صد و ده سرمشق از سخنان حضرت علی علیه السلام

صد و ده سرمشق از سخنان حضرت علی علیه السلام0%

صد و ده سرمشق از سخنان حضرت علی علیه السلام نویسنده:
گروه: امام علی علیه السلام

صد و ده سرمشق از سخنان حضرت علی علیه السلام

نویسنده: مکارم شیرازی
گروه:

مشاهدات: 13714
دانلود: 2347

توضیحات:

صد و ده سرمشق از سخنان حضرت علی علیه السلام
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 42 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 13714 / دانلود: 2347
اندازه اندازه اندازه
صد و ده سرمشق از سخنان حضرت علی علیه السلام

صد و ده سرمشق از سخنان حضرت علی علیه السلام

نویسنده:
فارسی

شرح و تفسیر

در وجود هر انسانی دو نیرو وجود دارد:

1- نیروی عقل، که باید بر تمام اعضاء و نیروها و احساسات انسان امیر باشد.

2- تمایلات و شهوات نفسانی، که باید ابزار اجرایی عقل باشند و تحت فرمان او.

اگر هر یک از این دو نیرو در جای خود به کار گرفته شود، آنچه خداوند از انسان انتظار دارد به انجام می‌رسد، و انسان حقیقتاً خلیفه خداوند می‌شود. امّا اگر برعکس شد، و هوی و هوس فرماندهی را در دست گرفت و عقل به عنوان ابزاری در اختیار آن قرار گرفت و اسیر تمایلات شهوانی شد، چنین انسانی از مسیر حق منحرف می‌گردد و این انحراف ممکن است آن قدر زیاد شود و چنین انسانی به قدری از صراط

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 192

مستقیم دور گردد، که مانند چهارپایان بلکه پست‌تر از آن‌ها شود! «1» .

آری اگر عقل، که به منزله پدر پر تجربه‌ای در یک خانواده است، اسیر تمایلات و بی‌بندوباری‌های جوان‌های خام و بی‌تجربه و مالامال از شهوات گردد، چنین خانواده‌ای از هیچ خطری در امان نخواهد بود!.

بنابراین اگر می‌خواهیم مورد نظر خداوند باشیم، باید عقل را در خانواده، جامعه، کلّ کشور، و بلکه سراسر دنیا حاکم کنیم و او را از اسارت هوی‌ها و هوس‌ها آزاد نماییم. در این صورت بدون شک جهان، که در شرایط موجود همچون جهنّمی سوزان است، تبدیل به گلستانی با صفا خواهد شد، و همه انسان‌ها می‌توانند بدون تجاوز به حقوق یکدیگر، به صورت مسالمت‌آمیز زندگی راحت و بی‌دغدغه‌ای داشته باشند.

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 193

74 عقل‌های نورانی و چشم‌های تیزبین!

قال علی علیه السلام:

«ایْنَ الْعُقُولُ الْمُسْتَصْبِحَةُ بِمَصابیحِ الْهُدی وَ الْابْصارُ اللَّامِحَةُ الی مَنارِ التَّقْوی ایْنَ الْقُلُوبُ الّتی وُهِبَتْ لِلَّهِ، وَ عُوقِدَتْ عَلی طاعَةِ اللَّهِ!»؛

«کجایند آن عقل‌هایی که از چراغ‌های هدایت روشنی می‌گیرند؟! کجایند چشم‌هایی که به نشانه‌های تقوی می‌نگرند؟! و کجایند آن دل‌های که به خدا بخشیده شده و پیمان اطاعت خدا را بسته‌اند؟!» «1».

شرح و تفسیر

در وجود انسان دو محور مهمّ وجود دارد: نخست محور عقل و علم است، که انسان به وسیله آن حقایق را درک می‌کند. دیگر محور عواطف و احساسات است. منظور از عواطف، انگیزه‌های غیر متکّی به دلیل است که مایه حرکت و باعث فعالیّت می‌شود و اگر درست هدایت شود به نتایج بسیار مطلوبی می‌رسد.

این که انسان می‌داند دو به اضافه دو مساوی است با چهار، این علم است؛ امّا این که به فرزندش علاقه دارد، علم نیست؛ بلکه عاطفه است.

