نماز و روزه از ديدگاه قرآن و حديث

نماز و روزه از  ديدگاه قرآن و حديث 33%

نماز و روزه از  ديدگاه قرآن و حديث نویسنده:
گروه: مفاهیم عقایدی

نماز و روزه از ديدگاه قرآن و حديث
  • شروع
  • قبلی
  • 17 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 8728 / دانلود: 2812
اندازه اندازه اندازه
نماز و روزه از  ديدگاه قرآن و حديث

نماز و روزه از ديدگاه قرآن و حديث

نویسنده:
فارسی

‏نام کتاب: : نماز و روزه از

ديدگاه قرآن و حديث

نویسنده: مهدي امين ؛ با نظارت

محمد بيستوني .

مقدمه ناشر

براساس پژوهشي كه در مؤسسه قرآني تفسير جوان انجام شده، از صدر اسلام تاكنون حدود ۰۰۰/۱۰ نوع تفسير قرآن كريم منتشر گرديده است كه بيش از ۹۰% آنها به دليل پرحجم بودن صفحات، عدم اعرابگذاري كامل آيات و روايات و كلمات عربي، نثر و نگارش تخصصي و پيچيده، قطع بزرگ كتاب و... صرفا براي «متخصصين و علاقمندان حرفه‌اي» كاربرد داشته و افراد عادي جامعه به ويژه «جوانان عزيز» آنچنان كه شــايستــه است نمي‌تـوانند از اين قبيل تفاسير به راحتي استفاده كنند.

مؤسسه قرآني تفسير جوان ۱۵ سال براي ساده‌سازي و ارائه تفسير موضوعي و كاربردي در كنار تفسيرترتيبي تلاش‌هاي گسترده‌اي را آغاز نموده است كه چاپ و انتشار تفسير جوان (خلاصه ۳۰ جلدي تفسير نمونه، قطع جيبي) و تفسير نوجوان (۳۰ جلدي، قطع جيبي كوچك) و بيش از يكصد تفسير موضوعي ديگر نظير باستان‌شناسي قرآن كريم، رنگ‌شناسي، شيطان‌شناسي، هنرهاي دستي، ملكه گمشده و شيطاني همراه، موسيقي،

(۸)

تفــاسيــر گــرافيكــي و... بخشــي از خــروجـي‌هاي منتشر شده در همين راستا مي‌باشد.

كتابي كه ما و شما اكنون در محـضر نـوراني آن هستيـم حـاصـل تــلاش ۳۰ ســاله «استادارجمند جناب آقاي‌سيدمهدي‌امين» مي‌باشد.ايشان تمامي مجلدات تفسيرالميزان را به دقــت مطــالعه كــرده و پس از فيش برداري، مطالب را «بدون هيچ گونه دخل و تصرف در متن تفسير» در هفتاد عنوان موضوعي تفكيك و براي نخستين بار «مجموعه ۷۰ جلدي تفسير موضوعي الميزان» را تــدويــن نمــوده كــه هـم به صورت تك موضوعي و هم به شكل دوره‌اي براي جـوانـان عزيز قـابــل استفاده كاربردي‌است.

«تفسير الميزان» به گفته شهيد آية اللّه مطهري (ره) «بهترين تفسيري است كه در ميان شيعه و سني از صدر اسلام تا امروز نوشته شده است». «الميزان» يكي از بزرگ‌ترين آثار علمي علامه طباطبائي (ره)، و از مهم‌ترين تفاسير جهان اسلام و به حق در نوع خود كم‌نظير و مايه مباهات و افتخار شيعه است. پس از تفسير تبيان شيخ طوسي (م ۴۶۰ ه) و مجمع‌البيان شيخ طبرسي (م ۵۴۸ ه) بزرگ‌ترين و جامع‌ترين تفسير شيعي و از نظر قوّت علمي و

مقدمه ناشر (۹)

مطلوبيت روش تفسيري، بي‌نظير است. ويژگي مهم اين تفسير به‌كارگيري تفسير قرآن به قرآن و روش عقلــي و استــدلالي اســت. ايــن روش در كــار مفسّــر تنها در كنار هم‌گذاشتن آيات براي درك معناي واژه خلاصه نمي‌شود، بلكه موضوعات مشابه و مشتــرك در سوره‌هاي مختلف را كنار يكديگر قرار مي‌دهد، تحليل و مقايسه مي‌كند و براي درك پيام آيه به شيوه تدبّري و اجتهادي توسل مي‌جويد.

يكي از ابعاد چشمگير الميزان، جامعه‌گرايي تفسير است. بي‌گمان اين خصيصه از انديشه و گرايش‌هاي اجتماعي علامه طباطبائي (ره) برخاسته است و لذا به مباحثي چون حكومت، آزادي، عدالت اجتماعي، نظم اجتماعي، مشكلات امّت اسلامي، علل عقب ماندگي مسلمانان، حقوق زن و پاسخ به شبهات ماركسيسم و ده‌ها موضوع روز، روي آورده و به‌طورعميـق مورد بحث و بررسي قرارداده است.

شيوه مرحوم علاّمه به‌اين شرح است كه در آغاز، چندآيه از يك‌سوره را مي‌آورد و آيه، آيه، نكات لُغوي و بياني‌آن‌را شرح مي‌دهد و پس از آن، تحت عنوان بيان آيات كه شامل مباحث

(۱۰) نماز و روزه از ديدگاه قرآن و حديث

موضوعي است به تشريح آن مي‌پردازد.

ولــي متــأسفــانه قــدر و ارزش اين تفسير در ميان نسل جوان ناشناخته مانده است و بنده در جلسات فــراوانــي كه با دانشجـويان يا دانش‌آموزان داشته‌ام همواره نياز فراوان آنها را به اين تفسير دريــافتــه‌ام و به همين دليل نسبت به همكاري با جنــاب آقــاي سيدمهدي اميــن اقــدام نمــــــوده‌ام.

اميــدوارم ايـــن قبيــل تــلاش‌هــاي قــرآنــي مــا و شمــا بــراي روزي ذخيــره شــود كــه بــه جــز اعمــال و نيــات خـالصـانه، هيـچ چيـز ديگـري كـارسـاز نخواهد بود.

دكتر محمد بيستوني

رئيس مؤسسه قرآني تفسير جوان

تهران ـ تابستان ۱۳۸۸

مقدمه ناشر (۱۱)

مقـدمـه مـؤلـف

اِنَّـــهُ لَقُـــــرْآنٌ كَـــريــمٌ فـــي كِتــــابٍ مَكْنُـــــونٍ لا يَمَسُّـــهُ اِلاَّ الْمُطَهَّـــروُنَ

اين قـرآنـي اســت كــريــم

در كتـــــابـــي مكنــــــون

كه جز دست پــاكــان و فهـم خاصان بدان نرسد!

(۷۷ ـ ۷۹/ واقعه)

اين كتاب به منزله يك «كتاب مرجع» يافرهنگ معارف قرآن است كه از «تفسير الميزان» انتخـاب و تلخيـص، و بر حسب موضوع طبقه‌بندي شده است.

در تقسيم‌بندي به عمل آمده از موضوعات قرآن كريم قريب ۷۰ عنوان مستقل به دست آمد. هر يك از اين موضوعات اصلي، عنوان مستقلي براي تهيه يك كتاب در نظر گرفته شد. هر كتاب در داخل خود به چندين فصل يا عنوان فرعي تقسيم گرديد. هر

(۱۲)

فصل نيز به سرفصل‌هايي تقسيم شد. در اين سرفصل‌ها آيات و مفاهيم قرآني از متن تفسيـر الميــزان انتخــاب و پس از تلخيص، به روال منطقي، طبقه‌بندي و درج گرديد، به طوري كه خواننده جوان و محقق ما با مطالعه اين مطالب كوتاه وارد جهان شگفت‌انگيز آيات و معارف قرآن عظيم گردد. در پايان كار، مجموع اين معارف به قريب ۵ هزار عنوان يا سرفصل بالغ گرديد.

از لحــاظ زمــاني: كار انتخاب مطالب و فيش‌برداري و تلخيص و نگارش، از اواخــر ســال ۱۳۵۷ شــروع و حــدود ۳۰ ســال دوام داشتــه، و با توفيق الهي در ليالي مبــاركه قدر سال ۱۳۸۵پايان پذيرفتــه و آمــاده چــاپ و نشــر گـرديـده است.

هــدف از تهيه اين مجموعــه و نوع طبقه‌بندي مطالب در آن، تسهيل مراجعه به شرح و تفسير آيات و معارف قرآن شريف، از جانب علاقمندان علوم قرآني، مخصوصا محققين جوان است كه بتوانند اطلاعات خود را از طريق بيان مفسري بزرگ چون علامه فقيد آية اللّه طباطبايي دريافت كنند، و براي هر سؤال پاسخي مشخص و روشــن داشتـــه باشنــد.

مقدمه مؤلف (۱۳)

سال‌هاي طولاني، مطالب متعدد و متنوع درباره مفاهيم قرآن شريف مي‌آموختيم اما وقتي در مقابل يك سؤال درباره معارف و شرايع دين‌مان قرار مي‌گرفتيم، يك جواب مدون و مشخص نداشتيم بلكه به اندازه مطالب متعدد و متنوعي كه شنيده بوديم بايد جواب مي‌داديم. زماني كه تفسير الميزان علامه طباطبايي، قدس‌اللّه سرّه الشريف، ترجمه شد و در دسترس جامعه مسلمان ايراني قرار گرفت، اين مشكل حل شد و جوابي را كه لازم بود مي‌توانستيم از متن خود قرآن، با تفسير روشن و قابل اعتمادِ فردي كه به اسرار مكنون دست يافته بود، بدهيم. اما آنچه مشكل مي‌نمود گشتن و پيدا كردن آن جواب از لابلاي چهل (يا بيست) جلد ترجمه فارسي اين تفسير گرانمايه بود. لذا اين ضرورت احساس شد كه مطالب به صورت موضوعي طبقه‌بندي و خلاصه شود و در قالب يك دائرة‌المعــارف در دستــرس همه دين‌دوستان قرارگيرد. اين همان انگيزه‌اي بـود كـه مـوجب تهيه اين مجلــدات گــرديد.

