صد و ده سرمشق از سخنان حضرت علی علیه السلام

صد و ده سرمشق از سخنان حضرت علی علیه السلام0%

صد و ده سرمشق از سخنان حضرت علی علیه السلام نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام

صد و ده سرمشق از سخنان حضرت علی علیه السلام

نویسنده: مکارم شیرازی
گروه:

مشاهدات: 13709
دانلود: 2347

توضیحات:

صد و ده سرمشق از سخنان حضرت علی علیه السلام
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 42 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 13709 / دانلود: 2347
اندازه اندازه اندازه
صد و ده سرمشق از سخنان حضرت علی علیه السلام

صد و ده سرمشق از سخنان حضرت علی علیه السلام

نویسنده:
فارسی

87 قلّه رفیع جود و سخاوت‌

قال علی علیه السلام:

«غایَةُ الْجُودِ انْ تُعْطی مِنْ نَفْسِکَ الَمجْهُودَ»؛

«نهایت (و قلّه رفیع) جود و بخشش آن است که در حدّ توان، به دیگران بذل و بخشش نمایی» «1».

شرح و تفسیر

در عالم هستی همه موجودات طبیعتاً بخشنده هستند و از آنچه دارند در اختیار دیگران می‌گذارند؛ از جمله این موجودات می‌توان به خورشید عالم‌افروز اشاره کرد. خورشید دائماً در حال بخشش «نور» «حرارت» و «انرژی» به جهان هستی است. بر اثر این بذل و بخشش، روزانه سیصد هزار میلیون تُن از وزن خورشید کاسته می‌شود! ولی این موجود پربرکت، همچون شمع می‌سوزد تا محفل موجودات منظومه شمسی را روشن سازد.

انسان که گل سرسبد موجودات جهان هستی است، و تمام جهان هستی برای خدمت به او خلق شده‌اند، و مقامی بالاتر از فرشتگان و ملائک دارد، و خلیفه و نماینده خداوند در زمین است، نیز باید هماهنگ با این قانون کلّی، دیگران را از امکاناتی که دارد محروم نسازد و وصله‌ای

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 228

ناهمرنگ با موجودات بخشنده جهان هستی نباشد. آیا شایسته است آدمی که همه چیز از خداوند می‌خواهد و امیدوار است خداوند حاجت‌های او را برآورده کند، و آنچه را می‌خواهد به او ببخشد، خود بُخل ورزد و حاضر نباشد حاجت کسی را برآورده سازد؟

روایت فوق به همه سفارش می‌کند که هماهنگ با نظام هستی حرکت کنند و آنچه در توان دارند در کمک به دیگران مضایقه نکنند. جود و بخشش آثار مهمّی در دنیا و آخرت دارد و آثار معنوی آن به قدری گسترده است که حتّی ممکن است انسان‌های بی‌ایمانِ بخشنده را نیز از آتش نجات دهد!

از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است که به «عُدَی»، فرزند «حاتم طایی» فرمود:

«دُفِعَ عَنْ ابیکَ الْعَذابُ الشَّدیدُ لِسَخاءِ نَفْسِه عذاب شدید از پدرت به خاطر سخاوتش برداشته شد!» «1».

مباحث مربوط به جود و بخشش دامنه‌دار است «2»، در این جا به همین مقدار قناعت می‌کنیم، به امید آن که ما نیز همچون سایر موجودات جهان هستی، دیگران را در امکانات خویش سهیم کنیم.

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 229

88 کمال عفّت و خویشتن‌داری‌

قال علی علیه السلام:

«تَمامُ الْعِفافِ الرِّضا بِالْکَفافِ»؛

«کمال عفّت در آن است که انسان به مقدار نیازش قناعت کند» «1».

شرح و تفسیر

علماء علم اخلاق معتقدند که صفات فضیلت اخلاقی حدّ وسط بین إفراط و تفریط است، که هر دو رذیله اخلاقی محسوب می‌شود. آن‌ها برای انسان چهار صفت اصلی اخلاقی قائلند؛ شجاعت، عفّت، حکمت و عدالت.

