• شروع
  • قبلی
  • 29 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 7932 / دانلود: 4000
اندازه اندازه اندازه
چهل حدیث پیرامون حجاب وعفت زنان

چهل حدیث پیرامون حجاب وعفت زنان

نویسنده:
فارسی

تذکراین کتاب توسط مؤسسه فرهنگی - اسلامی شبکة الامامین الحسنین عليهما‌السلام بصورت الکترونیکی برای مخاطبین گرامی منتشر شده است.

لازم به ذکر است تصحیح اشتباهات تایپی احتمالی، روی این کتاب انجام گردیده است.

نام کتاب:چهل حدیث پیرامون حجاب و عفت زنان

نویسنده: حمید احمدی جلفائی

پیشگفتار

بسم الله الرحمن الرحیم، وبه نستعین.

«ای زن به تو از فاطمه اینگونه خطاب است

ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است»

یکی از مهمترین مسائلی که از ضروریات و شعائر اساسی دین مبین اسلام محسوب می شود، و در روایات مربوط به آخرالزمان چهره بسیار نامطلوبی برای آن ترسیم شده است مسأله «حجاب وعفّت زنان» در جامعه و یا در میان نامحرمان می باشد. و عواقب بسیار وخیمی همچون: ضعف روحیه ایمان و تقوا، شهوت سالاری، تسلط ظالمین بر ممالک اسلامی، کاهش برکات آسمانی، افزایش مرگهای ناگهانی و زود هنگام، نبود امنیّت لازم برای زنان حتّی از دست محارم و پدران و برادران خود، وغیره، همگی از پیامدهای منفی آن در آیات و روایات اسلامی معرفی شده‌اند.

متأسفانه ما از دیرباز، در کشور خودمان هم شاهد یک حرکت منفی در این خصوص بوده و هستیم، و مخصوصاً در سالهای اخیر، این انحطاط، شتاب بسیار زیادی به خود گرفته است، بگونه ای که هر روزش بدتر از دیروز دیده می شود، و روز به روز زنان و دختران ایرانی از این آرمان مهمّ علوی و فاطمیعليها‌السلام فاصله گرفته و می گیرند.

به نظر ما مهمترین عواملی را که می توان در این حرکت منفی از همه عوامل دیگر موثرتر دانست و بلکه در تاریخ حجاب و عفّت کشور ما، همچون سایر کشورهای مسلمان می توان آنها را بوضوح دید، و در بسیاری از اخبار و روایات اسلامی هم تقریباً اشاره هایی به آنها شده است، عبارتند از:

تهاجمات والقائات فرهنگی دشمنان خارجی و داخلی اسلام و مسلمین؛ که درست از همان زمانی که متوجه اهمیّت این ارزشها در جوامع اسلامی شده‌اند از هیچ کوششی در فریب مردم، دولتها و سایر تأثیرگذاران در این امر دریغ نکرده اند، و در تضعیف این شعائر اسلامی سرمایه گذاریهای کلانی کرده و می کنند.

با بررسی تاریخی این مسأله در ایران و همچنین در بسیاری از کشورهای اسلامی دیگر همچون: مصر، الجزایر، ترکیه و... بوضوح می بینیم که حدأقل تا دورة محمد شاه قاجار در ایران، مسألة حجاب و عفت در قالب چادر و نقاب و روبند رایج بوده است.

اولین انگیزه ای که از این دوره به بعد دشمنان خارجی را متوجّه مبارزه با حجاب و عفّت در کشورهای اسلامی نمود، یافتن بازارهایی مناسب برای فروش تولیدات پوشاک آنها بود، آنها برای اینکه بتوانند انواع تولیدات خود را در این کشوها به فروش برسانند ناچار بودند این التزام به چادر و نقاب را در میان زنان و دختران ایرانی در هم شکنند وآنها را به تنوّع طلبی در امر پوشش، مخصوصاً از نوع غربی و اروپایی عادت دهند.

بعدها علاوه بر این مسأله، آنها متوجه عظمت تأثیر این ارزش های اسلامی در قوام سیاسی و اجتماعی و اقتصادی ممالک متدین و مخصوصاً اسلامی شدند، و با انگیزه‌ها و اهداف جامعتر و حساستری وارد مبارزه با این مقدسات شدند، خواه با سیاستهای تبلیغی ـ القایی و ترویجی ـ و خواه با مبارزات علنی در قالب طرحهایی همچون رفع حجاب و کشف حجاب.

یکی از جاسوسان انگلیسی بنام «مستر همفر» که در دوره ناصرالدین شاه مرتبط با همین موضوع در ایران فعالیت می کرد در گزارشی به اربابان خود چنین می نویسد: «در مسأله بی حجابی زنان باید کوشش فوق العاده ای به عمل آوریم تا زنان مسلمان به بی حجابی و رها کردن چادر مشتاق شوند، باید با استفاده شواهد و دلایل تاریخی اثبات کنیم که پوشیدگی زن از دوران بنی عبّاس متداول شده و مطلقاً سنّت اسلام نیست، مردم همسران پیامبر را بدون حجاب می دیده اند، و زنان صدر اسلام در تمام شئون زندگی دوش به دوش مردان فعالیّت داشته‌اند... پس از آنکه حجاب با تبلیغات وسیعی از میان رفت، وظیفه مأموران ما آن است که جوانان را به عشق بازی و روابط نامشروع با زنان تشویق کنند و بدین وسیله فساد را در جوامع اسلامی گسترش دهند...»(۱)

و اکنون هم این مبارزات در گسترده ترین شکل خود در جوامع اسلامی و حتی ایران، با سوء استفاده از موفقیّت بسیاری از روشنفکران و مسئولین کج فهم داخلی انجام می گیرد، و این فعالیّت های زیرزمینی و مدرن بر علیه حجاب و عفّت اسلامی روز به روز در انواع برنامه‌ها و سیاستها و گفتارهای برخی از نهادها و مسئولین و صاحبان گفتار و قلم، مخصوصاً در انواع برنامه‌ها و ترویجات رسانه های گروهی ما مثل تلوزیون، سینما، ادارات، دانشگاهها و... چهره آشکارتری بخود می گیرند، و همه اینها، علاوه بر تبلیغات منفی و مستقیم دیگر آنها هستند که از طریق شبکه های غیر قانونی و اینترنت و... بر پیکره فرهنگ اسلامی تحمیل می کنند. آری، امروزه همه دشمنان اسلام به این موضوع و آرمان اسلامی بعنوان یک نماد اساسی برای دین اسلام و علی الخصوص انقلاب اسلامی ایران و همچنین بعنوان رمز هویّت ممالک اسلامی و موجب استحکام آنها نگاه می کنند، و بهتر از خود ما می دانند که چگونه تضعیف آن در این کشورها هویّت اسلامی و حتّی سیاسی و اقتصادی آنها را به خطر انداخته و نفوذ پذیر خواهد نمود؛ اخیراً «ریون کرکت» صهیونیست و مسئول سابق شبکه جاسوسی در ایران چنین گفته است:

«چادر، نمادی است که وجود انقلاب را در سر هر چهار راه به نمایش می گذارد، با چادر می توان این احساس را پدید آورد که انقلاب اسلامی هنوز زنده و جاوید است».(۲)

____________________

۱. خاطرات همفر، حسن مؤیّدی،ص۹۳.

۲. هفته نامه فیضیه، کشف حجاب به روش مدرن، ۱۵ بهمن سال ۱۳۷۹، ص ۱.

اما افسوس که این نماد اسلام و انقلاب و این شعار مهمّ اسلامی را که دشمنان اسلام نتوانستند با چوب و چماق نابودش کنند، عده ای به اسم دفاع از اسلام و انقلاب و جوانان و با انواع ترفندها و روشنفکر مآبی‌ها و شعارها و ترویجات و مغالطات توانستند آن را در هم بکوبند و آن را یک امری بسیار قابل تسامح جلوه دهند و بالأخره زنان و دختران مسلمان را روز به روز با حجاب و عفّت واقعی اسلامی و موازین آن بیگانه تر سازند!

مهمترین عامل تأثیر گذار دیگر، سیاستهای ناسنجیده و یا گاهاً ضد اسلامی و حتی بعضاً عمدی برخی از نهادها و مسؤلین مربوطه داخلی است که مخصوصاً در سالهای اخیر انقلاب با انواع برنامه‌ها و سیاستها و ترویجات منفی به ریش بسیاری ازآرمانها و سنّتهای اسلامی پوزخند زده و می زنند.

هر نهادی و یا مسئولی برای خودش یک مرجع تقلید شده و هر چه دلش می خواهد عمل و یا ترویج می کند، و روز به روز اصل حجاب و عفّت و شاخه های اساسی آن را در اذهان مردم و خصوصاً زنان و دختران ایران مشتبه و تسامح بار جلوه می دهد و....

