غیبت کبری

غیبت کبری0%

غیبت کبری نویسنده:
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه

غیبت کبری

نویسنده: علی اصغر رضوانی
گروه:

مشاهدات: 5180
دانلود: 1672

توضیحات:

غیبت کبری
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 28 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 5180 / دانلود: 1672
اندازه اندازه اندازه
غیبت کبری

غیبت کبری

نویسنده:
فارسی

امکان شناخت امام زمان‌علیه السلام هنگام ملاقات

مطابق قواعد عامّه در مورد غیبت حضرت مهدی‌علیه السلام که قرار است از دشمنان محفوظ باشد تا کسی او را به قتل نرساند، باید بر کسی شناخته شده نباشد جز افراد ممتاز از مردم که از اولیای آن حضرت به شمار می‌آیند، همان‌گونه که مطابق برخی از روایات، سی نفر همیشه در رکاب حضرت بوده و با حضرت به سر می‌برند.

همچنین از برخی روایات استفاده می‌شود که حضرت‌علیه السلام یا دیده نمی‌شوند و یا در صورت دیده شدن کسی او را نمی‌شناسد.

در روایتی از امام رضاعلیه السلام می‌خوانیم که فرمود: «لا یری جسمه»؛( 67) «جسم او مشاهده نمی‌شود.»

و نیز از امام صادق‌علیه السلام روایت شده که فرمود: «الخامس من ولد السابع یغیب عنکم شخصه … » ؛ (68) «پنجمین از اولاد هفتمین [امام] شخصش از شما غایب می‌گردد.»

و نیز روایت شده که فرمود: «یفقد الناس امامهم، فیشهد الموسم فیراهم ولایرونه»؛ (69) «مردم امامشان را مفقود و گم می‌کنند، پس او در موسم [حج]حاضر می‌شود و مردم را می‌بیند ولی آنان او را مشاهده نمی‌کنند.»

و نیز در خبر محمّد بن عثمان عَمْری می‌خوانیم که فرمود: «واللَّه انّ صاحب هذا الأمر لیحضر الموسم کلّ سنة یری الناس ویعرفهم ویرونه ولا یعرفونه»؛( 70) «به خدا سوگند! همانا صاحب این امر هر سال در موسم [حج حاضر می‌شود، مردم را می‌بیند و آنان را می‌شناسد و مردم نیز حضرت‌علیه السلام را می‌بینند ولی او را نمی‌شناسند.»

وظیفه ما نسبت به مدّعیان ملاقات

درباره موضوع فوق می‌گوییم:

اولاً: مسأله رؤیت این طور نیست که به اختیار انسان باشد و هر گاه که اراده ملاقات کند برای او حاصل گردد، بلکه وابسته به یک سری شرایط و مصالح خاصّی است که اگر آماده شود حضرت مقدّمات ملاقات را فراهم می‌سازد.

ثانیاً: اگر کسی مدّعی ملاقات دائمی است و این گونه خود را وانمود می‌کند که دائماً با حضرت ارتباط دارد و هر گاه که اراده کند می‌تواند خدمت حضرت برسد و واسطه بین مردم و ایشان باشد، او مطابق توقیعی که حضرت به علی بن محمّد سمری داشته‌اند کذّاب است. و لذا باید او را تکذیب کرد.

ثالثاً: باید مدّعی ملاقات را امتحان و آزمایش کرد، آیا از حیث عمل به موازین اسلامی پایبند است؟ آیا هدفش ریا و جذب مردم و انحراف در جامعه نیست؟ و …؛ زیرا برای ملاقات خوبان باید در ابتدا انسان خود با آنان سنخیّت پیدا کند.

اصرار به جهت ملاقات

آنچه که مطلوب است و وظیفه ما در عصر غیبت به حساب می‌آید این است که بکوشیم تا موانع ظهور حضرت را برطرف کرده، زمینه ظهور حضرت را فراهم نماییم. و نیز وظیفه داریم که به دستورات و وظایف خود عمل کنیم تا به قرب معنوی نسبت به حضرت نایل آییم.

