دانستنیهای ازدواج

دانستنیهای ازدواج0%

دانستنیهای ازدواج نویسنده:
گروه: جوانان و ازدواج

دانستنیهای ازدواج

نویسنده: واحد تحقیقات قائمیه اصفهان
گروه:

مشاهدات: 29968
دانلود: 4845

توضیحات:

دانستنیهای ازدواج
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 53 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 29968 / دانلود: 4845
اندازه اندازه اندازه
دانستنیهای ازدواج

دانستنیهای ازدواج

نویسنده:
فارسی

خوش اخلاق باش

دنیا در مسیر معین و بر طبق نقشه منظمی می‌چرخد. حوادث‌روزگار با نظم و ترتیب مرموز یکی پس از دیگری خودنمایی می‌کند. وجود ناچیز ما در این جهان پهناور به منزله ذره کوچکی است که هر لحظه به‌سویی حرکت و با ذرات دیگر در تصادم است. اداره جهان دست ما نیست و حوادث گیتی بر طبق میل ما واقع نمی‌شوند. بامداد که از منزل خارج‌می‌شوید تا دوباره برگردید ممکن است‌با ده‌ها ناملایم-کوچک یا بزرگ-برخورد نمایید. و در میدان زندگی و صحنه کسب و کار، که به میدان نبرد بی‌شباهت نیست، با مشکلات فراوانی مواجه شوید. برای پیدا کردن تا کسی‌لنگ شده‌اید، فلان کس به شما توهین نموده، مورد عیب جویی و سرزنش‌قرار گرفته‌اید، فلان کس در کسب و کار با شما رقابت کرده، رئیس و مافوقتان ایراد و بهانه‌جویی می‌کند. چک فلان آدم بد حساب برگشت‌خورده. معلوم نیست‌سفته فلان شخص وصول شود یا نه. طلبکار در وصول‌مطالباتش پافشاری می‌کند. و ده‌ها بلکه صدها از این قبیل حوادث کوچک‌و بزرگ که خواه ناخواه برای هر کسی اتفاق می‌افتد.

ممکن است از وجود ناملایمات چنان خشمگین و ناراحت شوید که مانند بمب آتشزا هر لحظه در معرض انفجار باشید. به چرخ گردون ومردم متجاوز که زورتان نمی‌رسد، اما وقتی به خانه وارد می‌شوید می خواهید قدرت نمایی کنید و انتقام چرخ و فلک و مردم کج رفتار را از زن و فرزند بیگناهتان گرفته بدینوسیله دق دلی خالی کنید.

گویا عزرائیل وارد خانه شده است. بچه‌ها مانند موش فرار می‌کنند، خدا نکند کوچک‌ترین بهانه‌ای به دستش بیفتند. غذا شور یا بی‌نمک باشد، چای آماده و حاضر نباشد، یکی از بچه‌ها سر و صدا کند، وضع منزل نامرتب‌باشد، حرف ناپسندی از دهان همسرش بیرون بیاید، وا مصیبتا آقا همانند بمبی منفجر خواهد شد. به سر این داد میزند، به آن یکی دشنام می‌دهد، آن‌یکی را میزند، با این اوقات تلخی می‌کند. بدینوسیله محیط با صفای خانه راکه به منظور استراحت‌بدانجا پناه آورده بود به صورت جهنم سوزانی تبدیل خواهد ساخت. در آن دوزخ خود ساخته، هم خودش خواهد سوخت ‌هم زن و فرزند بیگناهش. اگر بچه‌ها بتوانند از آن محیط رعب و وحشت‌فرار نموده در کوچه و خیابان سرگردان می‌شوند. و الا خدا خدا می‌کنند که‌مالک دوزخ زودتر از منزل خارج گردد تا از شرش خلاص شوند.

وضع رقت‌بار و سرنوشت‌شوم یک چنین خانواده‌ای بخوبی‌روشن است. همیشه دعوا و اوقات تلخی برپاست. آب خوش از گلویشان‌پایین نخواهد رفت. وضع منزل رضایت‌بخش نخواهد بود. زن از محیط منزل و دیدن صورت عبوس شوهر بیزار خواهد بود. زنیکه همواره به ابد اخلاقی‌های شوهر مواجه باشد چگونه می‌تواند به زندگی دلگرم باشد و از روی عشق و علاقه خانه‌داری و شوهرداری کند؟

از همه بدتر وضع دلخراش و سرنوشت‌خطرناک اطفالی است که‌در چنین محیط ناگواری پرورش می‌یابند. اوقات تلخی‌ها و ناسازگاری‌های‌دائمی پدر و مادر بدون تردید در روح حساس آن‌ها اثر بدی خواهد گذاشت.

غالبا افرادی تندخو، عصبانی مزاج، بد بین، کینه‌توز، متعدی، پژمرده تربیت‌خواهند شد. چون به محیط خانه و زندگی دلخوشی ندارند به ولگردی پناه‌می‌برند. در نتیجه، ممکن است در دام‌های گوناگون فساد که به وسیله شیادان‌اجتماع برای منحرف کردن این گونه افراد نهاده شده گرفتار شوند و برای‌همیشه بدبخت گردند. حتی امکان دارد برای حل عقده‌های درونی خویش، دست‌به کارهای بسیار خطرناکی از قبیل قتل و جنایت و دزدی وخودکشی بزنند.

برای تایید مطلب می‌توانید به پرونده‌های افراد تبه‌کار مخصوصا اطفال مراجعه نمایید. آمار و نقل حوادثی که از این گونه اطفال، هر روز در صفحات‌روزنامه‌ها و مجلات منعکس می‌شود بهترین گواه مطلب است. مسؤولیت‌همه این بدبختی‌ها بر گردن سرپرست‌خانواده است که اعصاب خویش را کنترل نکرده در منزل بد اخلاق بوده است. در این دنیا آسایش و خوشی‌ندارد در سرای دیگر نیز بی‌کیفر نخواهد بود.

آقای عزیز! اداره جهان در اختیار ما نیست. تزاحمات، ناملایمات، مصیبات از لوازم لا ینفک این جهان هستند. هر کسی در مسیر زندگی با آنها خواه ناخواه برخورد خواهد نمود. باید برای پذیرش آن‌ها آماده شد.

شخصیت انسان در این مواقع به ظهور می‌رسد. باید بدون جزع و فزع با آنها مواجه شد و در صدد چاره بر آمد. انسان توانایی آن را دارد که صدها مشکل‌بزرگ و کوچک را با آغوش باز بپذیرد و خم به ابرو نیاورد.

حوادث روزگار علت تامه ناراحتی‌ها نیستند بلکه اعصاب ضعیف‌هستند که متاثر شده اسباب نگرانی و ناراحتی ما را فراهم می‌سازند. اگر بر نفس خویشتن مسلط باشیم و اعصابمان را کنترل کنیم که در مقابل‌پیش آمدها متاثر نشوند ناراحتی و عصبانیت مفهومی ندارد.

امر ناگواری که برای‌ات اتفاق افتاده یا از امور ضروری این جهان واز لوازم لا ینفک ماده و مادیات است که سعی و تدبیر ما در وجود و عدم‌آن‌ها تاثیری ندارد یا از اموری است که سعی و تدبیر ما هم می‌تواند در آن‌ها اثر داشته باشد. اگر از قسم اول باشد جزع و فزع و عصبانیت و تندخویی‌بدون شک سودی ندارد بلکه یک امر صد در صد غیر عقلائی است. زیرا دراین گونه موارد کاری از ما ساخته نیست. بخواهیم یا نخواهیم جهان ماده‌این گونه لوازم را دارد. باید برای وقوع آن‌ها آماده بود و با لب خندان استقبال نمود. و اگر از قسم دوم باشد باید با سعی و تدبیر در صدد چاره‌بر آمد.

اگر در مقابل مشکلات خودمان را نبازیم و بتوانیم اعصابمان را کنترل کنیم و با فکر و تدبیر وارد کار شویم اکثر مشکلات قابل حل هستند.

در اینصورت هم عصبانیت و بد اخلاقی نه تنها در حل مشکلات به ما کمک‌نخواهد کرد بلکه ممکن است مشکلی به مشکلات بیفزاید. بنابراین، انسان‌عاقل و هوشیار باید همیشه بر اعصاب خویشتن مسلط باشد و نگذارد از حوادث و ناملایمات روزگار متاثر گردند.

انسان موجود نیرومند و توانایی است که با بردباری و کوشش وتدبیر می‌تواند بر مشکلات بزرگ پیروز گردد. آیا حیف نیست که در مقابل‌حوادث کوچک خودش را باخته داد و فریاد و اوقات تلخی راه بیندازد؟ !

