صد و ده پرسش

صد و ده پرسش0%

صد و ده پرسش نویسنده:
گروه: متون فقهی و رسائل

صد و ده پرسش

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: سید محمد علی حسینی میلانی
گروه: مشاهدات: 37280
دانلود: 3736

توضیحات:

صد و ده پرسش
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 123 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 37280 / دانلود: 3736
اندازه اندازه اندازه
صد و ده پرسش

صد و ده پرسش

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

( پرسش هفتاد و ششم )

بسم الله الرحمن الرحیم

حضور انور حضرت آیت الله العظمی المیلانی متّع الله المسلمین بطول بقائه الشریف.

پس از عرض سلام و احتیاج مبرم بدعوات زاکیه، در کتب فقهیّه از قبیل عروه الوثقی و وسیله النجاه و غیر آنها مستحباتی برای نمازها و وضوء ذکر شده مثل اینکه در حال وضوء فلان دعا را بخواند و یا در شب جمعه در رکعت اول نماز فلان سوره و همچنین برای هر یک از نمازهای شب های هفته و برای رکوع و سجدتین دعائی ذکر شده که اوّلش « اللّهم لک رکعت ولک سجدت » می باشد، و یا نمازهائی به عنوان صلوات مستحبّه مثل نماز جعفر و غیر آن مذکور است آیا آن مستحب می دانید؟ و کتاب هایی که به منظور تهذیب اخلاق و تصفیه ی نفس نوشته شده مثل کتب مرحوم حاج میرزا جواد آقا ملکی از قبیل (اسرار الصلوه) و رساله ی لقاء الله والمراقبات که مشتمل بر عبادات و ادعیه ی بسیار است و مستحبّات کثیره ای در آنها آورده است آیا عمل کردن به مستحبّات مذکوره را اجازه می فرمائید؟ و بعضی از اعمال و اذکار را ایشان به طور مطلق ذکر کرده اند مثلاً (در المراقبات) در سجده که ذکر یونسیّه را در آن باید گفت مقدار ذکر را بیان نمی کند و از یکی از اساتیدش نقل می کند و می گوید که هر قدر ذکر را بیشتر بگوید بیشتر تأثیر دارد ولی علاّمه ی بزرگوار طباطبائی می فرماید که شیخ حسینقلی زنجانی می فرموده که اقلاً ذکر را چهار صد مرتبه بگوید، کدام یک را تأیید می فرمائید؟

قم ـ سید حسین ناصری

« بسمه تعالی شأنه »

ج: این گونه امور را که ذکر نموده اید به هر نحوی که استحباب آن گفته شده است گرچه می توان از جهت حدیث من بلغ استحباب آنها را شرعاً تقویت نمود و لیکن بهتر آن است که آنها را به عنوان مطلق ذکر و دعا به جا آورید.

واسئلکم الدّعاء ـ سید محمد هادی الحسینی المیلانی

( پرسش هفتاد و هفتم )

بسم الله الرّحمن الرّحیم

حضور انور حضرت آیت الله العظمی آقای میلانی مدّ ظلّه العالی.

پس از عرض سلام و ارادت، سه مسئله ی ذیل مورد بحث دوستان است، خواهشمندم جواب آن را قبول زحمت نموده مرقوم فرمائید.

ارادتمند ـ جعفری

س 1 : آیا صحیح است که امام دوّم حضرت امام حسن مجتبی عليه‌السلام سیصد زن خود را طلاق داد؟ و در صورت جواب مثبت با جمله ی ( أبغض الاشیاء عندی الطلاق ) چگونه مطابقت می کند؟

س 2 : بعد از خواندن دعای توسّل چهارده معصوم عليهم‌السلام حاجات خود را به خدا باید اظهار کرد یا به چهارده معصوم عليهم‌السلام چون در آخر هر فقره از توسّل می فرماید یا وجیهاً عند الله اشفع لنا عندالله؟

س 3 : در اوّل مضامین دعای عالیه المضامین می فرماید: « اللّهمّ زرت هذا الامام مقرّاً بامامته معتقداً لفرض طاعته فقصدت مشهده بذنوبی » : اگر شخص در وطن خود این دعا را بخواند می تواند «فقصدت زیارته بذنوبی» بگوید؟ و آیا تصرّف در دعاء می شود یا نه؟

« بسمه تعالی شأنه »

ج 1 : روایت معتبری که حجّت شرعی باشد دلالت بر این معنی ندارد (1)

ـــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) طرفداران معاویه برای آنکه از شخصیت معنوی امام حسن مجتبی عليه‌السلام بکاهند نسبت به مقام شامخ و والای آن حضرت افتراء و دروغ و تهمت جعل کرده اند تا به معاویه شخصیت افسانه ای و ساختگی بدهند، (رجوع شود به مقاله ی دائره المعارف الاسلامیه ج 7 ص 400) یکی از آن افتراها بر آن امام شهید مظلوم تهمت فلان عدد زن داشتن و طلاق دادن آن حضرت است. محقق معاصر شیخ باقر قرشی جواب تهمت و خبر مجعول را در کتاب الحسن بن علی عليه‌السلام چنین داده است ان الکثره موضوعه وبعیده عن الواقع کل البعد وبیان ذلک لا یتم الا بعرض الروایات، فنقول: قد اختلف رواه الاثر فی ذلک اختلافاً کثیراً فقد روی أنهن 1 ـ سبعون 2 ـ تسعون 3 ـ مائتان وخمسون 4 ـ ثلثمائه، و روی غیر هذا الا انه من الشذوذ بمکان، والمهم البحث عن سند هذه الروایات فعلیها یدور البحث نفیاً واثباتاً فنقول: اما الروایه الأولد (سبعون) فقد ذکرها ابن ابی الحدید وغیره (1) وقد اخذوها عن علی بن عبدالله البصری الشهیر بالمدائنی المتوفی سنه 225 هجریه. ولا یوثق باحادیثه مهما تکثرت فقد ضعفه ابن عدی فی الکامل فقد قال « لیس بالقوی فی الحدیث، وهو صاحب الاخبار، قل ماله من الروایات المسنده » (2) ومضافاً الی ذلک فقد کان أموی النزعه فقد کان مولی لسمره بن حبیب الاموی (3) ومن المعلوم أن الموالی یرثون العداء والحب من موالیهم، وقد رأینا المدائنی دوما یشید بالبیت الاموی ویبالغ فی تمجیده ورفع کیانه خصوصاً عمیدهم معاویه کما هو غیر خفی علی من تتبع کتب التاریخ والسیر والاداب وبعد هذا فلا یبقی لنا وثوق بروایه المدائنی. واما الروایه الثانیه (تسعون) فقد اقتصر علی روایتها الشبلنجی (4) وهو من المتأخرین فلا یعول علیها، واما الروایه الثالثه (مائنان وخمسون) والرابعه (ثلثمائه) فقد رواهما المجلسی (5) وابن شهر آشوب (6) وقد نقلاهما عن (قوت القلوب) لابی طالب المکی المتوفی سنه 380 هجریه کما صرحا بذلک وقد راجعنا هذا الکتاب فوجدناه قد ذکر ذلک وهذا نص ما کتبه « وتزوج الحسن بن علی عليه‌السلام مائتین وخمسین وقیل ثلثمائه وکان علی یضجر من ذلک ویکره حیاء من اهلهن اذ طلقهن وکان یقول ان حسناً مطلق فلا تنکحوه فقال له رجل من همدان: والله یا امیرالمؤمنین لننکحنه ما شاء فمن أحب أمسک ومن کره فارق. فسر علی بذلک وأنشأ یقول:

ولو کنت بواباً علی باب جنه

لقلت لهمدان ادخلوا بسلام

  (1) شرح ابن ابی الحدید ج 4 ص 8.

(2) میزان الاعتدال للذهبی ج 2 ص 236، لسان المیزان ج 4 ص 252.

(3) معجم الادباء ج 14 ص 124.

(4) نور الابصار ص 111.

(5) البحار ج 10 ص 137.

(6) المناقب ج 2 ص 246.

وهذا احد ما کان الحسن یشبه فیه رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم وکان یشبهه فی الخلق والخلق فقد قال رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم : اشبهت خلقی وخلقی وقال حسن منی وحسین من علی وکان الحسن ربما عقد له علی أربعه وربما طلق أربعه (1). و ابوطالب المکی لا یعول علی مؤلفه فقد ورد فی ترجمته انه لما ألف (قوت القلوب) کان طعامه عروق البردی حتی اخضر جلده من کثره تناولها وکان مصاباً با (لهستریا) قدم بغداد واعظا فاحتف به البغدادیون فرأوا فی حدیثه هذیاناً وخروجاً عن موازین الاستقامه فترکوه ونبذوه ومن هجره وشذوذ قوله « لیس علی المخلوقین اضر من الخالق » وکان یبیح سماع الغناء فدعا علیه عبدالصمد بن علی ودخل علیه معاتباً فقال له ابوطالب:

فیا لیل کم فیک من متعه

ویا صبح لیتک لم تقرب

فخرج منه عبدالصمد وهو مغیض محنق. ومن شذوذه انه لما حضرته الوفاه دخل علیه بعض أصدقائه فقال له ابوطالب « ان ختم لی بخیر فانثر علی جنازتی لوزاً وسکراً » وقال له صدیقه: وما علامه الغفران لک؟ قال: ان قبضت علی یدک، فلما خان فراقه قبض علی ید صاحبه قبضاً شدیداً فامتثل زمیله وشبیهه فی الشذوذ الامر، فنثر علی جنازته لوزاً وسکراً (2). هذه ترجمه مختصره عن ابی طالب المکی وقد دلت علی فقد انه الشعور والتمیز وقد نص المترجمون له انه ذکر فی کتابه احادیث لا اصل لها وانه الف کتابه وهو مجنون. ومع هذا فکیف یعول علیه ویؤخذ بقوله ومن اخذ عنه فهو غیر عالم بحاله، وعلی کلّ فالرقم القیاسی لکثره ازواج الامام مستنده الیه ومأخوذه عنه ونظراً لمرضه وشذوذه فلا یعوّل علی ما ذکره ومهما یکن من شیء فلیس عندنا دلیل مثبت لکثره ازواج الامام سوی هذه الروایات وهی لا تصلح للاعتماد علیها نظراً للشبه والطعون التی حامت حولها، وادل دلیل علی افتعال تلکم الکثره انها لو صحت لکان للامام من الاولاد جمع غفیر یتناسب معها والحال ان النسابین والرواه لم یذکروا للامام ذریه کثیره، فان الرقم القیاسی الذی ذکر لها واحد وعشرون ولدا بین ذکر وانثی وهذا لا یلتئم کلیا مع تلک الکثیره ولا یلتقی معها بصله ومما یدل علی وضع ذلک وعدم صحته ما روی ان الامام امیرالمؤمنین عليه‌السلام کان یسعد المنبر فیقول عليه‌السلام « لا تزوجوا الحسن فانه مطلاق » کما روی ذلک ابوطالب وغیره. ان نهی امیرالمؤمنین عليه‌السلام الناس عن تزویج ولده علی المنبر لا یخلو اما أن یکون قد نهی عليه‌السلام ولده عن ارتکاب ذلک فخالفه وعصی امره حتی اضطر عليه‌السلام الی الجهر به واعلانه أمام الناس والی نهیهم عن تزویجه، واما ان یکون ذلک النهی ابتداء من دون ان یعرف ولده الامام الحسن عليه‌السلام مبغوضیه ذلک وکراهته لابیه وکلا الامرین بعیدان کل البعد، اما الاول فان تربیه الامام الحسن بتلک التربیه الرفیعه التی لا نحسب ان انسانا قد ظفر بمثلها تصده عن ارتکاب ما لا یوافق رغبه ابیه وتمنعه من عصیان امره وعدم طاعته فهو بحکم تربیته ومیراثه المثل الاعلی للاخلاق والاداب والتهذیب فان جده الرسول الاعظم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم قد افاض علیه اخلاقه الرفیعه التی امتاز بها علی سائر النبیین والامام امیر المؤمنین عليه‌السلام ، أشبعه بکماله اللامتناهی حتد صار عليه‌السلام بمقتضی ذلک مثلاً اعلی لکل مکرمه وفضیله فکیف یخالف امر ابیه ویعصیه؟!

(1) قوت القلوب ج 2 ص 246.

(2) البدایه والنهایه ج 11 ص 319. لسان المیزان ج 5 ص 300. الکنی والالقاب ج 1 ص 106. المنتظم لابن الجوزی ج 7 ص 190.

واما الثانی فبعید ایضاً حیث کان من المناسب ان یتفاهم امیرالمؤمنین مع ولده اولاً فیعرفه بمبغوضیه ذلک وکراهته الیه ولا یعلن ذلک علی المنبر امام الجماهیر الحاشده الأمر الذی لا یخلو من حزازه علی ولده ووصیه وشریکه فی آیه التطهیر وسید شباب اهل الجنه، ومضافاً الی ذلک ان الامر اما ان یکون سائغاً شرعاً او لیس بسائغ فان کان سائغاً فما معنی نهی الامام عليه‌السلام عنه، واذا لم یکن سائغاً فکیف ارتکبه الحسن، انا لا نشک فی افتعال هذا الحدیث ووضعه من خصوم الامام لیشوّهوا بذلک سیرته العاطره التی هی سیره رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله وسیره ابیه امیرالمؤمنین عليه‌السلام فوضع هذا الحدیث مما یؤیّد وضع تلک الکثره المزعومه ». (حیاه الحسن بن علی عليه‌السلام ج 2 ص 397).

