درس هایی از مکتب امام صادق (علیه السلام)

درس هایی از مکتب امام صادق (علیه السلام)0%

درس هایی از مکتب امام صادق (علیه السلام) نویسنده:
گروه: امام صادق علیه السلام

درس هایی از مکتب امام صادق (علیه السلام)

نویسنده: محمد تقی حکیم
گروه:

مشاهدات: 9008
دانلود: 2631

توضیحات:

درس هایی از مکتب امام صادق (علیه السلام)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 194 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 9008 / دانلود: 2631
اندازه اندازه اندازه
درس هایی از مکتب امام صادق (علیه السلام)

درس هایی از مکتب امام صادق (علیه السلام)

نویسنده:
فارسی

سلام

پیشوایان ما خواسته اند آداب زندگی را اعم از فردی واجتماعی، به مردم بیاموزند و برای آنکه این موضوع در نظر مردم کاملا محسوس شود تا آنجا که ممکن بوده است و بدون هیچ مضایقه ای، خودشان در این امر پیشقدم شده اند. از این نظر می بینیم در مورد سلام کردن - که خود یکی از شعارهای اسلامی و برادری است - پیغمبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به دیگران که می رسیدند، پیش از آنکه آنان عرض ادب و احترام کنند، ایشان سلام می کردند(۵۳) پس ما نیز چنین کنیم تا به روش پیشوایان عمل نموده و تواضع خود را ثابت کرده باشیم.

«الْبَادِي بِالسَّلَامِ أَوْلَی بِاللَّهِ وَ بِرَسُولِهِ ».(۵۴)

«کسی که اول سلام کند، به خدا و پیغمبر نزدیکتر است.»

صدقه

شما هر چه می خواهید و هر طور می خواهید فکر کنید. یکی از مطالب مستندی که نمی توان از آن چشم پوشی کرد، صدقه است.

صدقه یعنی بخشش در راه خدا. برای این بخشش، خواص بسیاری ذکر شده است از جمله اینکه «مال را زیاد می کند.»(۵۵) امام صادقعليه‌السلام به فرزندش محمد فرمود: «چهل دیناری که از مخارج باقی مانده، صدقه بده.» او آنها را صدقه داد و ده روز نکشید که از جایی چهار هزار دینار برای امام صادق رسید.(۵۶) دیگر آنکه، صدقه، بلا و حوادث ناگوار را برطرف می کند بنابراین شما صبح که از خانه بیرون می روید به فقیر کمک کنید تا روز خود را با عملی، خداپسندانه شروع و افتتاح نمایید و به برکت آن کار نیک، گرفتاری برای شما پیش نیاید.

«باکروا بالصدقة، فان البلاء لا یتخطاها ».(۵۷)

«بامداد صدقه بدهید و آن را سپر بلا کنید، زیرا تیر بلا از آن نمی گذرد.»

تقسیم کارها

شخص مدبر کسی است که برای انجام و اداره ی امور خویش، برنامه ای تنظیم کند و طبق آن برنامه عمل نماید. کارها عموما به دو دسته تقسیم می شوند: کارهای مهمی که شخصا باید انجام داد، در غیر این صورت مختل می شوند و امور دیگر که دخالت شخص در آنها چندان لازم نیست. اگر برنامه و تقسیم کار نباشد، مشکل است که انسان بتواند تمام کارهایش را به تنهایی انجام دهد و به خوبی به پایان برساند.

«باشر کبار امورک بنفسک، و کل ما سفل الی غیرک ».(۵۸)

«کارهای بزرگ خود را، خود انجام ده و کارهای جزئی و کوچک را به دیگران واگذار.»

تربیت دینی فرزندان

انسان وظیفه دارد فرزندان خود را تا زمانی که در جامعه وارد نشده و با افراد منحرف روبرو نگشته اند، طوری تربیت کند و دین صحیح را به آنان بیاموزد که تحت تأثیر سخنان باطل قرار نگیرند. کسانی که مبادی دین و مذهب را به فرزندان خود یاد می دهند، ایمان را در قلوب آنان راسخ و محکم می کنند. این گونه فرزندان در سنین بزرگی با تبلیغات دشمنان دین منحرف نمی شوند و سخنان بی اساس در آنان تأثیری نخواهد داشت.

«بادِرُوا أولادََكُم بِالحَديثِ قَبلَ أن يَسبِقَكُم إلَيهِمُ المُرجِئَةُ ».(۵۹)

«قبل از آنکه «مرجئه» (دسته ای از مخالفین) بر شما پیشی گیرند و فرزندانتان را گمراه کنند، شما بر آنان پیشی بگیرید و به فرزندانتان سخن حق را بیاموزید.»

