پژوهشی در حیا

پژوهشی در حیا0%

پژوهشی در حیا نویسنده:
گروه: کتب متفرقه

پژوهشی در حیا

نویسنده: عباس پسندیده
گروه:

مشاهدات: 19579
دانلود: 2952

توضیحات:

پژوهشی در حیا
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 36 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 19579 / دانلود: 2952
اندازه اندازه اندازه
پژوهشی در حیا

پژوهشی در حیا

نویسنده:
فارسی

شخص حیا کننده

رکن دیگر حیا ، شخص حیا کننده است برای این که حیا شکل بگیرد ، خود شخص نیز باید ویژگی‌هایی داشته باشد یکی این که شخص حیا کننده ، حضور ناظر و نظارت او را «درک» کند و دیگری این که برای ناظر ، احترام و ارزش قائل باشد این امور ، پیش از این ، مورد بررسی و اشاره قرار گرفتند شرط دیگر ، این است که شخص از زشتی کار ، اطّلاع داشته باشد کسی که نداند فلان کار ، نابه‌هنجار است ، دلیلی هم ندارد که از انجام‌دادن آن شرم کند این قبیل افراد ، کار زشت و حتّی زشت‌ترین و شرم‌آورترین کارها را ممکن است بسیار راحت ، انجام دهند ، به گونه‌ای که شگفتی دیگران را برانگیزد ؛ ولی جای شگفتی نیست ؛ چون از دیدگاه چنین کسی ، آن کار ، قبحی ندارد و بر عکس ، ممکن است کاری واقعا نابه‌هنجار نباشد ، امّا شخص تصوّر کند که نابه‌هنجار است همین تصوّر ، کافی است که شرم وی را برانگیزد 1 پس در مسئله نابه‌هنجار بودن عمل ، ملاک ، واقعیت کار نیست ؛ بلکه تصوّر و ارزیابی فرد از آن در بروز حیا تعیین کننده است و امّا نکته چهارمی که نیاز به بحث و بررسی بیشتر دارد ، مسئله «کرامت نفس» یا «خودْ ارزشمندیِ» 2 فرد حیاکننده است حیا در کسی بروز می‌کند که کریم النفس باشد ؛ زیرا اولاً برای خود ارزش قائل است و هرگز حاضر نیست شخصیت خود را با کارهای زشت و ناپسند آلوده سازد امام علی علیه‌السلام می‌فرماید : 1 - البته این مسئله ، اختصاص به کننده کار ندارد کسانی هم که ناظرند ، از این قاعده مستثنا نیستند اگر کاری از نظر فاعل آن قبیح نباشد ، ولی در ارزیابی ناظر قبیح باشد ، آن فاعل از انجام دادن آن شرم نمی‌کند ؛ ولی ممکن است این ناظر از دیدن آن شرمگین شود 2 - اگرچه اصطلاح «خودْارزشمندی» توسط روان‌شناسان ایرانی به گستردگی به کار رفته است ، امّا به نظر می‌رسد که معادل بهتر و دقیق‌ترِ «کرامت نفس» ، «خودْارزش‌دهی» است مَن کَرُمَت عَلَیهِ نَفسُهُ ، لَم یُهِنها بِالمَعصِیَةِ 1 هر کس برای خودش ارزش قائل باشد ، آن را با معصیت ، بی‌ارزش نمی‌سازد همچنین ایشان فرموده است : مَن کَرُمَت عَلَیهِ نَفسُهُ هانَت عَلَیهِ شَهوَتُهُ 2 هر کس برای خودش ارزش قائل باشد ، شهوتش نزد او بی ارزش می‌شود و امام سجّاد علیه‌السلام می‌فرماید : مَن کَرُمَت عَلَیه نَفسُهُ هانَت عَلَیهِ الدُّنیا 3 هر کس برای خودش ارزش قائل باشد ، دنیا نزد او خوار می‌شود .

پس اگر کسی از کرامت نفس برخوردار باشد ، جان خود را به دنیا ( که در رأس تمام خطاهاست 4 ) و به شهوت ( که عامل ارتکاب معصیت است 5 ) ، آلوده نمی‌کند ثانیا شخص کریم برای آبرو و حیثیت خویش نزد دیگران ، ارزش قائل است و به وجهه اجتماعی خود ، اهمّیت می‌دهد و حاضر نیست تصویر ناخوشایندی از او در اذهان مردم نقش بندد 6 در تعریف حیا هم بیان شد که یکی از عناصر  1 - غررالحکم ودررالکلم ، ح 8730 ؛ عیون الحکم والمواعظ ، ص 439 (ح 7616) 2 - نهج البلاغه ، حکمت 449 ؛ بحار الأنوار ، ج 70 ، ص 78 ؛ غررالحکم ودررالکلم ، ح 8771 3 - تحف العقول ، ص 278 4 - امام صادق علیه‌السلام می‌فرماید : «رأس کل خطیئة حبّ الدنیا ؛ دنیا دوستی سرآمد همه خطاهاست» (الکافی ، ج 2 ، ص 315) همچنین از رسول خدا روایت شده است : «حبّ الدنیا أصل کل معصیة و أوّل کلّ ذنب ؛ دنیادوستی ریشه هر معصیت و سرآغاز هر گناهی است» (تنبیه الخواطر ، ج 2 ، ص 122) 5 - امام علی علیه‌السلاممی‌فرماید : «ما من معصیة اللّه شی‌ء إلاّ یأتی فی شهوة ؛ هیچ یک از معصیت‌های خدا نیست مگر آن که با شهوتی می‌آید» (نهج البلاغه ، خطبه 175) همچنین از ایشان روایت شده است : «من لم یعدل نفسه فی الشهوات خاض فی الخبیثات ؛ کسی که در شهوت‌ها اعتدال نداشته باشد ، در پستی‌ها فرو می‌رود» (الکافی ، ج 2 ، ص 393) نیز از ایشان نقل شده : «سبب الشر غلبة الشهوة ؛ سبب بدی ، چیره شدن شهوت است» (غررالحکم ودررالکلم ، ح 5533) 6 - اساسا به انسان اجازه داده نشده که گوهر جان خویش را آلوده سازد و حرمت و آبروی خویش را نزد مردم ، خراب کند بر اساس تعالیم دین ، حفظ گوهر جان از آلودگی و حفظ آبرو از لکّه‌دار شدن ، واجب و الزامی است مهم آن ، ترس و نگرانی از آبروریزی و از بین رفتن حیثیت فرد است ؛ امّا شخص پست ، برای آبروی خویش ، ارزش قائل نیست به همین جهت ، نه از آنچه انجام می‌دهد ، باکی دارد و نه به آنچه درباره‌اش می‌گویند ، اهمّیت می‌دهد در فرهنگ روایات ، از این دسته افراد با تعبیر «لا یبالی ما قال ولا ما قیل فیه (بی‌اعتنا به آنچه می‌گوید و به آنچه درباره‌اش می‌گویند)» 1 یاد شده و تصریح شده است : اللَّئیمُ لا یَستَحیی . 2 فرومایه ، حیا نمی‌کند امام باقر علیه‌السلام نیز می‌فرماید : سِلاحُ اللِّئامِ قَبیحُ الکَلامِ 3 اسلحه فرومایگان ، سخنان زشت است و امام علی علیه‌السلام می‌فرماید : اللَّئیمُ إذا قَدَرَ أفحَشَ و إذا وَعَدَ أخلَفَ 4 فرومایه آن گاه که امکان یابد ، ناسزا می‌گوید و هرگاه وعده دهد ، تخلّف می‌کند .

