صد و ده پرسش

صد و ده پرسش0%

صد و ده پرسش نویسنده:
گروه: متون فقهی و رسائل

صد و ده پرسش

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

نویسنده: سید محمد علی حسینی میلانی
گروه: مشاهدات: 37256
دانلود: 3736

توضیحات:

صد و ده پرسش
جستجو درون كتاب
  • شروع
  • قبلی
  • 123 /
  • بعدی
  • پایان
  •  
  • دانلود HTML
  • دانلود Word
  • دانلود PDF
  • مشاهدات: 37256 / دانلود: 3736
اندازه اندازه اندازه
صد و ده پرسش

صد و ده پرسش

نویسنده:
فارسی

این کتاب در موسسه الحسنین علیهما السلام تصحیح و مقابله شده است.

( پرسش دهم )

بسم الله الرحمن الرحیم

محضر مبارک حضرت آیت الله العظمی آقای حاج سید محمد هادی میلانی مد ظله العالی.

با کمال احترام به عرض عالی می رساند، برادر زاده ی اینجانب در پاریس است و با یکی از آقایان اهل تسنّن مباحثات مذهبی می نماید لذا به پاسخ سؤالات زیر نیاز مبرم دارد:

1 ـ سنّی می گوید ما علیّ عليه‌السلام را دوست داریم ولی آیا توی (شیعه) سندی داری که سه خلیفه ابی بکر و عمر و عثمان خلاف آنچه خدا و پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم خواسته عمل کرده اند؟ و اگر اینکه شیعه می گوید پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم علیّ عليه‌السلام را در غدیر خم به ولایت انتخاب کرده حقیقت دارد؟ پس پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حکومت را موروثی کرده، و اگر چنین چیزی بود چگونه مردم ابوبکر را قبول کردند؟

2 ـ اگر خدا می خواست روزی سه دفعه (به طرز شیعه) نماز خوانده شود سه نماز تعیین می کرد، پس چرا پنج نماز تعیین شده؟

3 ـ چرا شیعه حمد و سوره ی معینی می خواند که در نتیجه ماشینی شده و توجهی به اصل و معنی نمی شود.

4 ـ در مورد مهر اگر منظور جای تمیزی است می شود مثلاً یک دستمال تمیز گذاشت، چرا شیعه یک چیز مخصوصی تعیین کرده؟

5 ـ در مورد دستها در نماز می گوید چون این طور راحت تر است شیعه انتخاب کرده، با تقدیم احترامات فائقه.

عبد الحمید موسوی محولاتی ـ بانک ملی مشهد.

6/11/45

جواب ـ اوّلاً دوست داشتن حضرت علیّ عليه‌السلام البته کاشف از سلامت فطرت است بر حسب روایات بسیار که از پیغمبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم رسیده است و هر دانشمندی که آن حضرت را شناخت همانا در وجدان خود وابسته و دل بسته به آن حضرت شد (1) .

ــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) ابن حجر روایتی را از رسول اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نقل می کند که فرمود مرمن علی عليه‌السلام را دوست دارد و منافق از علی عليه‌السلام بدش می آید، ابو سعید خدری گفت (کنا نعرف المنافقین ببغضهم علیاً) منافقین را از بغضشان نسبت به علی عليه‌السلام می شناختیم. (صواعق المحرقه ص 73).

و امّا اینکه آیا سه خلیفه بر خلاف خواسته ی خدا و پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عملی انجام دادند یا نه؟ اگر مقصود جنبه ی تاریخی باشد علماء تسنّن و راویان احادیث اهل سنّت در کتاب هاشان فراوان نقل کرده اند و مدارک و شواهد زنده و غیر قابل انکار از دانشمندان اهل تسنّن موجود است و مقدار مهمّی از آن در کتاب های غایه المرام و النص والاجتهاد والغدیر والاستغاثه والمراجعات والفصول المهمه والامامه الکبری وتشیید المطاعن واستقصاء الافحام، با تعیین سند و شماره و خصوصیات دیگر نوشته شده است، و اگر جنبه ی خلافت از پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم باشد بر فرض آن سه نفر هیچ کار خلافی انجام نداده باشند دلیل بر خلافت آنان نمی شود، ما در بین صحابه ی بزرگ پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم افرادی مانند سلمان و ابی ذر و غیر آنان داریم که خلاف خواسته ی خدا و پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نکرده اند ولی با این حال خلیفه نیستند، بنابراین آنچه باید مورد بحث قرار گیرد این است که شیعه طبق مدارک علمی و اسناد قطعی غیرقابل انکار که از راویان احادیث و علماء اهل تسنّن و دیگران در دسترس موجود است می گویند پیغمبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بارها علیّ عليه‌السلام را به جانشینی خود تعیین کرد.

