاران گذشته است ، شفادهنده دردهای شما، و سامان دهنده امور فردی و اجتماعی شما است . (16)

سوم ـ اخلاق سیاسی ، اطاعت از رهبری

یـکـی دیـگـر از عـوامل برقراری نظم اجتماعی ، سیاسی ، پیوند مردم با رهبر، و اطاعت از رهـبـری ، و حـضـور امـام عـادل در هـمـه ابـعـاد زنـدگـی امـّت اسـت ، امـامـت عـامـل اسـاسـی بـرقـراری نظم ، و ریشه کن کردن هرگونه هرج و مرج طلبی است امّت هائی که از رهبری اطاعت کردند به پیروزی رسیدند.

حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام فرمود:

وَالاِمامَةَ نِظاما لِلاُمَّة وَالطّاعَةَ تَعظِیما لِلاِمامَة

و امـامـت را بـرای سازمان یافتن امور امّت و فرمانبرداری از امام را برای بزرگ داشت مقام رهبری واجب کرد. (17)

چهارم ـ ارزش های اخلاقی

یـکـی دیـگـر از عـوامـل برقراری نظم اجتماعی ، رعایت ارزش های اخلاقی است که حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام فرمود:

فـَإِن کـَانَ لاَبـُدَّ مِنَ العَصَبِیَّةِ فَلیَکُن تَعَصُّبُکُم لِمَکَارِمِ الخِصَالِ، وَمَحَامِدِ الاَْفْعَالِ، وَمـَحـَاسـِنِ الاُْمـُورِ، الَّتـِی تـَفـَاضـَلَتْ فـِیـهـَا الُْمـجـَدَاءُ وَالنُّجـَدَاءُ مـِنْ بـُیـُوتَاتِ الْعَرَبِ وَیـَعـَاسِیِبِ القَبَائِلِ؛ بِالاَْخْلاَ قِ الرَّغِیبَةِ، وَالاَْحْلاَ مِ الْعَظِیمَةِ، وَالاَْخْطَارِ الجَلِیلَةِ، وَالاَّْثَارِ الَْمـحـْمـُودَةِ. فـَتـَعـَصَّبـُوا لِخـِلاَلِ الْحـَمـْدِ مـِنَ الْحِفْظِ لِلجِوَارِ، وَالوَفَاءِ بِالذِّمَامِ، وَالطَّاعَةِ لِلبـِرِّ، وَالمـَعـصـِیـَةِ لِلکـِبرِ، وَالاَْخْذِ بِالْفَضْلِ، وَالْکَفِّ عَنِ الْبَغْیِ، وَالاِْعْظَامِ لِلْقَتْلِ، وَالاِْنْصَافِ لِلْخَلْقِ، وَالْکَظْمِ لِلْغَیْظِ، وَاجْتِنَابِ الْفَسَادِ فِی الاَْرْضِ.

پـس اگـر در تـعـصـّب ورزیـدن نـاچـاریـد، بـرای اخـلاق پـسـنـدیـده ، افـعـال نـیـکـو، و کـارهـای خـوب تـعـصـّب داشـتـه بـاشـیـد، هـمـان افـعـال و کـرداری کـه انـسـانـهـای بـاشـخـصـیـّت ، و شـجـاعـان خـانـدان عـرب ، و سـران قـبائل در آنها از یکدیگر پیشی می گرفتند، یعنی اخلاق پسندیده ، بردباری به هنگام خـشم فراوان ، و کردار و رفتار زیبا و درست ، و خصلت های نیکو، پس تعصّب ورزید در حمایت کردن از پناهندگان ، و همسایگان ، وفاداری به عهد و پیمان ، اطاعت کردن از نیکی هـا، سـرپـیـچـی از تـکبّر و خودپسندیها، تلاش در جود و بخشش ، خودداری از ستمکاری ، بزرگ شمردن خونریزی ، انصاف داشتن با مردم ، فرو خوردن خشم ، پرهیز از فساد در زمین ، تا رستگار شوید.

و شـورشـیـان بـصـره را وقـتـی نـکـوهـش مـی کـنـد، بـه مـشـکل اخلاقی آنان اشاره کرده می فرماید، علل برهم خوردن نظم اجتماعی ، سیاسی شهر شما بصره آن است که اخلاق شما مردم مرده است .

و ضد ارزشها در شما حاکم گردید.