بديهي است اين مجلدات شامل تمامي جزئيات سوره‌ها و آيات الهي قرآن نمي‌شود، بلكه سعي شده مطالبي انتخاب شود كه در تفسير آيات و مفاهيم قرآني، علامه بزرگوار

(۱۴) نماز و روزه از ديدگاه قرآن و حديث

به شرح و بسط و تفهيم مطلب پرداخته است.

اصــول ايــن مطــالــب با تــوضيــح و تفصيــل در «تفسيــر الميــزان» موجود اســت كه خــواننــده مي‌تــواند بــراي پي‌گيري آن‌ها به خود الميزان مراجعه نمايد. براي اين منظور مستند هر مطلب با ذكــر شماره مجلد و شماره صفحه مربوطه و آيه مـورد استناد در هر مطلب قيد گرديده است.

ذكراين‌نكته لازم‌است كه چون‌ترجمه‌تفسيرالميزان به‌صورت دومجموعه ۲۰ جلدي و ۴۰جلدي منتشرشده بهتراست درصورت نيازبه‌مراجعه به‌ترجمه الميزان، بر اساس ترتيب عددي آيات قرآن به سراغ جلد موردنظر خود، صرف‌نظراز تعداد مجلدات برويد.

و مقدر بود كه كار نشر چنين مجموعه آسماني در مؤسسه‌اي انجام گيرد كه با هــدف نشــر معــارف قــرآن شــريـف، به صورت تفسير، مختص نسل جوان، تأسيس شده باشد، و استاد مسلّم، جنــاب آقـاي دكتـر محمــد بيستوني، اصلاح و تنقيــح و نظــارت همــه‌جــانبـه بر اين مجمــوعه قـرآني شريف را به عهــده گيــرد.

مؤسسه قرآني تفسير جوان با ابتكار و سليقه نوين، و به منظور تسهيل در رساندن

مقدمه مؤلف (۱۵)

پيام آسماني قرآن مجيد به نسل جوان، مطالب قرآني را به صورت كتاب‌هايي در قطع جيبــي منتشــر مي‌كنــد. ايــن ابتكــار در نشــر هميــن مجلــدات نيــز به كار رفته، تــا مطــالعــه آن در هــر شــرايــط زمــانــي و مكــاني، براي جــوانان مشتاق فرهنگ الهي قرآن شريف، ساده و آسان گردد...

و ما همه بندگاني هستيم هر يك حامل وظيفه تعيين شده از جانب دوست، و آنچه انجــام شــده و مي‌شـود، همه از جانب اوست !

و صلوات خدا بر محمّد مصطفي صلي‌الله‌عليه‌و‌آله و خاندان جليلش باد كه نخستين حاملان اين وظيفه الهي بودند، و بر علامه فقيد آية‌اللّه طباطبايي و اجداد او، و بر همه وظيفه‌داران اين مجموعه شريف و آباء و اجدادشان باد، كه مسلمان شايسته‌اي بودند و ما را نيز در مسيــر شنــاخت اسـلام واقعي پرورش دادنـد!

ليله قدر سال ۱۳۸۵

سيد مهدي حبيبي امين

(۱۶) نماز و روزه از ديدگاه قرآن و حديث

بخش اول :نماز، و مباني قوانين آن در قرآن

فصل اول :اهميت نماز در قرآن

نماز: كتاب موقوت، و فريضه‌اي ثابت!

(۱۷)

(۱۸)

«اِنَ‌الصَّلوةَ كانَتْ عَلَي الْمُؤْمِنينَ كِتابا مَوْقُوتا،»

«نماز واجبي است كـه بايد مـؤمنين در اوقات معين انجام دهند.» (۱۰۲ / نسـاء)

نماز بر مؤمنين نوشته و واجبي است داراي وقت. نماز از همان اول تشريع، فريضــه‌اي داراي وقــت بــوده كه بايد هر نمــازي را در وقت خــودش انجــام داد. نمــاز به حســب اصل، دگرگونگــي نمي‌پذيــرد، پس در هيــچ حالي ساقــط نمي‌شود.

مراد از موقوت بودن نماز ثابت بودن آن و ساقط نشدنش در هيچ حالي از احوال و

(۱۹)

مبدل‌نشدنش‌به‌چيز ديگراست، مي‌فرمايد: نماز نه ساقط‌مي‌شود، و نه‌مانندروزه‌به چيز ديگـر نظير كفاره مبدل و عوض مي‌شود. (۱)

نماز و صبر، دو ركن عبادي و اخلاقي دين

«وَ اَقِمِ الصَّلوةَ طَرَفَيِ النَّهارِ وَ زُلَفــا مِنَ الَّيْلِ اِنَّ الْحَسَنتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئاتِ ذلِكَ ذِكْري لِلذّاكِريــنَ، وَاصْبِــرْ فَـاِنَّ اللّهَ لا يُضيـــعُ اَجْـرَ الْمُــحْسِنيــنَ،»

«دو طرف روز و پاسي از شب نماز بپا دار كه نيكيها بديها را نابود مي‌كند، اين تذكري است براي آنها كه اهل تذكرند و صبور باش كه خدا پاداش نيكوكاران را تباه‌نمي‌كند!»(۱۱۴و۱۱۵/هود)

خداي‌تعالي پس‌از امر به‌نماز، رسول‌خدا صلي‌الله‌عليه‌و‌آله را دستورمي‌دهد به صبر كردن، و در

۱- الميزان ، ج ۵ ، ص ۱۰۰.

(۲۰) نماز و روزه از ديدگاه قرآن و حديث

موارد ديگري مانند: «وَاسْتَعينُوا بِالصَّبْرِ وَالصَّلوةِ،» (۴۵/بقره) ميان صبر و نماز جمع كرده‌است. و سّر آن‌اين‌است‌كه هركدام‌از اين‌دو، در باب خودش مهم‌ترين اركان هستند.

آري، در ميــان عبــادات، نمــاز مهمتريــن عبادت و در اخلاقيات صبــر مهمترين خُلق اســت، همچنانكــه دربــاره نمــاز فرموده: «وَ لَذِكْــرُ اللّهِ اَكْبَرُ،» (۴۵ / عنكبوت) و دربــاره صبــر فـــرمــــوده: «اِنَّ ذلِـــكَ لَمِــنْ عَــزْمِ الاُْمُــورِ.» (۴۳ / شـــوري) (۱)

نماز و انفاق، دو ركن اساسي راه خدا

«قُلْ لِعِبادِيَ الَّذينَ ءَامَنُوا يُقيمُوا الصَّلوةَ وَ يُنْفِقُوا مِمّا رَزَقْنهُمْ سِرّا وَ عَلانِيَةً مِنْ قَبْلِ اَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لا بَيْعٌ فيهِ وَ لا خِللٌ،»

«به بندگان من كه ايمان آورده‌اند بگو: پيش از آن كه روزي بيايد كه در آن نه

۱- الميزان ، ج ۱۱ ، ص ۷۸.

نماز و صبر، دو ركن عبادي و اخلاقي دين (۲۱)

معامله‌باشد و نه‌دوستي، نماز را به‌پاداشته و ازآنچه‌روزيشان‌داده‌ايم‌پنهان و آشكار را انفاق كنند!» (۳۱ / ابراهيم)

خداي تعالي به وسيله پيامبــر گرامي خود ، بندگان خود را كه ايمان آورده‌اند دستــور مي‌دهــد قبــل از آن كه روز قيامــت فرارسد ، راه خــدا و ريسمان محكــم او را از دســت ندهنــد. جملــه «يُقيمُــوا الصَّلــوةَ وَ يُنْفِقُــوا» بيـــان از راه خــدا اسـت.

در معرفي راه خدا، تنها به اين دو اكتفا كرد، چون ساير وظائف و دستورات شرعي كه هر يك به تناسب خود،شأني از شؤون حيات دنيوي را اصلاح مي‌كند - عده‌اي از قبيل نماز ميان بنده و پروردگار او را، وعده‌اي نظير انفاق، ميان بنده با بندگان ديگر را - همـه از آن دوركن، منشعب مي‌شوند .(۱)

۱- الميزان ، ج ۱۲ ، ص ۸۲.

(۲۲) نماز و روزه از ديدگاه قرآن و حديث

اثر نماز در اجتناب از فحشاء و منكر

«اُتْـلُ مـا اُوحِـيَ اِلَيْـكَ مِـنَ الْكِتـابِ وَ اَقِـمِ الصَّلــوةَ اِنَ‌الصَّلــوةَ تَنْهـي عَــنِ الْفَحْشـاءِوَ الْـمُنْكَــرِ وَ لَذِكْــرُ اللّـهِ اَكْبَـرُ وَ اللّهُ يَعْلَـمُ مـا تَصْنَعُــونَ،»

«آن چه‌از كتاب به‌تو وحي شده بخوان و نماز به‌پادار كه نماز از فحشاء و منكرات جلوگيري مي‌كند و ذكر خدا بزرگ‌تراست و خدا مي‌داند كه چه مي‌سازيد!»(۴۵/عنكبوت)

در اين آيه، رسول گرامي خود را دستور مي‌دهد به تلاوت آن‌چه به وي وحي شده، چون تلاوت قرآن بهترين رادع (۱) است از شرك و ارتكاب فحشاء و منكرات، زيرا در آن

۱- به معناي مانع است.

اثر نماز در اجتناب از فحشاء و منكر (۲۳)

آيات روشني است كه متضمن حجت‌هايي نوراني است، كه حق را آن طور كه بايد روشن مي‌سازد، و هم مشتمل است بر داستـان‌هـاي عبـرت‌آور، و مـواعظ وبشـارت و انــذار و وعـده و وعيـدهــا كـه شنـونــده و خـواننـده را از گنـــاهـان بـاز مـــي‌دارد .

و سپس آن امــر را ضميمــه كـرد، بــه امـر بــه نمــاز كــه بهتــرين اعمـال است، چـون كـه نمـاز از فحشـاء و منكـر بـاز مي‌دارد.

سياق آيات شاهد بر اين است كه: مراد از اين بازداري، بازداري طبيعت نماز از فحشـاء و منكـر است، البتـه بـازداري آن بـه نحـو اقتضـاء است نـه عليت تـامـه، كـه هـر كس نمـاز خـوانـد، ديگــر نتـوانـد گنـاه كند.

