صد و ده سرمشق از سخنان حضرت علی علیه السلام

صد و ده سرمشق از سخنان حضرت علی علیه السلام0%

صد و ده سرمشق از سخنان حضرت علی علیه السلام نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام

صد و ده سرمشق از سخنان حضرت علی علیه السلام

نویسنده: مکارم شیرازی
گروه:

مشاهدات: 13715
دانلود: 2347

توضیحات:

صد و ده سرمشق از سخنان حضرت علی علیه السلام
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 42 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 13715 / دانلود: 2347
اندازه اندازه اندازه
صد و ده سرمشق از سخنان حضرت علی علیه السلام

صد و ده سرمشق از سخنان حضرت علی علیه السلام

نویسنده:
فارسی

شرح و تفسیر

این جمله امیرالمؤمنین علیه السلام جمله بسیار پرمحتوایی است و اشاره به خطراتی دارد که ممکن است در هر جامعه‌ای رخ دهد. در دنیای امروز ما با دو خطر روبرو هستیم:

نخست این که عقل به معنای واقعی آن در خطر است! هر چند عقل به معنای شیطنت، و عقل به معنای جذب و جلب منافع مادّی در خطر نیست. و دلیل این خطر هم این است که هوی و هوس روی عقل انسان

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 70

را می‌گیرد و حجابی بر آن می‌افکند. یکی از موانع شناخت هوی و هوس است. هواپرستان به صورت‌های مختلف هوی‌پرستی را ترویج می‌کنند، حتّی بازیچه بچه‌ها را به گونه‌ای می‌سازند که آن‌ها را به هوی‌پرستی راهنمایی می‌کند!

دیگر این که دین هم در خطر است، چون هواپرستان دین را مانع راه خویش می‌دانند و با تمام قدرت با آن می‌جنگند و با ضعیف شدن نقش دین در جوامع امروزی، شاهد ناامنی‌های فراوانی در بخش‌های مختلف جامعه هستیم؛ ناامنی اجتماعی، سیاسی، اخلاقی، نظامی، اقتصادی از مصادیق بارز این ناامنی‌هاست. هر چند دین و عقل از سوی حکمرانان جهان فعلی مورد بی‌مهری، بلکه هجوم قرار گرفته است. ولی اقبال و رویکرد مردم به این دو عطیّه الهی روز به روز بیش‌تر می‌شود؛ مخصوصاً نسبت به دین اسلام که پاسخ‌گوی نیازهای بشر در تمام زمان‌هاست.

بنابراین، با توجّه به حملاتی که از یک سو به دین و عقل می‌شود (به گونه‌ای که سعی در محو این دو پایه اصلی حیات می‌گردد) و با توجّه به عطش مردم دنیا نسبت به دین اسلام از سوی دیگر، مسؤولیّت دانشمندان و مفسّران دین و قرآن صد چندان می‌شود.

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 71

22 اوّل خودت، سپس دیگران!

قال علی علیه السلام:

«مَنْ نَصَبَ نَفْسَهُ لِلنَّاسِ اماماً فَعَلَیْهِ انْ یَبْدَأَ بِتَعْلیمِ نَفْسِهِ قَبْلَ تَعْلیمِ غَیْرِه وَ لْیَکُنْ تَأْدیبُهُ بِسیرَتِه قَبْلَ تَأْدیبِه بِلِسانِه ؛

«کسانی که خود را پیشوای مردم قرار می‌دهند باید قبل از آن که به مردم آموزش بدهند خود را آموزش دهند، و باید مردم را با اعمالشان به رعایت آداب الهی دعوت کنند، پیش از آن که با زبانشان دعوت نمایند» «1».

شرح و تفسیر

کسانی که در مقام رهبری و هدایت و مدیریّت هستند، خواه در یک مجموعه بزرگ مثل یک کشور باشند، و یا مجموعه‌ای کوچک مثل یک خانواده، چنین اشخاصی تمایل دارند افراد تحت نظر آن‌ها به سخنانشان گوش فرا دهند و دستورهای آن‌ها را پذیرا گردند. در علم روانشناسی و روانکاوی در مورد راه نفوذ در مردم بحث‌های فراوانی مطرح شده است؛ ولی بیش‌تر جنبه مصنوعی و ساختگی دارد. امّا در تعالیم اسلامی، دستورات جالبی در این زمینه می‌بینیم که هماهنگ با طبیعت و فطرت انسانی است.

