بهار روزگاران

بهار روزگاران60%

بهار روزگاران نویسنده:
گروه: امام مهدی عج الله تعالی فرجه

بهار روزگاران
  • شروع
  • قبلی
  • 84 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 6948 / دانلود: 3074
اندازه اندازه اندازه
بهار روزگاران

بهار روزگاران

نویسنده:
فارسی

۱. سند سازی برای خود

مثلاً نمرود می خواهد حقّانیّت خودش را ثابت کند؛ می خواهد خودش را جای خدا بگذارد، خدا حق است و نمرود باطل است.

موقعی که حضرت ابراهیمعليه‌السلام با او بحث می کنند، نمرود می گوید که ربِّ تو کیست؟ حضرت ابراهیمعليه‌السلام می فرماید:( رَبِّیَ الَّذی یُحْیی وَ یُمیتُ ) (۱)

او می خواهد یک سند ارائه کند که من هم این کار را می کنم، اگر زنده کردن و می راندن دلیل بر خدایی است، من هم خدا هستم. چه طوری؟ دو تا زندانی را می آورد یکی از آن ها را آزاد می کند، یکی از آن ها را هم می گوید بُکشید. سپس می گوید: دیدید من هم( أُحْیی وَأُمیتُ ) (۲) آن را که آزاد کردم زنده اش کردم و آن کسی را که کشتم، می راندمش. پس:( أنَا أُحْیی وَ أُمیتُ ) (۳)

نمرود برای خدایی خودش سند می آورد به همان سندی که حضرت ابراهیمعليه‌السلام برای خداوندی خدا ارائه می کند؛ این سند سازی برای جا انداختن و اثبات حقّانیّت خودش است.

____________________

۱- بقره / ۲۵۸.

۲- بقره / ۲۵۸.

۳- بقره / ۲۵۸.

۲. سند سازی برای حق

بعضی وقت ها باید سند سازی بکند برای این که رقیبش باطل است. پرونده درست بکند تا رقیبِ خودش را محکوم کند.

مثلاً در قرآن داریم که فرعون ادّعای خدایی می کرد، حضرت موسیعليه‌السلام می خواست او را نفی کند، این مبارزه شروع شد.

حالا فرعون باید سند ارائه کند برای این که حضرت موسیعليه‌السلام لیاقت پیغمبری ندارد.

سند می خواهد صادر کند چه می گوید؟ می گوید:( اِنَّ هذا لَساحِرٌ عَلیمٌ ؛ یُریدُ أنْ یُخْرِجَکُمْ مِنْ أرْضِکُمْ بِسِحْرِهِ ) (۱)

پرونده سازی می کند، می گوید: اولاً حضرت موسیعليه‌السلام ساحر است. ثانیاً می خواهد به وسیله ی سحرش شما را از وطنتان آواره کند.

این دو نقطه ضعف را برای حضرت موسیعليه‌السلام پرونده سازی کرد.

پس آن باطلی که می خواهد خودش را به جای حق بگذارد دو کار باید انجام بدهد: یک دلیل برای حقّانیّت خودش بیاورد. و یک سند هم بزند برای عدم لیاقت رقیبش. اسم این دو کار «سند سازی» است.

____________________

۱- شعراء / ۳۴ و ۳۵.

۳. سند سوزی از حق

اهل باطل یک سند سوزی هم باید داشته باشند، سند سوزی یعنی چه؟ یعنی آن دلیلی که حق اقامه می کند را باطل کند که آن رقیب نتواند استناد به این سند داشته باشد؛

از قرآن مثال می زنم: سندِ نبوّت پیغمبر اسلامصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ چه بود؟ اعجاز قرآن بود، دلیلش معجزه بود.

این معجزه در دست پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ است و باید با آن حقّانیّت خودشان را اثبات کنند، آن وقت باطل باید این سند را از دست پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ خارج کند تا پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ برای حقّانیّت خودش به قرآن استناد نکند.

باطل چه کرد؟ ولید بن مغیره آمد و این سند را سوزاند، چگونه؟ گفت:( اًّنَّهُ فَکَّرَ وَ قَدَّرَ؛ فقُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ؛ ثُمَّ قُتِلَ کَیْفَ قَدَّرَ ؛ ثمَّ نَظَرَ فَقالَ اِنْ هذا اِلاّ سِحْرٌ یُؤْثَرُ ) (۱)

یعنی این قرآنی که سند حقّانیّت پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ است، از جانب خدا نیست، سحر است، مؤثّر هم هست و تحوّل ایجاد می کند؛ این یک نوع سند سوزی است.

یعنی آمده این سندی که دست پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ بوده را انگِ سحر رویش زده تا آن را باطل کند و پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ را خلع سلاح کند.

____________________

۱- مدّثّر / آیه ۱۸ الی ۲۴.

۴. سند سوزی از خود

کار چهارم فرد باطل یا طرفدارانش این است که آثار جرمشان را محو کنند.

مثلاً هابیل و قابیل؛ هابیل حق است و قابیل باطل.

این باطل می آید آن حق را می کُشد، هابیل را می کُشد.

این یک سند جرم است، بعد می خواهد این سند را محو کند با راهنمایی کلاغ زمین را می کَنَد و جسد برادرش را زیر خاک محو می کند.

جعل اسناد توسط عامّه

این چهار سند را باید یک باطل داشته باشد؛ یعنی دو سند سازی و دو سند سوزی تا بتواند خودش را به جای حق قرار بدهد.

این مقدمه را دانستید، شواهدش را هم از آیات قرآن عرض کردیم.

حالا به نقطه ی اصلی می رسیم، اختلاف ما با اهل تسنن سَرِ چیست؟

ما می گوییم خلیفه بعد از پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ امیرالمؤمنینعليه‌السلام است؛ بعضی ها در مقابلش می گویند که ابوبکر خلیفه است. حالا این جا می رسیم به آن نقطه ی اصلی که می خواستیم عرض کنیم و آن این است که مدافعین از ابوبکر باید چهار سند تهیه کنند؛ دو سند بسازند و دو سند بسوزانند.

۱. سند سازی برای خلافت

اوّل می آیند سند سازی می کنند برای مشروعیّت خودشان. ما شیعه می گوییم خدا و پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ ، علیعليه‌السلام را معرفی کردند، بسیار خوب حالا آن ها چه سندی دارند بر این که ابوبکر خلیفه است؟

باید سند سازی کنند، از طرف خدا و پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ که سند ندارند، یعنی هیچ جا نیست که ابوبکر را خدا یا رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ خلیفه کرده باشند. پس یک سند باید جای خدا و پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ بگذارند و مشروعیّت خودشان را اثبات کنند. چه کار کردند؟

گفتند «شوری» و «آراء مردم» و حال آن که هیچ سندی برای حجیّت چنین انتخابی ندارند. چرا؟ چون این ها دعوایشان با دلیلشان سازگار نیست. هر کجا دیدیم که دلیل با مدّعی سازش ندارد، باید آن دلیل را کنار بگذاریم.

این ها ادّعا می کنند ابوبکر خلیفة الله است و حال آن که نه خدا او را خلیفه کرده و نه پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ ، پس چیست؟ خلیفة الناس است. و خلیفة الناس بر فرض این که حجّت باشد، برای ما نیست برای مردم زمان خودشان است. چه ربطی به ما دارد؟!

ما هم ناس هستیم، امّا نه آن ناسی که رأی داده باشیم و آن مردمی که رأی دادند برای خودشان خوب است.

اگر بنا است به آراء باشد ما برای خودمان می خواهیم یک امام انتخاب کنیم. منتخب آن ها برای ما حجّت نیست.

پس این جا یک سند درست کردند برای اثبات حقّانیّت ابوبکر که این سند قابل قبول نیست، به خاطر این که با مدّعا سازش ندارد و خلیفة الناس به درد ما نمی خورد.

پس این سند سازی است برای اثبات مشروعیّت ابوبکر. سند سازی در ابعاد دیگر هم مطرح بود لکن غرض ما بیان یک مورد بود.

۲. سند سازی برای لیاقت

یک سند سازی دیگر باید بکنند برای عدم قابلیّت حضرت علیعليه‌السلام تا بتوانند خودشان را به جای حضرت علیعليه‌السلام بگذارند، سندشان چه بود؟

یک سند ارائه کردند. امیرالمؤمنینعليه‌السلام هیچ نقطه ضعفی نداشت که این ها بخواهند به آن استناد کنند، گفتند: علیعليه‌السلام جوان است و چون جوان است، لیاقت برای خلافت ندارد.

این بحث جوانی نشأت گرفته از کجاست؟ همان افکار جاهلی که می گفتند اگر کسی از چهل سال سنّش کمتر باشد، نمی تواند هیچ پستی را اشغال کند، سند برای کنار زدن امام علیعليه‌السلام جوانی اش بود. آیا این قابل قبول است؟ یا قابل قبول نیست؟!

ما می بینیم در قرآن کریم بنی اسرائیل آمدند پیش پیغمبرشان و گفتند که:( ابْعَثْ لَنا مَلِکًا ) (۱)

یک پادشاه می خواهیم، از خدا بخواه که یک پادشاه برای ما معیّن کند. خداوند طالوت را انتخاب کرد که جوان ترین افراد بنی اسرائیل بود. آن ها هم نگفتند این جوان است و به درد نمی خورد.

هیچ سندی از نظر اسلامی برای این که جوانی مانع از حکومت باشد نداریم، پس این سند هم باطل است.

____________________

۱- بقره / ۲۴۶.

۳. سند سوزی از فدک

و امّا سند سوزی هایی که در رابطه با کار امیرالمؤمنینعليه‌السلام و خاندان پیغمبر: انجام شد:

فدک را غصب کردند، فاطمه ی زهراعليهما‌السلام قباله ی فدک را پیش ابوبکر آوردند و ابوبکر اجباراً امضاء کرد که فدک را به فاطمه ی زهراعليهما‌السلام برگردانید. در راه که بر می گشتند، عمر پرسید: به چه دلیل شما مالک هستید؟ قباله را نشان دادند، قباله را گرفت پاره کرد. یک دفعه طولی پاره کرد، بعد سند را روی هم گذاشت یک مرتبه ی دیگر هم عرضی پاره کرد. یعنی قباله را چهار قسمت کرد.(۱)

فاطمه ی زهراعليهما‌السلام فرمودند که خدا شکمت را پاره کند که قباله ی مرا پاره کردی. دعای حضرت هم مستجاب شد.

این اسمش چیست؟ «سند سوزی» است، سند را پاره کرد تا بتواند ابوبکر را به جای علیعليه‌السلام قرار بدهد.

پس بنابر این، باید آن مدارکی که طرفِ مقابلِ باطل دارد را باطل کنند و بسوزانند تا بتوانند حقّانیّت خودشان را مطرح کنند.

____________________

۱- سیره حلبی ج۳ ص۳۹.

۴. سند سوزی از خلفاء

مرحله ی چهارم سند سوزی است به این معنا که نقاط ضعف باطل را ماست مالی کنند، محوش کنند، که دیگر آثاری از آن نقطه ضعف ها باقی نماند، یک طوری این مسأله را مطرح کنند که کسی بعد نتواند نقطه ی ضعف ارائه دهد.

مثلاً نقطه ضعف های ابو بکر را باید محو می کردند.

نقطه ضعف های عمر چه بود؟ آن ها را هم باید محو می کردند و عجیب این است که به غیر از ما، خود این حضرات عامّه هم ناخواسته نقطه ضعف های زیادی از عمر گرفته اند، ما که بحثمان جداست.

این ها را می خواهند یک طوری محوش کنند که کسی نقطه ضعفی از عمر نداشته باشد. کلاًّ سندهایی که برای جنایات خلفاء هست را از بین می برند که کسی به آن استناد نکند.

حکمت این که گفتند خلافت به واسطه ی شوری است، این است که کسی نتواند اَنگِ غصب به این ها بزند.

بنابر این اگر کسی سؤال کرد، علّت این که آمدند به جای «انتصاب»، «انتخاب» را مطرح کردند چیست؟ باید گفت علاوه بر سند سازی برای خلافت ابوبکر، سند سوزی برای نقطه ضعف های خلفاء را هم مد نظر داشتند.

