درس هایی از مکتب امام صادق (علیه السلام)

درس هایی از مکتب امام صادق (علیه السلام)0%

درس هایی از مکتب امام صادق (علیه السلام) نویسنده:
گروه: امام صادق علیه السلام

درس هایی از مکتب امام صادق (علیه السلام)

نویسنده: محمد تقی حکیم
گروه:

مشاهدات: 9300
دانلود: 2907

توضیحات:

درس هایی از مکتب امام صادق (علیه السلام)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 194 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 9300 / دانلود: 2907
اندازه اندازه اندازه
درس هایی از مکتب امام صادق (علیه السلام)

درس هایی از مکتب امام صادق (علیه السلام)

نویسنده:
فارسی

جنس خوب و جنس بد

صنعتگران و پیشه وران، اگر فرآورده ی سالم و محکم و جنس خوب به مردم عرضه کنند به جامعه خدمت کرده اند و مردم از آنان راضی اند و به آنان دعا می کنند، در غیر این صورت آنان را نفرین می نمایند.

« فِي الْجَيِّدِ دَعْوَتَانِ وَ فِي الرَّدِي‏ءِ دَعْوَتَانِ يُقَالُ لِصَاحِبِ الْجَيِّدِ بَارَكَ اللَّهُ فِيكَ وَ فِيمَنْ بَاعَكَ وَ يُقَالُ لِصَاحِبِ الرَّدِي‏ءِ لَا بَارَكَ اللَّهُ فِيكَ وَ لَا فِيمَنْ بَاعَكَ ‏». (۱۷۷)

«در جنس خوب دو دعا و در جنس بد دو نفرین است. به صاحب جنس خوب گفته می شود: خداوند به تو و به آن کس که جنس را به تو فروخته خیر و برکت دهد. و به صاحب جنس بد گفته می شود: خداوند به تو و به کسی که جنس را به تو فروخته خیر و برکت ندهد.»

فقر

شخص بی ایمان به چه کسی پناه ببرد و با چه مبدئی خود را تسلی بخشد؟ آن هنگام که این جهان پهناور او را در تنگنای گرفتاری بفشرد و عالمی که از نور جمال خورشید منور است، چون شب ظلمانی در نظر او تیره و تار شود روزنه ی امید بخش او چیست چنین شخصی با آنکه زنده و ثروتمند است، مرگ او را دریافته و ناداری معنوی او را فرا گرفته است. ولی آدم مؤمن همیشه مسیر زندگیش روشن و آینده اش امیدوار کننده است. از این رو اگر چه از لحاظ مال و ثروت تهیدست باشد، اما ایمان، او را غنی و بی نیاز نگاه می دارد.

«اَلْفَقْرُ اَلْمَوْتُ اَلْأَحْمَرُ فَقُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عليه‌السلام اَلْفَقْرُ مِنَ اَلدِّينَارِ وَ اَلدِّرْهَمِ فَقَالَ لاَ وَ لَكِنْ مِنَ اَلدِّينِ ».(۱۷۸)

فقر مرگ سرخ است. به حضرتش عرضه داشتم: منظور شما از فقر و ناداری نداشتن دینار و درهم و مال است؟ فرمود: نه، مقصودم از فقر، نداشتن دین است.

شایستگی

اگر کسی احتیاج مادی یا معنوی داشته باشد و بخواهد نزد شخصی احتیاج خود را اظهار کند و از او کمک بگیرد، باید صلاحیت آن شخص برای کار گشایی محرز باشد. زیرا بعضی از مردم نمی توانند یا نمی خواهند کاری برای کسی انجام دهند، در آن صورت اگر کسی در برابر چنین افرادی مطلب خود را عرضه کند دو ضرر به او می رسد:

اول آنکه با خواهش کردن، خود را کوچک کرده و آبروی خویش را ریخته است. دوم آنکه نتیجه ای نگرفته و خواسته ی او عملی نشده است. بنابراین انسان از بیان مطلب خود صرف نظر کند بهتر است تا اینکه در مقابل مردم بی خاصیت، دست حاجت دراز نماید. زیرا چشمپوشی از کار مورد نظر و عملی نشدن آن، فقط متضمن یک ضرر است یعنی از دست رفتن مقصود.

«فَوْتُ اَلْحَاجَةِ خَيْرٌ مِنْ طَلَبِهَا مِنْ غَيْرِ أَهْلِهَا ».(۱۷۹)

«انجام نشدن منظور، بهتر است از تقاضا کردن آن منظور از کسی است که شایسته نباشد.»

قرض

پاداش قرض دادن از پاداش صدقه بیشتر است به دو علت:

۱. ممکن است صدقه به غیر مستحق برسد، ولی قرض حتما به آدم محتاج می رسد و گره از کار او می گشاید،

۲. صدقه بر فرض هم که به مورد داده شود کار یک نفر را انجام می دهد، ولی چیزی که به عنوان قرض به کسی داده شد، بعدا از او گرفته می شود و ممکن است به اشخاص دیگری قرض داده شود.

