برکات و آفات چشم و گوش از نگاه قرآن و سنت

برکات و آفات چشم و گوش از نگاه قرآن و سنت25%

برکات و آفات چشم و گوش از نگاه قرآن و سنت نویسنده:
گروه: سایر کتابها

برکات و آفات چشم و گوش از نگاه قرآن و سنت
  • شروع
  • قبلی
  • 34 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 15331 / دانلود: 3315
اندازه اندازه اندازه
برکات و آفات چشم و گوش از نگاه قرآن و سنت

برکات و آفات چشم و گوش از نگاه قرآن و سنت

نویسنده:
فارسی

1

2

و) کسب لذّت های مشروع و نشاط روحی

انسان باید برای توازن و آرامش بخشیدن به روان خویش به دستورالعمل های کارشناسان این فن سر فرود آورد.

از نسخه های سلامتی روح و نیازهای روانی انسان، کسب لذت های مشروع و انبساط روح از راه دیدن مناظر طبیعی زیبا و شنیدن صداهای روح بخش وگوش نواز و مطالب و سخنان نشاط آور در چهارچوب شرع می باشد که ابزار تحقّق و عمل به این نسخه "چشم وگوش" است.

از توصیه های دینی و سفارش طبیبان روان، سیر و سیاحت و سفر و گردش است که فواید و آثار روحی آ نها بر هیج کس پوشیده نیست، بدیهی است که اگر سفرها و جابه جایی های متعدد صورت بگیرد و از مناظر زیبا و لذّت بخش استفاده نشود و کوه ها و جنگل های سرسبز و خرم و دریاها و زیبایی آنها چشم انسان را ننوازد و صدای دل انگیز جریان آب و آبشار، وزش باد و بارش باران و صدای خوش لرزش درختان و آواز پرندگان و بلبلان و پیام های سازنده طبیعت و سخنان وگفته های گذشتگان بر گوش ها طنین نیفکند، هرگز به مقاصد سیر و سیاحت دست پیدا نخواهیم کرد؛ اما اگرگوش و چشم به کار افتد و از دیدن های لذّت بخش و صداها و موسیقیِ طبیعت بهره گرفته شود، روح و جسم به آرامش می رسد و نشاط و قوت می یابد، بنابراین، از فواید و برکات این دو عضو، کسب لذّت های مشروع و انبساط روح و تأمین نیازهای روانی است.

در عالم آخرت نیز در بهشت آنچه موجب لذت و نشاط است دیدان مناظر لذّت بخش می باشد که قرآن مجید می فرماید:

* وَفِیها ما تَشْتَهِیهِ الانْفُسُ وَتَلَذُّ الاعْیُنُ*؛

و در آن (بهشت) آنچه دل می خواهد و چشم از آن لذّت می برد وجود دارد.

البته دیدن عالم آخرت با دیدن عالم دنیا متفاوت است، به هر حال در آن دنیا نیز آنچه موجب لذت و نشاط روحانی است با استفاده از ابزاری چون چشمِ (آخرتی) میسر خواهد بود که از برکات به شمار می آید.

چه لذتی بالاتر از آن که انسان با چشم قلب به جمال بی مثال و بی بدیل الهی بنگرد که یک لحظه آن از تمام نعمت های مادّی بهشت برتر است.

ز) عبرت گیری و تجربه آموزی

هر چند به این مطلب قبلاً اشاره شد، لیکن با توجه به اهمیت عبرت و تجربه به صورت مستقل به آن می پردازیم.

قرآن مجید در آیات متعدد دستور به مسافرت وکوچ داده و هدف از این دستورات را عبرت گیری از گذشتگان و سرنوشت آنان معرفی کرده است:

*قُلْ سِیرُوا فِی الارْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الُمجْرِمِینَ*؛

بگو: در روی زمین سیر کنید و ببینید عاقبت کار مجرمان به کجا رسید!

در آیه دیگر می فرماید:

*... فَسِیرُوا فِی الارضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ المُکَذَبین*؛

پس در روی زمین گردش کنید و ببینید سرانجام تکذیب کنندگان (آیات خدا) چگونه بود؟

هم چنین خدای تبارک و تعالی می فرماید:

* وَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ المُفْسِدِینَ*؛

و بنگرید سرانجام مفسدان چگونه بود!

نیز احادیث و روایات بسیاری در این زمینه از پیشوایان معصوم (ع) رسیده است که به نمونه هایی چند اشاره می شود:

امیرمومنان علی (ع) می فرماید:

... وَ إنَّمَا یَنْظُرُ الْمُؤْمِنُ إلیَ الدُّنْیَا بِعَیْنِ الْإعْتِبَارِ وَ یَقْتَاتُ مِنْهَا بِبَطنِ الْاضْطِرَار وَ یَسَمَعُ فِیهَا بِأُذُنِ الْمَقْتِ وَ الابغَاضِ...؛

و البته مومن با چشم عبرت به دنیا می نگرد، و از دنیا به اندازه ضرورت بر می دارد، و سخن دنیا را از روی دشمنی می شنود....

علی (ع) فرمود:

کُلُّ قَوْلِ لَیْسَ الهِو فِیهِ ذِکْرٌ فَلَغْوٌ وَکُلُّ صَمْتٍ لَیس فِیهِ فِکْرٌ فَسَهْوٌ وَ کُلُّ نَظَرٍ لیس فِیهِ إعْتِبَارٌ فَلَهْوٌ ؛

هر سخنی که در آن ذکر و یاد خدا نباشد، لغو و بیهوده است و هر سکوتی که در آن اندیشه نباشد، غفلت است و هر نگاهی که از عبرت و درس آموزی خالی باشد، بی ارزش و بازی است.

هم چنین حضرت فرمود:

إنَّ الْمُؤْمِنَ إذَا نَظَرَ إعْتَبَرَ؛

همانا مومن وقتی می نگرد، عبرت میگیرد.

آری، بر اساس معارف دینی، اگر دیدن و نظر کردن همراه با عبرت گیری و پند آموزی نباشد، فاقد ارزش است و در نتیجه "دیدن" ارزشمند آن است که همراه با عبرت باشد.

هم چنین بر اساس آیات و روایات فراوان- که به تعدادی اشاره شد- توصیه و سفارش های بسیاری به عبرت گیری و تجربه آموزی شده است. بدیهی است آنچه موجب تحقق "عبرت و تجربه" می شود بهره برداری صحیح از "چشم وگوش" است.

ح) کسب علم و دانش افزایی

مکتب حیات بخش اسلام، به کسب دانش و علم توصیه بی نظیر و فراوانی دارد که هیج مکتبی به اندازه اسلام به دانش طلبی سفارش نکرده است. قرآن مجید و پیامبران و اولیای الهی تا مرز وجوب، دانش و دانش جویی را ستایش و مداح کرده اند.

قرآن مجید می فرماید:

*... یَرْفَعِ اللّهُ الَّذِینَ امَنُوا مِنْکُمْ وَالَّذِینَ أُوتُوا العِلْمَ دَرَجاتٍ ..*؛

خداوند کسانی را که ایمان آورده اند وکسانی که علم به آنان داده شده است درجات عطیمی می بخشد.

در روایات اسلامی نیز تعابیر بلندی در این باره به چشم می خورد که مقام رفیع دانشمندان را تا سطح انبیاء ارتقا داده است.

پیامبر اکرم (ص) در میان نشانه های اهل ایمان می فرماید:

... حُکَمَاء، عُلَمَاء، کَادوا مِنَ الْفِقْهِ انْ یَکُونُوا انْبِیَاء؛

بردباران و دانشمندان هستند که در فقاهت گویا پیامبرانند.

برای کسب دانش، شیوه های گوناگونی درگذشته و حال به کار رفته است که امروزه با پیشرفت و توسعه تکنولوژی، بر شیوه های آن افزوده شده است، امّا برای استفاده از همه شیوه ها راهی جز به کاربردن ابزارِ "چشم و گوش" پیش روی انسان گذاشته نشده و بلکه درجه ضرورت و نیاز به این دو عضوِ کلیدی را روشن تر و بیشتر نمایان ساخته است.

اگر درگذشته کسب دانش با حضور درکلاس های درس و مکتب خانه وکتاب خوانی و خواندن و نوشتن صورت می گرفت و هر یک از آنها با به کارگیری چشم وگوش معمول میگشت، امروزه تمام شیوه های نوینی که ابداع شده و بسیارکارساز و شگفت انگیز است و سرعت درتحصیل علم و رسیدن به دانش های مختلف را تسریع ورزیده، نیاز به چشم وگوش را به مراتب ضروری تر و نمایان تر ساخته است.

ط) خدمات رسانی به مردم و جامعه

اشاره

انسان از آن جهت که موجودی اجتماعی است، پیوسته با هم نوعان خود در ارتباط است و سرنوشت و حقوق او با آنان- به صورت های مختلف- گره خورده است. در این ارتباط از محوری ترین اوصاف پسندیده و خصلت های مهم و ارزنده- که در تأمین و ادای حق و حقوق بسیار موثر می باشد- "محبت و روح دگر دوستی" است که در جذب مردم و هدایت آنان تأثیر به سزایی دارد.

پیامبر گرامی اسلام (ص) می فرماید :

ألا وَ إنَّ وُدَّ الْمُؤْمِنِ مِنْ اعْظَمِ سَبَبِ الْإیمَانِ؛

آگاه باشید که مودت و دوستی مومن، از بزرگ ترین عوامل ایمان است.