سیاستها و تبلیغات و ترویجات وزارت ارشاد و فرهنگ، گاهاً نه تنها مشوّق به سمت این ارزش‌ها نیست، بلکه معارض با آن هم هست؛ نظام آموزشی ما از سطوح ابتدایی گرفته تا سطوح عالیه از هرگونه تأثیرگذاری مثبت در این خصوص تقریباً خالی است، اختلاطهای موجود در دانشگاه ها و برخی از ادارات ما به اوج خود رسیده‌اند و روز به روز دامنه زیادتری پیدا می کنند (این در حالی است که امروزه بسیاری از کشورهای خارجی و حتّی غیر اسلامی متوجّه عواقب منفی این اختلاطها شده‌اند و حرف از جداسازی می زنند)، و سیما و سینمای کشور ما که گویا اصلاً بویی از اسلام و ارزشهای اسلامی در این خصوص به دماغش نرسیده است و...!

دیاثت و بی غیرتی برخی از مردان مسلمان ـ که در این کتاب هم، ما به برخی از اخبار و روایات اسلامی در این خصوص پرداخته ایم، و بالجمله یکی از مهمترین عواملی است که امروزه دشمنان اسلام روی آن حساب بازکرده اندـ از عوامل مهم دیگر در ازدیاد و تعمّق هر چه بیشتر بی حجابی و بی عفتی است؛ اینکه پدران و مادران مسلمان نه تنها دختران خود را به حجاب و عفّت اسلامی تشویق نکنند و یا مردان و پدران نه تنها به حفظ ناموس خود و کنترل حجاب و عفّت آنان ارزشی قائل نباشند، بلکه از گرایش زنان و دختران خود به سمت بی حجابی وبی عفّتی احساس لذّت و فخر و مباهات هم بکنند، و همه ارزش های اسلامی را پوچ و کهنه پنداشته و بی حجابی و بی عفّتی نوامیس خود را به حساب ترقّی زمان و پیشرفت علم و صنعت و تمدن بگذارند، بگونه ای که مرد مسلمان از اینکه ناموس او بگونه ای لباس پوشیده و یا بزک نموده که بیشترین چشمهای نامحرمان را به سمت خود جذب نموده است نه تنها احساس شرم وغیرت نکند و بلکه بر خود ببالد، الله اکبر!

یکی از عوامل بسیار مهم و تأثیر گذار دیگر، سکوت علما و مبلّغین و تقریباً تعطیلی تریبونهای دینی در بیان این مسائل به مردم و رسوانمودن فعالیت های خلاف شرع در این خصوص، و یا حتی گاهاً سر پوش شرعی گذاشتن و یا توجیه نمودن سیاستها و ترویجات بیمار برخی از نهادها و مسئولین و رسانه ها، و همچنین بیان مبهم و چند پهلوی این مسائل در رساله های عملیّه و آن هم بصورت متفرّق و پراکنده، و بالأخره برخوردهای سیاسی و جناحی برخی از مسئولین و یا حتّی برخی از اقشار مردم با گویندگان این مسائل می باشد.

و امّا، این زحمت مختصر، گام نخست ما در خدمت به این آرمان و فریضه اسلامی بوده، و به همه مبلّغین و گویندگان دینی توصیه می کنیم در هر مجلس و یا منبری حداقلّ این آیات و روایات آمده در خصوص حجاب و عفّت اسلامی را در چند جلسه برای مردم ترجمه نموده و یا شرح دهند. و پدران و مادران دلسوز که خیر دختران خود را می خواهند آنها را بگونه ای با این آیات و احادیث اسلامی آشنا کنند.

امید است که مولایمان و مقتدایمان، از گردش مختصر قلم در این صفحات، تبسّمی تؤام با رضایت و عنایت در گلستان لبهایش و بهار چشمانش بگرداند!

در پایان ضروری می دانم از زحمات خالصانه برادر محترم جناب آقای «علی عباس پور خویی» در طبع و نشر این کتاب کمال تشکّر را بنمایم.

ربّ تقبّل سعیی و عملی، به حقّ محمّد و علی

حمید احمدی جلفائی

بخش اوّل: آیات مربوط به حجاب وعفّت در قرآن

۱. اصل فطری بودن حجاب و عفّت در قرآن

( فَدَلَّاهُمَا بِغُرُورٍ فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا وَطَفِقَا يَخْصِفَانِ عَلَيْهِمَا مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ...)

ترجمه: پس (شیطان) با سوگند دروغش آن دو را (یعنی آدم و حوّاء را) فریب داد، وقتی از آن درخت (ممنوعه) تناول کردند، عورت هایشان آشکار شد، و آنگاه از برگ درختان بهشتی خود را می پوشاندند(تا عورتهایشان معلوم نباشد)....

۲. فلسفه حجاب وعفّت: تأثیرات منفی بی حجابی و بی عفّتی مادران در شخصیّت فرزندان

( يَا أُخْتَ هَارُونَ مَا كَانَ أَبُوكِ امْرَأَ سَوْءٍ وَمَا كَانَتْ أُمُّكِ بَغِيًّا ) .(۱)

ترجمه: (وقتی حضرت مریمعليها‌السلام بدون آنکه ازدواج کند با نوزادی در بغل از صحرا به شهر وارد شد، مردم او را سرزنش نموده و چنین می گفتند:) ای خواهر هارون، توکه نه پدرت آدم بدی بود و نه مادرت زن بدکار!؟

۳. فلسفه حجاب و عفت: ازدواج موفق

( الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ وَالْخَبِيثُونَ لِلْخَبِيثَاتِ وَالطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ وَالطَّيِّبُونَ لِلطَّيِّبَاتِ ) (۲)

ترجمه: زنان خبیث و بدکار نصیب مردان خبیث و آلوده شوند و مردان خبیث هم قسمت زنان آلوده، و زنان پاکدامن شایسته مردان پاک هستند و مردان پاکدامن سزاوار زنان پاک دامن ونیکوکار....

____________________

۱. مریم (۱۹): ۲۸.

۲. النور (۲۴): ۲۶.

۴. عفت در چشم - عفت در فرج و دامن ـ عفت در زینت و آرایش - حدود پوشش زن در اجتماع و یا در میان نامحرمان - عفت در رفتار و کردار - و استثنائات آنها

( وَقُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ يَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ وَيَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَلْيَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَىٰ جُيُوبِهِنَّ وَلَا يُبْدِينَ زِينَتَهُنَّ إِلَّا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ آبَائِهِنَّ أَوْ آبَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائِهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي إِخْوَانِهِنَّ أَوْ بَنِي أَخَوَاتِهِنَّ أَوْ نِسَائِهِنَّ أَوْ مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ أَوِ التَّابِعِينَ غَيْرِ أُولِي الْإِرْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطِّفْلِ الَّذِينَ لَمْ يَظْهَرُوا عَلَىٰ عَوْرَاتِ النِّسَاءِ وَلَا يَضْرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِيُعْلَمَ مَا يُخْفِينَ مِنْ زِينَتِهِنَّ وَتُوبُوا إِلَى اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ) (۱)

ترجمه: وبه زنان مؤمن بگو چشم های خود را (از نامحرمان) ببندند و فرجهای خود را از گناه حفظ کنند، و زینت های خود را آشکار نکنند مگر آن زینت هایی که آشکار هستند، و روسری های خود را بر گردن های خود بپوشانند، و آشکار نکنند زینت و آرایش خود را جز برای:

شوهران خودشان، پدران خود، یا پدران شوهرانشان، یا فرزندان خود، یا فرزندان شوهرانشان از زنان دیگر، یا برادران خود، یا پسرهای برادران خود، یا پسرهای خواهران خود، یا زنان مؤمن و مسلمان، یا کنیزان خود، یا مردانی که میل جنسی ندارند مثل دیوانگان.

یا بچه های کوچکی که شهوت جنسی در آنها بیدار نشده است. و پاهای خود را محکم نکوبند تا زینتهای باطنی آنها (مثل خلخال و... صدا نکرده و)آشکار نشوند، وهمگی بسوی خداوند بازگشت کنید ای مؤمنان، شاید رستگار شوید.

____________________

۲. النور (۲۴): ۳۱.