اشخاص متمکن می توانند بدون انتظار منفعتی، به مردم محتاج قرض دهند تا از این راه به نیازمندان خدمت کنند و ثوابی عاید خود سازند ولی به شرط آنکه قرض گیرنده در موعد مقرر، بدهی خود را بپردازد و قرض دهنده را از عمل خود پشیمان نکند.

«لْقَرْضُ عِنْدَنَا بِثَمَانِیَهَ عَشَرَ وَ الصَّدَقَهُ بِعَشَرَهٍ ».(۱۸۰)

ثواب قرض به نظر ما، هیجده برابر و ثواب صدقه ده برابر است.

نهی از منکر

بخوانید و ببینید که نهی از منکر چقدر مهم است و انسان در قبال این امر واجب، چه وظیفه ی سنگینی دارد!

«قد حق لی ان آخذ البری ء منکم بالسقیم و کیف لا یحق لی ذلک، و انتم یبلغکم عن الرجل منکم القبیح و لا تنکرون علیه و لا تهجرونه و لا تؤذونه حتی یترکه ».(۱۸۱)

«من حق دارم اگر اشخاص بی گناه شما را به جای گناهکار مجازات کنم. چگونه این حق را نداشته باشم و حال آنکه به شما خبر می رسد که فردی از شما کار ناشایست می کند و او را از آن کار نهی نمی کنید و از آن شخص دوری نمی کنید و او را نمی رنجانید، تا آن کار را ترک کند.»

ناتوان

کسی که می خواهد با نشاط زندگی کند و اعصابی سالم داشته باشد، همیشه باید سه اصل مهم را رعایت کند:

۱. در گرفتاری ها شکیبا باشد؛

۲. در برابر هر نعمتی که خدا به او داده است شکرگزار باشد؛

۳. در سختی ها امید به نجات و پیروزی داشته باشد.

چنین آدمی را می توان با استقامت و توانا دانست.

«قَدْ عَجَزَ مَنْ لَمْ يَعُدَّ لِكُلِّ بَلاَءٍ صَبْراً وَ لِكُلِّ نِعْمَةٍ شُكْراً وَ لِكُلِّ عُسْرٍ يُسْراً »(۱۸۲)

«محققا ناتوان است کسی که برای هر گرفتاری صبر و برای هر نعمتی شکر و برای هر نعمتی شکر و برای هر پیشامد سختی گشایشی (از جانب خدا) در نظر نگرفته باشد.»

دور اندیشی

آدم عاقل در هر کاری که می خواهد انجام دهد، کاملا دقت و تأمل می کند و جنبه های مثبت و منفی آن را در نظر می گیرد و میان احتمال موفقیت و شکست، مقایسه ی عاقلانه می کند و می سنجد که از چه راه باید اقدام کرد و اگر در اوائل و مقدمات کار شکست خورد و خواست منصرف شود، چگونه باید از آن کار دست بکشد و چنانچه در این افکار و اندیشه ها، خود را وامانده یافت، از نظریات و تجربیات دیگران نیز استفاده می کند. بعد از همه ی اینها اگر صلاح بود، در آن کار اقدام می کند و گرنه خودداری می نماید.

«قِف عِندَ كُلِّ أمرٍ حَتّى تَعرِفَ مَدخَلَهُ مِن مَخرَجِهِ قَبلَ أن تَقَعَ فيهِ فَتَندَمَ ».(۱۸۳)

«در هر کاری تأمل کن، تا راه ورود و خروج آن را بدانی، پیش از آنکه در آن کار اقدام کنی و پشیمان شوی.»

کشاورزی

اسلام آنچه را که موجب تقویت بنیه ی اقتصادی و مالی جامعه به شمار می رود، شرح داده و بدان توصیه کرده است. یکی از آن طرحها، کشاورزی است. پیشوایان مذهبی ما به کشاورزی علاقه داشتند و برای پیشرفت آن زحمت فراوان می کشیدند. اغلب از این راه امرار معاش می کردند و به فقرا و مستمندان نیز کمک بسیار می کردند.

در این زمینه از آن بزرگواران بیاناتی شنیدنی به دست ما رسیده است. اینک نمونه ای از آنها که جمله ای کوتاه ولی پر مغز است و مردم را به رغبت و شوق می آورد، به نظر خوانندگان محترم می رسد.

«الكِيمياءُ الأكبَرُ الزِّراعَةُ ».(۱۸۴)

«بزرگترین کیمیا، کشاورزی است.»

امید

امید یعنی، روح زندگی، سرچشمه ی نشاط، مایه ی موفقیت، محرک فعالیت و کوشش و خلاصه امید یعنی قوام موجودیت آدمی. چقدر درباره ی امید سخن گفته و چه بسیار درباره ی آن قلمفرسایی کرده اند! اما تاکنون هیچ کس با این بیان و تمثیلی که امام صادقعليه‌السلام امید را تشریح کرده و انظار را بدان جلب فرموده سخن نگفته است.