از همه این‌ها گذشته، حوادث و ناملایمات روزگار و رفتار ناپسند مردم اسباب ناراحتی تو را فراهم ساخته‌اند زن و فرزندت چه تقصیری‌دارند؟

همسرت از صبح تا حال در خانه زحمت کشیده، غذا پخته، لباس‌شسته، خانه را تمیز و مرتب نموده، با بچه‌ها سر و کله زده، با بدن و اعصاب‌خسته در انتظار تو بوده که وقتی به منزل آمدی با اخلاق خوش و مهربانی‌دلش را گرم نموده خستگی اعصابش را برطرف سازی.

فرزندانت نیز از بامداد تا حال در مدرسه مشغول بوده با اعصاب ومغز خویش کار کرده‌اند. یا در مغازه یا در کارگاه به کار اشتغال داشته‌اند.

اکنون خسته و ناتوان به منزل بازگشته در انتظار پدرشان هستند که با سخنان شیرین و اخلاق خوش و اظهار محبت‌خستگی اعصابشان را برطرف سازد و برای کار و کوشش تقویتشان کند.

آری زن و فرزندانت ‌با صدها امید و آرزو در انتظار تو بوده‌اند آیا سزاوار است‌با چهره عبوس و اخلاق تند و صورت در هم کشیده تو مواجه‌گردند؟ !

انتظار داشتند تو فرشته رحمت‌باشی و با اخلاق خوش و چهره‌شکفته محیط خانه را نور باران کنی و با سخنان گرم و دلپذیرت اعصاب‌خسته آنان را آرامش دهی. نه اینکه با اخلاق تند و صورت در هم کشیده‌محیط خانه را تاریک گردانی و با عصبانیت و اوقات تلخی اعصاب خسته‌آن‌ها را خسته‌تر سازی. آیا میدانی که تندی‌ها و بد اخلاقی‌های تو چه آثار بدی‌در روح و جسم آن‌ها خواهد گذاشت که نتیجه‌اش دامنگیر تو خواهد شد؟ به‌آن‌ها رحم نمی‌کنی اقلا به خودت رحم کن. با این بد اخلاقی‌های دائم، جسم واعصاب سالم برای‌ات‌باقی می‌ماند؟

با این وضع چگونه می‌توانی به کسب و کار ادامه دهی و بر مشکلات‌زندگی و مصائب روزگار پیروز گردی؟ چرا محل استراحت‌خودت و زن وفرزندت را به صورت زندان اختیاری تبدیل می‌سازی که نتیجه‌اش عائد خودت شود؟

آیا بهتر نیست که همیشه خوش و خندان باشی و اگر مشکلی برای‌ات‌اتفاق افتاد بدون عصبانیت و جزع و فزع، با عقل و تدبیر در صدد چاره‌برآیی؟

آیا بهتر نیست وقتی می‌خواهی برای استراحت و تجدید نیرو به‌آسایشگاه خانه قدم بگذاری پیش خودت بیندیشی که تندخویی و بداخلاقی‌مشکل مرا حل نمی‌کند بلکه اعصابم را خسته‌تر خواهد نمود و چه بسا مشکلات تازه‌ای به وجود خواهد آورد. فعلا باید استراحت و تجدید نیرو کنم‌تا بتوانم با اعصاب راحت و فکر آزاد در صدد چاره بر آیم. آنگاه حوادث وگرفتاری های زندگی را موقتا بدست فراموشی بسپاری و با چهره باز و لب‌خندان وارد منزل شوی. با سخنان گرم و محبت‌های بی‌شائبه دل اهل خانه را شادمان گردانی. بگویید و بخندید. و تفریح و استراحت کنید. با خوشی ولذت غذا بخورید. و با اعصاب آسوده خواب و استراحت کنید. بدین‌وسیله هم زن و فرزندت به خانه و زندگی دلگرم شده برای کار و کوشش‌آماده می‌گردند هم خودت می‌توانی با اعصاب سالم به کسب و کار ادامه دهی‌و بر مشکلات زندگی پیروز گردی.

بدین جهت، دین مقدس اسلام اخلاق خوب را جزء دیانت و از علائم کمال ایمان میشمارد.

رسول خدا (ص) فرمود: کامل‌ترین مردم از جهت ایمان، خوش اخلاق‌ترین آن‌ها می‌باشد. بهترین شما کسی است که نسبت‌ به‌خانواده‌اش احسان کند. (17)

پیغمبر اسلام (ص) فرمود: هیچ عملی بهتر از اخلاق خوب نیست. (18)

امام صادق علیه السلام فرمود: نیکوکاری و حسن خلق خانه‌ها را آباد و عمرها را زیاد می‌کند. (19)

امام صادق (ع) فرمود: شخص بد اخلاق خودش را در عذاب‌ می‌دارد. (20)

لقمان حکیم فرمود: مرد خردمند باید در بین خانواده‌اش مانند کودک باشد و رفتار مردانه را برای خارج منزل بگذارد. (21)

رسول خدا (ص) فرمود: عیشی بهتر از خوش اخلاقی نیست. (22)

پیغمبر اسلام (ص) فرمود: اخلاق خوب نصف دین می‌باشد. (23)

وقتی سعد بن معاذ که یکی از اصحاب بزرگ رسول خدا و مورد احترام آن جناب بود درگذشت رسول اکرم مانند صاحبان عزا با پای برهنه‌در تشییع جنازه‌اش شرکت نمود. بدست مبارک خویش جنازه را در قبر نهاده روی آن را پوشاند. در آن هنگام مادر سعد که آن همه احترام را از رسول‌خدا مشاهده نمود فرزندش سعد را مخاطب قرار داده گفت: ای سعد بهشت گوارایت باد.

پیغمبر اکرم فرمود: ای مادر سعد! این چنین مگو. زیرا سعد را در قبر فشار سختی وارد شد. بعدا علت فشار قبر سعد را از آنحضرت‌پرسیدند. فرمود: علتش آن بود که با خانواده‌اش بد اخلاقی می‌کرد (24).

پی‌نوشت‌ها

1-سوره نساء آیه 34

2-مستدرک جلد 2 ص 550

3-سوره بقره آیه 228

4-اطلاعات 15 آذر 1350

5-اطلاعات 6 بهمن 1350

6سوره روم آیه 31

7-بحار جلد 103 ص 226

8بحار جلد 103 ص 223

9-بحار جلد 103 ص 228

10-بحار جلد 103 ص 236

11-شافی جلد 2 ص 138

12-اطلاعات 6 بهمن 1368

13-اطلاعات 8 اسفند 1350

14-بحار جلد 103 ص 224

15-بحار جلد 74 ص 303

16-مواعظ العددیه ص 151

17-بحار ج 103 ص 226

18 و 19-شافی ج 1 ص 166

20-شافی ج 1 ص 176

21-محجة البیضاء ج 2 ص 54

22-بحار ج 71 ص 389

23-بحار ج 71 ص 385

24-بحار ج 73 ص 298

درد دل‌های بیفایده

دشواری‌ها و مشکلات زندگی زیاد است. کسی نیست که اوضاع‌دهر بر وفق مرادش بچرخد به طوریکه صد در صد راضی بوده اصلا درد دلی‌نداشته باشد. لیکن بعض نفوس به قدری ظرفیت و صبر و حوصله دارند که مشکلات را تحمل نمایند و در دفتر خاطرات بایگانی سازند و جز در مواقع ضروری از آن‌ها دم نزنند. با سعی و جدیت‌برای مشکلات قابل علاج‌چاره‌جویی می‌کنند لیکن از آه و ناله و شکایت و درد دل که ثمری ندارد و از علائم ضعف نفس بشمار می‌رود جدا خودداری می‌نمایند. پیش خود فکر می کنند که بازگو کردن گرفتاری‌ها دردی را دوا نمی‌کند پس چرا محفل انس‌دوستان را به وسیله آن برهم زنیم و عیششان را ناقص سازیم.

اما گروهی دیگر، آن قدر ظرفیت و قدرت نفسانی ندارند که مطلبی‌را در دل نگه دارند.

