صد و ده سرمشق از سخنان حضرت علی علیه السلام

صد و ده سرمشق از سخنان حضرت علی علیه السلام0%

صد و ده سرمشق از سخنان حضرت علی علیه السلام نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام

صد و ده سرمشق از سخنان حضرت علی علیه السلام

نویسنده: مکارم شیرازی
گروه:

مشاهدات: 13707
دانلود: 2347

توضیحات:

صد و ده سرمشق از سخنان حضرت علی علیه السلام
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 42 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 13707 / دانلود: 2347
اندازه اندازه اندازه
صد و ده سرمشق از سخنان حضرت علی علیه السلام

صد و ده سرمشق از سخنان حضرت علی علیه السلام

نویسنده:
فارسی

5 آرزوهای طولانی!

قال علی علیه السلام:

«ما اطالَ احَدٌ الْامَلَ الّا نَسِیَ الْاجَلَ و اساءَ الْعَمَلَ»؛

«هیچ انسانی آرزوهای خود را طولانی نمی‌کند، مگر این که مرگ را فراموش می‌کند و اعمال او بد می‌شود!» «1».

شرح و تفسیر

آری آرزوهای دور و دراز، انسان را گرفتار سوء رفتار و قبح اعمال می‌کند. در زبان عرب دو لغت به معنای امید و آرزوست؛ یکی «رجاء» و دیگری «أمَل» است، اوّلی بار مثبت دارد و منظور از آن امید و آرزوی سازنده است، ولی «امَل» گاه بار منفی دارد و به معنی آرزوهای غیرسازنده است. ظاهراً در فارسی «امید» معادل «رجاء» و «آرزو» معادل «امل» است.

حضرت علی علیه السلام در این روایت پرمعنی به یکی از جنبه‌های منفی «أمل» می‌پردازد و تأثیر سوء آن را در اعمال انسان گوشزد می‌نماید.

سؤال: راستی چرا «آرزوهای طولانی» این قدر بد است؟

پاسخ: خاصیّت زرق و برق مادّی دنیا این است که از دور جاذبه قوی دارد، امّا وقتی انسان به نزدیک آن می‌رسد به آن عادت می‌کند و جاذبه خود را از دست می‌دهد. مانند موادّ مخدّر که افراد قبل از رسیدن به آن برایشان جاذبه دارد، امّا وقتی معتاد شدند دیگر جذبه‌ای برای آن‌ها

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 24

ندارد. و باید مرتّباً مقدار آن را افزایش دهند تا در کام مرگ فرو روند.

شخصی که اجاره‌نشین است و از مشکلات آن رنج می‌برد آرزو می‌کند که خانه‌ای ملکی، هر چند کوچک نصیبش شود و این برایش فوق العاده جاذبه دارد، امّا هنگامی که به آن می‌رسد، پس از مدّت کوتاهی برایش عادی می‌شود و آرزوی خانه‌ای بزرگ‌تر با امکانات بیش‌تر می‌کند، امّا به آن هم قانع نیست و هر روز در فکر منزل مرفّه‌تری است.

هفت اقلیم ار بگیرد پادشاه همچنان در بند اقلیمی دگر!

بنابراین آرزوها مرز و پایانی ندارد، بدین جهت اگر انسان بخواهد به آرزوهای خویش برسد باید تمام نیرویش را صرف رسیدن به آن نماید و طبیعی است که دیگر وقت و نیرویی ندارد که صرف جهان آخرت نماید.

بدین جهت در احادیث معصومین آرزوهای طولانی مذمّت گردیده و موجب فراموش کردن آخرت شمرده شده است «1» .

این مطلب را نیز در نظر داشته باشیم که زیادی نعمت، که معمولًا آرزوهای طولانی در راستای تحصیل آن است، در بسیاری از موارد مایه بدبختی است! حضرت رسول صلی الله علیه و آله از بیابانی عبور می‌کردند، فرمود: بروید مقداری شیر بیاورید و پول آن را هم به صاحب حیوان بدهید. صاحب آن حیوان از دادن شیر به پیامبر صلی الله علیه و آله امتناع ورزید! پیامبر صلی الله علیه و آله دعا کرد که اموالش زیاد شود! از آن جا گذشتند و به شبان دیگری رسیدند و همان تقاضا را مطرح کردند. آن شبان ادب کرد و به سرعت مقداری شیر در اختیار پیامبر صلی الله علیه و آله و همراهان قرار داد. حضرت دست به دعا برداشت و فرمود: خدایا! به اندازه کفاف و عفاف به او نعمت ارزانی دار! اصحاب از تفاوت این دو دعا، برای آن دو نفر پرسیدند؟ حضرت فرمود: زیادی نعمت برای شخص اوّل مایه رنج و عذاب است «2».

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 25

6 آری، بهشت را به بها می‌دهند!

