بهار روزگاران

بهار روزگاران0%

بهار روزگاران نویسنده:
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه

بهار روزگاران

نویسنده: آیت الله سید حسن فقیه امامی
گروه:

مشاهدات: 5951
دانلود: 2450

توضیحات:

بهار روزگاران
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 84 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 5951 / دانلود: 2450
اندازه اندازه اندازه
بهار روزگاران

بهار روزگاران

نویسنده:
فارسی

۱. سند سازی برای خود

مثلاً نمرود می خواهد حقّانیّت خودش را ثابت کند؛ می خواهد خودش را جای خدا بگذارد، خدا حق است و نمرود باطل است.

موقعی که حضرت ابراهیمعليه‌السلام با او بحث می کنند، نمرود می گوید که ربِّ تو کیست؟ حضرت ابراهیمعليه‌السلام می فرماید:( رَبِّیَ الَّذی یُحْیی وَ یُمیتُ ) (۱)

او می خواهد یک سند ارائه کند که من هم این کار را می کنم، اگر زنده کردن و می راندن دلیل بر خدایی است، من هم خدا هستم. چه طوری؟ دو تا زندانی را می آورد یکی از آن ها را آزاد می کند، یکی از آن ها را هم می گوید بُکشید. سپس می گوید: دیدید من هم( أُحْیی وَأُمیتُ ) (۲) آن را که آزاد کردم زنده اش کردم و آن کسی را که کشتم، می راندمش. پس:( أنَا أُحْیی وَ أُمیتُ ) (۳)

نمرود برای خدایی خودش سند می آورد به همان سندی که حضرت ابراهیمعليه‌السلام برای خداوندی خدا ارائه می کند؛ این سند سازی برای جا انداختن و اثبات حقّانیّت خودش است.

____________________

۱- بقره / ۲۵۸.

۲- بقره / ۲۵۸.

۳- بقره / ۲۵۸.

۲. سند سازی برای حق

بعضی وقت ها باید سند سازی بکند برای این که رقیبش باطل است. پرونده درست بکند تا رقیبِ خودش را محکوم کند.

مثلاً در قرآن داریم که فرعون ادّعای خدایی می کرد، حضرت موسیعليه‌السلام می خواست او را نفی کند، این مبارزه شروع شد.

حالا فرعون باید سند ارائه کند برای این که حضرت موسیعليه‌السلام لیاقت پیغمبری ندارد.

سند می خواهد صادر کند چه می گوید؟ می گوید:( اِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلیمٌ ؛ یُریدُ أنْ یُخْرِجَکُمْ مِنْ أرْضِکُمْ بِسِحْرِهِ ) (۱)

پرونده سازی می کند، می گوید: اولاً حضرت موسیعليه‌السلام ساحر است. ثانیاً می خواهد به وسیله ی سحرش شما را از وطنتان آواره کند.

این دو نقطه ضعف را برای حضرت موسیعليه‌السلام پرونده سازی کرد.

پس آن باطلی که می خواهد خودش را به جای حق بگذارد دو کار باید انجام بدهد: یک دلیل برای حقّانیّت خودش بیاورد. و یک سند هم بزند برای عدم لیاقت رقیبش. اسم این دو کار «سند سازی» است.

____________________

۱- شعراء / ۳۴ و ۳۵.

۳. سند سوزی از حق

اهل باطل یک سند سوزی هم باید داشته باشند، سند سوزی یعنی چه؟ یعنی آن دلیلی که حق اقامه می کند را باطل کند که آن رقیب نتواند استناد به این سند داشته باشد؛

از قرآن مثال می زنم: سندِ نبوّت پیغمبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ چه بود؟ اعجاز قرآن بود، دلیلش معجزه بود.

این معجزه در دست پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ است و باید با آن حقّانیّت خودشان را اثبات کنند، آن وقت باطل باید این سند را از دست پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ خارج کند تا پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ برای حقّانیّت خودش به قرآن استناد نکند.

باطل چه کرد؟ ولید بن مغیره آمد و این سند را سوزاند، چگونه؟ گفت:( اًّنَّهُ فَکَّرَ وَ قَدَّرَ؛ فقُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ؛ ثُمَّ قُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ ؛ ثمَّ نَظَرَ فَقالَ اِنْ هذا اِلاّ سِحْرٌ یُؤْثَرُ ) (۱)

یعنی این قرآنی که سند حقّانیّت پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ است، از جانب خدا نیست، سحر است، مؤثّر هم هست و تحوّل ایجاد می کند؛ این یک نوع سند سوزی است.