گفتار سوّم ادامه سند سازی

این مسأله «سند سازی» و «سند سوزی» هنوز هم ادامه دارد. الآن در حال حاضر هم کسانی که مدافع باطل هستند کارشان همین است. حالا سند سازی کجاست، سند سوزی کجا؟

سند سازی آن ها این است که حق می دهند به خلفاء، که با آراء مردم بیایند سر کار، که این بر خلاف ضرورت مذهب است. و تعجّب است که بعضی می توانند با قلم یا با زبان این خلاف ضرورت را ابراز کنند.

۱. مسأله شوری

مثلاً یک نوع از سند سازی اینگونه است که مانند «بازرگان» در کتاب «ایدئولوژی و اسلام» مبنا را بر دموکراسی قرار می دهد و می گوید سیاست دنیا بر دموکراسی است، همیشه مردم باید رأی بدهند.

آن وقت می گوید: دین اسلام هم دموکراسی بوده، پس مردم باید رأی می دادند.

این حرف مال این بزرگوار است و همچنین شاگردش «شریعتی» و شاگردهای شاگردش که دیگران باشند...

می گویند خلافت چرا؟ می خواهند بین شیعه و بین سنّی آشتی بدهند، چه طوری؟ می گویند علیعليه‌السلام امامت دارد و ابوبکر خلافت دارد و مردم حق داشتند بر این که خلیفه تعیین کنند و خلیفه تعیین کردند.

خلافت ارتباطی با امامت ندارد.

این ها می خواهند سند سازی کنند، آن زمان سند سازی کردند، الآن هم سند سازی می کنند. می گویند دموکراسی است و مردم حق داشتند که ابوبکر را انتخاب کنند. این مطلب بر خلاف اجماع شیعه و بر خلاف تمام روایاتی است که از اهل بیتعليهم‌السلام نقل شده.

ما تعجّب می کنیم از این حرف ها که یک آدم عاقل، چه طور نمی نشیند فکر کند که این حرف باطل است.

۱. چرا باطل است؟ برای این که فاطمه زهراعليهما‌السلام تا زمان حیاتشان با این ها بیعت نکردند؟! ایشان معصومه بودند، می شود بگوییم فاطمه زهراعليهما‌السلام بر خلاف شرع عمل کرده است؟!

موقعی هم که می خواستند از دنیا بروند اعلام نارضایتی کردند، مگر صحیح بخاری نمی گوید که

فاطمه زهراعليهما‌السلام از دنیا رفت و غضب کرده بود بر این ها(۱)

چه طور می شود مردم بیایند رأی بدهند، یک خلیفه را انتخاب کنند، مشروع هم باشد و فاطمه زهراعليهما‌السلام مشروعیّت او را

۱- الف. صحیح بخاری ج۵ ص۸۲ باب غزوه خیبر.

ب. صحیح بخاری ج۴ ص۴۲ باب دعاء النبی.

ج. صحیح بخاری ج ۸ ص۳ کتاب الفرائض.

قبول نکنند؟! این مطلب را چه طور می شود تصوّر کرد؟! نه شیعه این حرف را می تواند بزند، نه سنّی.

اگر مشروعیّت داشت، اوّل کسی که با ابوبکر بیعت می کرد، فاطمه زهراعليهما‌السلام بودند، معصومه است، کسی است که احدی نمی تواند نقطه ضعفی از او داشته باشد. چه طور این شوری و این انتخاب، مشروعیّت داشت و فاطمه زهراعليهما‌السلام زیر بار نرفت؟! این سؤال بی پاسخ است.

۲. جواب دوّم این است که ائمه ای که با خلفای بنی امیّه و بنی عباس معاصر بودند، دعوایشان سَرِ چه بود؟ سَرِ امامت بود؟! آن ها که خودشان نمی گفتند ما امام هستیم و امامت هم چیزی نیست که آن ها بتوانند ادّعا بکنند. پس دعوایشان سر چه بود؟ سرِ امامت و امر دینی بود یا سرِ ریاست و خلافت؟!

چرا حضرت موسی بن جعفرعليهم‌السلام با هارون مشکل داشتند و چهارده سال زندان تحمّل کردند؟! این مبارزه برای چه بود؟! او می دانست که مسأله، مسأله ی خلافت است و اهل بیتعليهم‌السلام مدّعی خلافتند و لو مردم به آن ها رأی نداده باشند. او می دانست این ها مدّعی هستند، زندانشان می کرد که مبادا یک وقتی ادّعا کنند.

اگر چنانچه مردم انتخابشان مشروعیّت داشت هرگز می آمدند با موسی بن جعفر’ مخالفت نشان بدهند تا در زندان بیفتند؟!

۳. یا مسأله ی حضرت رضاعليه‌السلام که مأمون به ایشان گفت ریاست حق شماست. می خواهم آن را به شما برگردانم. مأمون نمی دانست که مردم باید به حضرت رضاعليه‌السلام رأی بدهند، تا حضرت رضاعليه‌السلام خلیفه بشوند!

این را نمی دانست؟! پس این که می گوید حق شماست با این که مردم رأی ندادند، این یعنی چه؟!

به علاوه مأمون گفت: من آن را به شما واگذار می کنم. حضرت فرمودند: این حق توست یا حق تو نیست؟ اگر خلافت حق تو نیست، چرا به من می خواهی واگذار کنی؟ و اگر حق من است پس چرا تو آنرا غصب کرده ای؟

۴. الآن خود امام زمان (عجله الله تعالی فرجه الشریف) چرا مخفی هستند؟ در مورد این موضوع فکر کرده اید؟

خوب حتماً فکر کرده اید، ایشان مدّعی خلافت انتصابی هستند. منتهایش اگر ظهور کنند و بخواهند خلافتی که حقّشان است را قبضه کنند آن وقت ببینید که دنیا با ایشان چه خواهد کرد! می گذارند ایشان زنده بمانند؟!

این آقایانی که به خودشان اجازه می دهند و می گویند مردم می توانند خلیفه تعیین کنند، امامت را نشناخته اند.

اگر بخواهیم بفهمیم امامت یعنی چه باید سراغ زیارت جامعه برویم و ببینیم کسی که می خواهد امام بشود چه شرائط سنگینی باید داشته باشد. مردم حتی نمی توانند آن خصوصیات و صفات را درک کنند.

این کار، کار بشر نیست که بخواهد بنشیند امتیازات یک کسی را پیدا کنند که لایق امامت باشد. جز خدا کسی نمی تواند این

کار را انجام بدهد و از میان میلیون ها نفر چهارده نفر را انتخاب کند.

پس بنابر این معلوم می شود مسأله ی خلافت مردمی نیست، انتخابی نیست، انتصابی است که این مسائل پیش می آید. دیگر قضاوت با خود شما.

گفتار چهارم ادامه سند سوزی

اما سند سوزی که الآن طرفداران باطل انجام می دهند این است، نگاه می کنند ببینند که استناد شیعه برای امامت ائمه: به چه دلائلی است، آن دلائل را بیایند خنثی کنند و بسوزانند.

۱. غدیر خم

آن حادثه ای که می توانست سند محکمی باشد برای حقّانیّت امیرالمؤمنین علیعليه‌السلام بلکه از قوی ترین و روشن ترین سندها بود مسأله ی غدیر خم است. اینجا دو راه وجود دارد:

یک راه این که اصلاً انکار کنند و بگویند حدیث غدیر خم صحّت ندارد.

این که امکان پذیر نیست! از صدر اسلام مسأله ی غدیر خم در السنه ی محدّثین و شعراء و... مطرح بوده.

خداوند «علاّ مه امینی (ره)» را رحمت کند، این مرد خیلی زحمت کشید و تواتر حدیث غدیر را هم از زبان شعراء هر قرن و هم از طریق احادیث شیعه و اهل سنت! اثبات کرد.

همه را در کتاب الغدیر جمع آوری کرده. این کتاب بیست جلد بوده که یازده جلدش چاپ شده و بقیّه اش هنوز باقی مانده که امیدوارم چاپ بشود.

شرح حال مرحوم «میر حامد حسین» را که حتماً می دانید، مرد عجیبی بود. این قدر نوشت تا دست راستش خشک شد، آن قدر با دست چپش نوشت تا آن هم خشک شد و زمانی که هر دو دست از کار افتاد، کتاب را روی سینه می گذاشت و برای پسرش می خواند، او می نوشت.

ایشان یک بحث روی حدیث ثقلین و احادیث دیگر کرده که همگی از اسناد امامت و خلافت امیرالمؤمنینعليه‌السلام است. شاید در میان علماء شیعه کسی این قدر روی دلائل امامت کار نکرده باشد.

بنابر این از نظر سند هیچ مشکلی ندارد و قابل بحث نیست.

و اما راجع به دلالت حدیث غدیر:

این آقایانی که می خواهند در دلالتش خدشه کنند می گویند: کلمه «مَولا» که پیغمبر در حدیث «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلیٌ مَوْلاهُ »(۱) فرموده به معنای «دوست» می باشد. این طور سند سوزی کردند در روایتی که صراحت در ولایت دارد.

حالا ما این جا یک سری مباحث قرآنی، روایی و تاریخی داریم که روی هر کدام باید جداگانه بحث کنیم و این سند را تقویت کنیم و جواب شبهاتی که برای محو سند انداخته اند را ان شاء الله بدهیم.

مظلوم ترین انسان ها علیعليه‌السلام است، مظلوم ترین سندها سند غدیر خم است.

حالا ما ادله ای داریم بر این که منظور پیامبر مطلب دوستی نیست:

۱. اولاً می شود پیغمبر اسلام هفتاد هزار نفر را معطّل کنند و بگویند علی را دوست داشته باشید؟!

۲. ثانیاً قبل از این که مسأله غدیر خم پیش بیاید پیغمبر اسلام در مراحل عدیده ای راجع به محبّت حضرت علیعليه‌السلام بحث کرده بودند و هیچ واهمه ای نداشتند.

موقعی که پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ در آن جلسه خانوادگی که تشکیل دادند، چهل نفر را دعوت کردند و نبوّت خودشان را اعلام کردند، تقریباً همان اوائل بعثتشان بود که از جانب خدا اعلام شد:

{وَ أنْذِرْ عَشیرَتَکَ الاَ قْرَبینَ} (۲)

در آن جلسه در خانه خودشان چهل نفر را اطعام کرده و نسبت به امیرالمؤمنینعليه‌السلام صحبت کردند، فرمودند هر کس اوّلین کسی باشد که به من ایمان بیاورد او خلیفه من است، هیچ کس غیر از امیرالمؤمنینعليه‌السلام بیعت نکرد.

____________________

۱- احتجاج طبرسی ج۱ ص۵۵.

۲- شعراء / ۲۱۴.

از آن جا شروع شد به معرفی، اظهار محبّت و سفارش در حقّ امیرالمؤمنین که علیعليه‌السلام را دوست داشته باشید:

«مَنْ أحَبَّکَ فَقَدْ أحَبّنی »(۱)

در تمام طول تقریباً دوازده سال پیغمبر اسلام در حقّ علیعليه‌السلام سفارش می کردند و هیچ وقت هم نترسیدند.(۲)

در طول دوازده سال یا بیشتر یعنی از اوّل بعثت تا برسد به زمان شهادت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ بیست و سه سال طول کشید، چهار سال اوّل که بعثت بود و تبلیغ نشده بود، می ماند نوزده سال. پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ در طول این نوزده سال از حضرت علیعليه‌السلام تجلیل می کردند و خوفی هم نداشتند.

حال در غدیر خم که بنا به اعلام است از مردم می ترسند که اگر امیرالمؤمنینعليه‌السلام را منصوب کنم چه

خواهند کرد! قرآن می فرماید:

«وَ الله یَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ» (۳)

این خیلی حرف مهمّی است خدا تو را از مردم حفظ می کند «یعنی ابلاغ کن نه به تو آسیبی می رسد و نه به علیعليه‌السلام

____________________

۱- بحارالانوار ج۲۱ ص۸۴ ح۹ باب۲۵.