به شکایت و آه و ناله عادت کرده‌اند. به هر کس برخورد نمودند بامناسبت‌یا بی‌مناسبت درد دل را شروع می‌کنند. در انجمن دوستان که محل‌انس و تفریح است عنان سخن را در دست گرفته به شرح گرفتاری‌های‌خویشتن و کج رفتاری‌های چرخ و فلک مشغول می‌گردند، گویا از جانب‌شیطان ماموریت دارند که محافل انس و خوشی را برهم بزنند و اهل‌مجلس را به یاد گرفتاری‌های خودشان بیندازند. بدین جهت اکثر دوستان از مجالست این گونه افراد دیو صفت گریزانند و تا بتوانند فرار می‌کنند. اما بدبخت و بیچاره زن و فرزندشان که راه فرار ندارند. وقتی به منزل وارد شدند می‌خواهند تلافی دیگران را که حاضر نبودند به شکایت‌ها و درد دل‌های‌ایشان گوش دهند از دل خانواده خودشان در بیاورند. و در این به اره حتی از کوچکترین موضوعات چشم‌پوشی نخواهند کرد.

گاهی از گرانی اجناس شکایت می‌کنند. گاهی از وضع بد تاکسی ها یا اضافه سوار کردن اتوبوس‌های خط شکوه می‌نمایند. گاهی از بدرفتاری های دوستان یا کارشکنی‌ها و رقابت‌های همکاران یا ایرادها و سختگیری‌های رئیس ناله می‌کنند. گاهی از وضع کسب و کار یا بد حسابی‌مردم و برگشت چک و سفته داد و فریاد می‌نمایند. گاهی از بیماری‌ها و عدم‌رسیدگی دکترها و گرانی حق ویزیت‌ها شکایت می‌کنند. این گونه افراد چون‌چشم خوشبینی ندارند و از جهان جز بدی نمی‌جویند، از کوچک‌ترین‌حوادث ناگوار متاثر شده آه و ناله را سر می‌دهند. و بدینوسیله عیش‌خانواده را ناقص می‌سازند. آن بیچاره‌ها هم راه فرار ندارند، باید بسوزند و بسازند.

آقای محترم! این شکایت‌ها و آه و ناله‌ها جز ایجاد ناراحتی چه ثمری‌دارند و چه دردی را دوا می‌کنند؟ چرا برای یک عادت زشت و بی‌ثمر اسباب‌ناراحتی خانواده‌ات را فراهم می‌سازی؟ همسر تو از صبح تا شب در خانه‌زحمت کشیده با ده‌ها مشکل برخورد نموده از کثرت کارهای خانه و سر و صدای بچه‌ها اعصابش خسته شده است.

فرزندانت نیز از مدرسه یا کارگاه با تن خسته و اعصاب پژمرده به‌منزل آمده‌اند. همه انتظار دارند تو به منزل بیایی و با سخنان گرم و گفتار دلپذیرت اعصاب خسته آن‌ها را آرامش دهی. آیا انصاف است که بعوض‌دلجویی، درد دل و شکایت‌بریشان تحفه به یاری؟ چرا آسایشگاه منزل وکانون انس و محبت را به صورت جهنم سوزانی تبدیل می‌سازی که از هرگوشه‌اش آه و ناله بلند است؟ اگر هزینه زندگی بالا رفته و مردم بدرفتارمی‌کنند و وضع عبور و مرور مشکل شده تقصیر زن و بچه‌ات چیست؟ اگر وضع کسبت‌خوب نیست و مردم بد حساب شده‌اند آن‌ها چه کنند؟

با این عادت زیان بخش که کوچک‌ترین اثری در حل مشکلات نداردخانواده‌ات را از خانه و زندگی و دیدارت بیزار می‌گردانی. غذایی که با این آه و ناله‌ها صرف شود از زهر مار هم تلخ‌تر خواهد بود. نتیجه این عمل‌بخوبی روشن است.

زیرا زن و فرزندت تا بتوانند از محیط خانه فرار می‌کنند تا از شر آه‌و ناله‌های دائمی تو نجات یابند و ای چه بسا ممکن است در دام‌های‌رنگارنگ فساد گرفتار شوند. بعلاوه همواره در معرض بیماری‌ها مخصوصا بیماری های اعصاب خواهند بود.

آیا بهتر نیست که بردبار و متین و بزرگ نفس و عاقل باشی؟ وقتی‌خواستی به منزل بروی گرفتاری‌های روزگار را به طور موقت هم که شده‌بدست فراموشی بسپاری و در دل خویش به حوادث روزگار بخندی و مادامی که در خانه هستی لب به شکایت و درد دل نگشایی؟ و غمی بر دل‌خانواده‌ات نگذاری؟ بگویید و بخندید و با خوشی و لذت غذا تناول کنید ودر آن کانون انس و محبت استراحت و تجدید نیرو کنید تا برای کار وکوشش آماده گردید؟

اسلام نیز بردباری و خودداری از آه و ناله و شکایت را یکی از اخلاق خوب شمرده برای‌اش پاداش تعیین کرده است.

حضرت علی (ع) فرمود: وقتی کار بر مسلمان دشوار شد شکایت‌خدا را نزد مردم نبرد بلکه به خدایی که کلید همه مشکلات در دست اوست‌شکایت کند. (1)

حضرت علی (ع) فرمود: در تورات چنین نوشته است: هر کس از مصیبتی که بر او وارد شده شکایت کند در واقع از خدا شکایت نموده‌است. (2)

پیغمبر اسلام (ص) فرمود: هر کس مصیبتی را که در مال یا بدنش‌ وارد شده کتمان کند و نزد مردم شکایت نکند بر خدا لازم است گناهانش‌ را بیامرزد. (3)

ایراد و بهانه‌جویی

بعضی از مردها ایرادگیر و بهانه‌جو هستند. در خانه مرتبا ایراد می گیرند و در مقابل هر امر کوچکی نق نق می‌کنند، چرا فلان چیز را آنجاگذاشته‌اید؟ چرا فلان چیز سر جایش نیست؟ چرا جامه اینجا افتاده؟ چرا اینجا کثیف است؟ چرا ناهار دیر حاضر شد؟ چرا غذا شور است؟ چرا فلان غذا را تهیه نکردید؟ چرا امروز سبزی خوردن سر سفره نیست؟ چرا آب حوض کثیف است؟ اگر گلدان را آنجا گذاشته بودید بهتر بود. مگر صد دفعه نگفتم زیر سیگاری‌ها را روی میز بگذارید؟ و صدها از این قبیل‌ایرادهای کوچک و جزئی. بعضی از مردها آن قدر در این به اره سختگیری‌بعمل می‌آورند که راحتی خودشان و خانواده‌شان را فدای آن می‌سازند بلکه‌گاهی حاضر می‌شوند اساس پیمان مقدس زناشویی را به خاطر آن متزلزل‌سازند.

البته ما منکر این موضوع نیستیم که مرد حق دارد در امور منزل‌دخالت و امر و نهی کند، و در بخش اول کتاب به خانم‌ها توصیه شد که‌بدین حق اعتراف نمایند و در مقابل دخالت‌های مرد سر سختی نشان ندهند، لیکن مرد که مدیر و سرپرست‌خانواده است‌باید جانب احتیاط و عقل وتدبیر را هیچگاه از دست ندهد. اگر خواست در امور منزل دخالت نماید باید عاقلانه و به طور صحیح انجام گیرد تا مؤثر واقع شود.

چون مرد آن قدر فرصت ندارد که در تمام امور منزل دخالت کند واصولا در این جهت تخصص ندارد صلاح است که امور خانه‌داری را دراختیار همسرش قرار بدهد و در این به اره به وی آزادی بدهد که بر طبق ذوق‌و سلیقه خویش خانه را اداره کند. و اگر در این به اره نظرهای خاصی دارد، به عنوان مشورت و صلاح‌اندیشی، نه به عنوان زور و تحکم، آن‌ها را به‌همسرش تذکر دهد و از وی بخواهد که نظر و سلیقه او را نیز رعایت کند.

وقتی زن از سلیقه شوهرش اطلاع یافت اگر عاقل و خردمند باشد و به‌خانه و زندگی علاقه داشته باشد سعی خواهد کرد که اسباب رضایت او را فراهم سازد. و اگر بعضی از امور منزل را بر وفق سلیقه خویش نیافت‌می‌تواند با نرمی و ملایمت و زبان خوش همسرش را متذکر سازد.

در اینصورت موقعیت و احترام مرد محفوظ می‌ماند و پیشنهاداتش تا حدودی مورد قبول واقع خواهد شد. زیرا اکثر بانوان خانه‌دار حاضرند دخالتهای مرد را در صورتیکه گاه گاه و به طور استثناء باشد بپذیرند. لیکن‌اگر به صورت ایراد و بهانه‌جوئی و نق نق‌های دائمی در آمد نه تنها تاثیر نخواهد داشت‌بلکه ممکن است نتیجه معکوس بدهد.