یعنی آمده این سندی که دست پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ بوده را انگِ سحر رویش زده تا آن را باطل کند و پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ را خلع سلاح کند.

____________________

۱- مدّثّر / آیه ۱۸ الی ۲۴.

۴. سند سوزی از خود

کار چهارم فرد باطل یا طرفدارانش این است که آثار جرمشان را محو کنند.

مثلاً هابیل و قابیل؛ هابیل حق است و قابیل باطل.

این باطل می آید آن حق را می کُشد، هابیل را می کُشد.

این یک سند جرم است، بعد می خواهد این سند را محو کند با راهنمایی کلاغ زمین را می کَنَد و جسد برادرش را زیر خاک محو می کند.

جعل اسناد توسط عامّه

این چهار سند را باید یک باطل داشته باشد؛ یعنی دو سند سازی و دو سند سوزی تا بتواند خودش را به جای حق قرار بدهد.

این مقدمه را دانستید، شواهدش را هم از آیات قرآن عرض کردیم.

حالا به نقطه ی اصلی می رسیم، اختلاف ما با اهل تسنن سَرِ چیست؟

ما می گوییم خلیفه بعد از پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ امیرالمؤمنینعليه‌السلام است؛ بعضی ها در مقابلش می گویند که ابوبکر خلیفه است. حالا این جا می رسیم به آن نقطه ی اصلی که می خواستیم عرض کنیم و آن این است که مدافعین از ابوبکر باید چهار سند تهیه کنند؛ دو سند بسازند و دو سند بسوزانند.

۱. سند سازی برای خلافت

اوّل می آیند سند سازی می کنند برای مشروعیّت خودشان. ما شیعه می گوییم خدا و پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ ، علیعليه‌السلام را معرفی کردند، بسیار خوب حالا آن ها چه سندی دارند بر این که ابوبکر خلیفه است؟

باید سند سازی کنند، از طرف خدا و پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ که سند ندارند، یعنی هیچ جا نیست که ابوبکر را خدا یا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ خلیفه کرده باشند. پس یک سند باید جای خدا و پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ بگذارند و مشروعیّت خودشان را اثبات کنند. چه کار کردند؟

گفتند «شوری» و «آراء مردم» و حال آن که هیچ سندی برای حجیّت چنین انتخابی ندارند. چرا؟ چون این ها دعوایشان با دلیلشان سازگار نیست. هر کجا دیدیم که دلیل با مدّعی سازش ندارد، باید آن دلیل را کنار بگذاریم.

این ها ادّعا می کنند ابوبکر خلیفة الله است و حال آن که نه خدا او را خلیفه کرده و نه پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ ، پس چیست؟ خلیفة الناس است. و خلیفة الناس بر فرض این که حجّت باشد، برای ما نیست برای مردم زمان خودشان است. چه ربطی به ما دارد؟!

ما هم ناس هستیم، امّا نه آن ناسی که رأی داده باشیم و آن مردمی که رأی دادند برای خودشان خوب است.

اگر بنا است به آراء باشد ما برای خودمان می خواهیم یک امام انتخاب کنیم. منتخب آن ها برای ما حجّت نیست.

پس این جا یک سند درست کردند برای اثبات حقّانیّت ابوبکر که این سند قابل قبول نیست، به خاطر این که با مدّعا سازش ندارد و خلیفة الناس به درد ما نمی خورد.

پس این سند سازی است برای اثبات مشروعیّت ابوبکر. سند سازی در ابعاد دیگر هم مطرح بود لکن غرض ما بیان یک مورد بود.

۲. سند سازی برای لیاقت

یک سند سازی دیگر باید بکنند برای عدم قابلیّت حضرت علیعليه‌السلام تا بتوانند خودشان را به جای حضرت علیعليه‌السلام بگذارند، سندشان چه بود؟

یک سند ارائه کردند. امیرالمؤمنینعليه‌السلام هیچ نقطه ضعفی نداشت که این ها بخواهند به آن استناد کنند، گفتند: علیعليه‌السلام جوان است و چون جوان است، لیاقت برای خلافت ندارد.

