صد و ده سرمشق از سخنان حضرت علی علیه السلام

صد و ده سرمشق از سخنان حضرت علی علیه السلام0%

صد و ده سرمشق از سخنان حضرت علی علیه السلام نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام

صد و ده سرمشق از سخنان حضرت علی علیه السلام

نویسنده: مکارم شیرازی
گروه:

مشاهدات: 13713
دانلود: 2347

توضیحات:

صد و ده سرمشق از سخنان حضرت علی علیه السلام
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 42 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 13713 / دانلود: 2347
اندازه اندازه اندازه
صد و ده سرمشق از سخنان حضرت علی علیه السلام

صد و ده سرمشق از سخنان حضرت علی علیه السلام

نویسنده:
فارسی

14 ارزش واقعی اعمال‌

قال علی علیه السلام:

«یا کُمَیْلُ! لَیْسَ الشَّأْنُ انْ تُصَلِّیَ وَ تَصُومَ وَ تَتَصَدَّقَ، الشَّأْنُ انْ تَکُونَ الصَّلاةُ بِقَلْبٍ نَقِیٍّ وَ عَمَلٍ عِنْدَ اللَّهِ مَرضِیٍّ، وَ خُشُوعٍ سَوِیٍّ»؛

«ای کمیل! مهمّ این نیست که نماز بخوانی و روزه بگیری و در راه خدا انفاق کنی، مهمّ این است که در نماز (و سایر اعمال) با قلبی پاک و به طور شایسته در پیشگاه خدا قرارگیری، و عملت آمیخته با خشوع بوده باشد» «1».

شرح و تفسیر

جنبه‌های واقعی اعمال و چگونگی و کیفیّت عمل است که ارزش واقعی آن را تعیین می‌کند، نه ظاهر و مقدار آن. همان‌طور که علی علیه السلام به کمیل تأکید می‌کند که به جای پرداختن به ظاهر عمل و اهمیّت دادن به زیادی مقدار آن، به روح عمل بپردازد؛ زیرا هدف نهایی از این اعمال تربیت و پرورش و تکامل انسان است و آن در گرو پاکی عمل است، نه زیادی عمل «2».

توضیح این که: عبادت دارای روح و جسم است، جسم عبادت همان اعمال و افعال ظاهری است. جسم نماز، قرائت صحیح، رکوع، سجده و سایر افعال و ارکان نماز است که باید به طور صحیح انجام شود، ولی روح

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 54

نماز توجّه به مضامین بلند اذکار، و صیقل دادن روح زنگار گرفته در پرتو قرآن و توجّه به خداوند و تقویت توحید در شاخه‌های مختلفش و توجّه به نبوّت و معاد و مانند آن و خلاصه بودن در راه مستقیم الهی است.

عبادت واقعی توجّه به هر دو جنبه عبادت را می‌طلبد، همان‌گونه که نماز بی‌روح نماز نخواهد بود، نماز بی‌جسم نیز نماز نیست و همان طور که مسلمانی که بدون توجّه به مضامین و معانی اذکار نماز و خلوص نیّت، فقط به جسم نماز قناعت می‌کند در اشتباه است، مسلمان‌نماهایی که به بهانه واصل شدن به معرفة اللَّه، نماز یا سایر عبادات را رها می‌کنند و مدّعی‌اند که به روح و عمق نماز توجّه دارند، نیز در اشتباه بزرگ‌تری هستند!

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 55

15 ارکان اصلی توبه‌

قال علی علیه السلام:

«التَّوْبَةُ عَلی ارْبَعَةِ دَعائِمٍ: نَدَمٌ بِالْقَلْبِ، وَ اسْتِغْفارٌ بِاللِّسانِ، وَ عَمَلٌ بِالْجَوارِحِ وَ عَزْمٌ انْ لایَعُودَ»؛

«توبه بر چهار پایه استوار است 1- پشیمانی درونی 2- استغفار زبانی 3- استغفار عملی 4- تصمیم جدّی بر عدم بازگشت به گناه» «1».