و البتّه از طرف خداوند متعال بوده چون قرآن می گوید ( وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى‏ * إِنْ هُوَ إِلّا وَحْيٌ يُوحَى ) و نیز خود پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرموده که امر خلافت بستگی به دستور خدای متعال دارد چنانچه در بعضی از کتب سیره مذکور است، باری در مواقع بسیار پیغمبر اسلام صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود علیّ عليه‌السلام خلیفه ی من است و زمامدار دین بعد از من، و... و... این عبارت ها و مرادف آنها در کتاب های اهل تسنّن موجود است از جمله ی آنها موقعی که، مجتمع مسلمین، انصار و مهاجرین بود غدیر خم است در آنجا رسول اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم علی عليه‌السلام را تعیین فرمود، و اعلام و اعلان نمود و کتاب های بسیاری آن را نقل کرده اند، مخصوصاً کتاب های مستقلی درباره ی راویان حدیث غدیر نوشته اند، و از صحابه ی رسول اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که حاضر بوده اند و شنیده اند و روایت کرده اند بسیاری از آنان ثبت و ضبط است، بعضی از علماء به صد و پنجاه طریق و بعضی به صد و بیست طریق و بعضی به هشتاد طریق روایت ها را ذکر کرده اند (1) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) روی ابن حجر قال صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم یوم غدیر خم: (من کنت مولاه فعلی مولاه اللّهم وال من والاه وعاد من عاداه... ) رواه عن النبی صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم ثلاثون صحابیاً وان کثیراً من طرقه صحیح او حسن. (صواعق المحرقه ص 73)

خوب است به کتاب الغدیر آقای علاّمه ی امینی مراجعه نمائید و بعض مجلّدات آن به فارسی ترجمه شده است، بالجمله با در نظر گرفتن این مدارک روشن و این همه روایاتی که اهل سنّت نقل کرده اند علاوه بر آنچه شیعه نقل کرده است شکّ و تردیدی باقی نمی ماند که پیغمبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم علی عليه‌السلام را جانشین خود قرار داده و او را تعیین نموده است.

ثانیاً ـ نوشته اید در این صورت پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حکومت را موروثی کرده،! بسیار این گفته از منطق دور است زیرا که باید در نظر داشت پیغمبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم پیغمبر خدا است و درباره ی او قرآن می فرماید که بر طبق هواهای نفس سخن نمی گوید و آنچه می گوید از جانب خداوند است و در آیه ی دیگر است ـ هر آنچه پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم برای شما آورده آن را بپذیرید و قبول کنید و اطاعت پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را واجب قرار داده است و این مضامین در آیات قرآن بسیار وجود دارد پس به این دلیل انتخاب پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم انتخاب خدا است و از حساب حکومت موروثی بودن جدا است. حضرت آدم پسرش شیث را به نبوت انتخاب نمود و ابراهیم عليه‌السلام پسرش اسحاق عليه‌السلام را و داود عليه‌السلام پسرش سلیمان را و زکریا پسرش یحیی را و موسی برادرش هارون را و همه ی آنها دستور خداوندی بود.

در این صورت آیا جای دارد گفته شود نبوت موروثی است؟ و اگر شخصی به علت شایستگی و صفات برجسته، فردی از خویشاوندان خود را به جای خود انتخاب نمود مثلاً مهندسی که رئیس مؤسسه ای است برادر یا پسر عموی با معلومات خود را به جای خود برگزیند کاملاً مطابق موازین علم و عقلی رفتار کرده است نه آنکه موروثی قرار داده است.

ثالثاً ـ نوشته اید: اگر چنین چیزی بود چگونه مردم ابوبکر را قبول کردند؟ قبول کردن یا قبول نکردن مردم را نتوان دلیل علمی قرار داد، انسان باید چیزی را به میزان علمی ثابت کند، و چنانچه دید مردم خلاف آن رفتار کردند بداند که آنها راه خطا را پیموده اند یا بر خلاف حقیقت سیاستی در کار بوده است، انسان وقتی مراجعه به عقل می کند می بیند اصولاً ممکن نیست پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در مدّت بیست و سه سال با تحمّل شدیدترین مشکلات یک حکومت جوان اسلامی بوجود آورده تمام جزئیات مسائل مورد احتیاج جامعه را بیان نماید، ولی درباره ی جانشین خود که سرنوشت حکومت اسلامی به آن بستگی دارد یک باره سکوت کند و این موضوع مهمّ حیاتی را به انتخاب مردم وا گذارد آیا چگونه می شود پیغمبری که در تمام مدّت رسالت خود ساده ترین مسائل را فرو گذار ننموده و درباره ی آنها سخن گفته و دستور داده، راجع به سرنوشت آینده ی حکومت اسلامی و آینده ی مسلمانان که چه کسی بعد از او زمام امر را به دست بگیرد یک بار هم فکر نکند، و به کلّی صرف نظر نماید؟ آیا ممکن است چنین باشد؟! حاشا و کلاّ، پس به این حساب ـ وقتی که جویا می شویم می بینیم پیغمبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم هیچ گونه صرف نظر نکرده و کاملاً در فکر بوده و به دستور خداوندی دستور داده و انتخاب فرموده علیّ عليه‌السلام را که از هر جهت برتری بر دیگران دارد و جانشین خود قرار داده است (1).

ـــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) ابن ابی الحدید باستادش نقیب بصره گفت: نمی توانم صحابه را متهم به نافرمانی و گوش ندادن به اوامر رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نمایم.

استاد نقیب گفت: من هم باور ندارم پیغمبری که در حال حیات برای رفتن به سفر موقت از مدینه خلیفه معین می کرد چگونه برای پس از مرگ خود خلیفه معین ننمود، سپس گفت کسی شک ندارد که رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم عقل کل بود، مسلمانان اعتقادشان نسبت به عقل کامل آن حضرت معلوم است. اما یهود و نصاری و غیرشان عقیده دارند محمد بن عبدالله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم حکیم و دانشمند بود، رأی صائب داشت به عقل و تدبیرش ملت خود را از بدبختی نجات داد و برای آنان دین اسلام و شریعت آورد و شخصیت جهانی به آنها داد و این مرد عاقل کامل مآل اندیش و جهانبین می دانست طبایع و غرائز عرب را و حقد و کینه شان را نسبت به خود و خاندانش به سبب جنگ هایی که با پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم نمودند و علی عمو زاده و داماد پیغمبر عليهما‌السلام با آنان جنگید و بزرگان آنها را کشت و نیز پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم می دانست خواهد مرد... آیا عقل قبول می کند آن حضرت برای حفظ اسلام و حفظ داماد و دختر و دو فرزندش حسن و حسین ( عليهم‌السلام ) وصیتی ننماید تا خون آنها را دشمنان نریزند. و چنانچه خود وصیّت نمی کرد و پیش آمدهای بدی رخ می داد که داد در آن صورت مورد انتقاد عقلاء نبود؟!

آیا عقل قبول می کند حبیبه اش فاطمه عليهما‌السلام و فرزندانش را مستأصل بگذارد؟!

آیا فاطمه عليها‌السلام مانند ابوهریره و انس بن مالک و دیگران بود؟

آیا پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آن چنان بی تفاوت نسبت به امیرالمؤمنین علی عليه‌السلام و خاندانش بود که در امواج گرفتاریها بگذاردشان و بمیرد در حالی که می دانست صد هزار شمشیر برهنه بالای سر آنها است و صاحبان آنها خون آشام، تشنه ی خون علی عليه‌السلام و اهل بیتش بودند تا بنوشند خون آنها را و بجوند گوشت آنها را زیرا احقاد بدر و حنین و غیره داشتند، داغدار بودند و زخمشان ملتئم نشده بود، و وجود پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم مانع بود، ثار خود را از اهل بیت بگیرند...

ابن ابی الحدید باستاد نقیب گفت: « لقد احسنت فیما قلت » نیکو گفتی آنچه گفتی.

ابن ابی الحدید (محمد ابوالفضل ابراهیم) ج 9 ص 248

حال چرا اکثریّت مردم بعد از پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دور او را نگرفتند خوب است مراجعه به کتاب های تاریخ نمائید و خود قضاوت کنید.

شیعه می گوید پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم علی عليه‌السلام را جانشین خود معیّن کرده و مدارک قطعی بر این گفتار دارد، که راویان احادیث در کتاب های خود اهل سنّت نقل کرده اند، به علاوه اینکه حضرت موسی عليه‌السلام به نص صریح قرآن برای مدّت کوتاهی که به کوه طور می رود خلیفه برای خود انتخاب می کند که فرمود: ( وَقَالَ مُوسَى‏ لْأَخِيهِ هَارُونَ اخْلُفْنِي فِي قَوْمِي ) آیا چگونه قابل قبول است پیغمبر اسلام صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم از جهان رحلت کند و کاری که پیغمبران دیگر انجام داده اند او انجام ندهد! و به قول اهل سنّت تعیین خلیفه را به انتخاب مردم وا بگذارد حاشا و کلا، سبحانک اللهمّ هذا بهتان عظیم.