و مختصری از این کلام در پاورقی ترجمه ی مقاتل الطالبیین ص 74 و 75 ذکر شده مراجعه فرمائید.

(1) الف ـ امام صادق عليه‌السلام فرمودند: هر کس نماز واجب خود را در اول وقت بخواند سپس با آنان از باب تقیه با وضوء نماز جماعت بخواند خداوند به آن شخص 25 درجه مرحمت می فرماید، با آنان بارغبت نماز بخوانید. (من لا یحضره الفقیه باب الجماعه صفحه 104).

(ب) و نیز امام صادق عليه‌السلام فرمودند: هر کس در صف اول نماز جماعت آنان نماز بخواند (در ثواب) مانند کسی است که با پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در صف اول نماز خوانده باشد. (مصدر سابق)

(ج) و نیز امام صادق عليه‌السلام فرمودند اگر با آنان نماز خواندید جایز است قرائت خود را مانند حدیث نفس آهسته بخوانید. (وسائل ج 5 طبع جدید ص 427)

(د) و ایضاً فرمودند اگر نماز جماعت با آنان خواندی قرائت نماز خود را بخوان چه بشنوی صدای امام جماعت راویا نشنوی. (مصدر سابق)

(هـ) علی بن یقطین از حضرت موسی جعفر عليه‌السلام پرسید اگر شخصی با کسی که (اهل مذهب او نیست) نماز بخواند و آن شخص قرائت خود را بلند بخواند تکلیف مأموم چیست؟ فرمودند قرائت خود را آهسته بخواند اگرچه قرائت خود را نشنود. (مصدر سابق)

و این که طلاق مبغوض می باشد در صورتی است که تقاضای خود زن نباشد بنابر آنچه از روایات استفاده می شود.

ج 2 : فرقی ندارد بین آنکه از خداوند متعال بخواهید و یا آن بزرگواران را در درگاه حضرت احدیّت شفیع نموده از آنان بخواهید به علاوه اینکه پسران از پدرانشان چیزهائی درخواست می نمایند و همچنین نوکران از آقایانشان و منافات با توحید ندارد چون معتقد هستند به واسطه بودن آنان علیهم الصّلاه والسلام.

ج 3 : به عنوان زیارت از دور رجاء بخواند خوب است.

والعلم عنده سبحانه وتعالی ـ سید محمد هادی الحسینی المیلانی

( پرسش هفتاد و هشتم )

بسم الله الرّحمن الرّحیم

محضر مبارک حضرت آیت الله العظمی المیلانی دامت برکاته.

به عرض عالی می رساند: آیا شیعه می تواند در موارد استثنائی و برای حفظ وحدت اسلامی به امام سنّی اقتداء کند و نماز را دست بسته بخواند یا خیر؟

« بسمه تعالی شأنه »

جواب: نماز خواندن در جماعت آنها خیلی اجر و ثواب دارد ولی انسان باید قرائتش را آهسته بخواند و از اجزاء و شرائط نماز چیزی کم نگذارد، امّا دست بسته اگر ضرورت تقیّه اقتضاء کند جایز است و الاّ عذر می آورد که ترک مستحبّ جایز است، چون آنها واجب نمی دانند (1) . والله العالم

سید محمد هادی الحسینی المیلانی

( پرسش هفتاد و نهم )

بسم الله الرّحمن الرّحیم

محضر مبارک مرجع عالیقدر آیت الله العظمی المیلانی دامت برکاته.

خواهشمند است، دلیل حرمت موسیقی را از قرآن مجید و روایت مرقوم فرمائید. عبدالکریم اسلام دوست

« بسمه تعالی شأنه »

