• شروع
  • قبلی
  • 7 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 8141 / دانلود: 3980
اندازه اندازه اندازه
غرب زدگی

غرب زدگی

نویسنده:
فارسی

پی نوشتها

1-30

1- نقل آزاد از ((جهانی میان ترس و امید)) اثر: تیبورمنده ، ترجمه ی خلیل ملکی ، چاپ تهران ، 1339.

2- نمونه ی عینی این قضیه را من در ((جزیره ی خارک )) داده ام از انتشارات دانش ، چاپ تهران ، 1339.

3- به عنوان نمونه مراجعه کنید به : France Contre Les Robots اثر ((ژرژ برنانوس )) نویسنده ی فرانسوی .

4- اسم این خلبان ((کلوداتیرلی )) بود. مراجعه کنید به کتاب زیر که مکاتبات او است با یک نویسنده ی اتریشی و با مقدمه ی ((برتران راسل )) درآمده ، این کتاب در سال 1342 در شماره های متناوب مجله ی فردوسی ترجمه شده به وسیله ی ایرج قریب و به عنوان ((ویران ساختن هیروشیما)). Avoir detruit Hiroshima Ed- Robert Laffont paris

5- Du Zambeze au Tanganika 1858-72,par: Livingatone et stanly, paris,1958

6- اشاره می کنم به شکست عبدالرحمان اموی (سرسلسله ی خلافت اسلامی اندلس ) در مقابل ((شارل مارتل )) سردار فرانسوی در ((پواتیه )) و متوقف شدن گسترش خلافت اسلامی غربی در اوایل قرن هشتم میلادی و یادتان باشد که این ((مارتل )) امروز اسم یک کنپاک معروف است !

7- حضرت ثمین باغچه بان - دوست عزیز موسیقی دانم - یادداشت هایی دارد (چاپ نشده ) درباره ی کنگره ی موسیقی فروردین 1340 تهران در آن جا می فرماید:

((برای دانیه لو (نماینده ی فرانسه ) چیزی جالب تر از این نیست که ما در عهد شاهان ساسانی به سر می بردیم و برای او که از قلب قرن بیستم آمده است قابل مطالعه می بودیم تا او، با دستگاه های دقیق و ضبط صوت های آخرین سیستم به دربار ساسانی راه می یافت و هنرنمایی باربد و نکیسا را ضبط می کرد و بعد از فرودگاهی که نزدیک پایتخت ساسانی ها، مخصوص مستشرقان و کارشناسان شعر و نقاشی و موسیقی ساخته شده بود، با هواپیمای جت ارفرانس ، به سمت پاریس برمی گشت )).

8- و یک واقعیت تاریخی اعتراف نشده این است که گر چه از اوان انقلاب اکتبر تاکنون چهل و چند سال است که ما را مدام از روسیه و و کمونیسم ترسانده اند تمدن شری ما فقط پس از استقرار روسیه ی شوروی و جمهوریهای تابع آن مثل ترکستان و قرقیزستان و تاجیکستان از شر تهاجم مزمن اقوام بیابان گرد آن نواحی آسوده شد. استقرار حکومت های جدید نوع شوروی در این نواحی که بر شمردم پس از هزار و نه صد و هفده بدویان و بیابان گردان را ساکن کرده است و بیابان ها را نسبتا آباد ساخته و شهرها را وسیع با کارخانه ای و کشتزاری و مدرسه ای و دیگر مؤ سسات شهری و دیگر ایل نشینی نیست تا هجومی در کار باشد و اگر هم باشد دیگر احتیاجی ندارد که پا به رکاب بگذارد و هزار فرسخ بیاید تا به خراسان برسد همان در نزدیک ترین شهرها و دهات و مزرعه ها به کاری می ایستد به این طریق غارت ایلی یعنی هجوم بیابان گردان خارجی از شمال شرقی مملکت دیگر مفهوم خود را از دست داده است و از آغاز قرن بیستم تاکنون به جایش غارت صنعتی از نفت و هجوم متمدنان (!) خارجی نشسته آن هم در غرب و جنوب غربی .

9- رجوع کنید به همان ترجمه از تیبورمنده که ذکرش گذشت .

10- رجوع کنید به مقاله ی ((اسکندر گجسته یا بزرگ )) به قلم پرویز داریوش در شماره ی اول کتاب ماه کیهان خرداد 1341.

11- برای انکیزیسیون رجوع بفرمایید به هر تاریخ تمدن اروپا که در دسترس دارید برای امریکای جنوبی به سرگذشت فاتحان آن جا که به عنوان مبلغ عشق و صلح مسیحی فقط نسل تمدن ((انکا)) و ((آزتک )) را از زمین برداشتند و برای آفریقا و آسیای جنوب شرقی به ترتیب به عنوان آخرین سند به ((بازگشت از چاد)) اثر آندره ژید، ((جاده ی شاهی )) اثر آندره مالرو و مهم تر از همه به دفتر کوچک ((گفتاری در باب استعمار)) از امه سه زر ترجمه ی هزارخانی ، ناشر نیل تهران .