۵. حدود پوشش - رعایت حریم و فاصله با نامحرمان - عفت در اختلاط - فلسفه حجاب و عفت: آرامش روحی زن و مرد و موفقیت هر کدام از آنها در وظایف خودشان

( وَإِذَا سَأَلْتُمُوهُنَّ مَتَاعًا فَاسْأَلُوهُنَّ مِن وَرَاء حِجَابٍ ذَلِكُمْ أَطْهَرُ لِقُلُوبِكُمْ وَقُلُوبِهِنَّ وَمَا كَانَ لَكُمْ أَن تُؤْذُوا رَسُولَ اللَّهِ وَلَا أَن تَنكِحُوا أَزْوَاجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَدًا إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ عِندَ اللَّهِ عَظِيمًا * إِن تُبْدُوا شَيْئًا أَوْ تُخْفُوهُ فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا * لَّا جُنَاحَ عَلَيْهِنَّ فِي آبَائِهِنَّ وَلَا أَبْنَائِهِنَّ وَلَا إِخْوَانِهِنَّ وَلَا أَبْنَاء إِخْوَانِهِنَّ وَلَا أَبْنَاء أَخَوَاتِهِنَّ وَلَا نِسَائِهِنَّ وَلَا مَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُنَّ وَاتَّقِينَ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدًا شهیدا ) . (۱)

ترجمه: و وقتی (شما مردان نامحرم ) چیزی را از زنان پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله می خواهید از پشت پرده ای بخواهید، این کار موجب طهارت وپاکی قلبهای شما مردان و زنان نا محرم (از اوهام وخباثت ها وافکار منفی) است، و نباید کسی از شما رسول الهی را آزاری برساند، واحدی از شما نباید بعد از رحلت پیغمبرصلى‌الله‌عليه‌وآله با زنان او ازدواج کند، که این کار در نزد پروردگار گناه بسیار بزرگی است. و اگر شما چیزی را آشکار کنید و یا پنهان نمائید خداوند بر هر چیزی آگاه است.

باکی نیست برای زنان تا بدون حجاب باشند در نزد پدران خود وفرزندان خود و برادران خود و برادر زادگان و خواهر زادگان خود و در نزد سایر زنان مسلمان و کنیزان خود: و باید از خداوند متعال بترسند، که خدا بر هر چیزی گواه است.

____________________

۱. احزاب (۳۳): ۵۳ ـ ۵۵.

۶. حدود پوشش - کیفیت پوشش - جایگاه پوشش سرتاسرس (و چادر) - عفت در آرایش و زینت

( وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللَّاتِي لا يَرْجُونَ نِكاحاً فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُناحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِينَةٍ وَ أَنْ يَسْتَعْفِفْنَ خَيْرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ ) . (۱)

ترجمه: و بر زنان از کار افتاده که در آنها امید ازدواج نیست (یعنی دیگر کسی در آنها طمع نمی کند) باکی نیست که لباس های ظاهری و روئین خود را (که اغلب روایات و تفاسیر آن را تنها در جلباب یعنی لباس روئین و سرتاسری، که در زبان فارسی ما به آن چادر می گوئیم، منحصر. نموده‌اند )(۲) کنار بگذارند، بشرطی که آرایش وزینتی نداشته باشند، والبته اگر اینها هم عفت پیشه کنند (و لباس های ظاهری و سرتاسری خود خود را کنار نگذارند) برایشان بهتر است، وخداوند شنوا و داناست.

۷. حدود پوشش - کیفیت پوشش (پوشش سرتاسری وچادر)- فلسفه حجاب وعفت: امنیت زن در جامعه

( يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِكَ وَ بَناتِكَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ ذلِكَ أَدْنى‌ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ كانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحِيماً ) . (۳)

ترجمه: ای پیغمبر به زنان و دختران خود وزنان مؤمنین بگو تا چادر های خود را برصورتهایشان نزدیک آورند؛ این کار بهتر است تا آنکه (به فسق و فجور و آلودگی) شناخته نشوند و مورد آزار و اذیت (هوسرانان و مزاحمین نامحرم) قرار نگیرند، و خداوند بخشنده و مهربان است.

____________________

۱. النور (۲۴): ۶۰.

۲. الکافی (ج۵، ص ۲۲۲)؛ عیون اخبار الرضا (ج ۱، ص ۱۰۴ )؛ التذهیب (ج۷،ص ۴۸۰)؛ وسائل الشیعه ( ج ۲، ص ۱۹۴)؛ بحارالانوار (ج۶،ص ۱۰۱)؛ علل الشرایع (ج۲، ص۵۶۵)؛ وتفاسیری همچون نورالثقلین، المیزان، صافی، و....

۳. الأحزاب (۳۳): ۵۹.

۸. تأکید بر دقت زیاد در امر حجاب و عفت برای زنانی که در جامعه الگو محسوب می شوند - عفت در دهان - عفت در کلام و گفتار - فلسفه حجاب و عفت: کاهش مفاسد جنسی و اجتماعی

( يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّسَاءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلَا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَقُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفًا ) .(۱)

ترجمه: ای زنان پیغمبر، شما مانند دیگر زنان نیستید اگر خدا ترس و پرهیزگار باشید، پس (با نامحرمان) با صدای نرم (وفریبنده) سخن نگوئید، تا مبادا آنکه قلبش بیمار است در شما طمع کند، و آنچنان که (برای یک زن مؤمن) شایسته است سخن بگوئید.

۹. حفظ حریم بین زن و مرد نامحرم و پرهیز از اختلاط ـ عفت در آرایش و زینت

( وَقَرْنَ فِي بُيُوتِكُنَّ وَلَا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجَاهِلِيَّةِ الْأُولَىٰ ) .(۲)

ترجمه: و (ای زنان و دختران پیغمبر و همچنین ای زنان مؤمنه و مسلمان) در خانه های خودتان آرام و قرار بگیرید (و بدون ضرورت در جامعه و در بین نامحرمان حاضر نشوید)، و خود را همانند زنان دوران جاهلیت (درپیش نامحرمان) آرایش و زینت نکنید...

۱۰. حیاء زن ـ عفت در رفتار و کردار

( فَجَاءَتْهُ إِحْدَاهُمَا تَمْشِي عَلَى اسْتِحْيَاءٍ قَالَتْ إِنَّ أَبِي يَدْعُوكَ لِيَجْزِيَكَ أَجْرَ مَا سَقَيْتَ لَنَا... ) (۳)

۲۵. ترجمه: پس یکی از دختران شعیبعليه‌السلام نزد حضرت موسیعليه‌السلام آمد در حالی که با حیاء و متانت راه می رفت و به او گفت: پدرم تو را می طلبد تا اجر آب دادن گوسفندان ما را عطا کند....

____________________

۱. الأحزاب (۳۳): ۳۲.

۲. الأحزاب (۳۳): ۳۳.

۳. القصص (۲۸): آیه ۲۵.

۱۱. پرهیز از اختلاط، وحضور زن در اجتماع مردان بدون ضرورت.

( إِذْ رَأَىٰ نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّي آنَسْتُ نَارًا لَعَلِّي آتِيكُمْ مِنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى ) .(۱)

ترجمه: آنگاه که (موسیعليه‌السلام در آن بیابان، به هنگام شب) آتشی را از دور دید، پس به اهل خودش گفت: شما همین جا بایستید، من آتشی را از دور دیدم، بروم شاید بتوانم پاره ای از آن را برای شما بیاورم، و یا راه را ازآن تشخیص دهم.

۱۲. عفت در فرج و دامن (حرمت زنا).

( وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى‌ إِنَّهُ كانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبِيلًا ) .(۲)

ترجمه: وهرگز به عمل زنا نزدیک نشوید، که آن کاری بسیار زشت و راهی بسیار ناپسند (در ارضای غریزه شهوت) است.

( إِنَّ الْمُسْلِمِينَ وَالْمُسْلِمَاتِ... وَالْحَافِظِينَ فُرُوجَهُمْ وَالْحَافِظَاتِ وَالذَّاكِرِينَ اللَّهَ كَثِيرًا وَالذَّاكِرَاتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِيمًا ) . (۳)

ترجمه: همانا مردان وزنان مسلمان...، و مردان و زنانی که فرج های خود را (از زنا وآلودگی) حفظ کنند، و خدا را زیاد یاد کنند، خداوند متعال مغرفت و أجر و پاداش بزرگی برای آنها مهیا نموده است.

____________________

۱. طه (۲۰): ۱۰.

۲. الإسراء (۱۷):۳۲.

۳. الأحزاب(۳۳): ۳۵.

( وَالَّذِينَ لَا يَدْعُونَ مَعَ اللَّهِ إِلَٰهًا آخَرَ وَلَا يَقْتُلُونَ النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَا يَزْنُونَ... ) . (۱)

ترجمه: و (بندگان خالص الهی) کسانی هستند که با خدا کسی را شریک نمی خوانند و نفسی را که خدا خونش را حرام کرده به ناحق نمی کشند و زنا نمی کنند و....

( الزَّانِي لَا يَنْكِحُ إِلَّا زَانِيَةً أَوْ مُشْرِكَةً وَالزَّانِيَةُ لَا يَنْكِحُهَا إِلَّا زَانٍ أَوْ مُشْرِكٌ وَحُرِّمَ ذَٰلِكَ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ ) .(۲)

ترجمه: مرد زنا کار نصیبش از ازدواج، زنان زناکار و یا مشرک خواهد شد، و زن زناکار هم عاقبت، قسمت مردان زناکار و یا مشرک خواهد شد و این کار (یعنی: زنا)، بر همه مؤمنین حرام است.