این بحث جوانی نشأت گرفته از کجاست؟ همان افکار جاهلی که می گفتند اگر کسی از چهل سال سنّش کمتر باشد، نمی تواند هیچ پستی را اشغال کند، سند برای کنار زدن امام علیعليه‌السلام جوانی اش بود. آیا این قابل قبول است؟ یا قابل قبول نیست؟!

ما می بینیم در قرآن کریم بنی اسرائیل آمدند پیش پیغمبرشان و گفتند که:( ابْعَثْ لَنا مَلِکًا ) (۱)

یک پادشاه می خواهیم، از خدا بخواه که یک پادشاه برای ما معیّن کند. خداوند طالوت را انتخاب کرد که جوان ترین افراد بنی اسرائیل بود. آن ها هم نگفتند این جوان است و به درد نمی خورد.

هیچ سندی از نظر اسلامی برای این که جوانی مانع از حکومت باشد نداریم، پس این سند هم باطل است.

____________________

۱- بقره / ۲۴۶.

۳. سند سوزی از فدک

و امّا سند سوزی هایی که در رابطه با کار امیرالمؤمنینعليه‌السلام و خاندان پیغمبر: انجام شد:

فدک را غصب کردند، فاطمه ی زهراعليهما‌السلام قباله ی فدک را پیش ابوبکر آوردند و ابوبکر اجباراً امضاء کرد که فدک را به فاطمه ی زهراعليهما‌السلام برگردانید. در راه که بر می گشتند، عمر پرسید: به چه دلیل شما مالک هستید؟ قباله را نشان دادند، قباله را گرفت پاره کرد. یک دفعه طولی پاره کرد، بعد سند را روی هم گذاشت یک مرتبه ی دیگر هم عرضی پاره کرد. یعنی قباله را چهار قسمت کرد.(۱)

فاطمه ی زهراعليهما‌السلام فرمودند که خدا شکمت را پاره کند که قباله ی مرا پاره کردی. دعای حضرت هم مستجاب شد.

این اسمش چیست؟ «سند سوزی» است، سند را پاره کرد تا بتواند ابوبکر را به جای علیعليه‌السلام قرار بدهد.

پس بنابر این، باید آن مدارکی که طرفِ مقابلِ باطل دارد را باطل کنند و بسوزانند تا بتوانند حقّانیّت خودشان را مطرح کنند.

____________________

۱- سیره حلبی ج۳ ص۳۹.

۴. سند سوزی از خلفاء

مرحله ی چهارم سند سوزی است به این معنا که نقاط ضعف باطل را ماست مالی کنند، محوش کنند، که دیگر آثاری از آن نقطه ضعف ها باقی نماند، یک طوری این مسأله را مطرح کنند که کسی بعد نتواند نقطه ی ضعف ارائه دهد.

مثلاً نقطه ضعف های ابو بکر را باید محو می کردند.

نقطه ضعف های عمر چه بود؟ آن ها را هم باید محو می کردند و عجیب این است که به غیر از ما، خود این حضرات عامّه هم ناخواسته نقطه ضعف های زیادی از عمر گرفته اند، ما که بحثمان جداست.

این ها را می خواهند یک طوری محوش کنند که کسی نقطه ضعفی از عمر نداشته باشد. کلاًّ سندهایی که برای جنایات خلفاء هست را از بین می برند که کسی به آن استناد نکند.

حکمت این که گفتند خلافت به واسطه ی شوری است، این است که کسی نتواند اَنگِ غصب به این ها بزند.

بنابر این اگر کسی سؤال کرد، علّت این که آمدند به جای «انتصاب»، «انتخاب» را مطرح کردند چیست؟ باید گفت علاوه بر سند سازی برای خلافت ابوبکر، سند سوزی برای نقطه ضعف های خلفاء را هم مد نظر داشتند.

گفتار سوّم ادامه سند سازی

این مسأله «سند سازی» و «سند سوزی» هنوز هم ادامه دارد. الآن در حال حاضر هم کسانی که مدافع باطل هستند کارشان همین است. حالا سند سازی کجاست، سند سوزی کجا؟

سند سازی آن ها این است که حق می دهند به خلفاء، که با آراء مردم بیایند سر کار، که این بر خلاف ضرورت مذهب است. و تعجّب است که بعضی می توانند با قلم یا با زبان این خلاف ضرورت را ابراز کنند.

