صد و ده پرسش

صد و ده پرسش0%

صد و ده پرسش نویسنده:
گروه: متون فقهی و رسائل

صد و ده پرسش

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: سید محمد علی حسینی میلانی
گروه: مشاهدات: 37281
دانلود: 3736

توضیحات:

صد و ده پرسش
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 123 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 37281 / دانلود: 3736
اندازه اندازه اندازه
صد و ده پرسش

صد و ده پرسش

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

( پرسش هشتاد و سوّم )

بسم الله الرّحمن الرّحیم

حضور انور حضرت آیت الله العظمی آقای میلانی متّعنا الله بطول بقائه الشریف.

معروض می دارد ـ از فتاوی حضرات آقایان مراجع کثّر الله تعالی أمثالهم مستفاد و معلوم می شود، کسانی که دور از کعبه ی معظّمه هستند استقبال ایشان به عین کعبه غیر ممکن و تکلیف ایشان در استقبالات واجبه ی ایشان توجّه به سمت و جهتی (از جهات اربعه) که علم یا ظنّ حاصل بشود که کعبه در آن جهت است می باشد چون به موجب علامات و أمارات شرعیّه (جعل جدی و شمس و مغرب و مشرق و غیرها) علماً و یا ظنّاً ثابت شده است که کعبه ی معظّمه در نقطه ای یا در شرق و یا در غرب جنوب ایران واقع، لذا از قدیم تا حال قبله ی مظنونه ی ایران جهت جنوب می باشد که در حقیقت مقابله و مواجهه اهالی ایران با کعبه ی معظّمه مانند تقابل و تواجه ایشان با ستارگان واقعه ی در نقطه یا در شرق و یا در غرب جنوب آسمان واقع می گردد، اکنون بعضی از طلاب محترم القاء شبهه نموده و چنین شیوع داده اند که حضرات آیات عظام مشهد مقدّس و قم و تهران دام ظلّهم (از روی قبله نمای رزم آرا) کشف و یقین نموده و فتوی داده اند که قبله ی مظنونه ی قدیمه ی اهل ایران خطا می باشد و باید از این به بعد (در استقبالات واجبه شان از نماز و دفن میّت و ذبح حیوانات) انحراف به جنوب غربی داشته باشند، بفرمائید که آیا این شیوع اصل دارد یا خیر؟

و بر فرضی که اصل داشته باشد آیا انحراف به نحو مزبور راجح یا واجب می باشد یا خیر؟

و علی فرض رجحان یا وجوب و جهش چه می باشد؟ زیرا علی فرض آنکه کعبه در درجات چهل و پنج گانه جنوب غربی ایران واقع باشد برای انسان قطع حاصل می شود که با خطوط متوازیه استقبال حقیقی با کعبه معظّمه حاصل نمی شود بلکه تقابل و تواجه با زاویه ی بین جنوب و مغرب محتمل می گردد اگرچه انحراف کمی هم باشد.

و بر فرض وجوب انحراف، چه مقدار از انحراف لازم می باشد؟ چون مسئله محلّ حاجت و مورد شبهه می باشد لطفاً جواب آن را واضح لطف فرمائید.

اشتهارد ـ غلامحسن عابد

« بسمه تعالی شأنه »

جواب: اوّلاً، قبله همان کعبه ی معظّمه است و با ملاحظه کرویّت زمین که تشکیل دائره ی عظیمه می دهد و ملاحظه ی سدس دائره رأس یعنی جبهه ی انسان که قهراً این سدس با سدس آن دائره عظیمه که کعبه ی مقدّسه را مشتمل است چنانچه محاذات پیدا کند قهراً محاذات با عین کعبه ی مقدّسه حاصل خواهد شد، و البتّه اینکه عرض شد، بر حسب موازین علمی و میزان فقهی است.

ثانیاً: اینکه نوشته اید کعبه ی مقدّسه در درجات چهل و پنجگانه ی جنوب غربی ایران واقع باشد، در همه جای ایران چنین نیست زیرا که در بعضی جاها مانند مشهد مقدّس پنجاه و چهار درجه انحراف از جنوب جغرافیایی به سمت مغرب است و در کرمانشاه بیست درجه و در تهران و قم و یزد و اصفهان و آذربایجان اختلاف بسیار از حیث انحراف وجود دارد، و چنانچه جنوب مغناطیسی ملاحظه شود در همه ی اینها اختلاف چند درجه از جنوب جغرافیایی ملاحظه می شود.