آری اگر درخواست ملاقات با حضرت در عصر غیبت به جهت بهره‌مندی از وجود او و مورد عنایت خاص او قرار گرفتن است تا انسان به اطمینان قلب رسیده و با تصرّفی که از جانب ایشان می‌شود انسان به کمالات نزدیک شود، این ملاقات و اصرار بر آن مفید است، وگرنه این عصر غیبت است و قرار است که امام زمان‌علیه السلام از دیدگان مردم غایب باشد، تا چه مصلحتی اقتضا کند که در موردی ظهور کرده و کسی به ملاقات حضرت نایل شود. لذا باید صبر کرد و در این موقع حسّاس که عصر امتحان است به وظایف خود خوب عمل کنیم تا از امتحان سرافراز بیرون آییم.

آری، اگر چه از ظاهر برخی از ادعیه تقاضای ملاقات حضرت به دست می‌آید ولی می‌توان آن را حمل بر ملاقات در عصر ظهور کرد.

برخی از تشرّف یافتگان

اینک از باب نمونه به ذکر برخی از نام تشرّف یافتگان به محضر مبارک حضرت حجة بن الحسن العسکری‌علیه السلام در عصر غیبت کبری می‌پردازیم:

1 - سیّد بن طاووس

سیّد بن طاووس در کتاب شریف «مهج الدعوات» می‌نویسد: «من در سامرا بودم که هنگام سحر دعایی را از حضرت قائم‌علیه السلام شنیدم. آن دعا را حفظ کردم که در آن یادی از زنده‌ها و مرده‌ها شده بود، از آن جمله این که حضرت به خداوند عرض می‌کرد: «وابقهم او قال: واحیهم فی عزّنا و ملکنا أو سلطاننا و دولتنا»؛ «و باقی بدار آنان را - و یا این که فرمود: و زنده بدار آنان را - در عزّت و ملک یا سلطنت و دولت ما». و این در شب چهارشنبه سیزدهم ذی‌القعده، سال 638 بوده است. (71)

2 - یکی از بزرگان

کاشف الرموز شیخ عزّ الدین حسن بن ابی طالب یوسفی معروف به فاضل آبی، یکی از شاگردان مرحوم محقق صاحب «الشرایع» که شرحی بر کتاب استادش «مختصر النافع» به نام «کشف الرموز» نوشته، در تعلیقه‌ای که بر یکی از مسایل اختلافی که مربوط به علاقه زوجیت است، نوشته، می‌گوید: «وکان فاضل منّا شریف یذهب إلیه - یعنی التحریم - و یدّعی إنّه سمع ذلک مشافهة عمّن قوله حجة»؛ (72) «شخص فاضلی از جماعت ما علمای شیعه که فردی شریف بود فتوا به تحریم می‌داد و ادّعا می‌کرد که این قول را به صورت شفاهی از کسی شنیده که قول او حجت است»، یعنی امام زمان‌علیه السلام.

3 - علامه حلی

شهید قاضی نور اللَّه تستری در کتاب «مجالس المؤمنین» در ترجمه علامه حلّی رحمه الله می‌نویسد: «از جمله مقامات عالی او این که نزد اهل ایمان مشهور است که برخی از علمای اهل سنت که علامه حلّی نزد او برخی از فنون را می‌آموخته، کتابی را در ردّ امامیه تألیف کرده و آن را برای مردم می‌خوانده و آنان را گمراه می‌کرده است. و از ترس این‌که مبادا یکی از علمای امامیه برای آن ردّیه‌ای بنویسد به دست کسی نمی‌داده است. علامه حلّی از او درخواست می‌کند که اگر ممکن است این کتاب را به عاریه به او دهد. آن مرد سنّی مذهب می‌گوید، من بر خود عهد کرده‌ام که بیش از یک شب به دست کسی این کتاب را ندهم.