۱. مسأله شوری

مثلاً یک نوع از سند سازی اینگونه است که مانند «بازرگان» در کتاب «ایدئولوژی و اسلام» مبنا را بر دموکراسی قرار می دهد و می گوید سیاست دنیا بر دموکراسی است، همیشه مردم باید رأی بدهند.

آن وقت می گوید: دین اسلام هم دموکراسی بوده، پس مردم باید رأی می دادند.

این حرف مال این بزرگوار است و همچنین شاگردش «شریعتی» و شاگردهای شاگردش که دیگران باشند...

می گویند خلافت چرا؟ می خواهند بین شیعه و بین سنّی آشتی بدهند، چه طوری؟ می گویند علیعليه‌السلام امامت دارد و ابوبکر خلافت دارد و مردم حق داشتند بر این که خلیفه تعیین کنند و خلیفه تعیین کردند.

خلافت ارتباطی با امامت ندارد.

این ها می خواهند سند سازی کنند، آن زمان سند سازی کردند، الآن هم سند سازی می کنند. می گویند دموکراسی است و مردم حق داشتند که ابوبکر را انتخاب کنند. این مطلب بر خلاف اجماع شیعه و بر خلاف تمام روایاتی است که از اهل بیتعليهم‌السلام نقل شده.

ما تعجّب می کنیم از این حرف ها که یک آدم عاقل، چه طور نمی نشیند فکر کند که این حرف باطل است.

۱. چرا باطل است؟ برای این که فاطمه زهراعليهما‌السلام تا زمان حیاتشان با این ها بیعت نکردند؟! ایشان معصومه بودند، می شود بگوییم فاطمه زهراعليهما‌السلام بر خلاف شرع عمل کرده است؟!

موقعی هم که می خواستند از دنیا بروند اعلام نارضایتی کردند، مگر صحیح بخاری نمی گوید که

فاطمه زهراعليهما‌السلام از دنیا رفت و غضب کرده بود بر این ها(۱)

چه طور می شود مردم بیایند رأی بدهند، یک خلیفه را انتخاب کنند، مشروع هم باشد و فاطمه زهراعليهما‌السلام مشروعیّت او را

۱- الف. صحیح بخاری ج۵ ص۸۲ باب غزوه خیبر.

ب. صحیح بخاری ج۴ ص۴۲ باب دعاء النبی.

ج. صحیح بخاری ج ۸ ص۳ کتاب الفرائض.

قبول نکنند؟! این مطلب را چه طور می شود تصوّر کرد؟! نه شیعه این حرف را می تواند بزند، نه سنّی.

اگر مشروعیّت داشت، اوّل کسی که با ابوبکر بیعت می کرد، فاطمه زهراعليهما‌السلام بودند، معصومه است، کسی است که احدی نمی تواند نقطه ضعفی از او داشته باشد. چه طور این شوری و این انتخاب، مشروعیّت داشت و فاطمه زهراعليهما‌السلام زیر بار نرفت؟! این سؤال بی پاسخ است.

۲. جواب دوّم این است که ائمه ای که با خلفای بنی امیّه و بنی عباس معاصر بودند، دعوایشان سَرِ چه بود؟ سَرِ امامت بود؟! آن ها که خودشان نمی گفتند ما امام هستیم و امامت هم چیزی نیست که آن ها بتوانند ادّعا بکنند. پس دعوایشان سر چه بود؟ سرِ امامت و امر دینی بود یا سرِ ریاست و خلافت؟!

چرا حضرت موسی بن جعفرعليهم‌السلام با هارون مشکل داشتند و چهارده سال زندان تحمّل کردند؟! این مبارزه برای چه بود؟! او می دانست که مسأله، مسأله ی خلافت است و اهل بیتعليهم‌السلام مدّعی خلافتند و لو مردم به آن ها رأی نداده باشند. او می دانست این ها مدّعی هستند، زندانشان می کرد که مبادا یک وقتی ادّعا کنند.

اگر چنانچه مردم انتخابشان مشروعیّت داشت هرگز می آمدند با موسی بن جعفر’ مخالفت نشان بدهند تا در زندان بیفتند؟!