«صدق الله العلی العظیم»

____________________

۱. الفرقان (۲۵): ۶۸؛ ومشابه آن در سوره الممتحنه (۶۰): ۱۲.

۲. النور (۲۴):۳؛ و آیه دوم از این سوره مربوط به حکم کیفری عمل زنا است که چون مباحث فقهی و اجتهادی زیادی پیرامون آن مطرح است و ذکر آن ممکن بود موجب تشتت اذهان غیر اهل علم واقع گردد فلذا ما آن را نیاوردیم.

بخش دوم: چهل حدیث پیرامون حجاب و عفت زنان

* اهمیت موضوع حجاب و عفت

۱. فرازی از دعای امام زمان(عج): «...وَعَلَى النِّساءِ بِالْحَياءِ وَالْعِفَّةِ !».(۱)

ترجمه: و پروردگارا به زنان امت من حیاء و عفت ارزانی دار!

حجاب وعفت مهمترین خصوصیت زنان و همسران نمونه

۲. رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله : «خَيْرُ نِسَائِكُمُ الْعَفِيفَةُ الْغَلِمَةُ الْعَفِيفَةُ فِي فَرْجِهَا الْغَلِمَةُ عَلَى زَوْجِهَا ».(۲)

ترجمه: بهترین زنان وهمسران شما کسانی هستند که هم عفیف باشند وهم شهوتناک؛ عفیف در فرج هایشان(در اجتماع و دربین نامحرمان)، و شهوتناک برای شوهران خودشان.

۳- رسول اللهصلى‌الله‌عليه‌وآله : «خَيْرَ نِسَائِكُمُ اَلْوَلُودُ اَلْوَدُودُ اَلسَّتِيرَةُ اَلْعَفِيفَةُ اَلْعَزِيزَةُ فِي أَهْلِهَا اَلذَّلِيلَةُ مَعَ بَعْلِهَا اَلْمُتَبَرِّجَةُ مَعَ زَوْجِهَا اَلْحَصَانُ عَنْ غَيْرِهِ اَلَّتِي تَسْمَعُ قَوْلَهُ وَ تُطِيعُ أَمْرَهُ وَ إِذَا خَلاَ بِهَا بَذَلَتْ لَهُ مَا أَرَادَ مِنْهَا .... »(۳)

ترجمه: بهترین زنان شما کسانی هستند که بچه زا باشند، با شوهران خود مهربان باشند، با حجاب و پوشیده باشند، در بین طایفه خودشان با عزت باشند، در مواجهه با شوهران خود متواضع و نرمخو باشند، برای شوهران خودشان آرایش و زینت دهند، در میان نامحرمان و در جامعه عفیف باشند، سخن شوهران خود را گوش داده واطاعت کنند، و هر گاه که با شوهران خود خلوت می کنند خود را کاملاً در اختیار آنها بگذارند و....

عفت برترین جهادها، هم برای زنان و هم برای مردان

____________________

۱. مفاتیح الجنان(۱/۱۱۶)؛ البلد الأمین (۱/۳۵۰)؛ جنه الأمان (۱/۲۸۱).

۲. الکافی (۵/۳۲۴)؛ دعائم الاسلام (۲/۱۹۷)؛ مستدرک الوسائل (۱۴/۱۵۹)؛النوادر (۱۱۶)؛ کنزالعمال (۱۶/۴۰۹).

۳. الکافی(۵/۳۲۴)؛ الفقیه (۳/۳۸۹)؛ التذهیب (۷/۴۰۰) ؛ روضه الواعظین (۳۷۴)؛ وسائل الشیعه(۲۰/۲۹)؛ مکارم الاخلاق (۲۰۰).

۴. امام باقرعليه‌السلام : «أَيُّ اَلاِجْتِهَادِ أَفْضَلُ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ »(۴)

ترجمه: چه جهادی برتر از عفت در شکم و عفت در فرج و دامن است!؟

۵. امیر المؤمنینعليه‌السلام : «افضَلُ العبادَةِ العِفافُ ».(۵)

ترجمه: عفت برترین عبادتها است.

زنان بی حجاب و بی عفت بیشترین اهل جهنم از طایفه زنان ـ حدود پوشش ـ عفت در اختلاط ـ عفت در آرایش و زینت ـ عفت در فرج و دامن ـ عفت در رفتار و کردار ـ عفت در دهان و کلام.

۶. امیر المؤمنینعليه‌السلام : «دَخَلتُ أنا و فاطِمَةُ عَلى رَسولِ اللّهِ صلى‌الله‌عليه‌وآله فوَجَدتُهُ يَبكي بُكاءً شَديدا ، فقُلتُ : فِداكَ أبي و اُمّي يا رَسولَ اللّهِ، ما الّذي أبكاكَ ؟ فقالَ : يا عَلِيُّ، لَيلَةً اُسرِيَ بي إلَى السَّماءِ رَأيتُ نِساءً مِن اُمَّتي في عَذابٍ شَديدٍ، فَأَنْكَرْتُ شَأْنَهُنَّ فَبَكَيْتُ لِمَا رَأَيْتُ مِنْ شِدَّةِ عَذَابِهِنَّ وَ رَأَيْتُ امْرَأَةً مُعَلَّقَةً بِشَعْرِهَا يُغْلَى دِمَاغُ رَأْسِهَا وَ رَأَيْتُ امْرَأَةً مُعَلَّقَةً بِلِسَانِهَا وَ الْحَمِيمُ يُصَبُّ فِي‏ حَلْقِهَا وَ رَأَيْتُ امْرَأَةً مُعَلَّقَةً بِثَدْيَيْهَا وَ رَأَيْتُ امْرَأَةً تَأْكُلُ لَحْمَ جَسَدِهَا وَ النَّارُ تُوقَدُ مِنْ تَحْتِهَا وَ رَأَيْتُ امْرَأَةً قَدْ شُدَّ رِجْلَاهَا إِلَى يَدَيْهَا وَ قَدْ سُلِّطَ عَلَيْهَا الْحَيَّاتُ وَ الْعَقَارِبُ وَ رَأَيْتُ امْرَأَةً صَمَّاءَ عَمْيَاءَ خَرْسَاءَ فِي تَابُوتٍ مِنْ نَارٍ يَخْرُجُ دِمَاغُ رَأْسِهَا مِنْ مَنْخِرِهَا وَ بَدَنُهَا مُتَقَطِّعٌ مِنَ الْجُذَامِ وَ الْبَرَصِ وَ رَأَيْتُ امْرَأَةً مُعَلَّقَةً بِرِجْلَيْهَا فِي تَنُّورٍ مِنْ نَارٍ وَ رَأَيْتُ امْرَأَةً تُقَطَّعُ لَحْمُ جَسَدِهَا مِنْ مُقَدَّمِهَا وَ مُؤَخَّرِهَا بِمَقَارِيضَ مِنْ نَارٍ وَ رَأَيْتُ امْرَأَةً يُحْرَقُ وَجْهُهَا وَ يَدَاهَا وَ هِيَ تَأْكُلُ أَمْعَاءَهَا وَ رَأَيْتُ امْرَأَةً رَأْسُهَا رَأْسُ الْخِنْزِيرِ وَ بَدَنُهَا بَدَنُ الْحِمَارِ وَ عَلَيْهَا أَلْفُ أَلْفِ لَوْنٍ مِنَ الْعَذَابِ وَ رَأَيْتُ امْرَأَةً عَلَى صُورَةِ الْكَلْبِ وَ النَّارُ تَدْخُلُ فِي دُبُرِهَا وَ تَخْرُجُ مِنْ فِيهَا وَ الْمَلَائِكَةُ يَضْرِبُونَ رَأْسَهَا وَ بَدَنَهَا بِمَقَامِعَ‏ مِنْ نَارٍ فَقَالَتْ فَاطِمَةُ عليها‌السلام حَبِيبِي وَ قُرَّةُ عَيْنِي أَخْبِرْنِي مَا كَانَ عَمَلُهُنَّ وَ سِيرَتُهُنَّ حَتَّى وَضَعَ اللَّهُ عَلَيْهِنَّ هَذَا الْعَذَابَ؟

____________________

۴. الکافی(۲/۷۹)؛ وسائل الشیعه (۱۵/۲۵) و (۱۱/۱۹۸)؛ مشکاه الانوار(۲۷۵)؛ عده الداعی (۱۴۰)؛بحارالانوار (۶۸/۲۶۹).

۵. الکافی(۲/۷۹)؛ وسائل الشیعه (۱۵/۲۵)؛ معدن الجواهر(۲۲)؛ بحارالانوار (۶۸/۲۶۹).

