دانستنیهای ازدواج

دانستنیهای ازدواج0%

دانستنیهای ازدواج نویسنده:
گروه: جوانان و ازدواج

دانستنیهای ازدواج

نویسنده: واحد تحقیقات قائمیه اصفهان
گروه:

مشاهدات: 29933
دانلود: 4838

توضیحات:

دانستنیهای ازدواج
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 53 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 29933 / دانلود: 4838
اندازه اندازه اندازه
دانستنیهای ازدواج

دانستنیهای ازدواج

نویسنده:
فارسی

بخش اول: وظائف بانوان

شوهرداری

شوهرداری یعنی مواظبت و نگهداری شوهر. شوهرداری کار سهل‌و آسانی نیست که از هر زن بی‌لیاقت و نادانی ساخته باشد، بلکه کاردانی وذوق و سلیقه و زیرکی مخصوص لازم دارد، زنیکه بخواهد شوهرداری کند باید دل او را بدست آورد، اسباب رضایت خاطرش را فراهم سازد. مواظب اخلاق و رفتارش باشد، به کارهای نیک تشویقش کند، از کارهای بد نگهداری‌اش کند، مواظب بهداشت و حفظ الصحه و تغذیه او باشد. سعی کند او را به صورت یک شوهر آبرومند و محبوب و مهربان در آورد تا برای خانواده‌اش بهترین سرپرست و برای فرزندانش بهترین پدر و مربی باشد.

خداوند حکیم قدرت فوق العاده‌ای به زن عطا فرموده است.

سعادت و خوشبختی خانواده در دست اوست، بدبختی خانواده نیز در دست اوست.

زن می‌تواند خانه را به صورت بهشت برین در آورد، و می‌تواند به‌صورت جهنم سوزانی تبدیلش سازد، می‌تواند شوهرش را به اوج ترقی برساند و می‌تواند به خاک سیاهش بنشاند. زن اگر به فن شوهرداری آشنا باشد و وظائفی را که خدا برای‌اش مقرر فرموده انجام دهد می‌تواند از یک مرد عادی بلکه از یک مرد بی‌عرضه و بی‌لیاقت یک شوهر لائق و آبرومند بسازد. یکی از دانشمندان می‌نویسد: زن قدرت عجیبی دارد، مثل قضا وقدر است، هر چه بخواهد همانست. (14)

اسمایلز می‌گوید: اگر زن با تقوی و خوش خلق و کدبانویی در خانه‌محقر و فقیری باشد آن خانه را محل آسایش و فضیلت و خوشبختی‌می‌سازد.

ناپلئون می‌گوید: اگر می‌خواهید اندازه تمدن و پیشرفت ملتی رابدانید به زنان آن ملت بنگرید.

بالزاک می‌گوید: خانه بی زن عفیف، قبرستان است.

شوهرداری به قدری در نظر اسلام اهمیت داشته که آن را در ردیف جهاد در راه خدا قرار داده، حضرت علی (ع) می‌فرماید: جهاد زن به این است که خوب شوهرداری کند. (15) با توجه به اینکه جهاد در راه خدا برای ترقی و عظمت اسلام و دفاع از کشورهای اسلامی و اجرای عدالت اجتماعی بزرگ‌ترین عبادت است ارزش شوهرداری معلوم می‌شود.

رسول خدا (ص) فرمود: هر زنیکه بمیرد در حالی که شوهرش راضی باشد داخل بهشت می‌شود. (16 )

رسول خدا (ص) فرمود: زن نمی‌تواند حق خدا را ادا کند مگر اینکه حق شوهرش را ادا کند (17).

پی‌نوشت‌ها:

1-سوره روم آیه 21

2-مجمع الزوائد ج 4 ص 252.

3-بحار الانوار ج 103 ص 217.

4-بحار ج 103 ص 222.

5-سوره روم آیه 21.

6-وسائل الشیعه ج 14 ص 3.

7-وسائل الشیعه ج 14 ص 3.

8-وسائل الشیعه ج 14 ص 23

9-وسائل الشیعة ج 14 ص 5

10-وسائل الشیعة ج 14 ص 6

11-وسائل الشیعة ج 14 ص 23

12-وسائل الشیعة ج 14 ص 17

13-بحار الانوار ج 43 ص 117

14-در آغوش خوشبختی ص 142.

15-بحار الانوار ج 103 ص 252.

16-محجة البیضاء ج 2 ص 70.

17-مستدرک ج 2 ص 552.

محبت

همه مردم تشنه دوستی و محبتند. دوست دارند محبوب دیگران باشند. دل انسان به محبت زنده است. کسی که بداند محبوب کسی نیست خودش را بیکس و تنها میشمارد. همیشه پژمرده و افسرده است. خانم محترم، شوهر شما نیز از این احساس غریزی خالی نیست. او هم تشنه عشق و محبت است. قبلا از محبت‌های بی‌شائبه پدر و مادر برخوردار بود اما از آن هنگام که پیمان زناشویی بستید خودش را در اختیار تو قرار داد.