از شرایط عمده تحقق مودّت و دوستی هم نوعان، روح اجتماعی و گریز از انزوا و گوشه گیری است که در این باره نیز پیامبر اسلام (ص) می فرماید:

خَیْرُ الْمُؤْمِنِینَ مَنْ کَانَ مَاْلَفَةً لِلْمُؤْمِنینَ... لا خَیْرَ فِیمَنْ لا یالف وَلایُؤْلَفُ؛

بهترین مومنان کسی است که با مؤمنان الفت گیرد، و خیری نیست در کسی که نه با او الفت می گیرند و نه باکسی الفت می گیرد.

با این مقدمه، فضیلت و ارزش ارتباط داشتن با مردم روشن گردید. اکنون به نمودهایی از محبت و دوستی مومن با دیگران اشاره می شود:

۱. مردم داری

مکتب انسان ساز اسلام، عزلت و دوری جستن از مردم را خویی ناپسند دانسته و با مردم و برای مردم بودن و درد و رنج و سختی دیگران را درک کردن و همراهی و هم دردی با همنوعان را از خصلت های پسندیده یک مسلمان بر شمرده و بر مردم داری سفارش و تأکید فراوان کرده است. امیرمومنان علی (ع) می فرماید:

خَالِطُوا النَّاسَ مُخَالَطَةً إنْ مُتّمْ مَعَهَا بَکَوْا عَلَیْکُمْ، وَ إنْ عِشْتُمْ حَنُّوْا إلَیْکُمُ؛

با مردم آن گونه رفتار کنید که اگر مردید بر شما بگریند و اگر زنده ماندید با اشتیاق سوی شما آیند.

۲. آسایش خواهی مردم

امام صادق (ع) به مُعلی بن خُنَیس می فرماید:

أیْسَرُ حَقٍّ مِنْهَا أنْ تُحِبَّ مَا تُحِبُّ لِنَفْسِکَ وَ تَکْرَهُ ما تَکْرَهُ لِنَفْسِکَ؛

از راحت ترین حقوقی که برادران دینی به تو دارند این است که: آنچه برای خود دوست می داری، برای برادر دینی خویش نیز دوست بداری و آنچه برای خویش نمی پسندی، برای او نیز نپسندی.

۳. مهمان داری

امیرمومنان علی (ع) می فرماید:

هنگامی که قیامت بر پا می شود شخصی که چهره اش مانند ماه شب چهارده می درخشد از قبر بیرون می آید، مردم محشر میگویند: این شخص حتماً یکی از پیامبران مرسل است، فرشته ای به آنها میگوید:

هذَا مُؤْمِنٌ یُحِبُّ الضَّیْفَ، وَ یُکْرِمُ الضَّیْفَ، وَ لا سَبِیلَ لَهُ إلّا انْ یَدْخُلَ الْجَنَّةَ؛

این شخص (پیامبر نیست) از اهل ایمان است که مهمان دوست بود و او را گرامی داشت و برای او پاداشی جز "بهشت" نخواهد بود.

۴. حمایت از مستمندان

امیرمومنان علی (ع) الگوی دین داران، اسوه و نمونه یاری رسانی و حمایت از ضعیفان بود. سعید بن قیس همدانی میگوید:

آن حضرت (ع) را در عصر خلافتش دیدم به دیواری تکیه داده است و در حالی که هوا بسیار گرم بود، سوال کردم: در این وقت روز که همه در سرداب ها آرمیده اند شما در این هوای گرم بیرون خانه چه می کنید؟ فرمود:

از منزل خارج نشد م مگر برای آن که مظلوم و درمانده ای را یاری رسانم و پناه دهم...

۵. همسایه داری

نیکی به همسایه و حسن جوار و داشتن رفتار نیک با همسایگان و دستگیری از آنان مورد تاکید پیشوایان دینی می باشد.

امام صادق (ع) در این باره می فرماید:

حُسْنُ الْجَوَارِ یَعْمُرُ الدِّیَارَ وَ یَزِیدُ فِی الأعْمَارِ؛

هم جواری خوب با همسایگان بر آبادی ها و عمرها می افزاید.

این ها اندکی از خصلت های پسندیده در خدمات رسانی به مردم بود و مصادیق این عنوان بسیار است که پذیرش مسئولیت های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، قضائی و سیاسی، نظامی، تجاری و... با نیت خدمت گزاری به مردم و رضای خدا بخشی از خدمات اجتماعی است، هم چنین اقدام به ساخت مراکز عام المنفعه و انجام صدقات جاریه و هر نوع اقدام و حرکتی که در جهت رفاه و آسایش مردم باشد همه و همه مورد تحسین اسلام واقع شده و دارای پاداش دنیوی و اخروی بسیاری است که بعض تعابیر در این باره انسان را به شگفتی وا می دارد.

حال سوال این است که: آیا عملی شدن این امور نیازمند چه ابزاری است؟ قطعاً وسایل زمینه ساز و شرایط تحقّق آنها بسیار است؛ اما شرایط اولیّه آن، بهره مندی از دو نعمت بزرگ "چشم وگوش" است.

ی) گریه

اشاره

یکی از برکات چشم "گریه" است. از دید روان شناسی گریه اهمیّت بسیاری دارد؛ فشار ناشی از عقده های انباشته در درون انسان را می کاهد و درمان بسیاری از آلام و رنج های درونی انسان می باشد. از این رو گریه را تجسم عینی تاثرات درونی و عاطفی توصیف میکنند.

هم چنین گریه و اشک چشم را می توان سوپاپ اطمینان برای روح و جسم آدمی تعبیر کرد که در شرایط بحرانی (اندوه و یا شادمانی فراوان) موجب تعادل جسم و روح انسان میگردد.

از نظر عرفا نیز گریه زیباترین و پر شکوه ترین جلوه تذلل بنده و اظهار عجز و تسلیم و عبودیت او در پیشگاه معبودِ قادر متعال است.

گریه اقسام گوناگونی دارد که هر یک آثار و فواید ویژه ای دارد. اصولاً گریه و جریان قطره های زلال اشک از چشم- که دریچه قلب آدمی است- چهارگونه است:

۱.گریه شوق

گریه مادری که از دیدن فرزندگمشده خود به دنبال سال ها انتطار از چشمش جاری می شود، یا گریه شادی آ فرین و رضایت بار عاشق پاکبازی که پس از یک عمر محرومیت، معشوق خود را می یابد، گریه شوق است.

۲. گریه عاطفی

قلب، که درون سینه انسان جای دارد، ترسیم کنندهْ امواج عواطف انسانی است که به هنگام مشاهده مناظر تأثرانگیز و مصائب و حوادث دردناک متأثر می شود و به لرزه در می آید که با سرازیر شدن قطرات اشک از چشم صاحب آن قلب، خطوط این امواج در صورت ترسیم می شود و نشان می دهد که قلب زنده و سرشار از عواطف مردمی است.

در اسلام، از قلب های رقیق و سلیم که با مشاهده صحنه های دلخراش متاثر می شوند ستایش شده و قلب های سنگین و سختی که از کنار چنین صحنه هایی به راحتی عبور می کنند مذمت کرده است.

اسلام اشک چشم را از نشانه های سعادت بر شمرده است. پیامبر (ص) می فرماید:

مِنْ عَلامَاتِ الشَقَاءِ: جُمُودُ الْعَیْنِ، قَسْوَةُ الْقلْبِ...؛

خشکی چشم از اشک و قساوت قلب، از نشانه های شقاوت است.

۳.گریه پیوند هدف

گاهی قطره های اشک پیام آور هدف هاست، قطرات اشکی که در عزای اباعبدالله (ع) با شنیدن حماسه های کربلا جاری می شود، علاوه بر این که گریه عاطفی است، نشان دهنده اهداف گریه کننده و اعلان وفاداری به اهداف مقدس امام حسین (ع) و یارانش و پیوند دل و جان با آنهاست، هم چنین اعلان بیزاری از ظالمان اموی و اعلان جنگ با ظلم و ستم یزیدیان هر عصر و زمان به شمار می آید.

بدیهی است که این نوع گریه بدون آشنایی با اهداف پاک آن حضرت(ع) ممکن نیست، این گریه، عشق است و محبت و شوق به ساحت نورانی آن حضرت.

۴. گریه ذلت و شکست

این نوع گریه، گریه افراد ضعیف و ناتوانی است که از رسیدن به اهداف خود وامانده اند و روح و شهامتی برای پیشرفت در خود نمی بینند، می نشینند و عاجزانه گریه سر می دهند.

از چهار قسم فوق، سه قسم گریه مثبت و مفید است؛ به ویژه اگر در رابطه با مصائب اهل بیت (ع) خاصه سیدالشهدا (ع) باشد که غیر از آثار و برکات مفید روحانی و جسمانی در دنیا، موجب کسب حسنات و ثواب های بی شمار اخروی و تعالی درجات در آخرت خواهد بود که در این باره احادیث فراوانی از معصومین(ع) وارد شده است که به بعضی اشاره می شود.