12- از این نوع شهرها ما هنوز فراوان داریم : هرمز، بندر عباس ، بوشهر، کرمان ، یزد، ابرقو و غیره و من بیش ترشان را دیده ام توجه کنید به این سطور از نسخه ی خطی ((راهنمای ایران )) به قلم فرخ غفاری : ((اصطخری در 340 هجری ابرقو را شهر دایری یافت و ابن حوقل 25 سال بعد بازارهای همان شهر را معمور دانسته این شهر در مسیر یکی از انشعابات مهم راه تجارتی دوران مغول واقع شد راهی که از هرمز به کرمان ، یزد، کاشان سلطانیه ، تبریز می رفت و از آن جا به دریای مدیترانه حمدالله مستوفی در 740 هجری آن جا را دیده است در اواخر قرن 15 میلادی (9هجری ) کشف راه دریایی هند به وسیله ی پرتقالی ها جاده ی معروف را به کلی بایر کرد. کاروان سراها، خانه ها و مساجد ابرقو رو به ویرانی رفت و حمله افغان ها در سال 1135 هجری شهر را چنان خراب کرد که امروز اسم ابرقو مترادف گمنام ترین آبادی های کشور است )).

13- وقتی حسن دوم اسماعیلی ((جلال الدین حسن )) دریافت که مغول ها می آیند... از ترس سفیری روانه فرانسه کرد تا از اهل کتاب در برانداختن کفار کمک بگیرد ولی اهل کتاب اشتیاقی به کمک نداشتند و سفیر که از فرانوسویان نومید شده بود دریا را گذارده کرد و به انگلستان رفت و همان پیام را برد... سفیر به سال 636 هجری به دربار انگلیس رسید ((ماتیو پاریس )) مورخ انگلیسی شرح ملاقات اسفناک سفیر را با شاه انگلیس در تاریخ خود آورده است اسقف وینچستر که در مجلس حاضر بوده جواب شورخواهی شاه را چنین می دهد: بگذارید این سگان با یک دیگر بجنگند و یک دیگر را ببلعند جان به در برده ها را نیز ما وقتی به جنگ دشمنان مسیح برویم خواهیم کشت ...)) نقل از مقاله ی ((مه و آفتاب )) به قلم مهرداد صمدی صفحات 65 و 66 کتاب هفته 14 مهر 1342.

14- ((تاریخ تمدن غرب و مبانی آن در شرق )) ترجمه ی پرویز داریوش چاپ تهران ، 1338، ابن سینا. صفحه ی 333.

15- ((مطالعاتی در باب بحرین و جزایر و سواحل خلیج فارس )) به قلم عباس اقبال چاپ تهران 1328 صفحه ی 50

16- ((جزیره ی خارک )) به همین قلم ، چاپ تهران ، دانش ، خرداد 1339 صفحه ی 71 و 72.

17- ((ابن خلدون و تیمور لنگ )) ترجمه ی سعید نفیسی و نوشین دخت نفیسی ، چاپ تهران زوار صفحه 57.

18- تاج گذاری شاه اسماعیل 907، فتح قسطنطنیه 857 و نیز توجه کنید به این واقعیت تارخی دیگر: ((زن اوزون حسن دختر کالوژان و خواهر داوید آخرین امپراتور و طرابوزان بود نام وی دسپینا کاترینا... از این زن اوزون حسن یک پسر و سه دختر یافت یکی از این دختران که به عقد سلطان حیدر در آمد ((مارتا)) نام دارد این زن مادر شاه اسماعیل صفوی است و دختر ((دسپینا کاترینا))ی مسیحی یونانی .)) از مقاله ی ((اوزون حسن )) به قلم دکتر عبدالحسین نوایی صفحه ی 43 مجله ی ماه نامه ی فرهنگ شماره ی چهار سال 1341.

19- احیای ملت ایرانی بر مبانی تشیع نه تنها از داخل تقویت می شد بلکه سخت گیری عثمانی ها از خارج نیز به آن کمک می کرد که تشیع را زندقه اعلام کرده بودند و سلطان سلیم اول کار را به جایی کشاند که اعلام کرد قتل یک شیعه ثواب قتل هفتاد مسیحی را دارد و بر مبنای همین فتوا در ظرف چند روز چهل هزار شیعه در عثمانی قتل عام شد.)) از صفحه ی 112 کتاب ((سیمای آسیا)) به قلم رنه گروسه که سه صفحه بیش تر اسم و رسمش را داده و فراموش نکنیم که دو برابر این سنی در ایران کشته شد و تاءسف آور این است که شنیده ام ((مزار شهدا)) را در اردبیل که گورستان عمومی بزرگان عسگر ایرانی در جنگ چالدران بوده است چندی پیش خراب کردند و علی حسب المعمول به جایش ((مدرسه ی نوبنیاد)) نهاده اند.

20- ((ابن خلدون و تیمور لنگ )) صفحه ی 73.

21- اسامی ایشان یک طومار است و بهترین سند برای شناختن همه ی آنها ((زندگی شاه عباس )) است به قلم نصرالله فلسفی که در سه جلد منتشر شده و جالب این که اولین و بزرگ ترین سرمایه ی علم اشتشراق همین سفرنامه ها است و اغلب مستشرقان خود کوچک ابدال های همین حضراتند! کتاب فلسفی را بخوانید تا بدانید چه بگویم .

22- نقل به مفهوم از شرح حال شیخ شهید نوری ، به قلم دکتر تندرکیا، در مقدمه ی آخرین ((شاهین )) چاپ تهران ، سال 1335، صفحه ی 21 تا 319.