زیرا خانم کم کم با ایرادهای پی در پی عادت می‌کند و آن‌ها را یک‌امر عادی محسوب می‌دارد.

در اینصورت شخصیت‌شوهر در نظرش کوچک شده به حرف‌هایش‌بی‌اعتنا خواهد شد. حتی به ایرادهای بجا و بسیار مهم او هم اعتنا نخواهدکرد. پیش خود فکر می‌کند که من هر کار بکنم بالاخره مورد ایراد و غر و غر واقع خواهم شد. پس چه لزومی دارد که برای جلب رضایت او زحمت‌بکشم؟ او که ایراد می‌گیرد بگذار بیشتر بگیرد. رفته رفته از خانه‌داری وشوهرداری دلسرد می‌گردد. ممکن است‌به قصد انتقام و مقابله به مثل، به‌ایراد و بهانه‌جویی متوسل شود.

در اینصورت محیط خانه که باید کانون انس و استراحت‌باشد به‌صورت میدان نبرد و کشمکش‌های دائمی تبدیل خواهد شد. ممکن است از ایراد و نق نق‌های دائم طوری به ستوه آید که طلاق و جدایی را ترجیح دهد وکانون مقدس زناشویی را از هم بپاشد. زن هر چه هم عاقل و بردبار باشد بالاخره از ایراد و تحقیرهای پی در پی خسته خواهد شد.

از باب نمونه به داستان زیر توجه فرمایید:

مردی به کلانتری 14 مراجعه کرد و مدعی شد که همسرش دو ماه‌است قهر کرده و به خانه پدرش رفته است. همسر این مرد اظهار داشت:

شوهرم سلیقه مرا در خانه‌داری نمی‌پسندد. چون دائما مرا بر سر پختن غذا و تنظیم امور خانه تحقیر می‌کرد از خانه‌اش رفتم تا گوش‌هایم از این همه‌بدگویی آسوده شود. (4)

مرد نباید از این نکته غفلت کند که تنظیم امور منزل و اداره خانه در تخصص زن و از وظائف او می‌باشد. نباید این حق را از او سلب کرد و اورا به صورت یک آلت‌بی‌اراده تبدیل ساخت. بلکه باید به وی آزادی داد تا ذوق و سلیقه خویش را بکار بندد و با شوق و دلگرمی خانه‌داری کند.

صلاح نیست که مرد در این به اره سختگیری و بهانه‌جویی کند. زیرا انس ومودت و صفا و صمیمیت‌خانوادگی بر همه چیز تقدم دارد.

تسلیت و دلجویی

چنانکه مرد همیشه به یک حال نیست زن نیز حالات مختلف دارد، گاهی شاد و خندان است، گاهی غمناک و افسرده. گاهی خوش و سر حال‌است گاهی عصبانی و تندخو. ممکن است در اثر کارهای دشوارخانه‌داری کاملا خسته شده باشد. ممکن است از داد و قال بچه‌ها اعصابش‌ناراحت‌شده باشد. ممکن است مورد طعن و زخم زبان یکی از بستگان یا همسایگان قرار گرفته باشد. ممکن است از تجملات زندگی و چشم وهم چشمی های غلط متاثر شده باشد. آری انسان در معرض صدها از این‌قبیل حوادث جزئی و کلی قرار دارد. و ممکن است‌یکی از آن‌ها چنان در روحش اثر بگذارد که از شدت ناراحتی از خود بیخود شده دنبال بهانه‌ای‌باشد تا دق دلش را خالی کند.

مخصوصا بانوان که روحی حساس و لطیف دارند زودتر از مردها از حوادث ناگوار متاثر گشته عکس العمل نشان می‌دهند. با اندک چیزی‌رنجیده و عصبانی می‌شوند. چون احساساتی هستند و تاب تحمل دشواری ها را ندارند فورا داد و قال راه می‌اندازند.

در این مواقع غیر عادی احتیاج به تسلیت و دلجویی دارند. باید با نرمی و ملایمت اعصابشان را آرامش داد. و برای اینکار کسی بهتر از شوهر وجود ندارد. زیرا یار و غمخوار و شریک زندگی و محرم‌ترین افرادنسبت‌باوست. در این مواقع باید بداد همسر پریشان احوالش برسد واعصاب پژمرده او را آرامش دهد.

آقای محترم! هنگامی که وارد منزل می‌شوی اگر دیدی همسرت عصبانی و ناراحت می‌باشد. صورتش را درهم کشیده اوقات تلخی می‌کند غیر عادی بودن حالش را دریاب و بر احوال زارش ترحم کن. اگر از شدت‌ناراحتی سلام نکرد تو سلام کن. سلام کردن مقام تو را پایین نمی‌آورد. با لب‌خندان و چهره باز صحبت کن. بیش از هر روز گرمی و مهربانی بخرج‌بده. از اوقات تلخی و ترشرویی اجتناب کن. در کارهای خانه کمک کن.

مواظب باش حرف زننده و تندی از تو خارج نشود. از مسخرگی و دست‌انداختن او بپرهیز. اگر حرف نمی‌زند سر به سرش نگذار، بگذار به حال خود باشد. نگو: امروز دیگر چه خبرته مثل برج زهر مار شده‌ای؟ اگر خواست‌درد دل کند به حرف‌هایش خوب گوش بده و اظهار تاسف کن. چنان وانمود کن که از آن پیش آمد ناگوار حتی بیشتر از خود او متاثر گشته‌ای. بگذار خوب درد دل کند و عقده‌هایش را بگشاید.

آنگاه که به حال عادی در آمد مانند یک پدر مهربان بلکه شوهر دلسوز از روی عقل و تدبیر در رفع نگرانی‌هایش کوشش کن. با خوشرویی‌و مهربانی تسلیتش بده. و برای صبر و بردباری تقویتش کن. با زبان خوش‌و دلیل و برهان حوادث ناگوار زندگی را کوچک و غیر قابل اعتنا جلوه‌بده. و شخصیت او را در مقابل تحمل حوادث تقویت کن. در مقابل‌حوادث قابل علاج وعده مساعدت و یارش بده.

اگر قدری صبر و حوصله به خرج بدهی و با عقل و تدبیر رفتار کنی‌بزودی از نگرانی و ناراحتی نجات پیدا می‌کند و زندگی شما مانند سابق‌بلکه بهتر ادامه پیدا خواهد کرد. لیکن اگر در مقابل تندخویی‌ها وعصبانیت های موقت او تندخویی و بد اخلاقی نمودی ممکن است‌به نزاع وزد و خورد و قهر و دعوا منجر شود بلکه امکان دارد در اثر لجبازی یکی از شما یا هر دو یا شخص سوم طلاق و جدایی به میان آید.

عیبجوئی مکن

کسی در این جهان نیست که کلیه خوبی‌ها در او جمع و از تمام بدی ها و نواقص پاک و منزه باشد.

یکی لاغر است‌یکی خیلی چاق. یکی بینی‌اش بزرگ است‌یکی‌دهانش گشاد. یکی دندان‌هایش بزرگ است‌یکی چهره‌اش سیاه. یکی‌کوتاه قد است‌یکی خیلی دراز. یکی دهانش بدبو است‌یکی پاهایش. یکی‌بی‌عرضه و خجول است‌یکی پررو و بی‌حیا. یکی کثیف است‌یکی بی‌ادب.

یکی آداب مهمانداری را بلد نیست‌یکی سواد ندارد. یکی تندخو است‌یکی‌پژمرده و افسرده. یکی سلیقه غذا پختن ندارد یکی ولخرجی می‌کند. یکی‌پرخور است‌یکی بی‌اشتها. یکی بد اخلاق است‌یکی حسود. یکی تنبل‌است‌یکی بد زبان، یکی خودخواه است‌یکی کینه‌توز. و ده‌ها از این قبیل‌عیوب بزرگ و کوچک. هیچ زن و مردی پیدا نمی‌شود که یک یا چند عدد از این عیب‌ها را نداشته باشد.