«کُنْ لِمَا لَا تَرْجُو أَرْجَی مِنْکَ لِمَا تَرْجُو فَإِنَّ مُوسَی بْنَ عِمْرَانَ عَلَیْهِ السَّلَامُ خَرَجَ لِیَقْتَبِسَ لِأَهْلِهِ نَاراً فَرَجَعَ إِلَیْهِمْ وَ هُوَ رَسُولٌ نَبِیٌّ ».(۱۸۵)

«به آنچه امیدوار نیستی، بیش از چیزی که به آن امید داری، امیدوار باش، زیرا «موسی» رفت که برای خانواده ی خود آتش بیاورد، اما با مقام پیغمبری و رسالت (که در آن لحظه اصلا امید آن را نداشت) به سوی آنان بازگشت.»

اندیشه و پند گرفتن

ابوذر غفاری، یکی از پیروان مبارز، صدیق و جدی پیغمبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود. وی گذشته از آنکه عبادات مقرره را به جا می آورد، هر چه از پیمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می شنید به خوبی درک می کرد و درباره ی آن اندیشه می کرد و آن را به کار می بست.

عظمت آفریدگار، چگونگی جهان آفرینش و رویدادهای شخصی و اجتماعی آن روز، همه و همه برای او مایه ی عبرت به شمار می رفتند. به این دلیل همیشه در درون خویش مشغول بود و برای خود عالمی می ساخت که در آن عالم با خدای خود ارتباط ناگسستنی داشت.

«كَانَ أَكْثَرُ عِبَادَةِ أَبِي ذَرٍّ رَحْمَةُ اَللَّهِ عَلَيْهِ خَصْلَتَيْنِ اَلتَّفَكُّرَ وَ اَلاِعْتِبَارَ ».(۱۸۶)

«بیشترین عبادت ابوذر، فکرکردن و پندگرفتن بود.»

ریا و شرک

شرک بر دو قسم است:

۱. شرک جلی (آشکار)، یعنی برای خداوند شریک قرار دادن؛

۲. شرک خفی (پنهان)، یعنی تظاهر و ریا کردن در عبادات و اعمال خیر. زیرا متظاهر، عبادت و کار نیکی را که باید فقط محض رضای خداوند انجام دهد، به خاطر مردم به جا می آورد و در نتیجه، دیگران را در عبادت الهی شریک می کنند.(۱۸۷)

«کُلُّ رِیاءٍ شِرکٌ اِنَّهُ مَن عَمِلَ لِلناسِ ثَوابُهُ عَلى النّاسِ وَ مَن عَمِلَ لِلّهِ کانَ ثَوابُهُ عَلَى اللّه ».(۱۸۸)

«هر نوع ریایی شرک است. کسی که به خاطر مردم عملی انجام داد، پاداش او با مردم است و کسی که برای خدا کاری به جا آورد، پاداش او با خداست.»

بزرگی

آنچه به آدم می زیبد و او را می آراید، تواضع است. و آنچه او را منفور می کند، تکبر و اظهار نخوت است. چه بزرگی، ویژه ی ذات لایزال خداوندی است و همه چیز و همه کس در مقابل کبریای او کوچک و ناچیز است. از این نظر امام صادقعليه‌السلام فرمود: «الله اکبر» یعنی خدا بزرگتر از آن است که وصف شود نه خدا بزرگتر از هر چیزی است، به این معنی که بزرگی هست و خدا بزرگتر است.

« الکبر ردآء الله، فمن نازع الله شیئا من ذلک اکبه الله فی النار ». (۱۸۹)

«بزرگی، خاص پروردگار است و هر کس که از آن صفت به خود گیرد، با خدا نزاع کرده و خداوند او را در آتش بیفکند.»

دروغ بستن

کسی که می خواهد مطلبی را به خدا یا پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نسبت دهد و بگوید خدایا پیغمبر چنین فرموده است، باید به یکی از سه طریق ذیل آن را بگوید یا بنویسد:

۱. خود گوینده اهل تحقیق باشد و نزد او ثابت شده باشد که آن سخن، سخن خدا یا پیامبر است؛

۲. از اشخاص مورد اطمینان یا کتابهای معتبر آن را نقل کند؛

۳. برای رفع مسئولیت خود، مأخذ و مدرک آن را ذکر کند.

و اگر می داند مسلما فلان سخن از خدا و رسول نیست و آن را به نام سخن خدا یا پیامبر بازگو کرد و یا نوشت دروغ بسته و گناه بزرگی مرتکب شده است.

«الْكَذِبُ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى رَسُولِهِ مِنَ الْكَبَائِرِ ».(۱۹۰)

«دروغ بستن به خدا و پیغمبر از گناهان کبیره است.»