علاّمه فرصت را غنیمت شمرده و کتاب را از مؤلّفش گرفته و به منزل می‌برد تا آن را استنساخ نماید. نصف شب که می‌شود خواب بر او غلبه می‌کند. حضرت حجت‌علیه السلام حاضر می‌شوند و می‌فرمایند: امر کتابت این کتاب را به من واگذار کن و برو استراحت نما. بعد از چند لحظه استراحت هنگامی که بیدار می‌شود مشاهده می‌کند که آن کتاب تماماً با اعجاز حضرت مهدی‌علیه السلام به اتمام رسیده است. (73)

تشرّفی دیگر

میرزا تنکابنی در کتاب «قصص العلماء» در شرح حال علامه حلی رحمه الله می‌نویسد: «ملاقات علاّمه با حضرت صاحب الزمان‌علیه السلام مشهور است و ما از آخوند ملّا صفر علی لاهیجی نقل می‌کنیم که او از استادش مرحوم سید محمّد صاحب مناهل فرزند سید علی صاحب ریاض نقل کرده که فرمود: «علامه حلّی به عادت همیشگی خود شب جمعه‌ای به قصد زیارت حضرت سیدالشهدا سوار بر الاغ خود شده و به سوی کربلا در حرکت می‌کند. او در دستش تازیانه‌ای کوچک قرار می‌دهد تا با آن مرکب خود را براند. ناگهان مرد عربی را مشاهده می‌کند که در اثنای راه به او ملحق می‌شود در حالی که بدون مرکب در حرکت به سوی کربلاست. در آن هنگام هر دو شروع به بحث درباره حدیث می‌کنند. علاّمه متوجه می‌شود که این مرد عرب دارای فضل و علم است، تا این که بحث به برخی از مسائل علمی فقهی کشیده می‌شود. و چون علاّمه پی به تبحّر این مرد عرب و بلندی مقام و مرتبه او در زمینه علم و فضیلت می‌برد مسایلی را که تاکنون برایش حلّ نشده بود از او سؤال می‌کند و در هر مسأله‌ای آن مرد جواب کافی و شافی می‌دهد تا این که علاّمه فتوایی از آن مرد عرب می‌شنود که با رأی او مخالف است. علاّمه به او عرض می‌کند: در مصادر حدیثی ما حدیثی نیست که مطابق این فتوا باشد. آن مرد عرب به او می‌فرماید: شیخ طوسی در کتاب (التهذیب) حدیثی را در این باب آورده است به کتاب او مراجعه کن که آن حدیث را در فلان صفحه و فلان سطر خواهی یافت. علاّمه از شخصیت آن مرد متحیّر می‌شود و لذا از او سؤال می‌کند: آیا ملاقات صاحب امر در عصر غیبت کبری ممکن است یا خیر؟ در این اثنا تازیانه علاّمه از دستش می‌افتد. آن مرد عرب خم می‌شود و آن را در دستان علاّمه قرار می‌دهد و می‌فرماید: چگونه دیدار صاحب الأمر ممکن نباشد در حالی که دستان او در دستان توست؟ علاّمه بدون اختیار از الاغ خود پایین آمده و خود را بر روی پاهای حضرت می‌اندازد و شروع به بوسیدن می‌کند، و چنان حالش منقلب می‌شود که غش می‌کند. بعد از آن که به هوش آید کسی را نمی‌بیند، و چون به خانه خود باز می‌گردد به سرعت به سراغ کتاب شیخ طوسی می‌رود و در پی حدیثی می‌رود که حضرت آدرس داده بود و آن را در همان صفحه و سطری که فرموده بود پیدا می‌کند. و لذا در حاشیه «تهذیب» چنین می‌نویسد: (این حدیثی است که صاحب الأمر به صفحه و سطر آن اشاره کرده است).

آن‌گاه مرحوم تنکابنی از قول آخوند لاهیجی نقل می‌کند که می‌فرمود: «من این کتاب را به چشم خود دیده‌ام و در حاشیه حدیث خطّ علامه حلّی را با آن مضمونی که ذکر شد مشاهده کردم». (74)

5 - شیخ قطیفی‌

شیخ ابراهیم قطیفی یکی از بارزترین علما و مجتهدان شیعه در عصر محقق ثانی است. سیّد محسن امین در ترجمه او در کتاب «اعیان الشیعه» می‌گوید: «من از سال وفات او اطّلاع نیافته ام ولی می‌دانم که در سال 944 هجری قمری زنده بوده و دارای آثار علمی و کتاب‌ها و تصنیفات متعددی بوده است».

