داستان زندگی پیامبر (صلی الله علیه و آله)

داستان زندگی پیامبر (صلی الله علیه و آله)0%

داستان زندگی پیامبر (صلی الله علیه و آله) نویسنده:
گروه: پیامبر اکرم

داستان زندگی پیامبر (صلی الله علیه و آله)

نویسنده: نجاح الطائى
گروه:

مشاهدات: 13097
دانلود: 2926

توضیحات:

داستان زندگی پیامبر (صلی الله علیه و آله)
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 74 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 13097 / دانلود: 2926
اندازه اندازه اندازه
داستان زندگی پیامبر (صلی الله علیه و آله)

داستان زندگی پیامبر (صلی الله علیه و آله)

نویسنده:
فارسی

چرا شايعه عدم فوت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را ساختند؟

مصلحت حزب قريشى كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را به قتل رسانده بود، اين بود كه درگذشت آن حضرت را انكار كند. اينكار چندين فايده براى ايشان داشت از جمله اينكه: اذهان عمومى را از مسئله ترور پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تا مدّتى - ولو كوتاه - منصرف مى ساخت. ديگر آنكه ابوبكر كه در خارج شهر مدينه بود از راه برسد. همچنين زمينه مناسب براى اجراى طرح سقيفه به طور كامل فراهم آيد.

لذا در روايتى آمده است: عمر و عثمان مرتباً تكرار مى كردند: پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نمرده است، چه كسى مى گويد او مرده است؟ سپس ياران پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را تهديد مى كردند.(٤٤٧)

و نيز آمده است: اولين كسى كه او را آرميده ديد و مرگ او را انكار كرد عثمان بود.(٤٤٨)

و عمر گفت: بخدا قسم رسول خد ا نمرده و نخواهد مرد.(٤٤٩)

و عمر گفت: با بدنش به نزد خداى بزرگ رفته است.(٤٥٠)

و عمر گفت: با روح و جسم اش مانند عيسى به آسمان برده شد.(٤٥١)

و عمر گفت: روح وى چون موسى به آسمان برده شد.(٤٥٢)

و عمر گفت: او در حالت اغماء است.(٤٥٣)

و همانطور كه در حضور مردم پيوسته فرياد مى زد و تصريح مى كرد كه رسول خدا نمرده و نخواهد مرد، پنهانى سالم بن عبيد را نزد ابوبكر در ناحيه (سنخ) خارج مدينه فرستاد تا به او خبر دهد كه پيامبر مرده است.(٤٥٤)

عمر در سخنان خود پيوسته تكرار مى كرد: بعضى از منافقين گمان مى كنند كه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فوت كرده است و در حاليكه بخدا قسم رسول خدا نمرده است بلكه مانند موسى بن عمران نزد خدايش رفته است و او چهل روز از قومش غايب بود و بعد از اينكه گفتند مُرده است، بازگشت.

بخدا قسم رسول خدا باز مى گردد و دست و پاى كسانى كه گمان مى كنند او مرده است را قطع خواهد كرد.(٤٥٥)

عمر ناچار بود كه سلاح تهديد و ترساندن و دروغ را بكار گيرد تا بتواند به مردم عدم فوت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را بقبولاند.

او مى گفت: من اميدوارم پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آنقدر زنده بماند كه دستان و زبان كسانى را كه گمان مى كنند يا مى گويند رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مرده است، قطع كند.(٤٥٦)

كسى كه سيره رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را بخوبى خوانده باشد در مى يابد كه عمليات پيچيده و مهمّى متعاقب درگذشت رسول خدا صورت پذيرفته كه سنگ اوّل بناى آن شايعه عدم وفات رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ادعاى بازگشت قريب الوقوع او به اين دنياست!

و ملاحظه مى كند كه آن گروهى كه از دستورات رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مبنى بر پيوستن به لشگر اسامه سرپيچى كردند دقيقاً همان گروهى هستند كه از دستور پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مبنى بر آوردن ورقه و دوات براى نگاشتن وصيّت اش سرپيچى و جلوگيرى كردند.

و ايشان همان گروهى هستند كه حضوراً به رسول خدا اهانت كرده و گفتند: هذيان مى گويد.

و ايشان همان گروهى هستند كه سمّ مهلك را به اسم دارو به پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خورانده اند.

و ايشان همان گروهى هستند كه شايعه عدم وفات رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را ساخته و منتشر كردند.

و ايشان همان گروهى هستند كه در مراسم كفن و دفن رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شركت نكردند، بلكه رفتند و در جريان سقيفه شركت جستند و حكومت را به دست گرفتند.