اگر این دو (علم و عاطفه) اصلاح شود، یعنی علم متکّی به مبدأ الهی و ارزشی گردد و عواطف هم مطابق موازین تعدیل گردد، انسان کامل می‌شود.

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 194

حضرت علی علیه السلام در روایت فوق برای تکامل در هر دو بخش ضابطه تعیین می‌کند. طبق فرمایش حضرت در جمله اوّل، اگر عقل هدایت شود و هادی او خداوند باشد و آدمی چشم به نور تقوی دوخته باشد و احساسات و غرایز خویش را به وسیله تقوی کنترل کند، شرط اوّل حاصل می‌شود. و در جمله دوم معیار عواطف و انگیزه‌ها را اخلاص و طاعت خداوند بیان می‌کند؛ یعنی دل را فقط در گرو او قرار دهیم، تنها با او پیمان ببندیم و تنها برای او عبادت کنیم. البتّه شرط دوم مشکل‌تر است، همان‌گونه که آن ضرب المثل عامیانه معروف می‌گوید: «ملّا شدن چه آسان، آدم شدن چه مشکل!».

خدایا! ما خود را به تو سپرده‌ایم، ما را در آنچه رضا و خشنودی توست موفّق بدار.

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 195

75 علم و یقین‌

قال علی علیه السلام:

«لا تَجْعَلوُا عِلْمَکُمْ جَهْلًا، وَ یَقینَکُمْ شَکًّا، اذا عَلِمْتُمْ فَاعْمَلوُا وَ اذا تَیَقَّنْتُمْ فَأَقْدِمُوا»؛

«علم و دانش خود را تبدیل به جهل و نادانی نکنید! و یقین خویش را مبدّل به شک و تردید ننمایید! هنگامی که به چیزی علم پیدا کردید طبق آن عمل کنید، و زمانی که یقین یافتید اقدام نمایید» «1».

شرح و تفسیر

در روح و جان آدمی، امور مختلفی وجود دارد؛ یکی از آن‌ها ادراک است که آن را علم نامیده‌اند، و یکی دیگر از آن‌ها باورهاست.

سؤال: فرق بین «علم» و «باور» چیست؟

پاسخ: علم همان آگاهی است؛ چه قلب و جان انسان آن را بپذیرد و چه نپذیرد. ولی هر گاه انسان نسبت به چیزی علم پیدا کرد و دل و جانش نیز آن آگاهی را پذیرفت و در برابر آن تسلیم شد، به آن «باور» می‌گویند. خداوند در آیه 14 سوره نمل به این مطلب اشاره دارد، می‌فرماید:

«وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوّاً» «آن‌ها آیات الهی را از روی ظلم و سرکشی انکار کردند، در حالی که در دل به آن یقین داشتند».

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 196

فرعون، مخصوصاً بعد از مشاهده معجزات حضرت موسی علیه السلام، علم به خدا داشت و می‌دانست که «او» خالق جهان هستی و همه موجودات است، ولی این مطلب را «باور» نداشت و در برابر آن تسلیم نبود.

حضرت علی علیه السلام در روایت فوق علم و یقین را بر اساس آثار آن‌ها مورد ارزیابی قرار می‌دهد. بدین جهت علمی که به آن عمل نمی‌شود را جهل، و یقینی که موجب اقدام نمی‌گردد را شک و تردید معرّفی می‌کند؛ زیرا کسی که، مثلًا، مدّعی است یقین به قیامت دارد، ولی هیچ اثری در اعمال او دیده نمی‌شود، در حقیقت قیامت را باور نکرده است! بنابراین از دیدگاه فرهنگ اسلامی همه چیز زمانی ارزش پیدا می‌کند که در عمل تحقّق پیدا کند و مورد عمل قرار می‌گیرد و چیزی که عینیّت ندارد و فقط جنبه تئوری و ذهنی دارد ارزش چندانی در فرهنگ اسلامی ندارد.