جواب: حرمت موسیقی در کتاب خداوند متعال و احادیث اهل بیت معصومین عليهم‌السلام هست با کمی وقت، مختصری نوشته می شود، در سوره ی لقمان آیه ی 5 ( وَمِنَ النّاسِ مَن يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلّ عَن سَبِيلِ اللّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتّخِذَهَا هُزُواً أُولئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ ) یعنی دسته ای از مردم سخنان لهو برای خود بدست می آورند تا مردم را از راه خدا گمراه کنند و راه خدا را باستهزاء و مسخرگی بر گیرند، برای آنان عذاب خوار کننده ای است. و در کافی بسند صحیح همین آیه را حضرت امام محمد باقر عليه‌السلام برای حرمت غناء استناد می فرماید که لهوا لحدیث (سخنان لهو) همان غنا است، و در حدیث معتبر است که راوی از همین موضوع به این بیان از حضرت امام جعفر صادق عليه‌السلام می پرسد در جایی هستم که همسایگان من کنیزکان خواننده دارند که با عود (تار) می زنند و گاهی می شود که برای همین جهت نشستن خود را طول می دهم؟ حضرت فرمود این کار را مکن. آن مرد عرض کرد به خدا سوگند من چیزی می شنوم و خود به آن مجلس نمی روم، حضرت فرمود: «لله انت» تو را به خدا آیا نشنیده ای که خداوند فرموده: ( انّ السّمع والصر والفؤاد کلّ اولئک کان عنه مسئولاً ) : یعنی همانا گوش و چشم و دل همه ی آنها مسئولند؟ عرض کرد چرا، ولی گویا هرگز این آیه را نه از عربی و نه از عجمی نشنیده ام! البته بعد از این، به آن کار بازگشت نخواهم کرد و البته استغفار می کنم، حضرت فرمود برو و غسل کن و توبه نما ( فانّک کنت مقیماً علی أمر عظیم ) همانا گناه بزرگی را مرتکب می شدی! چه بسیار حال تو بد بود اگر به همین حال از دنیا می رفتی، عین عبارت عربی این است: « فقال عليه‌السلام : لله أنت أما سمعت الله عزّوجلّ یقول: انّ السمع والبصر والفؤاد کل اولئک کان عنه مسئولاً »؟ فقال: بلی والله لکانّی لم أسمع بهذه الایه من کتاب الله من أعجمی ولا عربی، لا جرم انّنی لا أعود ان شاء الله وانّی أستغفر الله، فقال عليه‌السلام له قم فاغتسل وسل ما بدالک فانّک کنت مقیماً علی أمر عظیم، ما کان أسوء حالک لومتّ علی ذلک... ».

و هر دو روایت در کافی شریف وارد شده (1) با روایات و آیات زیادی در این باب که حرمت موسیقی مسلّم است. و لا حول ولا قوّه الاّ بالله العلی العظیم.

سید محمد هادی الحسینی المیلانی

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) ج 6 ص 431 و 432 حدیث 4 و 10.

( پرسش هشتادم )

بسم الله الرّحمن الرّحیم

محضر انور حضرت آیت الله العظمی آقای میلانی دام ظلّه.

السّلام علیکم: با کمال معذرت از تصدیع بفرمائید آیا موقع ظهور حضرت ولی عصر امام زمان عجل الله تعالی فرجه مردگان زنده می شوند یا خیر؟

« منتظری »

« بسمه تعالی شأنه »

جواب: به حسب بعضی روایات بعضی از مردگان با خصوصیّاتی که در احادیث ذکر شده است زنده می شوند (1) .

العلم عنده سبحانه: سید محمد هادی الحسینی المیلانی

ــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) اعتقاد به رجعت از ضروریات مذهب شیعه است، پیغمبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و ائمه ی معصومین عليهم‌السلام و بعضی از مؤمنین بعد از ظهور حضرت ولی عصر ارواحنا فداه باز می گردند و امام عليه‌السلام فرمودند هر کس اعتقاد به رجعت و بازگشت ما نداشته باشد از پیروان ما نیست (الشیعه والرجعه ج 1 ص 15)

به دو دلیل شیعه امکان معتقد خود را اثبات می نماید اول: عقل همچنان که خداوند متعال قدرت بر خلق کردن و آفریدن را دارد می تواند مردگان را زنده نماید قبل از قیامت، و قرآن مجید هم اشاره به همین دلیل عقلی می نماید « انه علی رجعه لقادر » (الطارق).

دوّم: قرآن، در کتاب خدا آیاتی است که امکان رجعت را اثبات می نماید که از آنها به دو آیه اکتفا می شود، 1 ـ ( أَلَمْ تَرَ إِلَى الّذِينَ خَرَجُوا مِن دِيَارِهِمْ وَهُمْ أُلُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقَالَ لَهُمُ اللّهُ مُوتُوْا ثُمّ أَحْيَاهُمْ إِنّ اللّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النّاسِ وَلكِنّ أَكْثَرَ النّاسِ لاَ يَشْكُرُونَ ) بقره 243. «ترجمه»: آیا ندیدی آن جمعیتی را که از شهر و دیار خود خارج شدند و هزاران نفر بودند از ترس مرگ، خداوند به آنها گفت بمیرید (مردند زمانی بر آنها گذشت) سپس زنده شان نمود خداوند به مردم فضل و بخشندگی دارد ولی بیشتر مردم سپاسگزار نمی باشند.