از اهالی بحرین نقل شده که امام زمان‌علیه السلام به صورت مردی که شیخ او را می‌شناخته بر او وارد شد و از او سؤال کرد: کدامین آیه از آیات قرآن دارای موعظه‌ای عظیم است؟ شیخ در جواب این آیه را قرائت می‌کند: «إِنَّ الَّذِینَ یُلْحِدُونَ فِی آیاتِنا لَا یَخْفَوْنَ عَلَیْنا أَفَمَن یُلْقَی فِی النّارِ خَیْرٌ أَم مَّن یَأْتِی آمِناً یَوْمَ الْقِیامَةِ اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِیرٌ»؛ (75) «کسانی که آیات ما را تحریف می‌کنند بر ما پوشیده نخواهند بود! آیا کسی که در آتش افکنده می‌شود بهتر است یا کسی که در نهایت امن و امان در قیامت به عرصه محشر می‌آید؟! هر کاری می‌خواهید بکنید، او به آنچه انجام می‌دهید بیناست!». حضرت می‌فرمایند: راست گفتی ای شیخ … (76)

6 - مقدس اردبیلی

مرحوم محدّث جزایری نقل می‌کند: «حدیث کرد مرا موثق‌ترین مشایخم در علم و عمل این که: مقدس اردبیلی شاگردی داشت از اهالی تفرش که اسمش میر علاّم یا فیض اللَّه بود. او مقام و منزلتی در فضل و ورع داشت. آن شاگرد می‌گوید: من حجره‌ای داشتم در مدرسه‌ای که به بقعه شریف امام علی‌علیه السلام مُشْرِف بود. شبی اتفاق افتاد که من از مطالعه فارق شدم در حالی که بسیاری از شب گذشته بود. از حجره بیرون آمدم تا بیرون را نظر کنم. آن شب بسیار تاریک بود. دیدم شخصی به طرف روضه مقدس امیرالمؤمنین‌علیه السلام می‌رود. با خود گفتم: شاید دزدی است که آمده تا قندیل‌های حضرت را سرقت کند. پشت سر او رفتم و او را مشاهده نمودم در حالی که او مرا نمی‌دید. او به طرف درب حرم رفت و ایستاد، دیدم که قفل باز شد و به همین ترتیب نزد هر یک از درهای حرم که می‌رسید قفل به خودی خود به زمین می‌افتاد تا این که مقابل قبر حضرت امیرالمؤمنین‌علیه السلام قرار گرفت و بر حضرت سلام کرد. ناگهان شنیدم که از جانب قبر حضرت جواب سلام او داده شد. شنیدم که با امام امیرالمؤمنین‌علیه السلام درباره مسأله‌ای سخن می‌گوید. آن‌گاه از شهر نجف به طرف مسجد کوفه بیرون شد. من نیز به دنبال او رفتم در حالی که مرا نمی‌دید. چون به محراب مسجد رسید شنیدم که با شخصی دیگر درباره همان مسأله سخن می‌گوید. آن‌گاه برگشت من هم به دنبال او بازگشتم. چون به دروازه شهر رسید صبح شده بود، من خودم را به او معرفی کردم و عرض کردم: ای مولای من! من همراه شما از اول شب تاکنون بودم، به من بگو آن مردی که در زیر گنبد حضرت با او سخن گفتی که بود و نیز آن مرد دیگر که با تو در مسجد کوفه سخن گفت چه شخصی بود؟ او از من عهد و پیمان گرفت که سرّ او را تا زنده است فاش نکنم. آن‌گاه فرمود: ای فرزندم! برخی از مسائل که بر من مشتبه می‌شود در بعضی از شب‌ها کنار قبر مولایمان امیرالمؤمنین‌علیه السلام می‌آیم و با او درباره آن مسأله گفت و گو می‌کنم و جواب آن را از روضه مقدس می‌شنوم، ولی در این شب مولایمان مرا به مولایم صاحب الزمان حواله داد و به من فرمود: همانا فرزندم مهدی امشب در مسجد کوفه است نزد او برو و از او درباره این مسأله سؤال کن و آن شخص همان مهدی‌علیه السلام بود». (77)