قال علی علیه السلام لِرَجُلٍ سَأَلَهُ انْ یَعِظَهُ:

«لا تَکُنْ مِمَّنْ یَرْجُوا الْآخِرَةَ بِغَیْرِ الْعَمَلِ، وَ یُرَجِّی التَّوْبَةَ بِطُولِ الْامَلِ، یَقُولُ فِی الدُّنْیا بِقَوْلِ الزَّاهِدینَ وَ یَعْمَلُ فِیها بِعَمَلِ الرَّاغِبینَ»؛

«حضرت در اجابت درخواست شخصی که از او نصیحت خواست، فرمود: از کسانی مباش که آخرت را بدون انجام اعمال صالح می‌خواهند، و توبه را با آرزوهای دراز تأخیر می‌اندازند، و درباره دنیا همچون زاهدان سخن می‌گویند، ولی همچون دنیاپرستان عمل می‌کنند!» «1».

شرح و تفسیر

به راستی سخنان حضرت علی علیه السلام معجزه‌آسا است و این جمله از درخشان‌ترین آن‌ها است. در این جمله سه دستور مهمّ، که خیر دنیا و آخرت فرد و جامعه در آن نهفته، آمده است. توجّه کنید:

1- بهشت را به بهانه نمی‌دهند، و تنها سخن گفتن، بدون عمل، نجات‌بخش انسان نخواهد بود. تنها ادّعای عشق به دین و ولایت و پیشوایان دین، گره‌ای از مشکلات ما باز نخواهد کرد و با لقلقه زبان بدون عمل، امیدی به آسودگی و راحتی در جهان آخرت نخواهد بود.

ادّعای دوستی و ولایت اهل البیت علیهم السلام زمانی کارساز است که

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 26

مجموعه‌ای از اعمال صالح و نیک به همراه داشته باشیم، تا اگر مرتکب لغزش‌ها و خطاهایی شده باشیم، ولایت و شفاعت و مانند آن، لغزش‌ها و خطاها را جبران کند. در ضمن از مباحث فوق روشن می‌شود مدعیان عشق به خاندان پیامبر علیهم السلام که هیچ توشه‌ای از اعمال صالح ندارند چقدر در اشتباهند.

2- توبه و بازگشت به سوی خداوند با آرزوهای طولانی سازگار نیست.

مخصوصاً که انسان از آینده خود هیچ اطّلاعی ندارد و زمان مرگ خود را نمی‌داند. کسی که نمی‌داند یک لحظه دیگر زنده است یا مرده، چگونه آرزوهای طولانی دارد؟! و شخصی که آرزوهای طولانی دارد چگونه می‌تواند توبه کند؟! أجل زنگ خطر و داروی مهمّی برای درمان این درد است. هنگامی که اجل حضرت سلیمان علیه السلام می‌رسد حتّی اجازه نشستن به او داده نمی‌شود و در حال ایستاده قبض روح می‌گردد! «1» بنابراین نباید با آرزوهای طولانی توبه را به تأخیر بیندازیم.

3- سومین موعظه حضرت این است: از کسانی که بین گفتار و عملشان تفاوت وجود دارد مباش! کسانی که به هنگام سخن گفتن آن چنان در مورد دنیا سخن می‌گویند که گویا تارک و زاهد دنیا هستند؛ ولی در مقام عمل کاملًا وابسته و حریص بر دنیا می‌باشند. سعی کن سخن و عملت هماهنگ باشد. وای به حال من، اگر از عشق علی دم می‌زنم، امّا عملم هماهنگ با معاویه‌هاست! سخن از معنویّت و خداپرستی و روحانیّت می‌گویم، ولی غرق در مادّی‌گرایی و تجمّل‌پرستی می‌باشم!

راغبین به دنیا چه کسانی هستند؟ آن‌ها کسانی هستند که در سر دو راهی‌ها پشت به خدا و رو به دنیا می‌کنند.

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 27

مردم هنگامی که بر سر دو راهی قرار می‌گیرند، چند دسته‌اند:

نخست، افرادی که بی‌قید و شرط راه دنیا را برگزیده و به خدا پشت می‌کنند.

دوم، گروهی که عکس گروه اوّل عمل می‌کنند و راه آخرت را در پیش می‌گیرند.

و گروه سوم، انسان‌های شکّاک و متحیّرند، اشخاصی همچون عمر ابن سعد که هم طالب ملک ری به قیمت شهید کردن امام حسین علیه السلام می‌باشند و هم خواهان بهشت برین، و در جنگ عقل و نفس امّاره بالاخره عقل آن‌ها مغلوب می‌گردد! باید با این معیار خود را بسنجیم، تا معلوم شود که از چه گروهی هستیم.

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 29

7 آزادی انسان‌ها

قال علی علیه السلام:

«ایُّهَا النَّاسُ انَّ آدَمَ لَمْ یَلِدْ عَبْداً وَ لا امَةً وَ انَّ النَّاسَ کُلُّهُمْ احْرارٌ»؛

«ای مردم! از حضرت آدم علیه السلام غلام و کنیزی خلق نشده، بلکه تمام مردم آزاد هستند!» «1».