2: ( أَوْ كَالّذِي مَرّ عَلَى‏ قَرْيَةٍ وَهِيَ خَاوِيَةٌ عَلَى‏ عُرُوشِهَا قَالَ أَنّى‏ يُحْيِيْ هذِهِ اللّهُ بَعْدَ مَوْتِهَا فَأَمَاتَهُ اللّهُ مِاْئَةَ عَامٍ ثُمّ بَعَثَهُ قَالَ كَمْ لَبِثْتَ قَالَ لَبِثْتُ يَوْماً أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قَالَ بَل لَبِثْتَ مِاْئَةَ عَامٍ فَانْظُرْ إِلَى‏ طَعَامَكَ وَشَرَابِكَ لَمْ يَتَسَنّهْ وَانْظُرْ إِلَى‏ حِمَارِكَ وَلِنَجْعَلَكَ آيَةً لِلنّاسِ وَانْظُرْ إِلَى الْعِظَامِ كَيْفَ نُنْشِزُهَا ثُمّ نَكْسُوهَا لَحْماً فَلَمّا تَبَيّنَ لَهُ قَالَ أَعْلَمُ أَنّ اللّهَ عَلَى‏ كُلّ شَيْ‏ءٍ قَدِيرٌ ) بقره 259.

« ترجمه »:

یا بمانند آنکه به دهکده ای گذر کرد که ویران شده بود با تعجب گفت چگونه خداوند این مردگان را زنده خواهد کرد؟ خداوند صد سال او را میراند سپس زنده اش نمود و برانگیخت او را، بدو فرمود چه مدت درنگ نمودی؟ گفت یک روز یا بعض آن، به او فرمود صد سال بر تو گذشت ـ نگاه بنما به غذا و آب خود که هنوز تغییر ننموده اند، و نگاهی بالاغ خود بنما که از هم متلاشی شده، ما تو را حجّت بر مردم قرار دادیم، نگاه کن چگونه استخوان ها به هم پیوسته و متصل می شوند و گوشت بر آنها بپوشانیم، چون بر او روشن و محسوس شد گفت به یقین می دانم خداوند متعال بر هر چیز و هر کاری توانا است ؛ در تفسیرهای شیعه و سنی مانند طبری و نیشابوری و در المنثور سیوطی و ابن عباس، حتی در غیر ـ تفاسیر مانند حیاه الحیوان دمیری ج 1 ص 244 نقل نموده اند که جاندارانی که حیات داشتند و مردند برای مرتبه ی دوم به این دنیا آمدند و به زندگانی و حیات خود ادامه دادند، روایات بسیار از پیغمبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل شده که دلیل بر رجعت و بازگشت انسان است به این دنیا قبل از قیامت.

به جلد دوم کتاب (الشیعه والرجعه) ص 28 مراجعه شود.

( پرسش هشتاد و یکم )

بسم الله الرّحمن الرّحیم

محضر مبارک حضرت آیت الله العظمی آقای میلانی دامت برکاته العالیه.

عرض می شود، شنیده شده اگر گنهکار بعد از معصیت توبه ی نصوح کند و دیگر به معصیت باز نگردد، گناهان گذشته ی او تبدیل به ثواب شود، آیا این گفته صحیح است یا خیر؟ « محمّد حسینی »

« بسمه تعالی شأنه »

جواب: در تفسیر آیه ی مبارکه ی: ( إِلّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلاً صَالِحاً فَأُولئِكَ يُبَدّلُ اللّهُ سَيّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ وَكَانَ اللّهُ غَفُوراً رَحِيماً ) (1) .

روایات صحیح و متعدّدی وارد است که خصوص شیعه ی امامیّه در موقع رسیدگی خداوند متعال به حسابشان و اعتراف نمودن آنان به گناهانشان مورد تفضّل الهی واقع می شوند که امر می فرمایند به نویسندگان که در نامه ی عمل آنان سیّئات را مبدّل به حسنات نمایند و به مردم نشان دهند و مردم تعجّب خواهند نمود از اینکه در نامه ی عمل آنان یک سیّئه وجود ندارد.

و در بعضی از آن روایات است که تمام گناهان آنان بخشوده می شود مگر آن که به شیعه ی امامیّه ظلم کرده باشند یا معصیتی که بر آن اصرار داشته باشند (2).

والله العالم سبحانه ـ سیّد محمّد هادی الحسینی المیلانی

ــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) فرقان آیه 70.