سؤال: چرا به علم و یقین عمل نمی‌شود؟

پاسخ: در پاسخ به این سؤال به دو عامل می‌توان اشاره کرد:

1- ضعف علم و یقین از عوامل عمل نکردن به آن چیزی است که نسبت به آن علم داریم. اگر حقیقتاً بدانیم که خوردن مال یتیم مانند خوردن آتش است، «1» هرگز اقدام به خوردن آن نمی‌کنیم. پس تزلزل پایه‌های ایمان و ضعف مبانی اعتقادی و علمی سبب می‌شوند که ایمان در عمل نمایان نشود.

2- گاه هوی و هوس‌های سرکش مانع از عمل کردن به علم و یقین می‌گردد، هوی و هوس‌ها گاهی همچون سیلاب‌های قوی سدّ محکم علم و یقین را در هم می‌شکنند و برای جلوگیری از چنین ضایعاتی باید پایه‌های ایمان و یقین محکم‌تر گردد، تا بدان جا که هیچ سیلابی قادر بر شکستن سدّ ایمان و یقین نباشد.

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 197

76 علی از زبان علی علیه السلام‌

قال علی علیه السلام:

«اللَّهُ قَدْ اعْطانی مِنَ الْعَقْلِ ما لَوْ قُسِّمَ عَلی جَمیعِ حُمَقاءِ الدُّنْیا وَ مَجانینِها لَصارُوا بِه عُقَلاءَ، وَ مِنَ الْقُوَّةِ ما لَوْ قُسِّمَ عَلی جَمیعِ ضُعَفاءِ الدُّنْیا لَصارُوا بِه اقْوِیاءَ، وَ مِنَ الشُّجاعَةِ ما لَوْ قُسِّمَ عَلی جَمیع جُبَناءِ الدُّنْیا لَصارُوا بِه شَجْعاناً»؛ «خداوند به من آن قدر عقل داده که اگر بین تمام بی‌عقل‌های دنیا تقسیم کنند، همه آن‌ها عاقل می‌شوند؛ و آن قدر به من نیرو و توان داده که اگر بین تمام ضعیفان دنیا تقسیم کنند، همه آن‌ها توانمند می‌گردند؛ و آن قدر به من شجاعت داده که اگر بین تمام ترسوهای دنیا تقسیم کنند، همه آن‌ها شجاع می‌شوند!» «1».

شرح و تفسیر

هنگامی که دشمنان اسلام در ماجرای «لیلة المبیت» «2» به خانه پیامبر صلی الله علیه و آله هجوم بردند و حضرت علی علیه السلام را در رختخواب پیامبر صلی الله علیه و آله یافتند، عدّه‌ای گفتند: «علی را بکشیم!» ابوجهل با لحن گستاخانه‌ای گفت:

«این جوان بیچاره را رها کنید، محمّد او را فریب داده است!» علی علیه السلام در پاسخ ابوجهل جملات مهمّ بالا را بیان فرمود، تا آن‌ها بدانند با چه کسی رو به رو هستند و آنچه می‌گویند سراسر اشتباه است.

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 198

با توجّه به این که حضرت علی علیه السلام خودستایی نمی‌کند و اهل گزافه و مبالغه گویی هم نمی‌باشد، می‌فهمیم که وجود او مجموعه‌ای از عقل و علم و شجاعت است، به اندازه یک جهان؛ یعنی خداوند یک دنیا را در یک انسان جمع کرده است.

مطلب دیگر این که علی علیه السلام در سخت‌ترین لحظات پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را تنها نگذاشت. صحنه‌های خطرناک در طول عمر پر برکت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله کم نبوده است، ولی در سه مورد خطر به اوج خود رسید و علی در تمام این سه مورد نقش حیاتی داشت. 1- لیلة المبیت. 2- جنگ احد.

3- جنگ خندق.

پس از پایان یافتن جنگ احد، وقتی علی با بدنی مجروح و خون آلود خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله رسید، عرض کرد: «هنگامی که گرما گرم دفاع از شما بودم و همانند پروانه‌ای بر گرد شمع وجودتان می‌چرخیدم، ضربات فراوانی بر من وارد شد. که شانزده ضربه آن سنگین بود، به گونه‌ای که چهار بار نقش بر زمین شدم، هر بار که زمین می‌خوردم شخص والایی می‌آمد و زیر بغلم را می‌گرفت و مرا بلند می‌کرد و می‌گفت: از پیامبر صلی الله علیه و آله دفاع کن! یا رسول اللَّه این شخص که بود؟».