شرح و تفسیر

برداشت غالب مردم از توبه، برداشت نادرستی است و لهذا آثار آن، هم در توبه‌های فردی و هم در توبه‌های اجتماعی کم است.

توضیح این که ساختمان عظیم توبه بر روی یکی دو پایه بنا نمی‌شود، بلکه باید ارکان چهارگانه آن مراعات گردد و به تعبیر دیگر آثار توبه باید در تمام وجود انسان آشکار شود. با توجّه به این مقدّمه کوتاه، به شرح اصول چهارگانه توبه می‌پردازیم:

رکن اوّل: نخستین قدم توبه پشیمانی درونی است، حقیقتاً در درون قلب و روح و جان تائب تحوّل و انقلابی رخ دهد و از گناهی که مرتکب شده تنفّر پیدا کند و پشیمان گردد.

رکن دوم: هر چند پشیمانی درونی اوّلین گام توبه است، ولی تنها رکن

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 56

آن نیست. بدین جهت باید این تحوّل و انقلابی که در درون او پیدا شده در سایر اعضاء بدنش نیز اثر بگذارد و به وسیله زبانش، که ترجمان قلب او است، آشکار گردد. زبان هم به دنبال قلب از گناه توبه کند و استغفار گوید.

بنابراین هماهنگی قلب و زبان در تنفّر از گناه، دو ستون از ستون‌های چهارگانه توبه است.

رکن سوم: این است که این حالت ندامت و پشیمانی از زبان به سایر اعضا هم منتقل شود و آن‌ها را به عکس العمل وادارد، تا انسان برای جبران گذشته کاری انجام دهد. اعضاء انسان در این مرحله سه کار می‌تواند انجام دهد، تا نهال نوپای توبه استحکام یابد و بارور گردد:

الف) حق و حقوق مردم که بر اثر گناهان پایمال شده را جبران کند؛ اگر غیبتی کرده، حلّیت بطلبد. اگر قلب مؤمنی را شکسته جبران کند. اگر مال مردم را تلف کرده، جبران نماید. خلاصه هر حقّی از هر شخصی بر عهده اوست ادا کند.

ب) حقوق خداوند را نیز ادا کند؛ اگر عبادتی را ترک کرده انجام دهد.

اگر ترک آن عبادت قضا و کفّاره‌ای دارد بجا آورد. و این امور را به پس از مرگ موکول نکند!

ج) بدی‌ها و خطاها و گناهان گذشته را با خوبی‌ها و عبادات جبران نماید. شاهد بر این مرحله از توبه جمله «الّا الَّذینَ تابُوا وَ اصْلَحُوا»؛ «مگر کسانی که توبه کردند و (به دنبال آن) خود را اصلاح نمودند». می‌باشد، که در آیات متعدّدی از قرآن مجید آمده است «1». گناه مثل بیماری است و اگر گناه کبیره باشد همانند بیماری‌های سخت است، شخصی که مبتلی به بیماری سختی می‌گردد و پس از معالجه و مداوا از بستر برمی‌خیزد،

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 57

قوای او تحلیل رفته، چشم‌ها گودافتاده، لاغر شده و توانایی لازم ندارد.

باید علاوه بر معالجه و درمان، تقویت شود تا نیروی خویش را بازیابد.

گناه نیز ایمان و فضایل انسانی را تضعیف می‌کند، پس از توبه باید آن فضایل تضعیف شده را با کارهای صالح و شایسته تقویت نمود.

رکن چهارم: تصمیم به ترک گناه در آینده، یعنی توبه راه را به انسان تا آخر عمر نشان دهد. نتیجه این که توبه طبق فرمایش امام علی علیه السلام یک تحوّل کامل ایجاد می‌کند و تنها تعلّق به زبان ندارد. در مورد جامعه هم چنین است، جامعه گناه زده پس از توبه باید این مراحل چهارگانه را طی کند. آیا ما پس از انقلاب این چهار مرحله را در جامعه خویش پیاده نموده‌ایم؟

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 59

16 ارکان سه‌گانه جامعه انسانی‌

قال علی علیه السلام:

«قامَتِ الدُّنْیا بِثَلاثَةٍ: بِعالِمٍ ناطِقٍ مُسْتَعْمِلٍ لِعِلْمِه وَ بِغَنِیٍّ لایَبْخَلُ بِمالِه عَلی اهْلِ دینِ اللَّه عَزَّوَجَلَّ، وَ بِفَقیرٍ صابِرٍ. فَاذا کَتَمَ الْعالِمُ عِلْمَهُ، وَ بَخِلَ الْغَنِیُّ، وَ لَمْ یَصْبِرِ الَفقیرُ، فَعِنْدَها الْوَیْلُ وَ الثَّبُورُ»؛

«دنیا بر سه چیز استوار است: دانشمند سخنوری که به دانش و سخنان خویش عمل می‌کند و ثروتمندی که از دادن اموالش به بندگان نیازمند خداوند بخل نمی‌ورزد و نیازمندی که صبر و تحمّل دارد؛ بنابراین اگر دانشمند، دانش خود را مخفی کند (و در اختیار دیگران نگذارد) و ثروتمند بخل بورزد (و به فقراء کمک نکند) و فقیر صبرپیشه نکند، مصیبت و هلاک دنیا را فرا می‌گیرد» «1».

شرح و تفسیر

از روایت فوق نکاتی استفاده می‌شود؛ دو نکته آن بسیار مهمّ است:

1- «عالِم» باید «ناطق» باشد و گرنه همچون گنج پنهان در زیر خاک‌ها، نتیجه‌ای برای جامعه نخواهد داشت. بنابراین سخنوری عالم، نه تنها عیب محسوب نمی‌شود، بلکه لازمه یک عالم از دیدگاه امام علی علیه السلام است. همان‌گونه که خود آن حضرت، که مصداق کامل و أتمّ «عالم» بود،

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 60

سخنوری بسیار قوی و بی‌نظیر بود. علاوه بر این، «نطق» عالم، باید همچون «نُطق» پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله باشد که «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوی» «1»

.بنابراین آنچه می‌گوید باید در مسیر رضایت خداوند باشد، نه جهت إرضای هوای نفس!

2- «عالم ناطق» و «دانشمند سخنور» قبل از آن که مردم را دعوت به چیزی کند، باید خود عامل به آن باشد. و پیش از آن که مردم را از عمل به چیزی نهی کند، لازم است خود تارک آن باشد. در این صورت است که چنین دانشمندی، عالم ربانی می‌شود و «نگاه کردن به چهره او» حتّی «نظر کردن به درب خانه‌اش» و «حضور در مجلسش» همه عبادت محسوب می‌گردد و سخنش جهاد فی سبیل اللَّه شمرده می‌شود «2».

اگر عالم دانش خویش را احتکار نکرد، بلکه آن را منتشر نمود و قبل از مردم خود به آن عمل کرد، و ثروتمند فقراء را در استفاده از اموالش شریک کرد، و فقراء هم در مقابل فقر صبور و پر تحمّل بودند، اجتماع دچار مشکلی نخواهد شد؛ ولی مصیبت و هلاکت زمانی است که نه دانشمند دانش خویش را در اختیار نیازمندان بگذارد، و نه ثروتمند دست فقیر و نیازمند را بگیرد، و نه نیازمند صبر و تحمّل داشته باشد.

خواننده محترم! هر یک از ما و شما در یکی از این سه دسته هستیم.

از خداوند بخواهیم در آنچه وظیفه ماست، موفّقمان بدارد.

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 61

17 أسباب شرف و عزّت آدمی‌

اشاره

قال علی علیه السلام:

«یا کُمَیْلُ! احْسَنُ حِلْیَةِ الْمُؤْمِنُ التَّواضُعُ، وَ جَمالُهُ التَّعَفُّفُ، وَ شَرَفُهُ التَّفَقُّهُ، وَ عِزُّهُ تَرْکُ الْقالِ وَ الْقیلِ»؛

«ای کمیل! بهترین زینت انسان باایمان تواضع و فروتنی است، و زیبایی و جمال مؤمن در عفّت و پاکدامنی است، و شرافت او در آگاهی است، و عزّت او در ترک قیل و قال و گفت و گوهای بی‌ثمر است!» «1».