مردها معمولا قبل از ازدواج زنی را در مغز خویش مجسم می سازند که دارای کلیه کمالات و از تمام بدی‌ها منزه باشد و به اصطلاح خودشان‌همسر ایده‌آل می‌نامند. و در نظر دارند با یک همچه دوشیزه فرشته صفتی‌وصلت نمایند. و از این مطلب غفلت دارند که یک چنین زنی در جهان‌خارج وجود ندارد. وقتی ازدواج کردند چون وجود خارجی همسرشان باصورت ذهنی همسر ایده‌آل کاملا مطابقت ندارد بنای ایراد و عیب جویی را می گذارند. خودشان را در ازدواج شکست‌خورده و بدشانس می‌پندارند. از بدبختی و عدم موفقیت دائما آه و ناله دارند. همیشه در صدد عیب جویی وخرده‌گیری هستند. و در این به اره حتی از عیب‌های بسیار ناچیز و غیر قابل اعتنا نمی‌گذرند. آن قدر در مورد یک عیب کوچک فکر می‌کنند که مانند کوه‌جلوه می‌کند. گاه گاه آن را به رخ همسرشان کشیده تحقیرشان می‌کنند. یا پیش‌دیگران از وی انتقاد می‌نمایند. بدینوسیله (کانون) مقدس زناشویی را متزلزل ساخته اسباب ناراحتی خودشان و همسرشان را فراهم می‌سازند.

نتیجه این عیب جویی ها این می‌شود که زن قلبا مکدر خواهد شد، مهر وعلاقه‌اش رفته رفته کم می‌شود، نسبت‌به زندگی و خانه‌داری و شوهرداری‌دلسرد می‌گردد، پیش خود می‌گوید: چرا در خانه مردی که دوستم نداردزحمت‌بکشم؟ ممکن است در صدد تلافی بر آمده از شوهرش عیب جویی‌کند.

شوهر می‌گوید: چه دماغ زشت و بزرگی داری؟ زن پاسخ می‌دهد:

هر چه باشد از روی سیاه و هیکل لاغر بدقواره تو بهتر است. مرد می‌گوید:

پایت‌بوی گند می‌دهد. زن می‌گوید: حرف نزن با این دهان گشاد و لب‌های‌کلفت. در اینصورت رویشان بروی هم باز می‌شود و مرتبا از یکدیگر مذمت‌و انتقاد می‌کنند و محیط خانه که باید محیط صفا و صمیمیت‌باشد به صحنه‌نزاع و عیب جویی و تحقیر تبدیل می‌گردد.

اگر با همین وضع به زندگی ادامه دهند تا آخر عمر روز خوش‌نخواهد داشت. زیرا خانه‌ای که صفا و صمیمیت و مهر و محبت نداشته‌باشد جای آسایش و خوشی نیست. بعلاوه مردی که خودش را در ازدواج‌شکست‌خورده و بد شانس بداند و از این امر ناراضی باشد و زنی که مرتبا مورد تحقیر و عیب جویی قرار گیرد همواره در معرض ابتلای به امراض‌خطرناک مخصوصا بیماری‌های عصبی و روانی خواهند بود. و اگر دامنه‌نزاع و بدگویی بالا بگیرد و به طلاق و جدایی منجر شود معمولا زن و مرد هر دو بدبخت‌خواهند شد مخصوصا اگر بچه‌دار باشند. زیرا چنین مردی اولا حیثیت و آبروی اجتماعی خویش را از دست‌خواهد داد و در بین مردم یک‌فرد هوسران و سبک مغز معرفی خواهد شد.

ثانیا در اثر ازدواج اول و طلاق ضررهای اقتصادی زیادی بر وی‌وارد شده که جبران آن‌ها آسان نخواهد بود. و برای ازدواج دوم نیز به‌صرف بودجه زیادتری نیازمند است که تامین آن دشوار خواهد بود.

با تحمل این ضررها بعید است‌بآسانی بتواند وضع اقتصادی خویش را متعادل و روبراه سازد.

ثالثا معلوم نیست‌بآسانی بتواند همسر مناسب و بی‌عیبی برای‌خویش پیدا کند. زیرا اولا با توجه به سابقه بدی که در اثر ناسازگاری وطلاق همسر اولش پیدا کرده کمتر زنی حاضر می‌شود به او شوهر کند وثانیا بر فرض اینکه همسری پیدا کرد معلوم نیست از همسر اولش بهتر باشد. البته امکان دارد که عیب مخصوص او را نداشته باشد لیکن خیلی‌کم اتفاق می‌افتد بلکه اصلا امکان ندارد که به طور کلی بی‌عیب و نقص باشد.

همسر دومش نیز دارای عیب بلکه عیب‌هایی خواهد بود. وای چه بسا از همسر اولش به مراتب بدتر باشد. در آن صورت ناچار می‌شود هر جور هست‌بااو بسازد. کمتر مردی اتفاق می‌افتد که از ازدواج دومش کاملا راضی باشد.

اما برای حفظ آبروی خویش ناچار است‌بسازد. بسیار اتفاق افتاده که‌مردی زن دومش را طلاق داده و به سراغ همسر اولش رفته است.

آقای محترم چرا با عینک بدبینی و عیب جویی به همسرت نگاه می‌کنی‌و به بعض عیوب کوچک و غیر قابل اعتنا آن قدر اهمیت می‌دهی که تدریجا به صورت یک عیب بزرگ غیر قابل اغماض در نظرت مجسم شود و زندگی را بر خودت و خانواده‌ات تاریک گرداند؟

مگر زن بی‌عیب سراغ داری که از همسرت عیب جویی می‌کنی؟ مگر خودت بی‌عیبی که انتظار داری او کاملا بی‌عیب باشد؟ اصولا این عیب‌های‌کوچک چه ارزشی دارند که کانون گرم زندگی را سرد یا متلاشی سازند.

چرا فقط عیب‌های همسرت را می‌بینی و از خوبی‌هایش صرف نظر می‌کنی؟

اگر با نظر انصاف و واقع بینی بنگری مزایا و خوبی‌های فراوانی را در او خواهی یافت که بدی‌هایش را تحت الشعاع قرار خواهد داد. با توجه بآن‌همه خوبی آن عیب کوچک اصلا عیب شمرده نمی‌شود.

اسلام عیب جویی را یک صفت‌بسیار زشت و زیان بخشی شناخته‌جدا از آن نهی کرده است.

رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای کسانی که به زبان مدعی‌اسلام هستید لیکن ایمان در قلبتان وارد نشده است، از مسلمانان بدگویی‌نکنید و در صدد عیب جویی بر نیایید. هر کس از دیگران عیب جویی کند مورد عیب جویی خدا قرار خواهد گرفت. و چنین شخصی و لو در خانه‌اش باشد رسوا خواهد شد (5) .

پی‌نوشت‌ها

1-بحار ج 72 ص 326

2-بحار ج 72 ص 196

3-مجمع الزوائد ج 3 ص 331

4-اطلاعات 16 اردیبهشت 1351

5-شافی ج 1 ص 206

به حرف بدگویان ترتیب اثر نده

یکی از صفات زشتی که در بین مردم کاملا رواج دارد مذمت وبدگویی از دیگران است.

این صفت پلید در بین دوستان و خانواده‌ها کدورت و دشمنی ایجادمی‌کند. خانواده‌ها را متلاشی می‌گرداند. کانون گرم خانوادگی را سرد و بی‌رونق می‌نماید. و چه بسا اوقات اسباب قتل و جنایت می‌شود.

عیب جویی و بدگویی عوامل و علل مختلفی دارد. گاهی حسد باعث‌بدگویی می‌شود، گاهی دشمنی و کینه‌توزی، گاهی انتفام جویی. گاهی به‌قصد خودستایی از دیگران بدگویی می‌کند. گاهی از کسی خرده‌گیری می‌کندتا شنونده را نسبت‌باو بدبین نموده محبتش را به سوی خویش جلب نماید.

گاهی بدینوسیله تظاهر به دوستی و خیرخواهی می‌کند، لیکن خیلی کم اتفاق‌می‌افتد که قصد دلسوزی و خیرخواهی واقعی داشته باشد. از این رهگذر است که مرد عاقل و باهوش نباید به مطلق بدگویی‌ها ترتیب اثر بدهد بلکه‌باید با کمال دقت و احتیاط منظور گوینده را دریابد و مواظب باشد فریب‌ظاهرسازی‌های او را نخورد و تحت تاثیر القاآت شیطانی او قرار نگیرد.

یکی از نکات قابل توجهی که مرد باید بدان توجه داشته باشد این است که مادر و خواهر و برادر و زن برادرش غالبا با همسرش میانه‌خوبی ندارند و لو تظاهر به دوستی داشته باشند.

علت قضیه اینست که پسر قبل از ازدواج جزء خانواده پدر و مادر محسوب می‌شود و از خویش استقلال ندارد. پدر و مادر سال‌ها برای‌پسرشان رنج و زحمت می‌کشند بدان امید که در آخر عمر از او منتفع شوند.