چگونه نماز انسان را از فحشا و منكر باز مي‌دارد؟

نماز مشتمل است بر ذكر خدا، و اين ذكر، اولاً ايمان به وحدانيت خداي تعالي و رسالت و جزاي روز قيامت را به نمازگزار تلقين مي‌كند، و به او مي‌گويد كه خداي خود را با اخــلاص در عبادت مخاطــب قرار داده و از او استعانــت بنما، و درخواســت كن كه تو را به سوي صراط مستقيم هــدايت فرمايـد، و از ضـلالت و غضبش به او پناه ببر.

و ثانيا او را وادار مي‌كند بر اينكه با روح و بدن خود متوجه ساحت عظمت و كبريايي خدا شده، پروردگار خــود را بـا حمـد و ثنـا و تسبيـح و تكبيـر يـاد آورد، و در

(۲۴) نماز و روزه از ديدگاه قرآن و حديث

آخر بـر خـود و هـم مسـلكان خـود و بـر همـه بنـدگـان صـالـح ســلام بفــرستـــد.

عــلاوه بــر اين او را وادار مي‌كنــد به اينكــه از حــدث (كه نوعــي آلودگــي روحي است،) و از خبــث يعني آلودگي بدن و جامه، خود را پاك كند، و نيز از اينكه لباس و مكان نمازش غصبي باشد، بپرهيــزد، و رو به ســوي خانه پروردگارش بايستد. پس اگر انسان مدتي كوتاه بر نماز خود پايداري كند، و در انجام آن تا حدي نيت صادق داشته باشد، اين ادامــه و تداوم در مدت كوتاه به طور مسلم باعث مي‌شود كــه ملكــه پرهيــز از فحشاء و منكــر در او پيدا شود.

پس از آنکه حضرت خطبه خویش را تمام کرد جبرئیل از جانب خدا وحی آورد( الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينا ) (امروز دین شما را کامل نمودم ونعمتم را بر شما تمام کردم).(۱) بعد پیامبر فرمودند. «الولایةِ لِعلیٍّ بَعدی ؛ بعد از من ولایت با علی است».

پس از ایراد خطبه پیامبر، مردم آمدند ویک یک به علیعليه‌السلام تهنیت گفتند وبیعت نمودند، از جمله ابو بکر وعمر آمده وگفتند: «ای پسر ابوطالب! مبارک باد، از امروز تو مولای ما و مولای تمامی مؤمنین ومؤمنات گشتی.» واقعه غدیر خم که اجمالا ذکر گردید یکی از برجسته ترین حوادث تاریخ اسلام می باشد و بنابر اعتقاد جمیع مذاهب عید غدیر از مهمترین اعیاد اسلامی است.(۲) با اینحال بسیاری از افراد در طول تاریخ برای تحریف این واقعه نهایت تلاش خویش را نمودند. برخی نوشتند: «اصلا علیعليه‌السلام در آن سال به حج نرفته بود».(۳) برخی دیگر مانند ابن تیمیه گفتند: « حدیث الولایه غدیر بدون شک دروغ است».(۴) برخی هم مانند ابن حزم گفتند: «هیچ فرد موثقی، حدیث غدیر را روایت نکرده است».(۵) عاقبت کار به جائی رسید - که برای تحریف جریان غدیر خم - فردی چون «دکتر ملحم ابراهیم اسود» در تعلیقه خود بر «دیوان ابی تمام» ادعا کرد که: «واقعه غدیر یکی از جنگ های معروف است»!(۶) بررسی سند حدیث غدیر واقعه غدیر را باید از دو جنبه بررسی نمود. نخست باید صحت وقوع ماجرای غدیر

____________________

۱. سوره مائده ۳.

۲. مطالب السؤول ص ۱۶، وفیات الاعیان - ذیل شرح زندگانی ابو القاسم احمد بن نصر (مستعلی ابن مستنصر)، و ابو تمیم محمد بن علی (مستنصر بالله عبیدی) - ج ۱ / ۶۰، ج ۲ / ۲۲۳، دمیه القصر ص ۳۹، التنبیه والاشراف ص ۲۲۱، ۲۲۲، فرائد السمطین - باب ۱۳ - ج ۱ / ۷۷، الغدیر ج ۱ / ۲۶۷ - ۲۷۰.

۳. طحاوی سخن این عده را مطرح نموده ونظر آنان را رد کرده است. مشکل الاثار ج ۲ / ۳۰۸.

۴. منهاج السنه ج ۴ / ۸۵.

۵. المفاضله بین الصحابه ص ۲۶۴.

۶. دیوان ابی تمام ص ۱۴۳.

را اثبات کرد وسپس در مرحله دوم باید دید الفاظی که پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله در غدیر فرموده اند بر چه موضوعی دلالت دارد. به عبارت دیگر حدیث غدیر باید از حیث سند ودلالت مورد مطالعه قرار گیرد.

اسناد حدیث غدیر به گونه ای است که افزون از حد تواتر است وبه قول ضیاء الدین مقبلی (متوفی ۱۱۰۸): «اگر بنا باشد حدیث غدیر را (با اینهمه مدارک) محرز ومسلم ندانیم، باید قبول کنیم که هیچ واقعه ای در دین اسلام قابل اثبات نیست».(۱) حدیث غدیر را ۱۱۰ نفر از صحابه نقل کرده اند. در میان این ۱۱۰ نفر، افرادی وجود دارند که با علیعليه‌السلام چنان درگیریهایی داشتند که حتی با وی وارد جنگ شدند. اگر این حدیث ساخته برخی از صحابه بود، لا اقل معاندین علیعليه‌السلام نباید آن را روایت می کردند. در میان این ۱۱۰ تن به اسامی افرادی چون: ابوبکر، عمر، عایشه، خالد بن ولید، سعد بن ابی وقاص، عبد الله بن عمر، طلحه وزبیر برمی خوریم. تابعینی که حدیث غدیر را نقل نموده اند ۸۵ نفر می باشند. یعنی سند حدیث غدیر در حلقه دوم، ۱۹۵ نفر را وی از صحابه وتابعین دارد.

حضرات علمای عامه، از جمله برخی از صاحبان صحاح، حدیث غدیر را در کتب خویش نقل کرده اند وآن را تا ابد بر پهنه تاریخ اسلامی جاودانه نموده اند. تعداد این علماء ۳۶۰ نفر می باشد که اسامی آنها با مصادر مربوطه در جلد اول کتاب الغدیر درج است. بسیاری از علمای طراز اول اهل سنت از جمله ترمذی (صاحب جامع الصحیح)، طحاوی، حاکم نیسابوری وچهل تن دیگر پس از نقل حدیث غدیر، آن را از احادیث صحیحه دانسته اند وراویان آن را توثیق نموده اند. شمس الدین جزری منکران حدیث غدیر را بی اطلاع قلمداد می کند.(۲)

____________________

۱. تعلیق هدایه العقول الی غایه السؤول ج ۲ / ۳۰، الغدیر ج ۱ / ۳۰۷.

۲. اسنی المطالب (تألیف جزری) ص ۴۸.

حافظ عاصمی می گوید: «حدیث غدیر را تمامی فرق اسلامی پذیرفته اند».(۱) ابن مغازلی از قول استادش (ابو القاسم فضل بن محمد اصفهانی) می گوید: «حدیث صحیح غدیر را حدود یکصد نفر از صحابه، از جمله تمامی عشره مبشره روایت کرده اند. لذا صحت این حدیث مسلم ومحرز است ومن هیچ ضعفی در استواری آن نمی بینم».(۲) نورالدین حلبی نیز سخنان شبهه کنندگان در صحت حدیث غدیر را غیر قابل اعتنا می داند.(۳) شایان ذکر است که تعداد بسیاری از محدثین برجسته قرن سوم - که از راویان مورد اعتماد بخاری ومسلم محسوب می شوند - حدیث غدیر را نقل کرده اند. نام برخی از این

محدثین از این قرار است: یحیی بن آدم (متوفی ۲۰۳)، شبابه بن سوار (متوفی ۲۰۶)، اسود بن عامر (متوفی ۲۰۸)، عبد الرزاق بن همام (متوفی ۲۱۱)، عبد الله بن یزید (متوفی ۲۱۲)، عبید الله بن موسی (متوفی ۲۱۳)، حجاج بن منهال (متوفی ۲۱۷)، فضل بن دکین (متوفی ۲۱۸)، عفان بن مسلم (متوفی ۲۱۹)، علی بن عیاش (متوفی ۲۱۹)، محمد بن کثیر (متوفی ۲۲۳)، موسی بن اسماعیل (متوفی ۲۲۳)، قیس بن حفص (متوفی ۲۲۷)، هدبه بن خالد (متوفی ۲۳۵)، عبد الله بن ابی شیبه (متوفی ۲۳۵)، عبید الله بن عمر (متوفی ۲۳۵)، ابراهیم بن المنذر (متوفی ۲۳۶)، ابن راهویه بن اسحاق (متوفی ۲۳۷)، عثمان بن ابی شیبه (متوفی ۲۳۹)، قتیبه بن سعید (متوفی ۲۴۰)، حسین بن حریث (متوفی ۲۴۴)، ابو الجوزاء احمد (متوفی ۲۴۶)، ابو کریب محمد (متوفی ۲۴۸)، یوسف بن عیسی (متوفی ۲۴۹)، نصر بن علی (متوفی ۲۵۱)، محمد بن بشار (متوفی ۲۵۲)، محمد بن المثنی (متوفی ۲۵۲)، یوسف بن موسی (متوفی ۲۵۳)، محمد صاعقه (متوفی ۲۵۵)، ودیگران.(۴)

____________________

۱. «زین الفتی فی شرح سوره هل أتی». رجوع بفرمایید به الغدیر ج ۱ / ۲۹۵، ۳۱۴.

۲. مناقب ابن مغازلی ص ۲۷.

۳. السیره الحلبیه ج ۳ / ۳۰۸.

۴. رجوع بفرمایید به الغدیر ج ۱ / ۸۲ - ۹۳.