و ايشان همان گروهى هستند كه به خانه كوچك فاطمهعليها‌السلام دختر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با آتش و هيزم و شمشير، هجوم مرگبار آوردند.

پس نتيجه مى گيرد كه بين اين اعمال رابطه اى وجود دارد و اين كارها چشم بسته و اتّفاقى صورت نگرفته است؛ بلكه در ضمن نقشه اى دقيق و برنامه ريزى شده و منظم براى بيرون راندن رسول خدا و اهل بيت او از صحنه صورت پذيرفته است.

اينكه عمر و عثمان پس از شهادت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى گويند: او نمرده است.

و مى گويند: بخدا قسم نمرده و نخواهد مرد!(٤٥٧)

و مى گويند: روح او چون موسى به آسمان عروج كرد.(٤٥٨)

و مى گويند:....

اينها نشان مى دهد كه گروه مزبور از طرح اين مطالب سعى داشته است تا به اهداف زير دست يابد:

١. با ايجاد گرد و خاك و غبار آلود كردن صحنه، هر نوع شبهه اى را مبنى بر دست داشتن گروه مزبور در قتل رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از اذهان مردم دور سازد و با تظاهر شديد به دوستى و علاقه خود به پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نشان دهد كه اصلاً مرگ او را باور نمى كند و طالب ادامه حيات اوست.

٢. با ايجاد موج - بوسيله شايعه نمردن پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم - اوضاع را براى طرح سقيفه آماده سازند.

٣. وقت را بكُشند تا ابوبكر از خارج مدينه برگردد و اين مسئله مستلزم آن بود كه از مراسم تدفين جلوگيرى كنند.

واضح است كه نقشه آن گروه عبارت بود از برپا نمودن مراسم سقيفه و تسلط بر حكومت در زمانى كه اهل بيت و مردم مشغول مراسم تغسيل، تكفين و تدفين پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بودند، چنانچه بيان مى گردد.

و آنچه بسيار دور از ذهن است، اين است كه حزب قريشى - بويژه آن جماعتى از ايشان كه به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گفتند: هذيان مى گويد و پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مجبور شد آنان را از خانه اش بيرون كند - خواستار و علاقمند ادامه حيات رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم باشند.

پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به ايشان فرموده بود: مرا رها كنيد، وضعى كه در آن هستم بهتر از آن چيزى است كه مرا به سوى آن مى خوانيد.(٤٥٩)

و در روايتى آمده است كه: چون در بيهوده گوئى و اختلاف نزد پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم زياده روى كردند رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به ايشان فرمود: برخيزيد.(٤٦٠)

در تمام آن اوقات، بنى هاشم دقيقاً با كارهاى حزب قريشى مخالفت كرده و دستورات رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اهداف او را تأييد مى كردند.

به عنوان مثال هنگامى كه رسول خدا در طلب ورقه و دواتى، اهل بيت خود را صدا زد تا خواسته اش را برآورده سازند، آن گروه در مخالفت با اين دستور برآمده و گفتند: او هذيان مى گويد.

و هنگامى كه بنى هاشم خواستار تسريع در امر تدفين رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بودند آن گروه به مخالفت برخاسته و در نهايت هم به سقيفه رفتند.

افراد حزب قريشى با همفكرى يكديگر نقشه اى فورى كشيدند تا از طرح پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مبنى بر انتقال خلافت به علىعليه‌السلام و فرستادن آنها به سوى شام جلوگيرى به عمل آورند. خطوط اصلى اين نقشه، چند هدف مشخص را دنبال مى كرد كه مهمترين آنها عبارت بود از:

ترور رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ... اين طرح مهمّ و نقشه خطرناك، دقيقاً برگ ديگرى از پرونده نقشه قبايل قريش براى كشتن پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در مكّه است كه مى خواستند به آن وسيله پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را از هجرت به مدينه باز دارند. مى بينيم هر دو طرح يك جهت را دنبال مى كنند.

تفاوت بين دو عمليات هم در سه چيز تبلور مى يابد: يكى آنكه اوّلى در مكّه است و دوّمى در مدينه. و ديگرى آنكه عمليات اوّل علنى بود ولى عمليّات دوّم سرّى و پنهانى!

سوّم آنكه عمليات اوّلى براى ترور پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شكست خورد ولى عمليات دوّم موفقيت آميز بود.