شرح و تفسیر

حضرت امیرمؤمنان علیه السلام طبق این روایت، به چهار مطلب مهمّ و سرنوشت‌ساز اشاره می‌نماید، و در حقیقت در این چهار جمله فرهنگ‌سازی می‌کند و مفهوم تازه‌ای برای بعضی کلمات ارایه می‌دهد.

که برای رعایت اختصار به شرح جمله اوّل اکتفاء می‌کنیم:

جمله اوّل: «بهترین زینت انسان مؤمن فروتنی و تواضع اوست» حضرت در این جمله زینت را در مفهوم تازه‌ای به کار برده، و از معنای مادّی آن خارج ساخته، و یک مفهوم روحانی برای آن بیان کرده است. در مورد تواضع، که به عنوان زینت مؤمن مطرح شده، در آیات قرآن و روایات معصومان علیهم السلام مطالب زیادی آمده است؛ از جمله در آیه 18 سوره لقمان می‌خوانیم: «وَ لا تَمْشِ فِی الْارْضِ مَرَحاً»؛ «مغرورانه بر روی زمین راه

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 62

مرو». آیا منظور از «مشی» در آیه شریفه، «راه رفتن» معمولی است که از مصادیق تواضع است، یا «مشی» در این جا به معنای وسیع کلمه است و شامل خط و مشی اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و رفتار کوچک و بزرگ می‌شود؟ بعید نیست معنای دوم مراد باشد.

در روایتی از امام علی علیه السلام می‌خوانیم: «ثَمَرَةُ التَّواضُعِ الَمحَبَّةُ وَ ثَمَرَةُ الْکِبْرِ الْمَسَبَّةُ؛ میوه درخت تواضع محبّت و دوستی و جلب قلوب است و میوه درخت تکبّر و خود برتربینی، کینه و عداوت و دشمن‌سازی است» «1».

تواضع، که معنای آن ترک خودبرتربینی می‌باشد، برای همه، خصوصاً اهل علم و کسانی که الگوهای جامعه محسوب می‌گردند، بسیار مهمّ است. یکی از نشانه‌های تواضع ابتدا به سلام است، طبق برخی روایات پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله همواره ابتدا به سلام می‌کرد «2» و بدین طریق قلب مردم را به سوی خویش جلب می‌کرد. چرا ما از چیزی که این قدر کم هزینه و پراستفاده است، بهره‌برداری نمی‌کنیم؟!

اقسام تواضع‌

تواضع سه شاخه دارد. 1- تواضع در مقابل خداوند. 2- تواضع در مقابل خلق خداوند 3- تواضع در مقابل حق.

منظور از تواضع در برابر خداوند روشن است، همان‌گونه که تواضع در برابر خلق خدا هم روشن است. این نکته لازم به ذکر نیست که منظور از «خلق خدا» در این جا مؤمنان است، بنابراین تواضع در مقابل کفّار و دشمنان معنی ندارد، بلکه باید در برابر آن‌ها عزیز و سربلند بود.

و امّا تواضع در برابر حق، مطلبی است که پای بسیاری از کسانی که دارای تواضع نوع اوّل و دوم هستند نسبت به آن می‌لنگد! ما باید جرأت پذیرش اشتباهات خود را داشته باشیم و همواره در مقابل حق سر تسلیم فرود آوریم، هر چند ناگوار باشد و طرف مقابل، از نظر سنّ و سال، یا تحصیل، یا موقعیّت اجتماعی و خانوادگی، پایین‌تر از ما باشد.

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 63

18 اعتدال در همه چیز

اشاره

قال علی علیه السلام:

«مَنْ بالَغَ فِی الْخُصُومَةِ اثِمَ، وَ مَنْ قَصَّرَ فیها خُصِمَ»؛

«کسی که در خصومت و دشمنی زیاده روی کند مرتکب گناه می‌شود، و کسی که در آن کوتاهی نماید مغلوب می‌گردد» «1».

