صد و ده پرسش

صد و ده پرسش0%

صد و ده پرسش نویسنده:
گروه: متون فقهی و رسائل

صد و ده پرسش

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: سید محمد علی حسینی میلانی
گروه: مشاهدات: 37251
دانلود: 3736

توضیحات:

صد و ده پرسش
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 123 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 37251 / دانلود: 3736
اندازه اندازه اندازه
صد و ده پرسش

صد و ده پرسش

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

( پرسش چهل و هشتم )

بسم الله الرّحمن الرّحیم

محضر مبارک حضرت مستطاب آیت الله العظمی المیلانی دامت برکاته.

با کمال احترام استدعا داریم به سؤالات ذیل صریحاً جواب مرقوم فرمائید:

1 ـ کسی که عقیده به اصول دین و اصول مذهب دارد و فقط نسبت به امامت معتقد است که دوازده نفر اوصیاء پیغمبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خلفای معصومین و امامان مفترض الطّاعه و حجج الله فی ارضه و از طرف خداوند دارای کرامات و معجزات می باشند و ولایت تشریعی بر جمیع بشر داشته و دارند، آیا نقص در اسلام و ایمان و تشیّع وی به نظر مبارک می رسد یا خیر؟

2 ـ آیا انبیاء و اوصیاء آنها از طرف پروردگار عالم ولایت کلّیّه تکوینیّه دارند یا خیر؟ در صورتی که چنین مقامی را دارا باشند متمنّی است دلیل آن را بیان فرمائید و مستدعی آنکه معنی ولایت کلیّه و ولایت تکوینیّه را توضیح فرمائید.

3 ـ در ایجاد ممکنات آیا ائمّه ی اطهار عليهم‌السلام علّت فاعلی موجودات می باشند یا علّت غائی عالم هستند.

(قوچان) 1 ـ سید جلال جلالی، 2 ـ اقل السادات سیّد اسلام نبوی، 3 ـ اقل الطّلاب مهدی صحّافی مقدّم. غلامحسین حجّتی ـ رضا دلیری ـ ذبیح الله سلامی ـ ابو الحسن اجتهادی ـ اقل الطلاب علی حسین رضائی ـ غلامحسین ـ محمّد علی رحمانی. 26 جمادی الاولی (1390).

(بسمه تعالی شأنه)

جواب 1 ـ ولایت تشریعی، داشتن حق تصرّف است در امورات مردم و اداره ی آنها مانند ولایت فقیه بر نصب قیّم برای اداره ی امور ایتام و نصب متولّی برای اوقافی که متولّی ندارد و غیر ذلک.

و گاهی ولایت تشریعی حقّ تصدّی قانون گذاری را گویند چنان که سنّی ها در حقّ بزرگانشان قائلند و به همین مناسبت است که برایشان تکتّف در نماز، و نافله ی ضحی و غیر آنها را تشریع کرده اند.

جواب 2 ـ ولایت تکوینیّه، یک قسمی از آن عبارت است از مجرای فیض بودن به کائنات فی الجمله که عموم انبیاء و اوصیاء داشته اند.

و قسم دیگر عبارت است از ولایت کلیه تکوینیه که مجرای فیض بودن است نسبت به جمیع عالم امکان که در حقّ پیغمبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمه ی اطهار عليهم‌السلام ثابت شده و دلیل آن عبارت است از گفته ی خود صاحبان ولایت که بیش از حد تواتر به ما رسیده است و دروغ و گزاف نفرموده اند، زیرا آن بزرگواران صادق و مصدّق می باشند و این دلیل بر هر کس که به کتب احادیث معتبره از پیغمبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمه ی اطهار عليهم‌السلام مراجعه نماید روشن است، علاوه بر ادله ی عقلیّه ی غیر قابل ردّ که در جای خود مذکور است. و انکار این مقام نقص است از نظر مذهب جعفری.

جواب 3 ـ این بزرگواران چنان که علّت غائی عالم می باشند و عالم برای آنها آفریده شده واسطه و مجرای فیض نیز می باشند که فیض وجود از آن مرور کرده و به اذن خدا به دیگران می رسد، و این را اصطلاحاً (فاعل مابه الوجود) می گویند. و غیر از « فاعل مامنه الوجود » است که به معنی آفریننده و وجود دهنده می باشد که جز خدای متعال آفریننده ای نیست و آفرینش منحصر به ذات مقدّس پروردگار است.

و به جهت مثال برای واسطه بودن آفتاب است نسبت به نشو و نمای اجسام که ما به الوجود در این مرحله است و آفریننده و وجود دهنده خدا است و بس.