ثالثاً: آنچه قدماء معیّن نموده اند از حیث درجات با آنچه متأخّرین معیّن نموده اند در غالب بلاد ایران و غیر ایران فرق دارد و البته آلات و ادوات متأخّرین را قدماء نداشته اند و اطمینان به گفته ی متأخّرین بیشتر است ولی در عین حال حدّ وسط ما بین این دو را مراعات نمودن ظاهراً خوب بوده باشد.

والعلم عنده تعالی ـ سید محمد هادی الحسینی المیلانی

( پرسش هشتاد و چهارم )

بسم الله الرّحمن الرّحیم

حضور باهر النور حضرت آیت الله العظمی آقای میلانی متّع الله المسلمین بطول بقائه الشریف.

اینجانب در مورد نسب مشغول مطالعه هستم و در مسئله ی تلقیح مصنوعی انسانکه از مستحدثات است ناچارم بحث نمایم، از آن جناب که در اشاعه ی علم و دانش بسیار کوشا می باشید تقاضا دارم مستدلاً مرقوم فرمائید:

1 ـ آیا در اسلام اصولاً تلقیح مصنوعی جایز است یا خیر؟

2 ـ و طفل ناشی از آن متعلّق به صاحب ماء است یا نه؟

3 ـ و اگر صاحب ماء معلوم نباشد، از لحاظ نسب پدری وضع طفل چگونه است؟

4 ـ تلقیح برای زن زنا محسوب است یا نه؟ (زن ملقوحه زانیه به شمار می رود یا خیر؟ )

5 ـ وضع طفلی ناشی از این نکاح از لحاظ توارث چگونه است، با چه کسانی رابطه ی ارثی پیدا می کند؟

6 ـ نفقه ی این اطفال با کیست؟ بر مرد است یا بر بیت المال؟

7 ـ از نظر نشر حرمت وضع این طفل چطور می شود (از نظر ازدواج با خواهر و برادر صاحب ماء و غیره) امیدوارم ولو بالاختصار طلبه ای را از فیض دانش خود محروم نفرموده و به علم و دنیای دانش نیز کمک فرمائید، منتظر لطف حضرتعالی هستم.

قاضی دادگستری کاشان ـ اسدالله امامی

« بسمه تعالی شأنه »

جواب 1 : در ظواهر آیات و روایات درباره ی تلقیح اختیاری چیزی به نظر نرسیده است، ولی از لحن الخطاب و ذوق فقهی می توان گفت که یقیناً جایز نیست.

ج 2 : متعلّق به صاحب ماء است.

ج 3 : مانند سایراطفال مجهول النسب است.

ج 4 : زنا محسوب نیست.

ج 5 : ارث از مادر می برد، و همچنین از پدر اگر مشخّص بشود و نیز از سایر اقرباء بر حسب طبقات ارث.

ج 6 : بر پدر است که صاحب ماء است اگر مشخّص باشد و الاّ بر مادر است که او را زائیده است، و اگر او فقیر است بر بیت المال است.

ج 7 : نشر حرمت نسبت به او مانند سایر اولاد است که به جماع نکاحی متولّد شده اند. ـ والعلم عنده سبحانه وتعالی.

سید محمد هادی الحسینی المیلانی

( پرسش هشتاد و پنجم )

بسم الله الرّحمن الرّحیم

حضور انور حضرت آیت الله العظمی آقای میلانی مد ظلّه العالی.

عرض می شود دو روایت نقل شده که معنی و مراد آنها برای اینجانب مجهول است.

1 ـ حضرت امیرالمؤمنین عليه‌السلام می فرمایند: هیچ نعمت و ثروتی موفور و بر رویهم ندیدم مگر آنکه در کنار او حقّی ضایع شده.