گفتنی است که قسم چهارم ازگریه، اگر در محضر ربوبی انجام شود گریه "خشیت" می نامند که از بهترین اقسام بکا و گریه محسوب می شود. البته با تعریف خاص خودش که در بخش روایات مربوط به ثواب بعض اعمال حدیثی درباره آن نقل شد. فضیلت و ثواب گریستن بر مصائب امام حسین (ع)

پیامبر اکرم (ص) فرمود:

مَنْ بکی أوْ ابْکی أوْ تَباکی (عَلَی الْحُسَیْن) وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ؛

کسی که بر مظلومان حادثه عاشورا و سیدالشهدا بگرید، یا دیگران را بگریاند یا همگون عزاداران حسینی گردد؛ بهشت خدا بر او واجب و زیبنده است.

نیز آن بزرگوار فرمود:

کُلّ عَیْنٍ بَاکِیَةٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إلّا عَیْنٌ بَکَتْ عَلی مُصَابِ الْحُسَیْنِ فَإنَّهَاضَاحِکَةٌ ، مُسْتَبْشِمرَةٌ بِنَعِیمِ الْجَنَّةِ؛

هر چشمی روز قیامت گریان است، مگر چشمی که برای مصائب امام حسین(ع) گریه کند؛ چنین کسی در قیامت خندان و شادمان به نعمت های بهشتی است.

هم چنین امام سجاد (ع) فرمود:

أیُّمَا مُؤْمِنٍ زَرَفَتْ عَیْنَاهُ لِقَتْلِ الْحُسَیْن (ع) حَتّی تَسِیلَ عَلی خَدِّهِ بَوَّاه الله غُرَفاً فِی الْجَنَّةِ یَسْکُنُهَا أحْقَاباً؛

هر مومنی که دیدگانش به خاطر کشته شدن حسین (ع) پر اشک گردد، به گونه ای که بر صورتش روان شود، خداوند غرفه ای از بهشت برای او اختصاص دهد.

امام صادق(ع) فرمود:

وَ مَا بَکی احَدٌ فَإذَا سَالَ دُمُوعُهُ عَلی خَدِّهِ فَلَوْ انَّ قَطرَةً مِنْ دُمُوعِهِ سَقَطَتْ فِی جَهَنَّم لَأطفَاتْ حَرَّهَا حَتی لا یُوجَدُ لَهَا حَرّ؛

هنگامی که اشک از دیدگان سوگوار حسین (ع) جاری میگردد، اگر قطره ای از آن بر شعله های پر شراره دوزخ افتد، آن را خاموش سازد.

روایات فوق و ده ها روایت دیگر همه بیانگر ارزش و فضیلت ریختن اشک در مصائب حسین (ع) است که این حجم با شکوه پاداش و فضائل اشک ریختن در سوگ آن حضرت(ع) به خاطر تجلیل از فداکاری و ایثار بی نظیر ایشان و حفظ خاطره آن حماسه خونین و جاودانه ماندن آن است.

آری، گریه از برکات عضو ارزشمند چشم است و این انبوه حسنات و ثواب ها در گریه بر امام حسین (ع) علاوه بر فواید دنیایی، جسمانی و روحانی، از برکات چشم می باشد.

ک) انجام فعالیت های روزمره

صرف نظر از نقش بی بدیل "چشم وگوش" در ایجاد ارتباط بین انسان ها، از برکات ارزشمند و کلیدی این دو عضو گران بها، تاثیر شگرف آن دو در انجام فعالیت های روزمره انسان است به طوری که اگر عالم هستی را بدون آن دو نعمت در نظر بگیریم جز جهانی تاریک و ظلمانی چون عصر "حَجَر" چیزی نخواهیم دید. هیج عضوی در اداره و تدبیر عالم و بهبود زندگی انسان ها چون چشم وگوش تأثیرگذار نیست.

در همه مراکز و ادارات، بانک ها، کارخانه ها، مدارس و مراکز آ موزشی، مراکز علمی و تحقیقاتی، مراکز درمانی و آزمایشگاه ها، وزارتخانه ها، مراکز تجاری و کارگاهی، مراکز قضایی و دادگاه ها و دادسراها، مراکز نظامی و انتظامی و دفاعی و امنیتی، فعالیت های کشاورزی، ساخت و ساز، دام داری و وسائل نقلیه هوایی و دریایی و زمینی و ملزومات آنها چون: فرودگاه ها، بنادر و راه آهن ها و ترمینال ها و آنچه از موارد دیگر که قابل تصور است همه و همه درگرو بهره برداری از چشم وگوش کسبِ نتیجه و فایده رسانی می کنند. هم چنان که در ساختن و تهیه این مراکز و وسائل، نقش اول را همین چشم و گوش ایفا کرده است. تمام اختراعات، ابتکارها، خلاقیت ها، اکتشاف ها معلول به کارگرفتن چشم وگوش در کنار فعالیت مغز و فکر انسان بوده است.

فصل سوم آفت ها و آسیب های چشم وگوش

از مباحث با اهمیت پیرامون "چشم وگوش" آفت ها و آسیب های ناشی از به کارگیری آن دو است. همانگونه که آن دو دارای فواید و برکات ارزشمند و سازنده ای است، دارای آفت های خطرناک و مهلکی نیز می باشد که اگر کنترل نشود، انسان را در ورطه ذلت و نیستی قرار داده و دنیا و آخرت وی را سیاه و ظلمانی می سازد و در درّه عمیق غفلت و سقوط می اندازد.

یک بررسی و مطالعه اجمالی پیرامون غفلت زدگان و شقاوت مندان، ما را به این نتیجه می رساند که، اغلب آنان در پرتو استفاده نابه جا و ناشایست از چشم وگوش، به پرتگاه غفلت و شقاوت کشانده شده اند.

چه بسا افرادی که با شنیدن یک سخن گمراه کننده، مسیر انحراف وگناه را پیموده اند و چه بسیار انسان هایی که با دیدن یک منظره ناشایست و یا تصویر و فیلم گمراه کننده، از مسیر راستی و درستی منحرف شده و دچار راه کج و انحراف گشته اند که در این جا به آسیب ها و آفت هایی چند میپردازیم:

الف) شنیدن غنا و موسیقی

اشاره

بر اساس روایات زیادی که به حد تواتر رسیده است و اتفاق علمای شیعه و اکثر علمای اهل سنت، استماع غنا، از محرمات به شمار می آید. نیز آیات متعددی بر حرمت آن دلالت دارند. از جمله:

*... وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ*؛

و از سخن باطل بپرهیزید.

امام صادق (ع) فرمود:

قَوْل الزُّورِ الْغِنَا؛

قول زور، همان غنا است.

آیه دیگر می فرماید:

*وَمِنَ النّاسِ مَنْ یَشْتَرِی لَهْوَ الحَدِیثِ... *؛

بعضی از مردم سخنان باطل و بیهوده را خریداری می کنند.

با استفاده از روایات متعددی که از ائمه اطهار(ع) رسیده است "غنا" از مصادیق"لهو الحدیث " می باشد که موجب "عذاب خوارکننده" است.

هم چنین روایات فراوانی مبنی بر حرمت غنا رسیده که به بعض آنها اشاره میشود:

جابربن عبدالله انصاری از پیامبر(ص) نقل می کند که آن بزرگوار فرمود:

کَانَ إبْلِیس... اوَّلُ مَنْ تَغَنّی؛

شیطان اولین کسی بودکه غنا خواند.

امام صادق (ع) می فرماید:

الْمُغَنِّیَةُ مَلْعُونَةٌ وَ مَنْ ادَاهَا مَلْعُونٌ وَ اکْلُ کَسْبِهَا مَلْعًونٌ ؛

زن خواننده و اجرت دهنده به او و مصرف کننده آن پول هر سه از رحمت الهی دور هستند.

ضرورت اجتناب از غنا

اشاره

با دقت در مفهوم غنا، فلسفه تحریم غنا و ضرورت دوری از آن روشن می شود، که برای توضیح بیشتر به بعضی از مفاسد غنا اشاره می کنیم:

۱. غفلت از خدا

شنیدن غنا و حضور در مجالس لهو و لعب آن چنان انسان را مست شهوت و از خود بیگانه می سازد که از یاد خدا غافل می شود و تجربه نشان داده است که افراد بسیاری از این طریق دچار کفر و بی ایمانی شده اند.

۲. فساد اخلاق

از آن جا که غنا حیا را از بین می برد و شهوات را تحریک می سازد و موجب شکستن شخصیت انسان می شود، به او حالتی دست می دهد که از ارتکاب گناهان جنسی و اعمال شنیع و خلاف اخلاق پرهیز نمی کند. اخبار زیادی است که می خوانیم و می شنویم که در مراکز و مجالس غنا، دختران و پسرانی که حاضر بودند دچار فجایع شرم آوری شدند که قلم از ذکر آن شرم دارد.

نظر به اهمیت موضوع روایاتی در این باره آورده می شود:

پیامبر ا کرم (ص) فرمود:

الغِنَاء یُنْبِتُ النِّفَاق فِی الْقَلْبِ کَمَا یُنْبِتُ الْمَاءُ الْبَقْلَ؛

غنا و موسیقی (غیر مجاز) روح نقاق را در قلب پرورش می دهد،همان گونه که آب گیاهان را.

نیز فرمو د:

الْغِنَاءُ رُقیَةُ الزِّنَا؛

غنا، زمینه ساز زناست.