رابعاً ـ نوشته اید (چگونه مردم ابوبکر را قبول کردند؟ ).

جواب 1 ـ سعد بن عباده و قبیله ی خزرج مخالفت کردند (با خلافت ابی بکر) آن هم خلافتی که نزدیک بود سبب جنگ داخلی بشود و بالأخره سعد بن عباده تا زنده بود بیعت نکرد، و نیز حضرت علیّ بن ابی طالب عليه‌السلام و فاطمه ی زهراء عليها‌السلام و سلمان و ابی ذر و مقداد و عمّار یاسر و عبدالله بن عبّاس و جمعی از صحابه ی بزرگ در ابتداء کار با خلافت ابی بکر سخت مخالفت کردند بعداً چون دیدند ممکن است جنگ داخلی ظهور کند و دشمنان اسلام که شکست خورده ی حکومت اسلامی هستند سوء استفاده کنند از این نظر دست از مخالفت برداشتند و در صورت ظاهر تسلیم شدند تا اینکه حکومت اسلامی که بسیار جوان است مورد حملات دشمنان واقع نشود (1) .

ـــــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) ابوبکر با عمر بن خطاب و ابو عبیده ی جراح سرزده وارد سقیفه شدند، ابوبکر با نطق سحرگونه ی خود انصار را مغز شوئی کرد، جمعی با او بیعت کردند، ابوبکر را مانند دامادی که به حجله می برند به طرف مسجد پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بردند، عمر پیشاپیش جمعیت دستی به کمر و چوب خرمائی به دست دگر داشت، جست و خیز و هروله می کرد، دست راهگذر را می گرفت به دست ابی بکر می کشید و می گفت مردم با ابی بکر بیعت کردند، عمر با جمعی به درب خانه ی حضرت فاطمه عليها‌السلام آمده هیزم خواست، گفت: اگر نیائید و با ابی بکر بیعت نکنید خانه را بر سر اهلش آتش خواهم زد، به او گفتند: عمر! در این خانه فاطمه عليها‌السلام است!!! گفت باشد...

فاطمه عليها‌السلام به درب خانه آمد به آنها گفت: مردمی بدتر از شما نیست... عمر به مسجد بازگشت به ابوبکر گفت: آیا علی عليه‌السلام را وادار و مجبور به بیعت نمی کنی؟ ابوبکر قنفذ را فرستاد، بازگشت برای مرتبه ی دوم عمر رفت در حالی که فاطمه عليها‌السلام آن چنان گریه می کرد که قلب را می شکافت وارد خانه شدند، علی عليه‌السلام را به مسجد بردند.... حضرت امیر عليه‌السلام به عمر فرمودند: (احلب یا عمر حلباً لک شطره اشدد له الیوم أمره لیرد علیک غداً لا والله لا اقبل قولک ولا ابایعه)....

عمر به ابی بکر گفت: برویم خانه فاطمه عليها‌السلام رضایتش را جلب کنیم، به درب خانه ی حضرت زهرا عليها‌السلام آمدند، اجازه ی ورود خواستند، اجازه نداد، به علی عليه‌السلام گفتند، اجازه گرفتند، وارد شدند، حضرت فاطمه عليها‌السلام رو بر گرداند، سلام کردند جواب نداد، ابوبکر چند جمله سخن گفت، فاطمه عليها‌السلام فرمود: اگر حدیثی را از پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم که شنیده باشید بگویم عمل خواهید کرد؟ گفتند: آری فرمود: شما را به خدا سوگند می دهم آیا نشنیدید پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم فرمود: «رضا فاطمه من رضای وسخط فاطمه من سخطی فمن احب فاطمه ابنتی فقد احبنی ومن ارضی فاطمه فقد ارضانی ومن أسخط فاطمه فقد اسخطنی» ابوبکر و عمر گفتند: بله ما از رسول خدا این حدیث را شنیده ایم، فاطمه عليها‌السلام فرمود: خداوند متعال و ملائکه را شاهد و گواه می گیرم شما دو نفر مرا اذیت کردید، از شما راضی نیستم هنگامی که نبی اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را ملاقات نمایم شکایت شما را خواهم کرد، به ابی بکر فرمود: والله در هر نماز تو را نفرین خواهم کرد...

ابن ابی الحدید طبع مصر ج 1 ص 133 ابن ابی الحدید، ابوالفضل ابراهیم ج 6 ص 11 و 19. السقیفه والخلافه ص 163 الامامه والسیاسه ج 1 ص 12.