الحاصل در آفریدن و وجود دادن که منحصر به خدای متعال می باشد هیچ کس شرکت ندارد زیرا کسی از خود چیزی ندارد و موجودیّت هر چیز بدون استثناء از خدا است و بس، و ائمه ی اطهار علیهم سلام الله به حسب مقام نورانیّتشان به اذن و اراده ی خدا واسطه ی فیض می باشند و کمال قرب و رفعت مقامشان به همین جهت است که خودشان بلاواسطه فیض می گیرند و دیگران به جهت نداشتن این استعداد نیاز به واسطه دارند، در خاتمه دو مطلب گفته می شود:

اوّلاً: اینکه انسان نبایستی به هر موهوماتی گوش دهد و عقیده مند شود خداوند متعال می فرماید ( ولا تقف ما لیس لک به علم ان السّمع والبصر والفؤاد کلّ أولئک کان عنه مسئولاً ) .

ثانیاً: مسلمانان باید با همدیگر حسن معاشرت داشته باشند و در گفت و شنود از هوی و هوس بپرهیزند و غرض نفسانی نداشته باشند و به وحدت کلمه اهمیّت دهند که خداوند متعال می فرماید: ( واعتصموا بحبل الله جمیعاً ولا تفرّقوا ) پس نبایستی با دستور قرآنی مخالفت نمود. والتأیید منه سبحانه وتعالی.

سیّد محمّد هادی الحسینی المیلانی

( پرسش چهل و نهم )

بسم الله الرّحمن الرّحیم

حضرت آیت الله العظمی آقای سید محمّد هادی میلانی مدّ ظلّه.

سؤال 1 ـ بنا به روایات وارده خلقت ذوات مقدّسه ی محمّد وآل محمّد عليهم‌السلام از نور است (اوّل ما خلق الله نوری) اگرچه به لحاظ جنس به صورت ظاهر بشرند ( انّما أنا بشر مثلکم ) آیا نوعیّتشان از عموم انسان ها و بشر جدا است؟

سؤال 2 ـ فرق بین معصومین عليهم‌السلام و سایر مردم چیست؟

سؤال 3 ـ مسلّم است علم حضرات معصومین عليهم‌السلام خدادادی است، آیا علم غیب هم دارند؟ و از ما کان وما یکون خبر دارند؟

سؤال 4 ـ آیا انبیاء و ائمّه ی معصومین عليهم‌السلام از بدء خلقت در هیچ مشکلی عاجز نشدند که نتوانند جواب دهند؟

سؤال 5 ـ آیا ائمه ی هدی عليهم‌السلام سهو و نسیان و خطا دارند یا خیر؟

سؤال 6 ـ آیا معصومین عليهم‌السلام هر وقت بخواهند می توانند معجزه نمایند؟ و نسبت معجزه به آنان درست و حقیقی است یا نه؟

سؤال 7 ـ از خاندان محمّد وآل محمد صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حوائج را بدون واسطه می توان مسئلت نمود؟ و آنان قدرت بر مشکل گشائی دارند؟

سؤال 8 ـ آیا حضرات معصومین عليهم‌السلام در علومشان احتیاج به غیر حتّی ملائکه ندارند؟ و آیا ملائکه از آنان اکتساب علوم می کنند؟

سؤال 9 ـ آیا معصومین عليهم‌السلام به اذن و قدرت الهی به مخلوقین حیاه و رزق می بخشند؟

سؤال 10 ـ آیا ائمه ی طاهرین بر تمام کائنات حاضر و ناظر و شهید و شاهدند؟

سؤال 11 ـ آیا هیچ گاه از معصومین عليهم‌السلام عصمت جدا نمی شود؟

سؤال 12 ـ آیا در وقت مرگ مؤمنین، حضرت امیر عليه‌السلام به بالین آنان حاضر می شوند؟ حتّی اگر چندین نفر در آن واحد جان دهند؟

پاکستان غربی ـ تیکسلا ـ ضلع راولپندی ـ مظفر عبّاس انصاری

« بسمه تعالی شأنه »

جواب 1: بر حسب احادیث مستفیضه بلکه متواتره از رسول اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمه ی هدی علیهم صلوات الله خلقت آن ذوات مقدّسه قبل از جمیع مخلوقات دیگر بوده.

و نیز در بعضی آن احادیث تعبیر شده که ارواح آن ذوات مقدّسه از نور جلال (الله) تعالی خلقت شده و در بعض آنها تعبیر شده که از نور عظمت (الله) تعالی خلقت یافته، و در بعض دیگر تعبیر شده که از نور (الله) خلقت شده است.