عفّت حدّ اعتدال قوّه شهویّه است، اگر از حدّ بگذرد شهوت می‌شود.

شهوترانی و شهوت‌پرستی؛ البتّه شهوت به معنای عامّ کلمه؛ یعنی تسلیم خواسته‌های نفس شدن. و اگر پایین‌تر از حدّ اعتدال باشد تنبلی محسوب می‌شود و اگر در حدّ اعتدال باشد عفّت است. مثلًا علاقه به مال و کار و فعالیّت برای تحصیل آن، اگر زیاد از حدّ باشد دنیاپرستی است که مذموم می‌باشد، و اگر اصلًا دنبال آن نرود سستی و تنبلی است که آن هم مذموم می‌باشد، امّا اگر در حدّ اعتدال و به اندازه نیاز باشد عفّت است که امر بسیار خوبی شمرده می‌شود. با توجّه به این مقدّمه به شرح و تفسیر روایت بازمی‌گردیم.

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 230

حضرت می‌فرماید: «کمال عفّت در این است که انسان به مقدار نیازش قناعت کند».

محقّقان می‌گویند: ثروت‌های دنیا در سه مسیر مصرف می‌گردد:

1- ضروریات زندگی؛ بدین معنی که به حدّاقل احتیاجات زندگی قناعت شود.

2- مسایل رفاهی؛ که بالاتر از ضروریات زندگی است، امّا در حدّ اسراف نیست.

3- شهوات و هوس‌ها؛ متأسّفانه آمارها نشان می‌دهد که قسمت عمده ثروت‌های دنیا در مسیر سوم مصرف می‌شود و حدّ و حصری ندارد و نمونه‌های فراوانی می‌توان برای آن ذکر کرد که کاخ‌های شاهان و سرمایه‌داران بزرگ و زرق و برق‌های دنیاپرستان نمونه بارز آن است.

روایت مزبور قطعاً شامل مورد اوّل می‌شود و بدون شک مورد سوم را نفی می‌کند، امّا ممکن است مورد دوم را نیز شامل شود، زیرا آنچه بالاتر از ضروریّات زندگی است و در حدّ اسراف نمی‌باشد، جزء نیازهای انسان محسوب می‌گردد.

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 231

89 گناهان پنهان!

قال علی علیه السلام:

«اللَّهُمَّ اغْفِرْلی رَمَزاتِ الْالْحاظِ، وَ سَقَطاتِ الْالْفاظِ، وَ شَهَواتِ الْجَنانِ، وَ هَفَواتِ اللِّسانِ»؛

«الهی! نگاه‌های اشارت‌آمیز، سخنان بی‌فایده، خواسته‌های نابجای دل، و لغزش‌های زبان را بر من ببخش!» «1».

شرح و تفسیر

از احادیث و روایات معصومان علیهم السلام استفاده می‌شود که دو نوع گناه، بسیار خطرناک است:

1- نخست گناهان صغیره، مخصوصاً برای افراد متدیّن که معمولًا از گناهان کبیره فاصله می‌گیرند و چون آن‌ها را با اهمیّت تلقّی می‌کنند آلوده آن نمی‌شوند، ولی نسبت به گناهان صغیره این برخورد را ندارند و بدین جهت خطر آلودگی به آن وجود دارد.

2- نوع دوم گناهانی که مخفی و پنهان است و جز انسان و خدایش هیچ کس از آن آگاه نمی‌گردد.

روایت فوق پیرامون قسم دوم این گناهان بحث می‌کند. این روایت هر چند در قالب دعا و طلب بخشایش از این نوع گناهان است، ولی در

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 232

حقیقت نوعی درس برای مخاطبین است که از چنان گناهانی بپرهیزند.