شرح و تفسیر

مخاطب حضرت در این روایت تمام مردم هستند؛ چون گروه خاصّی را مورد خطاب قرار نداده، بلکه تمام انسان‌ها را مورد خطاب قرار داده است. خطاب «یا ایُّهَا النَّاسُ» در مواردی است که جنبه حقوق بشر دارد، ولی خطاب‌هایی مانند «یا ایُّهَا الَّذینَ آمَنُوا» جنبه حقوق اسلامی دارد.

طبق این روایت، همه مردم آزادند و اساس آفرینش انسان و فرزندان آدم بر حریّت و آزادی بوده است. و اگر در جایی این اصل نقض شود، جنبه استثنایی دارد. این نکته که مسأله آزادی انسان 1400 سال قبل توسّط اسلام مطرح شده، قابل تأمّل و دقّت است؛ زیرا در آن زمان حریّت یک اصل اساسی و یک ارزش شناخته نمی‌شد، برخلاف امروز که ارزشی بودن آزادی یک امر بدیهی است.

اصل لزوم آزادی مطلبی روشن، بلکه از بدیهیّات است و مورد قبول

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 30

همه می‌باشد و همه ملّت‌های تحت سلطه برای به دست آوردن آن مبارزه می‌کنند. آنچه قابل توجّه و در خور دقّت می‌باشد، دو چیز است:

1- چرا آزادی یک ارزش است؟ اگر نباشد چه می‌شود؟ و اگر باشد چه رخ می‌دهد؟ متأسّفانه فلسفه آزادی چیزی است که کمتر بدان پرداخته می‌شود. فلسفه آزادی روشن است:

انسان نیروها و قابلیّت‌هایی دارد. در صورتی می‌تواند این‌ها را به ثمر برساند که مانعی بر سر راه او نباشد، بتواند آزادانه علم و دانش را فراگیرد و در مسیر تکامل پیش برود، تکامل بر دو پایه استوار است الف: استعدادهای درونی. ب: نداشتن مانع، بنابراین فلسفه آزادی انسان، استفاده وی از استعدادها و لیاقت‌های درونی است. و روشن است که شکوفایی استعدادهای درونی انسان در محیطی آزاد بهتر تحقّق پیدا می‌کند. رشد بوته‌ای که در یک گلدان هست با بوته‌ای که در یک زمین زراعتی کاشته شده قابل مقایسه نیست.

2- چه نوع آزادی مطلوب است؟

از آنچه در نکته اوّل گذشت روشن می‌شود که آن نوع از آزادی مطلوب است که در مسیر تکامل انسان باشد. بنابراین این فلسفه آزادی حدود آن را تبیین می‌کند، زیرا آزادی اقسامی دارد:

1- آزادی مطلق؛ این نوع آزادی فقط در دل جنگل‌ها و در بین حیوانات وحشی پیدا می‌شود و بس. در چنین مکان‌هایی هر کسی هر کار بخواهد می‌کند. و روشن است که هیچ کسی مدافع چنین آزادی نیست.

2- آزادی در محدوده قوانین بشری که دائماً دست خوش تغییر و تفسیر است؛ کسانی که معتقد به دین نیستند، ولی قانون را قبول دارند آزادی آن‌ها باید در چارچوبه قانون باشد و واضح است که قانون تضادّی با آزادی ندارد، بلکه محافظ آن است.

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 31

3- آزادی در محدوده ارزش‌های الهی؛ آزادی پیروان مکاتب الهی در چارچوبه ارزش‌های دینی است، آن‌ها هرگز اجازه نمی‌دهند که به نام آزادی به حریم این ارزش‌های والای الهی و انسانی تجاوز شود.

بدیهی است نوع اوّل آزادی مطلوب هیچ بشری نیست، و نوع دوم سرچشمه انواع مشکلات و بدبختی‌هاست، و تنها نوع سوم است که می‌تواند سعادت ما را تضمین کند و قبایی است که برای قامت انسان دوخته شده است.

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 33

8 آسیابی در جهنّم!

قال علی علیه السلام:

«انَّ فی جَهَنَّمَ رَحیً تَطْحَنُ، افَلا تَسْئَلُونی ما طَحْنُها؟ فَقیلَ لَهُ: فَما طَحْنُها یا امیرَ الْمُؤْمِنینَ؟ قَالَ: الْعُلَماءُ الْفَجَرَةُ، وَ الْقُرَّاءُ الْفَسَقَةُ، وَ الْجَبابِرَةُ الظَّلَمَةُ، وَ الْوُزَراءُ الْخَوَنَةُ، وَ الْعُرَفاءُ الْکَذَبَةُ ...»؛

«در جهنّم آسیابی وجود دارد که همواره کار می‌کند. آیا نمی‌پرسید که چه چیزی را خرد می‌کند؟ پرسیده شد: خوراک این آسیاب چیست؟ حضرت فرمود:

دانشمندان فاجر و منحرف، قاریان فاسق، حکمرانان ستمگر، وزیران خائن و کارشناسان دروغگو، خوراک آن آسیاب هستند!» «1».