7 - مجلسی اول

آخوند ملاّ محمّد تقی مجلسی یکی از بارزترین علمای شیعه در قرن یازدهم می‌باشد.

او در کتاب خود به نام «روضة المتقین» می‌گوید: « … چون خداوند مرا موفق به زیارت امیرالمؤمنین‌علیه السلام کرد شروع به مجاهدت در حوالی روضه مقدسه نمودم و خداوند متعال به برکت مولایمان علیه السلام درهای مکاشفاتی را که عقول ضعیف تحمل آن را ندارند برای من گشود. در آن حال که در رواق عمران بودم مشاهده کردم که در سامرا هستم و روضه آن را در نهایت بلندی و زینت دیدم، در حالی که بر روی قبر آن دو امام بزرگوار پارچه‌ای سبز از پارچه های بهشتی نهاده شده بود؛ زیرا شبیه آن را در دنیا ندیده بودم. در این حال مولایمان و مولای همه مردم صاحب عصر و زمان‌علیه السلام را مشاهده کردم که تکیه بر قبر نشسته و رویش به طرف درب است. چون حضرت را دیدم شروع به خواندن زیارت جامعه با صوت بلند همچون مداحان کردم. چون آن را تمام نمودم حضرت‌علیه السلام فرمود: خوب زیارتی است. عرض کردم: ای مولای من! جانم به فدای شما باد، زیارت جدّت؟ حضرت روی خود را به طرف قبر نمود و فرمود: آری، داخل شو. چون وارد روضه مقدسه شدم نزدیک در ایستادم. حضرت فرمود: پیش بیا. عرض کردم: ای مولای من! می‌ترسم به جهت سوء ادب کافر گردم. حضرت فرمود: اگر با اذن ما باشد اشکالی ندارد. کمی جلوتر آمدم در حالی که ترسان و لرزان بودم. حضرت باز فرمود: جلوتر بیا. من جلو رفتم. حضرت فرمود: بنشین. عرض کردم: ای مولای من! می‌ترسم. فرمود: نترس. چون به مانند بردگان در مقابل مولای بزرگوارم نشستم حضرت فرمود: راحت باش و چهار زانو بنشین، زیرا تو خسته شده‌ای و با پای پیاده آمده‌ای … حاصل امر این‌که از جانب آن آقا به بنده اش الطاف بزرگ و سخنان لطیفی عنایت شد که شمارش آن برایم ممکن نیست و من بیشتر آن‌ها را فراموش کرده‌ام … (78)

8 - سید مهدی بحر العلوم

محدّث نوری می‌نویسد: «حدیث کرد مرا عالم فاضل صالح باورع در دین میرزا حسین لاهیجی که مجاور روضه مقدسه امام علی‌علیه السلام و از صالحان باتقوا و مورد وثوق و ثابت قدم نزد علما است این که نقل کرد برای من عالم صفیّ مولی زین العابدین سلماسی - قدّس اللَّه روحه - که سیّد جلیل بحرالعلوم - اعلی اللَّه مقامه - روزی وارد حرم امیرالمؤمنین - علیه آلاف التحیة و الثناء - شد و ناگهان شروع به قرائت این ابیات نمود:

چه خوش است صوت قرآن ز تو دلربا شنیدن

به رخت نظاره کردن سخن خدا شنیدن

از او سؤال کردند که برای چه این اشعار را خواندی؟ فرمود: چون وارد حرم مطهّر شد حضرت حجت‌علیه السلام را مشاهده کردم که در بالای سر نشسته و با صدای بلند مشغول قرائت قرآن است، چون صدای او را شنیدم این شعر را قرائت کردم … ». (79)