گناهان پنهانی نظیر استهزا کردن و تحقیر نمودن شخصی محترم، با نگاه چشم، یا اشاره بی‌موردی که باعث ریختن آبروی انسان آبرومندی گردد، یا گناهانی که با شوخی‌های بی‌مورد و الفاظ بی‌ارزش و ناشایست انجام می‌گیرد، شوخی‌هایی که گاه جدّی‌تر از جدّی است! و برخی از این طریق انتقام‌جویی می‌کنند! و گناهانی نظیر ریا و خودنمایی که سدّ مهمّی در برابر قبولی طاعات و عبادات محسوب می‌گردد.

خلاصه باید از این نوع گناهان، که مانعی برای انجام آن جز ایمان و تقوی وجود ندارد، به خداوند کریم پناه ببریم. و از خدا بخواهیم که این گناهان را بر ما ببخشد.

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 233

90 لباس تقوی‌

اشاره

قال علی علیه السلام:

«فَانَّ الْجِهادَ بابٌ مِنْ ابْوابِ الْجَنَّةِ، فَتَحَهُ اللَّهُ لِخاصَّةِ اوْلِیائِه وَ هُوَ لِباسُ التَّقْوی وَ دِرْعُ اللَّهِ الْحَصینَةُ»؛

«بی‌شک جهاد دری از درهای بهشت است، که خداوند آن را به روی دوستان مخصوص خود گشوده است، جهاد لباس تقوی و زره مستحکم خداست» «1».

شرح و تفسیر

تقوی در این حدیث پرمعنی به لباس تشبیه شده است. امیرمؤمنان علی علیه السلام در حقیقت با این جمله، به آیه 26 سوره اعراف اشاره دارد؛ آن جا که خداوند متعال می‌فرماید:

«یا بَنی آدَمَ قَدْ انْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یُواری سَوْآتِکُمْ وَ ریشاً وَ لِباسُ التَّقْوی ذلِکَ خَیْرٌ ذلِکَ مِنْ آیاتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ یَذَّکَّرُونَ»؛ «ای فرزندان آدم! لباسی برای شما فرستادیم که اندام شما را می‌پوشاند و مایه زینت شماست؛ امّا لباس تقوی بهتر است. این‌ها (همه) از آیات خداست، تا متذکّر نعمت‌های او شوند».

خداوند متعال در این آیه شریفه بر بندگان خویش به خاطر لباس منّت می‌گذارد و تعبیر «أنْزَلْنا» در مورد لباس جالب است، سرّ آن این

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 234

است که خداوند آب را از آسمان نازل می‌کند، حیوانات آن را می‌نوشند و گیاهان مورد نیاز آن‌ها می‌روید و تغذیه می‌کنند. سپس بر بدن آن‌ها پشم و مو می‌روید و انسان‌ها با آن پشم و موها برای خویش لباس تهیّه می‌کنند. البتّه می‌توان گفت که در تعبیراتی مانند «أنزلنا» لازم نیست که همیشه یک عُلوّ مکانی مثل عُلوّ آسمان نسبت به زمین باشد؛ بلکه علوّ مقامی هم کافی است. چرا که خداوند مکان خاصّی ندارد.

بنابراین چون خداوند متعال لباس را به انسان ارزانی داشته، تعبیر به «انزلنا» شده است؛ هر چند لباس در روی زمین آماده شده باشد.

نقش لباس‌

لباس سه نقش اساسی دارد:

1- جنبه حفاظت دارد؛ زیرا جلوی آسیب‌های خارجی را می‌گیرد.

2- ساتر العیوب است و از آشکار شدن عیوب انسان جلوگیری می‌نماید.