ناسزاگویی و عهدشکنی و سخن زشت بر زبان جاری کردن ، از رفتارهای بی‌حیایی است و در این روایات ، تصریح شده که فرد پست ، مرتکب چنین کارهای ناشایستی می‌شود و از انجام دادن آنها شرم نمی‌کند بنا بر این ، یکی از ضرورت‌های برانگیخته شدن حیا ، کرامت نفس و احساس  1 - ر ک : الکافی ، ج 2 ، ص 323 ؛ تحف العقول ، ص 44 2 - غررالحکم ودررالکلم ، ح 1053 ؛ عیون الحکم والمواعظ ، ص 48 ( ح 1229 و 1231) 3 - الدرّ المنثور ، ج 5 ، ح 76 4 - غررالحکم ودررالکلم ، ح 1529 خودْارزشمندیِ فرد است به همین جهت ، آن گاه که می‌خواهند حیای خداوند را یادآور شوند ، نخست ، به کریم بودن او اشاره می‌کنند و سپس به حیای او امام باقر علیه‌السلاممی‌فرماید : فَإِنَّ اللّه‌َ عز و جل کَریمٌ یَستَحیی و یُحِبُّ أهلَ الحَیاءِ 1 خداوند عزیز و جلیل ، کریمی است که حیا می‌کند و اهل حیا را دوست می‌دارد کتاب من لایحضره الفقیه ، ج 3 ، ص 506 (ح 4774) ؛ تهذیب الأحکام ، ج 8 ، ص 141 .

فصل سوم : ناظرها و انواع نظارت

گفتیم که نظارت ، از عناصر محوری و بلکه محوری‌ترین عنصر احساس شرم است وقتی حیا برانگیخته می‌شود که ناظری وجود داشته باشد و نظارت او درک شود به همین جهت ، شناسایی انواع ناظرها و نظارت‌ها نیز لازم و ضروری است بی‌خبری از انواع ناظرها و نوع نظارت آنها ممکن است پیامد «رسوایی» داشته باشد مثلاً کسی که نداند در برابر دوربین مخفی قرار دارد ، ممکن است کارهایی از او سر بزند که مایه شرمساری ، سرافکندگی و رسوایی‌اش باشد ؛ امّا اطّلاع از وجود ناظر ، مایه صیانت نفس و حفظ کرامت آن می‌شود به همین جهت ، بحث از انواع نظارت ، ضرورت و اهمّیت دارد .

لایه‌های نظارت

نظارت ، انواع مختلفی دارد در زندگی انسان ، لایه‌های متعدّدی از نظارت وجود دارند که رفتار و پندار بشر را زیر نظر دارند این لایه‌ها عبارت‌اند از :

1 مردم

ملموس‌ترین نظارت ، نظارت انسان‌هاست شاید بتوان گفت بیشترین درصد اوقات زندگی فرد ، با همنوعان او می‌گذرد تقریبا همیشه کسانی هستند که حضور داشته باشند و اگر کاری از انسان سر بزند ، شاهد آن باشند : دوست ، همشاگردی ، همسر ، همسفر ، همشهری ، همکار و . اگر نقشه‌ای از زندگی هر انسانی رسم شود ، می‌توان پراکندگی حضور دیگران را در جنبه‌های مختلف زندگی وی مشخّص ساخت البته در نقشه هر نفر ، قطعا نقاطی وجود خواهند داشت که هیچ حضوری از مردم در آن جا دیده نمی‌شود این نقاط را می‌توان نقاط کور نظارت انسانی نامید نکته مهم ، این که وقتی صحبت از حضور و نظارت انسانی می‌شود ، مراد ، حضور و نظارت بازدارنده و تأثیرگذار است هر حضور و نظارتی محرّک حیا نمی‌شود ممکن است در حضور کسی ، فرد یا افرادی وجود داشته باشند ؛ ولی هیچ شرمی را برنینگیزد گروهی که اهل کار خلاف‌اند ، بدون شک ، در مکانی دور از چشم دیگران به خلاف می‌پردازند ؛ امّا آنها خود ، گروهی را تشکیل می‌دهند که اعضای آن از یکدیگر شرم نمی‌کنند 1 و یا کسی که به شهر دیگری مسافرت می کند ، ممکن است کارهایی را انجام دهد که در شهر خود ، انجام نمی‌داده است در این جا هر چند انسان‌ها حضور دارند ، امّا حضور و نظارت آنان ، تأثیر بازدارنده و تنظیم‌کننده رفتار ندارد ، هر چند بی‌تأثیر هم نیست 2 بنا بر این ، مراد از حضور و نظارت ، حضور فیزیکی نیست انسان‌ها همه در یک سطح نیستند حضور برخی افراد ، هیچ تأثیری ندارد و حضور برخی ، بی‌تأثیر نیست و حضور بعضی ، کاملاً مؤثّر است گروه اوّل ، کسانی‌اند که خود ، اهل خلاف هستند کسی که اهل خلاف باشد و به این کار ، شناخته شده باشد ، وجودش و حضورش هیچ شرمی را برای خلافکاران برنمی‌انگیزد همین که حاضران ، مرام واحدی داشته باشند ، شرم از میان می‌رود به بیان دیگر ، وحدت مرام و عقیده ، سبب می‌شود که حضور و نظارت  1 - ر ک : بخش دوم ، فصل اوّل : حیا و خلوت 2 - ر ک : بخش دوم ، فصل دوم : حیا و گم‌نامی اعضای گروه ، بازدارنده و شرم‌انگیز نباشد اعضای یک باند خلافکار ، به راحتی در حضور یکدیگر به خلاف مورد قبول گروه می‌پردازند و هیچ شرمی از یکدیگر ندارند البته این ، اختصاص به گروه‌های ضدّ اخلاقی ندارد گروه‌های ارزشی نیز تابع همین قاعده‌اند مثلاً یک فرد مذهبی در میان هم‌مسلکان خود ، به راحتی اعمال مذهبی را انجام می‌دهد ؛ ولی همین شخص ، ممکن است در یک جمع غیر مذهبی از به جا آوردن اعمال مذهبی خود ، خجالت بکشد اکنون بحث درا ین نیست که این کار ، درست است یا نادرست این را در جای خود ، بحث خواهیم کرد ؛ 1 بلکه بحث بر سر این نکته است که هر حضور فیزیکی‌ای نمی‌تواند تأثیرگذار و شرم برانگیز باشد برای اعضای یک گروه اجتماعی ، چشم‌های درونْ‌گروهی ، مانع و شرم برانگیز نیستند ؛ امّا چشم‌های خارجِ گروه ، می‌توانند چنین تأثیری داشته باشند از این جا می‌توان فهمید که یک نظارت ، وقتی شرم برانگیز است که فعل مورد نظر ، از دید ناظر هم نابه‌هنجار باشد اگر کاری از دید ناظر ، دارای نابه‌هنجاری نباشد ، نظارت وی محرّک حیا نخواهد بود به هر حال ، یکی از لایه‌های نظارت ، نظارت مردم است .

2 خود

خویشتن انسان ، ناظر دیگری است این ناظر ، جدای از وجود انسان و ماهیت او نیست گاهی تصوّر می‌شود که خارج شدن از قلمرو دید دیگران یا خارج کردن دیگران از قلمرو خصوصی خود ، به معنای ختم نظارت است غافل از این که در وجود انسان ، ناظری وجود دارد که هیچ گاه از وی جدا نمی‌شود و هیچ عملی از وی مخفی نمی‌ماند این ناظر کیست ؟ آیا همان نفس لوّامه ر ک : بخش سوم : کم‌رویی (سرزنشگر) است ؟ آیا وجدان اخلاقی است ؟ آیا ؟ این مسئله ، جای بررسی جدّی دارد ؛ امّا آنچه مسلّم است ، این که آدمی گاهی از خود خجالت می‌کشد پدیده «خجالت کشیدن از خود» که انسان‌ها آن را به خوبی شناخته‌اند و شاید بارها تجربه کرده باشند ، به خوبی بر وجود ناظری در درون ، دلالت می‌کند این ناظر درونی ، اگر مورد توجّه قرار گیرد و حضور و نظارتش «درک» شود و نزد فرد ، دارای ارزش و منزلت باشد ، شرم برانگیز خواهد شد امام علی علیه‌السلام در باره این نوع حیا می‌فرماید : أحسَنُ الحَیاءِ استِحیاؤُکَ مِن نَفسِکَ 1 بهترین حیا ، حیای تو از خودت است همچنین فرموده است : غایَةُ الحَیاءِ أن یَستَحیِیَ المَرءُ مِن نَفسِهِ 2 نهایت شرم ، این است که انسان از خودش حیا کند و در روایت دیگری از آن حضرت ، «حیای از خود» از ثمرات ایمان معرّفی شده است : حَیاءُ الرَّجُلِ مِن نَفسِهِ ثَمَرَةُ الإِیمانِ . 3 حیای انسان از خودش ، میوه ایمان است .