شرح و تفسیر

آتش دوزخ برای مجازات گنهکاران کافی است. آتشی که از درون دل‌ها به بیرون زبانه می‌کشد «الَّتی تَطَّلِعُ عَلَی الْافْئِدَةِ» «2»

. ولی برای برخی از جهنّمیان، از جمله گروه‌های پنج‌گانه فوق، عذاب‌های فوق العاده‌ای بر آن افزوده شده، که علّت آن- در مورد گروه‌هایی که در این حدیث مطرح شده- این است که از مقام و موقعیّت خویش سوء استفاده کرده‌اند. توجّه کنید:

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 34

انَّ فی جَهَنَّمَ رَحیً تَطْحَنُ: در جهنّم آسیابی وجود دارد که پنج گروه از انسان‌ها را، همانند گندمی که تبدیل به آرد می‌شود، خرد می‌کند! آیا نمی‌پرسید که چه کسانی خوراک این آسیاب هستند؟ مردم پرسیدند: ای امیرمؤمنان! این آسیاب چه کسانی را آسیاب می‌کند؟ حضرت در جواب پنج گروه را برشمرد:

1- الْعُلَماءُ الْفَجَرَةُ: اوّلین گروه، عالمانی هستند که چراغ در دست دارند و راهزن دین و ایمان و عقاید و اعتماد مردمند، عالم فاجر و منحرف همانند دزدی است که چراغ در دست دزدی می‌کند

چو دزدی با چراغ آید گزیده‌تر برد کالا!

امام حسن عسکری در روایت تکان‌دهنده‌ای خطر چنین دانشمندانی را از لشکر یزید بیش‌تر می‌داند! «1».

2- وَ الْقُرَّاءُ الْفَسَقَةُ: دومین گروهی که خوراک آن آسیاب هستند، قاریان فاسق می‌باشند. تفاوت «علماء فاجر» و «قاریان فاسق» در این است که قاریان فقط معلّمان مردم در قرآن بودند، ولی علماء فاجر شامل معلّمان مردم در سایر علوم نیز می‌شود. این‌ها اگر فاسق باشند خطرات زیادی خواهند داشت و چون پست آن‌ها مهم است و با روح و قلب مردم، مخصوصاً جوانان سر و کار دارند عذابشان هم شدید است.

3- وَ الْجَبابِرَةُ الظَّلَمَةُ: جابران ستمکار سومین گروهی هستند که خوراک آن آسیاب می‌باشند. خطر این گروه در مرحله بعد از علماء فاجر و قاریان فاسق است؛ چون آن‌ها عقیده مردم را دگرگون می‌سازند، ولی زمامداران ستمکار بر جسم مردم ستم می‌کنند.

4- وَ الْوُزَراءُ الْخَوَنَةُ : وزیران جابران ستمکار هم در آن آسیاب خرد

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 35

می‌شوند. علّت این که به وزراء، خائن و به زمامداران، ظالم گفته شده این است که: این وزراء هم به پیشوایانشان خیانت می‌کنند و بیراهه را به عنوان راه به آن‌ها نشان می‌دهند و هم به خویشتن و ملّت خویش خیانت می‌کنند.

5- وَ الْعُرَفاءُ الْکَذَبَةُ : منظور از «عرفا» در این جا کارشناسان می‌باشد.

بنابراین پنجمین گروه، کارشناسان و خبرگزاران و اهل خبره دروغگو هستند. تمام رسانه‌های جمعی که به نوعی آلوده به دروغ و ارائه خلاف حقیقت هستند مشمول این تعبیر می‌باشند؛ رسانه‌هایی که باید معرّف خوبی‌ها و معروف‌ها و صراط مستقیم باشند، آلودگی‌ها و دروغ‌ها و بی‌بندوباری‌ها را ارائه می‌کنند و مردم را غافل و گرفتار انواع بدبختی‌ها می‌سازند.

در ضمن از این حدیث معلوم می‌شود که جامعه بر محور این پنج گروه دور می‌زند، اگر این‌ها اصلاح شوند تمام جامعه اصلاح می‌شود و اگر منحرف شوند همه جامعه تباه می‌گردد. و نقطه انحراف تمام این‌ها یک چیز است و آن مقدّم داشتن منافع شخصی بر منافع اجتماعی و ارزش‌های مادّی بر ارزش‌های الهی!

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 37

9 آفت‌ها!

قال علی علیه السلام:

«لِکُلِّ شَیْ‌ءٍ آفَةٌ»؛

«هر چیزی آفتی دارد (در هر کار مراقب آفت‌ها باشید)» «1».

