صد و ده پرسش

صد و ده پرسش0%

صد و ده پرسش نویسنده:
گروه: متون فقهی و رسائل

صد و ده پرسش

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: سید محمد علی حسینی میلانی
گروه: مشاهدات: 37249
دانلود: 3735

توضیحات:

صد و ده پرسش
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 123 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 37249 / دانلود: 3735
اندازه اندازه اندازه
صد و ده پرسش

صد و ده پرسش

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

( پرسش یکصدم )

بسم الله الرّحمن الرّحیم

محضر مقدّس آیت الله العظمی آقای میلانی مد ظلّه العالی.

یکی از نویسندگان معاصر در کتاب خود معجزات را مورد استهزاء قرار داده است. مثلاً یکی از معجزات حضرت امام رضا عليه‌السلام را که شیر شدن عکس روی پرده به امر آن حضرت عليه‌السلام است قبول ندارد و استهزاء می کند، مستدعی است صریحاً نظریه ی خود را اعلام فرمائید، چون اغلب رفقای اینجانب از تفسیر قرآن مجید و فرمایشات اهل بیت عصمت و طهارت عليهم‌السلام بی اطّلاع و بی خبرند.

« محمد شکوهی »

« بسمه تعالی شأنه »

ج: السّلام علیکم: بر حسب قدرت و مشیّت خداوند متعال عصا اژدها می شود و می بلعد آنچه را که در میدان بود، و عکس روی پرده شیر می شود و می خورد شخص معاند را و فرق نمی کند در ماده ی جوهری که افاضه ی صورت حیوانی به آن بشود، بین اینکه خیلی رقیق و جسم لطیف باشد یا غلیظ و جسم متداول باشد و در مجاری افاضات الهیّه فرق نمی کند بین اینکه قوای غیبیّه یا دست نبی و ولی خدا باشد. (1)

والله العالم سبحانه ـ (سید محمد هادی الحسینی المیلانی)

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) فرید و جدی درباره ی معجزه می نویسد: لا یوجد الیوم من یستگیع ان ینکر امکان حدوث المعجزات غیر جماعه المادیین الذین وقفوا من العلم الطبیعی مع ما وصل الیه منذ مائه سنه ولو کان هؤلاء المادیون یستعرضون امامهم ما هدی الیه الوف من العلماء الباحثین فی المباحث النفسیه فی مشارق الارض و مغاربها امثال الاساتذه ویلتم کروکس و روسل ولاس و اللوردا فبری واکسون و تندل و بارکس و لودج و مورغان الخ من الانجلیز و کامیل فلامریون و الدکتور داریکس و الدکتور جیلبیه والاستاذ شارل ریشیه من الفرنسیین وعدد لا یحصی من العلماء الایطالیین والالمانیین والروس وسواهم لرأوا ان کل هؤلاء قدهدوا بالتجارب التی أجروا علی القوی النفسیه الی نوامیس أرقی من النوامیس الحاکمه علی الماده وفی استطاعتها فی شروط مخصوصه ابطال عمل تلک النوامیس واحداث ظواهر جدیده خارقه للنظام الطبیعی المادی فآصبحت المعجزات فی نظر العالم من الممکنات وعلم انها تابعه لنوامیس خاصه بها، أنا لا أقول ان ما یحصل فی جلسات استحضار الارواح والتجارب النفسیه من حدوث طرقات، أو رفع أثاثات الغرف الی السقف، أو امرار ـ الخزانات الجسمیه والحیوانات من خلال الحوائط او احداث ریاح ترتج منها البیوت او تتداعی بها الی السقوط او ظهور اشباح نورانیه واشباح جسدیه تکلم الناس وتنصحهم الخ، انا لا اقول ان هذا کله من باب المعجزات، ولکنی اقول: ان من یتأمل فی هذه الخوارق التی تتعطل معها نوامیس الطبیعه ویتحقق من حدوثها یعرف ان هناک نوامیس روحانیه أرقی من النوامیس المادیه وانه لو کانت هذه الخوارق تظهر لمجرد وجود واسطه من عامه الناس فکیف لا یحدث أرقی من ذلک علی ید نبی مرسل وصل من صفاء الروح وکمال الفطره الی حیث لا تناله الهمم ولا تحوم حوله الافکار؟

یصعب علی من یحبس نفسه فی أقفاص الحس ان یصدق بأن فی أوروبا خوارق من هذا القبیل تحصل علی أیدی علماء الطبیعه وتحت أعینهم فی شروط علمیه صارمه ومراقبات لا تحتمل الشبهه وفی منازل أولئک العلماء انفسهم، نعم یصعب علی المحبوس فی قفص الحس ان یتصور ذلک وعذره انه لم یقرأ منه شیئاً او أنه ها له امر الطبیعه المحسوسه فوقف عندها وترک ماوراء ذلک لاصحاب الافئده القویه والعقول الطامحه.