(2) مفسرین شیعه و سنی در ذیل آیه ی فوق پیرامون چگونگی تبدیل گناهان و بدی ها به حسنات و خوبی ها بحث نموده و روایاتی را نقل کرده اند، بعضی از مفسرین گفته اند مراد

از سیئات گناهان افرادی است که کافر بودند سپس اسلام آوردند خداوند متعال به برکت اسلام از آنان می گذرد « الاسلام یجبّ عما قبله » به جای کیفر بدی ها ثواب به آنان داده می شود و جمعی از مفسرین می گویند مسلمانانی که گناهکار باشند و توبه نمایند و واقعاً با ایمان عمل نیکو بنمایند به عبارت دیگر ایمان به قلب و زبان داشته و با جوارح عمل نیکو داشته باشند، خداوند متعال می پوشاند و ستر می کند گناهان آنان را، و به مهربانی و فضل خود به آنان ثواب و حسنه می دهد و از نامه ی عملشان گناهان را محو می کند و به جای آن حسنه ثبت می کند، زیرا آن چنان نیکو توبه نموده که آثار شوم گناه را از بین برده است به دلیل آیه ی سوره ی مبارکه ی هود که می فرماید: « ان الحسنات یذهبن السیئات » نه آنکه ماهیت سیئه و گناه به نیکوئی و خوبی و یا ماهیت حسنه و اطاعت به بدی تبدیل شود، به فرمایش علامه ی طباطبائی مربوط به ذات او است و ارتکاب گناه از شقاوت ذاتی گناهکار است و اگر شقی نبود گناه نمی کرد زیرا از ذات پاک و باسعادت گناهی که زشت و پلید است صادر نمی شود، پس گناه مربوط به کسی است که ذاتاً شقی و خبیث بوده و یا در او شقاوت و خباثت باشد، پس چنانچه خود را با توبه پاک و با ایمان واقعی و اعمال نیکو خوب نمود قهراً ذات او آن چنان به عسادت تبدیل می گردد که دیگر آن گناهان قبل را که لازمه ی خبث باطن بود مرتکب نمی شود، بنابراین مناسب با این ذات پاک و طینت شایسته غفران پروردگار و پوشاندن گناهان گذشته او است زیرا او آمرزگار و مهربان است، خلاصه صورت گناهان به حسنات تغییر می یابند، نه آنکه عوض شوند، آن چنان گناهکار نیکو اطاعت خداوند متعال نماید که باطل شوند اعمال زشت و بد گذشته ی او.

در روایت است جمعی گرد یکدیگر بنشینند به یاد خدا باشند منادی از آسمان ندا کند برخیزید، گناهانتان مبدل به حسنات شد و همه ی شما بخشیده شدید، در روایت دیگر، روز قیامت خداوند متعال بنده ی خود را به یکایک گناهانش مطلع می فرماید، سپس او را می بخشد... به گناهان امر فرماید حسنات شوید، دانشمند معاصر آقای حاج شیخ محمد امین رضوی در کتاب (ساختمان آینده ی انسان) بحث محقّقانه ای درباره ی تبدیل سیّئات به حسنات نموده اند مراجعه شود.

از تفاسیر، 1 ـ تبیان، 2 ـ منهج الصادقین، 3 ـ برهان، 4 ـ جوامع الجامع، (5) نفحات الرحمن، 6 ـ صافی، 7 ـ مجمع البیان، 8 ـ بیان السعاده، 9 ـ التفسیر الکاشف 10 ـ نسفی، 11 ـ لاهیجی، 12 ـ گازر، 13 ـ مقتنیات الدرر، 14 ـ حجه التفاسیر، 15 ـ جلالین، 16 ـ المیزان، ولغات: مفردات راغب ص 39، المصباح المنیر ص 20، مجمع البحرین (کلمه ی بدل).

( پرسش هشتاد و دوم )

بسم الله الرحمن الرحیم

حضور حضرت بندگان آیت الله العظمی آقای میلانی دامت برکاته.

با کمال معذرت عرض می شود ؛ چون در زمان فعلی که پول ها اسکناس و از جنس کاغذ است، وزن و کیلی ندارد، حضرتعالی در رساله ی کوچک بنام سرقفلی ایراد فرموده اید، معامله ی داد و ستد ربا محسوب نمی شود ـ مثلاً هزار ریال اسکناس زید به عمرو می فروشد به هزار و سیصد ریال که در مدّت معیّنی بپردازد یا با قوطی کبریت معامله نماید ـ پس هر کس می تواند دست به صرّافی بزند و کار اقتصاد به کجا خواهد کشید، و در ضمن آیا ما مسلمین در برابر احکام خداوند که به وسیله ی مجتهدین محترم دستور داده می شود باید مانند نصاری در کلیسا و احکام کور و کر باشیم یا جهت و حکمت احکام را به حدّ امکان درک کنیم؟ اگر باید کور و کر باشیم پس تأکید خداوند در قرآن که امر به تفکّر و تدبّر و تعقّل می فرماید چیست؟

استدعا داریم ایراد یک دسته را که قریب به انحراف می باشند تشریح و توضیح فرمائید.