کُنتُم جُندَ المَراءَةِ، وَاءَتبَاعَ البَهِیمَةِ؛ رَغَا فَاءَجَبتُم ، وَعُقِرَ فَهَرَبتُم اءَخلاَقُکُم دِقَاقٌ، وَعـَهـدُکـُم شـِقـَاقٌ، وَدِیـنـُکـُم نـِفـَاقٌ، وَمَاؤُکُم زُعَاقٌ، وَال مُقِیمُ بَینَ اءَظهُرِکُم مُرتَهَنٌ بِذَنبِهِ، وَالشَّاخـِصُ عـَنـکـُم مـُتـَدَارَکٌ بِرَحمَةٍ مِن رَبِّهِ. کَاءَنِّی بِمَسجِدِکُم کَجُؤ جُؤِ سَفِینَةٍ قَد بَعَثَ اللّهُ عَلَیهَا العَذَابَ مِن فَو قِهَا وَمِن تَحتِها، وَغَرِقَ مَن فِی ضِمنِهَا.

شـمـا سـپـاه یـک زن بـودید، و پیروان حیوان (شتر عایشه )، تا شتر صدا می کرد می جنگیدید، و تا دست و پای آن قطع گردید فرار کردید، اخلاق شما پَست ، و پیمان شما از هـم گـُسـسـته ، دین شما دورویی ، و آب آشامیدنی شما شور و ناگوار است ، کسی که مـیـان شـمـا زنـدگـی کـنـد بـه کـیفر گناهش گرفتار می شود، و آن کس که از شما دوری گـزیـند مشمول آمرزش پروردگار می گردد، گویا مسجد شما را می بینم که چون سینه کـشـتـی غـرق شده است ، که عذاب خدا از بالا و پایین او را احاطه می کند، و سرنشینان آن همه غرق می شوند. (18)

حال توجّه به این نکته ضروری است که هم اکنون آرزوی رهبران شرق و غرب آن است که در تمام جوامع انسانی نظم اجتماعی و سیاسی برقرار کنند.

امّا آیا این آرزو تحقّق پذیر است .

در غـرب و اروپـا چـون ارزش هـای اخـلاقـی را نـادیـده گـرفـتـنـد نتوانستند نظم اجتماعی صحیحی در ورابط انسانها برقرار سازند.

چون به انسان و انتخاب او اصالت دادند و انواع ارزش های اخلاقی را نادیده گرفتند.

وقـتـی گـرایـش فکری انسانها اومانیزم (اصالت انسان ) و اصالت انتخاب انسان باشد هـرچـه دلش می خواهد اصالت داشته باشد، انواع هواپرستی دامنگیر انسان شده و انسان را به سوی پوچی و هرج و مرج طلبی پیش می برد.

پشتوانه نظم اجتماعی و سیاسی در جامعه انسان ها، اخلاق و ارزش های اخلاقی است .

مگر می شود بدون درک مسئولیّت ها و تعهّدات اخلاقی به نظم اجتماعی اندیشید.

از دیدگاه قرآن و نهج البلاغه تا فرد و جامعه به ارزشهای اخلاقی نیاندیشند و آن را از نـظـر کـاربـردی در زندگی روزانه خود بکار نگیرند از نظم اجتماعی و سیاسی نیز خبری نخواهد بود.

(امام و اخلاق اسلامی )

فصل اوّل : اخلاق فردی امام علی (ع )

اول ـ ساده زیستی امام علی (ع )

1 ـ ابزار و وسائل ساده زندگی

فـرهـنگ ساده زیستی اگر در جوامع بشری بگونه شایسته ای تحقّق یابد می توان با بـسیاری ازمشکلات اقتصادی مقابله کرد و در روزگاران سخت آینده که انفجار جمعیّت همراه بـا کـمـبـود مـوادغـذائی ومحدود بودن امکانات زیستی دامنگیر انسان هاست چاره ای جز رواج فرهنگ ساده زیستی وجود ندارد.

امام علی علیه السّلام الگوی کامل فرهنگ ساده زیستی بود.

درکمک به همسر، گندم را با آسیاب سنگی آرد می کرد و در کار خانه حضور جدّی داشت .

از لباس های معمولی که عموم مردم می پوشیدند استفاده می کرد،

روزی به بازار رفت و به لباس فروشان ندا داد که چه کسی پیراهن 3 درهمی دارد؟

مـردی گـفـت : در مـغـازه مـن مـوجـود اسـت ، حـضـرت امـیرالمؤ منین علیه السّلام آن را خرید و پوشید.

خانه ای چون خانه دیگران داشت ،

و اسـبـی یـا الاغـی کـه هـمـگـان در اخـتـیـار داشتند بکار می گرفت و روزی شمشیر خود را فروخت تا مشکل اقتصادی خانواده را حل کند.