هم چنین فرمود:

ثَلاثٌ یقسِینَ الْقَلْبَ: إسْتِمَاعُ اللَّهْوِ وَ طَلَبُ الصِّیْدِ وَ إتْیَانُ بَابِ السُّلْطَانِ؛

سه چیز موجب قساوت قلب می شود: شنیدن لهو و غنا، شکار و صیّادی و روی آوردن به سلاطین جور.

۰۳ آسیب های خطرناک عصبی

در حقیقت، غنا و موسیقی، از عوامل مهم تخدیر اعصاب به شمار می آید همانگونه که مواد مخدر از راه های نوشیدن، بوییدن، تزریق وارد بدن می شود، از طریق شنیدن نیز بر پیکر انسان وارد می شود و او را دچار مستی و نشئه می کند. در سرگذشت افراد زیادی از موسیقی دانان و خوانندگان آمده است که آنان به هنگام اجرای برنامه در اثر فشارهای عصبی و بالا رفتن درجه فشار خون، دچار سکته و مرگ ناگهانی شده و در همان مجلس جان خود را از دست داده اند و یا گرفتار جنون و عوارض شدید قلبی گردیده اند.

۰۴ استعمار زدگی

دشمنان بشریت و استعمارگران، پیوسته از آگاهی و بیداری مردم به ویژه جوانان وحشت داشته اند، از این رو برنامه هایی برای غفلت و فروبردن جامعه در جهل و بی خبری پیش بینی و به اجرا گذارده اند که از جمله آنها: گسترش انواع و اقسام سرگرمی های ناسالم، ایجاد مراکز فحشا، کلوپ های قمار و نیز توسعه غنا و موسیقی، در جهت نائل شدن به سیاست ها و اهداف فوق است و از آنها به عنوان ابزاری برای تخدیر افکار انسان ها بهره گرفته اند و وقت بسیاری از وسایل ارتباط جمعی و رسانه هایی چون رادیو و تلویزیون که می تواند مرکزی برای سازندگی انسان ها باشد با پخش موسیقی و غناهای مخرب و ویرانگر، به انحراف و غفلت انسان ها پرداخته اند.

به حدیثی هشدار دهنده از امام صادق (ع) توجه فرمایید:

بَیْتُ الْغِنَاء لا تُؤْمَنُ فِیهِ الْفَجِیعَةُ وَ لا تُجَابُ فِیهِ الدَّعْوَةُ وَ لا یَدْخُلُه الْمَلَکُ؛

خانه ای که در آن غنا باشد، ایمن از مرگ و مصیبت دردناک نیست و دعا در آن به اجابت نمی رسد و فرشتگان وارد آن نمی شوند.

ب) شنیدن دروغ

شنیدن دروغ، خویی نکوهیده و زشت است و موجب بر باد رفتن شرافت و آبروی انسان دروغ گو در انظار مردم می شود و اعتمادها از او سلب میگردد.

خداوند دروغگویان را از رحمت خویش دور ساخته و آنان را مشمول لعنت خویش قرار داده است و می فرماید:

لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.

پروردگار عالم، منشا دروغ را عدام ایمان به خدا و آیات الهی قلمداد کرده می فرماید(فنجعل لعنـت الله علی الکاذبین)

*إِنَّما یَفْتَرِی الکَذِب الَّذِینَ لایؤْمِنُونَ بِایاتِ اللّهِ وَأُولئکَ هُمُ الکاذِبُونَ*؛

تنها کسانی دروغ می بندند که به آیات خدا ایمان نمی آورند (آری) همانانند دروغ گو یان.

از روایات معصوم (ع) استفاده می شود که دروغ چه از روی جِدّ صورت گیرد و چه از روی شوخی، نکوهیده و زشت است.

به همان اندازه که گفتن دروغ مورد سرزنش و مذمت واقع شده شنیدن آن نیز نکوهیده شده است.

خداوند در چند جای قرآن، در مذمت یهود و منافقان می فرماید:

*سَمّاعُونَ لِلْکَذِبِ*؛

مرحوم شیخ صدوق رحمت الله علیه از حضرت صادق (ع) روایت می کند که از آن حضرت پرسیدند: آ یا گوش دادن به قصه گو حلال است؟

فرمود: نه؟ هر کس گوش به سخن گوینده ای بدهد، او را پرستیده است. پس اگر از خدا سخن بگوید (راست و حق بگوید) گوش کننده خدا را پرستیده است و اگر از ابلیس سخن بگوید (دروغ و باطل بگوید) ابلیس را پرستیده است.

از دلایل حرمت استماع و شنیدن دروغ آیه زیر است که می فرماید:

*... وَاجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ*؛

و نیز این آیه که می فرماید:

* وَالَّذِینَ لا یَشْهَدُونَ الزُّورَ... *؛

بر اساس روایات؛ قول "زور" به "دروغ " تفسیر شده است.

و نیز روایاتی که در آنها نهی از حضور در مجالس گناه و معصیت شده، شاهدی بر حرمت شنیدن دروغ است؛ زیرا واضح است که دروغ، معصیت و منکر است، پس شنونده دروغ نیز از قول "زور" استقبال کرده و در مجلس معصیت حاضر شده و از منکر نیز روی بر نگردانده است.

پیامبر (ص) می فرماید:

لا یَنْبَغِی الْمُؤمِن انْ یَجْلِسَ مَجْلِساً یُعْصَی الله فِیهِ وَ هُوَ لا یقْدِرُ عَلی تَغْییرِه؛

سزاوار نیست که مومنی در مجلسی حضور پیدا کند و بنشیند که در آن معصیت خدا می شود و او قادر به تغییر وضع آن نیست.

ج) شنیدن غیبت

اشاره

یکی ازگناهان کبیره در اسلام "غیبت" است که از آن با تأکید فراوان نهی شده و آثار و نتایج خطرناک و شقاوت زایی بر آن مترتّب گردیده است که قرآن مجید و احادیث معصومین (ع) به شدت توصیه به پرهیز از آن نموده است به طوری که در بعض روایات بدتر از زنا معرّفی شده است.

بر اساس نظر همه فقها، گوش دادن به آن نیز حرام است و شنونده غیبت نیز حکم غیبت کننده را دارد، هم چنان که غیبت کنندگان، افساد دارند، شنوندگان آن نیز چنین اند، زیرا آن کس که در حضورش غیبت مسلمانی شود و با سکوتش و با شنیدن همراه با رضایت و استقبال، غیبت کننده را به غیبت مایل تر می سازد.

پیامبرا کرم (ص) می فرماید:

السَّامِعُ لِلْغِیْبَةِ احَدُ الْمَغْتَابِین؛

شنونده غیبت، در حکم غیبت کننده است و یکی از آنان محسوب می شود.

نیز امام صادق (ع) فرمود:

الْغِیْبَةُ کُفرٌ وَ الْمُسْتَمعُ لَهَا وَ الرَّاضِی بِهَا مُشْرِکٌ ؛

غیبت کردن "کفر" است و شنونده و راضی به آن مشرک است.

آثار خانمان سوز سکوت در برابر غیبت

حضرت رسول اکرم (ص) فرمود:

هر که مومنی را نزدش ذلیل و تحقیر کنند و او بتواند یاری اش بکند و نکند، خدا در دنیا و روز قیامت او را ذلیل می سازد.

نیز فرمود:

هیج مردی نیست که بدی برادر مسلمان نزدش ذکر شود و او بتواند از او دفاع و جانبداری کند- اگر چه به یک کلمه باشد- و نکند، مگر این که خدای تعالی او را در دنیا و آخرت ذلیل می کند و هر که ذکر بدی برادر مسلمان نزدش شود و او از غیبت شونده حمایت و یاری کند، خداوند او را در دنیا و آخرت یاری فرماید.

پاداش حفظ حریم برادر مومن

پیامبر (ص) فرمود:

کسی که نزدش غیبت کسی شود و او آن غیبت را ردکند و آبروی برادر (و خواهر) دینی اش را حفظ کند، حق است بر خدا که در روز قیامت آبروی او را نگاه دارد.

کیفر شنونده غیبت

پیامبر اعظم (ص) فرمود:

هر که منت گذارد بر برادر خود درباره غیبتی که از او در مجلسی شده است و آن را ردکند، خدای تبارک و تعالی هزار درِ شرّ (و خطر) در دنیا و آخرت از او دور می کند و با وجود قدرت بر رد، اگر سکوت کند، گناه او هفتاد برابرِ گناه غیبت کننده است.

د) شنیدن "قذف"

اشاره

ازگناهان عطیم و کبیره "قذف" است و آن عبارت است از: نسبت دادن زنا یا لواط به زن یا مرد مسلمان پاک دامن.

در قرآن مجید بر آن وعده عذابِ سخت و دردناک داده شده است می فرماید:

* إِنَّ الَّذِینَ یَرْمُونَ المحْصَناتِ الْغافِلاتِ الْمُؤْمِناتِ لُعِنُوا فِی الدُّنْیا وَالآْخِرَةِ وَلَهُمْ عَذابٌ عَظِیمٌ * یَوْمَ تشهَدُ عَلَیْهِمْ الْسِنَتًهُمْ وَایْدِیهِمْ وَارْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ*؛

کسانی که زنان پاکدامن و بی خبر (از هر گونه آلودگی) و مومن را متهم می سازند، در دنیاو آخرت از رحمت الهی به دورند و عذاب بزرگی برای آنهاست. در آن روز زبان ها و دست ها و پاهایشان بر ضد آنها به اعمالی که مرتکب شده اند گواهی می دهد.