شرح و تفسیر

مسأله اعتدال و میانه‌روی در همه چیز، از مسایلی است که اسلام به آن دعوت می‌کند. این مسأله آن قدر مهمّ است که حتّی به هنگام خصومت و دشمنی با دشمنان سر سخت، مطلوب می‌باشد.

تجربه نشان داده است که تندروی‌ها و کندروی‌ها همواره به مشکلات مختلفی ختم می‌گردد، بدین جهت اصل «إعتدال» یک اصل فراگیر است که در کلّ نظام هستی حاکم است، در گردش سیّارات به دور خورشید تعادل بسیار حسّاسی وجود دارد، به گونه‌ای که اگر فاصله آن‌ها با خورشید نزدیک‌تر شود جذب خورشید می‌شوند و بر اثر حرارت خورشید نابود می‌گردند و اگر دورتر شوند از حوزه جاذبه آن فرار می‌کنند و از انرژی خورشید بهره نمی‌گیرند. این تعادل و اعتدال در سیستم بدن ما انسان‌ها نیز عجیب و حیرت‌آور است، هرگاه تعادل به هم می‌خورد فوراً بیماری‌ها آغاز می‌گردد.

پیام روایت‌

این حدیث شریف به ما می‌آموزد که ما هم باید در زندگی شخصی خویش در همه چیز معتدل باشیم؛ حتّی در دشمنی‌ها و دوستی‌ها، در بحث‌ها و مناظره‌ها، در عبادت‌ها و کارها و فعالیّت‌های زندگی، در إبراز محبّت‌ها و غم و شادی‌ها، و خلاصه در همه چیز اعتدال را باید مراعات کرد.

در تفسیر آیه شریفه 143 سوره بقره «وَ کَذلِکَ جَعَلْناکُمْ امَّةً وَسَطاً» آمده است که منظور از «کذلک» قبله مسلمان‌هاست؛ یعنی همان‌گونه که قبله شما مسلمان‌ها در وسط شرق و غرب عالم و در وسط قبله یهود و نصاری می‌باشد، خود شما هم امّتی متعادل باشید «1».

ما این مطلب را در شبانه روز حداقل ده بار از خداوند طلب می‌کنیم:

«اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقیمَ»؛ «پروردگارا! ما را به راه راست، آن راهی که غیر از چپ و راست است، هدایت فرما!».

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 65

19 اغنیای واقعی!

قال علی علیه السلام:

«لا غِنَی کَالْعَقْلِ وَ لا فَقْرَ کَالْجَهْلِ»؛

«هیچ سرمایه‌ای همچون عقل نیست و هیچ فقری همچون جهل و نادانی نیست» «1».

شرح و تفسیر

غنا و بی‌نیازی دو گونه است: 1- بی‌نیازی برون ذاتی. 2- بی‌نیازی درون ذاتی.

منظور از بی‌نیازی برون ذاتی آن است که انسان به وسیله اشیاء خارج از ذاتش از دیگران بی‌نیاز شود؛ به وسیله مقام، قدرت، دوستان، پول و مانند آن. این غنای برون ذاتی است که چندان اعتبار ندارد، به همین جهت این نوع غنا عطش روحی انسان را فرو نمی‌نشاند و لهذا ثروتمندان تشنه‌تر هستند! بر این اساس است که وقتی از بهلول می‌پرسند: شخصی نذر کرد که به فقیرترین مردم کمک مالی کند، باید به چه کسی بدهد؟

گفت: «به هارون الرشید!» «2».

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 66

2- نوع دوم، غنای درون ذاتی است؛ یعنی کسی که با استفاده از سرمایه درونی وجود خویش و بدون کمک گرفتن از ابزار بیرون خویش غنی است. چنین اشخاصی در سایه ایمان، اعتماد به نفس، قناعت، توکّل بر خدا، تقوی، که سرمایه‌های بزرگی محسوب می‌شود، به غنای درون ذاتی دست می‌یابند و از همه غنی‌ترند. ویژگی مهمّ سرمایه‌های درون ذاتی این است که دزدان نمی‌توانند آن را به سرقت ببرند. حضرت علی علیه السلام خود از جمله کسانی است که غنای درون ذاتی دارد. بدین جهت در دوران بیست و پنج ساله سکوتش همانند کوه ایستادگی و مقاومت می‌کند و هنگامی که به قدرت می‌رسد اسیر قدرت نمی‌گردد، بلکه قدرت را اسیر خویش می‌نماید و به دنیا همچنان بی‌اعتناست.