2 ـ امام صادق عليه‌السلام فرمودند، مال چهار هزار درهم است، دوازده هزار درهم احتکار، و بیست هزار درهم از راه حلال فراهم نشود، و صاحب سی هزار درهم در هلاکت است و از شیعیان ما نیست.

خواهشمند است به سؤال های ذیل جواب مرحمت فرمائید:

س 1 : مراد از حقّی که ضایع شده چیست؟

س 2 : مراد از احتکار که امام عليه‌السلام فرمودند چیست؟

س 3 : مراد از راه حلال فراهم نشده چیست؟

س 4 : معنای صاحب سی هزار درهم در هلاکت است چیست؟

س 5 : معنای از شیعیان ما نیست کدام است؟

س 6 : آیا این دو روایت صحیح می باشند یا خیر؟

س 7 : چهار هزار درهم به پول ایران چه مقدار می شود؟

س 8 : جواب گوی ما به الاحتیاج ایرانی ها هست یا خیر؟

س 9 : کسی که سی هزار درهم داشته باشد در هلاکت است و از شیعیان ما

نیست، پس تکلیف ما با آنان در معاشرت و دوستی چیست و آیا می توان علاقه ای که به یک فرد مسلمان داریم، با ایشان داشته باشیم؟

س 1 0: فرضاً اگر کسی بیش از چهار هزار درهم داشته باشد به چه راهی خرج کند؟ با کمال معذرت از تصدیع.

اسد الله امیر قالی

« بسمه تعالی شأنه »

السّلام علیکم: بر فرض صحّت صدور این دو حدیث از امام عليه‌السلام عرض می شود:

جواب 1 : حقّ ضایع شدن لازم نیست که حقّ وجوبی موجب اشتغال ذمّه باشد چه بسیار از حقوق فردی و اجتماعی که بسیار مهمّ است ولی طوری نیست که ترک آنها موجب عقاب اخروی باشد، و ثروت اگر طلا و نقره ی مسکوک باشد و هر سال زکات آن داده شود ممکن نیست انباشته شود، چون مادامی که 15 مثقال طلا و 105 مثقال نقره ی مسکوک داشته باشد باید زکات به مقداری که شرعاً مقرر است بپردازد تا از این مبلغ که حدّ نصاب است کم شود و حق فقراء ضایع نشود.

جواب 2 : اوّلاً، ممکن است روایت اخلاقی باشد.

ثانیاً: شاید مقصود احتکار ثروت باشد، چنانچه شخصی این مقدار درهم را نگهدارد و در جریان معامله قرار ندهد ثروت را احتکار نموده گرچه حرام نیست مادامی که زکات و حقوق شرعیه ی آن را بپردازد.

جواب 3 : ظاهراً مقصود حلال واقعی است، زیرا اگر بیست هزار درهم در یک جا جمع شود در حالی که از دست طبقات مختلف مردم که معاملات گوناگون دارند و بعضی آنان مسائل شرعیّه ی معاملات را نمی دانند، یا نسبت به احکام معاملات بی مبالاتند گذشته است مشکل است حلال واقعی باشد.

جواب 4 : گفته شد، عاده اطمینان به حلال واقعی مشکل است و منافات ندارد با حلال بودن ظاهری، و اگر انسان بر حسب تکلیف ظاهری شرعی رفتار نماید شرعاً مسئول نیست و معصیت نکرده است (البته ضرر معنوی دارد، مانند شخصی است که ندانسته سمّ بخورد، شرعاً مسئول نیست ولی مسموم خواهد شد) و بسیار مشکل است، شخصی این مقدار ثروت جمع کند و به همه وظائف شرعی و اخلاقی رفتار نموده باشد و دلباخته و علاقمند به دنیا نگردد.

جواب 5 : مقصود شیعه ای است که قدم به قدم تبعیّت از ائمه ی دین عليهم‌السلام نماید و در مخاطره ی طغیان نباشد ( انّ الانسان لیطغی أن رأه استغنی ).

جواب 6 : این دو حدیث را ندیده ام نظیر این دو روایت (نه به این مضمون) در کتاب های اخلاق وجود دارد.

جواب 7 : دو هزار و صد مثقال نقره ی سکّه دار می شود.

