• شروع
  • قبلی
  • 30 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 7311 / دانلود: 3676
اندازه اندازه اندازه
خوردنیها و آشامیدنیها از نظر پیشوایان علم و دین

خوردنیها و آشامیدنیها از نظر پیشوایان علم و دین

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

باقلا

تـا هنگامی که حضرت عیسی به آسمان برده شد (و از انظار پنهان گردید) خوراکش باقلا بود ، و چیزی که آتش آن را تغییر داده باشد ، نخورد پیامبر اکرم (ص)

باقلا ساق را محکم می کند و مولد خون در بدن است قوه دماغی را نیز افزایش می دهد امام صادق (ع)

خوردن باقلا ساقها را محکم می نماید و خون تازه در بدن تولید می کند حضرت رضا (ع)

یـکـی از اصـحـاب می گوید : شنیدم که حضرت صادق (ع) فرمود : باقلا را با پوستش بخورید ، زیرا پوست باقلا ، معده را دباغی می کند .

بـاقـلا ارزش درمـانـی زیـادی دارد ، ولی دیـر هـضـم اسـت کـه ایـن اشکال را می توان با خیساندن آن در آب برطرف کرد از مصرف آن در پیلونفریت (عفونت های چرکین کلیه ها و لگنچه) نتایج ارزنده بدست آمده است .

دکـتـر لوکـلر پزشک عالیقدری که در درمان بیماریها با فرآورده های گیاهی ، تحقیقات زیـادی کـرده اسـت ، اثـر درمـانی قابل ملاحظه ای را برای باقلا در درمان التهاب و ورم مـثـانـه ، نـاشـی از وجـود سنگ قائل شده است مصرف باقلا به منظور رفع روماتیسم ، نقرس و غیره در بین مردم زیاد معمول است .

دانـه آن نـرم کـنـنـده و از بـیـن بـرنـده التـهابات بدن است جوشانده آن نیز می تواند اسهالهای مزمن را متوقف سازد .

مـصـرف بـاقـلای تازه در اوایل بهار ، اغلب باعث بروز مسمومیت یا حساسیتی می شود که به فابیسم ( fabisme ) معروف است عوارض ناشی از این مسمومیت کم خونی ، یرقان ، اخـتلالات روحی ، هذیان ، ناراحتی های قلبی وحتی گاهی مرگ است این عارضه در زمان هـای قـدیـم اغـلب در سـاردنـی اتـفـاق مـی افـتـاد و اخـیـرا نـیـز در ایـران بـخـصـوص در شمال موارد زیادی از این نوع مسمومیت ، دیده شده است .

در صد گرم باقلا مواد زیر یافت می شود :

پروتید ۱۱ گرم ، گلوسید ۶۰ گرم ، لیپید ۵/۱ گرم و مـقـداری فـسـفـر ، کـلسیم ، آهن و ویتامین های A B C

۱۰۰ گرم باقلا مولد ۳۴۰ کالری حرارت است .

بالنگ

ابـراهـیـم جـعـفـری مـی گـویـد : امام صادق (ع) فرمود : اطبای شما راجع به بالنگ چه دستوری به شما می دهند؟ عرض کردم به ما امر می کنند که پیش از غذا بالنگ بخوریم آن حضرت فرمود : و من شما را امر می کنم که بعد از غذا بالنگ بخورید .

بالنگ را بعد از غذا بخورید ، زیرا خاندان پیغمبر (ص) این کار را می کنند امام صادق (ع)

نان خشک و برشته بالنگ را هضم می کند امام رضا (ع)

ابـی بـصـیـر مـی گـویـد : مـهـمـانـی بـر مـن وارد شـد و از مـن بـالنـگ و عـسـل خـواست برای او فراهم کردم و خورد و من هم با او خوردم بعد خدمت امام صادق (ع) رسیدم و دیدم سفره غذا جلو آن حضرت گسترده است . آن بزرگوار به من فرمود : نزدیک بـیـا و بـخـور عـرض کـردم پـیـش از آن کـه خـدمـت شـمـا بـرسـم ، بـالنـگ و عسل خورده ام و احساس سنگینی می کنم ، چون زیاد خورده ام حضرت به خدمتکارش فرمود : نزد کنیز برو و بگو یک تکه از نان خشکی که در تنور قرمز می کنی برای ما بفرست غـلام رفـت و از نـان خـشـک آورد حـضرت به من فرمود : ای ابی بصیر ! از این نان خشک و برشته بخور ، زیرا بالنگ را هضم می کند من از آن خوردم و بلند شدم گویی هیچ چیزی نخورده بودم .

یـکـی از اصـحـاب مـی گوید به حضرت رضا (ع) عرض کردم مردم چنین می پندارند که بـالنـگ در حـال گرسنگی و قبل از غذا بهترین خوراک است حضرت فرمود : اگر پیش از غذا خوب باشد بعد از غذا بهتر و نیکوتر است .

پیغمبر اکرم (ص) علاقه داشت که به بالنگ سبز و سیب سرخ نگاه کند حضرت رضا (ع)

بالنگ که به آن ترنج نیز می گویند ، میوه ای لطیف و اشتها آور و صفرا آور است و مانع از ریـخـتـن صـفـرا بـه مـعـده مـی شـود ، به همین جهت در درمان یرقان (زردی) و اسهالهای صفراوی و کبدی بسیار مفید است .

از بـالنگ بعنوان تقویت کننده معده و کبد استفاده می شود بالنگ رفع کننده تشنگی نیز هست .

برنج

بهترین غذاهای دنیا و آخرت ، گوشت و پس از آن برنج است پیامبر اکرم (ص)

یـونـس مـی گـویـد : خدمت امام صادق (ع) رسیدم آن حضرت به من فرمود : چیزی بهتر از بـرنج و روغن بنفشه از عراق برای ما نمی آوردند سپس آن حضرت ادامه داد : درد شدیدی داشـتـم ، نـاراحـت بـودم ، بـه مـن الهـام شد برنج بخورم پس دستور تهیه برنج دادم بـرنـجـهـا را شـسـتند و خشک کردند ، بعد آنها را بریان کردند و آرد نمودند آن آرد را با روغـن زیـتون می خوردم ، و همچنین مقداری از آن برنجها را پختند و از آن خوراکی برای من تهیه کردند و خداوند بوسیله همین برنج ، درد مرا بر طرف کرد .

یـکـی از اصـحـاب مـی گوید : از درد شکمی که داشتیم نزد امام صادق (ع) شکایت بردم حـضـرت بـه مـن فـرمـود : برنج بگیر و بشوی بعد آنها را در سایه خشک کن وقتی که خشک شد ، آنها را نیم کوب کن و هر روز صبح به اندازه گودی کف دستت از آنها بخور .

بـرنـج خـوب غـذایـی اسـت امـعـاء را گـشـاد و بـواسـیـر را بـر طـرف مـی کـنـد و مـن بـه اهل غبطه می خورم که برنج می خورند و آب سرد می نوشند امام صادق (ع)

برنج غذای بسیار خوبی است ما آن را برای بیماران خود ذخیره می کنیم امام صادق (ع)

یـکـی از اصـحـاب مـی گـویـد : امام صادق (ع) مبتلا به درد شکم شد دستور داد برای او بـرنـج پـخـتـنـد و روی آن سـمـاق ریـخـتـنـد حـضـرت از آن بـرنـج میل فرمود و بهبود کامل یافت .

خاصیت غذایی برنج ۴ برابر سیب زمینی است برنج صفرا را کم می کند و باعث ایجاد یـبـوسـت مـی شـود .

در بـرنـج پـاک نکرده مقداری زیادی ویتامینهای B PP موجود است که بـرنـج سـفـید ، فاقد آنها است و خوردن مداوم آن سبب بروز بیماری پلاگر و بری بری می شود .

لعـاب بـرنـج برای اسهال کودکان بسیار مفید است دستور تهیه برنج پخته برای آن که باعث ناراحتی دستگاه گوارش نشود ، بشرح زیر است .

بـرنـج را بـا مـقــدار کـافـی آب و نمک آنقدر باید جوشاند تا آب آن کاملا تبخیر شود برنج تهیه شده را باید با تاءمل خورد و خوب جوید و در هنگام خوردن برنج یا فاصله بـعـد از آن نـبـاید آب سرد نوشید برنج برای افراد مبتلا به مرض قند و یبوست مضر است .

در ۱۰۰ گرم برنج مواد زیر یافته می شود :

پروتید ۳ گرم ، گلوسید ۸۰ گرم ، لیپید ۱ گرم ، این مقدار برنج تولید ۳۵۰ کالری حرارت می کند .

به

کـسـی کـه سـه روز ناشتا به بخورد ، ذهن او صاف و حلم و علم او بسیار می شود و از مکر شیطان و شیطانیان محفوظ می ماند پیغمبر اکرم (ص)

به بخورید و آن را به یکدیگر هدیه بدهید زیرا به ، دید را روشن می نماید و محبت در قلب ایجاد می کند به زنان آبستن خود به بخورانید تا فرزندان آنان نیکو شود پیامبر اکرم (ص)

پـیـغـمـبـر اکـرم (ص) فـرمـود : بـه ، دل را شـاد و بـا نـشـاط ، شـخـص بخیل را سخاوتمند و آدم ترسو را دلیر می کند امام صادق (ع)

امام صادق (ع) پسر زیبایی دید فرمود : ممکن است پدر این پسر به خورده باشد .

عـلی (ع) فـرمود : خوردن به برای ضعف قلب بسیار مفید است معده را پاک ، ذهن را زیاد آدم ترسو را شجاع می کند امام صادق (ع)

جـعـفـر بـن ابـیـطـالب در خدمت پیغمبر اکرم (ص) بود یک عدد به برای آن حضرت هدیه آوردنـد پـیغمبر یک تکه از آن را برید و به او فرمود : به را بگیر و بخور ، زیرا به ذهن را زیاد ، ترسو را شجاع ، رنگ را صاف و فرزند را نیکو می کند امام صادق (ع)

کسی که در حال گرسنگی (ناشتا) به بخورد ، آب (نطفه) او پاک و فرزند او نیکو می شود امام صادق (ع)

کسی که به بخورد ، خداوند متعال تا چهل روز حکمت را بر زبان او جاری می سازد امام صادق (ع)

خداوند هرگز پیغمبری را مبعوث نکرده ، مگر آنکه بوی به با او باشد امام صادق (ع)

سفیان می گوید : از امام صادق (ع) شنیدم که آن حضرت فرمود : به ، غم شخص اندوهناک را از بین می برد ، همچنان که دست ، عرق پیشانی را می زداید .

به مقوی معده و متوقف کننده اسهالهای ساده و خونی است در ورم حاد روده ها ، خونریزیهای قـاعـدگـی و بـو اسـیـری ، اثـر بسیار مفید دارد بهترین روش برای رساندن تانن به مـسلولین به است به ضمن تقویت اعمال دستگاه گوارشی ، هیچگونه ناراحتی برای آن بوجود نمی آورد .

دانه به ، به علت داشتن مقدار زیادی موسیلاژ ، در رفع التهابات داخلی مخاط و سرفه بکار می رود مصرف آن از خارج اثر نرم کننده دارد ، به همین جهت خیسانده آن در سوختگی ، سـرمـازدگـی ، تـرک پوست بدن ، مخصوصا ترک پستان و لب و نیز درمان بو سیر بسیار مفید است .

در ۱۰۰ گرم میوه به مواد زیر یافته می شود :

پروتید ۱ گرم ، گلوسید ۲۶ گرم ، لیپید ۵/۰ گرم ، آب ۷۸ گرم

به سرشار از ویتامین های B A و املاح آهکی و تانن است .

۱۰۰ گرم آن تولید ۱۱۲ کالری حرارت می کند .

پنیر

یـکـی از اصـحـاب مـی گـویـد : از امـام مـحـمـد بـاقـر (ع) راجـع بـه پـنـیـر سـؤ ال کـردم آن حـضـرت فـرمـود : از غـذایـی کـه مـن خـوشـم مـی آیـد از مـن سـؤ ال کرده ای ! سپس به خادمش در همی داد و به او فرمود : برای ما پنیر بخر ، خادم پنیر را آورد آنگاه با هم ناهار خوردیم آن بزرگوار پنیر خورد و ما هم پنیر خوردیم وقتی که ناهار تمام شد؛ خدمت امام باقر (ع) عرض کردم شما درباره پنیر چه می فرمایید؟

حـضـرت فـرمـود : مـگـر نـدیـدی کـه از آن خـوردم ؟ عـرض کـردم بـلی دیـدم ، ولی میل دارم از زبان شما بشنوم .

آن حـضـرت فرمود : بطور کلی درباره پنیر و هرچیز دیگر به تو می گویم : هر چیزی کـه نـوعـی حـلال و نـوعـی حـرام داشـتـه بـاشـد ، بـرای تـو حـلال اسـت تـا ایـن که نوع حرام آن به عینه برای تو مشخص شود ، که در آن صورت آن را باید ترک کنی .

علت این سؤ ال وجود مایه پنیر در پنیر است که گاهی آن را از حیوان میته تهیه می کنند و مـنـظـور امـام ایـن است که هر وقت بر تو ثابت شد که مایه پنیر از حیوان میته گرفته شده ، باید از آن پنیر اجتناب کنی و مادامی که این مطلب بر تو ثابت نشده است ، خوردن پنیر حلال است و اشکالی ندارد .

خـوب لقـمـه ای اسـت لقـمـه ای کـه درآن پـنـیـر بـاشـد دهـن را خـوش بـو و غـذای قـبـل را هـم هـضـم مـی کـنـد پـنـیـر اشـتـهـاآور اسـت ؛ وکـسـی کـه دراول ماه پنیر بخورد حاجت او برآورده می شود امام صادق (ع)

پـنـیـر در نـتـیـجـه مـنـعـقـد شـدن شـیـر یـا خـامـه ، تـحـت اثـر مـایـه پـنـیـر ، حـاصـل می شود پنیر به علت داشتن ویتامین های مختلف برای فقرا و کسانی که در نقاط دور افتاده زندگی می کنند و از داشتن انواع و اقسام غذاها محرومند ، غذای بسیار مفیدی است مـایـه پـنـیـر موجود در آن نیز ، در بالا بردن ارزش غذایی آن تاءثیر به سزایی دارد شـرط اسـاسـی استفاده از پنیر ، تازه بودن آن است زیرا دیاستازها در آن زنده اند و در امـعاء به زندگانی خود ادامه می دهند و تا مدتی تاءثیر آنها باقی می ماند پنیری که مـدتـی در آب نـمـک بماند ، استفاده چندانی ندارد ، مخصوصا پنیری که شور شده باشد و برای گرفتن شوری آن ، مدتی آن را در آب انداخته باشند .