نحوه عملكرد گروه قريش در جنگها نيز مؤيد عدم تمايل ايشان براى شركت در لشگر اسامه است زيرا در جنگهاى احد، خيبر و حنين گريختند و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را رها كردند تا طعمه آسانى براى كفّار و يهود باشد و اگر الطاف الهى نبود مسأله اسلام و مسلمين شكل ديگرى مى يافت.(٤٦١)

يكى از اهدف قريش در نگهداشتن جسد رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بدون تدفين، مشغول كردن بنى هاشم و مسلمانان به آن بود تا آنها فرصت كافى براى به چنگ آوردن حكومت داشته باشند. زيرا مى دانستند تا وقتى كه جسد پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در دست بنى هاشم باقى است مُحال است آنرا ترك كرده و به سقيفه آيند و خلافت را مطالبه نمايند.

اينگونه بود كه آن نقشه شيطانى مبنى بر رسيدن حزب قريشى به حكومت و محروم نمودن على بن ابی طالبعليه‌السلام به موفّقيت دست يافت.

متن زير، مطلب فوق را بهتر وضوح مى بخشد:

(علىعليه‌السلام ، فاطمهعليها‌السلام را بر الاغى سوار مى كرد و شبانه به در خانه هاى انصار مى رفت تا از ايشان يارى جويد و فاطمه نيز خود از آنان يارى مى طلبيد امّا آنان مى گفتند:

اى دختر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، بيعت ما با اين مرد انجام شده و اگر پسر عموى تو براى بيعت با ما بر ابوبكر سبقت مى گرفت از او به ديگرى نمى پرداختيم.

پس علىعليه‌السلام به ايشان مى فرمود: آيا بايد پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را در خانه اش بى غسل و كفن و دفن رها مى كردم و به سوى مردم مى شتافتم تا با ايشان بر سر حكومت نزاع نمايم؟!

و فاطمهعليها‌السلام مى فرمود: ابوالحسن كارى نكرد مگر آنچه سزاوار بود و بايستى مى كرد و امّا آنچه آنها پديد آوردند خداوند سبحان آنها را در مورد آن مورد محاسبه قرار خواهد داد).(٤٦٢)

خوددارى از شركت در مراسم خاكسپارى پيكر پاك پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم !

افراد حزب قريشى از شركت در مراسم تشييع پيكر پاك حضرت خاتم الأنبياءصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خوددارى كرده و به سقيفه بنى ساعده شتافتند تا يكى از بين خود را به عنوان خليفه مسلمانان! انتخاب نمايند!

مهمترين مصادر كتب اسلامى، عدم شركت اين گروه در مراسم تدفين پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را ثبت كرده اند.

براستى قلب انسان مسلمان از شنيدن اين خبر مى خواهد بشكافد و نبض او از حركت باز ايستد كه چگونه عدّه اى از صحابه از مراسم دفن پيامبرشان خوددارى ورزيدند در حاليكه ادّعاى اسلام و ايمان داشته و آنرا اعلام هم كرده بودند.

شگفتى آور آنست كه همان گروهى كه روز پنجشنبه به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گفت: هذيان مى گويد، دقيقاً همان گروهى است كه ادّعا مى كند پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نمرده است و بعد هم باعث تأخير در تدفين پيكر پاك رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اهانت به مقام شريف او مى شود!!

اين صحنه سازى ها را كردند تا زمينه مناسب براى طرح سقيفه را فراهم آورند و بنى هاشم نيز سرگرم تدفين پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم باشند.

امّا شگفت آورتر آنكه گوركن مهاجرين يعنى ابوعبيده جرّاح از حفر قبر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خوددارى مىورزد و به سقيفه مى شتابد تا سنگ بنيان خلافت ناحق قريش را نهاده و استوار سازد مشروط بر اينكه سوّمين خليفه باشد!!(٤٦٣)

هنگاميكه ابوعبيده جرّاح از حفر قبر رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خوددارى ورزيد بنى هاشم بناچار از گوركن انصار (ابوطلحة زيد بن سهل) خواستند تا اينكار را انجام دهد.(٤٦٤)

ابوعبيده جرّاح از زيركترين و فرصت طلب ترين افراد قريش بشمار مى رفت. وى در صدد فرصتى بود تا بتواند بر كرسى رياست مسلمانان تكيه زند. مغيرة بن شعبه درباره او گفته است:

دو زيرك قريش عبارتند از: ابوبكر و ابو عبيده جرّاح.(٤٦٥)

امّا آنانكه مراسم غسل و كفن و دفن رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را عهده دار شدند، بنى هاشم بودند همراه با تنى چند از مؤمنين خالص؛ بطوريكه از زيد بن أرقم روايت شده كه گفت:

اگر على بن ابی طالبعليه‌السلام و بقيه بنى هاشم به مراسم دفن رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اندوه ناشى از اين مصيبت مشغول نمى شدند و در جايگاه و منزلت خود قرار مى گرفتند، كسانى كه در خلافت طمع ورزيدند نمى توانستند در آن طمع كنند.(٤٦٦)

عمر، عثمان، ابوعبيده جرّاح و گروهى از اعراب پشتيبان آنها از دفن رسول خدا روزهاى دوشنبه و سه شنبه - با ايجاد شايعه عدم فوت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و تهديد ارعاب مردم - جلوگيرى بعمل آوردند تا روز چهارشنبه كه ابوبكر از (سنح) بيرون مدينه رسيد.(٤٦٧) آنگاه بنى هاشم را مشغول مراسم تدفين وانهادند و خود در مراسم شركت نكردند و به سقيفه شتافتند و به غصب خلافت الهى پرداختند و كردند آنچه كردند.

براستى بايد پيامبر اكرم حضرت خاتم الأنبياء محمد مصطفىصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را مظلوم ترين فرد تاريخ بشريّت دانست چرا كه خود آن بزرگوار فرمود: هيچ پيامبرى را چون من آزار ندادند.

و فرمود: هرگاه بر يكى از شما مصيبتى وارد شد از مصيبت من ياد كند كه آن بزرگترين مصيبت هاست.(٤٦٨)

آيا رسول خدا در منزل حضرت فاطمةعليها‌السلام يا در منزل عائشة دفن شده است؟

عائشة گفت: رسول خدا در آغوش امام عليعليه‌السلام وفات يافت و امام عليعليه‌السلام غسلش داد و به دستور امام عليعليه‌السلام در محل وفاتش دفن شد(٤٦٩) .

و حجرهاى همسران رسول خدا در قبله مسجد بوده است، و در شمال غربى مسجد منزل حضرت فاطمه است(٤٧٠) . لذا قبر مقدس رسول خدا در حجره فاطمه واقع شده است.

و دولت اموي ها بعد از دفن شيخين اعلام كرده است كه حجره كه قبر مقدس در آن واقع است حجره عائشة است!

و بعد از شهادت رسول خدا كلام خطرناكى بين فاطمه و عائشه جريان داشت كه ابن ابى الحديد معتزلى از ذكر آن امتناع ورزيد(٤٧١) .

وعائشة در مراسم سوگوارى حضرت فاطمةعليها‌السلام حضور نيافت وبه امام عليعليه‌السلام خبرى رسيد كه ايشان از وفات حضرت فاطمةعليها‌السلام خوشحال است(٤٧٢) .

فهرست منابع

حرف الألف

١. أنساب الأشراف، احمد بن يحيى بن جابر البلاذري، تحقيق المحمودى مؤسسة الأعلمي بيروت.

٢. الأخبار الموفقيات، الزبير بن بكار، المتوفى سنة ٢٥٦ هجرية طبع سنة ١٤١٦ هجرية وزارة الثقافة - بغداد.

٣. الايضاح، الفضل بن شاذان النيسابوري، المتوفى سنة ٢٦٠ هجرية. مؤسسة الأعلمي - بيروت.

٤. الإمامة والسياسة، ابن قتيبة عبد الله بن مسلم الدينورى المتوفى سنة ٢٧٦ هجرية، شركة الحلبي - مصر.

٥. الاخبار الطوال، أحمد بن داوود الدينوري المتوفى سنة ٢٨٢ هجرية - وزارة الثقافة والأرشاد - مصر.

٦. اثبات الوصية، على بن الحسين بن علي المسعودي، المطبعة الحيدرية - النجف الأشرف.

٧. اضواء على السنة المحمدية، محمود ابو رية مؤسسة انصاريان ١٤١٦ هـ، ١٩٩٥م.

٨. الطبقات الكبرى، ابن سعد، المتوفى سنة ٢٣٠ هجرية دار صادر - بيروت.

٩. الإصابة، احمد بن على بن حجر العسقلاني، المتوفى سنة ٨٥٢ هجرية دار إحياء التراث العربي - بيروت.

١٠. أسد الغابة، ابن الأثير على بن محمد الجزري، المتوفى سنة ٦٣٠ هجرية دار احياء التراث العربي - بيروت.

١١. الامالي، ابو جعفر محمد بن الحسن الطوسى، المتوفى سنة ٤٦٠ هجرية. مؤسسة النشر الأسلامي، قم.