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمود: بشارت باد بر تو! آن شخص جبرییل امین، امین وحی خداوند بود!» «1».

در جنگ خندق، که داستان مبارزه علی علیه السلام و عمر بن عبدود بسیار مشهور است، پیامبر صلی الله علیه و آله ارزش مبارزه آن حضرت را در آن روز از عبادت تمام جن و انس بالاتر و والاتر می‌شمرد، چرا که هیچ کس آمادگی مقابله با «عمرو بن عبدود» را نداشت و او بود که با شکست «عمرو»، یعنی

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 199

بزرگ‌ترین قهرمان دشمن، لرزه بر اندام آن‌ها انداخت «1» . آری علی علیه السلام در سخت‌ترین لحظات پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله را ترک نکرد و یار و یاور او بود.

ما به این علی علیه السلام، که امام اوّل ما شیعیان است، افتخار می‌کنیم. امّا آیا فقط افتخار، به فضایل آن حضرت کافی است، و هیچ وظیفه‌ای در قبال آن نداریم؟ حقیقت این است که فضایل آن حضرت برای ما ایجاد مسؤولیّت می‌کند و ما باید از صفات والای او بهره بگیریم و لااقل پرتوی از آن را در وجود خویش پیاده کنیم.

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 201

77 علی از زبان خودش!

قال علی علیه السلام:

«انَّما مَثَلی بَیْنَکُمْ کَمَثَلِ السِّراجِ فِی الظُّلْمَةِ، یَسْتَضی‌ءُ بِهِ مَنْ وَ لَجَها»؛

«مَثَل من در بین شما، مثل چراغ پر نوری در تاریکی است، تنها کسانی از آن بهره می‌برند که در شعاع نور آن باشند» «1» .

شرح و تفسیر

در کلمات پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و ائمّه طاهرین علیهم السلام تعبیراتی دیده می‌شود که گاه ناآگاهان تصوّر می‌کنند که این سخنان خودستایی و تعریف از خویشتن است. در حالی که بین خودستایی و معرّفی کردن خویش تفاوت روشنی وجود دارد.

گاه شما شخصی را کاملًا می‌شناسید، ولی او بر اثر خودخواهی و غرور به ستایش از خود می‌پردازد، این کار خودستایی و مذموم است. ولی گاهی از اوقات شما آن شخص را نمی‌شناسید و او خود را معرّفی می‌کند، رشته تخصّصی‌اش را بیان می‌کند، تا بهتر بتوان از او بهره برد. این، خودستایی نیست و مذموم نمی‌باشد. آنچه درباره معصومین علیهم السلام نقل شده از قبیل قسم دوم است؛ نه اوّل.

حضرت علی علیه السلام علاوه بر روایت فوق در موارد دیگری نیز به معرّفی

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 202

خود پرداخته است «1»؛ مثلًا در روایتی می‌خوانیم که آن حضرت خطاب به کمیل بن زیاد، در حالی که به سینه‌اش اشاره می‌کرد، فرمود:

«انَّ هاهُنا لَعِلْماً جَمّاً لَوْ اصَبْتُ لَهُ حَمَلَةً؛ در سینه‌ام علم فراوانی وجود دارد. اگر افراد لایقی می‌یافتم به آن‌ها تعلیم می‌دادم» «2».

یا در روایت دیگری می‌فرماید: «ایُّهَا النَّاسُ سَلُونی قَبْلَ انْ تَفْقِدُونی فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّماءِ اعْلَمُ مِنی بِطُرُقِ الْارْضِ؛ ای مردم! پیش از این که مرا از دست بدهید آنچه می‌خواهید از من بپرسید که من به راه‌های آسمان از راه‌های زمین آشناترم» «3».

و بالاخره در روایت فوق می‌فرماید: «من در میان شما به منزله چراغ پر نوری هستم که در تاریکی می‌درخشد، و کسانی می‌توانند از نور این چراغ استفاده کنند که وارد فضای این چراغ شوند».