۲- زیرا آن وقتی که در اوّل بعثت اقوام را جمع کردند، هنوز حاکمیّت پیغمبر مطرح نشده بود یعنی سیطره و حکومت اسلامی منعقد نشده بود.دشمن ها احتمال این که پیغمبر به حکومت برسند را نمی دادند و از سفارش در مورد امیرالمومنین ترس نداشتند چون آن ها می گفتند حالا حکومت و چیزی در کار نیست.ولی روز غدیر خم که مسأله جدّی شد و فهمیدند که پیغمبر در شرف ارتحال به سوی خداست و موقعیّت حسّاسی است، قرار است که شخصی بیاید و زمام حکومت را در دست بگیرد، آن وقت، آن جا احساس خطر کردند که حالا علی به ریاست می رسد.

۳- مائده / ۶۷.

اگر مسأله مولا به معنای محبّت بود قبل از عید غدیر پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ بارها و بارها امیرالمؤمنینعليه‌السلام را معرفی می کرد و سفارش می کرد که علیعليه‌السلام را دوست داشته باشید و نمی ترسید.

چه حادثه ای است در غدیر خم که اگر ابلاغ کند مردم به او حمله می کنند و به او اعتراض می کنند؟!

۳. یک مطلب دیگر این که اگر من به شما که این جا حضور دارید، بخواهم سفارش کنم که فلان زید را دوست داشته باشید، این دیگر تبریک ندارد اینهایی که آمدند به امیرالمؤمنینعليه‌السلام تبریک گفتند پیدا بود یک مقامی به امیرالمؤمنینعليه‌السلام داده شده که تبریک می گفتند:

«بَخً بَخً لَکَ یا عَلی »(۱)

۴. قرائن زیادی است که پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ می خواستند حضرت علیعليه‌السلام را به جای خودشان خلیفه قرار بدهند. یکی از شواهد دیگرش این بود که پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ یک عمّامه داشتند به نام «سحاب»، در موقعی که می خواستند اِعمال ولایت بکنند

این عمامه را بر سر می گذاشتند. آن روز این عمّامه را روی سرشان گذاشتند و آمدند برای آن خطبه ی عجیب غدیرخم.

***

این ها قرائن و شواهدی است نشانگر این که امیرالمؤمنین در نظر پیامبر مولای به معنای «حاکم» است نه مولای به معنای «دوست» و قرائن زیاد دیگری هم هست، ولی آن هائی که طرفدار باطل هستند برای آن که رأی بیشتری از اهل سنت! بگیرند، آمدند گفتند:

____________________

۱- کتاب سلیم ص۸۲۹؛ بحارالانوار ج۳۷ ص۱۰۸ باب۵۲ ح۱.

مولا خیلی معنا دارد و اذا جاء الاحتمال بطل الاستدلال. این که فرموده اند «مَنْ کُنْتُ مَوْلاهُ» یعنی «مَنْ کُنْتُ مَحْبُوبَه» با این ادلّه معلوم می شود موضوع، مسأله ی محبت نیست ولی این طور این سند و دلیل را می سوزانند و از محتوا و معنا خالی می کنند تا امیرالمؤمنینعليه‌السلام از این آیه ی شریفه( بَلِّغْ ما أُنْزِلَ اًّلَیْکَ... ) (۱)

و از آن بیان پیغمبر که «من کنت مولاه...» نتوانند استفاده کنند. این ظلمی است که به غدیر خم شده و این ظلم را اول سنّی ها کردند و بعد هم کسانی که می خواهند از اهل سنت حمایت کنند این تحریف معنوی را مطرح کردند و این سند را سوزاندند.

عالی ترین سند ولایت، غدیر خم است. امام صادق و حضرت رضا’ و دیگران تأکید داشتند که این مراسم را احیاء کنند. مثلاً در هیچ جا امام رضاعليه‌السلام اطعام و جایزه ندادند مگر در رابطه با مسأله ی غدیر خم.

اهل بیتعليهم‌السلام خیلی عظمت و اهمیّت برای غدیرخم قائل بودند و واقعاً هم همین طور است.

ان شاء الله بحث های دیگری هم در رابطه با غدیرخم داریم که حالا زود است. من تعجّب می کنم از کتاب هایی که در مورد غدیر نوشته شده، در هر کدامشان یک بعدی از مسأله ی غدیر را مطرح کرده اند.

یک حدیث کوچک و این قدر بحث؟! معلوم می شود که مطلب سنگین تر از این حرف هاست.

____________________

۱- مائده / ۶۷.

۲. آیه تطهیر

یکی از سبب سوزی های شان این است که ما استناد می کنیم به آیه ی شریفه ی تطهیر:

( اِنَّما یُریدُ الله لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهیرًا ) (۱)

این آیه در دست ما یک سند متقنی است، می گوییم در شأن اهل بیتعليهم‌السلام است. حالا این را چه طوری باید از دست مردم گرفت؟

سنّی ها می گویند: «اهل بیت» یعنی زن های پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ . ما می گوییم ما شاهد داریم. اگر بخواهند این سند را از دست ما در بیاورند، باید شاهدش را خنثی کنند. شاهدش چیست؟ شاهدش حدیث کساء است. حدیث کساء تطبیق کرده این آیه را با این پنج نفری که زیر عبا بودند.

هر کسی که می خواهد آن سندی که دست ماست را باطل کند حدیث کساء را انکار می کند. با این که جای انکار هم نیست. عرض کردم دو جلد کتاب یک جلد راجع به سند، یک جلد راجع به دلالت حدیث کساء چاپ شده است.

نگاه کنید ببینید این حدیث متواتر را چه طور با کمال جرأت انکار می کنند، می گویند سندش کجاست؟! سندش را بروید ببینید، ولی این ها بیمار هستند.( فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ ) (۱) انکار می کنند تا این قرینه و شاهدی که در دست ماست بر این که این آیه شریفه مربوط به اهل بیتعليهم‌السلام است را خنثی کنند، این می شود سند سوزی.

____________________

۱- احزاب / ۳۳.

۲- بقره / ۱۰.

۳. آیه ولایت

یکی از آیاتی که ما به آن استناد می کنیم آیه ی شریفه ی( إنَّما وَلِیُّکُمُ الله وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاة وَ یُؤْتُونَ الزَّکوة وَ هُمْ راکِعُونَ ) (۱) است که به دنبالش (وَلِیّ) را معرفی کرده است که آن کسی است که در رکوع به سائل انگشتر اعطا کرد.

اگر یک کسی آمد و خواست این سند را باطل کند و بسوزاند، می آید روی حدیث انگشتر بحث می کند، انگشتر را زیر سؤال می برند که ما نتوانیم به این آیه تمسّک کنیم و این سند را می خواهند از دست ما بگیرند، بسوزانند.این سند سوزی است.

یا مثلاً چیزهای دیگری که الآن مورد بحث است دانه دانه آن آیاتی که ما برایش سند داریم روی همه آن ها یک اِنْ قُلْت می گذارند که ما نتوانیم به این آیات تمسّک بکنیم و حقّ خودمان را اثبات بکنیم.

____________________

۱- مائده / ۵۵.

۴. زیارت عاشوراء

برای نقطه ضعف هایی که مخالفین اهل بیتعليهم‌السلام داشتند سند هست، این سندها را باید بسوزانند که آثار ضلالت و گمراهی آن ها محو بشود. مدام می گویند زیارت عاشوراء نخوانید، چرا؟

چون آن کسی که زیارت عاشوراء می خواند می بیند که لعن در زیارت عاشوراء هست این شخص حسّاس می شود که چرا این ها را باید لعنشان کرد. «اللّهُمَّ اللعَنْ مُعاوِیة و...» نمی گوید آخر معاویه چه کار کرده است که مورد لعن واقع شده!

باید این اثر محو بشود، این سند سوزی انجام بگیرد، برای این که ما سندی بر ضلالت آن ها نداشته باشیم و این سند در دست مردم نباشد. عجیب است!

۵. زیارت ناحیه مقدّسه

مثلاً می گویند زیارت ناحیه سند ندارد، چرا؟! برای این که سند اثبات می کند که باید عزاداری کرد.

این ها می خواهند بگویند عزاداری نکنید، اگر بپرسند سندش چیست؟ جواب می دهند که سندش زیارت ناحیه است. می گویند: خوب! این ضعیف است. چرا می گویند ضعیف است؟! چون می خواهند اسناد مسأله عزادارای را مخدوش کنند.

۶. احراق بیت

طرفداران باطل قبلاً درب خانه ی فاطمه ی زهراعليهما‌السلام را آتش زدند چون این یک سندی بود برای باطل کردن حکومت آن ها در این زمان، یکی آمد گفت: مسأله احراق بیت واقعیّت ندارد!

یکی آمد گفت: اصلاً خانه ی فاطمه زهراعليهما‌السلام درب نداشته است که بخواهند بسوزانند.

من از این حرف احمقانه تعجّب می کنم. کدام خانه ای است که درب نداشته باشد! در حدیثی است: «وَ سَدَّ الأبْوابَ الاّ بابَه» پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌ درب خانه تمام اصحاب را به روی مسجد بستند مگر باب خانه امام علیعليه‌السلام . آن وقت این ها می گویند اصلاً درب نداشت!

این حرف احمقانه را می زنند برای این که جنایات خلفاء را لوث کنند، این سند را محو کنند.

روز دهم

روز ازدواج پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با حضرت خديجهعليه‌السلام مى باشد و بر شيعيان لازم است بخاطر تاءثير اين ازدواج مبارك و فرخنده در خوبيها و سعادتها و انتشار نورهاى درخشان و پاك آنرا بزرگ بدارند.

روز هفدهم

به گوشه اى از فضايل اين روز اشاره كرديم ولى بد نيست باز هم به طور اختصار به بعضى از مطالب گذشته اشاره نمائيم : هيچكدام از شيعيان بلكه بيشتر پيامبرانعليهم‌السلام و دوستان خدا نمى توانند حقيقت فضيلتهاى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را بفهمند. روايات زيادى بدين مضمون وارد شده است كه هر پيامبرى توانايى رسيدن به برخى مقامهاى اهل بيت والا مقام آن حضرتعليه‌السلام را ندارد مگر اينكه رسول باشد چه رسد به فضايل خود آن حضرت و چگونه مى توانند مانند او باشند و حال آنكه او برترين آفريده شدگان و نزديكترين آنها به خداوند و علت ايجاد پيامبران ، رسولان ، فرشتگان نزديك به خدا و تمام جهانيان و سرور مردمان و دانشمندترين آنان است اوست عقل اول ، نور اول ، خلق اول ، اسم اعظم ، حجاب اقرب ، طرف ممكن و واسطه فيض خداوند به تمام جهانيان

و هنگامى كه فرض شود او علت ايجاد دنيا و علت جارى شدن نعمتهاى خداست ، نمى توان گفت كسى بتواند به حقيقت صفات و فضايل او آن چنان كه هست پى برد. همه هدايتها از او بوده و او آموزگار فرشتگان و برانگيخته شده بر روحهاى پيامبرانصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و كسى است كه در كتاب خداوند از او به صاحب اخلاق بزرگ تعبير شده است خانواده و دوازده جانشين او برترين همه آفريده شدگان هستند. اولين آنان اميرالمؤ منينعليه‌السلام است كه كه بطور پنهانى با تمام پيامبرانعليهم‌السلام بوده و آنان را يارى مى كرده و بطور آشكار با رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده است ؛ و آخرين آنها مهدى (عج ) است كه خداوند وعده داده اهل حق از اولين تا آخرين آنها را با او يارى كرده ، با او يكتا پرستى را در زمين تكميل كند و دين خود را در سراسر زمين بگستراند بطورى كه دينى غير از دين خدا در روى زمين نباشد.

و پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گشاينده و پايان دهنده است كسى است كه پيامبرانعليهم‌السلام و كتابهاى آسمانى به پيامبرى او مژده داده اند. كتاب او گواه بر تمام كتب و جانشين او سرور جانشينان و امت او برترين امتها و شريعت او كاملترين شرايع و مذهب او بهترين مذاهب است او صاحب حوض و لواء حمد و صاحب وسيله و بزرگترين شفاعت است كسى است كه اين آيه درباره او نازل شده است : ( و بزودى خداوند آنقدر به تو عطا خواهد نمود كه راضى شوى ) و كسى است كه براى برترى دادن او و جانشينانش بر غير آنها، از پيامبران پيمان گرفته شده و كسى است كه مبتلايان به بلاها، مسلمان و غير مسلمان با توسل به او و خاندان او نجات مى يابند. و اوست رحمتى براى جهانيان و محبوب پروردگار جهانيان و هيچ فضيلتى به آن نمى رسد و آن مادر فضايل است

نامهاى آن حضرتصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نزد خداوند، در كتابهاى پيامبران و بر زبان اولياى او عبارتند از: محمد، احمد، الماحى ، العاقب ، الحاشر، رسول رحمت ، رسول توبه ، رسول امم ، المقتفى ، القثم ، شاهد بر انبيا و امم ، بشير، نذير، سراج منير، ضحوك ، قتال ، متوكل ، فاتح ، امين ، خاتم ، مصطفى ، رسول و پيامبر امى ، حاد، مزمل ، مدثر، كريم ، نور، عبد، رؤ وف ، رحيم ، طه ، يس ، منذر، مذكر.

در كتابهاى اخبار آمده است : نام او نزد بهشتيان ، عبدالكريم ، نزد اهل آتش ‍ عبدالجبار، نزد اهل عرش عبدالحميد، نزد ساير ملائكه ، عبدالحميد، نزد ساير پيامبران عبدالوهاب ، نزد شياطين عبدالقهار، نزد جن عبدالرحيم ، در كوهها عبدالخالق ، در خشكى عبدالقادر، در دريا عبدالمهيمن ، نزد ماهيها عبدالقدوس ، نزد حيوانات سمى عبدالغائب ، نزد حيوانات وحشى عبدالرزاق ، نزد درندگان عبدالسلام ، نزد بهايم عبدالمؤ من ، نزد پرندگان عبدالغفار، در تورات مود مود، در انجيل طاب طاب ، در صحف عاقب ، در زبور فاروق ، نزد خدا طه و يسين و نزد مؤ منين محمد و كنيه او ابوالقاسم و جبرئيل با كنيه ابى ابراهيم به او سلام كرد.

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده اند: ( من اول و آخر هستم ) و در بعضى روايتهاى معتبر آمده است كه : ( منظور از تمام سوگندهايى كه خداوند بزرگ در كتاب خود ياد كرده حضرتش ‍ مى باشند. ) بد نيست روايتى نيز از طريق اهل سنت درباره فضيلت او و اميرالمؤ منينعليه‌السلام نقل نمايم زيرا بهترين گواه بر فضايل علىعليه‌السلام رواياتى است كه سنيها در اين مورد نقل مى كنند. احمد حنبل در كتاب مسند خود و ابن ابى ليلى در كتاب فردوس و منهج التحقيق از ابن خالويه روايت نموده اند كه او راويان حديث را شمرد تا به جابر بن عبدالله انصارى رسيد و آنگاه از او نقل كرد كه : ( از رسول خدا شنيدم كه فرمودند: خداوند، من ، على ، فاطمه ، حسن و حسين را از يك نور آفريد سپس اين نور را فشارى داده و شيعيان ما از اين نور خارج شدند. پس از آن ما خدا را ستايش نموديم آنان نيز خدا را ستايش نمودند؛ ما خدا را منزه دانستيم آنان نيز خدا را منزه دانستند، ما لا اله الا الله گفتيم ، آنان نيز لا اله الا الله گفتند؛ خداوند را تمجيد نموديم شيعيان ما نيز او را تمجيد كردند. خداوند را يگانه دانستيم شيعيان ما نيز چنين كردند. سپس ‍ خداوند آسمانها و زمين و فرشتگان را آفريد كه تا صد سال تسبيح و تقديس را نمى شناختند ما تسبيح گفتيم بدنبال ما شيعيان ما تسبيح گفتند و سپس ملائكه تسبيح گفتند و همچنين در مورد غير تسبيح اين روايت تصريح مى كند كه پيامبر و آل اوعليهم‌السلام تسبيح ، تهليل و تكبير را به شيعيان خود ياد داده و شيعيان آنها نيز به ملائكه آموختند به همين جهت شيعيان آنها از ملائكه برتر مى باشند.

اين فضايل را با استفاده از آيات و روايات اثبات كرديم ولى از راه تاءمل و انديشه خود و بدون كمك گرفتن از شرع نيز مى توانيم فضايل او را اثبات نماييم : ما مى بينيم كه در چند سال كم در حالى كه مشغله هاى فراوانى داشت و مشغول جهاد بود - علومى از جانب او گسترش پيدا نمود كه حتى كمتر از يك صدم آن علوم نيز از جانب همه انبياء گسترش پيدا ننمود. اين علوم در زمينه تربيت روح ، قلب و جسم و ساير رشته هاى علم و حكمت بود. و نيز نامهاى خداوند متعال و صفات و نعمتهاى باطنى او و فضايل انبياء را براى مردم بيان نمود. و امثال اين كارهاى خارق العاده ، قويترين معجزات براى اثبات پيامبرى و نبوت بوده و اين معجزات محكمتر از شكافتن ماه مى باشد. باين جهت كه فقط تعداد انگشت شمارى فرق سحر و معجزه را مى دانند و ممكن است بگويند شكافتن ماه سحر است نه معجزه ؛ ولى معجزاتى كه ما گفتيم شباهتى به سحر، شعبده و غيره ندارد.

و انسان خود مى تواند از اين خلاصه اى كه گفتيم تفصيل اين مطالب را بفهمد و از اين راه گوشه اى از شرافت پيامبر خود را دريابد و آنگاه فضيلت اين روز را درك نموده و بگونه اى به پيشواز آن رود كه شايسته آن است و علاوه بر درك فضيلت اين روز مقدار منت خداوند را بخاطر اين ميلاد مبارك فهميده و دل و عقل او آنگونه كه شايسته است از اين منت تاءثير مى پذيرد. و سپس بايد آثار اين تاءثير را در اعمال و حركات خود آشكار نمايد و نبايد بگذارد عمل او قلبش را تكذيب كند. زيرا عمل فقط از صفات قلب سرچشمه گرفته و هيچ عملى از اين قاعده مستثنى نيست

اعمال اين روز

(١-از مهمترين اعمال در اين روز اولا توسل به حاميان معصوم آن روز و سپردن عقل و قلب و تمامى وجود خود بوسيله آنان به خداوند متعال است ، با اين هدف كه توفيق در بهره مندى از اين روز نصيب او گردد. و اگر انسان در توكل و تسليم خود راستگو باشد قطعا توفيق الهى را خواهد يافت زيارت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بطور مفصل و زيارت اميرالمؤ منينعليه‌السلام در كتاب اقبال روايت شده است

(٢- نيز از كارهاى مهم روزه داشتن اين روز بخاطر شكرگزارى و بجا آوردن دو ركعت نماز مى باشد كه در هر ركعت آن يك بار سوره ( فاتحه ) و ده بار سوره ( قدر ) و ده بار سوره ( اخلاص ) مى خواند.

سپس در مكان نماز خود نشسته و دعايى كه روايت شده مى خواند.

حقيقت عيد و آداب آن

(٣ - از كارهاى مهم در اين روز رعايت آداب عيد ميلاد پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اظهار مراسم شرعى عيدهاى بزرگ است تا ديگران اين روز را به عنوان عيد بشناسند. و نيز بايد ديگران را با عمل خود به چيزهايى كه موافق با حقيقت عيد است عادت دهيم همانگونه كه شرع از ما خواسته نه آنگونه كه مخالف شرع است زيرا عده اى نادان در اين روز به لهو و لعب و حتى به كارهاى حرام مى پردازند.

خداوند هنگام عيد به همه نيكوكاران و بدكاران بار عام مى دهد تا در پيشگاه او حضور يافته ، اظهار خضوع و خشوع نموده و مراسم بندگى را بجا آورند؛ و آمرزش گناهان ، جوائز و نامه هاى سلطنت و پادشاهى بگيرند. بنابراين بايد با تمام توان خود را براى حضور در چنين مجلسى آراسته و آماده نمود. و چون هر مجلسى لباس مخصوص و آرايش ‍ متناسب با خود دارد، بايد خود را مانند اهل آن مجلس آماده و آراسته نماييم لباس اهل اين مجلس ، تقوى ، تاجشان معارف الهى و نظافت آنان پاكيزگى قلب از بياد غير خدا بودن و عطرشان ذكر خدا و صلوات بر رسول خدا و آل پاك او مى باشد.

مبادا در مجلس پاكيزگان وارد شوى و قلب تو آلوده به ياد دنيا و بدنت برهنه از لباس تقوى و سرت بدون عمامه مراقبت باشد و از تو بوى بد آلودگيهاى دوستى دنيا استشمام شود؛ اعمال بدت باعث فاسد شدن اخلاقت شده ، سرت خالى از عقل معرفت ، قلبت خالى از ايمان و چشمت به خاطر نگاه به حرامهاى الهى دردمند، زبانت از گفتن در رضاى خدا لال ، گوش تو از شنيدن ذكر خدا كر، دست تو بخاطر بخل از جود و سخاوت و انفاق در راه خدا، بسته و از جهاد در راه خدا باز مانده ، شكمت از مال حرام و چيزهايى كه خدا حرام نموده پر، فرج تو... و پاى تو از برآوردن نيازهاى دوستان خدا و رفتن به خانه هاى خدا لنگ باشد. زيرا اگر در مجالس پاكان حاضر شوى ، بخاطر پليدى لباس اراذل و زشتى اين آفات و بدحالى رسوا خواهى شد. پس بخاطر وجود شريف و عزيز خود اندكى تاءمل كرده و به خود خطاب كن : اى فقير! چرا با غفلتها و كوچك شمردن شعائر و حرمتهاى الهى و بخاطر بيحالى و كوتاهى در ميدان مسابقه تحصيل كمالات از همانندهاى خود عقب مى افتى ؟

از امام حسن مجتبىعليه‌السلام روايت شده است ( در روز عيد فطر به عده اى كه مى خنديدند و بازى مى كردند نظر نمود، سپس به همراهان خود فرمود: خداوند عزوجل ماه رمضان را براى تمرين مسابقه خلق خود قرار داد كه در آن با اطاعت و كسب خشنودى او با هم مسابقه بدهند. عده اى پيشى گرفته و رستگار شدند و عده اى عقب مانده و بدبخت شدند. شگفتا در روزى كه نيكوكاران پاداش ديده و كوتاهى كنندگان زيان مى بينند، عده اى مشغول خنده و بازى هستند. بخدا سوگند اگر پرده ها فرو افتد، نيكوكار مى انديشد كه چرا بيشتر عمل نيك انجام ندادم و بدكار مى گويد چرا بد ميكردم ! و در روايت ديگرى در دنباله اين روايت آمده است : ( از شانه كردن مو و صاف كردن لباس باز مى مانند ) ساير آداب عيد در دو عيد ديگر خواهد آمد.