23- مراجعه کنید به ((تسخیر تمدن فرنگی )) از سید فخرالدین شادمان ، چاپ تهران ، 1326. که بر من فضل سبق دارد و سال ها پیش از این اوراق در جست و جوی علاج ((فکلی مآبی )) برآمده و آموزش جدی زبان مادری را پیشنهاد کرده و ترجمه ی آثار فلسفی و علمی و ادبی غرب را. و گرچه خوب متوجه درد شده است ، اما نسخه ی مجربی ندارد. چراکه از آن سال تاکنون هزاران کتاب فرنگی ترجمه شده است و ما هر کدام کلی معلومات فرنگی خوانده ایم ، ولی روز به روز بیش تر به ((فکلی مآبی )) می گراییم چرا که این فکلی مآبی یا به تعبیر من قرتی بازی خود یکی از عوارض ساده ی درد بزرگ تری است که غرب زدگی باشد. شاید کسی که پیش از همه راهی به علت اصلی این مشکل برد دکتر محمد باقر هوشیار بود که گرچه به بهایی گری شهرت داشت ، اما در سال 1327 این طور نوشته است ((شما از لای در دیده اید که اروپایی ها همه سواد دارند لیکن پا برجا بودن سنن و آداب آن ها را ندیده اند و نمی دانید که دستگاه معارف آن ها از کودکستان گرفته تا دانشگاه بر اساس کلیسا است و شما این اساس را در مملکت خودتان به وسیله ی روشنفکران مغرب زمینی چون کاسه ی از آتش داغ تر مدتی است از میان برده اید.)) مجله ی آموزش و پرورش ، سال 1327 از مقاله ای به عنوان ((آموزش همگانی و رایگان )).

24- در رساله های ((اسلام ، آخوند، و هاتف الغیب ))، ((هفتاد و دو ملت ))، ((رساله ی یک کلمه ))، ((سیاست طالبی ))، ((سیاست نامه ی ابراهیم بیک ))، و الخ و اغلب مبلغ غرب زدگی و کوبنده ی خرافات به اسم مذهب به عقیده ی من این ها جاده صاف کن های غرب زدگی بوده اند.

25- عین جمله ی ملکم خان است از مجموعه ی آثارش ، چاپ محیط طباطبایی تهران ، 1327. و نیز مراجعه کنید به ((فکر آزادی )) از فریدون آدمیت ، چاپ تهران 1340، که با حالی که به گمان من فراماسون ها همه شان سر و ته یک کرباسند.

26- در فاصله ی چاپ اول و دوم این دفتر، کتابی منتشر شد به نام ((مرجعیت و روحانیت )) (دی ماه 1341، چاپ تهران ، شرکت انتشار) با پرگویی ماءلوف روحانیت اما حکایت کننده از شعور و آگاهی نسبی به این مسایل و مسوولیت ها و با راه حل هایی به خصوص در مقالات مهندس بازرگان ، استاد دانشگاه و سید محمود طالقانی امام مسجد هدایت که به جای مرجع تقلید واحد، نوعی شورای فتوا دهنده را پیشنهاد کرده بودند. و اگر بپذیریم که این دفتر با همه ی نواقصش ، نوعی پیش گویی کننده بود وقایع 15 خرداد 1342 را، من اکنون که یک سال از آن وقایع می گذرد این جسارت را در خود می یابم که به عرض مقامات روحانی برسانم که :

الف - اگر قرار باشد روحانیت هم چنان از اصول خود چشم بپوشد که یکیش را آوردم .

ب - هم چنان به جزییات دل خوش کند و به تحریم و تکفیر این و آن چیز و یا کس .

ج - فراموش کند که با تکیه به اصل اجتهاد و فتوا راه بازتری برای قبول تحولات زمانه پیش پای تشیع است تا پیش پای اهل سنت (در عین حال که فتوای آزادی زنان را شیخ محمد شلتوت ، رییس جامع الازهر داد نه علمای شیعه ) به هر جهت اگر روحانیت نتواند با توجه به اوضاع روزگار آن پیله ی صدر مشروطه را بدارد، چاره ای نیست جز این که بپذیریم که این آخرین سنگر دفاع در مقابل غرب زدگی جوش و خروش حیات را از دست داده است و بدل شده است به سنگ واره ی متحجری که جز در موزه ها جایش نیست و یا دست بالا یکی از آخرین پناه گاه های همه ی قوای ارتجاعی شده است .

27- یادتان باشد که یکی از سهام داران شرکت نفت B.P . سردار اسعد بختیاری بود. هم چنان که مشیر الدوله (نصرالله خان ). و اگر این سردار اسعد را در زمان رضا شاه سر به نیست کردند، آیا گمان نمی کنید که لابد او هم مثل شیخ خزعل که در خوزستان دعوی های ارضی داشت ، در قشلاق نفت خیز ایل بختیاری دعوی هایی داشته و مزاحم حکومت وقت بوده ؟ و باز درست هم چنان که حیات داوودی ها نسبت به خارک دعوی هایی داشتند و به جای این مناسبت تیرباران شدند...؟ برای کشف این مسایل رجوع کنید به ((طلای سیاه یا بلای ایران ))، به قلم ابوالفضل لسانی .