جواب 8 : ملاحظه نمائید، قیمت یک قران و دو قران نقره ی قدیم را که فعلا با چه مقدار اسکناس و ریال معادل می شود.

جواب 9 : علاقمندی به اشخاص باید مطابق تقوا و اخلاق عملی آن اشخاص باشد خواه فقیر باشند یا غنی.

جواب 1 0: در راهی که قرآن و پیشوایان دین دستور داده و بیان فرموده اند خرج نماید، امید است خداوند متعال به همه توفیق علم و عمل مرحمت فرماید.

سید محمد هادی الحسینی المیلانی

( پرسش هشتاد و ششم )

بسم الله الرحمن الرحیم

محضر مبارک مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی آقای میلانی دام ظلّه.

پس از عرض ادب خواهشمندم بفرمائید گناهان کبیره کدامند؟ آیا گوش دادن به ساز و موسیقی و آواز خواندن و به مسلمانی فحش دادن از گناهان کبیره اند؟

« مجاهد »

« بسمه تعالی شأنه »

جواب: از بعضی اخبار استفاده می شود که همه گناهان کبیره است، و از بعضی اخبار دیگر استفاده می شود که گناه کبیره آن است که در قرآن مجید وعده به آتش در آن شده باشد، و در بعضی اخبار مقداری شمرده شده که در کتاب (وسایل الشیعه ی) مذکور می باشد و ملاهی از کبائر شمرده شده (1) ، و به نظر می رسد که

ـــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) علامه ی مجلسی می نویسند غناء از گناهانی است که خدای متعال عذاب جهنم را برای کسانی که مرتکب آن شوند وعده فرموده است: « وَمِنَ النّاسِ مَن يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلّ عَن سَبِيلِ اللّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتّخِذَهَا هُزُواً أُولئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ » (لقمان ـ آیه ی 6) پیغمبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند اول کسی که (تغنی) کرد و آواز خواند شیطان بود، و فرمودند هر آنکه صدایش را به غناء و آواز بلند کند دو شیطان بر دوش او سوار می شوند و با پاشنه ی پای خود به سینه ی او می زنند تا ساکت شود. و امام صادق عليه‌السلام فرمودند آواز خواندن موجب فقر می شود، شخصی از آن حضرت سؤال کرد، آیا در غناء خیری هست؟ فرمودند در غناء خیری نیست مرتکب آن نشو، و فرمودند غناء موجب نفاق است... (ملحقات بحار ج 16 ص 35 به قلم محدث قمی).

سبّ مؤمن هم گناه کبیره است (1) .

والله العالم سبحانه وتعالی ـ سید محمد هادی الحسینی المیلانی

ـــــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) پیغمبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمودند: از فحش دادن و ناسزا گفتن بپرهیزید، خداوند متعال دوست ندارد فحش دهنده و ناسزا گو را، و فرمودند: چند چیز است قلب را فاسد می کند یکی از آنها گوش دادن به لهو و دیگری بد زبانی است. و فرمود، هیچ فحش دهنده ای در میان مردم احترام نخواهد داشت و هر آنکه حیاء داشته باشد در میان مردم ارج و احترام خواهد داشت و نیز فرمود: خداوند متعال حرام نمود بهشت را به کسی که فحش دهد و ناسزا گو باشد. مصدر سابق ص 16

( پرسش هشتاد و هفتم )

بسم الله الرّحمن الرّحیم

محضر مبارک حضرت آیت الله العظمی آقای میلانی مد ظله العالی.

پس از عرض سلام و تحیّت خواهشمند است مراد از (محدّث) در حدیث ذیل را بیان فرمائید.

قال الصّادق عليه‌السلام « اعرفوا منازل شیعتنا بقدر ما یحسنون من روایاتهم عنّا فانّا لا نعدّ الفقیه منهم فقیهاً حتّی یکون محدّثا، فقیل له: أو یکون المؤمن محدّثا؟ قال: یکون مفهّماٌ والمفهّم محدّث .

(اختیار معرفه الرّجال للکشّی، ص 1). « قم، محمّد الرّازی »

« بسمه تعالی شأنه »

السّلام علیکم تفهیمات قلبی است که القاء می شود و الهام می گردد و به واسطه ی روشنائی آن راه را می پیماید، و تشخیص موضوع که از عالم معنی است یا خیال مشکل است.