١٢. الامالي، المفيد، منشورات النشر الأسلامي، قم.

١٣. الإمام الحسينعليه‌السلام ، عبد الله العلايلي، الشريف الرضي، قم.

١٤. الاموال - ابو عبيد القاسم بن سلام المتوفى سنة٢٢٤ هجرية. دار الكتب العلمية

١٥. الاخبار الموفقيات - الزبير بن بكار - منشورات الشريف الرضي - قم١٦ - اطراف مسند الإمام أحمد، ابن حجر العسقلاني، دار ابن كثير، بيروت.

١٧. الاختصاص، المفيد محمد بن محمد بن النعمان العكبرى البغدادى المتوفى سنة ٤١٣ هجرية، منشورات جماعة المدرسين، قم.

١٨. ارشاد القلوب - ابو محمد الحسن بن محمد الديلمي - منشورات الشريف الرضي ـ قم١٩ - الاحتجاج، لأبي منصور احمد بن على الطبرسي، دار الاسوة، قم.

٢٠. الارشاد. محمد بن محمد النعمان العكبرى البغدادى المتوفى سنة ٤١٣ هجرية. مؤسسة آل البيت. قم

حرف الباء

٢١. البداية والنهاية، ابن كثير، اسماعيل بن كثير الدمشقى المتوفى سنة ٧٧٤ هجرية مؤسسة التاريخ العربي بيروت.

٢٢. البدء والتاريخ، احمد بن سهل البلخي، المتوفى سنة ٣٢٢ هجرية. دار الكتب العلمية، بيروت.

٢٣. بحار الأنوار، محمد باقر المجلسي، المتوفى سنة ١١١١ هجرية. مؤسسة الوفاء، بيروت.

٢٤. البيان والتبيين، الجاحظ، دار صعب، بيروت.

٢٥. بلاغات النساء لأحمد بن أبي طاهر طيفور المتوفى سنة ٢٨٠ هجرية. المطبعة الحيدرية - قم.

حرف التاء

٢٦. تاريخ الامم والملوك لأبي جعفر محمد بن جرير الطبري، المتوفى سنة ٣١٠ هجرية مؤسسة الأعلمي - بيروت.

٢٧. تاريخ أبي الفداء اسماعيل بن على، دار الكتب العلمية - بيروت.

٢٨. تفسير القرآن العظيم، ابن كثير أبي الفداء اسماعيل الدمشقى المتوفى سنة ٧٧٤ هجرية، دار احياء التراث العربي - بيروت.

٢٩. تاريخ المدينة المنوَّرة،عمر بن شبة النميرى المتوفى سنة ٢٦٢ هجرية طبعة السعودية.

٣٠. تاريخ أبي زرعة الدمشقي، عبد الرحمن بن عمرو النصري، المتوفى سنة ٢٨١ هجرية دار الكتب العلمية - بيروت.

٣١. تاريخ الخلفاء، جلال الدين عبد الرحمن بن أبي بكر السيوطي، المتوفى سنة ٩١١ هجرية. الدار المتحدة - مصر.

٣٢. تاريخ اليعقوبي، أحمد بن أبي يعقوب بن جعفر، المتوفى سنة ٢٩٢ هجرية دار صادر - بيروت ١٣٧٥هـ.

٣٣. تاريخ خليفة بن خياط، خليفة بن خياط العصفري، المتوفى سنة ٢٠٤ هجرية دار الكتب العلمية - بيروت.

٣٤. التنبيه والاشراف، علي بن الحسين المسعودي، المتوفى سنة ٣٤٥ هجرية دار صادر - القاهرة.

٣٥. تاريخ مختصر الدول، ابن العبري غريغوريوس الملطى المتوفى سنة ٦٨٥ هجرية طبع مؤسسة نشر الثقافة الاسلامية - قم.

٣٦. تنبيه الخواطر ونزهة النواظر، ورام بن أبي نؤاس المالكي، دار التعارف - بيروت.

٣٧. تثبيت الامامة، يحيى بن الحسين بن القاسم المتوفى سنة ٢٩٨ هجرية، دار السجاد، بيروت.

٣٨. تفسير الميزان، محمد حسين الطباطبائي، مؤسسة اسماعيليان، الطبعة الثانية قم.

٣٩. تفسير التبيان، ابو جعفر محمد بن الحسن الطوسي، مكتب الاعلام الأسلامي ـ قم.

٤٠. تفسير مجمع البيان، لأبي على الفضل بن الحسن الطبرسي، المتوفى سنة ٥٤٨ هجرية المكتبة العلمية - طهران.