شیعه کیست؟

آنان که جز در راه خدا راه دیگری نرفته اند و برای رضای خدا در انجام اوامرش کوشیده اند، رستگارند. اینان پیرو دستورات پیغمبر بزرگ اسلام و جانشینان گرانقدرش می باشند. پس هر کس خود را شیعه دانست شیعه نیست، مگر اینکه متصف به صفاتی باشد که امام صادقعليه‌السلام به عبدالله بن جندب فرمود:

«بَلِّغْ مَعَاشِرَ شِيعَتِنَا وَ قُلْ لَهُمْ لاَ تَذْهَبَنَّ بِكُمُ اَلْمَذَاهِبُ فَوَ اَللَّهِ لاَ تُنَالُ وَلاَيَتُنَا إِلاَّ بِالْوَرَعِ وَ اَلاِجْتِهَادِ فِي اَلدُّنْيَا وَ مَوَاسَاةِ اَلْإِخْوَانِ فِي اَللَّهِ اَلْخَبَرَ. لَیْسَ مِنْ شیعَتِنا مَنْ یَظْلِمُ النّاس »(۶۰)

«به پیروان ما پیغام ده و به آنان بگو: مرام های مختلف شما را از جاده ی مستقیم منحرف نسازد. به خدا سوگند دوستی ما، جز به پارسایی، کوشش در اجرای فرمان خدا در دنیا و کمک به برادران دینی برای رضای خدا، فراهم نمی شود و کسی که بر مردم ظلم کند، از شیعیان ما نیست.»

فطرت انسانی

فطرت بشر، پاک و بی آلایش است. منتها نگه داری فطرت اولیه کار آسانی نیست. البته انسان می تواند هنگامی که وارد زندگی شد و به راه های مختلف رسید، این طهارت و پاکی را حفظ کند و راهی را انتخاب کند که راه سلامت است و در صورتی که به سوء اختیار، راه خطا در پیش گیرد، تقصیر از خود اوست و با اصل خلقت او ارتباط ندارد.

« بُنِيَ اَلْإِنْسَانُ عَلَى خِصَالٍ فَمَهْمَا بُنِيَ عَلَيْهِ فَإِنَّهُ لاَ يُبْنَى عَلَى اَلْخِيَانَةِ وَ اَلْكَذِبِ (۶۱)

«نهاد بشر بر چند خصلت آفریده شده و بر هر چه آفریده شده باشد، بر خیانت و دروغ آفریده نشده است»

دید و بازدید

معمولا کسانی که مسلک مشترکی دارند، با یکدیگر مجالست و همنشینی می کنند. اشخاصی که پیرو مکتب ائمه می باشند نیز باید با هم مصاحبت داشته باشند و سرگرم بازگویی و استفاده از مرامنامه ی این مکتب باشند.

«تَزَاوَرُوا فَإِنَّ فِی زِیَارَتِکُمْ إِحْیَاءً لِقُلُوبِکُمْ وَ ذِکْراً لِأَحَادِیثِنَا وَ أَحَادِیثُنَا تُعَطِّفُ بَعْضَکُمْ عَلَى بَعْضٍ فَإِنْ أَخَذْتُمْ بِهَا رَشَدْتُمْ وَ نَجَوْتُمْ وَ إِنْ تَرَکْتُمُوهَا ضَلَلْتُمْ وَ هَلَکْتُمْ فَخُذُوا بِهَا وَ أَنَا بِنَجَاتِکُمْ زَعِیمٌ ».(۶۲)

«دید و بازدید کنید که موجب زنده شدن دل شما و ذکر سخنان ماست. سخنان ما شما را با هم مهربان می کند. اگر به آنها بگروید، هدایت و نجات خواهید یافت و اگر آنها را واگذارید، گمراه و هلاک می شوید. بنابراین، سخنان ما را بگیرید و طبق آنها رفتار کنید. من متکفل رستگاری و نجات شما خواهم شد.»

دری از بهشت

آرزوی هر مرد و زن مؤمن این است که در جهان دیگر، سعادتمند باشد و از نعمت ابدی پروردگار (بهشت) متنعم شود. اما این آرزو، خود به خود عملی نمی شود. بلکه باید ابتدا مقدمات لازم را فراهم کرد تا آن آرزو تأمین شود اکنون دقت کنید که در اینجا یکی از آن اسباب و موجبات بیان می شود.

«تَنَافَسُوا فِي اَلْمَعْرُوفِ لِإِخْوَانِكُمْ وَ كُونُوا مِنْ أَهْلِهِ فَإِنَّ لِلْجَنَّةِ بَاباً يُقَالُ لَهُ اَلْمَعْرُوفُ لاَ يَدْخُلُهُ إِلاَّ مَنِ اِصْطَنَعَ اَلْمَعْرُوفَ فِي اَلْحَيَاةِ اَلدُّنْيَا »(۶۳)

«به برادران دینی خود بسیار نیکی کنید، و در این باره بر یکدیگر پیشی گیرید، و از نیکان باشید. چه برای بهشت دری است که به آن «معروف - نیکی» می گویند. فقط کسی که در دنیا کار نیک کرده باشد، از آن در وارد می شود.»