از جمله روایت فوق اشاره‌ای به همین مطلب دارد؛ حضرت در قسمت

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 72

اوّل حدیث می‌فرماید: «قبل از تعلیم دیگران، معلّم خویش باش». یعنی از خودسازی شروع کنید تا در دگرسازی توفیق یابید؛ طبیبی که خود بیمار است و به علاج خود نمی‌پردازد، اگر به سراغ طبابت برای دیگران برود موفّق نخواهد بود و مصداق ضرب المثل مشهور «طبیب یداوی الناس و هو علیل» «1» خواهد بود.

سپس آن حضرت در قسمت دوم روایت می‌فرماید: «قبل از دعوت دیگران به هر عمل، خود عامل به آن باشید!» یعنی از تأدیب عملی استفاده کنید، همان‌گونه که پیشوایان بزرگ دین چنین بودند. نصیحت عالم بی‌عمل به سخریّه و مسخره کردن شباهت بیش‌تری دارد! بدین جهت در روایات برای عالم بی‌عمل تشبیه‌های جالبی آمده است «2» .

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 73

23 اهمیّت فوق العاده صبر و شکیبایی‌

اشاره

قال علی علیه السلام:

«عَلَیْکُمْ بِالصَّبْرِ، فَانَّ الصَّبْرَ مِنَ الْایمانِ کَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ وَ لا خَیْرَ فی جَسَدٍ لا رَأْسَ مَعَهُ، وَ لا فی ایمانٍ لا صَبْرَ مَعَهُ»؛

«شما را به صبر سفارش می‌کنم؛ زیرا «صبر» نسبت به «ایمان» همچون «سر» است نسبت به «بدن»، (همان‌گونه که) جسم بی‌سر ارزشی ندارد، ایمان بدون صبر و شکیبایی نیز بی‌ارزش است» «1».

شرح و تفسیر

صبر مسأله مهمّی است که در آیات قرآن و روایات معصومان علیهم السلام به صورت گسترده مطرح شده است. در اهمیّت فوق العاده صبر همین بس که طبق آنچه از برخی آیات قرآن مجید استفاده می‌شود، صبر مهم‌ترین عامل ورود به بهشت است؛ آیه 24 سوره رعد اشاره به این مطلب دارد:

«سَلامٌ عَلَیْکُمْ بِما صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَی الدَّارِ»؛ « (فرشتگان به بهشتیان می‌گویند:) سلام بر شما به خاطر صبر و استقامتتان! چه نیکوست سرانجام آن سرا (ی جاویدان)!».

راز اهمیّت صبر

هنگامی که در اهمیّت صبر دقیق می‌شویم و آن را موشکافی می‌کنیم،

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 74

درمی‌یابیم که تمام واجبات و محرّمات در صبر خلاصه شده است؛ زیرا انجام واجبات و ترک محرّمات بدون صبر امکان‌پذیر نیست!

صبر بر دو قسم است: 1- صبر منفی 2- صبر مثبت.

صبر منفی و نادرست عبارت است از این که انسان در مقابل هر حادثه‌ای تسلیم شود؛ در مقابل ظلم، بیماری، فقر و مانند آن تسلیم گردد و هیچ مقاومتی از خود بروز ندهد. این، صبر منفی می‌باشد و همان چیزی است که دشمنان ادیان بشری می‌گفتند: «ادیان زایده فکر ستمکاران است که برای ادامه ظلم خویش آن را درست کرده‌اند!».

قسم دوم صبر، که بسان «سر» نسبت به «بدن» است، صبر مثبت می‌باشد. این نوع صبر است که به انسان نیرویی ده برابر نیروی حالت عادی می‌بخشد! قرآن مجید در این رابطه می‌فرماید:

«یا ایُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنینَ عَلَی الْقِتالِ انْ یَکُنْ مِنْکُمْ عِشْرُونَ صابِرُونَ یَغْلِبُوا مِأَتَیْنِ وَ انْ یَکُنْ مِنْکُمْ مِأَةٌ یَغْلِبُوا الْفاً مِن الَّذینَ کَفَروُا بِانَّهُمْ قَوْمٌ لا یَفْقَهُونَ» ؛ «ای پیامبر! مؤمنان را به جنگ (با دشمن) تشویق کن. هرگاه بیست نفر با استقامت از شما باشد، بر دویست نفر غلبه می‌کنند، و اگر صد نفر باشند، بر هزار نفر از کسانی که کافر شدند پیروز می‌گردند؛ چرا که آن‌ها گروهی هستند که نمی‌فهمند» «1».

صبر در مقابل طاعت پروردگار و دوری از معاصی صبر مثبت است.

صبر یک صفت برجسته اخلاقی است که در دنیا هم بسیار مفید است.