28- کل مصرف محصولات نفتی (غیر از قیر و دواهای شیمیایی مآخوذ از نفت ) در سال 1342 در سراسر ایران پنج میلیون ((تن لیتریک )) بوده است تقسیم بر بیست میلیون نفر جمعیت ، می کند نفری دویست و پنجاه لیتر در سال یعنی روزی نیم لیتر کمی بیش تر.

29- قبرستان اتومبیل قراضه = Jank yard .

30- ((آمار دقیق نشان می دهد که ایران از لحاظ مؤ سسات آرایشگری و سلمانی شانزدهمین کشور دنیاست در تهران 2200 سلمانی مردانه و زنانه با پروانه و 2500 سلمانی بدون پروانه دایر است با مقایسه با لندن که 4200 سلمانی زنانه و مردانه دارد و در مسکو که 3900 آرایشگر کار می کند، می توان فهمید که تا چه اندازه در چند سال اخیر مردم تهران به حفظ ظاهر خود اهمیت می دهند.)) نقل از صفحه ی 2 مجله ی فردوسی (هفتگی )، سه شنبه 21 خرداد 1342.

31-55

31- ((سینما در ردیف مواد مخدره و سیگار در ایران پناهگاه فراریان از نگرانی ، از خانه و خانواده ، فراریان از مدرسه و محرومیت های جنسی و دیگر محرومیت ها شده است تنها در تهران مردم سالی سی و سه میلیون بار به سینمامی روند و از این بابت پانصد میلیون ریال می پردازند...)) نقل از ((مجله ی مسایل ایران )) آذرماه 1342، از عنوان مقاله ((سینما و مردم از یک دیگر چه می خواهند؟)) در همین مقاله چند جمله از ((کتاب ایران )) که گزارش شانزده تن متخصص امریکایی است ، درباره ی ایران (سال 1957) در همین مساءله ی سینما نقل شده : ((در فیلم ، ایرانی متمایل به غرب تمدن جدیدی را که در تعلیم و تربیت جدیدش به وی وعده داده اند و در زندگی محروم از آن است ، می یابد. برای وی سینما گریز(گاه ) اجتماعی مملو از ناکامی و پناهندگی به جهانی رویایی (است ) که ارزش های غربی وی در آن تحقق می پذیرد...))

32- برادر زنم ، منوچهر دانشور در نوروز 1340 شاهد نماز بارانی بوده است در آغاجاری ، یکی از مراکز استخراج نفت ! هر یک از زن ها بزغاله ای یا بره ای را سر دست گرفته ، رو به آسمان می گفته اند: ((خدایا اگر ما گناه کاریم این زبان بسته ها چه گناهی دارند؟))

33- در فاصله ی چاپ اول و دوم این دفتر، وقایعی در این ولایت گذشت ، از جمله آزادی اسمی دادن به علیا مخدرات حتی در مجالس خیمه شب بازی سنا و شورا هم زنانی شرکت می کنند. اما این آزادی دادن زنان همان حکم دوغاب مالیدن به در و دیوار معبر شاهی را دارد. توخالی ، حرف تنها، نظاهر تنها، آن هم برای گول زدن سیاست های خارجی ، با این همه گمان نمی کنید سدی شکسته است ؟

34- نقل شفاهی می کنم از اسماعیل رایین ، دوست عزیزم که اهل آن نواحی است .

35- خلیل ملکی زودتر از همه ی ما متوجه این ((بی سیمایی )) جوانان شد. مراجعه کنید به ((مهرگان )) هفتگی سال 32 و 33 و 34. و بعدها در مجله علم و زندگی سال 38 و 39 در مقالات مکرر با همین عناوین .

36- در مجادلات رادیویی شاه با پیشوایان مذهبی (اسفند 41، فروردین 42) صحت مدعای این پیش بینی ظاهر شد. و سپس در کشتار بی رحمانه ی 15 خرداد 1342 که حتی رادیو مسکو آن را سرکوبی یک قیام ارتجاعی خواند! و شادی کرد!

37- و از تاریخ بالا به بعد، علنا هم می کوبد. در حالی که سلطنت و مذهب هر دو از یادگاری های قرون ماضی اند. و به هر صورت هیچ دو مؤ سسه ی دیگری چنین به همم نیازمند نیستند. مهم این است که مقابله ی این دو رقیب پس از سی صد سال زیر سیبیلی در کردن اختلافات ، یک بار دیگر این روزها علنی می شود. و این مسلما آغاز یک مرحله ی دیگر است آغاز مرحله ی که نشر فرهنگ و توسعه ی روشنفکری ، دور را از این دو رقیب خواهد گرفت این مقاله که در دوره ی میرزای شیرازی به ترور شاه انجامید و در دوره ی مشروطیت به خلع محمد علی شاه و تغیر رژیم ، امروز به چه خواهد انجامید؟ جواب این امر با روشنفکران است .

38- اطلس زبان شناسی ایران وافغان را دو سه نفر دانشگاهی اهل سوئد دارند تنظیم می کنند. خبر خوش ؟ یا ناخوش ؟ به هر صورت مال افغان تمام شد ولی مال ایران هنوز ناتمام مانده است به عللی که جایش این جا نیست .