هـارون بـن عنتره می گوید : در شهر خورنق (19) هوا سرد بود، علی علیه السّلام رادیدم کـه قـطـیـفـه ای بـرخـود پـیـچـیـده و از سـرمـا رنـج مـی بـرد، گـفـتـم از بـیـت المال سهمی بردار.

امام علی علیه السّلام پاسخ داد :

چـیـزی از مـال شـمـا برنمی دارم و این قطیفه را که می بینی برخود پوشانده ام آن را از مدینه همراه آورده ام (20)

نان خشکیده می خورد که دخترش امّ کلثوم وقتی نان جوین خشک را بر سفره پدر دید اشکش جاری شد.

در اوائل زندگی ، شب ها با همسرش برروی پوستینی می خوابید که در روز بر روی آن شتر را علوفه می داد. (21)

2 ـ ازدواج ساده

الف ـ مراسم ساده

وقتی علی علیه السّلام ازحضرت زهراء سلام الله علیها خواستگاری کرد، و پیامبر صلی الله علیه و آله موافقت نمود،فرمود:

علی جان ! از درهم ودینار چه داری ؟

پاسخ داد: یک شتر و زره جنگی .

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود:حیوان سواری لازم است ، زره را بفروش .

زره را بـه بـازار بـرد و بـه 40 درهـم فـروخـت و هـمـه را تـقـدیـم رسول خدا صلی الله علیه و آله کرد.

خـطـبـه عـقـد در حـضـور جـمـعـی ازیـاران پـیـامـبـر خـوانـده شـد، رسـول خـدا مـقـداری از قیمت زره را به سلمان داد تا لباس و برخی مایحتاج زندگی امام علی علیه السّلام را تهیّه کند و مقداری هم به مقداد داد و فرمود :

آن را بـه خـواهـر عـلی عـلیـه السـّلام امّ هـانـی بـده تـا به عنوان صدقه بر سر عروس بـریزد که با دادن یک غذای ساده به جمعی از اصحاب ، مراسم عروسی پایان گرفت (22)

ب ـ تدارکات ساده ازدواج

هـمـه قـبـول دارنـد که دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله بزرگ زنان بهشتی و دختر بزرگترین پیامبر آسمانی است .

هـمـه قـبول دارند که حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام یکی از بزرگترین شخصیّت های جهان اسلام است .

امّا ازدواج ساده آن بزرگواران جای بسی شگفتی است .

که چگونه ساده و دور از تشریفات انجام گرفت .

عـلی عـلیـه السـّلام بـا فـاطـمـه سـلام الله عـلیـهـا دخـتـر رسـول اللّه صـلی الله عـلیـه و آله در مـاه صـَفـَر از سـال دوّم هـجـری ازوداج کـرد و از فـاطـمـه سـلام الله عـلیـهـا در ذی الحـجـّه هـمـان سال دارای فرزند شد.

نقل شده که :

امـام عـلی عـلیـه السّلام زِرِه خویش را مَهرِ فاطمه سلام الله علیها قرارداد، زیرا که در آن موقع چیزی از سیم و زر نداشت .

و در نقل دیگری آمده است که :

عـلی عـلیـه السـّلام بـا فـاطـمه سلام الله علیهابر مَهری به مقدار چهارصد و هشتاد دِرهم ازدواج نمود، و پیغمبر صلی الله علیه و آله به او امر کرد که ثُلث آن مبلغ را به خرید عطریّات اختصاص دهد.

و نقل شد که :

عـلی عـلیـه السـّلام زِرِه خـود را بـه خـاطـر شـیـربـَهـا تـقـدیـم نـمـود زیـرا کـه رسول اللّه صلی الله علیه و آله او را به این امر فرمان داده بود.

سـِنِّ حـضـرت زهـراء سـلام الله عـلیـهـا در روزِ ازدواجـش پـانـزده سـال و پـنـج مـاه و نـیـم بـود و عـلی عـلیـه السـّلام در آن روز بـیـسـت و یـک سال و پنج ماه داشت (23)

3 ـ غذای ساده

داستان احنف بن قیس

احنف بن قیس وقتی به دربار شام رفت وغذاهای رنگارنگ او را دید به گریه افتاد.