مواسات

خدا جسم نیست که کسی به او نزدیک شود، ولی انسان می تواند با اعمال شایسته، خود را به اجر و پاداش خداوند نزدیک کند. کسانی که توفیق احراز این مقام و رتبه را می یابند جزء مقربان درگاه الهی می باشند؛ مانند پیغمبران، اوصیای آنان، ائمه، صلحا و عباد؛ که همه ی آنان با افعال نیک، مرتبه ی بلندی به دست آورده و ثواب بسیاری برای خود اندوخته اند. البته هرکس به قدر اهتمام خود در این راه و با انجام کارهای نیک، می تواند ذخایری از پاداش نزد پروردگار داشته باشد.

«تقربوا الی الله بمواساة اخوانکم ».(۶۴)

«به وسیله ی کمک کردن به برادران دینی، خودتان را به خداوند نزدیک کنید.»

هدیه

گاهی رابطه بین دو نفر به عللی تیره می شود. البته برای رفع آن تیرگی و کدورت، راه های بسیاری وجود دارد که شخص با توجه به امکانات می تواند یک یا چند راه را انتخاب کرده، عمل کند. یکی از این طرق، هدیه دادن است. هنگامی که دو نفر به یکدیگر هدیه دادند، یا یکی از آنها پیشقدم شده و چیزی به عنوان هدیه به دیگری داد، آن شخص طبعا عاطفه اش تحریک شده احساس محبت می کند، و قلبش مهربان و نرم می شود و همین امر سبب می شود که آن تیرگی از میان برود و جای خود را به صمیمیت بدهد.

«تَهَادَوْا تَحَابُّوا فَإِنَّ اَلْهَدِيَّةَ تَذْهَبُ بِالضَّغَائِنِ ».(۶۵)

«به یکدیگر هدیه بدهید تا همدیگر را دوست داشته باشید که قطعا هدیه دادن، کینه ها را از بین می برد.»

تعاون

دین اسلام دین اتحاد، همکاری و عطوفت است. از این نظر در قرآن مجید، آیات متعددی راجع به این موضوع آمده است. از آن جمله:

«تَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَىٰ وَلَا تَعَاوَنُوا عَلَى الْإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ ».(۶۶)

«در نیکی و پرهیزکاری دست به دست یکدیگر بدهید، ولی در گناه و تجاوز به حقوق دیگران، یکدیگر را کمک مکنید.»

در سخنان پیغمبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمه ی طاهرینعليه‌السلام نیز درباره ی این امر تأکید بسیار شده است. اینک نمونه ای از دستورات زنده و جاویدان اسلام که حس تعاون، نوع دوستی و همکاری را در افراد ایجاد می نماید.

«تواصلوا و تباروا و تراحموا و تعاطفوا »(۶۷)

«با یکدیگر بپیوندید (از هم بریده و جدا نباشید)، نسبت به هم نیکی کنید و رحم و عطوفت را میان خود برقرار سازید.»

تجارت

کسی که می خواهد تجارت کند، غیر از سرمایه ای که برای این کار آماده می کند باید از طرز معامله کردن، یعنی تهیه و خرید جنس و عرضه کردن و فروختن آن به مشتری، اطلاعاتی داشته باشد. پس از چند معامله، کم کم تجاربی به دست می آورد و مسلط بر کار تجارت می شود.

در آن هنگام می تواند تشخیص بدهد، چه معامله ای سود دارد و چه معامله ای زیان آور یا کم سود است. معامله ای که به صرفه ی او تمام می شود انجام می دهد و از معاملات مشکوک صرف نظر می کند. بنابراین خرید و فروش گذشته از آنکه هزینه ی زندگی را تأمین می کند. نیروی فکر و مغز انسان را نیز به واسطه ی جستجوی راههای مختلف درآمد، ورزیده می نماید.

«اَلتِّجَارَةُ تَزِيدُ فِي اَلْعَقْلِ »(۶۸)

«تجارت عقل (معاش) را زیاد می کند.»

تعقیب

بعد از نماز، مشغول قرائت قرآن، دعا و ذکر خدا باشید. پیشوایان مذهبی ما - و به پیروی از آنها مردم متدین دیگر - که از مناجات، دعا و قرآن لذت می بردند، بعد از نمازهای پنج گانه ی واجب، قرآن تلاوت می کردند و از خداوند علوم دنیا و آخرت را خواستار می شدند.

مسلم است که با این کیفیت در یاد خدا بودن، آثار مادی و معنوی دارد. شما هم بعد از نماز، توجه خود را به خداوند معطوف کنید و از او بخواهید که راههای حلال و مشروع کسب را به شما نشان دهد، تا در نتیجه رزق بسیار نصیب شما شود.

«التّعقیب ابلغ فی طلب الرّزق من الضّرب فی البلاد(۶۹)

«دعا کردن بعد از نماز، برای طلب رزق، از سفر کردن در شهرها (و این طرف و آن طرف رفتن برای تجارت) مؤثرتر است.»