در برخی دیگر از روایات ، به این مطلب پرداخته شده که چرا و چگونه «خودِ» انسان می‌تواند برایش شرم برانگیز باشد ؟ پاسخ یک جمله است و آن این که انسان برای خودش ارزش قائل باشد ملاک شرم‌برانگیزی ، حضور فیزیکی (مادّی/ جسمی) نیست پیش از این دیدیم و در آینده نیز بحث خواهیم کرد که گاهی حضور فیزیکی افراد ، هیچ شرم و حیایی را برنمی‌انگیزد پس ملاک -- 1 - غررالحکم ودررالکلم ، ح 3114 2 - همان ، ح 6369 3 - همان ، ح 4944 شرم برانگیزی ، حضور فیزیکی نیست ملاک آن است که ناظر ، دارای ارزش و احترام باشد اگر چنین است ، وقتی کسی برای خودش ارزش و منزلت قائل باشد و آن را دارای حرمت و کرامت بداند ، بدون شک ، «خود» او شرم برانگیز خواهد شد یا به عبارت بهتر ، از «خودِ» خویش شرم می‌کند امام علی علیه‌السلام در این باره می‌فرماید : غایَةُ المُروءَةِ أن یَستَحیِیَ الإِنسانُ مِن نَفسِهِ ، وذلِکَ أنَّهُ لَیسَ العِلَّةُ فِی الحَیاءِ مِنَ الشَّیخِ کِبَرَ سِنِّهِ ولا بَیاضَ لِحیَتِهِ ، و إنَّما عِلَّةُ الحَیاءِ مِنهُ عَقلُهُ ، فَیَنبَغی إن کانَ هذَا الجَوهَرُ فینا أن نَستَحیِیَ مِنهُ ولا نُحضِرَهُ قَبیحا 1 نهایت مردانگی آن است که انسان از خودش حیا کند و این ، بدان جهت است که علّت حیا از فرد سالخورده ، زیادی سن و سفیدی ریش او نیست؛ بلکه علّت حیا از او ، خردمندی اوست پس ، اگر این گوهر ، درون ما نیز باشد ، شایسته است که از او حیا کنیم و عمل قبیحی را در محضر او انجام ندهیم همچنین آن حضرت فرموده است : مَنِ استَحیی مِنَ النّاسِ ولَم یَستَحیِ مِن نَفسِهِ ، فَلَیسَ لِنَفسِهِ عِندَ نَفسِهِ قَدرٌ 2 کسی که از مردم حیا کند ، ولی از خودش حیا نکند ، برای خودش ارزشی قائل نیست .

ناظر ارزشمندی در درون ما وجود دارد که ناشناخته مانده است این گوهر را باید شناخت و قدرش را دانست کسانی که از خود حیا نمی‌کنند ، خودِ خویش را نیافته‌اند و به ارزش آن پی نبرده‌اند در این جا مسئله «خودْ فراموشی» رخ می‌نماید و تأثیر خود را نشان می‌دهد به نظر می‌رسد میان شرم نکردن از خود با خودْ فراموشی ، همبستگی وجود دارد 3 احتمالاً کسانی که به خود فراموشی 1 - شرح نهج البلاغه ، ابن ابی الحدید ، ج 20 ، ص 338 (ح 870) 2 - همان ، ص 265 ، ح 89 3 - همبستگی میان خود فراموشی و شرم نکردن از خود ، جداگانه می‌تواند محور یک تحقیق کتاب‌خانه‌ای و میدانی قرار گیرد مبتلا هستند ، هویتی برای خود قائل نیستند و «خود»ی نمی‌بینند تا برای آن ، ارزش قائل شوند و حرمتش را حفظ کنند پس برای کسانی که به «شرم نکردن از خود» مبتلا هستند ، اوّلین قدم ، آن است که «خودفراموشی» را به «خودشناسی» ، و «حقارت نفس» را به «خودارزشمندی» و «کرامت نفس» تبدیل کنند با این کار ، حضور «خود» ، درک می‌شود و «شرم از خود» متولّد می‌شود باید تأکید کرد که این کار ، «ناظرسازی» نیست ؛ بلکه «ناظرشناسی» است ، و «ایجاد ناظر» نیست ؛ بلکه «شناخت ناظر موجود» است ؛ ناظری که گم‌نام و غریب در منزل خود ، به فراموشی سپرده شده است 3 حجّت‌های خداوند حجّت‌های خداوند از جنس بشرند ؛ 1 امّا این انسان‌های ارزشمند ، دارای دو حضور و دو نظارت‌اند نوع اوّل ، حضور فیزیکی است و از این جهت ، با لایه اوّل نظارت ـ که مردم بودند ـ تفاوتی ندارد در این حالت ، حجّت‌های خداوند نیز همانند مردم ، بر کار دیگرانی که در حضور آنان‌اند ، نظارت دارند این قِسم از نظارت ، مربوط به دوران حیات معصومان علیهم‌السلام و ظهور آنان در میان مردم است امّا نوع دوم حضور و نظارت آنان ، حضوری است که متوقّف بر وجود جسمانی آنان نیست و با عدم آن نیز پایان نمی‌یابد این نوع نظارت ، در چند حالت وجود دارد : یکی نظارت معصومان در زمان حیات و ظهورشان نسبت به کسانی است که در کنار آنان نیستند ؛ چراکه نظارت معصومان در زمان حیات و ظهورشان ، محدود به کسانی نمی‌شود که در محضر آنان بوده ، در دایره دید  «قل إنّما أنا بشر مثلکم یوحی إلیّ ؛ بگو : من انسانی همانند شما هستم که به من وحی می‌شود» (کهف ، آیه 110) بصری آنان قرار دارند ؛ بلکه از حال دیگر بندگان نیز آگاهی دارند ، هر چند در جای دیگری باشند حالت دوم ، مربوط به دوران حیات و غیبت آن بزرگواران است در این حالت ، حجّت خداوند ، حیات و حضور دارد ؛ امّا ظهور ندارد و در غیبت به سر می‌برد و لذا ، مردم ، ایشان را نمی‌بینند ؛ ولی او مردم را می‌بیند از دید مردم ، این نوع نظارت ، نظارت محسوس و حضور فیزیکی نیست و امّا حالت سوم ، نظارت معصومان علیهم‌السلام پس از حیات شریفشان است نظارت حجّت‌های خداوند ، نه محدود به حیات و ظهور آنان است ، و نه محدود به حضور ناپیدای آنان ؛ بلکه حتی پس از مرگ نیز بر رفتار مردم ، نظارت داشته و از آن آگاهی دارند این قسم ، همان چیزی است که از آن به عنوان «عَرض (عرضه شدن) اَعمال» یاد می‌شود بنا بر این ، در همه حالت‌ها و فرض‌ها ، معصومان علیهم‌السلامبر رفتار و پندار مردم ، نظارت دارند و به همین جهت ، از حجّت‌های خداوند به عنوان «شاهد» بر اعمال بندگان یاد شده است پدیده «شهادت حجّت‌های الهی» ، یکی از واقعیت‌های زندگی است خداوند می‌فرماید : فَکَیْفَ إِذَا جِئْنَا مِن کُلِّ أُمَّةِم بِشَهِیدٍ وَجِئْنَا بِکَ عَلَی هَـؤُلاَءِ شَهِیدًا 1 چگونه خواهد بود آن گاه که از هر امّتی شاهدی بیاوریم و تو را شاهد اینان قرار داده‌ایم ؟ امام صادق علیه‌السلام در تفسیر این آیه شریف فرموده است : نَزَلَت فی اُمَّةِ مُحَمَّدٍ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله خاصَّةً فی کُلِّ قَرنٍ مِنهُم إمامٌ مِنّا شاهِدٌ عَلَیهِم ، و مُحَمَّدٌ صلی‌الله‌علیه‌و‌آلهشاهِدٌ عَلَینا . 2 1 - نساء ، آیه 41 2 - الکافی ، ج 1 ، ص 190 ، ح 1 ؛ بحار الأنوار ، ج 7 ، ص 283 ، ح 7 ( این آیه) در خصوص امّت محمّد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله نازل شده است در هر نسلی از این امّت ، امامی از ما شاهد و ناظر بر ایشان است و محمّد صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ناظر بر ماست .