3- باعث زینت و احترام انسان می‌شود؛ زیرا انسان برهنه شبیه به حیوانات است و لهذا می‌توان لباس را تابلوی شخصیّت انسان دانست و بسیاری از صفات اخلاقی انسان را روی این تابلو می‌توان قرائت کرد. از تابلوی لباس به راحتی می‌توان پی برد که صاحب آن کم حوصله است یا پرحوصله؟ منظّم است، یا نامنظّم؟ تند است، یا ملایم؟ با خانواده‌اش مشکل دارد، یا ندارد؟

خلاصه این که لباس این سه هدف را دنبال می‌کند و اگر نگاهی به لباس‌هایی که اکنون پوشیده می‌شود، مخصوصاً آنچه برخی از جوانان و زنان می‌پوشند، بیندازیم متوجّه خواهیم شد که متأسّفانه پاره‌ای از آن‌ها هدف‌های اصلی لباس خود را فراموش کرده‌اند!

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 235

به هر حال تقوی نیز لباسی است که این سه هدف را دنبال می‌کند:

اوّلًا: تقوی از روح انسان محافظت می‌کند و او را از لغزش‌های اخلاقی حفظ می‌کند؛ لغزش‌های اخلاقی که نه تنها روح او را مجروح، بلکه کرامت انسانی او را نابود می‌کند!.

ثانیاً: تقوی عیوب اخلاقی انسان را می‌پوشاند و مانع بروز آن می‌گردد.

و ثالثاً: تقوی زینت و نشانه شخصیّت است، انسان متّقی حتّی در نزد انسان‌های بی‌تقوی محترم است.

تقوی تنها یک لباس عادی و معمولی نیست، بلکه به عنوان لباس جنگ هم می‌تواند مورد استفاده قرار گیرد. و از آن جا که جهاد یک رویداد دائمی زندگی انسان است، مخصوصاً در بُعد جهاد اصغر و مبارزه با نفس، نیاز به این لباس دائمی و همیشگی است.

بنابراین باید همواره از این لباس رزم سود جست، تا انسان را از آفات و خطرات حفظ کند و عیوب او را بپوشاند و زینت مناسبی برایش باشد.

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 237

91 مؤمن آینه مؤمن است‌

قال علی علیه السلام:

«یا کُمَیْلُ! الْمُؤْمِنُ مِرْآةُ الْمُؤْمِنِ، لِانَّهُ یَتَأَمَّلُهُ فَیَسُدُّ فاقَتَهُ وَ یُجْمِلُ حالَتَهُ»؛

«ای کمیل! مؤمن آینه سایر مؤمنان است، زیرا (برای او دو کار انجام می‌دهد)، 1- نقاط ضعف او را برطرف می‌سازد و 2- نقاط قوّتش را بیش‌ تر می‌کند» «1».

شرح و تفسیر

امام امیرالمؤمنین علیه السلام در روایت مذکور به دو خدمت از مهمّ‌ترین خدمات متعدّدی که یک آینه انجام می‌دهد اشاره فرموده است، ولی این دو، ویژگی‌هایی دارد که در این جا به پنج مورد آن اشاره می‌شود:

1- آینه عیب و حُسن، نقطه ضعف و قوّت، بدی و خوبی افراد را بدون سر و صدا و جار و جنجال به آن‌ها نشان می‌دهد. بدون این که دیگران، حتّی کسانی که در کنار آینه هستند، متوجّه شوند این کار را انجام می‌دهد و آبروی شخص را نمی‌برد.

2- آینه صاف خوبی و بدی را به همان اندازه‌ای که هست نشان می‌دهد، نه کمتر و نه زیادتر. جناحی نیز عمل نمی‌کند، که عیوب دوستانش را کوچک جلوه دهد و خوبی‌های آن‌ها را بزرگ و در مورد دیگران بالعکس عمل کند.

3- آینه عیب انسان را بیان می‌نماید، ولی هرگز او را ملامت و سرزنش

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 238

نمی‌کند و انسان را نزد دیگران تحقیر و کوچک نمی‌نماید.

4- بیان حُسن و عیب کسی که در مقابل آینه قرار می‌گیرد همیشگی است و آینه از این کار خسته نمی‌شود، نه مانند بعضی افراد که اگر خسته نباشد، سرحال باشد، گرفتاری نداشته باشد، به فکر معایب و محاسن دوستش می‌باشد و گرنه گویا چشم‌ها را برهم می‌گذارد و هیچ نمی‌بیند.