مصافحه

مصافحه، یعنی دست در دست یکدیگر نهادن. شکی نیست که مصافحه نزد هر فردی از افراد بشر، نوعی عرض احترام و اظهار محبت است. مصافحه با زبان بی زبانی می گوید؛ دو نفری که دست به دست هم داده اند، با هم برادر و دوستند و به یکدیگر علاقه دارند. و اگر دو نفری که مصافحه می کنند، آن طور که باید و شاید با هم گرم و صمیمی نیستند و نارضایتی دارند و کینه ی یکدیگر را در دل گرفته اند، باز مصافحه در روحیه ی آنان اثر می گذارد و زنگ کینه از دل های آنان می زداید. بنابراین دست در دست یکدیگر گذارید چه این تماس ایجاد محبت می کند و رشته ی مودت را میان طرفین محکم و استوار می گرداند.

«تَصَافَحُوا فَإِنَّهَا تَذْهَبُ بِالسَّخِيمَةِ ».(۷۰)

«با هم مصافحه کنید، زیرا مصافحه کینه را از میان بر می دارد.»

عیادت کامل

عیادت، یعنی ملاقات و احوالپرسی از بیمار. منظور از عیادت آن است که به مریض اظهار مهربانی و علاقه کنند و او را که ممکن است در آن حال دل شکسته و روحیه اش ضعیف شده باشد، مورد دلجویی قرار دهند. پس بهتر است کاری را انجام داد که بیشتر، تفقد از مریض محسوب شود و منظور فوق را بهتر تأمین کند. بنابراین اگر از لحاظ بهداشت، منعی نداشته باشد هنگام عیادت به بیمار نزدیک شوید و برای آنکه احساس عطوفت بیشتری از طرف شما کرده باشد با دست خود او را نوازش کنید.

«تمام العیادة ان تدع یدک علی المریض اذا دخلت علیه(۷۱)

«عیادت کامل آن است که هر وقت بر مریض وارد شدی، دست بر او بگذاری.»

دوام دوستی

دوستان اگر بخواهند دوستی آنها دوام پیدا کند و پایدار بماند و مادام العمر از مزایای دوستی با یکدیگر برخوردار شوند، باید چند صفت داشته باشند و مواظب باشند که همیشه به آن صفات عمل کنند. در غیر این صورت طولی نمی کشد که کینه و عداوت، جایگزین دوستی بین آنان می شود.

«تَحتاجُ الإخْوةُ فيما بَيْنَهُم إلى ثلاثةِ أشياءَ، فإنِ استَعمَلُوها و إلاّ تَبايَنُوا و تَباغَضُوا، و هي: التَّناصُفُ، و التَّراحُمُ، و نَفْيُ الحَسَدِ ».(۷۲)

«دوستان در معاشرت با یکدیگر احتیاج به سه صفت دارند. اگر آن سه صفت را به کار بردند (دوستی آنان باقی خواهد ماند)، وگرنه از هم جدا شده و دشمن یکدیگر می شوند. آن سه صفت عبارتند از: انصاف دادن با یکدیگر، ترحم کردن بر یکدیگر، و حسد نداشتن نسبت به یکدیگر.»

آرزوها

آرزوهای بسیار جز اینکه انسان را بدبخت کنند و اضطراب به وجود بیاورند، ثمری ندارند. پس انسان خوشبخت، کسی است که آرزوهای خود را محدود کند و فکر خود را از نفوذ اضطرابات بی جا محفوظ بدارد.

این موضوعی است که اخیرا روان شناسان به آن توجه کرده اند(۷۳) .

و امام ششم ما، متجاوز از هزار سال پیش آن را فرموده است.

« تَجَنَّبُوا اَلْمُنَى فَإِنَّهَا تُذْهِبُ بَهْجَةَ مَا خُوِّلْتُمْ، وَ تَسْتَصْغِرُونَ بِهَا مَوَاهِبَ اَللَّهِ جَلَّ وَ عَزَّ عِنْدَكُمْ وَ تُعْقِبُكُمُ اَلْحَسَرَاتِ فِيمَا وَهَّمْتُمْ بِهِ أَنْفُسَكُمْ ». (۷۴)

«از آرزوهای (دور و دراز) اجتناب کنید زیرا آرزوها، خوشی نعمت هایی را که به شما داده شده از بین می برد. و به واسطه ی آرزوها، مواهبی را که خداوند به شما عنایت فرموده، کوچک می شمرید. و چون آنچه را که در وهم و خیال خود تصور کرده اید فراهم نمی شود، حسرت و افسوس برای شما بار می آورد.»