انتظار دارد محبت‌های آن‌ها را جبران کنی و از صمیم قلب دوستش بداری.

رشته دوستی را از همه بریده و به تو پیوند کرده انتظار دارد تو تنها، به اندازه همه دوستش بداری. شب و روز برای آسایش و رفاه تو زحمت می‌کشد وحاصل دسترنج خویش را در طبق اخلاص نهاده تقدیم تو می‌کند. شریک زندگی و مونس دائمی و غمخوار واقعی تو است. حتی از پدر و مادرت بیشتر به سعادت و خوشی تو عنایت دارد. قدرش را بدان و از صمیم قلب دوستش بدار. اگر او را دوست بداری او هم به تو علاقه‌مند خواهد شد. زیرا محبت یک پیوند دو طرفی است و دل به دل راه دارد. مهربانی و اظهار محبت واقعا اعجاز می‌کند. یک پسر بیست ساله شهرستانی که برای درس خواندن به تهران آمده بود عاشق صاحب خانه که بیوه 39 ساله‌ای بود شد.

زیرا این زن با مهربانی‌های خود جای مادر را در قلب او گرفته بود و خلاء دوری از مادر را پر کرده بود. (1)

اگر محبت دو طرفه شد بنیان زناشویی استوار می‌شود و خطر جدایی برطرف می‌گردد.

مغرور مشو که شوهرم با یک نگاه دوستم داشت و عشق او همیشه پایدار خواهد ماند، زیرا عشقی که با یک نگاه بیاید دوامی نخواهد داشت.

اگر می‌خواهی عشق او پایدار بماند با رشته محبت‌های دائمی آن را نگهداری کن. اگر شوهرت را دوست بداری همیشه دلش شاداب و خرم است. درکسب و کار دلگرم و به زندگی علاقه‌مند است. و در همه کارها موفقیت خواهد داشت. اگر بداند محبوب واقعی همسرش می‌باشد حاضر است برای تامین سعادت و رفاه خانواده‌اش تا سر حد فداکاری کوشش کند، مردی که کسری محبت نداشته باشد کمتر اتفاق می‌افتد به امراض روحی وضعف اعصاب مبتلا گردد. خانم گرامی اگر شوهرت بداند دوستش نداری از تو دلسرد می‌شود، به زندگی و کسب و کار بی علاقه می‌گردد، به پریشانی وبیماری های روانی گرفتار می‌شود، از خانه و زندگی فرار می‌کند، و در میدان زندگی سرگردان می‌گردد. ممکن است از ناچاری به مراکز فساد پناه ببرد.

پیش خود فکر می‌کند چرا زحمت بکشم و حاصل دسترنجم را به افرادی تقدیم کنم که دوستم ندارند. بهتر است دنبال عیاشی و خوشگذرانی بروم وبری خودم دوست‌های واقعی پیدا کنم.

خانم محترم رشته محبت را به گردن شوهرت بینداز و بدین وسیله به خانه و خانواده جلبش کن. ممکن است شوهرت را قلبا دوست بداری لیکن اظهار نکنی اما این مقدار کافی نیست. باید آن را به زبان بیاوری بلکه باید از رفتار و گفتار و حرکاتت آثار عشق و علاقه نمایان باشد. چه مانع دارد گاه گاه بگویی: عزیزم واقعا تو را دوست دارم؟ اگر از سفر آمد لباس نویا دسته گلی تقدیمش کنی و بگویی: خوب شد آمدی دلم برای‌ات تنگ شده بود. وقتی در سفر است برای‌اش نامه بنویس و از فراق و جدایی اظهار دلتنگی کن. اگر در محل کار شوهرت تلفن هست و در منزل نیز تلفن دارید گاهی به وسیله تلفن احوال پرسی کن اما نه زیاد. اگر از موقع معمول دیرتر به خانه آمد اظهار کن: در انتظار مقدمت بودم و از دیر آمدنت ناراحت شدم.

در غیاب او نزد دوستان و خویشان از او تعریف کن. بگو: واقعا چه شوهر خوبی دارم، دوستش دارم. اگر کسی خواست بدگویی کند دفاع کن، هر چه بیشتر اظهار عشق و علاقه کنی بیشتر به تو علاقه‌مند می‌شود. در نتیجه پیمان زناشویی شما استوارتر و خانواده خوشبخت‌تری خواهید بود.

شکسپیر می‌گوید: چیزی که در زن قلب مرا تسخیر می‌کند مهربانی اوست نه روی زیبایش. من زنی را بیشتر دوست دارم که مهربان‌تر باشد.