بنابراین نه دین، و نه دنیا را بدون صبر نمی‌توان به دست آورد»

.110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 75

24 ایمان و عمل، دو دوست همیشگی‌

قال علی علیه السلام:

«الْایمانُ وَ الْعَمَلُ اخَوانِ تَوْأمانِ وَ رَفیقانِ لایَفْتَرِقانِ»؛

«ایمان و عمل همزاد یکدیگر و دو قلو هستند و همچون دو رفیقی هستند که از یکدیگر جدا نمی‌شوند» «1».

شرح و تفسیر

بحث‌های فراوانی پیرامون رابطه ایمان و عمل در روایات اسلامی مطرح شده است، می‌دانیم تعلیمات اسلام را معمولًا به دو قسم اصول و فروع دین تقسیم می‌کنند؛ یعنی دین شبیه به درختی است که ریشه‌ها و شاخه‌هایی دارد. اصول دین همان ریشه‌های درخت هستند که آب و موادّ غذایی را از زمین می‌گیرند و به شاخه‌ها می‌رسانند، اگر ریشه‌ها بخشکد شاخه‌ها هم می‌خشکد. و فروع دین همان شاخه‌هاست و روشن است که درخت بدون شاخه نیز درخت نیست و دوامی نخواهد داشت.

میوه درخت دین مقامات معنوی، اخلاق و قرب الی اللَّه است. صفات و ویژگی‌های انسانی، میوه‌های این درخت است. این درخت با این سه بخش، مفید است و بدون آن بی‌اثر، یعنی هر سه بخش آن ضروری است.

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 76

شاید مسأله اصول و فروع دین را از همین درختی که ذکر شد و به صورت یک مثال بسیار زیبا در قرآن مجید آمده گرفته باشند.

دشمن اگر در گذشته به سراغ شاخه‌های این درخت می‌رفت و آن‌ها را قلع و قمع می‌کرد، اکنون ریشه این درخت پربار را هدف قرار داده است، و عجیب این که با تمام قدرت و تجهیزات به جنگ دین آمده و خطرناک‌ترین سلاح او در این نبرد، استفاده از خود دین است! با تفسیرهای غلط و نابه جایی که از دین می‌کند می‌خواهد ریشه دین را بزند. در این جاست که همه مسلمان‌ها باید بسیار هوشیار و بیدار باشند و از ملامت هیچ ملامت کننده‌ای نهراسند.

با توجّه به این مقدّمه معنای حدیث فوق روشن می‌شود که ایمان و عمل نیز بسان این درخت مورد نیاز هستند و اگر از هم جدا شوند ثمره‌ای نخواهند داشت. تعبیر به «توأمان» مفهوم خاصّی دارد؛ یعنی از هم تفکیک‌ناپذیر هستند. بنابراین معنی ندارد که انسان ایمان داشته باشد؛ ولی به دنبال آن عمل نباشد. اگر ایمان در پی خود عمل به همراه نداشته باشد، باید در آن ایمان شک و تردید کرد! شاید به همین جهت است که در قرآن مجید معمولًا هر جا که سخن از ایمان به میان می‌آید به دنبال آن مسأله عمل صالح نیز مطرح می‌شود.

شخصی، که رابطه ایمان و عمل را نمی‌دانست، خدمت امام صادق علیه السلام رسید و از آن حضرت پرسید: «الا تُخْبِرُنی عَنِ الْایمانِ، أقَوْلٌ هُوَ وَ عَمَلٌ، امْ قَوْلٌ بِلا عَمَلٍ؟؛ آیا ایمان ترکیبی از عقیده و عمل است، یا تنها عقیده است و اعمال جزء ایمان محسوب نمی‌شود؟».

امام در جواب فرمود: «الْایمانُ عَمَلٌ کُلُّهُ «1»

؛ ایمان تمامش عمل است» نه این که شاخه‌ای از آن عمل باشد.

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 77

25 با چه کسی مشورت کنیم؟

قال علی علیه السلام:

«لا تُدْخِلَنَّ فی مَشْوَرَتِکَ بَخیلًا یَعْدِلُ بِکَ عَنِ الْفَضْلِ، وَ یَعِدُکَ الْفَقْرَ، وَ لا جَباناً یُضْعِفُکَ عَنِ الْامُورِ، وَ لا حَریصاً یُزَیِّنُ لَکَ الشَّرَهَ بِالْجَوْرِ»؛

«با افراد بخیل مشورت مکن که تو را از خدمت به خلق خدا بازمی‌دارند و از تهیدستی می‌ترسانند، و با افراد ترسو مشورت مکن که اراده تو را برای انجام کارهای مهمّ تضعیف می‌کنند، و اشخاص حریص را مشاور خود قرار مده که حرص را با ستمگری در نظر تو زینت می‌بخشند» «1».