9 - سیّد جمال‌الدین گلپایگانی

آیت اللَّه علاّمه تهرانی رحمه الله از مرحوم آقا سیّد جمال الدّین نقل کرده‌اند: در ایّام جوانی که تحصیلات ایشان در اصفهان بوده است؛ استاد و مربّی اخلاقی ایشان، مرحوم آخوند کاشانی و مرحوم جهانگیر خان قشقایی بوده‌اند و چون به نجف اشرف مشرّف می‌شوند، استادشان مرحوم آقا سیّد جواد بوده است؛ و می‌فرمودند: او مردی سریع و پرمایه و پرمحتوا بود؛ و می‌گفت: اگر از عالم بالا به من اجازه دهند؛ در سر چهار راه‌ها چهار پایه می‌گذارم؛ و بر روی آن می‌ایستم؛ و مردم را به توحید و عرفان خداوندی می‌خوانم. و دیری نپایید که به رحمت حق پیوست؛ و من به مرحوم آیت اللَّه و مربّی اخلاقی: آقای شیخ علی محمّد نجف آبادی رجوع کردم؛ و از او دستور می‌گرفتم. مدّت‌ها از این موضوع گذشت؛ و من در تحت تعلیم و تربیت او بودم.

تا یک شب که بر حسب معمول به مسجد سهله آمدم برای عبادت - و عادت من این بود که: به دستور استاد، هر وقت شب‌ها به مسجد سهله می‌رفتم؛ اوّلاً نماز مغرب و عشا را به جای می‌آوردم؛ و سپس اعمال وارده در مقامات مسجد را انجام می‌دادم؛ و پس از آن دستمالی که در آن نان و چیزی بود؛ به عنوان غذا باز می‌کردم؛ و مقداری می‌خوردم. آن‌گاه قدری استراحت نموده، و می‌خوابیدم، و سپس چندین ساعت به اذان صبح مانده بر میخاستم، و مشغول نماز و دعا و ذکر و فکر می‌شدم؛ و در موقع اذان صبح نماز صبح را میگزاردم؛ و تا اوّل طلوع آفتاب به بقیه وظایف و اعمال خود ادامه می‌دادم آن‌گاه به نجف مراجعت می‌نمودم -.

در آن شب که نماز مغرب و عشا و اعمال مسجد را به جای آوردم؛ و تقریباً دو ساعت از شب می‌گذشت؛ همین که نشستم؛ و دستمال خود را باز کردم، تا چیزی بخورم؛ هنوز مشغول خوردن نشده بودم که صدای مناجات و ناله‌ای به گوش من رسید، و غیر از من هم در این مسجد تاریک، احدی نبود.

این صدا از ضلع شمالی، وسط دیوار مسجد، درست در مقابل و روبروی مقام مطهّر حضرت امام زمان - عجّل اللَّه تعالی فرجه - شروع شد؛ و به طوری جذّاب، و گیرا، توأم با سوز و گداز و ناله و اشعار عربی و فارسی و مناجاتها و دعاهای عالیة المضامین بود که به کلّی حال ما را و ذهن ما را متوجّه خود نمود. من نتوانستم یک لقمه از نان بخورم؛ و دستمال همین طور بازمانده بود و نتوانستم بخوابم و استراحت کنم؛ و نتوانستم به نماز شب و دعا و ذکر و فکر خود بپردازم. و همین طور متوجّه و منصرف به سوی او بودم.