و مراد از نور به طور قطع این نور محسوس ظاهری نیست چه صرف نظر از آنکه این نور دارای وجود ضعیف و امر عرضی است مناسب مقام خداوند متعال نیست (1) و قهراً مراد از تعبیرات و اضافات مذکوره تنزیه ارواح مقدّسه ی آن ذوات از نقائص و اضافات تشریفیّه و قرب معنوی و مکانتی آنها است به ساحت قدس ربوبی سبحانه وتعالی وابدان شریفه ی آنها از طینت واحد که در احادیث تعبیر شده به طینت علّیّین تکوّن یافته و به ارواح مقدّسه ی آنان عجین گشته است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) قال الحاجّ ملا هادی سبزواری قدس‌سره: « واعلم ان بین النور الحقیقی الذی هو الوجود الحقیقی وبین النور الحسی فروقاً، احدها: ان النور الحسی عرض والنور الحقیقی بذاته لا جوهر ولا عرض بل هو فوق الجوهریه، وثانیها: ان النور الحسی یظهر به المبصرات فقط، والنور الحقیقی یظهر به المبصرات والمسموعات والمشمومات والمذوقات والملموسات والخیالات والوهمیات والعقلیات من الذوات المجرده عن الماده والعوارض الجسمانیه المعراه بلا تعریه معر ومن المعقولات المجرده بتجرید مجرد والمعراه بتعریه معر مثل الکلیات العقلیه المحذوفه المشخّصات، ومن مراتب النور الحقیقی هو نور الانوار جل شأنه وهو ماوراء العقل والحس والامر والخلق، وثالثها ان النور الحسی انبسط علی الظواهر خاصه من السطوح والاشکال والالوان، والنور الحقیقی احاط بکل شیء، قنفذ فی بواطن المستنیرات، بحیث افنی المستنیرات التی هی الماهیات لان ترکیب الوجود والماهیه اتحادی، اتحاد الفانی مع المفنی فیه، وبوجه کانغمار الجنس العالی فی الفصل فی البسایط الخارجیه، اتحاد الفانی مع المفنی فیه، وبوجه کانغمار الجنس العالی فی الفصل فی البسایط الخارجیه، فصارت انواراً، صیروره الظلمه فانیه فی نور الشمس عند طلوعه، ورابعها: ان النور الحسی لا حیاه ولا شعور له، والنور الحقیقی کله حیاه وعلم وعشق اذ النور الغنی الوجوبی حیاه کله، علم کله، اراده کله، ووجودات العقول الکلیه والنفوس الفلکیه والارضیه انوار حقیقیه کلها حیاه وعلم واراده، کیف ولک مجرد عقل وعاقل ومعقول بذاته ولذاته، وعشق وعاشق ومعشوق بذاته ولذاته ولباطن ذاته، ومن الانوار الحقیقیه مطلق العلم وفی الحدیث (العلم نور یقذفه الله فی قلب من یشاء) وقد عرف الشیخ الاشراقی (شهاب الدین السهروردی) قدس‌سره (علم المجرد بذاته وبغیره بکون الشیء نوراً لذاته ونوراً لغیره الذی هو نور لذاته). وخامسها: ان النور الحسی له افول وله الثانی و النور الحقیقی لیس له افول، اذ حیثیه الوجود الحقیقی حیثیه الوجوب وحیثیه الامتناع عن العدم، اذ المقابل غیر قابل للمقابل، والقابل یجتمع مع المقبول، فالبیاض لا یقبل السواد وبالعکس بل القرطاس مثلا یقبلهما، والسخونه لا تقبل البروده و بالعکس بل مثل الماء یقبلهما والصوره النوعیه المائیه لا تقبل الهوائیه وبالعکس بل الماده تقبلهما). (رسائل حکیم سبزواری قدس‌سره صفحه 391).

جواب 2 : از جواب قبل معلوم شد که فرق بین آن ذوات مقدّسه با سایر انسان ها، عظمت ارواح و شدّت طهارت طینت و قرب معنوی آنها به خداوند متعال می باشد، و الاّ، چنان که در قرآن شریف می فرماید: ( انا بشرمثلکم ) .

جواب 3 : به تعلیم خداوند متعال حضرت ختمی مرتبت و ائمّه ی هدی علیهم صلوات الله دارای علم ما کان وعلم ما هو کائن الی یوم القیامه هستند و نیز خداوند متعال تنزیل و تأویل آنچه به او وحی فرموده که تمام عالم اکبر و کتاب آفاقی وانفسی منطوی در او است تعلیم فرموده و از آن حضرت به اوصیاء او علیهم صلوات الله رسیده، و مراد از علم غیبی که در آیات مقدّسه از غیر حق تعالی سلب شده و نیز بر حسب بعض روایات از ائمه عليهم‌السلام سلب شده علم ذاتی است که اختصاص به ذات مقدّس ربوبی دارد و علوم سایر موجودات به اعطاء او تعالی و تقدّس می باشد.