همچنین در آیه دیگری آمده است : وَکَذَ لِکَ جَعَلْنَـکُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِّتَکُونُواْ شُهَدَآءَ عَلَی النَّاسِ وَ یَکُونَ الرَّسُولُ عَلَیْکُمْ شَهِیدًا این‌چنین ، شما را امّت میانه قرار دادیم تا شاهد بر مردم باشید و پیامبر بر شما ناظر باشد در این آیه نیز سخن از شهادت و نظارت برخی افراد ، که از آنان به عنوان «امّت وسط» یاد شده ، به میان آمده است امام صادق علیه‌السلام در تفسیر «امّت وسط» فرموده است : نَحنُ الاُمَّةُ الوُسطی ، ونَحنُ شُهَداءُ اللّه‌ِ عَلی خَلقِهِ و حُجَجُهُ فی أرضِهِ 1 ما هستیم امت میانه ، و ماییم شاهدان خداوند بر خلقش ، و حجّت‌های او در زمینش .

در آیه دیگری آمده است : «وَ قُلِ اعْمَلُواْ فَسَیَرَی اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُو وَ الْمُؤْمِنُونَ» 2 بگو : عمل کنید که خداوند و پیامبرش و مؤمنان ، اعمال شما را خواهند دید در این آیه از نظارت خداوند و پیامبر اکرم و اهل ایمان ، سخن گفته شده است امام صادق علیه‌السلامدر تفسیر آن می‌فرماید : مراد از اهل ایمان ، ما (یعنی ائمه معصوم) هستیم 3 همچنین امام رضا علیه‌السلامفرموده است : 1 - الکافی ، ج 1 ، ص 190 ؛ بحار الأنوار ، ج 16 ، ص 357 2 - توبه ، آیه 105 3 - الکافی ، ج 1 ، ص 219 ؛ بحار الأنوار ، ج 23 ، ص 337 .

إنَّ الأَعمالَ تُعرَضُ عَلی رَسولِ اللّه‌ِ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله أبرارَها و فُجّارَها 1 اعمال مردم ، از نیک و بد ، به رسول خدا نشان داده می‌شود امام صادق علیه‌السلام نیز بر همین حقیقت ، تأکید کرده است 2 رسول خدا به اصحاب خویش می‌فرمود : فَإِنَّ أعمالَکُم تُعرَضُ عَلَیَّ کُلَّ یَومٍ 3 اعمال شما هر روز بر من عرضه می‌شود این آیات و روایات ، به خوبی نظارت حجّت‌های الهی را بر اعمال بشر ، بازگو کردند و پرده از این واقعیت برداشتند شاید شگفت‌آور باشد ؛ ولی این یک واقعیت است انکار و تردید نمی‌تواند واقعیت را از بین ببرد ، و فقط سازوکاری دفاعی است برای کسانی که می‌خواهند خود را تحت نظارت این انسان‌های پاک و بزرگ ندانند تا راحت‌تر به رفتار ناشایست ، اقدام کنند ابوبصیر به یکی از زنان مسلمان ، قرآن می‌آموخت روزی با وی شوخی کرد ! ابوبصیر ، خود می‌گوید وقتی خدمت امام باقر علیه‌السلامرسیدم ، به من فرمود : «هر که خدا را در خلوت ، مراقب خود نداند ، خداوند ، ارزشی برای وی قائل نیست چه چیزی به آن زن گفتی ؟!» من از شرم ، سرم را به زیر انداختم و همان جا توبه کردم 4 در این واقعه به خوبی روشن است که امام علیه‌السلام بدون حضور فیزیکی در جلسه آنان ، از کردار آنان مطّلع شده بود امام صادق علیه‌السلام ، روزی بدون مقدّمه به داوود رَقّی فرمود 1 - الکافی ، ج 1 ، ص 220 ؛ کتاب من لایحضره الفقیه ، ج 1 ، ص 191 (ح 583) ؛ بحار الأنوار ، ج 17 ، ص 131 2 - بحار الأنوار ، ج 17 ، ص 149 3 - کتاب من لایحضره الفقیه ، ج 1 ، ص 191 (ح 582) ؛ الأمالی ، طوسی ، ص 409 ؛ بحار الأنوار ، ج 17 ، ص 150 4 - الخرائج والجرائح ، ج 2 ، ص 594 ؛ بحار الأنوار ، ج 46 ، ص 247 .

  ای داوود ! روز پنج شنبه ، اعمال شما بر من عرضه شد در میان کارهایی که از تو به رؤیت من رسید ، کمکی بود که به پسر عمویت فلانی کردی و من از این کار ، خوش‌حال شدم این صله رحم و کمک تو ، نابودی او و کوتاه شدن عمرش را سرعت بخشید داوود رقّی می‌گوید : پسر عمویی داشتم که دشمن اهل بیت و فردی پلید بود خبردار شدم که او و خانواده‌اش در وضع مالی بدی به سر می‌برند لذا پیش از آن که راهی مکّه شوم ، به قصد کمک به زندگی‌اش ، مبلغی برایش حواله کردم چون به مدینه رسیدم ، امام صادق علیه‌السلام مرا از این کار ، خبر داد 1 اعمال روزانه ما از کدام قِسم است ؟ آیا موجب سرور حجّت‌های الهی می‌شود یا مایه اندوه آنان ؟ به هر حال ، این یک واقعیت بوده ، از باورهای مسلّم شیعه به شمار می‌رود بر اساس این باور ، اگر انسان ، نظارت این حجّت‌های الهی را درک کند ، هنگام گناه ، حیای او برانگیخته می‌شود تأکید می‌کنیم که این جا صحبت از «درک حضور» است ، نه «ایجاد حضور» و نه «توهّم حضور» ما ، نه حضور غیر موجودی را به وجود می‌آوریم و نه وجود آن را توهّم می‌کنیم ؛ بلکه واقعیتی را «درک» می‌کنیم این درک حضور ، از عواملی است که می‌تواند شرم را بر انگیزد امام صادق علیه‌السلام بر این رابطه تصریح دارد و می‌فرماید : إنَّ أعمالَ العِبادِ تُعرَضُ عَلی رَسولِ اللّه‌ِ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله کُلَّ صَباحٍ أبرارَها و فُجّارَها ، فَاحذَروا فَلیَستَحیِ أحَدُکُم أن یَعرِضَ عَلی نَبِیِّهِ العَمَلَ القَبیحَ 2 هر بامداد ، کارهای بندگان ، از نیک و بد ، به رؤیت رسول خدا می‌رسد بنا بر این به هوش باشید ، هر یک از شما باید شرم کند که کار زشت بر پیامبرش عرضه کند امام صادق علیه‌السلام نیز می‌فرماید : 1 - الأمالی ، طوسی ، ص 413 (ح 929) 2 - تفسیر القمی ، ج 1 ، ص 304 ؛ بحار الأنوار ، ج 17 ، ص 149 . إذا أرادَ المَلائِکَةُ أن یَرفَعوا إلَی اللّه‌ِ عز و جل عَمَلاً ، عُرِضَ عَلی صاحِبِ الزَّمانِ علیه‌السلام ، ثُمَّ عَلی واحِدٍ واحِدٍ ، إلی أن یُعرَضَ عَلی رسولِ اللّه‌ِ صلی‌الله‌علیه‌و‌آله ، ثُمَّ یُعرَضَ عَلَی اللّه‌ِ . 1 آن گاه که فرشتگان بخواهند عملی را به سوی خداوند ، بالا ببرند ، نخست بر امام زمان علیه‌السلام عرضه می‌کنند و سپس ، بر تکْ تکِ آنها (پیشوایان معصوم) ، تا این که بر رسول خدا عرضه می‌شود و پس از آن ، بر خداوند عرضه می‌شود .