فَقَالَ: يَا بُنَيَّتِي! أَمَّا الْمُعَلَّقَةُ بِشَعْرِهَا فَإِنَّهَا كَانَتْ لَا تُغَطِّي شَعْرَهَا مِنَ الرِّجَالِ وَ أَمَّا الْمُعَلَّقَةُ بِلِسَانِهَا فَإِنَّهَا كَانَتْ تُؤْذِي زَوْجَهَا وَ أَمَّا الْمُعَلَّقَةُ بِثَدْيَيْهَا فَإِنَّهَا كَانَتْ تَمْتَنِعُ مِنْ فِرَاشِ زَوْجِهَا وَ أَمَّا الْمُعَلَّقَةُ بِرِجْلَيْهَا فَإِنَّهَا كَانَتْ تَخْرُجُ مِنْ بَيْتِهَا بِغَيْرِ إِذْنِ زَوْجِهَا وَ أَمَّا الَّتِي كَانَتْ تَأْكُلُ لَحْمَ جَسَدِهَا فَإِنَّهَا كَانَتْ تُزَيِّنُ بَدَنَهَا لِلنَّاسِ وَ أَمَّا الَّتِي شُدَّ يَدَاهَا إِلَى رِجْلَيْهَا وَ سُلِّطَ عَلَيْهَا الْحَيَّاتُ وَ الْعَقَارِبُ فَإِنَّهَا كَانَتْ قَذِرَةَ الْوَضُوءِ قَذِرَةَ الثِّيَابِ وَ كَانَتْ لَا تَغْتَسِلُ مِنَ الْجَنَابَةِ وَ الْحَيْضِ وَ لَا تَنْتَظِفُ وَ كَانَتْ تَسْتَهِينُ بِالصَّلَاةِ وَ أَمَّا الصَّمَّاءُ الْعَمْيَاءُ الْخَرْسَاءُ فَإِنَّهَا كَانَتْ تَلِدُ مِنَ الزِّنَاءِ فَتُعَلِّقُهُ فِي عُنُقِ زَوْجِهَا وَ أَمَّا الَّتِي كَانَتْ تَقْرِضُ لَحْمَهَا بِالْمَقَارِيضِ فَإِنَّهَا كَانَتْ تَعْرِضُ نَفْسَهَا عَلَى الرِّجَالِ وَ أَمَّا الَّتِي كَانَتْ تُحْرَقُ وَجْهُهَا وَ بَدَنُهَا وَ هِيَ تَأْكُلُ أَمْعَاءَهَا فَإِنَّهَا كَانَتْ قَوَّادَةً وَ أَمَّا الَّتِي كَانَ رَأْسُهَا رَأْسَ الْخِنْزِيرِ وَ بَدَنُهَا بَدَنَ الْحِمَارِ فَإِنَّهَا كَانَتْ نَمَّامَةً كَذَّابَةً وَ أَمَّا الَّتِي كَانَتْ عَلَى صُورَةِ الْكَلْبِ وَ النَّارُ تَدْخُلُ فِي دُبُرِهَا وَ تَخْرُجُ مِنْ فِيهَا فَإِنَّهَا كَانَتْ قَيْنَةً نَوَّاحَةً حَاسِدَةً. ثُمَّ قَالَ ع وَيْلٌ لِامْرَأَةٍ أَغْضَبَتْ زَوْجَهَا وَ طُوبَى لِامْرَأَةٍ رَضِيَ عَنْهَا زَوْجُهَا! »(۱)

ترجمه: حضرت علیعليه‌السلام فرمودند: روزی من و فاطمه بر منزل رسول خداصلى‌الله‌عليه‌وآله داخل شدیم، و دیدم که رسول گرامی گریه شدیدی می کنند، عرض کردم: پدر و مادرم فدایت ای رسول خدا، چه چیزی تو را به گریه انداخته است؟

فرمود: ای علی، شبی که مرا به آسمانها بردند، زنانی از امت خود را دیدم که در عذاب های بسیار سختی به سر می بردند، عذاب سخت آنها را یاد کردم و گریه بر من غلبه نمود: زنانی را دیدم که از موهای سر خود آویزان هستند و از آن آتش جهنم آب دماغشان می جوشید؛ عده ای از زنان را دیدم که از زبان های خود آویزان بودند وآب جهنم در گلوی آنان ریخته می شد؛ گروهی دیگر از پستان های خود به طرف جهنم آویزان شده بودن؛ و برخی دیگر گوشت بدن خود را می خوردند در حالی که آتش جهنم از زیر آنها شعله ور بود؛ و برخی از آنها، پاهایشان به دستهایشان بسته شده بود و مارها وعقرب های جهنمی آنها را احاطه کرده بودند؛

____________________

۱. عیون اخبار الرضا عليه‌السلام (۱/۱۳)؛ وسائل الشیعه (۲۰/۲۱۳) و (۱۴/۱۵۶)؛ بحارالانوار(۸/۳۰۹) و (۱۸/۳۵۱) و (۱۰۰/۲۴۵) .

حقیقت جاودانه

علی جان در این راه پر تاپ و پیچ

تو تنها دلیل من و جمله هیچ

تو رمز توانمندی عاشقان

بدون تو ما جمله هیچیم و هیچ

تو اندیشه و قیل و قال منی

جواب تمام سئوال منی

تو انگیزه و رمز و راز منی

دعا و نماز و تو حالِ منی

تو عشق و تو جانان و جان

منی تو الگوی زیبا جهان منی

تو ای مایه عزّت و افتخار

تو رمز بقاء و توان منی

علی جان توئی هستی جمله هَست

بگیر از فقیران خود جمله دست

که هر ناتوانی به نام تو جَست

که هر خسته جانی به یاد تو رَست

تو درماندگان را ظَهیری علی

تو ره ماندگان را دلیلی علی

تو این کاروان جدا مانده را

به هنگام حرکت رَحیلی علی

مگر هَست ما بی تو معنا دهد؟

مگر جَست ما بی تو صهبا دهد؟

مگر رهروان بی تو راهی روند؟

مگر رَفت ما بی تو همتا دهد؟

علی جان تو معیار هر کاملی

صفا بخش جان های هر قابلی

زبانه، ترازوی هر سنجشی

تو رسوا گر راه هر باطلی

خدا را خدا را، چه با لُطف بود

علی را به پهنای هستی نمود

علوم لَدُنّی به دلدار داد

دَرِ علم را با علی بر گشود

علی جان تو علم نبی را دَرِی

تو علم خدا را نکو مظهری

تو معنای علم و تو علمی، علی

تو هر پرده جهل را بر دَری

جهالت کجا راه بر تو گرفت؟

فصاحت کجا بی تو نیرو گرفت؟

بلاغت به یاد تو ابلاغ شد

بدیع، در رهت نام نیکو گرفت

تو علم و جواب و سئوال منی

تو تفسیر حال و مَقال منی

علی جان توئی رهنمای وجود

تو راه و تو پرها و بال منی

خدا را تو بر ما نشان داده ای

ملک را تو خط أمان داده ای

کلام خدا را تو جان داده ای

که دین خدا را توان داده ای

شجاعت به نیروی تو پا گرفت

سلحشوری و عشق، معنا گرفت

شجاعان عالم طُفیل رهند

که نیرو به نیروی تو جا گرفت

محبّت به حبّ تو تدبیر شد

رشادت به نام تو تفسیر شد

همه مهربانی به مهر تو شد

که بی عشق تو عشق، زنجیر شد

عدالت به عدل تو وابسته است

محبّت به مهر تو پیوسته است

همه پاکی پاکمردان ز تو است

که پاکی به نام تو وارسته است

علی جان تو یاد و حضور منی

تو شعر و شعار و شعور منی

تو روشنگر ظلمت قلب ها

تو شور و قیام و نُشور منی

بهشتی ز تو شأن و زیور گرفت

بهشت از تو معنا و مِحور گرفت

دَرِ بسته با یا علی، باز شد

ز تو جام از حوض کوثر گرفت

تو عشق و نشاط و سُرور منی

علی جان تو دریای نور منی

تو رمز بقا و وجود منی

تو عرفان و علم و حضور منی

تو دریای بی ساحلی یا علی

تو هر زنده ای را دلی یا علی

توئی رمز آغاز و پایان ما

تو عقل همه عاقلی یا علی

فدای تو و ناله هایت علی

فدای تو و گریه هایت علی

فدای سخن های با ارزشت

فدای تو و نغمه هایت علی

علی جان تو نام و پیام منی

تو تفسیر ذکر و قیام منی

تو جان و توان و نهان منی

تو رمز جواب و سلام منی

علی جان مرا یاد تو شاد کرد

روان خراب من، آباد کرد

غبار غم از چهره من زُدود

که یاد تو را روح من یاد کرد

علی جان به وصف تو درمانده ایم

ندانیم که ای؟ پاک شرمنده ایم

مگر می توان وصف مولی نمود؟

در این ره علی جان، سرافکنده ایم

مگر دست تو باز گیرد قَلَم

دوباره به حرکت در آرد عَلَم

کند وصف آن پاکی پاک را

دوباره زند زندگی را رَقَم

ضرورت ها نهج البلاغه و نیازمندی های انسان معاصر

می پرسند:

آیا نهج البلاغه برای انسان عصر ما پیام دارد؟

آیا با دگرگونی انسان و جامعه، می توان از منابع روائی چند صد سال قبل استفاده کرد؟

آیا راه حل های نهج البلاغه می تواند جاودانه باشد؟

چگونه مباحث مطرح شده در چهارده قرن گذشته، امروز پاسخگوی انسان عصر فضاست؟

و ضرورت برّرسی و شناسائی آن کدام است؟

پاسخ سئوالات یاد شده به ارزیابی دو طرز تفکّر، دو نوع جهان بینی، دو مکتب فلسفی ارتباط داد.