خداوند بزرگ در قرآن شریف به محبت و علاقه‌ای که در بین زن وشوهر وجود دارد اشاره فرموده آن را یکی از آیات قدرت خویش شمرده می‌فرماید:

یکی از آیات خدا اینست که همسرانی بریتان آفریده تا بدان‌ها آرامش پیدا کنید و میان شما دوستی و مهربانی نهاد. (2)

حضرت رضا علیه السلام فرمود: بعض زن‌ها برای شوهرشان بهترین غنیمت هستند: زنانی که به شوهرشان اظهار عشق و محبت کنند. (3)

پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود: بهترین زنان شما، زن‌هایی هستند که دارای عشق و محبت باشند. (4)

امام صادق علیه السلام فرمود: وقتی کسی را دوست داری به او خبر بده. (5)

احترام شوهر

هر کسی به شخصیت خویش علاقه‌مند است. خودش را دوست دارد. دلش می‌خواهد دیگران به شخصیت او احترام بگذارند. هر کس شخصیت او را محترم بشمارد محبوبش واقع می‌شود. از توهین کنندگان متنفر است. خانم محترم حب ذات و علاقه به احترام یک امر غریزی است لیکن همه کس حاضر نیست احساس درونی شوهر شما را اشباع کند و به‌وی احترام بگذارد. در خارج منزل با صدها افراد گوناگون و بی‌ادب برخورد می‌کند و بسا اوقات مورد توهین قرار می‌گیرد. و به شخصیتش لطمه وارد می‌شود. از شما که یار و غم خوارش هستید انتظار دارد اقلا در خانه احترامش کنید و شخصیت تحقیر شده‌اش را زنده گردانید. بزرگداشت او شما را کوچک نمی‌کند لیکن به او نیرو و توانایی می‌بخشد و برای کوشش و فعالیت آماده‌اش می‌گرداند. خانم گرامی به شوهرت سلام کن. همیشه با لفظ شما او را مخاطب قرار بده. موقع سخن گفتن کلامش را قطع نکن.

جلو پایش برخیز و به او احترام کن. با ادب حرف بزن. بر سرش داد نزن.

اگر با هم به مجلسی می‌روید او را مقدم بدار. او را با اسم صدا نزن بلکه با نام فامیل و لقب مخاطب قرار بده. در حضور دیگران از او تجلیل و تعریف کن. به فرزندانت سفارش کن از پدرشان احترام کنند. و اگر بی‌ادبی کردند توبیخشان کن. در حضور مهمان‌ها نیز احترامش بگذار و به اندازه آن‌ها بلکه زیادتر از او پذیرایی کن. مبادا در مجلس مهمانی وجود شوهرت را نادیده بگیری و تمام توجهت به مهمان‌ها معطوف باشد. وقتی درب منزل را میزند سعی کن خودت درب را باز نموده با لب خندان و چهره باز به استقبالش بروی. آیا میدانی همین عمل کوچک چه اثر نیکویی در روح شوهرت خواهد گذاشت؟ شاید در خارج منزل با ده‌ها مشکل مواجه بوده و با روح پژمرده وارد منزل شود. استقبال کردن شما با لب خندان روح تازه‌ای در کالبد خسته او دمیده دلش را آرامش می‌دهد. ممکن است خانم‌ها از این سخن تعجب نموده بگویند: چه پیشنهاد عجیبی! زن به استقبال شوهر برود وخوش آمد بگوید! شخص بیگانه و غریبی نیست تا احتیاجی به استقبال وخوش آمد داشته باشد.

تسقط الآداب بین الاحباب. البته این طرز تفکر از تربیت غلط ما پیدا شده، کی گفته که دوستان و خویشان لازم نیست ادب و احترام را رعایت کنند. مهمانی به منزل شما وارد می‌شود از او استقبال می‌کنید، خوش آمد میگوئید، احترام می‌کنید، پذیرائی مینمائید.

و این عمل را یک رفتار عقلائی و یکی از اداب و رسوم زندگی می‌شمارید. البته چنین است، از مهمان باید احترام کرد لیکن از شما انصاف می‌خواهم مردی که از صبح تا شب برای تامین زندگی و رفاه وآسایش شما تلاش می‌کند، و در این راه با صدها مشکل روبرو شده، آنگاه حاصل دسترنج خویش را در طبق اخلاص نهاده درب خانه را می‌کوبد که به رایگان در اختیار شما بگذارد، آیا ارزش آن را ندارد که برای خوشنودی واحترام او تا درب خانه قدم رنجه فرمایید و با لب خندان یک خوش آمد گفته دلش را شاد گردانید؟

نگو: چون با هم مانوس و خصوصی هستیم انتظار احترام ندارد، بلکه از شما بیشتر از دیگران انتظار احترام دارد. اگر احترام نکردید وسکوت کرد دلیل آن نیست که توقع ندارد، بلکه برای رعایت شما از خواسته درونی خویش صرف نظر نموده است.