ناپیدا بودن حجّت‌های الهی و نامحسوس بودن نظارت آنان ، درک حضورشان را برای غالب مردم ، مشکل می‌سازد در عوض ، برخی امور است که حضور آنان را پُر رنگ ساخته ، توجّه انسان را برمی‌انگیزد و درک نظارت آنان را تسهیل می‌کند برخی زمان‌ها در این امر ، تأثیر دارند مثلاً ایّام ولادت یا شهادت حجّت‌های الهی و یا عیدهایی که به نحوی با یکی از آنان ارتباط پیدا می‌کند ، حضور آنان را در ذهن و روان مردم ، پُر رنگ می‌سازد مردم در این ایّام ، سعی می‌کنند حرمت معصومان علیهم‌السلامرا بیشتر نگه دارند و به همین جهت ، از انجام‌دادن بسیاری از کارها شرم می‌کنند بعضی مکان‌های منتسب به معصومان علیهم‌السلام نیز همین تأثیر را دارد برخی افراد ، سعی می‌کنند در حرم حجّت‌های الهی و حتّی در نزدیکی این مکان‌های شریف ، از کارهای ناروای خود ، دست بکشند مثلاً در زمان طاغوت ، مشاهده می‌شد که برخی خانم‌های بی‌حجاب ، وقتی به نزدیکی شهرهای مقدّس می‌رسیدند ، سر خود را با روسری می‌پوشاندند و وقتی به حرم امامان یا امامزادگان می‌رسیدند ، چادر بر سر می‌کردند مکان‌های مقدّس و حرم‌های مطهرِ حجّت‌های الهی ، حضور بیشتری را از آنان تجلی می‌دهد به همین جهت ، گرامیداشت یاد آنان و تجلیل از آنان ، نقش مهمّی در حفظ حضورشان در یاد انسان دارد همچنین ، رفتن به حرم‌های مطهّرِ پیشوایان الهی و زیارت الغیبة ، طوسی ، ص 387 (ح 351) ؛ مستدرک الوسائل ، ج 12 ، ص 165 مرقد آنان ، حضورشان را در زندگی انسان ، پُر رنگ می‌سازد و درک نظارت آنان را تسریع و تسهیل می‌کند .

4 فرشتگان لایه دیگری از نظارت موجود بر رفتار بشر ، فرشتگان‌اند خداوند متعال ، فرشتگانی دارد که ناظر بر اعمال بشرند و هر آنچه را آنان انجام می‌دهند ، ثبت می‌کنند قرآن کریم در این باره می‌فرماید : وَ إِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَـفِظِینَ کِرَامًا کَـتِبِینَ یَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ 1 وقطعا بر شما نگهبانانی (گماشته)اند ؛ (فرشتگان) بزرگواری که نویسنده (اعمال شما) هستند آنچه را انجام می‌دهید ، می‌دانند حضور و نظارت فرشتگان یکی دیگر از واقعیت‌های زندگی ماست رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در تبیین این واقعیت می‌فرماید : جَمیعُ أعمالِ بَنی آدَمَ تَحضُرُهَا المَلائِکَةُ الکِرامُ الکاتِبونَ فرشتگان بزرگواری که نویسنده اعمال‌اند ، نزد همه اعمال آدمیزاد ، حضور دارند 2

و به گفته امام علی علیه‌السلامخداوند ، فرشتگانی دارد که هر روز ، مسئول پرونده‌ای هستند و اعمال آدمیزاد را در آن می‌نویسند : إنَّ للّه‌ِِ مَلائِکَةً یَتَوَلَّونَ فی کُلِّ یَومٍ بِشَیءٍ یَکتُبونَ فیهِ أعمالَ بَنی آدَمَ 3

همچنین خداوند متعال می‌فرماید : مَّا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ . 4 هیچ سخنی گفته نمی‌شود ، مگر این که نزد آن ، رقیب و عتید ، حضور دارند 1 - انفطار ، آیه 10 ـ 12 2 - کنزالعمّال ، ج 4 ، ص 315 (ح 10674) 3 - الدرّ المنثور ، ج 6 ، ص 36 4 - ق ، آیه 180 . روزی عثمان ، خدمت رسول خدا رسید و گفت : ای رسول خدا ! چه تعداد فرشته همراه انسان است ؟ رسول خدا بیست فرشته را برشمرد و مأموریت هر کدام را بیان کرد درباره چهار فرشته اوّل با اشاره به آیه یاد شده فرمود : مَلَکٌ عَلی یَمینِکَ عَلی حَسَناتِکَ و واحِدٌ عَلَی الشِّمالِ فَإِذا عَمِلتَ حَسَنَةً کُتِبَ عَشرا ، وإذا عَمِلتَ سَیِّئَةً ، قالَ الَّذی عَلَی الشِّمالِ لِلَّذی عَلَی الیَمینِ : اُکتُب ؟ قالَ : لا ، لَعَلَّهُ یَستَغفِرُ ویَتوبُ ، فَإِذا قالَ ثَلاثا ، قالَ : نَعَم ! أکتُبُ ، أراحَنَا اللّه‌ُ مِنهُ ، فَبِئسَ القَرینُ ، ما أقَلَّ مُراقَبَتَهُ للّه‌ِِ عز و جل وما أقَلَّ استِحیاءَهُ مِنهُ ، یَقولُ اللّه‌ُ : «مَّا یَلْفِظُ مِن قَوْلٍ إِلاَّ لَدَیْهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ» فرشته‌ای از سمت راست ، مأمور حسنات است و همو ، فرمانده فرشته سمت چپ نیز هست هرگاه عمل خوبی انجام دهی ، ده برابر می‌نویسد و هر گاه عمل زشتی انجام دهی ، فرشته سمت چپ به فرشته سمت راست می‌گوید : «آیا بنویسم ؟» می‌گوید : «نه ، شاید از خدا ، طلب بخشایش کند و توبه نماید» وقتی سه بار بپرسد ، آن گاه می‌گوید : «بنویس خداوند ، ما را از شرّ او راحت کند که همراه بدی است ! چه قدر توجّه او به خدا کم است ! چه قدر شرم او از خداوند ، اندک است !» خداوند ( درباره این دو )می‌فرماید : «هیچ سخنی گفته نمی‌شود ، مگر این که نزد آن ، رقیب و عتید ، حضور دارند» 1

برای مأموریت ثبت اعمال ، دو فرشته در روز وجود دارند و دو فرشته در شب این چهار فرشته ، ناظران اعمال و ثبت‌کنندگان کردار نیک و بد ما هستند اتفاقا فلسفه وجودی این فرشتگان ، برانگیختگی حیا در انسان است ، نه کمک به خداوند برای آگاهی از اعمال بندگان خداوند از همه چیز ، آگاه است کارکرد در نظر گرفته شده برای این گروه از فرشتگان ، 2 آن است که توجّه به حضور آنان ، شرم را در انسان برانگیزد زندیقی از امام صادق علیه‌السلاممی‌پرسد : چرا  1 - بحار الأنوار ، ج 5 ، ص 324 (ح 12) ؛ الدرّ المنثور ، ج 4 ، ص 48 . 2 - فرشتگان ، دارای گروه‌های مختلف‌اند یک گروه از آنان ، مأموریت ثبت اعمال را بر عهده دارند دیگر گروه‌ها مأموریت‌های دیگری دارند فرشتگانی گماشته شده‌اند تا نیک و بد اعمال مردم را بنویسند ، در حالی که می‌گویید خداوند ، از سِر و آنچه مخفی‌تر از سِر است ، آگاهی دارد ؟ حضرت در پاسخ وی فرمود : اِستَعبَدَهُم بِذلِکَ وجَعَلَهُم شُهودا عَلی خَلقِهِ لِیَکونَ العِبادُ لِمُلازَمَتِهِم إیّاهُم أشَدَّ عَلی طاعَةِ اللّه‌ِ مُواظَبَةً وعَن مَعصِیَتِهِ أشَدَّ انقِباضا 1 خداوند ، آنها را برای این کار به بندگی گرفته است و آنان را شاهد بر خلق خود قرار داده ، تا بندگان خدا به خاطر همراهی فرشتگان با آنان ، مواظبت شدیدتری بر طاعت خداوند و گریز شدیدتری از معصیت او داشته باشند .

امام علیه‌السلام ، پس از ذکر فلسفه وجودی فرشتگانِ نویسنده ، در توصیف واکنش برخی از مردم نسبت به این پدیده می‌فرماید : کَم مِن عَبدٍ یَهُمُّ بِمَعصِیَةٍ فَذَکَرَ مَکانَها فَارعَوی وکَفَّ ، فَیَقولُ : رَبّی یَرانی وحَفَظَتی بِذلِکَ تَشهَدُ 2 چه بسا بنده‌ای که قصد معصیت کرده ، ولی یادآور مکانت و جایگاه فرشتگان می‌شود و در نتیجه ، مراعات کرده ، دست می‌کشد و می‌گوید : «پروردگارم مرا می‌بیند و فرشتگان نگهبان من ، شاهدند» .