شرح و تفسیر

مشورت از دستورات مهمّ اسلامی است و انعکاس وسیعی در قرآن مجید و روایات اسلامی دارد، به گونه‌ای که یکی از سوره‌های قرآن مجید به این مضمون نامگذاری شده است. مشورت با افراد واجد شرایط به پیشرفت برنامه‌های صحیح و سازنده انسان کمک شایانی می‌کند و آثار و فواید زیادی به همراه دارد.

امّا به همان اندازه که مشورت با افراد ارزنده، به پیشرفت برنامه‌های صحیح کمک می‌کند، مشورت با افرادی که نقاط ضعف روشنی دارند، زیان‌بخش است و نتیجه معکوس دارد، به همین دلیل امام

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 78

امیرمؤمنان علیه السلام مؤکّداً توصیه می‌کند که از انتخاب سه دسته به عنوان مشاور، مخصوصاً در امور مهمّ اجتماعی، خودداری شود: بخیلان، ترسوها، حریص‌ها؛ یکی دست انسان را می‌گیرد تا انسان از مواهب خدا داد بذل و بخشش نکند، دیگری اراده او را سست می‌کند تا سراغ کارهای مهمّ نرود و سومی انسان را برای حرص و ولع بیش‌تر تشویق به تجاوز به حقوق دیگران می‌نماید «1».

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 79

26 بدعت چیست و بدعت‌گزار کیست؟

اشاره

قال علی علیه السلام:

«امَّا اهْلُ الْبِدْعَةِ فَالُمخالِفُونَ لِامْرِ اللَّهِ، وَ لِکِتابِه وَ رَسُوله، الْعامِلُونَ بِرَأْیِهِمْ وَ اهْوائِهِمْ وَ انْ کَثُرُوا»؛

«بدعت‌گزاران کسانی هستند که مخالف دستورات خداوند و قرآن مجید و رسول خدا هستند و به افکار و عقاید و هوی و هوس خویش عمل می‌کنند. (چنین اشخاصی اهل بدعت هستند) هر چند تعداد آن‌ها زیاد باشد» «1».

شرح و تفسیر

بدعت بر دو قسم است: 1- گاه به معنی نوآوری در مسایل علمی، صنعتی، اجتماعی، ذوقی و مانند آن است. انسان اگر مسأله تازه‌ای را با ذوق سلیم و راهنمایی عقل ارائه دهد، این امر مثبتی است و بیش‌تر از آن تعبیر به ابداع می‌شود و روشن است که پیشرفت علوم و صنایع بشری در سایه این نوآوری‌هاست.

2- معنی دیگر بدعت تحریف احکام خدا، یا اضافه کردن چیزی بر آن است؛ که این نوع از بدعت، بدعت منفی است، و متأسّفانه گاهی این دو نوع را جابجا می‌کنند تا با تظاهر به بدعت مثبت، بدعت منفی را پیاده کنند، مثل این که به عنوان نوآوری می‌گویند: «وضو برای زمانی بوده که

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 80

بهداشت به طور مطلوب مراعات نمی‌شد و مردم به اندازه کافی خود را شست و شو نمی‌کردند، بدین جهت اسلام وضو را برای رعایت بهداشت لازم کرد، ولی اکنون که مردم خود به خود بهداشت را در حدّ مطلوب رعایت می‌نمایند، دیگر وضو لازم نیست!». بدین جهت باید هوشیار بود که بدعت‌گزاران، بدعت منفی را در لباس بدعت مثبت پیاده نکنند.

بعد از روشن شدن دو قسم بدعت و تعیین مرز میان بدعت مثبت و منفی به کلام مولای متّقیان بازمی‌گردیم. آن حضرت در مقام تفسیر بدعت منفی می‌فرماید: «اهل بدعت مخالف اوامر الهی و کتاب پروردگار و رسولش هستند». بدعتی که امام حسین علیه السلام در مقابل آن ایستاد بدعتی بود که در عصر خلفا، مخصوصاً خلیفه سوم، ایجاد شده بود؛ بیت المال را در اختیار خویشاوندان خلیفه گذاشتند، پست‌ها و مقام‌های حکومت اسلامی را، که باید بر اساس تقوی و علم و آگاهی و تدبیر و لیاقت‌ها تقسیم شود، در اختیار دار و دسته خود نهادند. این بدترین بدعت‌ها بود که امام حسین علیه السلام با آن به مبارزه برخواست. علاوه بر همه این‌ها، معاویه بدعت بزرگ دیگری نهاد و حکومت اسلامی را تبدیل به سلطنت کرد و تمام آداب و رسوم شاهان را زنده نمود و یزید نالایقِ شرابخوارِ کبوتر بازِ هرزه را به عنوان جانشین خود انتخاب کرد! این‌ها مخالف اوامر الهی و قرآن مجید و اهداف پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله بود. آنچه مخالف اوامر الهی و کتاب و سنّت باشد بدعت است، چه آن را قرائت جدید بنامیم، یا از آن به نوآوری یاد کنیم، یا تفسیر و برداشت تازه‌ای نامیده شود!.