جواب 4 : به اذن و عنایت و تعلیم خداوند متعال حلّ مشکلات می نموده اند و گاهی بر حسب مصالح وقت در جواب بعض سؤال ها تأخیر نموده اند و حاصل آنکه از خود چیزی نداشته و تمام کمالات به آنان عليه‌السلام از طرف خداوند متعال اعطاء شده و برهان بر آنکه کمالاتشان ذاتی نیست چون ممکن الوجود کمالاتش در حدّ امکان است باید افاضه ی کمال از حقّ متعال جلّ و علا به آنها بشود.

جواب 5 : به حفظ و عنایت حقّ تعالی شأنه از سهو و خطا مبرّی می باشند.

جواب 6 : به اذن خداوند متعال در مواقع صلاح و لزوم معجزه ی مناسب وقت از آن ذوات مقدّسه ظاهر می شود.

جواب 7 : به شرط آنکه دانسته شود که آن ذوات مقدّسه واسطه، و مستقلا از خود چیزی ندارند و جمیع اموری که به ید آنها جاری می شود از جانب خداوند متعال است.

جواب 8 : به نحوی که در جواب ازسؤال سوم گذشت عالم به غیب هستند و در جمیع کمالاتشان محتاج به حقّ تعالی بوده و به توسط ایشان عليهم‌السلام فیض و کمال از حق تعالی به سائر مخلوقات اعطاء می شود.

جواب 9 : خداوند متعال منحصراً خالق و رازق می باشد و آن ذوات مقدّسه فقط واسطه و معبر فیض صادر از ذات مقدّس ربوبی به سایر مخلوقات می باشند.

جواب 10 : از گذشته جواب معلوم شد چه این هم یکی از اطوار و انحاء علم آنها می باشد.

جواب 11 : به حفظ الله و عنایت او هیچ گاه طهارت و عصمت از آنها جدا نمی شود.

جواب 12 : در روایات مستفیضه وارد شده که انسان در چند موطن که یکی از آنها زمان موت و یکی از آنها قبر است، رسول اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمه ی هدی عليهم‌السلام را رؤیت می نماید، و بعض آنها ظهور دارد که رؤیت به حضور آن ذوات مقدّسه می باشد؛ و چگونگی رؤیت آن بزرگواران و حضورشان حاجت به تفصیل دارد و کفایت می نماید که انسان به نحو اجمال به آن ایمان داشته و معتقد باشد که به آن نحوه که از رسول اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمه ی هدی عليهم‌السلام رسیده، می باشد. و شبهاتی که بعضی از جهّال نموده اند از قبیل آنکه جسم واحد نمی تواند بیش از یک مکان را اشغال کند و امثال آن از جهل به کیفیّت حضور آن ذوات مقدّسه عليهم‌السلام می باشد، و درک تفصیلی این گونه مسائل متوقّف است به تحصیل علومی که از رسول اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و أئمه ی هدی عليهم‌السلام توسّط محدثین و علماء و فقهاء اسلامی به ما رسیده است (1) .

والعلم عند الله ـ سید محمد هادی الحسینی المیلانی

ـــــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) آیت الله العظمی آقای حاج شیخ محمد حسین اصفهانی قدس‌سره ، می گوید:

وبالنبی المصطفی والال

قد ختمت دائره الکمال

واول المراتب العقلیه

هی الحقیقه المحمّدیه

فما وعاه قلبه مما وعی

یکون قراناً وفرقاناً معا

(تحفه الحکیم ص 83)

( پرسش پنجاهم )

بسم الله الرّحمن الرّحیم

حضرت آیت الله العظمی آقای حاج سیّد محمّد هادی میلانی مدّ ظلّه العالی.

سؤال: در روایات کرّ چگونه جمع نمائیم بین آنچه که مقدار کرّ را مانند حدیث ابن ابی عمیر با وزن تعیین می کند! با روایات دیگر که کرّ را با مساحت تعیین می کند، با وجود اختلاف زیاد در میان آنها و عدم تطبیق آنها با کرّ و زنی، و نبودن ضابطه برای أشبار متعارف، آیا حمل بر تقریب بنمائیم و منظور صاحب جواهر از اینکه می فرماید این تحقیق در تقریب است چیست؟ (1) .