(٤ - و از مهمترين اعمال مهم اين است كه روز خود را با سلام به حاميان و نگهبانان روز به پايان رسانده و به درگاه آنان جهت شفاعت و اصلاح حال تضرع نمايد. و اگر آن روز در نگهبانى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نباشد، باز هم اعمال خود را به آن حضرت تسليم نمايد. زيرا او بر جانشينان معصوم خود مقدم است ؛ ولى همراه با شرمسارى و خجالت از كوتاهى در اداى حق شكر نعمت و همراه با لطيف نمودن گفتار و الفاظ تضرع و ابتهال زيرا اين كار اثر زيادى در رسيدن اعمال به آن حضرتصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و نازل شدن خير از معدن فضل خداوند دارد. سپس به نگهبان آن روز براى شفاعت خود به درگاه آن عزيز توجه كرده و از پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درخواست نما كه اعمال تو را به درگاه مقدس حضرت حق عرضه نموده و از خداوند بخواهد گناهان تو را بخشيده ، آنها را تبديل به چند برابر خوبى نموده و آنگاه با رضايت از تو اعمالت را بپذيرد؛ كه خداى متعال هر چه بخواهد مى تواند انجام بدهد و ديگران نمى توانند. نيز از او بخواه در آينده توفيقات تو را براى كوشش در خدمت به خداى بزرگ و وفادارى به رسول والا مقام و آل بلند مرتبه او زياد نمايد. زيرا بحكم عقل وفاى به سادات و محبوبان خدا حقوق بزرگى را بر ما واجب مى نمايد و اگر بخواهيم به بزرگان خود و محبوبان خدا در زمان غيبت آنان وفادار بمانيم ، بايد حقوق زيادى را ادا نماييم

فصل پنجم : مراقبات ماه ربيع الاخر

دعاى اول ماه

از مهمترين اعمال اين ماه چنانچه در جميع ماهها گفتيم ، دعا در اول آن است ؛ بخصوص دعاى بلند مرتبه و گرانقدرى كه در اول آن روايت شده است

دهم ربيع الاخر

روايت شده ، اين روز روز ولادت مولا و امام ما امام حسن عسكرىعليه‌السلام مى باشد و مراقبت از روزهاى ولادت ائمهعليهم‌السلام شبيه به مراقبت روز ولادت رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است زيرا اين روزها نيز مانند آن روز مراسم سرور، شكرگزارى و بزرگداشت با اعمال قلبى و بدنى دارند؛ گر چه روز ولادت حق خاصى دارد. و اما خصوصيتى كه اين روز دارد اين است كه مولود اين روز پدر بلاواسطه امام ماعليه‌السلام جان جهانيان فداى او باد مى باشد. بنابراين سزاوار است شيعيان با امورى مناسب به امام زمانعليه‌السلام تهنيت گفته و حاجات خود را از كسى كه در اين روز متولد شده بخواهند. و نيز بخواهند كه سفارش او را به امام زمانش نموده تا او را مورد نظر و لطف خود قرار داده و او را از بخششها و بزرگواريهاى خود بهره مند نمايد.

خصوصيتهاى معصومينعليهم‌السلام در حوايج مختلف

امام حسن عسكرىعليه‌السلام خصوصيتى براى برآورده شدن حاجات اخروى دارد. معصومينعليهم‌السلام گر چه هر كدام از آنان وسيله اى براى بندگان خدا در جميع حوائج مى باشند ولى هر كدام خصوصيتى براى بعضى از حاجتها دارا مى باشند - چنانچه دعاى توسل شاهدى بر اين مطلب است - رسول خدا و دختر بزرگوارش و امام حسن و امام حسينعليهم‌السلام در حاجتهاى به بدست آوردن طاعت خدا و خوشنودى او خصوصيتى دارند. اميرالمؤ منينعليه‌السلام خصوصيتى در مورد انتقام از دشمنان و برطرف نمودن ظلم ظالمين دارد. امام سجادعليه‌السلام خصوصيتى در مورد ستم پادشاهان و القاءات و وسوسه هاى شيطان دارد. امام باقرعليه‌السلام و امام صادقعليه‌السلام خصوصيتى در كمك گرفتن در مورد آخرت دارند. امام كاظمعليه‌السلام خصوصيتى در مورد سلامتى كامل از بيماريها و دردهايى كه مردم از آن گريزانند دارد. امام رضاعليه‌السلام خصوصيتى در مورد ترسهاى مسافرت در دريا و خشكى و زمينهاى بى آب و علف و بدون آبادى و سكنه دارد. امام جوادعليه‌السلام خصوصيتى در مورد توسعه روزى و بى نياز شدن از آنچه در دست مردم است دارد.

امام هادىعليه‌السلام خصوصيتى در مورد قضاى نافله ها و احسان به برادران مؤ من و به كمال رسيدن طاعتهاى پروردگار دارد. امام حسن عسكرىعليه‌السلام خصوصيتى در كمك نمودن در مورد آخرت دارد. و امام عصر ما، پناهگاه ، اميد و حافظ ما، نور ما و زندگى ما، امام مهدى (عج ) جامع تمام خصوصيات مذكوره بوده و براى حاجات ديگر نيز توسل به او مناسب است

و اين روز را همانطور كه ساير روزهاى شريف را به پايان مى رسانند ختم نموده و ماه را نيز با آنچه ماههاى ديگر را ختم مى نمايند و در ماههاى ديگر گفتيم به پايان برساند.

فصل ششم : مراقبات ماه جمادى الاولى

از كارهاى مهم دعا كردن بخصوص با دعاهايى كه روايت شده است مى باشد.

پانزدهم ماه

روايت شده امام سجادعليه‌السلام در نيمه اين ماه متولد گرديده است بنابراين شيعه بايد اين روز را با عمل بزرگ بدارد چنانچه قبلا در مانند چنين روزهايى گفتيم زيرا مردم بايد روزهاى ولادت زمامداران خود را بزرگ داشته و آداب و تكاليفى را در اين مورد رعايت نمايند. و كدام زمامدارى سزاوارتر از اين زمامداران است كه او را بزرگ بدارند؛ كسانى كه زمامدار دنيا و آخرت مى باشند. علاوه بر اين ، زمامداران غاصبانه حكومت مى نمايند ولى زمامدارى اينان از طرف بزرگترين زمامداران و حضرت حق به آنان داده شده و سزاوار آن هستند. و نيز كدام زمامدارى براى اداره مردم خود رنجهائى را تحمل نمود كه آنان تحمل نمودند و كدامشان مانند آنان با مردم مواسات نموده و حتى به خاطر نجات و هدايت مردم شهادت را انتخاب كردند و كدام زمامدارى تا اين حد براى مردم سودمند بوده است بنابراين باندازه خدماتشان تكليف داريم اين روزها را بزرگ بداريم

روز خود را نيز به همان طريقى كه روزهاى شريف را به پايان مى رساند، ختم كند چنانچه چند بار به آن اشاره شد. و ماه خود را نيز همانگونه كه ماههاى ديگر را ختم مى نمود به پايان برساند چنانچه قبلا نيز اشاره شد.

فصل هفتم : مراقبات ماه جمادى الاخر

از كارهاى مهم در اين ماه نيز دعا نمودن بخصوص با دعاى روايت شده مى باشد.

سوم جمادى الثانى ، شهادت حضرت زهراعليها‌السلام

در روز سوم اين ماه سرور بانوان جهانعليها‌السلام وفات يافته اند بلكه صحيح اين است كه اين روز روز شهادت آن حضرتعليها‌السلام مى باشد؛ كه مظلوم و در حالى كه حق او غصب شده بود از دنيا رفت بنابراين لازم است كه شيعيان وفادار اين روز را از روزهاى اندوه و مصيبت قرار دهند. زيرا اين روز براى بستگان آن حضرتعليها‌السلام دومين روز مصيبت بعد از رحلت رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود. و اميرالمؤ منينعليه‌السلام بعد از وفات رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هيچ روزى را مصيبت بارتر و ناگوارتر از اين روز نديد. از دست دادن او باندازه اى براى اميرالمؤ منينصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سخت بود كه بر او نوحه خوانده ، گريه كرده و از جدايى او شكايت مى نمود و مى فرمود: ( جان من در زندان آه اندوهبار من است كاش جانم با آه ها خارج مى گرديد. بعد از تو خيرى در زندگى نيست و گريه ام از ترس اين است كه زندگيم طولانى شود ) و نيز مى فرمود: ( از دست دادن فاطمه بعد از احمد دليل بر اين است كه هيچ دوستى جاويدان نمى ماند و چگونه زندگى گوارايت خواهد بود بعد از فقدان آنان بجانت سوگند، اين چيزى است كه اصلا امكان ندارد. انسان مى خواهد دوستش نميرد ولى اين محال است )

اين مطلب ساده اى نيست كه كسى مانند اميرالمؤ منينعليه‌السلام چنين سخنانى بگويد. عقل از درك اين كلمات ناتوان بوده و اين سخنان عظمت مقام زهراعليها‌السلام و فضل او را نزد خداوند مى رساند. زيرا اندوه او در اين مصيبت با توجه به اين كه در صبر مانند كوه بلندى بود كه طوفانها او را حركت نمى داد و هيچ چيزى او را در هم نمى شكست سيل از او جارى شده و پرنده اى به او نمى رسيد - از عجيب ترين عجايب است و اگر فضيلت فاطمهعليها‌السلام در بالاترين درجه اى نبود كه جزع نمودن براى او كار نيكويى بود به هيچ وجه اين جزع فراوان از اميرالمؤ منينعليه‌السلام ديده نمى شد.

به هر صورت شيعيان در اظهار حزن و اندوه و اقامه مجالس سوگوارى در روز وفات آن حضرت و ذكر مصيبتهاى او بايد اميرالمؤ منينعليه‌السلام را سرمشق خود قرار دهند. زيرا او محبوب و يگانه پدرش بود و طورى با او رفتار مى كرد كه با هيچكس چنين رفتارى را نداشت و شيعيان و مخالفين آنان فرمايش حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درباره او را روايت نموده اند كه فرمود: ( فاطمه پاره تن من است كسى كه او را اذيت نمايد مرا اذيت كرده است ) و فاطمهعليها‌السلام بعد از اعتراف گرفتن از خليفه اول و دوم به اين كه آنها اين حديث را از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنيده اند، به اين حديث بر عليه آن دو استدلال نمود. و در حاليكه دستهايش را بلند كرده بود به خداوند عرضه داشت : خداوندا! شاهد باش كه اين دو مرا اذيت كردند. و به علىعليه‌السلام سفارش نمود كه خاك سپارى و قبر او را از اين دو پنهان كند.

اين اعمال و همچنين سفارش او، جهاد در راه خدا و يارى دين حق و بهترين دليل براى اثبات مذهب شيعه و باطل نمودن مذهب عامه است زيرا مخفى نگهداشتن دفن و قبر او مطلب سؤ ال انگيزى است كه وقتى از علت آن سؤ ال شده و معلوم شود به خاطر وصيت او مخفى نگهداشته شده است ، مانند آفتاب در وسط آسمان معلوم مى شود كه او در حالى از دنيا رفت كه بر اين دو خشمگين بوده و مولى و پدر خود را در حالى ديدار نمود كه از دست اين دو شاكى بود. و اين مطلب براى اين دو رسوايى بزرگى است كه بالاتر از آن تصور نمى شود؛ بخصوص با ملاحظه آيات شريفه قرآن كه مى فرمايد: ( بگو از شما پاداشى نمى خواهم مگر دوستى نزديكان من )(٨) و تاءكيد اين حكم با آيه ( هر پاداشى كه از شما بخواهم بنفع خود شماست ) و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از دنيا رحلت كرد در حالى كه در روى زمين كسى از فاطمهعليها‌السلام به او نزديكتر نبود. و هيچ عاقلى شك نمى كند، كسى كه به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در پاداش رسالت خيانت نمايد شايسته نيست كه بر مسند خلافت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تكيه زند و كسى كه ملاحظه رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را در مورد نزديكان آن حضرت ننمايد چگونه در مورد غير نزديكان ملاحظه او را خواهد نمود. و كسى كه به دختر او ظلم كند چگونه در ميان امت او به عدالت رفتار خواهد كرد. اين چيزى است كه عالم و جاهل آن را مى دانند بخصوص كه آيه تطهير باتفاق شيعه و مفسرين برجسته اهل سنت و علماى آنان درباره حضرت زهراعليها‌السلام نازل شده است بنابراين بعد از اينكه آيه صريح قرآن طهارت او را اعلام و دوستى او را واجب كرد، اگر كسى به او ظلم نمايد و حق او را غصب كند نمى تواند اذيت و آزار خود را به طريق شرعى صحيحى توجيه نمايد.

اى اهل عالم گريه كنيد بر اين جنايت بزرگ كه نسبت به رسول بزرگوار و پيامبرى كه رحمت براى جهانيان بود و در حق پاره تن و دختر پاك او انجام دادند! حق او را غصب ، مهريه او را گرفته و او را از ارث پدر محروم ساختند! به صورت او سيلى زدند و جنين او را در حاليكه كفنهاى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هنوز تر و تازه بود سقط كردند. و براى آتش زدن در خانه او آتش طلبيدند همان درى كه مدتى طولانى ملائكه مقرب خدا پشت آن توقف مى كردند تا به آنها اذن دخول داده شود.

به هر صورت سزاوار است شيعه آن حضرت را در اين روز بگونه اى زيارت نموده و بر او صلوات و درود فرستند كه مايه رضايت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده ، خداى فاطمهعليها‌السلام آن را پسنديده و حق شيعه گرى ادا شود.