تضییع حق

شخصی که مسئولیت خانواده ای را به عهده دارد و آنان را تحت کفالت و سرپرستی خود قرار داده است، وظیفه اش این نیست که فقط خوراک و پوشاک آنان را تهیه کند و از راهنمایی و ترقی آنها صرف نظر نماید. بلکه موظف است کاملا به آنان برسد، وسایل زندگی آنان را فراهم نماید و آن طور که شایسته است از آنها مراقبت و نگهداری کند. فرزندان خود را تربیت کند و درصدد پیشرفت آنها باشد. اگر او در این امور سستی کرد و حق آنان را ضایع نمود، مرتکب گناه شده است.

«كَفَى بِالْمَرْءِ إِثْماً أَنْ يُضَيِّعَ مَنْ يَعُولُ »(۱۹۱)

«برای اینکه مرد گناه کند و گناهکار محسوب شود، کافی است که عائله ی خود را تباه سازد (و حق آنان را رعایت ننماید).»

رنج برای خانواده

کسی که خانواده ی خود را اداره می کند و برای ترتیب و نظم زندگی آنان زحمت می کشد و به منظور سر و صورت دادن به وضع آنان مشقت و ناملایمات را تحمل می کند، به وظیفه ی خود عمل کرده و در برابر وجدان خویش سرافراز و در انظار مردم محترم می باشد و مانند شخصی است که برای امتثال امر پروردگار جهان، قدم های بزرگ برداشته و کار مهمی انجام داده و بدین مناسبت در نزد خداوند متعال پاداشی بزرگ خواهد داشت.

«اَلکادُّ عَلَی عِیالِهِ کَالْمُجاهِدِ فی سَبیلِ اللهِ »(۱۹۲)

«کسی که برای عائله خود کوشش و تلاش می کند و روزی آنها را به دست می آورد، مانند کسی است که در راه خدا جهاد می کند.»

عقل کامل

هر چیزی علامتی دارد. شخصی که عقلش کامل است نیز علایمی دارد که می توان از روی آن علایم به کامل بودن عقل او پی برد که عبارتند از:

۱. در برابر آفریدگار جهان خاضع و فروتن است؛

۲. به معتقدات مذهبی خویش یقین کامل دارد؛

۳. سکوت اختیار می کند، مگر در جایی که مورد سخن گفتن باشد و بتواند سخن نیکی بگوید.

«كَمَالُ اَلْعَقْلِ فِي ثَلاَثٍ اَلتَّوَاضُعِ لِلَّهِ وَ حُسْنِ اَلْيَقِينِ وَ اَلصَّمْتِ إِلاَّ مِنْ خَيْرٍ ».(۱۹۳)

«کمال عقل در سه چیز است: تواضع برای خدا، یقین نیکو و خاموشی جز از سخن خوب»

انواع سخن

زبان به حرکت در می آید و آدمی سخن می گوید، اما آن سخن زیان آور است یا سودمند، بستگی به نوع سخن دارد که انسان چه گفته است و از گفته ی خود چه منظوری دارد. بنابراین خوشا به حال کسی که از زبان خود به نحو شایسته ای استفاده کند و خود که بهره مند می شود هیچ، دیگران نیز منتفع شوند. راست بگوید، اختلاف و کدورتی را که میان دو یا چند نفر است، مرتفع سازد، نه اینکه دروغ بگوید و خودش و دیگران را در مهلکه اندازد.

الکلام ثلاثة: صدق و کذب، و اصلاح بین الناس. (۱۹۴) .

سخن بر سه قسم است: راست، دروغ و اصلاح میان مردم.

کسب حرام

فکر می کنید شغل غیر مشروع وزر و وبالش فقط اختصاص به صاحب شغل دارد؟ خیر، این طور نیست. وقتی که بنا شد کار، غیرمشروع باشد، درآمد هم غیرمشروع می شود. انسان با آن درآمد، خانه می خرد، وسایل زندگی تهیه می کند، ازدواج می کند، اولادی از او به وجود می آید، اولاد را بزرگ می کند و بالاخره مایه ی همه اینها همان درآمد نامشروع است. می خواهید این شخص با کسی که کسبش حلال است و دقت می کند از راه ظلم و تعدی و خیانت امرار معاش نکند، تفاوت نداشته باشد؟ مسلم است که خواه ناخواه آثار طبیعی کاشانه ای که براساس حرام بنا نهاده شده است در نسل آینده ی شخص ظاهر می شود.

«کَسْبُ الحَرامِ یُبینُ فی الذّرّیة »(۱۹۵) .

«اثر کسب و کار حرام، در فرزندان و نسل شخص، نمودار می شود.»