صاحب صدا ساعتی گریه و مناجات داشت؛ و سپس ساکت می‌شد. قدری می‌گذشت، دوباره مشغول خواندن و در دل کردن می‌شد؛ باز آرام می‌گرفت. و سپس ساعتی مشغول می‌شد؛ و آرام می‌گرفت. و هر بار که شروع می‌کرد به خواندن؛ چند قدمی جلوتر می‌آمد؛ به طوری که قریب به اذان صبح که رسید؛ در مقابل مقام مطهّر امام زمان ارواحنا فداه رسیده بود. در این حال خطاب به حضرت نموده؛ و پس از گریه طولانی، و سوز و ناله شدید و دلخراشی، این اشعار را با تخاطب و گفت‌وگوی با آن حضرت خواند:

ما بدین در، نه پی حشمت و جاه آمده ایم

از بد حادثه اینجا به پناه آمده‌ایم

رهروِ منزل عشقیم و ز سر حدّ عدم

تا به اقلیم وجود این همه راه آمده‌ایم

سبزه خطّ تو دیدیم و ز بستان بهشت

به طلب کاری این مِهر گیاه آمده‌ایم

باچنین گنج که شد خازن او روح امین

به گدایی به در خانه شاه آمده‌ایم

لنگر حلم تو ای کشتی توفیق کجاست؟

که درین بحر کرم، غرق گناه آمده‌ایم

آبرو می‌رود ای ابر خطا شوی ببار

که به دیوان عمل نامه سیاه آمده‌ایم

حافظ این خرقه پشمینه بینداز که ما

از پی قافله با آتش آه آمده‌ایم

و دیگر ساکت شد؛ و هیچ نگفت؛ و در تاریکی چندین رکعت نماز گزارد، تا سپیده صبح دمید. آن‌گاه نماز را به جای آورده، و مشغول به خود در تعقیبات، و ذکر و فکر بود تا آفتاب دمید. آن وقت برخاست و از مسجد خارج شد. و من تمام آن شب را بیدار بودم؛ و از همه کار و بار خود واماندم؛ و مات و مبهوت وی بودم.

چون خواستم از مسجد بیرون شوم؛ از سر خدمه آنجا که اطاقش خارج از مسجد، و در ضلع شرقی بود، پرسیدم: این شخص که بود؟! آیا شما او را می‌شناسید؟! گفتند: آری! این مردی است به نام سیّد احمد کربلایی، بعضی از شب‌های خلوت که در مسجد کسی نیست می‌آید؛ و حال و وضعش همین‌طور است که دیدید.

رجعت از دیدگاه عقل و نقل

مقدمه

شیعه امامیه، معتقد است که پس از ظهور مهدی موعودعلیه السلام و تشکیل حکومت عدل الهی در سراسر جهان گروهی از اولیای الهی و دوست‌داران خاندان رسالت‌علیهم السلام و عده‌ای از معاندان و دشمنان خاندان وحی - که از دنیا رفته‌اند - به دنیا باز خواهند گشت. اولیای الهی و صالحان با دیدن حاکمیت حق و عدل در گستره گیتی شادمان می‌شوند و پر تویی از ثمرات ایمان و اعمال صالح خود را در دنیا مشاهده می‌کنند. معاندان و دشمنان اهل‌بیت‌علیهم السلام نیز سزای ظلم و ستم هایی را که بر خاندان رسالت روا داشته‌اند در این سرا می‌بینند. البته پاداش و کیفر نهایی در قیامت تحقق خواهد یافت.

قول به رجعت از عقاید امامیه

رجعت، از مباحث ریشه داری است که از زمان ظهور و پیدایش امامیه مطرح بوده است و اعتقاد به آن از امتیازها و خصوصیات مدرسه اهل‌بیت‌علیهم السلام شمرده شده است. لذا با مراجعه به کتاب‌های تراجم اهل سنت می‌بینیم که از امامیه با این عقیده یاد می‌کنند. در بین اصحاب ائمه‌علیهم السلام نیز مشاهده می‌شود که برخی از آنان در این مسأله با مخالفان خود مباحثه هایی داشته‌اند؛ مانند بحث مؤمن الطاق با ابوحنیفه. به همین دلیل در طول تاریخ، علمای شیعه برای تثبیت این عقیده آثاری نگاشته‌اند؛ از جمله می‌توان از شیخ مفید، سید مرتضی، علامه مجلسی، شیخ حر عاملی و دیگران نام برد.