نکته شایان ذکر این است که حرمت قذف اطلاق دارد، چه در آن نسبت دادن راستگو باشد، چه دروغگو، بنابراین، اگر به چشم خود عمل شنیع زنا یا لواط را ازکسی ببیند و آن را اظهارکند، او از نظر شرع دروغگو، فاسق و مستحق حدّ قذف یعنی هشتاد ضربه تازیانه می باشد، مگر این که چهار مرد عادل به این امر شهادت دهند، ولی اگر حتی سه نفر باشند، آن حکم را دارد.

از پیامبر اکرم (ص) وارد شده است که فرمود:

مَنْ رَمَی مُحْصِناً اوْ مُحْصِنَة احْبَط اللهُ عَمَلَهُ وَ جَلَّدَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ سَبْعُونَ ألْفَ مَلَکٍ مِنْ بَیْنِ یَدیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ ثُمَّ یُؤْمَرُ بِهِ إلَی النارِ؛

خداوند قذف کننده را از آثار کردار نیکش محروم و در روز قیامت هفتاد هزار ملک او را از جلو و عقب تازیانه می زنند، سپس او را به آتش می اندازند.

به نظر می رسد اسلام از نسبت دادن افراد به عمل زشت جنسی نهی فرموده است تا به راحتی کسی جرات رسوا کردن افراد را نکند و نیز قبح این عمل شنیع کاهش نیابد و رعب و زشتی این گناه در نظرها ساده تلقی نشود.

نیز زمینه کسب رافت الهی و انجام توبه فرد مرتکب از کردار زشت حتی المقدور محفوظ بماند و... هم چنین در بعضی موارد حد قذف "کشتن" می باشد که سنگین است.

بنابراین، اثبات آن به کمتر ازگواهی چهار نفر قبول نیست.

وظیفه مسلمانان در برابر شنیدن قذف

بر شنونده قذف چند چیز واجب و چند چیز حرام است از محرمات یکی این است که: گوش دادن به قذف و پذیرفتن و باور داشتن و حتی بدبین شدن آن نیز حرام است و همین طور نقل قذف شنیده شده با هر تعبیری برای دیگری، به طور مسلم حرام و گناه است؛ زیرا سبب شهرت تدریجی قذف و مسلّم گرفتن دیگران و در نتیجه موجب ریختن آبروی مسلمان در جامعه می شود.

از جمله واجبات بر شنونده قذف، نهی کردن و اظهار انزجار از قذف کننده و عدم پذیرش گواهی او در هیج موردی می باشد.

عامل کوری و کری باطنی

نابینایی و ناشنوایی و مرگ معنوی از خود انسان سرچشمه می گیرد، آنها بر اثر بی توجهی به خدا و مجازات او مرتکب گناه شده و با ادامه و اصرار بر آن به مرحله ای می رسند که دریچه های قلبشان به حقایق بسته می شود؛ زیرا همان گونه که انسانی اگر مدت ها چشم خود را ببندد؛ به تدریج بینایی و دید خود را از دست می دهد و شاید به طورکفی نابینا شود؛ اشخاصی هم که با وجود حقایق و بهره مندی از ابزار و وسایل کسب معرفت و شناخت واقعیّات و معنویات، چشم خود را در برابر حقایق ببندند، کم کم قدرت دید معنوی خود را از دست می دهند و در اثر لجاجت و دشمنی با حق وگرفتار آمدن در چنگال تعصّب، خودخواهی و غفلت، چشم وگوش حقیقت بین را از دست خواهند داد و در نتیجه از درک حقایق عالم غیب، آثار ایمان، لذّت عبادت پروردگار، شکوه تسلیم در برابر فرمان او و رویت جمال حق محروم می شوند که چنین افرادی مانند کوران و کرانی هستند که در تاریکی مطلق و سکوت مرگبار زندگی می کنند.

قرآن مجید ریشه اساسی این کوری و کری معنوی را روی گردانی از ذکر خدا و خود انسان قلمداد کرده و می فرماید:

*وَمَنْ اعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکاً وَنَحْشرهُ یَوْمَ القِیامَه اعْمی * قالَ رَبِّ لِمَ حَشَرْتَنِی اعْمی وَقَدْ کنْتُ بَصِیراً * قالَ کَذالِکَ اتَتْکَ آیاتُنا فَنَسِیتَها وَکَذالِکَ الیَوْمَ تُنْسی*؛

و هر کس از یاد من روی گردان شود، زندگی تنگ و سختی خواهد داشت و روز قیامت او را نابینا محشور می کنیم. می گوید: پروردگارا! چرا مرا نابینا محشور کردی من که بینا بودم؟! گفته می شود: این به خاطر آن است که آیات ما به تو رسید و آنها را فراموش کردی.

بنابراین، غفلت از خدا و فقدان ایمان، عامل اساسی در کوری و کری قلبی و معنوی است.

اسراف در بینایی و شنوایی

خداوند متعال در آیات فوق، مجازات دنیایی روی گردانان از یاد خدا را معیشت ضنک و زندگی سخت و محشور شدن به صورت نابینا در آخرت یاد می کند و دلیل آن را "اسراف" معرّفی می کند و می فرماید:

*وَکَذالِک نَجْزِی مَنْ اسْرَفَ وَلَمْ یُؤْمِنْ بِآیاتِ رَبِّهِ وَلَعَذابُ الآخِرَهِ اشَدُّ وَابقی*؛

و این گونه جزا می دهیم کسی را که اسراف کند و به آیات پروردگارش ایمان نیاورد، و عذاب آ خرت، شدیدتر و پایدارتر است.

ممکن است اشاره به این باشد که، آنها نعمت های خدا (چشم وگوش و عقل) را در مسیرهای غلط به کار انداختند و از آن بهره برداری درست نکردند و بدیهی است که "اسراف" جز این نیست که انسان نعمت را بیهوده بر باد دهد و از آن استفاده بهینه ننماید و منشا این "اسراف" و عدم بهره برداری صحیح از نعمت هایی چون چشم وگوش و در نتیجه محروم شدن از سعادت و نیک بختی معنوی، فقدان ایمان و فراموشی یاد خدا و روی گردانی از ذکر و یاد او به شمار می آید.

در برابر این گروه آنان که بهره مند از ایمان و توجّه به خدا هستند، از چشم وگوش خود بهره وری صحیح داشته و از ناشنوایی و نابینایی قلبی و معنوی به دوراند و این ویژگی عباد الرحمان است که قرآن مجید می فرماید:

* وَالَّذِینَ إِذا ذُکِّرُوا بِایاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یَخِرّوا عَلَیْها صُمّاً وَعُمْیاناً*؛

آنها کسانی هستند که هر گاه آیات پروردگارشان به آنها یادآوری می شود کر وکور روی آن نمی افتند.

بنابراین آیه، داشتن چشم بینا وگوش شنوا به هنگام برخورد با آیات الهی، ویژه بندگان خاص خدا و کسانی است که برخوردار از ایمان به پروردگار عالم هستند، و اگر از این نعمت ایمان و تقرّب و ارتباط با خدا بی بهره شوند، از چشم بینا وگوش شنوای باطنی و قلبی محروم میگردند که اینان برای جامعه اسلامی بسیار زیانباراند و با وجود اظهار مسلمانی، ضرر آنها کمتر از کفار و منافقانی که ضربه به ریشه دین می زنند نیست، بلکه گاه به مراتب بیشتر است؛ چه بسا اینان در لباس مسلمانی، به راحتی آلت دست دشمنان و طعمه خوبی برای شیطان قرار میگیرند و در جبهه حق و اسلام حضور دارند، امَا قلب و دل آنها در اختیار جبهه باطل است و در مواقع خاص به خاطر شک و تزلزل و عدم ثبات در ایمان، منافقانه بر پیکر اسلام ضربه جبران ناپذیری وارد می کنند، بر خلاف مسلمانان مومن و بینایان و شنوایان پاکدل که همیشه سنگربانان اسلام می باشند و هیجگاه تردید به خود راه نمی دهند و چون کوه ثابت قدم و استوارند.

از امام صادق (ع) هنگامی که از تفسیر آیه فوق سوال شد فرمود:

مُسْتَبْصِرینَ لَیْسُوا بِشُکَّاکٍ ؛

(مراد این است که) اینان، از روی آگاهی و بصیرت گام بر می دارند، نه از روی شک و تردید.

رابطه زبان با چشم و گوش

آنچه برای انسان، بینش، ذهنیّت و تفکر ایجاد می کند و سطح تحلیل در مسائل و موضوعات او را به کمک تعقّل مشخص می سازد، دیدنی ها و شنیدنی های اوست که از طریق چشم وگوش حاصل می گردد.

آنچه نمایانگر اندیشه و سطح تعقل و نیز بینش انسان هاست سخن و اظهارات کلامی اوست که به وسیله زبان تولید می شود و به خارج منتقل میگردد. البتّه از رفتار و کردار نیز می توان تا حدی به امور فوق پی برد، ولی اساسی ترین و مناسب ترین وسیله برای رسیدن به این امور زبان و گفتار آنان از این رو در روایات اسلامی به این واقعیت اشاره شده است که امام صادق (ع) می فرماید:

... وَ یَکُونُ اللِّسانُ مُتَرجماً لِلْاُذُنِ؛

زبان (و گفتارها) مترجم و نمودار گوش (و شنیدارهای آن) است.