برای اثبات واقعه غدیر وهمچنین اثبات امامت وخلافت بلا فصل حضرت امیر سلام الله علیه مطلب دیگری نیز قابل توجه است وآن اینکه: حضرت امیر المؤمنین، حضرت زهرا، امام حسن وامام حسینعليه‌السلام وبرخی از دیگر صحابه همواره در مقابل مخالفان به حدیث غدیر استناد واحتجاج نموده اند.(۱) حدیث غدیر وآیات قرآنی در خصوص واقعه غدیر سه آیه نازل شده است(۲) که به قرار زیر است:

۱ - «آیه تبلیغ»:( يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ ) «ای پیامبر آنچه را که از جانب خدا بر تو نازل شده است به خلق برسان که اگر چنین نکنی رسالت خویش را تبلیغ نکرده ای، وخدا تو را (در این راه) از شر مردم حفظ خواهد کرد - مائده - ۶۷ - ».(۳)

۲ - «آیه اکمال»:( الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينا ) «امروز دین شما را کامل نمودم ونعمتم را بر شما تمام کردم - مائده ۳ -».(۴)

۳ - «آیه سأل سائل»:( سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ * لِلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ * مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعَارِجِ ) «سائلی از عذاب حتمی قیامت سؤال کرد، کافرین عذاب قیامت را دفع نتوانند نمود، چرا که عذاب قیامت از سوی خداوند آسمانهاست - معارج ۱ - ۳».(۵)

____________________

۱. تفصیل این موضوع بهمراه مصادر مربوطه در الغدیر ۱ / ۱۵۹ - ۲۱۳ درج است.

۲. رجوع بفرمایید به الغدیر ج ۱ / ۲۱۴ - ۲۶۶.

۳. اسباب النزول ص ۱۶، شواهد التنزیل ج ۱ / ۱۵۶ - ۱۶۰ تفسیر فخر رازی ج ۳ / ۶۳۶، کنز العمال ج ۶ / ۱۵۳، الفصول المهمه (ابن صباغ) ص ۲۴، تفسیر نظام الدین نیسابوری ج ۶ / ۱۷۰، الدر المنثور ج ۲ / ۲۹۸، ینابیع الموده ص ۱۲۰، تفسیر منار ج ۶ / ۴۶۳، فتح القدیر ج ۲ / ۵۷ العمده ص ۴۹....

۴. تفسیر فخر رازی ج ۳ / ۵۲۸، ۵۲۹، البدایه والنهایه ج ۵ / ۲۱۴، تفسیر ابن کثیر ج ۲ / ۱۴، تاریخ بغداد ج ۸ / ۲۹۰، شواهد التنزیل ج ۱ / ۱۸۷، ۱۹۳، مناقب خوارزمی ص ۸۰، تذکره الخواص ص ۳۴، فرائد السمطین - باب ۱۲ - ج ۱ / ۷۳، الا تقان ج ۱ / ۲۳، در المنثور ج ۲ / ۲۵۸، ۲۵۹....

۵. اجمال شأن نزول آیه «سأل سائل...» این است که روزی پس از واقعه

غدیر، جابر بن نضر (و برخی نوشته اند حارث بن نعمان) نزد پیامبر آمد و گفت: ای محمد! تو از طرف خدا به ما امر کردی که به یگانگی خداوند و رسالت تو شهادت دهیم، ما هم قبول کردیم. بعد ما را به نماز و روزه و حج و زکات امر نمودی، باز هم پذیرفتیم، حال به اینها راضی نشده ای، دست پسر عمویت (علی) را بلند می کنی و او را بر تر از ما قرار می دهی و می گویی «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ ». ای محمد! این چیزی که درباره علی گفتی از جانب خودت بود

بررسی دلالت حدیث غدیر

عده معدودی گفته اند: واقعه غدیر مورد قبول است ولی بیانات پیامبرعليه‌السلام در غدیر خم خصوصا عبارت «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ، فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ » دلالت بر ولایت و امامت علیعليه‌السلام ندارد. در جواب این افراد اختصارا باید گفت که در ادب عرب، برای کلمه مولی ۲۷ معنی را ذکر نموده اند که بعضی از آنها عبارت است از: پسر، پسر عمو، بنده، دوست، یاور، اولی بالشئ و غیره، که منظور پیامبرعليه‌السلام از این معانی بیست وهفتگانه قطعا «اولی بالشئ» بوده که به معنی ولایت مطلقه است. برای اثبات این موضوع فقط کافی است اندکی به قرائن موجود در واقعه غدیر خم توجه نمائیم.

با عنایت به این قرائن پی می بریم که منظور پیامبر از عبارت «علی مولای شماست» این بوده که «علی بر شما ولایت دارد و امام شماست». در کتاب الغدیر به بیست قرینه اشاره شده است که ما در اینجا اجمالا به سه مورد آن اشاره می نماییم:

قرینه اول: در غدیر خم پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله نخست از مردم سؤال کردند که: «ألست أولی بکم من انفسکم ؟؛ آیا من بر شما از خودتان سزاوارتر نیستم؟» یعنی آیا من بر شما ولایت مطلقه ندارم؟ مردم تأیید نمودند و گفتند: «آری» (تو بر ما ولایت داری). سپس پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمودند: «فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ، فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ ؛ پس هر کسی که من مولای او هستم (و بر او ولایت دارم) علی نیز مولای اوست».

قرینه دوم: پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله از مردم سؤال فرمودند: «ای مردم، شما به چه چیزی یا از طرف خدا؟ پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: به یگانگی خدا سوگند، این امر خداوند بود. جابر (یا حارث) وقتی این سخن را شنید - در حالی که به طرف شترش می رفت - گفت:

خدایا «اگر محمد راست می گوید بر ما از آسمان سنگ بباران یا ما را به عذابی دردناک مبتلا کن. پس از گفتن این سخنان، وی هنوز به شترش نرسیده بود که سنگ کوچکی از آسمان بر سر او فرو افتاد و از دبر وی خارج شد. اینجا بود که این آیات نازل شد:( سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ ...) .(۱) شهادت می دهید؟» گفتند: «به یگانگی خدا و رسالت پیامبرش». حضرت پرسیدند: «ولی شما کیست؟» همه گفتند: «خدا و رسول او». پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله بازوی علیعليه‌السلام را گرفتند و او را بلند کردند - و در حالی که علی ایستاده بود - پیامبر فرمودند: «هر کسی که خدا و رسولش مولای اوست، علی نیز مولای او می باشد.»

قرینه سوم: پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله پس از ایراد خطبه فرمودند: «ای مردم به من تبریک بگویید، چرا که خداوند مرا به نبوت و اهل بیت مرا به امامت مخصوص گردانید.» از همه اینها گذشته، پس از ایراد خطبه پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ، تمامی حاضرین از جمله شیخین آمدند و به دستور پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله با علی بیعت نمودند.

____________________

۱. رجوع شود به شواهد التنزیل ج ۲ / ۲۸۶ - ۲۸۹، تفسیر قرطبی ج ۱۸ / ۲۷۸، ۲۷۹، تذکره الخواص ص ۳۶، ۳۵، فرائد السمطین - باب ۱۵ - ج ۱ / ۸۲، ۸۳، تفسیر ابی السعود ج ۸ / ۲۹۲، السراج المنیر ج ۴ / ۳۶۴، ۳۶۵، فیض القدیر ج ۶ / ۲۱۸، نزهه المجالس ج ۲ / ۲۲۰، السیره الحلبیه ج ۳ / ۳۰۸، ۳۰۹، شرح المواهب اللدنیه ج ۷ / ۱۳، نور الابصار ص ۱۲۸، الفصول المهمه ص ۲۴....

بحث هایی از جلد دوم الغدیر

شعر در دنیای اسلام

آنچه که مسلم است پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله عنایتی تام به شعر داشته اند و همواره شاعرانی را که در یاری اسلام شعر می سروده اند مورد تشویق قرار داده اند، و لذا بسیاری از صحابه پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله در قصیده سرائی ضرب المثل گشتند. صدر اسلام زنان شاعره ای چون خدیجه (همسر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ) را نیز به خود دیده است.

در غدیر خم - پس از خطبه پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله - حسان بن ثابت نخستین ابیات را در ثبت این واقعه سرود و از تفقدات حضرت ختمی مرتبت برخوردار گردید. از آن روز تاکنون، شعراء چکامه های بلندی درباره حدیث غدیر سروده اند. این اشعار - به ترتیب سال وفات شاعران - در خلال مطالب مجلدات دوم تا هفتم و همچنین در جلد یازدهم کتاب الغدیر نقل شده است. غدیریه های قرن اول و دوم ده غدیریه در جلد دوم الغدیر ذکر گردیده است. منظور از غدیریه شعری است که در آن به واقعه غدیر اشاره شده باشد. شاعران این ده غدیریه عبارتند از:

۱ - امیر المؤمنین علیعليه‌السلام ۲ - حسان بن ثابت ۳ - قیس بن سعد بن عباده ۴ - عمروعاص ۵ - محمد بن عبد الله حمیری ۶ - کمیت ۷ - سید حمیری ۸ - عبدی کوفی ۹ - ابو تمام طائی ۱۰ - دعبل خزاعی.

اجمال برخی از این غدیریه ها بدین قرار است:

غدیریه امیر المؤمنینعليه‌السلام

مولای مؤمنان علیعليه‌السلام همواره در مقابل مخالفین ومعارضین خویش به واقعه غدیر اشاره می فرمودند و از آنان می خواستند که این واقعه سترگ تاریخ اسلام را با تعهداتی که در آن روز به پیامبر سپرده اند به یاد آورند. غدیریه حضرت نیز نمونه ای از همین احتجاجات می باشد که اکنون ابیاتی از آن را می خوانید:

محمد النبی اخی وصنوی

وحمزه سید الشهداء عمی

وبنت محمد سکنی وعرسی

منوط لحمها بدمی ولحمی

فأوجب لی ولایته علیکم

رسول الله یوم غدیر خم

(محمد پیغامبر، برادر مهربان و همتای من است، وحمزه - سرور شهیدان - عموی من، دختر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ، مایه آرامش من و همسر من است. خون و گوشت او با خون و گوشت من بستگی دارد، در روز غدیر خم رسول خدا، ولایت خویش را - که به من تفویض کرده بود - بر شما واجب کرد.)

غدیریه حسان

غدیریه حسان بن ثابت در همان روز غدیر - پس از ایراد خطبه پیامبر - سروده شده است. در میان اشعار حسان تلمیحات بسیاری در خصوص مناقب اهل بیت وجود دارد که ما در اینجا به ذکر برخی از آنها می پردازیم.