٤١. تقريب المعارف، لأبي الصلاح تقى بن نجم الحلبي، المتوفى سنة ٤٤٧ هجرية. طبع قم.

٤٢. تاريخ بغداد، ابو بكر احمد بن على الخطيب البغدادي،المتوفى سنة ٤٦٣ هجرية دار الكتب العلمية، بيروت.

٤٣. تفسير الآلوسي، محمود البغدلدى المتوفى سنة ١٢٧٠ هجرية. دار احياء التراث العربي، بيروت.

٤٤. تنوير الحوالك في شرح موطأ مالك، جلال الدين السيوطي، دار الفكر - بيروت.

٤٥. تاريخ الإسلام، محمد بن أحمد الذهبي، المتوفى سنة ٧٤٨ هجرية دار الكتاب العربي.

٤٦. تفسير الفخر الرازي - دار احياء التراث العربي - بيروت.

٤٧. تاريخ ابن الوردي، زين الدين بن عمر المتوفى سنة ٧٤٩ هجرية دار الكتب العلمية - بيروت.

٤٨. تفسير الكشاف، الزمخشري، مكتب الإعلام الإسلامي١٤١٤ هـ.

٤٩. تاريخ الخميس لحسين بن محمد بن الحسن الدياربمرى - دار صادر بيروت.

حرف الجيم

٥٠. الجرح والتعديل، عبد الرحمن بن أبي حاتم الرازي، المتوفى سنة ٣٢٧ هجرية. دار احياء التراث العربي - بيروت.

٥١. الجمل، المفيد محمد بن العكبرى، مكتبة الداوري، طهران.

٥٢. جمهرة أنساب العرب، على بن احمد بن حزم، المتوفى سنة ٤٥٦ هجرية. دار الكتب العلمية، بيروت.

٥٣. جمل من أنساب الاشراف، احمد بن يحيى البلاذري، المتوفى سنة٢٧٩ هجرية دار الفكر، بيروت - لبنان.

حرف الحاء

٥٤. حياة الصحابة، محمد يوسف الكاندهلوي، دار الكتب العلمية، بيروت.

٥٥. حياة محمد، محمد حسين هيكل، طبع مصر.

٥٦. حديث الافك - جعفر مرتضى - دار التعارف - بيروت٥٧ - حياة الحيوان الكبرى، محمد بن موسى الدميري، المتوفى سنة ٨٠٨ هجرية. منشورات الشريف الرضي - قم.

حرف الخاء

٥٨. الخصال، محمد بن على ابن بابويه القمى الصدوق، المتوفى سنة ٣٨١ هجرية. منشورات النشر الأسلامي، قم.

حرف الدال

٥٩. دلائل النبوة، احمد بن حسين البيهقي، المتوفى سنة ٤٥٨ هجرية دار الكتب العلمية بيروت.

٦٠. دلائل الصدق، محمد حسن المظفر، دار المعلم، القاهرة.

٦١. الدرجات الرفيعة. على خان الشيرازى. مؤسسة الوفاء - بيروت

حرف الراء

٦٢. رجال الطوسي، ابو جعفر محمد بن الحسن المتوفى سنة ٤٦٠ هجرية. المكتبة الحيدرية، النجف.

٦٣. الرد على المتعصب العنيد، ابن الجوزي، تحقيق المحمودي.

٦٤. رجال الكشي، تحقيق مهدى الرجائى. مؤسسة آل البيت - قم.

٦٥. رجال السيد بحر العلوم، محمد مهدى بحر العلوم. منشورات الصادق، طهران.

٦٦. الروض الأنف، عبد الرحمن السهيلى المتوفى سنة ٥٨١ هجرية. دار احياء التراث العربي ـ بيروت.

حرف السين

٦٧. السيرة الحلبية، علي بن برهان الدين الحلبي الشافعي، المتوفى سنة ١٠٤٤ هجرية دار احياء التراث العربي - بيروت.

٦٨. سيرة ابن اسحاق، محمد بن اسحاق بن يسار، المتوفى سنة ١٥١ هجرية دار الفكر بيروت.

٦٩. السيرة النبوية، أحمدزيني دحلان، المتوفى سنة ١٣٠٤ هجرية دار احياء التراث العربي بيروت.

٧٠. سيرة ابن هشام لأبي مجمد عبد الملك بن هشام، شركة الحلبي - مصر ١٣٥٥هـ، ١٩٣٦ م.

٧١. سيرة المصطفى، معروف الحسني، دار القلم، بيروت.