در عین حال که برای‌اش عروسی می‌کنند و به صورت ظاهر مستقلش قرارمیدهند لیکن از وی انتظار دارند که از پدر و مادر قطع علاقه نکند و درعین استقلال، تابع آن‌ها باشد و بیش از سابق نسبت‌به آنان اظهار محبت‌نماید و در همه امور هیچکس حتی همسرش را بر آن‌ها ترجیح ندهد و مانند سابق تمام توجهش به سوی آنان معطوف باشد. لیکن پسر وقتی ازدواج‌می‌کند تمام همش اینست که یک زندگی خوش و آبرومند و کاملا مستقلی برای خویشتن تاسیس کند. چون همسر تازه‌اش را یک عضو مهم وشریک آن زندگی نوین می‌داند به وی اظهار عشق و علاقه می‌کند. شبانه روز زحمت می‌کشد تا اسباب و لوازم زندگی را مرتب نموده اسباب رفاه وآسایش خودش و همسرش را فراهم سازد. هر چه در این به اره بیشتر کوشش کند به همین نسبت از زندگی سابقش جدا شده نسبت‌به‌خویشانش کمتر اظهار علاقه خواهد نمود.

در اینجا است که آن‌ها مخصوصا مادر و خواهرش احساس خطر می کنند. متوجه می‌شوند که با ورود یک دختر بیگانه به خانواده‌شان نزدیک‌است پسرشان را از دست‌بدهند. هر چه بیشتر برای زندگی اختصاصی‌خویش و جلب رضایت همسرش کوشش کند آنان بیشتر احساس خطر می نمایند. از آن می‌ترسند که یک مرتبه رشته خویشاوندی را بریده و به‌طور کلی آن‌ها را فراموش کند. در این کم مهری، عروس تازه را مجرم‌شناخته تمام گناهان را به گردن او می‌گذارند.

برای حفظ موقعیت‌خویش و نگهداری پسرشان غالبا بهترین راه‌را این میدانند که مهر و علاقه او را نسبت‌به همسرش کم کنند. بدین‌منظور از عروس تازه وارد عیب جویی می‌کنند. برای‌اش عیب و نقص‌می‌تراشند. عیب‌های کوچک و غیر قابل اعتنا را بزرگ جلوه می‌دهند. پیش‌شوهرش از او بدگویی می‌کنند. حتی اگر ضرورت اقتضا کرد از نسبت‌های‌دروغ هم باک ندارند. صدها نقشه می‌کشند تا از عروس تازه انتقام بگیرند و او را از نظر شوهر بیندازند.

مرد اگر آدم ساده و زود باوری باشد ممکن است از نیرنگ‌ها و دلسوزی های ظاهری آن‌ها متاثر گشته آلت دست آن‌ها واقع شود. از بدگویی‌های آن‌ها متاثر گشته نسبت‌به همسرش دلسرد گردد. بهانه‌جویی و غر و نق را شروع کند. موضوعات بسیار کوچک و بی‌اهمیت را عیب‌بزرگ و قابل اهمیت‌بشمارد. همیشه آن‌ها را در نظر خویش مجسم نموده‌گاه و بیگاه از همسرش انتقاد کند. بدین وسیله محیط خانه را صحنه ایراد و خرده‌گیری و کانون گرم خانواده را سرد و بی‌صفا گرداند.

هر چه بیشتر به حرفشان گوش بدهد تشویق شده بیشتر عیب جویی‌نموده دو بهم زنی می‌نمایند. در اثر فتنه‌انگیزی‌های آن‌ها ممکن است کار زن وشوهر به زد و خورد و حتی طلاق و جدایی منجر شود. ممکن است آن قدر مزاحم عروس بیچاره شوند که جانش به ستوه آمده از زندگی سیر شود به‌حدیکه از شدت ناراحتی و عصبانیت دست‌بخودکشی بزند. زنهایی که ازدست مادر یا خواهر یا برادر شوهر خویش انتحار نموده‌اند بسیارند ونمونه‌هایی از آن‌ها در صفحات مجلات و روزنامه‌ها منعکس می‌شود.

از باب نمونه به داستان‌های زیر توجه فرمایید: تازه عروسی در پایان اولین هفته ازدواج سوزن خورد. پس از عمل جراحی به خبرنگار اطلاعات گفت: یک هفته است‌با مرد 34 ساله‌ای بنام … ازدواج کرده‌ام.

روزی که به خانه شوهر می‌رفتم حس می‌کردم که مانند زنان دیگر خوشبخت‌خواهم شد. ولی هنوز چند روز نگذشته بود که ناسازگاری شوهر و خواهر شوهر شروع شد و زندگی که فکر می‌کردم برم بهشتی خواهد بود به‌جهنمی تبدیل شد. اقوام شوهرم در این مدت کم آن قدر مرا اذیت کردند که‌از زندگی سیر شدم و به وسیله خوردن سوزن خودکشی کردم (1).

زنی خودسوزی کرد و در آخرین دقائق حیات به مامورین گفت:

برادران شوهرم زندگی را بر من تلخ کرده بودند و به خاطر آزار و اذیت آنها بود که خودم را آتش زدم (2).

تازه عروسی که از بدرفتاری‌های مادر شوهرش به تنگ آمده بود خود را آتش زد (3).

زنی به علت‌بدرفتاری و بهانه‌گیری مادر شوهرش خودسوزی‌کرد (4) .

بنابراین، ناسازگاری‌ها و فتنه‌انگیزی‌های مادر شوهر و خواهر شوهر یکی از خطرات بزرگی است که بنیاد زناشویی‌ها را متزلزل می‌سازد و خوشی و آسایش را از خانواده‌ها سلب می‌کند. پس نمی‌توان آن را نادیده‌گرفت‌بلکه باید با عقل و تدبیر در صدد چاره‌اش برآمد.

البته نمی‌توان در دهان آن‌ها را بست لیکن می‌توان سخنانشان را عقیم و بی‌اثر قرار داد.

مرد باید بدین نکته توجه داشته باشد که مذمت‌ها و عیب جوییهای‌بدگویان-چه مادر و خواهر باشند چه غیر این‌ها-غالبا از روی‌خیرخواهی و دلسوزی نیست. بلکه عوامل دیگری از قبیل حسد، کینه‌توزی، انتقام، خودنمایی، قصد سوء استفاده در میان است. چون برخوشی و آسایش عروسشان رشک می‌برند، چون در مقابل خواسته‌های‌آن‌ها تسلیم بدون قید و شرط نشده، چون او را رقیب خویش و غاصب‌پسرشان میدانند، چون می‌خواهند پسرشان را نگهدارند تا از وی استفاده ببرند، چون می‌خواهند خودشان را خیرخواه جلوه دهند بدین جهت از عروس بدگویی می‌کنند تا نتواند در دل شوهرش زیاد نفوذ کند.

آن‌ها غالبا به فکر خویش هستند و منافع خودشان را بر مصالح پسر و عروسشان مقدم می‌دارند. اگر خیرخواه بودند به واسطه عیب جویی ها و ولنگاری های خویش زندگی آن‌ها را سرد و متزلزل نمی‌ساختند بلکه اسباب‌استحکام و دوام آن را فراهم می‌ساختند.

تعجب اینجاست که وقتی می‌خواستند همین دختر را برای پسرشان‌نامزد کنند با تعریف و توصیف مقام او را از فرشته‌ها هم بالاتر میبردند لیکن وقتی به خانه بخت قدم نهاد یک مرتبه وضع تغییر می‌کند و دارای‌صدها عیب و نقص می‌شود.

آقای محترم! گول زبان چرب و نرم و دلسوزی‌های ظاهری آن‌ها را نخور.

اکثر عیوبی که برای همسرت می‌تراشند یا اصلا عیب نیستند یا عیوب کوچک و بی‌اهمیتی هستند که آدم عاقل نباید بدان‌ها اعتنا کند.

فرضا عیبی هم داشته باشد مگر بشر بی‌عیب سراغ داری که انتظار داری‌همسرت به طور کلی بی‌عیب باشد؟

مگر مادر و خواهرت که از همسرت عیب جویی می‌کنند خودشان‌بی‌عیبند؟ ! اگر عیبی هم داشته باشد در مقابل، صدها خوبی دارد. چرا خوبیهایش را نمی‌بینی؟ اگر به حرفشان گوش بدهی هر روز بلیه و غوغایی‌بر پا می‌سازند. تو را نسبت‌به زندگی و همسرت دلسرد می‌گردانند. همسرت‌نیز نسبت‌به تو و زندگی بی علاقه می‌گردد.