در این روایت ، به فرایندی اشاره شده که دارای چند مرحله وابسته به هم است : اوّل قصد معصیت ، دوم یادآوری نظارت فرشتگان ، سوم به وجود آمدن حالت رعایت ، چهارم دست کشیدن و پنجم مرور آن جمله این فرایند شرم به جهت یادآوری حضور فرشتگان به وجود می‌آید ازاین‌رو ، یکی از شیوه‌های اولیای دین ، این است که برای تصحیح و تنظیم رفتار مردم ، آنان را به حضور فرشتگان توجّه می‌داده‌اند این شیوه را می‌توان از جمله شیوه‌های شناختی دانست به این نکته نیز می‌توان اشاره کرد که عادت  1 - الاحتجاج ، ج 2 ، ص 95 ؛ بحار الأنوار ، ج 5 ، ص 323 و ج 59 ، ص 179 2 - همان . عمومی اهل حجاز ، این بوده که در فضای باز و بدون هیچ پوششی استحمام می‌کردند و یا در حضور جمع ، عریان می‌شدند رسول خدا ، وقتی می‌خواست این عادت عمومی را تغییر دهد ، آنان را به این واقعیت توجّه داد که فرشتگان ، ناظر آنها هستند ایشان در جایی فرمود : إنَّ اللّه‌َ یَنهاکُم عَنِ التَّعَرّی ؛ فَاستَحیوا مِنَ المَلائِکَةِ الَّذینَ مَعَکُمُ الکِرامِ الکاتِبینَ . 1 خداوند ، شما را از عریان شدن ، نهی کرده است پس شرم کنید از فرشتگانی که همراه شما هستند ؛ همان گرامیانی که نویسنده اعمال‌اند .

در این جا حضرت برای بازداشتن مردم از عریان شدن ، آنان را متوجّه حضور فرشتگان ساخته و به شرم کردن از آنها فرا خوانده است همچنین هنگامی که رسول خدا کسی را دید که در فضای باز ، استحمام می‌کند ، خطبه‌ای خواند و مردم را به فرشتگانی که همراهشان هستند ، توجّه داد و از آنان خواست که حرمت فرشتگان را نگه داشته ، با استحمام پنهانی آنان را تکریم کنند 2 همچنین ، ابراهیم کَرْخی نقل می‌کند که امام صادق علیه‌السلام به شخص بیهوده‌کاری از مردم مدینه فرمود : وَاعلَم أنَّ مَعَکَ مَلَکا کَریما مُوَکَّلاً بِکَ یَحفَظُ عَلَیکَ ما تَفعَلُ ، ویَطَّلِعُ عَلی سِرِّکَ الَّذی تُخفیهِ مِنَ النّاسِ ، فَاستَحیِ 3 بدان که همراه تو فرشته‌ای گرامی است که بر تو گماشته شده تا آنچه را انجام می‌دهی ، ثبت کند و بر سرّی هم که از مردم پنهان می‌داری ، آگاه است پس شرم کن .

همه اینها نشان از جایگاه فرشتگان ناظر و نقش آنها در بازدارندگی مردم از 1 - بحار الأنوار ، ج 59 ، ص 200 ؛ الدرّ المنثور ، ج 6 ، ص 233 ؛ سنن الترمذی ، ج 5 ، ص 112 (ح 2800) 2 - الدرّ المنثور ، ج 6 ، ص 213 3 - تفسیر العیاشی ، ج 2 ، ص 163 ؛ بحار الأنوار ، ج 71 ، ص 184 . خطا دارد 1

5 خداوند لایه پنجم نظارت ، نظارت خداوند متعال است خداوند متعال ، عالی‌ترین و فراگیرترین نظارت را دارد نظارت خداوند ، نقص‌های نظارت‌های پیشین را ندارد خداوند ، در هر مکانی و هر زمانی وجود و حضور دارد هیچ مکانی و هیچ زمانی بدون حضور خداوند نیست در قرآن کریم آمده است : هُوَ مَعَکُم أیْنَما کُنْتُم وَاللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ 2 او با شماست ، هر جا که باشید ، و خداوند به آنچه انجام می‌دهید ، بیناست براساس همین همراهی است که قرآن کریم می‌فرماید هیچ نجوایی از خدا پنهان نیست : أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَـوَ تِ وَ مَا فِی الْأَرْضِ مَا یَکُونُ مِن نَّجْوَی ثَلَـثَةٍ إِلاَّ هُوَ رَابِعُهُمْ وَ لاَ خَمْسَةٍ إِلاَّ هُوَ سَادِسُهُمْ وَ لاَ أَدْنَی مِن ذَ لِکَ وَ لاَ أَکْثَرَ إِلاَّ هُوَ مَعَهُمْ أَیْنَ مَا کَانُواْ ثُمَّ یُنَبِّئُهُم بِمَا عَمِلُواْ یَوْمَ الْقِیَـمَةِ إِنَّ اللَّهَ بِکُلِّ شَیْ‌ءٍ عَلِیمٌ 3 آیا نمی‌بینی خداوند به آنچه در آسمان‌هاست و به آنچه در زمین است ، آگاه است ؟ هیچ نجوای سه نفره‌ای نیست ، مگر آن که او چهارمین است ، و هیچ نجوای پنج نفره‌ای نیست ، مگر آن که او ششمین است ، و نه کمتر از این و نه بیشتر ، مگر این که او با آنهاست ، هر جا که باشند سپس در روز قیامت ، آنها را به آنچه انجام داده‌اند ، خبر خواهد داد به درستی که خداوند به  1 - البته فرشتگان در دو موضع ، حضور نمی‌یابند : یکی در هنگام خلوت کردن همسران و دیگری هنگام قضای حاجت (ر ک : سنن الترمذی ، ج 5 ، ص 104 ، ح 2800 ؛ الدرّ المنثور ، ج 6 ، ص 213) همچنین فرشتگان ، هر چند بر امور پنهان از مردم هم مطّلع‌اند ، ولی طبق برخی روایات ، بر نیّت مؤمنْ اشراف ندارند آنان ، فقط بر اعمال مردم نظارت دارند (ر ک : الدرّ المنثور ، ج 6 ، ح 104) 2 - حدید ، آیه 4 3 - مجادله ، آیه 7 . هر چیزی آگاه است این آیه به خلوت‌های گروهی اشاره دارد که در جای خود ، بحث آن خواهد آمد 1 آنچه در این جا مورد توجّه است ، این است که هر نهانکاری‌ای در هر جایی که اتفاق بیفتد ، خداوند ، همراه پنهانکاران است و شاهد رفتارشان در برخی دیگر از آیات ، حقیقتِ یاد شده به گونه دیگری آمده و از خداوند به عنوان «مراقب» یاد شده است : إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَلَیْکُمْ رَقِیبًا 2 خداوند ، همواره مراقب شماست و یا آمده است : وَ کَانَ اللَّهُ عَلَی کُلِّ شَیْ‌ءٍ رَقِیبًا 3 و خداوند ، مُراقب هر چیزی است همچنین این واقعیت با واژه «شهادت» نیز آمده است : وَأَنتَ عَلَی کُلِّ شَیْ‌ءٍ شَهِیدٌ 4 و تو بر هر چیزی شاهدی همراه بودن ، مراقب بودن ، شاهد بودن و سبب شده تا خداوند از هر آشکار و نهانی آگاه باشد خداوند می‌فرماید : أَوَ لاَ یَعْلَمُونَ أَنَّ اللَّهَ یَعْلَمُ مَا یُسِرُّونَ وَ مَا یُعْلِنُونَ 5 آیا نمی‌دانند که خداوند ، آنچه را پنهان می‌سازند و آنچه را آشکار می‌سازند ، می‌داند همچنین در جای دیگر می‌فرماید : 1 - ر ک : بخش دوم ، فصل اول : حیا و خلوت 2 - نساء ، آیه 1 3 - احزاب ، آیه 52 4 - مائده ، آیه 117 5 - بقره ، آیه 77 نیز ، ر ک : نحل ، آیه 23 وَ إِنَّ رَبَّکَ لَیَعْلَمُ مَا تُکِنُّ صُدُورُهُمْ وَ مَا یُعْلِنُونَ 1 و به درستی که پروردگارت ، حتما آنچه را در سینه‌ها پنهان ساخته‌اند و آنچه را آشکار می‌سازند ، می‌داند خلاصه سخن ، این که نظارت خداوند بر تمام آنچه در زمین و آسمان می‌گذرد ، یک واقعیت در آفرینش است و به همین جهت ، امام علی علیه‌السلاممی‌فرماید : أفضَلُ الحَیاءِ استِحیاؤُکَ مِنَ اللّه‌ِ . 2 برترین حیا ، حیای تو از خداوند است انسان ، ممکن است کارهایی را آشکارا انجام دهد ، بدون این که توجّه به حضور و نظارت خداوند داشته باشد و ممکن است کارهایی را پنهانی انجام دهد ، به خیال این که هیچ کس بر آنها نظارت ندارد قرآن کریم می‌فرماید هم آشکار شما در محضر خداوند است و هم نهان شما خداوند ، هم ناظر آشکارِ شماست و هم ناظر نهان شما .