الف - تفکّر دیالیک تیکی «ماتریالیسم دیالیک تیک»

ب - تفکّر رئالیستی «در فلسفه اسلامی»

هر یک از دو مکتب یاد شده در طول زندگی انسان ها، و حیات علمی بشر، بارها و بارها به آموزش و نقد و تحقیق و برّرسی گذاشته شده و طرفداران فراوانی داشته و دارند،

که باور آن و اصالت دادن به هر کدام از دو نوع تفکّر فوق الذّکر ره آوردهای بینشی فراوانی را به همراه خواهد داشت.

نظریّه تغییر دائمی و عمومی

نظریّه رئالیسم و ثبوت واقعیّت ها

نظریّه تغییر دائمی و عمومی

گروهی باور دارند که:

همه چیز تغییر می کند،

چیزی ثابت و جاویدان نیست،

و دیالیک تیک یعنی «نفی در نفی» که هیچ ثابتی وجود ندارد، و به هیچ باور ثابتی نمی شود باور داشت.

در این طرز تفکّر، از تحوّلات علمی، صنعتی و دگرگونی های اجتماعی، شاهد و مثال فراوانی به رُخ می کشند.

حال این نظریّه چقدر اعتبار علمی و فلسفی دارد؟

و تا کجا می تواند دوام بیاورد؟

جای ارزیابی دقیق است.

آنچه که مهمّ است ره آورد نظریّه تغییر عمومی و دائمی است،

وقتی انسانی، حزبی و متفکّر انی به این باور رسیدند که:

همه چیز تغییر می کند و چیزی نمی تواند جاویدان باشد.

آنگاه، دین و دین باوری، ارزش های اخلاقی، و باورهای فلسفی و اعتقادی ثابت را انکار کردند،

و مبارزه با دین و باورهای ثابت را جزو الفبای حرکت الحادی خود قرار دادند،

و اگر به قدرت رسیدند، حکومت لائیک (بی دینی) را تقویت کردند.

پس از انقلاب اکتبر 1917، بلشکویک ها و لنینیسم ها، با تمام قدرت، با مذهب و باور مذهبی و هر چیزی که به گذشته تعلّق داشت، مبارزه کردند.

قتل عام ها صورت گرفت.

کشتارهای قومی تحقّق یافت.

و با پذیرش دیالیک تیک گفتند:

دین را باید برانداخت.

حزب نظامیات بی خدا،

فرهنگیان بی خدا،

درست کردند.

با تمام ظواهر دین مقابله نمودند،

تعالیم مذهبی را در مراکز آموزشی ممنوع کردند،

یک شب 750 نفر از علمای مسلمان را کشتند و جنازه های آنان را در کنار شهر «کئریم» در دریاچه سیاه ریختند. (1) .

و اعلام کردند که:

«دین را باید نابود کرد»

و «عصر دینداری سپری شده است».

در غرب نیز تحقّق و گسترش این طرز تفکّر، تحوّلات و حوادثی را پدید آورد،

نه می توانستند اصل تغییر عمومی و دائمی و تحوّلات نوین و ظهور و غروب تئوریها را نادیده بگیرند،

و نه می خواستند دین را بکلّی ریشه کن سازند،

از این رو به اصلاح و بازسازی مسیحیّت تن در دادند،

و گروهی «پروتستانیسم» را پدید آوردند تا میان دین و علم روز، دین و باورهای متغیّر زمان، آشتی ایجاد کنند.

در کشورهای اسلامی و ایران نیز، گروهی با نام دانشجویان از فرنگ برگشته یا فراماسونرها، یا منوّر الفکرها و روشنفکرها از سال 1320 تا کنون، در یک تلاش هماهنگ و مداوم بر آن شدند که:

دین اسلام بصورت موجود قابل عرضه به جهان امروز نیست.

باید دین را بازسازی نمائیم تا وجدان عصر ما آن را بپذیرد.

باید پروتستانیسم اسلامی پدید آورد. (2) .

گروهی فریاد می زدند، بیائید تا با تلاش فراوان دین را بازسازی و اصلاح کنیم و دچار تغییر نمائیم.

و برخی از روشنفکران معتقدند که تلاش و کوشش بیهوده است،

دین معرفت بشری است،

و خود بخود با تغییر افکار و آراء بشری تغییر خواهد کرد، (3) .

و در طول سالیان گذشته، ده ها اسلامِ نوین، علمی، غرب پسندانه را مونتاژ کرده و معرّفی نمودند.

چون اصل دیالیک تیک را پذیرفتند و بر خلاف اصل تغییر عمومی، آن را ثابت و جاویدان پنداشتند،

خواستند همه چیز را متحوّل و دگرگون کنند.

همه باورها را تغییر دهند،

دین و احکام را نیز دچار تغییر کنند،

که همواره در برابر دفاع همه جانبه حوزه های علمی شیعه و فقهاء همیشه بیدار، رنگ می باختند،

و سرافکنده و شرمنده دست از مبارزه بی امان می کشیدند، و موفّق نمی شدند پروتستانیسم اسلامی درست کنند.

حال اگر تغییر عمومی، درست باشد، نیازی به برّرسی نهج البلاغه و دیگر متون روائی نیست،

قرآن و وحی نیز پیامی نمی تواند داشته باشد،

و دین نیز بدرد انسان نخواهد خورد،

گرچه فراوان تلاش کردند تا دیالیک تیک را توحیدی بسازند،

و اصل توحید را دیالیک تیکی بشناسانند،

زیرا دیالیک تیک یعنی خودکفائی و اصالت مادّه،

پس هرگز با اصل توحید و نیازمندی مادّه به اللَّه، سازش نخواهد داشت.

به کتاب مسلمانان و روسیّه مراجعه شود.

معمولاً در نوشته های دکتر شریعتی مانند اسلام شناسی، با مخاطب های آشنا، این دیدگاهها مطرح شود.

قبض و بست تئوریک شریعت: سروش.

نظریّه رئالیسم و ثبوت واقعیّت ها

تفکّر باور داشتن حق و واقعیّت، و ثبوت واقعیّت ها، نظریّه أدیان الهی و دین اسلام است،

که در فلسفه اسلامی جایگاه ارزشمندی دارد.

در تفکّر رئالیستی:

همه چیز تغییر نمی کند.

حقّ و واقعیّت های ثابتی وجود دارد.

خدای واحد جاودانه، با ارزشهای جاویدان اثبات می شود.

ارزش های اخلاقی جاویدان وجود دارند و باید وجود داشته باشد.

دین کامل و جاویدان و همچنین احکام کامل و جاویدان الهی وجود دارد.

زیرا:

مقرّرات و احکام حاکم بر منظومه و کهکشان ثابت است.

مقرّرات و احکام حاکم بر زمین ثابت است.

خاصیّت ها و اندازه های عناصر طبیعت، ثابت است.

مقرّرات حاکم بر طبیعت و گل ها و میوه جات و موجودات گوناگون ثابت است.

مقرّرات و احکام بیولوژی انسان، ثابت است.

مقرّرات و احکام فیزیولوژی انسان، ثابت است.

مقرّرات و احکام پسیکولوژی انسان ثابت است و تغییر نمی کند.

غرائز انسان ذاتی و فطری است و تغییر پذیر نیست.

عواطف و احساسات انسان تغییر نمی کند.

اصول نیازها و نیازمندی انسان ثابت است.

وقتی با عقل و علم و فلسفه و تجربه ثابت کردیم که:

همه چیز تغییر نمی کند،

پس دین کامل الهی و مقرّرات جامع و کامل الهی را می توانیم باور داشته باشیم،

تا رهنمون بشر در گذشته و حال و آینده باشیم،

که پروردگار جهان فرمود:

اِنَّما الدِّینُ عِنْدَاللَّهِ الْاِسلام

(همانا دین جاوید در نزد خدا اسلام است.) (1).