ینادیهم یوم الغدیر نبیهم

بخم واسمع بالرسول منادیا

یقول: فمن مولاکم وولیکم؟

فقالوا ولم یبدوا هناک التعامیا

إلهک مولانا وانت ولینا

ولم ترمنا فی الولایه عاصیا

قال له: قم یا علی فإننی

رضیتک من بعدی إماما وهادیا

(پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله در غدیر خم مردم را - با بانگی رسا - چنین ندا در داد: - (ای مردم!) مولی و ولی شما کیست؟ همه به صراحت پاسخ گفتند: - مولای ما خدای تو می باشد و ولی ما تو هستی، و تو در فرمانبری ما تاکنون عصیانی ندیده ای. - پیامبر به علی فرمود: ای علی برخیز! من از اینکه تو امام و هادی پس از من باشی خرسندم.)

حسان در اشاره به غزوه خیبر می گوید:

فقال سأعطی الرایه الیوم ضاربا

کمیا محبا للرسول موالیا

یحب الهی و الا له یحبه

به یفتح الله الحصون الأوابیا

(پیامبر (در روز خیبر) فرمود: امروز درفش (نبرد) را به شمشیر زنی دلاور خواهم سپرد که دوست رسول خداست. - او (علی) خدای مرا دوست دارد و خدا نیز دوست دار اوست. به دست اوست که خداوند دژهای نفوذ ناپذیر را فتح می کند.)

برخوردی میان علیعليه‌السلام و ولید

مشاجره ای میان امیر المؤمنینعليه‌السلام و ولید بن عقبه(۱) در گرفت. ولید گفت: «ای علی من از تو سخنورتر هستم...». علیعليه‌السلام در پاسخ فرمود: «تو فاسقی بیش نیستی». سپس این آیه نازل شد:( أَفَمَنْ كَانَ مُؤْمِنًا كَمَنْ كَانَ فَاسِقًا ) «آیا کسی که مؤمن بوده به مانند کسی است که فاسق بوده است؟».(۲)

حسان نیز در اشاره به این قضیه می گوید:

انزل الله والکتاب عزیز

فی علی وفی الولید قرانا

لیس من کان مؤمنا عرف الله

کمن کان فاسقا خوانا

سوف یجزی الولید خزیا ونارا

وعلی لاشک یجزی جنانا

(کتاب خدا عزیز (و لازم الاجرا) می باشد و خداوند درباره علی و ولید (آیه ای از) قرآن را نازل نموده است. - خدا می فرماید: مؤمنی که خدا را شناخته است با یک فاسق خائن برابر نیست.)(۳) درباره ولید طی مطالب جلد هشتم نیز سخنی خواهیم داشت.

(به زودی ولید به جزای خویش که خواری و آتش (دوزخ) است خواهد رسید و تردیدی نیست که پاداش علی بهشت است.)

____________________

۱. تفسیر طبری ج ۲۱ / ۶۲، اسباب النزول ص ۲۶۳، ذخائر العقبی ص ۸۸، مناقب خوارزمی ص ۱۹۷، کفایه الطالب ص ۵۴، ۵۵ الدر المنثور ج ۵ / ۱۷۸، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ۲ / ۱۰۳ ط قدیم (= ج ۶ / ۲۹۲، ۲۹۳ ط جدید)....

۲. سوره سجده: آیه ۱۸.

۳. ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه ج ۲ ص ۱۰۳.

غدیریه قیس بن سعد

قیس بن سعد بن عباده کسی است که در برخی از غزوات پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله پرچمدار انصار بوده است. در جلد دوم الغدیر درباره زندگانی و شخصیت وی بطور مبسوط تحقیق شده است. قیس در غدیریه خویش می گوید:

وعلی إمامنا وإمام

لسوانا اتی به التنزیل

یوم قال النبی من کنت مولاه

فهذا مولاه خطب جلیل

(علی امام ما و امام همه می باشد و در این خصوص (در روز غدیر آیاتی از) قرآن نازل شده است، همان روزی که پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله گفت: هر کس که من مولای او هستم، علی نیز مولای اوست. و این (واقعه) حادثه ای بود بس سترگ.)

غدیریه عمروعاص

غدیریه عمرو بن عاص به قصیدهجلجلیه معروف است. عمروعاص از طرف معاویه به حکمرانی مصر گمارده شده بود. وی از ارسال خراج مصر به شام که مرکز حکومت معاویه بود - امتناع می جست. معاویه نامه ای برای او نوشت و ضمن سرزنش عمروعاص، وی را تهدید نمود. عمروعاص در جواب معاویه نامه ای به نظم نوشت که به قصیده جلجلیه معروف شد. جلجل به معنای زنگوله است. منظور عمروعاص این است که ای معاویه، این من بودم که تو را به این جا رساندم، و اگر چنانچه سر به سر من بگذاری، زنگوله را بدین گونه به صدا در می آورم و آبرویت را می برم.(۱) شاید هم منظور عمروعاص این باشد که: «ای معاویه! در جریان تثبیت حکومت تو، زنگوله به گردن من بود و تمامی کارها را من بودم که به سامان رسانیدم...»

____________________

۱. عبدالحسین امینی نجفی- الغدیر- جلد ۳ صفحه ۲۰۲.

قصیده جلجلیه ۶۶ بیت دارد و در آن به حقایقی اشاره شده است که هر مسلمان آزاده و با شرافتی از خواندن آن متأثر می گردد. مضمون ترجمه برخی از ابیات قصیده جلجلیه از این قرار است:

عمروعاص می گوید: «ای معاویه، قضایا را فراموش مکن/ این من بودم که به مردم گفتم نمازشان بدون وجود تو قبول نیست/ این من بودم که آنها را برانگیختم تا با سید اوصیاء علیعليه‌السلام به بهانه خونخواهی آن مرد احمق [= عثمان] جنگ کنند/ و این من بودم که به لشکریانت یاد دادم که هر گاه دیدید علیعليه‌السلام چون شیر برای کشتن شما به سویتان می آید شلوارتان را در بیاورید و پشت به او کنید تا او از شرم از کشتن شما منصرف شود/ ای معاویه، مگر گفت و گوی من و ابوموسی اشعری را فراموش کرده ای؟/ مگر یادت رفته که در آن روز چطور جامه خلافت را از قامت علیعليه‌السلام در آوردم، بقدری راحت این کار را کردم که انگار دمپایی از پای در می آورم/ و مگر یادت رفته که جامه خلافت را - مانند انگشتری که به انگشت می کنند - بر تو پوشانیدم/ ای معاویه این من بودم که تو را بدون جنگ و دعوا بر فراز منبر نشاندم، گرچه به خدا لیاقت آن را نداشتی و نداری/ این من بودم که تو را در شرق و غرب پرآوازه نموده/ اگر من نبودم، تو مانند زنها در خانه نشسته بودی و بیرون نمی آمدی/ ای پسر هند، ما - از روی نادانی - تو را علیه علی یاری نمودیم وعلی کسی بود که خدا از او به عنوان نبأ عظیم یاد نموده است/ وقتی تو را بر سر مسلمین بالا بردیم به اسفل سافلین فرو افتادیم/ ای معاویه، یادت هست که چقدر پیامبر مصطفی درباره علی وصیت می کرد، یادت هست که پیامبر در غدیر خم بر منبر رفت و در حالی که دست علی در دست او بود به امر خداوند گفت: «ای مردم، آیا من بر شما از خودتان سزاوارتر نیستم [آیا من بر شما ولایت ندارم؟]». همه گفتند: «تو بر ما ولایت داری». آنگاه پیامبر گفت: «پس هر کسی که من مولا و ولی او هستم، علی نیز ولی اوست». یادت می آید پیامبر در آن روز دعا کرد که «خدایا، علیعليه‌السلام برادر پیامبر و فرستاده توست، پس دوست او را دوست بدار و دشمنش را دشمن باش»/ در آن روز وقتی استاد تو [ابو بکر] دید دیگر گردنبند خلافت علی پاره شدنی نیست، آمد و به علی تبریک گفت/ ای معاویه ما جایمان در آتش، در درک اسفل جهنم خواهد بود/ و در فردای قیامت - که روز شرمندگی ماست - خون عثمان ما را نجات نخواهد داد/ بخواهم، همان بلائی را که بر سر مخالفین تو آوردم بر سر خود تو نیز در خواهم آورد/ فردا خصم ما علی است و او نزد خدا و رسولش عزیز است/ در آن روز که پرده (از کارهای ما) برافتد، عذر ما چیست؟!/ پس وای بر تو و وای بر من/ ای معاویه چه نسبتی می تواند میان تو وعلی باشد؟!/ علی چون شمشیری (بران) است و تو بمانند داسی (کند)/ علی که چون ستاره آسمانست کجا و تو که چون ریگی بیش نیستی کجا؟!/ ای معاویه آگاه باش که در گردن من زنگوله ای است که اگر گردنم را تکان بدهم، زنگوله به صدا در خواهد آمد».

اینک ابیاتی از متن قصیده جلجلیه:

معاویه الحال لاتجهل

وعن سبل الحق لاتعدل

نسیت احتیالی فی جلق

علی اهلها یوم لبس الحلبی؟

و قولی لهم: ان فرض الصلاة

بغیر وجودک لم تقبل

فبی حاربوا سید الأوصیاء

بقولی: دم طل من نعثل

وعلمتهم کشف سوءاتهم

لرد الغضنفره المقبل

نسیت محاوره الأشعری

ونحن علی دومه الجندل

خلعت الخلافه من حیدر

کخلع النعال من الأرجل

والبستها فیک بعد الایاس

کلبس الخواتیم بالأنمل

ورقیتک المنبر المشمخر

بلا حد سیف ولا منصل

ولو لم تکن انت من اهله

ورب المقام ولم تکمل

ولو لای کنت کمثل النساء

تعاف الخروج من المنزل

نصرناک من جهلنا یا بن هند

علی النبأ الأعظم الأفضل

وحیث رفعناک فوق الرؤوس

نزلنا إلی اسفل الأسفل

وکم قد سمعنا من المصطفی

وصایا مخصصه فی علی؟

وفی یوم «خم» رقی منبرا

یبلغ والرکب لم یرحل

وفی کفه کفه معلنا

ینادی بامر العزیز العلی

الست بکم منکم فی النفوس

باولی؟ فقالوا: بلی فافعل

فقال: ومن کنت مولی له

فهذا له الیوم نعم الولی

فوال موالیه یا ذا الجلال

وعاد معادی اخ المرسل

فبخبخ شیخک لما رأی

غری عقد حیدر لم تحلل

وإنا وما کان من فعلنا

لفی النار فی الدرک الأسفل

ومادم عثمان منج لنا

من الله فی الموقف المخجل

وإن علیا غدا خصمنا

ویعتز بالله والمرسل

فما عذرنا یوم کشف الغطا

لک الویل منه غدا ثم لی

فان کان بینکما نسبه

فأین الحسام من المنجل؟

واین الحصامن نجوم السما؟

واین معاویه من علی؟

فان کنت فیها بلغت المنی

ففی عنقی علق الجلجل

بیش از ۵۰ صفحه از مطالب جلد دوم الغدیر به معرفی شخصیت عمروعاص اختصاص دارد.