خانم محترم، اگر به شوهرت احترام نمودی او هم در مقابل به شما احترام خواهد گذاشت. رشته محبت در میانتان استوارتر و پیمان زناشویی با دوام‌تر خواهد شد. به خانه و زندگی و کسب و کار دلگرم می‌شود، ونتیجه‌اش عائد شما می‌گردد.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: وظیفه زن این است که تا درب خانه به پیشواز شوهرش برود و به وی خوش آمد بگوید. (6)

امام صادق علیه السلام فرمود: هر زنی که از شوهرش احترام کند وآزارش نرساند خوشبخت و سعادتمند خواهد بود. (7)

پیغمبر اسلام فرمود: زن موظف است برای شوهرش طشت و حوله حاضر کند و دست‌هایش را بشوید. (8)

مواظب باش به شوهرت توهین و بی‌ادبی نکنی، ناسزا نگوئی، دشنام ندهی، بی‌اعتنائی نکنی، بر سرش داد نزنی، نزد دیگران آبرویش را نریزی، با لقب‌های زشت صدایش نزنی. اگر به او توهین کردی او نیز به تو توهین خواهد نمود. قلبا از هم مکدر می‌شوید، عقده روحی و کینه پیدا می‌کنید، صفا و محبت از میانتان برطرف می‌شود، دائما در حال نزاع و کشمکش خواهید بود. اگر به زندگی ادامه بدهید به طور یقین زندگی خوشی نخواهید داشت. کینه‌های روحی و عقده‌های روانی ممکن است تولید خطرکند و باعث جنایت شود. از داستان‌های زیر عبرت بگیرید:

مرد 22 ساله‌ای بنام … همسر 19 ساله خود را به علت اینکه وی را خر کور خطاب کرده بود با 15 ضربه چاقو به قتل رسانید. وی در دادگاه گفت: یکسال پیش با … ازدواج کردم. در آغاز زندگی مرا شدیدا دوست می‌داشت. ولی بزودی تغییر رویه داد و بنای ناسازگاری را گذاشت. بر سر هر مساله کوچکی به من فحاشی می‌کرد و حتی مرا به خاطر اینکه یکی از چشم‌هایم کمی چپ است «خر کور» خطاب می‌کرد. در روز حادثه شوهر خود را خر کور خطاب می‌کند. او چنان خشمگین می‌شود که به جان همسرش افتاده او را با 15 ضربه چاقو از پای در می‌آورد. (9)

مرد 71 ساله‌ای که زنش را کشته در علت قتل او می‌گوید: ناگهان رفتار … نسبت‌به من تغییر کرد. بی‌اعتنا شد. یک بار هم مرا پیرمرد غیرقابل تحمل صدا کرد. با این حرف نشان داد که دوستم ندارد. دچار سوءظن شدم و با دو ضربه تبر او را کشتم. (10)

شکایت و درد دل

هیچکس نیست که ناراحتی و گرفتاری و درد دل نداشته باشد.

هر کسی دوست دارد غمخوار و محرم رازی پیدا کند، گرفتاری‌های خویش را برای‌اش شرح بدهد. حس ترحمش را تحریک نموده دلش را کباب کند.

و بدینوسیله غمی از دل خودش برداشته آرامش خاطری بدست آورد. لیکن هر سخن جایی و هر نکته مقامی دارد. برای درد دل نیز موقعیت مناسب لازم‌است. در هر جا و هر زمان و با هر شرایطی نباید شکایت را شروع کرد.

خانم‌هایی که نادان و خودخواهند و از رموز معاشرت و آداب شوهرداری بی‌اطلاعند آن قدر ظرفیت و حوصله ندارند که مشکلات را تحمل نمایند ودرد دل‌ها را تا موقع مناسب به تاخیر بیاندازند. هنگامی که شوهر بیچاره با تن خسته و اعصاب ناراحت وارد منزل می‌شود تا دمی بیاساید از همان ساعت اول با شکایت‌ها و درد دل‌های همسر نادانش مواجه می‌شود و از خانه وکاشانه بیزار می‌گردد:

مرا با این بچه‌های جوانمرگ شده رها کردی و رفتی، احمد جوانمرگ شده شیشه درب اتاق را شکست. منیژه با پروین دعوا کردند. از سر و صدای بچه‌ها و مردم، ضعف اعصاب گرفتم، دیوانه شدم. تکلیف مرا با این بچه‌های شیطان معلوم کن. آخ از دست بهرام. جوان مرگ شده اصلا درس نمی‌خواند. امروز کارنامه‌اش را از مدرسه فرستادند چند نمره تک داشت. حیف از من که برای این‌ها زحمت می‌کشم. از صبح تا حال به قدری کار کردم که از حال و کار افتادم. کسی به فریادم نمی‌رسد.