شب نوزدهم

اين شب ابتداى حامله شدن مادر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به آن حضرت مى باشد. و مراقب و ادا كننده حقوق رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، حق بزرگداشت آن را از آنچه در ميلاد پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گفتيم ، خواهد دانست زيرا اين شب كليد سعادت روز ميلاد آن حضرت بلكه مقام اجمال آن مى باشد؛ چنانچه ميلاد او يكى از كليدهاى روز مبعث و مقامات آن مى باشد. و بنده مراقب جميع بهره هاى خود را از اين مراقبت مى برد و بخاطر كسالت هيچ خيرى را از دست نمى دهد. زيرا انسان عاقل هيچ سعادتى را كه در دست باشد از دست نمى دهد.

روز بيستم ، ميلاد حضرت زهراعليها‌السلام

اين روز بنابر روايت شيخ مفيدرحمه‌الله روز ميلاد فاطمه زهراعليها‌السلام مى باشد. شيخ مفيد فرموده است : ( دو سال بعد از بعثت در روز بيستم اين ماه حضرت زهراعليها‌السلام متولد شده است سرور مؤ منين در آن تازه شده و روزه آن روز و خيرات و صدقات در آن مستحب مى باشد. )

فضايل حضرت فاطمهعليها‌السلام

مقدار بزرگداشت اين روز بمقدار بزرگى صاحب آن بوده و فاطمهعليها‌السلام در پيشگاه خداوند متعال و فرشتگان و دوستان او بسيار بزرگ است در روايات صحيح آمده است كه او سرور بانوان جهان و مريمعليها‌السلام سرور بانوان زمان خود بود و باين ترتيب سرورى او بر مريم راستگوعليها‌السلام . كه قرآن بزرگ صداقت او را گواهى مى دهد - نيز ثابت مى شود. بلكه عده اى از علماى بزرگ يقين به برتر بودن او از ساير پيامبران و رسولان دارند كه خود فضيلت روشنى براى فاطمهعليها‌السلام مى باشد. از فضيلتهاى او كه از روايات قطعى به دست مى آيد و فاطمه در ميان زنان عالم مخصوص به آن فضيلت مى باشد اين است كه مصحف بزرگ و گرانقدرى داشت كه جبرئيل بعد از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آن را براى او آورده و اميرالمؤ منينعليه‌السلام آن را نوشت اين مصحف نزد فرزندان معصوم او بود و علم آنچه گذشت و آنچه خواهد آمد و آنچه موجود است در او بود؛ چنانچه از امام صادقعليه‌السلام روايت شده است خلاصه اينكه درباره فضايل او شيعه و غير شيعه رواياتى نقل نموده اند كه چندين مجلد كتاب بزرگ را پر مى كند و اين مختصر گنجايش آن را ندارد. و اگر فضيلتى بجز شفاعت او از دوستدارانش نبود همين فضيلت در اثبات حق بزرگداشت او و تولدش باندازه توان براى شيعه كافى بود. زيرا بعضى از حقوق ادا نمى شود گر چه كارى كه براى اداء حق انجام شود كامل و تمام باشد.

اعمال مهم اين روز

از كارهاى مهم در اين روز زيارت او، صلوات بر او، و لعنت كردن ظالمين به آن حضرتعليها‌السلام است و سپس روز خود را مانند امثال اين روز به پايان مى رساند.

فصل هشتم : مراقبات ماه رجب

شرافت رجب

اين ماه ماه بسيار شريفى است به اين جهت كه :

١ - از ماههاى حرام مى باشد.

٢ - از اوقات دعا مى باشد و حتى در زمان جاهليت به اين مطلب مشهور بوده و مردم آن زمان منتظر اين ماه بوده تا در آن دعا كنند.

٣ - اين ماه ، ماه اميرالمؤ منينعليه‌السلام مى باشد؛ همانطور كه در بعضى از روايات آمده است چنانچه شعبان ، ماه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و رمضان ماه خداى تعالى مى باشد.

٤ - شب اول آن يكى از چهار شبى است كه تاءكيد به زنده نگهداشتن آن به عبادت شده است

٥ - درباره روز نيمه آن آمده است كه محبوبترين روزها نزد خداوند بوده و زمان انجام عمل ( استفتاح ) است كه بطور مفصل خواهد آمد.

٦ - روز بيست و هفتم اين ماه ، مبعث پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى باشد.

روزى كه زمان ظهور رحمت خداوند است چيزى كه از اول خلقت تا كنون مانند آن ديده نشده است

اين گوشه اى از فضايل اين ماه بود و ما توان فهم تمام فضايل اين ماه شريف را نداريم

روز دهم

روز ازدواج پيامبر خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم با حضرت خديجهعليه‌السلام مى باشد و بر شيعيان لازم است بخاطر تاءثير اين ازدواج مبارك و فرخنده در خوبيها و سعادتها و انتشار نورهاى درخشان و پاك آنرا بزرگ بدارند.

روز هفدهم

به گوشه اى از فضايل اين روز اشاره كرديم ولى بد نيست باز هم به طور اختصار به بعضى از مطالب گذشته اشاره نمائيم : هيچكدام از شيعيان بلكه بيشتر پيامبرانعليهم‌السلام و دوستان خدا نمى توانند حقيقت فضيلتهاى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را بفهمند. روايات زيادى بدين مضمون وارد شده است كه هر پيامبرى توانايى رسيدن به برخى مقامهاى اهل بيت والا مقام آن حضرتعليه‌السلام را ندارد مگر اينكه رسول باشد چه رسد به فضايل خود آن حضرت و چگونه مى توانند مانند او باشند و حال آنكه او برترين آفريده شدگان و نزديكترين آنها به خداوند و علت ايجاد پيامبران ، رسولان ، فرشتگان نزديك به خدا و تمام جهانيان و سرور مردمان و دانشمندترين آنان است اوست عقل اول ، نور اول ، خلق اول ، اسم اعظم ، حجاب اقرب ، طرف ممكن و واسطه فيض خداوند به تمام جهانيان

و هنگامى كه فرض شود او علت ايجاد دنيا و علت جارى شدن نعمتهاى خداست ، نمى توان گفت كسى بتواند به حقيقت صفات و فضايل او آن چنان كه هست پى برد. همه هدايتها از او بوده و او آموزگار فرشتگان و برانگيخته شده بر روحهاى پيامبرانصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و كسى است كه در كتاب خداوند از او به صاحب اخلاق بزرگ تعبير شده است خانواده و دوازده جانشين او برترين همه آفريده شدگان هستند. اولين آنان اميرالمؤ منينعليه‌السلام است كه كه بطور پنهانى با تمام پيامبرانعليهم‌السلام بوده و آنان را يارى مى كرده و بطور آشكار با رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده است ؛ و آخرين آنها مهدى (عج ) است كه خداوند وعده داده اهل حق از اولين تا آخرين آنها را با او يارى كرده ، با او يكتا پرستى را در زمين تكميل كند و دين خود را در سراسر زمين بگستراند بطورى كه دينى غير از دين خدا در روى زمين نباشد.

و پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گشاينده و پايان دهنده است كسى است كه پيامبرانعليهم‌السلام و كتابهاى آسمانى به پيامبرى او مژده داده اند. كتاب او گواه بر تمام كتب و جانشين او سرور جانشينان و امت او برترين امتها و شريعت او كاملترين شرايع و مذهب او بهترين مذاهب است او صاحب حوض و لواء حمد و صاحب وسيله و بزرگترين شفاعت است كسى است كه اين آيه درباره او نازل شده است : ( و بزودى خداوند آنقدر به تو عطا خواهد نمود كه راضى شوى ) و كسى است كه براى برترى دادن او و جانشينانش بر غير آنها، از پيامبران پيمان گرفته شده و كسى است كه مبتلايان به بلاها، مسلمان و غير مسلمان با توسل به او و خاندان او نجات مى يابند. و اوست رحمتى براى جهانيان و محبوب پروردگار جهانيان و هيچ فضيلتى به آن نمى رسد و آن مادر فضايل است

نامهاى آن حضرتصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نزد خداوند، در كتابهاى پيامبران و بر زبان اولياى او عبارتند از: محمد، احمد، الماحى ، العاقب ، الحاشر، رسول رحمت ، رسول توبه ، رسول امم ، المقتفى ، القثم ، شاهد بر انبيا و امم ، بشير، نذير، سراج منير، ضحوك ، قتال ، متوكل ، فاتح ، امين ، خاتم ، مصطفى ، رسول و پيامبر امى ، حاد، مزمل ، مدثر، كريم ، نور، عبد، رؤ وف ، رحيم ، طه ، يس ، منذر، مذكر.

در كتابهاى اخبار آمده است : نام او نزد بهشتيان ، عبدالكريم ، نزد اهل آتش ‍ عبدالجبار، نزد اهل عرش عبدالحميد، نزد ساير ملائكه ، عبدالحميد، نزد ساير پيامبران عبدالوهاب ، نزد شياطين عبدالقهار، نزد جن عبدالرحيم ، در كوهها عبدالخالق ، در خشكى عبدالقادر، در دريا عبدالمهيمن ، نزد ماهيها عبدالقدوس ، نزد حيوانات سمى عبدالغائب ، نزد حيوانات وحشى عبدالرزاق ، نزد درندگان عبدالسلام ، نزد بهايم عبدالمؤ من ، نزد پرندگان عبدالغفار، در تورات مود مود، در انجيل طاب طاب ، در صحف عاقب ، در زبور فاروق ، نزد خدا طه و يسين و نزد مؤ منين محمد و كنيه او ابوالقاسم و جبرئيل با كنيه ابى ابراهيم به او سلام كرد.

پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده اند: ( من اول و آخر هستم ) و در بعضى روايتهاى معتبر آمده است كه : ( منظور از تمام سوگندهايى كه خداوند بزرگ در كتاب خود ياد كرده حضرتش ‍ مى باشند. ) بد نيست روايتى نيز از طريق اهل سنت درباره فضيلت او و اميرالمؤ منينعليه‌السلام نقل نمايم زيرا بهترين گواه بر فضايل علىعليه‌السلام رواياتى است كه سنيها در اين مورد نقل مى كنند. احمد حنبل در كتاب مسند خود و ابن ابى ليلى در كتاب فردوس و منهج التحقيق از ابن خالويه روايت نموده اند كه او راويان حديث را شمرد تا به جابر بن عبدالله انصارى رسيد و آنگاه از او نقل كرد كه : ( از رسول خدا شنيدم كه فرمودند: خداوند، من ، على ، فاطمه ، حسن و حسين را از يك نور آفريد سپس اين نور را فشارى داده و شيعيان ما از اين نور خارج شدند. پس از آن ما خدا را ستايش نموديم آنان نيز خدا را ستايش نمودند؛ ما خدا را منزه دانستيم آنان نيز خدا را منزه دانستند، ما لا اله الا الله گفتيم ، آنان نيز لا اله الا الله گفتند؛ خداوند را تمجيد نموديم شيعيان ما نيز او را تمجيد كردند. خداوند را يگانه دانستيم شيعيان ما نيز چنين كردند. سپس ‍ خداوند آسمانها و زمين و فرشتگان را آفريد كه تا صد سال تسبيح و تقديس را نمى شناختند ما تسبيح گفتيم بدنبال ما شيعيان ما تسبيح گفتند و سپس ملائكه تسبيح گفتند و همچنين در مورد غير تسبيح اين روايت تصريح مى كند كه پيامبر و آل اوعليهم‌السلام تسبيح ، تهليل و تكبير را به شيعيان خود ياد داده و شيعيان آنها نيز به ملائكه آموختند به همين جهت شيعيان آنها از ملائكه برتر مى باشند.

اين فضايل را با استفاده از آيات و روايات اثبات كرديم ولى از راه تاءمل و انديشه خود و بدون كمك گرفتن از شرع نيز مى توانيم فضايل او را اثبات نماييم : ما مى بينيم كه در چند سال كم در حالى كه مشغله هاى فراوانى داشت و مشغول جهاد بود - علومى از جانب او گسترش پيدا نمود كه حتى كمتر از يك صدم آن علوم نيز از جانب همه انبياء گسترش پيدا ننمود. اين علوم در زمينه تربيت روح ، قلب و جسم و ساير رشته هاى علم و حكمت بود. و نيز نامهاى خداوند متعال و صفات و نعمتهاى باطنى او و فضايل انبياء را براى مردم بيان نمود. و امثال اين كارهاى خارق العاده ، قويترين معجزات براى اثبات پيامبرى و نبوت بوده و اين معجزات محكمتر از شكافتن ماه مى باشد. باين جهت كه فقط تعداد انگشت شمارى فرق سحر و معجزه را مى دانند و ممكن است بگويند شكافتن ماه سحر است نه معجزه ؛ ولى معجزاتى كه ما گفتيم شباهتى به سحر، شعبده و غيره ندارد.