بر اساس فرمایش امیرمومنان علی (ع) که می فرماید:

تَکَلَّمُوا تُعْرَفُوا، فَإنَّ الْمَرْءَ مَخْبُوءٌ تَحْتَ لِسَانِهِ؛

سخن بگویید تا شناخته شوید، زیرا شخصیت انسان زیر زبان او پنهان است.

همان گونه که ازگفتار و سخنان هر کس می توان سطح معرفت و دانش و بینش او را دریافت، می توان از این راه به کارکرد گوش و چشم و رابطه شنیداری و دیداری پی برد.

گوش و چشم دروازه قلب

قلب جسمانی، موتور محرّک و ریشه حیات مادی انسان است؛ هم چنین قلب روحانی انسان موتور محرّک و حیات بخش بُعد معنوی انسان است.

در اهمیت چشم وگوش همین بس که بر اساس روایات، آنچه به قلب انسان جهت می بخشد و به آن پاکی و ناپاکی و راستی و ناراستی می دهد، چشم و دیده های آن وگوش و شنیده های آن است.

همان گونه که در مباحث پیش گفته شد، بر پایه تعابیر معصومین (ع) چشم، نامه بر، دیده بان و جاسوس قلب است و قلب، دفتر و صفحه یادداشت ها و دریافت های چشم (و گوش) است، زیرا آنچه چشم می بیند و بر قلب منعکس می شود، گویا بر صفحه قلب چاپ می شود همانگونه که گوش چنین تاثیر شگرفی را با شنیده های خود در قلب دارد.

بنابراین، رابطه قلب، چشم و گوش، رابطه ای تنگاتنگ، حساس و سرنوشت ساز است. قرآن مجید این سه عنصر را در کنار هم قرار داده و می فرماید:

*إِنَّ السَّمْعَ وَالبَصَرَ وَالْفُؤادَ کُلُّ اُولئِکَ کانَ عَنْهُ مَسْئُولاً*؛

همانا گوش و چشم و دل (که وسیله علم اند) همه، مورد سوال قرار خواهند گرفت.

نکته جالب در آیه این است که "سمع" و "بصر" را بر "قلب" مقدّم داشته است؛ زیرا دروازه ورودی های قلب این دو عضو می باشند و نیز گوش بر چشم مقدم شده است "چرا که گوش کاربردی وسیع تر دارد، از جمله گوش بدون نیاز به نور، در روشنایی و تاریکی قادر به شنیدن است؛ اما چشم برای دیدن نیازمند نور و روشنایی است.

نتیجه آن که، آنان که چشم وگوشی پاک دارند، می توانند قلبی پاک و نورانی داشته باشند. سلامت و بیماری قلب، در گرو چگونگی بهره وری چشم وگوش است. اگر چشم وگوش کنترل شوند و در چهارچوب عقل و شرع قرارگیرند، قلب نیز از سلامت برخوردار خواهد بود، از این رو پیامبر(ص) در ارتباط قلب و شنیده هایی چون غنا می فرماید:

الْغِنَاءُ یُنْبِتُ النِّفَاقَ فِی الْقَلْبِ کَمَا یُنْبِتُ الْمَاءُ الْبَقْلَ؛

غنا بذر نفاق را در قلب پرورش می دهد همان گونه که آب گیاهان را. هم چنین بر اساس روایت زیر از آن بزرگوار، شنیده های منفی و بی ارزش موجب قساوت قلب می شود که می فرماید:

ثَلاثٌ یقسِینَ الْقَلْبَ: إسْتِمَاعُ اللَّهْوِ وَ طَلَبُ الصّیْدِ وَ اِتیَانُ بابِ السُّلْطَانِ؛

سه چیز موجب قساوت قلب می شود: شنیدن لهو و غنا، شکار و صیادی و روی آوردن به دربار سلاطین.

گوش و چشم، مناسب ترین دام شیطان

شیطان که برای انحراف و فریب بندگان خدا قسم یاد کرده، پیوسته مترصّد نفوذ به قلب و دل انسان است تا بذر شوم نفاق و شرک را در آن بکارد و انسان را گرفتار سقوط و نیستی کند. از روزنه های نفوذ شیطان در دل انسان "چشم" است که امیرمومنان علی (ع) در تعبیری ظریف و هشدار دهنده می فرماید:

الْعُیُونُ مَصَائِدُ الشَّیْطَان؛

چشم ها دام های شیطان اند.

بنابراین، آنان که مراقب چشم های خود نیستند باید منتظر عواقب وخیمی برای خود باشند که شیطان وسوسه های مهلک از راه دیدنی ها، انسان را به ورطه سقوط و هلاکت می کشاند.

نیز امیرمومنان علی (ع) در هوشیار کردن انسان ها به این دام شیطانی می فرماید:

إذَا ابْصَرَتِ الْعَیْنُ الشَّهوهَ عَمِیَ الْقَلْبُ عَنِ الْعَاقِبَه؛

آن گاه که چشم مناظر و دیدنی های شهوت انگیز را ببیند، قلب از عاقبت نگری کور می شود.

در روایتی امام صادق (ع) در این باره می فرماید:

إیَّاکُمْ وَ النَّظرَةَ فَإنَّهَا تَزْرَعُ فِی الْقَلْبِ الشَّهوهَ وَ کَفی بِهَا لِصَاحِبِهَافِتْنَةً؛

از دیدن (غیر ضرور) اجتناب کنید؛ زیرا بذر شهوت را در دل انسان می کارد و همین برای هلاکت وی کافی است. نیز پیامبر بزرگ اسلام فرمود:

إیَّاکُمْ و فُضُولَ النَّظَرِ فَانه یُبذِّرُ الهوی وَ یُوَلّدُ الغفلَه؛

از رها کردن چشم و نظر بپرهیزید که موجب هواپرستی و غفلت میشود.

ابزار مهار چشم از انحراف

پیامبر گرامی اسلام (ص) در روایتی جالب درباره نقش بعضی اعضا در کنترل گناه و معصیت می فرماید:

إنَّ الهَا تَعَالَی یقُولُ: یَابْنَ آدَم! إنْ نَازَعَکَ لِسَانُکَ فِیمَا حُرِمْتُ عَلَیْکَ فَقَدْ أعِنْتُکَ عَلَیْهِ بِطَبَقَتَیْنِ، فَاطبَق، وَ إنْ نَازَعَکَ بَصَرُکَ إلی بَعْضِ مَا حُرِّمْتُ عَلَیْکَ فَقَدْ اعَنْتُلثَ عَلَیْهِ بِطَبَقَتَیْنِ، فَاطبَق...؛

ای فرزند آدم اگر زبانت خواست تو را وادار به حرام کند، من دو لب را برای جلوگیری از آن در اختیار تو قرار دارم، پس لب را فرو بند، و اگر چشمت بخواهد تو را به سوی حرام ببرد، پلک ها را در اختیار تو قرار دادم پس آنها را فرو بند.

نیز آن حضرت در مهار چشم می فرماید:

عَمْیُ الْبَصَرِ خَیْرٌ مِنْ کَثِیرِ مِنَ النَّظَرِ؛

فرو بستن چشم از دیدنِ زیاد(بسیاری از دیدن ها) بهتر است.

چشم و گوش، گواهان دادگاه الهی

یکی از عواملی که درکنترل انسان از بیراهه و ارتکاب گناه و معصیت، تاثیر چشمگیری دارد، توجه به مراقبان و ناظران اعمال است که هنگام تشکیل دادگاه الهی گواهی و شهادت می دهند، شاهدانی که از هر طرف انسان را محاصره کرده و ظاهر و باطن رفتار و کردار او را می بینند و ثبت می کنند؛ شاهدانی چون: ذات پاک الهی، پیامبران و اوصیای معصوم علیهم السلام، فرشتگان، زمین و زمان و اعضای پیکر انسان؛ به ویژه زبان، دست، پا، چشم وگوش و حتی پوست تن انسان!

قرآن مجید درباره گواهی چشم وگوش می فرماید:

* وَیَوْمَ یُحْشَرُ اعْداءُ اللّهِ إِلَی النّارِ فَهُمْ یُوزَعونَ- حَتّی إِذا ما جاوها شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَابصارهُمْ وَجُلُودُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ*؛

و (یاد کن) روزی را که دشمنان خدا را به سوی دوزخ گردآورده، و صفوف پیشین را نگه می دارند (تا صف های بعدی به آنها ملحق شوند). وقتی به آن می رسند، گوش ها و چشم ها و پوست های تنشان به آنچه میکردند گواهی می دهند.

انسان ها وقتی با شهادت اعضایی چون چشم وگوش مواجه می شوند، شگفتی و تعجب سراسر وجودشان را می گیرد، چون در خفا گناه می کردند تا گناهشان مخفی و مستور بماند، غافل از آن که چشم وگوش خود آنها ثبت کننده گناهان اویند و در اخرت به اعمال زشت او شهادت می دهند. قرآن مجید می فرماید.