حکمت و عقل

در هر کاری که انسان ممارست و تمرین داشته باشد، متخصص و ورزیده می شود و راه و چاه آن عمل را می آموزد. انسانی هم که با حکمت و دانش سروکار داشته باشد در علوم و فنون مطالعه و بحث می کند، دست به تحقیق می زند، کاوش علمی دارد و افکار و اندیشه اش مجهز به دانش می شود. چنین کسی عقلش رشد می کند و روبه فزونی می گذارد و می تواند مطالب را به کمک عقل کشف کند، پی به مجهولات ببرد، حقایقی را به دست آورد و بالاخره راهنمایی بشود. با این ترتیب در پرتو دانشی فعال، عقل فعالیت می کند، به کار می افتد و آثار گرانقدری از آن به ظهور می رسد. به این دلیل دانشمندان، هر چه بیشتر در علم غور و بررسی کنند، دامنه تفکرات آنان گسترده تر می شود.

«كَثْرَةُ اَلنَّظَرِ فِي اَلْحِكْمَةِ تَلْقَحُ اَلْعَقْلَ ».(۱۹۶)

«مطالعه و اندیشه ی زیاد، در حکمت، خرد را بارور می کند.»

کفایت می کند

انسان گاهی احتیاج به کمک دارد و باید از مساعدت دیگران بهره مند شود. اگر شخصی ذاتا بردبار باشد و در برخورد با اشخاص بر اعصابش مسلط باشد، زهی سعادت او که مورد علاقه ی مردم خواهد بود و اگر طبعا چنین حالی در او نباشد، ولی بتواند صفت پسندیده ی حلم را در خود ایجاد کند و در معاشرت و رفتار با افراد آن را به کار برد و به وسیله ی این صفت، از اعمال ناروا و توهینی که به او می شود اغماض کند، باز شخصی محبوب و دوست داشتنی خواهد شد و در اثر همین محبوبیت در مواقع لزوم، مردم طرفدار او شده و به او حق می دهند. در نتیجه از پشتیبانی اکثریت مردم برخوردار می شود. زیرا کسی که مورد توهین و آزار واقع شود ولی حلم ورزد، همچون مظلومی است که دفاع اشخاص از او فطری است.

« کَفَی بِالْحِلْمِ نَاصِراً ». (۱۹۷)

«برای یاری انسان، حلم و بردباری، کافی است.»

گول مخورید

بعضی از مردم دو رو، زیربار حق مرو و دور از خدا هستند. ممکن است اینها نماز خوان و روزه گیر هم باشند، ولی شما گول عباداتشان را مخورید چه، اگر آنها را امتحان کنید، خواهید دید راستی و درستی در کارشان نیست.

«لاَ تَغْتَرُّوا بِصَلاَتِهِمْ وَ لاَ بِصِيَامِهِمْ فَإِنَّ اَلرَّجُلَ رُبَّمَا لَهِجَ بِالصَّلاَةِ وَ اَلصَّوْمِ حَتَّى لَوْ تَرَكَهُ اِسْتَوْحَشَ وَ لَكِنِ اِخْتَبِرُوهُمْ عِنْدَ صِدْقِ اَلْحَدِيثِ وَ أَدَاءِ اَلْأَمَانَةِ »(۱۹۸)

«فریب نماز و روزه ی بعضی از مردم را مخورید، چه بسا مرد، مقید و مواظب نماز و روزه باشد، به طوری که اگر آنها را ترک کند وحشت زده و نگران می شود. ولی آنان را به راستی گفتار و ادای امانت، آزمایش کنید.»

لازمه ی ایمان

حیا در لغت به معنی شرم است و در اصطلاح علم اخلاق عبارت است از آنکه انسان از عملی خودداری و اجتناب کند تا از سرزنش محفوظ بماند.

حیا به این معنی، لازمه اش آن است که شخصی از کارهای زشت دوری کند و گرد هیچ یک از آنها نگردد. ایمان واقعی نیز با چنین حالتی توأم است و مؤمن را از ارتکاب قبایح باز می دارد.

بنابراین، شخص با حیا یعنی شخص با ایمان، و شخص بی حیا یعنی شخص بی ایمان. امام صادقعليه‌السلام در جمله ی مختصر ذیل، خواسته است این دو کلمه را مرادف یکدیگر به شمار آورد و میان آنها ملازمه قائل شود.

«لا ایمانَ لِمَن لاحَیاءَ لَهُ »(۱۹۹) .

«کسی که حیا ندارد، ایمان ندارد.»

جمع مال

گذشته از آنکه اشکالی ندارد بسیار خوب است که انسان زحمت بکشد و از راه مشروع درآمد داشته باشد. مالی به دست بیاورد و از آن مال خود و خانواده اش را آبرو مندانه اداره کند و به خویشان خود نیز برسد. لذت زندگی دنیا در همین است. اگر این نباشد چه هست و چه خواهد بود.