(دائره المعارف فرید و جدی ج 6 ص 202)

( پرسش صد و یکم )

بسم الله الرحمن الرحیم

محضر مبارک حضرت آیت الله العظمی آقای میلانی مد ظله العالی.

السلام علیکم، چه می فرمائید درباره ی مصلّی که بعد از فراغ از نمازهای یومیه و بعد از آخرین سلام، و سه مرتبه تکبیرات که از تعقیبات است، بدون اینکه از جای خود تکان بخورد و تکلّم نماید و از قبله روی بر گرداند، آیه شریفه ی: ( إِنّ اللّهَ وَمَلاَئِكَتَهُ يُصَلّونَ عَلَى النّبِيّ يَا أَيّهَا الّذِينَ آمَنُوا صَلّوا عَلَيْهِ وَسَلّمُوا تَسْلِيماً ) را تلاوت نماید و سه مرتبه صلوات بر محمد و آل محمد عليهم‌السلام بفرستد، سپس مشغول به تسبیح حضرت صدیقه ی طاهره سلام الله علیها شود، آیا این رفتار منافات با دستوری که از ائمه ی معصومین عليهم‌السلام وارد شده که تسبیح آن حضرت را بعد از نمازها بگوید دارد یا خیر؟

بعضی اعتراض نموده و مؤمنین را از این گونه تعقیب منع می نمایند: بیّنوا توجرو ا .

« تبریز ـ سید محمد علی قاضی »

« بسمه تعالی شأنه »

جواب: السّلام علیکم: این رفتار بسیار خوب است و در احادیث وارده در فضیلت تسبیح حضرت زهراء صلوات الله وسلامه علیها وارد نشده است که بلافاصله به عمل آورده شود.

پس، آیه ی مبارکه را تلاوت و صلوات فرستادن فی حد نفسه خوب است و هیچ منافاتی ندارد با ادراک فضیلت تسبیح حضرت زهرا عليها‌السلام در حالتی که پاهای خویش را حرکت نداده باشد.

و بسیار عجیب است که اعتراض می شود بر کسی که بعد از نماز صلوات می فرستند و حال آنکه در حبار طبع کمپانی ج 3 ص 343 در باب الجنه ونعیمها: رسول اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می فرمایند: بعد از آنکه در بعض قصور بهشت ندیدند آنچه را در بعض قصور دیگر از شرف عالیه دیده بودند «فقلت: یا حبیبی جبرئیل! ما بال هذه بلا شرف کما لسایر تلک القصور؟ فقال: یا محمد هذه قصور المصلّین فرایضهم، الّذین یکسلون عن الصلوه علیک وعلی آلک بعدها فان بعث ماده لبناء الشرف من الصلوه علی محمد وآله الطبیین بنیت له الشرف و الا بقیت هکذا، فیقال حتّی یعرف سکان الجنان أنّ القصر الّذی لا شرف له هو الّذی کسل صاحبه بعد صلواته عن الصلاه علی محمد وآله الطیّبین » ـ الحدیث.

و در مستدرک الوسائلج 1 ص 352 باب نوادر ما یتعلّق بابواب التعقیب وما یناسبه « عن حماد بن عثمان أنّه سأل دبا عبدالله عليه‌السلام قال: أخبرنا عن أفضل الاعمال فقال عليه‌السلام : الصّلاه علی محمد وآل محمد مائه مرّه بعد العصر ومازادت فهو أفضل وفیهج 1 ص 349 « عن معاویه بن عمار عن أبی عبدالله عليه‌السلام قال: من قال بعد صلاه الفجر وبعد صلاه المغرب قبل أن یثنی رجلیه أو یکلّم أحداً ( إِنّ اللّهَ وَمَلاَئِكَتَهُ يُصَلّونَ عَلَى النّبِيّ يَا أَيّهَا الّذِينَ آمَنُوا صَلّوا عَلَيْهِ وَسَلّمُوا تَسْلِيماً ) اللّهم صل علی محمّد النبیّ وعلی ذریّته وعلی أهل بیته مره واحده قضی الله تعالی له مائه حاجه سبعین منها للآخره وثلاثین للدّنیا، و با روایات دیگری که در باب صلاه بعد از نماز وارد شده دیگر اعتراض آنان موردی ندارد.

والعلم عنده تعالی: دمتم و دامت مکارمکم.