39- می خواهم یک بار دیگر از ((رنه گروسه )) محقق فرانسوی ، کمک بگیرم از همان کتاب ((چهره ی آسیا)) صفحه ی 132: ((در قیامی که ایران در مقابل شرکت نفت کرد، در آن واحد تاءیید و تحسین افغانستان و پاکستان و اتحادیه ی عرب را برانگیخت و این نخستین بار بود که تشیع ایران که در طول این همه قرون هم چون سدی مانع همکاری ملل اسلامی بود به وحدت اسلامی پیوست و چرا؟ چون دیگر آن زمانه گذشته است که در مقابل سلطان عثمانی که خلیفه ی اهل تسنن بود، شاهان صفوی و مدافعان تشیع مجبور بودند که با اروپا متحد بشوند.)) و من می گویم یعنی شاخ اروپایی ها در جیب شان برود. به هر صورت آیا این خبر خوشی است برای ما آسیایی های خاورمیانه ؟ یا علام خطری است برای کنسرسیوم نفت که فرانسوی ها در آن سهم چندانی ندارند؟ هر چه باشد، آن چه را که من سربسته گذاشته ام و گذشته ام ، این حضرت کمی روشن تر گفته .

40- مراجعه کنید به مجله ی تایم امریکا شماره ی 28 فوریه 1964 صفحه 20 ستون آخر درباره حضرت ابتهاج .

41- مراجعه کنید به ((بلبشوی کتاب های درسی )) در ((سه مقاله ی دیگر)) به همین قلم .

42- مراجعه کنید به : ((جزیره ی خارک )) به همین قلم و نیز به جزوه ای که ((گیرشمن ))، درباره ی همین جزیره نوشته و اصلا یادتان باشد که وجود نفت را در خوزستان یکی از همین نوع حضرات مستشرق = باستان شناس متوجه شد یعنی ((دمرگان )) فرانسوی که حتی پیش از ((دارسی )) و به عنوان حفریات در شوش به ایران آمده بود و نتیجه ی حفریاتش رادر مجله ی ((معان ))! چاپ پاریس منتشر کرد که چه سر و صدایی والخ رجوع کنید به ((پنجاه سال نفت در ایران )) به قلم مصطفی فاتح .

43- ((فیلسوف لبنانی شارل مالک ، رییس سابق مجمع ملل متفق سرمایه داران غربی را متهم کرد که برای ملل در حال رشد فقط وسایل مادی در انبان خود دارند هم او گفت که راه سد دقت در تکنیک و لبخند فرمان روایان این است آن چه به ملل عقب مانده تحمیل می شود ولی از فکر و آزادی و سعادت و حقیقت بشری هرگز خبری نیست دنیایی از تکنیک دقیق ، هدف اصلی آنها است نه دنیایی لایق زندگی بشری چه رسد به خدایی بودن آن )) ترجمه شده از صفحه ی 77، همان مجله ی تایم امریکا شماره ی سپتامبر 1963، از گزارش مذکرات ((سیزدهمین کنفراس بین المللی مدیریت )) این کنفراس با شرکت 4200 نفر از مملکت در ((مانهاتان )) تشکیل بود.

44- در جدول صفحه ی 118 تعداد کارگران و موسسات صنعتی و سرمایه ای که در آنها کار می کند، آورده شده است از صفحه ی 405 ((ایران آلمانا)) سال 1963، چاپ تهران .

45- به خاطرتان باشد که چاپ اول این دفتر در مهر 1341 منتشر شد.

46- آمار رسمی که ندارم ، ولی شایع است که الان (1341) 30 هزار کارشناس و مهندس و متخصص خارجی در این مملکت مشغول خدمتند.

47- به عنوان مثال چند رقم آماری می آورم در وضع فعلی (1341) از نظر بهداشت به جای 9500 پزشک مورد احتیاج 5915 نفرش را داریم و به جای 38 هزار ماما و پزشک یار فقط هزار نفر و به جای 190 هزار تخت در بیمارستان ها فقط 19 هزار تخت داریم و در فرهنگ به جای 9500 دبیر لیسانسیه در رشته های مختلف فقط 4200 نفر داریم و از 50 هزار آبادی مملکت فقط دست بالا را که بگیر هزارتاشان مدرسه دارند و خبر جالب این است که با این همه فقر فرهنگی در سال 1342 تمام دانشسراهای عالی و مقدماتی مملکت را بستند به این عنوان که شبانه روزی ها خرج زاید است والخ به این طریق 42 دانشسرا در سراسر مملکت بسته شد.

48- عبدالله مستوفی در ((شرح زندگانی من )) (صفحات 45 تا 50) از این پیرمرد دفاع کرده است و نشان داده که غرض ورزی ((قایم مقام )) باعث این شهرت بوده .

49- به من ایراد کرده اند که چرا در این دفتر مبارزه ی مردم را در وقایع سیاسی ندیده گرفته ای ، از مشروطیت تا به امروز من این مبارزه را ندیده نگرفته ام به سکوت از آن در گذشته ام چرا که اگر رهبری این همه مبارزه (با تمام ضایعاتش از حبس و کشتار و تبعید) درست بود حال و روزمان اکنون بهتر از این ها بود، و البته که در این همه شکست حرجی بر مردم نیست ، رهبری غلط این مبارزه هاست که چنین عواقبی بار آورده 50- رجوع کنید به مجله ی سخن خرداد ماه سال 1340

51- در تاءیید این مطالب رجوع کنید به ((ایران را از یاد نبریم )) به قلم دوست عزیزم محمد علی اسلامی ندوشن از انتشارات مجله ی یغما اسفند 1340.