پیاز

پیاز بوی بد دهان را که ناشی از بدکار کردن معده است برطرف می کند بلغم را از بین می برد و محرک قوای جنسی است امام صادق (ع)

پـیـاز خـستگی را برطرف ، اعصاب را قوی ، قوه راه رفتن را زیاد ، آب مرد (نطفه) را افزون و تب را از بین می برد امام صادق (ع)

پیاز لثه را محکم ، پشت را قوی و پوست بدن را لطیف می کند امام صادق (ع

پـیـغـمبر اکرم (ص) فرمود : وقتی که وارد شهر و محلی شدید ، از پیاز آنجا بخورید تا مرض آن محل را از شما دور کند امام صادق (ع)

پـیـاز بـه عـلت مـدربـودن ، در مـوارد آب آوردن شـکـم (اسـتـسقاء) تشمع کبدی ( Hopatic Cirrohse ) و آلبـو مـیـنوری مؤ ثر است بعلاوه درمان کننده ذات الریه و ذات الجنب نیز می باشد طبق تحقیقات فلم ( FIamm ) پیاز اشتها آور و کاهش دهنده ناراحتی های مربوط به نفخ شکم و غیره است به علاوه پیاز به علت داشتن مقدار زیادی انسولین گیاهی به نـام ( گـلو کـوکـینین ) ، کم کننده قند خون نیز هست و این اثر پیاز با انجام دادن آزمایش های زیاد بطور قاطع مورد تاءیید قرار گرفته است .

در استعمال خارجی ، پیاز نیمه پخته ، تسکین دهنده سوختگیها و بواسیر است .

پـیـاز دارای هـورمون و دیاستازی است که غدد اشک و آمیزش و گوارشی را تقویت می کند ایـن مـواد در اثر حرارت از بین می روند و پیاز پخته تاءثیری در قوای جنسی و هاضمه ندارد و اشک آور هم نیست .

پیاز درمان کننده کوه گرفتگی است .

در ۱۰۰ گرم پیاز مواد زیر یافته می شود :

پروتید ۳گرم ، گلوسید ۱۲گرم ، لیپید ۳/۰ گرم

و مقداری فسفات و استات و سیترات دو کلسیم و ویتامین های A B C

تخم مرغ

تخم مرغ سبک است و میل به گوشت را از بین می برد و اذیت گوشت را نیز ندارد امام صادق (ع)

عـمـر مـی گـویـد : نزد حضرت موسی بن جعفر (ع) از کمی اولاد شکایت کردم آن حضرت فرمود : از خداوند طلب آمرزش کن و تخم مرغ و پیاز بخور .

پـیـغـمـبـری از پـیـغـمـبـران خـدا ، بـه خـداونـد مـتـعـال از کـمـی نسل شکوه نمود خداوند به او خطاب فرمود : گوشت با تخم مرغ بخور امام صادق (ع)

مـوسـی پسر بکر می گوید : شنیدم که حضرت موسی بن جعفر (ع) فرمود : زیاد خوردن تخم مرغ قوای جنسی ، و در نتیجه تولید مثل را زیاد می کند .

زرده تخم مرغ سبک و سفیده آن سنگین است امام صادق (ع)

زرده تخم مرغ برای گوارا بودن غذا سودمند است امام رضا (ع)

تـخـم مـرغ را بـایـد یـک نـوع غـذای ازت دارمـتـراکـم دانـسـت کـه ۷۵درصـد وزن آن را آب تـشـکـیـل مـی دهـد غـیـر از آب در تـخـم مـرغ پـروتـئیـن ، لیـپـیـد ، گـلوسـیـد ، لسـتـیـن ، کـلسـتـرول ، مـواد رنـگـی ، مـواد مـعـدنـی (مـقـدار زیادی فسفر و ۱۳ ویتامین مختلف از جمله ویتامینهای A D B B PP B ، هورمونها و آنزیمهای مختلف موجود است .

از نـظـر قـابـلیـت هـضـم کـه در مـورد تـخـم مـرغ تـوجـه زیـادی بـه آن مـبـذول مـی شـود؛

بـایـد خـاطـر نـشـان کـرد کـه تـخـم مـرغ یـکـی از قـابـل هـضم ترین مواد غذایی است و کلیه موارد پروتئینی و چربی آن جذب بدن می شود طبق عقیده لانگورتی قابلیت هضم تخم مرغ را می توان مطابق زیر تعریف کرد :

قابلیت هضم زرده تخم مرغ خام ، نیم بند و سفت ، کاملا یکسان است ، ولی سفیده تخم مرغ خـام ، قـابـل هضم تر از تخم مرغ نیم بند است ، و چون سفیده تخم مرغ سفت شده معمولا به خوبی جویده نمی شود ، در برابر شیره های گوارشی مقاومت زیادی می کند .

بـطور خلاصه باید گفت که تخم مرغ ، غذای کاملی است که نطفه (موجود در تخم مرغ) در نـتـیـجـه اسـتـفـاده از آن ، رشـد و نـمـو مـی کـنـد و بـه جـوجـه تبدیل می شود در تغذیه انسان علاوه بر آن که برای سلامتی بدن ضروری است ، رشد بـلوغـی را تـسـریـع مـی کـنـد و شـیـر مـادران شـیـرده را افـزایش می دهد و برای تغذیه بیمارانی که دوره نقاهت را طی می کنند ارزش غذایی بسیار زیاد دارد .

یـک تـخـم مـرغ ۵۸ گـرمـی ، ۴/۹۲ کـالری حرارت تولید می کند امروزه تخم مرغ خشک کرده و مصرف زیادی - خصوصا در کشورهای غربی - دارد .

ترب

ریشه ترب بلغم را قطع می کند ، غذا را هضم می نماید و برگ آن مدر است علی (ع)

حـنـان مـی گـویـد : با امام صادق (ع) سر یک سفره غذا می خوردیم حضرت به من ترب مرحمت کرد و فرمود : ای حنان ! ترب بخور ، که سه خاصیت دارد : برگ آن نفخ شکم را از بین می برد؛ مغز آن ادرار را زیاد می کند و ریشه آن بلغم را قطع می نماید .

مصرف ترب از نظر درمانی به زمان های قبل از میلاد مسیح می رسد شیره تازه ترب در رفـع نـزله هـای شـش ، سـیـاه سـرفـه ، بـیماری های کلیوی و مثانه ، قولنج های کبدی و رومـاتـیـسـم مـصـرف مـی شـود بـرای اسـتـفـاده از اثـر درمـانـی تـرب ، بـایـد داخل آن را خالی کرد ، بطوری که حفره ای در آن بوجود آید ، سپس در ته آن سوراخ کوچکی ایـجاد و داخل حفره را پر از شکر کرد ، و مجموعه را در دهانه ظرفی قرار داد آبی که به این ترتیب از انتهای ترب می چکد جمع آوری می کنند این مایع در بر طرف کردن عوارض فوق و رفع سنگهای صفراوی اثری معجزه آسا دارد .

جوشانده ترب سرمازدگی را برطرف می کند .

ترب خام چون دیر هضم است نباید زیاد مصرف شود ، زیرا ایجاد ناراحتیهای معدی می کند .

در ۱۰۰ گرم ترب مواد زیر یافته می شود :

پروتید ۱ گرم ، گلوسید ۵/۶ گرم ، آب ۸۷ گرم

و مواد معدنی ۷/۰ گرم و مقدار ویتامینهای A B C

تره

خـدمـت حـضـرت مـوسـی بـن جـعـفـر(ع) از مریض شدن شخصی شکایت بردند حضرت پـرسـیـد : ( مـرض او چـیـسـت ؟ ) عـرض کـردنـد : ( از طحال ناراحتی دارد .) آن بزرگوار فرمود : ( سه روز به او تره بخورانید) .

به دستور امام به او تره دادند ، خون او بند آمد و بیماریش بهبود یافت .

حـضـرت مـوسی بن جعفر (ع) را دیدند که از زمینی که در آن تره کاشته شده بود ، تره می برید با آب می شست و می خورد .

از امـام صـادق (ع) خـواص تـره را پـرسـیـدنـد حـضرت فرمود : خدمت پیغمبر اکرم (ص) صـحـبـت از سـبـزیـها شد آن حضرت فرمود : ( تره بخورید ، زیرا تره در میان سبزیها مانند نان در میان سایر خوراکیها است .)

یـکـی از اصـحاب می گوید : با امام صادق (ع) سر سفره نشسته بودم ، خواستم کاسنی بـخورم حضرت به من فرمود : چرا تره نمی خوری ؟ عرض کردم : به خاطر خواصی که از شـمـا دربـاره کـاسـنـی روایت شده ، می خواهم کاسنی بخورم حضرت فرمود : از ماچه نـقـل شده ؟ عرض کردم گفته شده است که فرموده اید : هر روز یک قطره از آب بهشت روی کـاسـنـی مـی ریـزد آن امـام فـرمـود بـا ایـن حـال بر تره هفت قطره می ریزد عرض کردم چگونه تره بخورم ؟ فرمود : ریشه های تره را ببر و سرهای آن را دور بریز و بقیه آن را بـخـور امـیـرالمـؤ مـنـیـن (ع) تـره را بـا نـمـک نـیـم کـوب میل می فرمود امام صادق (ع)

کـسی که این دو سبزی : یعنی سیر و تره را بخورد ، نزدیک مسجد ما نیاید (تا بوی آنها کسی را اذیت نکند)

پیغمبر اکرم (ص

تـره مدر، خـلط آور و نـرم کـنـنده است جوشانده آن در دفع ذرات ورسوبات ادراری کمک زیـاد مـی کـنـد .

بـه هـمـیـن جـهـت مـصـرف آن در مـبـتـلایـان بـه رومـاتـیـسـم و نـقـرس مـعـمـول اسـت مـصـرف جـوشانده و شربت آن ، در موارد گرفتگی صدا ، زکام ، سرفه ، بـرنشیت و کلیه اختلالات حاد دستگاه تنفسی مؤ ثر است در تره مقداری زیادی ویتامین C و نیز ویتامینهای ب یک و ب دو با هم دیده می شود .

در اسـتـعـمـال خـارجـی اگـر بـه صـورت له شـده ، بـر روی محل گزیدگی زنبور معمولی و زنبور عسل قرار گیرد ، ناراحتی را تسکین می دهد .

تره به علت داشتن سلولز تولید نفخ می کند و برای اشخاصی که مبتلا به بواسیر و بیماریهای روده ای هستند ، چندان مفید نیست .

چغندر

خـداوند متعال مرض جذام را از یهود برداشت ، بواسطه آن که یهود چغندر می خوردند و رگهای گوشت را دور می ریختند امام صادق (ع)

بـنـی اسـرائیـل به خداوند متعال و به حضرت موسی از لکه های سفیدی (پیسی) که در بـدن خـود مـشـاهـده مـی کـردنـد ، شـکایت نمودند حضرت موسی هم این مطلب را به خداوند عـرض کـرد خـداونـد بـه مـوسـی وحـی کـرد کـه بـنـی اسرائیل را امر کن گوشت گاو با چغندر بخورند (تا شفا یابند)

امام باقر (ع)

به بیماران خود برگ چغندر بخورانید ، چه در برگ چغندر شفاست و درد و ضرری در آن نیست و به مریض خواب آرامی می دهد اما از ریشه چغندر اجتناب کنید زیرا سودا را تحریک می کند حضرت رضا (ع)

خـوردن چـغـنـدر شـمـا را از مـرض جـذام ایـمـن مـی کـنـد عـقـل رازیـاد و خـون راتـصـفـیه می کند چغندر شفای درد است استخوان را محکم می کند و گوشت را می رویاند حضرت رضا (ع)

چـغـنـدر بـه عـلت داشـتـن اثـر رادیـواکـتـیـو ، عـمـل آن در دسـتـگـاه گـوارش قابل اهمیت است .

چـغـنـدر مـلیـن ، مـدر و آرام کـنـنده است به علاوه جوشانده آن برای درمان التهاب مثانه ، یبوست ، بواسیر و بیماریهای پوست مصرف می شود .

چـغـنـدر خـام را نـمـی شـود خـورد ، به همین جهت اغلب آن را پخته مصرف می کنند که دارای انواع ویتامین ها و مواد معدنی دیگر است .

در ۱۰۰ گرم چغندر مواد زیر موجود است :

پروتید ۲ گرم ، گلوسید ۱۴ گرم ، لیپید ۲/۰ گرم

سلولز ، فسفر ، کلسیم ، آهن و ویتامینهای C B A نیز در آن یافته می شود .

خربزه

از طـائـف بـرای پـیـغـمـبـر اکـرم (ص) خـربزه ای هدیه آوردند حضرت آن را گرفت ، بـویـیـد و بـوسـیـد سـپـس فـرمـود : خـربزه از زینت های زمین است آب آن از رحمت الهی و شیرینی آن از بهشت است .

خربزه پیش از غذا ، بدن را می شوید و مرض را ریشه کن می کند پیامبر اکرم(ص)

خربزه مثانه را می شوید ، ادرار را زیاد می کند و سنگ مثانه را آب می نماید .

خـربـزه پـیـه زمـین است و مرض و بدی در آن نیست و ده خاصیت در آن وجود دارد : خوردنی اسـت ، آشـامیدنی است ، میوه است ، گل است ، شیرینی است ، انسان است (۲۱) قاتق است ، ختمی (۲۲) است ، سبزی است و دوا است امام علی (ع)

پیغمبر اکرم (ص) رطب را با خربزه میل می فرمود امام صادق (ع)

گـوشـت مـیـوه خـربـزه ، مـخصوصا در انواعی که آبدار است ، اثر ملین دارد ، تخم آن نیز دارای اثر ضد کرم است خربزه را نباید زیاد مصرف کرد ، زیرا موجب تخمیر در روده می شود و ایجاد نفخ می کند که نتیجه درد در ناحیه معده و روده است .

خـربـزه بـه عـلت داشـتـن مـقـدار زیـادی قـنـد قـابـل جـذب ، بـرای اشـخـاص مـبـتـلا بـه سـل ریـوی و کـم خـونـی بـسـیـار مـفـیـد اسـت ویـتـامـیـن A مـوجـود در آن ، سـلول هـای بـدن را تـرمـیـم و تـجـدیـد مـی کـنـد و یـکـی از عـوامـل جـوان مـاندن است خربزه ادرار و عرق و شیر را زیاد می کند و همیشه باید بعد از غـذا مـصـرف شـود ، زیـرا در غـیـر ایـن صـورت تـولیـد اسهال و ورم روده می کند .

در سوختگیهای گوشت خربزه به صورت له کرده ، یکی از داروهای مفید است .