المستدعی للدّعاء « سید محمد هادی الحسینی المیلانی »

( پرسش هشتاد و هشتم )

بسم الله الرّحمن الرّحیم

حضور باهر النّور آیت الله العظمی آقای میلانی متّعنا الله بطول بقائه الشریف.

بعد از تقدیم مراتب ارادت و دعا به وجود مبارک، شخصی درباره ی نماز جمعه به ما اعتراض می کند و می گوید چرا علماء اعلام فتوی به وجوب تعیینی نماز جمعه ندادند، و می گوید: آیه ی کریمه ی ( يَا أَيّهَا الّذِينَ آمَنُوا إِذَا نُودِيَ لِلصّلاَةِ مِن يَوْمِ الْجُمُعَةِ فَاسْعَوْا إِلَى‏ ذِكْرِ اللّهِ وَذَرُوا الْبَيْعَ ذلِكُمْ خَيْرٌ لّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ ) .

و رویّه ی اصحاب ائمّه ی معصومین عليهم‌السلام تا آخر قرن چهارم وجوب تعیینی بوده و خود دلیل بر وجوب تعیینی است، و یک خبر تا آن تاریخ وجود ندارد که دلالت بر عدم وجوب تعیینی نماید بلکه استصحاب وجوب تعیینی محکم است.

« محمّد حسین طهرانی »

« بسمه تعالی شأنه »

جواب: السّلام علیکم، بدیهی است جنابعالی بر حسب علاقمندی به معنویّات این بیانات را نوشته اید ولی مع الأسف که بعض آنها بر خلاف موازین علمی است مثلاً می فرمائید با کلمه ی « فاسعوا » وجوب تعیینی آن را اعلام فرموده و حال آنکه واجب، مشروط به نداء بودن آن را فرموده است مانند ( اذا حیّیتم بتحیّه فحیّوا ) و مانند آن از صدها قضایای شرطیّه و در واجب مشروط ایجاد شرط واجب نیست.

پس کما اینکه جواب سلام واجب است امّا سلام دادن واجب نیست همچنین نداء نمودن به صلاه جمعه واجب نیست، و به عبارت دیگر اگر به اختیار خود مجتمع شدند نماز جمعه می خوانند.

ولی واجب نیست مجتمع شوند چون اجتماع شرط وجوب است و فرق بین ایام دیگر و یوم جمعه به این است که در ایام دیگر نماز واجب است خواه اذان اعلامی گفته شود یا نه.

اما در روز جمعه نماز جمعه واجب نیست مگر آنکه اذان اعلامی آن گفته شود والحاصل از آیه ی مبارکه وجوب تعیینی استفاده کردن بسیار دور از میزان علمی است بلکه اگر فقط منظور استدلال به آیه ی مبارکه باشد ممکن نیست اثبات خصوص نماز جمعه ی دو رکعتی با دو خطبه، و بایستی روایات و تفسیر ضمیمه ی آن بشود، و نیز فرموده اید اصحاب و شاگردان ائمه صلواته تعالی علیهم تا آخر قرن چهارم واجب تعیینی می دانسته اند، مدرکی برای این فرموده ی شما نیست، بلکه بر خلاف آن مدرک وجود دارد، و فرموده اید یک خبر تا آن تاریخ وجود ندارد که دلالت بر عدم وجوب تعیینی نماید، و حال آنکه اخبار متعدّده بر وجوب مشروط به اجتماع هفت نفر یا پنج نفر دلالت دارد و نتیجه ی وجوب تخییری را دارد زیرا که مسلمانان اختیار دارند مجتمع شوند و شرط واجب را به وجود آورند و نماز جمعه بخوانند، یا نیاورند و نخوانند.

و نیز استصحاب گفته اید و بسیار تعجّب است استدلال به آن اگرچه از بعض دیگر هم صادر شده است چه اینکه اگر عموماتی از نصوص باشد جای استصحاب نیست و مجری ندارد و اگر نباشد موضوع ندارد. والعلم عنده تعالی.