آری، آن حضرت در اوج قدرت دنیا را از کفش پر وصله‌اش بی‌ارزش‌تر! «1»

و از برگ جویده شده در دهان ملخ کم بهاتر ! «2»

و از عطسه بز کم قیمت‌تر! «3»

و از استخوان خنزیری که در دست شخص جذامی باشد «4»، پست‌تر معرّفی می‌کند! این است سرمایه واقعی و جاودانی.

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 67

20 امارت و اسارت!

علی علیه السلام می‌فرماید:

«امْنُنْ عَلی مَنْ شِئْتَ تَکُنْ امیرَهُ، وَ احْتِجْ الی مَنْ شِئْتَ تَکُنْ اسیرَهُ، وَاسْتَغْنِ عَمَّنْ شِئْتَ تَکُنْ نَظیرَهُ»؛

«به هر کس می‌خواهی نیکی کن تا امیر او شوی! و به هر کس می‌خواهی محتاج شو تا اسیر او گردی! و از هر کس می‌خواهی بی‌نیاز شو تا همانند او شوی!» «1» .

شرح و تفسیر

در روابط اجتماعی افراد و ملّت‌ها، این قانون با قدرت تمام حکومت می‌کند که: «حکومت از آنِ دستِ‌دهنده است، و دستِ گیرنده خواه و ناخواه زیر دست است!» افراد و ملّت‌های نیازمند در واقع بردگانی هستند که فرمان بردگی خود را با ابراز نیاز و احتیاج به دیگران امضاء کرده‌اند، بدین جهت تقاضای کمک از دیگران در اسلام امری نکوهیده و غیر اخلاقی محسوب می‌شود و تنها به افراد خاصّی اجازه این کار داده شده است، بنابراین مسلمان واقعی کسی است که بکوشد ارتباط اجتماعی خود را با دیگران بر اساس کمک متقابل قرار دهد، نه یک جانبه، و کمک گرفتن بلاعوض باید مخصوص افراد معلول و از کارافتاده باشد «2».

نکته دیگری که از حدیث جالب فوق استفاده می‌شود این است که:

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 68

اسارت یا امارت، عزّت و ذلّت، خوشبختی و بدبختی، فقر و غنا و مانند آن امور تصادفی نیستند؛ بلکه معلول عواملی و علّت‌هایی هستند که خود ما آن را فراهم می‌کنیم. باید سعی و تلاش کنیم تا عوامل نیک بختی و بدبختی را بشناسیم، تا به سراغ قسمت اوّل برویم و از دوم اجتناب کنیم.

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 69

21 امنیّت و آرامش در سایه دین‌

قال علی علیه السلام:

«مَنِ اسْتَحْکَمَتْ لی فیهِ خَصْلَةٌ مِنْ خِصالِ الْخَیْرِ احْتَمَلْتُهُ عَلَیْها و اغْتَفَرْتُ فَقْدَ ماسِواها وَ لا اغْتَفِرُ فَقْدَ عَقْلٍ وَ لا دینٍ، لِانَّ مُفارَقَةَ الدینِ مُفارَقَةُ الْامْنِ ...

وَ فَقْدَ الْعَقْلِ فَقْدُ الْحَیاةِ»؛

«کسی که یکی از صفات برجسته خیر در وجود او ریشه‌دار شود، چنین شخصی را تحمّل می‌کنم و اگر ضعف‌ها و کاستی‌هایی در قسمت‌های دیگر داشته باشد می‌بخشم، ولی دو چیز قابل تحمّل نیست، یکی فقدان عقل و دیگری فقدان دین، زیرا بدون دین امنیّتی وجود ندارد و فقدان عقل موجب از بین رفتن زندگی می‌گردد!» «1».