سید محمد هادی الحسینی المیلانی

( پرسش صد و دوّم )

بسم الله الرحمن الرحیم

حضور انور حضرت آیت الله العظمی آقای میلانی متع الله المسلمین بطول بقائه. آمین:

السّلام علیکم، حدیث ذیل را علامه مجلسی(ره) در بحار طبع کمپانیج 1 1 ص 12 و محدّث قمی در سفینه البحارج 1 ص 391 از حلیه الاولیاءج 3 ص 134 نقل می کنند « عن أبی حمزه الثمالی قال: أتیت باب علی بن الحسین عليه‌السلام ـ فکرهت أن أضرب، فقعدت حتّی خرج فسلّمت علیه ودوعت له فرد علیّ السّلام ودعا لی ثمّ انتهد الی حائط له فقال: یا أبا حمزه تری هذا الحائط؟ قلت: بلی یا ابن رسول الله ـ الله قال: فانّی اتّکأت علیه یوما وأنا حزین فاذا رجل حسن الوجه حسن الثیاب ینظر فی تجاه وجهی ثمّ قال: یا علیّ بن الحسین مالی أراک کئیباً حزینا أعلی الدنیا فهو رزق حاضر یأکل منها البر والفاجر، فقلت: ما علیها أحزن لانّه کما تقول، فقال: أعلی الأخره؟ هو وعد صادق یحکم فیها ملک قاهر، قلت ما علی هذه أحزن لانّه کما تقول، فقال: وما حزنک یا علیّ بن الحسین؟ قلت: ما أتخوّف من فتنه ابن الزّبیر (1) فقال لی: یا علی هل رأیت أحداً سأل الله فلم یعطه؟ قلت لا ثمّ قال: فخاف الله فلم یکفه؟ قلت لا: ثمّ غاب عنّی فقیل لی: یا علی هذا الخضر عليه‌السلام ناجاک.

مورد سؤال این جمله از حدیث است « فقال: یا علیّ بن الحسین هل رأیت أحداً سأل الله فلم یعطه؟ قلت: لا و حال آنکه اکثر دعاها و سؤال ها دیده می شود که به اجابت نمی رسد و عطا نمی شود چگونه حضرت علی بن الحسین عليه‌السلام به حضرت خضر فرمودند ندیدم کسی از خداوند متعال سؤال نماید و به او عطا نشود؟ بیّنوا توجروا. دمتم هادیاً للمسلمین.

نیشابور ـ حسین ثقه الاسلامی

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) مولوی عبدالعزیز دهلوی در کتاب تحفه اثنا عشریه ص 176 نقل می کند گفتار علامه ی حلی قدس‌سره را «قال ابن المطهر الحلّی الجبان لا یستحق الامامه » ترسو وجبان نمی تواند امام بشود. سپس با سفسطه و تجاهل عارف با این بیان علامه به دلیل حدیث فوق که حضرت علی بن الحسین عليه‌السلام به حضرت خضر فرمودند « اتخوف من فتنه ابن الزبیر » می ترسم از فتنه عبدالله بن زبیر حزن و خوف اعداء أماره ی جبن نیست و الا حضرت سجاد مستحق امامت نمی شد به دلیل ما ذکره الحلی، و هو باطل بالاجماع.

« بسمه تعالی شأنه »

ج: السلام علیکم، اولاً: در روایت است که عدم استجابت دعا را امام عليه‌السلام می فرماید به اینکه « لانّ النّاس یدعون من لا یعرفونه ».

و نیز ظاهر آیه آن است که یائ متکلّم در «ادعونی استجب لکم» باید مورد توجّه قرار داده شود و این معنی موقوف به معرفت است پس بدون معرفت، به خداوند متعال توجّه نشده است.

ثانیاً: در روایت دیگر امام می فرمایند وعده ی استجابت دعا مقرون با عهد خداوندی است بر مردم پس باید به عهدی که فرموده که عبادت شیطان نشود « ألم أعهد الیکم یا بنی آدم أن لا تعبدوا الشیطان » عمل کرد تا خداوند متعال وفا به عهد نماید که فرموده است: «اوفوا بعهدی أوف بعهدکم» و به عبارت اخری معاهده طرفینی است پس چه توقّع دارد کسی که به عهد خود وفا نکرده است.

ثالثاً: می فرمائید اکثر دعاها و سؤال ها اجابت و عطا نمی شود تصور می کنم یک دعا رد نمی شود موقعی که دعا نمایند نه آنکه خود را به دعا وادارند و حقیقه خود را منقطع از احتمال و خیال ببینند. و نحو ذلک. مقداری از اسباب استجابت دعا را شیخ ابن فهد در کتاب عده الداعی بیان فرموده مراجعه و مطالعه نمائید.

ملتمس دعایم.

سید محمد هادی الحسینی المیلانی

( پرسش صد و سوم )

بسم الله الرحمن الرحیم

حضور انور حضرت آیت الله العظمی آقای میلانی متّع الله المسلمین بطول بقائه الشریف.

معروض م یدارد: انبیاء و ائمه ی هداه مهدیین علیهم الصلاه والسلام امر به تقوا و پرهیزکاری و ترک گناهان فرموده اند و مربیان معنوی می فرمایند، اول قدم ترک گناهان و آوردن واجبات است، و اینجانب مراجعه به رسائل عملیه نموده بحثی درباره ی گناهان ندیدم، مستدعیم راهنمائی فرمائید تا خدای نکرده ندانسته گرفتار گناه نشوم.