دعا نموده ملتمس دعایم.

سید محمّد هادی الحسینی المیلانی

( پرسش هشتاد و نهم )

بسم الله الرّحمن الرّحیم

حضور حضرت آیت الله العظمی آقای میلانی دام ظلّه العالی.

پس از عرض معذرت خواهشمند است بفرمایید نماز خواندن از نظر قصر و تمام در صورتی که انسان به خارج از کره ی زمین مسافرت کند چه صورت دارد؟ و قبله را در خارج از محیط کره ی زمین و در سطح کرات دیگر چگونه باید تعیین کرد و همچنین اوقات نماز روز و شب را در حالی که از زمین خارج هستیم چگونه باید تشخیص داد؟

جعفری

« بسمه تعالی شأنه »

جواب: مسافرت به خارج از کره ی زمین فرقی با مسافرت در خود زمین ندارد و چنانچه شرائط سفر محقّق باشد حکم آن جاری خواهد بود.

و امّا قبله، پس باید مواجه شود به طرف کعبه ی مقدّسه و تشخیص دادن آن بستگی دارد به دانش خود مکلّف یا مراجعه نمودنش به دانشمندی که اهل خبره باشد و از گفته ی او اطمینان حاصل شود.

و امّا اوقات نماز پس در هر گردش زمین به دور خود پنج نماز بخواند با مراعات فاصله ما بین آنها و این فاصله را بر طبق صبح و ظهر و مغرب مرکز و محلّ خودش در زمین که از آنجا به فضای خارج مسافرت کرده است قرار دهد و اگر در کره ی دیگر باشد که آن هم مانند زمین به دور خود حرکت می کند و شب و روز دارد اوقات نماز را بر طبق صبح و ظهر و مغرب آن کره قرار دهد و چنانچه آن کره در گردش به دور خود فرق داشته باشد و از گردش زمین به دور خود به طیء تر بوده باشد احتیاط کند هم بر طبق اوقات مرکز خودش در زمین نمازها را بخواند و هم بر طبق اوقات آن کره. والله العالم سبحانه وتعالی

سید محمد هادی الحسینی المیلانی

( پرسش نودم )

بسم الله الرّحمن الرّحیم

الی سماحه العلامه الحجه، آیت الله العظمی المیلانی دام ظلّه الوارف.

السّلام علیکم ورحمه‌الله وبرکاته. قد وقع الکلام فی أنّ الغنیمه المصرّح بها فی قوله تعالی: ( وَاعْلَمُوا أَنّمَا غَنِمْتُم مِن شَيْ‏ءٍ ـ الخ ) علی فرض شمولها لا رباح المکاسب وعدم القول باختصاص الغنیمه فیما اخذ من المحاربین عنوه هل کانت شامله لا رباح المکاسب فی زمن النّبیّ صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ومدّه خلافه أمیرالمؤمنین عليه‌السلام ؟ وبعباره اخری هل کانت تخمّس الأرباح فی عصر النبیّ صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم أولا؟ وعلی فرض التخمیس، المرجو من سماحتکم التصریح بمدرک هذه القضیّه اذ الموجود والمعتمد علیه هو الاخبار الوارده عن الأئمّه عليهم‌السلام وهو لا یکفد فی مقام الحجاج مع الخصم اذ هو یدّعی بأنّ النبیّ صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم انّما کان یخمّس الغنائم الحربیّئ خاصّه وماسواها من أرباح المکاسب فلم یکن له خبر ولا أثر فی التّأریخ، فالمأکول من حضرتکم الجواب، ودمتم سالمین.

اهواز « شادکان ـ سید حسین الحسینی القمّی»

« بسمه تعالی شأنه »

ج : السّلام علیکم أمّا الخصم فحیث انّه لم یتّضح لدیه ما برهن علیه الخاصّه من أنّ المورد لا یوجب تخصیص العام واللازم هو الاخذ بعموم الموصول وصلته، فلابدّ من البحث معه فی القواعد الأصولیّه وأنّ الاحادیث الوارده المتواتره

عن الأئمّه المعصومین صلواته تعالی علیهم نبّأت عمّا جاء به النبیّ صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فلا حاجه الی الفحص التّاریخی عن عصره صلوات الله علیه وعن عصر أمیرالمؤمنین علیه الصلوه والسّلام.