پس از آنکه حضرت خطبه خویش را تمام کرد جبرئیل از جانب خدا وحی آورد( الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينا ) (امروز دین شما را کامل نمودم ونعمتم را بر شما تمام کردم).(۱) بعد پیامبر فرمودند. «الولایةِ لِعلیٍّ بَعدی ؛ بعد از من ولایت با علی است».

پس از ایراد خطبه پیامبر، مردم آمدند ویک یک به علیعليه‌السلام تهنیت گفتند وبیعت نمودند، از جمله ابو بکر وعمر آمده وگفتند: «ای پسر ابوطالب! مبارک باد، از امروز تو مولای ما و مولای تمامی مؤمنین ومؤمنات گشتی.» واقعه غدیر خم که اجمالا ذکر گردید یکی از برجسته ترین حوادث تاریخ اسلام می باشد و بنابر اعتقاد جمیع مذاهب عید غدیر از مهمترین اعیاد اسلامی است.(۲) با اینحال بسیاری از افراد در طول تاریخ برای تحریف این واقعه نهایت تلاش خویش را نمودند. برخی نوشتند: «اصلا علیعليه‌السلام در آن سال به حج نرفته بود».(۳) برخی دیگر مانند ابن تیمیه گفتند: « حدیث الولایه غدیر بدون شک دروغ است».(۴) برخی هم مانند ابن حزم گفتند: «هیچ فرد موثقی، حدیث غدیر را روایت نکرده است».(۵) عاقبت کار به جائی رسید - که برای تحریف جریان غدیر خم - فردی چون «دکتر ملحم ابراهیم اسود» در تعلیقه خود بر «دیوان ابی تمام» ادعا کرد که: «واقعه غدیر یکی از جنگ های معروف است»!(۶) بررسی سند حدیث غدیر واقعه غدیر را باید از دو جنبه بررسی نمود. نخست باید صحت وقوع ماجرای غدیر

____________________

۱. سوره مائده ۳.

۲. مطالب السؤول ص ۱۶، وفیات الاعیان - ذیل شرح زندگانی ابو القاسم احمد بن نصر (مستعلی ابن مستنصر)، و ابو تمیم محمد بن علی (مستنصر بالله عبیدی) - ج ۱ / ۶۰، ج ۲ / ۲۲۳، دمیه القصر ص ۳۹، التنبیه والاشراف ص ۲۲۱، ۲۲۲، فرائد السمطین - باب ۱۳ - ج ۱ / ۷۷، الغدیر ج ۱ / ۲۶۷ - ۲۷۰.

۳. طحاوی سخن این عده را مطرح نموده ونظر آنان را رد کرده است. مشکل الاثار ج ۲ / ۳۰۸.

۴. منهاج السنه ج ۴ / ۸۵.

۵. المفاضله بین الصحابه ص ۲۶۴.

۶. دیوان ابی تمام ص ۱۴۳.

را اثبات کرد وسپس در مرحله دوم باید دید الفاظی که پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله در غدیر فرموده اند بر چه موضوعی دلالت دارد. به عبارت دیگر حدیث غدیر باید از حیث سند ودلالت مورد مطالعه قرار گیرد.

اسناد حدیث غدیر به گونه ای است که افزون از حد تواتر است وبه قول ضیاء الدین مقبلی (متوفی ۱۱۰۸): «اگر بنا باشد حدیث غدیر را (با اینهمه مدارک) محرز ومسلم ندانیم، باید قبول کنیم که هیچ واقعه ای در دین اسلام قابل اثبات نیست».(۱) حدیث غدیر را ۱۱۰ نفر از صحابه نقل کرده اند. در میان این ۱۱۰ نفر، افرادی وجود دارند که با علیعليه‌السلام چنان درگیریهایی داشتند که حتی با وی وارد جنگ شدند. اگر این حدیث ساخته برخی از صحابه بود، لا اقل معاندین علیعليه‌السلام نباید آن را روایت می کردند. در میان این ۱۱۰ تن به اسامی افرادی چون: ابوبکر، عمر، عایشه، خالد بن ولید، سعد بن ابی وقاص، عبد الله بن عمر، طلحه وزبیر برمی خوریم. تابعینی که حدیث غدیر را نقل نموده اند ۸۵ نفر می باشند. یعنی سند حدیث غدیر در حلقه دوم، ۱۹۵ نفر را وی از صحابه وتابعین دارد.

حضرات علمای عامه، از جمله برخی از صاحبان صحاح، حدیث غدیر را در کتب خویش نقل کرده اند وآن را تا ابد بر پهنه تاریخ اسلامی جاودانه نموده اند. تعداد این علماء ۳۶۰ نفر می باشد که اسامی آنها با مصادر مربوطه در جلد اول کتاب الغدیر درج است. بسیاری از علمای طراز اول اهل سنت از جمله ترمذی (صاحب جامع الصحیح)، طحاوی، حاکم نیسابوری وچهل تن دیگر پس از نقل حدیث غدیر، آن را از احادیث صحیحه دانسته اند وراویان آن را توثیق نموده اند. شمس الدین جزری منکران حدیث غدیر را بی اطلاع قلمداد می کند.(۲)

____________________

۱. تعلیق هدایه العقول الی غایه السؤول ج ۲ / ۳۰، الغدیر ج ۱ / ۳۰۷.

۲. اسنی المطالب (تألیف جزری) ص ۴۸.

حافظ عاصمی می گوید: «حدیث غدیر را تمامی فرق اسلامی پذیرفته اند».(۱) ابن مغازلی از قول استادش (ابو القاسم فضل بن محمد اصفهانی) می گوید: «حدیث صحیح غدیر را حدود یکصد نفر از صحابه، از جمله تمامی عشره مبشره روایت کرده اند. لذا صحت این حدیث مسلم ومحرز است ومن هیچ ضعفی در استواری آن نمی بینم».(۲) نورالدین حلبی نیز سخنان شبهه کنندگان در صحت حدیث غدیر را غیر قابل اعتنا می داند.(۳) شایان ذکر است که تعداد بسیاری از محدثین برجسته قرن سوم - که از راویان مورد اعتماد بخاری ومسلم محسوب می شوند - حدیث غدیر را نقل کرده اند. نام برخی از این

محدثین از این قرار است: یحیی بن آدم (متوفی ۲۰۳)، شبابه بن سوار (متوفی ۲۰۶)، اسود بن عامر (متوفی ۲۰۸)، عبد الرزاق بن همام (متوفی ۲۱۱)، عبد الله بن یزید (متوفی ۲۱۲)، عبید الله بن موسی (متوفی ۲۱۳)، حجاج بن منهال (متوفی ۲۱۷)، فضل بن دکین (متوفی ۲۱۸)، عفان بن مسلم (متوفی ۲۱۹)، علی بن عیاش (متوفی ۲۱۹)، محمد بن کثیر (متوفی ۲۲۳)، موسی بن اسماعیل (متوفی ۲۲۳)، قیس بن حفص (متوفی ۲۲۷)، هدبه بن خالد (متوفی ۲۳۵)، عبد الله بن ابی شیبه (متوفی ۲۳۵)، عبید الله بن عمر (متوفی ۲۳۵)، ابراهیم بن المنذر (متوفی ۲۳۶)، ابن راهویه بن اسحاق (متوفی ۲۳۷)، عثمان بن ابی شیبه (متوفی ۲۳۹)، قتیبه بن سعید (متوفی ۲۴۰)، حسین بن حریث (متوفی ۲۴۴)، ابو الجوزاء احمد (متوفی ۲۴۶)، ابو کریب محمد (متوفی ۲۴۸)، یوسف بن عیسی (متوفی ۲۴۹)، نصر بن علی (متوفی ۲۵۱)، محمد بن بشار (متوفی ۲۵۲)، محمد بن المثنی (متوفی ۲۵۲)، یوسف بن موسی (متوفی ۲۵۳)، محمد صاعقه (متوفی ۲۵۵)، ودیگران.(۴)

____________________

۱. «زین الفتی فی شرح سوره هل أتی». رجوع بفرمایید به الغدیر ج ۱ / ۲۹۵، ۳۱۴.

۲. مناقب ابن مغازلی ص ۲۷.

۳. السیره الحلبیه ج ۳ / ۳۰۸.

۴. رجوع بفرمایید به الغدیر ج ۱ / ۸۲ - ۹۳.

برای اثبات واقعه غدیر وهمچنین اثبات امامت وخلافت بلا فصل حضرت امیر سلام الله علیه مطلب دیگری نیز قابل توجه است وآن اینکه: حضرت امیر المؤمنین، حضرت زهرا، امام حسن وامام حسینعليه‌السلام وبرخی از دیگر صحابه همواره در مقابل مخالفان به حدیث غدیر استناد واحتجاج نموده اند.(۱) حدیث غدیر وآیات قرآنی در خصوص واقعه غدیر سه آیه نازل شده است(۲) که به قرار زیر است:

۱ - «آیه تبلیغ»:( يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ ) «ای پیامبر آنچه را که از جانب خدا بر تو نازل شده است به خلق برسان که اگر چنین نکنی رسالت خویش را تبلیغ نکرده ای، وخدا تو را (در این راه) از شر مردم حفظ خواهد کرد - مائده - ۶۷ - ».(۳)

۲ - «آیه اکمال»:( الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَ رَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلاَمَ دِينا ) «امروز دین شما را کامل نمودم ونعمتم را بر شما تمام کردم - مائده ۳ -».(۴)

۳ - «آیه سأل سائل»:( سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ * لِلْكَافِرِينَ لَيْسَ لَهُ دَافِعٌ * مِنَ اللَّهِ ذِي الْمَعَارِجِ ) «سائلی از عذاب حتمی قیامت سؤال کرد، کافرین عذاب قیامت را دفع نتوانند نمود، چرا که عذاب قیامت از سوی خداوند آسمانهاست - معارج ۱ - ۳».(۵)

____________________

۱. تفصیل این موضوع بهمراه مصادر مربوطه در الغدیر ۱ / ۱۵۹ - ۲۱۳ درج است.