شرح و تفسیر

هر چیزی در جهان هستی، همان‌گونه که در روایت بالا آمده، آفت یا آفت‌هایی دارد؛ یعنی تمام موجودات عالَم آسیب‌پذیرند و نمی‌توان چیزی پیدا کرد که بی‌آفت باشد. به عنوان نمونه بدن خود ما انسان‌ها چقدر آسیب‌پذیر و پرآفت است. انواع و اقسام بیماری‌ها، که از مرز هزاران نوع بیماری می‌گذرد، همواره سلامت انسان را تهدید می‌کند.

بدین جهت رشته‌های مختلف پزشکی برای مداوای آن‌ها به وجود آمده است، حتّی آفات یک عضو (مثلًا چشم) آن قدر زیاد است که در جهان کنونی یک طبیب نمی‌تواند در همه مشکلات چشم متخصّص شود؛ بلکه چشم متخصّص‌های مختلفی دارد. روح انسان نیز چنین است؛ نباتات، حیوانات، جامعه انسانی و خلاصه همه چیز آفت دارد.

با توجّه به این اصل کلّی و فراگیر، باید در هر موفّقیت و موهبتی با دقّت مراقب آفات آن باشیم و گرنه پیروزی‌ها و نعمت‌ها در معرض خطر

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 38

قرار می‌گیرد. حضرت علی علیه السلام در ادامه این سخن آفت نزدیک به سی نعمت را بیان کرده، که در این جا به چهار مورد آن می‌پردازیم:

1- «آفَةُ الْوَرَعِ قِلَّةُ الْقِناعَةِ؛ آفت مهمّ تقوی (و نقطه آسیب‌پذیری آن) قانع نبودن در زندگی است» «1». چیزی که انسان را به حرام می‌اندازد، چیزی که آدمی را حریص بر استفاده از اموال شبهه‌ناک می‌کند، چیزی که افراد ضعیف الایمان را به سوی ترک خمس و زکات سوق می‌دهد، چیزی که باعث می‌شود تا انسان برای کسب اموال بیش‌تر به آب و آتش بزند، قانع نبودن است! اگر زندگی انسان آمیخته با قناعت باشد، اداره آن آسان است. در حالات هارون الرشید نوشته‌اند که در جشن عروسی یکی از فرزندانش به جای نُقل و سکّه، قطعه‌هایی از کاغذ که بر روی هر کدام نام یک آبادی نوشته شده بود بر سر عروس خود می‌ریخت! «2» روشن است وقتی کسی بخواهد این کار را کند نمی‌تواند به حلال قناعت نماید، بلکه به ناچار آلوده به غصب و غارت و چپاول و دزدی و سایر کارهای خلاف می‌شود، ولی اگر قناعت کند دست به این کارها نمی‌زند.

2- «آفَةُ الْقَوِیِّ اسْتِضْعافُ الْخَصْمِ؛ آفت نیرومند، کوچک شمردن دشمنانش می‌باشد» «3» . نقطه آسیب قدرتمندان و جوامع قوی این است که دشمنان خود را کوچک می‌شمارند. نگویید تهاجم فرهنگی مهم نیست! اگر فلان روزنامه توهین کرد، اهمیّتی ندارد! اگر فلان فیلم دهن کجی کرد، تأثیری ندارد و ...؛ چون اگر دشمن را کوچک شمردی از او ضربه می‌خوری.

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 39

3- «آفَةُ الدینِ الْهَوی هوای نفس آفت دین است» «1». هوای نفس دین انسان را بر باد می‌دهد، آفت دین یک چیز درونی به نام هوای نفس است.

4- «آفَةُ الْعَقْلِ الْهَوی هوای نفس آفت عقل انسان (نیز) هست» «2».

هوای نفس عقل انسان را از کار می‌اندازد و انسان را پراشتباه ظاهر می‌کند. هوای‌پرستی حجاب می‌شود. هوای‌پرستی هم آفت دین است و هم آفت عقل. آری همه چیز آفت دارد، باید آفت‌ها را شناخت و با آن مبارزه کرد.

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 41

10 آیا همه جا اکثریّت معیار است؟

اشاره

قال علی علیه السلام:

«ایُّهَا النَّاسُ لا تَسْتَوْحِشُوا فی طَریقِ الْهُدی لِقِلَّةِ اهْلِهِ»؛

«ای مردم! در طریق هدایت از کمی طرفداران آن وحشت نکنید» «1».

شرح و تفسیر

یکی از آفت‌های عقل انسان، تسلیم شدن در برابر اکثریّت کمّی جامعه است، که از آن در آیات قرآن و روایات معصومان علیهم السلام نهی شده؛ بلکه در برخی از این آیات، به مدح اقلیّت و مذمّت اکثریّت پرداخته شده است؛ مثلًا در آیه شریفه 116 سوره انعام می‌خوانیم: «وَ انْ تُطِعْ اکْثَرَ مَنْ فِی الْارْضِ یُضِلُّوکَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ»؛ «اگر از بیش‌تر کسانی که در روی زمین هستند اطاعت کنی، تو را از راه خدا گمراه می‌کنند» علاوه بر این، در بیش از ده آیه اکثریت به جهالت، و در 5 آیه به ناسپاسی، و در 4 آیه به فقدان ایمان، توصیف شده است.