محیط خانه که باید محیط صفا و محبت‌باشد به صحنه کشمکش و ایراد و بهانه‌جویی تبدیل می‌گردد. اگر با همین وضع تا آخر عمر به زندگی‌ادامه بدهید آسایش و سعادت نخواهید داشت. و اگر به طلاق و جدایی‌منجر شود معمولا وضع بهتری پیدا نخواهید کرد. زیرا علاوه بر ضررهای‌اقتصادی و ناراحتی‌های روحی و زیان‌های آبرویی که عائدت می‌شود معلوم‌نیست در ازدواج آینده شانس بهتری داشته باشی و بتوانی همسر بهتری پیدا کنی. در آن صورت هم خیال نکن دست از سرت بردارند بلکه اگر مطابق میلشان نبود باز هم عیب جویی و انتقاد را شروع خواهند کرد. پس‌بهتر است از همان ابتدا رسما به آن‌ها بگویی اگر می‌خواهید خویشاوندی ورفت و آمد ما باقی بماند از همسر من بدگویی نکنید و کاری به ما نداشته‌باشید. همسرم عیبی ندارد و من او را دوست دارم. وقتی دیدند سخنانشان‌در تو اثر ندارد اکت‌خواهند شد و از شر عیب جویی ها و فتنه‌انگیزی‌های آنها خلاص خواهی شد.

لیکن بدین نکته نیز توجه داشته باش که بعض مادر و خواهرها باین‌آسانی‌ها از هدف خویش دست‌بردار نیستند و برای پیشبرد هدف خویش وانتقام گرفتن از عروس از دروغ گفتن و تهمت زدن و حتی اگر ضرورت‌اقتضا کرد از نسبت‌خیانت دادن هم باک ندارند. و به وسیله این حربه برنده‌چنان اعصاب مرد را تحریک می‌کنند که کنترل خویش را از دست می‌دهد وتحقیق نکرده همسر بی گناهش را طلاق می‌دهد و حتی گاهی مرتکب قتل وجنایت می‌شود.

بسیاری از جنایت‌ها و طلاق‌ها در اثر همین بدگویی‌ها و نسبت‌های ناروا به وقوع پیوسته است.

برای نمونه به داستان زیر توجه فرمایید: «زن و شوهر جوانی به نام … و … به دادگاه مایت‌خانواده تبریز رفتند تا برگ عدم سازش بگیرند. مرد در دادگاه گفت: زن من برای برادرم‌که در اصفهان زندگی می‌کند نامه‌های عاشقانه می‌نویسد. دیشب چند تا ازاین نامه‌ها را در کمد لباس او پیدا کردم. اما زن در حالی که اشک می‌ریخت‌توضیح داد که مادر و خواهر شوهرم بر سر موضوعی … با من اختلاف دارند و دائما اذیتم می‌کنند. ولی حالا که می‌بینند ایرادگیری‌های آن‌ها اثری‌نکرده این نامه‌ها را درست کرده توی کمد لباس من گذاشته‌اند تا شوهرم‌را تحریک کنند مرا طلاق بدهد.

در دادگاه این زن و شوهر را آشتی دادند و روانه کردند. فقط در لحظه آخر به شوهر گفتند: به مادر و خواهرت بگو اینقدر سر به سر عروس‌جوانشان نگذارند (5)» .

«زن 34 ساله‌ای از دست مادر شوهرش پیت نفت را بر سرش خالی‌کرد و خود را آتش زد. چند لحظه بعد همسایه‌ها با شنیدن فریادهایش به‌کمک شتافتند و او را به بیمارستان سینای تهران رساندند. این زن در بیمارستان گفت: مادر شوهری دارم که با ما زندگی می‌کند. فوق العاده‌عصبی و بهانه‌گیر است. مرتب از من ایراد می‌گیرد و بین من و شوهرم را به هم میزند. دیروز که برای خرید از خانه بیرون رفته بودم یکی از دوستانم‌را در کوچه دیدم و چند دقیقه با هم درد دل کردیم. وقتی به خانه رسیدم مادر شوهرم اعتراض کرده گفت: این همه وقت کجا بودی؟ جریان ملاقات با دوست دوران تحصیلم را برای‌اش تعریف کردم. ولی او سرش را تکان داده‌گفت: دروغ میگویی. تازه زیر سرت بلند شده. شنیده‌ام با قصاب محله روی هم ریخته‌ای. من عصبانی شدم و از شدت ناراحتی تصمیم گرفتم که‌از دست او خودکشی کنم (6)» .

پس مرد در این گونه موارد باید کمال بردباری و احتیاط وعاقبت‌اندیشی را به عمل آورد. و در اطراف و جوانب موضوع خوب تحقیق‌و کنجکاوی کند و تا مطلب خوبی برای‌اش روشن و مسلم نشده از هر اقدامی جدا اجتناب نماید.

در اینجا لازم است‌خاطر نشان سازیم که پدر و مادر برای‌فرزندشان خیلی رنج‌برده‌اند. در تحمل آن همه زحمت صدها امید و آرزوداشته‌اند. امیدوار بوده‌اند که در موقع درماندگی دستشان را بگیرد. شرعا و وجدانا حق دارند. سزاوار نیست انسان وقتی به استقلال رسید و اندک‌توانایی در خویشتن دید حقوق آن‌ها را یکسره فراموش کند و محو زن و فرزند گردد. سپاس‌گزاری از آن‌ها در هر حال واجب و لازم است. حتی بعد از ازدواج هم باید نسبت‌بآنها احسان و احترام کند. و اگر محتاج و درمانده‌هستند واجب است‌بر آنان انفاق کند. باید همیشه در مقابلشان کوچکی و تواضع کند.

مانند سابق بلکه بیشتر اظهار محبت و اخلاص نماید. رابطه‌اش را با آنها قطع نکند. برای عرض ادب به منزلشان برود و برای احترام به مهمانی‌دعوتشان کند. کاری نکند که آزرده خاطر گردند. به همسر و فرزندانش‌سفارش کند که تواضع و احترام را از دست ندهند. به آنان بفهماند که‌صلاح ما در اینست که نسبت‌به پدر و مادر و سایر خویشان وفادار باشیم.

بدین وسیله می‌تواند هم حقوق پدر و مادر و سایر خویشان را ادا کند و آن‌ها را راضی نگهدارد و هم جلو اذیت‌ها و ناسازگاری‌های آنان را بگیرد. اگر احساس خطر نکنند وجهی ندارد مزاحم عروسشان شوند بلکه از طرفداران و حمایت کنندگان جدی او خواهند بود.

در خاتمه لازم است‌یادآور شویم که عروس نباید از شوهرش‌انتظار داشته باشد که پدر و مادر و سایر خویشانش را یکسره فراموش کندو زحمت‌ها و محبت‌های آنان را به طور کلی نادیده بگیرد و با آن‌ها قطع رابطه‌کند. این کار نه به این آسانی‌ها امکان دارد نه صلاح است.

عروس اگر زن عاقل و با تدبیری باشد می‌تواند به طوری با مادرشوهر و خواهر شوهرش رفتار کند که از مادر و خواهر خودش نیزمهربان‌تر و دلسوزتر باشند. اگر در مقابل آنان حالت تسلیم به خود بگیرد ودر کارها با آن‌ها مشورت کند و رفت و آمد را قطع نکند و احترام آن‌ها را محفوظ بدارد و نسبت‌بآنان احسان و نیکی کند نه تنها مزاحمش نخواهند شد بلکه همواره مددکار و حامی او خواهند بود.

این موضوع در بخش اول کتاب به طور مشروح مورد بحث قرارگرفت می‌توانید بدانجا رجوع نمایید.

لغزش‌هایش را ندیده بگیر

بشر جائز الخطاست. جز معصوم همه کس در زندگی اشتباه ولغزش دارد. ممکن است از روی جهالت و نادانی کارهای ناروایی را انجام دهد. در این جهت‌بین زن و مرد فرقی نیست. برای زن در زندگی‌زناشویی حتما لغزش‌ها و اشتباهاتی اتفاق خواهد افتاد. ممکن است از باب‌نادانی یا عدم توجه یا شدت عصبانیت، نسبت‌به شوهرش بی‌ادبی کند. ممکن است‌حرف نیشدار یا زشتی از دهانش خارج شود. ممکن است از حال طبیعی خارج شود و داد و قال راه بیندازد. ممکن است‌بدون اجازه‌شوهر بلکه با نهی او کاری را انجام دهد. ممکن است در اثر بی‌احتیاطی یا نادانی یا بی‌توجهی یک ضرر مالی وارد سازد. و ده‌ها از این قبیل امور که‌کم یا بیش برای هر خانواده‌ای اتفاق خواهد افتاد.