انگیزه‌های بدعت‌

امام در جمله دیگر به انگیزه‌های بدعت‌گزاران می‌پردازد و مهم‌ترین

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 81

انگیزه این کار را هوی و هوس معرّفی می‌نماید. افراد هوسبازی هستند که دین را مانع هوی و هوس خود می‌دانند، ولی از آن جا که نمی‌توانند با دین به صورت مستقیم مبارزه کنند، هوی و هوس خود را در لباس دین و به عنوان قرائت جدید عرضه می‌نمایند و با تفسیر به رأی پایه‌گزار بدعت‌های مختلفی می‌شوند. در زمان طاغوت نیز این سلاح مورد استفاده قرار می‌گرفت، آن‌ها در پاسخ به اشکالات و انتقادها می‌گفتند:

«ما روح اسلام را حفظ کرده‌ایم؛ هر چند برخی از قالب‌ها محفوظ نمانده است!» یکی از وعاظ السلاطین در مقابل پرسش شاه که فلان برنامه ما موافق اسلام است یا نه؟ می‌گوید: «تا اراده ملوکانه چه باشد!» شما هر چه بخواهید قرائت جدیدی ارائه خواهیم داد!

اگر با بدعت، مبارزه نشود و دانشمندان در مقابل آن به روشنگری مردم نپردازند، نتیجه آن نابودی دین و مذهب است؛ زیرا اگر در هر عصر و زمانی چند بدعت نهاده شود، پس از مدّتی چهره دین به طور کلّی تغییر می‌یابد و دین به عنوان یک پدیده جدید جلوه می‌کند. شاید روایاتی که در مورد حضرت حجّت- عجل اللَّه تعالی فرجه- وارد شده و دلالت دارد بر این که آن حضرت دین جدید می‌آورد اشاره به همین مطلب باشد، یعنی در آن زمان، دین اسلام آن قدر دستخوش بدعت‌ها و پیرایه‌ها می‌گردد که وقتی آن حضرت بدعت‌ها و پیرایه‌های آن را می‌زداید، برای مردم آن عصر و زمان دین تازه‌ای جلوه می‌کند! «1».

پایه‌های بدعت‌

بدعت بر اساس ضعف ایمان بنا نهاده شده است. ما اگر خداوند را

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 82

عالِم علی الاطلاق بدانیم، و خود را در مقابل او حتّی بسان قطره‌ای در برابر دریا ندانیم، و علم و دانش بی‌نهایت او را در مقابل علم بی‌مقدار خود قابل مقایسه ندانیم، و اسلام را به عنوان آخرین دین الهی قبول داشته باشیم، و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را معصوم بدانیم، هرگز به خود اجازه دخل و تصرّف در احکام الهی نخواهیم داد.

ما نباید کتاب و سنّت را به رنگ آراء و عقاید و نظریّات خود درآوریم و جلوی آن‌ها حرکت کنیم؛ بلکه باید آن‌ها را امام خود بدانیم و در سایه آن‌ها حرکت کنیم و اعتقادات خود را به رنگ آن درآوریم. چگونه برخی از اهل بدعت در مقابل دستور یک طبیب، که بشری مثل آن‌هاست، تسلیم و رام هستند؛ ولی در برابر فرامین الهی متمرّد و گردنکش می‌باشند؟!

27 برترین پیوند و بالاترین شرف‌

قال علی علیه السلام:

«الْمَوَدَّةُ اشْبَکُ الْانْسابِ وَ الْعِلْمُ اشْرَفُ الْاحْسابِ»؛

«محبّت و دوستی محکم‌ترین پیوند نسبی، و علم و دانش شریف‌ترین حسب محسوب می‌شود» «1».