و انسان خود مى تواند از اين خلاصه اى كه گفتيم تفصيل اين مطالب را بفهمد و از اين راه گوشه اى از شرافت پيامبر خود را دريابد و آنگاه فضيلت اين روز را درك نموده و بگونه اى به پيشواز آن رود كه شايسته آن است و علاوه بر درك فضيلت اين روز مقدار منت خداوند را بخاطر اين ميلاد مبارك فهميده و دل و عقل او آنگونه كه شايسته است از اين منت تاءثير مى پذيرد. و سپس بايد آثار اين تاءثير را در اعمال و حركات خود آشكار نمايد و نبايد بگذارد عمل او قلبش را تكذيب كند. زيرا عمل فقط از صفات قلب سرچشمه گرفته و هيچ عملى از اين قاعده مستثنى نيست

اعمال اين روز

(١-از مهمترين اعمال در اين روز اولا توسل به حاميان معصوم آن روز و سپردن عقل و قلب و تمامى وجود خود بوسيله آنان به خداوند متعال است ، با اين هدف كه توفيق در بهره مندى از اين روز نصيب او گردد. و اگر انسان در توكل و تسليم خود راستگو باشد قطعا توفيق الهى را خواهد يافت زيارت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بطور مفصل و زيارت اميرالمؤ منينعليه‌السلام در كتاب اقبال روايت شده است

(٢- نيز از كارهاى مهم روزه داشتن اين روز بخاطر شكرگزارى و بجا آوردن دو ركعت نماز مى باشد كه در هر ركعت آن يك بار سوره ( فاتحه ) و ده بار سوره ( قدر ) و ده بار سوره ( اخلاص ) مى خواند.

سپس در مكان نماز خود نشسته و دعايى كه روايت شده مى خواند.

حقيقت عيد و آداب آن

(٣ - از كارهاى مهم در اين روز رعايت آداب عيد ميلاد پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اظهار مراسم شرعى عيدهاى بزرگ است تا ديگران اين روز را به عنوان عيد بشناسند. و نيز بايد ديگران را با عمل خود به چيزهايى كه موافق با حقيقت عيد است عادت دهيم همانگونه كه شرع از ما خواسته نه آنگونه كه مخالف شرع است زيرا عده اى نادان در اين روز به لهو و لعب و حتى به كارهاى حرام مى پردازند.

خداوند هنگام عيد به همه نيكوكاران و بدكاران بار عام مى دهد تا در پيشگاه او حضور يافته ، اظهار خضوع و خشوع نموده و مراسم بندگى را بجا آورند؛ و آمرزش گناهان ، جوائز و نامه هاى سلطنت و پادشاهى بگيرند. بنابراين بايد با تمام توان خود را براى حضور در چنين مجلسى آراسته و آماده نمود. و چون هر مجلسى لباس مخصوص و آرايش ‍ متناسب با خود دارد، بايد خود را مانند اهل آن مجلس آماده و آراسته نماييم لباس اهل اين مجلس ، تقوى ، تاجشان معارف الهى و نظافت آنان پاكيزگى قلب از بياد غير خدا بودن و عطرشان ذكر خدا و صلوات بر رسول خدا و آل پاك او مى باشد.

مبادا در مجلس پاكيزگان وارد شوى و قلب تو آلوده به ياد دنيا و بدنت برهنه از لباس تقوى و سرت بدون عمامه مراقبت باشد و از تو بوى بد آلودگيهاى دوستى دنيا استشمام شود؛ اعمال بدت باعث فاسد شدن اخلاقت شده ، سرت خالى از عقل معرفت ، قلبت خالى از ايمان و چشمت به خاطر نگاه به حرامهاى الهى دردمند، زبانت از گفتن در رضاى خدا لال ، گوش تو از شنيدن ذكر خدا كر، دست تو بخاطر بخل از جود و سخاوت و انفاق در راه خدا، بسته و از جهاد در راه خدا باز مانده ، شكمت از مال حرام و چيزهايى كه خدا حرام نموده پر، فرج تو... و پاى تو از برآوردن نيازهاى دوستان خدا و رفتن به خانه هاى خدا لنگ باشد. زيرا اگر در مجالس پاكان حاضر شوى ، بخاطر پليدى لباس اراذل و زشتى اين آفات و بدحالى رسوا خواهى شد. پس بخاطر وجود شريف و عزيز خود اندكى تاءمل كرده و به خود خطاب كن : اى فقير! چرا با غفلتها و كوچك شمردن شعائر و حرمتهاى الهى و بخاطر بيحالى و كوتاهى در ميدان مسابقه تحصيل كمالات از همانندهاى خود عقب مى افتى ؟

از امام حسن مجتبىعليه‌السلام روايت شده است ( در روز عيد فطر به عده اى كه مى خنديدند و بازى مى كردند نظر نمود، سپس به همراهان خود فرمود: خداوند عزوجل ماه رمضان را براى تمرين مسابقه خلق خود قرار داد كه در آن با اطاعت و كسب خشنودى او با هم مسابقه بدهند. عده اى پيشى گرفته و رستگار شدند و عده اى عقب مانده و بدبخت شدند. شگفتا در روزى كه نيكوكاران پاداش ديده و كوتاهى كنندگان زيان مى بينند، عده اى مشغول خنده و بازى هستند. بخدا سوگند اگر پرده ها فرو افتد، نيكوكار مى انديشد كه چرا بيشتر عمل نيك انجام ندادم و بدكار مى گويد چرا بد ميكردم ! و در روايت ديگرى در دنباله اين روايت آمده است : ( از شانه كردن مو و صاف كردن لباس باز مى مانند ) ساير آداب عيد در دو عيد ديگر خواهد آمد.

(٤ - و از مهمترين اعمال مهم اين است كه روز خود را با سلام به حاميان و نگهبانان روز به پايان رسانده و به درگاه آنان جهت شفاعت و اصلاح حال تضرع نمايد. و اگر آن روز در نگهبانى پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نباشد، باز هم اعمال خود را به آن حضرت تسليم نمايد. زيرا او بر جانشينان معصوم خود مقدم است ؛ ولى همراه با شرمسارى و خجالت از كوتاهى در اداى حق شكر نعمت و همراه با لطيف نمودن گفتار و الفاظ تضرع و ابتهال زيرا اين كار اثر زيادى در رسيدن اعمال به آن حضرتصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و نازل شدن خير از معدن فضل خداوند دارد. سپس به نگهبان آن روز براى شفاعت خود به درگاه آن عزيز توجه كرده و از پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درخواست نما كه اعمال تو را به درگاه مقدس حضرت حق عرضه نموده و از خداوند بخواهد گناهان تو را بخشيده ، آنها را تبديل به چند برابر خوبى نموده و آنگاه با رضايت از تو اعمالت را بپذيرد؛ كه خداى متعال هر چه بخواهد مى تواند انجام بدهد و ديگران نمى توانند. نيز از او بخواه در آينده توفيقات تو را براى كوشش در خدمت به خداى بزرگ و وفادارى به رسول والا مقام و آل بلند مرتبه او زياد نمايد. زيرا بحكم عقل وفاى به سادات و محبوبان خدا حقوق بزرگى را بر ما واجب مى نمايد و اگر بخواهيم به بزرگان خود و محبوبان خدا در زمان غيبت آنان وفادار بمانيم ، بايد حقوق زيادى را ادا نماييم

فصل پنجم : مراقبات ماه ربيع الاخر

دعاى اول ماه

از مهمترين اعمال اين ماه چنانچه در جميع ماهها گفتيم ، دعا در اول آن است ؛ بخصوص دعاى بلند مرتبه و گرانقدرى كه در اول آن روايت شده است

دهم ربيع الاخر

روايت شده ، اين روز روز ولادت مولا و امام ما امام حسن عسكرىعليه‌السلام مى باشد و مراقبت از روزهاى ولادت ائمهعليهم‌السلام شبيه به مراقبت روز ولادت رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است زيرا اين روزها نيز مانند آن روز مراسم سرور، شكرگزارى و بزرگداشت با اعمال قلبى و بدنى دارند؛ گر چه روز ولادت حق خاصى دارد. و اما خصوصيتى كه اين روز دارد اين است كه مولود اين روز پدر بلاواسطه امام ماعليه‌السلام جان جهانيان فداى او باد مى باشد. بنابراين سزاوار است شيعيان با امورى مناسب به امام زمانعليه‌السلام تهنيت گفته و حاجات خود را از كسى كه در اين روز متولد شده بخواهند. و نيز بخواهند كه سفارش او را به امام زمانش نموده تا او را مورد نظر و لطف خود قرار داده و او را از بخششها و بزرگواريهاى خود بهره مند نمايد.

خصوصيتهاى معصومينعليهم‌السلام در حوايج مختلف

امام حسن عسكرىعليه‌السلام خصوصيتى براى برآورده شدن حاجات اخروى دارد. معصومينعليهم‌السلام گر چه هر كدام از آنان وسيله اى براى بندگان خدا در جميع حوائج مى باشند ولى هر كدام خصوصيتى براى بعضى از حاجتها دارا مى باشند - چنانچه دعاى توسل شاهدى بر اين مطلب است - رسول خدا و دختر بزرگوارش و امام حسن و امام حسينعليهم‌السلام در حاجتهاى به بدست آوردن طاعت خدا و خوشنودى او خصوصيتى دارند. اميرالمؤ منينعليه‌السلام خصوصيتى در مورد انتقام از دشمنان و برطرف نمودن ظلم ظالمين دارد. امام سجادعليه‌السلام خصوصيتى در مورد ستم پادشاهان و القاءات و وسوسه هاى شيطان دارد. امام باقرعليه‌السلام و امام صادقعليه‌السلام خصوصيتى در كمك گرفتن در مورد آخرت دارند. امام كاظمعليه‌السلام خصوصيتى در مورد سلامتى كامل از بيماريها و دردهايى كه مردم از آن گريزانند دارد. امام رضاعليه‌السلام خصوصيتى در مورد ترسهاى مسافرت در دريا و خشكى و زمينهاى بى آب و علف و بدون آبادى و سكنه دارد. امام جوادعليه‌السلام خصوصيتى در مورد توسعه روزى و بى نياز شدن از آنچه در دست مردم است دارد.

امام هادىعليه‌السلام خصوصيتى در مورد قضاى نافله ها و احسان به برادران مؤ من و به كمال رسيدن طاعتهاى پروردگار دارد. امام حسن عسكرىعليه‌السلام خصوصيتى در كمك نمودن در مورد آخرت دارد. و امام عصر ما، پناهگاه ، اميد و حافظ ما، نور ما و زندگى ما، امام مهدى (عج ) جامع تمام خصوصيات مذكوره بوده و براى حاجات ديگر نيز توسل به او مناسب است

و اين روز را همانطور كه ساير روزهاى شريف را به پايان مى رسانند ختم نموده و ماه را نيز با آنچه ماههاى ديگر را ختم مى نمايند و در ماههاى ديگر گفتيم به پايان برساند.

فصل ششم : مراقبات ماه جمادى الاولى

از كارهاى مهم دعا كردن بخصوص با دعاهايى كه روايت شده است مى باشد.