5- انسان هر چه به آینه نزدیک‌تر شود عیب و حسن خود را بهتر متوجّه می‌شود، البتّه به شرط این که آینه مقابل او چهار صفت داشته باشد:

الف) باید نور و روشنایی در آن بیفتد و گرنه نمی‌تواند کاری کند.

ب) گرد و غبار و زنگار نداشته باشد، بلکه باید تمیز و صاف باشد.

ج) آینه نباید کج و معوج باشد، بلکه باید صاف و شفّاف باشد.

د) کسی که به آینه نگاه می‌کند باید چشم بینا داشته باشد، آینه تنها در صورتی قابل استفاده است که بیننده آن چشم بینا داشته باشد.

با توجّه به ویژگی‌های پنج‌گانه آینه، و این که مؤمن به آینه تشبیه شده است، شخص مؤمن نیز باید دارای این اوصاف باشد. ولی متأسّفانه بعضی، فقط عیوب دیگران را می‌بینند و چشمانشان را به روی خوبی‌ها بسته‌اند. بدین جهت طرف مقابل هم حرف او را نمی‌پذیرد.

ما باید به هنگام تذکّر و امر به معروف، محاسن را قبل از معایب بیان کنیم، تا صاحب عیب بپذیرد و در صدد رفع آن برآید. بعضی دیگر، عیوب مردم را در أنظار دیگران مطرح می‌کنند و آن‌ها را تحقیر و سرزنش می‌نمایند. برخی، هر چه به دوست خود نزدیک‌تر می‌شوند، کمتر عیوب او را متذکّر می‌شوند. و آخرین سخن این که مؤمن علاوه بر این که برای تک تک مؤمنین آینه است، باید برای کلّ جامعه هم آینه‌ای با شرایط چهارگانه بالا باشد. همان‌گونه که رسانه‌ها، مطبوعات، روزنامه‌ها، کتاب‌ها و مانند آن نیز می‌توانند آینه‌های عمومی خوبی باشند؛ مشروط بر این که آنچه راهست بگویند، نه آنچه را دوست دارند.

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 239

92 مؤمنان واقعی!

قال علی علیه السلام:

«الْمُؤْمِنُ وَقُورٌ عِنْدَ الْهَزاهِزِ، ثَبُوتٌ عِنْدَ الْمَکارِه، صَبُورٌ عِنْدَ الْبَلاء، شَکُورٌ عِنْدَ الرَّخاء، قانِعٌ بِما رَزَقَهُ اللَّهُ، لا یَظْلِمُ الْاعْداءَ، وَ لا یَتَحامَلُ لِلْاصْدِقاءِ، النَّاسُ مِنْهُ فی رَاحَةٍ، وَ نَفْسُهُ مِنْهُ فی تَعَبٍ ...»؛

«مؤمن در مقابل حوادث سخت و تکان‌دهنده ثابت و استوار، و به هنگام ناخوش‌آیندها محکم و پا برجاست، در برابر بلاها صبور و پرتحمّل، در مقابل نعمت‌ها شاکر و سپاس ‌گزار، و به آنچه خداوند روزی‌اش ساخته قانع است. مؤمن به دشمنانش نیز تعدّی نمی‌کند، و بار خود را بر دوش دوستانش نمی‌گذارد، مردم از او در آرامش‌اند، (هر چند) جان و تنش در زحمت باشد» «1» .

