پيش گفتار
رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
در شرايط دشوار و آزار دهنده اى در مكّه و مدينه زيست. شرايطى كه تحمّل آن براى افراد ديگر غير ممكن يا بسيار دشوار است امّا آنحضرت خود را براى تحمّل دشوارى ها آماده كرده بود.
هنگامى كه آن بزرگوار بعثت مبارك نبوى را اعلام فرمود اشرار قدرتمند عليه او به پا خاسته و بر او هجوم آوردند در نتيجه مصيبت ها بزرگتر و سختي ها و رنج ها فراوانتر گرديد.
سركردگان ستم و جهالت، انواع ترفندها را بكار گرفتند تا نور خدا را خاموش كنند و لذا خاتم پيامبرانصلىاللهعليهوآلهوسلم
آماج انواع آزارها و محروميّت ها و... قرار گرفت.
سران كفر، به تلاش ها و كارهاى خود براى نابودى اسلام و پيروان آن اكتفا نكردند بلكه زنان و فرزندان خود را نيز در اين راه بسيج نمودند. نمونه اى بارز از اين دست را مى توان در (حمالة الحطب) يعنى همسر ابولهب مشاهده كرد؛ خداوند مى فرمايد:
(
تَبَّتْ يَدا أبى لَهَب وَتَبَّ مآ أَغْنى عَنْهُ مالُهُ وَما كَسَبَ سَيَصْلى ناراً ذاتَ لَهَب وَامرَأَتُهُ حَمّالةَ الحَطَب فى جيدها حبلٌ مِنْ مَسَد
)
بعضى ديگر، آرامش و آسايش رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
را حتّى در حريم حرم الهى و سحرگاهان كه آنحضرت در كنار خانه خدا مشغول عبادت بود به هم ريخته و به وى حمله ور مى شدند تا جائيكه يك بار رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
به يكى از آنان فرمود: اى (فلان) روز و شب دست از آزار من بر نمى دارى؟
كافران نيز به كشتار مؤمنان پرداختند؛ ابتدا (سميّه) را شهيد كردند و بعد همسرش (ياسر) را و... سپس شهيدى از پى شهيدى ديگر بر خاك غلتيد و كاروان شهادت و شهيدان به راه افتاد...
بسيارى از مسلمانان، جان و مال خود را در راه خداى بزرگ و در اين مسير مقدّس قربانى كردند.
فرعون هاى قريش به اين جنايات اكتفا نكرده و پيامبرصلىاللهعليهوآلهوسلم
و بنى هاشم را در (شعب ابوطالبعليهالسلام
) محاصره اقتصادى و اجتماعى نمودند تا كار به جایی رسيد كه قطعه اى نان چون كالايى ارزشمند و كمياب بشمار مى رفت.
در همان زمان كه بنى هاشم، هر چه داشتند ارزشمند و بى ارزش همه را در راه اِعلاى كلمه الهى به پيشگاه خداوند تقديم مى داشتند، جهّال قريش تمام دارائى خود را در راه بت هايشان صرف مى نمودند.
مؤمن گرانقدر قريش يعنى حضرت أبوطالبعليهالسلام
و اُمّ المؤمنين خديجهعليهاالسلام
قربانيان شهيد اين تحريم اقتصادى و محاصره ناجوانمردانه اند.
تنش ميان مؤمنان و كافران تا آنجا افزايش يافت كه مسلمانان به ناچار دوبار به حبشه مهاجرت كردند تا جان و ايمان خود را از چنگال ستمگران قريش برهانند.
و بالاخره خداوند متعال، فَرَج و گشايش خود را با اسلام و هدايت شهر يثرب، ارزانى مسلمين فرمود و پرچم اسلام با پيروزى توحيد، به اهتزاز درآمد.
امّا كافران، همچنان به تلاش خود جهت خاموش كردن نور خداوند ادامه مى دادند:(
يُريدونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللهِ بِأَفْواهِهِم وَاللهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الكافِرُونَ
)
اينجا بود كه بعضى از كافران از روى دروغ و نفاق به اسلام گرويدند و پس از آن همراه با افزايش توان اسلام، تعداد منافقان نيز رو به فزونى نهاد.
منافقان همان كسانى هستند كه از روى دروغ، ادّعاى مسلمانى مى كنند و كفر خويش را پنهان مى دارند. به همين سبب، خداوند يك سوره كامل درباره آنها نازل فرموده كه نام آن نيز منافقين است.
پس از فتح مكّه كه تعداد منافقان بسيار زياد شد. تحرّكات مشكوك در جامعه مسلمين نيز رو به افزايش نهاد كه از مهمترين آنها مى توان به عملكرد آنها در جنگ حنين و حمله تبوك اشاره كرد.
در جنگ حنين، منافقان، خيانتكارانه عقب نشينى خطرناكى كردند كه چون شبيه هزيمت و فرار بود باعث هزيمت و فرار تازه مسلمانان ديگر و پيروزى چشمگير نيروهاى دشمن كافر (قبيله هوازن) گرديد.
اين فرار را ابوسفيان و سران سابق قريش، رهبرى و سازماندهى مى كردند و اگر يارى خداوند متعال نبود تبديل به بزرگترين هزيمت و شكست در تاريخ و سيره رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
مى شد.
دوّمين تحرّك نيروهاى منافقين در حمله تبوك بروز و ظهور كرد:
در اين حركت خائنانه كه ابوسفيان در آن شركت داشت، هدف اصلى نقشه شوم آنها شخص رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
بود.