٧٢. السيرة النبوية، عيون الأثر، محمد ابن سيد الناس، المتوفى سنة ٧٣٤ هجرية. مؤسسة عزالدين، بيروت.

٧٣. السيرة النبوية، أبو حاتم محمد بن احمد التميمي، المتوفى سنة ٣٥٩ هجرية دار الكتب العلمية، بيروت.

٧٤. السقيفة وفدك، الجوهري، مكتبة ناصر خسرو، طهران.

٧٥. سفينة البحار - عباس القمي - دار الاسوة - قم٧٦ - كتاب سليم بن قيس الهلالي، تحقيق الأنصاري - نشر الهادي - قم.

حرف الشين

٧٧. شرح نهج البلاغة، ابن أبي الحديد المعتزلي، دار الحلبي وشركاه، مصر، وطبعة دار الفكر، بيروت.

حرف الصاد

٧٨. صحيح مسلم، مسلم بن الحجاج النيسابوري المتوفى سنة ٢٦١ هجرية تحقيق محمد فؤاد عبدالباقي. دار احياء التراث العربي - بيروت.

٧٩. صحيح النسائي، مكتب التربية العربي لدول الخليج ١٤٠٨ هـ.

٨٠. صحيح الترمذي، مكتب التربية العربي لدول الخليج ١٤٠٨ هـ.

٨١. صحيح أبي داوود، مكتب التربية العربي لدول الخليج ١٤٠٩ هـ.

٨٢. صحيح ابن ماجة، مكتب التربية العربي لدول الخليج ١٤٠٨ هـ.

٨٣. صحيح البخاري، محمد بن اسماعيل بن ابراهيم المتوفى سنة ٢٥٦ هجرية دار القلم - بيروت.

٨٤. الصحيح من سيرة النبي الاعظم، جعفر مرتضى، دار السيرة، بيروت.

حرف العين

٨٥. العقد الفريد، ابن عبد ربه، دار احياء التراث العربي بيروت.

٨٦. عمر بن الخطاب الفاروق القائد، محمود شيت خطاب، دار مكتبة الحياة - بيروت.

٨٧. عبقرية عمر، عباس محمود العقاد، دار الهلال.

٨٨. عيون الاخبار - عبد الله بن مسلم ابن قتيبة الدينورى المتوفى سنة ٢٧٦ هجرية. دار الكتب المصرية - القاهرة ١٩٢٥م.

حرف الغين

٨٩. الغارات، ابراهيم بن محمد بن سعيد ابن هلال الثقفي، دار الكتاب الأسلامي، ايران.

حرف الفاء

٩٠. الفتوح، ابن اعثم، احمد بن اعثم الكوفي المتوفى سنة ٣١٤ هجرية دار الكتب العلمية.

٩١. الفاروق عمر، محمد حسنين هيكل، دار المعارف - مصر، ط. الخامسة.

٩٢. فتح الباري، احمد بن على بن حجر العسقلاني، المتوفى سنة ٨٥٢ هجرية. دار الكتب العلمية، بيروت.

٩٣. فتوح الشام، محمد بن عمر الواقدي، المتوفى سنة ٢٠٧ هجرية. دار الكتب العلمية، بيروت.

حرف القاف

٩٤. قصص العرب، جاد الحق والبجاوي ومحمد أبو الفضل، دار احياء الكتب العربية.

حرف الكاف

٩٥. الكامل في التاريخ، ابن الأثير على بن أبي الكرم الشيبانى، دار بيروت ١٣٨٥ هـ - ١٩٦٥ م.

٩٦. فتوح البلدان، احمد بن يحيى البلاذري، تحقيق رضوان محمد رضوان دار الكتب العلمية - بيروت.

٩٧. الكافي، أبي جعفر محمد بن يعقوب بن اسحاق الكليني، المتوفى سنة ٣٢٩ هجرية دار الكتب العلمية، طهران.

حرف اللام

٩٨. لسان الميزان، احمد بن على بن حجر العسقلاني، المتوفى سنة ٨٥٢ هجرية دار الفكر - بيروت.

٩٩. لسان العرب، ابن منظور محمد بن مكرم، مطبعة ادب الحوزة ١٤٠٥ هـ.

حرف الميم

١٠٠. المعارف، لأبي محمد عبد الله بن مسلم ابن قتيبة، دار الثقافة - مصر.

١٠١. مروج الذهب، علي بن الحسين المسعودي، دار الأندلس بيروت.

١٠٢. مقاتل الطالبيين، أبو الفرج الأصفهاني، المتوفى سنة ٣٥٦ هجرية الطبعة الثانية المكتبة الحيدرية - النجف.