احمدی

« بسمه تعالی شأنه »

السّلام علیکم، البته کسی که شیعه و پیرو آل محمد علیهم الصلاه والسلام است باید متوجه وظائف شرعیّه ی خود باشد، امام محمد باقر عليه‌السلام به جابر فرمودند: « آیا اکتفا یم نماید کسی که ادعاء تشیع می کند به همین که قائل به محبت ما اهل بیت است، والله نیست شیعه ی ما مگر کسی که پرهیزکار باشد و اطاعت بنماید خدا را، مگر بس است بگوید ؛ من علی عليه‌السلام را دوست می دارم و ولایت علی را دارم، بلکه اگر بگوید من دوست دارم رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را که افضل از علی عليه‌السلام است و عمل به دستور حضرت رسول صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نکند و به جا نیاورد و متابعت نکند سنت آن حضرت را آن دوستی و محبت به او فائده نخواهد بخشید، از خدا بترسید و عمل کنید برای بردن ثواب هایی که نزد خداوند متعال است، خدا با احدی از مخلوقین خویشی ندارد، محبوب ترین بندگان نزد خدا کسی است که پرهیزگارتر و اطاعت حق تعالی نماید و عمل کننده تر باشد، ای جابر به خدا قسم که تقرب نمی توان جست به سوی خدا مگر به طاعت، و با ما برات بیزاری از آتش جهنّم نیست، ونه بر خدا از برای احدی حجّتی است هر که مطیع خدا است او ولی ما است و هر که معصیت کند خدا را او دشمن ما است، و به ولایت ما نمی توان رسید مگر به عمل و ورع ».

علامه حلّی قدس‌سره می فرماید گناهان کبیره گناهانی است که حق تعالی به مرتکب آنها وعده ی آتش داده است، شیخ طبرسی قدس‌سره در تفسیر مجمع البیان می فرماید به اصحاب اسناد داده شده همه ی گناهان کبیره اند نسبت به گناه پائین تر از خود مثلاً بوسیدن زن نامحرم با مقایسه با زنا صغیره است و با نگاه و نظر به زن نامحرم کبیره است.

و بعضی از علماء رضوان الله علیهم، تعدادی از گناهان کبیره را نام برده تصریح نموده اند، 1 ـ گمراه کردن بندگان خدا از راه خداوند متعال، 2 ـ کذب و دروغ و افترا بر خدا جلّت اسمائه، 3 ـ کشتن کسی که حرام است کشتن او، 4 ـ فساد در زمین و فتنه انگیزی، 5 ـ ظلم کردن، 6 ـ تکیه بر ظالمین نمودن، 7 ـ اعانت و کمک کردن به ظالمین، 8 ـ تکبر نمودن، 9 ـ ترک نماز، 10 ـ منع زکات، 11 ـ تخلف یا منع یا گریختن از جهاد، 12 ـ خوردن سود و ربا، 13 ـ خوردن مال یتیم، 14 ـ ناامیدی از رحمت خداوند متعال، 15 ـ ایمن بودن از غضب حضرت احدیّت، 16 ـ حکم به غیر ما انزل الله دادن، 17 ـ ترک حج و تأخیر آن بدون عذر شرعی، 18 ـ شرب خمر، 19 ـ عقوق والدین، 20 ـ کافر شدن به خدا مانند تکذیب قرآن، 21 ـ شرک، 22 ـ نفاق، 23 ـ جحود یعنی انکار آیات خدا، 24 ـ مجادله و انکار و خصومت با خدا، 25 ـ محاده و دشمنی با خدا، 26 ـ انکار معاد و انکار حشر اجساد 27 ـ مشاقه و مخالفت با رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، 28 ـ انکار ضروری دین با علم به این که ضروری دین است، 29 ـ اعراض از ذکر و یاد خدا، 30 ـ ملحد شدن در خانه ی خدا، در حدیث است هر که در مسجد الحرام عبادت غیر خدا بکند و یا ولایت غیر اولیاء خداوند متعال را داشته باشد ملحد است، 31 ـ منع از مساجد خدا، 32 ـ نسبت زنا به زنان عفیفه، 33 ـ نسبت لواط، 34 ـ استهزاء مؤمنین، 35 ـ شهرت دادن کار منکر و فاحشه را نزد مردم، 36 ـ شکستن عهد و یمین (سوگند)، 37 ـ زنا 38 ـ لواط 39 ـ غنا 40 ـ قمار، 41 ـ دف زدن مگر در عروسی با شرائطش، 42 ـ مساحقه 43 ـ قسم و سوگند دروغ خوردن، 44 ـ شهادت دروغ دادن، 45 ـ هتک حرمت کعبه ی معظّمه، 46 ـ ترک احرام برای دخول حرم، 47 ـ دزدی ف 48 ـ رفتن به بلادی که در آنجا عالمی نباشد مسائل دین را از او یاد بگیرد، 49 ـ خوردن گوشت میته و مردار، 50 ـ خوردن گوشت خوک، 51 ـ خوردن گوشت ذبیحه ای که به غیر اسم خدا ذبح شده، 52 ـ کسب مال حرام، 53 ـ کم فروشی و کم دادن در کیل و وزن، 54 ـ حبس و نگاهداشتن حقوق مردم بدون عذر شرعی، 55 ـ اسراف و بی اندازه مال خود را خرج کردن، 56 ـ تبذیر و بیهوده خرج کردن، 57 ـ خیانت، 58 ـ مشغول شدن به لهو و لعب، 59 ـ اصرار بر گناهان صغیره، 60 ـ قوّادی یعنی دو زن و مرد نامحرم را به هم رساندن، 61 ـ دیّوثی نمودن، 62 ـ غصب مال مردم، 63 ـ سخن چینی و نمّامی، 64 ـ قطع رحم، 65 ـ دروغ گفتن خصوص بر پیغمبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ، 66 ـ کتک زدن مسلمانان به ناحق، 67 ـ کتمان شهادت، 68 ـ تحاکم نزد ظالم، 69 ـ قطّاع طریق شدن یعنی راهزنی البته باید پیوسته توسل و تضرّع نمود، خداوند متعال از لغزش و گناه حفظ و مصون بدارد و العاقبه للمتّقین.