شرح و تفسیر

در میان عرب معروف است که وقتی می‌خواهند شخصیّت کسی را بیان کنند «نَسَب» و «حَسَب» او را بیان می‌دارند. منظور از «نسب» این است که او فرزند چه کسی و از کدام قبیله می‌باشد؟

و امّا «حسب» در لغت به معنای «مفاخر» است، منتهی گاه شخص مفاخر پدرانش را بیان می‌کند و گاه دیگر مفاخر خودش را؛ مثلًا «کرم» برای شخص «کریم» حسب و شرف محسوب می‌شود، هر چند پدرانش کریم نبوده باشند.

حضرت علی علیه السلام در روایت فوق ترسیمی روشن از حسب و نسب ارائه می‌کند و می‌فرماید: «مهم‌ترین و محکم‌ترین پیوندهای نسبی، مودّت و محبّت نسبی است». از کسی پرسیدند که دوست خوب می‌خواهی یا برادر؟ پاسخ داد: برادری می‌خواهم که دوست خوبی برای من باشد. این مطلب همان چیزی است که در روایت فوق بدان اشاره شده است.

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 84

محبّت واقعاً معجزه می‌کند، محبّت سخت‌ترین دشمنان را ممکن است رام کند و این، وسیله مهمّی برای پیشرفت در دنیا و آخرت و سرمایه مهمّی برای تبلیغ و عرضه آیین اسلام به تمام جهانیان است.

حضرت در ادامه حدیث می‌فرماید: «بهترین چیزی که می‌توان به آن افتخار کرد علم و دانش است» با توجّه به این که «علم» در این روایت به صورت مطلق ذکر شده، شامل هر نوع علمی، غیر از علوم محرّمه و مکروهه، می‌شود.

نتیجه این که دو چیز عامل موفّقیت است: «علم» و «محبّت».

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 85

28 برترین جهاد

قال علی علیه السلام:

«لا فَضیلَةَ کَالْجِهادِ، وَ لا جِهادَ کَمُجاهَدَةِ الْهَوی ؛

«هیچ فضیلتی همچون جهاد نیست، و هیچ جهادی همچون مبارزه با نفس نمی‌باشد» «1».

شرح و تفسیر

امام علیه السلام طبق این روایت جهاد را سرلوحه تمام فضایل می‌شمرد؛ زیرا جهاد نسبت به تمام عبادت‌ها مشکلاتش فراوان‌تر و انجام آن سخت‌تر است و به مقتضی روایتی که از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده، که «افْضَلُ الْاعْمالِ احْمَزُها؛ برترین اعمال مشکل‌ترین آن‌هاست» «2». هیچ فضیلتی به مرتبه و منزلت جهاد در راه خدا نمی‌رسد. و در میان شاخه‌های مختلف جهاد، جهاد با نفس، از همه سخت‌تر و بدین جهت برتر است و لذا پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله آن را جهاد اکبر نامید «3».

سؤال: مگر می‌شود کسی با خودش بجنگد؟ مبارزه معمولًا دو طرفی است، از یک سو خود انسان و از سوی دیگر شخص بیگانه، امّا این که انسان با خودش جهاد کند به چه معناست؟

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 86

پاسخ: وجود انسان از بخش‌های متعدّدی تشکیل یافته است، به تعبیر دیگر انسان تک بُعدی نیست، بلکه ابعاد مختلفی دارد و این ابعاد مختلف همه یک سو و یک جهت نیستند، لذا ممکن است بعضی از ابعاد وجودی انسان با بعضی دیگر، که در تضّاد است، به مبارزه برخیزد؛ زیرا بُعد انسانی و ملکوتی با بُعد حیوانی همواره در ستیز است.

آری هوای نفس، دشمنی درونی و همیشه بیدار است که در خانه دل لانه گزیده و همه جا همراه انسان است و پیوسته او را وسوسه می‌کند و به آلودگی‌ها دعوت می‌نماید، و تنها با ذکر و یاد خداوند و مراقبت دائم می‌توان بر این دشمن خطرناک و بی‌رحم پیروز شد، چرا که دل آرام گیرد به ذکر خدا؛ «الا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» «1».

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 87

29 بزرگ‌ترین گناهان‌

قال علی علیه السلام:

«جَهْلُ الْمَرْءِ بِعُیُوبِه مِنْ اکْبَرِ ذُنُوبِه ؛

«از بزرگ‌ترین گناهان، عدم آگاهی انسان به عیوب خویش است» «1».