پانزدهم ماه

روايت شده امام سجادعليه‌السلام در نيمه اين ماه متولد گرديده است بنابراين شيعه بايد اين روز را با عمل بزرگ بدارد چنانچه قبلا در مانند چنين روزهايى گفتيم زيرا مردم بايد روزهاى ولادت زمامداران خود را بزرگ داشته و آداب و تكاليفى را در اين مورد رعايت نمايند. و كدام زمامدارى سزاوارتر از اين زمامداران است كه او را بزرگ بدارند؛ كسانى كه زمامدار دنيا و آخرت مى باشند. علاوه بر اين ، زمامداران غاصبانه حكومت مى نمايند ولى زمامدارى اينان از طرف بزرگترين زمامداران و حضرت حق به آنان داده شده و سزاوار آن هستند. و نيز كدام زمامدارى براى اداره مردم خود رنجهائى را تحمل نمود كه آنان تحمل نمودند و كدامشان مانند آنان با مردم مواسات نموده و حتى به خاطر نجات و هدايت مردم شهادت را انتخاب كردند و كدام زمامدارى تا اين حد براى مردم سودمند بوده است بنابراين باندازه خدماتشان تكليف داريم اين روزها را بزرگ بداريم

روز خود را نيز به همان طريقى كه روزهاى شريف را به پايان مى رساند، ختم كند چنانچه چند بار به آن اشاره شد. و ماه خود را نيز همانگونه كه ماههاى ديگر را ختم مى نمود به پايان برساند چنانچه قبلا نيز اشاره شد.

فصل هفتم : مراقبات ماه جمادى الاخر

از كارهاى مهم در اين ماه نيز دعا نمودن بخصوص با دعاى روايت شده مى باشد.

سوم جمادى الثانى ، شهادت حضرت زهراعليها‌السلام

در روز سوم اين ماه سرور بانوان جهانعليها‌السلام وفات يافته اند بلكه صحيح اين است كه اين روز روز شهادت آن حضرتعليها‌السلام مى باشد؛ كه مظلوم و در حالى كه حق او غصب شده بود از دنيا رفت بنابراين لازم است كه شيعيان وفادار اين روز را از روزهاى اندوه و مصيبت قرار دهند. زيرا اين روز براى بستگان آن حضرتعليها‌السلام دومين روز مصيبت بعد از رحلت رسول اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود. و اميرالمؤ منينعليه‌السلام بعد از وفات رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هيچ روزى را مصيبت بارتر و ناگوارتر از اين روز نديد. از دست دادن او باندازه اى براى اميرالمؤ منينصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم سخت بود كه بر او نوحه خوانده ، گريه كرده و از جدايى او شكايت مى نمود و مى فرمود: ( جان من در زندان آه اندوهبار من است كاش جانم با آه ها خارج مى گرديد. بعد از تو خيرى در زندگى نيست و گريه ام از ترس اين است كه زندگيم طولانى شود ) و نيز مى فرمود: ( از دست دادن فاطمه بعد از احمد دليل بر اين است كه هيچ دوستى جاويدان نمى ماند و چگونه زندگى گوارايت خواهد بود بعد از فقدان آنان بجانت سوگند، اين چيزى است كه اصلا امكان ندارد. انسان مى خواهد دوستش نميرد ولى اين محال است )

اين مطلب ساده اى نيست كه كسى مانند اميرالمؤ منينعليه‌السلام چنين سخنانى بگويد. عقل از درك اين كلمات ناتوان بوده و اين سخنان عظمت مقام زهراعليها‌السلام و فضل او را نزد خداوند مى رساند. زيرا اندوه او در اين مصيبت با توجه به اين كه در صبر مانند كوه بلندى بود كه طوفانها او را حركت نمى داد و هيچ چيزى او را در هم نمى شكست سيل از او جارى شده و پرنده اى به او نمى رسيد - از عجيب ترين عجايب است و اگر فضيلت فاطمهعليها‌السلام در بالاترين درجه اى نبود كه جزع نمودن براى او كار نيكويى بود به هيچ وجه اين جزع فراوان از اميرالمؤ منينعليه‌السلام ديده نمى شد.

به هر صورت شيعيان در اظهار حزن و اندوه و اقامه مجالس سوگوارى در روز وفات آن حضرت و ذكر مصيبتهاى او بايد اميرالمؤ منينعليه‌السلام را سرمشق خود قرار دهند. زيرا او محبوب و يگانه پدرش بود و طورى با او رفتار مى كرد كه با هيچكس چنين رفتارى را نداشت و شيعيان و مخالفين آنان فرمايش حضرت رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم درباره او را روايت نموده اند كه فرمود: ( فاطمه پاره تن من است كسى كه او را اذيت نمايد مرا اذيت كرده است ) و فاطمهعليها‌السلام بعد از اعتراف گرفتن از خليفه اول و دوم به اين كه آنها اين حديث را از پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم شنيده اند، به اين حديث بر عليه آن دو استدلال نمود. و در حاليكه دستهايش را بلند كرده بود به خداوند عرضه داشت : خداوندا! شاهد باش كه اين دو مرا اذيت كردند. و به علىعليه‌السلام سفارش نمود كه خاك سپارى و قبر او را از اين دو پنهان كند.

اين اعمال و همچنين سفارش او، جهاد در راه خدا و يارى دين حق و بهترين دليل براى اثبات مذهب شيعه و باطل نمودن مذهب عامه است زيرا مخفى نگهداشتن دفن و قبر او مطلب سؤ ال انگيزى است كه وقتى از علت آن سؤ ال شده و معلوم شود به خاطر وصيت او مخفى نگهداشته شده است ، مانند آفتاب در وسط آسمان معلوم مى شود كه او در حالى از دنيا رفت كه بر اين دو خشمگين بوده و مولى و پدر خود را در حالى ديدار نمود كه از دست اين دو شاكى بود. و اين مطلب براى اين دو رسوايى بزرگى است كه بالاتر از آن تصور نمى شود؛ بخصوص با ملاحظه آيات شريفه قرآن كه مى فرمايد: ( بگو از شما پاداشى نمى خواهم مگر دوستى نزديكان من )(٨) و تاءكيد اين حكم با آيه ( هر پاداشى كه از شما بخواهم بنفع خود شماست ) و رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از دنيا رحلت كرد در حالى كه در روى زمين كسى از فاطمهعليها‌السلام به او نزديكتر نبود. و هيچ عاقلى شك نمى كند، كسى كه به رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در پاداش رسالت خيانت نمايد شايسته نيست كه بر مسند خلافت رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم تكيه زند و كسى كه ملاحظه رسولصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را در مورد نزديكان آن حضرت ننمايد چگونه در مورد غير نزديكان ملاحظه او را خواهد نمود. و كسى كه به دختر او ظلم كند چگونه در ميان امت او به عدالت رفتار خواهد كرد. اين چيزى است كه عالم و جاهل آن را مى دانند بخصوص كه آيه تطهير باتفاق شيعه و مفسرين برجسته اهل سنت و علماى آنان درباره حضرت زهراعليها‌السلام نازل شده است بنابراين بعد از اينكه آيه صريح قرآن طهارت او را اعلام و دوستى او را واجب كرد، اگر كسى به او ظلم نمايد و حق او را غصب كند نمى تواند اذيت و آزار خود را به طريق شرعى صحيحى توجيه نمايد.

اى اهل عالم گريه كنيد بر اين جنايت بزرگ كه نسبت به رسول بزرگوار و پيامبرى كه رحمت براى جهانيان بود و در حق پاره تن و دختر پاك او انجام دادند! حق او را غصب ، مهريه او را گرفته و او را از ارث پدر محروم ساختند! به صورت او سيلى زدند و جنين او را در حاليكه كفنهاى رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هنوز تر و تازه بود سقط كردند. و براى آتش زدن در خانه او آتش طلبيدند همان درى كه مدتى طولانى ملائكه مقرب خدا پشت آن توقف مى كردند تا به آنها اذن دخول داده شود.

به هر صورت سزاوار است شيعه آن حضرت را در اين روز بگونه اى زيارت نموده و بر او صلوات و درود فرستند كه مايه رضايت پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بوده ، خداى فاطمهعليها‌السلام آن را پسنديده و حق شيعه گرى ادا شود.

شب نوزدهم

اين شب ابتداى حامله شدن مادر پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به آن حضرت مى باشد. و مراقب و ادا كننده حقوق رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، حق بزرگداشت آن را از آنچه در ميلاد پيامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم گفتيم ، خواهد دانست زيرا اين شب كليد سعادت روز ميلاد آن حضرت بلكه مقام اجمال آن مى باشد؛ چنانچه ميلاد او يكى از كليدهاى روز مبعث و مقامات آن مى باشد. و بنده مراقب جميع بهره هاى خود را از اين مراقبت مى برد و بخاطر كسالت هيچ خيرى را از دست نمى دهد. زيرا انسان عاقل هيچ سعادتى را كه در دست باشد از دست نمى دهد.

روز بيستم ، ميلاد حضرت زهراعليها‌السلام

اين روز بنابر روايت شيخ مفيدرحمه‌الله روز ميلاد فاطمه زهراعليها‌السلام مى باشد. شيخ مفيد فرموده است : ( دو سال بعد از بعثت در روز بيستم اين ماه حضرت زهراعليها‌السلام متولد شده است سرور مؤ منين در آن تازه شده و روزه آن روز و خيرات و صدقات در آن مستحب مى باشد. )

فضايل حضرت فاطمهعليها‌السلام

مقدار بزرگداشت اين روز بمقدار بزرگى صاحب آن بوده و فاطمهعليها‌السلام در پيشگاه خداوند متعال و فرشتگان و دوستان او بسيار بزرگ است در روايات صحيح آمده است كه او سرور بانوان جهان و مريمعليها‌السلام سرور بانوان زمان خود بود و باين ترتيب سرورى او بر مريم راستگوعليها‌السلام . كه قرآن بزرگ صداقت او را گواهى مى دهد - نيز ثابت مى شود. بلكه عده اى از علماى بزرگ يقين به برتر بودن او از ساير پيامبران و رسولان دارند كه خود فضيلت روشنى براى فاطمهعليها‌السلام مى باشد. از فضيلتهاى او كه از روايات قطعى به دست مى آيد و فاطمه در ميان زنان عالم مخصوص به آن فضيلت مى باشد اين است كه مصحف بزرگ و گرانقدرى داشت كه جبرئيل بعد از رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آن را براى او آورده و اميرالمؤ منينعليه‌السلام آن را نوشت اين مصحف نزد فرزندان معصوم او بود و علم آنچه گذشت و آنچه خواهد آمد و آنچه موجود است در او بود؛ چنانچه از امام صادقعليه‌السلام روايت شده است خلاصه اينكه درباره فضايل او شيعه و غير شيعه رواياتى نقل نموده اند كه چندين مجلد كتاب بزرگ را پر مى كند و اين مختصر گنجايش آن را ندارد. و اگر فضيلتى بجز شفاعت او از دوستدارانش نبود همين فضيلت در اثبات حق بزرگداشت او و تولدش باندازه توان براى شيعه كافى بود. زيرا بعضى از حقوق ادا نمى شود گر چه كارى كه براى اداء حق انجام شود كامل و تمام باشد.

اعمال مهم اين روز

از كارهاى مهم در اين روز زيارت او، صلوات بر او، و لعنت كردن ظالمين به آن حضرتعليها‌السلام است و سپس روز خود را مانند امثال اين روز به پايان مى رساند.

فصل هشتم : مراقبات ماه رجب

شرافت رجب

اين ماه ماه بسيار شريفى است به اين جهت كه :

١ - از ماههاى حرام مى باشد.

٢ - از اوقات دعا مى باشد و حتى در زمان جاهليت به اين مطلب مشهور بوده و مردم آن زمان منتظر اين ماه بوده تا در آن دعا كنند.

٣ - اين ماه ، ماه اميرالمؤ منينعليه‌السلام مى باشد؛ همانطور كه در بعضى از روايات آمده است چنانچه شعبان ، ماه رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و رمضان ماه خداى تعالى مى باشد.

٤ - شب اول آن يكى از چهار شبى است كه تاءكيد به زنده نگهداشتن آن به عبادت شده است

٥ - درباره روز نيمه آن آمده است كه محبوبترين روزها نزد خداوند بوده و زمان انجام عمل ( استفتاح ) است كه بطور مفصل خواهد آمد.

٦ - روز بيست و هفتم اين ماه ، مبعث پيامبر اكرمصلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مى باشد.

روزى كه زمان ظهور رحمت خداوند است چيزى كه از اول خلقت تا كنون مانند آن ديده نشده است

اين گوشه اى از فضايل اين ماه بود و ما توان فهم تمام فضايل اين ماه شريف را نداريم


4

5