سید محمد هادی الحسینی المیلانی

( پرسش صد و چهارم )

بسم الله الرحمن الرحیم

حضور انور حضرت آیت الله العظمی میلانی دامت برکاته العالیه.

عرض می شود به فرمان حضرات معصومین عليهم‌السلام در عصر غیبت حضرت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف وظیفه ی ما در مشکلات دینی و مذهبی رجوع به امثال حضرتتان است خواهشمندم مسائل ذیل را جواب مرحمت فرمائید:

س 1 : فرق میان کافر حربی و ذمی چیست؟ که مال و جان حربی محفوظ و محترم نیست ولی مال و جان ذمی نظیر مسلمین محترم است؟

س 2 : اشیائی که معدنی و مورد تعلّق خمس باشد از قبیل طلا و نقره و نفت، عقیق، سرب، مس و غیر اینها که در بازار معامله و داد و ستد می شود و معلوم نیست که خمس آن داده شده یا نه و بسا ملبوس یا محمول مصلّی و نمازگذار بشود مانند انگشتری، تکلیف چیست؟

س 3 : آیا تبعیض در توبه نسبت به بعضی از معاصی صحیح است یا نه؟

س 4 : آیا در اسلام نسبت به گرویدن به صوفیّه و اعتقاد به مبانی آنها دستوری رسیده است؟

س 5 : آیا جائز است معاشرت و حضور در مجالس و محافل صوفیّه و آیا گفتار آنان حقّ است؟

س 6 : آیا سینه و زنجیر زدن به نحوی که بدن سیاه می شود و گاهی خون بیرون می آید جائز است؟

س 7 : کسی که مختصر درس عربی خوانده باشد آیا می تواند بدون مطالعه، تفسیر و ترجمه ی آیات قرآن را برای مؤمنین بیان نماید و به آنان بفهماند؟

س 8 : نام پدر حضرت امیرالمؤمنین عليه‌السلام چیست؟ زیرا عمران و یا ابوطالب گفته اند.

س 9 : از نظر شیعه آیا همه ی یکصد و بیست و چهار هزار پیغمبر، معصوم می باشند یا از بعضی ترک اولی صادر شده است؟

س 10 : شجره ی منهیّه که حضرت آدم و حوا عليها‌السلام نباید نزدیک آن می شدند چیست؟

س 11 : معنای ولایت حضرت علیّ بن ابی طالب عليه‌السلام چیست؟

س 12 : بعضی از گویندگان می گویند در هر ساعت شب و روز جمعه خداوند متعال ششصد هزار گناهکار را از جهنّم آزاد می کند یعنی در بیست و چهار ساعت چهارده ملیون و چهار صد نفر از جهنّم آزاد می فرماید، آیا در چه زمانی مسلمانان در هفته این مقدار مرده ی گناهکار داشتند که در شبانه روز جمعه آزاد شوند؟

دیگری می گفت روز قیامت حضور پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم علی عليه‌السلام پرچم و علمی در دست خواهد گرفت که سیصد هزار متر پارچه ی اوست! آیا تصوّر نموده که سیصد هزار متر چند کیلومتر و چند عدل پارچه می شود؟!

در صورتی که مصلحت بدانید تذکر فرمائید آقایان این گونه مطالب را نقل

نفرمایند.

از تصدیع پوزش طلبیده امید عفو دارم ایّام افاضات مستدام باد.

20/2/1349 ـ محمد امین تهرانی

« بسمه تعالی شأنه »

السّلام علیکم ج 1 : اگر سؤال از مدرک است فارق، روایات شریفه است و اگر از موضوع است اهل کتابی که به شرائط ذمّه عمل کنند ذمی می باشند و آنهائی که به شرائط ذمه عمل نکنند و همچنین مشرکین کافر حربی می باشند، ولی در صورتی کفار حربی محترم نیستند که در معاهده و امان مسلمین نباشند.