2 ـ نظیر این یا عجیب تر از این، داستان مردم با هارون خلیفه ی حضرت موسی عليه‌السلام است که مردم با اینکه می دانستند موسی عليه‌السلام زنده است و به سوی آنها بر می گردد و با آنکه همه می دانستند هارون از جانب موسی عليه‌السلام به جانشینی انتخاب شده است، با این حال بنی اسرائیل از هارون دست برداشتند و در اطراف دیگری جمع شدند و نزدیک شد هارون را بکشند که در قرآن مجید است هارون اظهار کرد ( انّ القوم استضعفونی وکادوا یقتلوننی ) پس اگر جمع زیادی از مسلمانان آن هم بعد از رحلت پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم علی عليه‌السلام را که از جانب پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به سمت خلافت انتخاب شده رها کنند و اطراف ابی بکر را بگیرند جای تعجب نیست.

3 ـ نبایستی به رفتار و کردار مردم عقیده پیدا کرد و ترتیب اثر داد، چه بسیار اکثریت راه انحراف و اشتباه پیموده اند خداوند متعال در قرآن می فرماید:

( أکثر الناس لا یؤمنون ) ( أکثر النّاس لا یشکرون ) ( فأعرض أکثرهم فهم لا یسمعون ) ( وأکثرهم الفاسقون ) ( لا خیر فی کثیر من نجویهم ) ( وکثیر منهم سآء ما یعملون ) و همچنین آیات دیگر که به این مضمون در قرآن است و نیز چه بسیاری است که اقلیت به وظیفه عمل کرده و از عقل و دانش پیروی نموده قرآن مجید درباره ی آنها می فرماید : ( إِلّا الّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَا هُمْ ) و می فرماید: ( وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشّكُورُ ) و همچنین آیات دیگر.

باری، مردم مسلمان آن روز مانند مردم امروز بوده اند گاهی دستور صریح قرآن و پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را با آنکه می دانستند گفتار خدا و پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم است به کار نمی بستند و به این حساب اگر مردم آن روز ابوبکر را قبول کردند جای تعجّب نیست.

بالجمله. تذکّر دادن این نکته لازم است که دلیل و برهان و منطق شیعه در موضوع خلافت علی عليه‌السلام بعد از پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آن قدر زیاد است که درباره ی آن کتاب ها نوشته شده و ما در اینجا بسیار مختصر و کوتاه به بعض مطالب اشاره کردیم (1).

جواب سؤال دوم (اگر خدا می خواست روزی سه دفعه به طرز شیعه نماز خوانده شود سه نماز معین می کرد، پس چرا پنج نماز معیّن شده)؟

حقیقتاً، اگر کسی تقلید در عقیده را کنار بگذارد و به کتب حدیث و تاریخ مراجعه نماید ممکن نیست طریق تسنّن را اختیار کند و از قضاوت عقل و علم دست بر دارد.

ـــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) الف ـ عن ابن عباس قال: ما انزل الله فی القرآن (یا ایها الذین آمنوا) الا کان علی بن ابی طالب امیرها وشریفها لانه اول المؤمنین ایمانا.

(ب) وعن حذیفه بن الیمان ما نزلت فی القرآن (یا ایها الذین آمنوا) الا کان لعلی لبّها ولبابها.

(ج) وعن عایشه قالت: علیّ أعلم أصحاب محمّد صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم .

(د) وعن عمر قال: علیّ أعلم الناس بما انزل الله علی محمد صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم .

(هـ) وعن احمد بن حنبل: ما روی لاحد من اصحاب رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم من الفضائل الصحاح ما رود لعلی بن ابی طالب عليه‌السلام (شواهد التنزیل حاکم حسکانی ص 52 وص 48 وص 35 وص 30 وص 19).

(و) عن ابن عباس ؛ قال: نزلت فی علی عليه‌السلام ثلاثمائه آیه وفضائله رضی الله عنه کثیره مشهوره. (تاریخ بغداد ج 6 ص 221 نور الابصار شبلنجی ص 94).

1 ـ سه وقت بودن برای نماز لازم ندارد که سه نماز معین شود بلکه سازش دارد با 5 نماز به طرزی که شیعه می خواند و شاهد بر این مطلب آن است که به اجماع همه ی مسلمین و به اتفاق شیعه و سنی در عرفات و در مشعر به طرز شیعه نماز خوانده می شود و بین ظهر و عصر، و مغرب و عشاء جمع می کنند و نیز در روایات بسیاری از اهل سنت است که در موقع سفر و موقع باران و در حال مرض و بعضی عذرهای دیگر جایز است جمع کردن بین دو نماز و پیغمبر اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم جمع بین دو نماز فرموده اند.