شرح و تفسیر

احادیث فراوانی در مورد ویژگی‌های افراد باایمان وارد شده، که هر کدام از یک زاویه شخصیّت مؤمن را بیان می‌کند. در روایت فوق نُه صفت از صفات مؤمنان واقعی بیان شده، که قسمتی از آن اخلاق فردی مؤمن را بیان می‌کند و بخشی دیگر مربوط به اخلاق جمعی و نوع برخورد او با اجتماع است. در آغاز اشاره‌ای به صفات فردی او دارد:

1 و 2- «الْمُؤْمِنُ وَقُورٌ عِنْدَ الْهَزاهِزِ، ثَبُوتٌ عِنْدَ الْمَکارِه»: «هزاهز» از ماده

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 240

«هَزَّ» به معنی حوادث تکان‌دهنده است، و این کلمه مفهوم وسیعی دارد.

این حوادث تکان‌دهنده، گاه مصائب، گاه حملات دشمن، گاه بیماری‌های صعب العلاج، و گاه زلزله‌ها و طوفان‌های سخت و طاقت‌فرساست. مؤمن در مقابل تمام این حوادث استوار و ثابت قدم و همچون کوه می‌باشد، مؤمن به کمک ایمانش در مقابل طوفان‌ها، خود را گم نمی‌کند و دست‌پاچه نمی‌شود، بلکه باوقار، طوفان‌ها را از سر می‌گذراند.

3- «صَبُورٌ عِنْدَ الْبَلاء»؛ به هنگام بلاء و حوادث دردناک، که دامنگیر هر انسانی می‌شود، بی‌تابی و بی‌قراری نمی‌کند، جزع و فزع نمی‌نماید، بلکه صبر را پیشه خویش می‌سازد، تا از امتحان الهی سرافراز بیرون آید.

4- « شَکُورٌ عِنْدَ الرَّخاء»؛ مؤمن همان‌گونه که مصیبت و نقمت کاسه صبرش را لبریز نمی‌کند و او را از خود بی‌خود نمی‌سازد، فزونی نعمت نیز او را از یاد خدا، یعنی صاحب اصلی این نعمت‌ها، غافل نمی‌کند؛ بلکه به هنگام راحتی هم به یاد خداست و شکر نعمت‌هایش را می‌گذارد. مؤمن نه تنها در زبان و گفتار شاکر نعمت‌های الهی است، بلکه در عمل هم چنین است؛ یعنی نعمت‌های الهی را فقط در مسیر رضای پروردگار صرف می‌کند.

5- «قانِعٌ بِما رَزَقَهُ اللَّه»؛ مؤمن به آنچه دارد قانع است، و ثمره قناعت آرامش است. بدین جهت با یک زندگی ساده به آرامش می‌رسد، امّا افرادی هستند که با داشتن کاخ‌ها و ثروت‌ها کمترین آرامشی ندارند.

در ذیل روایت به چهار ویژگی اجتماعی آن‌ها اشاره می‌فرماید: ستم آن‌ها به کسی نمی‌رسد، حتّی به دشمنان آن‌ها، و بر دوستان خود تحمیل نمی‌کنند، عادت به فراافکنی مشکلات ندارند، لذا همه مردم از دست آن‌ها در راحتند، هر چند خودشان در مشکل باشند.

خداوندا ما را یاری کن که مصداق بارز این صفات والا باشیم.

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 241

93 مجازات شش گروه به خاطر شش خصلت!

اشاره

قال علی علیه السلام:

«انَّ اللَّهَ یُعَذِّبُ سِتَةً بِسِتَةٍ: الْعَرَبَ بِالْعَصَبِیَّةِ، وَ الدَّهاقینَ بِالْکِبْرِ، وَ الْامَراءَ بِالْجَوْرِ، وَ الْفُقَهاءَ بِالْحَسَدِ، وَ التُّجَّارَ بِالْخیانَةِ، وَ اهْلَ الرُّسْتاقِ بِالْجَهْلِ»؛

«خداوند شش گروه را به خاطر شش عمل (یا صفت) مجازات می‌نماید:

عرب‌ها را به خاطر تعصّب (نابجا)، و کدخدایان را به خاطر کبر و غرور، و زمامداران را به خاطر ظلم و ستم، و فقیهان را به خاطر حسادت، و بازرگانان را به خاطر خیانت (در اموال مردم)، و روستاییان (جاهل) را به خاطر جهل و نادانی» «1».