در ۱۰۰ گرم خربزه موارد زیر یافته می شود :

پروتید ۱ گرم ، گلوسید ۹ گرم ، لیپید ۲/۰ گرم

و مقدار زیادی ویتامین های C B A که تولید ۳۴ کالری حرارت می کند .

خرفه

خرفه بخورید خرفه زیرکی می آورد پیغمبر اکرم (ص)

در روی زمـیـن سـبـزیـی بـهـتـر و سودمندتر از خرفه نیست ، در آن سبزی حضرت فاطمه عـلیـه السـلام اسـت بـنـی امیه بواسطه کینه ای که با ما و دشمنی که با فاطمه زهرا داشتند ، خرفه را (سبزی مردم احمق)می نامیدند امام صادق (ع)

پای پیغمبر خدا به واسطه ریگهای سوزان بیابان سوخته بود آن حضرت پای خود را روی سـبـزی خـرفـه گـذاشـت ، حـرارت و سـوزش آن بـر طـرف شـد از این جهت پیغمبر درباره آن سبزی دعا کرد و فرمود : چه سبزی پر برکتی است امام صادق (ع)

خـرفـه به علت داشتن مقدار زیادی آب (۰۹۵/۰) مدر ، تب بر ، تصفیه کننده خون و تسکین دهـنـده تـشـنـگـی اسـت مـصـرف خـام یـا پخته آن کمک زیادی به رفع التهابات دستگاه هاضمه و اداری می کند مصرف خرفه در مواقعی که برگشت غذا از معده به مری ، ایجاد سـوزش مـی کـنـد ، بـسـیـار مـفـیـد اسـت ضـمـنـا در مـوارد اختلاط خونی ، سرفه های مقاوم بـیـخـوابی و خونروی بین دو قاعدگی ، اثر قاطعی دارد خرفه سرشار از ویتامین های B C است .

تـازه بـرگـهـای له شـده خـرفـه ، در رفـع سـوخـتگی ، میخچه پا ، سردردهای یکطرفه (مـیـگـرن) ، ورم چـشـم و غـیـره استفاده می شود در وقت خونریزی های لثه - که معمولا در بیماری اسکوربوت دیده می شود - جویدن برگ خرفه به آهستگی در بهبودی آن مؤ ثر است .

بـایـد در نـظـر داشـت کـه ایـن گـیـاه سـودمند اگر یک بار در زمینی کشت گردد ، نه فقط سـالیـان مـتـمـادی در آن ناحیه بطور خودرو می روید ، بلکه دربسیاری از نواحی اطراف نیز می روید و منتشر می شود .

خرما

شـیـریـنـی پـیـغـمـبـر اکـرم خـرمـا بـود اگـر سـرسـفـره ای خـرمـا بـود ، اول از خـرمـا میل می فرمود در موقع افطار ، چنانچه وقت رطب (خرمای تازه) بود ، با رطب وگرنه با خرما افطار می کرد .

یـکـی از اصـحـاب مـی گوید : امام زین العابدین (ع) علاقه داشت که اشخاص خرما دوست داشته باشند؛ زیرا که پیغمبر (ص) خرما دوست داشت .

شـخـصـی مـی گـویـد : خدمت امام محمد باقر (ع) بودیم ، حضرت دستور داد برای ما خرما آوردنـد مـا مقدار زیادی از آن خرما خوردیم سپس آن بزرگوار گفت که پیغمبر خدا (ص) می فرمود من از کسی که خرما را دوست داشته باشد خوشم می آید .

یـکـی از اصـحـاب از امـام بـاقـر (ع) روایـت مـی کـنـد : آن حـضـرت دربـاره گـفته خداوند متعال

فلینظر ایها از کی طعاما فلیاتکم برزق منه (۲۳)

( پس باید بنگرد چه غذائی پاکیزه تر است ، از آن غذا رزق و روزی برای شما بیاورد) .

فـرمـود : مـنظور از بهترین و پاکیزه ترین غذاها خرماست کسی که هفت دانه خرمای (عجوه) (۲۴) هنگام خواب بخورد ، کرمهای شکم او کشته می شوند امام صادق (ع)

بهترین نوع خرما (برنی) (۲۵) است که مرض را از بین می برد و مرض در آن نیست خستگی را برطرف می کند و بلغم را نابود می نماید امام صادق (ع)

خرما یکی از مواد غذایی است که از زمان های بسیار قدیم در اغلب نقاط زمین ، جزو مایحتاج روزانـه بـوده و مـصـرف زیـاد داشـتـه اسـت ، زیـرا غـذایـی کامل ، طبیعی و مطبوع است که بسیار سهل الهضم و مفید می باشد .

خـرمـا حاوی مقدار زیادی قند است ایرانیان و اعراب آن را از نعم بزرگ می شمارند خرما میوه ای شیرین و خوش طعم است که دارای ویتامینهای C E و به مقدار بسیار جزئی حاوی ویتامینهای دیگر است .

خرمادارای گوگرد ، فسفرر ، کـلسـیـم ، مـنیزیم و مقدار زیادی آهن است خوردن آن با ماست بسیار مفید و مغذی است .

خرما نرم کننده سینه و ضد کم خونی نیز هست .

در هر ۱۰۰ گرم خرما مواد زیر یافت می شود :

پروتید ۹/۲ گرم ، گلوسید ۶۰ گرم ، لیپید ۴/۰ گرم ، آب ۳۴ گرم ، مواد معدنی ۳/۳ گرم

خیار

پیغمبر اکرم (ص) خیار را با نمک میل می فرمود امام صادق (ع)

پیغمبر اکرم (ص) رطب را با خیار می خوردند (۲۶)

خیار علاوه بر آن که به صورت خام خورده می شود ، در پزشکی نیز دارای مصارفی است با ساییدن دانه خیار در مقدار کمی آب ، محلولی تهیه شود که دارای اثر آرام کننده است با آب خیار نوعی پماد مسکن خارش تهیه می شود که اگر بر روی بدن مالیده شود در رفـع خـارش و تـحـریـکـات جـلدی بـسـیـار مـؤ ثـر اسـت .

مـخـلوط آب خـیـار بـا مـوم و عـسـل ، در لطافت پوست بدن و رفع جوش و زیبا نمودن پوست اثر فراوان دارد مصرف زیـاد خـیـار ، ایجاد ناراحتی می کند ، مخصوصا در اشخاصی که دارای معده ای ضعیف هستند .

حـتـی المـقـدور باید خیار را بانمک خورد ، زیرا نمک دفع آب فراوان موجود در خیار ، آسان می کند و ناراحتی معده را کاهش می دهد خیار ادرار را زیاد و تبهای صفراوی ویرقان را درمان می کند .

در ۱۰۰ گرم خیار مواد زیر موجود است :

پروتید ۲ گرم ، گلوسید ۴ گرم ، لیپید ۴/۰ گرم ، آب ۹۰ گرم

و نیز ویتامینهای A B C و ۱۰ نوع ماده معدنی دیگر

ذرت

یکی از اصحاب می گوید : با امام موسی کاظم (ع) حلیمی که از ذرت درست شده بود ، خـوردم و آن حـضـرت فـرمـود : ایـن غذایی است که سنگینی و ضرری در آن نیست و من از آن خوشم می آید ، از این جهت دستور دادم که آن را برای من درست کنند ، و اگر این غذا با شیر باشد ، سودمندتر و لینت آن در معده بیشتر است .

شـخـصـی مـی گـویـد : من در مدینه مریض شدم و اسهال گرفتم امام صادق (ع) را مطلع سـاخـتـم .

حضرت امر فرمود که قاووت ذرت تهیه کنم و با آب زیره بخورم این کار را کردم اسهال قطع و حالم خوب شد .

آرد ذرت دارای مـصـارف مـخـتـلف اسـت ، و بـعـلت فـراوانـی مـواد چـربی آن برای تغذیه مـسـلولیـن بـسـیـار مـفـیـد اسـت از جوانه ذرت روغنی بدست می آید که در رفع اگزما و بـیـمـاریـهـای جـلدی مـخـتـلف اطفال ، دارای اثر قاطعی است ، مشروط بر آن که مدت چندین سال بطور مداوم استعمال گردد .

کـاکـل ذرت مـدر است و نه تنها مجاری ادرار را تحریک نمی کند ، بلکه ناراحتیهای مربوط بـه آن را نـیز تسکین می دهد؛ به همین جهت برای مبتلایان به سنگ مثانه ، التهاب ، درد و ورم مثانه ، نزله مثانه ، آلبومینوری و نقرس مفید است .

کـاکـل ذرت ادرار روزانـه را بـه مـقـدار زیـادی افـزایش می دهد و از جمله مدرهایی است که رسـوبـات ادراری را از هـر نـوع کـه بـاشـد ، دفـع مـی کـنـد بـنابراین یکی از بهترین مدرهایی است که تاکنون شناخته شده است .

در ۱۰۰ گرم ذرت مواد زیر یافته می شود :

پروتید ۱۰ گرم ، گلوسید ۷۰ گرم ، لیپید ۲ گرم ،

و مـقداری سلولز ، فسفر ، کلسیم و ویتامین B

که این مقدار تولید ۳۴۰ کالری حرارت می کند .

روغن

امیرالمؤ منین علی (ع) فرمود : روغن گاو شفاست امام صادق (ع)

امـیـرالمـؤ منین علی (ع) فرمود : روغن دواست و روغن تابستان بهتر از روغن زمستان است ، و هیچ خوراکی بخوبی روغن در شکم وارد نشده است امام صادق (ع)

روغن قاتق خوبی است امام صادق (ع)

کسی که به پنجاه سالگی رسید ، در شب هنگام خواب نباید در شکمش روغن باشد امام صادق (ع)

یـکـی از اصـحـاب مـی گـویـد : خـدمـت امـام صـادق بـودم ، پـیـر مـردی از اهـل عـراق نـزد آن حـضـرت آمـد حـضرت به او فرمود : چرا سخن گفتن تو غیر عادی است ؟ پـیـرمـرد عرض کرد دندان های پیشین من افتاده و در تکلم من نقصی وارد شده است حضرت صـادق بـه او فـرمـود : مـنـهـم هـمـیـنـطور ، بعضی از دندان هایم افتاده است ، تا جایی که شـیـطـان مـرا وسـوسـه مـی کـند و به من می گوید اگر بقیه دندان های تو بیفتد با چه چیزی غذا می خوری ؟

و من می گویم لا حول و لا قوة الا بالله (نیست قدرت و قوه ای جز بوسیله خداوند) .

سـپـس امـام فرمود : ترید بخور که غذایی خوب و بی ضرر است و از روغن اجتناب کن که با مزاج پیرمرد سازگار نیست .

روغنها موادی هستند جامع یا مایع ، به رنگ مایل به زرد که دارای حالت دهنی مخصوص ، و اغـلب بـی مـزه هستند روغنها را به دو دسته گیاهی و حیوانی تقسیم می کنند باید دانست کـه یـک گـرم گـلوسـیـد ۵/۹ کـالری ، و یـک گرم لیپیدو یا پروتید ، ۴ کالری حرارت تولید می کند حداکثر مواد چربی که باید در ۲۴ ساعت مصرف شود ، ۷۰ گرم است و هر چه از این مقدار کمتر باشد ، بهتر است دانشمندان امروزه معتقدند که بهتر است کالری لازم از مواد پروتیدی تاءمین گردد ، زیرا مازاد آنها در بدن ، به مصرف سازندگی می رسد ، ولی زیادی چربی اگر در بدن تولید بیماری تصلب شرائین (آرتریواسکلروز) نکند ، دفع می شود .

هر چه سن بالاتر می رود ، مصرف چربی باید کمتر شود ، و برای اشخاص مسن ، حداکثر ۴۰ گـرم چـربـی در ۲۴ سـاعـت کـافـی اسـت کـه ایـن مـقـدار از مـصـرف غـذاهـایـی از قـبـیـل گـوشت ، پنیر ، ماهی شیر ، بادام و سایر مواد چربی دار تاءمین می شود عده ای از متخصصان مواد غذایی معتقدند که روغنهای نباتی به علت داشتن اسیدهای چرب اشباع شده ، قـابـلیـت جـذب نـدارنـد و بـرای اشـخـاص مـسـن روغـنـهـای حـیـوانـی کـه دارای چـربـی قابل جذب هستند برتری دارند .

بكارگيرى مجدد اطلاعات

در ابتدا بايد گفت كه مهمترين وسيله اى كه جهت تقليل تلفات و پيروزى جنگ بكار گرفته مى شود بكارگيرى نيرو و اطلاعاتى دقيق و قوى در جنگ است، زيرا فرماندهى سپاه اسلام ناگزير است كه براى مقابله با دشمن، موضع گيريهاى نظامى، مقر فرماندهى موقعيت نظامى، راههاى ارتباطى، انبار تسليحاتى، تعداد نيرو، و كيفيت آن اعم از زرهى و پياده نظام آگاهى كامل يافته تا بتواند در بكارگيرى سپاه اسلام كمال استفاده را نموده و با كمترين تلفات بزرگترين نتايج سياسى و نظامى را به دست آورد.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نيز در اكثر جنگها از اين شيوه استفاده كرده است، در جنگ بدر هم از دو شيوه اطلاعات سرى دشمن را كسب كرده و آنها را از سپاهيان اسلام مخفى داشته و به آنان كيفيت اخذ اطلاعات را آموزش مى داد كه از طريق بكارگيرى نيروهاى اطلاعاتى قوى مواضع استقرار دشمن و تعداد و كيفيت نيروهاى دشمن را به دست مى آورد، اين دو شيوه عبارت بودند از:

الف - از طريق نفوذ دادن نيروهاى اطلاعاتى به مواضع دشمن

ب - از طريق اسير گرفتن از دشمن.

هنگامى كه سپاه قريش به منطقه يمانيه رسيدند دو نفر از سربازان خود را جهت تهيه آب به بدر اعزام كردند، سپاهيان اسلام را دستگير كرده و از اسم و نسب آنان بازپرسى نمودند، آنان نيز در جواب گفتند: ما از بردگان قريش هستيم، وقتى از تعداد و محل استقرار نيروهاى قريش سؤ ال كردند آنان پاسخ مخفى دادند.

سپاهيان اسلم در نحوه بازجويى براى كسب اطلاعاتى به آن دو پرخاش مى كردند و در نتيجه ترس و وحشت بر اندام آن دو مستولى شده بود به طورى كه نمى توانستند به گونه صحيح اخبار و اطلاعات را بيان نمايند حضرت اين روش و شيوه را جهت اخذ اطلاعات مناسب نمى دانست و سپس شخصا از آنان بازجويى كرده و با روشى صحيح توانست اطلاعات لازم را كسب كند.