ج 2 : اگر انسان از ذوالیدی بگیرد که احتمال بدهد به وظیفه ی شرعی خود عمل کرده است مانعی ندارد.

ج 3 : اگر مراد تبعیض در توبه است، البته هر اندازه که تمکّن دارد باید توبه کند ولی در مورد اینکه قبول می شود یا نه، خدای متعال می داند.

ج 4 : درباره ی هیچ یک از عقائد فرق آنان از شرع مقدس تجویزی نرسیده است.

ج 5 : میزان حق و باطل، محکمات آیات قرآن و روایات معتبره از اهل بیت هدایت صلواته تعالی علیهم است، پس آنچه موافق است حقیقت دارد و حق است و آنچه مخالف است خیال است و باطل می باشد، پس می بایستی خودداری نموده و احتیاط که وسیله ی نجات است آن را پیشه ی خود قرار داد. و الهدایه والتوفیق منه سبحانه وتعالی.

ج 6 : سینه زدن و زنجیرزنی به قصد عزاداری حضرت خامس آل عبا صلواته تعالی علیهم اشکالی ندارد با مراقبت نمودن که زن و مرد از هم جدا بایستند و مراعات حجاب و نحو ذلک بشود. و نیز مراقبت شود بر حفظ نفس و بی احتیاطی در آن ننمایند و غناء و مانند آن از محرمات شرعیّه در آن نبوده باشد.

ج 7 : اگر در محکمات آیات معنای ظاهری آنها را بر حسب موازین علم عربی گفته است و به مردم فهمانیده که ظاهر معنا این است مانعی نداشته است، و اگر در متشابهات آیات تفسیر برأی نموده یا معنای ظاهر را مقصود واقعی نفس الامری به مردم فهمانیده است جایز نبوده و باید توبه کند.

ج 8 : نام پدر حضرت امیرالمؤمنین عليه‌السلام عمران و کنیه شان ابوطالب است.

ج 9 : انبیاء عظام صلوات الله علیهم معصومند و ترک اولی، ترک مستحب است و مکروه نیست، پس اگر از بعضی صادر شود منافات با عصمت ندارد.

ج 1 0: روایات مختلف است و اعتقاد به آنچه در واقع بوده و کفایت می کند.

ج 1 1: مانند پیغمبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است که اولی به مؤمنین است من انفسهم و اموالهم.

ج 1 2: آزادی از جهنم گذشت کردن از گناهی است که موجب استحقاق جهنم است و لازم نیست که بمیرد و به جهنم برود و بعدا بیرون شود و بر همین مبنا است که بعد از هر نماز دعا خوانده می شود و درخواست از خداوند متعال می شود، به جمله ی ( ا للهم أعتقنی من النّار وأدخلنی الجنّه وزوّجنی من الحور العین ) .

و آن پرچم و علم نورانی است و شعاع نور، این اندازه انبساط دارد و پارچه ی مادی نیست که این گونه تصوّر شود.

بلی بایستی مطابق استعداد و فهم مستمعین مطالبی را که به سند معتبر دیده شده است شرح داد تا به مصداق « کلّم النّاس علی قدر عقولهم » علم شده باشد.

والتوفیق منه سبحانه وتعالی.

سید محمد هادی الحسینی المیلانی

( پرسش صد و پنجم )

بسم الله الرحمن الرحیم

حضور مبارک مرجع و ملاذ دانشجویان مکتب اهل بیت عليهم‌السلام ، آیت الله العظمی میلانی مد ظلّه العالی.

معروض می دارم اینجانب ایمان دارم حق تعالی شأنه واجب الوجود و مجرد محض و از احکام و احوال اجسام مادی منزه و مبرا می باشد، در عین حال در بعض آیات قرآن کریم بحث «لقاء» خداوند متعال شده و این با آنچه به او ایمان داریم که عدم رؤیت خداوند متعال است منافات دارد، مستدعی است از این مشکل عقیدتی نجاتم دهید.

طهران ـ فاطمی

« بسمه تعالی شأنه »

السّلام علیکم: همان طور که شما توجه دارید حق تعالی شأنه واجب الوجود و مجرد محض بوده و از احکام و احوال اجسام مادیه منزه و مبرا می باشد، و اگر در آیات کریمه و روایات شریفه کلمه و یا جمله ای باشد که در بدء نظر ظاهری مشاهده شود که حکمی از احکام و یا حالی از حالات را که فقط بر موجود مادّی شایسته است در حق باری تعالی بیان شده باید آن را به معنای بدئی و ظاهری حمل ننمود، بلکه باید با حفظ آنکه حضرتش واجب الوجود و مجرد محض است از آیه یا روایت فهم معنای مناسب نمود و از خصوصیّات آیات قرآن است که امثال این موارد، مشتمل بر قرائنی است که انسان متأمّل را هدایت به معنی و مراد حقیقی آن می نماید.