آیا جای دارد گفته شود در عرفات و مشعر و در موقع دیگر در شبانه روز می بایستی سه نماز معیّن شود چون در سه وقت خوانده می شود؟

2 ـ شیعه با هم خواندن دو نماز را واجب نمی داند ـ بلکه می گوید وقت موسّع و مشترک است پس جایز است انسان دو نماز را با هم بخواند و یا از هم جدا کند و فاصله دهد. و شیعه می گوید در قرآن مجید برای نماز سه وقت قرار داده شده یکی موقع تمایل آفتاب از نصف النّهار ـ دوم موقع تاریکی شب ـ سوّم موقع صبح ـ که می فرماید: ( أَقِمِ الصّلاَةَ لِدُلُوكِ الشّمْسِ إِلَى‏ غَسَقِ اللّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ ) و نیز ائمه ی هدی اهل البیت عليهم‌السلام از پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم روایت کرده اند درباره ی این سه وقت موسّع و مشترک بودن آن ها را ـ پس شیعه از قرآن و از پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و از اهل بیت تبعیّت می کند.

بعضی از علماء اهل سنّت مانند فخر رازی در کتاب تفسیر کبیر خود در تفسیر این آیه ی مبارکه از سوره ی اسری ـ اعتراف نموده به اینکه قرآن مجید از برای نماز سه وقت قرار داده است ظهر و عصر و همچنین مغرب و عشاء اشتراک در وقت دارند.

3 ـ اهل سنّت در کتب حدیث مانند صحیح مسلم و غیره روایت های متعدده بسندهائی که آنها را صحیح و معتبر می دانند روایت کرده اند که پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در حال عادی که نه خوف بود و نه باران و نه سفر بلکه در مدینه بودند جمع کردند بین نماز ظهر و عصر و همچنین نماز مغرب و عشاء و فرمودند می خواهم به امّت خود بفهمانم که در وسعت هستند. (1) اینک از علماء اهل سنّت بسیار جای تعجّب است به این روایت ها عمل نکرده و آنها را بر خلاف آنچه ظاهر بلکه صریح آنها است تأویل نموده اند ـ باری هیچ گونه دلیلی وجود ندارد بر اینکه واجب باشد با فاصله نماز خواندن و حقّ مطلب این است که مستحب است و ترک مستحبّ جایز است و مورد اعتراض نیست همچنان که غالب مردم نماز شب و نافله های نمازها را نمی خوانند و کسی اعتراض به آنها نمی کند، بلکه می توان گفت نسبت به بسیاری از مردم که مشغله و کار زیاد دارند و مشکل است فراغت در دو وقت پیدا کنند افضل آن است که در یک وقت دو نماز را بخوانند، تا کاملاً محافظت بر نماز کرده و مطابق احتیاط رفتار کرده باشند.

جواب سؤال سوم : (چرا شیعه حمد و سوره ی معیّنی می خواند که در نتیجه ماشینی شده و توجّهی به اصل و معنی نمی شود)؟

اوّلا: سوره ی معیّن خواندن سبب ماشینی شدن و توجّه نداشتن نمی شود و الا این سخن درباره ی حمد هم می آید.

ثانیاً: شیعه جایز می داند خواندن هر سوره را بعد از حمد مگر چهار سوره ی سجده را به ملاحظه ی اینکه اگر انسان یکی از آنها را در نماز بخواند باید سجده کند و آن سبب زیادتی در نماز می شود و کیفیّت نماز را به هم می زند امّا اینکه غالباً شیعه سوره ی قل هو الله احد را می خواند چون سوره ی توحید است و اهمیّت و فضیلت بسیار دارد و چنانچه انسان اهل توجّه به اصل و معنی باشد این سوره ی مبارکه دارای معانی بسیار دقیق و جهات معارف توحیدی است که خیلی قابل توجّه است.

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) عن ابن عباس قال: صلی رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم الظهر والعصر جمیعاً بالمدینه من غیر خوف ولا سفر (صحیح مسلم باب الجمع بین الصلاتین فی الحضر).

عن عبدالله بن عباس، انه قال صلی رسول الله صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم الظهر والعصر جمیعاً والمغرب والعشاء جمیعاً من غیر خوف ولا سفر: قال مالک (اری ان ذلک کان فی مطر) موطأ مالک صفحه 102.

جواب سؤال چهارم : (در مورد مهر، اگر منظور جای تمیز است، می شود یک دستمال تمیز گذاشت، چرا شیعه یک چیز مخصوصی تعیین کرده؟).