پيش از آن هم كافران و منافقان و يهود. بارها تلاش كرده بودند تا رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
را ترور كنند امّا موفّق نشدند از جمله:
- چندين بار در مكّه و مدينه كوشش كردند تا با شمشير آن حضرت را ترور كنند و نافرجام ماند.
- و در كنار قلعه يهود (بنى نضير) با انداختن سنگ بزرگى از پشت بام بر سر آنحضرت كه موفّق نشدند.
- در كنار قلعه (خيبر) با دادن غذاى مسموم كه خوشبختانه مكر و حيله آن ها افشا و اميدشان به يأس مبدّل شد.
- در (تبوك) منافقان كوشيدند تا از نقشه جديدى استفاده كنند كه امكان موفّقيت ايشان را افزايش مى داد و آن انداختن رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
از فراز صخره هاى گردنه تبوك به اعماق درّه بود.
گرچه اين يك نقشه شيطانى موفّقيت آميز بشمار مى رفت كه درصد پيروزى آن بالا بود ولى خداوند متعال بار ديگر، اميد آنان را به نوميدى تبديل كرد و رسول خدا را از تصميم شوم گروه منافقين آگاه فرمود.
رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
هم به حذيفه بن يمان دستور داد تا منافقان را ترسانده و نقشه ايشان را بهم زند. حذيفه همين كار را كرد و منافقين هراسان گريختند.
با همه اين حرف ها، دشمنان خداوند، از جستجو و يافتن راه هاى جديد براى خاموش كردن نور خدا و كشتن رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
دست بر نداشتند.
دو سال پس از اين تاريخ بود كه شيطان شان آنها را به روش جديدى براى ترور رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
راهنمايى كرد و آن ريختن شربتى مسموم در هنگام بيمارى رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
در دهان آنحضرت بود.
موفّقيت اين نقشه را قطعى يافتند زيرا با نقشه هاى قبلى تفاوت داشت:
اگر در دسيسه خيبر، غذاى مسموم به سخن درآمد و رازشان را فاش كرد...
و اگر در تبوك، خداوند متعال نقشه مهلك ايشان را به پيامبر خبر داد و رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
از آن جلوگيرى نمود...
امّا نقشه جديد مى توانست شبهه و سوءظن را از ايشان دور كند زيرا ظاهرى خيرخواهانه و صالح داشت و باطنى فاسد و پليد... چه بهتر از اين، زيرا ظاهراً مى خواهند به رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
دوا دهند و در واقع او را مسموم مى نمايند! اقدامات خطرناك و پليد عليه پيامبران خدا چندان است كه به شماره در نمى آيد و سبب شهادت بعضى از ايشان شده است.
اكثر پيامبران بزرگ در معرض عمليات ترور تبهكارانه از سوى مخالفينِ نظام الهى و سنّت هاى آسمانى قرار گرفته اند.
اين قرآن كريم است كه درباره برخى از آن وقايع با ما سخن مى گويد و اين پيامبران الهى هستند كه پرده از برخى ديگر براى ما بر مى دارند.
و تمام اين قضايا در چنبره يك تعبير مى گنجد كه خداوند آنرا در اين آيات شريفه بيان مى فرمايد:
(
إِنَّهُمْ يَكيدُونَ كَيْداً وَأَكِيدُ كَيْداً فَمَهِّلِ الْكافِرِينَ أَمْهِلْهُمْ رُوَيْداً
)
(
وَيَمْكُرُونَ وَيَمكُرُ اللهُ وَاللهُ خَيْرُ الْماكِرينَ
)
نگاه كنيد به زمانى كه حليمه سعديه از كرامات نبىّ اكرم (كه دوران كودكى خود را مى گذراند) به يهود خبر داد و آنها گفتند: او را بكشيد! و گفتند: آيا او يتيم است؟ حليمه گفت: نه، اين پدر اوست و من مادرش هستم. گفتند: اگر يتيم بود او را مى كشتيم.
و زمانى كه حليمه با پيامبر در بازار عكاظ گام مى سپرد و كاهنى بانگ برداشت: اين نوجوان را بكُشيد كه سلطنتى بزرگ خواهد يافت.. حليمه از بيم، راه خود را كج كرده و از مسير ديگرى پيامبر را بُرد و خدا ايشان را نجات داد.
و نيز در گُذر حليمه از مسير نجران، دانشمندان مسيحى درباره ظهور پيامبر (كه در آغوش حليمه بود) هشدار دادند و شيطان، آنان را برانگيخت كه پيامبر را بكشند امّا آتشى بزرگ بين حليمه و آنان حايل گرديد و آنها را سوزاند.
از آغاز تاريخ، بسيارى از مردم به عمليات ترور پرداخته و در پوشاندن وسائل و مدارك آن كوشيده اند. اوّلين تروريست جهان قابيل بود كه برادرش هابيل را كُشت.
امروزه هم متأسّفانه عمليات ترور در جهان قدم به مرحله خطرناكى نهاده است و در اشكال مختلف از ترورهاى شخصى تا وسايل كشتار جمعى از ويروسهاى كشنده تا... به صورت بسيار فنّى و ماهرانه بروز و ظهور يافته است.
من در اين بررسى مى كوشم سوء قصدهايى كه به منظور ترور رسول خداصلىاللهعليهوآلهوسلم
در سراسر زندگى آنحضرت عليه او بكار گرفته اند را يافته و پژوهش نمايم؛ با اين هدف كه غبار از چهره حقيقت در فرازى چند از فرازهاى زندگى پيامبر اكرمصلىاللهعليهوآلهوسلم
بزدايم و در اين راه از خداى متعال آرزوى توفيق دارم و ما توفيقى الاّ بالله...
نجاح الطّائى