مثلاً معنای « لقاء » نزدیک به معنای رؤیت است ولی رؤیت در مشاهده ی امور مادّی اکثراً استعمال می شود و امّا در «لقاء» چنین نیست.

قرآن شریف کلمه ی (لقاء) را درباره ی حق تعالی ذکر نموده ( قَدْ خَسِرَ الّذِينَ كَذّبُوا بِلِقَاءِ اللّهِ ) (الانعام) ( فَمَن كَانَ يَرْجُوا لِقَاءَ رَبّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحاً ) (الکهف) و ما می دانیم حضرت احدیت دارای جسم نبوده و قابل رؤیت نیست، همچنان که در آیات دیگر « لقاء » را نسبت به زمان داده و زمان قابل رؤیت نیست ( فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَيَلْعَبُوا حَتّى‏ يُلاَقُوا يَوْمَهُمُ الّذِي يُوعَدُونَ ) (الزخرف) ( فَذَرْهُمْ حَتّى‏ يُلاَقُوا يَوْمَهُمُ الّذِي فِيهِ يُصْعَقُونَ ) (الطور) ( فَذَرْهُمْ يَخُوضُوا وَيَلْعَبُوا حَتّى‏ يُلاَقُوا يَوْمَهُمُ الّذِي يُوعَدُونَ ) (المعارج).

و در بعض آیات «لقاء» باعمال و کردار شخص نسبت داده شده، با آنکه عمل جسم نبوده و مشهود با چشم نیست.

( فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقاً فِي قُلُوبِهِمْ إِلَى‏ يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ ) (التوبه) ( وَمَن يَفْعَلْ ذلِكَ يَلْقَ أَثَاماً ) (الفرقان). ( وَنُخْرِجُ لَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كِتَاباً يَلْقَاهُ مَنشُوراً ) (الاسری) ( أَضَاعُوا الصّلاَةَ وَاتّبَعُوا الشّهَوَاتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيّاً ) (مریم).

بنابر آنچه ذکر شد می گوئیم قرآن کریم نفی رؤیت نسبت به خداوند متعال کرده ( قَالَ رَبّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ قَالَ لَنْ تَرَانِي ) (الأعراف).

ولی در آیات دیگر قرآن اثبات (لقاء) نسبت به حضرتش فرموده و به نظر ابتدائی و سطحی بین این دو تناقض مشاهده می شود، همچنان که در موارد عدیده نسبت به مطالب دیگر که در ظاهر متهافت اند.

شیخ صدوق اعلی الله مقامه روایتی را نقل می فرماید در همین موضوع:

شخصی خدمت حضرت علی بن ابی طالب عليه‌السلام رسید، عرض کرد یا امیرالمؤمنین من در قرآن شاک می باشم حضرت فرمودند چگونه شک در کتاب خدا داری؟ عرض کرد چون بعضی آیات آن تکذیب بعض آیات دیگر را می نماید، در این صورت چگونه من شک در آن نداشته باشم؟!

حضرت امیر عليه‌السلام فرمودند چنین نیست که تو پنداشته ای، بلکه بعضی تصدیق می نماید بعض دیگر را نه آنکه تکذیب نماید بعضی آیات بعض دیگر را، ولی به تو آن عقل و فهمی که شخصاً استفاده نمائی داده نشده تا معنا و مراد را درک نمائی، اکنون بگو مواردی را که توهم نموده ای بعض قرآن با بعض دیگر تناقض و تهافت دارد، آن شخص آیاتی را ذکر کرد و حضرت امیر یکایک را برای او بیان فرمودند، از مواردی که عرض کرد موضوع استفتاء جنابعالی است.

اولاً قسمتی از متن روایت نقل، سپس ترجمه ی آن عرض می شود، « قال عليه‌السلام هات ویحک ما شککت فیه، قال: وأجد الله جلّ جلاله یقول ( بَلْ هُم بِلقَاءِ رَبّهِمْ كَافِرُونَ ) . وذکر المؤمنین فقال ( الّذِينَ يَظُنّونَ أَنّهُم مُلاَقُوا رَبّهِمْ وَأَنّهُمْ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ ) وقال: ( تَحِيّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلاَمٌ ) وقال: ( مَن كَانَ يَرْجُوا لِقَاءَ اللّهِ فَإِنّ أَجَلَ اللّهِ لَآتٍ ) وقال: ( فَمَن كَانَ يَرْجُوا لِقَاءَ رَبّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحاً ) فمره یخبر أنّهم یلقونه ومرّه أنّه لا تدرکه الأبصار وهو یدرک الأبصار، ومره یقول، ( وَلاَ يُحِيطُونَ بِهِ عِلْماً ) فأنّی ذلک یا أمیرالمؤمنین وکیف لا أشکّ فیما تسمع؟!