معاویه گفت : چرا گریه می کنی ؟

پاسخ داد : یک شب هنگام افطار خدمت علی علیه السّلام رفتم به من فرمود :

برخیز با حسن و حسین علیهماالسلام همسفره باش ، و خود به نماز ایستاد، وقتی نماز امام عـلی عـلیـه السـّلام بـه پـایـان رسـیـد ظـرف دربـسته ای را جلوی امام علی علیه السّلام گذاشتند، بگونه ای در پوش غذا بسته بود که دیگری نتواند آنرا باز کند،

امـام دَر پـوش غـذا را بـرداشـت و آرد جـو را در آورد و تناول کرد.

بـه حـضـرت امـیـرالمـؤ مـنـیـن عـلیـه السـّلام عـرض کـردم : شـمـا اهل سخاوت می باشید، پس چرا غذای خود را پنهان می کنید؟

فرمود: این کار از روی بخل ورزی نیست ، می خواهم فرزندانم از روی دلسوزی چیزی به آن (مانند روغنی یا دوغی ) نیافزایند.

عرض کردم : مگر حرام است ؟

فرمود :

نه اما رهبرامّت اسلامی باید در خوراک و لباس مانند فقیرترین افراد جامعه زندگی کند تـا الگـوی بـیـنـوایـان بـاشـد، و فـقـرا بـتـوانـنـد مـشـکـلات و تـهـیـدسـتـی را تحمّل کنند. (24)

و در نقل دیگری آمده است :

احنف بن قیس می گوید:

روزی بـه دربار معاویه رفتم ، وقت نهار آن قدر طعام گرم ، سرد، ترش و شیرین پیش من آوردند که تعجّب کردم .

آنگاه طعام دیگری آوردند که آنرا نشناختم .

پرسیدم : این چه طعامی است ؟

معاویه جواب داد:

ایـن طـعـام از روده هـای مـرغـابی تهیّه شده ، آنرا با مغز گوسفند آمیخته و با روغن پسته سرخ کرده و شکر نِیشکر در آن ریخته اند.

احنف بن قیس می گوید :

در اینجا بی اختیار گریه ام گرفت و گریستم .

معاویه با شگفتی پرسید:

علّت گریه ات چیست ؟

گفتم : به یاد علی بن ابیطالب علیه السّلام افتادم ، روزی در خانه او بودم ، وقت طعام رسید.

فرمود : میهمان من باش .

آنگاه سفره ای مُهر و مُوم شده آوردند.

گفتم : در این سفره چیست ؟

فرمود: آرد جو ( سویق شعیر )

گفتم : آیا می ترسید از آن بردارند یا نمی خواهید کسی از آن بخورد ؟

فـرمـود: نـه ، هـیـچ کدام از اینها نیست ، بلکه می ترسم حسن و حسین علیهماالسلام بر آن روغن حیوانی یا روغن زیتون بریزند.

گفتم : یا امیرالمؤ منین مگر این کار حرام است ؟

حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام فرمود:

لا وَ لکِن یَجِبُ عَلی اَئِمَّةِ الحَقِّ اَن یُقَدِّرُوا اَنفُسَهُم بِضَعفَةِ النّاسِ لِئَلاّ یَطغِی الفَقیرَ فَقرُهُ

(نه ، بلکه بر امامان حق لازم است در طعام مانند مردمان عاجز و ضعیف باشند تا فقر باعث طغیان فقرا نگردد).

هـر وقـت فـقـر بـه آنـها فشار آورد بگویند: بر ما چه باک ، سفره امیرالمؤ منین نیز مانند ماست .

مـعـاویـه گـفـت : ای احـنـف مـردی را یـاد کـردی کـه فـضـیـلت او قابل انکار نیست . (25)

ابورافع می گوید :

روز عـیـدی خـدمت امام علی علیه السّلام رسیدم ، دیدم که سفره ای گره خورده در پیش روی حضرت امیرالمؤ منین علیه السّلام است ، وقتی آنرا باز کرد دیدم نان جوین است .

گفتم : چرا گره می زنی ؟

فرمود : برای اینکه بچه ها دوغی یا روغنی بر آن نیافزایند.

امام علی علیه السّلام بیشتر از سبزیجات استفاده می فرمود.

و اگر غذای بهتری می خواست شیر شتر میل می کرد

گوشت بسیار کم می خورد و می فرمود :

شکم ها را مدفن حیوانات نکنید با این همه ، از همه قدرتمندتر و قوی تر بود. (26)

پاسخ عاصم بن زیاد

وقـتـی حـضـرت امـیـرالمـؤ مـنـیـن عـلیـه السـّلام بـه عـاصـم بـن زیـاد کـه ترک لذّت های حـلال کـرده بـود اعـتـراض کـرد و رهـنـمـود داد کـه نـبـایـد از حلال الهی و از زندگی لازم و مناسب پرهیز داشت ،

عاصم بن زیاد به صورت اعتراض گفت :

یـا امـیـرالمـؤ مـنین ! شما هم که از لباس های بسیار ساده و غذاهای ساده استفاده می کنید و بسیاری از لذّت های حلال را ترک کرده اید ! !