قیمت بهشت

هر چیزی قیمتی دارد که معمولا انسان برای به چنگ آوردن آن، بهایش را باید بپردازد و اگر انتظار دریافت آن شی ء را بدون پرداخت بهای آن داشته باشد انتظاری بی مورد و خلاف عرف و عادت است. بهشت نیز محلی است که برای آسایش و اقامت دائمی اشخاص مؤمن در نظر گرفته شده است.

انسان باید نخست ایمانی در خود به وجود بیاورد و بر طبق آن عمل کند، آن وقت با امید به فضل پروردگار توقع بهشت هم داشته باشد. خلاصه اول سعی کنید بهای بهشت را به دست آورید تا بتوانید بهشت را به وسیله ی آن بخرید. می دانید بهای آن چیست؟ توحید کامل است که باقی معتقدات صحیح را به دنبال دارد.

«ثَمَنُ الْجَنَّةِ لا إِلهَ إلّا اللّهُ(۷۵)

قیمت بهشت لا اله الا الله (خدایی نیست جز خدای بر حق) و الله اکبر (خدا بزرگتر از آن است که وصف شود) می باشد.

سود بی زیان

اگر انسان درست فکر کند، می بیند یکی از این سه حالت را داراست: یا گرفتار است، یا مرتکب خطا شده است، یا در نعمت پروردگار به سر می برد.

البته باید کاری کند که در حالت اول گرفتاری او رفع شود و در حالت دوم گناهش را جبران کند و در حالت سوم نعمتش زوال نپذیرد. آیا برای حصول این منظور، راهی هست؟ آری، اگر دعا کند، گرفتاری او بر طرف می شود. اگر توبه کند، گناه او بخشوده می شود. و اگر شکر کند، نعمت او پایدار می ماند.

«ثَلاَثٌ لاَ يَضُرُّ مَعَهُنَّ شَيْءٌ اَلدُّعَاءُ عِنْدَ اَلْكَرْبِ وَ اَلاِسْتِغْفَارُ عَنِ اَلذَّنْبِ وَ اَلشُّكْرُ عِنْدَ اَلنِّعْمَةِ ».(۷۶)

«سه چیز است که با بودن آنها چیزی زیان نمی رساند: دعا در وقت گرفتاری و سختی، طلب آمرزش به هنگام ارتکاب گناه و سپاسگزاری در موقع داشتن نعمت.»

جاده بهشت

راه بهشت، راه راستی است و انحرافی در آن نیست. گم شدن هم ندارد. اما در این جاده، باید انسان قدری گذشت داشته باشد. مردانگی کند. حتی در موقع عسرت از بذل مال در راه خدا دریغ نکند. گشاده رو و منصف باشد.

« ثَلاَثٌ مَنْ أَتَى اَللَّهَ بِوَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ - أَوْجَبَ اَللَّهُ لَهُ اَلْجَنَّةَ اَلْإِنْفَاقُ مِنَ اَلْإِقْتَارِ وَ اَلْبِشْرُ بِجَمِيعِ اَلْعَالَمِ وَ اَلْإِنْصَافُ مِنْ نَفْسِهِ ». (۷۷)

«سه چیز است که هرکس یکی از آنها را به پیشگاه خداوند بیاورد، خدا بهشت را برای او واجب می گرداند: بخشش در موقع تنگدستی، خوشرویی با همه ی مردم و همواره با انصاف بودن.»

خوشبختی

گاهی بدون آنکه شخصی اختیاری از خود داشته باشد در اثر نیت خیر، خوشبختی به او روی می آورد و علایم آن آشکار می شود. اکنون گوش فرا دارید و نشانه های آن را بشنوید:

«ثلاثة من السعادة: الزوجة المواتیة، و الاولاد البآرون و الرجل یرزق معیشته فی بلده یغدو الی اهله و یروح(۷۸)

«سه چیز از سعادت است: زن مطیع، فرزندان نیک و فرمانبردار و فراهم شدن هزینه ی زندگی شخص در شهر خودش که بامداد و شام نزد خانواده ی خود باشد.»

دعای مستجاب

دعا کردن، تحت شرایطی به اجابت خواهد رسید و اثر خواهد کرد. البته دعای عده ای از مردم در موقعیت خاص اجابت می شود، مثل شخص دل شکسته، کسی که توجه خاص و کامل به خدا دارد و شخصی که در حال انجام وظیفه ی دینی است.

« ثلاثة دعوتهم مستجابة: الحآج، فانظروا کیف تخلفونه و الغازی فی سبیل الله فانظروا کیف تخلفونه. و المریض فلا تغیظوه و لا تضجروه (۷۹)

«سه نفرند که دعای آنان مستجاب است: کسی که به حج رفته است، پس بنگرید که در غیاب او چگونه با اهل بیت او رفتار می نمایید. کسی که در راه خدا جنگ می کند، پس ببینید پشت سر او با عائله اش چگونه خواهید بود و مریض، پس او را به خشم میاورید و ناراحت مکنید.»