حال با توجّه به آنچه از آیات و روایات استفاده می‌شود، که اکثریّت مذمّت شده، و از سوی دیگر در دنیای امروز همه جا سخن از اکثریّت‌ها است، و امروزه بسیاری از مسایل سرنوشت‌ساز بشر، بر محور رأی اکثریّت دور می‌زند، معیار چیست؟

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 42

پاسخ این است که جوامع بشری متفاوت است، اگر در جامعه‌ای صالحان متولیّان امور آن باشند، بدون شک تبعیّت از اکثریّت تقوی و صلاح است، ولی اگر هواپرستان متولیان امور جامعه‌ای بودند، هیچ‌گاه اسلام تبعیّت از اکثریّت هواپرست را سفارش و توصیه نمی‌کند؛ زیرا با منطق و عقل سازگار نیست.

به تعبیر دیگر اسلام تابع اکثریّت کیفی است، نه اکثریّت کمّی! به همین جهت خداوند متعال در آیه شریفه هفتم سوره هود و دوم سوره ملک می‌فرماید: «لِیَبْلُوَکُمْ ایُّکُمْ احْسَنُ عَمَلًا» و نفرمود: « اکْثَرُ عَمَلًا» چون اکثریّت کیفی مهمّ است، نه اکثریّت کمّی! ولی توجّه این نکته مهمّ است که مسأله اکثریّت در دنیای امروز، راه چاره بیچارگی است! زیرا معیاری برای اکثریّت کیفی در جوامع غیر دینی وجود ندارد و همه مدعی هستند که بهترین هستند. بنابراین برای حفظ نظام جامعه ناچارند طبق نظر اکثریّت عمل کنند؛ هر چند به مقتضای آن، یک عالم دانشمند و مدیر و مدبّر یک رأی، و یک فرد بی‌سواد ناآگاه هم یک رأی داشته باشد! بنابراین آیات مزبور و مانند آن ناظر به یک جامعه سالم و صالح نیست.

پیام این حدیث‌

ما نباید در زندگی اخلاقی خویش تابع اکثریّت‌ها باشیم، هر چند مجبوریم در زندگی سیاسی تابع باشیم. بنابراین اگر اکثریّت مردم روی زمین مال حرام می‌خورند و پرهیز نمی‌کنند، ما نباید به رنگ جماعت اکثریّت درآییم. اگر اکثریّت مردم به هنگام به خطر افتادن منافع خویش دروغ می‌گویند، ما نباید از صف راستگویان، به بهانه در اقلیّت بودن آن‌ها، خارج شویم و از کمی تعداد و نفرات صادقین بترسیم و در صف

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 43

دروغگویان درآییم. انسان مؤمن در مسایل اخلاقی باید مستقل باشد، یعنی اگر تمام مردم روی زمین (فرضاً) آلوده شراب شدند او نباید از تنهاییش در این مسیر به خود هراس راه دهد و از منطق رسوای «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو!» پیروی کند. یا بگوید: «چه کسی راست می‌گوید که ما راست بگوییم؟» و مانند این‌ها؛ زیرا بدون شک فردای قیامت این بهانه‌ها پذیرفته نیست. زمانی انسان صالح می‌شود و در مسیر سلوک الی اللَّه قرار می‌گیرد، که نگاه نکند دیگران چه می‌گویند، بلکه بنگرد خداوند چه می‌گوید.

پروردگارا ما را همواره در طریق حق بدار، و وحشت تنهایی در راه حق را از ما زایل کن.

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 45

11 احسان و نیکوکاری‌

اشاره

قال علی علیه السلام:

«نِعْمَ زادُ الْمَعادِ الْاحْسانُ الَی الْعِبادِ» «1»

و قال فی روایة اخری: «رَأْسُ الْایمانِ الْاحْسانُ الَی النَّاسِ» «2»؛

«احسان و کمک به بندگان خدا، زاد و توشه مناسبی برای جهان پس از مرگ است». و در روایت دیگری فرمود: «کمک به مردم بخش مهمّی از ایمان است».

شرح و تفسیر

یکی از برکات حکومت اسلامی «جشن عاطفه‌ها»، «جشن نیکوکاری»، «طرح إکرام» و طرح‌های مشابه آن است، که مردم برای کمک به اقشار محروم جامعه بسیج می‌شوند. بدون شک کمک به مردم از عبادت‌های مهمّ، بلکه یکی از مهم‌ترین عبادات است.

بدین جهت حضرت علی علیه السلام در روایت اوّل این کار را بهترین زاد و توشه جهان آخرت معرّفی می‌نماید. اگر این روایت را در کنار آیه شریفه «تَزَوَّدُوا فَانَّ خَیْرَ الزَّادِ التَّقْوی ؛ «زاد و توشه برگیرید، که بهترین زاد و توشه تقوی است» «3» بگذاریم روشن می‌شود که احسان زاییده تقوی و تقوی زاییده احسان است. بنابراین انگیزه اصلی مردم از کمک‌ها،

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 46

برخواسته از تقوی و اعتقادات آن‌هاست و در حقیقت اسلام قوی‌ترین مشوّق احسان و نیکوکاری است.