نقش تصویر از خدا در شکل‌گیری حیا ممکن است که ما کارهایی را در آشکارا انجام دهیم که اگر می‌دانستیم خدا ناظر است ، انجام نمی‌دادیم ، و ممکن است کارهایی را پنهانی انجام دهیم که اگر بدانیم خدا حاضر است ، انجام نمی‌دهیم این بستگی به تصویری دارد که فرد از خداوند در ذهن دارد این که چه تصویری از خداوند داشته باشیم ، نقش بسیار مهمی در شکل‌گیری حیا دارد تصویر خداوند در ذهن ما چیست ؟ خدای معدوم یا خدای موجود ؟ خدای غایب یا خدای حاضر ؟ ناظر ندانستن خدا ، منحصر در کسانی که به «خدای معدوم» (یا عدم وجود خدا) معتقدند ، نیست 1 - نحل ، آیه 74 نیز ، ر ک : قصص ، آیه 69 ؛ یس ، آیه 76 ؛ نحل ، آیه 23 ؛ هود ، آیه 5 2 - غرر الحکم و دررالحکم ، ح 3112 ممکن است کسانی هم که به «خدای موجود» معتقدند ، به حضور و نظارت خداوند ، باور عملی نداشته باشند این گروه به «خدای غایب» ، باور عملی دارند ؛ یعنی خدا را در جایی غیر از جایی که آنان هستند ، می‌دانند ، حال آن که خدای موجود ، «خدای حاضر و ناظر» است ابن ابی العوجا به امام صادق علیه‌السلام گفت : نام خدا را آوردی و ما را به چیزی که «غایب» است ، حواله کردی !؟ امام صادق علیه‌السلام در پاسخ وی فرمود : وَیلَکَ ! کَیفَ یَکونُ غائِبا مَن هُوَ مَعَ خَلقِهِ شاهِدٌ ، وإلَیهِم أقرَبُ مِن حَبلِ الوَریدِ ، یَسمَعُ کَلامَهُم ویَری أشخاصَهُم ویَعلَمُ أسرارَهُم ؟ 1 وای بر تو ! چگونه کسی که همراه خلق خود و شاهد آنان است و از رگ گردن به آنان ، نزدیک‌تر است ، سخن آنان را می‌شنود و پیکر آنان را می‌بیند و اسرار آنان را می‌داند ، می‌تواند غایب باشد ؟ برای باوری که خدا را «غایب» می‌داند ، برانگیختگیِ شرم بی‌معناست ؛ امّا باوری که خدا را «حاضر و ناظر» می‌داند ، از او شرم می‌کند خداوند ، ممکن است ناپیدا باشد ، و با چشم سر ، دیده نشود ؛ امّا غایب نیست ؛ بلکه همیشه و همه جا حاضر است امام علی علیه‌السلام درباره خداوند متعال می‌فرماید : وأنَّهُ لَبِکُلِّ مَکانٍ ، وفی کُلِّ حینٍ وأوانٍ ومَعَ کُلِّ إنسٍ و جانٍّ 2 او در هر مکانی و در هر زمانی و با هر انسان و جنّی هست حضرت در این حدیث شریف ، به قلمرو مکانی ، قلمرو زمانی و قلمرو موجوداتی حضور خداوند ، اشاره کرده و تصریح نموده که هیچ یک از این قلمروها خالی از حضور خداوند نیست تمام موجودات در تمام زمان‌ها و تمام مکان‌ها ، در محضر خداوند هستند بنا بر این ، نه موجودِ بی‌ناظر وجود دارد و نه - 1 - الکافی ، ج 1 ، ص 125 ؛ کتاب من لایحضره الفقیه ، ج 2 ، ص 250 (ح 2325) ؛ الاحتجاج : ج 2 ، ص 208 (ح 218) ؛ بحار الأنوار ، ج 3 ، ص 33 2 - نهج البلاغه ، خطبه 195 ؛ بحار الأنوار ، ج 77 ، ص 315 . زمانِ بی‌نظارت و نه مکانِ بی‌ناظر نسبت به ناظر انسانی که بسنجیم ، گاهی برخی مکان‌ها خالی از نظارت است و گاهی برخی زمان‌ها مثلاً شبْ‌هنگام ، نظارت انسانی کمتری وجود دارد و درون اتاق شخصی فرد نیز کسی حضور ندارد بنا بر این ، اتاق شخصی به هنگام شب ، کمترین حضور و نظارت انسانی را در بردارد امّا آیا این مسئله در مورد خداوند هم صادق است ؟ آیا زمان بدون نظارت و مکان بدون حضور خداوند هم داریم ؟ امام علی علیه‌السلام در توصیف خداوند می‌فرماید : المُشاهِد لِجَمیعِ الأَماکِنِ بِلاَ انتِقالٍ إلَیها 1 شاهد همه مکان‌هاست ، بدون این که نیاز به انتقال و جابه‌جایی باشد همچنین ، ضمیر آدمی و خاستگاه نیّت او نیز از نقاط کور نظارت انسانی محسوب می‌شود و بلکه حتّی فرشتگان نیز در این قلمرو ، نظارتی ندارند حضور و نظارت انسان و فرشته ، محدود به عمل است و قلمرو نیّت ، خارج از قدرت نظارت آنان است ؛ امّا نظارت خداوند ، چنین محدودیتی را هم ندارد رسول خدا می‌فرماید که خداوند به فرشتگان می‌فرماید : إنَّکُم حَفَظَةٌ عَلی عَمَلِ عَبدی وأنَا رَقیبٌ عَلی ما فی نَفسِهِ 2 شما نگهبان عمل بنده منید و من ، رقیب آنچه در نفس اوست امام علی علیه‌السلام نیز می‌فرماید : إنَّ اللّه‌َ سُبحانَهُ عِندَ إضمارِ کُلِّ مُضمِرٍ وقَولِ کُلِّ قائِلٍ وعَمَلِ کُلِّ عامِلٍ 3 خداوند سبحان ، نزد پنهان‌سازی هر پنهانکاری و سخن هر گوینده‌ای و عمل هر عاملی حضور دارد تاکنون با حضور و نظارت خداوند به عنوان یک واقعیت و همچنین با گستره  1 - الکافی ، ج 1 ، ص 142 ؛ التوحید ، ص 33 ؛ بحار الأنوار ، ج 4 ، ص 266 2 - الدرّ المنثور ، ج 6 ، ص 104 3 - غررالحکم ودررالکلم ، ح 3447 . آن آشنا شدیم این واقعیت عظیم ، هنگامی تأثیر گذار خواهد بود که درک شود و به باور انسان ، راه یابد امام رضا علیه‌السلام ، صلاح بشر را در گرو توجّه به این واقعیت و اعتقاد به آن می‌داند : لَم یَکُن قِوامُ الخَلقِ وصَلاحُهُم إلاّ بِالإِقرارِ مِنهُم بِعَلیمٍ خَبیرٍ یَعلَمُ السِّرَّ وأخفی 1 پایداری خلق و صلاح آنان ممکن نیست ، مگر با اقرار آنان به خداوندِ دانا و آگاهی که از سِر و مخفی‌تر از آن ، آگاه است اقرار به حضور و نظارت عام خداوند ، مقدّمه برانگیختگی شرم است حضور و نظارت خداوند ، واقعیتی غیر قابل تغییر است ؛ امّا این مقدار برای برانگیختن حیا کافی نیست آنچه حیا را برمی‌انگیزد ، « درک » این واقعیت است و این درک ، تصویر انسان از خداوند را خلق می‌کند کسی که این واقعیت را درک کند و به آن ایمان داشته باشد ، اهل شرم از خداوند است امام صادق علیه‌السلام در همین زمینه می‌فرماید : عَلِمتُ أنَّ اللّه‌َ مُطَّلِعٌ عَلَیَّ فَاستَحیَیتُ 2 دانستم که خداوند بر من مطلّع است ، پس حیا کردم .