روایاتی از پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به واسطه ی ائمه ی اهل بیت عليهم‌السلام رسیده که باید در نماز پیشانی به زمین مانند خاک و سنگ و بر آنچه از زمین می روید مانند چوب و برگ درخت و امثال آنها گذارده شود و جایز نیست سجده کردن بر چیزی که جزء حیوانی است مانند پشم و پوست و غیر ذلک و نیز جایز نیست بر چیزی که از زمین روئیده ولی خوردنی یا پوشیدنی است و بدین جهت شیعه بر فرش و لباس و مانند آنها و بر مأکولات (خوردنی ها) سجده نمی کند و مهر را اختیار کرده چون از خاک است و افضل است و انسان را به یاد می آورد که از خاک خلق شده و به خاک بر می گردد، خضوع و خشوع در مقام پرستش خداوندی بیشتر می شود و اگر مهر از خاک کربلا باشد بهتر است چون شرافت دارد (1) .

ــــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) ( لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَن كَانَ يَرْجُوا اللّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللّهَ كَثِيراً ) . (احزاب / 20) البته شما را در اقتدا به رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در اوصاف و افعالش سعادت بسیار است برای آن کس که امید به خداوند متعال و قیامت داشته باشد و یاد خدا بسیار نماید. شیعه در احترامشان به تربت و خاک کربلا اقتداء به رسول اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم و اهل بیت عليهم‌السلام نموده و روایات فراوانی در کتاب های حدیث شیعه و سنی هست.

علامه ی بزرگ امینی در کتاب (سیرتنا و سنتنا) مقداری از روایاتی که علماء اهل سنت نقل کرده اند جمع نموده و محل شاهد ما چهار روایت با مراجعه به مدارک آنها است:

1 ـ ام الفضل گفت حسین عليه‌السلام روی زانوی پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود و آن حضرت گریه کرد فرمود جبرئیل نزد من آمد گفت حسینم را می کشند برای من تربت آورد (مستدرک الصحیحین ج 3 ص 177).

2 ـ ام سلمه گفت دیدم رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دست بر سر حسین عليه‌السلام می کشد و گریه می کند گفتم چرا گریه می کنید؟ فرمود جبرئیل به من خبر داد این پسر را می کشند در زمین کربلا، مشتی از خاک کربلا به من (ام سلمه) داد و فرمود این از خاک زمینی است که در آنجا حسین عليه‌السلام کشته می شود هر وقت خون شد بدان او را کشته اند تربت را در شیشه ای گذاشتم و گفتم روزی که مبدل به خون شود روز بزرگی است. (ذخائر العقبی. محب الدین طبری ص 147).

3 ـ علی عليه‌السلام فرمود وارد شدم به رسول خدا صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دیدم گریه می کند عرض کردم آیا کسی شما را ناراحت نموده که چنین اشک می ریزید؟ فرمود اینک جبرئیل از نزد من رفت و به من گفت حسین عليه‌السلام را نزدیک شط فرات می کشند، می خواهی تربت او را به شما نشان بدهم که ببوئی؟ گفتم بله. دست دراز کرد قبضه و مشتی از آن تربت آورد به من داد، نتوانستم جلوی اشک چشمم را بگیرم. (ذخائر العقبی. محب الدین طبری. ص 148)

4 ـ عایشه گفت حسین عليه‌السلام وارد خانه ی من شد و پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در حال وحی بودند، جبرئیل به آن حضرت گفت: آیا حسین را دوست می داری؟ فرمود چرا پسرم را دوست نداشته باشم؟ جبرئیل گفت امتت بعد از شما او را می کشند دست دراز کرد خاک سفید کربلا را برای پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آورد و گفت در این زمین این پسرت کشته می شود و نام او « طف » است اینک جبرئیل رفت تربت در دست پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم بود گریه می کرد به عایشه فرمود جبرئیل خبر شهادت حسینم را در طف به من داد و امت من بعد از من امتحان می شوند سپس از منزل خارج شد و رفت نزد اصحاب که در آنها علی عليه‌السلام و ابوبکر و عمر و حذیفه و عمار و ابوذر بودند، آن حضرت گریه می کرد گفتند: یا رسول الله چرا گریه می کنید؟ فرمود جبرئیل خبر شهادت پسرم حسین عليه‌السلام را در طف به من داد و برایم این تربت را آورد و گفت در این زمین دفن می شود. (مقتل خوارزمی ج 1 ص 159) سیرتنا و سنتنا ص 66 از المعجم الکبیر.

باری شیعه واجب نمی داند خصوص مهر گذاردن را و جایز می داند سجده کردن بر سنگ و کلوخ پاک و تمیز و همچنین بر تخته و برگ درخت و ریگ بیابان و مانند آنها را و در تمام کتب مسائل شرعیّه آنچه گفته شد نوشته شده است.