این بچه‌ها هم که دست به سیاه و سفید نمی‌گذارند. کاش اصلا بچه نداشتم. راستی امروز خواهرت آمد اینجا. نمی‌دانم چرا با من سر دعوا داشت، خیال می‌کرد ارث پدرش را خورده‌ام. امان از دست مادرت، رفته این طرف و آنطرف پشت سرم بدگویی کرده. من از دست اینها به تنگ آمده‌ام. حیف از من که در یک چنین خانه‌ای زندگی می‌کنم. وای دستم را ببین رفتم غذا بپزم کارد آشپزخانه دستم را برید. راستی دیروز رفتم مجلس عروسی سهراب. کاش اصلا نرفته بودم. آبرویم پاک رفت. خانم حسن آقا آمده بود با چه سر و وضع و لباس‌هایی! ! خدا بخت و شانس بدهد. مردم چقدر زن‌هایشان را دوست دارند. چه لباس‌هایی برای‌اش خریده بود.

این‌ها را میگویند شوهر. وقتی وارد مجلس شد همه به او احترام کردند. بله مردم فقط به لباس نگاه می‌کنند. آخر چی چی من از او کمتره که باید اینقدر افاده کند. بله بخت و اقبال داره شوهرش دوستش می‌داره، مثل تو نیست. من که دیگر نمی‌توانم در خانه خراب شده برای تو و بچه‌هایت جان بکنم هر فکری داری بکن.

خانم محترم، این رسم شوهرداری نیست. تو خیال می‌کنی شوهرت برای تفریح و خوشگذرانی از خانه بیرون رفته است. برای کسب و کار وتهیه روزی خارج شده است. از صبح تا حال با صدها گرفتاری مواجه بوده که تو تاب تحمل یکی از آن‌ها را نداری. از گرفتاری‌های اداری یا کسبی او اطلاع نداری. نمی‌دانی با چه اشخاص بدجنس و حیله باز و موذی برخورد نموده و چه عقده‌هایی در روحش گذاشته‌اند. از روح پژمرده و اعصاب خسته او خبر نداری. اکنون که از گرفتاری‌های خارج فرار کرده و به خانه پناه آورده شاید دمی استراحت کند، به جای آنکه غمی از دلش بر داری هنوز نرسیده در شکایت و نق نق را باز می‌کنی. آخر این بدبخت چکند که مرد شده، در خارج منزل با آن همه گرفتاری‌ها مواجه است در خانه هم با شکایت‌ها و ایرادها و بهانه‌جوئی‌های تو مواجه می‌شود. انصاف خوب است.

قدری هم به فکر او باش. در این حال جز این چاره‌ای ندارد که یا داد و فریاد راه بیندازد تا از شکایت‌های بیجا و زخم زبان‌های تو نجات پیدا کند یا از خانه فرار کند و به یک قهوه‌خانه یا مهمانخانه یا سینما یا جای دیگر پناهنده شود. یا واله و سرگردان در خیابان‌ها پرسه بزند. خانم گرامی، برای رضای خدا و برای حفظ شوهر و خانواده‌ات از این شکایت‌ها و نق و نق‌های بیجا دست‌بردار، زیرک و دانا باش وقت شناس باش. اگر هم واقعا درد دل داری قدری صبر کن تا شوهرت استراحت کند، اعصابش راحت شود. آنگاه که سر حال آمد. و موقعیت مناسبی پیدا شد می‌توانی مطالب لازم و ضروری را به عنوان مشورت نه اعتراض، با او در میان بگذاری و در صدد چاره جویی بر آیید. اما اگر به شوهر و خانواده‌ات علاقه داری از ذکر وقایع و حوادث جزئی و غیرضروری بهر حال خودداری کن. و با نق نق‌های دائمی اعصاب شوهرت را خسته نکن. بگذار به کار خود برسد. او هم به قدر کافی گرفتاری دارد. به داستان زیر توجه فرمایید:

خانمی به نام … می‌گوید: من از اول زن نق نقوی‌ای بودم. هر روز نق نق‌های من بیشتر و شدیدتر می‌شد. تا آنجا که پس از هشت سال زندگی مشترک با … چند جمله بود که تقریبا هر شب با اندکی تغییر بین ما رد وبدل می‌شد. آن هم از وقتی که شوهرم وارد خانه می‌شد تا وقتی شام بخورد و توی رختخواب برود: وای خسته شدم. پدرم در آمد. چرا؟ از بس کارکردم. کارهای این خانه بی‌صاحب مانده هم که تمام نمی‌شود. هر طرفش را بگیری باز یک طرفش روی زمین است.