تنوّع نظارت‌ها در این مبحث با لایه‌های پنج‌گانه نظارت ، آشنا شدیم لایه اوّل ، حضور مردم بود فراتر از آن ، نظارت «خود» انسان قرار داشت و بر فراز آن ، نظارت فرشتگان نظارت حجّت‌های الهی ، لایه چهارم نظارت را تشکیل می‌داد و بر فراز همه اینها حضور و نظارت خداوند ، وجود داشت تنوّع نظارت‌ها امکان برانگیختگی حیا را افزایش می‌دهد گاهی انسان به مردم توجّه می‌کند و از آنان ، - 1 - عیون أخبار الرضا علیه‌السلام ، ج 2 ، ص 100 ؛ علل الشرائع ، ص 252 ؛ بحار الأنوار ، ج 3 ، ص 11 2 - بحار الأنوار ، ج 78 ، ص 228 شرم می‌کند و گاهی از خودش خجالت می‌کشد گاهی فرد متوجّه حضور فرشتگان مکرّم الهی می‌شود و حیا پیشه می‌کند و گاهی به خداوند ، توجّه پیدا می‌کند و از او شرم می‌نماید افراد ، متفاوت‌اند هر کس ممکن است با یک یا چند عامل ، برانگیخته شود و یا ممکن است در شرایط مختلف با عامل‌های مختلف ، برانگیخته شود به نظر می‌رسد خداوند متعال ، طیفی از نظارت‌ها را قرار داده تا انسان‌ها به هر کدام که خواستند ، توجّه پیدا کنند و صفت شرم در آنان برانگیخته شود .

فصل چهارم : اقسام حیا

حیا از جنبه‌های مختلف ، دارای تقسیمات متفاوتی است که به آنها اشاره می‌شود و توضیح هر کدام در جای خود ، خواهد آمد تقسیم حیا با چهار ملاک صورت می‌گیرد ملاک اوّل ، تقسیم بر اساس کاربرد حیاست که آیا در جای خود به کار رفته یا نه ملاک دوم ، تقسیم حیا بر این اساس است که آیا پیش از عمل رخ داده یا پس از عمل و ملاک سوم ، تقسیم حیا بر اساس انواع ناظرهاست و ملاک چهارم بر این اساس است که موقعیت قبیح ، آیا از سنخ «فعل» است یا «فکر» .

ملاک اوّل

حیا از این جهت که در چه مواردی به کار رفته و از چه چیزهایی حیا شده است ، به دو قِسم تقسیم می‌شود : حیای مثبت و حیای منفی حیا به عنوان یک قابلیت ، وقتی در جای خود به کار رود ، «حیای مثبت» نامیده می‌شود ؛ امّا اگر در جایی به کار رود که موضع حیا نیست ، «حیای منفی» نامیده می‌شود 1 از حیای مثبت ، به شرم و حیا تعبیر می‌شود و از حیای منفی ، به «کم‌رویی» رسول خدا می‌فرماید : الحَیاءُ عَلی وَجهَینِ فَمِنهُ ضَعفٌ و مِنهُ قُوَّةٌ و إسلامٌ و إیمانٌ . 2  1 - فرض سوم هم این است که حیا در جای خود به کار نرود این حالت ، بی‌حیایی ، پُررویی و تجرّی نامیده می‌شود که در بخش چهارم به آن پرداخته می‌شود 2 - الخصال ، ج 1 ، ص 55 (ح 76) ؛ تحف العقول ، ص 360 ؛ قرب الإسناد ، ص 22 ؛ بحار الأنوار ، ج 78 ، ص 242 . حیا بر دو قِسم است : یک قسم آن ، ضعف و ناتوانی است و قِسم دیگر آن ، توانایی و اسلام و ایمان است .

در این روایت از ریشه‌های روان شناختی این دو قِسم (یعنی ضعف و قوّت نفس ) برای نامیدن آنها استفاده شده است مراد از حیای ناتوانی ، حیای کم‌رویی است و مراد از حیای توانایی ، حیایی است که مورد تأیید دین است و به مقتضای ایمان ، صورت می‌گیرد همچنین در روایت دیگری آمده است : الحَیاءُ حَیائانِ : حَیاءُ عَقلٍ و حَیاءُ حُمقٍ 1 حیا دو گونه است : حیای خِرد و حیای حماقت .

مراد از حیای خِرد ، همان حیای معروف است و مراد از حیای حماقت ، کم‌رویی است از آن جا که عقل ، ریشه حیای مثبت است ، آن را حیای خِرد نامیده‌اند و از آن جا که حماقت ، ریشه کم‌رویی است ، آن را حیای حماقت نامیده‌اند در ادامه روایت یاد شده ، آمده است : فَحَیاءُ العَقلِ هُوَ العِلمُ و حَیاءُ الحُمقِ هُوَ الجَهلُ 2 حیای عقل ، همان علم است و حیای حماقت ، همان جهالت .

بنا بر این ، از حیای مثبت با تعبیرهایی چون : قوّت ، عقل ، علم ، اسلام و ایمان یاد شده است و از حیای منفی با تعبیرهایی چون : ضعف ، حماقت و جهالت 3

ملاک دوم

ملاک تقسیم دوم ، این است که آیا حیا پیش از عمل قبیح (نابه‌هنجار) ، رخ داده 1 - الکافی ، ج 2 ، ص 106 ؛ تحف العقول ، ص 45 ؛ بحار الأنوار ، ج 71 ، ص 331 2 - همان . 3 - تبیین چگونگی ارتباط مفاهیم هر دو قِسم ، از مباحث مهمّی است که می‌تواند روشنگر حقایق بیشتری باشد و از این‌رو ، این موضوع ، خود ، نیازمند پژوهشی مستقل است یا پس از آن کسانی که اهل حیا نیستند ، نه پیش از عملْ شرم می‌کنند و نه پس از آن ؛ امّا کسانی که اهل حیا هستند ، ممکن است پیش از عمل ، شرم کنند و ممکن است پس از عمل ، شرمگین شوند حیای پیش از عمل ، حیا از « انجام دادن کار » است و حیای پس از عمل ، حیا از « کار انجام شده » است ممکن است پیش از انجام دادن عمل نابه‌هنجار ، حیا برانگیخته نشود در این صورت ، شخص ، مرتکب آن عمل می‌شود ؛ امّا پس از انجام دادن عمل که هیجان گناه فروکش می‌کند ، این امکان وجود دارد که عمل انجام شده ، مورد ارزیابی و توجّه قرار گیرد در این ارزیابی ، کسانی که نسبت به عمل انجام شده بی‌تفاوت باشند ، بهره‌ای از حیا نبرده‌اند ؛ امّا کسانی که اهل حیا باشند ، توجّه به کار قبیح انجام شده ، حیا را در آنان بر می‌انگیزد و از کاری که انجام داده‌اند ، خجل و شرمسار می‌شوند بنا بر این ، از این منظر ، دو قِسم حیا داریم : حیای پیش از عمل و حیای پس از عمل نکته دیگر ، این که برخی معتقدند کاربرد واژه حیا ، برای شرم از « انجام دادن کار » است و کاربرد واژه خجالت ، برای شرم از « کار انجام شده » : خجالت ، مربوط به کارِ انجام شده است و حیا مربوط به کاری که در پیش است 1 این مطلب را روایات حیا تأیید نمی‌کند در روایات ، واژه حیا در هر دو قِسم به کار رفته است .