این روایت اشاره به نکته مهمّی دارد، که در روایات دیگر و برخی از آیات قرآن نیز مورد اشاره قرار گرفته و آن نکته این است:

ترقّی و تکامل همواره بر دو پایه استوار است: 1- فاعلیّت فاعل. 2- قابلیّت قابل.

اگر بهترین امکانات پیشرفت و ترقّی وجود داشته باشد، امّا کسانی از آن استفاده کنند که قابلیّت ندارند هیچ فایده‌ای ندارد، از خورشید نورانی‌تر سراغ نداریم، امّا شخص نابینا نمی‌تواند از خورشید استفاده کند، چون قابلیّت ندارد. اگر بهترین آب‌ها را با بذرهای اصلاح شده و باغبان‌های لایق و باران‌های پی در پی، در زمین شوره‌زار هدایت کنیم، بهره‌ای نمی‌گیریم؛ چون زمین شوره‌زار قابلیّت بهره‌برداری ندارد.

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 203

اشخاص زیادی تا پایان عمر در کنار انبیاء بودند، ولی کافر مردند؛ چون قابلیّت دریافت نور هدایت را نداشتند. در اوّلین آیه سوره بقره می‌خوانیم که قرآن مجید هدایت‌گر افراد باتقوی است، نه همه مردم؛ یعنی برای کسانی که قابلیّت هدایت را دارند هدایت‌گر است.

در ضمن قابلیّت‌ها متفاوت است و هرکس به اندازه قابلیّت خود از فیض خدایی استفاده می‌کند. قرآن مجید نیز می‌فرماید:

«انْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ اوْدِیَةٌ بِقَدَرِها»؛ «هر درّه‌ای به اندازه ظرفیّت خود آب ذخیره می‌کند» «1».

سؤال: قابلیّت‌ها را چگونه افزایش دهیم؟

پاسخ: قابلیّت‌ها دو بخش هستند: بخشی از آن‌ها ذاتی است، و بخشی دیگر اکتسابی. قسم اوّل قابل افزایش نیست، امّا قسم دوم را می‌توان با توبه و تقوی و مداومت بر یاد خداوند، کنار زدن حجاب‌ها، شرکت در مجالس علم و معرفت، مطالعات مفید، انتخاب دوست مناسب، محیط خوب و مانند آن افزایش داد.

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 205

78 عید چه روزی است؟

قال علی علیه السلام:

«کُلُّ یَوْمٍ لایُعْصَی اللَّهُ فیهِ فَهُوَ عیدٌ»؛

«هر روزی که در آن، معصیت و نافرمانی خداوند نشود عید است» «1».

شرح و تفسیر

عید دو رقم است: عید «تشریعی» و عید «تکوینی».

عید تشریعی عیدی است که خداوند آن را عید قرار داده و حتماً مقارن با یک پیروزی است. گاه پیروزی بر هوای نفس، مثل عید سعید فطر که در ماه مبارک رمضان انسان بر هوای نفس خویش غلبه می‌کند. و گاه موفقیّت در انجام مناسک حجّ، مثل عید سعید قربان، و گاه پیروزی در نصب امامِ شایسته و تحقّق ولایت که در عید غدیر متبلور است.

امّا عیدهای تکوینی نوعی بازگشت به جهان طبیعت است، مانند عید نوروز که یک عید کاملًا طبیعی است.

با توجّه به توضیح بالا، حضرت علی علیه السلام هر روزی را که انسان موفّق شود بر هوای نفس خویش غلبه کند و از اطاعت ابلیس و شیطان روی برتابد و دشمن بزرگ خویش را دشمن بگیرد و در یک کلمه عصیان نکند، آن روز را عید می‌داند.

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 206

با توجّه به این روایت و توضیحاتی که گذشت، عید نوروز می‌تواند یک عید باشد، ولی نه به عنوان یک عید تشریعی. و روایاتی که در این زمینه وارد شده روایات معتبری نیست «1».