شرح و تفسیر

به توضیحی کوتاه پیرامون هر یک از گروه‌های ششگانه فوق توجّه کنید:

1- «الْعَرَبَ بِالْعَصَبِیَّةِ»؛ عرب‌های متعصّب را به خاطر صفت زشت تعصّب در برابر حق مجازات می‌کند، عصبیّتی که مانع قبول حق و حقیقت می‌شود و بسان پرده‌ای از مشاهده واقعیّت‌ها جلوگیری می‌کند!.

2- «وَ الدَّهاقینَ بِالْکِبْرِ؛ «دهقان» مفرد «دهاقین» به معنی «دهبان» و «کدخدا» و «خان» است و در واقع معرّب دهگان (به معنی صاحب ده یا رئیس ده) می‌باشد «2». به هر حال خداوند «کدخدا» و «خان» را به خاطر

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 242

غرور و تکبّری که دارد مجازات می‌نماید. برخی از خوانین آن قدر مغرور و متکبّر هستند که به رعیّت و مردم خود همانند حیواناتشان نگاه می‌کنند و کمترین ارزشی برای آن‌ها قائل نیستند!.

3- «وَ الْامَراءَ بِالْجَوْرِ»؛ سومین دسته‌ای که در این روایت به آن‌ها اشاره شده، زمامداران و حکمرانان بر مردم هستند. عامل مجازات و عذاب این گروه، ظلم و جوری است که بر مردم تحت فرمان خود روا می‌دارند.

4 - «وَ الْفُقَهاءَ بِالْحَسَدِ»؛ حسادت نیز یکی از عوامل عذاب الهی است و این صفت زشت و رذیله اخلاقی عامل عذاب علما و فقها و دانشمندان حسود است. فقهایی که با کمک گرفتن از حسادت می‌خواهند مقام و منزلت دیگران را زایل کنند، گرفتار عذاب الهی می‌شوند!.

5- «وَ التُّجَّارَ بِالْخیانَةِ»؛ خداوند بازرگانان را به خاطر خیانت در اموال مردم عذاب می‌نماید. کم‌فروشی، غشّ در معامله، نپرداختن طلب طلبکاران، احتکار و مانند آن، نوعی خیانت است.

6- «وَ اهْلَ الرُّسْتاقِ بِالْجَهْلِ»؛ روستاییان نیز بر اثر جهل و نادانی و بی‌اطّلاعی از معارف دینی مشمول مجازات می‌شوند. کسی که قدرت بر تحقیق و پرسش دارد و به دنبال آن نمی‌رود و در جهل می‌ماند جهل عذر او نمی‌شود، بلکه چنین جهلی عامل عذابش می‌گردد.

نکات سه‌گانه‌

1- بدون شک هر کس مبتلا به این افعال و صفات شود، مشمول عذاب خداوند می‌گردد؛ هر چند در زمره یکی از گروه‌های فوق نباشد.

یعنی انسان حسود مجازات دارد هر چند جزء «فقها» نباشد، همان‌گونه که

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 243

شخص متکبّر طعم تلخ عذاب الهی را خواهد چشید هر چند «کدخدا» یا «خان» نباشد، همچنین نسبت به بقیّه صفات.

با توجّه به مطلب فوق این سؤال مطرح می‌شود که: چرا هر یک از صفات فوق به طایفه خاصّی نسبت داده شده، در حالی که مبتلا شدن به هر یک از این صفات برای هر گروه و شخصی امکان‌پذیر است؟

در جواب این سؤال توجّه به این نکته لازم است که هر گروهی یک نقطه آسیب‌پذیری دارد، که لغزش او در آن نقطه شدیدتر است. روایت فوق در واقع نقطه آسیب‌پذیری هر یک از جمعیّت‌های شش‌گانه را بیان کرده است.