حضرت پرسيد: شما كيستيد؟

گفتند: ما غلامان قريش هستيم، سپس پرسيد: نيروهاى شما چند نفرند؟

گفتند: نمى دانيم، حضرت پرسيد: چند شتر مى كشند؟

گفتند: نه يا ده شتر. حضرت از اين طريق توانست تعداد نيروهاى دشمن را كاملا حساب نمايد و دريافت كه تعداد نيروهاى دشمن بين نهصد تا هزار نفر نفر مى باشد زيرا قريش براى هر صد نفر يك شتر مى كشتند(۶۰) .

سپس پرسيد چه كسانى از قبيله بنى هاشم در اين جنگ شركت كرده اند؟ گفتند: سه نفر: عباس بن عبدالمطلب، نوفل بن حارث و عقيل بن ابى طالب(۶۱) .

آگاهى دشمن از دستگيرى نيروهاى اطلاعاتى

حضرت پس از اينكه اطلاعات نظامى را از نيروهاى اطلاعاتى كسب كرد آنان را تا پايان نبرد زندانى نمود(۶۲) تا در نتيجه اسرار و اخبار نظامى سپاه اسلام فاش نشده و دشمن بدان آگاه نگردد.(۶۳)

اين خبر به دست سران قريش رسيد هنگامى كه از اين مسأله آگاه شدند وحشت زائدالوصفى بر نيروهاى دشمن پديدار گشت به طورى كه آرامش ‍ خود را از دست دادند(۶۴) .

بعضى از آنان تصريح كردند كه ابوسفيان در اين جنگ سهل انگارى كرده و بدون اينكه نيروهاى اسلام را به طور دقيق ارزيابى كند و از اوضاع مسلمانان و نيرومندى سربازان وفادار اسلام خبر داشته باشد ما را براى جنگ با محمد و سپاهيانش فراخواند و ما را بر اين نبرد تحريك كرده و نويد پيروزى را به همه ما داد.

از جملاتى كه عتبة بن ربيعة و ابوالبخترى با هم گفتگو مى كردند اين بود كه: جنگ ما با سپاهيان اسلام تجاوز به خاك غير است، و تجاوز هميشه محكوم به شكست است، سوگند به پروردگار وحشت و ترس از سپاه اسلام به گونه اى در من اثر گذاشته كه نمى توانم پيش روى خود را نگاه كنم ما به اين اميد آمده بوديم كه بتوانيم كاروان تجارى خود را از دستبرد و تعدى دشمن حفظ نماييم و هرگز در انديشه جنگ و نبرد نبوديم، اما متأسفانه ابوسفيان بر اثر عدم اطلاعات نظامى و سياسى كافى از منطقه ما را به يك جنگ تمام عيار فراخواند.

من دوست داشتم كه تمام ثروتهايى كه از قبيله عبد مناف در اين كاروان اندوخته شده است به يغما مى رفت ولى ما به اين سرزمين قدم نمى نهاديم(۶۵) .

سرانجام ترس و وحشت از هيبت و شكوه سپاهيان اسلام باعث شد كه غرور دشمن درهم شكسته شود به طورى كه خداوند در قرآن مى فرمايد:

( إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلَائِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذِينَ آمَنُوا سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْنَاقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ ) (۶۶) .

امدادهاى غيبى

هنگامى كه سپاهيان اسلام به نزديكى سپاه دشمن رسيدند و از انبوه سپاه دشمن و تجهيزات نظامى و نيروهاى رزمى و پشتوانه هاى اقتصادى آنها آگاه شدند، ترس و وحشت زائد الوصفيث سراپاى آنها را فراگرفت به گونه اى كه هر لحظه به دنبال شانه خالى كردن از زير بار مسؤ وليت جنگ بودند و از بيم و ترش اشك از چشمانشان سرازير شده و از خداوند جهت ثبات در برابر دشمن يارى و كمك طلب مى كردند.

اين وضعيت همچنان ادامه داشت تا اينكه خداوند اين آيه را نازل فرمود: (إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُم بِأَلْفٍ مِّنَ الْمَلَائِكَةِ مُرْدِفِينَ * وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَىٰ وَلِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِندِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ )(۶۷) .

و نيز در آيه ديگرى به يكى ديگر از الطاف خفيه الهى اشاره فرمود: آنجا كه مى فرمايد:

( إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِّنْهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُم مِّنَ السَّمَاءِ مَاءً لِّيُطَهِّرَكُم بِهِ وَيُذْهِبَ عَنكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ ) (۶۸) .

امدادهاى غيبى به طور مرتب بر سپاهيان اسلام نازل مى شد و از جمله امدادهاى غيبى و كمكهاى خداوند به رزمندگان همانا آماده نمودن زمينهاى شنزار بود كه در منطقه جنگى قرار داشت، اين زمينها براى جنگيدن مناسب نبود چون ممكن بود كه در هنگام نبرد پاهاى رزمندگان در خاك و شنهاى نرم فرو رفته و در نتيجه از كارآيى لازم برخوردار نباشند.

خداوند باران رحمت را فرستاد تا هم آنان را از كسالت روحى و معنوى درآورد، و هم زمين شنزار را براى عرصه نبرد آنان آماده نمايد(۶۹) .

مقدمات حمله

بدين ترتيب سپاهيان اسلام در برابر سپاهيان دشمن قرار گرفتند ترس شديدى سراپاى سپاهيان دشمن را فراگرفته بود، حضرت سپاه خود را صف آرايى نمود دسته اى را در طرف راست و دسته اى را در طرف چپ و خود در وسط لشكر قرار گرفت.

حضرت دستورات لازم را جهت مقدمات حمله صادر نمود

الف - چشمهايتان را به هم فشار دهيد.

ب - شما آغازگر جنگ نباشيد.

ج - هيچ كس حق ندارد با ديگرى حرف بزند(۷۰) .

حضرت در بند دوم فرمود شما آغازگر جنگ نباشيد، چون آغازگر جنگ باغى (بغى كننده) است و در نظام الهى باغى و متجاوز محكوم به شكست است هنگامى كه ابى جهل اين منظره شگفت انگيز را از سپاهيان اسلام مشاهده كرد و از تعداد كمى آنان آگاه شد، با حال تمسخر گفت: تمام نيروهاى رزمى سپاه رسول الله براى ما يك لقمه اى بيش نيست، غلامان و نوكران ما جهت قلع و قمع آنان كافى است و لزومى ندارد كه سپاهيان ما براى مقابله با آنان وارد جنگ شوند(۷۱) .

عتبة بن ربيعة يكى از فرماندهان زبده قريش احتمال مى داد كه تعدادى از سپاهيان اسلام در كمين قرار گرفته باشند، لذا پيشنهاد كرد كه قبل از آغاز عمليات نيروهاى پشتيبانى سپاهيان اسلام و محل استقرار آنان به طور كامل شناسايى گردد تا در نتيجه بى توجهى غافلگير نشويم.

فرماندهان نظامى قريش يكى از ماءموران اطلاعاتى خود را جهت كشف و رديابى نيروهاى پشتيبانى احتمالى سپاهيان اسلام به غيب نيروهاى سپاه اسلام فرستادند اين شخص كه يكى از شجاعان قريش بود سپاه اسلام را دور زد و از پشت جبهه به طور كامل شناسايى نمود و دريافت كه سپاه اسلام جز همين ۳۱۳ نفر نيرو پشتيبانى ديگرى ندارند، پس نتيجه اطلاعات خود را به سران سپاه قريش گزارش نمود.

خلاصه گزارش را در چند جمله بيان مى كنيم:

اگر چه سپاهيان اسلام از نيروهاى كمكى و پشتيبانى برخوردار نيستند ولى اينان تشنگان جنگ و جهاد هستند كه از يثرب به اين ديار آمده اند، سپاهى هستند كه مرگ را همانند شربت خوشگوار بر دست گرفته اند.

مگر آنان را نمى بينيد كه چگونه لب از سخن فرو بسته اند گويا اينان زبانشان لال است و زبانها از دهان بيرون آورده و بر دور لبان خويش مى گردانند همانند كسى كه شربت شيرين نوشيده و شيرينى آن بر لبانش مانده باشد.

پناهگاه آنان شمشيرهايشان مى باشد و فكر نمى كنم كه آنها از صحنه جنگ عقب نشينى كنند مگر اينكه كشته شوند و اينان كشته نمى شوند مگر اينكه به تعداد خودشان از ما بكشند، بالاخره هر فكرى كه داريد هم اكنون انجام دهيد(۷۲) .

ابوجهل برخاسته و گفت: اين حرفهاى شما دروغ است، شما از سپاه محمد مى ترسيدى به همين خاطر اين سخنان را نزد ما مطرح مى كنى.

سرانجام سپاهيان اسلام آماده جنگ شدند و سپاه مشركين هم در نقطه مقابل آنان صف آرايى نمودند، سپاهيان اسلام از وقوع جنگ و درگيرى بيم داشتند و كثرت عده و عده سپاهيان قريش ترس و وحشت زائد الوصفى را به وجود آورده بود، تا اينكه اين آيه شريفه براى تسليه قلب مسلمانان نازل شد:( وَإِن جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ) (۷۳) .

لكن خداوند مى دانست كه قريش به صلح حاضر نمى شود پس به وسيله اين آيه شريفه دل مسلمانان را به دست آورد و بر قلب آنان طماءنينه و آرامش را حاكم نمود و آنان را طورى صف آرايى نمود كه مشركين آنان را به وضوح مشاهده مى كردند و اين شيوه باعث رعب و وحشت شديدى ميان مشركين شده بود(۷۴) .

آغاز جنگ

در هنگام جنگ آغاز جنگ پيامبر خدا دست به مناجات گشود و فرمود: بارالها! اگر اين جمعيت اندك را به دست مشركين هلاك كنى در پهنه زمين عبادت كننده نخواهى داشت و اگر مصلحت را در اين است كه عبادت نشوى پس عبادت نشو(۷۵) خداوند دعاى رسولش را به اجابت رسانيد و ملائك رحمت خويش را به صورت رزمندگان خستگى ناپذير فرو فرستاد و آنان به يارى سپاهيان اسلام شتافتند(۷۶) .

سرانجام بين سپاهيان اسلام و مشركين قريش جنگ آغاز شد در اين جنگ لشگر مشركين به دست توانمند سپاهيان اسلام تار و مار گرديد و هفتاد تن از نيروهاى دشمن به هلاك رسيدند كه ۲۶ تن از آنان به دست با كفايت حضرت على و ۴۴ تن ديگر نيز توسط ساير رزمندگان به هلاكت رسيدند شهداى اسلام در جنگ بدر نه نفر بودند كه يكى از آنان سعد بن خيثمه از نقباى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود(۷۷) .

در اين جنگ ابوجهل فرمانده سپاه مشركين به دست ابوعبدالله بن مسعود كشته شد و عبدالله سر وى را به محضر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آورد، حضرت به شكرانه اين پيروزى سجده شكر به جاى آورد(۷۸)

در اين جنگ هفتاد تن ديگر نيز به اسارت نيروهاى اسلام درآمدند(۷۹) ، حضرت دو نفر از آنان را به قتل رسانيد و مصمم بود كه باقيمانده اسرا را نيز به قتل برساند اما مسلمانان عرضه داشتند: يا رسول الله اگر مصلحت است اينها را گردن نزن و از آنها فديه بگير كه بدين سبب وضع نابسامان مسلمين ترميم شود.

حضرت فرمود: اگر از اسراى مشركين فديه بگيرم بايد در جنگ احد كه در سال بعد شروع خواهد شد، معادل آن كشته و اسير بدهيم آيا به اين امر راضى هستيد؟ مسلمانان اين خسارت را به علت فقر مالى و تهيدستى پذيرفتند، پس پيامبر از كشتن ۶۸ نفر ديگر صرف نظر نموده و از آنان فديه گرفت و آزاد كرد(۸۰) .

عباس بن عبدالمطلب و عقبل بن ابى طالب هر دو در جنگ بدر اسير شدند كه حضرت از آنان فديه گرفته و آنان را آزاد نمود و اين دو پس از آزادى اسلام را پذيرفتند، عباس بن عبدالمطلب پس از پذيرش اسلام به مكه بازگشت و در ميان مشركين به زندگى خويش ادامه داد و دين خويش را از قريش مخفى نموده و تقيه مى كرد، در اين مدت عباس بن عبدالمطلب به عنوان يك ماءمور اطلاعاتى اخبار و نقشه هاى قريش را كسب نموده و به مدينه اطلاع مى داد(۸۱) .

جنگ بدر با پيروزى سپاهيان اسلام به پايان رسيد، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم غنائم جنگ را ميان رزمندگان و سپاهيان اسلام تقسيم نمود و بدين وسيله بخشى از حفره هاى اقتصادى سپاهيان اسلام پر و اشباع گرديد، در اين جنگ عده زيادى از رؤ سا و فرماندهان زبده نظامى دشمن به دست توانمند سپاهيان اسلام به هلاكت رسيدند، اين كشتگان عبارت بودند از:

۱ - ابوجهل بن هشام

۲ - عتبة بن ربيعه

۳ - شيبة بن ربيعه

۴ - نوفل بن خويلد

۵ - سهيل بن عمرو

۶ - نضربن الحارث بن كلده

۷ - عقبة بن ابى محيط و پسران حجاج

عوامل پيروزى

قسمتى از آيات قرآن به خصوص در سوره انفال در مورد جنگ بدر بيان گرديده كه نكاتى از عوامل پيروزى مسلمانان را بيان مى كند.

اين عوامل عبارتند از:

۱ - نحوه مقابله با دشمن

۲ - نصرتها و امدادهاى غيبى

۳ - عقب نشينى نكردن از برابر دشمن

۴ - كوچك شمردن سپاه دشمن در نظر سپاه اسلام

۵ - عدم اختلاف سپاهيان اسلام با يكديگر

۶ - همراهى ملائك با سپاهيان اسلام در حين جنگ

۷ - غرور نداشتن در برابر پيروزيهاى سپاهيان اسلام

۸ - نسبت دادن پيروزيها به خداوند و شكستها به خود

۹- به نام خدا و براى احياء قوانين الهى به سوى دشمن نشانه رفتن.

خداوند دعاى بنده محبوبش را مستجاب كرد و سپاهى از ملائك را به صورت انسانهاى ملبس به لباس سفيد فرو فرستاد و در پى نتيجه كمك و امداد نيروهاى غيبى بخشى از سپاهيان اسلام به صحنه عمليات وارد شدن و هوازن را شكست دادند و مجوعه ثروتهايى كه از خانه هاى خود جهت تأمين بودجه نظامى به صحنه جنگ آورده بودند به انضمام زنان و كودكانشان به غنيمت سپاهيان اسلام درآمد.