حضرت امیرالمؤ منین علی علیه السّلام در پاسخ او فرمود:

قالَ وَیحَکَ لَستُ کَاءنتَ اِنَّ اللّهَ فَرَضَ عَلَی اءئِمَّةِ العَدلِ اَن یُقَدِّرُوا اَن فُسَهُم بِضَعَفَةِ النّاسِ کَیلایَتَبَیَّغَ بِالفَقیرِ فَقرُهُ (27)

(وای بر تو، من همانند تو نیستم چون رهبر جامعه اسلامی می باشم همانا خداوند بر امامان عـادل واجـب کـرده اسـت کـه چـونـان ضـعـیـف تـرین انسانها زندگی کنند تا تهیدستی بر محرومان و فقرا فشار نیاورد).

یعنی سادگی در غذا و پوشاک نسبت به مسئولیّت های اجتماعی افراد متفاوت است .

اعتراف عمر بن عبدالعزیز

عمر بن عبدالعزیز گفته است :

عـلی بـن ابـیطالب علیه السّلام گذشتگان را بی آبرو و بی موقعیّت کرد و باعث زحمت آیندگان گردید.

یـعـنی امام علی علیه السّلام چنان در عبودیّت و عدالت و زهد و تقوی بالاتر از همه قرار داشت که خلفای گذشته را در نزد مردم بی موقعیّت نمود که مردم می گفتند:

عدالت و تقوی یعنی این .

و خـلفـای آیـنـده نیز هرچه خواستند نتوانستند راه او را بروند و به زحمت افتاده و در نزد مردم ارزشی پیدا نکردند.

داستان فالوده

عدی بن ثابت می گوید :

در هـوای گـرم تـابـستان ، به وسیله آب خنک و شکر، فالوده ای درست می کنند که برای رفع تشنگی خوب است .

روزی مقداری فالوده نیز برای حضرت امیرالمؤ منین علی علیه السّلام آوردند،

امام علی علیه السّلام از خوردن آن امتناع ورزید و فرمود:

چـون رسـول خـدا صـلی الله عـلیـه و آله فـالوده نـخورد من هم دوست ندارم از آن بخورم . (28)

پیروی از رسول خدا علیه السّلام در غذا

الف ـ رعایت سادگی در غذا

امـام عـلی عـلیـه السـّلام در سـاده زیـسـتـی ضـرب المثل بود،

از غذاهای ساده استفاده می کرد، غذائی می خورد که عموم مردم می خوردند.

سخت تلاش داشت تا با محرومان و فقراء هم نوا باشد، روزی برای حضرت امیرالمؤ منین علی علیه السّلام فالوده آوردند،امام علیه السّلام فالوده را میل نفرمود و اظهار داشت :

(چـون رسـول خـدا صـلی الله علیه و آله فالوده نخورد، من هم از او اطاعت می کنم و نمی خورم .) (29)

زیـرا در هـوای گـرم مـدینه یا در کوفه تهیّه فالوده از برف و شکر و دیگر ادویه های مورد لزوم ، کار هر کسی نبود، و محرومان قدرت آن را نداشتند و چون فالوده غذای گروه خـاصـّی از جـامـعه بود، رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله هم از آن استفاده نمی کـرد و امـیـرالمـؤ منین علیه السّلام هم برای رعایت سادگی در غذا و هم به جهت پیروی از سنّت رسول خدا صلی الله علیه و آله فالوده نخورد.

ب ـ همراهی با رسول خدا صلی الله علیه و آله

امـام عـلی عـلیـه السـّلام تـلاش مـی کـرد تـا چـونـان رسـول خـدا صـلی الله عـلیـه و آله زنـدگـی کـنـد، بـخـورد و بـیـاشـامـد و غذائی را که رسول خدا صلی الله علیه و آله تناول نکرد، استفاده نمی کرد.