سیّد عبدالکریم موسوی

« بسمه تعالی شأنه »

جواب: اوّلاً در روایات کرّ وزن آب به رطل هم تعیین نشده است، بلی در بعضی روایات زکات فطره (وزن ما یکون رطلا) ذکر شده است، علی ما فیه البحث سنداً و دلاله تعیین نشده است، و حقّ تعبیر این بود که در کتب فقهیّه می فرمودند تعیین کیل چون رطل پیمانه است به شهادت کتب معتبره ی کثیره ی لغت، و لهذا با سبکی و سنگینی آب هیچ فرق نمی کند، و خود کرّ هم پیمانه است هم چنان که مدّ وصاع هم پیمانه می باشند و کرّ عبارت از پیمانه ای است که فرا بگیرد این اندازه پیمانه های رطلی را، و این کمّیّت از آب خواه آب سنگین باشد یا سبک معتصم است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) والتحقیق فی المقام ان یقال: قد علمت ان الکر مکیال معروف، الا انه لما کان غیر موجود فی کل وقت او لانه خشی ان یجهل حاله مع احتیاج الناس لمعرفه الکر لکثره اسفارهم وعوارضهم، بل هم محتاجون الی ذلک فی الحضر، اراد الشارع ضبطه بالوزن لکونه الاصل وبالمساحه تسهیلا للخلق، والظاهر انه مبنی تقدیره بهما علی التقریب لا علی التحقیق، وان کان بعد تقدیر التقریب بذلک صار تحقیقاً لا ینقص منه شیء فیکون تحقیقاً فی تقریب ـ (جواهر ـ جدید ـ ج 1 ص 181).

ثانیاً: مستفاد از روایات این است که مناط در عدم انفعال کمیّت خاصّه ی از آب است که کثرت جنبه ی غالبیّت و قاهریّت دارد و مساحت طریق تشخیص آن است ـ به نحو یحصل العلم بتحقّقه ـ.

از مرحوم شیخ آخوند ملا علی صاحب تشریح الاصول (ره) است که فرموده اند: در مواردی که تحدید موضوع متعدداً وارد شده است به لحاظ آن است که چون موضوع واقعی است و تشخیص یکی از آنها مشکل بوده یا برای نوع در همه ی اوقات فراهم نبوده لهذا طریق سهلی را بیان فرموده اند.

مثلاً در رضاع نبت اللّحم و شدّ العظم موضوع است و رضعات طریق احراز آن است، و در حدّ ترخّص میزان (بعد عن البلد بحیث لا یسمع الاذان) است و (تواری عن البیوت) طریق تشخیص آن است، زیرا که اذان همه ی اوقات طریق تشخیص آن قرار داده شده است، و هکذا در موارد دیگر که موضوع را به نحو تعدّد فرموده اند.

ثالثاً: تمام روایات مساحت موجب تشخیص به نحو الیقین است نسبت به کمیّت أرطالی.

و البته مقصود از شبر و ذراع همان نوعی است و اختلاف جزئی بین أشبار و اذراع نوعی مهم و مضرّ نیست، زیرا که بلا شبهه آن کمّیّت از آب محقّق نیست و باید این قول را صحیح ندانست و محمول خواهد بود روایت آن بر اشتباه راوی و اگر ثابت نشود و میزان علمی اقتضاء کند اعتماد بر این روایت را مانعی ندارد، و (به نحو الان) حجّت بر تحقّق آن کمّیّت از آب خواهد بود.

رابعاً: صاحب جواهر کر را پیمانه ی خاصّی می دانند و أرطال و وزن و مساحت را طریق تقریبی آن می دانند، و معتبر می دانند ثبوت این طریق را که در مقام ترتیب اثر باید مراعات احد التقریبین من الوزن و المساحه بشود، و موضوع عبارت است از چیزی که چنین طریق تقریبی داشته باشد (فیکون ذلک تحقیقاً فی تقریب) پس اختلاف این دو طریق تقریبی با یکدیگر مضرّ نیست.

ولی نداشتن موضوع هیچ یک از این دو تقریب را مضرّ است چون مقیّد است به وجود الطریق الیه و فرموده ی ایشان شباهت دارد به قول کسی که احکام واقعیّه را مصروف به مؤدّای أمارات می داند علی تقدیر ارادته من ذلک (الصرف فی نفس الأمر).