عید نوروز جنبه‌های مثبت و منفی متعدّدی دارد، جنبه‌های مثبت آن نظافت، صله رحم، کمک به اقشار ضعیف و کم در آمد و مانند آن است. و جنبه‌های منفی آن، مراسم خرافی چهارشنبه سوری، سیزده‌بدر، تشریفات کمرشکن، چشم و هم چشمی، مسافرت‌های گناه‌آلود، شکستن مرز محرمیّت‌ها و امثال آن می‌باشد. حال اگر به جنبه‌های مثبت آن پرداخته شود و از جنبه‌های منفی آن اجتناب گردد، طبق روایت فوق عید نوروز طبیعی، عید تشریعی هم می‌شود و اگر خدای ناکرده بر عکس شود، از منظر حضرت علی علیه السلام چنین روزی عید نخواهد بود.

جالب این که اسلام در برخورد با این آداب و رسومی که مردم به آن اعتقاد داشته‌اند سعی کرده با هدایت آن به سمت جهات مثبت، یا تفسیری نو از آن، جنبه‌های منفی آن را از بین ببرد؛ مثلًا این سخن که «فلان زن بدقدم است!» را اسلام به شکل خاصّی تفسیر و از آن استفاده کرده است. در روایتی می‌خوانیم: «مِنْ بَرَکَةِ الْمَرْأَةِ قِلَّةُ مَهْرِها وَ مِنْ شُوْمِها کَثْرَةُ مَهْرِها؛ زنانی خوش‌قدم هستند که مهریّه‌ای سبک داشته باشند و زنانی بدقدم هستند که مهریه آنها سنگین باشد» «2» و این نکته جالبی است در بر خورد با آداب و رسوم دیگران!.

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 207

79 غافلان بی‌خبر!

اشاره

قال علی علیه السلام:

«کَمْ مِنْ غافِلٍ یَنْسَجُ ثَوْباً لِیَلْبِسَهُ وَ انَّما هُوَ کَفَنُهُ، وَ یَبْنی بَیْتاً لِیَسْکُنَهُ وَ انَّما هُوَ مَوْضِعُ قَبْرِه ؛

«چه بسیار غافلانی که لباسی برای پوشیدن تهیّه می‌کنند، امّا همان لباس کفن آن‌ها می‌شود! و خانه‌ای برای سکونت می‌سازند و آن خانه قبر آن‌ها می‌گردد» «1».

شرح و تفسیر

سؤال: غفلت نعمت است، یا بلا؟

پاسخ: غفلت از جهتی از نعمت‌های الهی است؛ زیرا زندگی بدون غفلت امکان‌پذیر نیست! خانواده‌ای که نوجوان عزیز خویش را از دست می‌دهد را تصوّر کنید، اگر آن سوز و گداز روزهای اوّل مرگ فرزند خود را در روزهای بعد هم داشته باشند، بزودی خود آن‌ها هم از بین خواهند رفت، ولی تدریجاً پرده‌های غفلت به عنوان یک نعمت الهی بر روی این مصیبت می‌افتد و کم کم آن را به فراموشی می‌سپارند. همچنین در مشکلات دیگر، مثل بی‌وفایی‌ها، خیانت‌ها، ضرر و زیان‌ها، شکست‌ها و مانند آن غفلت به کمک انسان می‌آید. امام صادق علیه السلام در توحید مفضّل «2» به این معنی اشاره فرموده است.

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 208

البتّه اگر همین نعمت الهی از حدّ اعتدال خارج شود، تبدیل به یک بلا می‌شود؛ نسیم یک نعمت است؛ زیرا هوا را جابجا می‌کند، مسمومیّت‌ها را از بین می‌برد، گل‌ها را بارور و میوه‌ها را به ثمر می‌نشاند، امّا اگر از اعتدال خارج شود و تبدیل به طوفان گردد، مصیبت بزرگی می‌شود. بنابراین نسیم در حدّ اعتدال نعمت و خارج از آن حد، بلا است.

غفلت نیز چنین است، اگر انسان از پایان زندگی، از مرگ، از خداوند، از معاد غافل شود، بدبخت می‌گردد و گاهی ضررهای غیرقابل جبران می‌بیند؛ مثل این که تا آخرین لحظات زندگی غافل باشد و با مرگ از خواب غفلت بیدار شود، که دیگر وقتی برای جبران باقی نمی‌ماند.