-آخر این کارهای تو چیست که تمام نمی‌شود؟

-آه چه میدانم همین کارهای لعنتی است. آب، جارو، ظرفشویی، رختشویی، غذا پختن، راست و ریس کردن اوضاع خانه، تر و خشک کردن بچه‌ها.

-عزیزم این کارها که تو میگویی همه جا هست توی همه خانه‌ها همه زن‌ها این کارها را می‌کنند. تو چرا سر من منت می‌گذاری؟

-وای منت، چه منتی؟ جانم به لب رسیده پدرم در آمده تو چه می‌فهمی؟ همین می‌روی و پشت میز اداره می‌نشینی و پول می‌گیری و می‌آیی خانه. دیگر چه میدانی خانه چطور مرتب شده چطور نظافت شده؟

-ای وای خانم جان بس کن.

-خوب بله آقا حوصله شنیدنش را هم نداری. من پدرم در آمده مریض شده‌ام دارم می‌میرم.

-عزیزم مریض شده‌ای برو دکتر.

-با کدام پول؟

-ای ناشکر این همه پول از من می‌گیری باز هم …

-کدام پول، چه پولی؟ همه‌اش خرج زندگی‌ات می‌شود. آن هم چه زندگی همه‌اش پر از بدهکاری، قسط‌های عقب افتاده. امروز مجبور شدم از کسبه سر محله نسیه کنم.

و بعد شوهر بیچاره‌ام وقتی از این همه نق نق جانش به لب می‌آمد لحاف را روی سرش می‌کشید و می‌خوابید. مادرم غالبا در جریان زندگی ما بود و بارها مرا نصیحت می‌کرد که دست از این نق نق‌ها بردارم. و من گوش نمی‌دادم تا یک روز وقتی شوهرم سر کار رفته بود به من گفت: هر چه نصیحت کردم گوش ندادی حالا بکش که سزایت همین است. شوهرت …

من مثل دیوانه از جا پریدم. نه باور نمی‌کنم.

بسیار خوب حالا که باور نمی‌کنی تحقیق کن تا بدانی. تا ساعت دو بعد از ظهر که شوهرم … از سر کار بیاید خونم خونم را می‌خورد. وقتی آمد اول با عصبانیت بعدا با گریه موضوع را در میان گذاشتم. گفت: میدانی تو زندگی را برای من کوفت می‌کردی. هیچوقت فکر نمی‌کردی که من روزی دو سرویس کار می‌کنم تا چرخ زندگی‌مان بگردد. شب خسته و کوفته به خانه می‌آیم، حوصله نق نق ندارم، آن قدر خسته هستم که تو دیگر حق نداری با حرف زدن از کارهای خانه مرا از زندگی بیزار کنی. ولی تو این کار را می‌کردی و هنوز هم می‌کنی. واقعا مرا از زندگی بیزار کرده‌ای. گاهی فکر کرده‌ام که اگر صاحب بچه نبودیم بهتر بود از هم جدا شویم. از این جهت تصمیم گرفته‌ام در جایی آرامش پیدا کنم و پیدا کردم.

- من درست شش ماه زحمت کشیدم تا مجددا شوهرم را به زندگی علاقه‌مند کنم ولی این بر ا م تجربه‌ای شد که دیگر شوهرم را که در خارج به اندازه کافی خسته می‌شود در خانه با شرح ملال خودم خسته‌تر نکنم.

حالا فهمیده‌ام که خانه جای استراحت مرد است نه جای عذاب (11)

پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: هر زنیکه به وسیله زبان شوهرش را اذیت کند نمازها و سایر اعمالش قبول نمی‌شود، و لو هر روز روزه باشد و شب‌ها را برای تهجد و عبادت برخیزد، و بنده‌هایی آزاد کند وثروتش را در راه خدا انفاق نماید. زنیکه بد زبان باشد و بدینوسیله شوهرش را بیازارد نخستین کسی است که داخل دوزخ می‌شود. (12)

رسول خدا فرمود: هر زنیکه شوهرش را در دنیا اذیت کند حور العین به او میگویند: خدا تو را بکشد. شوهرت را اذیت نکن. این مرد از شما نیست و لیاقت او را ندارید بزودی از شما مفارقت نموده به سوی ما می‌آید. (13)

نمی‌دانم منظور خانم‌ها از این غرغرها چیست؟ اگر می‌خواهند توجه شوهر را جلب نموده خودشان را محبوب و زحمتکش و خیرخواه جلوه دهند، مطمئن باشند که نتیجه معکوس خواهند گرفت. نه تنها محبوبیتی پیدا نمی‌کنند بلکه مبغوض شوهر واقع خواهند شد. و اگر منظورشان اینست که اعصاب شوهرشان را ناراحت کنند تا از کار و زندگی سیر شود و به بیماری‌های اعصاب مبتلا گردد و از خانه فرار کند و برای تخدیر اعصاب به‌اعتیادهای خطرناک گرفتار شود و به مراکز فساد قدم بگذارد و بالاخره‌دق کش شود البته بدانند که موفقیت و پیروزی آن‌ها حتمی است.