ولاجل ذلک لم أتصدّ للفحص لمکان لغویّته، ولعلّه مذکور فی الاحادیث والتواریخ فمن سمحت الفرصه له لا بأس بأن یتفحّص. والله العالم.

السید محمد هادی الحسینی المیلانی

( پرسش نود و یکم )

بسم الله الرحمن الرحیم

سماحه الحجّه آیت الله العظمی السیّد المیلانی دامت برکاته الزاکیه.

السّلام علیکم ورحمه‌الله وبرکاته: أرجو سماحتکم الجواب عن المسئله الّتی اذا بنی علی أنّ السّلطان لا یملک ملکیّه شخصیّه فترتیب آثارها علیها یتوقّف علی قیام الدّلیل علیه من السّیره الثابته بین أصحاب الأئمّه عليهم‌السلام لو تمّت، فلا یصح الحکم بأنّ النقود المأخوذه من البنوک محکومه بالرّبا المحرّم اذا اشترط الزیّاده، لانّ أحکام الرّبا موقوفه علی الملکیّه الشخصیه، وأما من ما بیده من الاموال مجهول المالک فلا، لأن اقراض مال الغیر وان کان محکوماً بعدم الجواز لکنّه لا یصدق علیه الربا لجواز سلبه عن هذا الاقراض (أعنی اقراض مال الغیر بشرط الزیاده).

وربما یجاب عن ذلک بأنّ حرمه الربا لا تختصّ بالمعامله الصّحیحه، فنقول جواباً عن ذلک: انّ ملکیّه العوضین للمتعاملین مأخوذه فی موضوع دلیل الرّبا فما دام لا یکون المقرض أو البایع مالکین لما یخرجانه عن ملکهما بالبیع أو القرض لا یصدق ما هو ربا فی المصطلح علی المخرّج اذا کان مالاً للغیر.

والوجه فی ذلک أنّ النّهی وارد علی المعامله المؤثره فی النقل والانتقال فمتعلّق النّهی هو الواجد لجمیع القیود المعتبره فی البیع والقرض، بحیث لو لم یرد علیه النّهی الربوی لکان صحیحاً لا الفاقد للبعض کانتفاء ملکیّه المعوّض لانّ النّهی حینئذ نهی عن الاکل بالباطل لا عن أخذ الرّبا لارتفاع الموضوع بالبطلان ولاجتماع المثلین، فالاستدانه من السّلطان غیر محکومه بالرّبا، فصحّ التصرف فی المأخوذ بشرط الاجازه من الحاکم لو غضّ النظر عن تلک السیره أو یلتزم بأنّهم عليهم‌السلام کانوا یمضون لاصحابهم، أفتونا مأجورین.

محیی الدّین کریمی

« بسمه تعالی شأنه »

بعد السّلام والتحیّه، أقول: لا وجه لتقیید مطلقات النّهی عن الرّبا بما ذکرتموه فمتی صدق عنوان القرض علی اقتراض مال الغیر کان من الرّبا فی القرض المنصوص علیه بنفسه وکان ذلک حراماً فی حرام، ثمّ انّ النّهی لا یختص بالعنوان العامّ أی الأکل بالباطل کما ذکرتموه، بل عنوان أکل الرّبا وهو عنوان خاصّ منهی عنه بنفسه فیکون أشدّ حرمه ممّا یشارکه فی البطلان فلا مجال لما ذکرتموه من قولکم فالاستدانه من السلطان غیر محکومه بالرّبا، نعم هناک بحث فی أن المقترض هل یجوز أن یشترط علی نفسه النفع للمقرض من دون أن یکون هو الشارط، لکنّکم لستم بصدد هذا البحث. ثمّ انّ ما فرّعتم علی مقالتکم بقولکم: فصّح التّصرف فی المأخوذ بشرط الاجازه من الحاکم، هل المراد أنّه یتصرّف فیه من دون أن یری نفسه مدیوناً للسّلطان وهل المراد اجازه الحاکم فی التصرّف بمعنی أخذ مال الغیر المجعول مالکه حتّی لا یکون الأخذ بعنوان الاستدانه محرّماً حیث انّه نوع من التصرّف فی مال الغیر، أو المراد اجازته فی الصرف فیما یحتاجه.