روزی فالوده ای برای حضرت امیرالمؤ منین علی علیه السّلام آوردند، فرمود:

چون رسول خدا صلی الله علیه و آله از فالوده استفاده نکرد، من هم فالوده نمی خورم ،

و توضیح داد که :

کـُلُّ شـَی ی ءٍ لَم یـَاءکـُل مـِنـهُ رَسـُولُ اللّه صـلی الله عـلیـه و آله لا اءُحـِبُّ اَن آکـُلَ مِنهُ

( هر غذائی که پیامبر صلی الله علیه و آله آن را نخورد، دوست ندارم من از آن استفاده کنم ). (30)

ایـن الگـوی رفـتاری درس ساده زیستی به مدیران جامعه می دهد که تلاش کنند در غذا و لباس و مسکن همانند محرومان جامعه زندگی کنند، گرچه مصداق های خارجی مهمّ نیست .

زیـرا در آن روزگـاران مـمـکـن بـود فـالوده غـذای سرمایه داران جامعه به حساب می آمد و امروز به یک غذای عمومی تبدیل شده باشد،

هـمـواره بـایـد پـیـام الگـوهـا را شـنـاخت و بکار گرفت ، گرچه نمونه های خارجی ملاک نباشد.

پرهیز از غذاهای چرب و شیرین

1 ـ اگـر چـه امـام عـلی عـلیـه السـّلام از غـذاهـای حـلال اسـتفاده می فرمود، امّا اغلب غذاهای حضرت امیرالمؤ منین علی علیه السّلام سرکه و روغن ، و خرما بود. (31)

2 ـ همه سیره نویسان نقل کرده اند که :

حـضـرت امـیـرالمـؤ مـنـیـن عـلیـه السـّلام در سـادگـی غـذا چـونـان رسـول خـدا صـلی الله عـلیـه و آله عـمـل مـی کـرد و سـفـره او از سـفـره رسول خدا صلی الله علیه و آله رنگین تر نشد.

وَ ک انَ امـیرالمؤ منین علیه السّلام اءشبهُ النّاس طُعمةً بِرَسُولِ اللّه صلی الله علیه و آله کانَ یاءکُلَالخُبزَ وَ الخِلَّ و الزّیتَ

(حـضـرت امـیـرالمـؤ مـنـیـن عـلی عـلیـه السـّلام شـبـیـه تـریـن مـردم در غـذا بـه رسـول خـدا صـلی الله عـلیـه و آله بـود کـه اءغـلب ، نـان و سـرکـه و روغـن تناول می فرمود). (32)

استفاده از غذای ساده با وجود غذاهای رنگین

امام علی علیه السّلام تهیدست نبود، از دسترنج خود تولید فراوانی داشت وقتی فقراء و یـتـیـمـان را دعـوت مـی کرد، بر سر سفره انواع غذاهای رنگارنگ می گذاشت ، و همگان را دعوت به تناول غذاها می کرد، امّا خود بر سر همان سفره ، نان خشک می خورد. (33)

پرهیز از برخی غذاها

روزی بـرای حـضـرت امـیـرالمـؤ مـنـیـن عـلی عـلیـه السـّلام مـعـجـونـی از آب و عسل آوردند، که به صورت شربت می نوشیدند.

امام علی علیه السّلام آن را گرفت و فرمود:

(پـاک و پـاکـیـزه اسـت و حـرام نـیست ، امّا من از آن نمی خورم ، و نفس خود را به چیزی که نباید عادت بدهم آشنا نمی سازم ). (34)

4 ـ پرهیز از سکونت در خانه های مجلّل

خانه ساده در کوفه

پـس از جـنـگ جـمـل بـا مـشورت های فراوان تصویب شد که حضرت امیرالمؤ منین علی علیه السّلام در شهر کوفه مستقر شود،

بـزرگـان کـوفـه قـصـر سـفـیـدی در نظر گرفتند که امام علی علیه السّلام را در آنجا سکونت دهند تا به امور حکومتی بپردازد،

وقتی حضرت امیرالمؤ منین علی علیه السّلام متوجّه این حرکت کوفیان شد، فرمود :

(مـن حـاضـرنـیـسـتـم تـا دیـوار خـانـه ام از دیـوار مـنـازل بیچارگان بالاتر و خانه ام از خانه مستمندان بهتر باشد) (35)

بـنـابـراین درخانه های معمولی کوفه سکونت گزید وبه کشور پهناور اسلامی آن روز که امروزه حدود پنجاه کشور اسلامی است فرمانروائی می کرد.

اعتراض به خانه گران قیمت یک فرماندار

امـام عـلی عـلیه السّلام تاشنید که شریح قاضی (یکی از کارگزاران امام ) خانه گران قـیـمـتـی خرید با او برخورد کرد و نامه تندی به او نوشت و او را از زندگی اشرافی پرهیز داد.