«لَا خَیْرَ فِیمَنْ لَا یُحِبُّ جَمْعَ الْمَالِ مِنْ حَلَالٍ فَیَکُفَّ بِهِ وَجْهَهُ وَ یَقْضِیَ بِهِ دَیْنَهُ وَ یَصِلَ بِهِ رَحِمَهُ ».(۲۰۰)

«هیچ خیری نیست در کسی که دوست ندارد از راه حلال، مال جمع کند تا به وسیله ی آن مال به کسی رو نیندازد، قرض خود را ادا نماید و به خویشان خود رسیدگی کند.»

دنیا و آخرت

یکی از مزایای دین اسلام آن است که تعادلی بین دنیا و آخرت قرار داده است و معنویات و مادیات را در نظر دارد. زیرا مادیات را مقدمه ی معنویات و دنیا را وسیله ای برای آخرت می داند. به این دلیل است که با رهبانیت و ترک دنیا مخالف است و تنها به دنیا چسبیدن و فراموش کردن خدا را نیز صحیح نمی داند. پیشوایان ما نیز همین طور بوده اند؛ از یک سو کسب و کار داشته وضع مادی خود را درست می کرده اند و از طرف دیگر به عبادات خود می رسیده اند.

«لَيْسَ مِنَّا مَنْ تَرَكَ دُنْيَاهُ لآِخِرَتِهِ وَ لَا آخِرَتَهُ لِدُنْيَاهُ ».(۲۰۱)

«کسی که دنیایش را برای آخرت خویش، یا آخرتش را برای دنیای خود، ترک کند از (پیروان) ما نیست.»

اصلاح

دین اسلام، داد، محبت و الفت را به ارمغان آورد تا افراد آنها را در بین خود به مرحله ی اجرا در آورند. همین سلامی که در اولین برخورد به یکدیگر می گوییم، معنایش آن است که «ما با یکدیگر در مقام صلح و صفا هستیم. از کدورت و کینه توزی بدوریم.» پس اگر گاهی این صفا به تیرگی مبدل شود، باید هر چه زودتر برقرار گردد.

اگر کسانی یافت شدند که صمیمیت از بین رفته میان دو نفر را به جای خود برگردانند، نزد پروردگار اجری بزرگ دارند.

«لَأنْ اُصْلِحَ بَیْنَ اثْنَیْنِ أحَبُّ إلَیَّ مِنْ اَنْ أتَصَدَّقَ بِدینارَیْنِ ».(۲۰۲)

«اگر بین دو نفر را اصلاح بدهم، نزد من، بهتر است از اینکه دو دینار (دو مثقال طلا) در راه خدا صدقه بدهم.»

مزیت مؤمن

این امر برای همه ی افراد بشر هست که گاهی دچار ناملایمات می شوند. منتها شخص با ایمان، به واسطه ی آنکه قلبی روشن دارد در این جهان استقامت می کند و در آخرت از پاداش الهی بهره مند می شود. ولی آدم بی ایمان در دنیا از فشار گرفتاریها خرد می شود و در آخرت نیز به بدبختی می افتد.

«لَمْ يُؤْمِنِ اَللَّهُ اَلْمُؤْمِنَ مِنْ هَزَاهِزِ اَلدُّنْيَا وَ لَكِنَّهُ آمَنَهُ مِنَ اَلْعَمَى فِيهَا وَ اَلشَّقَاءِ فِي اَلْآخِرَةِ ».(۲۰۳)

«خداوند، مومن را از سختی های این جهان ایمن نگردانیده ولی او را از کوری (دل) در این دنیا و شقاوت در آخرت، ایمن کرده است.»

گناه کبیره و صغیره

گناهان به دو دسته تقسیم شده اند:

۱. صغیره، یعنی گناه کوچک، مانند نگاه به نامحرم از روی شهوت؛

۲. کبیره، یعنی گناه بزرگ، مانند شرب خمر، رباخواری، یا گناه صغیره ای که انسان آن را تکرار کند.

اگر کسی موفق شود از گناه - اعم از صغیره یا کبیره - توبه کند، یعنی واقعا پشیمان شود و تصمیم بگیرد که دیگر مرتکب آن کار نشود خود را از گناه پاک کرده است.

«لَا كَبِيرَةَ مَعَ الِاسْتِغْفَارِ، وَلَا صَغِيرَةَ مَعَ الْإِصْرَارِ ».(۲۰۴)

«اگر کسی به گناه صغیره اصرار داشت یعنی آن را تکرار کرد، آن گناه صغیره نیست، بلکه کبیره است و اگر کسی از گناه کبیره توبه کرد، گناهی بر او نیست.»

طلب رزق

پیشوایان دینی ما مردم را عادت داده اند که در امور زندگی، از روش طبیعی و عادی که خداوند برای عموم قرار داده پیروی کنند و از آن مسیر منحرف نشوند. مسیر طبیعی و عادی تأمین هزینه ی زندگی، آن است که انسان کار کند و مخارج خود و خانواده اش را فراهم نماید. پیامبران خدا و جانشینان ایشان همین روش را داشته و دنبال کرده اند.