خانم محترم، اگر به شوهر و زندگی علاقه داری از این رفتار زشت‌و غیر عقلائی دست‌بردار. آیا احتمال نمی‌دهی که شکایت‌های بی جای تو باعث قتل و جنایتی شود یا کانون خانوادگی شما را متلاشی سازد؟ به داستان زیر توجه کن:

«وقتی … به خانه آمد همسرش در حالی که دختر سه ساله‌اش را در بغل داشت به شوهرش گفت: دو نفر از همکاران او به منزل آمده ناسزا گفتند. مرد سخت ناراحت شد و در اثر جنون آنی چاقویش را در شکم فرزند خردسالش فرو کرد و به قتل رسید. مرد به چهار سال زندان محکوم شد. (14) »

یک پزشک در دادگاه می‌گوید: «در تمام مدت زندگی ما، همسرم حتی یکبار رفتاری که شایسته یک زن خوب و کدبانو است نداشت. خانه ما همیشه نامرتب و درهم است. فریادها و بهانه‌جوئیها و دشنام‌های زننده او مرا به ستوه آورده است. آنگاه حاضر می‌شود با پرداخت پنجاه هزار تومان پول از شر او خلاص شود. و با خوشحالی می‌گوید راستش را بخواهید اگر تمام ثروت و حتی مدرک پزشکی‌ام را می‌خواست می‌دادم تا زودتر خلاص شوم.» (15)

پی‌نوشت‌ها

1-اطلاعات 20 اسفند 1348 شماره 13140.

2-سوره روم: 21.

3-مستدرک ج 2 ص 532.

4-بحار ج 103 ص 235.    

5-بحار ج 74 ص 181.

6-مستدرک ج 3 ص 551.

7-بحار ج 103 ص 253.

8-مستدرک ج 2 ص 551.

9-اطلاعات 14 اردیبهشت 1351. شماره 13787.

10-اطلاعات اول آذر ماه 1350 شماره 13652.

11-مجله اطلاعات هفتگی شماره مخصوص نوروز سال 1352.

12-بحار ج 76 ص 363.

13-محجة البیضاء ج 2 ص 72.

14-اطلاعات 27 آبان 1350 شماره 13651.

15-اطلاعات 13 دیماه 1350 شماره 13689.

خوش اخلاق باش

کسی که خوش اخلاق باشد، با مردم خوشرفتاری کند، با لب خندان سخن بگوید، در مقابل حوادث و مشکلات بردبار باشد، محبوب همه است، دوستانش زیادند، همه دوست دارند با او معاشرت و رفت و آمد کنند، عزیز و محترم است، به ضعف اعصاب و بیماری‌های روانی مبتلا نمی‌شود، بر مشکلات و دشواری‌های زندگی پیروز می‌گردد، از زندگی لذت می‌برد، و بر معاشرانش خوش می‌گذرد.

امام صادق علیه السلام فرمود: «هیچ زندگانی گواراتر از خوش اخلاقی نیست.» (1)

اما کسی که بد اخلاق باشد، با صورت درهم کشیده با مردم ملاقات کند، در مقابل حوادث و ناملایمات داد و فریادش بلند شود، بیخود داد وقال راه بیندازد، تند خو و بد زبان باشد زندگی تلخ و ناگواری خواهد داشت، خودش همیشه ناراحت و معاشرینش در عذابند، مردم از او متنفر واز معاشرتش گریزانند، آب خوش از گلوی خودش و معاشرانش پائین نمی‌رود، خواب و خوراک درستی ندارد. برای انواع بیماری‌ها مخصوصا ضعف اعصاب کاملا آمادگی دارد، همیشه اوقاتش تلخ و آه و ناله‌اش بلند است، دوستانش کمند، محبوب کسی نیست.

پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: «آدم بد اخلاق نفس خودش را در رنج و عذاب دائم قرار می‌دهد.» (2)

خوش اخلاقی برای همه لازم است مخصوصا برای زن و شوهر ضرورت دارد، زیرا همیشه با هم هستند و ناچارند با هم زندگی کنند.