والثانی: لابدّ وأن یکون بعنوان الصدقه فغیر الفقیر لیس له أن یستدین فانّه لو استدان فمضافا الی ارتکاب المحرّم فی التصرّف من حیث الاخذ تکون یده ید ضمان ولا تنفعه اجازه الحاکم الا فی أن یتصدّق به لغیره ولمن یستحقّه حتّی یرتفع ضمانه. والله العالم.

سید محمّد هادی الحسینی المیلانی

( پرسش نود و دوّم )

بسم الله الرحمن الرحیم

حضور حضرت آیت الله العظمی آقای میلانی دامت برکاته العالیه.

با کمال معذرت از اینکه مزاحم اوقات گرانبها می شود، خواهشمندم به دو مسئله ی ذیل جواب مرحمت فرمائید:

س 1 : گذاشتن ریش از ضروریّات دین اسلام است یا نه؟

س 2 : علّت تحریم بازی شطرنج چیست؟ از بازی های ورزشی مانند فوتبال به عنوان قمار خیلی استفاده می شود در صورتی که از بازی شطرنج به صورت قمار اصلاً استفاده نمی شود یعنی هیچ پولی ردّ و بدل نمی شود و حالت برد و باختش مثل همه ی بازی های ورزشی دیگر مثلاً فوتبال می باشد و چیزی اضافه ندارد و در حقیقت ورزش فکری محسوب می شود چرا شطرنج حرام است و فوتبال حرام نیست؟ در صورتی که هر دو از نظر برد و باخت یکی هستند ولی مردم از فوتبال برای شرط بندی با پول خیلی استفاده می کنند و کاری است معمولی ولی بر سر بازی های شطرنج شرط بندی پول و غیر پولی نمی شود.

سعیدی

« بسمه تعالی شأنه »

ج 1 : حرمت ریش تراشی اگرچه از ضروریّات دین نیست ولی مسلمان باید به همه ی احکام شرعیّه عمل نماید و لو آنکه ضروری نباشد و مناط در حرمت ازاله ی مواست از صورت.

ج 2 : خداوند متعال در قرآن در سوره ی مائده آیه ی 90 و 91 شطرنج را پلید نامیده و به رستگاری در خودداری از آن هدایت فرموده است و اعلام فرموده که شیطان به وسیله ی آن می خواهد در بین مردم دشمنی و مبغوضیّت به وجود آورد و می خواهد از یاد خداوندی جلوگیری نماید، در آیه ی مبارکه تعبیر به (میسر) شده و در تفسیر آن از حضرت امام محمد باقر و امام صادق و امام رضا صلواته تعالی علیهم وارد شده که (میسر) عبارت است از شطرنج و مانند آن، باری فرموده ی خداوند متعال بس است در دانستن علّت تحریم شطرنج و بدیهی است در حال مشغول بودن به آن تمام توجّه و فکر انسان مصروف به آن است و به کلّی از یاد خداوندی که سیر تکاملی انسانی است غفلت دارد و این معنی بر خلاف رویّه ی اسلام است که می خواهد انسان را به مرحله ی کمال برساند، علاوه بر اینکه هر کدام مغلوب شود مندک کشته و در خود احساس ناراحتی و بدبینی به طرف خود که غالب شده است پیدا می کند و این معنی نیز بر خلاف غرض اسلام است که دعوت به اخوت و دوستی می کند، و اینکه تصوّر می شود شطرنج ورزش فکری است، آیا ورزش فکری منحصر به آن است؟ و آیا ورزش فکری در مقابل انحطاط روان انسانی و صدمه ی معنوی ارزش دارد؟

البته جواب خواهید گفت نه. و اینکه نوشته اید مردم از فوتبال برای شرط بندی با پول خیلی استفاده می کنند و کاری است معمولی معلوم باشد که آن هم حرام است. والله العالم.

سید محمد هادی الحسینی المیلانی