پس از سیر تکاملی أدیان الهی، از آدم علیه السلام تا خاتم صلی الله علیه وآله، و تحقّق اسلام، دین کامل الهی، توسّط خاتم پیامبران، دین خدا به مراحل نهائی تکامل رسیده و تا قیامت جاودانه خواهد بود.

نه دچار تغییر و دگرگونی می شود،

و نه می توان آن را قبض یا بسط نمود،

و پس از اعلام ولایت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام کمال دین و اتمام نعمت های الهی به همگان ابلاغ گردید که فرمود:

اَلْیِومَ اَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکمْ (2).

(امروز دین را برای شما کامل کردم).

پس قرآن همواره مورد نیاز و بزرگترین راهنمای انسان است،

و نهج البلاغه و منابع روائی نیز کامل ترین و بهترین دستورالعمل های زندگی انسان ها خواهد بود،

که از چشمه همیشه زلال وحی می جوشند و از زلال حقیقت جاری اند.

در تفکّر اصالت وجود و ثبوت حق و واقعیّتها، انسان در حق گرائی امیدوار است،

هدفدار است،

تلاش و کاوش او جهت دار و به نتیجه خواهد رسید،

چون واقعیّت ها وجود دارند و ثابتند و قابل شناخت می باشند.

چون اصول نیازهای انسان، و غرائز انسان ثابت است، احکام و مقرّرات کامل الهی برای پاسخگوئی به آن دسته از نیازهای ثابت مطرح گردید، جاویدان است،

و همواره قابل بهره برداری و از نظر کاربردی قابل عمل خواهد بود.

رنگ کهنگی نخواهد پذیرفت،

چون از حق نازل و بر حقّ تکیه دارد جاویدان است.

رهنمودهای نهج البلاغه چون بر حق و واقعیّت تکیه دارد،

و با رفع نیازها و مشکلات انسان ارتباط دارد، همواره قابل ارزیابی و شناخت و عمل خواهد بود، که درد و درمان و روش های معالجه انسان، اگر منطبق با حق باشد، رنگ تغییر و کهنگی نخواهد گرفت.

از این رو شاهد یم که پس از چهارده قرن، افق روشن علوم بشری با هزاران سال تجربه و آزمایش، آرام آرام به افق اندیشه نهج البلاغه و قرآن نزدیک می گردند.

چیزی را می گویند که هزاران سال قبل در منابع روائی ما مطرح شده است.

راه حلّی را به بشریّت معرّفی می کنند که در گذشته های دور از طرف امامان علیهم السلام ما شناسانده شده است.

درمانی را تجویز می کنند که قبلاً در قرآن و حدیث یاد شده بود.

و متأسّفانه برخورد روشنفکران، ناآگاهانه بود که بر أساس شعرِ؛

«آنچه خود داشت زبیگانه تمنّا می کرد»،

چشم به بیگانگان دوخته اند.

بنابر این در عصر فضا نیز باید به نهج البلاغه روی بیاوریم،

و از رهنمودهای آن بهره مند گردیم،

که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام با توجّه به تداوم اصالت دین و تغییر ناپذیر بودن احکام الهی، خطاب به مدّعیان بازسازی دین می فرماید:

أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ دِیناً نَاقِصاً فَاسْتَعَانَ بِهِمْ عَلَی إِتْمَامِهِ! أَمْ کَانُوا شُرَکَاءَ لَهُ، فَلَهُمْ أَنْ یَقُولُوا، وَعَلَیْهِ أَنْ یَرْضَی؟ أَمْ أَنْزَلَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ دِیناً تَامّاً فَقَصَّرَ الرَّسُولُ صلی الله علیه وآله عَنْ تَبْلِیغِهِ وَأَدَائِهِ، وَاللَّهُ سُبْحَانَهُ یَقُولُ:

«مَا فَرَّطْنَا فِی الْکِتَابِ مِنْ شَیْ ءٍ»

وَفِیهِ تِبْیَانٌ لِکُلِّ شَی ءٍ، وَ ذَکَرَ أَنَّ الْکِتَابَ یُصَدِّقُ بَعْضُهُ بَعْضاً، وَأَنَّهُ لَا اخْتِلَافَ فِیهِ فَقَالَ سُبْحَانَهُ: «وَلَوْ کَانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِیهِ اخْتِلَافاً کَثِیراً».

وَإِنَّ الْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ أَنِیقٌ وَبَاطِنُهُ عَمِیقٌ، لَا تَفْنَی عَجَائِبُهُ، وَلَا تَنْقَضِی غَرَائِبُهُ، وَلَا تُکْشَفُ الظُّلُمَاتُ إلاَّ بِهِ.

«آیا خداوند دین ناقصی فرو فرستاده که در تکمیل آن از آنان استمداد جسته است؟

و یا آنها شریک خدایند که حق دارند بگویند، و بر خدا لازم است رضایت دهد؟

و یا این که خداوند! دین را کامل نازل کرده، امّا پیامبر صلی الله علیه وآله در تبلیغ و ادای آن کوتاهی ورزیده است؟

با اینکه خداوند می فرماید:

ما فرَّطنا فِی الْکِتابِ مِنْ شَیْی ءٍ

«ما در قرآن از چیزی را فرو گذار نکردیم». (3).

و نیز می فرماید:

تِبیانً لِکُلِّ شَیْی ءٍ «در قرآن بیان هر چیزی است». (4) .

و یادآور شده است که: آیات قرآن یکدیگر را تصدیق می کنند، و اختلافی در آن وجود ندارد.

چنانچه می فرماید: اگر قرآن از ناحیه غیر خدا نازل می شد، اختلافات زیادی در آن می یافتند. (5) .

قرآن دارای ظاهری زیبا و شگفت انگیز، و باطنی پرمایه و عمیق است، مطالب شگفت آور آن فانی نگردد، و اسرار نهفته آن پایان نپذیرد، و هرگز تاریکی های جهل و نادانی، جز به قرآن رفع نخواهد شد.» (6).

و در فراز دیگری، درد آلود از اختلاف در افکار و آرای مدّعیان مذهب، شکوه می کند و می فرماید:

فَیَا عَجَباً! وَمَا لِیَ لَا أَعْجَبُ مِنْ خَطَإِ هذِهِ الْفِرَقِ عَلَی اخْتِلَافِ حُجَجِهَا فِی دِینِهَا! لَا یَقْتَصُّونَ أَثَرَ نَبِیٍّ، وَلَا یَقْتَدُونَ بِعَمَلِ وَصِیٍّ، وَلَا یُؤْمِنُونَ بِغَیْبٍ، وَلَا یَعِفُّونَ عَنْ عَیْبٍ، یَعْمَلُونَ فِی الشُّبُهَاتِ، وَیَسِیرُونَ فِی الشَّهَوَاتِ. الْمَعْرُوفُ فِیهِمْ مَا عَرَفُوا، وَالْمُنْکَرُ عِنْدَهُمْ مَا أَنْکَرُوا، مَفْزَعُهُمْ فِی الْمُعْضَلَاتِ إِلَی أَنْفُسِهِمْ، وَتَعْوِیلُهُمْ فِی الْمُهِمَّاتِ عَلَی آرَائِهِمْ، کَأَنَّ کُلَّ امْرِی ءٍ مِنْهُمْ إِمَامُ نَفْسِهِ، قَدْ أَخَذَ مِنْهَا فِیَما یَرَی بِعُرًی ثِقَاتٍ، وَأَسْبَابٍ مُحْکَمَاتٍ.

در شگفتم، چرا در شگفت نباشم؟! از خطای گروه های پراکنده با دلایل مختلف که هر یک در مذهب خود دارند! نه گام به جای گام پیامبر صلی الله علیه وآله می نهند، و نه از رفتار جانشین پیغمبری پیروی می کنند، نه به غیب ایمان می آورند و نه خود را از عیب بر کنار می دارند، به شبهات عمل می کنند و در گرداب شهوات غوطه ورند، نیکی در نظرشان همان است که می پندارند، و زشتی ها همان است که آنها منکرند.

در حلّ مشکلات به خود پناه می برند، و در مبهمات تنها به رأی خویش تکیه می کنند، گویا هر کدام امام و راهبر خویش می باشند که به دستگیره های مطمئن و اسباب محکمی که خود باور دارند و چنگ می زنند». (7) .

آنها که ادّعای اصلاح و بازسازی و تکمیل دین را دارند، باید جواب حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام را بدهند،

که می فرماید:

اسلام کامل است و قرآن به همه نیازمندی های بشر پاسخ می گوید.

چون همه چیز تغییر نمی کند و اصول نیازها و نیازمندی های جسمی و روحی انسان ثابت است.

آل عمران آیه 19.

مائده آیه 3.

انعام آیه 38.

نحل آیه 89.

نساء آیه 82.