خامساً: اخلاف روات از حیث ارطال که الف و مائتین است یا ستّه مائه مرتفع می شود به آنچه خودتان مسبوقید از قرائن و اتّفاق قدماء اصحاب (1) و روایت جعفر بن جعفر که دالّ بر انفعال الف رطل است فیتعیّن الرّوایه الاولی (2) تا اینجا فرصت مساعدتم نمود. والسّلام علیکم وعلی کلّ من یجب أن یبلغ السّلام منّی الیه لا سیّما أصدقائکم المخصوصین.

(سیّد محمّد هادی الحسینی المیلانی)

ــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) اشاره به اختلاف رطل مدینه و رطل عراق می باشد که هر رطل مدینه یک برابر و نیم رطل عراق است (محاضرات فی فقه الامامیه آیت الله میلانی قدس‌سره مجلد 1 صفحه 292).

(2) اتماماً للفائده لا بأس بنقل عباره المحقق الخبیر (حیدر قلیخان سردار کابلی قدس‌سره ) المطلب الثالث: فی کیفیه التوفیق بین وزن الکرو مساحته... قد تقدم ان الرطل العراقی 130 درهماً شرعیاً، وهو احد وتسعون مثقالا شرعیاً واریناک آنفاً فی المطلب الثانی ان الفاً ومائتین رطل العراقی تساوی مائه الف وخمسمائه وسبعه وثمانون مثقالا صیرفیاً وثلاثه اجزاء من احد وسبعین جزءاً من مثقال، فاذا قسمناه علی اثنین واربعین شبراً

مکعباً وسبعه اثمان شبر مکعب خرج ما لکل شبر مکعب من الماء بالمثاقیل الصیرفیه، هو ألفان وثلثمائه وسته واربعون مثقالا صیرفیاً ونصف عشر مثقال تقریباً.

وقد مرّ انه یطابق ما قدّره المجلسی (ره) فی شبر مکعب.

فاذا حوّلناه الی الغرام فألف ومائتا رطل عراقی بعدل أربعمائه ألف واثنین وستین ألفاً وسبعمائه وثلاثه وسبعین غراماً ومائه وثمانیه وثلاثین میلیغراماً وعشر میلیغرام تقریباً، فاذا قسمت علی اثنین واربعین شبراً مکعباً وسبعه أثمان شبر مکعب خرج ما لکل شبر مکعب من الماء بالغرام وهو عشره آلاف غرام وسبعمائه وثلاثه وتسعون غراماً وخمسمائه واثنان واربعون میلیغرام وثلاثه أخماس میلیغرام تقریباً، وبالتحقیق ما أریناک فی صوره العمل، ومن حیث أن سنتیمتراً مکعباً یحود غراماً واحداً من الماء الصافی فهذا الوزن عده السنتیمترات المکعبه فی شبر مکعب.

فاذا استخرجنا الجذر الکعبی لهذه العده خرج طول الشبر وهو اثنان وعشرون سنتیمتراً ومیلیمتراً واحد تقریباً، وبالتحقیق ما أریناک صوره العمل (0997826/22 سنتیمتر).

والیک صوره العمل بالتفصیل:

ثم انی قست اشباراً متعدّده من اشخاص متعدّده فبلغ هذا المقدار، والحمد لله علی ما هدانی الیه من کشف هذه الحقیقه، فعلم مما حقّقناه صحّه الحدیثین المشهورین اللّذین رواهما ثقه الاسلام فی الکافی فی الباب الثانی من کتاب الطهاره، احدهما: ما رواه عن محمّد بن یحیی عن احمد بن محمّد عن عثمان بن عیسی عن ابن مسکان عن ابی بصیر قال: سألت ابا عبدالله عليه‌السلام عن الکرمن الماءکم یکون قدره؟ قال: اذا کان الماء ثلاثه اشبار ونصف فی مثله ثلاثه أشبار و نصف فی عمقه فی الأرض فذلک الکرمن الماء. (*) وثانیهما: ما رواه عن احمد بن ادریس عن محمد بن احمد عن یعقوب بن یزید عن ابن ابی عمیر عن بعض اصحابنا عن ابی عبدالله عليه‌السلام قال: الکرمن الماء الف و مائتا رطل. (**) و رواهما الشیخ (ره) فی التهذیب والاستبصار ـ فانهما یتوافقان تحقیقاً لا تقریباً بالوجه الذی ذکرناه لما عرفت ان هذه المساحه ای اثنان واربعون شبراً مکعبا وسبعه اثمان شبر مکعب (بالشبر الذی طوله ما استخرجناه بالحساب) یحوی من الماء الصافی الفاً ومأتی رطل عراقی بحیث لا یزید احد التقدیرین علی الاخر بوجه ولا ینقص بوجه (غایه التعدیل فی معرفه الاوزان والمکاییل ص 44).