۲. رجوع بفرمایید به الغدیر ج ۱ / ۲۱۴ - ۲۶۶.

۳. اسباب النزول ص ۱۶، شواهد التنزیل ج ۱ / ۱۵۶ - ۱۶۰ تفسیر فخر رازی ج ۳ / ۶۳۶، کنز العمال ج ۶ / ۱۵۳، الفصول المهمه (ابن صباغ) ص ۲۴، تفسیر نظام الدین نیسابوری ج ۶ / ۱۷۰، الدر المنثور ج ۲ / ۲۹۸، ینابیع الموده ص ۱۲۰، تفسیر منار ج ۶ / ۴۶۳، فتح القدیر ج ۲ / ۵۷ العمده ص ۴۹....

۴. تفسیر فخر رازی ج ۳ / ۵۲۸، ۵۲۹، البدایه والنهایه ج ۵ / ۲۱۴، تفسیر ابن کثیر ج ۲ / ۱۴، تاریخ بغداد ج ۸ / ۲۹۰، شواهد التنزیل ج ۱ / ۱۸۷، ۱۹۳، مناقب خوارزمی ص ۸۰، تذکره الخواص ص ۳۴، فرائد السمطین - باب ۱۲ - ج ۱ / ۷۳، الا تقان ج ۱ / ۲۳، در المنثور ج ۲ / ۲۵۸، ۲۵۹....

۵. اجمال شأن نزول آیه «سأل سائل...» این است که روزی پس از واقعه

غدیر، جابر بن نضر (و برخی نوشته اند حارث بن نعمان) نزد پیامبر آمد و گفت: ای محمد! تو از طرف خدا به ما امر کردی که به یگانگی خداوند و رسالت تو شهادت دهیم، ما هم قبول کردیم. بعد ما را به نماز و روزه و حج و زکات امر نمودی، باز هم پذیرفتیم، حال به اینها راضی نشده ای، دست پسر عمویت (علی) را بلند می کنی و او را بر تر از ما قرار می دهی و می گویی «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ ». ای محمد! این چیزی که درباره علی گفتی از جانب خودت بود

بررسی دلالت حدیث غدیر

عده معدودی گفته اند: واقعه غدیر مورد قبول است ولی بیانات پیامبرعليه‌السلام در غدیر خم خصوصا عبارت «مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ، فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ » دلالت بر ولایت و امامت علیعليه‌السلام ندارد. در جواب این افراد اختصارا باید گفت که در ادب عرب، برای کلمه مولی ۲۷ معنی را ذکر نموده اند که بعضی از آنها عبارت است از: پسر، پسر عمو، بنده، دوست، یاور، اولی بالشئ و غیره، که منظور پیامبرعليه‌السلام از این معانی بیست وهفتگانه قطعا «اولی بالشئ» بوده که به معنی ولایت مطلقه است. برای اثبات این موضوع فقط کافی است اندکی به قرائن موجود در واقعه غدیر خم توجه نمائیم.

با عنایت به این قرائن پی می بریم که منظور پیامبر از عبارت «علی مولای شماست» این بوده که «علی بر شما ولایت دارد و امام شماست». در کتاب الغدیر به بیست قرینه اشاره شده است که ما در اینجا اجمالا به سه مورد آن اشاره می نماییم:

قرینه اول: در غدیر خم پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله نخست از مردم سؤال کردند که: «ألست أولی بکم من انفسکم ؟؛ آیا من بر شما از خودتان سزاوارتر نیستم؟» یعنی آیا من بر شما ولایت مطلقه ندارم؟ مردم تأیید نمودند و گفتند: «آری» (تو بر ما ولایت داری). سپس پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمودند: «فَمَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ، فَعَلِىٌّ مَوْلاهُ ؛ پس هر کسی که من مولای او هستم (و بر او ولایت دارم) علی نیز مولای اوست».

قرینه دوم: پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله از مردم سؤال فرمودند: «ای مردم، شما به چه چیزی یا از طرف خدا؟ پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله فرمود: به یگانگی خدا سوگند، این امر خداوند بود. جابر (یا حارث) وقتی این سخن را شنید - در حالی که به طرف شترش می رفت - گفت:

خدایا «اگر محمد راست می گوید بر ما از آسمان سنگ بباران یا ما را به عذابی دردناک مبتلا کن. پس از گفتن این سخنان، وی هنوز به شترش نرسیده بود که سنگ کوچکی از آسمان بر سر او فرو افتاد و از دبر وی خارج شد. اینجا بود که این آیات نازل شد:( سَأَلَ سَائِلٌ بِعَذَابٍ وَاقِعٍ ...) .(۱) شهادت می دهید؟» گفتند: «به یگانگی خدا و رسالت پیامبرش». حضرت پرسیدند: «ولی شما کیست؟» همه گفتند: «خدا و رسول او». پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله بازوی علیعليه‌السلام را گرفتند و او را بلند کردند - و در حالی که علی ایستاده بود - پیامبر فرمودند: «هر کسی که خدا و رسولش مولای اوست، علی نیز مولای او می باشد.»

قرینه سوم: پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله پس از ایراد خطبه فرمودند: «ای مردم به من تبریک بگویید، چرا که خداوند مرا به نبوت و اهل بیت مرا به امامت مخصوص گردانید.» از همه اینها گذشته، پس از ایراد خطبه پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ، تمامی حاضرین از جمله شیخین آمدند و به دستور پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله با علی بیعت نمودند.

____________________

۱. رجوع شود به شواهد التنزیل ج ۲ / ۲۸۶ - ۲۸۹، تفسیر قرطبی ج ۱۸ / ۲۷۸، ۲۷۹، تذکره الخواص ص ۳۶، ۳۵، فرائد السمطین - باب ۱۵ - ج ۱ / ۸۲، ۸۳، تفسیر ابی السعود ج ۸ / ۲۹۲، السراج المنیر ج ۴ / ۳۶۴، ۳۶۵، فیض القدیر ج ۶ / ۲۱۸، نزهه المجالس ج ۲ / ۲۲۰، السیره الحلبیه ج ۳ / ۳۰۸، ۳۰۹، شرح المواهب اللدنیه ج ۷ / ۱۳، نور الابصار ص ۱۲۸، الفصول المهمه ص ۲۴....

بحث هایی از جلد دوم الغدیر

شعر در دنیای اسلام

آنچه که مسلم است پیامبر اکرمصلى‌الله‌عليه‌وآله عنایتی تام به شعر داشته اند و همواره شاعرانی را که در یاری اسلام شعر می سروده اند مورد تشویق قرار داده اند، و لذا بسیاری از صحابه پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله در قصیده سرائی ضرب المثل گشتند. صدر اسلام زنان شاعره ای چون خدیجه (همسر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ) را نیز به خود دیده است.

در غدیر خم - پس از خطبه پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله - حسان بن ثابت نخستین ابیات را در ثبت این واقعه سرود و از تفقدات حضرت ختمی مرتبت برخوردار گردید. از آن روز تاکنون، شعراء چکامه های بلندی درباره حدیث غدیر سروده اند. این اشعار - به ترتیب سال وفات شاعران - در خلال مطالب مجلدات دوم تا هفتم و همچنین در جلد یازدهم کتاب الغدیر نقل شده است. غدیریه های قرن اول و دوم ده غدیریه در جلد دوم الغدیر ذکر گردیده است. منظور از غدیریه شعری است که در آن به واقعه غدیر اشاره شده باشد. شاعران این ده غدیریه عبارتند از:

۱ - امیر المؤمنین علیعليه‌السلام ۲ - حسان بن ثابت ۳ - قیس بن سعد بن عباده ۴ - عمروعاص ۵ - محمد بن عبد الله حمیری ۶ - کمیت ۷ - سید حمیری ۸ - عبدی کوفی ۹ - ابو تمام طائی ۱۰ - دعبل خزاعی.

اجمال برخی از این غدیریه ها بدین قرار است:

غدیریه امیر المؤمنینعليه‌السلام

مولای مؤمنان علیعليه‌السلام همواره در مقابل مخالفین ومعارضین خویش به واقعه غدیر اشاره می فرمودند و از آنان می خواستند که این واقعه سترگ تاریخ اسلام را با تعهداتی که در آن روز به پیامبر سپرده اند به یاد آورند. غدیریه حضرت نیز نمونه ای از همین احتجاجات می باشد که اکنون ابیاتی از آن را می خوانید:

محمد النبی اخی وصنوی

وحمزه سید الشهداء عمی

وبنت محمد سکنی وعرسی

منوط لحمها بدمی ولحمی

فأوجب لی ولایته علیکم

رسول الله یوم غدیر خم

(محمد پیغامبر، برادر مهربان و همتای من است، وحمزه - سرور شهیدان - عموی من، دختر پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله ، مایه آرامش من و همسر من است. خون و گوشت او با خون و گوشت من بستگی دارد، در روز غدیر خم رسول خدا، ولایت خویش را - که به من تفویض کرده بود - بر شما واجب کرد.)

غدیریه حسان

غدیریه حسان بن ثابت در همان روز غدیر - پس از ایراد خطبه پیامبر - سروده شده است. در میان اشعار حسان تلمیحات بسیاری در خصوص مناقب اهل بیت وجود دارد که ما در اینجا به ذکر برخی از آنها می پردازیم.

ینادیهم یوم الغدیر نبیهم

بخم واسمع بالرسول منادیا

یقول: فمن مولاکم وولیکم؟

فقالوا ولم یبدوا هناک التعامیا

إلهک مولانا وانت ولینا

ولم ترمنا فی الولایه عاصیا

قال له: قم یا علی فإننی

رضیتک من بعدی إماما وهادیا

(پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله در غدیر خم مردم را - با بانگی رسا - چنین ندا در داد: - (ای مردم!) مولی و ولی شما کیست؟ همه به صراحت پاسخ گفتند: - مولای ما خدای تو می باشد و ولی ما تو هستی، و تو در فرمانبری ما تاکنون عصیانی ندیده ای. - پیامبر به علی فرمود: ای علی برخیز! من از اینکه تو امام و هادی پس از من باشی خرسندم.)