52- درباره ی این قرتی گری یا فکلی مآبی رجوع کنید به همان ((تسخیر تمدن فرنگی )) به قلم سید فخرالدین شادمان چاپ تهران 1326 که اشاره کردم .

53- ((مکانیسم مخصوص و مزایای شگفت انگیز این شهر کوچک حقیقتا گوشه ای از سبک معماری اروپا یا امریکا را به داخل کشور ما انتقال داده ویلاهای مدرن این شهر ییلاقی شیفتگان تمدن غرب و پرورش یافتگان آن جا را فریفته ی خود می سازد به طوری که همیشه احساس خواهند کرد که در اروپا یا امریکا زندگی می کنند...)) از این گویاتر هم می شود؟

54- رفته بودیم برای دوستی خانه ای بخریم در ((دروس )) خانه ای بود عینا کپیه شده از روی کلیسایی که ((کوربوزیه )) به سبک مدرن ساخته و به اسم ((نتردام دوهو))

55- کتابی است پر زرق و برق و خیلی هم گران به قلم یا ترجمه ی خانم یوسفی ، ابن سینا.

56-78

56- مراجعه کنید به ((چند کلمه با مشاطه ها)) به همین قلم در مجله ی اندیشه و هنر، آبان 1337. و در همین زمینه است مقاله ی ((کاروان سرای صفوی اصفهان را چگونه خراب کردند؟)) به قلم عبدالحسین سپنتا در شماره ی فروردین 1342 مجله ی ((ارمغان )).

علاوه بر این ها سرور عزیزم ، تقی فداکار نقل می کرد از خاطرات کودکی اش که شاهد بوده که چگونه ((منار شهرستان )) را که در اصفهان سر راه یزد کنار زاینده رود بود و مناری بود دو پلکانه و با چه تفاصیلی و چه اهمیتی از نظر تاریخ و معماری ، چگونه در اوایل دوره ی رضاشاهی خراب کردند که با آجرش در خرابه ی باغ فرح آباد اصفهان سربازخانه بسازند و این کار به دستور که ؟ به دستور ژنرال ((گلوروپ )) سوئدی که در آن زمان رییس قشونی یا همه چیزها شده بود در اصفهان می گفت منار را از یک طرف شمع زدند و پای همان طرف را خالی کردند و بعد لحاف پیچیدند به پای تیرهای شمع و نفت زدند و آتش دادند و تیرها که سوخت منار از همان طرف خوابید و خلاص .

57- دنباله ی همان ((هر که آمد عمارتی نو ساخت )) و به ابتکار مهندس فروغی ها تازه نه بر جایش بلکه خیلی آن طرف ترش بانک ملی بازار را بسازند.

58- به عنوان تازه ترین نمونه در این باره مراجعه کنید به مقاله ی ((در محضر عارف ایرانی )) به قلم ((یان ریپکا)) در شماره های اول تا سوم مجله ی ((راهنمای کتاب )) فروردین تا خرداد 1342. مقاله ای است پر از تجلیل در کشف شیخ شمس العرفا و کراماتش والخ و یادتان باشد که این حضرت ((یان ریپکا)) به عنوان مترجم دنبال متخصص های چک (اشکودا) در دوره ی بیست ساله به ایران آمد و بعدها تاریخ ادبیاتی هم برای ما نوشت .

59- ((طبق سرشماری سال 1962 (نوامبر) ایلات ایران 15 درصد کل جمعیت ایران را تشکیل می دادند الباقی 25 درصد شهرنشین و 60 درصد ده نشین بوده اند به علت برخی عوامل تاریخی فئودالیسم و سیستم ایلی با هم در ایران رو به تکامل نهادند و تنها قدرتی که در سیستم فئودال می توانست خودنمایی کند سیستم ایلی بود اتفاقی نیست اگر تمام سلسله های سلطنت که در ایران به قدرت رسیده اند از ایلات برخاسته اند حتی در زمان مشروطیت و بلواهایش رؤ سای ایلات (بختیاری ) و مالکان بزرگ (سپهسالار تنکابنی و دیگران ) رسما در ماجراها شرکت کردند.)) نقل شد از صفحه 419 سال نامه ی ((صدای ایران )) سال 1963 که به انگلیسی در تهران منتشر می شود به این اسم و رسم .

60- مراجعه کنید به ((علم و زندگی )) شماره های سال 1338 کتاب چهارم ، کتاب پنجم کتاب ششم (که کلا مختص به اصلاحات ارضی است ) و آخرین بار در کتاب دهم ، آبان 1339 همان مجله و این ها همه پیش از شروع به اجرای تقسیم املاک به صورت فعلی گفته نوشته شده است .

61- ((مردم تهران هر ماه 23 میلیون تومان پول سینما می دهند صاحب سینما از هر فیلم هفت برابر قیمت اصلی آن سود می برد)) این سر لوحه ی مقاله ای است که مجله ی خواندنی ها از همکار دیگرش ((روشنفکر)) نقل کرده .