۳. یا مسأله ی حضرت رضاعليه‌السلام که مأمون به ایشان گفت ریاست حق شماست. می خواهم آن را به شما برگردانم. مأمون نمی دانست که مردم باید به حضرت رضاعليه‌السلام رأی بدهند، تا حضرت رضاعليه‌السلام خلیفه بشوند!

این را نمی دانست؟! پس این که می گوید حق شماست با این که مردم رأی ندادند، این یعنی چه؟!

به علاوه مأمون گفت: من آن را به شما واگذار می کنم. حضرت فرمودند: این حق توست یا حق تو نیست؟ اگر خلافت حق تو نیست، چرا به من می خواهی واگذار کنی؟ و اگر حق من است پس چرا تو آنرا غصب کرده ای؟

۴. الآن خود امام زمان (عجله الله تعالی فرجه الشریف) چرا مخفی هستند؟ در مورد این موضوع فکر کرده اید؟

خوب حتماً فکر کرده اید، ایشان مدّعی خلافت انتصابی هستند. منتهایش اگر ظهور کنند و بخواهند خلافتی که حقّشان است را قبضه کنند آن وقت ببینید که دنیا با ایشان چه خواهد کرد! می گذارند ایشان زنده بمانند؟!

این آقایانی که به خودشان اجازه می دهند و می گویند مردم می توانند خلیفه تعیین کنند، امامت را نشناخته اند.

اگر بخواهیم بفهمیم امامت یعنی چه باید سراغ زیارت جامعه برویم و ببینیم کسی که می خواهد امام بشود چه شرائط سنگینی باید داشته باشد. مردم حتی نمی توانند آن خصوصیات و صفات را درک کنند.

این کار، کار بشر نیست که بخواهد بنشیند امتیازات یک کسی را پیدا کنند که لایق امامت باشد. جز خدا کسی نمی تواند این

کار را انجام بدهد و از میان میلیون ها نفر چهارده نفر را انتخاب کند.

پس بنابر این معلوم می شود مسأله ی خلافت مردمی نیست، انتخابی نیست، انتصابی است که این مسائل پیش می آید. دیگر قضاوت با خود شما.

گفتار چهارم ادامه سند سوزی

اما سند سوزی که الآن طرفداران باطل انجام می دهند این است، نگاه می کنند ببینند که استناد شیعه برای امامت ائمه: به چه دلائلی است، آن دلائل را بیایند خنثی کنند و بسوزانند.

۱. غدیر خم

آن حادثه ای که می توانست سند محکمی باشد برای حقّانیّت امیرالمؤمنین علیعليه‌السلام بلکه از قوی ترین و روشن ترین سندها بود مسأله ی غدیر خم است. اینجا دو راه وجود دارد:

یک راه این که اصلاً انکار کنند و بگویند حدیث غدیر خم صحّت ندارد.

این که امکان پذیر نیست! از صدر اسلام مسأله ی غدیر خم در السنه ی محدّثین و شعراء و... مطرح بوده.

خداوند «علاّ مه امینی (ره)» را رحمت کند، این مرد خیلی زحمت کشید و تواتر حدیث غدیر را هم از زبان شعراء هر قرن و هم از طریق احادیث شیعه و اهل سنت! اثبات کرد.

همه را در کتاب الغدیر جمع آوری کرده. این کتاب بیست جلد بوده که یازده جلدش چاپ شده و بقیّه اش هنوز باقی مانده که امیدوارم چاپ بشود.

شرح حال مرحوم «میر حامد حسین» را که حتماً می دانید، مرد عجیبی بود. این قدر نوشت تا دست راستش خشک شد، آن قدر با دست چپش نوشت تا آن هم خشک شد و زمانی که هر دو دست از کار افتاد، کتاب را روی سینه می گذاشت و برای پسرش می خواند، او می نوشت.

ایشان یک بحث روی حدیث ثقلین و احادیث دیگر کرده که همگی از اسناد امامت و خلافت امیرالمؤمنینعليه‌السلام است. شاید در میان علماء شیعه کسی این قدر روی دلائل امامت کار نکرده باشد.

بنابر این از نظر سند هیچ مشکلی ندارد و قابل بحث نیست.