شرح و تفسیر

گناهانی که انسان انجام می‌دهد معمولًا ریشه نفسانی دارد؛ یعنی خلق و خویی دارد که سبب این گناه می‌شود. مثلًا، شخصی که غیبت می‌کند چون خلق و خوی حسادت دارد مرتکب این گناه بزرگ می‌شود. یا کسی که از مال حرام اجتناب نمی‌کند چون دنیاپرست و حریص است و آرزوهای طولانی دارد، وابسته به دنیا می‌گردد. یا کسی که دیگران را تحقیر می‌کند، چون متکبّر و خود برتربین است این گناه کبیره را به راحتی انجام می‌دهد. حال اگر انسان این گناهان را بشناسد و ریشه‌های نفسانی آن را اصلاح کند، سرچشمه‌های گناه در وجود او خشکیده می‌شود. امّا اگر به سرچشمه‌ها توجّهی نشود و فقط به قلع و قمع شاخه‌ها بپردازد، موفقیّتی به دست نمی‌آید. با توجّه به این مطلب روشن می‌شود که چرا عدم شناخت ریشه‌های نفسانی از بزرگ‌ترین گناهان است.

سؤال: چرا انسان به عیوب خویش توجّه نمی‌کند؟ چطور آدمی خاری

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 88

که در کف پای دیگری می‌رود را متوجّه می‌شود، امّا اگر شاخه درختی در چشمش فرو رود متوجّه نمی‌شود؟

پاسخ: انسان «حُبّ ذات» دارد؛ یعنی خودش را دوست می‌دارد. حبّ ذات وقتی شدید باشد، انسان حاضر نیست نقصی را برای خود ببیند، بلکه معایب خویش را محاسن می‌انگارد! مثل این که فردی که حال و حوصله کار و فعالیّت‌های اقتصادی ندارد و انسان تنبلی است، خود را زاهد می‌پندارد! یا آدم وقیح و فحّاش خویش را شجاع می‌انگارد! گذشتن از حبّ ذات از مشکل‌ترین مشکلات مسایل اخلاقی می‌باشد و آخرین گردنه سخت سلوک الی اللَّه است که در عرفان به آن «إنانیّت» می‌گویند.

سؤال: برای مبارزه با این مشکل چه کنیم؟

پاسخ: آن‌ها که بتوانند خود را در معرض انتقاد قرار دهند و بدین وسیله عیوب خویش را بیابند خوشا به حالشان، و امّا کسانی که به این مرحله نرسیده‌اند خوب است حداقل دو کار را انجام دهند:

1- دوستان خوبی برای خویش انتخاب نمایند که همچون آینه کاستی‌ها و عیوب آن‌ها را متذکّر شوند و مصداق «احَبُّ اخْوانی الَیَّ مَنْ اهْدی عُیُوبی الَیَّ» «1»

شوند.

2- ببینند چه چیز را برای دیگران عیب می‌دانند، سعی کنند خود مرتکب آن نگردند؛ در یک مثال ساده اگر نیاز به کمک فوری همسایه پیدا کرد و او کمک نکرد و او را نکوهش نمود، مواظب باشد اگر همسایه‌ای دست نیاز به سوی او دراز کرد به کمکش بشتابد.

پروردگارا! ما را در مبارزه با «إنانیّت» و «حبّ ذات افراطی» موفّق بدار.

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 89

30 بدترین دوستان‌

قال علی علیه السلام:

«شَرُّ اخْوانِکَ مَنْ داهَنَکَ فی نَفْسِکَ وَ ساتَرَکَ عَیْبَکَ»؛

«بدترین دوستان تو آن‌هایی هستند که با تو مداهنه و چرب زبانی می‌کنند و عیوب تو را می‌پوشانند» «1».

شرح و تفسیر

مردم در برخورد با واقعیّت‌ها و حقیقت‌ها بر دو دسته تقسیم می‌شوند:

گروهی در مقابل واقعیّت‌ها تسلیم هستند، و حقیقت‌ها را، هر چند تلخ و ناگوار باشد، می‌پذیرند و با عبرت از آنچه رخ داده، در صدد اصلاح خویشتن برمی‌آیند.

ولی گروه دوم، که متأسّفانه تعداد آن‌ها کم نیست، واقعیّت‌ها و حقایق را انکار کرده و از آن فرار می‌کنند، در حالی که گریز از واقعیّات و پرده‌پوشی بر حقایق، نه مشکلی را حل می‌کند و نه خدمتی به کسی محسوب می‌شود. به همین دلیل دوستانی که به جای انتقاد سازنده و صحیح، سعی دارند عیوب را کتمان کنند و برای ارضای کاذب خاطر دوست خود، نقایص او را بپوشانند و یا آن را حُسن جلوه دهند، در عالم

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 90

دوستی و رفاقت نه تنها خدمتی نکرده‌اند، بلکه مرتکب خیانتی بزرگ شده‌اند! خیانتی که گاه به قیمت حیثیت و آبرو و سعادت دوست آن‌ها تمام می‌شود «1».