62- بحث درباره قوای نظامی این روزها (1340) حتی به روزنامه های کثیرالانتشار هم کشیده است شاید به علت یک اجبار خارجی مراجعه کنید به دو مقاله ی ((ارزیابی نقش ارتش )) به قلم داریوش همایون در شماره های 19 خرداد و 16 تیر 1341 اطلاعات و این داریوش همایون یکی از چند تن صاحب قلمی است که آبروی اطلاعاتند. این چند جمله از مقاله ی اول : ((سازمان ارتش ایران نسبت به منافع و امکانات کشور بیش از آن وسیع است که از جریان عمومی رشد اقتصادی و اجتماعی بر کنار بماند. ملاحظات دفاعی به جای خود محفوظ، ولی نقش ارتش بر روی هم داخلی است (و در آخر همین مقاله )... در کشوری مانند ایران نیروی کار و وسایل نیروهای مسلح چیزی نیست که در امر ساختمان کشور بتوان از آن چشم پوشید...)) این هم چند جمله از مقاله ی دوم : ((ارتش ایران با نزدیک به 150 هزار نفر مردان زیر سلاح و سهم بزرگی از بودجه و درآمد ملی کشور و ده ها هزار تن مردانی که هر سال به صفوف آن وارد یا خارج می شوند، یک تاءسیس اجتماعی مجزا نیست که بتوان آن را به وظیفه ی حفظ استقلال و امنیت وا گذاشت آیا در کشور ما هنوز در نیافته اند که بدون تکیه به ترتیبات دفاعی بین المللی ظرفیت دستگاه نظامی ما به چیزی گرفته نمی شود؟))

63- در فاصله ی چاپ اول و دوم این دفتر وزارت فرهنگ با سر و صدا و تبلیغات فراوان ((سپاه دانش )) درست کرد. به این معنی که دیپلمه ها را با قرعه کشی - به جای سربازی صرف - پس از چهار ماه خدمت در صف با لباس سربازی به معلمی دهات می فرستد. با حقوق صد و پنجاه تومان در ماه ، و تاکنون دو سه دوره عمل کرده اندو در هر دوره مان دو تا سه هزار ((سپاهی دانش )) به دهات فرستاده ، با نمایشهای مفصل شهری و دهاتی در ظاهر امر کاری است مفید و موجب جلوگیری از اتلاف وقت عده ی قلیلی از این خیل دیپلمه ها (که سالی بیست هزار نفرند) ولی در واقع بزرگترین پیشرفت است به سوی ((میلیتاریزه )) کردن فرهنگ مملکت اگر افتخار است و اگر خیانت ، ابتکارش با دکتر پرویز ناتل خانلری است ، شاعر سابق و سناتور بعدی و وزیر فرهنگ وقت ! نتایج این اقدام وزارت فرهنگ در صورتی مفید بود که نه زیر سایه ی ارتش بلکه به نظارت دانشراها عملی می شد و با قبول تعداد بیشتری داوطلب و به شرط معاف شدن چنین داوطلبانی از خدمت در ارتش به هر جهت به نظر صاحب این قلم و به دلایل زیر این اقدام عملی سخت مضر بوده است :

الف با چنین طرحی ، بار آن سی درصد بودجه ی وزارت جنگ را که به فشار سیاست آمریکا قرار بود، کم کنند به دوش وزارت فرهنگ نهادند.

ب شغل معلمی را که تازه پس از افزایش حقوق سال 1341 (در زمان وزارت درخشش ) (بر مبنای حداقلل پانصد تومان ) داشت اعتباری کسب می کرد، از نو بی اعتبار کردند که شد هم دوش بیگاری در قشون .

ج وزارت فرهنگ را که دورترین تاءسیسات دولتی از نظامی بازی بوده ، به این صورت ، زیر مهمیز ارتش انداختند.

64- ((سپاه دانش )) مدعی است که به همه ی کیابیاش در ده هزار آبادی دیگر نیز مدرسه های موقتی دایر کرده و این صرف نظر از مضاری که در پیش آورده ام به هر صورت خبری خوش .

65- درباره ی محصول کار این نقاشان رجوع کنید به ((کتاب ماه )) کیهان ، دو شماره ی (اولین و آخرین ) خرداد و شهریور 1341، در مقالات مختلف به قلم سیمین دانشور، جلال مقدم و مقاله ی میزگرد نقاشان .

66- رجوع کنید به دوره ی مجله ی ((یادگار)) که آن مرحوم اداره می کرد.

67- و یک اعتقاد افواهی عوامانه درباره ی این واقعیت غیر عوامانه این است که هر مردی تا به مقامی رسید اگر زن فرنگی یا امریکایی داشته باشد، برای همه مسلم می شود که فقط به علت زن فرنگی داشتن به آن مقام رسیده گرچه خود آن مرد منتهای لیاقت را نیز داشته باشد.

68- به این نکته من وقتی رسیدم که کتاب ((قرنطینه )) به قلم فریدون هویدا در پاریس درآمد. (به زبان فرانسه و در سال 1341)، توضیح دهنده ی این نکته که یک جوان بسیار نیک شرقی (فریدون در آن کتاب خود را یک لبنانی - مصری جازده است و فرقی هم نمی کند) در مقابله ی شرق و غرب و در مقابله ی روحی این دو عالم در درون خود، وقتی به حل مشکلات روانی خود و به خجالت ها و احساس حقارت های خود پیروز می شود که به یک علیای مخدره ی فرنگی دست می یابد که از چندین سال پیش دلش را برده بود. و نکته ی جالب تر دراین کتاب آن که حتی شعور به این عشق نیز پس از کام یابی حاصل می شود و پیش از آن قهرمان کتاب حتی در خفایای نفس خود نیز جراءت بیان این عشق را ندارد.