جواب سؤال پنجم : (در مورد دستها در نماز، چون این طور راحت تر است شیعه انتخاب کرده است!).

اوّلاً: دست روی دست گذاردن در نماز را علماء اهل سنت واجب نمی دانند بلکه مالکیه که یکی از مذاهب چهارگانه ی اهل سنت است آن را در نماز واجب، مکروه می دانند، پس هر کس به هر جهتی آن را در نماز ترک کند مانعی ندارد.

ثانیاً: در روایات بسیار اهل سنّت که صفت و کیفیّت نماز رسول اکرم صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم را بیان کرده در آنها نیست که پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم در نماز دست روی دست می گذارده اند، پس احتیاط، مقتضی است که نماز گزار آن را ترک کند.

ثالثاً: ائمه ی اهل بیت عليهم‌السلام نهی کرده اند از اینکه در نماز دست روی دست گذارده شود و فرموده اند این عملی است که پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم آن را در نماز قرار نداده و نمی توان آن را که موجب بطلان نماز است به جای آورد، مخصوصاً از حضرت علی ابن ابی طالب عليه‌السلام روایت شده که بعض ملّت های غیر اسلامی چنین احترام و خضوع به بزرگان مادّی خود می نمایند و مسلمان نباید بر طبق عادت آنها رفتار کند، بالجمله، چون نماز دستور آسمانی است شیعه نمی تواند بر خلاف آنچه از پیغمبر صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به وسیله ی اهل البیت عليهم‌السلام رسیده رفتار نماید و بدین جهت دستها را روی هم نمی گذارد، بسیار جای تعجّب از کسی است که به خیال خود و بدون تحقیق اعتراض می کند و یا تهمت می زند. ولا حول ولا قوّه الاّ بالله العلیّ العظیم.

خاتمه ی سخن اینکه روایات صحیح و معتبر رسیده و بسیاری از آنها در کتاب های اهل سنّت موجود است که پیغمبر اسلام صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم دو چیز را قرین یکدیگر قرار داده یکی قرآن و دوّمی اهل بیت خود و فرمود این دو با هم هستند و از همدیگر جدا نمی شوند (1) و فرموده: اگر امّت اسلامی از این دو تبعیّت کنند و به هر دو تمسک نمایند هیچ گاه به گمراهی نمی افتند و نیز فرمود: مثل اهل بیت من مثل کشتی نوح است هر که به آن پیوست نجات یافت و هر که جدا شد به هلاکت افتاد (2) و در غالب کتاب های حدیث از شیعه و سنّی فضائل اهل البیت عليهم‌السلام بیان شده لهذا شیعه در معارف دینی و مذهبی از ائمّه ی اهل البیت عليهم‌السلام تبعیّت کرده و بدین وسیله از قرآن و از پیغمبر اسلام صلى‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم معارف را به دست آورده است. ( أُولئِكَ عَلَى‏ هُدىً مِنْ رَبّهِمْ وَأُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ ) . وآخر دعویهم أن الحمد لله ربّ العالمین.

محمّد هادی الحسینی المیلانی

ـــــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) این حدیث نزد شیعه و سنّی معروف است به حدیث (ثقلین) و سند آن بیش از حد تواتر است و در کتاب های حدیث و تفسیر و تاریخ و لغت ذکر شده است ابن حجر در صواعق ص 89 می گوید (اعلم ان لحدیث التمسک بذلک طرقاً کثیره. وردت عن نیف وعشرین صحابیاً) بحرانی در غایه المرام ص 211. سی و نه حدیث از سنی و هشتاد و دو حدیث در ص 217 از شیعه نقل می کند صاحب عبقات دو جلد درباره ی سند و دلالت این حدیث نوشته، شیخ محمد رضای مظفر کتابی و وشنوی جزوه ای درباره ی این حدیث نیز نوشته اند.

علامه ی طباطبائی در پاورقی ص 243 شیعه در اسلام می گوید حدیث ثقلین از احادیث مسلم و قطعی است که بسندهای بسیار و عبارات مختلفی روایت شده و سنی و شیعه به صحتش اعتراف و اتفاق دارند.

(2) حدیث سفینه (مثل اهل بیتی فیکم کسفینه نوح من کربها نجی ومن تخلف عنها هلک او غرق). از احادیث مورد اتفاق شیعه و سنی است. ابن حجر در صواعق ص 140 و شبلنجی در نور الابصار ص 133 و دیگران نقل کرده اند. علامه ی بحرانی در غایه المرام ص 237 یازده حدیث از سنی و نه حدیث از شیعه ص 239 در این باره نقل می کند.