لذا خداوند در ذيل همين آيه شريفه مى فرمايد:( ثُمَّ أَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَنزَلَ جُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَذَٰلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ ) (۸۲) .

نكته: از ظاهر آيه شريفه استفاده مى شود كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ۸۰ سريه داشته است و هر جا كه سپاهيان اسلام به پيروزى دست يافته اند دست توانمند خداوند متعال مشهود بوده است لذا خداوند در كليه مواطن پيروزيهاى سپاه اسلام را به نصرتهاى خود پيوند مى دهد.

جنگهاى پيامبر دو گروه را در بر داشت: مشركين و اهل كتاب.

دسته اول - مشركين: وظائف مجاهدان در راه خدا اين است كه تا زمانى كه مشركين توحيد و نبوت را پذيرا نشده اند با آنها به نبرد ادامه دهند، اين مشروعيت على الدوام است مگر به خاطر شرائط و مناسباتى كه در حكومت اسلامى به وجود بيايد كه در اين صورت به خاطر ضعف و عدم توانايى مسلمين بايد از ادامه نبرد با مشركين خوددارى نمود، مسأله نياز به بحث مفصلى دارد كه مجال آن در اينجا تناسب ندارد.

دسته دوم - اهل كتاب: چون اهل كتاب معتقد به توحيد و معاد و نبوت هستند وظيفه حكومت اسلامى نسبت به آنان اين است كه با آنان قرار و پيمان همكارى ببندد كه اين قرارداد در اسلام به نام قرار ذمه معروف است.

۱ - نحوه مقابله با دشمن

خداوند در قرآن مى فرمايد:( لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ وَيَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنكُمْ شَيْئًا وَضَاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُم مُّدْبِرِينَ ) (۸۳) .

در پى فرار نيروهاى سپاه اسلام از برابر هوازن، هرچه پيامبر خدا آنان را فرا خواند به جبهه بازنگشتند، در اين نبرد خونين على بن ابيطالب با عده قليلى از سپاهيان اسلام در برابر دشمن مقاومت كردند، رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم متاءثر شد دستها را به نيايش بلند كرد و فرمود: «اللهم لك الحمد و اليك المشتكى و انت المستعان »(۸۴) سپس فرمود: «اللهم ان تهلك هذه العصابة لم تعبد و ان شئت ان لاتعبد لاتعبد

۲ - كوچك شمردن سپاه دشمن در نظر سپاه اسلام

از جمله عواملى كه در پيروزى جنگ دخالت مستقيمى دارد اين است كه خداوند بزرگ انبوه دشمن را در نظر سپاهيان اسلام به صورت نيرو و جمعيت اندكى جلوه مى دهد، كم نشان دادن دشمن سبب مى شود كه سپاهيان اسلام رعب و وحشت را به خود راه ندهند و با كمال قدرت وارد صحنه نبرد شوند كه خداوند اين نكته را در ضمن اين آيه شريفه مى فرمايد:( إِذْ يُرِيكَهُمُ اللَّهُ فِي مَنَامِكَ قَلِيلًا وَلَوْ أَرَاكَهُمْ كَثِيرًا لَّفَشِلْتُمْ وَلَتَنَازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ) (۸۵) .

نكته اى كه از اين آيه شريفه استفاده مى شود اين است كه هميشه ترس و وحشت عامل عقب نشينى از برابر دشمن است، كسانى كه از ايمان والايى برخوردار نيستند و به خدا توكل نمى كنند در برابر انبوه دشمن خود را مى بازند، بنابراين براى عقب نشينى و عدم ورود به جنگ با يكديگر عقيده و ايده اختلاف پيدا مى كنند و هر جا كه اختلاف شد شكست قطعى را به دنبال خواهد داشت.

نكته ديگر اين است كه خداوند سپاهيان اسلام را در نظر دشمن كوچك جلوه مى دهد چون سپاه دشمن مغرور شده و با حال به جنگ مى پردازد و هر جا كه غرور باشد به دنبال آن تجاوز مى آيد و تجاوز خواه و ناخواه منجر به شكست مى شود.

اين مطلب را خداوند در قرآن كريم بيان مى دارد:( وَإِذْ يُرِيكُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَيْتُمْ فِي أَعْيُنِكُمْ قَلِيلًا وَيُقَلِّلُكُمْ فِي أَعْيُنِهِمْ لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْرًا كَانَ مَفْعُولًا ) (۸۶) .

۳ - صبر و ثبات در برابر دشمن

خداوند در قرآن مى فرمايد:( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ * وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ ) (۸۷) .

نكته اى كه از اين آيه شريفه استفاده مى شود اين است كه ثبات قدم و استوار ماندن در مقابل دشمن بايد به گونه اى باشد كه نظاميان اسلام را به اسلام و عقايد ناب آن آموزش دهند كه هيچگاه از دشمن نهراسند و با شجاعت و صلابت در برابر دشمن مقاومت نمايند.

نكته ديگر اين است كه مسلمانان در ميدان جنگ از اختلافات فكرى و عقيدتى پرهيز نمايند زيرا اگر اختلافات سليقه اى و عقيدتى در بين نيرو پديدار خواه ناخواه عزم نيرو سست شده و در نتيجه انسجام نيرو از هم گسيخته خواهد شد و در بين نتيجه شوكت و عظمت سپاه در هم فرو مى ريزد.

نكته ديگر اين است كه مسلمانان در برابر حملات دشمن و سختيهايى كه در ميدان نبرد رخ مى دهد صابر و بردبار باشند زيرا خداوند با صابران است.

۴ - نزول ملائك

خداوند در قرآن مى فرمايد

( وَلَوْ تَرَىٰ إِذْ يَتَوَفَّى الَّذِينَ كَفَرُوا الْمَلَائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ ) (۸۸) .

۵ - نسبت دادن پيروزيها به خداوند

خداوند در قرآن مى فرمايد:( فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ ) (۸۹) .

نكته اى كه از اين آيه شريفه استفاده مى شود اين است كه پيروزيهايى كه در جنگ بدر براى سپاهيان اسلام به وقوع پيوست در پرتو نصرتها و امدادهاى غيبى بود، آنجا كه خداوند مى فرمايد: شما آنهايى را كه به هلاكت رسيدند به هلاكت نرسانديد بلكه ما بوديم كه آنها را مى كشتيم، از شما رها كردن شمشير بود اما هدايت آن و فرود آمدن آن بر فرق دشمن از جانب ما بود و آنگاه كه تو تير را به طرف دشمن رها كردى تو نبودى بلكه خدا بود كه تيرها را به هدف دشمن نشانه مى رفت.

ماجراى بنى قينقاع

اين جنگ در تاريخ ۱۵ شوال سال دوم هجرت پس از گذشت ۲۵ روز از جنگ بدر آغاز گرديد.

بعد از پيروزى مسلمين در جنگ بدر خبر پيروزى آنان منطقه يثرب را فراگرفت اين پيروزى چشمگير بر يهوديان به ويژه يهوديان بنى قينقاع بسيار سنگين تمام شد و از اين پيروزى بسيار ناراحت شدند، در ابتدا پيروزى مسلمين را به باد تمسخر گرفتند و سپس به ايذاء و آزار مسلمين پرداختند.

پس از مدتى معاهده اى را كه پيامبر بسته بودند نقض كردند، يهوديان بنى قينقاع جزء اوليه قبيله يهوديان بودند كه پيمان خود را نقض كرده بودند، هنگامى كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را نقض پيمان يهوديان بنى قينقاع مطلع گرديد به بازار بنى قينقاع كه بازار طلا و جواهرات بود رفته و آنان را جمع نمود سپس آنان را مورد نصيحت و اندرز قرار داد و به آنان گوشزد كرد كه از كينه توزى عليه اسلام دست بردارند و مسلمانان را اذيت و آزار نرسانند و به قوانين و مفاد پيمان صلح احترام بگذارند و از شكستى كه بر سپاه قريش وارد شد عبرت بگيرند تا در نتيجه به سرنوشت آنان دچار نشوند.

يهوديان بنى قينقاع فرمايشات رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را ناديده گرفته و در جواب گفتند: يا محمد!اگر در جنگ بدر پيروز شدى به اين خاطر بود كه مشركين مردان جنگى و كارآزموده اى نبودند، لكن ما مردان ميدان نبر هستيم و از نيروهاى كارآزموده فراوانى برخورداريم، هنگامى كه وارد نبر شديم، معلوم مى شود كه بازنده جنگ چه كسى خواهد بود(۹۰) .

سياست پيامبر اقتصاد مى كرد كه با آنان به مدارا و حسن جوار برخورد كند ولى در عين حال تمام كارهاى آنان را به دقت زير نظر داشت، مسلمانان هم به پيروى از سياست رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با يهوديان بنى قينقاع رفتار متناسب داشتند و از هر گونه برخورد و درگيرى با آنان حذر مى كردند.

اما روزى يكى از زنان مسلمانان با حجاب اسلامى جهت خريد طلا و جواهر به بازار بنى قينقاع رفته و به مغازه يكى از جواهرفروشان داخل شد مقابل فروشنده نشسته و جواهراتى را جهت خريد گناه مى كرد تا جنس ‍ مرغوب مورد نظر خود را انتخاب نمايد.

عده اى از يهوديان با سوء استفاده از موقعيت، چادر را از سرش كشيدند تا اندام و مظاهر جمال او نمايان گرديد و بدين وسيله به اميال شيطانى خود دست يابند، آن زن دستان خويش را بر چهره گرفته بود و از خود دفاع مى كرد زيرا آنان مى خواستند او را تماشا كنند.

در اين حين يكى از يهوديان پيراهن آن زن را از عقب به هم گره زد، هنگامى كه آن زن از جاى خود برخاست مظاهر زيبا و ناموس وى هويدا شد، يهوديان از اين وضع لذت مى بردند و به يكديگر چشمك مى زدند و از روى خوشحالى به رقص و پايكوبى پرداخته و كف مى زدند و آن زن را اذيت و آزار مى رسانيدند.

زن مسلمان فرياد برآورد و از مسلمانان يارى خواست، يكى از مسلمانان كه در آنجا بود وقتى صداى ناله آن زن مسلمان را شنيد به يارى اش شتافت و به آن زرگر يهود كه عامل اين صحنه خلاف اسلامى بود حمله برده و او را از پاى درآورد، يهوديان بنى قينقاع هم به آن شخص مسلمان حمله برده و او را كشتند.

بدين ترتيب يهوديان با اين عمل زشت پيمان خود را با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شكستند و زمينه يك جنگ تمام عيار بين مسلمانان بنى قينقاع فراهم گرديد. هنگامى كه پيامبر اكرم از جريان آگاه شد سپاه اسلام را به فرماندهى ابولبابه آماده كرد و با تاكتيكهاى ويژه قلعه بنى قينقاع را - كه از قلعه هاى محكم يهود بود - به محاصره كامل درآورد.

يهوديان بنى قينقاع كه در داخل قلعه محاصره شده بودند در سنگرهاى داخل قلعه مستقر شدند، پس از گذشت ۱۵ روز از مدت محاصره عرصه بر يهوديان به تنگ آمد و ناچار شدند كه بدون هيچ قيد و شرط تسليم حكومت اسلامى شوند، زيرا آنان اميد داشتند كه يهوديان خارج قلعه به كمك آنان بپيوندند ولى اميد آن ها به ياءس مبدل گرديد، زيرا يهوديان اطراف مدينه از عواقب و پيامدهاى بعدى مى ترسيدند و لذا به كمك آنان اقدام نكردند.

پس از تسليم شدن يهوديان بنى قينقاع، پيامبر بنا داشت كه همه آنان را گردن بزند و زنان و فرزندان آنان را اسير نموده و اموالشان را به عنوان غنيمت تصرف نمايد. عبدالله بن ابى بكر سر كرده منافقين با يهوديان بنى قينقاع هم پيمان بود خدمت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مشرف شد و از حضرت تقاضا كرد كه آنان را عفو عمو مى كند و از كشتن آنان صرف نظر كند.

پيامبر اكرم تقاضاى عبدالله بن ابى را در مورد يهوديان بنى قينقاع پذيرفت ولى شرط نمود كه آنان از مدينه خارج شده و در جوار مسلمانان زندگى نكنند، يهوديان اين شرط را پذيرفته و از مدينه خارج شده و به ديار اذرعات(۹۱) كوچ نمودند و مدتى نگذاشت كه همه آنان به هلاكت رسيدند(۹۲) .

فصل چهارم: رويدادهاى سال سوم و چهارم هجرت

جنگ احد

بررسى جنگ احد از ابعاد سياسى و نظامى

پس از گذشت يك سال از دو پيروزى مهم جنگ بدر و بنى قينقاع، جنگ احد آغاز شد، يكى از علل پيدايش جنگ احد شكست مشركين و يهود و در دو غزوه بدر و بنى قينقاع بود، شرك به صورت حقد و كينه در دلهاى آنان راه يافته بود.

پس از اينكه مشركين در جنگ بدر شكست خوردند و به سوى مكه بازگشتند ابوسفيان رئيس قريش مشركين را جمع نموده و بيانيه اى را بدين مضمون صادر كرد: كسانى كه در اين جنگ (بدر) كشته داده اند حق ندارند بر كشتگان خود عزادارى كنند و بر آنان اشك ماتم بريزند زيرا گريه بر كشتگان عقده ها را پاره مى كند و كينه هايى را كه از محمد و يارانش به دل گرفته ايم از دل بيرون خواهد آمد و روح انتقام جويى از مردم گرفته خواهد شد و آنان ديگر در جنگ عليه مسلمانان شركت نمى كنند.

سخن ابوسفيان در ميان قريش تاءثير به سزايى گذاشت بدين لحاظ قريش سخنان ابوسفيان را پذيرفته و در طول يك سال خود را جهت يك جنگ تمام عيار با تجهيزات و امكانات بالايى آماده نمودند و در پى اين تصميم نيروهاى جنگى خود را در تيپهاى مستقل و گردانهاى احتياط آماده نبر كردند و زمينه حمله گسترده را به يثرب - مدينة الرسول كه در آن عصر به مركز حكومت اسلامى تبديل شده بود - آماده نمودند.

در جلسه مشورتى كه سران مشركين در دارالندوه تشكيل داده بودند تصميم بر اين شد كه هزينه جنگ - كه حدود ۵۰ هزار دينار تخمين زده مى شد - از سود تجارتى قافله ابى سفيان كه در سالهاى گذشته با موفقيت حاصل شده بود پرداخت گردد.