شکایت ها

هرکس و هر چیز حقی دارد. اگر انسان حق آنها را ادا کرد در روز رستاخیز، از آن نظر مسئولیتی نخواهد داشت، و بر طبق مدارکی که در دست داریم، به نفع شخصی که آن حق را رعایت کرده است شهادت می دهند. مثلا: «هر زمینی که بر آن نماز خوانده شده گواهی می دهد که فلانی بر من نماز خوانده.»(۸۰) و از این قبیل. و اگر حق آنها ادا نشد، در روز قیامت از کسانی که رعایت حق را نکرده اند شکایت می کنند.

«ثَلاثَةٌ یَشْکونَ إلَى اللهِ عَزَّوجَلّ: مَسْجدٌ خَرابٌ لا یُصَلّی فیه أهلُهُ، وَ عالِمٌ بَیْنَ جُهّال، وَمُصْحَفٌ مُعَلَّقٌ قَدْ وَقَعَ عَلَیهِ غُبارٌ، لا یُقْرَءُ فِیه ».(۸۱)

«سه چیز به خداوند متعال شکایت می کنند: مسجد خرابی که همسایه های آن درآن نماز نخوانند، دانشمندی که میان نادانان باشد و از او استفاده نکنند و قرآنی که گرد و غبار بر آن نشسته باشد و از آن نخوانند.»

هر کسی می گوید: انسان به طور کلی طالب درستی و مخالف نادرستی است بنابراین هرکس در هر وضعی که باشد و هر مرام و مسلکی که داشته باشد و به هر ترتیبی که زندگی کند، خود را در آن وضع و مرام و کیفیت زندگانی، محق می داند و به نظر خودش راه صحیح را می پیماید و خطا و اشتباه نمی کند. چه در غیر این صورت، راه خویش را عوض کرده روش دیگری را انتخاب می کند.

«ثَلاَثُ خِلاَلٍ يَقُولُ كُلُّ إِنْسَانٍ إِنَّهُ عَلَى صَوَابٍ مِنْهَا دِينُهُ اَلَّذِي يَعْتَقِدُهُ وَ هَوَاهُ اَلَّذِي يَسْتَعْلِي عَلَيْهِ وَ تَدْبِيرُهُ فِي أُمُورِهِ ».(۸۲)

«سه چیز است که هر انسانی می گوید من درست و صحیح آن را دارا هستم؛ دینی که بدان اعتقاد دارد، میل و خواسته ای که بر او مسلط است (و او را به کار وادار می کند)، تدبیر و سیاست او در امور زندگی خود.»

منافق

مسلمان بودن فقط به نماز خواندن و روزه گرفتن نیست. مسلمان باید عباداتش را به جا آورد و درستکار نیز باشد.

«ثَلاثٌ مَن كُنَّ فيهِ كانَ مُنافِقا و إن صامَ و صلّى و زَعَمَ أنّهُ مُسلِمٌ : مَن إذا ائتُمِنَ خانَ ».(۸۳)

«چنانچه سه صفت در کسی باشد آن کس منافق است، اگر چه نماز بخواند و روزه بگیرد: کسی که هنگام سخن گفتن دروغ بگوید، اگر وعده ای داد خلف وعده کند و در امانت خیانت نماید.»

پارسایی

اگر آدمی در دنیا حرص نورزد و خود را زیاد آلوده و گرفتار نکند و به واسطه ی تقوی و پارسایی از اقدام در معاملات و کارهای غیر مشروع خودداری کند، زندگیش ساده، فکرش راحت، آسایشش بیشتر و خدا از او خشنود خواهد بود. در روز قیامت نیز عذابی از ناحیه ی تلاشها و کارهای حرام دامنگیر او نخواهد شد.

اما چه کسی این حساب ها را می کند؟ چه کسی است که فکر حلال و حرام بکند، خیر دنیا و آخرت را در نظر بگیرد، احتیاط کار باشد، دست به هر عملی نزند، ولو برای آرامش وجدان خودش شده هر مسؤولیتی را به گردن نگیرد و تن زیر بار وزر و وبال ندهد؟ تا آنجا که ما اطلاع داریم این نوع اشخاص اندک اند. بکوشید تا شما نیز از همین اشخاص اندک باشید!

«جُعِلَ اَلْخَيْرُ كُلُّهُ فِي بَيْتٍ وَ جُعِلَ مِفْتَاحُهُ اَلزُّهْدَ فِي اَلدُّنْيَا ».(۸۴)

«همه ی خوبی ها، در خانه ای گذارده شده و کلید آن، زهد (پارسایی و اجتناب از حرام و بی میلی به توسعه طلبی) در دنیا قرار داده شده است.»

نادانی

دانایی علایمی دارد که در رفتار و گفتار انسان نمایان است. آدم دانا هر چه می کند، و هر چه می گوید، از روی عقل و بینش است. متین می گوید و گفته ی او از نزاکت خارج نیست و ایمان محکمی نیز دارد. پس می توان فهمید یا لااقل حدس زد که صاحب این گونه کردار و سخن، آدم دانایی است.