و اما راجع به دلالت حدیث غدیر:

این آقایانی که می خواهند در دلالتش خدشه کنند می گویند: کلمه «مَولا» که پیغمبر در حدیث «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلیٌ مَوْلاهُ »(۱) فرموده به معنای «دوست» می باشد. این طور سند سوزی کردند در روایتی که صراحت در ولایت دارد.

حالا ما این جا یک سری مباحث قرآنی، روایی و تاریخی داریم که روی هر کدام باید جداگانه بحث کنیم و این سند را تقویت کنیم و جواب شبهاتی که برای محو سند انداخته اند را ان شاء الله بدهیم.

مظلوم ترین انسان ها علیعليه‌السلام است، مظلوم ترین سندها سند غدیر خم است.

حالا ما ادله ای داریم بر این که منظور پیامبر مطلب دوستی نیست:

۱. اولاً می شود پیغمبر اسلام هفتاد هزار نفر را معطّل کنند و بگویند علی را دوست داشته باشید؟!

۲. ثانیاً قبل از این که مسأله غدیر خم پیش بیاید پیغمبر اسلام در مراحل عدیده ای راجع به محبّت حضرت علیعليه‌السلام بحث کرده بودند و هیچ واهمه ای نداشتند.

موقعی که پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ در آن جلسه خانوادگی که تشکیل دادند، چهل نفر را دعوت کردند و نبوّت خودشان را اعلام کردند، تقریباً همان اوائل بعثتشان بود که از جانب خدا اعلام شد:

{وَ أنْذِرْ عَشیرَتَکَ الاَ قْرَبینَ} (۲)

در آن جلسه در خانه خودشان چهل نفر را اطعام کرده و نسبت به امیرالمؤمنینعليه‌السلام صحبت کردند، فرمودند هر کس اوّلین کسی باشد که به من ایمان بیاورد او خلیفه من است، هیچ کس غیر از امیرالمؤمنینعليه‌السلام بیعت نکرد.

____________________

۱- احتجاج طبرسی ج۱ ص۵۵.

۲- شعراء / ۲۱۴.

از آن جا شروع شد به معرفی، اظهار محبّت و سفارش در حقّ امیرالمؤمنین که علیعليه‌السلام را دوست داشته باشید:

«مَنْ أحَبَّکَ فَقَدْ أحَبّنی »(۱)

در تمام طول تقریباً دوازده سال پیغمبر اسلام در حقّ علیعليه‌السلام سفارش می کردند و هیچ وقت هم نترسیدند.(۲)

در طول دوازده سال یا بیشتر یعنی از اوّل بعثت تا برسد به زمان شهادت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ بیست و سه سال طول کشید، چهار سال اوّل که بعثت بود و تبلیغ نشده بود، می ماند نوزده سال. پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ در طول این نوزده سال از حضرت علیعليه‌السلام تجلیل می کردند و خوفی هم نداشتند.

حال در غدیر خم که بنا به اعلام است از مردم می ترسند که اگر امیرالمؤمنینعليه‌السلام را منصوب کنم چه

خواهند کرد! قرآن می فرماید:

«وَ الله یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ» (۳)

این خیلی حرف مهمّی است خدا تو را از مردم حفظ می کند «یعنی ابلاغ کن نه به تو آسیبی می رسد و نه به علیعليه‌السلام

____________________

۱- بحارالانوار ج۲۱ ص۸۴ ح۹ باب۲۵.

۲- زیرا آن وقتی که در اوّل بعثت اقوام را جمع کردند، هنوز حاکمیّت پیغمبر مطرح نشده بود یعنی سیطره و حکومت اسلامی منعقد نشده بود.دشمن ها احتمال این که پیغمبر به حکومت برسند را نمی دادند و از سفارش در مورد امیرالمومنین ترس نداشتند چون آن ها می گفتند حالا حکومت و چیزی در کار نیست.ولی روز غدیر خم که مسأله جدّی شد و فهمیدند که پیغمبر در شرف ارتحال به سوی خداست و موقعیّت حسّاسی است، قرار است که شخصی بیاید و زمام حکومت را در دست بگیرد، آن وقت، آن جا احساس خطر کردند که حالا علی به ریاست می رسد.

۳- مائده / ۶۷.