خطبه 18 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخی از اسناد آن به این شرح است:

1- مطالب السؤول ج 1 ص 141: ابن طلحة شافعی (متوفای 652 ه)

2- احتجاج 139/ج1 ص620 و 621: طبرسی (متوفای 558 ه)

3- دعائم الاسلام ج 1 ص 93: قاضی نعمان (متوفای 363 ه)

4- بصائر الدرجات: صفار (متوفای 290 ه)

5- البصائر والذخائر ج 1 ص 7: ابوحیان توحیدی (متوفای 380 ه)

6- منهاج البراعة ج 1 ص 175: ابن راوندی (متوفای 573 ه).

خطبه 88 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخی از اسناد آن به این شرح است:

1- روضه کافی ج8 ص63 و 64 ح22: کلینی (متوفای 328 ه)

2- ارشاد ص155: شیخ مفید (متوفای 413 ه)

3- النهایة ج1 (در مادّه أزل): ابن اثیر شافعی (متوفای 606 ه)

4- منهاج البراعة ج 1 ص 365: ابن راوندی (متوفای 573 ه)

5- بحارالانوار ج 32 ص43 ح28 ب1: مجلسی (متوفای 1110 ه)

6- غرر الحکم ج 4 ص 445: آمدی (متوفای 588 ه).

نیازمندی های روانی انسان

اثبات اصالت روح

پیش از پیشرفت علوم و بخصوص علم روانشناسی و اکتشافات و تجربیات شگفت پیرامون روح و روان آدمی، بسیاری باور نداشتند که روح آدمی، به گونه ای مستقل وجود دارد،

و قابل کشف و شناسائی است،

و تنها به جسم و تن انسان ها نظر دوخته و نیارها و نیازمندی های انسان را با دیدگاه مادّی ارزیابی می کردند.

و باور نمی کردند که روح آدمی چونان جسم او، بیمار می شود،

زنگار می گیرد،

افسرده می شود،

و می تواند نقش تعیین کننده ای در سرنوشت انسان داشته باشد.

بسیاری باور نمی کردند که:

روح انسان اصالت دارد،

استقلال دارد،

و حالات گوناگون آن در تن آدمی تأثیر فراوان دارد.

نه روح و روان را باور داشتند،

و نه بیماری های روانی را می شناختند،

و نه راه های درمان روح را می پذیرفتند.

برخی دیگر گرچه در وجود روح تردید نمی کردند اما آن را بازتاب جسم، آثار طبیعی خون، و یکی از حالات تن آدمی به حساب می آوردند.

در صورتی که در تعالیم پیامبران الهی و رسول گرامی اسلام، و از منظر و نگاه امام علی علیه السلام تن آدمی مستقل و جدای از روح و روح انسان نیز دارای اصالت بوده و جدای از تن وجود مستقل دارد.

گرچه در یکدیگر تأثیر می گذارند،

و از هم تأثیر پذیرند،

امّا هر کدام دارای اصالت و استقلال می باشند،

این حقیقت چهارده قرن قبل در نهج البلاغه حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام به خوبی مطرح شده است،

که امام علی علیه السلام فرمود:

مَا أَضْمَرَ أَحَدٌ شَیْئاً إِلَّا ظَهَرَ فِی فَلَتَاتِ لِسَانِهِ، وَصَفَحَاتِ وَجْهِهِ.

«کسی چیزی را در دل پنهان نکند جز آن که در لغزشهای زبان، و رنگ رخسار، آشکار خواهد شد.» (1) .

پس روح آدمی به گونه ای مستقل وجود دارد.

دچار انواع بیماری ها می شود.

و شناخت بیماری های روانی و درمان آن یکی از ضرورت های زندگی انسان است.

و نمی شود روح و حالات آن را در زندگی انسان نادیده گرفت.

قرن ها گذشت؛

و علم روانشناسی و روا نکاری (پسی کانالیز) رونق گرفت.

و روانشناسی در تمام اقسام و جوانب زندگی انسان حضور پیدا کرد.

و کشفیّات و تجربیّات انسان ها در مراکز پژوهشی به بار نشست،

دانشمندان جهان آرام، آرام، به اُفُق نورانی علوم و معارف اسلامی و حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام در نهج البلاغه نزدیک شدند و باور کرده اند که:

روح بگونه ای مستقل وجود دارد.

و دارای نیازها و نیازمندی هاست.

و دارای امراض و آفت هاست.

و چونان تن آدمی باید درمان شود،

و از آفات و موانع رشد کناره گیرد،

و باور کردند که:

ای برادر تو همه اندیشه ای

مابقی تو استخوان و ریشه ای

امام علی علیه السلام در خطبه 24/1 نهج البلاغه ابتدا از آفرینش تن آدمی سخن گفت که:

ثُمَّ جَمَعَ سُبْحَانَهُ مِنْ حَزْنِ الْأَرْضِ وَسَهْلِهَا، وَعَذْبِهَا وَسَبَخِهَا، تُرْبَةً سَنَّهَا بِالْمَاءِ حَتَّی خَلَصَتْ، وَلَاطَهَا بِالْبَلَّةِ حَتَّی لَزَبَتْ، فَجَبَلَ مِنْهَا صُورَةً ذاتَ أَحْنَاءٍ وَوُصُولٍ، وَأَعْضَاءٍ وَفُصُولٍ، أَجْمَدَهَا حَتَّی اسْتَمْسَکَتْ، وَأَصْلَدَهَا حَتَّی صَلْصَلَتْ، لِوَقْتٍ مَعْدُودٍ، وَأَمَدٍ مَعْلُومٍ.

«سپس خداوند بزرگ، خاکی از قسمت های گوناگون زمین، از قسمت های سخت و نرم، شور و شیرین، گِرد آورد، آب بر آن افزود تا گِلِی خالص و آماده شد، و با افزودن رطوبت، چسبناک گردید، که از آن، اندامی شایسته، و عضو هایی جدا و به یکدیگر پیوسته آفرید.

آن را خشکانید تا محکم شد، خشکاندن را ادامه داد تا سخت شد، و تا زمانی معیّن، و سرانجامی مشخّص، اندام انسان کامل گردید.» (2) .

و سپس آفرینش روح، و چگونگی ورود آن به تن آدمی را با بیانی شیوا و نورانی توضیح می دهد که:

ثُمَّ نَفَخَ فِیهَا مِنْ رُوحِهِ فَمَثُلَتْ إنْساناً ذَا أَذْهَانٍ یُجِیلُهَا، وَفِکَرٍ یَتَصَرَّفُ بِهَا.

وَجَوَارِحَ یَخْتَدِمُهَا، وَأَدَوَاتٍ یُقَلِّبُهَا، وَمَعْرِفَةٍ یَفْرُقُ بِهَا بَیْنَ الْحَقِّ وَالْبَاطِلِ، وَالْأَذْوَاقِ وَالْمَشَامِّ، والْأَلْوَانِ وَالْأَجْنَاسِ، مَعْجُوناً بِطِینَةِ الْأَلْوَانِ الُْمخْتَلِفَةِ، وَالْأَشْبَاهِ الْمُؤْتَلِفَةِ، وَالْأَضْدَادِ الْمُتَعَادِیَةِ، وَالْاَخْلاطِ الْمُتَبَایِنَةِ، مِنَ الْحَرِّ وَالْبَرْدِ، وَالْبَلَّةِ وَالْجُمُودِ.

«آنگاه از روحی که آفرید در آن دمید تا به صورت انسانی زنده درآمد، دارای نیروی اندیشه، که وی را به تلاش اندازد، و دارای افکاری که در دیگر موجودات، تصرّف نماید.

به انسان اعضاء و جوار حی بخشید، که در خدمت او باشند، و ابزاری عطا فرمود، که آنها را در زندگی بکار گیرد، قدرت تشخیص به او داد تا حق و باطل را بشناسد، و حواس چشایی، و بویایی، و وسیله تشخیص رنگها، و أجناس مختلف در اختیار او قرار داد.

انسان را مخلوطی از رنگ های گوناگون، و چیزهای همانند و سازگار، و نیروهای متضاد، و مزاج های گوناگون، گرمی، سردی، تری، و خشکی، قرار داد.» (3) .

حکمت 26 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخی از اسناد آن به این شرح است.

خطبه 24/1 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف، که برخی از اسناد آن به این شرح است:

1- عیون المواعظ والحکم ص350 ح5951: واسطی (متوفای 600ه)

2- بحارالانوار ج 74 ص 300 و 423: مجلسی (متوفای 1110ه)

3- ربیع الابرار ج1 ص97 وص312 وج2 ص297: زمخشری معتزلی (متوفای 538 ه)

4- منهاج البراعة ج 1 ص 22: قطب راوندی (متوفای 573 ه)

5- تحف العقول ص67: ابن شعبه حرانی (متوفای 380 ه).

خطبه 24/1 نهج البلاغه معجم المفهرس مؤلّف (مدارک گذشته).


3