مفهوم رجعت

رجعت در لغت به معنای بازگشت، و در اصطلاح به معنای بازگشت جماعتی از افراد به زندگی دنیا بعد از قیام جهانی امام مهدی‌علیه السلام و قبل از فرا رسیدن روز قیامت است.

1 - شیخ صدوق‌رحمه الله می‌فرماید: «إننّا نعتقد بشأن الرجعة أنّ هذه الحادثة ستقع حتماً» ؛ (80) «ما درباره رجعت معتقدیم که این حادثه در آینده‌ای نه چندان دور اتفاق خواهد افتاد».

2 - شیخ مفیدرحمه الله می‌فرماید: « … أنّ اللَّه تعالی یحشر قوماً من أمّة محمّدصلی الله علیه وآله بعد موتهم قبل یوم القیامة، وهذا مذهب یختصّ به آل محمّدصلی الله علیه وآله والقرآن شاهد به … »؛(81) «خداوند متعال گروهی از امت محمدصلی الله علیه وآله را بعد از وفاتشان و قبل از روز قیامت محشور خواهد نمود و این مذهب از مختصات آل محمدصلی الله علیه وآله است و قرآن نیز بر آن شاهد است».

3 - سید مرتضی رحمه الله می‌فرماید: «إنّ الذی تذهب الشیعة الامامة الیه إنّ اللَّه تعالی یعید عند ظهور امام الزمان المهدی‌علیه السلام قوماً ممّن کان قد تقدم موته من شیعته، لیفوزوا بثواب نصرته ومعونته ومشاهدة دولته، ویعید ایضاً قوماً من اعدائه لینتقم منهم … »؛( 82) «از باورهای شیعه امامیه آن است که خداوند متعال هنگام ظهور امام زمان، مهدی‌علیه السلام گروهی از شیعیان را که از دنیا رفته‌اند باز می‌گرداند تا به ثواب یاری و نصرت آن حضرت نائل شده و دولت آن حضرت را مشاهده نمایند. هم چنین گروهی از دشمنان را باز می‌گرداند تا انتقامش را از آنان بستاند».

4 - شیخ محمّد رضا مظفر رحمه الله می‌فرماید: «إنّ الذی تذهب الیه الإمامیة - أخذاً بما جآء عن آل البیت‌علیهم السلام - إنّ اللَّه یعید قوماً من الأموات إلی الدنیا فی صورهم الّتی کانوا علیها، فیعزّ فریقاً ویذّل فریقاً آخر … وذلک عند قیام مهدی آل محمّد علیه و علیهم افضل الصلاة والسلام» ؛ (83) «آنچه شیعه در باب رجعت - به تبع اهل بیت‌علیهم السلام - به آن اعتقاد دارد آن است که خداوند متعال گروهی از اموات را قبل از روز قیامت در همان صورت‌هایی که بوده‌اند باز می‌گرداند: عده‌ای را عزیز و برخی دیگر را ذلیل می‌گرداند … و این رجعت هنگام ظهور مهدی آل محمّد - بر او و آل محمّد بهترین درود و سلام باد - است».

تقسیمی از رجعت

سید محمد صدررحمه الله در کتاب بحث حول الرجعة رجعت را به دو نوع تقسیم کرده است:

1 - رجعت معنوی (اخروی): به این معنا که در فلسفه و حکمت ثابت شده که تمام اشیا و موجودات، در حال رشد و تکاملِ مستمرند و دائماً به‌سوی کمال مطلق و نقطه آغازینی متوجه اند که از آن‌جا به این عالم آمده‌اند، خداوند متعال می‌فرماید: «إِلَی اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ» ( 84) «إِنَّ إِلَی رَبِّکَ الرُّجْعَی» (85) «وَأَنَّ إِلَی رَبِّکَ الْمُنْتَهَی» (86) «إِنَّا للَّهِ‌ِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ».( 87)

این معنا از رجعت، مورد اتفاق مسلمانان است.

2 - رجعت مادّی و ظاهری (دنیوی): این نوع رجعت - که قرآن نیز بر آن اشاره دارد - عبارت است از رجوع اموات به دنیا برای از سرگیری اعمال. (88)