*وَما کُنْتُمْ تَسْتَتِرُونَ انْ یَشْهَدَ عَلَیْکُمْ سَمْعُکُمْ وَلا ابصارکُمْ وَلاجُلُودکمْ وَلکنْ ظَنَنْتُمْ انَّ اللّهَ لا یَعْلَمُ کَثِیراً مِمّا تَعْمَلُونَ*؛

شما اگر گناهانتان را مخفی می کردید، نه به خاطر این بود که از شهادت گوش و چشم ها و پوست های تنتان بیم داشتید، (که از شهادت آن ها غافل بودید) بلکه شما، گمان می کردید که خداوند بسیاری از اعمالی که انجام می دهید نمی داند.

بنابراین، باور داشتن و آگاهی به این که یک روزی، چشم وگوش انسان گواهان رفتار و کردار او می باشند، عامل کنترل او در انجام گناه و کردار و رفتار زشت می باشد و این خود از برکات چشم وگوش به شمار می آید و نیز وسیله ای برای کنترل خود چشم وگوش از معصیت است.

زخم چشم و چشم زدن

یکی از آفات و آسیب های چشم را می توان زخم چشم و چشم زدن به شمار آورد. قرآن مجید در این باره می فرماید:

*وَإِنْ یَکادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلقُونَکَ بِابصارهِمْ لَمّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ *؛

نزدیک است کافران هنگامی که آیات قرآن را می شنوند تو را با چشمان خود هلاک کنند و می گویند او دیوانه است!

بسیاری از مردم بر این باورند: در بعضی از چشم ها اثر مخصوصی است که وقتی از روی اعجاب به چیزی بنگرد ممکن است آن را از بین ببرد یا ناقص و در هم بشکند و اگر چشم زده شده انسان است، بیمار یا دیوانه شود.

لابد می پرسید: آیا چشم زدن واقعیّت دارد؟

با توجّه به آیه فوق و بعض احادیث- که خواهد آمد- این مسئله امر ممکنی است و از نظر عقلی نیز امر محالی نیست؛ زیرا بسیاری از دانشمندان امروز معتقدند: در بعضی چشم ها نیروی مغناطیسی خاصی نهفته است و کارایی زیادی دارد، حتّی می توان آن را با تمرین و ممارست پرورش داد که خواب مغناطیسی را نیز برخاسته از همین نیروی مغناطیسی چشم می دانند. در تبیین و توجیه محال نبودن این امر گفته می شود: در دنیایی که "اشعه لیزر" که شعاعی است نامرئی می تواند کاری کند که از هیچ سلاح مخربی ساخته نیست، پذیرش وجود نیرویی در برخی از چشم ها که از طریق امواج مخصوصی در طرف مقابل اثر بگذارد چیز عجیبی نخواهد بود.

بسیاری نقل می کنند: با چشم خود افرادی را دیداه اند که دارای نیروی مرموز چشم بوده اند و افراد یا حیوانات یا اشیایی را از طریق چشم زدن از کار انداخته اند؛ بنابراین، نباید اصراری در انکار این امر داشت و باید امکان آن را از نظر عقل و علم پذیرفت.

در روایات اسلامی نیز شواهدی در تأیید اجمالی این امر وجود دارد. از جمله، در حدیثی می خوانیم که "اسماء بنت عمیس" خدمت پیامبر(ص) عرض کرد: گاه به فرزندان جعفر چشم می زنند، آیا "رقیه"ای برای آنها بگیرم (منظور از "رقیه" دعایی است که می نویسند و افراد برای جلوگیری از چشم زخم با خود نگه می دارند و آن را "تعویذ" نیز میگویند).

پیامبر(ص) فرمود:

نَعَم، فَلَوْکَانَ شَیْءٌ یَسْبِقُ الْقَدَرَ لَسَبَقَهُ الْعَیْنُ؛

آری، مانعی ندارد، اگر چیزی می توانست بر قضا و قدر پیشی گیرد چشم زدن بود.

در حدیث دیگری آمده است؛ امیرمومنان (ع) فرمود: پیامبر(ص) برای امام حسن و امام حسین(ع) " رقیه" گرفت و این دعا را خواند:

اُعِیذُکُما بِکَلِمَاتِ التَّامَّةِ وَ اسْمَاءِ الهِ: الْحُسْنی کُلّهَا عَامّة مِنْ شَرِّ السَّامَّةِ وَ الْهَامّة وَ مِنْ شَرِّکُلِّ عَیْنٍ لامَّة وَ مِنْ شَرِّ حَاسِدٍ إذَا حَسَدَ؛

شما را به تمام کلمات و اسمای حسنای خداوند از شر مرگ و حیوانات موذی، و هر چشم بد و حسود؛ آن گاه که حسد ورزد می سپارم.

سپس پیامبر(ص) نگاهی به ما کرد و فرمود: این چنین حضرت ابراهیم (ع) برای اسماعیل "تعویذ" نمود.

هم چنین امیرمومنان علی (ع) می فرماید:

الْعَیْنُ حَقٌّ وَ الرَّقیُ حَقٌّ ؛

چشم زخم حق است و توسّل به دعا برای رفع چشم زخم حق است.

یاد آوری

این نکته شایان ذکر است که هیج مانعی ندارد این دعاها و توسّل به فرمان خداوند جلو تأثیر نیروی مرموز مغناطیسی چشم ها را بگیرد، همان طور که دعاها و بسیاری از عوامل مخرب دیگر اثر میگذارد و آن ها را به فرمان خدا خنثی می سازد.

نیزگفتنی است که قبول تأثیر چشم زخم به طور اجمال به این معنا نیست که به کارهای خرافی و اعمال عوامانه در این گونه موارد پناه برده شود که هم بر خلاف دستورات شرع و هم سبب شک و تردید افراد ناآگاه در اصل موضوع است، همان گونه که آلوده شدن بسیاری از حقایق با خرافات، این تأثیر نامطلوب را در اذهان گذاشته است.

سخنان معصومین (ع) دربارهء شنیدن و دیدن

از آنچه گذشت روشن شد که دریافت کننده مطالب و معارف سعادت بخش و یا انحراف زا بیشتر در دو قالب دیدنی ها و شنیدنی ها (چشم و گوش) صورت میگیرد.

شایسته است راه های صحیح چگونه شنیدن و چگونه دیدن را شناخت و به اجرا گذاشت تا در سایه آن به نتایج مطلوب یعنی؛ هدایت، سعادت، خودسازی، کسب معارف و دانش دینی نایل گشت.

بهترین راهنمایان این وادی پیشوایان معصوم علیهم السلام هستند که راه را می شناسند و با سخنان راه گشا وگهربار خود انسان ها را راهنمایی می کنند و ازگمراهی و ضلالت نجات می بخشندکه به عنوان نمونه و تبرک به چند حدیث اشاره می شود:

1. جَاءَ رَجُلٌ إلی رَسُولِ اللّه (ص) فَقَالَ: یَا رَسُولَ اله مَا الْعِلْمُ؟ قَالَ: الْإنْصَاتُ. قَالَ: ثُمَّ مَهْ؟ قَالَ: الْإسْتِمَاعُ، قَالَ: ثُمَّ مَهْ؟ قَالَ: الْحِفْظُ. قَالَ: ثُمَّ مَهْ؟ قَالَ: الْعَمَلُ بِهِ، قَالَ: ثُمَّ مَهْ یَا رَسُولَ الله؟ قَالَ: نَشْرُهُ؛

شخصی خدمت پیامبر(ص) شرفیاب شد. عرض کرد: علم چیست؟ پیامبر (ص) فرمود: سکوت. عرض کرد: سپس؟ فرمود: شنیدن. عرض کرد: پس از آن؟ فرمود: حفظ کردن (و به ذهن سپردن و مراقبت از شنیده ها). عرض کرد: بعد از آن؟ فرمود: عمل به آنچه آموختی. عرض کرد: گام بعدی چیست؟ فرمود: نشر (و به دیگران رساندن آن).

2. پیامبر گرامی اسلام (ص) فرمو د:

إیَّاکمْ وَ فُضُولَ النَّظَرِ فَإنَّهُ یبذِّرُ الْهَوی وَ یُولِّدُ الْغَفْلَه؛

از رها گذاردن چشم بپرهیزید که موجب هواپرستی و غفلت خواهد.

03 از یحیی بن زکریا نقل شده است که فرمود:

الْمَوْتُ احَبُّ إلَیَّ مِنْ نَظرَه لِغَیْرِ وَاجِب؛

مرگ برای من از دیدن غیر ضرور پسندیده تر است.

امام علی (ع) فرمود:

عَمْیُ الْبَصَرِ خَیْرٌ مِنْ کَثِیرٍ مِنَ النَّظَرِ؛

فرو بستن چشم از دیدن زیاد بهتر است.

4. در سفارش های امام صادق (ع) به عبدالله بن جندب آمده است که عیسی بن مریم به اصحابش فرمود:

إیَّاکُمْ وَ النَّظْرَةَ فَإنَّهَا تَزْرَعُ فِی الْقَلْبِ الشَهْوَةَ وَ کَفی بِهَا لِصَاحِبِهَا فِتْنَةً؛ طُوبی لِمَنْ جَعَلَ بَصَرَهُ فِی قَلْبِهِ وَلَمْ یَجْعَلْ بَصَرَهُ فِی عَیْنِهِ؛

از دیدن (غیر ضرور) اجتناب کنید که در قلب آتش شهوت را شعله ور می کند و همان برای هلاکت بیننده بس است. خوشا به حال کسی که از چشم بصیرت بهره گیرد، نه چشم ظاهری.