اگر مسأله مولا به معنای محبّت بود قبل از عید غدیر پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ بارها و بارها امیرالمؤمنینعليه‌السلام را معرفی می کرد و سفارش می کرد که علیعليه‌السلام را دوست داشته باشید و نمی ترسید.

چه حادثه ای است در غدیر خم که اگر ابلاغ کند مردم به او حمله می کنند و به او اعتراض می کنند؟!

۳. یک مطلب دیگر این که اگر من به شما که این جا حضور دارید، بخواهم سفارش کنم که فلان زید را دوست داشته باشید، این دیگر تبریک ندارد اینهایی که آمدند به امیرالمؤمنینعليه‌السلام تبریک گفتند پیدا بود یک مقامی به امیرالمؤمنینعليه‌السلام داده شده که تبریک می گفتند:

«بَخً بَخً لَکَ یا عَلی »(۱)

۴. قرائن زیادی است که پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ می خواستند حضرت علیعليه‌السلام را به جای خودشان خلیفه قرار بدهند. یکی از شواهد دیگرش این بود که پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ یک عمّامه داشتند به نام «سحاب»، در موقعی که می خواستند اِعمال ولایت بکنند

این عمامه را بر سر می گذاشتند. آن روز این عمّامه را روی سرشان گذاشتند و آمدند برای آن خطبه ی عجیب غدیرخم.

***

این ها قرائن و شواهدی است نشانگر این که امیرالمؤمنین در نظر پیامبر مولای به معنای «حاکم» است نه مولای به معنای «دوست» و قرائن زیاد دیگری هم هست، ولی آن هائی که طرفدار باطل هستند برای آن که رأی بیشتری از اهل سنت! بگیرند، آمدند گفتند:

____________________

۱- کتاب سلیم ص۸۲۹؛ بحارالانوار ج۳۷ ص۱۰۸ باب۵۲ ح۱.

مولا خیلی معنا دارد و اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال. این که فرموده اند «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ» یعنی «مَنْ کُنْتُ مَحْبُوبَه» با این ادلّه معلوم می شود موضوع، مسأله ی محبت نیست ولی این طور این سند و دلیل را می سوزانند و از محتوا و معنا خالی می کنند تا امیرالمؤمنینعليه‌السلام از این آیه ی شریفه( بَلِّغْ ما أُنْزِلَ اًّلَیْکَ... ) (۱)

و از آن بیان پیغمبر که «من کنت مولاه...» نتوانند استفاده کنند. این ظلمی است که به غدیر خم شده و این ظلم را اول سنّی ها کردند و بعد هم کسانی که می خواهند از اهل سنت حمایت کنند این تحریف معنوی را مطرح کردند و این سند را سوزاندند.

عالی ترین سند ولایت، غدیر خم است. امام صادق و حضرت رضا’ و دیگران تأکید داشتند که این مراسم را احیاء کنند. مثلاً در هیچ جا امام رضاعليه‌السلام اطعام و جایزه ندادند مگر در رابطه با مسأله ی غدیر خم.

اهل بیتعليهم‌السلام خیلی عظمت و اهمیّت برای غدیرخم قائل بودند و واقعاً هم همین طور است.

ان شاء الله بحث های دیگری هم در رابطه با غدیرخم داریم که حالا زود است. من تعجّب می کنم از کتاب هایی که در مورد غدیر نوشته شده، در هر کدامشان یک بعدی از مسأله ی غدیر را مطرح کرده اند.

یک حدیث کوچک و این قدر بحث؟! معلوم می شود که مطلب سنگین تر از این حرف هاست.

____________________

۱- مائده / ۶۷.

۲. آیه تطهیر

یکی از سبب سوزی های شان این است که ما استناد می کنیم به آیه ی شریفه ی تطهیر:

( اِنَّما یُریدُ الله لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرًا ) (۱)

این آیه در دست ما یک سند متقنی است، می گوییم در شأن اهل بیتعليهم‌السلام است. حالا این را چه طوری باید از دست مردم گرفت؟

سنّی ها می گویند: «اهل بیت» یعنی زن های پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ . ما می گوییم ما شاهد داریم. اگر بخواهند این سند را از دست ما در بیاورند، باید شاهدش را خنثی کنند. شاهدش چیست؟ شاهدش حدیث کساء است. حدیث کساء تطبیق کرده این آیه را با این پنج نفری که زیر عبا بودند.