نادانی نیز نشانه هایی دارد که از روی آنها می توان به وجود آن پی برد؛ آدم نادان بصیرت ندارد، کار و گفتارش نسنجیده است. و ایمانی هم در کار او نیست.

«الجَهلُ فی ثَلاثٍ: الکِبرِ، و شِدَّةِ المِراءِ، وَ الجَهلِ باللهِ(۸۵)

«بی خردی در سه چیز است: تکبر ورزی، ستیزه جویی و خدا نشناسی.»

دوستی و دشمنی

بشر می کوشد تا برای خود جلب منفعت و از خود دفع مفسده و ضرر کند. مردم را از نظر سود و یا زیانی که برای او دارند مورد بررسی قرار می دهد و به طرف کسی می رود که منفعتی از او حاصل شود و از کسی که از جانب او احتمال خطر و زیانی باشد دوری می کند. پس سودمند باشید تا محبوب شوید و مردم به شما علاقه پیدا کنند و از ضرر زدن به مردم حذر کنید، و گرنه با شما دشمن می شوند.

«جُبِلَتِ اَلْقُلُوبُ عَلَى حُبِّ مَنْ يَنْفَعُهَا وَ بُغْضِ مَنْ أَضَرَّ بِهَا »(۸۶)

«دل ها طبعا کسی را دوست دارند که برای آنها سود داشته باشد، و با کسی دشمن اند که برای آنها ضرر داشته باشد.»

مسجد

احترام مسجد بسیار است. مسجد مکان مقدسی است. خدای بزرگ در آنجا عبادت می شود و باید برای این کار از هر حیث آمادگی وجود داشته باشد. موانعی که در جاهای دیگر برای عبادت وجود دارد، نباید در مسجد باشد، تا به انسان حالت خضوع و خشوعی دست دهد و به خداوند توجه پیدا کند. باید میان مسجد و جاهای دیگر تفاوت و فرقی باشد و انسان حداکثر استفاده را از آن محل مقدس کرده باشد.

«جَنِّبُوا مَسَاجِدَكُمُ اَلشِّرَاءَ وَ اَلْبَيْعَ وَ اَلْمَجَانِينَ وَ اَلصِّبْيَانَ وَ اَلضَّالَّةَ وَ اَلْأَحْكَامَ وَ اَلْحُدُودَ وَ رَفْعَ اَلصَّوْتِ ».(۸۷)

«مساجد خودتان را از خرید و فروش، دیوانگان، کودکان، تحقیق برای پیدا کردن گمشده و یا صاحب آن، قضاوت ها، اقامه ی حدود (اجرای کیفرها) و آواز بلند (که از حد متعارف بلندتر باشد) دور نگه دارید.»

بیاموزید

کسی که دین اسلام را قبول کرد، بار تکلیف بر دوش او نهاده شده و بر او لازم است پس از فهم عقاید اصولی آن دین از روی ادله، مسائل و احکام شرعی را بیاموزد. چنانچه وسایل آموختن فراهم بود و در یاد گرفتن آنها مسامحه کرد، عذر او پذیرفته نخواهد بود. از این نظر فقها کسی را که حکمی از احکام شرع را ندانسته باشد جاهل گویند و او را بر دو قسم می دانند:

جاهل قاصر و جاهل مقصر. جاهل قاصر کسی است که آموختن مسأله برای او میسر نباشد چنین کسی را معذور می شمرند، یعنی خداوند عذر او را قبول می کند. جاهل مقصر کسی است که یاد گرفتن برای او میسر باشد، ولی مسامحه کند. چنین شخصی را معذور نمی دانند.

«جاهدوا فی طلب معرفة ما لا عذر لکم فی جهله ».(۸۸)

«در تحصیل دانشی که از ندانستن آن معذور نیستید، کوشش کنید.»

معاشرت با چه کسانی؟

اشخاص خوب، خوبان را دوست دارند و با آنان معاشرت می کنند و پاداش خوبان را می بینند. اشخاص بد، بدان را می خواهند و با آنان نشست و برخاست می کنند و سزای بدان را نیز خواهند دید.

پس شما از نیکان باشید و با نیکان دوست و همنشین شوید تا در روز قیامت با آنان محشور شوید و از مجالست با بدان دوری کنید و گرنه در روز رستاخیز با آنان خواهید بود.

« حَقٌّ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ تَصِیرُوا مَعَ مَنْ عِشْتُمْ مَعَهُ فِی الدنیا ». (۸۹)

«سزاوار است که خدای متعال، شما را با کسانی محشور سازد که در دنیا با آنان زندگی و معاشرت کرده اید.»

محبت دنیا

محبت دنیا یعنی دل بستن به دنیا و فریفته مال و جاه و مقام دنیا گشتن. منتها نه به حد متعارف و از راه معمول، بلکه زیاده از حد و تلاش برای به دست آوردن آنها از هر طریق که شد و به هر کیفیتی که فراهم گشت.