به عبارت دیگر، بعضی در مقابل برخی گناهان بیمه‌اند؛ مثل این که هرگز قمار نمی‌زند و یا لب به شراب آلوده نمی‌کند، ولی در مورد برخی دیگر از گناهان کاملًا در خطر و لغزش قرار دارد. این روایت به گناهان نوع دوم پرداخته است.

2- اصول و ریشه‌های بدبختی انسان‌ها همان شش صفتی است که در روایت بالا به آن اشاره شد. اگر این صفات از جامعه بشریّت رخت بربندد و روزی تعصّب و تکبّر و ظلم و حسادت و خیانت و جهالت ریشه‌کن گردد، قطعاً چنان دنیایی همچون بهشت خواهد بود. به امید آن روز!.

94 محور ارزشی جامعه‌

قال علی علیه السلام:

«وَ لا تَضَعُوا مَنْ رَفَعَتْهُ التَّقْوی وَ لا تَرْفَعُوا مَنْ رَفَعَتْهُ الدُّنْیا، وَ لا تَشیمُوا بارِقَها، وَ لا تَسْمَعُوا ناطِقَها، وَ لا تُجیبُوا ناعِقَها»؛

«کسی که تقوی او را بالا برده است شما او را پایین نیاورید، و کسی که دنیا او را بالا برده شما او را بالا نبرید، زرق و برق دنیا توجّه شما را جلب نکند، و به سخن آن کس که شما را به دنیا ترغیب می‌کند گوش فرا ندهید، و به ندایش پاسخ نگویید» «1».

شرح و تفسیر

محور هر جامعه‌ای نظام ارزشی آن جامعه است و همان است که به جامعه شکل و جهت می‌دهد. اگر محور ارزشی جامعه‌ای منافع مادّی باشد همه برنامه‌های آن جامعه بر همین محور دور می‌زند؛ تعلیم و تربیت، ادارات و سازمان‌ها، کتاب‌ها و مطبوعات و رسانه‌ها، سینماها و مراکز هنری، میادین ورزشی و دیگر برنامه‌های آن جامعه سمت و سوی منافع مادّی می‌گیرد و بالعکس، اگر محور جامعه‌ای تقوی باشد، همه برنامه‌های آن جامعه رنگ و بوی تقوی می‌گیرد و این جاست که سخن از کرامت انسان به طور جدّی مطرح می‌گردد.

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 246

کار مهمّ پیامبران الهی- صلوات اللَّه علیهم اجمعین- تعویض محورها بود. و کار عمده شیاطین و استکبار، تخریب محورهای ارزشی است.

بدین جهت آن‌ها سعی دارند به مردم تلقین کنند که اصل اساسی اقتصاد و منافع مادّی است، نه معنویّت و جهان آخرت!

هنگامی که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به رسالت مبعوث می‌شود و محورهای ارزشی جامعه را عوض می‌کند، محصولات جامعه نیز عوض می‌شود.

جامعه‌ای که تا قبل از آمدن اسلام به افراد پست و بی‌ارزشی چون ابوسفیان و ابوجهل می‌بالید، محصولات جدیدی پیدا می‌کند و به انسان‌های بی‌نظیر یا کم‌نظیری همچون علی علیه السلام و مقداد و ابوذر می‌بالد.

روایت فوق، با اشاره به محور ارزشی اسلام، سفارش می‌کند: کسانی که بر اساس ارزش‌های الهی و تقوی مورد لطف خداوند قرار گرفته و در جامعه جایگاه ممتازی پیدا کرده‌اند، این افراد را به بهانه‌های پوچ و واهی مادّی از جایگاه خود پایین نکشید و کسانی که بر اساس محورهای ارزشی دنیاپرستان بناحق جایگاهی پیدا کرده‌اند، شما مرعوب زرق و برق مقام و موقعیّت آن‌ها قرار نگیرید و به تأیید و کمک آن‌ها نپردازید.

خلاصه این که: «محورهای ارزشی خویش را با قاطعیّت حفظ کنید».

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 247