69- ((هدف فرهنگ ایران )) از انتشارات مرکز مطالعه و پخش اسناد فرهنگی ، وزارت فرهنگ ، چاپ بهمن 1340، تهران همان مجموعه ای که قرار بود این دفتر (غرب زدگی ) نیز در صفحات آن منتشر شود و نمی توانست .

70- ((هدف فرهنگ ایران )) از انتشارات مرکز مطالعه و پخش اسناد فرهنگی ، وزارت فرهنگ ، چاپ بهمن 1340، تهران همان مجموعه ای که قرار بود این دفتر (غرب زدگی ) نیز در صفحات آن منتشر شود و نمی توانست .

71- یادتان باشد که متن اولی غرب زدگی ، در زمستان 1340 از آب درآمد.

72- Voyageau bout de la nuit. par L.F celine. Ed Gallimard. Paris

73- و نکته ی جالب این که این صدور قالتاق ها دو جانبه است از غرب به شرق و بالعکس از اروپا دیدیم و حالا از خودمان مثل بزنم گرچه به نسبتی بسیار کم تر درست مثل نسبت صادرات ما به واردات مان - قالتاق های این جایی هم به محض این که عرصه برشان تنگ شد و کوس رسوایی شان بر سر بازار کوفته شد، به راهنمایی همان قالتاق های فرنگی که در این جا هم به سر می برند منتها به صورت های موجه تر (مستشرق ، کارشناس ، دلال عتیقه ، خبرنگار و دیگر انواع کارگزاران نوع جدید استعمار) چمدان ها را می بندند، و می روند در بهترین نقاط اروپا و امریکا اطراق می کنند تا آب ها از آسیاب بیفتد و از نو برگردند. فلان بانک دار ورشکسته ی تهرانی را می شناسم که پس از ورشکستگی به لندن گریخت و د رآن جا اکنون چلوکبابی دایر کرده ، فلان سیاست مدار ورشکسته را شما هم می شناسید که دو سال نماینده ی کل ایران در یونسکو بود و فلان دیگری را که سفیر سیار دانشجویان (!) بود و از این قبیل نیز توجه کنید به این که اگر صدور قالتاق فرنگی به شرق ، دنباله ی صدور ماشین است یا نوعی تصفیه ی هوای فرنگ است از افراد ماجراجو و ناراحت و ایجاد امنیتیت است برای مردم آن دیار- صدور قالتاق های وطنی در اغلب موارد نوعی ناز شست و شتل است که هیاءت حاکمه به نم کردگان خود می دهد- ببینید فرق از کجاست تا به کجا؟ گمان می کنم اگر به تمام اباطیل این دفتر بتوان خط بطلان کشید، همین یک نکته که در حاشیه آمد برای اثبات مدعای این دفتر کافی است .

74- و این رقیب هر کس می خواهد باشد. تجارت آزاد (!) غربی دوست و دشمن نمی شناسد. علاوه بر داستان تانک قراضه هایی که بلژیکی ها از میدان جنگ العلمین خریدند و پس از تعمیر به مصری ها و اسراییلی ها فروختند که باز در جنگ دیگری به کار برود. توجه کنید به این خبر که از مجله ی ((تایم )) امریکا برای تان ترجمه می کنم : ((در هنگ کنگ چیزی به مراسم افتتاح هتل هیلتون نمانده بود که دولت امریکا کشف کرد که مبل و اثاث چینی و محلی هتل دربست به قیمت صد هزار دلار از چین کمونیست وارد شده و این درست بر خلاف قوانین امریکاست که هر امریکایی را از معامله با چین کمونیست منع کرده ...)) از شماره ی 19 ژوییه (جولای ) 1963 ( Time ) تایم ، صفحه ی 60.

75- Marathon اصلا اسم دهکده ای است در یونان و در آن محل بود که یونانی ها بر ایرانیان فاتح آمدند. در سال 490 قبل از میلاد مسیح و نخستین کسی که خبر این فتح را از آن دهکده به آتن برد قهرمان شناخته شد و هم به یاد او و آن واقعه است که دوی ((ماراتون )) از بازی های اساسی المپیک است و آن وقت کدام یک از ما می دانیم که ((آریا برزن )) که بود و در ((تنگ تکاب )) فارس (یا نمی دانم در کجای دیگر می توانست باشد؟) در مقابل اسکندر و سربازانش چه رشادت ها و چه جان بازی ها؟

76- مراجعه کنید به دفتر ((هدف فرهنگ ایران )) که پیش از این ذکرش گذشت .

77- و تاءسف آور و خنده دار این بود که وقتی ما داشتیم به کمک افاضل دانشکده ی ادبیاتی در رادیو و مطبوعات اسم ((دجله )) را به ((اروندرود)) برمی گرداندیم ، و ادای ناصر را در می آوردیم که خلیج فارس را ((خلیج العربی )) خوانده ، عراقی ها دو ماه تمام هر کشتی نفت کش را که به قصد آبادان به شط العرب وارد می شد، برمی گرداندند و همین جوری بود که پالایشگاه آبادان در سال 1340 دو ماه تمام خوابید.

78- گر چه عاقبت این کار را کردم .