١٠٣. مختصر تاريخ دمشق، ابن عساكر، لمحمد بن مكرم (ابن منظور) دار الفكر - دمشق.

١٠٤. ميزان الاعتدال، محمد بن احمد بن عثمان الذهبي، المتوفى سنة ٧٤٨ هجرية دار المعرفة - بيروت.

١٠٥. المغازي، محمد بن عمر الواقدي المتوفى سنة ٢١٢ هجرية طبع دار المعرفة الاسلامية ١٤٠٥ هجرية.

١٠٦. مناقب أميرالمؤمنين عمر، محمد بن الجوزي، دار الكتب العلمية - بيروت.

١٠٧. المنتظم، أبو الفرج بن الجوزي، المتوفى سنة ٥٩٧ هجرية. دار الكتب العلمية - بيروت.

١٠٨. المثالب، هشام ابن الكلبي، دار الهدى للتراث - بيروت.

١٠٩. من لا يحضره الفقيه، لأبي جعفر محمد بن على ابن بابويه القمى الصدوق، نشر الإمام المهديعليه‌السلام - قم.

١١٠. مرآة العقول، محمد باقر المجلسي، دار الكتب العلمية - طهران.

١١١. معاني الاخبار، ابو جعفر محمد بن على الصدوق، المتوفى سنة ٣٨١ هجرية مؤسسة النشر الأسلامي، قم.

١١٢. المستدرك، الحاكم محمد بن عبد الله النيسابورى المتوفى سنة ٤٠٥ هجرية، دار الكتب العلمية - بيروت.

١١٣. مقتل الحسينعليه‌السلام ، الموفق بن احمد المكى الخوارزمي، المتوفى سنة ٥٦٨ هجرية. دار انوار الهدى، قم.

١١٤. المناقب، الموفق بن احمد الخوارزمي، المتوفى سنة ٥٦٨ هجرية. مؤسسة النشر الأسلامي - قم.

١١٥. معجم البلدان، أبي عبد الله ياقوت بن عبد الله الحموي، المتوفى سنة ٦٢٦ هجرية. دار الكتب العلمية، بيروت.

١١٦. المحلى، على بن احمد بن سعيد بن حزم الأندلسي - طبع دار الفكر.

١١٧. معجم الادباء، ياقوت بن عبد الله الحموي، المتوفى سنة ٦٢٦ هجرية. دار التراث العربي، بيروت.

١١٨. المعجم الكبير، ابو القاسم سليمان بن احمد الطبراني، المتوفى سنة ٣٦٠ هجرية دار احياء التراث العربي، بيروت.

١١٩. معجم رجال الحديث، ابوالقاسم الموسوى الخوئي، مركز نشر آثار الشيعة، قم.

١٢٠. الملل والنحل، الشهرستاني، المكتبة الانجلو مصرية - القاهرة.

١٢١. مرآة الجنان لعبد الله بن اسعد بن على اليافعى المتوفى سنة ٧٦٨ هجرية دار الكتب العلمية.

١٢٢. مشكل الآثار لأحمد بن محمد بن سلامة الطحاوى. المتوفى سنة ٣٢١ هجرية. دائرة المعارف. الهند طبعة ١٣٣٣ هجرية.

حرف النون

١٢٣. نوادر المخطوطات - عبد السلام هارون - دار الجيل - بيروت.

١٢٤. النسب، لأبي عبيد القاسم بن سلام، المتوفى سنة ٢٢٤ هجرية دار الفكر، بيروت.

حرف الواو

١٢٥. وقعة صفين، نصر بن مزاحم المنقري، المتوفى سنة ٢١٢ هجرية. مكتبة المرعشي النجفي، قم ١٤١٨هـ.

١٢٦. وفيات الأعيان، احمد بن محمد بن ابراهيم ابن خلكان، المتوفى سنة ٦٨١ هجرية دار الكتب العلمية، بيروت.

١٢٧. وسائل الشيعة، محمد بن الحسن الحر العاملي، المتوفى سنة ١١٠٤ هجرية. دار احياء التراث العربي، بيروت.

١٢٨. وقعة الطف - لأبي مخنف لوط بن يحيى - مؤسسة النشر الإسلامي ـ قم.

١٢٩. الوفا بأحوال المصطفى لأبي الفرج عبد الرحمن بن علي بن محمد بن الجوزي المتوفى سنة ٥٩٧ هجرية. دار الكتب العلمية.

حرف الياء

١٣٠. ينابيع المودة، سليمان بن ابراهيم القندوزي الحنفي، ـ الشريف الرضي، قم.