ابوسفيان هزينه سپاه را پذيرفت و به عنوان فرماندهى كل سپاه مشركين قريش انتخاب گرديد، چون او در ترتيب نيرو و تنظيم و فرماندهى نظامى بسيار زبر دست و زيرك و نيرومند بود و از اطلاعات نظامى و سياسى خاصى برخوردار بود و با فرماندهان زبده نظامى رابطه دوستى تنگاتنگى داشت.

نظريه: به نظر مى رسد كه دشمن در طى يك سال كه از جنگ بدر گذشت نيروهاى اطلاعاتى خود را جهت شناسايى مناطق آسيب پذير در مدينه به كار گرفته و از راههاى نفوذى به داخل مدينه كاملا آگاه شد و بر طبق اطلاعات صحيح و نقشه هاى نظامى دقيق به مدينه حمله نمودند.

بى جهت نبود كه سپاه مشركين در پشت كوههاى احد موضع گرفته بودند و فرماندهى نيروهاى زرهى خود را به خالد بن وليد كه يكى از زبده ترين فرماندهان سپاه مشركين بود واگذار كنند و در پشت سپاه اسلام مستقر نمايند.

بنابراين مسئولت فرماندهى در نظام اسلامى اين است كه پيش از آغاز عمليات از محل استقرار دشمن و راههاى نفوذى و رفع موانع ايذائى آن اطلاعات لازم را به دست آورده و با اصول سياسى و نظامى خاصى به دشمن حمله نمايند، زيرا در هر جنگى مسأله پيروزى و شكست مطرح است و شكست و پيروزى نظامى شكست و پيروزى سياسى را به دنبال دارد.

نقش زنان مشركين در جنگ احد

مشركين در اين جنگ عده اى از زنان خويش را همراه خود، به جبهه آوردند، اين زنان نقشهاى مهمى را در جنگ ايفا مى كردند

الف - كشته هايى را كه در جنگ بدر داده بودن را به ياد سپاهيان مى آوردند تا حس انتقام جويى آنان را تحريك و فزونى بخشيده و آنان را در ادامه جنگ ترغيب نمايند به طورى كه بتوانند در برابر سپاهيان اسلام شجاعانه، به نبرد ادامه دهند و از زير بار جنگ شانه خالى نكنند.

ب - هر گاه شخصى از نيروهاى مشركين از ميدان جنگ عقب نشينى مى كرد سرمه دانهايى را كه به همراه داشتند به آنان مى داند، و اين نشانه آن بود كه هر كس از برابر دشمن فرار كند زن است، پس بايستى در خانه بماند، اين حركت باعث مى شد كه نيروهاى مشركين در خود احساس غيرت نموده و از برابر سپاهيان اسلام عقب نشينى نكنند و تمام توان رزمى خود را در برابر سپاهيان اسلام به كار بندند.

ج - هرگاه نيروهاى دشمن نتوانستند مقاومت كنند و از ترس به عقب بازگشتند آنان را به استقامت وادارند.

د- مجروحين و زخم خوردگان در جنگ را پرستارى و مداوا نمايند(۹۳) .

به طور كلى نقش زنان در ميدان رزم بسيار با اهميت بود زيرا آنان به خاطر طبيعت ظريف و لطيفى كه داشتند اثر خاصى را در مردان مى گذاشتند و مردان را نسبت به اهدافشان تهييج مى نمودند و با استفاده از زيركى خاصشان وقايع جنگ را جهت آنان برخلاف واقع نشان مى دادند «نكته جالب اين است كه جنس مرد در برابر لطافت زن دائما مقهور است و ممكن است به يك غمزه يا نگاه مرد را تا سر حد مرگ پيش ببرد، نمونه اين قضيه شهادت اميرمؤمنان حضرت علىعليه‌السلام على است كه شرح آن در اينجا لازم نيست».

ابوسفيان و تقسيم نيرو

ابوسفيان بن حرب فرمانده سپاه مشركين نيروهاى تحت فرماندهى خويش ‍ را به سه دسته تقسيم نمود، دسته اى حدود ۲۰۰ اسب سوار را تحت فرماندهى خالدبن وليد قرار داد تا در پشت دره هاى عينين مستقر شوند، وظيفه اين گروه اين بود كه پس از درگيرى و وقوع جنگ بين سپاه مشركين و اسلام به دفاع از نيروهاى پياده از پشت سر سپاه اسلام و حمله ور شده و سپاه اسلام را غافلگير كنند و آنان را به محاصره كامل درآوردند(۹۴) دسته ديگر از سواره نظام ها را تحت فرماندهى عكرمة بن ابى جهل قرار داد تا در سمت چپ جبهه مستقر شده و جنگ را آغاز كنند(۹۵) .

دسته ديگرى از نيروهاى پياده نظام را تحت فرماندهى صفوان بن اميه قرار داد، اين دسته از قويترين نيروها بود بود و وظيفه آن پشتيبانى از كليه نيروهاى نظامى مستقر در جبهه (پياده نظام و سواره نظام) بود، ابوسفيان كه فرماندهى كل قواى مشركين را به عهده داشت مقر فرماندهى را در وسط نيروها اتخاذ كرد و بدين ترتيب مقدمات جنگ را فراهم نمود.

بكارگيرى مجدد اطلاعات

در ابتدا بايد گفت كه مهمترين وسيله اى كه جهت تقليل تلفات و پيروزى جنگ بكار گرفته مى شود بكارگيرى نيرو و اطلاعاتى دقيق و قوى در جنگ است، زيرا فرماندهى سپاه اسلام ناگزير است كه براى مقابله با دشمن، موضع گيريهاى نظامى، مقر فرماندهى موقعيت نظامى، راههاى ارتباطى، انبار تسليحاتى، تعداد نيرو، و كيفيت آن اعم از زرهى و پياده نظام آگاهى كامل يافته تا بتواند در بكارگيرى سپاه اسلام كمال استفاده را نموده و با كمترين تلفات بزرگترين نتايج سياسى و نظامى را به دست آورد.

رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نيز در اكثر جنگها از اين شيوه استفاده كرده است، در جنگ بدر هم از دو شيوه اطلاعات سرى دشمن را كسب كرده و آنها را از سپاهيان اسلام مخفى داشته و به آنان كيفيت اخذ اطلاعات را آموزش مى داد كه از طريق بكارگيرى نيروهاى اطلاعاتى قوى مواضع استقرار دشمن و تعداد و كيفيت نيروهاى دشمن را به دست مى آورد، اين دو شيوه عبارت بودند از:

الف - از طريق نفوذ دادن نيروهاى اطلاعاتى به مواضع دشمن

ب - از طريق اسير گرفتن از دشمن.

هنگامى كه سپاه قريش به منطقه يمانيه رسيدند دو نفر از سربازان خود را جهت تهيه آب به بدر اعزام كردند، سپاهيان اسلام را دستگير كرده و از اسم و نسب آنان بازپرسى نمودند، آنان نيز در جواب گفتند: ما از بردگان قريش هستيم، وقتى از تعداد و محل استقرار نيروهاى قريش سؤ ال كردند آنان پاسخ مخفى دادند.

سپاهيان اسلم در نحوه بازجويى براى كسب اطلاعاتى به آن دو پرخاش مى كردند و در نتيجه ترس و وحشت بر اندام آن دو مستولى شده بود به طورى كه نمى توانستند به گونه صحيح اخبار و اطلاعات را بيان نمايند حضرت اين روش و شيوه را جهت اخذ اطلاعات مناسب نمى دانست و سپس شخصا از آنان بازجويى كرده و با روشى صحيح توانست اطلاعات لازم را كسب كند.

حضرت پرسيد: شما كيستيد؟

گفتند: ما غلامان قريش هستيم، سپس پرسيد: نيروهاى شما چند نفرند؟

گفتند: نمى دانيم، حضرت پرسيد: چند شتر مى كشند؟

گفتند: نه يا ده شتر. حضرت از اين طريق توانست تعداد نيروهاى دشمن را كاملا حساب نمايد و دريافت كه تعداد نيروهاى دشمن بين نهصد تا هزار نفر نفر مى باشد زيرا قريش براى هر صد نفر يك شتر مى كشتند(۶۰) .

سپس پرسيد چه كسانى از قبيله بنى هاشم در اين جنگ شركت كرده اند؟ گفتند: سه نفر: عباس بن عبدالمطلب، نوفل بن حارث و عقيل بن ابى طالب(۶۱) .

آگاهى دشمن از دستگيرى نيروهاى اطلاعاتى

حضرت پس از اينكه اطلاعات نظامى را از نيروهاى اطلاعاتى كسب كرد آنان را تا پايان نبرد زندانى نمود(۶۲) تا در نتيجه اسرار و اخبار نظامى سپاه اسلام فاش نشده و دشمن بدان آگاه نگردد.(۶۳)

اين خبر به دست سران قريش رسيد هنگامى كه از اين مسأله آگاه شدند وحشت زائدالوصفى بر نيروهاى دشمن پديدار گشت به طورى كه آرامش ‍ خود را از دست دادند(۶۴) .

بعضى از آنان تصريح كردند كه ابوسفيان در اين جنگ سهل انگارى كرده و بدون اينكه نيروهاى اسلام را به طور دقيق ارزيابى كند و از اوضاع مسلمانان و نيرومندى سربازان وفادار اسلام خبر داشته باشد ما را براى جنگ با محمد و سپاهيانش فراخواند و ما را بر اين نبرد تحريك كرده و نويد پيروزى را به همه ما داد.

از جملاتى كه عتبة بن ربيعة و ابوالبخترى با هم گفتگو مى كردند اين بود كه: جنگ ما با سپاهيان اسلام تجاوز به خاك غير است، و تجاوز هميشه محكوم به شكست است، سوگند به پروردگار وحشت و ترس از سپاه اسلام به گونه اى در من اثر گذاشته كه نمى توانم پيش روى خود را نگاه كنم ما به اين اميد آمده بوديم كه بتوانيم كاروان تجارى خود را از دستبرد و تعدى دشمن حفظ نماييم و هرگز در انديشه جنگ و نبرد نبوديم، اما متأسفانه ابوسفيان بر اثر عدم اطلاعات نظامى و سياسى كافى از منطقه ما را به يك جنگ تمام عيار فراخواند.

من دوست داشتم كه تمام ثروتهايى كه از قبيله عبد مناف در اين كاروان اندوخته شده است به يغما مى رفت ولى ما به اين سرزمين قدم نمى نهاديم(۶۵) .

سرانجام ترس و وحشت از هيبت و شكوه سپاهيان اسلام باعث شد كه غرور دشمن درهم شكسته شود به طورى كه خداوند در قرآن مى فرمايد:

( إِذْ يُوحِي رَبُّكَ إِلَى الْمَلَائِكَةِ أَنِّي مَعَكُمْ فَثَبِّتُوا الَّذِينَ آمَنُوا سَأُلْقِي فِي قُلُوبِ الَّذِينَ كَفَرُوا الرُّعْبَ فَاضْرِبُوا فَوْقَ الْأَعْنَاقِ وَاضْرِبُوا مِنْهُمْ كُلَّ بَنَانٍ ) (۶۶) .

امدادهاى غيبى

هنگامى كه سپاهيان اسلام به نزديكى سپاه دشمن رسيدند و از انبوه سپاه دشمن و تجهيزات نظامى و نيروهاى رزمى و پشتوانه هاى اقتصادى آنها آگاه شدند، ترس و وحشت زائد الوصفيث سراپاى آنها را فراگرفت به گونه اى كه هر لحظه به دنبال شانه خالى كردن از زير بار مسؤ وليت جنگ بودند و از بيم و ترش اشك از چشمانشان سرازير شده و از خداوند جهت ثبات در برابر دشمن يارى و كمك طلب مى كردند.

اين وضعيت همچنان ادامه داشت تا اينكه خداوند اين آيه را نازل فرمود: (إِذْ تَسْتَغِيثُونَ رَبَّكُمْ فَاسْتَجَابَ لَكُمْ أَنِّي مُمِدُّكُم بِأَلْفٍ مِّنَ الْمَلَائِكَةِ مُرْدِفِينَ * وَمَا جَعَلَهُ اللَّهُ إِلَّا بُشْرَىٰ وَلِتَطْمَئِنَّ بِهِ قُلُوبُكُمْ وَمَا النَّصْرُ إِلَّا مِنْ عِندِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ عَزِيزٌ حَكِيمٌ )(۶۷) .

و نيز در آيه ديگرى به يكى ديگر از الطاف خفيه الهى اشاره فرمود: آنجا كه مى فرمايد:

( إِذْ يُغَشِّيكُمُ النُّعَاسَ أَمَنَةً مِّنْهُ وَيُنَزِّلُ عَلَيْكُم مِّنَ السَّمَاءِ مَاءً لِّيُطَهِّرَكُم بِهِ وَيُذْهِبَ عَنكُمْ رِجْزَ الشَّيْطَانِ ) (۶۸) .

امدادهاى غيبى به طور مرتب بر سپاهيان اسلام نازل مى شد و از جمله امدادهاى غيبى و كمكهاى خداوند به رزمندگان همانا آماده نمودن زمينهاى شنزار بود كه در منطقه جنگى قرار داشت، اين زمينها براى جنگيدن مناسب نبود چون ممكن بود كه در هنگام نبرد پاهاى رزمندگان در خاك و شنهاى نرم فرو رفته و در نتيجه از كارآيى لازم برخوردار نباشند.

خداوند باران رحمت را فرستاد تا هم آنان را از كسالت روحى و معنوى درآورد، و هم زمين شنزار را براى عرصه نبرد آنان آماده نمايد(۶۹) .

مقدمات حمله

بدين ترتيب سپاهيان اسلام در برابر سپاهيان دشمن قرار گرفتند ترس شديدى سراپاى سپاهيان دشمن را فراگرفته بود، حضرت سپاه خود را صف آرايى نمود دسته اى را در طرف راست و دسته اى را در طرف چپ و خود در وسط لشكر قرار گرفت.

حضرت دستورات لازم را جهت مقدمات حمله صادر نمود

الف - چشمهايتان را به هم فشار دهيد.

ب - شما آغازگر جنگ نباشيد.

ج - هيچ كس حق ندارد با ديگرى حرف بزند(۷۰) .

حضرت در بند دوم فرمود شما آغازگر جنگ نباشيد، چون آغازگر جنگ باغى (بغى كننده) است و در نظام الهى باغى و متجاوز محكوم به شكست است هنگامى كه ابى جهل اين منظره شگفت انگيز را از سپاهيان اسلام مشاهده كرد و از تعداد كمى آنان آگاه شد، با حال تمسخر گفت: تمام نيروهاى رزمى سپاه رسول الله براى ما يك لقمه اى بيش نيست، غلامان و نوكران ما جهت قلع و قمع آنان كافى است و لزومى ندارد كه سپاهيان ما براى مقابله با آنان وارد جنگ شوند(۷۱) .