هر کسی که می خواهد آن سندی که دست ماست را باطل کند حدیث کساء را انکار می کند. با این که جای انکار هم نیست. عرض کردم دو جلد کتاب یک جلد راجع به سند، یک جلد راجع به دلالت حدیث کساء چاپ شده است.

نگاه کنید ببینید این حدیث متواتر را چه طور با کمال جرأت انکار می کنند، می گویند سندش کجاست؟! سندش را بروید ببینید، ولی این ها بیمار هستند.( فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ) (۱) انکار می کنند تا این قرینه و شاهدی که در دست ماست بر این که این آیه شریفه مربوط به اهل بیتعليهم‌السلام است را خنثی کنند، این می شود سند سوزی.

____________________

۱- احزاب / ۳۳.

۲- بقره / ۱۰.

۳. آیه ولایت

یکی از آیاتی که ما به آن استناد می کنیم آیه ی شریفه ی( إنَّما وَلِیُّکُمُ الله وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاة وَ یُؤْتُونَ الزَّکوة وَ هُمْ راکِعُونَ ) (۱) است که به دنبالش (وَلِیّ) را معرفی کرده است که آن کسی است که در رکوع به سائل انگشتر اعطا کرد.

اگر یک کسی آمد و خواست این سند را باطل کند و بسوزاند، می آید روی حدیث انگشتر بحث می کند، انگشتر را زیر سؤال می برند که ما نتوانیم به این آیه تمسّک کنیم و این سند را می خواهند از دست ما بگیرند، بسوزانند.این سند سوزی است.

یا مثلاً چیزهای دیگری که الآن مورد بحث است دانه دانه آن آیاتی که ما برایش سند داریم روی همه آن ها یک اِنْ قُلْت می گذارند که ما نتوانیم به این آیات تمسّک بکنیم و حقّ خودمان را اثبات بکنیم.

____________________

۱- مائده / ۵۵.

۴. زیارت عاشوراء

برای نقطه ضعف هایی که مخالفین اهل بیتعليهم‌السلام داشتند سند هست، این سندها را باید بسوزانند که آثار ضلالت و گمراهی آن ها محو بشود. مدام می گویند زیارت عاشوراء نخوانید، چرا؟

چون آن کسی که زیارت عاشوراء می خواند می بیند که لعن در زیارت عاشوراء هست این شخص حسّاس می شود که چرا این ها را باید لعنشان کرد. «اللّهُمَّ اللعَنْ مُعاوِیة و...» نمی گوید آخر معاویه چه کار کرده است که مورد لعن واقع شده!

باید این اثر محو بشود، این سند سوزی انجام بگیرد، برای این که ما سندی بر ضلالت آن ها نداشته باشیم و این سند در دست مردم نباشد. عجیب است!

۵. زیارت ناحیه مقدّسه

مثلاً می گویند زیارت ناحیه سند ندارد، چرا؟! برای این که سند اثبات می کند که باید عزاداری کرد.

این ها می خواهند بگویند عزاداری نکنید، اگر بپرسند سندش چیست؟ جواب می دهند که سندش زیارت ناحیه است. می گویند: خوب! این ضعیف است. چرا می گویند ضعیف است؟! چون می خواهند اسناد مسأله عزادارای را مخدوش کنند.

۶. احراق بیت

طرفداران باطل قبلاً درب خانه ی فاطمه ی زهراعليهما‌السلام را آتش زدند چون این یک سندی بود برای باطل کردن حکومت آن ها در این زمان، یکی آمد گفت: مسأله احراق بیت واقعیّت ندارد!

یکی آمد گفت: اصلاً خانه ی فاطمه زهراعليهما‌السلام درب نداشته است که بخواهند بسوزانند.

من از این حرف احمقانه تعجّب می کنم. کدام خانه ای است که درب نداشته باشد! در حدیثی است: «وَ سَدَّ الأبْوابَ الاّ بابَه» پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ درب خانه تمام اصحاب را به روی مسجد بستند مگر باب خانه امام علیعليه‌السلام . آن وقت این ها می گویند اصلاً درب نداشت!

این حرف احمقانه را می زنند برای این که جنایات خلفاء را لوث کنند، این سند را محو کنند.