خانم محترم، اگر می‌خواهی به خودت و شوهر و بچه‌هایت خوش بگذرد اخلاقت را اصلاح کن، همیشه شاد و خندان باش، اوقات تلخی ودعوا نکن، خوش برخورد و شیرین زبان باش، با اخلاق خوش می‌توانی خانه‌ات را به صورت بهشت برین درآوری، حیف نیست با بداخلاقی آن را به‌صورت جهنم سوزانی تبدیل کنی و خودت و شوهر و فرزندانت در آن معذب باشید؟ تو می‌توانی فرشته رحمت باشی، محیط خانه را با صفا ونورانی گردانی، چرا آن را به صورت زندان تاریکی در می‌آوری؟ لب خندان وشیرین زبانی تو دل شوهر و فرزندانت را غرق سرور و شادمانی می‌گرداند، غم و اندوه را از دلشان بر طرف می‌سازد. آیا میدانی: بامداد که فرزندانت به مدرسه یا سر کار می‌روند اگر با تبسم و گرمی از آن‌ها بدرقه کنی چه تاثیر نیکوئی در روح و اعصابشان خواهی گذاشت.

اگر به زندگی و شوهرت علاقه داری بد اخلاقی نکن، زیرا اخلاق خوب بهترین پشتوانه پیمان زناشویی است.

اکثر طلاق‌ها در اثر بد رفتاری زن و شوهر و عدم توافق اخلاقی پیدا می‌شود. آمار طلاق‌ها این مطلب را تایید می‌کند. عدم توافق اخلاقی نخستین علت بروز اختلافات خانوادگی است.

به عنوان نمونه به آمار سال‌های 47 و 48 و 49 اشاره می‌کنیم: «در سال 1347 از 16039 پرونده شکایت که به دادگاه خانواده رسیده است، 12760 پرونده بر اساس عدم توافق اخلاقی بوده است. در سال 1348 از میان 16058 پرونده اختلافات زناشویی 11246 پرونده به عدم توافق میان زن و شوهر اختصاص داده شده است. یعنی با یک آمار خیلی ساده می‌بینیم که بیش از هفتاد درصد اختلافات زناشویی به واسطه عدم توافق اخلاقی بروز می‌کند. (3) »

خانم محترم، با خوش اخلاقی عشق و محبت شوهرت را جلب کن تا به زندگی و خانواده علاقه‌مند شود، با شوق و ذوق کار کند و اسباب رفاه شما را فراهم سازد، اگر خوش اخلاقی کردی دنبال شب نشینی و عیاشی نمی‌رود و زودتر به خانه می‌آید.

زنی به شورای داوری شکایت کرد که: «شوهرم همیشه ناهار و شام را بیرون خانه می‌خورد.

شوهر جواب داد: علت اینست که زنم اصلا سازگاری ندارد وبد اخلاق‌ترین زن دنیاست.

زن ناگهان خیز برداشت و در حضور اعضای داوری شوهرش را کتک زد. (4) »

این خانم نادان خیال می‌کرد با شکایت و فحش و کتک می‌توان شوهر را به خانه جلب کرد، در صورتی که یک راه عقلی و ساده داشت وآن خوشرفتاری و خوش اخلاقی بود.

زنی در شورای داوری گفت: شوهرم 15 ماه است که با من حرف نمی‌زند و مخارج ما را به وسیله مادرش می‌فرستد.

مرد در جواب گفت: چون از دست‌ بد اخلاقی‌های زنم به تنگ آمده بودم تصمیم گرفتم صحبت نکنم و مدت 15 ماه است به این کار ادامه می‌دهم. (5) »

اکثر مشکلات زناشویی را با هوشیاری و اخلاق خوش می‌توان حل کرد. اگر شوهرت کم محبت است، اگر به خانه و زندگی علاقه ندارد، اگر دنبال عیاشی می‌رود، اگر دیر به خانه می‌آید، اگر شام و ناهار را بیرون صرف می‌کند، اگر بد رفتاری می‌کند، اگر تندخویی و دعوا می‌کند، اگر ثروتش را به باد می‌دهد، اگر دم از طلاق و جدایی میزند همه این‌ها و صدها مانند این‌ها را به وسیله خوشرفتاری و اخلاق خوش می‌توان حل کرد. تو اخلاق و رفتارت را عوض کن و نتیجه اعجاز آمیز اخلاق خوب را تماشا کن.

امام صادق علیه السلام فرمود: «خدا به آدم خوش اخلاق ثواب جهاد می‌دهد، صبح و شب برای‌اش ثواب نازل می‌شود. (6) »

حضرت صادق علیه السلام فرمود: هر زنیکه شوهرش را اذیت کندو اندوهگینش سازد و از رحمت خدا دور است. و هر زنیکه به شوهرش احترام بگذارد و آزارش نرساند و فرمانبردارش باشد خوشبخت ورستگار است» (7)

به رسول خدا صلی الله علیه و آله عرض شد: «فلان شخص زن خوبی است. روزها روزه دارد و شب‌ها عبادت می‌کند. لیکن بد اخلاق است همسایگانش را آزار می‌رساند» .

فرمود: «هیچ خیر و خوبی ندارد. و از اهل دوزخ می‌باشد (8) » .