عتبة بن ربيعة يكى از فرماندهان زبده قريش احتمال مى داد كه تعدادى از سپاهيان اسلام در كمين قرار گرفته باشند، لذا پيشنهاد كرد كه قبل از آغاز عمليات نيروهاى پشتيبانى سپاهيان اسلام و محل استقرار آنان به طور كامل شناسايى گردد تا در نتيجه بى توجهى غافلگير نشويم.

فرماندهان نظامى قريش يكى از ماءموران اطلاعاتى خود را جهت كشف و رديابى نيروهاى پشتيبانى احتمالى سپاهيان اسلام به غيب نيروهاى سپاه اسلام فرستادند اين شخص كه يكى از شجاعان قريش بود سپاه اسلام را دور زد و از پشت جبهه به طور كامل شناسايى نمود و دريافت كه سپاه اسلام جز همين ۳۱۳ نفر نيرو پشتيبانى ديگرى ندارند، پس نتيجه اطلاعات خود را به سران سپاه قريش گزارش نمود.

خلاصه گزارش را در چند جمله بيان مى كنيم:

اگر چه سپاهيان اسلام از نيروهاى كمكى و پشتيبانى برخوردار نيستند ولى اينان تشنگان جنگ و جهاد هستند كه از يثرب به اين ديار آمده اند، سپاهى هستند كه مرگ را همانند شربت خوشگوار بر دست گرفته اند.

مگر آنان را نمى بينيد كه چگونه لب از سخن فرو بسته اند گويا اينان زبانشان لال است و زبانها از دهان بيرون آورده و بر دور لبان خويش مى گردانند همانند كسى كه شربت شيرين نوشيده و شيرينى آن بر لبانش مانده باشد.

پناهگاه آنان شمشيرهايشان مى باشد و فكر نمى كنم كه آنها از صحنه جنگ عقب نشينى كنند مگر اينكه كشته شوند و اينان كشته نمى شوند مگر اينكه به تعداد خودشان از ما بكشند، بالاخره هر فكرى كه داريد هم اكنون انجام دهيد(۷۲) .

ابوجهل برخاسته و گفت: اين حرفهاى شما دروغ است، شما از سپاه محمد مى ترسيدى به همين خاطر اين سخنان را نزد ما مطرح مى كنى.

سرانجام سپاهيان اسلام آماده جنگ شدند و سپاه مشركين هم در نقطه مقابل آنان صف آرايى نمودند، سپاهيان اسلام از وقوع جنگ و درگيرى بيم داشتند و كثرت عده و عده سپاهيان قريش ترس و وحشت زائد الوصفى را به وجود آورده بود، تا اينكه اين آيه شريفه براى تسليه قلب مسلمانان نازل شد:( وَإِن جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ) (۷۳) .

لكن خداوند مى دانست كه قريش به صلح حاضر نمى شود پس به وسيله اين آيه شريفه دل مسلمانان را به دست آورد و بر قلب آنان طماءنينه و آرامش را حاكم نمود و آنان را طورى صف آرايى نمود كه مشركين آنان را به وضوح مشاهده مى كردند و اين شيوه باعث رعب و وحشت شديدى ميان مشركين شده بود(۷۴) .

آغاز جنگ

در هنگام جنگ آغاز جنگ پيامبر خدا دست به مناجات گشود و فرمود: بارالها! اگر اين جمعيت اندك را به دست مشركين هلاك كنى در پهنه زمين عبادت كننده نخواهى داشت و اگر مصلحت را در اين است كه عبادت نشوى پس عبادت نشو(۷۵) خداوند دعاى رسولش را به اجابت رسانيد و ملائك رحمت خويش را به صورت رزمندگان خستگى ناپذير فرو فرستاد و آنان به يارى سپاهيان اسلام شتافتند(۷۶) .

سرانجام بين سپاهيان اسلام و مشركين قريش جنگ آغاز شد در اين جنگ لشگر مشركين به دست توانمند سپاهيان اسلام تار و مار گرديد و هفتاد تن از نيروهاى دشمن به هلاك رسيدند كه ۲۶ تن از آنان به دست با كفايت حضرت على و ۴۴ تن ديگر نيز توسط ساير رزمندگان به هلاكت رسيدند شهداى اسلام در جنگ بدر نه نفر بودند كه يكى از آنان سعد بن خيثمه از نقباى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود(۷۷) .

در اين جنگ ابوجهل فرمانده سپاه مشركين به دست ابوعبدالله بن مسعود كشته شد و عبدالله سر وى را به محضر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آورد، حضرت به شكرانه اين پيروزى سجده شكر به جاى آورد(۷۸)

در اين جنگ هفتاد تن ديگر نيز به اسارت نيروهاى اسلام درآمدند(۷۹) ، حضرت دو نفر از آنان را به قتل رسانيد و مصمم بود كه باقيمانده اسرا را نيز به قتل برساند اما مسلمانان عرضه داشتند: يا رسول الله اگر مصلحت است اينها را گردن نزن و از آنها فديه بگير كه بدين سبب وضع نابسامان مسلمين ترميم شود.

حضرت فرمود: اگر از اسراى مشركين فديه بگيرم بايد در جنگ احد كه در سال بعد شروع خواهد شد، معادل آن كشته و اسير بدهيم آيا به اين امر راضى هستيد؟ مسلمانان اين خسارت را به علت فقر مالى و تهيدستى پذيرفتند، پس پيامبر از كشتن ۶۸ نفر ديگر صرف نظر نموده و از آنان فديه گرفت و آزاد كرد(۸۰) .

عباس بن عبدالمطلب و عقبل بن ابى طالب هر دو در جنگ بدر اسير شدند كه حضرت از آنان فديه گرفته و آنان را آزاد نمود و اين دو پس از آزادى اسلام را پذيرفتند، عباس بن عبدالمطلب پس از پذيرش اسلام به مكه بازگشت و در ميان مشركين به زندگى خويش ادامه داد و دين خويش را از قريش مخفى نموده و تقيه مى كرد، در اين مدت عباس بن عبدالمطلب به عنوان يك ماءمور اطلاعاتى اخبار و نقشه هاى قريش را كسب نموده و به مدينه اطلاع مى داد(۸۱) .

جنگ بدر با پيروزى سپاهيان اسلام به پايان رسيد، رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم غنائم جنگ را ميان رزمندگان و سپاهيان اسلام تقسيم نمود و بدين وسيله بخشى از حفره هاى اقتصادى سپاهيان اسلام پر و اشباع گرديد، در اين جنگ عده زيادى از رؤ سا و فرماندهان زبده نظامى دشمن به دست توانمند سپاهيان اسلام به هلاكت رسيدند، اين كشتگان عبارت بودند از:

۱ - ابوجهل بن هشام

۲ - عتبة بن ربيعه

۳ - شيبة بن ربيعه

۴ - نوفل بن خويلد

۵ - سهيل بن عمرو

۶ - نضربن الحارث بن كلده

۷ - عقبة بن ابى محيط و پسران حجاج

عوامل پيروزى

قسمتى از آيات قرآن به خصوص در سوره انفال در مورد جنگ بدر بيان گرديده كه نكاتى از عوامل پيروزى مسلمانان را بيان مى كند.

اين عوامل عبارتند از:

۱ - نحوه مقابله با دشمن

۲ - نصرتها و امدادهاى غيبى

۳ - عقب نشينى نكردن از برابر دشمن

۴ - كوچك شمردن سپاه دشمن در نظر سپاه اسلام

۵ - عدم اختلاف سپاهيان اسلام با يكديگر

۶ - همراهى ملائك با سپاهيان اسلام در حين جنگ

۷ - غرور نداشتن در برابر پيروزيهاى سپاهيان اسلام

۸ - نسبت دادن پيروزيها به خداوند و شكستها به خود

۹- به نام خدا و براى احياء قوانين الهى به سوى دشمن نشانه رفتن.

خداوند دعاى بنده محبوبش را مستجاب كرد و سپاهى از ملائك را به صورت انسانهاى ملبس به لباس سفيد فرو فرستاد و در پى نتيجه كمك و امداد نيروهاى غيبى بخشى از سپاهيان اسلام به صحنه عمليات وارد شدن و هوازن را شكست دادند و مجوعه ثروتهايى كه از خانه هاى خود جهت تأمين بودجه نظامى به صحنه جنگ آورده بودند به انضمام زنان و كودكانشان به غنيمت سپاهيان اسلام درآمد.

لذا خداوند در ذيل همين آيه شريفه مى فرمايد:( ثُمَّ أَنزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَىٰ رَسُولِهِ وَعَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَأَنزَلَ جُنُودًا لَّمْ تَرَوْهَا وَعَذَّبَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَذَٰلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ ) (۸۲) .

نكته: از ظاهر آيه شريفه استفاده مى شود كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ۸۰ سريه داشته است و هر جا كه سپاهيان اسلام به پيروزى دست يافته اند دست توانمند خداوند متعال مشهود بوده است لذا خداوند در كليه مواطن پيروزيهاى سپاه اسلام را به نصرتهاى خود پيوند مى دهد.

جنگهاى پيامبر دو گروه را در بر داشت: مشركين و اهل كتاب.

دسته اول - مشركين: وظائف مجاهدان در راه خدا اين است كه تا زمانى كه مشركين توحيد و نبوت را پذيرا نشده اند با آنها به نبرد ادامه دهند، اين مشروعيت على الدوام است مگر به خاطر شرائط و مناسباتى كه در حكومت اسلامى به وجود بيايد كه در اين صورت به خاطر ضعف و عدم توانايى مسلمين بايد از ادامه نبرد با مشركين خوددارى نمود، مسأله نياز به بحث مفصلى دارد كه مجال آن در اينجا تناسب ندارد.

دسته دوم - اهل كتاب: چون اهل كتاب معتقد به توحيد و معاد و نبوت هستند وظيفه حكومت اسلامى نسبت به آنان اين است كه با آنان قرار و پيمان همكارى ببندد كه اين قرارداد در اسلام به نام قرار ذمه معروف است.

۱ - نحوه مقابله با دشمن

خداوند در قرآن مى فرمايد:( لَقَدْ نَصَرَكُمُ اللَّهُ فِي مَوَاطِنَ كَثِيرَةٍ وَيَوْمَ حُنَيْنٍ إِذْ أَعْجَبَتْكُمْ كَثْرَتُكُمْ فَلَمْ تُغْنِ عَنكُمْ شَيْئًا وَضَاقَتْ عَلَيْكُمُ الْأَرْضُ بِمَا رَحُبَتْ ثُمَّ وَلَّيْتُم مُّدْبِرِينَ ) (۸۳) .

در پى فرار نيروهاى سپاه اسلام از برابر هوازن، هرچه پيامبر خدا آنان را فرا خواند به جبهه بازنگشتند، در اين نبرد خونين على بن ابيطالب با عده قليلى از سپاهيان اسلام در برابر دشمن مقاومت كردند، رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم متاءثر شد دستها را به نيايش بلند كرد و فرمود: «اللهم لك الحمد و اليك المشتكى و انت المستعان »(۸۴) سپس فرمود: «اللهم ان تهلك هذه العصابة لم تعبد و ان شئت ان لاتعبد لاتعبد

۲ - كوچك شمردن سپاه دشمن در نظر سپاه اسلام

از جمله عواملى كه در پيروزى جنگ دخالت مستقيمى دارد اين است كه خداوند بزرگ انبوه دشمن را در نظر سپاهيان اسلام به صورت نيرو و جمعيت اندكى جلوه مى دهد، كم نشان دادن دشمن سبب مى شود كه سپاهيان اسلام رعب و وحشت را به خود راه ندهند و با كمال قدرت وارد صحنه نبرد شوند كه خداوند اين نكته را در ضمن اين آيه شريفه مى فرمايد:( إِذْ يُرِيكَهُمُ اللَّهُ فِي مَنَامِكَ قَلِيلًا وَلَوْ أَرَاكَهُمْ كَثِيرًا لَّفَشِلْتُمْ وَلَتَنَازَعْتُمْ فِي الْأَمْرِ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ سَلَّمَ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ ) (۸۵) .

نكته اى كه از اين آيه شريفه استفاده مى شود اين است كه هميشه ترس و وحشت عامل عقب نشينى از برابر دشمن است، كسانى كه از ايمان والايى برخوردار نيستند و به خدا توكل نمى كنند در برابر انبوه دشمن خود را مى بازند، بنابراين براى عقب نشينى و عدم ورود به جنگ با يكديگر عقيده و ايده اختلاف پيدا مى كنند و هر جا كه اختلاف شد شكست قطعى را به دنبال خواهد داشت.

نكته ديگر اين است كه خداوند سپاهيان اسلام را در نظر دشمن كوچك جلوه مى دهد چون سپاه دشمن مغرور شده و با حال به جنگ مى پردازد و هر جا كه غرور باشد به دنبال آن تجاوز مى آيد و تجاوز خواه و ناخواه منجر به شكست مى شود.

اين مطلب را خداوند در قرآن كريم بيان مى دارد:( وَإِذْ يُرِيكُمُوهُمْ إِذِ الْتَقَيْتُمْ فِي أَعْيُنِكُمْ قَلِيلًا وَيُقَلِّلُكُمْ فِي أَعْيُنِهِمْ لِيَقْضِيَ اللَّهُ أَمْرًا كَانَ مَفْعُولًا ) (۸۶) .

۳ - صبر و ثبات در برابر دشمن

خداوند در قرآن مى فرمايد:( يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا لَقِيتُمْ فِئَةً فَاثْبُتُوا وَاذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيرًا لَّعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ * وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَلَا تَنَازَعُوا فَتَفْشَلُوا وَتَذْهَبَ رِيحُكُمْ وَاصْبِرُوا إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِينَ ) (۸۷) .

نكته اى كه از اين آيه شريفه استفاده مى شود اين است كه ثبات قدم و استوار ماندن در مقابل دشمن بايد به گونه اى باشد كه نظاميان اسلام را به اسلام و عقايد ناب آن آموزش دهند كه هيچگاه از دشمن نهراسند و با شجاعت و صلابت در برابر دشمن مقاومت نمايند.

نكته ديگر اين است كه مسلمانان در ميدان جنگ از اختلافات فكرى و عقيدتى پرهيز نمايند زيرا اگر اختلافات سليقه اى و عقيدتى در بين نيرو پديدار خواه ناخواه عزم نيرو سست شده و در نتيجه انسجام نيرو از هم گسيخته خواهد شد و در بين نتيجه شوكت و عظمت سپاه در هم فرو مى ريزد.