بـَلَغـَنـِی اءَنَّکَ ابـتـَعـتَ دَارا بـِثََمـانـِیـنَ دِیـنَارا، وَکَتَبتَ لَهَا کِتَابا، وَاءَشهَدتَ فِیهِ شُهُودا.

فـقـال له شـریـح : قـد کـان ذلک یـا اءمـیـر المـؤ مـنـیـن ، قال : فنظر إ لیه نظر المغضب ثم قال له :

یـَا شـُرَیـحُ، اءَمـَا إِنَّهُ سَیَاءتِیکَ مَن لاَ یَنظُرُ فِی کِتَابِکَ، وَلاَ یَساءَلُکَ عَن بَیِّنَتِکَ، حَتَّی یُخرِجَکَ مِنهَا شَاخِصا، وَیُسلِمَکَ إِلَی قَبرِکَ خَالِصا.

فـَانـظـُر یـَا شـُرَیـحُ لاَ تـَکـُونُ ابـتـَعتَ هذِهِ الدَّارَ مِن غَیرِ مَالِکَ، اءَو نَقَدتَ الَّثمَنَ مِن غَیرِ حـَلاَلِکَ ! فـَإِذَا اءَنـتَ قـَد خـَسـِرتَ دَارَ الدُّنـیـَا وَدَارَ الاَّْخِرَةِ ! اءَمَا إِنَّکَ لَوْ کُنْتَ اءَتَیْتَنِی عِنْدَ شـِرَائِکَ مـَا اشـتـَرَیـتَ لَکـَتـَبـتُ لَکَ کِتَابا عَلَی هذِهِ النُّسخَةِ، فَلَم تَرغَب فِی شِرَاءِ هذِهِ الدَّارِ بِدِر هَمٍ فَمَا فَوقُ.

و النـسخة هذه : (هذَا مَا اشتَرَی عَبدٌ ذَلِیلٌ، مِن مَیِّتٍ قَداءُزعِجَ لِلرَّحِیلِ، اشتَرَی مِنهُ دَارا مِن دَارِ الغُرُورِ، مِن جَانِبِ ال فَانِینَ، وَخِطَّةِ الهَالِکِینَ. وَتَجمَعُ هذِهِ الدَّارَ حُدُودٌ اءَربَعَةٌ:

الحـَدُّ الاَْوَّلُ ـ یـَنـْتـَهِی إِلَی دَوَاعِی الاَّْفَاتِ، وَالْحَدُّ الثَّانِی یَنتَهِی إِلَی دَوَاعِی المُصِیبَاتِ، وَالحـَدُّ الثَّالِثُ ـ یـَنـتـَهـِی إِلَی الهـَوَی المـُردِی ، وَالحـَدُّ الرَّابـِعُ ـ یـَنتَهِی إِلَی الشَّیطَانِ المُغوِی ، وَفِیهِ یُشرَعُ بَابُ هذِهِ الدَّارِ.

اشـتـَرَی هـذَا المـُغـتـَرُّ بـِالاَْمَلِ، مِنْ هذَا الْمُزْعَجِ بِالاَْجَلِ، هذِهِ الدَّارَ بِالخُرُوجِ مِن عِزِّ القَنَاعَةِ، وَالدُّخُولِ فِی ذُلِّ الطَّلَبِ وَالضَّرَاعَةِ.

فـَمـَا اءَدرَکَ هـذَا المـُشـتـَرِی فـِیـَمـا اشـتـَرَی مِنهُ مِن دَرَکٍ، فَعَلَی مُبَلبِلِ اءَجسَامِ المُلُوکِ، وَسَالِبِ نُفُوسِ الجَبَابِرَةِ، وَمُزِیلِ مُلکِ الفَرَاعِنَةِ، مِثلِ کِسرَی وَقَیصَرَ، وَتُبَّعٍ وَحِمیَرَ.

وَمَن جَمَعَ المَالَ عَلَی المَالِ فَاءَکثَرَ، وَمَن بَنَی وَشَیَّدَ، وَزَخرَفَ وَنَجَّدَ، وَادَّخَرَ وَاعتَقَدَ، وَنَظَرَ بـِزَعـمـِهِ لِلوَلَدِ، إِشـخـَاصـُهـُم جـَمـِیـعـا إِلَی مـَوقـِفِ العـَرضِ وَالحِسَابِ، وَمَوضِعِ الثَّوَابِ وَالعِقَابِ، إِذَا وَقَعَ الاَْمْرُ بِفَصْلِ الْقَضَاءِ (وَخَسِرَ هُنَالِکَ الْمُبْطِلُونَ).