در روایت دوم رابطه احسان و ایمان مطرح شده است، انسان ضعیف الایمان احسان نمی‌کند، ولی مؤمنان راستین اهل احسانند. جالب این که در این روایات تنها احسانِ به مسلمانان یا مؤمنان مطرح نشده است، بلکه در یکی احسان به بندگان خدا و در دیگری احسان به مردم مطرح شده است و مفهوم آن این است که حتّی نیکی به فقراء و نیازمندانِ غیر مسلمان باعث فزونی تقوی و ایمان می‌گردد، زیرا خداوند تمام بندگانش را دوست دارد و کسی که بندگان خدا را دوست داشته باشد، خدا را دوست دارد. بدین جهت احسان به هر نیازمندی مشروع و پسندیده است.

آثار احسان و نیکوکاری‌

احسان دو رقم تأثیر دارد؛ تأثیری در احسان‌کننده (مُحْسِنْ) دارد، و تأثیری دیگر در احسان‌شونده. تأثیری که این عمل در احسان‌کننده دارد، بسیار مهم‌تر از تأثیر آن در احسان‌شونده است. (برخلاف آنچه معمولًا تصوّر می‌شود و بدین جهت در بسیاری از موارد احسان همراه با منّت و آزار و اذیّت است). جالب این که قرآن مجید درباره زکات، که نوعی احسان است، تعبیر به «تُطَهِّرُهُمْ» و «تُزَکیهِمْ» «1» دارد؛ یعنی احسان باعث «طهارت» و «تزکیه» احسان‌کننده می‌شود، به رشد اخلاقی او کمک می‌کند و باعث از بین رفتن صفات زشت و رذیله او می‌گردد.

شاهد این مطلب روایتی است که می‌گوید: «صدقه‌ای که به فقیر می‌دهید قبل از این که به دست فقیر برسد، به دست خدا می‌رسد!» «2»

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 47

آیه انفاق «1» هم به خوبی دلالت بر این مطلب دارد، که انفاق باعث رشد و نموّ انفاق‌کننده می‌گردد.

نکته آخر این که احسان نه تنها طهارت فردی را به دنبال دارد، بلکه باعث طهارت اجتماعی نیز می‌گردد؛ زیرا یکی از عوامل مهمّ بسیاری از گناهان اجتماعی فقر است، و هنگامی که در سایه احسان فقر برچیده شود، جامعه نیز پاک می‌گردد.

12 اخلاق و گنج‌های روزی‌

قال علی علیه السلام:

«فی سَعَةِ الْاخْلاقِ کُنُوزُ الْارْزاقِ»؛

«اخلاق خوش کلید گنج‌های روزی است» «1».

شرح و تفسیر

هنگامی که به بحث پیرامون صفت «حُسن خُلق» در تفسیر اخلاق در قرآن، جلد 3، صفحه 135 رسیدیم، دامنه این بحث را بسیار گسترده یافتیم و علی‌رغم مطالعات قبلی پیرامون این موضوع، تعبیراتی در قرآن و احادیث یافتیم که در کمتر مسأله‌ای دیده می‌شود!

به عبارت ساده‌تر، حسن خلق، خوشرویی، ادب، برخورد مناسب با مردم، از اساسی‌ترین مسایل اسلام است. روایات زیاد با تعبیرات کم نظیر و تأکیدات فراوان نشان می‌دهد که پیامبر صلی الله علیه و آله اهمیّت بسیار زیادی برای حُسن خُلق قایل بوده است. متأسّفانه در میان گروهی از مسلمانان یا به این مسأله اهمیّت داده نمی‌شود، یا بر خلاف آن عمل می‌شود تا آن جا که بعضی خیال می‌کنند که آدم خوب باید عبوس، ترشرو، خشن، خشک و بداخلاق باشد! در حالی که این اشتباه بزرگی است.

در واقع آنچه در این روایت آمده یکی از فواید دنیوی اخلاق خوش است. تجربه نشان داده کسانی که اخلاق خوشی داشته‌اند، کار و زندگی

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 50

آن‌ها هم رونق داشته است. چهل سال قبل آماری از رونق کسب و کار برخی از کسبه دیدم که طبق آن آمار، کسبه خوش اخلاق 70% و کسبه بداخلاق 30% موفّق بودند؛ یعنی سهم خوش اخلافی 40% است! چرا که حسن خلق مردم را به سوی خود می‌کشاند و اخلاق بد دافعه دارد.