کاشان ـ احمد معتقد

« بسمه تعالی شأنه »

جواب: ربا در معدودات نیست، مثلاً جایز است ده عدد استکان یا کاسه را به دوازده عدد فروخت و اسکناس هم بنابر آنکه مالیّت داشته باشد و از معدودات باشد ربا در آن نیست.

و نیز در شرع مقدّس (گاهی مردم در امور زندگی خود ناچارند از تهیّه ی پول) طرقی برای تخلّص از ربا تعیین شده و فسادی که منشأ حرمت ربا است در آن چند طریق نیست، چون معاملات ربویّه غیر از ربح اوّل که قرار داد می شود در صورت تأخیر و عدم تمکّن از اداء دین، ربح دیگر به اصل پول و ربح های پس افتاده به آن تعلّق می گیرد، و دائماً در تزاید است و قهراً ممکن است کسی که مقداری به طور معامله ی ربوی تهیّه کرده در مدّت زمانی از هستی ساقط شود ولی در طرق شرعی منحصراً همان مقدار که ابتداء تعیین می شود پرداخت می گردد، گرچه در اثر نداشتن، اداء دین به تأخیر افتد. در زمان نبی اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نیز مشرکین اعتراض کرده و می گفتند بیع مانند ربا است و حقّ سبحانه تعالی در قرآن کریم اعتراض آنها را ذکر فرموده و سپس می فرماید خدای تعالی بیع را حلال و ربا را حرام نموده، ( ذلک بأنّهم قالوا انّما البیع مثل الرّبا وأحلّ الله البیع وحرّم الرّبا ) .

و اینکه نوشته اید مسلمین در احکام خدای تعالی که به وسیله ی مجتهدین تلقّی می کنند ـ اگر بگوئید مثل نصاری بدون دانستن حکمت و علّت عمل کنند منافات با آیاتی که در قرآن کریم امر به تدبّر و تعقّل فرموده دارد، لازم می آید مانند نصارائی که تابع کلیسا هستند باشند ـ.

اوّلاً: می گوئیم اگرچه در مذهب شریف تشیّع احکام الهی به طور کلّی تابع مصالح و مفاسد می باشند ولی اثبات آن در نزد ما از ناحیه ی آن است که با برهان ثابت شده. جاعل احکام خدای تعالی است که عالم و حکیم و فعل و دستوراتش بر روی اساس حکمت است و عبث و جز اف نیست.

اما خصوصیّت علت و حکمت در هر یک از احکام فرعیّه بر مجتهدین نیز معلوم نیست و فقط حکمت هائی که در بعضی موارد از ائمه ی معصومین عليهم‌السلام رسیده است می دانند و آیات شریفه که امر به تدبّر و تعقّل فرموده ناظر به اصول عقائد است که اسلام دانستن آنها را با دلیل وظیفه ی هر مسلمی قرار داده و تقلید را در آنها جائز ندانسته و ممکن است ناظر به امور اجتماعی و اخلاقی و بعضی امور دیگر که در اثر تفکّر برای انسان به طور یقین ظاهر می شود نیز باشد و از اینجا فرق مسلمین و نصارائی که تابع کلیسا و دین محرف مسیحیّت می باشند معلوم می گردد چه آنها در اصول عقاید بدون تدبّر و تفکّر از علماء فاسد و مادی خود تبعیّت کرده و به همین علّت دچار شرک و متابعت از دین منسوخ و غفلت از نحوه ی جزای اعمال و اینکه منحصراً مرجع انسان خدای تعالی است و نظایر اینها شده اند، و بالاخص کاتولیک های آنها احکام را جعل و به حسب عقول خود اختراع می نمایند ـ بلکه غیر از علماء شیعه از روی قیاس و استحسان و تشبیه کردن موضوعی به موضوع دیگر و جاری کردن حکم آن موضوع در موضوع دیگر حکم می نمایند.

ولی علماء شیعه به فکر و عقل خود نسبت به احکام هیچ گونه دخالتی نمی نمایند و فقط در مقام آنند که بدانند از قرآن کریم و احادیث معتبره چه استفاده می شود، و اختلاف آنها فقط در کیفیّت فهم مراد قرآن کریم و کلمات معصومین عليهم‌السلام می باشد. والعلم عنده سبحانه وتعالی ـ شهر شوال 1386

سیّد محمّد هادی الحسینی المیلانی