حسان در اشاره به غزوه خیبر می گوید:

فقال سأعطی الرایه الیوم ضاربا

کمیا محبا للرسول موالیا

یحب الهی و الا له یحبه

به یفتح الله الحصون الأوابیا

(پیامبر (در روز خیبر) فرمود: امروز درفش (نبرد) را به شمشیر زنی دلاور خواهم سپرد که دوست رسول خداست. - او (علی) خدای مرا دوست دارد و خدا نیز دوست دار اوست. به دست اوست که خداوند دژهای نفوذ ناپذیر را فتح می کند.)

برخوردی میان علیعليه‌السلام و ولید

مشاجره ای میان امیر المؤمنینعليه‌السلام و ولید بن عقبه(۱) در گرفت. ولید گفت: «ای علی من از تو سخنورتر هستم...». علیعليه‌السلام در پاسخ فرمود: «تو فاسقی بیش نیستی». سپس این آیه نازل شد:( أَفَمَنْ كَانَ مُؤْمِنًا كَمَنْ كَانَ فَاسِقًا ) «آیا کسی که مؤمن بوده به مانند کسی است که فاسق بوده است؟».(۲)

حسان نیز در اشاره به این قضیه می گوید:

انزل الله والکتاب عزیز

فی علی وفی الولید قرانا

لیس من کان مؤمنا عرف الله

کمن کان فاسقا خوانا

سوف یجزی الولید خزیا ونارا

وعلی لاشک یجزی جنانا

(کتاب خدا عزیز (و لازم الاجرا) می باشد و خداوند درباره علی و ولید (آیه ای از) قرآن را نازل نموده است. - خدا می فرماید: مؤمنی که خدا را شناخته است با یک فاسق خائن برابر نیست.)(۳) درباره ولید طی مطالب جلد هشتم نیز سخنی خواهیم داشت.

(به زودی ولید به جزای خویش که خواری و آتش (دوزخ) است خواهد رسید و تردیدی نیست که پاداش علی بهشت است.)

____________________

۱. تفسیر طبری ج ۲۱ / ۶۲، اسباب النزول ص ۲۶۳، ذخائر العقبی ص ۸۸، مناقب خوارزمی ص ۱۹۷، کفایه الطالب ص ۵۴، ۵۵ الدر المنثور ج ۵ / ۱۷۸، شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید ج ۲ / ۱۰۳ ط قدیم (= ج ۶ / ۲۹۲، ۲۹۳ ط جدید)....

۲. سوره سجده: آیه ۱۸.

۳. ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه ج ۲ ص ۱۰۳.

غدیریه قیس بن سعد

قیس بن سعد بن عباده کسی است که در برخی از غزوات پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله پرچمدار انصار بوده است. در جلد دوم الغدیر درباره زندگانی و شخصیت وی بطور مبسوط تحقیق شده است. قیس در غدیریه خویش می گوید:

وعلی إمامنا وإمام

لسوانا اتی به التنزیل

یوم قال النبی من کنت مولاه

فهذا مولاه خطب جلیل

(علی امام ما و امام همه می باشد و در این خصوص (در روز غدیر آیاتی از) قرآن نازل شده است، همان روزی که پیامبرصلى‌الله‌عليه‌وآله گفت: هر کس که من مولای او هستم، علی نیز مولای اوست. و این (واقعه) حادثه ای بود بس سترگ.)

غدیریه عمروعاص

غدیریه عمرو بن عاص به قصیدهجلجلیه معروف است. عمروعاص از طرف معاویه به حکمرانی مصر گمارده شده بود. وی از ارسال خراج مصر به شام که مرکز حکومت معاویه بود - امتناع می جست. معاویه نامه ای برای او نوشت و ضمن سرزنش عمروعاص، وی را تهدید نمود. عمروعاص در جواب معاویه نامه ای به نظم نوشت که به قصیده جلجلیه معروف شد. جلجل به معنای زنگوله است. منظور عمروعاص این است که ای معاویه، این من بودم که تو را به این جا رساندم، و اگر چنانچه سر به سر من بگذاری، زنگوله را بدین گونه به صدا در می آورم و آبرویت را می برم.(۱) شاید هم منظور عمروعاص این باشد که: «ای معاویه! در جریان تثبیت حکومت تو، زنگوله به گردن من بود و تمامی کارها را من بودم که به سامان رسانیدم...»

____________________

۱. عبدالحسین امینی نجفی- الغدیر- جلد ۳ صفحه ۲۰۲.

قصیده جلجلیه ۶۶ بیت دارد و در آن به حقایقی اشاره شده است که هر مسلمان آزاده و با شرافتی از خواندن آن متأثر می گردد. مضمون ترجمه برخی از ابیات قصیده جلجلیه از این قرار است:

عمروعاص می گوید: «ای معاویه، قضایا را فراموش مکن/ این من بودم که به مردم گفتم نمازشان بدون وجود تو قبول نیست/ این من بودم که آنها را برانگیختم تا با سید اوصیاء علیعليه‌السلام به بهانه خونخواهی آن مرد احمق [= عثمان] جنگ کنند/ و این من بودم که به لشکریانت یاد دادم که هر گاه دیدید علیعليه‌السلام چون شیر برای کشتن شما به سویتان می آید شلوارتان را در بیاورید و پشت به او کنید تا او از شرم از کشتن شما منصرف شود/ ای معاویه، مگر گفت و گوی من و ابوموسی اشعری را فراموش کرده ای؟/ مگر یادت رفته که در آن روز چطور جامه خلافت را از قامت علیعليه‌السلام در آوردم، بقدری راحت این کار را کردم که انگار دمپایی از پای در می آورم/ و مگر یادت رفته که جامه خلافت را - مانند انگشتری که به انگشت می کنند - بر تو پوشانیدم/ ای معاویه این من بودم که تو را بدون جنگ و دعوا بر فراز منبر نشاندم، گرچه به خدا لیاقت آن را نداشتی و نداری/ این من بودم که تو را در شرق و غرب پرآوازه نموده/ اگر من نبودم، تو مانند زنها در خانه نشسته بودی و بیرون نمی آمدی/ ای پسر هند، ما - از روی نادانی - تو را علیه علی یاری نمودیم وعلی کسی بود که خدا از او به عنوان نبأ عظیم یاد نموده است/ وقتی تو را بر سر مسلمین بالا بردیم به اسفل سافلین فرو افتادیم/ ای معاویه، یادت هست که چقدر پیامبر مصطفی درباره علی وصیت می کرد، یادت هست که پیامبر در غدیر خم بر منبر رفت و در حالی که دست علی در دست او بود به امر خداوند گفت: «ای مردم، آیا من بر شما از خودتان سزاوارتر نیستم [آیا من بر شما ولایت ندارم؟]». همه گفتند: «تو بر ما ولایت داری». آنگاه پیامبر گفت: «پس هر کسی که من مولا و ولی او هستم، علی نیز ولی اوست». یادت می آید پیامبر در آن روز دعا کرد که «خدایا، علیعليه‌السلام برادر پیامبر و فرستاده توست، پس دوست او را دوست بدار و دشمنش را دشمن باش»/ در آن روز وقتی استاد تو [ابو بکر] دید دیگر گردنبند خلافت علی پاره شدنی نیست، آمد و به علی تبریک گفت/ ای معاویه ما جایمان در آتش، در درک اسفل جهنم خواهد بود/ و در فردای قیامت - که روز شرمندگی ماست - خون عثمان ما را نجات نخواهد داد/ بخواهم، همان بلائی را که بر سر مخالفین تو آوردم بر سر خود تو نیز در خواهم آورد/ فردا خصم ما علی است و او نزد خدا و رسولش عزیز است/ در آن روز که پرده (از کارهای ما) برافتد، عذر ما چیست؟!/ پس وای بر تو و وای بر من/ ای معاویه چه نسبتی می تواند میان تو وعلی باشد؟!/ علی چون شمشیری (بران) است و تو بمانند داسی (کند)/ علی که چون ستاره آسمانست کجا و تو که چون ریگی بیش نیستی کجا؟!/ ای معاویه آگاه باش که در گردن من زنگوله ای است که اگر گردنم را تکان بدهم، زنگوله به صدا در خواهد آمد».

اینک ابیاتی از متن قصیده جلجلیه:

معاویه الحال لاتجهل

وعن سبل الحق لاتعدل

نسیت احتیالی فی جلق

علی اهلها یوم لبس الحلبی؟

و قولی لهم: ان فرض الصلاة

بغیر وجودک لم تقبل

فبی حاربوا سید الأوصیاء

بقولی: دم طل من نعثل

وعلمتهم کشف سوءاتهم

لرد الغضنفره المقبل

نسیت محاوره الأشعری

ونحن علی دومه الجندل

خلعت الخلافه من حیدر

کخلع النعال من الأرجل

والبستها فیک بعد الایاس

کلبس الخواتیم بالأنمل

ورقیتک المنبر المشمخر

بلا حد سیف ولا منصل

ولو لم تکن انت من اهله

ورب المقام ولم تکمل

ولو لای کنت کمثل النساء

تعاف الخروج من المنزل

نصرناک من جهلنا یا بن هند

علی النبأ الأعظم الأفضل

وحیث رفعناک فوق الرؤوس

نزلنا إلی اسفل الأسفل

وکم قد سمعنا من المصطفی

وصایا مخصصه فی علی؟

وفی یوم «خم» رقی منبرا

یبلغ والرکب لم یرحل

وفی کفه کفه معلنا

ینادی بامر العزیز العلی

الست بکم منکم فی النفوس

باولی؟ فقالوا: بلی فافعل

فقال: ومن کنت مولی له

فهذا له الیوم نعم الولی

فوال موالیه یا ذا الجلال

وعاد معادی اخ المرسل

فبخبخ شیخک لما رأی

غری عقد حیدر لم تحلل

وإنا وما کان من فعلنا

لفی النار فی الدرک الأسفل

ومادم عثمان منج لنا

من الله فی الموقف المخجل

وإن علیا غدا خصمنا

ویعتز بالله والمرسل

فما عذرنا یوم کشف الغطا

لک الویل منه غدا ثم لی

فان کان بینکما نسبه

فأین الحسام من المنجل؟

واین الحصامن نجوم السما؟

واین معاویه من علی؟

فان کنت فیها بلغت المنی

ففی عنقی علق الجلجل

بیش از ۵۰ صفحه از مطالب جلد دوم الغدیر به معرفی شخصیت عمروعاص اختصاص دارد.


4

5

6

7

8

9