علاء بن کامل به حضرت صادقعليه‌السلام عرض کرد: «دعا کنید خداوند روزی مرا زیاد کند.» اینک به پاسخ امام توجه کنید:

«لاَ أَدْعُو لَکَ. اُطْلُبْ کَمَا أَمْرَکَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ ».(۲۰۵)

«من برای تو دعا نمی کنم. همان طور که خداوند عزیز و بزرگ به تو امر فرموده است (از راه کسب و کار، روزی خود را) طلب کن.»

بخشش بی ریا

هر چه در راه خدا می بخشید فقط برای خدا ببخشید! تا مزد خود را از خدا بگیرید.

«لا تتصدق علی اعین الناس لیزکوک، فانک ان فعلت ذلک فقد استوفیت اجرک، ولکن اذا اعطیت بیمینک فلا تطلع علیها شمالک فان الذی تتصدق له سرا یجزیک علانیة علی رؤوس الاشهاد فی الیوم الذی لا یضرک ان لا یطلع الناس علی صدقتک ».(۲۰۶)

در انظار مردم صدقه مده که تو را بستایند. چه اگر چنین کردی اجر خود را گرفته ای (اجر تو همین است که مردم دیدند، صدقه دادی و ستایشت کردند، دیگر نزد خدا اجری نداری) ولی اگر با دست راست خود صدقه دادی باید چنان باشد که دست چپ تو از آن آگاه نشود. همانا آن خدایی که تو در پنهانی به خاطر او صدقه می دهی، پاداش تو را آشکارا و در برابر همه مردم در روز قیامت خواهد داد. روزی که اگر مردم در دنیا از صدقه دادن تو مطلع نشده اند، ضرری برای تو نخواهد داشت.

کاردانی مؤمن

اغلب مردم فکر می کنند که مؤمن کسی است که تمام اوقاتش را به عبادت می گذراند و بسیار ساده زندگی می کند. در صورتی که این طور نیست.

«اَلْمُؤْمِنُ حَسَنُ اَلْمَعُونَةِ خَفِيفُ اَلْمَئُونَةِ جَيِّدُ اَلتَّدْبِيرِ لِمَعِيشَتِهِ لاَ يُلْسَعُ مِنْ جُحْرٍ مَرَّتَيْنِ ».(۲۰۷)

«آدم با ایمان، به دیگران کمک می کند، هزینه اش کم است، در امور زندگی خود سیاست و تدبیر خوبی دارد، و از لانه جانور درنده و گزنده دوبار گزیده نمی شود (کنایه از اینکه از کاری دوبار فریب نمی خورد و مرتبه ی اول که گول خورد، پند می گیرد).»

آدم حسابی

دراینجا آدم حسابی به شما معرفی می گردد. سفارش می شود که با چنین آدمی معاشرت داشته باشید و او را اذیت نکنید.

«مَنْ عامَلَ النَّاسَ فَلَمْ یظْلِمْهُمْ وَحَدَّثَهُمْ فَلَمْ یکذِبْهُمْ وَ وَعَدَهُم فَلَمْ یخْلِفْهُمْ فَهُوَ مِمَنْ کمَلَتْ مَرُوَّتُهُ وَ ظَهَرتْ عِدالَتُهُ وَ وَجَبَتْ اخُوَّتُهُ وَ حَرُمَتْ غَیبَتُهُ »(۲۰۸)

«کسی که با مردم معامله کرد و بر آنان ستم ننمود و با ایشان سخن گفت و دروغ نگفت و به آنان وعده داد و خلف وعده نکرد، چنین کسی از کسانی است که غیبت وی حرام جوانمردی او کامل، عدالتش آشکار و برادری با او واجب است.»

ترس از زبان

گویی بعضی از مردم نمی توانند جلو زبان خود را بگیرند و خوب یا بد، آنچه می خواهند می گویند. گاهی بدون علت فحش می دهند، غیبت می کنند، تهمت می زنند و شماتت می نمایند. از طرفی، مردم آبرو دارند و از صدمه رسیدن به آبروی خود می ترسند و نمی خواهند مورد هجوم این گونه اشخاص واقع شوند و اصلا از چنین اشخاصی هراس دارند. از این نظر باید محافظه کاری نمایند و ملاحظه کنند تا مبادا این اشخاص بدزبان، به آنان حمله کنند.

«مَنْ خَافَ اَلنَّاسُ لِسَانَهُ فَهُوَ فی اَلنَّارِ ».(۲۰۹)

کسی که مردم از زبان او می ترسند، در آتش دوزخ است.