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

(* و**) ـ فروع الکافی ـ کتاب الطهاره ـ باب الماء الذی لا ینجسه الشیء، الحدیث 5 و 6 ج 3 ص 3 من طبعه دار الکتب الاسلامیه.

( پرسش پنجاه و یکم )

بسم الله الرّحمن الرّحیم

حضرت حجت الاسلام والمسلمین آیت الله فی العالمین آقای حاج سیّد محمّد هادی میلانی مدّ ظلّه.

استدعا می شود تفسیر و شرح آیه ی شریفه ی ( وَهُوَ الّذِي خَلَقَ السّماوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتّةِ أَيّامٍ وَكَانَ عَرْشُهُ عَلَى الْمَاءِ لِيَبْلُوَكُمْ أَيّكُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً ) را از بیانات حضرات معصومین عليهم‌السلام بیان فرموده، 1 ـ و منظور از ستّه ایّام چیست؟ با آنکه اراده ی خداوند متعال آنی است و به مجرد اراده معدوم موجود می شود، چه لزومی داشت که شش روز طول بکشد؟ (روز از نظر خدا) 2 ـ و مراد از ( وکان عرشه علی الماء ) چیست؟

تا آنجا که از ائمه ی اطهار عليهم‌السلام رسیده و علم روز هم ثابت نموده است مرقوم فرمائید.

کرمان ـ محمّد حسین نجفی

بسمه تعالی شأنه

الحمد لله وسلام علی عباده الّذین اصطفی.

السّلام علیکم: امید آنکه در اثر معارف قرآنی و به یمن توسّل به حضرت بقیه اللّه ارواحنا فداه پیوسته به نور علم منوّر و منشرح الصدر باشید.

1 ـ یوم عبارت از برهه مدّتی است که در هر موردی به مناسبتی می باشد و ستّه ایّام مخلوق شدن آسمان ها و زمین گویا همان مدت های مواد اولیّه ی تدریجیّه ی آنها بوده باشد که هر یک از این مواد با طول مدّت یکی پس از دیگری به وجود آمده، چون در عالم مادیّات مخلوق اوّل آب بوده است و بعداً در اثر تحویل و تحوّل به تفصیلی که در روایات هست ز بد و دخان و چند چیز دیگر به مشیّت خداوندی پیدا گشته، تا اینکه آسمان ها و زمین به شکلی که می باید باشد لباس خلقت پوشیده است، و طول مدّت هر یک از این مواد گویا مانند یک هزار سال به شماره ی ماها بوده باشد که به کاف تشبیه قرآن می فرماید : ( وانّ یوماً عند ربّک کألف سنه ممّا تعدّون ) .

2 ـ اراده ی خداوند متعال کیفیّتی در ذات مقدّس نیست و اراده و مشیّت و کلمه ی « کن » که همه ی اینها یک معنی دارد فعل خداوند متعال هستند و مخلوقند که در حدیث است فرموده اند «الاراده من النّاس الضمیر وما یبدو لهم. ومن الله فعله». و نیز فرموده اند: «خلق الله الأشیاء بالمشیّه والمشیه بنفسها» . و در نهج البلاغه می فرماید: « وانّما کلامه سبحانه فعل منه أنشأه ».

بالجمله اراده ی خداوندی عین ایجاد است که متعلّق به اشیاء یعنی مفاهیم مسمّاه به اسماء می شود و موجودیّت اشیاء به همین ایجاد است که در جمله ی «قال کن فکان» مرادف با «أوجد فوجد» است، فعلی هذا موجودات تدریجیه، ایجادات تدریجیه و ارادات تدریجیبه خواهد داشت و مرکّبات مادّی که ناموس حرکت و تحوّل از صورتی به صورتی و تولید نوعی از نوعی در آنها ساری است بایستی پیدایش آنها بر طبق حکمت به تدریج بوده باشد، و از جمله ی مرکبات مادّی آسمان و زمین است که به طوری که قبلاً گفته شد موادّ اولیّه از آب و زبد و بخار و غیر ذلک به تدریج تبدّل و تحویل پیدا کرد تا آسمان و زمین به وجود آمد. پس گفتار اینکه چه لزومی داشت که شش روز طول بکشد بی شباهت نیست به گفته اینکه چه لزومی داشت نطفه، علقه و مضغه و جنین شود و نه ماه طول بکشد و آناً طفل یا آدم بزرگ چرا به وجود نیامد و همان جواب که باید تحویل و تحوّل به تدریج پیش آید در همه ی مادیّات و در ارض و سماوات مطابق حکمت تکوین است، علاوه بر حکمت های دیگر، والحاصل اراده حادث است و معقول نیست قدیم بوده باشد و هر حادثی مخلوق است، و شیء مجرّد چون بسیط است در آن تدریج متصوّر نیست، و امّا شیء مادّی چون تبدّل از قابلیّت به فعلیّت و از مرحله ای به مرحله ی دیگر در آن هست لهذا تدریجی است و محکوم به حکمت تدبیر خداوند متعال و نفوذ قدرت بالغه ی الهیّه ی جلّ وعلا است.