شَهِدَ عَلَی ذلِکَ العَقلُ إِذَا خَرَجَ مِن اءَسرِ الهَوَی ، وَسَلِمَ مِن عَلاَئِقِ الدُّن یَا . (36)

برخورد قاطعانه با خیانت کارگزاران

بـه مـن خبر دادند که خانه ای به هشتاد دینار خریده ای ، و سندی برای آن نوشته ای ، و گواهانی آن را امضا کرده اند.

(شـریـح گـفـت : آری ای امیرمؤ منان ، (37) امام علیه السّلام نگاه خشم آلودی به او کرد و فرمود)

ای شـریـح ! بـه زودی کـسـی بـه سـراغت می آید که به نوشته ات نگاه نمی کند، و از گواهانت نمی پرسد، تا تو را از آن خانه بیرون کرده و تنها به قبر بسپارد.

ای شـریـح ! انـدیـشـه کـن کـه آن خـانـه را بـا مـال دیـگـران یـا بـا پول حرام نخریده باشی ، که آنگاه خانه دنیا و آخرت را از دست داده ای .

اما اگر هنگام خرید خانه ، نزد من آمده بودی ، برای تو سندی می نوشتم که دیگر برای خرید آن به درهمی یا بیشتر، رغبت نمی کردی و آن سند را چنین می نوشتم :

هشدار از بی اعتباری دنیای حرام

این خانه ای است که بنده ای خوار شده ، و مرده ای آماده کوچ کردن ، آن را خریده ، خانه ای از سـرای غرور، که در محلّه نابودشوندگان ، و کوچه هلاک شدگان قرار دارد، این خانه به چهار جهت منتهی می گردد.

یـک سـوی آن بـه آفـت هـا و بلاها، سوی دوّم آن به مصیبت ها، و سوی سوم به هوا و هوس هـای سـسـت کـنـنـده ، و سوی چهارم آن به شیطان گمراه کننده ختم می شود، و درِ خانه به روی شیطان گشوده است .

ایـن خـانـه را فـریب خورده آزمند، از کسی که خود به زودی از جهان رخت برمی بندد، به مبلغی که او را از عزّت و قناعت خارج و به خواری و دنیاپرستی کشانده ، خریداری نموده است .

هـرگـونـه نـقـصی در این معامله باشد، بر عهده پروردگاری است که اجساد پادشاهان را پوسانده ، و جان جبّاران را گرفته ، و سلطنت فرعون ها چون (کسری ) و (قیصر) و (تُبّع ) و (حمیر) را نابود کرده است .

عبرت از گذشتگان

و آنـان که مال فراوان گرد آوردند، و بر آن افزودند، و آنان که قصرها ساختند، و محکم کاری کردند، طلا کاری نمودند، و زینت دادند، فراوان اندوختند، و نگهداری کردند، و به گـمـان خـود بـرای فرزندان خود گذاشتند، امّا همگی آنان به پای حساب رسی الهی ، و جـایـگـاه پـاداش و کـیـفر رانده می شوند، آنگاه که فرمان داوری و قضاوت نهایی صادر شود، (پس تبهکاران زیان خواهند دید) (38)

بـه ایـن واقـعیّت ها عقل گواهی می دهد هرگاه که از اسارت هوای نفس نجات یافته ، و از دنیاپرستی به سلامت بگذرد. (39)

اعتراض به خانه مجلّل یکی از دوستان

امام علی علیه السّلام یکی از یاران خود ( علاء بن زیاد ) را که خانه مجلّلی در بصره داشت ، نصیحت کرد و فرمود:

تو در قیامت به چنین خانه ای نیازمندتری .

مَا کُنتَ تَصنَعُ بِسِعَةِ هذِهِ الدَّارِ فِی الدُّنیَا، وَاءَنتَ إِلَیهَا فِی الاَّْخِرَةِ کُنْتَ اءَحْوَجَ؟

وَبـَلَی إِن شـِئتَ بـَلَغتَ بِهَا الاَّْخِرَةَ: تَقْرِی فِیهَا الضَّیْفَ، وَتَصِلُ فِیهَا الرَّحِمَ، وَتُطلِعُ مِنهَا الحُقُوقَ مَطَالِعَهَا، فَإِذَا اءَنتَ قَد بَلَغتَ بِهَا الاَّْخِرَة َ.(40)


3

4

5

6

7

8

9

10

11