بداخلاق

خوش خلق کسی است که به وظیفه ی اخلاقی خود عمل کند و بدخلق کسی است که از زیر بار وظایف اخلاقی شانه خالی کند. شخص خوش خلق طبعا به واسطه ی آنکه وجدانش راحت است و با هر کس به طوری که شایسته است رفتار می کند، بشاش و سرحال است. از دیگران راضی است و دیگران نیز از او راضیند. ولی شخص بد خلق چون با کسی سر سازش ندارد، همیشه در نزاع و کشمکش با دیگران است و از کسی راضی نیست و مردم هم از او خشنود نیستند. این است که با بدبینی به افراد می نگرد و می بیند که انتظار و توقعات او عملی نیست. معلوم است که این شخص با چنین وضعیتی در شکنجه ی روحی است و روی خوشی نمی بیند.

«م‍َنْ ساءَ خُلْقُهُ عَذََّبَ نَفْسَهُ ».(۲۱۰)

«کسی که بد اخلاق باشد، جان خودش را عذاب می دهد.»

وفای به وعده

در هر کیش و آیین، وفای به وعده پسندیده است و خلف وعده ناپسند. زیرا عقل هر عاقلی بلا تأمل چنین حکم می کند. البته اگر آیات قرآنی را که درباره ی پرهیزگاران و مؤمنان نازل شده ملاحظه کنید، خواهید دید یکی از صفات آنان را وفای به وعده و پیمان شمرده است. سخنان پیشوایان دین نیز راجع به وفای به وعده بسیار است که خود احتیاج به نگارش کتابی جداگانه دارد. بنابراین از نظر داشتن ایمان وفا به وعده امری لازم است.

از امام صادقعليه‌السلام نقل شده است که پیامبر اکرم فرموده اند:

«مَنْ كٰانَ يُؤْمِنُ بِاللّٰهِ وَ اَلْيَوْمِ اَلْآخِرِ فَلْيَفِ إِذَا وَعَدَ ».(۲۱۱)

«کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد، باید به وعده ی خود وفا کند.»

دورو و دو زبان

بعضی از مردم ظاهر و باطنشان یکی است. آنچه قیافه ی آنان نشان می دهد، در واقع همان است که هستند. هر چه هم می گویند از قلب آنان برون می آید و بر زبانشان جاری می شود. اینان افرادی متدین اند و خطری از جانب ایشان متوجه مردم نیست. ولی بعضی، ظاهر خود را بر خلاف حقیقت به دیگران وانمود می کنند و سخنانی می گویند که ارتباطی با باطنشان ندارد. این اشخاص مردمی بی ایمان اند، و افراد را به عناوین مختلف فریب می دهند.

«مَنْ لَقِيَ الْمُسْلِمِينَ بِوَجْهَيْنِ وَ لِسَانَيْنِ جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ لَهُ لِسَانَانِ مِنْ النَار ».

«کسی که با دورو و دو زبان با مسلمانان برخورد کند در روز قیامت، با دو زبان آتشین محشور خواهد شد.»

مجازات

مجازات خوب است، چه مجازات خدایی باشد و چه مجازات قانونی. زیرا اگر قرار باشد هرکس هر چه می خواهد انجام دهد و کاری به او نداشته باشند و متعرض او نشوند و او را به سزای اعمالش نرسانند در نتیجه آدم بد طینت سوء استفاده می کند و فرصتی به دست او می آید که هر جنایت و خیانتی را مرتکب شود. ولی وقتی که انسان متوجه شد، اعمال او بررسی می شود و کارهای او تحت نظر قرار می گیرد، شخص خائن و جانی را تعقیب می کنند و او را در برابر کارهای خلافش مجازات می کنند.

مواظب اعمال خود می شود و به اصطلاح خود را جمع می کند و دست به هر کاری نمی زند. در نتیجه، به کسی ظلم نمی کند و مردم از شر او ایمن خواهند بود.

از امام صادقعليه‌السلام ؛ پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده اند:

«مَنْ خَافَ اَلْقِصَاصَ كَفَّ عَنْ ظُلْمِ اَلنَّاسِ ».(۲۱۲)

«کسی که از مجازات و کیفر بترسد، از ظلم کردن به مردم خودداری می کند.»

ترک ازدواج

در جهان آفرینش، نظمی برقرار است و خداوند این نظم عجیب را پدید آورده است تا هر موجودی با استعدادی که دارد بهره ای از زندگی در این دنیا برگیرد و بر سر این خوان گسترده بنشیند. بنابراین اگر کسی از ازدواج و در نتیجه از قبول مسئولیت و اداره کردن خانواده وحشت داشته باشد به این قانون الهی ایمان نیاورده است.

«من ترک التزویج مخافة الفقر فقد اسآء الظن بالله عزوجل .(۲۱۳) ان الله عزوجل یقول: ( إِن يَكونوا فُقَراءَ يُغنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ )(۲۱۴) .

«کسی که از ترس فقر (و اداره نشدن خانواده)، ازدواج نکند، به خداوند بدگمان شده است آنچه، پروردگار عزیز و بزرگ (در قرآن مجید) می فرماید: مردان و زنانی که ازدواج می کنند، اگر فقیر باشند، خداوند از فضل و کرم خود آنان را بی نیاز می گرداند.»