همه مسلمانان مخصوصاً کسانی که با مردم برخورد بیش‌تری دارند باید اخلاقی نیکو داشته باشند، که اخلاق خوش هم جامعه را آباد می‌سازد و هم باعث طول عمر می‌شود، چنانکه در حدیث آمده است: «انَّ الْبِرَّ وَ حُسْنَ الْخُلْقِ یَعْمُرانِ الدیارَ وَ یَزیدانِ فِی الْاعْمارِ» «1».

سؤال: چرا حسن خلق باعث وسعت روزی می‌شود؟

پاسخ: در مثال فوق مشتری زمانی از یک کاسب جنس می‌خرد که به او اعتماد کند. اگر نسبت به کاسب مشکوک و بدبین باشد از او فرار می‌کند. بنابراین کاسب باید اعتماد مشتری را جلب کند و یکی از طرق جلب اعتماد برخورد خوب است. مشتری حسن خلق فروشنده را به حساب درستی و امانت و صداقت و اعتماد او می‌گذارد.

شخصی نقل می‌کرد که برای معالجه به یکی از کشورهای غربی رفته بودم، پس از پایان معالجه و پذیرایی بسیار شایسته، درخواست صورت حساب کردم، آن‌ها در کمال ادب و احترام گفتند: در این باره عجله نکنید، شما به سلامت به ایران بازگردید، آن‌گاه ما صورت حساب را برای شما ارسال می‌کنیم و شما هزینه بیمارستان را سر فرصت به شماره حسابی که درون آن نامه است ارسال دارید!

در مقابل، بیمارستان‌هایی در کشور اسلامی ما وجود دارد که تا پول نگیرند، بیمار را اساساً پذیرش نمی‌کنند! این کجا و آن کجا؟

متأسّفانه آنچه را حضرت علی علیه السلام نسبت به آن بیمناک بود- سبقت دیگران در عمل به اسلام- در برخی از امور تحقّق یافته است!.

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 51

13 ارزش‌شناسان!

قال علی علیه السلام:

«لَیْسَ مَنِ ابْتاعَ نَفْسَهُ فَاعْتَقَها کَمَنْ باعَ نَفْسَهُ فَاوْبَقَها»؛

«کسی که خویشتن را می‌خرد و آزاد می‌کند، همانند شخصی که خود را می‌فروشد و هلاک می‌کند نیست» «1».

شرح و تفسیر

حضرت امیرمؤمنان علیه السلام مردم را به دو گروه تقسیم کرده‌اند:

1- کسانی که نفس خویش را می‌خرند و آزاد می‌کنند.

2- کسانی که خود را می‌فروشند و اسیر می‌کنند.

برای روشن‌تر شدن مضمون حدیث فوق، لازم است توضیحی کوتاه پیرامون خریدن و آزاد کردن داده شود. نفس انسان در این روایت به غلامی تشبیه شده که در گرو ملکیّت دیگری است، و انسان آزاده کسی است که نفس خویش را بخرد و آزاد کند. و به تعبیر دیگر انسان اسیر است؛ گاه اسیر شهوات، گاه اسیر پُست و مقام، گاه اسیر زن و فرزند، و گاه اسیر خیالات و اوهام. باید خویش را از این اسارت‌ها آزاد کند؛ نه آن که خود را در مقابل این امور بفروشد و در اسارت آن‌ها نگه دارد.

سؤال: راستی چرا برخی انسان‌ها خود را می‌فروشند؟

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 52

پاسخ: چنین انسان‌هایی یا ارزش متاع خویش را نشناخته‌اند و نمی‌دانند که ارزش و استعداد انسان آن قدر زیاد است که می‌تواند فراتر از ملائکه آسمانی رود و پیشوای آن‌ها شود «1» و از آن بالاتر، خلیفه و نماینده خداوند بر روی زمین گردد، بنابراین کسی که خود را می‌فروشد کسی است که نسبت به متاع خود شناخت کافی ندارد. کسی خود را می‌فروشد که به ارزش والای خود آگاه نیست. یا این که بی‌ارزش بودن ثمن و قیمتی که در برابر کالای خویش می‌گیرد را نمی‌داند؛ فی المثل شخصی که کرامت انسانی خویش را به هوی و هوس می‌فروشد، یا ارزش و قیمت کرامت نفس را نمی‌داند و یا بی‌ارزشی هوی و هوس را درک نکرده است.

در روایتی از حضرت علی علیه السلام می‌خوانیم: «لَیْسَ لِانْفُسِکُمْ ثَمَنٌ الَّا الْجَنَّةَ، فَلا تَبیعُوها الّا بِها ؛ هیچ بهایی برای انسان جز بهشت (و رضای حق) نیست. خود را به کمتر از آن نفروشید» «2». طبق این روایت، کالای وجود انسان در این جهان پهناور تنها یک مشتری مناسب و یک قیمت همسان دارد و آن خداوند متعال است که بهشت و رضای خویش را در برابر آن می‌پردازد.

خلاصه این که هیچ یک از انسان‌ها خارج از این دو دسته نیستند، باید بنگریم که جز کدام یک هستیم.

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 53