5 امیرمومنان علی (ع) فرمود:

رَحِمَ الهُ امْرَءً سَمعَ حُکْماً فَوَعی؛

خدای رحمت کند شنونده سخن حکیمانه راکه از آن مراقبت (و قدردانی) کند.

06 امام علی (ع) فرمود:

إذَا لَمْ تَکُنْ عَالِماً نَاطِقاً فَکُنْ مُسْتَمِعاً وَاعِیاً؛

اگر دانشمند سخنور نیستی، پس شنونده قدردان باش.

07 آن امام همام (ع) فرمود:

فَإنَّمَا الْبَصِیرُ مَنْ سَمعَ فَتَفکَّرَ وَ نَظَرَ فَابْصَرَ وَ انْتَفَع بِالْعِبَر... ؛

انسان بصیر کسی است که بشنود وبیندیشد و ببیند و آگاه شود و از عبرت ها سود ببرد.

08 امام زین العابدین (ع) فرمود:

لِکُّلِ شَیْءٍ فَاکِهَةٌ وَ فَاکِهَهُ السَّمْعِ الکَلامُ الْحَسَنِ؛

هر چیزی را میوه و محصولی است و میوه شنیدن، کلام وگفتار نیک (و سازنده و مفید) است.

9. نیز فرمو د:

عَوِّدْ اُذنکَ حُسْنَ الْإسْتِمَاعِ وَ لا تَصْغَ إلی مَا یَزِیدُ فِی صَلاحِکَ؛

گوش خود را به خوب شنیدن عادت ده و از گفتاری که تو را فایده نرساند و به صلاح و شخصیت تو لطمه می زند، اجتناب ورز.

10. مَنْ احْسَنَ الْإسْتِمَاعَ تَعَجَّلَ الْإنْتِفَاع؛

شخصی که خوب بشنود، زودتر به بهره مندی می رسد.

011 امام صادق (ع) فرمود:

فَرَضَ عَلَی السَّمْعِ انْ یَتَنَزَّهَ عَنِ الْاسْتِمَاعِ إلی مَا حَرَّمَ اللّهُ وَ انْ یُعْرِضَ عَمَّا لا یَحِلُّ لَهُ مِمَّا نَهَی اللّهُ عزّوجلّ وَ الْإصْغَاء إلی مَا اسْخَطَ اللّه عزّوجلّ. فَقَالَ: فِی ذَلِکَ *وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتَابِ انْ إذَا سَمِعْتُمْ آیَاتِ اللهِ یُکْفَرُ بِهَا وَ یُسْتَهْزَءُ بِهَا فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ* ؛

بر گوش لازم شده از شنیدن آنچه خداوند حرام کرده است دوری کند و از شنیدن آنچه خدای بزرگ شنیدش را نهی فرموده است و موجب ناخشنودی او می شود روی بگرداند و اعراض کند. سپس آن حضرت به آیه فوق استناد کرد.

012 امام رضا (ع) فرمود:

فَفَرَضَ عَلَی السَّمْعِ أنْ لا تَصْغی بِهِ إلَی الْمَعَاصِی: فَقَالَ عزّوجلّ *وَقَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ...* ؛

بر شما واجب شده است گوش تان را از شنیدنی های حرام وگناه مهار کنید؛ خداوند درباره کنترل گوش فرمود... .

13. عیسی بن مریم (ع) فرمود:

إیَّاکُمْ وَ النَّظَرَ إلَی الْمَحْذُورَاتِ فَإنَّهُ بَذْرُ الشَّهَوَاتِ وَ نَبَاتُ الْفِسْقِ؛

بر شما باد به اجتناب از چشم دوختن به دیدنی های خطرناک تا دچار آثار سوء شهوت رانی و رویش فسق و فجور نشوید.

14. رسول (ص) فرمود:

النُّظَرُ فِی ثَلاثَةِ اشْیَاء عِبَادَةٌ : فِی وَجْهِ الْوَالِدَیْنِ وَ فِی الْمُصْحَفِ وَ فِی الْبَحْرِ؛

نگاه به سه چیز عبادت است: چهره پدر و مادر، قرآن کریم و دریا.

15. هم چنین از آن بزرگوار نقل شده است که فرمود:

النَّظَرُ إلَی الْعَالِمِ عِبَادَهٌ ؛

نگاه به چهره عالم عبادت است.

فواید کنترل و مراقبت گوش و چشم

آثار مثبت و فواید ارزشمند مراقبت و کنترل چشم وگوش بر همگان روشن است، لیکن جهت یادآوری بر اساس معارف اسلامی به بعض آثار مفید آن اشاره می شود: 1.نشاط قلب

امیرمومنان علی (ع) فرمود:

مَنْ غَضَّ طَرْفَهُ ارَاحَ قَلْبَه؛

کسی که چشم خود را از دیدنی ها (ی حرام و غیر مفید) ببندد، قلبش را ایمنی خواهد بخشید. 2.رویگردانی از شهوات

هم چنین مولا علی (ع) فومود:

... نِعْمَ صَارِفُ الشَّهَوَات غَضُّ الْابصار؛

کنترل چشم از دیدنی ها (ی نامناسب) موجب ایمنی از شهوت می شود.

3. دست یابی به سجایای اخلاقی

و نیز فرمود:

مَنْ عَفَّتْ اطرافُه حَسُنَتْ اوْصَافهُ؛

کسی که چشمانش پاک باشد، اوصاف (اخلاقی)اش پسندیده خواهد. 4. کسب چشم حق بین و واقعی نگر

پیامبر اسلام فرمود:

غَضُّوا ابصارکُمْ تَرَوْنَ الْعَجَائِب؛

چشمان خود را از حرام بپوشانید تا عجایب و شگفتی ها را ببینید. 5. فاصله گرفتن از حسرت و تباهی

امام علی (ع) فرمود:

مَنْ غَضَّ طَرْفَهُ قَلَّ اسَفُهُ وَاَمِنَ تَلَفُهُ؛

پوشاندن چشم از حرام موجب کاهش اندوه و ایمنی از خسارت میشود. 6. شیرینی عبادت

پیامبر (ص) فرمود:

مَا مِنْ مُسْلِمٍ یَنْظُرُ إمْرَئَةً اوَّلَ رَمقَه (إلی مَحَاسِنِ إمْرَئَه) ثُمَّ یَغُضَّ بَصَرَهُ إلّا احْدَثَ اللّهُ تَعَالی لَهُ عِبَادَه یَجِدُ حَلاوَتَهَا فِی قَلْبِهِ؛

کسی که چشمان خود را از دیدن زیبایی های زن نامحرم فرو بندد، خداوند او را موفق به انجام عبادتی می کند که قلبش از آن خشنود می شود (و صفای باطن می یابد).

هم چنین می فرماید:

النَّظَرُ سَهْمٌ مَسْمُومٌ مِنْ سَهَامِ إبْلِیس فَمَنْ تَرَکَهَا خَوْفاً مِنَ الهِد اعْطَاهُ الله إیمَاناً یَجِدُ حَلاوَتَهُ فِی قَلْبِهِ؛

نظر به نامحرم تیری از تیرهای زهرآگین ابلیس است که هر کس به خاطر ترس الهی از چنین دیدنی صرف نظر کند خداوند شیرینی ایمان را در قلبش وارد می کند.

7. بهره مندی از همسران بهشتی (حورالعین)

امام صادق (ع) فرمود:

مَنْ نَظَرَ إلی إمْرَئَةٍ فَرَفَعَ بَصَرَهُ إلَی السَّمَاءِ اوْ غَمَضَ بَصَرَهُ لَمْ یَرتَدَّ

إلَیْهِ بَصَرَهُ حَتَّی یُزَوِّجَهُ اللّهُ عزّوجلّ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ ؛

کسی که برای فرار از نگاه به نامحرم به آسمان بنگرد، یا آن را ببندد، خداوند زنان پاک دامن بهشتی را به آنان تزویج می کند. 8. دست یابی به چشم خدابین

امام صادق (ع) فرمود:

فَإنَّ الْبَصَر لا یَغُضُّ عَنْ مَحَارِمِ الله وَ قَدْ سَبَقَ إلی قَلْبِهِ مُشَاهَدَةُ الْعَظَمَةِ و الْجَلال؛

چشم پوشی از حرام، قلب را حریم و ظرف شهود الهی می کند. 9. موجب روشنایی چشم وجلای بصر

امیر مومنان علی (ع) فرمود: ثَلاثَةٌ یَجْلَوْنَ الْبَصَر: النَّظَرُ إلیَ الْخَضْرَة، وَ النَّظَرُ إلیَ الْمَاءِ الْجَارِی، وَ النَّظَرُ إلیَ الْوَجْهِ الْحَسَنِ؛

سه چیز قلب را روشن می کند: نگاه به سبزه زار، نگریستن به آب جاری، و نظر کردن به صورت زیبا.

10. واقعی شدن در صف پرهیزکاران

هم چنین آن بزرگوار در وصف پرهیزکاران فرمود:

غَضُّوا ابصارهُمْ عَّمَا حَرَّمَ الهُو عَلَیْهِم وَ وَقَفُوا اسْمَاعَهُمْ عَلیَ الْعِلْمِ النَّافعِ لَهُمْ؛

چشمان خود را از حرام می پوشانند وگوش های خود را به دانش مفید وگفتار سودمند می سپارند.


5

6

7

8