البته در این جهت تردید نیست که زن و شوهر باید همدیگر را راضی نگهدارند و از کارهایی که اسباب کدورت و دلخوری است جدا اجتناب نمایند. لیکن کمتر اتفاق می‌افتد که زن و شوهر اصلا خطا و لغزش‌نداشته باشند.

بعضی از مردها خیال می‌کنند که در مورد خطاها و لغزش‌های زن و لو خیلی کوچک باشد باید کاملا سختگیری و مؤاخذه کرد تا تکرار نشود.

باید از همان اوائل عروسی از او ضرب چشم گرفت، و به اصطلاح سر گربه را درب حجله برید تا حواسش را کاملا جمع کند که بعدا مرتکب خطا نشود.

لیکن به تجربه ثابت‌شده که برنامه مذکور نه تنها نتیجه مطلوب را نمی دهد بلکه غالبا نتیجه معکوس خواهد بخشید. زیرا زنیکه تحت فشار وسختگیری های زیاد شوهرش واقع شود گر چه ممکن است مدتی کوتاه‌بردباری کند لیکن بالاخره از این وضع خسته می‌شود، آنگاه ممکن است‌تصمیم بگیرد که قید و بندها را پاره کند و خودش را آزاد سازد. کم کم به‌ایرادها و عتاب و خطاب‌های شوهر عادت کرده نسبت‌به آن‌ها بی‌اعتناخواهد شد.

پیش خود فکر می‌کند که اکنون که شوهرم حتی از خطاها و اشتباهات و لغزش‌های غیر عمدی من نمی‌گذرد و مرا تحت فشار قرار می دهد چه بهتر که گوش به حرفش ندهم تا تعدیل شود و دست از سختگیری‌هایش‌بردارد. نسبت‌به شوهرش گستاخ و پررو می‌شود و به مخالفت و نافرمانی‌عادت می‌کند.

در اینصورت مرد یکی از چند کار را می‌تواند انجام دهد. یا اینکه‌دست از مقاومت و سختگیری بر نمی‌دارد. در نتیجه، کارشان به لجبازی وکشمکش و نزاع دائمی منجر خواهد شد، و اگر با همین وضع تا آخر عمر به زندگی ادامه بدهند، در تمام عمر یک دقیقه آسایش و خوشی نخواهند داشت.

یا اینکه شوهر از کشمکش‌ها خسته می‌شود و در مقابل همسرش‌تسلیم می‌گردد و به وی آزادی کامل می‌دهد. در این صورت زنی که با زور آزمایی و مخالفت، قید و بندها را پاره کرده و احساس پیروزی وآزادی می‌نماید نسبت‌به شوهر خویش و حرف‌های او کاملا بی‌اعتنا خواهدشد. و شوهر نادان هم که راه و رسم زن داری را نمی‌دانسته ناچار می‌شوددر مقابل رفتار او و لو خطاهای بزرگ باشد دندان بر سر جگر گذاشته برروی مبارک نیاورد. یا اینکه در اثر لجبازی و کشمکش، یکی از آن‌ها یا هردو جانشان به ستوه آمده تقاضای طلاق و جدایی می‌کند.

در این صورت زن و مرد هر دو بدبخت و متضرر خواهند شد ومعلوم نیست‌به این آسانی‌ها بتوانند زندگی سعادتمندانه‌ای برای خویشتن‌فراهم سازند. بنابراین، سختگیری و شدت عمل راه اصلاح عیوب زن‌نیست‌بلکه غالبا نتایج‌بدی می‌دهد که می‌توانید نمونه آن‌ها را در بین‌دوستان و آشنایانتان یا در صفحات مجلات و روزنامه‌ها بدست آورید. پس بهترین طریق زن‌داری اینست که مرد میانه‌روی را از دست‌ندهد و با عقل و تدبیر رفتار کند. خطاهای کوچک همسرش را که از روی‌اشتباه یا غفلت و فراموشی صادر شده به کلی نادیده بگیرد و برای آنها دعوا و داد و قال راه نیندازد بلکه بهتر است اصلا برویش نیاورد. زیرا قصد خلاف نداشته تا استحقاق خشونت و مؤاخذه داشته باشد.

البته می‌تواند در یک موقع مناسب با زبان خوش و مدارا به او تذکر بدهد که مواظب باشد از این قبیل اشتباهات برای‌اش اتفاق نیفتد. و اگر از روی نادانی مرتکب خلاف شده باز هم صلاح نیست مرد تندی و خشونت‌بخرج بدهد و در صدد مؤاخذه و تنبیه بر آید. زیرا زن در صدد مخالفت و نافرمانی نبوده بلکه از باب جهالت و نادانی آن را خوب پنداشته انجام داده‌است. داد و قال سودی ندارد بلکه باید آن را نادیده گرفت و در یک موقع‌مناسب با زبان خوش و دلیل و برهان زشتی و مفاسد آن عمل را برای‌اش‌اثبات نمود تا خودش از روی میل و اختیار تصمیم بگیرد که بعدا مرتکب‌خلاف نشود.

در این صورت موقعیت و احترام مرد محفوظ می‌ماند و می‌تواند با تصمیم قاطع و نفوذ کلمه از وقوع خطاهای قابل اهمیت جلوگیری کند.

اگر با زبان خوش و ایجاد حسن تفاهم توانست همسرش را مطابق‌دلخواه تربیت کند و جلو خطاها و لغزش‌هایش را بگیرد قدردانی و تشکر کند لیکن اگر دید کاملا گوش به حرفش نمی‌دهد و گاه گاه مرتکب خطمی‌شود، باز هم بهتر است مرد خطاهای کوچک او را ندیده بگیرد و در مقابلش سرسختی و مقاومت نشان ندهد و در صدد تنبیه و انتقامجویی برنیاید و حتی اصرار نکند مجرمیت او را به اثبات رساند تا عذرخواهی کند. زیرا زن‌ها غالبا یک حالت لجبازی و دنده کجی دارند اگر مرد با همان حال‌با آن‌ها ساخت می‌تواند از وجودشان بهره‌مند گردد لیکن اگر در مقابلشان‌سر سختی نشان داد ممکن است در اثر لجبازی و ستیزه‌گری کارشان به‌جاهای باریک حتی طلاق و بالاتر از آن حتی قتل و جنایت منتهی شود.

مرد عاقل و خردمند باید عواقب امر را به خوبی بسنجد و آثار سختگیری ومقاومت را با آثار عفو و بخشش مقایسه کند در اینصورت یقینا عفو وبخشش را ترجیح خواهد داد، مگر خطاهای بزرگی که قابل بخشش‌نباشند، در آن صورت مرد وظیفه دیگری پیدا می‌کند.

این موضوع به قدری حساس بوده که شارع مقدس اسلام آن را به‌عنوان یک حقی از زن بر مرد واجب نموده است. علی بن ابیطالب‌علیه السلام فرمود: در هر حال با زن‌ها مدارا کنید و با زبان خوش با آنان‌سخن بگویید شاید اعمالشان را نیکو گردانند (7).

امام سجاد علیه السلام فرمود: حق زن بر تو اینست که نسبت‌بااومهربانی کنی زیرا زیر دست تو می‌باشد. و طعام و لباسش بدهی. ونادانی هایش را ببخشی (8) .

از امام صادق (ع) سئوال کردند زن چه حقی بر شوهرش دارد که‌اگر آن را ادا کند نیکوکار شمرده می‌شود؟ فرمود: غذا و لباسش را بدهد وکارهایی را که از باب نادانی انجام می‌دهد ببخشد (9).

رسول خدا (ص) فرمود: مثل زن مثل استخوان کج است که اگر به حال خودش گذاشتی می‌توانی از آن استفاده کنی لیکن اگر خواستی صافش کنی خواهد شکست (10) .

امام صادق (ع) فرمود: کسی که زیر دستانش را به خاطر خطاهای‌کوچک تنبیه کند نباید انتظار بزرگی و ریاست داشته باشد (11).

پی‌نوشت‌ها

1-اطلاعات 25 آبان 1348

2-اطلاعات 14 مرداد ماه 1349

3-اطلاعات 13 اردیبهشت 1349

4-اطلاعات 16 اردیبهشت 1349

5-اطلاعات 3 اسفند ماه 1350

6-کیهان 25 فروردین 1352.

7-بحار ج 103-223

8-بحار ج 74 ص 5

9-شافی ج 2 ص 139

10-وسائل ج 14 ص 123

11-بحار ج 75 ص 272