معلوم است که چنین آدمی به همه جوانب چشم دوخته است و فقط هدف خود را می نگرد و می خواهد به آن برسد. وی به این موضوع توجهی ندارد که کارهایی که برای نیل به مقصود خود، می کند، خوبند یا بد؟ ایمان و وجدان اجازه انجام آنها را می دهد یا خیر؟ و حتی ممکن است در سر راه این گونه اشخاص کارهای خلافی باشد که بی باکانه آنها را به خاطر دست یافتن به مال و مقام انجام دهند.

بنابراین توجه کامل به مادیات، دور بودن از معنویات و غفلت از خدا و جهان آخرت،اساس اعمال ناشایست است و سبب می شود که آدمی بی بند و بار شود و هر عمل ناپسندی در نظر او پسندیده آید و دست به هر کار خلاف شرعی بزند.

«حُبُّ الدنیا راس کُلِّ خَطیئَهٍ ».(۹۰)

«دوست داشتن دنیا، سر (منشأ) هر گناهی است.»

گمان نیک به خدا

خوش گمانی همان خوش بینی و بدگمانی همان بدبینی است که هم نسبت به اشخاص و هم نسبت به اشیاء اطلاق می شود. مثلا وقتی که می گوییم به فلانی خوش بینم، مقصود این است که امید خیر به او هست و یا می گوییم درباره ی او بدبین هستم، مقصود آن است که انتظار خوبی از او نمی رود. اما درباره ی خدا، شکی نیست که ما نسبت به پروردگار، خوش گمان و خوش بین هستیم. اعتماد به فضل و کرم او داریم، ولی باید رفتار ما طوری باشد که این چنین امیدی را بر باد ندهد و این انتظار را از بین نبرد.

بنابراین آدم باید همیشه و در هر حال، به خدا گمان نیک ببرد؛ به این معنی که خدا را کریم، آمرزنده و مهربان بداند و در پرتو این معنی راهی برای بازگشت و توبه به سوی خدا باز ببیند. اما نه تا آن حد که جرئت مخالفت و معصیت در او پدید آید و مادام العمر به این موضوع دلش را خوش کند و خود را در هر کاری آزاد بنگرد.

«حُسْنُ الظَّنِّ بِاللَّهِ أَنْ لَا تَرْجُوَ إِلَّا اللَّهَ وَ لَا تَخَافَ إِلَّا ذَنْبَكَ »(۹۱)

«خوش گمانی به خدا آن است که جز به خدا امیدوار نباشی، و جز از گناهت نترسی.»

یاری خدا

انسان چه می خواهد و میل دارد چگونه زندگی کند؟ او می خواهد که به وظیفه اش عمل کند و بر دشمنانش فایق و پیروز شود. وقتی که انسان ایمان داشته باشد و دشمن او بی ایمان باشد و آزادانه نافرمانی خدا کند، باید این وضع دشمن، برای شخص با ایمان مایه ی تسلی باشد.

زیرا می بیند که خودش گرفتار معصیت خدا نیست و از این حیث مسئولیت و عذابی ندارد، ولی دشمن او دچار خلاف کاری است و مسئولیت و شکنجه ی خدا برای او ثابت است. پس با این حساب دشمن او مغلوب شده و او به مراتب بر دشمن خود تفوق و برتری یافته است. ولی این شکست دشمن را باید نوعی کمک از جانب خداوند متعال بداند.

«حَسْبُ الْمُؤْمِنِ مِنَ اللَّهِ نُصْرَةً أَنْ یَرَی عَدُوَّهُ یَعْمَلُ بِمَعَاصِی اللَّهِ عَزَّ وَ جَل ».(۹۲)

«این اندازه یاری از خدا برای مؤمن، کافی است که ببیند، دشمن او نسبت به خداوند عزیز و بزرگ، نافرمانی می کند.»

نور حج

کسی که به مکه مشرف شد و اعمال حج را طبق دستور انجام داد، آن اعمال او را دگرگون می کند و وضع روحی او را تغییر می دهد. تیرگی های باطنی را از قلب او می زداید و روشنایی خاصی در دلش پدید می آورد. نورانیتی به او می دهد که تا آن موقع دارا نبوده است، آن هم نوری با ارزش و گرانبها، نوری خدایی و قابل نگهداری. کسی که موفق شد و آن نور را به دست آورد، باید قدر آن را بداند و عزیز و محترمش بشمارد، تا در تاریکیهای مراحل آینده ی خویش و جهان آخرت، آن مشعل فروزان معنوی را فرا راه خویش داشته باشد.

«الحاجُّ لایَزالُ عَلَیْهِ نُورُ الحَجِّ مالَمْ یَلُمَّ بِذَنْبٍ ».(۹۳)

«حاجی تا زمانی که گناه نکرده، همیشه نور حج با او هست.»