نكته ديگر اين است كه مسلمانان در برابر حملات دشمن و سختيهايى كه در ميدان نبرد رخ مى دهد صابر و بردبار باشند زيرا خداوند با صابران است.

۴ - نزول ملائك

خداوند در قرآن مى فرمايد

( وَلَوْ تَرَىٰ إِذْ يَتَوَفَّى الَّذِينَ كَفَرُوا الْمَلَائِكَةُ يَضْرِبُونَ وُجُوهَهُمْ وَأَدْبَارَهُمْ وَذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ ) (۸۸) .

۵ - نسبت دادن پيروزيها به خداوند

خداوند در قرآن مى فرمايد:( فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَٰكِنَّ اللَّهَ رَمَىٰ ) (۸۹) .

نكته اى كه از اين آيه شريفه استفاده مى شود اين است كه پيروزيهايى كه در جنگ بدر براى سپاهيان اسلام به وقوع پيوست در پرتو نصرتها و امدادهاى غيبى بود، آنجا كه خداوند مى فرمايد: شما آنهايى را كه به هلاكت رسيدند به هلاكت نرسانديد بلكه ما بوديم كه آنها را مى كشتيم، از شما رها كردن شمشير بود اما هدايت آن و فرود آمدن آن بر فرق دشمن از جانب ما بود و آنگاه كه تو تير را به طرف دشمن رها كردى تو نبودى بلكه خدا بود كه تيرها را به هدف دشمن نشانه مى رفت.

ماجراى بنى قينقاع

اين جنگ در تاريخ ۱۵ شوال سال دوم هجرت پس از گذشت ۲۵ روز از جنگ بدر آغاز گرديد.

بعد از پيروزى مسلمين در جنگ بدر خبر پيروزى آنان منطقه يثرب را فراگرفت اين پيروزى چشمگير بر يهوديان به ويژه يهوديان بنى قينقاع بسيار سنگين تمام شد و از اين پيروزى بسيار ناراحت شدند، در ابتدا پيروزى مسلمين را به باد تمسخر گرفتند و سپس به ايذاء و آزار مسلمين پرداختند.

پس از مدتى معاهده اى را كه پيامبر بسته بودند نقض كردند، يهوديان بنى قينقاع جزء اوليه قبيله يهوديان بودند كه پيمان خود را نقض كرده بودند، هنگامى كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را نقض پيمان يهوديان بنى قينقاع مطلع گرديد به بازار بنى قينقاع كه بازار طلا و جواهرات بود رفته و آنان را جمع نمود سپس آنان را مورد نصيحت و اندرز قرار داد و به آنان گوشزد كرد كه از كينه توزى عليه اسلام دست بردارند و مسلمانان را اذيت و آزار نرسانند و به قوانين و مفاد پيمان صلح احترام بگذارند و از شكستى كه بر سپاه قريش وارد شد عبرت بگيرند تا در نتيجه به سرنوشت آنان دچار نشوند.

يهوديان بنى قينقاع فرمايشات رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را ناديده گرفته و در جواب گفتند: يا محمد!اگر در جنگ بدر پيروز شدى به اين خاطر بود كه مشركين مردان جنگى و كارآزموده اى نبودند، لكن ما مردان ميدان نبر هستيم و از نيروهاى كارآزموده فراوانى برخورداريم، هنگامى كه وارد نبر شديم، معلوم مى شود كه بازنده جنگ چه كسى خواهد بود(۹۰) .

سياست پيامبر اقتصاد مى كرد كه با آنان به مدارا و حسن جوار برخورد كند ولى در عين حال تمام كارهاى آنان را به دقت زير نظر داشت، مسلمانان هم به پيروى از سياست رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با يهوديان بنى قينقاع رفتار متناسب داشتند و از هر گونه برخورد و درگيرى با آنان حذر مى كردند.

اما روزى يكى از زنان مسلمانان با حجاب اسلامى جهت خريد طلا و جواهر به بازار بنى قينقاع رفته و به مغازه يكى از جواهرفروشان داخل شد مقابل فروشنده نشسته و جواهراتى را جهت خريد گناه مى كرد تا جنس ‍ مرغوب مورد نظر خود را انتخاب نمايد.

عده اى از يهوديان با سوء استفاده از موقعيت، چادر را از سرش كشيدند تا اندام و مظاهر جمال او نمايان گرديد و بدين وسيله به اميال شيطانى خود دست يابند، آن زن دستان خويش را بر چهره گرفته بود و از خود دفاع مى كرد زيرا آنان مى خواستند او را تماشا كنند.

در اين حين يكى از يهوديان پيراهن آن زن را از عقب به هم گره زد، هنگامى كه آن زن از جاى خود برخاست مظاهر زيبا و ناموس وى هويدا شد، يهوديان از اين وضع لذت مى بردند و به يكديگر چشمك مى زدند و از روى خوشحالى به رقص و پايكوبى پرداخته و كف مى زدند و آن زن را اذيت و آزار مى رسانيدند.

زن مسلمان فرياد برآورد و از مسلمانان يارى خواست، يكى از مسلمانان كه در آنجا بود وقتى صداى ناله آن زن مسلمان را شنيد به يارى اش شتافت و به آن زرگر يهود كه عامل اين صحنه خلاف اسلامى بود حمله برده و او را از پاى درآورد، يهوديان بنى قينقاع هم به آن شخص مسلمان حمله برده و او را كشتند.

بدين ترتيب يهوديان با اين عمل زشت پيمان خود را با رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شكستند و زمينه يك جنگ تمام عيار بين مسلمانان بنى قينقاع فراهم گرديد. هنگامى كه پيامبر اكرم از جريان آگاه شد سپاه اسلام را به فرماندهى ابولبابه آماده كرد و با تاكتيكهاى ويژه قلعه بنى قينقاع را - كه از قلعه هاى محكم يهود بود - به محاصره كامل درآورد.

يهوديان بنى قينقاع كه در داخل قلعه محاصره شده بودند در سنگرهاى داخل قلعه مستقر شدند، پس از گذشت ۱۵ روز از مدت محاصره عرصه بر يهوديان به تنگ آمد و ناچار شدند كه بدون هيچ قيد و شرط تسليم حكومت اسلامى شوند، زيرا آنان اميد داشتند كه يهوديان خارج قلعه به كمك آنان بپيوندند ولى اميد آن ها به ياءس مبدل گرديد، زيرا يهوديان اطراف مدينه از عواقب و پيامدهاى بعدى مى ترسيدند و لذا به كمك آنان اقدام نكردند.

پس از تسليم شدن يهوديان بنى قينقاع، پيامبر بنا داشت كه همه آنان را گردن بزند و زنان و فرزندان آنان را اسير نموده و اموالشان را به عنوان غنيمت تصرف نمايد. عبدالله بن ابى بكر سر كرده منافقين با يهوديان بنى قينقاع هم پيمان بود خدمت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مشرف شد و از حضرت تقاضا كرد كه آنان را عفو عمو مى كند و از كشتن آنان صرف نظر كند.

پيامبر اكرم تقاضاى عبدالله بن ابى را در مورد يهوديان بنى قينقاع پذيرفت ولى شرط نمود كه آنان از مدينه خارج شده و در جوار مسلمانان زندگى نكنند، يهوديان اين شرط را پذيرفته و از مدينه خارج شده و به ديار اذرعات(۹۱) كوچ نمودند و مدتى نگذاشت كه همه آنان به هلاكت رسيدند(۹۲) .

فصل چهارم: رويدادهاى سال سوم و چهارم هجرت

جنگ احد

بررسى جنگ احد از ابعاد سياسى و نظامى

پس از گذشت يك سال از دو پيروزى مهم جنگ بدر و بنى قينقاع، جنگ احد آغاز شد، يكى از علل پيدايش جنگ احد شكست مشركين و يهود و در دو غزوه بدر و بنى قينقاع بود، شرك به صورت حقد و كينه در دلهاى آنان راه يافته بود.

پس از اينكه مشركين در جنگ بدر شكست خوردند و به سوى مكه بازگشتند ابوسفيان رئيس قريش مشركين را جمع نموده و بيانيه اى را بدين مضمون صادر كرد: كسانى كه در اين جنگ (بدر) كشته داده اند حق ندارند بر كشتگان خود عزادارى كنند و بر آنان اشك ماتم بريزند زيرا گريه بر كشتگان عقده ها را پاره مى كند و كينه هايى را كه از محمد و يارانش به دل گرفته ايم از دل بيرون خواهد آمد و روح انتقام جويى از مردم گرفته خواهد شد و آنان ديگر در جنگ عليه مسلمانان شركت نمى كنند.

سخن ابوسفيان در ميان قريش تاءثير به سزايى گذاشت بدين لحاظ قريش سخنان ابوسفيان را پذيرفته و در طول يك سال خود را جهت يك جنگ تمام عيار با تجهيزات و امكانات بالايى آماده نمودند و در پى اين تصميم نيروهاى جنگى خود را در تيپهاى مستقل و گردانهاى احتياط آماده نبر كردند و زمينه حمله گسترده را به يثرب - مدينة الرسول كه در آن عصر به مركز حكومت اسلامى تبديل شده بود - آماده نمودند.

در جلسه مشورتى كه سران مشركين در دارالندوه تشكيل داده بودند تصميم بر اين شد كه هزينه جنگ - كه حدود ۵۰ هزار دينار تخمين زده مى شد - از سود تجارتى قافله ابى سفيان كه در سالهاى گذشته با موفقيت حاصل شده بود پرداخت گردد.

ابوسفيان هزينه سپاه را پذيرفت و به عنوان فرماندهى كل سپاه مشركين قريش انتخاب گرديد، چون او در ترتيب نيرو و تنظيم و فرماندهى نظامى بسيار زبر دست و زيرك و نيرومند بود و از اطلاعات نظامى و سياسى خاصى برخوردار بود و با فرماندهان زبده نظامى رابطه دوستى تنگاتنگى داشت.

نظريه: به نظر مى رسد كه دشمن در طى يك سال كه از جنگ بدر گذشت نيروهاى اطلاعاتى خود را جهت شناسايى مناطق آسيب پذير در مدينه به كار گرفته و از راههاى نفوذى به داخل مدينه كاملا آگاه شد و بر طبق اطلاعات صحيح و نقشه هاى نظامى دقيق به مدينه حمله نمودند.

بى جهت نبود كه سپاه مشركين در پشت كوههاى احد موضع گرفته بودند و فرماندهى نيروهاى زرهى خود را به خالد بن وليد كه يكى از زبده ترين فرماندهان سپاه مشركين بود واگذار كنند و در پشت سپاه اسلام مستقر نمايند.

بنابراين مسئولت فرماندهى در نظام اسلامى اين است كه پيش از آغاز عمليات از محل استقرار دشمن و راههاى نفوذى و رفع موانع ايذائى آن اطلاعات لازم را به دست آورده و با اصول سياسى و نظامى خاصى به دشمن حمله نمايند، زيرا در هر جنگى مسأله پيروزى و شكست مطرح است و شكست و پيروزى نظامى شكست و پيروزى سياسى را به دنبال دارد.

نقش زنان مشركين در جنگ احد

مشركين در اين جنگ عده اى از زنان خويش را همراه خود، به جبهه آوردند، اين زنان نقشهاى مهمى را در جنگ ايفا مى كردند

الف - كشته هايى را كه در جنگ بدر داده بودن را به ياد سپاهيان مى آوردند تا حس انتقام جويى آنان را تحريك و فزونى بخشيده و آنان را در ادامه جنگ ترغيب نمايند به طورى كه بتوانند در برابر سپاهيان اسلام شجاعانه، به نبرد ادامه دهند و از زير بار جنگ شانه خالى نكنند.

ب - هر گاه شخصى از نيروهاى مشركين از ميدان جنگ عقب نشينى مى كرد سرمه دانهايى را كه به همراه داشتند به آنان مى داند، و اين نشانه آن بود كه هر كس از برابر دشمن فرار كند زن است، پس بايستى در خانه بماند، اين حركت باعث مى شد كه نيروهاى مشركين در خود احساس غيرت نموده و از برابر سپاهيان اسلام عقب نشينى نكنند و تمام توان رزمى خود را در برابر سپاهيان اسلام به كار بندند.

ج - هرگاه نيروهاى دشمن نتوانستند مقاومت كنند و از ترس به عقب بازگشتند آنان را به استقامت وادارند.

د- مجروحين و زخم خوردگان در جنگ را پرستارى و مداوا نمايند(۹۳) .

به طور كلى نقش زنان در ميدان رزم بسيار با اهميت بود زيرا آنان به خاطر طبيعت ظريف و لطيفى كه داشتند اثر خاصى را در مردان مى گذاشتند و مردان را نسبت به اهدافشان تهييج مى نمودند و با استفاده از زيركى خاصشان وقايع جنگ را جهت آنان برخلاف واقع نشان مى دادند «نكته جالب اين است كه جنس مرد در برابر لطافت زن دائما مقهور است و ممكن است به يك غمزه يا نگاه مرد را تا سر حد مرگ پيش ببرد، نمونه اين قضيه شهادت اميرمؤمنان حضرت علىعليه‌السلام على است كه شرح آن در اينجا لازم نيست».

ابوسفيان و تقسيم نيرو

ابوسفيان بن حرب فرمانده سپاه مشركين نيروهاى تحت فرماندهى خويش ‍ را به سه دسته تقسيم نمود، دسته اى حدود ۲۰۰ اسب سوار را تحت فرماندهى خالدبن وليد قرار داد تا در پشت دره هاى عينين مستقر شوند، وظيفه اين گروه اين بود كه پس از درگيرى و وقوع جنگ بين سپاه مشركين و اسلام به دفاع از نيروهاى پياده از پشت سر سپاه اسلام و حمله ور شده و سپاه اسلام را غافلگير كنند و آنان را به محاصره كامل درآوردند(۹۴) دسته ديگر از سواره نظام ها را تحت فرماندهى عكرمة بن ابى جهل قرار داد تا در سمت چپ جبهه مستقر شده و جنگ را آغاز كنند(۹۵) .

دسته ديگرى از نيروهاى پياده نظام را تحت فرماندهى صفوان بن اميه قرار داد، اين دسته از قويترين نيروها بود بود و وظيفه آن پشتيبانى از كليه نيروهاى نظامى مستقر در جبهه (پياده نظام و سواره نظام) بود، ابوسفيان كه فرماندهى كل قواى مشركين را به عهده داشت مقر فرماندهى را در وسط نيروها اتخاذ كرد و بدين ترتيب مقدمات جنگ را فراهم نمود.


4

5