راه‌های مبارزه با غفلت‌

اولیاء اللَّه برای از بین بردن این غفلت‌ها به مردم هشدار می‌دادند، یکی از هشدارها و راه‌های مبارزه با غفلت یادآوری مرگ است، این که گفته شده است: «هر شب وصیّت‌نامه خود را زیر سر داشته باشید» «1»، به منظور رسیدن به همین هدف است. امام علی علیه السلام در حدیث فوق به دنبال همین مطلب است و می‌خواهد با یادآوری مرگ، غافلان را هوشیار سازد. طبق این روایت آن حضرت می‌فرماید: «غافل پارچه‌ای آماده پوشیدن می‌کند تا در این دنیا عیش و نوش کند، بی‌خبر از این که همین پارچه کفن او می‌گردد!». مخصوصاً در عصر و زمان ما که مرگ بسیار رایج و ساده گردیده است. شخص غافل خانه‌ای می‌سازد و از هر طریقی هزینه آن را تأمین می‌کند تا در آن زندگی نماید، غافل از این که همان خانه مقبره و محلّ دفن او می‌گردد! در قبرستان شهرهای بزرگ قبرهای زیادی از پیش توسّط گورکن‌ها آماده می‌شود، چه بسا خود این گورکن‌ها بمیرند و در قبری که برای دیگران کنده‌اند دفن شوند!

نتیجه این که غفلت در حدّ طبیعی آن نعمت و اگر از اعتدال خارج شود تبدیل به بلا می‌گردد.

80 غیبت، تلاش عاجزان است!

قال علی علیه السلام:

«الْغیبَةُ جُهْدُ الْعاجِزِ»؛

«غیبت کردن آخرین تلاش افراد ناتوان است» «1» .

شرح و تفسیر

در میان گناهان کبیره کمتر گناهی همانند غیبت نشانه پستی و ضعف و زبونی و ناجوانمردی است. آن‌ها که به مذمّت و عیب‌جویی مردم در پشت سر آن‌ها می‌پردازند و آبرو و حیثیّت افراد را با إفشای عیوب پنهانی، که غالب مردم به یکی از این عیوب گرفتارند، می‌برند و آتش حسد و کینه خود را به این وسیله فرومی‌نشانند، افرادی ناتوان و فاقد شخصیّتند، که در مبارزه بی‌دلیل و ظالمانه خود شهامت ندارند و تمام قدرتشان این است که از پشت خنجر بزنند.

در حدیث «2» آمده است: «آن کس که غیبت مردم کند اگر توبه نماید آخرین کس است که وارد بهشت می‌شود و اگر توبه نکند نخستین کسی است که وارد دوزخ می‌شود!» «3».

در آیه 12 سوره حجرات غیبت به خوردن گوشت مرده برادر مسلمان تشبیه شده است! «4»

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 210

و در حدیث دیگری چنین می‌خوانیم: «در روز قیامت برای جبران خسارت حیثیّتی غیبت‌شونده، ثواب کارهای غیبت‌کننده را به پرونده غیبت‌شونده منتقل می‌کنند و اگر ثوابی نداشته باشد، گناهان غیبت‌شونده را به پرونده غیبت‌کننده منتقل می‌نمایند!» «1».

با توجّه به آنچه گذشت، انسان عاقل هرگز غیبت نمی‌کند؛ زیرا غیبت‌شونده یا دوست اوست و یا دشمنش می‌باشد. اگر دوست او باشد شخص عاقل در تحت هیچ شرایطی حاضر به خوردن گوشت مرده دوست خود نمی‌شود و اگر دشمنش باشد هرگز راضی نمی‌شود که ثواب اعمالش در روز قیامت به پرونده اعمال او منتقل گردد، یا مجازات گناهان غیبت‌شونده را متحمّل شود!.

بنابراین عقل سلیم حکم می‌کند که با کمک همدیگر این گناه کبیره را از زندگی خویش بشوییم، و جامعه را از شرّ عواقب سوء و تبعات آن رهایی بخشیم.

110 سرمشق از سخنان حضرت علی (ع)، ص: 211