3 ـ عرش ظاهراً کنایه از مالکیّت و تدبیر سلطنتی است، و در روایات در تفسیر « العرش العظیم » فرموده اند: الملک العظیم. و البته پیش از پیدایش مادیّات و آسمان ها و زمین تدبیر ملوکی متوجّه آب تنها بوده است چون مخلوقی غیر از آن نبود که در حدیث است « ولم یکن غیر الماء خلق » و در حدیث دیگر است « خلق الشیء الّذی جمیع الأشیاء منه وهو الماء الّذی خلق الأشیاء منه ».

و البته بعد از خلق آسمان ها و زمین و ما فیهما و ما بیهما عرشه تعالی علی الجمیع است، و در کتاب تورات کنونی در بدو تکوین نوشته شده « و روح الله یرف علی وجه المیاه » و مقصود چیست؟ آیا تأویلی دارد یا نه در صددش نیستم.

و بالجمله در لغت برای عرش معانی متعدّده است، و در روایات بیاناتی فرموده اند و ممکن است کنایه باشد از سریر مهیمنت و سیطره و زمامداری که آن را خلق فرموده که در حدیث است « وجعل عرشه علی الماء لیظهر بذلک قدرته علی الملائکه ـ تا اینکه می فرماید: ـ ولم یخلق العرش لحاجه الیه لانّه غنی عن العرش، تعالی عن صفه خلقه علواً کبیراً » .

در خاتمه ملتمس دعایم و معتذرم از تأخیر در جواب و از اینکه میسورم نبود مفصّل و مشروح تر بنویسم.

سید محمّد هادی الحسینی المیلانی

( پرسش پنجاه و دوّم )

بسم الله الرّحمن الرّحیم

محضر مبارک حضرت آیت الله العظمی فقیه العصر آقای میلانی مدّ ظلّه.

سؤال 1 : در پاکستان و هندوستان و غیره عزاداران حضرت سیّدالشهداء عليه‌السلام برای روز عاشورا حفر خندق نموده و در آن آتش می ریزند و از میان آن به عنوان عزاداری و سینه زدن عبور می کنند.

خواهشمندیم جواز یا عدم آن را مرقوم فرمائید.

سؤال 2 : کفّاری که (در عصر غیبت) در ممالک اسلامی هستند و جزیه نمی دهند و به شرائط آن عمل نمی کنند چگونه کفّاری محسوب می شوند؟ و معامله ی با آنها اگر اهل کتاب نباشند چه صورت دارد؟ آیا در پناه اسلامند و آیا بین کافر حربی و ذمّی واسطه ای وجود دارد؟

سؤال 3 : تصدّقی که به نام حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه متعارف شده و یا نذری که برای آن حضرت می شود آیا حکم سهم مبارک امام عليه‌السلام دارد و آیا می شود آن صدقه را به سادات فقیر داد؟

« بسمه تعالی وله الحمد »

جواب 1 : اگر عبور از آتش در روز عاشورا به قصد قربت و شعار عزاداران آن حضرت عليه‌السلام باشد جایز است زیرا موجب یادآوری از آتش زدن خیام مقدّسه ی آن حضرت می باشد امید است خداوند متعال همه ی ما را از عزاداران آن حضرت و از منتظرین حضرت ولیّ عصر عجّل الله تعالی فرجه الشریف قرار دهد.

جواب 2 : کافر حربی هستند و واسطه ای بین حربی و ذمّی نیست ولی به واسطه ی این که در امان اسلام اند نتوان تجویز نمود تعدّی به نفوس و اموال و أعراضشان را لکن معامله نمودن با آنها به لحاظ جهاتی محلّ اشکال است.

جواب 3 : صدقه و نذر برای حضرت ولی عصر ارواحنا له الفداء حکم سهم مبارک را ندارد و به سادات می توان آن را داد بلکه بهتر همین است و وجوب نذری مانع از جواز اعطاء صدقه ی مندوبه بالذّات به سادات نمی باشد.

والعلم عندالله ـ محمّد هادی الحسینی المیلانی