فقال عليه‌السلام وامّا قوله: ( بَلْ هُم بِلقَاءِ رَبّهِمْ كَافِرُونَ ) وذکر الله المؤمنین ( الّذِينَ يَظُنّونَ أَنّهُم مُلاَقُوا رَبّهِمْ ) وقوله لغیرهم: ( إِلَى‏ يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِمَا أَخْلَفُوا اللّهَ مَا وَعَدُوهُ ) وقوله: ( فَمَن كَانَ يَرْجُوا لِقَاءَ رَبّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحاً ) فامّا قوله: ( بَلْ هُم بِلقَاءِ رَبّهِمْ كَافِرُونَ ) یعنی البعث، فسمّاه الله عزّوجل لقاءه، وکذلک ذکر المؤمنین ( الّذِينَ يَظُنّونَ أَنّهُم مُلاَقُوا رَبّهِمْ ) یعنی یوقنون أنّهم یبعثون و؟؟؟؟ ویحاسبون ویجزون بالثواب والعقاب، فالظّن ههنا الیقین خاصّه، وله: ( فَمَن كَانَ يَرْجُوا لِقَاءَ رَبّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحاً ) وقوله: ( مَن كَانَ يَرْجُوا لِقَاءَ اللّهِ فَإِنّ أَجَلَ اللّهِ لَآتٍ ) یعنی: من کان یؤمن بأنّه مبعوث فانّ وعد الله لات من الثواب والعقاب، فاللّقاء ههنا لیس بالرؤیه، واللقاء هو البعث، فافهم جمیع ما فی کتاب الله من لقائه فانّه یعنی بذلک البعث، وکذلک قوله: ( تَحِيّتُهُمْ يَوْمَ يَلْقَوْنَهُ سَلاَمٌ ) یعنی أنّه لا یزول الایمان عن قلوبهم یوم یبعثون، قال: فرّجت عنّی یا امیرالمؤمنین فرّج الله عنک فقد حللت عنّی عقده. (1)

خلاصه ی گفتار آن شخص این است که دسته ای از آیات خبر می دهند، بندگان خداوند متعال را ملاقات می کنند و دسته ای دیگر می گویند با چشم انسان ها او را نمی بینند، مگر ملاقات بدون دیدن می شود؟ یا امیرالمؤمنین چگونه من شک در آنچه از آیات خواندم ننمایم؟!

حضرت فرمودند مراد از آیه ( بَلْ هُم بِلقَاءِ رَبّهِمْ كَافِرُونَ ) و درباره ی مؤمنین می فرماید: ( الّذِينَ يَظُنّونَ أَنّهُم مُلاَقُوا رَبّهِمْ ) ودرباره ی دیگران می فرماید: ( إِلَى‏ يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِمَا أَخْلَفُوا اللّهَ مَا وَعَدُوهُ ) و فرمود ( فَمَن كَانَ يَرْجُوا لِقَاءَ رَبّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحاً ) چنین است.

امّا آیه ی اول: ( بَلْ هُم بِلقَاءِ رَبّهِمْ كَافِرُونَ ) یعنی به بعثت و حشر کافرند و خداوند نام بعث را لقاء خود فرمود.

و امّا آیه ی دوّم: ( الّذِينَ يَظُنّونَ أَنّهُم مُلاَقُوا رَبّهِمْ ) : ظنّ بخصوص در اینجا به معنای یقین به بعث و حشرشان و اینکه به حسابشان می رسند و به پاداش و ثواب می رسند و یا کیفر و عقاب می شوند، آمده است.

امّا آیه ی سوّم: ( فَمَن كَانَ يَرْجُوا لِقَاءَ رَبّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحاً )و آیه ی چهارم ( مَن كَانَ يَرْجُوا لِقَاءَ اللّهِ فَإِنّ أَجَلَ اللّهِ لَآتٍ ) یعنی هر آن که ایمان به آن دارد که به عالم آخرت مبعوث و محشور می شود....

پس لقاء در اینجا به معنای رؤیت نیست بلکه به معنای بعث و حشر است. سپس

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) توحید صدوق ص 258 و 267.

حضرت امیر عليه‌السلام فرمودند بدان در هر جا از کتاب خدا که ذکر لقاء حضرتش شده از آن بعث و حشر قصد گردیده است.

پس از نقل محلّ شاهد حدیث شریف، لازم است تذکّر داده شود چون انسان پس از انتقال از این دنیا و مبعوث شدن به عالم آخرت قوای ادراک او قوی می شود و شواغل مادّی عالم دنیا زائل می گردد و سطوت و ملک و قدرت حضرت احدیّت و عدم مؤثّر بودن غیرش را عیناً مشاهده می نماید آیات قرآن مبعوث و محشور گشتن به عالم آخرت را به لقاء حضرت احدیّت تعبیر فرموده و کسانی که مطالعه و تفکّر در معارف اسلامی دارند می دانند تعبیر مذکور حقیقت است و به هیچ وجه مجاز در آن نیست.

والعلم عنده سبحانه (السیّد محمد هادی الحسینی المیلانی)