بدین جهت، اسلام نه تنها دستور می‌دهد از چنین دوستانی پرهیز شود، بلکه سفارش می‌کند که انسان‌های با ایمان، بسان آینه یکدیگر باشند «2» و تمام حقایق و واقعیّات را بدون کم و کاست برای دوستان مؤمن خویش بیان کنند تا با درک و توجّه به آن، در صدد اصلاح و رفع آن برآیند.

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 91

31 به این طریق از ما باش!

قال علی علیه السلام:

«یا کُمَیْلُ! لا تَأْخُذْ الّا عَنَّا، تَکُنْ مِنَّا»؛

«ای کمیل! اگر می‌خواهی از ما باشی، تمام معارف دینت را از ما بگیر!» «1».

شرح و تفسیر

بعضی مسأله ولایت را خیلی آسان گرفته‌اند و کسانی که عاشقانه بر ائمّه اطهار علیهم السلام می‌گریند و برای آن‌ها سینه می‌زنند و عزاداری می‌کنند و توسّلاتشان ترک نمی‌شود را اهل ولایت می‌دانند؛ یعنی همین را کافی می‌دانند. بلکه بعضی تصوّر می‌کنند که ولایت با گناه و خلاف‌کاری هم جمع می‌شود!

البتّه «ولایت» مراحل مختلفی دارد که یک مرحله آن همان توجّه و توسّل و شرکت در مراسم عزای آن بزرگواران است؛ امّا بدون شک این کافی نیست و ولایت کامل و حقیقی آن است که تمام برنامه‌های زندگی خویش را طبق دستورات آن بزرگواران تنظیم کنیم و آن عزیزان را در تمام زندگی خویش حاضر بدانیم؛ و معارف اصیل اسلام را از آن‌ها بگیریم. سلمان فارسی از آن جا جزء اهل البیت شد «2»، که در تمام

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 92

مراحل زندگی پا جای پای اهل البیت علیهم السلام نهاد و در هیچ مرحله‌ای جز به تبعیت از اهل البیت فکر نکرد.

نقطه مقابل این تفکّر ولایی صحیح و ناب امور زیر است:

1- این که انسان به خیالات و گمان‌ها و اوهام خویش پناه ببرد و با پوسته ظاهر فریب آن را بیاراید و راه خویش را با آن بپیماید!

2- این که تنها به عقل و خرد خویش متّکی نباشد، بلکه به قرآن و سنّت هم روی آورد؛ ولی شاگرد آن‌ها نباشد و به دنبال آن‌ها حرکت نکند، بلکه خود را استاد آن‌ها بداند! یعنی اوّل تصمیم بگیرد و سپس آیات قرآن و روایات معصومان را بر آن تطبیق کند. نظرات خویش را بر دین خدا تحمیل کند، تفسیرهای نادرست از آیات قرآن ارائه کند و خلاصه دست به «تفسیر به رأی» و یا به اصطلاح «قرائت جدید» بزند.

3- این که از عقل و خرد خویش استفاده کند و در مقابل قرآن و سنّت نیز شاگردی نماید، ولی بدعت‌هایی از خود بگذارد و اموری خارج از دین را هم داخل دین کند و مخلوطی از دین و غیر دین را به عنوان دین و آیین خدا عمل نماید، و به تعبیر دیگر دچار التقاط گردد.

پروردگارا! به ما کمک کن تا با پرهیز از این راه‌های خطرناک سه گانه و گرفتن تمام معارف اسلام از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمّه اهل البیت علیهم السلام، به حقیقت ولایت نائل شویم.

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 93

32 بهترین اعمال‌

عن امیرالمؤمنین علیه السلام:

«عَلَّمَ اصْحابَهُ فی مَجْلِسٍ واحِدٍ ارْبَعَمِأَةِ بابٍ مِمَّا یَصْلَحُ لِلْمُؤْمِنِ فی دینِه وَ دُنْیاهُ، قالَ: انْتَظِرُوا الْفَرَجَ وَ لا تَیْأَسُوا مِنْ رَوْحِ اللَّهِ، فَانَّ احَبَّ الْاعْمالِ الی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ انْتِظارُ الْفَرَجِ»؛

«حضرت علی علیه السلام در یک جلسه چهارصد موضوع به یارانش تعلیم داد که برای دین و دنیای آن‌ها مفید بود (یکی از آن موضوعات این بود): منتظر فرج باشید و از رحمت الهی مأیوس نشوید، چون محبوب‌ترین اعمال در نزد خداوند متعال انتظار فرج است» «1».

شرح و تفسیر